وجود امامی كه غايب است چگونه مورد دلگرمی مؤمنين میشود؟
پاسخ :
این پرسش ممکن است از تصور ناصحیح نسبت به مساله غیبت و زندگی حضرت مهدی (عج) در شرایط خاص باشد. و گمان شود که حضرت در عصر غیبت، دارای یک زندگی صرفاً خصوصی بوده و هیچ ارتباطی با دیگران ندارد و لذا وجود او در پشت پرده غیبت نقشی در زندگی مؤمنین و مسلمانان نخواهد داشت!
در حالی که، غیبت حضرت مهدی علیه السلام به معنای انقطاع مطلق رابطه حضرت با مردم و جهان نیست. بلکه غیبت به معنای پنهان بودن حضرت از انظار عمومی است یعنی حضرت در شرایط غیبت ضمن اشتغال به امور شخصی به طور ناشناس در جامعه حضور دارد و حوادث و رخدادهای اجتماعی و مشکلات مردم را به طور کامل زیر نظر دارد و خصوصاً نسبت به شیعیان و دوستانش عنایت خاصی دارد و از وضع آنان باخبر است و مراقبت می نماید. چنانکه خود حضرت در یکی از توقیعاتش به شیخ مفید (ره) می نویسد: "ما شما را رها نکرده و در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم, پس تقوی پیشه کنید و ما را یاری نمائید تا از فتنه هایی که به شما روی می آورد، شما را نجات بخشیم..."[1]
بنابراین مفهوم غائب بودن حضرت ـ علیه السلام ـ چنانکه از روایات استفاده می شود ـ به معنای وجود نامرئی و بریده از جامعه انسانی نیست بلکه به معنای وجود عینی و حضور فیزیکی است که مانند دیگران دارای زندگی طبیعی می باشد. با این تفاوت که طبق دستور الهی بنا به مصالحی تا زمان رسیدن فرمان ظهور، از انظار عمومی مخفی است و به طور ناشناس زندگی می کند. این به معنای آن نیست که مردم نیز از آن حضرت پنهان باشند بلکه حضرت در شرایط غیبت نیز همانند شرایط حضور از حوادث جامعه آگاه است و نسبت به کلیة امور جاری اشراف کامل دارد از شادی و پیروزی مسلمانان شاد می شود و از مشکلات و گرفتاری آنان غمگین می گردد و تا جایی که با فلسفه غیبت منافات نداشته باشد از بیچارگان فریاد رسی می کند. بیماران را شفا می بخشد و در مجالس حاضر می شود و... .
به همین جهت وقتی از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در مورد آثار و فوائد امام مهدی در عصر غیبت سوال گردید، در پاسخ فرمود: "والذی بعثنی بالنبوه انهم ینتفعون به و یستضیئون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب."[2] قسم به آن خدای که من را به پیامبری مبعوث فرمود، مردم در آن زمان همانند آفتاب در پس پرده ابر از وجود مهدی ـ علیه السلام ـ بهره می برند و از نور ولایت او نورانی می گردند.
خود حضرت نیز می فرماید: مردم از وجود من همانند آفتاب پس ابر سود می جویند و من سبب آرامش و امنیت مردم روی زمین هستم همانگونه که ستارگان امان اهل آسمانند."[3]
این تشبیه اولاً گویای نیاز شدید و وابستگی دائمی انسان و جهان ـ به وجود مقدس حضرت ولی عصر ـ علیه السلام ـ در زمان غیبت است زیرا تمام فیوضات الهی از طریق آن حضرت به دیگران افاضه می گردد: "الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء"[4] یعنی به وسیلة وجود آن حضرت دنیا پابرجاست و به برکت آن حضرت دیگر مخلوقات رزق می خورند و با بودن او آسمان و زمین استوار می باشد.
ثانیاً: اشراف و حمایت غائبانه آن حضرت مایه آرامش و تقویت روحی شیعیان و مسلمانان است. چنانکه در کلام خود حضرت ـ علیه السلام ـ نیز اشاره گردید.
بنابراین خود این باور و ایمان به چنین امام حی و حاضری که ملجاء و پناهگاه مظلومین و حافظ دین و شریعت است موجب دلگرمی و قوت قلب طرفداران آن حضرت و مانع از یأس و ناامیدی آنان می باشد. این اعتقاد باعث مقاومت شیعیان در برابر ظلم و جور و تقویت روحیه عدالت خواهی و دشمن ستیزی آنان می گردد.
این اعتقاد موجب می شود که جامعه شیعی و پیروان آن حضرت، خود را همواره متکی به یک پایگاه قوی و نیرومندی بدانند که سرانجام و آینده جهان بشریت را رقم خواهند زد و شاداب و پرنشاط خود را برای هر گونه ایثار و فداکاری آماده می نمایند و برای رسیدن به وضع مطلوب جهانی بر تلاش بی وقفه و پایدار خود بیافزایند.
از این نظر وجود امام غائب ـ علیه السلام ـ قطع نظر از فوائد بیشماری دیگری که دارد، مهمترین عامل استحکام روحی و دلگرمی شیعیان و منتظران حضرت به شمار می آید و انگیزه مبارزه برای استقرار عدل و قسط و رسیدن به عصر شکوهمند ظهور را در جان آنان بارور می سازد. دقیقاً همین روحیه و اعتقاد زنده، تفکر پویای شیعی را از دیگران متمایز نموده است و باعث بقاء رشد و بالندگی روز افزون جامعه شیعی گردیده است.
برای مطالعه بیشتر:
1. امامت و مهدویت، تالیف آیت الله صافی گلپایگانی، ج 3، ص 151 ـ 154، رساله نوید امن و امان، چاپ سوم، 1420 ـ 1378، انتشارات حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ ، قم.
2. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عج)، نوشته علی رضا رجالی تهران، ص 90 ـ 93، چاپ پنجم، 1379، انتشارات نبوغ.
امام صادق ـ علیه السلام ـ :
"اعرف امامک فانک ادا عرفته لم یضرک تقدم هذا الامر و تاخر"
"یعنی آنچه مهم است این است که شما امام زمانت را بشناسی و معرفت صحیح به او پیدا کنی با داشتن چنین معرفتی تقدم و یا تاخیر امر ظهور به شما آسیب نخواهد رساند."
"الغیبه نعمانی، ص 351، باب 25، حدیث 1"
پی نوشتها:
[1]. الاحتجاج، ابومنصور طبرسی، ج 2، ص 497، انتشارات سعید، نشر مرتضی، مشهد.
[2]. ینابیع الموده، قندوزی، ج 3، ص 170، موسسه الاعلمی، بیروت، لبنان.
[3]. کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص 485، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
[4]. مفاتیح الجنان، چاپ فیض، ص 140، دعای عدلیه.
منبع: اندیشه قم
این پرسش ممکن است از تصور ناصحیح نسبت به مساله غیبت و زندگی حضرت مهدی (عج) در شرایط خاص باشد. و گمان شود که حضرت در عصر غیبت، دارای یک زندگی صرفاً خصوصی بوده و هیچ ارتباطی با دیگران ندارد و لذا وجود او در پشت پرده غیبت نقشی در زندگی مؤمنین و مسلمانان نخواهد داشت!
در حالی که، غیبت حضرت مهدی علیه السلام به معنای انقطاع مطلق رابطه حضرت با مردم و جهان نیست. بلکه غیبت به معنای پنهان بودن حضرت از انظار عمومی است یعنی حضرت در شرایط غیبت ضمن اشتغال به امور شخصی به طور ناشناس در جامعه حضور دارد و حوادث و رخدادهای اجتماعی و مشکلات مردم را به طور کامل زیر نظر دارد و خصوصاً نسبت به شیعیان و دوستانش عنایت خاصی دارد و از وضع آنان باخبر است و مراقبت می نماید. چنانکه خود حضرت در یکی از توقیعاتش به شیخ مفید (ره) می نویسد: "ما شما را رها نکرده و در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم, پس تقوی پیشه کنید و ما را یاری نمائید تا از فتنه هایی که به شما روی می آورد، شما را نجات بخشیم..."[1]
بنابراین مفهوم غائب بودن حضرت ـ علیه السلام ـ چنانکه از روایات استفاده می شود ـ به معنای وجود نامرئی و بریده از جامعه انسانی نیست بلکه به معنای وجود عینی و حضور فیزیکی است که مانند دیگران دارای زندگی طبیعی می باشد. با این تفاوت که طبق دستور الهی بنا به مصالحی تا زمان رسیدن فرمان ظهور، از انظار عمومی مخفی است و به طور ناشناس زندگی می کند. این به معنای آن نیست که مردم نیز از آن حضرت پنهان باشند بلکه حضرت در شرایط غیبت نیز همانند شرایط حضور از حوادث جامعه آگاه است و نسبت به کلیة امور جاری اشراف کامل دارد از شادی و پیروزی مسلمانان شاد می شود و از مشکلات و گرفتاری آنان غمگین می گردد و تا جایی که با فلسفه غیبت منافات نداشته باشد از بیچارگان فریاد رسی می کند. بیماران را شفا می بخشد و در مجالس حاضر می شود و... .
به همین جهت وقتی از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در مورد آثار و فوائد امام مهدی در عصر غیبت سوال گردید، در پاسخ فرمود: "والذی بعثنی بالنبوه انهم ینتفعون به و یستضیئون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب."[2] قسم به آن خدای که من را به پیامبری مبعوث فرمود، مردم در آن زمان همانند آفتاب در پس پرده ابر از وجود مهدی ـ علیه السلام ـ بهره می برند و از نور ولایت او نورانی می گردند.
خود حضرت نیز می فرماید: مردم از وجود من همانند آفتاب پس ابر سود می جویند و من سبب آرامش و امنیت مردم روی زمین هستم همانگونه که ستارگان امان اهل آسمانند."[3]
این تشبیه اولاً گویای نیاز شدید و وابستگی دائمی انسان و جهان ـ به وجود مقدس حضرت ولی عصر ـ علیه السلام ـ در زمان غیبت است زیرا تمام فیوضات الهی از طریق آن حضرت به دیگران افاضه می گردد: "الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء"[4] یعنی به وسیلة وجود آن حضرت دنیا پابرجاست و به برکت آن حضرت دیگر مخلوقات رزق می خورند و با بودن او آسمان و زمین استوار می باشد.
ثانیاً: اشراف و حمایت غائبانه آن حضرت مایه آرامش و تقویت روحی شیعیان و مسلمانان است. چنانکه در کلام خود حضرت ـ علیه السلام ـ نیز اشاره گردید.
بنابراین خود این باور و ایمان به چنین امام حی و حاضری که ملجاء و پناهگاه مظلومین و حافظ دین و شریعت است موجب دلگرمی و قوت قلب طرفداران آن حضرت و مانع از یأس و ناامیدی آنان می باشد. این اعتقاد باعث مقاومت شیعیان در برابر ظلم و جور و تقویت روحیه عدالت خواهی و دشمن ستیزی آنان می گردد.
این اعتقاد موجب می شود که جامعه شیعی و پیروان آن حضرت، خود را همواره متکی به یک پایگاه قوی و نیرومندی بدانند که سرانجام و آینده جهان بشریت را رقم خواهند زد و شاداب و پرنشاط خود را برای هر گونه ایثار و فداکاری آماده می نمایند و برای رسیدن به وضع مطلوب جهانی بر تلاش بی وقفه و پایدار خود بیافزایند.
از این نظر وجود امام غائب ـ علیه السلام ـ قطع نظر از فوائد بیشماری دیگری که دارد، مهمترین عامل استحکام روحی و دلگرمی شیعیان و منتظران حضرت به شمار می آید و انگیزه مبارزه برای استقرار عدل و قسط و رسیدن به عصر شکوهمند ظهور را در جان آنان بارور می سازد. دقیقاً همین روحیه و اعتقاد زنده، تفکر پویای شیعی را از دیگران متمایز نموده است و باعث بقاء رشد و بالندگی روز افزون جامعه شیعی گردیده است.
برای مطالعه بیشتر:
1. امامت و مهدویت، تالیف آیت الله صافی گلپایگانی، ج 3، ص 151 ـ 154، رساله نوید امن و امان، چاپ سوم، 1420 ـ 1378، انتشارات حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ ، قم.
2. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (عج)، نوشته علی رضا رجالی تهران، ص 90 ـ 93، چاپ پنجم، 1379، انتشارات نبوغ.
امام صادق ـ علیه السلام ـ :
"اعرف امامک فانک ادا عرفته لم یضرک تقدم هذا الامر و تاخر"
"یعنی آنچه مهم است این است که شما امام زمانت را بشناسی و معرفت صحیح به او پیدا کنی با داشتن چنین معرفتی تقدم و یا تاخیر امر ظهور به شما آسیب نخواهد رساند."
"الغیبه نعمانی، ص 351، باب 25، حدیث 1"
پی نوشتها:
[1]. الاحتجاج، ابومنصور طبرسی، ج 2، ص 497، انتشارات سعید، نشر مرتضی، مشهد.
[2]. ینابیع الموده، قندوزی، ج 3، ص 170، موسسه الاعلمی، بیروت، لبنان.
[3]. کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص 485، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
[4]. مفاتیح الجنان، چاپ فیض، ص 140، دعای عدلیه.
منبع: اندیشه قم
ادامه مطلب
[ دوشنبه 5 مرداد 1394 ] [ 2:02 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
چرا اگر امام زمان نباشد وضع جهان به هم میخورد؟
پاسخ :
شرح پرسش:
آيا نظام جهان و خورشيد و ماه به دست خدا است پس چرا اگر امام زمان نباشد وضع جهان به هم میخورد؟
پاسخ:
براساس ادلهی عقلی و نقلی جز خداوند متعال مدبری در جهان آفرينش وجود ندارد و تنها خداوند متعال به كار تدبير اين جهان میپردازد و در صورتي كه ما برای جهان مدبر ديگری جز خدا تصور كنيم اين شرک است و خرد آن را انكار میكند.
ولي پوشيده نماند كه اعتقاد به اين حقيقت مذكور منافات ندارد كه خداوند متعال در كار تدبير جهان علل و اسباب و عواملی را مؤثر قرار داده باشد مانند اين كه مسأله قبض ارواح و گرفتن جانها كار خداست و به وسيله فرشتگان و فرشته بزرگتری به نام عزرائيل صورت میگيرد و يا مسأله تقسيم ارزاق كار خداست ولی به وسيله فرشتگان و ميكائيل انجام میشود و اين بدان معنی نيست كه خداوند اينها را به كار گماشته و خودش كنار نشسته باشد. بلكه هستی تمام اين فرشتگان و تمام عوامل مؤثّر در هر لحظه از آن خدا است و بر اين اساس كاری كه اين واسطهها انجام میدهند حقيقتاً به خداوند نسبت داده میشود.
بنابراين اگر خداوند وجود امامان را در نظام آسمانها مؤثر داده باشد چنان كه از بسياری روايات و جملات دعاها استفاده میگردد بدين معنی نيست كه آنها شريک خدا باشند و يا خداوند از تأثير بر كنار باشد بلكه تأثير آنها و نگهداری آنها همان نگهداری خداست بدان لحاظ كه آنان استقلالی از خويشتن ندارند و هستی و بقای هستی آنان تمام از خدا است.
منبع: موسسه تحقيقاتی حضرت ولی عصر عليه السلام
شرح پرسش:
آيا نظام جهان و خورشيد و ماه به دست خدا است پس چرا اگر امام زمان نباشد وضع جهان به هم میخورد؟
پاسخ:
براساس ادلهی عقلی و نقلی جز خداوند متعال مدبری در جهان آفرينش وجود ندارد و تنها خداوند متعال به كار تدبير اين جهان میپردازد و در صورتي كه ما برای جهان مدبر ديگری جز خدا تصور كنيم اين شرک است و خرد آن را انكار میكند.
ولي پوشيده نماند كه اعتقاد به اين حقيقت مذكور منافات ندارد كه خداوند متعال در كار تدبير جهان علل و اسباب و عواملی را مؤثر قرار داده باشد مانند اين كه مسأله قبض ارواح و گرفتن جانها كار خداست و به وسيله فرشتگان و فرشته بزرگتری به نام عزرائيل صورت میگيرد و يا مسأله تقسيم ارزاق كار خداست ولی به وسيله فرشتگان و ميكائيل انجام میشود و اين بدان معنی نيست كه خداوند اينها را به كار گماشته و خودش كنار نشسته باشد. بلكه هستی تمام اين فرشتگان و تمام عوامل مؤثّر در هر لحظه از آن خدا است و بر اين اساس كاری كه اين واسطهها انجام میدهند حقيقتاً به خداوند نسبت داده میشود.
