بلال حبشی و مساله ی خلافت
بسم الله الرحمن الرحیم محمد رسول الله علی ولی الله اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
بعد از این که خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام غصب شد، کسانی که از محور حق خارج نشدند خلافت ابوبکر را قبول نکردند و حاضر به بیعت هم نشدند. یکی از این افراد بلال حبشی موذن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بود که از بیعت با غاصبین حق امیرالمومنین علی علیه السلام امتناع ورزید. در تاریخ این مطلب آمده است که بلال از بیعت با ابوبکر خودداری کرد و به این دلیل عمر او را سرزنش کرد و گفت: این گونه پاداش ابوبکر را می دهی که تو را از بردگی آزاد کرد و اکنون تو با او بیعت نمی کنی؟! بلال پاسخ داد: اگر ابوبکر مرا به خاطر خدا آزاد ساخته است، مرا به خدا واگذار کند؛ ولی اگر از آزاد کردن من هدفی جز این داشته است، آگاه باش که من همین هستم (که می بینی) من با کسی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم او را خلیفه قرار نداده است، بیعت نمی کنم، ولی بیعت آن کسی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم او را خلیفه قرار داده است ( علی )، تا روز رستاخیز بر گردن ما است. عمر عصبانی شد و به او گفت مدینه را ترک کند، بلال نیز به شام رفت.1 بلال بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم حاضر نشد برای خلفا اذان بگوید2 ، و درخواست آنها را رد کرد و در نتیجه از سوی آنها به شام تبعید شد و در همان جا در دوران خلافت عمر در سال ۱۸ هجری قمری جان به جان آفرین تسلیم کرد.3 براى این شهامت و استقامت بود که امام ششم شیعیان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام درباره بلال فرمودند: بلال بنده صالح خدا بود، وى گفت من براى کسى پس از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم اذان نمىگویم، و بر اثر کناره گیرى او از این کار، و روى کار آمدن مؤذنهائى که فرمانبردار دستگاه خلافت بودند، یک فصل از اذان (حى على خیرالعمل) حذف شد.4 منابع: 1. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج ۱، ص ۳۸۹، چاپ دوم، دارالاسوة، ۱۴۱۶ هـق؛ تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام، ص ۶۲۲٫ 2. شیخ مفید، اختصاص، ص ۷۳، کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ هـ ق. 3. شیخ طوسی، رجال، ص ۲۷، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۵ هـ ق.
4. من لایحضره الفقیه، کتاب صلوة، باب ۱۶، حدیث ۹٫
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی
|
ادامه مطلب
آیا امام علی از دستور پیامبر سرپیچی کرد؟!
بسم الله الرحمن الرحیم محمد رسول الله علی ولی الله اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم یکی از مواردی که همواره مخالفین شیعه بدان استناد می کنند ماجرای صلح حدیبیه هست، برای اینکه بگویند امیرالمومنین از دستور پیامبر سرپیچی کرده و با این کار قصد محکوم کردن حضرت را دارند که خدایشان نیامرزد که چنین قصدی را دارند و عمل حضرت امیر علیه السلام را اینطور تاویل می کنند. هدف از نوشتن این مطلب دفاع از نفس و جان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و بعد حمله ای حیدری به طراحان این شبهه است. اصل روایتی که مورد استناد این افراد بیمار دل هست، به قرار زیر است: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، قَالَ: سَمِعْتُ الْبَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: "لَمَّا صَالَحَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَهْلَ الْحُدَیْبِیَةِ کَتَبَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ بَیْنَهُمْ کِتَابًا، فَکَتَبَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، فَقَالَ الْمُشْرِکُونَ: لَا تَکْتُبْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، لَوْ کُنْتَ رَسُولًا لَمْ نُقَاتِلْکَ، فَقَالَ لِعَلِیٍّ: امْحُهُ، فَقَالَ عَلِیٌّ: مَا أَنَابِالَّذِی أَمْحَاهُ، فَمَحَاهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِیَدِهِ، وَصَالَحَهُمْ عَلَى أَنْ یَدْخُلَ هُوَ وَأَصْحَابُهُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ، وَلَا یَدْخُلُوهَا إِلَّا بِجُلُبَّانِ السِّلَاحِ، فَسَأَلُوهُ مَا جُلُبَّانُ السِّلَاحِ، فَقَالَ: الْقِرَابُ بِمَا فِیهِ براء بن عازب گفت: زمانى که رسول خدا با اهل حدیبیه صلح کرد، على بن أبى طالب (ع) نویسنده صلح نامه بود؛ پس نوشت: «محمد رسول الله». مشرکان گفتند: ننویس «محمد رسول الله» اگر تو رسول خدا بودی، ما با تو نمىجنگیدیم. پس آن حضرت به على (علیه السلام) فرمود: آن را پاک کن. على (علیه السلام) فرمود: من کسى نیستم که آن را پاک کنم؛ پس رسول خدا با دست خود آن را پاک کرد ...... صحیح البخاری، ج 3، ص 167، ح2698، کتاب الصلح، ب 6، باب کَیْفَ یُکْتَبُ هَذَا مَا صَالَحَ فُلاَنُ بْنُ فُلاَن وَفُلاَنُ بْنُ فُلاَن وَإِنْ لَمْ یَنْسُبْهُ إِلَى قَبِیلَتهِ، أَوْ نَسَبِهِ برای روشن شدن حقیقت توجه به نکاتی ضروری هست : نکته ی اول این که طبق روایتی که جناب نسائی از علمای اهل سنت در کتاب خصائص امیرالمومنین و سنن الکبری خود نقل کرده، در خواست حذف لفظ رسول الله از کنار نام مبارک پیامبر، نه تنها از سوی پیامبر نبوده بلکه از سوی یکی از مشرکان حدیبیه به نام سهیل بن عمرو بوده است و امیرالمومنین در پاسخ به سهیل بن عمرو مشرک فرمودند هرگز لفظ رسول الله را حذف نخواهم کرد.
أَخْبَرَنِی مُعَاوِیَةُ بْنُ صَالِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ صَالِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ هَاشِمٍ از علقمة بن قیس نقل شده است که به على (علیه السلام) گفتم: آیا بین خود و بین فرزند جگر خوار، حَکَم (داور) قرار مىدهی؟ فرمود: من در روز حدیبیه کاتب رسول خدا صلى الله علیه وآله بودم پس نوشت (م): این صلحنامهاى است بین محمد رسول الله و سهیل بن عمرو. پس سهیل گفت: اگر ما مىدانستیم که او رسول خدا است، با او نمىجنگیدیم، آن را پاک کن. من گفتم: به خدا سوگند که او رسول خدا است، اگر چه بر خلاف میل تو باشد، به خدا سوگند آن را پاک نمىکنم. پس رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: جاى آن را به من نشان بده، پس نشان دادم و آن حضرت آن را محو کرد. خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج 1، ص201، ح191 ـ 192، السنن الکبرى، ج 5، ص167، ح8576،
نه تنها نسائی، بلکه ابن حجر عسقلانی هم همین روایت را در کتاب فتح الباری آورده است وللنسائی من طریق علقمة بن قیس عن علی قال کنت کاتب النبی صلى الله علیه و اله و سلم یوم الحدیبیة فکتبت هذا ما صالح علیه محمد رسول الله فقال سهیل لو علمنا أنه رسول الله ما قاتلناه امحها فقلت هو والله رسول الله صلى فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 7،ص503، آنچه که محرز و مبرهن هست طبق این روایت ، امیرالمومنین دربرابر پیامبر مخالفت نکردند بلکه در برابر نماینده ی مشرکان سهیل بن عمرو مخالفت فرمودند. نکته ی دوم که قابل توجه هست