چه کنم تا اطمینان قلبی نسبت به غیبت امام زمان (عج) پیدا کنم؟
پاسخ :
در پاسخ به سؤال پیرامون ارائهی راهکار برای ایجاد اطمینان قلبی نسبت به مسئله غیبت امام زمان (عج) شایسته است به نکات ذیل توجه فرمایید:
1. برای رسیدن به اطمینان قلبی ـ یعنی بالاترین مرحلهی شناخت - باید مسئله مورد نظر شهود شود که در مسائل حسی و تجربی، شهود حسی و مادی، این اطمینان خاطر فراهم می شود و در مسائل مربوط به ماوراء حس و تجربه، رسیدن به مرحلهی والای شهود باطنی؛ که این مرحلهی از ادراک، مختص اولیای الهی می باشد و کمتر کسی به این درجه از معرفت دست می یابد.
در ماجرای زنده کردن پرندگان توسط حضرت ابراهیم علیه السّلام وقتی حضرت از خداوند متعال درخواست می کند چگونگی زنده کردن مردگان را به او نشان دهد، خداوند خطاب به او می فرماید: "اولم تؤمن" آیا ایمان نیاورده ای، و حضرت در پاسخ می گوید: "بلی ولکن لیطمئن قلبی" [1] ایمان آورده ام اما می خواهم قلبم مطمئن شود پیداست برای دست یافتن به اطمینان قلبی در چنین موردی، تنها ادلهی عقلی و علمی محض کارساز نیست بلکه با ضمیمه شدن شهود عینی و حسی، این مرحله از ادراک برای انسان حاصل می شود. نکتهی بسیار مهمی که در این مورد قابل توجه است و علامه به زیبایی به آن اشاره می کند آنکه: وجود طورات مخالف با عقائد دینی، همیشه منافی با ایمان و تصدیق آنها ندارند بلکه تنها اثر اینگونه خطورات قلبی آزار روح و روان انسان و سلب آرامش و قرار از او می باشد. [2]
بنابراین:
اولاً: رسیدن به مرحله باور قلبی در این گونه مسائل دشوار بوده و برای رسیدن به آن تلاش علمی و عملی فراوانی لازم است.
ثانیاً: اگر شما با طی کردن مراحل علمی و رسیدن به یقین استدلالی و منطقی در مورد غیبت حضرت باز هم به مرحلهی اطمینان قلبی نرسیدید جایی برای نگرانی و تشویش خاطر در مورد اعتقاد به غیبت حضرت وجود ندارد و از این بابت ایرادی در اعتبار و ایمان شما به مسئله غیبت وجود ندارد.
2. برای رهایی از تردیدهای ذهنی مربوط به این موضوع که در برخی موارد به مرحلهی آزار دهنده ای نیز می رسد راهکارهای ذیل پیشنهاد می شود.
ـ با یک بررسی و درون نگری عمیق، نقاط آسیب پذیر خود را در زمینهی اعتقاد به غیبت امام عصر (عج) مشخص کنید:
ـ اگر در این زمینه اصلاً مطالعه ای نداشته اید از هم اکنون، تصمیم بگیرید به صورت منظم و پی گیر سطح آگاهی خود را ارتقاء بخشید.
ـ ممکن است شناخت شما در این زمینه محدود به برخی شنیده ها و یافته های غیر مستدل باشد در این صورت به تصحیح اندوخته های خود اقدام کنید.
ـ اگر با وجود مطالعات مفید و شناخت کافی در این زمینه، باز هم دچار تردید هستید، پیشنهاد می شود:
تمام شبهات و سؤالاتی که به نحوی موجب آزار شما می شود را به طور مشخص و صریح بر روی کاغذ بیاورید. سعی کنید تمامی شبهات و القائاتی که موجب می شود امر غیبت حضرت را بعید و یا حتی غیر ممکن بشمارید، جمع آوری نمایید. در این رابطه حتی از ابتدایی ترین و پیش پا افتاده ترین شبهات و سؤالات نیز غافل نشوید. پس از گردآوری تمام نقاط تردید زا، آنها را به ترتیب اهمیت رتبه بندی کنید و آنگاه به دنبال یافتن پاسخ مستدل راه حل منطقی برای تک تک ابهامات خود باشید.
ـ بهترین راه برای زدودن زنگار شک و تردید در این گونه مسائل، سیراب شدن از زلال وحی و سرچشمه های معارف الهی و زانو زدن در مکتب کسانی است که به عصمت و خطاناپذیری آنان ایمان و اعتقاد داریم. گفتار ائمه اطهار علیهم السّلام در این رابطه راهگشاست و مطالعهی احادیث اهل بیت شما را به ساحل امیدبخش و مطمئنی خواهد رساند.
جهت اطمینان بخش بیشتر مطالعهی کتاب های از ولادت تا ظهور (سید کاظم قزوینی)، الغیبة (نعمانی)، خورشید مغرب (حکیمی) و... توصیه می شود.
مطالعه و تدبر در فلسفهی و علل غیبت امام زمان (عج) و نیز پیگیری مسیر غیبت در میان انبیای گذشته همچون، حضرت موسی، یوسف، یونس و... نیز می تواند راهگشا در رسیدن به باور قلبی باشد. [3]
پینوشتها:
[1] توجه به این نکه در سایر اعتقادات و باورهای دینی نیز راهگشاست.
[2] المیزان، ج 3،ص 374، ذیل آیهی 260، بقره.
[3] مطالعهی کتاب، کمال الدین و تمام النعمة، تألیف شیخ صدوق با ترجمهی عباس پهلوان توصیه می شود.
در پاسخ به سؤال پیرامون ارائهی راهکار برای ایجاد اطمینان قلبی نسبت به مسئله غیبت امام زمان (عج) شایسته است به نکات ذیل توجه فرمایید:
1. برای رسیدن به اطمینان قلبی ـ یعنی بالاترین مرحلهی شناخت - باید مسئله مورد نظر شهود شود که در مسائل حسی و تجربی، شهود حسی و مادی، این اطمینان خاطر فراهم می شود و در مسائل مربوط به ماوراء حس و تجربه، رسیدن به مرحلهی والای شهود باطنی؛ که این مرحلهی از ادراک، مختص اولیای الهی می باشد و کمتر کسی به این درجه از معرفت دست می یابد.
در ماجرای زنده کردن پرندگان توسط حضرت ابراهیم علیه السّلام وقتی حضرت از خداوند متعال درخواست می کند چگونگی زنده کردن مردگان را به او نشان دهد، خداوند خطاب به او می فرماید: "اولم تؤمن" آیا ایمان نیاورده ای، و حضرت در پاسخ می گوید: "بلی ولکن لیطمئن قلبی" [1] ایمان آورده ام اما می خواهم قلبم مطمئن شود پیداست برای دست یافتن به اطمینان قلبی در چنین موردی، تنها ادلهی عقلی و علمی محض کارساز نیست بلکه با ضمیمه شدن شهود عینی و حسی، این مرحله از ادراک برای انسان حاصل می شود. نکتهی بسیار مهمی که در این مورد قابل توجه است و علامه به زیبایی به آن اشاره می کند آنکه: وجود طورات مخالف با عقائد دینی، همیشه منافی با ایمان و تصدیق آنها ندارند بلکه تنها اثر اینگونه خطورات قلبی آزار روح و روان انسان و سلب آرامش و قرار از او می باشد. [2]
بنابراین:
اولاً: رسیدن به مرحله باور قلبی در این گونه مسائل دشوار بوده و برای رسیدن به آن تلاش علمی و عملی فراوانی لازم است.