بنابراين اگر خداوند وجود امامان را در نظام آسمانها مؤثر داده باشد چنان كه از بسياری روايات و جملات دعاها استفاده میگردد بدين معنی نيست كه آنها شريک خدا باشند و يا خداوند از تأثير بر كنار باشد بلكه تأثير آنها و نگهداری آنها همان نگهداری خداست بدان لحاظ كه آنان استقلالی از خويشتن ندارند و هستی و بقای هستی آنان تمام از خدا است.
منبع: موسسه تحقيقاتی حضرت ولی عصر عليه السلام
ادامه مطلب
[ دوشنبه 5 مرداد 1394 ] [ 2:01 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
وجود امام غائب چه فايده اى دارد؟
پاسخ :
متكلّمان اماميّه، در اثبات ضرورت وجود امام در هر زمان ،به ادله ى عقلى و نقلى استناد مى كنند كه يكى از آنها «قاعده ى لطف» است. بر اساس دلائل عقلى، وجود امام، زمينه را براى اطاعت انسان ها مهّيا كرده و آنان را از گناه دور مى سازد. بنابراين، وجود امام، لطف است و چون لطف بر خداوند واجب است، بايد در هر زمان، امامى براى هدايت انسان ها وجود داشته باشد.[1]
طبق اين توضيح، وجود امام در هر عصر و زمانى، لازم و ضرورى مى شود، امّا نحوه ى حضور امام(عليه السلام) بستگى تام به اوضاع و احوال جامعه ى انسانى دارد؛ زيرا، اگر شرايط لازم براى حضور امام مهيّا باشد، امام در ميان جامعه، حضورى آشكار خواهد داشت، ولى اگر چنين شرايطى آماده نبود، امام(عليه السلام) مستور خواهد شد.
حضرت على(عليه السلام) درباره ى ضرورت وجود امام در ميان انسان ها و چگونگى اين حضور، مى فرمايد:
هرگز، روى زمين، از قيام كننده اى با حجت و دليل، خالى نمى ماند، خواه ظاهر و آشكار باشد، خواه بيم ناك و پنهان. -اين چنين است- تا دلائل و اسناد روشن الهى از بين نرود و به فراموشى نگرايد.[2]
بنابراين، نقش امام، حفظ دين و احكام الهى است و اين نقش، از سوى امام در هر زمانى ايفا مى شود، حال، امام حاضر باشد يا غائب.
هم چنين از امام سجاد(عليه السلام) نقل شده است كه درباره ى فوائد وجود ائمه(عليهم السلام) فرمود:
در پرتو وجود ما است كه خداوند، آسمان را از فروپاشى، زمين را از لرزش و سلب آرامش ساكنانش، نگه مى دارد؛ به واسطه ى ما است كه خداوند باران نازل مى كند و رحمت خود را مى گستراند و بركات و نعمت هاى زمين را بيرون مى آورد. و اگر از ما، كسى در زمين نباشد، زمين، اهل خود را فرو مى برد.[3]
طبق اين حديث، امامان، علاوه بر نقش تشريعى، نقش تكوينى دارند و در صورت غيبت، هر چند نقش تشريعى آنان در پس پرده مى ماند، امّا آنان به نقش تكوينى خود عمل مى كنند و وجودشان باعث استمرار حيات و زندگى و اتمام حجّت الهى بر روى زمين مى شود. امام صادق(عليه السلام) در بيان ضرورت وجود امام بر روى زمين، مى فرمايد:
اگر زمين، بدون وجود امام بماند، ساكنان خود را در كام خود فرو مى برد.[4]
بنابراين، نقش تكوينى امام، منحصر در حضور نيست و در دوره ى غيبت نيز اين تأثير ادامه دارد و ساكنان زمين از وجود امام بهره مند مى شوند.
با بررسى اين احاديث، مى توان نتيجه گرفت كه وجود امام بر روى زمين، فوائد زير را دارد و فرقى نمى كند كه حضور امام به صورت آشكار باشد يا به صورت پنهانى و مستور:
1. وجود امام، موجب ارتباط ميان خالق و مخلوق و زنده بودن حجّت ها و دلائل الهى در جامعه ى انسانى مى شود.
2. وجود امام، امن و امان براى مردم است و خداوند، به خاطر آنان، زمين و آسمان را از فروپاشيدن باز مى دارد.
3. وجود امام در زمين، موجب فرستاده شدن نعمت هاى الهى مى شود.
4. وجود امام، موجب اميدوارى مؤمنان براى تحقّق عدل الهى بر جوامع انسانى مى شود.
5. وجود امام در حيات انسان، دو نقش تشريعى و تكوينى دارد. در زمان غيبت، نقش تشريعى او در پس پرده، مستور مى ماند، امّا نقش تكوينى او، موجب استمرار و ادامه ى حيات مى شود.
پی نوشتها:
[1]. علامه ى حلى، كشف المراد، ص 181.
[2]. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 347، حكمت 143.
[3]. شيخ صدوق، امالى، ص 112، مجلس 35.
[4]. شيخ صدوق، كمال الدين، ج 1، ص 201 و 210.
منبع: امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رسول رضوى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1384).
متكلّمان اماميّه، در اثبات ضرورت وجود امام در هر زمان ،به ادله ى عقلى و نقلى استناد مى كنند كه يكى از آنها «قاعده ى لطف» است. بر اساس دلائل عقلى، وجود امام، زمينه را براى اطاعت انسان ها مهّيا كرده و آنان را از گناه دور مى سازد. بنابراين، وجود امام، لطف است و چون لطف بر خداوند واجب است، بايد در هر زمان، امامى براى هدايت انسان ها وجود داشته باشد.[1]
طبق اين توضيح، وجود امام در هر عصر و زمانى، لازم و ضرورى مى شود، امّا نحوه ى حضور امام(عليه السلام) بستگى تام به اوضاع و احوال جامعه ى انسانى دارد؛ زيرا، اگر شرايط لازم براى حضور امام مهيّا باشد، امام در ميان جامعه، حضورى آشكار خواهد داشت، ولى اگر چنين شرايطى آماده نبود، امام(عليه السلام) مستور خواهد شد.
حضرت على(عليه السلام) درباره ى ضرورت وجود امام در ميان انسان ها و چگونگى اين حضور، مى فرمايد:
هرگز، روى زمين، از قيام كننده اى با حجت و دليل، خالى نمى ماند، خواه ظاهر و آشكار باشد، خواه بيم ناك و پنهان. -اين چنين است- تا دلائل و اسناد روشن الهى از بين نرود و به فراموشى نگرايد.[2]
بنابراين، نقش امام، حفظ دين و احكام الهى است و اين نقش، از سوى امام در هر زمانى ايفا مى شود، حال، امام حاضر باشد يا غائب.
هم چنين از امام سجاد(عليه السلام) نقل شده است كه درباره ى فوائد وجود ائمه(عليهم السلام) فرمود:
در پرتو وجود ما است كه خداوند، آسمان را از فروپاشى، زمين را از لرزش و سلب آرامش ساكنانش، نگه مى دارد؛ به واسطه ى ما است كه خداوند باران نازل مى كند و رحمت خود را مى گستراند و بركات و نعمت هاى زمين را بيرون مى آورد. و اگر از ما، كسى در زمين نباشد، زمين، اهل خود را فرو مى برد.[3]
طبق اين حديث، امامان، علاوه بر نقش تشريعى، نقش تكوينى دارند و در صورت غيبت، هر چند نقش تشريعى آنان در پس پرده مى ماند، امّا آنان به نقش تكوينى خود عمل مى كنند و وجودشان باعث استمرار حيات و زندگى و اتمام حجّت الهى بر روى زمين مى شود. امام صادق(عليه السلام) در بيان ضرورت وجود امام بر روى زمين، مى فرمايد:
اگر زمين، بدون وجود امام بماند، ساكنان خود را در كام خود فرو مى برد.[4]
بنابراين، نقش تكوينى امام، منحصر در حضور نيست و در دوره ى غيبت نيز اين تأثير ادامه دارد و ساكنان زمين از وجود امام بهره مند مى شوند.
با بررسى اين احاديث، مى توان نتيجه گرفت كه وجود امام بر روى زمين، فوائد زير را دارد و فرقى نمى كند كه حضور امام به صورت آشكار باشد يا به صورت پنهانى و مستور:
1. وجود امام، موجب ارتباط ميان خالق و مخلوق و زنده بودن حجّت ها و دلائل الهى در جامعه ى انسانى مى شود.
2. وجود امام، امن و امان براى مردم است و خداوند، به خاطر آنان، زمين و آسمان را از فروپاشيدن باز مى دارد.
3. وجود امام در زمين، موجب فرستاده شدن نعمت هاى الهى مى شود.
4. وجود امام، موجب اميدوارى مؤمنان براى تحقّق عدل الهى بر جوامع انسانى مى شود.
5. وجود امام در حيات انسان، دو نقش تشريعى و تكوينى دارد. در زمان غيبت، نقش تشريعى او در پس پرده، مستور مى ماند، امّا نقش تكوينى او، موجب استمرار و ادامه ى حيات مى شود.
پی نوشتها:
[1]. علامه ى حلى، كشف المراد، ص 181.
[2]. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 347، حكمت 143.
[3]. شيخ صدوق، امالى، ص 112، مجلس 35.
[4]. شيخ صدوق، كمال الدين، ج 1، ص 201 و 210.
منبع: امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رسول رضوى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1384).
ادامه مطلب
[ دوشنبه 5 مرداد 1394 ] [ 2:01 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
در زمان غيبت , مردم چه بهره هايي مي توانند از آن حضرت ببرند ؟
پاسخ :
آن حضرت مثل خورشيدي پشت ابر است و كمابيش مردم از نور او استفاده مي كنند چنانچه افراد بي شماري هر چند بصورت ناشناس به زيارت ايشان مشرف شده و براي رفع گرفتاريهاي مادي و معنوي از آن بـزرگوار بهره مند شده اند و اساسا حيات آن حضرت عامل مهمي براي دلگرمي و اميدواري مردم است , تا خود را اصلاح و آماده ظهوركنند . همچنانكه خورشيد پشت ابر با اصل نبود خورشيد بسيار تفاوت دارد زيرااگر خورشيدنباشد تمام منظـومه شمسي منهدم و منهزم مي گردد , همچنين اگر امام نباشد , زمين لحظه اي آرام نمي گيرد و همچنان كه اين عدم رسيدن نور به زمين از جانب خورشيد نيست بلكه از تغيير و تحولات جو خود زمين است , همينطور غيبت امام از ضعف مردم است و همچنانكه ابر اگر جلوي نـور خورشيد را مي گيرد اما منافع بسياري هم دارد ,همچنين غيبت هم حكمتها و منافع عديده دربر دارد و الي آخر 000
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام
آن حضرت مثل خورشيدي پشت ابر است و كمابيش مردم از نور او استفاده مي كنند چنانچه افراد بي شماري هر چند بصورت ناشناس به زيارت ايشان مشرف شده و براي رفع گرفتاريهاي مادي و معنوي از آن بـزرگوار بهره مند شده اند و اساسا حيات آن حضرت عامل مهمي براي دلگرمي و اميدواري مردم است , تا خود را اصلاح و آماده ظهوركنند . همچنانكه خورشيد پشت ابر با اصل نبود خورشيد بسيار تفاوت دارد زيرااگر خورشيدنباشد تمام منظـومه شمسي منهدم و منهزم مي گردد , همچنين اگر امام نباشد , زمين لحظه اي آرام نمي گيرد و همچنان كه اين عدم رسيدن نور به زمين از جانب خورشيد نيست بلكه از تغيير و تحولات جو خود زمين است , همينطور غيبت امام از ضعف مردم است و همچنانكه ابر اگر جلوي نـور خورشيد را مي گيرد اما منافع بسياري هم دارد ,همچنين غيبت هم حكمتها و منافع عديده دربر دارد و الي آخر 000
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام
ادامه مطلب
[ دوشنبه 5 مرداد 1394 ] [ 2:00 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
واسطهی فيض بودن امام زمان (عج) به چه معناست؟
پاسخ :
شرح پرسش:
مگر خداوند متعال نفرموده که از رگ گردن به انسان نزدیکتر است، پس واسطهی فیض بودن امام به چه معناست؟
پاسخ:
اين موضوع كه امام واسطهی فيض در جهان است، براساس دليلهای عقلی و نقلی بسياری است و اين كه خدا از رگ گردن به انسان نزديکتر است با اين موضوع منافات ندارد زيرا معنای واسطهی فيض بودن اين نيست كه موجودات از خداوند منقطع بوده و امام واسطهی بين خدا و آنان است چه اين كه هيچ موجودی از خود استقلال ندارد و هستی تمام موجودات به خداوند منتهی میشود و همان گونه كه اسباب و عوامل طبيعی در جهان مؤثّرند و اين تأثير به اراده و مشيّت الهی صورت میگيرد و منافات با ارتباط آنها با خدا ندارد. جريان فيض الهی و رسيدن مواهب مادّی و معنوی از طريق امام (علیه السلام) منافاتی با نزدیک بودن خدا و قرب كامل وی به بنده نخواهد داشت.
بنابراين واسطهی فيض بودن ائمه معصومين (عليهم السلام) با اذن خداوند صورت میگيرد و طبيعی است كه فاعل مستقل و منشاء فيض فقط خداوند میباشد. و اگر خداوند متعال ائمه (عليهم السلام) يا اوليای خودش را واسطه در فيض قرار داده، هيچ مغايرتی با نزديک بودن او به آنان ندارد زيرا آنچه كه در نظام جهان انجام میشود به خواست و اراده و اذن او خداوند است.
منبع: موسسه تحقيقاتی حضرت ولی عصر عليه السلام
شرح پرسش:
مگر خداوند متعال نفرموده که از رگ گردن به انسان نزدیکتر است، پس واسطهی فیض بودن امام به چه معناست؟
پاسخ:
اين موضوع كه امام واسطهی فيض در جهان است، براساس دليلهای عقلی و نقلی بسياری است و اين كه خدا از رگ گردن به انسان نزديکتر است با اين موضوع منافات ندارد زيرا معنای واسطهی فيض بودن اين نيست كه موجودات از خداوند منقطع بوده و امام واسطهی بين خدا و آنان است چه اين كه هيچ موجودی از خود استقلال ندارد و هستی تمام موجودات به خداوند منتهی میشود و همان گونه كه اسباب و عوامل طبيعی در جهان مؤثّرند و اين تأثير به اراده و مشيّت الهی صورت میگيرد و منافات با ارتباط آنها با خدا ندارد. جريان فيض الهی و رسيدن مواهب مادّی و معنوی از طريق امام (علیه السلام) منافاتی با نزدیک بودن خدا و قرب كامل وی به بنده نخواهد داشت.
بنابراين واسطهی فيض بودن ائمه معصومين (عليهم السلام) با اذن خداوند صورت میگيرد و طبيعی است كه فاعل مستقل و منشاء فيض فقط خداوند میباشد. و اگر خداوند متعال ائمه (عليهم السلام) يا اوليای خودش را واسطه در فيض قرار داده، هيچ مغايرتی با نزديک بودن او به آنان ندارد زيرا آنچه كه در نظام جهان انجام میشود به خواست و اراده و اذن او خداوند است.
منبع: موسسه تحقيقاتی حضرت ولی عصر عليه السلام
ادامه مطلب
[ دوشنبه 5 مرداد 1394 ] [ 2:00 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
فوايد گوناگون امام زمان علیه السلام در زمان غيبت براي امت اسلامي چيست؟
پاسخ :
ما اين فوائد را تحت عنوان كلي «او بسان خورشيد در پس ابر است»، مي آوريم و اين فوائد همگي بيانگر حقيقت اين تشبيه است. در احاديث متعدد و گوناگوني كه در زمينه حكمت و فايده وجود امام عليهالسلام در دوارن غيبت به ما رسيده، تعبير بسيار پر معني و جالبي در يك عبارت كوتاه ديده مي شود كه مي تواند كليدي باشد براي گشودن اين رمز بزرگ. و آن اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در پاسخ اين پرسش كه وجود حضرت بقيةالله ارواحنا فداه در عصر غيبت، چه فايدهاي دارد، فرمود:
«ايْ وَالذي بَعَثني بِالنبوه اِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ به وَ يَستَضيئونَ بِنُور و لايَتِهِ في غَيْبَتهِ كَاْنتفاع الناسِ بالشَّمشِ وَ اِنْ جَلّلَهَا السحاب» (بجار الانوار، 52/93، به نقل از كمال الدين شيخ صدوق)
[آري سوگند بخدائي كه مرا به نبوت برگزيد، مردم از او منتفع مي شوند، و از نور ولايتش در دوران غيبتش بهره مي گيرند، همانگونه كه از خورشيد بهنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره مي برند]
براي فهم اين كليد رمز، نخست بايد نقش خورشيد را بطور كلي، و به هنگامي كه چهره تابناكش پشت ابرها پنهان مي گردد، دريابيم.
