شهيد مجتبي كاظمي
از شما مي خواهم كه در مرحله اوّل خود را بسازيد و بعد ديگران را. شهيد مجتبي كاظمي |
|
یه شب بارونی بود. فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن ظرفها . همین طور که داشتم لباس میشستم دیدم حمید اومده پشت سرم ایستاده. گفتم اینجا چیکار میکنی؟ مگه فردا امتحان نداری؟ دو زانو کنار حوض نشست و دستهای یخ زدمو از تو تشت بیرون اوردو گفت: ازت خجالت میکشم .من نتونستم اون زندگی که در شان تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه باباش با ماشین لباسشویی لباس میشسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه ... حرفشو قطع کردمو گفتم : من مجبور نیستم . با علاقه این کار رو انجام میدم. همین قدر که درک میکنی . میفهمی . قدر شناس هستی برام کافیه. شهید سید عبدالحمید قاضی میر سعید منبع : نشریه امتداد شماره 11 |
ادامه مطلب
شهید سیدمرتضی آوینی
من هرگز اجازه نمی دهم که صدای حاج همت در درونم گم شود. این سردار خیبر، قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است. شهید سیدمرتضی آوینی |
|
اوایل جنگ روی ارتفاعات بابا یادگار در غرب بودیم. دوشمن مرتب بمب خوشه ای می ریخت. هر چی داشت گذاشته بود وسط وبین ما به صورت برادرانه تقسیم می کرد ،تا لابد دعوا یمان نشود! بعضی اوقات که بمب ها زیر قولشان می زدند وعمل نمی کردند وبه لشکریان اسلام می پیوستند، نوار هایی در هوا معلقشان را به جدیدی ها نشان می دادیم و می گفتیم: نگا نگا ، خلبانشان داره میاد پایین خودشو تسلیم کنه . طفلی ها آنهایی که ساده تر بودند ، دهانشان باز می ماند وتا نوارها کاملا به زمین بیفتد به آسمان خیره می شدند وچون معمولا باما فاصله ی زیادی داشتند دست آخر هم گمان نمی کنم که می فهمیدند که قضیه چی است؟ منبع : منبع :(شوخ طبعی های جبهه)(صفحه ی 228) |
ادامه مطلب
شهید محمد گرامی
آن چه در این انقلاب مطرح است؛ انسان سازی است. هر چه انسان تر بشویم، انقلابی تر شده ایم و شهدای ما این اثر را داشته اند که ما را انسان تر کرده و می کنند. رئیس جمهور شهید محمدعلی رجایی |
|
حاج محمد اهل امر به معروف و نهی از منکر بود، یعنی همیشه سعی در ارشاد و راهنمایی دیگران داشت، بخصوص در مورد نزدیکانش. یادم می آید یک بار من خیلی راحت در یک مجلس مهمانی شروع کردم به غیبت کسی. وقتی از مجلس برمی گشتیم، محمد گفت:"" می دانی که غیبت کردی. حالا باید برویم در خانه شان و تو بگویی این حرف ها را پشت سرش زده ای."" گفتم:"" این طوری که آبرویم می رود!"" گفت:"" تو که از بنده ی خدا این قدر می ترسی و خجالت می کشی، چرا از خدا نمی ترسی؟"" این حرفش باعث شد من دیگر نه غیبت کننده باشم نه شنونده ی غیبت. شهید محمد گرامی منبع : دل دریایی،ص70- |
ادامه مطلب
شعری برای امام زمان عج
«شعر امام زمان»
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم
گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن
گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن
گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن
گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه
گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان
گفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن
گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم
گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن
گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردان
گفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن
گفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم
ادامه مطلب
شعر قاسم صرافان برای امام زمان (عج)
دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم
از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که میزنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بیتابیم
دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد
مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصههای سردابیم
بی تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم
کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچکمان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم
گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»
آمدی بغض کوچهها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شد
با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم
ادامه مطلب
شعر علامه میر جهانی برای امام زمان(عج)
يا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد
بنشسته سر راهش ، شايد ز سفر آيد
تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش
كوكب شِمُرم هر شب ، شايد كه سحر آيد
هر دم كه رخش بينم خواهم دگرش ديدن
بازش نگرم شايد يك بار دگر آيد
از ديده نهان اما اندر دل من جايش
او را طلبم هر شب شايد كه ز در آيد
با كس نتوانم گفت من راز درون خویش
كز درد غم هجرش دل را چه به سر آيد
مي سوزم و مي سازم از درد فراق اما
تير غم او بر دل افزون ز شمَر آيد
"حيران" به فغان تا کی با محنت و غم همدم
یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید
ادامه مطلب
شعر برای امام زمان(عج)
شعری برای امام زمان عج |
من را نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم
شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم
هر جا که نام نامی تو آنجاست،قلبم بهانه غزلی دارد این سوز ریشه ای ازلی دارد،پس با غم عزیز تو دمسازم
شعرم اگر چه هیچ نمی ارزد،سوزانده است نام و نشانم را می سوزم و به هیزم ابیاتم،بیتی به عشق شعله می اندازم
یا صاحب الزمان و زمین موعود،دانای هرکه آمد و هر چه بود گم نامم و تویی تو،که می دانی،تنها به نام سبز تو می نازم |
ادامه مطلب
چگونگی پیدایش شیعه

تشیع، یك مسلك كلامى همچون اعتزال نیست، تا از آغاز و علل پیدایش آن بحث كنیم، از یكى از حوادث هم پدید نیامده است، مثل خوارج، بلكه تشیع، عبارت است از اعتقاد به استمرار رهبرى اسلامى در قالب «وصایت» براى امام على(علیه السلام) و خاندان او. این، اساس و روح تشیع است. اعتقادات دیگر شیعه در اصول و فروع، نقشى در صدق تشیع به صورت اثبات و نفى ندارد. بناى تشیع بر همان عقیده به تداوم رهبرى اسلامى در قالب وصایت براى على(علیه السلام) است.
این تفكّر، به دست مبارك پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حال حیاتش پى نهاده شد، گروهى از مهاجران و انصار نیز در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن را پذیرفتند و پس از رحلت آن حضرت نیز بر همان عقیده باقى ماندند. گروهى دیگر از تابعین هم به آنان اقتدا كردند و اعتقاد به این اصل، از همان زمان هاى گذشته تا كنون تداوم یافته است.
بنابراین، تشیع، تاریخى جز تاریخ اسلام و مبدأیى جز آغاز ظهور اسلام ندارد و اسلام و تشیع دو سوى یك حقیقت اند و دو همزادند كه با هم به دنیا آمده اند.
دلیل بر این حقیقت به نحو اختصار عبارت است از :
ألف . بیان فضایل على(علیه السلام)
پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) در طول زندگى خویش بارها و در مناسبت هاى مختلف از فضایل و مناقب امام على(علیه السلام) و از رهبرى او براى امت اسلامى پس از پیامبر سخن گفته است و تاریخ مدوّن گواه این ادّعاست.
اینگونه اشاره به فضایل آن حضرت، سبب شد تا در زمان پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) گروهى از اصحاب برگرد امام على(علیه السلام) فراهم آیند و از او به عنوان برترین الگو براى فضایل برجسته و مناقب نیك پیروى كنند.
ب . حدیث آغاز دعوت
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) براى هدایت مردم از بت پرستى به توحید بر انگیخته شد. ابتدا سال ها دعوت سرّى و تبلیغ پنهانى داشت، تا آنكه آیه (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ اْلأَقْرَبِینَ)(1) «خویشاوندان نزدیك تر خود را بیم بده» نازل شد. پیامبر خدا چهره هاى سرشناس بنى هاشم را دعوت كرد و پیامبرى خویش را بر آنان عرضه نمود و فرمود:
«كدام یك از شما به من ایمان مى آورید و در این هدف یاریم مى كنید، تا برادر، جانشین و وصّى من باشید؟»
تشیع، عبارت است از اعتقاد به استمرار رهبرى اسلامى در قالب «وصایت» براى امام على(علیه السلام) و خاندان او. این، اساس و روح تشیع است
جز على(علیه السلام) كسى بر نخاست. دعوت خویش را دوباره و سه باره تكرار كرد، در هر بار كسى دعوتش را اجابت نمى كرد و تنها على(علیه السلام) بود كه برمى خاست و آمادگى خویش را براى پشتیبانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعلام مى كرد. آنگاه پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«این، برادر، وصىّ و جانشین من در میان شماست، از او بشنوید و فرمانبردارى كنید.»(2)
ج . حدیث منزلت
تاریخ نگاران و راویان آورده اند : پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) همراه مردم به جنگ تبوك عزیمت كرد. على(علیه السلام) عرض كرد: من هم همراه شما بیایم؟ فرمود : نه. على(علیه السلام) گریست. پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) به او فرمود:
«آیا نمى خواهى نسبت به من، همچون هارون نسبت به موسى باشى، جز اینكه پس از من پیامبرى نیست؟ سزاوار نیست من بروم، مگر آنكه تو جانشین من باشى» (3).