ثانیاً: اگر شما با طی کردن مراحل علمی و رسیدن به یقین استدلالی و منطقی در مورد غیبت حضرت باز هم به مرحلهی اطمینان قلبی نرسیدید جایی برای نگرانی و تشویش خاطر در مورد اعتقاد به غیبت حضرت وجود ندارد و از این بابت ایرادی در اعتبار و ایمان شما به مسئله غیبت وجود ندارد.
2. برای رهایی از تردیدهای ذهنی مربوط به این موضوع که در برخی موارد به مرحلهی آزار دهنده ای نیز می رسد راهکارهای ذیل پیشنهاد می شود.
ـ با یک بررسی و درون نگری عمیق، نقاط آسیب پذیر خود را در زمینهی اعتقاد به غیبت امام عصر (عج) مشخص کنید:
ـ اگر در این زمینه اصلاً مطالعه ای نداشته اید از هم اکنون، تصمیم بگیرید به صورت منظم و پی گیر سطح آگاهی خود را ارتقاء بخشید.
ـ ممکن است شناخت شما در این زمینه محدود به برخی شنیده ها و یافته های غیر مستدل باشد در این صورت به تصحیح اندوخته های خود اقدام کنید.
ـ اگر با وجود مطالعات مفید و شناخت کافی در این زمینه، باز هم دچار تردید هستید، پیشنهاد می شود:
تمام شبهات و سؤالاتی که به نحوی موجب آزار شما می شود را به طور مشخص و صریح بر روی کاغذ بیاورید. سعی کنید تمامی شبهات و القائاتی که موجب می شود امر غیبت حضرت را بعید و یا حتی غیر ممکن بشمارید، جمع آوری نمایید. در این رابطه حتی از ابتدایی ترین و پیش پا افتاده ترین شبهات و سؤالات نیز غافل نشوید. پس از گردآوری تمام نقاط تردید زا، آنها را به ترتیب اهمیت رتبه بندی کنید و آنگاه به دنبال یافتن پاسخ مستدل راه حل منطقی برای تک تک ابهامات خود باشید.
ـ بهترین راه برای زدودن زنگار شک و تردید در این گونه مسائل، سیراب شدن از زلال وحی و سرچشمه های معارف الهی و زانو زدن در مکتب کسانی است که به عصمت و خطاناپذیری آنان ایمان و اعتقاد داریم. گفتار ائمه اطهار علیهم السّلام در این رابطه راهگشاست و مطالعهی احادیث اهل بیت شما را به ساحل امیدبخش و مطمئنی خواهد رساند.
جهت اطمینان بخش بیشتر مطالعهی کتاب های از ولادت تا ظهور (سید کاظم قزوینی)، الغیبة (نعمانی)، خورشید مغرب (حکیمی) و... توصیه می شود.
مطالعه و تدبر در فلسفهی و علل غیبت امام زمان (عج) و نیز پیگیری مسیر غیبت در میان انبیای گذشته همچون، حضرت موسی، یوسف، یونس و... نیز می تواند راهگشا در رسیدن به باور قلبی باشد. [3]
پینوشتها:
[1] توجه به این نکه در سایر اعتقادات و باورهای دینی نیز راهگشاست.
[2] المیزان، ج 3،ص 374، ذیل آیهی 260، بقره.
[3] مطالعهی کتاب، کمال الدین و تمام النعمة، تألیف شیخ صدوق با ترجمهی عباس پهلوان توصیه می شود.
ادامه مطلب
[ شنبه 10 مرداد 1394 ] [ 12:30 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
آیا میدانید اولین منکر غیبت کیست؟
پاسخ :
غیبت حجت الهی، از مصادیق غیب پروردگار است. غیبت حجت الهی از امت خود مسأله ای نیست که صرفاً در مورد حضرت مهدی علیه السلام پیش آمده باشد و سابقه آن به انبیا و حجج الهی پیشین بر میگردد، غیبت انبیا و اولیای الهی یکی از سنتهای رایج در میان ایشان بوده است. از روایات بر میآید که بیشتر انبیای الهی، برای مدتی از امت خویش مخفی بوده اند.
امام حسن عسکری علیه السلام، در روایتی «غیبت» را از علایم و ویژگیهای پیامبران میداند:
«إِنَّ ابْنِی هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الَّذِی یَجْرِی فِیهِ سُنَنُ الْأَنْبِیَاءِ ع بِالتَّعْمِیرِ وَ الْغَیْبَةِ؛ فرزند من همان قائم بعد از من است و همان کسى است که داراى علائم پیغمبران یعنى طول عمر و غیبت طولانى خواهد بود.» [1]
در این پاسخ برآنیم که دیدگاه شیخ صدوق را در مقایسه داستان سجده نکردن شیطان بر حضرت آدم علیه السلام و مسئله غیبت حضرت مهدی علیه السلام و منکران ایشان بیان کنیم.
ایمان به غیب
خدای عزوجل در آیه 3 سوره بقره در وصف "متقین" می فرماید: «الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُون». بنابر این آیه مبارکه متقین کسانی اند که به غیب ایمان مىآورند، و نماز را بر پا مىدارند، و از آنچه روزی داده شده اند انفاق می کنند. تفاسیر وجوه مختلفی را به عنوان مصداق غیب در آیه مطرح کرده اند، مثلا در تفسیر مجمع البیان 5 قول مطرح شده است: [2]
1- واجبات و محرمات و مباحات یعنى احکام.
2- قیامت و بهشت و جهنم.
3- آنچه از ناحیه خداست.
4- هر چه از علم و اطلاع مردم عادى بیرون است.
5- قرآن.
ولی روایات اهل بیت علیهم السلام که در تفاسیر شیعی معتبر ذیل آیه آمده است ایمان به حضرت قائم علیه السلام و غیبت او را در تفسیر ایمان به غیب مطرح کرده و حجت غائب خدا را مصداق غیب می دانند. (چنان چه طبرسی در مجمع البیان نظر امامیه را ذیل قول 4 آورده است)
شیخ صدوق در "کمال الدین و تمام النعمه" برخی روایاتی را که در این باره وجود دارد آورده است:
داود بن کثیر رقّى از امام صادق علیه السّلام درباره این سخن خداى تعالى که «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِالْغَیْبِ» فرمود: کسى که به قیام قائم علیه السّلام اقرار کند و بگوید که آن حقّ است.
و یحیى بن أبی القاسم می گوید: از امام صادق علیه السّلام از معناى آیه شریفه «الم ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِالْغَیْبِ» پرسش کردم فرمودند: مقصود از متقین، شیعه على علیه السّلام است، و مراد از غیب، حجّت غائب است و شاهد آن نیز این قول خداى تعالى است: «مىگویند چرا بر او آیهاى از جانب پروردگارش نازل نمیشود؟ بگو که غیب از آن خداست و در انتظار باشید که من نیز با شما از منتظرانم». پس خداى تعالى خبر داده است که «الآیة» همان «الغیب» است و غیب هم همان حجّت است. [3]
شیخ صدوق (ره) همچنین در جای دیگری از کتابش در تطبیق ماجرای فرمان سجده بر فرشتگان و سرباز زدن شیطان از این امر با موضوع غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نکته قابل تاملی را مطرح کرده است و منکران غیبت حضرت مهدی علیه السلام را با اولین منکر غیب مقایسه کرده است.