خورشيد داراي دو نوع نورافشاني است: نور افشاني آشكار و نورافشاني مخفي، يا به تعبير ديگر نورافشاني مستقيم و نورافشاني غير مستقيم.
در نور افشاني آشكار، اشعه آفتاب به خوبي ديده مي شود، هر چند قشر ضخيم هوا كه اطراف كره زمين را پوشانيده، همانند يك شيشه ضخيم كار مي كند، شيشه اي كه از شدت تابش آفتاب مي كاهد و آن را قابل تحمل مي سازد، نور آفتاب را تصفيه مي كند و شعاعهاي مرگبارش را خنثي و بي اثر مي سازد، ولي به هر حال مانع از تابش مستقيم آفتاب نيست. ولي در تابش غير مستقيم، ابرها هماننند يك شيشه مات، نور مستقيم خورشيد را گرفته پخش مي كنند.
گاهي اوقات وارد اطاقي مي شويم كه با لامپهاي مات روشن شده، اطاق را روشن مي بينيم، اما خود لامپ و شعاع اصلي و مستقيم آن به هيچ وجه ديده نمي شوند ....
از سوي ديگر، نور آفتاب مهمترين نقش را در دنياي حيات و موجودات زنده دارد. نور و حرارتي كه از خورشيد به هر سو پاشيده مي شود، تنها انرژي زندگي بخش در گياهان و حيوانات و انسان است.
رشد و نمو موجودات زنده، تغذيه و توليد مثل آنها، حس و حركت و جنبش، آبياري زمينهاي مرده، غرش امواج دريا، وزش حيات بخش بادها، ريزش دانه هاي زندگي آفرين باران و برف ، صداي زمزه آبشارها، نغمه هاي مرغان، زيبائي خيره كننده گلها، گردش خون در عروق انسان و طپش قلبها، عبور برق آساي انديشه ازلابلاي پردههاي مغز، و لبخند شيريني كه بر لب گلبرگ مانند يك كودك شير خوار نقش مي بندد ... همه و همه بطور مستقيم يا غير مستقيم به نور آفتاب بستگي دارد و بدون آن، همه اينها به خاموشي خواهند گرائيد. اين موضوع را با كمي دقت مي توان دريافت. حال اين سؤال پيش مي آيد كه آيا اين بركات و آثار زندگي بخش، مخصوص زماني نيست كه نور بطور مستقيم مي تابد؟.
پاسخ اين سؤال روشن است: نه؛ بسياري از اين آثار در نور مات خورشيد از پشت ابرها نيز وجود دارد. مثلاً در كشورها يا شهرهائي كه چندين ماه از سال ابرها سراسر آسمان را پوشانيده اند، آفتاب ديده نمي شود، ولي گرما، نمو و رويش گياهان، توليد انرژي لازم براي حيات، رسيدن غلات و ميوه ها خنديدن گلها و شكوفه ها وجود دارند.
بنابراين تابش خورشيد از پشت پرده ابرها، قسمت مهمي از بركات خود را در بردارد. و تنها قسمتي از آثار كه نياز به تابش مستقيم دارد موجود نيست. مثلاً مي دانيم تابش آفتاب، اثر حياتي خاصي روي پوست و ساير جهاز بدن انسان و موجودات زنده دارد. به همين دليل، در كشورهائي كه از اين نظر در محروميت بسر مي برند، در روزهاي آفتابي، بسياري از مردم «حمام آفتاب» مي گيرند و در برابر اين نور حيات بخش برهنه مي گردند و با تمام ذرات وجود خود –كه تشنه اين هديه آسماني است- ذرات اين نور را مي مكند. تابش مستقيم آفتاب، علاوه بر اينكه روشنائي و گرماي بيشتري مي آفريند، اثر خاصي به خاطر همان اشعه ماوراي بنفش در كشتن انواع ميكروبها و سالم سازي محيط دارد كه در نور غير مستقيم ديده نمي شود. از مجموع بحث قبل نتيجه مي گيريم كه: هر چند پرده هاي ابر، بعضي از آثار آفتاب را مي گيرد، ولي قسمت مهمي از آن همچنان باقي مي ماند.
اين بود حال «مُشَبَّهٌ بِهِ» يعني آفتاب. اكنون باز ميگرديم به وضع «مُشَبَّه» يعني وجود رهبران الهي در حال غيبت. اشعه معنوي وجود امام عليهالسلام در حالي كه درپشت غيبت نهان است، داراي آثار قابل ملاحظهاي است كه علي رغم تعطيل مسئله تعليم و تربيت و رهبري مستقيم، حكمت وجود او را آشكار مي سازد. به ملاحظه اجمال اين نوشته، برخي از اين آثار، در اينجا بيان مي شود.
الف- پاسداري از آئين الهي
با گذشت زمان و آميختن سليقه ها و افكار شخصي به مسائل مذهبي و گرايشهاي مختلف به سوي برنامه هاي ظاهر فريب مكتبهاي انحرافي، و دراز شدن دست مَفْسَدِه جويان به سوي مفاهيم آسماني، اصالتِ پارهاي از اين قوانين از دست ميرود و دستخوش تغييرات زيانبخشي مي گردد.
اين آب زلال كه از آسمان وحي نازل شده، با عبور از مغزهاي اين و آن تدريجاً تيره و تار گشته، صفاي نخستين خود را از دست ميدهد.
اين نور پر فروغ با عبور از شيشه هاي ظلماني افكار تاريك، كمرنگتر ميگردد. خلاصه با آرايشها و پيرايش هاي كوته بينانه افراد و افزودن شاخ و برگهاي تازه به آن چنان مي شود كه گاهي بازشناسي مسائل اصلي، دچار اشكال مي گردد. آن شاعر خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله مي گويد:
شرع تو را در پي آرايشند
دين تو را از پي پيرايشند
بس كه فزودند بر آن برگ و بر
گر تو بيني نشاسي دگر
با اين حال، آيا ضروري نيست كه در ميان جمع مسلمانان كسي باشد كه مفاهيم فناناپذير تعاليم اسلامي را در شكل اصليش حفظ و براي آيندگان نگهداري كند؟
مي دانيم در هر مؤسسه مهمي، صندوق نسوزي وجود دارد كه اسناد مهم آن مؤسسه را در آن نگهداري مي كنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند. بعلاوه هرگاه مثلاً آتش سوزي در آنجا روي دهد، از خطر حريق مصون باشد كه اعتبار و حيثيت آن مؤسسه نزديكي پيوند با حفظ آن اسناد و مدارك دارد.
سينه امام و روح بلندش، صندوق نسوز حفظ اسناد آئين الهي است كه همه اصالتهاي نخستين و ويژگيهاي آسماني اين تعليمات را در خود نگاهداري مي كند، «تا دلائل الهي و نشانه هاي روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشي نگرايد» و اين يكي ديگر از آثار وجود او، گذشته از آثار ديگر است.
ب- تربيت گروه منتظر آگاه
برخلاف آنچه بعضي فكر مي كنند، رابطه امام در زمان غيبت به كلي از مردم بريده نيست. بلكه آن گونه كه از روايات اسلامي برمي آيد، گروه كوچكي از آمادهترين افراد –كه سري پرشور از عشق خدا، و دلي پر ايمان و اخلاصي فوق العاده براي تحقق بخشيدن به آرمان اصلاح جهان دارند- با حضرتش در ارتباطند.
معني غيبت امام صلوات الله عليه، اين نيست كه آن حضرت به شكل يك روح نامرئي و يا شعاعي ناپيدا درمي آيد. بلكه او از يك زندگي طبيعي آرام برخوردار است، بطور ناشناخته در ميان همين انسانها رفت و آمد دارد، دلهاي بسيار آماده را برمي گزيند و در اختيار مي گيرد، بيش از پيش آماده مي كند و مي سازد. افراد مستعد، به تفاوت ميزان استعداد و شايستگي خود، توفيق درك اين سعادت را پيدا ميكنند. بعضي چند لحظه و برخي چند ساعت يا چند روز، و جمعي سالها با حضرت بقيه الله ارواحنا فداه در تماس هستند.
آنها كساني هستند كه آنچان بر بال و پر دانش و تقوي قرار گرفته و بالا رفته اند كه همچون مسافران هواپيماهاي دور پرواز، بر فراز ابرها قرار مي گيرند، آنجا كه هيچگاه حجاب و مانعي بر سر راه تابش جهانبخش آفتاب نيست، در حالي كه ديگران در زير ابرها و در تاريكي و نور ضعيف بسر مي برند.
بدرستي حساب صحيح نيز همين است. من نبايد انتظار داشته باشم كه آفتاب را به پائين ابرها بكشم تا چهره او را ببينم. چنين انتظاري، اشتباه بزرگ و خيال خام است. اين منم كه بايد بالاتر از ابرها پرواز كنم، تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشم و سيراب گردم.
بهر حال، تربيت اين گروه يكي ديگر از حكمتهاي وجود آن حضرت در اين دوران است.
ج- نفوذ روحاني و ناآگاه
مي دانيم خورشيد، يك سلسله اشعه مرئي دارد كه از تركيب آنها با هم، هفت رنگ معروف پيدا مي شود و يك سلسله اشعه نامرئي كه به نام «اشعه ماوراءبنفش» و «اشعه مادونقرمز» ناميده شده است. همچنين يك رهبر بزرگ آسماني، خواه پيامبر باشد يا امام، علاوه بر تربيت تشريعي –كه از طريق گفتار و رفتار و تعليم و تربيت عادي صورت مي گيرد- يك نوع تربيت روحاني دارد، كه از راه نفوذ معنوي در دلها و فكرها اعمال مي شود. و ميتوان آن را تربيت تكويني نام گذارد. در آنجا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار كار نمي كند، بلكه تنها جاذبه و كشش دورني مؤثر است.
در حالات بسياري از پيشوايان بزرگ الهي مي خوانيم كه گاه بعضي از افراد منحرف و آلوده، با يك تماس مختصر با آنها بكلي تغيير مسير مي دادند، و سرنوشتشان يكباره دگرگون مي شد و به قول معروف با صدوهشتاد درجه بازگشت، راه كاملا تازهاي را انتخاب مي كردند، يك مرتبه فردي پاك و مؤمن و فداكار از آب درمي آمدند كه از بذل همه وجود خود نيز مضايقه نداشتند.
اين دگرگونيهاي تند و سريع و همه جانبه، اين تحولات جهش آسا و فراگير، آنهم با يك نگاه و برخورد- البته براي آنها كه در عين آلودگي، يك نوع آمادگي نيز دارند- نتيجه جذبه ناخودآگاه است كه گاهي از آن تعبير به «نفوذ شخصيت» نيز مي شود.
بسياري اين موضوع را در زندگي خود تجربه كردهاند كه به هنگام برخورد با افرادي كه روحهاي بزرگ و عالي دارند، چنان بي اختيار و ناخودآگاه تحت تأثير آنان قرار مي گيرند كه حتي سخن گفتن در برابر آنها برايشان مشكل مي شود، و خود را در ميان هالهاي مرموز و غير قابل توصيف از عظمت و بزرگي مي بينند.
البته ممكن است گاهي اينگونه امور را با تلقين و امثال آن توجيه كرد، ولي مسلماً اين تفسير براي همه موارد صحيح نيست. بلكه راهي جز اين ندارد كه بپذيريم اين آثار، نتيجه شعاع اسرارآميزي است كه از درون ذات انسانهاي بزرگ برمي خيزد.
سرگذشت هاي فراواني در تاريخ پيشوايان بزرگ مي بينيم كه جز از اين راه نمي توان آنها را تفسير كرد، كه در اينجا چند نمونه ذكر مي كنيم.
برخورد اَسْعَد بن زُرارَة بتپرست به پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) در كنار خانه كعبه و تغيير جهش آساي طرز تفكر او، و يا آنچه دشمنان سر سخت پيامبر(ص) نام آن را سحر مي گذاردند و مردم را به خاطر آن از نزديك شدن به او باز مي داشتند. (اعلام الوري، 35-40)
تأثير پيام امام حسين صلوات الله عليه روي فكر «زُهَير» در مسير كربلا نقل شده، تا آنجا كه با شنيدن پيام امام حتي نتوانست لقمه اي را كه در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به زمين نهاد و حركت كرد.
كشش عجيب و فوق العادهاي كه «حُرِّبن يَزيد رياحي» در خود احساس مي كرد، و با تمام شجاعتش همچون بيد مي لرزيد، و همين كشش سرانجام او را به صف مجاهدان كربلا كشيد و به افتخار بزرگ شهادت نائل آمد.
داستان جواني كه در همسايگي «اَبوبَصير» زندگي داشت، و با ثروت سرشار خود –كه از خوش خدمتي بدستگاه بنياميه فراهم ساخته بود- به عيش و نوش و بيبند و باري پرداخته بود. و سرانجام با يك پيام امام صادق عليهالسلام بكلي دگرگون شد، و همه كارهاي خود را كناري نهاد و تمامي اموالي را كه از طريق نامشروع گرد آورده بود، يا به صاحبش داد و يا در راه خدا انفاق كرد.
سرگذشت كنيز خواننده و زيبا و عشوهگري كه هارون به گمان خام خود براي منحرف ساختن ذِهن امام كاظم صلوات الله عليه به زندان اعزام داشته بود، و منقلب شدن روحيه او در يك مدت كوتاه، تا آنجا كه قيافه و طرز سخن و منطق او هارون را به حيرت و و حشت افكند...
همه و همه نشانه و نمونه هائي از همين تأثير ناخودآگاه است كه مي توان آن را شعبه اي از ولايت تكويني معصومين-اعم از پيامبر و امام(ع)- دانست، چرا كه عامل تربيت و تكامل در اينجا الفاظ و جمله ها و راههاي معمولي و عادي نيست، بلكه جذبه معنوي و نفوذ روحاني، عامل اصلي محسوب مي شود.
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام
ما اين فوائد را تحت عنوان كلي «او بسان خورشيد در پس ابر است»، مي آوريم و اين فوائد همگي بيانگر حقيقت اين تشبيه است. در احاديث متعدد و گوناگوني كه در زمينه حكمت و فايده وجود امام عليهالسلام در دوارن غيبت به ما رسيده، تعبير بسيار پر معني و جالبي در يك عبارت كوتاه ديده مي شود كه مي تواند كليدي باشد براي گشودن اين رمز بزرگ. و آن اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در پاسخ اين پرسش كه وجود حضرت بقيةالله ارواحنا فداه در عصر غيبت، چه فايدهاي دارد، فرمود:
«ايْ وَالذي بَعَثني بِالنبوه اِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ به وَ يَستَضيئونَ بِنُور و لايَتِهِ في غَيْبَتهِ كَاْنتفاع الناسِ بالشَّمشِ وَ اِنْ جَلّلَهَا السحاب» (بجار الانوار، 52/93، به نقل از كمال الدين شيخ صدوق)
[آري سوگند بخدائي كه مرا به نبوت برگزيد، مردم از او منتفع مي شوند، و از نور ولايتش در دوران غيبتش بهره مي گيرند، همانگونه كه از خورشيد بهنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره مي برند]
براي فهم اين كليد رمز، نخست بايد نقش خورشيد را بطور كلي، و به هنگامي كه چهره تابناكش پشت ابرها پنهان مي گردد، دريابيم.
خورشيد داراي دو نوع نورافشاني است: نور افشاني آشكار و نورافشاني مخفي، يا به تعبير ديگر نورافشاني مستقيم و نورافشاني غير مستقيم.