استثناى پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى رساند كه جز نبّوت، همه منصب هایى كه هارون داشته است، براى على(علیه السلام) ثابت است.

د . اعلان برائت از مشركین
چون آیاتى از سوره توبه نازل شد كه در آن ها امان از مشركان برداشته شده بود، پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) آن آیات را به ابوبكر آموخت و او را همراه چهل مرد به سوى مكه فرستاد تا آنها را روز عید قربان به گوش مردم برساند. امّا جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و عرض كرد: «آنها را از سوى تو، جز خودت یا مردى از خاندانت ابلاغ نمى كند.»
و این سبب شد كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) از على(علیه السلام) بخواهد كه این مسئوولیت را بر عهده گیرد و فرمود:
«خود را به ابو بكر برسان و آیات را از دست او بگیر، و با آن ها عهد و پیمان مشركان را به سویشان بیفكن» یعنى آیات برائت را بر مردمى كه از اطراف حجاز مى آیند بخوان.(4)
ه . مشاركت در مباهله
چون مسیحیان نجران از پرداخت جزیه امتناع كردند، با پیامبر(صلى الله علیه وآله) توافق كردند كه مباهله كنند. از سوى خدا فرمان انجام مباهله فرود آمد:
(فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكاذِبِینَ)(5) «بگو بیایید فراخوانیم فرزندانمان و فرزندانتان را، زنانمان و زنانتان را و خودمان وخودتان را پس مباهله كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
تشیع، تاریخى جز تاریخ اسلام و مبدأیى جز آغاز ظهور اسلام ندارد و اسلام و تشیع دو سوى یك حقیقت اند و دو همزادند كه با هم به دنیا آمده اند
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) على و فاطمه و حسن وحسین: را فراخواند و فرمود : «خدایا، اینان خاندان من اند» و در آن لحظه خطیر دیگران را شركت نداد و به سوى دیگران روى نیاورد، گویا بر روى زمین كسانى جز آنان شایسته آمین گویى به دعاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) نبودند.
و . حدیث غدیر
حدیث غدیر از احادیث متواتر است كه صحابه و تابعین در هر عصر و نسل آن را نقل كرده اند. اكنون در صدد ذكر منابع و اثبات تواتر آن نیستیم، بلكه مى خواهیم بگوییم آن حادثه مهم در تاریخ اسلام و سخن پیامبر بزرگوار(صلى الله علیه وآله) برفراز جهاز شتران كه فرمود:
«مَن كنت مَولاه فهذا على مولاه» (هر كه را من مولا و سرپرست بودم، على مولاى اوست)، سبب شد كه گروهى از مهاجران و انصار برگرد على(علیه السلام) به عنوان محور هدایت و رهبرى پس از پیامبر گرد آیند.
حسان بن ثابت شاعر زمان پیامبر نیز سخن پیامبر را در شعر خود آورد.(6)(7)
پی نوشت :
1 . شعراء : آیه 214.
2 . مسند احمد: ج1، ص111، تاریخ طبرى: ج2، ص62 ـ 63، تاریخ ابن اثیر: ج2، ص40 ـ 41 و منابع فراوان دیگر.
3 . صحیح بخارى : ج5، باب فضائل اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله)، باب مناقب على(علیه السلام)، ص 24.
4 . تفسیر طبرى : ج10، ص47، تفسیر در المنثور: ج4، ص122 و منابع دیگر.
5 . آل عمران : 60.
6 . وقال له قم یا علىّ فانّنى *** رضیتكَ مِن بعدى اماماً وهادیاً.
7-سیماى عقاید شیعه، ص28.
بخش اعتقادات شیعه تبیان
ادامه مطلب
آیا خواندن از روی ترجمه قرآن مفید است؟
شرح پرسش:
داشتم از روی ترجمه قرآن می خواندم که شخصی مرا در این حال دید و گفت: شما قرآن را درست قرائت نمی کنید. بلکه شما تنها دارید از روی ترجمه آن می خوانید. مگر اینکه متن عربی قرآن را بخوانید. این در حالی است که من از طرفی نمیتوانم متن عربی قرآن را بخوانم. اما سعی هم نکرده ام که ترجمه قرآنی که از روی آن می خوانم معنای دیگری بغیر از متن قرآن را در برداشته باشد.