نکته ای که شیخ صدوق در کمال الدین میفرماید درباره زمانی است که شیطان زیر بار سجده کردن بر حضرت آدم علیه السلام نمیرود، ایشان معتقد است که او اولین منکر غیبت بود، چرا که به آن چه در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم علیه السلام بود ایمان نیاورد و او را تعظیم نکرد:
«خدای عزوجل آن ها (فرشتگان) را به سجده بر آدم واداشت چرا که ارواح حجج الهى را در صلبش پنهان کرده بود. این سجده براى خدا پرستش بود و براى آدم فرمانبرى و براى آنچه در پشتش بود تعظیم و احترام، ابلیس در این میان از روى حسد از سجده بر آدم سر باز زد زیرا ارواح حجج را خدا در صلب آدم نهاد و از صلب او دریغ کرد و به واسطه حسد و تمرد کافر شد و از دستور خدا سرپیچى کرد و از جوار او رانده شد و ملعون گردید و رجیم نامیده شد چرا که منکر غیبت گردید و دلیلش در امتناع از سجده بر آدم این بود که گفت من از آدم بهترم مرا از آتش آفریدى و او را از خاک، آن چه از دیده اش پنهان بود انکار کرد و آن را باور نداشت و به همان که آشکار دید احتجاج کرد و آن تن خاکى آدم بود و منکر شد که در پس آن چه چیز واقع شده است». [4]
بنابراین از دیدگاه صدوق (ره) کسانی که به حضرت مهدی علیه السلام در حال غیبتش ایمان داشته باشند مانند همان فرشتگانى هستند که خداى عزوجل را در سجده بر آدم اطاعت کردند و کسانى که در حال غیبت منکر امام غائب باشند مانند ابلیس هستند که از سجده بر آدم سر باز زد و منکر آن شأنی شد که در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم علیه السلام پنهان و مصداق غیب بود.
پینوشتها:
[1] مجلسی، بحارالانوار،ج51، ص224، ح11
[2] ترجمه مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج1، ص 61
[3] صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص 17
[4] صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج1، ص13
غیبت حجت الهی، از مصادیق غیب پروردگار است. غیبت حجت الهی از امت خود مسأله ای نیست که صرفاً در مورد حضرت مهدی علیه السلام پیش آمده باشد و سابقه آن به انبیا و حجج الهی پیشین بر میگردد، غیبت انبیا و اولیای الهی یکی از سنتهای رایج در میان ایشان بوده است. از روایات بر میآید که بیشتر انبیای الهی، برای مدتی از امت خویش مخفی بوده اند.
امام حسن عسکری علیه السلام، در روایتی «غیبت» را از علایم و ویژگیهای پیامبران میداند:
«إِنَّ ابْنِی هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الَّذِی یَجْرِی فِیهِ سُنَنُ الْأَنْبِیَاءِ ع بِالتَّعْمِیرِ وَ الْغَیْبَةِ؛ فرزند من همان قائم بعد از من است و همان کسى است که داراى علائم پیغمبران یعنى طول عمر و غیبت طولانى خواهد بود.» [1]
در این پاسخ برآنیم که دیدگاه شیخ صدوق را در مقایسه داستان سجده نکردن شیطان بر حضرت آدم علیه السلام و مسئله غیبت حضرت مهدی علیه السلام و منکران ایشان بیان کنیم.
ایمان به غیب
خدای عزوجل در آیه 3 سوره بقره در وصف "متقین" می فرماید: «الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُون». بنابر این آیه مبارکه متقین کسانی اند که به غیب ایمان مىآورند، و نماز را بر پا مىدارند، و از آنچه روزی داده شده اند انفاق می کنند. تفاسیر وجوه مختلفی را به عنوان مصداق غیب در آیه مطرح کرده اند، مثلا در تفسیر مجمع البیان 5 قول مطرح شده است: [2]
1- واجبات و محرمات و مباحات یعنى احکام.
2- قیامت و بهشت و جهنم.
3- آنچه از ناحیه خداست.
4- هر چه از علم و اطلاع مردم عادى بیرون است.
5- قرآن.
ولی روایات اهل بیت علیهم السلام که در تفاسیر شیعی معتبر ذیل آیه آمده است ایمان به حضرت قائم علیه السلام و غیبت او را در تفسیر ایمان به غیب مطرح کرده و حجت غائب خدا را مصداق غیب می دانند. (چنان چه طبرسی در مجمع البیان نظر امامیه را ذیل قول 4 آورده است)
شیخ صدوق در "کمال الدین و تمام النعمه" برخی روایاتی را که در این باره وجود دارد آورده است:
داود بن کثیر رقّى از امام صادق علیه السّلام درباره این سخن خداى تعالى که «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِالْغَیْبِ» فرمود: کسى که به قیام قائم علیه السّلام اقرار کند و بگوید که آن حقّ است.
و یحیى بن أبی القاسم می گوید: از امام صادق علیه السّلام از معناى آیه شریفه «الم ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِالْغَیْبِ» پرسش کردم فرمودند: مقصود از متقین، شیعه على علیه السّلام است، و مراد از غیب، حجّت غائب است و شاهد آن نیز این قول خداى تعالى است: «مىگویند چرا بر او آیهاى از جانب پروردگارش نازل نمیشود؟ بگو که غیب از آن خداست و در انتظار باشید که من نیز با شما از منتظرانم». پس خداى تعالى خبر داده است که «الآیة» همان «الغیب» است و غیب هم همان حجّت است. [3]
شیخ صدوق (ره) همچنین در جای دیگری از کتابش در تطبیق ماجرای فرمان سجده بر فرشتگان و سرباز زدن شیطان از این امر با موضوع غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نکته قابل تاملی را مطرح کرده است و منکران غیبت حضرت مهدی علیه السلام را با اولین منکر غیب مقایسه کرده است.
نکته ای که شیخ صدوق در کمال الدین میفرماید درباره زمانی است که شیطان زیر بار سجده کردن بر حضرت آدم علیه السلام نمیرود، ایشان معتقد است که او اولین منکر غیبت بود، چرا که به آن چه در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم علیه السلام بود ایمان نیاورد و او را تعظیم نکرد:
«خدای عزوجل آن ها (فرشتگان) را به سجده بر آدم واداشت چرا که ارواح حجج الهى را در صلبش پنهان کرده بود. این سجده براى خدا پرستش بود و براى آدم فرمانبرى و براى آنچه در پشتش بود تعظیم و احترام، ابلیس در این میان از روى حسد از سجده بر آدم سر باز زد زیرا ارواح حجج را خدا در صلب آدم نهاد و از صلب او دریغ کرد و به واسطه حسد و تمرد کافر شد و از دستور خدا سرپیچى کرد و از جوار او رانده شد و ملعون گردید و رجیم نامیده شد چرا که منکر غیبت گردید و دلیلش در امتناع از سجده بر آدم این بود که گفت من از آدم بهترم مرا از آتش آفریدى و او را از خاک، آن چه از دیده اش پنهان بود انکار کرد و آن را باور نداشت و به همان که آشکار دید احتجاج کرد و آن تن خاکى آدم بود و منکر شد که در پس آن چه چیز واقع شده است». [4]
بنابراین از دیدگاه صدوق (ره) کسانی که به حضرت مهدی علیه السلام در حال غیبتش ایمان داشته باشند مانند همان فرشتگانى هستند که خداى عزوجل را در سجده بر آدم اطاعت کردند و کسانى که در حال غیبت منکر امام غائب باشند مانند ابلیس هستند که از سجده بر آدم سر باز زد و منکر آن شأنی شد که در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم علیه السلام پنهان و مصداق غیب بود.
پینوشتها:
[1] مجلسی، بحارالانوار،ج51، ص224، ح11
[2] ترجمه مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج1، ص 61
[3] صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص 17
[4] صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج1، ص13
ادامه مطلب
[ شنبه 10 مرداد 1394 ] [ 12:30 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
آیا ما غایبیم یا امام عصر سلام الله علیه ؟!
