آیا امام علی(ع) مکارترین(زیرکترین) فرد عرب بود؟
پرسش
با توجه به روایتی از حضرت امیر المومنین که میفرمایند: «لَوْ لَا التُّقَى لَکُنْتُ أَدْهَى الْعَرَب»، اگر تقوا اجازه میداد، و اگر تقوا دست و پای علی را نبسته بود، مکارترین افراد عرب بودم، در دنیا مکارتر از علی (ع) هم بود؟
پاسخ اجمالی
۱. «ادهی» که در متن پرسش به «مکر» معنا شده است، به معنای تیزهوشتر و زیرکتر است،[1] نه به معنای «مکارتر».
۲. این عبارت بعد از آن بیان شده است که معاویه در میان جامعه به ناحق به زیرکی مشهور شده بود. سخن امام علی(ع) در اینجا، در حقیقت پاسخی است به سوء برداشت از زیرکی. حضرتشان فرمودند زیرکی آن نیست که انسان با لگدمال کردن تمام ارزشها و زیرپا نهادن اصول اخلاقی و دینی به اهدافش دست یابد؛ من نیز اگر خود را مقید به تقوا نمیدیدم، در میان عرب زیرکتر و با هوشتر از من یافت نمیشد.
۳. بنابر این، زیرکی که با مکر و حیله همراه باشد، بیتقوایی است و شأن امام علی(ع) بالاتر از آن است که با مکر و حیله خود را به عنوان فردی زیرک معرفی کند؛ لذا است که امام میفرماید اگر تقوا اجازه میداد، من زیرکترین فرد عرب بودم.
۲. این عبارت بعد از آن بیان شده است که معاویه در میان جامعه به ناحق به زیرکی مشهور شده بود. سخن امام علی(ع) در اینجا، در حقیقت پاسخی است به سوء برداشت از زیرکی. حضرتشان فرمودند زیرکی آن نیست که انسان با لگدمال کردن تمام ارزشها و زیرپا نهادن اصول اخلاقی و دینی به اهدافش دست یابد؛ من نیز اگر خود را مقید به تقوا نمیدیدم، در میان عرب زیرکتر و با هوشتر از من یافت نمیشد.
۳. بنابر این، زیرکی که با مکر و حیله همراه باشد، بیتقوایی است و شأن امام علی(ع) بالاتر از آن است که با مکر و حیله خود را به عنوان فردی زیرک معرفی کند؛ لذا است که امام میفرماید اگر تقوا اجازه میداد، من زیرکترین فرد عرب بودم.
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 1 مرداد 1394 ] [ 11:01 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
لقب حیدر کرار برای امام علی(ع) به چه معنا است؟
پرسش
سلام؛ لقب امام علی(ع) که حیدر کرار است، به چه معنا است؟
پاسخ اجمالی
در برخی روایات یکی از نامهای امام علی(ع) «حیدر» معرفی شده است. یکی از آن روایات، روایتی است که داستان جنگ خیبر را نقل میکند. بر اساس این روایت امام علی(ع) هنگام مواجهه با مرحب (پهلوان یهودیان خیبر) خود را به نام «حیدر» معرفی میکند.[1] البته ذکر چنین لقبی برای حضرتشان اختصاص به این مورد ندارد؛ در موارد دیگری نیز تصریح به این نام شده است.[2]
به نظر میرسد «حیدر» یکی از نامهای تقریباً مشهور امام علی است. شاهد این مدعا این است که بسیاری از فرهنگ نویسان زبان عربی نیز تصریح میکنند که «حیدر» یا «حیدره» یکی از نامهای امام علی(ع) است.[3]
معنای حیدر
در زبان عربی حیدر به معنای «شیر»(نماد شجاعت و شکست ناپذیری) است. البته با این توضیح که از ویژگیهای زبان عربی آن است که برای یک چیز به لحاظ ویژگیهای مختلف نامهای متعدد قرار میدهد. در مورد علت نامگذاری شیر به حیدر دو نظریه مطرح کردهاند؛ یک اینکه شیر را به جهت داشتن مقام فرمانروایی و سلطنت «حیدر» میگویند. دلیل دیگر نامیدن شیر به حیدر؛ این است دارای گردنی کلفت و دست (ساعد و بازوی) قوی است. به همین جهت به جوانی که دارای بدنی پر و محکم و قدرتی سترک باشد جوان حادر میگویند.[4]
البته بعضی نیز در مورد معنای حیدر میگویند حیدر به معنای دور اندیش و کسی است که در ظرافتها و نکتههای دقیق امور و کارها اندیشه میکند.[5]
صفت کرار
«کرار» به معنای کسی است که در هنگام جنگ، پی در پی و بسیار حمله کند.[6] این وصف و لقب یکی از القابی است که پیامبر اکرم(ص) به امام علی(ع) داده است. خلاصه داستان به این صورت است که پیامبر اکرم(ص) پس از اینکه چند فرمانده برای گشایش قلعه خیبر تعیین نمودند و همه آنها بدون اینکه موفقیتی به دست آورند عقب نشینی کردند، فرمودند: «فردا مردى همانند خودم را به سوی ایشان [یهود خیبر] مىفرستم که هم او؛ خدا و رسولش را دوست مىدارد، و هم خدا و رسولش او را دوست مىدارند. او حملهکنندهاى بىگریز (کرار غیر فرار) است، و باز نگردد تا آنکه خدا فتح و پیروزى را به وى ارزانى دارد». پیامبر اسلام پیش از اعزام، نوید فتح و پیروزى داد، پس یاران آنحضرت در پى این کلام [براى آنکه انتخاب شوند] گردن کشیدند، و چون فردا شد، رسول خدا(ص) على را فراخوانده و به سوی یهودیان خیبر فرستاد، پس على(ع) را بدین فضیلت برگزید و او را «حیدر کرّار» «حمله کنندهاى بىگریز» نامید.[7]
به نظر میرسد «حیدر» یکی از نامهای تقریباً مشهور امام علی است. شاهد این مدعا این است که بسیاری از فرهنگ نویسان زبان عربی نیز تصریح میکنند که «حیدر» یا «حیدره» یکی از نامهای امام علی(ع) است.[3]
معنای حیدر
در زبان عربی حیدر به معنای «شیر»(نماد شجاعت و شکست ناپذیری) است. البته با این توضیح که از ویژگیهای زبان عربی آن است که برای یک چیز به لحاظ ویژگیهای مختلف نامهای متعدد قرار میدهد. در مورد علت نامگذاری شیر به حیدر دو نظریه مطرح کردهاند؛ یک اینکه شیر را به جهت داشتن مقام فرمانروایی و سلطنت «حیدر» میگویند. دلیل دیگر نامیدن شیر به حیدر؛ این است دارای گردنی کلفت و دست (ساعد و بازوی) قوی است. به همین جهت به جوانی که دارای بدنی پر و محکم و قدرتی سترک باشد جوان حادر میگویند.[4]
البته بعضی نیز در مورد معنای حیدر میگویند حیدر به معنای دور اندیش و کسی است که در ظرافتها و نکتههای دقیق امور و کارها اندیشه میکند.[5]