در نور افشاني آشكار، اشعه آفتاب به خوبي ديده مي شود، هر چند قشر ضخيم هوا كه اطراف كره زمين را پوشانيده، همانند يك شيشه ضخيم كار مي كند، شيشه اي كه از شدت تابش آفتاب مي كاهد و آن را قابل تحمل مي سازد، نور آفتاب را تصفيه مي كند و شعاعهاي مرگبارش را خنثي و بي اثر مي سازد، ولي به هر حال مانع از تابش مستقيم آفتاب نيست. ولي در تابش غير مستقيم، ابرها هماننند يك شيشه مات، نور مستقيم خورشيد را گرفته پخش مي كنند.
گاهي اوقات وارد اطاقي مي شويم كه با لامپهاي مات روشن شده، اطاق را روشن مي بينيم، اما خود لامپ و شعاع اصلي و مستقيم آن به هيچ وجه ديده نمي شوند ....
از سوي ديگر، نور آفتاب مهمترين نقش را در دنياي حيات و موجودات زنده دارد. نور و حرارتي كه از خورشيد به هر سو پاشيده مي شود، تنها انرژي زندگي بخش در گياهان و حيوانات و انسان است.
رشد و نمو موجودات زنده، تغذيه و توليد مثل آنها، حس و حركت و جنبش، آبياري زمينهاي مرده، غرش امواج دريا، وزش حيات بخش بادها، ريزش دانه هاي زندگي آفرين باران و برف ، صداي زمزه آبشارها، نغمه هاي مرغان، زيبائي خيره كننده گلها، گردش خون در عروق انسان و طپش قلبها، عبور برق آساي انديشه ازلابلاي پردههاي مغز، و لبخند شيريني كه بر لب گلبرگ مانند يك كودك شير خوار نقش مي بندد ... همه و همه بطور مستقيم يا غير مستقيم به نور آفتاب بستگي دارد و بدون آن، همه اينها به خاموشي خواهند گرائيد. اين موضوع را با كمي دقت مي توان دريافت. حال اين سؤال پيش مي آيد كه آيا اين بركات و آثار زندگي بخش، مخصوص زماني نيست كه نور بطور مستقيم مي تابد؟.
پاسخ اين سؤال روشن است: نه؛ بسياري از اين آثار در نور مات خورشيد از پشت ابرها نيز وجود دارد. مثلاً در كشورها يا شهرهائي كه چندين ماه از سال ابرها سراسر آسمان را پوشانيده اند، آفتاب ديده نمي شود، ولي گرما، نمو و رويش گياهان، توليد انرژي لازم براي حيات، رسيدن غلات و ميوه ها خنديدن گلها و شكوفه ها وجود دارند.
بنابراين تابش خورشيد از پشت پرده ابرها، قسمت مهمي از بركات خود را در بردارد. و تنها قسمتي از آثار كه نياز به تابش مستقيم دارد موجود نيست. مثلاً مي دانيم تابش آفتاب، اثر حياتي خاصي روي پوست و ساير جهاز بدن انسان و موجودات زنده دارد. به همين دليل، در كشورهائي كه از اين نظر در محروميت بسر مي برند، در روزهاي آفتابي، بسياري از مردم «حمام آفتاب» مي گيرند و در برابر اين نور حيات بخش برهنه مي گردند و با تمام ذرات وجود خود –كه تشنه اين هديه آسماني است- ذرات اين نور را مي مكند. تابش مستقيم آفتاب، علاوه بر اينكه روشنائي و گرماي بيشتري مي آفريند، اثر خاصي به خاطر همان اشعه ماوراي بنفش در كشتن انواع ميكروبها و سالم سازي محيط دارد كه در نور غير مستقيم ديده نمي شود. از مجموع بحث قبل نتيجه مي گيريم كه: هر چند پرده هاي ابر، بعضي از آثار آفتاب را مي گيرد، ولي قسمت مهمي از آن همچنان باقي مي ماند.
اين بود حال «مُشَبَّهٌ بِهِ» يعني آفتاب. اكنون باز ميگرديم به وضع «مُشَبَّه» يعني وجود رهبران الهي در حال غيبت. اشعه معنوي وجود امام عليهالسلام در حالي كه درپشت غيبت نهان است، داراي آثار قابل ملاحظهاي است كه علي رغم تعطيل مسئله تعليم و تربيت و رهبري مستقيم، حكمت وجود او را آشكار مي سازد. به ملاحظه اجمال اين نوشته، برخي از اين آثار، در اينجا بيان مي شود.
الف- پاسداري از آئين الهي
با گذشت زمان و آميختن سليقه ها و افكار شخصي به مسائل مذهبي و گرايشهاي مختلف به سوي برنامه هاي ظاهر فريب مكتبهاي انحرافي، و دراز شدن دست مَفْسَدِه جويان به سوي مفاهيم آسماني، اصالتِ پارهاي از اين قوانين از دست ميرود و دستخوش تغييرات زيانبخشي مي گردد.
اين آب زلال كه از آسمان وحي نازل شده، با عبور از مغزهاي اين و آن تدريجاً تيره و تار گشته، صفاي نخستين خود را از دست ميدهد.
اين نور پر فروغ با عبور از شيشه هاي ظلماني افكار تاريك، كمرنگتر ميگردد. خلاصه با آرايشها و پيرايش هاي كوته بينانه افراد و افزودن شاخ و برگهاي تازه به آن چنان مي شود كه گاهي بازشناسي مسائل اصلي، دچار اشكال مي گردد. آن شاعر خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله مي گويد:
شرع تو را در پي آرايشند
دين تو را از پي پيرايشند
بس كه فزودند بر آن برگ و بر
گر تو بيني نشاسي دگر
با اين حال، آيا ضروري نيست كه در ميان جمع مسلمانان كسي باشد كه مفاهيم فناناپذير تعاليم اسلامي را در شكل اصليش حفظ و براي آيندگان نگهداري كند؟
مي دانيم در هر مؤسسه مهمي، صندوق نسوزي وجود دارد كه اسناد مهم آن مؤسسه را در آن نگهداري مي كنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند. بعلاوه هرگاه مثلاً آتش سوزي در آنجا روي دهد، از خطر حريق مصون باشد كه اعتبار و حيثيت آن مؤسسه نزديكي پيوند با حفظ آن اسناد و مدارك دارد.
سينه امام و روح بلندش، صندوق نسوز حفظ اسناد آئين الهي است كه همه اصالتهاي نخستين و ويژگيهاي آسماني اين تعليمات را در خود نگاهداري مي كند، «تا دلائل الهي و نشانه هاي روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشي نگرايد» و اين يكي ديگر از آثار وجود او، گذشته از آثار ديگر است.
ب- تربيت گروه منتظر آگاه
برخلاف آنچه بعضي فكر مي كنند، رابطه امام در زمان غيبت به كلي از مردم بريده نيست. بلكه آن گونه كه از روايات اسلامي برمي آيد، گروه كوچكي از آمادهترين افراد –كه سري پرشور از عشق خدا، و دلي پر ايمان و اخلاصي فوق العاده براي تحقق بخشيدن به آرمان اصلاح جهان دارند- با حضرتش در ارتباطند.
معني غيبت امام صلوات الله عليه، اين نيست كه آن حضرت به شكل يك روح نامرئي و يا شعاعي ناپيدا درمي آيد. بلكه او از يك زندگي طبيعي آرام برخوردار است، بطور ناشناخته در ميان همين انسانها رفت و آمد دارد، دلهاي بسيار آماده را برمي گزيند و در اختيار مي گيرد، بيش از پيش آماده مي كند و مي سازد. افراد مستعد، به تفاوت ميزان استعداد و شايستگي خود، توفيق درك اين سعادت را پيدا ميكنند. بعضي چند لحظه و برخي چند ساعت يا چند روز، و جمعي سالها با حضرت بقيه الله ارواحنا فداه در تماس هستند.
آنها كساني هستند كه آنچان بر بال و پر دانش و تقوي قرار گرفته و بالا رفته اند كه همچون مسافران هواپيماهاي دور پرواز، بر فراز ابرها قرار مي گيرند، آنجا كه هيچگاه حجاب و مانعي بر سر راه تابش جهانبخش آفتاب نيست، در حالي كه ديگران در زير ابرها و در تاريكي و نور ضعيف بسر مي برند.
بدرستي حساب صحيح نيز همين است. من نبايد انتظار داشته باشم كه آفتاب را به پائين ابرها بكشم تا چهره او را ببينم. چنين انتظاري، اشتباه بزرگ و خيال خام است. اين منم كه بايد بالاتر از ابرها پرواز كنم، تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشم و سيراب گردم.
بهر حال، تربيت اين گروه يكي ديگر از حكمتهاي وجود آن حضرت در اين دوران است.
ج- نفوذ روحاني و ناآگاه
مي دانيم خورشيد، يك سلسله اشعه مرئي دارد كه از تركيب آنها با هم، هفت رنگ معروف پيدا مي شود و يك سلسله اشعه نامرئي كه به نام «اشعه ماوراءبنفش» و «اشعه مادونقرمز» ناميده شده است. همچنين يك رهبر بزرگ آسماني، خواه پيامبر باشد يا امام، علاوه بر تربيت تشريعي –كه از طريق گفتار و رفتار و تعليم و تربيت عادي صورت مي گيرد- يك نوع تربيت روحاني دارد، كه از راه نفوذ معنوي در دلها و فكرها اعمال مي شود. و ميتوان آن را تربيت تكويني نام گذارد. در آنجا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار كار نمي كند، بلكه تنها جاذبه و كشش دورني مؤثر است.
در حالات بسياري از پيشوايان بزرگ الهي مي خوانيم كه گاه بعضي از افراد منحرف و آلوده، با يك تماس مختصر با آنها بكلي تغيير مسير مي دادند، و سرنوشتشان يكباره دگرگون مي شد و به قول معروف با صدوهشتاد درجه بازگشت، راه كاملا تازهاي را انتخاب مي كردند، يك مرتبه فردي پاك و مؤمن و فداكار از آب درمي آمدند كه از بذل همه وجود خود نيز مضايقه نداشتند.
اين دگرگونيهاي تند و سريع و همه جانبه، اين تحولات جهش آسا و فراگير، آنهم با يك نگاه و برخورد- البته براي آنها كه در عين آلودگي، يك نوع آمادگي نيز دارند- نتيجه جذبه ناخودآگاه است كه گاهي از آن تعبير به «نفوذ شخصيت» نيز مي شود.
بسياري اين موضوع را در زندگي خود تجربه كردهاند كه به هنگام برخورد با افرادي كه روحهاي بزرگ و عالي دارند، چنان بي اختيار و ناخودآگاه تحت تأثير آنان قرار مي گيرند كه حتي سخن گفتن در برابر آنها برايشان مشكل مي شود، و خود را در ميان هالهاي مرموز و غير قابل توصيف از عظمت و بزرگي مي بينند.
البته ممكن است گاهي اينگونه امور را با تلقين و امثال آن توجيه كرد، ولي مسلماً اين تفسير براي همه موارد صحيح نيست. بلكه راهي جز اين ندارد كه بپذيريم اين آثار، نتيجه شعاع اسرارآميزي است كه از درون ذات انسانهاي بزرگ برمي خيزد.
سرگذشت هاي فراواني در تاريخ پيشوايان بزرگ مي بينيم كه جز از اين راه نمي توان آنها را تفسير كرد، كه در اينجا چند نمونه ذكر مي كنيم.
برخورد اَسْعَد بن زُرارَة بتپرست به پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) در كنار خانه كعبه و تغيير جهش آساي طرز تفكر او، و يا آنچه دشمنان سر سخت پيامبر(ص) نام آن را سحر مي گذاردند و مردم را به خاطر آن از نزديك شدن به او باز مي داشتند. (اعلام الوري، 35-40)
تأثير پيام امام حسين صلوات الله عليه روي فكر «زُهَير» در مسير كربلا نقل شده، تا آنجا كه با شنيدن پيام امام حتي نتوانست لقمه اي را كه در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به زمين نهاد و حركت كرد.
كشش عجيب و فوق العادهاي كه «حُرِّبن يَزيد رياحي» در خود احساس مي كرد، و با تمام شجاعتش همچون بيد مي لرزيد، و همين كشش سرانجام او را به صف مجاهدان كربلا كشيد و به افتخار بزرگ شهادت نائل آمد.
داستان جواني كه در همسايگي «اَبوبَصير» زندگي داشت، و با ثروت سرشار خود –كه از خوش خدمتي بدستگاه بنياميه فراهم ساخته بود- به عيش و نوش و بيبند و باري پرداخته بود. و سرانجام با يك پيام امام صادق عليهالسلام بكلي دگرگون شد، و همه كارهاي خود را كناري نهاد و تمامي اموالي را كه از طريق نامشروع گرد آورده بود، يا به صاحبش داد و يا در راه خدا انفاق كرد.
سرگذشت كنيز خواننده و زيبا و عشوهگري كه هارون به گمان خام خود براي منحرف ساختن ذِهن امام كاظم صلوات الله عليه به زندان اعزام داشته بود، و منقلب شدن روحيه او در يك مدت كوتاه، تا آنجا كه قيافه و طرز سخن و منطق او هارون را به حيرت و و حشت افكند...
همه و همه نشانه و نمونه هائي از همين تأثير ناخودآگاه است كه مي توان آن را شعبه اي از ولايت تكويني معصومين-اعم از پيامبر و امام(ع)- دانست، چرا كه عامل تربيت و تكامل در اينجا الفاظ و جمله ها و راههاي معمولي و عادي نيست، بلكه جذبه معنوي و نفوذ روحاني، عامل اصلي محسوب مي شود.
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام
ادامه مطلب
[ دوشنبه 5 مرداد 1394 ] [ 1:59 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
وجود حضرت مهدی علیه السلام چه سودی برای جهان هستی دارد؟
پاسخ :
این پرسش را بر اساس بیانات آیت الله جوادی آملی مدظله العالی پاسخ میدهیم.
برای پاسخ به این پرسش ذکر چند مطلب ضرورت دارد:
1. انسان، طبق فرموده ی قرآن کریم به سوی خدای سبحان در حرکت است و پایان سفرش ملاقات با خداست: «یا أیها الإنسان إنّک کادحٌ إلی ربّک کدحاً فملاقیه؛1 ای انسان حقّاً که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد.»
بشر برای رسیدن به این هدف، به دو محور اصلی مُلکی (ظاهری) و ملکوتی (باطنی) نیاز دارد. انسان در محور مُلکی و ظاهری به رهبری نیازمند است که همان موضوع امامت، یعنی اداره ی جامعه و کشورداری و رهبری نظام است. محور دوم که بسیار مهمتر از اوّلی است و تکیهگاه آن به شمار میرود، رهبری باطنی و ملکوتی است. این سیر، سیری عمودی و طولی است که صیرورت نیز خوانده میشود؛ یعنی انسان در درون خود سفری با مراتب و منازل متعدّد دارد و برای پیمودن این منازل، نیازمند رهبری انکارناپذیر است. سیر یعنی حرکتی (ظاهری) که در همه اجرام زمینی و آسمانی وجود دارد؛ امّا صیرورت؛ یعنی تحوّل و شدن و از نوعی به نوعی دیگر و از منزلتی به منزلت دیگر؛ یعنی تکامل یافتن.
یک خودرو که شتابان در بزرگراه پیش میرود و میوهای که مرحلههای گوناگون را پشت سر میگذارد، هر دو حرکت دارند، امّا اوّلی به نحو سیر است و دومی به نحو صیرورت؛ یعنی میوه از خاک حرکت کرده، به مرحله شکوفه رسیده و پس از آن به میوه خام و پخته تبدیل شده است. این شدن را که حرکتی درونی است، صیرورت مینامند. انسانها نیز بدون استثنا، در تحوّل درونی و صیرورتی به سر میبرند که نهایت آن لقای حق، تبارک و تعالی است.
2. وقتی معلوم شد انسان در صیرورت است و به سوی خدا حرکت میکند، ناگزیر باید حرکت دهندهای داشته باشد؛ زیرا در هر حرکتی وجود متحرّک، محرّک، مسیر، ابتدا و انتها (هدف) ضرورت دارد و مهمتر از همه، وجود رهبری است که متحرّک را به هدف نهایی هدایت کند.
3. افزون بر امور عادّی و مادّی انسان (زندگی روزمره) تمام اعمال عبادی و باطنی انسان نیز به رهبر نیاز دارد؛ یعنی همانگونه که تأمین معاش و امور ظاهری و زندگی اجتماعی انسان، نیازمند رهبر است، تمام عبادتها و اعمال باطنی وی نیز که با صیرورت و تحوّل درونی همراه است، به محرّک و رهبری نیاز دارد تا آنها را هدایت و به سرمنزل مقصود (قرب الی الله) برساند.