پاسخ :
شرح پرسش:
آیا این سخن صحیح است که بگوییم: امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف غایب نیست، در اصل ما غایب هستیم و امام زمان علیه السلام منتظر واقعی است، یعنی ما غایب هستیم و ایشان منتظر آمدن ماست؟
پاسخ:
معنای غیبت امام مهدی علیه السلام ظاهر نبودن ایشان است و این که بعضی تصور می کنند غیبت به معنی عدم حضور ایشان است، تصور غلطی است؛ با توجه به این واقعیت، امام زمان علیه السلام در اجتماع ما حضور دارد و پیوسته در میان ماست و ما را می بیند و از حال ما باخبر است، چنان که در روایات مطرح شده است. پس حضور آن حضرت از هر حاضر دیگری قوی تر و جدی تر است و تنها تفاوتش با حضور دیگران، همین است که او دیده نمی شود و در واقع غیبت، حجابی بین ما و ایشان قرار داده است که او را نمی بینیم و از حال او بی خبریم، ولی بین او و ما هیچ حجابی و پرده ای نیست و لذا ما را می بیند و اطلاع کامل و آگاهی عمیق نسبت به ما و احوال و همه مسلمین و بلکه انسان ها دارد. در این حال آیا جا ندارد بگوییم او غایب نیست بلکه حاضر است و ما در خدمت او نیستیم و او را حس نمی کنیم؛ پس ما غایبیم و به تعبیر دیگر، در واقع او انتظار می کشد که آماده شویم تا ظهور کند و حکومت عدل جهانی را بگستراند.
خلاصه این که مطلبی که در سوال آمده، هماهنگ با شعر لطیفی است که مرحوم فیض کاشانی سروده است:
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
منبع: تبیان
شرح پرسش:
آیا این سخن صحیح است که بگوییم: امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف غایب نیست، در اصل ما غایب هستیم و امام زمان علیه السلام منتظر واقعی است، یعنی ما غایب هستیم و ایشان منتظر آمدن ماست؟
پاسخ:
معنای غیبت امام مهدی علیه السلام ظاهر نبودن ایشان است و این که بعضی تصور می کنند غیبت به معنی عدم حضور ایشان است، تصور غلطی است؛ با توجه به این واقعیت، امام زمان علیه السلام در اجتماع ما حضور دارد و پیوسته در میان ماست و ما را می بیند و از حال ما باخبر است، چنان که در روایات مطرح شده است. پس حضور آن حضرت از هر حاضر دیگری قوی تر و جدی تر است و تنها تفاوتش با حضور دیگران، همین است که او دیده نمی شود و در واقع غیبت، حجابی بین ما و ایشان قرار داده است که او را نمی بینیم و از حال او بی خبریم، ولی بین او و ما هیچ حجابی و پرده ای نیست و لذا ما را می بیند و اطلاع کامل و آگاهی عمیق نسبت به ما و احوال و همه مسلمین و بلکه انسان ها دارد. در این حال آیا جا ندارد بگوییم او غایب نیست بلکه حاضر است و ما در خدمت او نیستیم و او را حس نمی کنیم؛ پس ما غایبیم و به تعبیر دیگر، در واقع او انتظار می کشد که آماده شویم تا ظهور کند و حکومت عدل جهانی را بگستراند.
خلاصه این که مطلبی که در سوال آمده، هماهنگ با شعر لطیفی است که مرحوم فیض کاشانی سروده است:
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
منبع: تبیان
ادامه مطلب
[ شنبه 10 مرداد 1394 ] [ 12:29 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
چگونه خداوند به غیبت امام زمان علیه السلام راضی است؟!
پاسخ :
شرح پرسش:
چگونه خداوند متعال به غیبت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) راضی است در حالی که مردم در حیرت هستند؟
پاسخ:
باید توجّه کرد که غیبت امام زمان (علیه السلام) به این معنی نیست که او در جهان دیگری جز این جهان زندگی می کند و یا وجود جسمانی او به وجود ناپیدایی تبدیل گردیده است، بلکه معنی غیبت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) این است که او در میان مردم زندگی می کند و از یک زندگی طبیعی برخوردار است.
دیگر این که طبق روایات رسیده از معصومین(علیهم السلام)، امام زمان(علیه السلام) دارای اطرافیانی می باشند که همراه حضرت بوده و به ایشان در امور مختلف کمک می کنند، اینان مومنین خالص و بزرگوارانی هستند که همیشه در معیت حضرت می باشند و با وفات یکی از آنها شخص دیگری جایگزین او می گردد، وقتی افرادی به حضرت متوسل می شوند، همین افراد در ناحیه مقدّسه هستند که از طرف امام زمان(علیه السلام) به کمک ایشان می شتابند و چون مردم آگاهی ندارند گمان می کنند که شخص حضرت را زیارت نموده اند.
بنابراین حضرت را به گونه های مختلفی تعریف می کنند و حال آن که حضرت بر یک شکل و شمایل هستند. و برای آن حضرت، نظیر بقیه امامان معصوم(علیهم السلام) قدرت فوق العاده است و می توانند از هر راهی که صلاح بدانند به افراد کمک کنند. ممکن است برای فرد در راه مانده ای کمک فرستاده و او را به مقصد برسانند و یا فردی را که دارای فرزند نیست بدن او را آماده کرده و از او رفع نقص کند و بیماری که صعب العلاج است و یا جواب ردّ شنیده، علاج نمایند.
این نوع کمک ها در اصطلاح امروز به امدادهای غیبی معروف است. اصولا باید دانست این امور برای امامان معصوم(علیهم السلام) اموری بسیار عادی است.
کسانی که در خانه آن حضرات تربیت شده اند کارهای فوق العاده انجام می دهند تا چه رسید به وجود مقدّس امام معصوم که به اذن خداوند حاکم بر کلّ هستی است.
طبق بیان امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه خدا دو نوع حجت دارد، یکی حاضر و آشکار و دیگری غایب و ناپیدا، آنجا که می فرماید: «خدایا روی زمین هیچ گاه از حجت های تو خالی نمی ماند،حجت هایی که گاهی حاضر و آشکار و گاهی از بیم مردم پنهان هستند تا دلایل آیین الهی محو و نابود نشود»
این بیان، می رساند که رهبران الهی در پنهان و آشکار، وظیفه سنگین رهبری را انجام می دهند، و در همه حال در راهنمایی مردم می کوشند. و قرآن مجید ما را به مقام والای ولایت و شوون و نحوه هدایت های اولیا، رهبری نموده و به نحوی ثابت نموده که ممکن است یکی از مردان الهی در عین این که از نظرها غایب و پنهان باشد به امر هدایت و ارشاد بپردازد.
گروهی از اولیاء الهی اگرچه از نظرها غایب بودند و با این حال جامعه را هدایت می کردند و یا این که به صورت استتار با پوشش خاصی به سازندگی افراد اشتغال داشتند، و با این که نبی و ولیّ بودند ولی منتظر آن بودند که فرمان حق برسد، سپس انجام وظیفه کنند.
امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نیز نظیر سایر امامان(علیهم السلام) دارای قدرت فوق العاده است و می تواند از هر راهی که مصلحت بدانند محرومان و مستمندان بلکه عموم مردم کمک کنند.
امام زمان (علیه السلام) با این که از دیدگان پنهان هستند ولی هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت ندارند، به خاطر ولایت و اختیاراتی که از جانب خدا به او داده شده است، پیوسته در اموال و نفوص تصرّف می کنند و اوضاع را طبق مصالحی،رهبری می نمایند،اگر چه تصرفات از دید مردم عادی پنهان است.
هدایت و رهبری که از شوون اولیای الهی است گاهی به دو صورت آشکار و پنهان انجام گیرد، و هرگز لازم نیست که امام شناخته شود تا هدایت کند بلکه در حال اختفا و پنهان نیز به این وظیفه خطیر قیام می نماید و نفع زیادی را به مردم می رساند، و غیبت امام با مقام هدایت و سودبخشی او منافات ندارد.