این است که بر طبق روایت اول که پیامبر خطاب به امیرالمومنین فرمودند پاک کن، ، فَقَالَ لِعَلِیٍّ: امْحُهُ، قَالَ عَلِیٌّ: مَا أَنَا بِالَّذِی أَمْحَاهُ. امیرالمومنین عرضه داشتند من کسی نیستم که آن را پاک کنم. در اینجا دستور پیامبر دستور وجوبی و لازم الاجرا نبوده است چرا که اگر وجوبی می بود امیرالمومنین قطعا انجام می داد و مولا به خوبی می دانستند که سرپیچی از دستور وجوبی پیامبر چه عواقبی را دارد. علمای اهل سنت در این مورد تعابیری را دارند که نقشه طراحان این شبهه را نقشه بر آب میکند: از جمله: اقای بدر الدین عینی در کتاب عمده القاری می نویسد: وقول علی، رضی الله تعالى عنه : ما أنا بالذی أمحاه، لیس بمخالفة لأمر رسول الله، صلى الله علیه وسلم لأنه علم بالقرینة أن الأمر لیس للإیجاب. این گفته على (علیه السلام) که «من کسى نیستم که آن را محو کنم» مخالفت با دستور رسول خدا صلى الله علیه وآله نیست؛ چرا که آن حضرت با قرینه مىدانست که این دستور ایجابى نیست. عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 13،ص275، آقای قسطلانی هم در شرح این مورد می نویسد: (ما أنا بالذی امحاه) لیس بمخالفة لأمره علیه الصلاة والسلام بل علم بالقرینة أن الأمر لیس للإیجاب. این گفته على (علیه السلام) «من کسى نیستم که آن را محو کنم» مخالفت با دستور رسول خدا که سلام و صلوات خدا بر او باد، نیست؛ بلکه با قرینه مىدانست که این دستور ایجابى نیست. ارشاد الساری، ج4، ص340، کتاب الصلح، باب کَیْفَ یُکْتَبُ هَذَا مَا صَالَحَ فُلاَنُ بْنُ فُلاَن ابن بطال قرطبی هم تعبیری دارد که در شرح صحیح بخاری در این مورد می گوید: وإباءة علىّ من محو (رسول الله- صلى الله علیه وسلم-) أدب منه وإیمان ولیس بعصیان فیما أمره به، والعصیان هاهنا أبر من الطاعة له وأجمل فى التأدب والإکرام خوددارى على (علیه السلام) از محو جمله «رسول الله» نشانه ادب و ایمان او است، نه این که عصیان و سرپیچى از دستور رسول خدا صلى الله علیه وآله باشد. سرپیچى در این جا، بهتر از اطاعت، و از جهت ادب و احترام، زیباتر بوده است. شرح صحیح البخاری، ج 8، ص88، جناب نووی، و صالحی شامی و ملا علی هروی همین را گفته اند. اگر کسی خرده بگیرد که امیرالمومنین باید پاک میکرد کما اینکه وهابی ها همین خرده را میگیرند، من یک سوال میکنم از اونها ، اگر پیامبر خدا به یکی از شماهایی که به امیرالمومنین جان پیامبر خرده میگیرید، بفرمایند که با سیلی محکم به من بزن، آیا اطاعت می کنید یا سرپیچی؟ کدام؟! جواب شما کاملا معلوم هست و سرپیچی میکنید. پس چرا به امیرالمومنین خرده میگیرید؟ در حالیکه علمای خود شما تصریح کردند بر این که عمل امام علی علیه السلام مخالفت با دستور پیامبر نبوده است. در ثانی دستور پیامبر هم ایجابی نبوده است و عمل امام دفاع تمام قد از رسول الله در برابر مشرکان حدیبیه بوده که تقاضای حذف لفظ رسول الله را داشتند. مطلب بعدی که باید مورد توجه قرار بگیرد این هست امیرالمومنین در حدیبیه تمام قد از رسول الله دفاع نمودند، این در حالیست که در همان حدیبیه عمر می گوید: هیچ روزی مانند روز حدیبیه در نبوت پیامبر شک نکردم!یاللعجب! به جای اینکه به عمر خرده بگیرید ، به امیرالمومنین خرده می گیرید! گرچه تقصیر ندارید لا یحبه الا مومن و لا یغبضه الا منافق. نکته ی سوم که نیازمند تامل هست، طبق روایت اول وقتی که پیامبر فرمودند امحه، امام علی در نهایت احترام و ادب عرض کردند ما انا بالذی امحاه. یا طبق نقل ابن ابی الحدید فرمودند: یا رسول الله، لا تشجعنی نفسی على محو اسمک من النبوة، قال: فقضى علیه، فمحاه بیده. ای پیامبر خدا، مرا براى حذف نام خودت وادار مساز، (مرا معذور بدار)، رسول خدا صلى الله علیه وآله نیز عذر على را پذیرفت و خود به دست مبارکش آن را حذف نمود. شرح نهج البلاغة، ج 2، ص161، اما در جریان حدیث قرطاس چه گذشت؟؟ وقتی پیامبر قلم و دوات درخواست کرد چه اتفاقی افتاد؟ آیا صحابه در حضور پیامبر به نزاع نپرداختند؟در همان جا بود که عمر گفت: ان الرجل لیهجر. که جناب عزالی ، بخاری و عکبری بغدادی اعتراف کردند که جمله ان الرجل لیهجر را عمر گفته است. ایا این کلام عمر، مخالفت صریح با کلام الهی و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحا نیست؟ که در مورد پیامبر نازل شده در ایات ابتدایی سوره نجم. سوای مخالفت با کلام الهی، بی ادبی و گستاخی نابخشودنی نسبت به پیامبر کرده که پیامبر غضبناک شدند و فرمودند قوموا عنی. اما عملکرد امیرالمومنین چیزی جز احترام و ادب و دفاع از پیامبر نبود. و اما حمله حیدری این نوکر دست چندم امیرالمومنین به طراحان این شبهه؛ 1.پیامبر صلی الله علیه واله وسلم جمله ی جهزوا الجیش اسامه لعن الله من تخلف عنه را در مورد چه کسی فرمود؟ در مورد خلیفه های شما یا در مورد امام ما؟ 2.قوموا عنی جریان قرطاس کجا، تبسم الی حدیبیه کجا. 3.این جمله عمر در حدیبیه کجا (ما شککت فی نبوت محمد کشکی فی یومی هذا ) و (هُوَ وَاللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ، وَإِنْ رَغِمَ أَنْفُکَ، لا وَاللَّهِ، لا أَمْحُهَا) که مولا علی در حدیبیه خطاب به سهیل بن عمرو فرمود کجا؟
4.انت الذی تزعم انک رسول الله عایشه خطاب به پیامبر کجا، و جمله 5.جمله ی نسبت دادن هذیان به وجود با عظمت رسول الله توسط عمر کجا و این جمله مولا علی کجا؟ (یا رسول الله، لا تشجعنی نفسی على محو اسمک من النبوة.) جان عالم به فدایت یا مولا جان، مظلومیتت تمامی ندارد. الا لعنة الله علی اعدائک. اللهم عجل لولیک الفرج یا علی |
ادامه مطلب
تلنگر
اگر از هریک از ما بپرسند اگر در کربلا بودی در کدام سپاه قرار میگرفتی پاسخ همه ی ما این است که قطعا در سپاه حق یعنی سپاه امام حسین (ع) میرفتم
شاید گفتن این حرف آسان باشد
اما یاران امام حسین(ع) از عزیزترین چیزشان یعنی جانشان برای دفاع از امام زمانشان گذشتند
امروز شاید امام زمان ما از ما جان نخواهد اما هرچه بخواهد از جان کم ارزش تر است
آیا امام زمان ما چیزی جز انجام واجبات و ترک محرمات و وقت گذاشتن برای دفاع از حقانیت شیعه میخواهد؟
آیا ما حاضریم از لذت یک گناه به خاطر امام عصرمان بگذریم؟
آیا حاضریم اگر کسی برای چادر یا پیراهن مشکیمان مسخره ی مان کرد باز هم پایه عقایدمان ایستاده گی کنیم؟
آیا ادب عباس را در برابر امام زمانمان داریم؟
آیا وفاداری یاران امام حسین(ع) را نسبت به امام زمانمان داریم؟
واقعا عاشورا کلاس درسی است که از هرکدام از یاران امام حسین(ع) میتوان درس های زیادی گرفت و در کنار گریه و سینه زنی که اگر نبود عاشورا به ما نمیرسید و همچون غدیر برایش بهانه ای می آوردند, به درس های عاشورا هم توجه کنیم.
شال عزات روی گردنم وقف ابالفضل بدنم
وصیت من همینه که بنویسید روی کفنم من سینه زنم
ادامه مطلب
حکمت...
ادامه مطلب
اگاه باشيد...
منتظران مهدی آگاه باشید!
حسین را منتظرانش کشتند...
ادامه مطلب
تصویر دیده نشده از رهبری در جنگ تحمیلی
ادامه مطلب
سید تنها نیست...
ادامه مطلب
عاقبت...
عاقبت بــــا لطــف حق دوران مهدی می رسد
بلبل خوش نغمه از بستـــان مهدی می رسد
می دهد این دل گواهی پیـــر ما سیـــدعلــی
ادامه مطلب