صفت کرار
«کرار» به معنای کسی است که در هنگام جنگ، پی در پی و بسیار حمله کند.[6] این وصف و لقب یکی از القابی است که پیامبر اکرم(ص) به امام علی(ع) داده است. خلاصه داستان به این صورت است که پیامبر اکرم(ص) پس از اینکه چند فرمانده برای گشایش قلعه خیبر تعیین نمودند و همه آنها بدون اینکه موفقیتی به دست آورند عقب نشینی کردند، فرمودند: «فردا مردى همانند خودم را به سوی ایشان [یهود خیبر] مىفرستم که هم او؛ خدا و رسولش را دوست مىدارد، و هم خدا و رسولش او را دوست مىدارند. او حملهکنندهاى بىگریز (کرار غیر فرار) است، و باز نگردد تا آنکه خدا فتح و پیروزى را به وى ارزانى دارد». پیامبر اسلام پیش از اعزام، نوید فتح و پیروزى داد، پس یاران آنحضرت در پى این کلام [براى آنکه انتخاب شوند] گردن کشیدند، و چون فردا شد، رسول خدا(ص) على را فراخوانده و به سوی یهودیان خیبر فرستاد، پس على(ع) را بدین فضیلت برگزید و او را «حیدر کرّار» «حمله کنندهاى بىگریز» نامید.[7]
[1]. خلاصه جریان اینگونه است: مرحب یهودى، مردى شجاع و بلند قد بود و هیچ کسى نمىتوانست در برابر او ایستادگى کند. دایهاى داشت که کتابهاى گذشتگان را بر او مىخواند و مىگفت: هر کس مقابل تو قرار گرفت با او جنگ کن مگر کسى که اسمش حیدر است. اگر در مقابل او مقاومت کنى، به هلاکت مىرسى. در جنگ خیبر، وقتى که مردم از مقابله با دشمن عاجز شدند، به پیامبر(ص) شکایت بردند و از حضرتش تقاضا کردند تا على(ع) را به مصاف دشمن بفرستد. چشم على درد مىکرد. پیامبر اکرم در چشم ایشان از آب دهان مبارکش انداخت، خوب شد. سپس فرمود: «یا على! شرّ مرحب را از ما دفع کن».
وقتى که على(ع) به طرف او رفت، مرحب نیز با سرعت به طرف آنحضرت آمد و هیچ اعتنایى نکرد و گفت: «من کسى هستم که مادرم مرا مرحب نامیده است». على نیز فرمود: «و من کسى هستم که مادرم مرا حیدر نامیده است». وقتى که مرحب، این سخن را شنید به خاطر آورد آنچه را که از دایهاش شنیده بود؛ لذا فرار کرد. (دایهاش گفته بود: با کسى که اسمش حیدر است جنگ نکن و الا کشته خواهى شد). ابلیس به صورت انسانى جلو او را گرفت و گفت: کجا فرار مىکنى؟ گفت: به من گفته شده که از حیدر بترسم. ابلیس گفت: حیدر که تنها این شخص نیست و حیدر نام در دنیا زیاد است، بر گرد شاید او را بکشى و اگر او را بکشى سرور قومت مىشوى و من نیز پشتیبان تو هستم. مرحب برگشت و در اندک زمانى، على(ع) او را کشت. ر. ک: مفید، محمد بن محمد، الإرشاد للمفید، ترجمه، ساعدى خراسانى، محمد باقر، ص 113، تهران، اسلامیه، چاپ اول، 1380ش. قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، محرمى، غلام حسن، جلوههاى اعجاز معصومین علیهم السلام (ترجمه الخرائج و الجرائج)، ص 176، قم، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1378ش.
وقتى که على(ع) به طرف او رفت، مرحب نیز با سرعت به طرف آنحضرت آمد و هیچ اعتنایى نکرد و گفت: «من کسى هستم که مادرم مرا مرحب نامیده است». على نیز فرمود: «و من کسى هستم که مادرم مرا حیدر نامیده است». وقتى که مرحب، این سخن را شنید به خاطر آورد آنچه را که از دایهاش شنیده بود؛ لذا فرار کرد. (دایهاش گفته بود: با کسى که اسمش حیدر است جنگ نکن و الا کشته خواهى شد). ابلیس به صورت انسانى جلو او را گرفت و گفت: کجا فرار مىکنى؟ گفت: به من گفته شده که از حیدر بترسم. ابلیس گفت: حیدر که تنها این شخص نیست و حیدر نام در دنیا زیاد است، بر گرد شاید او را بکشى و اگر او را بکشى سرور قومت مىشوى و من نیز پشتیبان تو هستم. مرحب برگشت و در اندک زمانى، على(ع) او را کشت. ر. ک: مفید، محمد بن محمد، الإرشاد للمفید، ترجمه، ساعدى خراسانى، محمد باقر، ص 113، تهران، اسلامیه، چاپ اول، 1380ش. قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، محرمى، غلام حسن، جلوههاى اعجاز معصومین علیهم السلام (ترجمه الخرائج و الجرائج)، ص 176، قم، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1378ش.
.[2] ر. ک: ابن شاذان قمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئیل، الفضائل، ص 170، قم، رضى، چاپ دوم، 1363ش.
[3]. «الحَیْدَرَةُ: من أَسْمَاءِ الأسَدِ، و به سُمِّیَ عَلیُّ بنُ أبی طالبٍ- رضی اللَّه عنه- حَیْدَرَةَ». صاحب بن عباد، إسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغة، ج 3، ص 36، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، 1414ق. ابن منظور نیز در لسان العرب تصریح میکند یکی از نامهای امام علی(ع) حیدر بوده است. ابن منظور، لسان العرب، ج ۳، ص ۲۶۱، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[4]. الحَادُورُ، و الحَیْدَرُ، و الحَیْدَرَةُ: الأَسَدُ. و من مجازِهِ: رماهُ اللّهُ بِالْحَیْدَرَةِ، أی بالهَلَکَةِ و بالدّاهیةِ الشّدیدةِ، کأنّها [الأسد فی شدّتها] الحَیْدَرَةُ: الأَسد؛ قال: و السَّنْدَرَةُ مکیال کبیر؛ و قال ابن الأَعرابی: الحَیْدَرَة فی الأُسْدِ مثل المَلِکِ فی الناس؛ قال أَبو العباس: یعنی لغلظ عنقه و قوّة ساعدیه؛ و منه غلام حادر إِذا کان ممتلئ البدن شدید البطش؛ قال و الیاء و الهاء زائدتان. ر. ک: لسان العرب، ماده «حدر».
[5]. قَالَ جَابِرٌ الْجُعْفِیُ الْحَیْدَرُ هُوَ الْحَازِمُ النَّظَّارُ فِی دَقَائِقِ الْأَشْیَاءِ. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(لابن شهرآشوب)، ج 3، ص 110، قم، علامه، چاپ: اول، 1379ق.