هدایت و رهبری گاهی به صورت «فردسازی» و گاهی به صورت «جامعه سازی» انجام می گیرد و در صورت فردسازی هرگز لزومی ندارد همه افراد، ولیّ الله را بشناسند و یا پیوسته عموم را رهبری کند، بلکه در شرایط خاصی که «جامعه سازی» مقدور نباشد، باید به «فردسازی» بپردازد.
با غیبت ولیّ، مقام ولایت از او سلب نمی شود. در نتیجه وظیفه امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبت مانند وظیفه اولیا و رهبران گذشته است. امام در حال اختفا در امور زندگی دنیوی و دینی مردم تصرّفاتی دارد، با افراد شایسته و لایق در حال تماس بوده و به فردسازی و تربیت شخصیت ها اشتغال دارد. آیا با داشتن چنین وظایفی باز جا دارد که بگوییم فایده وجود این ولیّ زمان چیست؟ خدای تعالی می فرماید: (و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا...)؛ «آنان را پیشوایان قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کنند».
این آیه نه تنها می رساند که هدایت آنان به فرمان خداست بلکه می رساند که شیوه هدایت آنها نیز به فرمان الهی است. گاهی اراده و مشیت خدا بر آن تعلّق می گیرد که آنان در حال اختفا به هدایت اشتغال ورزند. و گاهی مصالح ایجاب می کند که از پس پرد غیبت برون آیند، شیوه هدایت جمعی را پیش گیرند، در هر حال، همه هدایت ها و همه شیوه های هدایت آنان به فرمان خداوند متعال صورت می گیرد.
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر :
• قائم آل محّمد(صلّی الله علیه و آله) نجات بخش انسان ها، ذکر الله احمدی کرمانشاهی.
• فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی، چشم به راه مهدی،شماره 30،ص 403.
• موعود قائم، انتظار فرج، علل غیبت، محمد رسول دریایی.
• فلسفه غیبت، کعبه مقصود، ویژه نامه نیمه شعبان،1417، شماره 1916،ص 56.
• فلسفه و آثار غیبت در روایات، سومین اجلاس دوسالانه ابعاد وجودی حضرت مهدی، شماره 112.
شرح پرسش:
چگونه خداوند متعال به غیبت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) راضی است در حالی که مردم در حیرت هستند؟
پاسخ:
باید توجّه کرد که غیبت امام زمان (علیه السلام) به این معنی نیست که او در جهان دیگری جز این جهان زندگی می کند و یا وجود جسمانی او به وجود ناپیدایی تبدیل گردیده است، بلکه معنی غیبت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) این است که او در میان مردم زندگی می کند و از یک زندگی طبیعی برخوردار است.
دیگر این که طبق روایات رسیده از معصومین(علیهم السلام)، امام زمان(علیه السلام) دارای اطرافیانی می باشند که همراه حضرت بوده و به ایشان در امور مختلف کمک می کنند، اینان مومنین خالص و بزرگوارانی هستند که همیشه در معیت حضرت می باشند و با وفات یکی از آنها شخص دیگری جایگزین او می گردد، وقتی افرادی به حضرت متوسل می شوند، همین افراد در ناحیه مقدّسه هستند که از طرف امام زمان(علیه السلام) به کمک ایشان می شتابند و چون مردم آگاهی ندارند گمان می کنند که شخص حضرت را زیارت نموده اند.
بنابراین حضرت را به گونه های مختلفی تعریف می کنند و حال آن که حضرت بر یک شکل و شمایل هستند. و برای آن حضرت، نظیر بقیه امامان معصوم(علیهم السلام) قدرت فوق العاده است و می توانند از هر راهی که صلاح بدانند به افراد کمک کنند. ممکن است برای فرد در راه مانده ای کمک فرستاده و او را به مقصد برسانند و یا فردی را که دارای فرزند نیست بدن او را آماده کرده و از او رفع نقص کند و بیماری که صعب العلاج است و یا جواب ردّ شنیده، علاج نمایند.
این نوع کمک ها در اصطلاح امروز به امدادهای غیبی معروف است. اصولا باید دانست این امور برای امامان معصوم(علیهم السلام) اموری بسیار عادی است.
کسانی که در خانه آن حضرات تربیت شده اند کارهای فوق العاده انجام می دهند تا چه رسید به وجود مقدّس امام معصوم که به اذن خداوند حاکم بر کلّ هستی است.
طبق بیان امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه خدا دو نوع حجت دارد، یکی حاضر و آشکار و دیگری غایب و ناپیدا، آنجا که می فرماید: «خدایا روی زمین هیچ گاه از حجت های تو خالی نمی ماند،حجت هایی که گاهی حاضر و آشکار و گاهی از بیم مردم پنهان هستند تا دلایل آیین الهی محو و نابود نشود»
این بیان، می رساند که رهبران الهی در پنهان و آشکار، وظیفه سنگین رهبری را انجام می دهند، و در همه حال در راهنمایی مردم می کوشند. و قرآن مجید ما را به مقام والای ولایت و شوون و نحوه هدایت های اولیا، رهبری نموده و به نحوی ثابت نموده که ممکن است یکی از مردان الهی در عین این که از نظرها غایب و پنهان باشد به امر هدایت و ارشاد بپردازد.
گروهی از اولیاء الهی اگرچه از نظرها غایب بودند و با این حال جامعه را هدایت می کردند و یا این که به صورت استتار با پوشش خاصی به سازندگی افراد اشتغال داشتند، و با این که نبی و ولیّ بودند ولی منتظر آن بودند که فرمان حق برسد، سپس انجام وظیفه کنند.
امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نیز نظیر سایر امامان(علیهم السلام) دارای قدرت فوق العاده است و می تواند از هر راهی که مصلحت بدانند محرومان و مستمندان بلکه عموم مردم کمک کنند.
امام زمان (علیه السلام) با این که از دیدگان پنهان هستند ولی هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت ندارند، به خاطر ولایت و اختیاراتی که از جانب خدا به او داده شده است، پیوسته در اموال و نفوص تصرّف می کنند و اوضاع را طبق مصالحی،رهبری می نمایند،اگر چه تصرفات از دید مردم عادی پنهان است.
هدایت و رهبری که از شوون اولیای الهی است گاهی به دو صورت آشکار و پنهان انجام گیرد، و هرگز لازم نیست که امام شناخته شود تا هدایت کند بلکه در حال اختفا و پنهان نیز به این وظیفه خطیر قیام می نماید و نفع زیادی را به مردم می رساند، و غیبت امام با مقام هدایت و سودبخشی او منافات ندارد.
هدایت و رهبری گاهی به صورت «فردسازی» و گاهی به صورت «جامعه سازی» انجام می گیرد و در صورت فردسازی هرگز لزومی ندارد همه افراد، ولیّ الله را بشناسند و یا پیوسته عموم را رهبری کند، بلکه در شرایط خاصی که «جامعه سازی» مقدور نباشد، باید به «فردسازی» بپردازد.
با غیبت ولیّ، مقام ولایت از او سلب نمی شود. در نتیجه وظیفه امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبت مانند وظیفه اولیا و رهبران گذشته است. امام در حال اختفا در امور زندگی دنیوی و دینی مردم تصرّفاتی دارد، با افراد شایسته و لایق در حال تماس بوده و به فردسازی و تربیت شخصیت ها اشتغال دارد. آیا با داشتن چنین وظایفی باز جا دارد که بگوییم فایده وجود این ولیّ زمان چیست؟ خدای تعالی می فرماید: (و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا...)؛ «آنان را پیشوایان قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کنند».