پاسخ :
از نظر فقهی ترجمه قرآن در حکم خود قرآن نیست به همین علت مراجع عظام تقلید گفته اند: " مسّ نمودن خطّ قرآن، یعنى رساندن جایى از بدن به خطّ قرآن براى کسى که وضو ندارد، حرام است. ولى اگر قرآن را به زبان فارسى یا به زبان دیگر ترجمه کنند مسّ آن اشکال ندارد."[1] از طرف دیگر گفته اند: " انسان باید نماز را یاد بگیرد که غلط نخواند."[2] بنابراین خواندن ترجمه قرآن به جای حمد و سوره جایز نیست.
از نظر محتوا و مفهوم نیز ترجمه های قرآن هر چه به معنا و مفهوم قرآن نزدیک باشد، باز هم به طور کامل نمی تواند معنای قرآن را به مخاطب القا کند. پس در درجه اول یاد گیری زبان عربی برای درک بهتر معانی قرآن امر پسندیده ای است اما این مطلب بدان معنا نیست که استفاده از ترجمه های معتبر قرآن فایده ای نداشته باشد بلکه استفاده از این ترجمه ها برای کسانی که زبان عربی نمی دانند مفید است.
پی نوشت:
[1] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج1، ص 186.
[2] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج1، ص 550.
منبع:islamquest.net
ادامه مطلب
عدم تناقض در قرآن
[در پاسخ به خلقت آسمان و زمين در 6 روز: در واقع سؤال شما اين است که: در آيات 9-12 از سوره فصلت، آفرينش زمين در دو روز و کوه ها و برکات و غذاها در چهار روز و در دنباله اين آيات، آفرينش آسمان ها را نيز در دو روز ذکر کرده که مجموعا هشت روز مي شود در حالي که در آيات فراوان از قرآن مجيد آفرينش آسمان ها و زمين مجموعا در شش روز يا به تعبير ديگر در شش دوران بيان شده است. (مانند آيات 54 سوره اعراف، 3 سوره يونس، 7 سوره هود، 59 سوره فرقان، 45 سوره سجده، 38 سوره ق و 4 سوره حديد، مفسران در پاسخ اين پرسش چنين گفته اند: آنجا که خداوند «اربعه ايام» (چهار روز) فرموده، مراد تتمه چهار روز است به اين ترتيب در دو روز اول از اين چهار روز، زمين آفريده شد و در دو روز بعد ساير خصوصيات زمين به اضافه خلقت آسمان ها در دو روز که مجموعا شش روز (6 دوران) مي شود. نظير اين تعبير در زبان عرب و تعبيرات فارسي نيز وجود دارد که مثلا مي گويند: از اين جا تا مکه 10 روز طول مي کشد و تا مدينه 15 روز، يعني پنج روز فاصله مکه و مدينه است و ده روز فاصله اينجا تا مکه.نه اينکه پانزده روز را با ده روز جمع کنيم. البته اگر آيات متعدد آفرينش در شش روز نبود، چنين تفسيري پذيرفته نمي شد ولي از آن جا که آيات قرآن يکيدگر را تفسير مي کنند و قرينه يکديگر مي شوند، تفسير بالا به خوبي قابل قبول است. آيات سوره 41 با ديگر آيات مربوط به آفرينش در شش روز(که مراد شش مرحله يا دوره است) هماهنگ است.
علامه طباطبايي در تفسير اين آيات آورده است که اربعه ايام در آيه نهم يک کلمه مضاف محذوف دارد. يعني مراد تقدير روزي و قوت موجودات در باقيمانده چهار روز از آغاز آفرينش است. بنابراين دو روز آفرينش زمين بود و دو روز ديگر که تتمه چهار روز است براي تقدير روزي است. بنابراين 4 روز در اين آيه افزون بر دو روز در آيه پيشين نيست بلکه تکميل آن است و با دو روز ديگر در آيه 12 مجموعا شش روز مي شوند. جهت آگاهي بيشتر نگا: - الميزان في تفسير القرآن، ج17 صص 385-387 تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1388 ه.ق. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 5/100108607)
ادامه مطلب