4. امامان معصوم علیهم السلام علاوه بر رهبری ظاهری و اداره ملکی جامعه، رهبری ملکوتی جامعه بشری را نیز بر عهده داشتند. همان گونه که گذشت، سیر باطنی انسان (صیرورت او) از نظر اهمّیت با سیر ظاهری، مُلکی و دنیایی قابل مقایسه نیست.
5. گرچه بیگانگان، رهبری ظاهری را از ائمه ی اطهار علیهم السلام گرفتند و آنان را خانه نشین کردند، امّا رهبری ملکوتی انسانها و جوامع بشری حقیقتی است که از وجود مقدّس آنان جدا نمیشود.
6. نماز، روزه، زکات، حج و دیگر عبادات، هر کدام نوعی صعود و تقرّب به سوی خدای سبحان دارند. «إلیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه؛2 هر کس سربلندی میخواهد؛ سربلندی یک سره از آن خداست سخنان پاکیزه به سوی او بالا میرود و کار شایسته به آن رفعت میبخشد و کسانی که با حیله و مکر کارهای بد میکنند، عذابی سخت خواهند داشت و نیرنگشان خود تباه میگردد.» این صعود، حرکتی به نحو صیرورت است و مسلّماً به محرّک و رهبر نیاز دارد؛ یعنی باید انسان کاملی باشد که عمل صالحش اعمال بندگان را بالا ببرد و رهبری کند تا به درگاه قبول حضرت حق برسد.
این انسان کامل همان امام معصوم است که نمازش نماز هر فرد متّقی را امامت میکند و حج و زکات و تمام اعمالش، اعمال بندگان صالح را تا وصول به بارگاه حضرت حق، رهنمون میشود. بر این اساس، هر که اوّل وقت نماز به پا دارد، به امام زمان خویش اقتدا کرده است. چون امام زمان علیه السلام هماره اوّل وقت نماز میگزارد و هر کس در هر اقلیمی که باشد، اگر اوّل وقت نماز بخواند، در این عمل با فضیلت به امام خود اقتدا کرده است، یعنی نماز او به کاروان نمازهایی پیوسته که با امامت نماز ولی خدا، به سوی خدا در حال صعود است.
7. از آنچه بیان شد، در مییابیم که وجود مقدّس حضرت مهدی علیه السلام رهبری ملکوتی تمام انسانها و هر آنچه را که دارای صیرورت و تحوّل است، به عهده دارد. او به اذن خدا، مدبّر امور است و خلقت و هدایت و تدبیر و درمان و حیات و مرگ به واسطه ی او تحقّق مییابد. به همین سبب امامان معصوم علیه السلام را واسطههای فیض حق و مجاری روزی خلایق میدانیم.3
وجود آنها همچون دو دستی است که با یکی ارزاق و مقدّرات خلایق از درگاه ربوبی دریافت و در عالم هستی توزیع میشود و با دیگری اعمال صالح بندگان تاعرش الهی رهبری و هدایت میگردد. اگر ولی الله الاعظم علیه السلام عملی را امضا کند، قطعا مورد قبول خداوند متعال است وگرنه هیچ یک از اعمال انسان پذیرفته نمیشود. بدین سبب، در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «بکم فتح الله و بکم یختم، و بکم ینزّل الغیث، و بکم یمسک السماء أن تقع علی الأرض إلّا بإذنه، و بکم ینفّس الهمّ، و یکشف الضرّ؛4 خدا به وسیله ی شما آغاز کرد و به شما ختم میکند و به خاطر شما باران را فرو میفرستد و به وسیله ی شما آسمان را از این که جز به اجازه او بر زمین افتد، نگه داشته است و به خاطر شما اندوه را بیرون برد و سختی را برطرف کند.»
«إن ذُکر الخیر کنتم أوّله، و أصله و فرعه، و معدنه و مأویه ومنتهاه؛5 هر گاه خیر و خوبیها یاد شود، شما اوّل و اصل و فرعها و معدن و جایگاه و سر حدّ نهاییاش هستید.»
و شاید راز بعضی از روایتها و دعاهای امامان معصوم علیهم السلام در همین امر نهفته است: «اگر زمین بدون امام باشد، نظمش از هم بپاشد و در هم فرو ریزد.»6؛
«کجاست آن وسیلهای که فیوضات آسمان را به اهل زمین میرساند.»؛7
«به ماندن او است که دنیا باقی مانده است و به خیر و برکت او تمام مخلوقات روزی داده میشوند.»8
و شاید سرّ خواندن دعای فرج در شب قدر نیز همین امر باشد.
پینوشتها:
1. سوره انشقاق (84)، آیه 6.
2. سوره فاطر (35)، آیه 10.
3. جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 14، صص 120-97، با تلخیص.
4. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
5. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
6. کلینی، اصول کافی، ج1، ص 179.
7. مفاتیحالجنان، دعای ندبه.
8. مفاتیحالجنان، دعای عدیله.
منبع: www.mouood.org
این پرسش را بر اساس بیانات آیت الله جوادی آملی مدظله العالی پاسخ میدهیم.
برای پاسخ به این پرسش ذکر چند مطلب ضرورت دارد:
1. انسان، طبق فرموده ی قرآن کریم به سوی خدای سبحان در حرکت است و پایان سفرش ملاقات با خداست: «یا أیها الإنسان إنّک کادحٌ إلی ربّک کدحاً فملاقیه؛1 ای انسان حقّاً که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد.»
بشر برای رسیدن به این هدف، به دو محور اصلی مُلکی (ظاهری) و ملکوتی (باطنی) نیاز دارد. انسان در محور مُلکی و ظاهری به رهبری نیازمند است که همان موضوع امامت، یعنی اداره ی جامعه و کشورداری و رهبری نظام است. محور دوم که بسیار مهمتر از اوّلی است و تکیهگاه آن به شمار میرود، رهبری باطنی و ملکوتی است. این سیر، سیری عمودی و طولی است که صیرورت نیز خوانده میشود؛ یعنی انسان در درون خود سفری با مراتب و منازل متعدّد دارد و برای پیمودن این منازل، نیازمند رهبری انکارناپذیر است. سیر یعنی حرکتی (ظاهری) که در همه اجرام زمینی و آسمانی وجود دارد؛ امّا صیرورت؛ یعنی تحوّل و شدن و از نوعی به نوعی دیگر و از منزلتی به منزلت دیگر؛ یعنی تکامل یافتن.
یک خودرو که شتابان در بزرگراه پیش میرود و میوهای که مرحلههای گوناگون را پشت سر میگذارد، هر دو حرکت دارند، امّا اوّلی به نحو سیر است و دومی به نحو صیرورت؛ یعنی میوه از خاک حرکت کرده، به مرحله شکوفه رسیده و پس از آن به میوه خام و پخته تبدیل شده است. این شدن را که حرکتی درونی است، صیرورت مینامند. انسانها نیز بدون استثنا، در تحوّل درونی و صیرورتی به سر میبرند که نهایت آن لقای حق، تبارک و تعالی است.
2. وقتی معلوم شد انسان در صیرورت است و به سوی خدا حرکت میکند، ناگزیر باید حرکت دهندهای داشته باشد؛ زیرا در هر حرکتی وجود متحرّک، محرّک، مسیر، ابتدا و انتها (هدف) ضرورت دارد و مهمتر از همه، وجود رهبری است که متحرّک را به هدف نهایی هدایت کند.
3. افزون بر امور عادّی و مادّی انسان (زندگی روزمره) تمام اعمال عبادی و باطنی انسان نیز به رهبر نیاز دارد؛ یعنی همانگونه که تأمین معاش و امور ظاهری و زندگی اجتماعی انسان، نیازمند رهبر است، تمام عبادتها و اعمال باطنی وی نیز که با صیرورت و تحوّل درونی همراه است، به محرّک و رهبری نیاز دارد تا آنها را هدایت و به سرمنزل مقصود (قرب الی الله) برساند.
4. امامان معصوم علیهم السلام علاوه بر رهبری ظاهری و اداره ملکی جامعه، رهبری ملکوتی جامعه بشری را نیز بر عهده داشتند. همان گونه که گذشت، سیر باطنی انسان (صیرورت او) از نظر اهمّیت با سیر ظاهری، مُلکی و دنیایی قابل مقایسه نیست.
5. گرچه بیگانگان، رهبری ظاهری را از ائمه ی اطهار علیهم السلام گرفتند و آنان را خانه نشین کردند، امّا رهبری ملکوتی انسانها و جوامع بشری حقیقتی است که از وجود مقدّس آنان جدا نمیشود.
6. نماز، روزه، زکات، حج و دیگر عبادات، هر کدام نوعی صعود و تقرّب به سوی خدای سبحان دارند. «إلیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه؛2 هر کس سربلندی میخواهد؛ سربلندی یک سره از آن خداست سخنان پاکیزه به سوی او بالا میرود و کار شایسته به آن رفعت میبخشد و کسانی که با حیله و مکر کارهای بد میکنند، عذابی سخت خواهند داشت و نیرنگشان خود تباه میگردد.» این صعود، حرکتی به نحو صیرورت است و مسلّماً به محرّک و رهبر نیاز دارد؛ یعنی باید انسان کاملی باشد که عمل صالحش اعمال بندگان را بالا ببرد و رهبری کند تا به درگاه قبول حضرت حق برسد.
این انسان کامل همان امام معصوم است که نمازش نماز هر فرد متّقی را امامت میکند و حج و زکات و تمام اعمالش، اعمال بندگان صالح را تا وصول به بارگاه حضرت حق، رهنمون میشود. بر این اساس، هر که اوّل وقت نماز به پا دارد، به امام زمان خویش اقتدا کرده است. چون امام زمان علیه السلام هماره اوّل وقت نماز میگزارد و هر کس در هر اقلیمی که باشد، اگر اوّل وقت نماز بخواند، در این عمل با فضیلت به امام خود اقتدا کرده است، یعنی نماز او به کاروان نمازهایی پیوسته که با امامت نماز ولی خدا، به سوی خدا در حال صعود است.
7. از آنچه بیان شد، در مییابیم که وجود مقدّس حضرت مهدی علیه السلام رهبری ملکوتی تمام انسانها و هر آنچه را که دارای صیرورت و تحوّل است، به عهده دارد. او به اذن خدا، مدبّر امور است و خلقت و هدایت و تدبیر و درمان و حیات و مرگ به واسطه ی او تحقّق مییابد. به همین سبب امامان معصوم علیه السلام را واسطههای فیض حق و مجاری روزی خلایق میدانیم.3
وجود آنها همچون دو دستی است که با یکی ارزاق و مقدّرات خلایق از درگاه ربوبی دریافت و در عالم هستی توزیع میشود و با دیگری اعمال صالح بندگان تاعرش الهی رهبری و هدایت میگردد. اگر ولی الله الاعظم علیه السلام عملی را امضا کند، قطعا مورد قبول خداوند متعال است وگرنه هیچ یک از اعمال انسان پذیرفته نمیشود. بدین سبب، در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «بکم فتح الله و بکم یختم، و بکم ینزّل الغیث، و بکم یمسک السماء أن تقع علی الأرض إلّا بإذنه، و بکم ینفّس الهمّ، و یکشف الضرّ؛4 خدا به وسیله ی شما آغاز کرد و به شما ختم میکند و به خاطر شما باران را فرو میفرستد و به وسیله ی شما آسمان را از این که جز به اجازه او بر زمین افتد، نگه داشته است و به خاطر شما اندوه را بیرون برد و سختی را برطرف کند.»
«إن ذُکر الخیر کنتم أوّله، و أصله و فرعه، و معدنه و مأویه ومنتهاه؛5 هر گاه خیر و خوبیها یاد شود، شما اوّل و اصل و فرعها و معدن و جایگاه و سر حدّ نهاییاش هستید.»
و شاید راز بعضی از روایتها و دعاهای امامان معصوم علیهم السلام در همین امر نهفته است: «اگر زمین بدون امام باشد، نظمش از هم بپاشد و در هم فرو ریزد.»6؛
«کجاست آن وسیلهای که فیوضات آسمان را به اهل زمین میرساند.»؛7
«به ماندن او است که دنیا باقی مانده است و به خیر و برکت او تمام مخلوقات روزی داده میشوند.»8
و شاید سرّ خواندن دعای فرج در شب قدر نیز همین امر باشد.
پینوشتها:
1. سوره انشقاق (84)، آیه 6.
2. سوره فاطر (35)، آیه 10.
3. جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 14، صص 120-97، با تلخیص.
4. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
5. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
6. کلینی، اصول کافی، ج1، ص 179.
7. مفاتیحالجنان، دعای ندبه.
8. مفاتیحالجنان، دعای عدیله.
منبع: www.mouood.org
ادامه مطلب
[ دوشنبه 5 مرداد 1394 ] [ 1:59 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
چرا هدایت جامعه بر عهده امام غایب است؟
پاسخ :
شرح پرسش :
فلسفه غیبت حضرت مهدی علیه السلام چیست؟ چرا خداوند هدایت جامعه را بر عهده امامی غایب گذاشته است؟
پاسخ:
غیبت حضرت مهدی علیه السلام از اموری است که بشر از شناخت آن ناتوان و رازی از رازهای الهی است که حکمت و کشف آن بر بندگان پوشیده است. چون دانش انسان محدود است، نمی تواند به اسرار خداوند پی ببرد، چنان که خداوند در قرآن می فرماید: «... وَ ما اُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلیلاً... ؛ از دانش، جز اندکی به شما داده نشده است». (اسراء: 85)
با توجه به این آیه، امور مجهول برای بشر به مراتب بیشتر از دانسته های اوست. بنابراین، اگر دانش، هزارها، بلکه میلیون ها سال دیگر نیز پیشرفت کند، هنوز دانسته های انسان در برابر مجهولاتش بسیار اندک و ناچیز است و تنها خداوند است که به همه چیز علم دارد و دانش او ذاتی و بی نهایت است. ازاین رو، کسی نمی تواند وجود امری ـ مانند غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را به علت کشف نکردن راز آن، بی فایده و بی مصلحت بداند.
جز خدا و معصومین علیهم السلام، کسی به فلسفه غیبت آگاهی کافی و کامل ندارد و تنها پس از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد. ازاین رو، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جابر بن عبداللّه انصاری می فرماید:
یا جابر! إِنَّ هذا الأمرَ مِنْ أَمْرِ اللّه وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللّهِ، مَطوِیٌّ عَنْ عِبادِهِ فَإِیَّاکَ وَ الشَّکَ فِی أمرِ اللّهِ فَهُوَ کُفْرٌ.1
ای جابر! [غیبت امام زمان]، سرّی از اسرار الهی است که بر بندگان پوشیده است. مبادا در امر خدا شک کنی؛ زیرا تردید در امر خدا، کفر است.
عبداللّه بن فضل هاشمی نیز روایت کرده است:
از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «همانا برای «صاحب الامر» غیبتی حتمی است، به گونه ای که اهل باطل در آن تردید می کنند.» عرض کردم: یابن رسول الله! چرا غیبت می کند؟ حضرت فرمود: «به دلیلی که به ما اجازه نداده اند، آشکار سازیم.» عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «همان حکمتی که در غیبت حجت های پیش از او بوده است. حکمت غیبت قائم پس از آمدن او ظاهر می شود، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی به دست خضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار برای حضرت موسی علیه السلامروشن نشد، مگر هنگامی که خواستند از هم جدا شوند».2
هرچند نمی توان به همه اسرار غیبت آن حضرت پی برد، ولی کوشیده ایم در این نوشتار با استفاده از روایت های معصومین علیهم السلام، به برخی از این دلایل و حکمت ها اشاره کنیم.