[6]. سیاح، احمد، فرهنگ جامع، ماده «کرر».
[7]. ابن شعبه، حسن بن على، تحف العقول، ترجمه، جعفرى، بهراد، ص 341، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1381ش.
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 1 مرداد 1394 ] [ 10:58 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
کدام سوره به سورهی امام علی(ع) مشهور است؟
پرسش
کدام سوره به سورهی امیرالمومنین(ع) مشهور است؟
پاسخ اجمالی
بخشهای وسیعی از قرآن با وجود مقدس امام علی(ع) در ارتباط است. اما به طور مشخص ابو بصیر از امام صادق(ع) نقل میکند: «مَنْ قَرَأَ فِی کُلِّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ الْوَاقِعَةَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ أَحَبَّهُ إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِینَ وَ لَمْ یَرَ فِی الدُّنْیَا بُؤْساً أَبَداً وَ لَا فَقْراً وَ لَا فَاقَةً وَ لَا آفَةً مِنْ آفَاتِ الدُّنْیَا وَ کَانَ مِنْ رُفَقَاءِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) وَ هَذِهِ السُّورَةُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) خَاصَّةً لَا یَشْرَکُهُ فِیهَا أَحَدٌ»؛[1] هر کس در هر شب جمعه سوره واقعه را تلاوت کند، خداوند او را دوست خواهد داشت؛ او را در نزد همه مردم نیز محبوب خواهد ساخت؛ در دنیا بدبختى و تنگدستى و نادارى نمىبیند؛ آسیبى از آسیبهاى دنیا به او نمىرسد، و از همنشینان امیرمؤمنان(ع) خواهد بود. این سوره مخصوص امیر مؤمنان(ع) است و هیچ کس با او در آن شریک نیست.
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 1 مرداد 1394 ] [ 10:57 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
آیا جمله «کنت مع الانبیاء سرا و مع رسول الله جهرا» روایت معتبری است؟ ترجمه و شرح آن چیست؟
پرسش
آیا جمله «کنت مع الانبیاء سرا و مع رسول الله جهرا» روایت معتبری است؟ ترجمه و شرح آن چیست؟
پاسخ اجمالی
بر طبق روایات معتبر، انوار پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) پيش از همه، خلق شدهاند و خداوند از پیامبران گذشته درباره ولایت امام علی و سایر ائمه اطهار(ع) پیمان گرفته است.[1] البته روایت مورد پرسش، مُرسَل بوده و دارای سند نیست، در این روایت میخوانیم:
پیامبر اکرم(ص) به امام علی(ع) فرمود: «كُنْتَُ مَعَ الأنْبياء سِرًّاً و معی جَهراً»؛[2] تو در سرّ و پنهان با پيامبران گذشته بودى، و با من در ظاهر و آشكار هستی. این روایت این گونه نیز آمده است: «بعث اللّه عليا مع كل نبىّ سرّا، و معى جهرا».[3]
این روایت - به طور مرسل و بدون سند- بیشتر در کتابهای عرفانی آمده است، اما از جهت متن و محتوا با روایات معتبر و مورد اطمینان دیگر که درباره گواهی دادن پیامبران به ولایت امام علی(ع) و سایر ائمه اطهار(ع) نقل شده، همخوانی دارد.
تفسیر و شرح متن این روایت:
یکی از موضوعاتی كه در عرفان مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، جايگاه و نقش انسان كامل در نظام هستى میباشد. انسان كامل به دليل برخوردارى از خلافت و ولايت الهى، با عالم و آدم، معيّت و همراهی داشته و دارد؛ زيرا این یک احاطهای به حقايق هستی است که از خواص و آثار ولايت میباشد و به آن «احاطه قیّومی» میگویند؛ یعنی جهان هستى با معيّت و همراهی انسان كامل قائم است، که از سوی خدا به او داده شده است؛ چون صفات الهی در انسان كامل، ظاهر میشود و از آنجایی که «قیّوم» یکی از صفات الهی است، انسان کامل مظهر و تجلی معيت قيّومى حق تعالی است، به دیگر سخن؛ همه چيز در نزد خدای تعالی حاضر است و او احاطه قيّومى بر همه موجودات دارد، و هيچ چيزى از ديدگاه او پنهان نيست، و نه تنها علم او به هستى تعلق میگيرد، بلكه تمام مراتب و مشاهد وجودى، درجات علم اويند. انسان كامل نيز از اين جهت كه مظهر اسما و صفات حق تعالی است، میتواند مظهر معيّت قيّومى خداى متعال با همه موجودات باشد. از اينرو، حضرت امام على(ع) که صاحب ولايت مطلقه است، در باطن، با همه افراد همراه بوده و شاهد اعمال همگان است، بلكه با همه چيز معيّت و همراهی دارد و این معيّت، جلوهاى از معيّت قيّومى خدای تعالی میباشد.[4]
پیامبر اکرم(ص) به امام علی(ع) فرمود: «كُنْتَُ مَعَ الأنْبياء سِرًّاً و معی جَهراً»؛[2] تو در سرّ و پنهان با پيامبران گذشته بودى، و با من در ظاهر و آشكار هستی. این روایت این گونه نیز آمده است: «بعث اللّه عليا مع كل نبىّ سرّا، و معى جهرا».[3]
این روایت - به طور مرسل و بدون سند- بیشتر در کتابهای عرفانی آمده است، اما از جهت متن و محتوا با روایات معتبر و مورد اطمینان دیگر که درباره گواهی دادن پیامبران به ولایت امام علی(ع) و سایر ائمه اطهار(ع) نقل شده، همخوانی دارد.
تفسیر و شرح متن این روایت:
یکی از موضوعاتی كه در عرفان مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، جايگاه و نقش انسان كامل در نظام هستى میباشد. انسان كامل به دليل برخوردارى از خلافت و ولايت الهى، با عالم و آدم، معيّت و همراهی داشته و دارد؛ زيرا این یک احاطهای به حقايق هستی است که از خواص و آثار ولايت میباشد و به آن «احاطه قیّومی» میگویند؛ یعنی جهان هستى با معيّت و همراهی انسان كامل قائم است، که از سوی خدا به او داده شده است؛ چون صفات الهی در انسان كامل، ظاهر میشود و از آنجایی که «قیّوم» یکی از صفات الهی است، انسان کامل مظهر و تجلی معيت قيّومى حق تعالی است، به دیگر سخن؛ همه چيز در نزد خدای تعالی حاضر است و او احاطه قيّومى بر همه موجودات دارد، و هيچ چيزى از ديدگاه او پنهان نيست، و نه تنها علم او به هستى تعلق میگيرد، بلكه تمام مراتب و مشاهد وجودى، درجات علم اويند. انسان كامل نيز از اين جهت كه مظهر اسما و صفات حق تعالی است، میتواند مظهر معيّت قيّومى خداى متعال با همه موجودات باشد. از اينرو، حضرت امام على(ع) که صاحب ولايت مطلقه است، در باطن، با همه افراد همراه بوده و شاهد اعمال همگان است، بلكه با همه چيز معيّت و همراهی دارد و این معيّت، جلوهاى از معيّت قيّومى خدای تعالی میباشد.[4]
[1]. ر.ک: «چگونگی خلقت پیامبر اکرم و نسبت وجود ایشان با سایر موجودات»، سؤال 12372؛ «تقدم وجود نوری پیامبر بر آدم»، سؤال 4378؛ «وحدت نورانیّت حضرت محمد(ص) و علی (ع)»، سؤال 7840؛ «پیمان پیامبران پیشین بر ولایت حضرت علی(ع)»، سؤال 3273.