این آیه نه تنها می رساند که هدایت آنان به فرمان خداست بلکه می رساند که شیوه هدایت آنها نیز به فرمان الهی است. گاهی اراده و مشیت خدا بر آن تعلّق می گیرد که آنان در حال اختفا به هدایت اشتغال ورزند. و گاهی مصالح ایجاب می کند که از پس پرد غیبت برون آیند، شیوه هدایت جمعی را پیش گیرند، در هر حال، همه هدایت ها و همه شیوه های هدایت آنان به فرمان خداوند متعال صورت می گیرد.
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر :
• قائم آل محّمد(صلّی الله علیه و آله) نجات بخش انسان ها، ذکر الله احمدی کرمانشاهی.
• فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی، چشم به راه مهدی،شماره 30،ص 403.
• موعود قائم، انتظار فرج، علل غیبت، محمد رسول دریایی.
• فلسفه غیبت، کعبه مقصود، ویژه نامه نیمه شعبان،1417، شماره 1916،ص 56.
• فلسفه و آثار غیبت در روایات، سومین اجلاس دوسالانه ابعاد وجودی حضرت مهدی، شماره 112.
ادامه مطلب
[ شنبه 10 مرداد 1394 ] [ 12:29 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
آيا امام سجاد عليه السلام از غيبت فرزندشان، حضرت مهدى عليه السلام خبر داده اند ؟
پاسخ :
شيخ صدوق رحمة الله عليه به سندش از امام زين العابدين عليه السلام نقل كرده كه فرمود:تمتد الغيبة بولى الله الثانى عشر من اوصياء رسول الله و الائمة بعده عليهم السلام . يا ابا خالد ان اهل زمان غيبته القائلين بامامته و المنتظرين لظهوره افضل من اهل كل زمان ، لان الله تبارك و تعالى اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة ...(1) ؛((آن گاه غيبت به ولى خداى عزوجل دوازدهمين از اوصياى رسول خدا و امامان بعد از او امتداد مى يابد ، اى ابا خالد همانا اهل زمان غيبت او كه به امامتش قائلند و منتظر ظهور او مى باشند افضل از اهل هر زمان هستند زيرا خداوند تبارك و تعالى به آنها چنان عقل و فهم و معرفتى داده كه غيبت نزد آنان به منزله حضور و مشاهده است ...)).
پی نوشت:
1- كمال الدين ، ص 319؛ بحارالانوار ، ج 36 ، ص 386.
منبع : موعود شناسی وپاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی ، انتشارات مسجد مقدس جمکران
شيخ صدوق رحمة الله عليه به سندش از امام زين العابدين عليه السلام نقل كرده كه فرمود:تمتد الغيبة بولى الله الثانى عشر من اوصياء رسول الله و الائمة بعده عليهم السلام . يا ابا خالد ان اهل زمان غيبته القائلين بامامته و المنتظرين لظهوره افضل من اهل كل زمان ، لان الله تبارك و تعالى اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة ...(1) ؛((آن گاه غيبت به ولى خداى عزوجل دوازدهمين از اوصياى رسول خدا و امامان بعد از او امتداد مى يابد ، اى ابا خالد همانا اهل زمان غيبت او كه به امامتش قائلند و منتظر ظهور او مى باشند افضل از اهل هر زمان هستند زيرا خداوند تبارك و تعالى به آنها چنان عقل و فهم و معرفتى داده كه غيبت نزد آنان به منزله حضور و مشاهده است ...)).
پی نوشت:
1- كمال الدين ، ص 319؛ بحارالانوار ، ج 36 ، ص 386.
منبع : موعود شناسی وپاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی ، انتشارات مسجد مقدس جمکران
ادامه مطلب
[ شنبه 10 مرداد 1394 ] [ 12:28 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
آيا امام كاظم عليه السلام از غيبت حضرت مهدى عليه السلام خبر داده اند ؟
پاسخ :
امام كاظم عليه السلام فرمود:اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فى اديانكم لا يزيلنكم احد عنها ، ا بنى ! انه لابد لصاحب هذا الامر من غيبتة ...(1) ؛((هنگامى كه پنجمين از اولاد هفتمين مفقود شد پس خدا را خدا را در اديانتان ، كسى شما را از آن جدا نكند ، اى فرزندم ! همانا به طور حتم براى صاحب اين امر غيبتى است ...)).
يونس بن عبدالرحمن مى گويد: من بر موسى بن جعفر عليه السلام وارد شدم و عرض كردم : اى فرزند رسول خدا آيا شما قائم به حق مى باشيد؟ فرمود:انا القائم باحق و لكن القائم الذى يطهر الارض من اءعدآء الله عزوجل و يملاها عدلا كما ملئت جورا و ظلما هو الخامس من ولدى له غيبة يطول اءمدها خوفا على نفسه ...(2) ؛((من قائم به حقم ، ولى قائمى كه زمين را از دشمنان خداوند عزوجل پاك كرده و آن را پر از عدالت خواهد نمود آن گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد همان پنجمين نفر از اولاد من است براى او غيبتى طولانى است زيرا بر جان او خطر است ...)).
و نيز در بيان قول خداوند متعالو اسبغ عليكم نعمه ظاهرة و باطنة(3) فرمود:النعمه الظاهرة الامام الظاهر و الباطنة الامام الغائب فقلت له : و يكون فى الائمة من يغيب ؟ قال : نعم ، يغيب عن ابصار الناس شخصه و لا يغيب عن قلوب المومنين ذكره و هو الثانى عشر منا ...(4) ؛((نعمت ظاهر امام ظاهر و نعمت باطن امام غايب است . راوى مى گويد: به حضرت عرض كردم : آيا در ميان ائمه كسى غايب مى شود؟ فرمود: آرى شخصش از چشمان مردم غايب مى گردد ولى از قلوب مومنان غايب نمى گردد و او دوازدهمين از ما مى باشد ...)).
پی نوشتها:
1- كمال الدين ، ص 359 و 360؛ كافى ، ج 1 ، ص 336 ، ح 2.
2- كمال الدين ، ص 361؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 151 ، ح 6.
3- سوره لقمان ، آيه 20.
4- كمال الدين ، ص 368؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 151 ، ح 2.
منبع : موعود شناسی وپاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی ، انتشارات مسجد مقدس جمکران
امام كاظم عليه السلام فرمود:اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فى اديانكم لا يزيلنكم احد عنها ، ا بنى ! انه لابد لصاحب هذا الامر من غيبتة ...(1) ؛((هنگامى كه پنجمين از اولاد هفتمين مفقود شد پس خدا را خدا را در اديانتان ، كسى شما را از آن جدا نكند ، اى فرزندم ! همانا به طور حتم براى صاحب اين امر غيبتى است ...)).
يونس بن عبدالرحمن مى گويد: من بر موسى بن جعفر عليه السلام وارد شدم و عرض كردم : اى فرزند رسول خدا آيا شما قائم به حق مى باشيد؟ فرمود:انا القائم باحق و لكن القائم الذى يطهر الارض من اءعدآء الله عزوجل و يملاها عدلا كما ملئت جورا و ظلما هو الخامس من ولدى له غيبة يطول اءمدها خوفا على نفسه ...(2) ؛((من قائم به حقم ، ولى قائمى كه زمين را از دشمنان خداوند عزوجل پاك كرده و آن را پر از عدالت خواهد نمود آن گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد همان پنجمين نفر از اولاد من است براى او غيبتى طولانى است زيرا بر جان او خطر است ...)).