1. آزمایش مردم
از سنت های ثابت الهی، آزمایش بندگان و گزینش صالحان و پاکان است. در حقیقت، صحنه زندگی، صحنه آزمایش است تا بندگان از این راه، در پرتو ایمان، استقامت و تسلیم خویش در پیروی از اوامر خداوند تربیت یابند و به کمال برسند و استعدادهای نهفته آنان شکوفا شود. ازاین رو، برخی از روایت ها، آزمایش مردم را به عنوان فلسفه غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیان کرده اند، چنان که رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
او (امام زمان علیه السلام) کسی است که از [نظر] یاران و شیعیانش غایب می شود که در آن غیبت، جز آن که خداوند قلبش را به ایمان آزموده باشد، در باور به امامت حضرت ثابت قدم نمی ماند.3
امام موسی بن جعفر علیه السلامنیز در این باره فرمود:
إذا فَقَدَ خامِسَ مِنْ وُلدِی فَاللّهَ اللّهَ فی أَدْیانِکُمْ لا یُّزیلُکُمْ أَحَدٌ عَنْها، یا بُنیّ إِنَّهُ لا بُدَّ لِصاحِبِ هَذا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتّی یَرْجِعَ عَنْ هَذا الْأَمْرِ مِنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ، إِنَّما هِی مِحْنَةٌ مِنْ اللّهِ عَزَّ وَ جَلِّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَه... .4
هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد، مراقب دین خود باشید. مبادا کسی شما را از دین خارج کند. او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به گونه ای که گروهی از مؤمنان از عقیده خویش بازمی گردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش می کند... .
شیخ طوسی نیز در این باره می نویسد:
از سخنان پیشوایان اسلام برمی آید که آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدی علیه السلام، از سخت ترین آزمایش های الهی است.5
2. آزادی از بیعت طاغوت های زمان
در برخی از روایت های اسلامی آمده است دلیل و حکمت غیبت امام مهدی علیه السلام این است که آن حضرت با غیبت، از اسارت بیعت با طاغوت های زمان آزاد می شود و با هیچ حاکمی تعهد و بیعت ندارد تا بتواند در زمان قیام خود آزادانه تلاش کند. در حقیقت، دیگر امامان از روی تقیه، حکومت ها را به رسمیت می شناختند و به ناچار با آنان بیعت می کردند، ولی امام مهدی علیه السلام مأمور به تقیه نیست. ازاین رو، با حکومت ها و طاغوت های زمان بیعت نمی کند و اگر غیبت آن حضرت نباشد، این امر شدنی نیست.
امام حسن مجتبی علیه السلام در این باره فرمود:
ما مِنَّا أَحَدٌ إلاَّ وَ یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمانِهِ إِلاَّ الْقائِمُ الَذِّی یُصَلِّی رَوْحُ اللّهِ عیسی بْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ، فَإنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ یُخْفِیْ وِلادَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاّ یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذاکَ التَّاسِعُ مِن وُلْدِ أَخِی الحُسینِ... .
هر کدام از ما [اهل بیت علیهم السلام] در زمان خود، بیعت با حاکمان و طاغوت های زمان را از روی تقیه پذیرفته ایم، مگر امام مهدی علیه السلام که عیسی بن مریم علیه السلام به امامت آن حضرت نماز می گزارد. خداوند ولادت او را پنهان نگه داشت و برای او غیبتی در نظر گرفت تا [زمانی که قیام می کند،] بیعت حاکمی بر گردنش نباشد.6
3. آمادگی جهان
ظهور حضرت مهدی علیه السلام به عنوان «خاتم الاوصیا» و منجی بشر و کسی که دین اسلام را بر تمامی دین ها پیروز گرداند، بی شک، به زمینه و آمادگی جهانی نیازمند است؛ زیرا روش و سیره آن حضرت، بر رعایت امور ظاهری و حکم به ظاهر مبتنی نیست، بلکه بر رعایت و حکم به حقایق، ترک تقیه، مسامحه نکردن در امور دینی، احقاق حقوق، برقراری عدالت حقیقی و اجرای تمام احکام اسلامی مبتنی است.
به یقین، اجرای این برنامه و انقلاب بزرگ و همه جانبه، به پیشرفت و رشد بشر در زمینه دانش، معارف، اندیشه و اخلاق و نیز آمادگی جامعه برای پذیرش این نهضت و شایستگی زمام داری آن رهبر الهی نیازمند است. بر همین اساس، جهان باید برای تحقق این هدف والا، زمینه این پذیرش را داشته باشد. پس آمادگی نداشتن جهان را می توان از فلسفه ها و حکمت های غیبت امام مهدی علیه السلام بر شمرد.7
به طور کلی، از این سه دلیل که بگذریم، غایب بودن امام به این معنا نیست که وجود ناپیدا و رؤیایی دارد، بلکه آن حضرت مانند دیگر انسان ها از یک زندگی طبیعی، عینی و خارجی برخوردار است. آن حضرت در میان مردم و در دل جامعه رفت و آمد می کند، سخنان آنان را می شنود، به اجتماع و مجالس آنها وارد می شود و سلام می کند. آن حضرت مردم را می بیند، ولی مردم نمی توانند جمال مبارک ایشان را ببینند. به عبارت دیگر، هرچند امام مهدی علیه السلام ظهور ندارد، ولی حضور دارد و در حقیقت، این مردمند که از امام خویش غایبند.
مولای متقیان، علی علیه السلام در این باره می فرماید:
هنگامی که امام غایب از نسل من، از دیده ها پنهان شود و مردم با غیبت او از حدود شرع بیرون روند و توده مردم گمان کنند حجت خدا از بین رفته و امامت باطل شده است، سوگند به خدای علی، در چنین روزی حجت خدا در میان آنهاست. در کوچه و بازار آنها گام برمی دارد و به خانه های آنها وارد می شود و در شرق و غرب جهان به سیاحت می پردازد و گفتار مردم را می شنود و به مجالس آنان وارد می شود و سلام می کند. او مردمان را می بیند، ولی مردم تا روز معیّن و وقت مقرر وی را نمی بینند تا منادی از آسمان ندا سر دهد.8
پس با توجه به این گونه اسناد محکم، می توان گفت امام زمان علیه السلام در میان مردم و با مردم است و بر همه امور آنها نظارت دارد.
بنا بر روایت های موجود از معصومین علیهم السلام، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یارانی دارد که همراه حضرت هستند و به ایشان در امور گوناگون کمک می کنند. اینان مؤمنان خالص و بزرگواری هستند که با وفاتشان، در هر دوره تغییر می کنند. بیشتر اوقات، این یاران به کمک افرادی می شتابند که به حضرت متوسل می شوند و چون مردم آگاهی ندارند، گمان می کنند شخص حضرت را زیارت کرده اند. بنابراین، ویژگی های حضرت را به گونه های گوناگون بیان می کنند، درحالی که آن حضرت یک شکل و شمایل دارد. حضرت حجت علیه السلام نیز مانند دیگر امامان معصوم علیهم السلام قدرت و توان بسیاری دارد و می تواند از هر راهی به افراد کمک کند. ممکن است آن حضرت برای فرد در راه مانده ای کمک بفرستد و وی را به مقصد برساند یا بدن فردی را که بچه دار نمی شود، آماده باروری سازد و مشکلات او را رفع و بیماری درمان ناپذیری را درمان کند.
این نوع کمک ها در اصطلاح امروز، به امدادهای غیبی معروف است. در حقیقت، این امور برای امامان معصوم علیهم السلام اموری بسیار پیش پا افتاده است. حتی تربیت یافتگان مکتب اهل بیت علیهم السلام، کارهای بزرگ تری انجام می دهند، چه رسد به وجود مقدس امام معصوم علیه السلام که حاکم بر کل هستی است.9
در پایان می توان گفت غیبت حضرت مهدی علیه السلام امری اتفاقی و بی سابقه نیست، بلکه غیبت حجت های الهی در مقطعی از زمان، در سنت الهی، امری معمول بوده است، چنان که برخی اولیای الهی (مانند حضرت خضر، موسی، یونس، عُزیر، ابراهیم و صالح ذوالقرنین علیهم السلام)10 از دیدگان پنهان بودند، ولی هرگز از حوادث و اوضاع زمان غافل نبودند و با ولایت و اختیاراتی که خداوند به آنها داده بود، پیوسته در اموال و نفوس، تصرف و اوضاع را بنا بر مصالحی رهبری می کردند. حتی برخی از آنان به صورت پنهانی و با پوششی ویژه به سازندگی افراد می پرداختند و با اینکه نبی و ولیّ بودند، همچنان منتظر فرمان حق برای ادای وظیفه بودند.
پی نوشتها:
1. بحارالانوار، ج 51، ص 73، ح 18.
2. شیخ ابوجعفر صدوق. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 482.
3. معجم احادیث الامام المهدى عج، ج 3، ص 421؛ بحارالانوار، ج 52، ص 101.
4. شیخ محمد بن حسن طوسى. الغیبة، ص 204؛ نعمانى، الغیبة، تهران، مکتبة الصدق، ص 154؛ بحارالانوار، ج 51، ص 150، باب 7، ح 1.
5. الغیبة، صص 203، 207.
6. بحارالانوار، ج 51، ص 132.
7. نک: لطف الله صافى، امامت و مهدویت، ج 3، صص 143 ـ 150.
8. محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة، مکتبة الصدوق، تهران، 1397 هـ . ق، ص 142.
9. اصول کافى، ج 2، کتاب الحجة، باب مولد الصاحب علیه السلام.
10. نک: ذبیح اللّه محسنى کبیر، مهدى علیه السلام؛ آخرین سفیر، تهران، دانشوران، 1376.
www.irc.ir
شرح پرسش :
فلسفه غیبت حضرت مهدی علیه السلام چیست؟ چرا خداوند هدایت جامعه را بر عهده امامی غایب گذاشته است؟
پاسخ:
غیبت حضرت مهدی علیه السلام از اموری است که بشر از شناخت آن ناتوان و رازی از رازهای الهی است که حکمت و کشف آن بر بندگان پوشیده است. چون دانش انسان محدود است، نمی تواند به اسرار خداوند پی ببرد، چنان که خداوند در قرآن می فرماید: «... وَ ما اُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلیلاً... ؛ از دانش، جز اندکی به شما داده نشده است». (اسراء: 85)
با توجه به این آیه، امور مجهول برای بشر به مراتب بیشتر از دانسته های اوست. بنابراین، اگر دانش، هزارها، بلکه میلیون ها سال دیگر نیز پیشرفت کند، هنوز دانسته های انسان در برابر مجهولاتش بسیار اندک و ناچیز است و تنها خداوند است که به همه چیز علم دارد و دانش او ذاتی و بی نهایت است. ازاین رو، کسی نمی تواند وجود امری ـ مانند غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را به علت کشف نکردن راز آن، بی فایده و بی مصلحت بداند.
جز خدا و معصومین علیهم السلام، کسی به فلسفه غیبت آگاهی کافی و کامل ندارد و تنها پس از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد. ازاین رو، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جابر بن عبداللّه انصاری می فرماید:
یا جابر! إِنَّ هذا الأمرَ مِنْ أَمْرِ اللّه وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللّهِ، مَطوِیٌّ عَنْ عِبادِهِ فَإِیَّاکَ وَ الشَّکَ فِی أمرِ اللّهِ فَهُوَ کُفْرٌ.1
ای جابر! [غیبت امام زمان]، سرّی از اسرار الهی است که بر بندگان پوشیده است. مبادا در امر خدا شک کنی؛ زیرا تردید در امر خدا، کفر است.
عبداللّه بن فضل هاشمی نیز روایت کرده است:
از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «همانا برای «صاحب الامر» غیبتی حتمی است، به گونه ای که اهل باطل در آن تردید می کنند.» عرض کردم: یابن رسول الله! چرا غیبت می کند؟ حضرت فرمود: «به دلیلی که به ما اجازه نداده اند، آشکار سازیم.» عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «همان حکمتی که در غیبت حجت های پیش از او بوده است. حکمت غیبت قائم پس از آمدن او ظاهر می شود، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی به دست خضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار برای حضرت موسی علیه السلامروشن نشد، مگر هنگامی که خواستند از هم جدا شوند».2
هرچند نمی توان به همه اسرار غیبت آن حضرت پی برد، ولی کوشیده ایم در این نوشتار با استفاده از روایت های معصومین علیهم السلام، به برخی از این دلایل و حکمت ها اشاره کنیم.
1. آزمایش مردم
از سنت های ثابت الهی، آزمایش بندگان و گزینش صالحان و پاکان است. در حقیقت، صحنه زندگی، صحنه آزمایش است تا بندگان از این راه، در پرتو ایمان، استقامت و تسلیم خویش در پیروی از اوامر خداوند تربیت یابند و به کمال برسند و استعدادهای نهفته آنان شکوفا شود. ازاین رو، برخی از روایت ها، آزمایش مردم را به عنوان فلسفه غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیان کرده اند، چنان که رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
او (امام زمان علیه السلام) کسی است که از [نظر] یاران و شیعیانش غایب می شود که در آن غیبت، جز آن که خداوند قلبش را به ایمان آزموده باشد، در باور به امامت حضرت ثابت قدم نمی ماند.3
امام موسی بن جعفر علیه السلامنیز در این باره فرمود:
إذا فَقَدَ خامِسَ مِنْ وُلدِی فَاللّهَ اللّهَ فی أَدْیانِکُمْ لا یُّزیلُکُمْ أَحَدٌ عَنْها، یا بُنیّ إِنَّهُ لا بُدَّ لِصاحِبِ هَذا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتّی یَرْجِعَ عَنْ هَذا الْأَمْرِ مِنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ، إِنَّما هِی مِحْنَةٌ مِنْ اللّهِ عَزَّ وَ جَلِّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَه... .4
هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد، مراقب دین خود باشید. مبادا کسی شما را از دین خارج کند. او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به گونه ای که گروهی از مؤمنان از عقیده خویش بازمی گردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش می کند... .
شیخ طوسی نیز در این باره می نویسد:
از سخنان پیشوایان اسلام برمی آید که آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدی علیه السلام، از سخت ترین آزمایش های الهی است.5
2. آزادی از بیعت طاغوت های زمان
در برخی از روایت های اسلامی آمده است دلیل و حکمت غیبت امام مهدی علیه السلام این است که آن حضرت با غیبت، از اسارت بیعت با طاغوت های زمان آزاد می شود و با هیچ حاکمی تعهد و بیعت ندارد تا بتواند در زمان قیام خود آزادانه تلاش کند. در حقیقت، دیگر امامان از روی تقیه، حکومت ها را به رسمیت می شناختند و به ناچار با آنان بیعت می کردند، ولی امام مهدی علیه السلام مأمور به تقیه نیست. ازاین رو، با حکومت ها و طاغوت های زمان بیعت نمی کند و اگر غیبت آن حضرت نباشد، این امر شدنی نیست.
امام حسن مجتبی علیه السلام در این باره فرمود:
ما مِنَّا أَحَدٌ إلاَّ وَ یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمانِهِ إِلاَّ الْقائِمُ الَذِّی یُصَلِّی رَوْحُ اللّهِ عیسی بْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ، فَإنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ یُخْفِیْ وِلادَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاّ یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذاکَ التَّاسِعُ مِن وُلْدِ أَخِی الحُسینِ... .
هر کدام از ما [اهل بیت علیهم السلام] در زمان خود، بیعت با حاکمان و طاغوت های زمان را از روی تقیه پذیرفته ایم، مگر امام مهدی علیه السلام که عیسی بن مریم علیه السلام به امامت آن حضرت نماز می گزارد. خداوند ولادت او را پنهان نگه داشت و برای او غیبتی در نظر گرفت تا [زمانی که قیام می کند،] بیعت حاکمی بر گردنش نباشد.6
3. آمادگی جهان
ظهور حضرت مهدی علیه السلام به عنوان «خاتم الاوصیا» و منجی بشر و کسی که دین اسلام را بر تمامی دین ها پیروز گرداند، بی شک، به زمینه و آمادگی جهانی نیازمند است؛ زیرا روش و سیره آن حضرت، بر رعایت امور ظاهری و حکم به ظاهر مبتنی نیست، بلکه بر رعایت و حکم به حقایق، ترک تقیه، مسامحه نکردن در امور دینی، احقاق حقوق، برقراری عدالت حقیقی و اجرای تمام احکام اسلامی مبتنی است.