[2]. عطار نيشابورى، فرید الدین، مظهر العجائب و مظهر الاسرار، ص 162، تهران، بینا، 1323ش؛ کاشانی، ملا فتح الله، زبدة التفاسیر، ج 7، ص 269، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ اول، 1423ق.
[3]. آملی، سيد حيدر، المقدمات من كتاب نص النصوص، ص 196، تهران، قسمت ايرانشناسی انستيتو ايران و فرانسه پژوهشهای علمي در ايران، چاپ اول، 1352ش؛
[4]. ر.ک: همان، ص 196 – 197؛ دهدارى شيرازى، محمد بن محمود، شرح خطبة البيان، محقق، مصحح، اكبرى ساوى، محمد حسين، ص 85 – 86، تهران، صائب، چاپ دوم، 1380ش؛ امام خمینی، مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية، محقق، مصحح، آشتيانى، سيد جلال الدين، ص 77، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ سوم، 1376ش؛ آشتيانى، سيد جلال الدين، شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم، ص 669 – 670، تهران، انتشارات امير كبير، چاپ سوم، 1370ش.
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 1 مرداد 1394 ] [ 10:57 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
آیا در روایت فضیلت ضربت امام علی(ع) در روز خندق، اغراق نشده است؟
پرسش
آیا از معنای برخی روایات این شبهه به ذهن نمیرسد که در فضائل امام علی(ع) اغراق شده است؟ مثلاً در روایتی داریم ضربه شمشیر امیرالمؤمنین(ع) در جنگ خندق افضل از عبادت جن و انس است! اگر این روایت صحیح باشد، مستلزم این است که ضربه امام علی(ع) از اعمال و عبادات خود پیامبر اسلام(ص) هم افضل باشد!
پاسخ اجمالی
به نقل شیعه و اهل سنت، پیامبر اسلام(ص) در ارتباط با فضایل و مجاهدتهای علی(ع) میفرماید: «لَضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَیْن»؛[1] کار علی در جنگ خندق(کشتن عمرو بن عبد ودّ) برتر از عبادت جن و انس است.
شاید از این روایت، نوعی اغراق برداشت شود، اما باید دانست که روایاتی مشابه که فضیلتی برتر از تمام جهانیان را برای فردی اعلام میکند حتی در مورد صحابی نامداری مانند ابوذر نیز آمده است.
بدیهی است که چنین مواردی انصراف به فضیلت بر اعمال افراد عادی دارد و نه اعمال پیامبران و امامان!
در همین راستا روایت مشهوری در ارتباط با راستگو بودن ابوذر میگوید: «آسمان سایه نینداخته و زمین بر خود حمل نکرده گویندهاى راستگوتر و نیکتر از ابوذر».[2]
این روایت تا حدی شخصیت ابوذر را بالا میبرد که برای برخی از شیعیان این شبهه پدید آمده بود که آیا ابوذر از اهل بیت(ع) نیز برتر بود؟!
یکی از شیعیان این اشکال را با امام صادق(ع) اینگونه مطرح ساخت:
آیا پیامبر خدا(ص) در حقّ ابوذر چنین نفرمود: «آسمان بر کسى سایه نیفکنده و زمین بر خود حمل نکرده، کسى را که راستگوتر از ابوذر باشد؟»
امام فرمود: «آرى»
وی پرسید: «پس پیامبر خدا(ص)، امام علی، حسن و حسین(ع) در این میان چه جایگاهی خواهند داشت؟!»
امام در پاسخ فرمود: «یک سال چند ماه است؟!»
گفته شد: «دوازده ماه!»
امام(ع) فرمود: «چند ماه از آنها، ماه حرام شمرده شده است؟»
پاسخ داده شد: «چهار ماه»
امام فرمود: «آیا ماه رمضان هم جزو آنها است؟!» که پاسخ منفی داده شد.
امام صادق(ع) فرمود: «بیقین در ماه رمضان شبى هست که برتر از هزار ماه است، و ما خاندانى هستیم که هیچ فردى با ما سنجیده نمیشود!».[3]
بدین ترتیب، شبهه آن فرد شیعی برطرف شد.
در فضایل و مجاهدتهای امام علی(ع) در ارشاد مفید آمده است: ربیعه سعدى به ملاقات حذیفه یمان رفت و گفت اى بنده خدا ما همواره از على(ع) و فضایل او در محافل و مجالس یاد میکنیم. مردم بصره میگویند شما در باره او افراط میکنید. آیا شما حدیثى در مورد عظمت و جایگاه او به خاطر دارید. حذیفه گفت: اى ربیعه، این چه پرسشى است که در باره على(ع) از من مىنمایى! سوگند به خدایى که جان من در دست او است، هر گاه همه اعمال یاران محمد(ص) از روزى که مبعوث به نبوت شده تا به امروز را در کفه ترازویى بگذارند و کار على(ع) را در کفه دیگر آن، عمل آنحضرت بر تمام اعمال آنان برترى دارد. ربیعه که این منقبت امام را از على(ع) شنید گفت: این منقبت قابل قبول نیست و دلیلى بر صحت آن وجود ندارد.
حذیفه گفت: اى احمق! چگونه این فضایل قابل تحمل نیست؟! کجا بودند عمر و ابو بکر و دیگر اصحاب پیامبر(ص) در روز خندق که عمرو بن عبد ودّ مبارز میطلبید و همه غیر از على(ع) چون مرده بیجانى روح از کالبدشان خارج شده بود، او یکتنه به مبارزه وى رفت و به یارى خدا او را کشت. به حق خدایی که جان حذیفه در دست او است، پاداش کار على(ع) در آن روز از اعمال پیروان محمد(ص) تا روز قیامت بیشتر است.[4]
شاید از این روایت، نوعی اغراق برداشت شود، اما باید دانست که روایاتی مشابه که فضیلتی برتر از تمام جهانیان را برای فردی اعلام میکند حتی در مورد صحابی نامداری مانند ابوذر نیز آمده است.
بدیهی است که چنین مواردی انصراف به فضیلت بر اعمال افراد عادی دارد و نه اعمال پیامبران و امامان!
در همین راستا روایت مشهوری در ارتباط با راستگو بودن ابوذر میگوید: «آسمان سایه نینداخته و زمین بر خود حمل نکرده گویندهاى راستگوتر و نیکتر از ابوذر».[2]
این روایت تا حدی شخصیت ابوذر را بالا میبرد که برای برخی از شیعیان این شبهه پدید آمده بود که آیا ابوذر از اهل بیت(ع) نیز برتر بود؟!