و نيز در بيان قول خداوند متعالو اسبغ عليكم نعمه ظاهرة و باطنة(3) فرمود:النعمه الظاهرة الامام الظاهر و الباطنة الامام الغائب فقلت له : و يكون فى الائمة من يغيب ؟ قال : نعم ، يغيب عن ابصار الناس شخصه و لا يغيب عن قلوب المومنين ذكره و هو الثانى عشر منا ...(4) ؛((نعمت ظاهر امام ظاهر و نعمت باطن امام غايب است . راوى مى گويد: به حضرت عرض كردم : آيا در ميان ائمه كسى غايب مى شود؟ فرمود: آرى شخصش از چشمان مردم غايب مى گردد ولى از قلوب مومنان غايب نمى گردد و او دوازدهمين از ما مى باشد ...)).
پی نوشتها:
1- كمال الدين ، ص 359 و 360؛ كافى ، ج 1 ، ص 336 ، ح 2.
2- كمال الدين ، ص 361؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 151 ، ح 6.
3- سوره لقمان ، آيه 20.
4- كمال الدين ، ص 368؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 151 ، ح 2.
منبع : موعود شناسی وپاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی ، انتشارات مسجد مقدس جمکران
ادامه مطلب
[ شنبه 10 مرداد 1394 ] [ 12:27 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
آيا امام صادق عليه السلام از غيبت حضرت مهدى عليه السلام خبر داده اند ؟
پاسخ :
امام صادق عليه السلام در حديثى فرمود:الخامس من ولد السابع يغيب عنكم شخصه(1) ؛((پنجمين از اولاد هفتمين كسى است كه شخصش از شما غايب خواهد شد)).
و نيز فرمود:اما والله ليغيبن عنكم مهديكم حتى يقول الجاهل منكم ما لله فى آل محمد حاجة(2) ؛((آگاه باشيد به خدا سوگند كه مهدى شما از بين شما غايب خواهد شد تا اينكه جاهل از شما مى گويد: خداوند احتياجى به آل محمد ندارد ...)).
و نيز فرمود:ان الغيبة ستقع بالسادس من ولدى و هو الثانى عشر من الائمه الهداة بعد رسول الله صلى الله عليه و آله اولهم امير المومنين على بن ابى طالب و آخرهم القائم بالحق بقية الله فى الارض ...(3) ؛((... همانا غيبت در ششمين از فرزندانم واقع خواهد شد.و او دوازدهمين از امامان هدايت بعد از رسول خداست كه اول آنها امير المومنين على بن ابى طالب و آخر آنها قائم به حق بقية الله در روى زمين است ...)).
و نيز فرمود:ان اللقائم غيبة قبل ان يقوم(4) ؛((همانا براى قائم غيبتى قبل از قيام است)).
پی نوشتها:
1- كمال الدين ، ص 338؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 143 ، ح 4.
2- كمال الدين ، ص 341؛ بحارالانوار ، ص 145 ، ح 12.
3- بحارالانوار ، ص 145 ، ح 13.
4- كمال الدين ، ص 342؛ بحارالانوار ، ج 52 ، ص 146 ، ح 70.
منبع : موعود شناسی وپاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی ، انتشارات مسجد مقدس جمکران
امام صادق عليه السلام در حديثى فرمود:الخامس من ولد السابع يغيب عنكم شخصه(1) ؛((پنجمين از اولاد هفتمين كسى است كه شخصش از شما غايب خواهد شد)).
و نيز فرمود:اما والله ليغيبن عنكم مهديكم حتى يقول الجاهل منكم ما لله فى آل محمد حاجة(2) ؛((آگاه باشيد به خدا سوگند كه مهدى شما از بين شما غايب خواهد شد تا اينكه جاهل از شما مى گويد: خداوند احتياجى به آل محمد ندارد ...)).
و نيز فرمود:ان الغيبة ستقع بالسادس من ولدى و هو الثانى عشر من الائمه الهداة بعد رسول الله صلى الله عليه و آله اولهم امير المومنين على بن ابى طالب و آخرهم القائم بالحق بقية الله فى الارض ...(3) ؛((... همانا غيبت در ششمين از فرزندانم واقع خواهد شد.و او دوازدهمين از امامان هدايت بعد از رسول خداست كه اول آنها امير المومنين على بن ابى طالب و آخر آنها قائم به حق بقية الله در روى زمين است ...)).
و نيز فرمود:ان اللقائم غيبة قبل ان يقوم(4) ؛((همانا براى قائم غيبتى قبل از قيام است)).
پی نوشتها:
1- كمال الدين ، ص 338؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 143 ، ح 4.
2- كمال الدين ، ص 341؛ بحارالانوار ، ص 145 ، ح 12.
3- بحارالانوار ، ص 145 ، ح 13.
4- كمال الدين ، ص 342؛ بحارالانوار ، ج 52 ، ص 146 ، ح 70.
منبع : موعود شناسی وپاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی ، انتشارات مسجد مقدس جمکران
ادامه مطلب
[ شنبه 10 مرداد 1394 ] [ 12:27 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
آيا امام رضا عليه السلام از غيبت حضرت مهدى عليه السلام خبر داده اند؟
پاسخ :
صدوق رحمة الله عليه به سندش از امام رضا عليه السلام نقل كرده كه فرمود:الرابع من ولدى ابن سيدة الاماء يطهر الله به الارض من كل جور و يقدسها من كل ظلم ، و هو الذى يشك الناس فى ولادته و هو صاحب الغيبتة قبل خروجه ...(1) ؛((... چهارمين از اولاد من كه فرزند بهترين زنان است خداوند به واسطه او زمين را از هر ظلمى پاك و پيراسته خواهد نمود و او كسى است كه مردم در ولادتش شك خواهند كرد و اوست صاحب غيبت قبل از خروجش ...)).
و نيز به دعبل فرمود:... يا دعبل ! الامام بعدى محمد ابنى و بعد محمد ابنه على و بعد على ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجة المنتظر فى غيبته ...(2) ؛((... اى دعبل ! امام بعد از من محمد فرزند من است . و بعد از محمد فرزندش على و بعد از على فرزندش حسن و بعد از حسن فرزندش حجت قائم است . كسى كه در غيتبش به انتظار او مى نشيند ...)).
پی نوشتها:
1- كمال الدين ، ص 371؛ بحارالانوار ، ج 52 ، ص 321 ، ح 29.
2- كمال الدين ، ص 372؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 154 ، ح 4.
صدوق رحمة الله عليه به سندش از امام رضا عليه السلام نقل كرده كه فرمود:الرابع من ولدى ابن سيدة الاماء يطهر الله به الارض من كل جور و يقدسها من كل ظلم ، و هو الذى يشك الناس فى ولادته و هو صاحب الغيبتة قبل خروجه ...(1) ؛((... چهارمين از اولاد من كه فرزند بهترين زنان است خداوند به واسطه او زمين را از هر ظلمى پاك و پيراسته خواهد نمود و او كسى است كه مردم در ولادتش شك خواهند كرد و اوست صاحب غيبت قبل از خروجش ...)).
و نيز به دعبل فرمود:... يا دعبل ! الامام بعدى محمد ابنى و بعد محمد ابنه على و بعد على ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجة المنتظر فى غيبته ...(2) ؛((... اى دعبل ! امام بعد از من محمد فرزند من است . و بعد از محمد فرزندش على و بعد از على فرزندش حسن و بعد از حسن فرزندش حجت قائم است . كسى كه در غيتبش به انتظار او مى نشيند ...)).
پی نوشتها:
1- كمال الدين ، ص 371؛ بحارالانوار ، ج 52 ، ص 321 ، ح 29.
2- كمال الدين ، ص 372؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 154 ، ح 4.