به یقین، اجرای این برنامه و انقلاب بزرگ و همه جانبه، به پیشرفت و رشد بشر در زمینه دانش، معارف، اندیشه و اخلاق و نیز آمادگی جامعه برای پذیرش این نهضت و شایستگی زمام داری آن رهبر الهی نیازمند است. بر همین اساس، جهان باید برای تحقق این هدف والا، زمینه این پذیرش را داشته باشد. پس آمادگی نداشتن جهان را می توان از فلسفه ها و حکمت های غیبت امام مهدی علیه السلام بر شمرد.7
به طور کلی، از این سه دلیل که بگذریم، غایب بودن امام به این معنا نیست که وجود ناپیدا و رؤیایی دارد، بلکه آن حضرت مانند دیگر انسان ها از یک زندگی طبیعی، عینی و خارجی برخوردار است. آن حضرت در میان مردم و در دل جامعه رفت و آمد می کند، سخنان آنان را می شنود، به اجتماع و مجالس آنها وارد می شود و سلام می کند. آن حضرت مردم را می بیند، ولی مردم نمی توانند جمال مبارک ایشان را ببینند. به عبارت دیگر، هرچند امام مهدی علیه السلام ظهور ندارد، ولی حضور دارد و در حقیقت، این مردمند که از امام خویش غایبند.
مولای متقیان، علی علیه السلام در این باره می فرماید:
هنگامی که امام غایب از نسل من، از دیده ها پنهان شود و مردم با غیبت او از حدود شرع بیرون روند و توده مردم گمان کنند حجت خدا از بین رفته و امامت باطل شده است، سوگند به خدای علی، در چنین روزی حجت خدا در میان آنهاست. در کوچه و بازار آنها گام برمی دارد و به خانه های آنها وارد می شود و در شرق و غرب جهان به سیاحت می پردازد و گفتار مردم را می شنود و به مجالس آنان وارد می شود و سلام می کند. او مردمان را می بیند، ولی مردم تا روز معیّن و وقت مقرر وی را نمی بینند تا منادی از آسمان ندا سر دهد.8
پس با توجه به این گونه اسناد محکم، می توان گفت امام زمان علیه السلام در میان مردم و با مردم است و بر همه امور آنها نظارت دارد.
بنا بر روایت های موجود از معصومین علیهم السلام، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یارانی دارد که همراه حضرت هستند و به ایشان در امور گوناگون کمک می کنند. اینان مؤمنان خالص و بزرگواری هستند که با وفاتشان، در هر دوره تغییر می کنند. بیشتر اوقات، این یاران به کمک افرادی می شتابند که به حضرت متوسل می شوند و چون مردم آگاهی ندارند، گمان می کنند شخص حضرت را زیارت کرده اند. بنابراین، ویژگی های حضرت را به گونه های گوناگون بیان می کنند، درحالی که آن حضرت یک شکل و شمایل دارد. حضرت حجت علیه السلام نیز مانند دیگر امامان معصوم علیهم السلام قدرت و توان بسیاری دارد و می تواند از هر راهی به افراد کمک کند. ممکن است آن حضرت برای فرد در راه مانده ای کمک بفرستد و وی را به مقصد برساند یا بدن فردی را که بچه دار نمی شود، آماده باروری سازد و مشکلات او را رفع و بیماری درمان ناپذیری را درمان کند.
این نوع کمک ها در اصطلاح امروز، به امدادهای غیبی معروف است. در حقیقت، این امور برای امامان معصوم علیهم السلام اموری بسیار پیش پا افتاده است. حتی تربیت یافتگان مکتب اهل بیت علیهم السلام، کارهای بزرگ تری انجام می دهند، چه رسد به وجود مقدس امام معصوم علیه السلام که حاکم بر کل هستی است.9
در پایان می توان گفت غیبت حضرت مهدی علیه السلام امری اتفاقی و بی سابقه نیست، بلکه غیبت حجت های الهی در مقطعی از زمان، در سنت الهی، امری معمول بوده است، چنان که برخی اولیای الهی (مانند حضرت خضر، موسی، یونس، عُزیر، ابراهیم و صالح ذوالقرنین علیهم السلام)10 از دیدگان پنهان بودند، ولی هرگز از حوادث و اوضاع زمان غافل نبودند و با ولایت و اختیاراتی که خداوند به آنها داده بود، پیوسته در اموال و نفوس، تصرف و اوضاع را بنا بر مصالحی رهبری می کردند. حتی برخی از آنان به صورت پنهانی و با پوششی ویژه به سازندگی افراد می پرداختند و با اینکه نبی و ولیّ بودند، همچنان منتظر فرمان حق برای ادای وظیفه بودند.
پی نوشتها:
1. بحارالانوار، ج 51، ص 73، ح 18.
2. شیخ ابوجعفر صدوق. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 482.
3. معجم احادیث الامام المهدى عج، ج 3، ص 421؛ بحارالانوار، ج 52، ص 101.
4. شیخ محمد بن حسن طوسى. الغیبة، ص 204؛ نعمانى، الغیبة، تهران، مکتبة الصدق، ص 154؛ بحارالانوار، ج 51، ص 150، باب 7، ح 1.
5. الغیبة، صص 203، 207.
6. بحارالانوار، ج 51، ص 132.
7. نک: لطف الله صافى، امامت و مهدویت، ج 3، صص 143 ـ 150.
8. محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة، مکتبة الصدوق، تهران، 1397 هـ . ق، ص 142.
9. اصول کافى، ج 2، کتاب الحجة، باب مولد الصاحب علیه السلام.
10. نک: ذبیح اللّه محسنى کبیر، مهدى علیه السلام؛ آخرین سفیر، تهران، دانشوران، 1376.
www.irc.ir
ادامه مطلب
[ دوشنبه 5 مرداد 1394 ] [ 1:58 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
فایده امام غایب چیست و چگونه حجت خدا بر مردم است؟
پاسخ :
شرح پرسش :
امامی که غایب است و مردم به آن دسترسی ندارد تا مشکلات خودشان را با او در میان بگذارند چگونه می تواند حجت خدا بر مردم باشد؟! فایده وجود چنین امامی در عصر غیبت چیست؟
پاسخ :
در ابتدا لازم است به چند نکته اشاره کنیم:
1ـ مفهوم غایب بودن امام به این معنا نیست که وجود ناپیدا و رؤیایی دارد! بلکه آن حضرت مانند سایر انسانها از یک زندگی طبیعی، عینی و خارجی برخوردار است، به طوری که آن حضرت در میان مردم و در دل جامعه رفت و آمد دارد و گفتار مردم را میشنود و بر اجتماعات آنها وارد میشود و سلام می کند. او مردم را میبیند، ولی این مردمند که نمی توانند جمال مبارک آن حضرت را ببینند. به عبارتی دیگر هر چند امام مهدی ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ ظهور ندارند ولی حضور دارند. به یک معنا این مردمند که از امام خویش غایبند.
چنان که مولای متقیان امام علی (ع) در این باره می فرماید:
«هنگامی که امام غایب از نسل من، از دیدهها پنهان شود و مردم با غیبت او از حدود شروع بیرون روند، و توده مردم خیال کنند که حجت خدا از بین رفته و امامت باطل شده است! سوگند به خدای علی (ع) د رچنین روزی حجت خدا در میان آنهاست، در کوچه و بازار آنها گام بر می دارد، و در خانههای آنها وارد می شود، و در شرق و غرب جهان به سیاحت میپردازد و گفتار مردم را میشنود، و بر اجتماعات آنها وارد میشود، و سلام می کند، او مردم را می بیند، ولی مردم تا روز معین و وقت معین او را نمیبینند، تا جبرئیل میان آسمان و زمین بانگ برآورده و ظهور را اعلام کند. [1]
آیا می توان سندی گویاتر از امیر المؤمنین (ع) پیدا کرد؟ ما با در دست داشتن این گونه اسناد محکم که همه آن را قبول دارند میگوییم: امام (ع) در میان مردم و با مردم است و بر امورات آنها نظارت دارد.
2ـ از آنجا که بشر دارای علم محدودی است لذا نمیتواند به اسرار خداوند پی ببرد و عجولانه در مورد قضایای الهی قضاوت نماید. چنانکه میفرماید: «... وما اوتیتم من العلم الاّ قلیلا» [2] از دانش جز اندکی به شما داده نشده است.
این آیه نشان می دهد که مجهولات بشر به مراتب بیشتر از معلومات او میباشد. بنابراین اگر علم هزارها بلکه میلیونها سال دیگر هم جلو برود هنوز معلومات او در برابر مجهولاتش بسیار مختصر و ناچیز است و تنها خداوند است که به همه چیز علم دارد و علم او ذاتی بوده و بی نهایت است. لذا کسی نمی تواند نسبت به وجود امری (مانند: غیبت امام زمان (عج) به علت عدم کشف سرّ این امر به آن اعتراض کند و آن را بی فایده و بی مصلحت بداند.
3ـ غیبت امام زمان (عج) یک امر اتفاقی و بیسابقه نیست بلکه غیبت حجتهای الهی در مقطعی از زمان در سنت الهی یک امر معمولی بوده است چنانکه گروهی از اولیای الهی (مانند حضرت خضر، موسی، یونس، غُزیر، ابراهیم، صالح، ذوالقرنین و...) از دیدگان پنهان بودهاند ولی هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشتند به جهت ولایت و اختیاراتی که از جانب خدا به آنها داده شده بود پیوسته در اموال و نفوس تصرف میکرد و اوضاع را طبق مصالحی رهبری مینمودند. اگرچه تصرفات آنها نیز از دیدگان مردم عادی پنهان بود. [3]
4ـ و در ضمن، این سؤال تازگی نداشته و تنها در عصر ما مطرح نشده است، بلکه از روایات اسلامی برمی آید که حتی پیش از تولد حضرت مهدی (عج) نیز این سؤال مطرح بوده و هنگامی که پیامبر اسلام و ائمه پیشین (ع) از مهدی و غیبت طولانی آن حضرت سخن به میان می آوردند، با چنین سؤالی روبرو می شدند و به آن پاسخ می گفتند. به عنوان نمونه:
الف) پیامبر اسلام در پاسخ این پرسش که آیا شیعه در زمان غیبت، از وجود قائم فائدهای می برد؟ فرمود: بلی، سوگند به پروردگاری که مرا به پیامبری برانگیخت، در زمان غیبتش از او نفع می برند و از نور ولایتش بهره می گیرند، همانگونه که از خورشید به هنگام قرار گرفتن در پشت ابرها استفاده می کنند.[4]
ب) امام صادق (ع) فرمود: از روزی که خداوند حضرت آدم را آفریده تا روز رستاخیز، زمین هیچگاه خالی از حجت نبوده و نخواهد بود، یا حجت ظاهر و آشکار و یا غایب و پنهان، و اگر حجت خدا نباشد، خدا ستایش نمی شود.
روای پرسید: مردم چگونه از امام غایب و پنهان استفاده میکنند؟ حضرت فرمود: آن چنان که از خورشید پشت ابر استفاده میکنند. [5]
ج) خود حضرت مهدی (عج) نیز روی این معنا تکیه کرده است. در توقیعی که آن حضرت در پاسخ به سؤالات «اسحاق بن یعقوب» صادر فرمود و توسط محمد بن عثمان تحویل اسحاق گردید، چنین نوشت: اما چگونگی استفاده مردم از من همچون استفاده آنهاست از خورشید، هنگامی که در پشت ابرها پنهان میشود. [6]
با توجه به مقدمه فوق اینک برخی از فواید وجود امام (ع) در عصر غیبت را به اختصار مورد بررسی قرار میدهیم:
1ـ امام قلب عالم امکان و واسطه فیض الهی
طبق احادیث فراوانی که در موضوع امامت وارد شده، و بر اساس دلائلی که دانشمندان ارائه کردهاند، در بینش اسلامی امام، جان جهان است و جهان به وجود او وابستگی دارد. امام قلب عالم وجود، هسته مرکزی جهان هستی و «واسطه فیض» بین عالم و آفریدگار عالم است و از این جهت حضور و غیبت او تفاوتی ندارد. و اگر او ـ ولو به صورت ناشناس ـ در جهان نباشد، جهان هستی در هم فرو میریزد. چنانکه امام صادق (ع) فرمود: اگر زمین بدون وجود امام بماند، ساکنان خود را در کام خود فرو میبرد. [7]
امام چهارم فرمود: در پرتو وجود ماست که خداوند آسمان را از فروپاشی ـ جز به اذن او ـ نگه میدارد. در پرتو وجود ماست که خداوند زمین را از لرزش و سلب آرامش ساکنانش، نگه میدارد، به واسطه ماست که خداوند باران نازل می کند و رحمت خود را میگستراند و برکات و نعمتهای زمین را بیرون می آورد. و اگر آن کس از ما که در زمین است نبود، زمین اهل خود را فرو میبرد. [8]
2ـ پاسداری از آیین خدا
امیر مؤمنان (ع) در یکی از سخنان خود در مورد لزوم وجود رهبران الهی در هر عصر و زمان میگوید:
«خدایا چنین است، هرگز روی زمین از قیام کنندهای با حجت و دلیل، خالی نمی ماند، خواه ظاهر و آشکار باشد و خواه بیمناک و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی از بین نرود و به فراموشی نگراید...» [9]
با گذشت زمان و آمیزش سلیقهها و افکار شخصی به مسائل مذهبی و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی تعالیم آسمانی، اصالت پارهای از قوانین الهی از دست میرود و دین دستخوش تغییرات زیانبخش می گردد.
برای آنکه اصالت آیین الهی حفظ گردد و جلوی تحریفات و تغییرها و خرافات گرفته شود، باید این رشته به وسیله یک پیشوای معصوم ادامه یابد خواه آشکار و مشهود و خواه پنهان و ناشناس. در هر مؤسسه مهم، «صندوق آسیب ناپذیری» وجود دارد که اسناد مهم آن مؤسسه را در آن نگهداری میکنند تا از دستبرد دزدان یا خطر آتش سوزی و امثال اینها محفوظ بماند.
سینه امام و روح بلندش نیز صندوق آسیبناپذیر حفظ اسناد آیین الهی است تا همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعالیم را در خود نگهداری کند. [10]
«ابن حجر عسقلانی» پس از نقل احادیثی حاکی از نزول حضرت عیسی (ع) به زمین هنگامی ظهور حضرت مهدی (عج) و اقتدای او به آن حضرت می نویسد:
اینکه عیسی (ع) در آخر الزمان و نزدیک قیامت، به مردی از این امت اقتدا میکند و پشت سر او نماز میخواند، دلیل بر نظریه صحیح در میان دانشمندان اسلامی است که: زمین هرگز از وجود حجت که با دلائل و براهین آشکار، برای خدا قیام می کند، خالی نمی ماند. [11]
3ـ امید بخشی
در میدانهای نبرد، تمام کوشش سربازان زبده و فداکار معطوف این امر است که پرچم سپاه، در برابر حملات دشمن همچنان در اهتزاز باشد، و متقابلاً سربازان دشمن دائماً می کوشند پرچم آنها را سرنگون سازند، چرا که برقرار بودن پرچم، مایه دلگرمی سربازان و تلاش و کوشش مستمر آنها است.
همچنین وجود فرمانده لشکر در مقرّ فرماندهی ـ هرچند ظاهراً خاموش و ساکت باشد ـ خونگرمی و پر حرارتی در عروق سربازان به گردش در میآورد و آنها را به تلاش بیشتر وا میدارد که فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز!
اما هرگاه خبر قتل فرمانده در میان سپاه پخش شود، یک لشکر عظیم با کارآیی فوق العاده، یک مرتبه روحیه خود را میبازد و متلاشی میگردد.
رئیس یک جمعیت یا یک لشکر، مادام که زنده است. هر چند مثلاً در سفر یا فرضاً در بستر بیماری باشد، مایه حیات و حرکت و نظم و آرامش آنهاست، ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار یأس و نومیدی را بر سر همه میپاشد.
جمعیت شیعه طبق عقیدهای که به وجود امام زنده دارد، هر چند او را در میان خود نمیبیند، اما خود را تنها نمی داند، و اثر روانی این عقیده در روشن نگهداشتن چراغ امید در دلها و وادار ساختن افراد به خودسازی و آمادگی برای آن قیام بزرگ جهانی، کاملاً قابل درک است. [12]
پرفسور «هانری کربن» استاد فلسفه در دانشگاه سوربن (فرانسه) و مستشرق نامدار فرانسوی می گوید:
به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق برای همیشه نگه داشته است و به طور مستمر و پیوسته، ولایت را زنده و پا برجا میدارد.