یکی از شیعیان این اشکال را با امام صادق(ع) اینگونه مطرح ساخت:
آیا پیامبر خدا(ص) در حقّ ابوذر چنین نفرمود: «آسمان بر کسى سایه نیفکنده و زمین بر خود حمل نکرده، کسى را که راستگوتر از ابوذر باشد؟»
امام فرمود: «آرى»
وی پرسید: «پس پیامبر خدا(ص)، امام علی، حسن و حسین(ع) در این میان چه جایگاهی خواهند داشت؟!»
امام در پاسخ فرمود: «یک سال چند ماه است؟!»
گفته شد: «دوازده ماه!»
امام(ع) فرمود: «چند ماه از آنها، ماه حرام شمرده شده است؟»
پاسخ داده شد: «چهار ماه»
امام فرمود: «آیا ماه رمضان هم جزو آنها است؟!» که پاسخ منفی داده شد.
امام صادق(ع) فرمود: «بیقین در ماه رمضان شبى هست که برتر از هزار ماه است، و ما خاندانى هستیم که هیچ فردى با ما سنجیده نمیشود!».[3]
بدین ترتیب، شبهه آن فرد شیعی برطرف شد.
در فضایل و مجاهدتهای امام علی(ع) در ارشاد مفید آمده است: ربیعه سعدى به ملاقات حذیفه یمان رفت و گفت اى بنده خدا ما همواره از على(ع) و فضایل او در محافل و مجالس یاد میکنیم. مردم بصره میگویند شما در باره او افراط میکنید. آیا شما حدیثى در مورد عظمت و جایگاه او به خاطر دارید. حذیفه گفت: اى ربیعه، این چه پرسشى است که در باره على(ع) از من مىنمایى! سوگند به خدایى که جان من در دست او است، هر گاه همه اعمال یاران محمد(ص) از روزى که مبعوث به نبوت شده تا به امروز را در کفه ترازویى بگذارند و کار على(ع) را در کفه دیگر آن، عمل آنحضرت بر تمام اعمال آنان برترى دارد. ربیعه که این منقبت امام را از على(ع) شنید گفت: این منقبت قابل قبول نیست و دلیلى بر صحت آن وجود ندارد.
حذیفه گفت: اى احمق! چگونه این فضایل قابل تحمل نیست؟! کجا بودند عمر و ابو بکر و دیگر اصحاب پیامبر(ص) در روز خندق که عمرو بن عبد ودّ مبارز میطلبید و همه غیر از على(ع) چون مرده بیجانى روح از کالبدشان خارج شده بود، او یکتنه به مبارزه وى رفت و به یارى خدا او را کشت. به حق خدایی که جان حذیفه در دست او است، پاداش کار على(ع) در آن روز از اعمال پیروان محمد(ص) تا روز قیامت بیشتر است.[4]
[1]. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، ج 1، ص 467، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1409ق؛ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق، عطا، مصطفی عبد القادر، ج ۳، ص ۳۴، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق. البته در المستدرک به جای «الثقلین»، «اعمال امتی الی یوم القیامة» آمده است.
[2]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق: موسوی جزایری، سید طیب، ج 1، ص 52، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش.
[3]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 179، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق؛ ترجمه معانی الاخبار، مترجم: محمدی شاهرودی، عبد العلی، ج 1، ص 395 – 396، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1377ش.
[4]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 103، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 1 مرداد 1394 ] [ 10:56 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
روایتی که منزلت امام علی(ع) را به مانند منزلت سوره توحید در قران میداند، چیست؟
پرسش
آیا حدیث زیر صحیح است و اگر صحیح هست چطور اهل سنت به آن عمل نمیکنند؟! «الموفق بن أحمد من أعیان علماء العامة بإسناده یرفعه إلى عبد الله بن العباس قال: قال رسول الله(ص): یا علی ما مثلک فی الناس إلا کمثل قل هو الله أحد فی القرآن من قرأها مرة فکأنما قرأ ثلث القرآن و من قرأها مرتین فکأنما قرأ ثلثی القرآن و من قرأها ثلاث مرات کمن قرأ القرآن، و کذا أنت یا علی من أحبک بقلبه فقد أحب ثلث الإیمان و من أحبک بقلبه و لسانه فقد أحب ثلثی الإیمان و من أحبک بقلبه و لسانه و یده فقد أحب الإیمان کله و الذی بعثنی بالحق نبیا لو أحبک أهل الأرض کما یحبک أهل السماء لما عذب الله أحدا منهم بالنار». لم نجده فی مناقب الموفق الخوارزمی، و الظاهر أن فی نقله عنه سهوا و الحدیث موجود فی: مناقب آل أبی طالب لابن شهرآشوب. و فی الفضائل لابن شاذان القمی. و ممن رواها من العامة القندوزی فی ینابیع المودة.
پاسخ اجمالی
روایات بسیاری در منابع اسلامی، در فضیلت امام علی(ع) ذکر شده است؛ یکی از این روایات چنین است:
ابن عباس نقل میکند: رسول اکرم(ص) به حضرت على(ع) فرمود:
«اى على! منزلت تو در بین مردم، منزلت "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ" در قرآن کریم است که هر کس یک مرتبه آنرا بخواند، مانند قرائت یک سوم قرآن است و هر کس دو مرتبه آنرا تلاوت نماید به منزله دو سوم قرآن است و هر کس سه مرتبه بخواند، گویا تمام قرآن را قرائت کرده است. همچنین هر کس به زبان، تو را دوست داشته باشد، یک سوم اسلام را دوست دارد و آنکس که با زبان و قلبش، تو را دوست داشته باشد، دو سوم اسلام را دوست دارد و هر کس با زبان و قلب و دستهایش تو را دوست بدارد و به فرمانت با دشمنان اسلام بجنگد، دوستیش نسبت به اسلام تمام و به همه آن دست یافته است. به حق آنکس که مرا به رسالت برانگیخته، سوگند یاد میکنم که اگر اهل زمین، همانند اهل آسمان، تو را دوست داشته باشند، خداوند کسى از آنها را به آتش عذاب نمیکند».[1]
نزدیک به همین محتوا در برخی کتابهای روایی اهل سنت نیز نقل شده است:
«پیامبر خدا(ص) پس از اینکه اعلام کرد پیامبری بعد از او وجود نخواهد داشت به حضرت علی(ع) فرمود: آیا میدانی، منزلت تو در میان اصحاب من چگونه است؟ منزلت تو مانند منزلت سوره "قل هو الله احد" است در قرآن؛ زیرا در قران سورهای نیست که یکبار خواندنش، مانند یک سوم قرآن بوده باشد مگر سوره "قل هو الله احد"».[2]
همچنین پیامبر(ص) فرمود: «همانا منزلت علی(ع) در میان امت من مانند سوره "قل هو الله احد" در قرآن است».[3]
حال با توجه به این روایات، باید به این نکات توجه کرد:
1. هرچند منابع اولیه اهل سنت این روایت را ذکر نکردهاند و در منابع شیعه نیز سند معتبر و قوی برای آن وجود ندارد، با این حال به جهت محتوایی صحیح بوده و قابل پذیرش است.