ادامه مطلب
[ شنبه 10 مرداد 1394 ] [ 12:27 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
آيا امام جواد عليه السلام از غيبت حضرت مهدى عليه السلام خبر داده اند ؟
پاسخ :
عبدالعظيم حسنى مى گويد: من بر آقايم محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب عليه السلام وارد شدم به قصد اينكه از او درباره قائم سؤال كنم كه آيا او مهدى است يا ديگرى ، حضرت ابتدائا فرمود:... يا اباالقاسم ! ان القائم منا هو المهدى الذى يجب ان ينتظر فى غيبته و يطاع فى ظهوره و هو الثالث من ولدى ...(1) ؛((اى اباالقاسم ! همانا قائم از ما همان مهدى است كه واجب است در غيبتش انتظار او را كشيده و هنگام ظهورش از او اطاعت شود و او سومين از اولاد من است ...)).
صقر بن ابى دلف مى گويد: به امام جواد عليه السلام عرض كردم : چرا قائم را منتظر خوانند؟ فرمود:... لان اله غيبتة تكثر ايامها و يطول اءمدها فينتظر خروجه المخلصون و ينكره المرتابون ...(2) ؛((زيرا براى او غيبتى است كه روزهايش زياد و مدتش طولانى خواهد بود. مخلصين در انتظار خروج او به سر خواهند برد ، و شك كنندگان او را انكار خواهند كرد ...)).
پی نوشتها:
1- كمال الدين ، ص 377؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 156 ، ح 1.
2- كمال الدين ، ص 378؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 30 ، ح 4.
منبع : موعود شناسی وپاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی ، انتشارات مسجد مقدس جمکران
عبدالعظيم حسنى مى گويد: من بر آقايم محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب عليه السلام وارد شدم به قصد اينكه از او درباره قائم سؤال كنم كه آيا او مهدى است يا ديگرى ، حضرت ابتدائا فرمود:... يا اباالقاسم ! ان القائم منا هو المهدى الذى يجب ان ينتظر فى غيبته و يطاع فى ظهوره و هو الثالث من ولدى ...(1) ؛((اى اباالقاسم ! همانا قائم از ما همان مهدى است كه واجب است در غيبتش انتظار او را كشيده و هنگام ظهورش از او اطاعت شود و او سومين از اولاد من است ...)).
صقر بن ابى دلف مى گويد: به امام جواد عليه السلام عرض كردم : چرا قائم را منتظر خوانند؟ فرمود:... لان اله غيبتة تكثر ايامها و يطول اءمدها فينتظر خروجه المخلصون و ينكره المرتابون ...(2) ؛((زيرا براى او غيبتى است كه روزهايش زياد و مدتش طولانى خواهد بود. مخلصين در انتظار خروج او به سر خواهند برد ، و شك كنندگان او را انكار خواهند كرد ...)).
پی نوشتها:
1- كمال الدين ، ص 377؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 156 ، ح 1.
2- كمال الدين ، ص 378؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 30 ، ح 4.
منبع : موعود شناسی وپاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی ، انتشارات مسجد مقدس جمکران
ادامه مطلب
[ شنبه 10 مرداد 1394 ] [ 12:26 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
چه مقدار روايت از اهل بيت (ع) در مورد امام مهدى (عج) به دست ما رسيده است؟
پاسخ :
اوّلا، اخبار مربوط به ظهور امام مهدى (علیه السلام) از ديد اهل سنّت، به حدّ تواتر رسيده و اصل مسلّمى به شمار مىآيد و نزد شيعه نيز اين احاديث فراتر از حدّ تواتر است، به گونهاى كه آيت الله العظمى صافى در كتاب منتخب الاثر مىنويسد:
بر هر كسى كه توجّه به تاريخ و احاديث داشته باشد، معلوم است كه بشارتهاى نقل شده از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) و اهل بيت (عليهم السلام) و اصحاب آن حضرت در مورد ظهور امام مهدى (علیه السلام) به تواتر رسيده است.[1]
ثانياً، بايد گفت، تاكنون استقراى كاملى در مورد تمام احاديث مربوط به امام مهدى (علیه السلام) صورت نگرفته است، ولى در اين مورد مىتوان به كتابهايى اشاره كرد كه سعى كردهاند بخشى از احاديث مربوط به آن حضرت را گردآورند:
1. مرحوم شيخ الطائفه، محمّد طوسى در كتاب الغيبة بخش مهمّى از احاديث مربوط به امام مهدى (علیه السلام) را گردآورده است.
2. مرحوم نعمانى نيز در كتاب الغيبة بخشى از اين احاديث را نقل كرده است.
3. علامه مجلسى، جلدهاى پنجاه و يكم و پنجاه و دوم و پنجاه و سوم كتاب بحارالأنوار را به تاريخ امام مهدى (علیه السلام) اختصاص داده است.
4. از علماى معاصر نيز آيت الله العظمى صافى گلپايگانى در كتاب منتخب الاثر احاديث مربوط به امام مهدى (علیه السلام) را گردآورده است. ايشان، مجموع احاديث مربوط به آن حضرت را كه در كتابهاى مختلف و معتبر اهل سنّت و شيعه ذكر شده، حدود شش هزار و سيصد و سى و هشت روايت مىدانند و در كتاب مذكور، با حذف احاديث مكرر، نهصد و بيست و نه حديث را نقل كرده است.
پینوشت:
[1]. لطف الله صافى گلپايگانى، منتخب الأثر، مقدمه، ص 2.
منبع: امام مهدى(عج)، رسول رضوى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1384).
اوّلا، اخبار مربوط به ظهور امام مهدى (علیه السلام) از ديد اهل سنّت، به حدّ تواتر رسيده و اصل مسلّمى به شمار مىآيد و نزد شيعه نيز اين احاديث فراتر از حدّ تواتر است، به گونهاى كه آيت الله العظمى صافى در كتاب منتخب الاثر مىنويسد:
بر هر كسى كه توجّه به تاريخ و احاديث داشته باشد، معلوم است كه بشارتهاى نقل شده از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) و اهل بيت (عليهم السلام) و اصحاب آن حضرت در مورد ظهور امام مهدى (علیه السلام) به تواتر رسيده است.[1]
ثانياً، بايد گفت، تاكنون استقراى كاملى در مورد تمام احاديث مربوط به امام مهدى (علیه السلام) صورت نگرفته است، ولى در اين مورد مىتوان به كتابهايى اشاره كرد كه سعى كردهاند بخشى از احاديث مربوط به آن حضرت را گردآورند:
1. مرحوم شيخ الطائفه، محمّد طوسى در كتاب الغيبة بخش مهمّى از احاديث مربوط به امام مهدى (علیه السلام) را گردآورده است.
2. مرحوم نعمانى نيز در كتاب الغيبة بخشى از اين احاديث را نقل كرده است.
3. علامه مجلسى، جلدهاى پنجاه و يكم و پنجاه و دوم و پنجاه و سوم كتاب بحارالأنوار را به تاريخ امام مهدى (علیه السلام) اختصاص داده است.
4. از علماى معاصر نيز آيت الله العظمى صافى گلپايگانى در كتاب منتخب الاثر احاديث مربوط به امام مهدى (علیه السلام) را گردآورده است. ايشان، مجموع احاديث مربوط به آن حضرت را كه در كتابهاى مختلف و معتبر اهل سنّت و شيعه ذكر شده، حدود شش هزار و سيصد و سى و هشت روايت مىدانند و در كتاب مذكور، با حذف احاديث مكرر، نهصد و بيست و نه حديث را نقل كرده است.
پینوشت:
[1]. لطف الله صافى گلپايگانى، منتخب الأثر، مقدمه، ص 2.
منبع: امام مهدى(عج)، رسول رضوى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1384).
ادامه مطلب