2. عبارت «هر کس با زبان و قلب و دستهایش تو را دوست بدارد ... دوستیاش نسبت به اسلام تمام و به همه آن دست یافته است» نشانگر آن است که محبت قلبی و زبانی باید نمود خارجی نیز داشته باشد تا بتوان آن را محبتی واقعی و کامل دانست.
3. اهل سنت، با اینکه امام علی(ع) را خلیفه اول و جانشین اول پیامبر نمیدانند، با این حال برخی از آنها از محبان ایشان بوده، و او را از بزرگترین و برترین اصحاب ذکر میکنند و روایات زیادی در فضل ایشان نقل کردهاند و حتی کتابهایی در این باب نوشتهاند.[4] بنابر این، قبول نداشتن ولایت و خلافت امام علی(ع) پس از پیامبر خدا(ص) به معنای دوست نداشتن ایشان نیست.
ابن عباس نقل میکند: رسول اکرم(ص) به حضرت على(ع) فرمود:
«اى على! منزلت تو در بین مردم، منزلت "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ" در قرآن کریم است که هر کس یک مرتبه آنرا بخواند، مانند قرائت یک سوم قرآن است و هر کس دو مرتبه آنرا تلاوت نماید به منزله دو سوم قرآن است و هر کس سه مرتبه بخواند، گویا تمام قرآن را قرائت کرده است. همچنین هر کس به زبان، تو را دوست داشته باشد، یک سوم اسلام را دوست دارد و آنکس که با زبان و قلبش، تو را دوست داشته باشد، دو سوم اسلام را دوست دارد و هر کس با زبان و قلب و دستهایش تو را دوست بدارد و به فرمانت با دشمنان اسلام بجنگد، دوستیش نسبت به اسلام تمام و به همه آن دست یافته است. به حق آنکس که مرا به رسالت برانگیخته، سوگند یاد میکنم که اگر اهل زمین، همانند اهل آسمان، تو را دوست داشته باشند، خداوند کسى از آنها را به آتش عذاب نمیکند».[1]
نزدیک به همین محتوا در برخی کتابهای روایی اهل سنت نیز نقل شده است:
«پیامبر خدا(ص) پس از اینکه اعلام کرد پیامبری بعد از او وجود نخواهد داشت به حضرت علی(ع) فرمود: آیا میدانی، منزلت تو در میان اصحاب من چگونه است؟ منزلت تو مانند منزلت سوره "قل هو الله احد" است در قرآن؛ زیرا در قران سورهای نیست که یکبار خواندنش، مانند یک سوم قرآن بوده باشد مگر سوره "قل هو الله احد"».[2]
همچنین پیامبر(ص) فرمود: «همانا منزلت علی(ع) در میان امت من مانند سوره "قل هو الله احد" در قرآن است».[3]
حال با توجه به این روایات، باید به این نکات توجه کرد:
1. هرچند منابع اولیه اهل سنت این روایت را ذکر نکردهاند و در منابع شیعه نیز سند معتبر و قوی برای آن وجود ندارد، با این حال به جهت محتوایی صحیح بوده و قابل پذیرش است.
2. عبارت «هر کس با زبان و قلب و دستهایش تو را دوست بدارد ... دوستیاش نسبت به اسلام تمام و به همه آن دست یافته است» نشانگر آن است که محبت قلبی و زبانی باید نمود خارجی نیز داشته باشد تا بتوان آن را محبتی واقعی و کامل دانست.
3. اهل سنت، با اینکه امام علی(ع) را خلیفه اول و جانشین اول پیامبر نمیدانند، با این حال برخی از آنها از محبان ایشان بوده، و او را از بزرگترین و برترین اصحاب ذکر میکنند و روایات زیادی در فضل ایشان نقل کردهاند و حتی کتابهایی در این باب نوشتهاند.[4] بنابر این، قبول نداشتن ولایت و خلافت امام علی(ع) پس از پیامبر خدا(ص) به معنای دوست نداشتن ایشان نیست.
[1]. علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین(ع)، محقق، درگاهی، حسین، ص 297 – 298، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1411ق؛ استرآبادی، علی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، محقق، استاد ولی، حسین، ص 823، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ اول، 1409ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 39، ص 288، تهران، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. ابن شاهین بغدادی، أبو حفص عمر بن أحمد، جزء من حدیث ابن شاهین، با جمعآوری، أبی الحسین بن المهتدی، ص 340 - 341، کویت، دار ابن الأثیر، چاپ اول، 1415ق.
[3]. ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبیطالب، محقق، وادعی، أبو عبد الرحمن ترکی بن عبد الله، ص 122، صنعاء، دار الآثار، چاپ اول، 1424ق.
[4]. برای نمونه ر.ک: ابن جزری، شمس الدین أبو الخیر، مناقب الأسد الغالب مُمزق الکتائب و مُظهر العجائب لیث بن غالب أمیر المؤمنین أبی الحسن علی بن أبیطالب، محقق، طنطاوی، طارق، مکتبة القرآن، چاپ اول، 1994م.
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 1 مرداد 1394 ] [ 10:55 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
آیا پدر امام علی(ع)، جز «أبوطالب» نام دیگری هم داشت؟
پرسش
نام پدر امام علی(ع) چه بود؟ چون همه جا گفته میشود ابوطالب و جایی نام مبارکشان برده نمیشود.
پاسخ اجمالی
حضرت ابوطالب، فرزند عبدالمطّلب، فرزند هاشم، فرزند عبد مناف، فرزند قصی، از طائفه قریش، نامش «عبد مناف» است.[1]
گرچه در برخی منابع، نام ابوطالب، «عمران» اعلام شده، ولی نام مشهور ایشان، «عبد مناف» است.[2] دلیل بر این مطلب، وصیت پدرش عبدالمطلب است که در آن به ابوطالب نسبت به پیامبر اسلام (ص) سفارش کرده، مىگوید: «اى عبد مناف پس از خود تو را به [حمایت از] موحدى سفارش مىکنم که پس از پدرش بىهمتا است».[3] ابوطالب نیز کنیه آن حضرت است که به مناسبت فرزند بزرگش «طالب»، بوده است.[4]
در میان عرب فرزندان هر فردی یا به نام، یا به لقب و کنیه پدرشان خوانده میشدند، اگرچه یکی از نامهای پدر امام علی(ع) عمران بود، اما کنیهاش ابوطالب بود؛ لذا علی(ع) را به علی بن ابیطالب میخواندند.
گرچه در برخی منابع، نام ابوطالب، «عمران» اعلام شده، ولی نام مشهور ایشان، «عبد مناف» است.[2] دلیل بر این مطلب، وصیت پدرش عبدالمطلب است که در آن به ابوطالب نسبت به پیامبر اسلام (ص) سفارش کرده، مىگوید: «اى عبد مناف پس از خود تو را به [حمایت از] موحدى سفارش مىکنم که پس از پدرش بىهمتا است».[3] ابوطالب نیز کنیه آن حضرت است که به مناسبت فرزند بزرگش «طالب»، بوده است.[4]
در میان عرب فرزندان هر فردی یا به نام، یا به لقب و کنیه پدرشان خوانده میشدند، اگرچه یکی از نامهای پدر امام علی(ع) عمران بود، اما کنیهاش ابوطالب بود؛ لذا علی(ع) را به علی بن ابیطالب میخواندند.
[1]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلامالورى، ص 144، تهران، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ سوم، 1390ق.
[2]. عسقلانى، ابن حجر، الإصابة فى تمییز الصحابة، محقق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، على محمد، ج 7، ص 196، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[3]. ر. ک: امین عاملى، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 1، ص 324، بیروت، دار التعارف، 1403ق.
[4]. ر. ک: همان.
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 1 مرداد 1394 ] [ 10:54 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
چرا امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را به این نامها نامگذاری کردند؟
پرسش
چرا اسم امام حسین(ع) را حسین گذاشتند؟ چرا اسم امام علی(ع) را علی گذاشتند؟
پاسخ اجمالی
در فلسفه نامگذاری ائمه(ع) به اسمهای خاص، مطالبی در برخی روایات آمده است که به مناسبت پرسش، به برخی از آنها اشاره میکنیم:
از پیامبر اسلام(ص) در وجه نامگذاری آنحضرت و اهل بیت(ع) چنین میخوانیم: «پس خداوند متعال، محمود و مورد ستایش است و من «محمد» هستم، و او على و بلند مقام است و این پسر عمویم «على» نامیده شده است. خداوند فاطر و شکافنده و جداکننده حق از باطل و نور از ظلمت است و دخترم «فاطمه» قطع کننده و جدا سازنده است. خداوند متعال صاحب خوبى و نیکوییها و احسان است و فرزندم یکی «حسن» است و دیگرى «حسین» است».[1]
دلیل نامگذاری امام علی(ع)
در مورد اسم امام علی(ع) در برخی روایات چنین آمده است:
۱. عدهای میگویند: امیر المؤمنین به خاطر آن موسوم به «على» شد که بر هر کسى که با او مبارزه نمود غالب گشت و علوّ پیدا نمود.
۲. گروهى دیگر میگویند: امیر المؤمنین(ع) را از آنرو على نامیدند که منزل حضرت در بهشت به حدّى رفیع و عالى است که همطراز منازل پیامبران میباشد.
۳. برخى دیگر مىگویند: امیر المؤمنین(ع) را به خاطر این على نامیدند که به منظور اطاعت خدا بالاى دوش رسول خدا(ص) رفت تا بتها را از وسط خانه خدا به زیر آورد و هیچکسی غیر از آنحضرت بالاى دوش نبىّ اکرم(ص) نرفت.
۴. جماعتى دیگر میگویند: امیر المؤمنین(ع) را به این جهت على خواندهاند که در اعلا و بالاترین طبقات آسمان تزویج فرموده و احدى غیر از آنحضرت در آن مکان ازدواج ننموده است.
۵. طائفه دیگر گفتهاند: علی(ع) را به این خاطر على میگویند که از نظر علم بعد از رسول خدا(ص) اعلا و برتر از همه مردم است.[2]
دلیل نامگذاری امام حسن و امام حسین(ع)
۱. «جبرئیل نام امام حسن(ع) را در حالیکه در پارچهای از حریر بهشتی بود، برای پیامبر(ص) هدیه آورد و اسم امام حسین(ع) نیز از اسم امام حسن(ع) مشتق شده است».[3]
۲. در روایت دیگری که با تفصیل بیشتری به داستان نامگذاری امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پرداخته شد، چنین میخوانیم: «هنگامى که امام حسن(ع) متولد شد، حضرت فاطمه(س) به امام على(ع) گفت: اسمی براى این نوزاد بگذارید. حضرت فرمودند: من در اسم گذاردن بر این نوزاد از رسول خدا پیشى نمیگیرم. رسول خدا(ص) وارد شدند، نوزاد را در پارچهاى زرد پیچیده محضر مبارکش آوردند. حضرت فرمودند: مگر من سفارش نکردم که نوزاد را در پارچه زرد نپیچید؟ سپس پارچه را از او باز کرده و او را در پارچهاى سفید پیچیدند؛ آنگاه به على(ع) فرمودند: آیا نام برایش گذاردهاید؟ على(ع) فرمود: من در گذاردن نام بر شما سبقت نخواهم گرفت. پیامبر(ص) فرمودند: من نیز در نامگذاردن این طفل بر پروردگار عزّ و جلّ پیشى نخواهم گرفت. پس حقّ تعالى به جبرئیل فرمود: فرزندى به محمّد(ص) داده شد، محضرش مشرّف شو و سلام و تهنیت مرا به او برسان و بگو: على(ع) نسبت به تو به منزله هارون(ع) نسبت به موسى(ع) است، پس این نوزاد را به نام فرزند هارون اسم بگذار. جبرئیل به زمین آمد، تهنیت خداى تعالى را به پیامبر رساند، سپس گفت: حقّ جلّ جلاله تو را امر میکند که این نوزاد را به اسم فرزند هارون نامگذارى. پیامبر(ص) میفرماید: نام فرزند هارون چیست؟ جبرئیل گفت: شبّر. حضرت فرمودند: زبان من عربى است نه عبرى! جبرئیل گفت: نامش را حسن بگذار، پس پیامبر او را حسن نامید. در مورد نامگذاری امام حسین(ع) نیز همین داستان تکرار شد.[4]
از پیامبر اسلام(ص) در وجه نامگذاری آنحضرت و اهل بیت(ع) چنین میخوانیم: «پس خداوند متعال، محمود و مورد ستایش است و من «محمد» هستم، و او على و بلند مقام است و این پسر عمویم «على» نامیده شده است. خداوند فاطر و شکافنده و جداکننده حق از باطل و نور از ظلمت است و دخترم «فاطمه» قطع کننده و جدا سازنده است. خداوند متعال صاحب خوبى و نیکوییها و احسان است و فرزندم یکی «حسن» است و دیگرى «حسین» است».[1]
دلیل نامگذاری امام علی(ع)
در مورد اسم امام علی(ع) در برخی روایات چنین آمده است:
۱. عدهای میگویند: امیر المؤمنین به خاطر آن موسوم به «على» شد که بر هر کسى که با او مبارزه نمود غالب گشت و علوّ پیدا نمود.
۲. گروهى دیگر میگویند: امیر المؤمنین(ع) را از آنرو على نامیدند که منزل حضرت در بهشت به حدّى رفیع و عالى است که همطراز منازل پیامبران میباشد.
۳. برخى دیگر مىگویند: امیر المؤمنین(ع) را به خاطر این على نامیدند که به منظور اطاعت خدا بالاى دوش رسول خدا(ص) رفت تا بتها را از وسط خانه خدا به زیر آورد و هیچکسی غیر از آنحضرت بالاى دوش نبىّ اکرم(ص) نرفت.
۴. جماعتى دیگر میگویند: امیر المؤمنین(ع) را به این جهت على خواندهاند که در اعلا و بالاترین طبقات آسمان تزویج فرموده و احدى غیر از آنحضرت در آن مکان ازدواج ننموده است.
۵. طائفه دیگر گفتهاند: علی(ع) را به این خاطر على میگویند که از نظر علم بعد از رسول خدا(ص) اعلا و برتر از همه مردم است.[2]
دلیل نامگذاری امام حسن و امام حسین(ع)
۱. «جبرئیل نام امام حسن(ع) را در حالیکه در پارچهای از حریر بهشتی بود، برای پیامبر(ص) هدیه آورد و اسم امام حسین(ع) نیز از اسم امام حسن(ع) مشتق شده است».[3]
۲. در روایت دیگری که با تفصیل بیشتری به داستان نامگذاری امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پرداخته شد، چنین میخوانیم: «هنگامى که امام حسن(ع) متولد شد، حضرت فاطمه(س) به امام على(ع) گفت: اسمی براى این نوزاد بگذارید. حضرت فرمودند: من در اسم گذاردن بر این نوزاد از رسول خدا پیشى نمیگیرم. رسول خدا(ص) وارد شدند، نوزاد را در پارچهاى زرد پیچیده محضر مبارکش آوردند. حضرت فرمودند: مگر من سفارش نکردم که نوزاد را در پارچه زرد نپیچید؟ سپس پارچه را از او باز کرده و او را در پارچهاى سفید پیچیدند؛ آنگاه به على(ع) فرمودند: آیا نام برایش گذاردهاید؟ على(ع) فرمود: من در گذاردن نام بر شما سبقت نخواهم گرفت. پیامبر(ص) فرمودند: من نیز در نامگذاردن این طفل بر پروردگار عزّ و جلّ پیشى نخواهم گرفت. پس حقّ تعالى به جبرئیل فرمود: فرزندى به محمّد(ص) داده شد، محضرش مشرّف شو و سلام و تهنیت مرا به او برسان و بگو: على(ع) نسبت به تو به منزله هارون(ع) نسبت به موسى(ع) است، پس این نوزاد را به نام فرزند هارون اسم بگذار. جبرئیل به زمین آمد، تهنیت خداى تعالى را به پیامبر رساند، سپس گفت: حقّ جلّ جلاله تو را امر میکند که این نوزاد را به اسم فرزند هارون نامگذارى. پیامبر(ص) میفرماید: نام فرزند هارون چیست؟ جبرئیل گفت: شبّر. حضرت فرمودند: زبان من عربى است نه عبرى! جبرئیل گفت: نامش را حسن بگذار، پس پیامبر او را حسن نامید. در مورد نامگذاری امام حسین(ع) نیز همین داستان تکرار شد.[4]
[1]. منسوب به امام جعفربن محمد ع، مصباح الشریعة، ص 64، بیروت، اعلمى، چاپ اول، 1400ق. شبیه آن در روایت دیگری آمده است: ر. ک: حسن بن على العسکری(ع)، التفسیر المنسوب، ص 220، قم، مدرسة الإمام المهدی (عج)، چاپ اول، 1409ق.
[2]. ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، ج 1، ص 136 و 137، قم، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، 1385ش.
[3]. بروجردى، آقا حسین، جامع أحادیث الشیعة، ج 26، ص722، تهران، فرهنگ سبز، چاپ اول، 1386ش.
[4]. علل الشرائع، ج 1، ص 138.
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 1 مرداد 1394 ] [ 10:50 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
پیامبر اسلام(ص) چند بار حج و عمره انجام دادند؟
پرسش
چند بار پیامبر اسلام(ص) به حج مشرف شده بودند؟
پاسخ اجمالی
در منابع حدیثی و تاریخی درباره اینکه پیامبر اسلام(ص) قبل و بعد از بعثت تا زمان هجرت و بعد از هجرت چند حج عمره و تمتع انجام دادند، اقوال مختلفی نقل شده است:
1. کلّاً بیست بار.[1]
1. پیش از هجرت در مکه: یکبار،[2] یا دوبار.[3]
2. بعد از هجرت: چهار عمره.[4] برخی نیز گفتهاند که عدد عمره معلوم نیست.[5]
3. حضرتشان یک حج تمتع انجام دادند که به عنوان «حجة الوداع» مشهور است.[6]
1. کلّاً بیست بار.[1]
1. پیش از هجرت در مکه: یکبار،[2] یا دوبار.[3]
2. بعد از هجرت: چهار عمره.[4] برخی نیز گفتهاند که عدد عمره معلوم نیست.[5]
3. حضرتشان یک حج تمتع انجام دادند که به عنوان «حجة الوداع» مشهور است.[6]
[1]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 4، ص 245، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 238، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[2]. واقدى، محمد بن عمر، المغازی، ج 3، ص 1089، بیروت، اعلمى، چاپ سوم، 1409ق.
[3]. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 1، ص 176، قم، علامه، 1379ق؛ المغازی، ج 3، ص 1089؛ بیهقى، ابوبکر، دلائل النبوة، ج 5، ص 454، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل، 1405ق؛ ذهبى، ابو عبد الله محمد بن احمد، تاریخ الإسلام، ج 2، ص 711، بیروت، دار الکتاب العربى، چاپ دوم، 1409ق.
[4]. مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 1، ص 176؛ دلائل النبوة، ج 4، ص 92.
[5]. ابن حزم اندلسى، ابو محمد على بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 14، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیتا.
[6]. مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 1، ص 176؛ دلائل النبوة، ج 5، ص 454؛ سهیلی، عبد الرحمن، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة، ج 7، ص 26، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1412ق.
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 1 مرداد 1394 ] [ 10:47 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
آیا امام مهدی﴿عج﴾ فرمود؛ «اگر منتظر من ھستید...
آیا امام مهدی﴿عج﴾ فرمود؛ «اگر منتظر من ھستید، باید بعد از ھر نماز و قبل از ھر دعا بخوانید: اللھم عجل لولیک الفرج»؟
پرسش
آیا چنین دستوری از طرف امام مهدی﴿عج﴾ آمده است که؛ «اگر شما منتظر من ھستید، باید بعد از ھر نماز و قبل از ھر دعا بخوانید: اللھم عجل لولیک الفرج»؟
پاسخ اجمالی
بنابر تحقیق و جستوجو در منابع روایی؛ چنین روایتی را نیافتیم، اما روایت مشابهی وجود دارد که ناظر به همین مضمون است؛ امام زمان(عج) میفرماید: «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ فِی ذَلِکَ فَرَجَکُمْ»؛[1] براى تعجیل فرج بسیار دعا کنید که همان فرج و گشایش شما در آن است.
[1]. شیخ صدوق، محمد بن على، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 485، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
ادامه مطلب