مذهب یهود، نبوت را که رابطهای است واقعی میان خدا و عالم انسانی، در حضرت کلیم ختم کرده و پس از آن به نبوت حضرت مسیح و حضرت محمد (ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع میکند. همچنین مسیحیان در حضرت مسیح متوقف شدهاند. اهل سنت از مسلمانان نیز در حضرت محمد توقف کرده و با ختم نبوت در ایشان، دیگر رابطه ای میان خالق و مخلوق، موجود نمیدانند. تنها مذهب تشیع است که «نبوت» را با حضرت محمد (ص) ختم شده میداند، ولی «ولایت» را که همان رابطه هدایت و تکمیل میباشد، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده میداند[13].
پی نوشتها:
[1] . «حتی اذا غاب المتغیّب من ولدی عن عیون الناس، و باح النّاس بفقده و اجمعوا علی انّ حتّی الحجّه ذاهبه و الامامه باطله... فوربّ علیٍّ انّ حجتها علیها قائمه، ماشیه فی طرقاتها، داخله فی دورها و قصورها، جوّاله فی شرق الأرض و غربها، تسمع الکلام و تسلّم علی الجماعه تری ولا تری الی الوقت والوعد و نداء المنادی من السّماء" یوم الخلاص، ط4، ص139.
[2] . اسراء/85.
[3] . جریان غیبت اولیای الهی در گذشته مکرر واقع شده است که در قران نیز به ان اشاره شده است.
[4] . عن جابر الأنصاری أنّه سأل النبی (ص) هل ینتفع الشیعه بالقائم (عج) فی غیبته؟ فقال (ص): إی والّذی بعثنی بالنبوّه إنهم لیفتنعون له و یستفیدون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و إنّ جلّلها بالسّحاب ـ مجلسی، بحارالانوار، (تهران، المکتبه الاسلامیه، 1393 هـ ق) ج52، ص92.
[5] . مجلسی، همان، ص92، ح6.
[6] . طوسی، الغیبه، ص177 ـ مجلسی، همان کتاب، ص92 ـ إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه (تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381 هـ ق) ج3، ص322.
[7] . لو بقیت الأرض بغیر إمام ساعه لساخت صدوق، کمال الدین (قم، مؤسسه النشر الإسلامی (التابعه) لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1405 هـ ق) ج201ـ210، باب 21.
[8] . لو بقیت الأرض بغیر إمام ساعه لساخت صدوق، کمال الدین (قم، مؤسسه النشر الإسلامی (التابعه) لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1405 هـ ق) ج201ـ210، باب 21.
[9] . "اللهم بلی لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجه إما ظاهراً مشهوراً مغموراً لئلاّ تبطل حجج الله و بیّناته" شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید (قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1960 م)، ج18، ص147.
[10] . آیه الله ناصر مکارم شیرازی، مهدی انقلابی دیگر (چاپ دوم، قم، مطبوعایت هدف) ص258ـ259.
[11] . و فی صلاه عیسی خلف رجل من هذه الأمه مع کونه فی آخر الزمان و قرب قیامه الساعه، دلاله للصحیح من الاقوال أن الأرض لا تخلو عن قائم لله بحجته. احمد بن علی بن حجر العسقلانی فتح الباری، شرح صحیح البخاری (بیروت، دارالمعرفه) ج6، ص494.
[12] . آیه الله مکارم شیرازی، ص255ـ256.
[13] . سـالنامه 2 مکتب تشیع، مصاحبات استاد علامه طباطبایی با پروفسور هانری کربن دربارهی شیعه (1339 هـ ش) ص20. به نقل از سیره پیشوایان، تألیف مهدی پیشوایی.
eporsesh.com
شرح پرسش :
امامی که غایب است و مردم به آن دسترسی ندارد تا مشکلات خودشان را با او در میان بگذارند چگونه می تواند حجت خدا بر مردم باشد؟! فایده وجود چنین امامی در عصر غیبت چیست؟
پاسخ :
در ابتدا لازم است به چند نکته اشاره کنیم:
1ـ مفهوم غایب بودن امام به این معنا نیست که وجود ناپیدا و رؤیایی دارد! بلکه آن حضرت مانند سایر انسانها از یک زندگی طبیعی، عینی و خارجی برخوردار است، به طوری که آن حضرت در میان مردم و در دل جامعه رفت و آمد دارد و گفتار مردم را میشنود و بر اجتماعات آنها وارد میشود و سلام می کند. او مردم را میبیند، ولی این مردمند که نمی توانند جمال مبارک آن حضرت را ببینند. به عبارتی دیگر هر چند امام مهدی ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ ظهور ندارند ولی حضور دارند. به یک معنا این مردمند که از امام خویش غایبند.
چنان که مولای متقیان امام علی (ع) در این باره می فرماید:
«هنگامی که امام غایب از نسل من، از دیدهها پنهان شود و مردم با غیبت او از حدود شروع بیرون روند، و توده مردم خیال کنند که حجت خدا از بین رفته و امامت باطل شده است! سوگند به خدای علی (ع) د رچنین روزی حجت خدا در میان آنهاست، در کوچه و بازار آنها گام بر می دارد، و در خانههای آنها وارد می شود، و در شرق و غرب جهان به سیاحت میپردازد و گفتار مردم را میشنود، و بر اجتماعات آنها وارد میشود، و سلام می کند، او مردم را می بیند، ولی مردم تا روز معین و وقت معین او را نمیبینند، تا جبرئیل میان آسمان و زمین بانگ برآورده و ظهور را اعلام کند. [1]
آیا می توان سندی گویاتر از امیر المؤمنین (ع) پیدا کرد؟ ما با در دست داشتن این گونه اسناد محکم که همه آن را قبول دارند میگوییم: امام (ع) در میان مردم و با مردم است و بر امورات آنها نظارت دارد.
2ـ از آنجا که بشر دارای علم محدودی است لذا نمیتواند به اسرار خداوند پی ببرد و عجولانه در مورد قضایای الهی قضاوت نماید. چنانکه میفرماید: «... وما اوتیتم من العلم الاّ قلیلا» [2] از دانش جز اندکی به شما داده نشده است.
این آیه نشان می دهد که مجهولات بشر به مراتب بیشتر از معلومات او میباشد. بنابراین اگر علم هزارها بلکه میلیونها سال دیگر هم جلو برود هنوز معلومات او در برابر مجهولاتش بسیار مختصر و ناچیز است و تنها خداوند است که به همه چیز علم دارد و علم او ذاتی بوده و بی نهایت است. لذا کسی نمی تواند نسبت به وجود امری (مانند: غیبت امام زمان (عج) به علت عدم کشف سرّ این امر به آن اعتراض کند و آن را بی فایده و بی مصلحت بداند.
3ـ غیبت امام زمان (عج) یک امر اتفاقی و بیسابقه نیست بلکه غیبت حجتهای الهی در مقطعی از زمان در سنت الهی یک امر معمولی بوده است چنانکه گروهی از اولیای الهی (مانند حضرت خضر، موسی، یونس، غُزیر، ابراهیم، صالح، ذوالقرنین و...) از دیدگان پنهان بودهاند ولی هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشتند به جهت ولایت و اختیاراتی که از جانب خدا به آنها داده شده بود پیوسته در اموال و نفوس تصرف میکرد و اوضاع را طبق مصالحی رهبری مینمودند. اگرچه تصرفات آنها نیز از دیدگان مردم عادی پنهان بود. [3]
4ـ و در ضمن، این سؤال تازگی نداشته و تنها در عصر ما مطرح نشده است، بلکه از روایات اسلامی برمی آید که حتی پیش از تولد حضرت مهدی (عج) نیز این سؤال مطرح بوده و هنگامی که پیامبر اسلام و ائمه پیشین (ع) از مهدی و غیبت طولانی آن حضرت سخن به میان می آوردند، با چنین سؤالی روبرو می شدند و به آن پاسخ می گفتند. به عنوان نمونه:
الف) پیامبر اسلام در پاسخ این پرسش که آیا شیعه در زمان غیبت، از وجود قائم فائدهای می برد؟ فرمود: بلی، سوگند به پروردگاری که مرا به پیامبری برانگیخت، در زمان غیبتش از او نفع می برند و از نور ولایتش بهره می گیرند، همانگونه که از خورشید به هنگام قرار گرفتن در پشت ابرها استفاده می کنند.[4]
ب) امام صادق (ع) فرمود: از روزی که خداوند حضرت آدم را آفریده تا روز رستاخیز، زمین هیچگاه خالی از حجت نبوده و نخواهد بود، یا حجت ظاهر و آشکار و یا غایب و پنهان، و اگر حجت خدا نباشد، خدا ستایش نمی شود.
روای پرسید: مردم چگونه از امام غایب و پنهان استفاده میکنند؟ حضرت فرمود: آن چنان که از خورشید پشت ابر استفاده میکنند. [5]
ج) خود حضرت مهدی (عج) نیز روی این معنا تکیه کرده است. در توقیعی که آن حضرت در پاسخ به سؤالات «اسحاق بن یعقوب» صادر فرمود و توسط محمد بن عثمان تحویل اسحاق گردید، چنین نوشت: اما چگونگی استفاده مردم از من همچون استفاده آنهاست از خورشید، هنگامی که در پشت ابرها پنهان میشود. [6]
با توجه به مقدمه فوق اینک برخی از فواید وجود امام (ع) در عصر غیبت را به اختصار مورد بررسی قرار میدهیم:
1ـ امام قلب عالم امکان و واسطه فیض الهی
طبق احادیث فراوانی که در موضوع امامت وارد شده، و بر اساس دلائلی که دانشمندان ارائه کردهاند، در بینش اسلامی امام، جان جهان است و جهان به وجود او وابستگی دارد. امام قلب عالم وجود، هسته مرکزی جهان هستی و «واسطه فیض» بین عالم و آفریدگار عالم است و از این جهت حضور و غیبت او تفاوتی ندارد. و اگر او ـ ولو به صورت ناشناس ـ در جهان نباشد، جهان هستی در هم فرو میریزد. چنانکه امام صادق (ع) فرمود: اگر زمین بدون وجود امام بماند، ساکنان خود را در کام خود فرو میبرد. [7]
امام چهارم فرمود: در پرتو وجود ماست که خداوند آسمان را از فروپاشی ـ جز به اذن او ـ نگه میدارد. در پرتو وجود ماست که خداوند زمین را از لرزش و سلب آرامش ساکنانش، نگه میدارد، به واسطه ماست که خداوند باران نازل می کند و رحمت خود را میگستراند و برکات و نعمتهای زمین را بیرون می آورد. و اگر آن کس از ما که در زمین است نبود، زمین اهل خود را فرو میبرد. [8]
2ـ پاسداری از آیین خدا
امیر مؤمنان (ع) در یکی از سخنان خود در مورد لزوم وجود رهبران الهی در هر عصر و زمان میگوید:
«خدایا چنین است، هرگز روی زمین از قیام کنندهای با حجت و دلیل، خالی نمی ماند، خواه ظاهر و آشکار باشد و خواه بیمناک و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی از بین نرود و به فراموشی نگراید...» [9]
با گذشت زمان و آمیزش سلیقهها و افکار شخصی به مسائل مذهبی و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی تعالیم آسمانی، اصالت پارهای از قوانین الهی از دست میرود و دین دستخوش تغییرات زیانبخش می گردد.
برای آنکه اصالت آیین الهی حفظ گردد و جلوی تحریفات و تغییرها و خرافات گرفته شود، باید این رشته به وسیله یک پیشوای معصوم ادامه یابد خواه آشکار و مشهود و خواه پنهان و ناشناس. در هر مؤسسه مهم، «صندوق آسیب ناپذیری» وجود دارد که اسناد مهم آن مؤسسه را در آن نگهداری میکنند تا از دستبرد دزدان یا خطر آتش سوزی و امثال اینها محفوظ بماند.
سینه امام و روح بلندش نیز صندوق آسیبناپذیر حفظ اسناد آیین الهی است تا همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعالیم را در خود نگهداری کند. [10]
«ابن حجر عسقلانی» پس از نقل احادیثی حاکی از نزول حضرت عیسی (ع) به زمین هنگامی ظهور حضرت مهدی (عج) و اقتدای او به آن حضرت می نویسد:
اینکه عیسی (ع) در آخر الزمان و نزدیک قیامت، به مردی از این امت اقتدا میکند و پشت سر او نماز میخواند، دلیل بر نظریه صحیح در میان دانشمندان اسلامی است که: زمین هرگز از وجود حجت که با دلائل و براهین آشکار، برای خدا قیام می کند، خالی نمی ماند. [11]
3ـ امید بخشی
در میدانهای نبرد، تمام کوشش سربازان زبده و فداکار معطوف این امر است که پرچم سپاه، در برابر حملات دشمن همچنان در اهتزاز باشد، و متقابلاً سربازان دشمن دائماً می کوشند پرچم آنها را سرنگون سازند، چرا که برقرار بودن پرچم، مایه دلگرمی سربازان و تلاش و کوشش مستمر آنها است.
همچنین وجود فرمانده لشکر در مقرّ فرماندهی ـ هرچند ظاهراً خاموش و ساکت باشد ـ خونگرمی و پر حرارتی در عروق سربازان به گردش در میآورد و آنها را به تلاش بیشتر وا میدارد که فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز!
اما هرگاه خبر قتل فرمانده در میان سپاه پخش شود، یک لشکر عظیم با کارآیی فوق العاده، یک مرتبه روحیه خود را میبازد و متلاشی میگردد.
رئیس یک جمعیت یا یک لشکر، مادام که زنده است. هر چند مثلاً در سفر یا فرضاً در بستر بیماری باشد، مایه حیات و حرکت و نظم و آرامش آنهاست، ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار یأس و نومیدی را بر سر همه میپاشد.
جمعیت شیعه طبق عقیدهای که به وجود امام زنده دارد، هر چند او را در میان خود نمیبیند، اما خود را تنها نمی داند، و اثر روانی این عقیده در روشن نگهداشتن چراغ امید در دلها و وادار ساختن افراد به خودسازی و آمادگی برای آن قیام بزرگ جهانی، کاملاً قابل درک است. [12]
پرفسور «هانری کربن» استاد فلسفه در دانشگاه سوربن (فرانسه) و مستشرق نامدار فرانسوی می گوید:
به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق برای همیشه نگه داشته است و به طور مستمر و پیوسته، ولایت را زنده و پا برجا میدارد.
مذهب یهود، نبوت را که رابطهای است واقعی میان خدا و عالم انسانی، در حضرت کلیم ختم کرده و پس از آن به نبوت حضرت مسیح و حضرت محمد (ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع میکند. همچنین مسیحیان در حضرت مسیح متوقف شدهاند. اهل سنت از مسلمانان نیز در حضرت محمد توقف کرده و با ختم نبوت در ایشان، دیگر رابطه ای میان خالق و مخلوق، موجود نمیدانند. تنها مذهب تشیع است که «نبوت» را با حضرت محمد (ص) ختم شده میداند، ولی «ولایت» را که همان رابطه هدایت و تکمیل میباشد، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده میداند[13].
پی نوشتها:
[1] . «حتی اذا غاب المتغیّب من ولدی عن عیون الناس، و باح النّاس بفقده و اجمعوا علی انّ حتّی الحجّه ذاهبه و الامامه باطله... فوربّ علیٍّ انّ حجتها علیها قائمه، ماشیه فی طرقاتها، داخله فی دورها و قصورها، جوّاله فی شرق الأرض و غربها، تسمع الکلام و تسلّم علی الجماعه تری ولا تری الی الوقت والوعد و نداء المنادی من السّماء" یوم الخلاص، ط4، ص139.
[2] . اسراء/85.
[3] . جریان غیبت اولیای الهی در گذشته مکرر واقع شده است که در قران نیز به ان اشاره شده است.
[4] . عن جابر الأنصاری أنّه سأل النبی (ص) هل ینتفع الشیعه بالقائم (عج) فی غیبته؟ فقال (ص): إی والّذی بعثنی بالنبوّه إنهم لیفتنعون له و یستفیدون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و إنّ جلّلها بالسّحاب ـ مجلسی، بحارالانوار، (تهران، المکتبه الاسلامیه، 1393 هـ ق) ج52، ص92.
[5] . مجلسی، همان، ص92، ح6.
[6] . طوسی، الغیبه، ص177 ـ مجلسی، همان کتاب، ص92 ـ إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه (تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381 هـ ق) ج3، ص322.
[7] . لو بقیت الأرض بغیر إمام ساعه لساخت صدوق، کمال الدین (قم، مؤسسه النشر الإسلامی (التابعه) لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1405 هـ ق) ج201ـ210، باب 21.
[8] . لو بقیت الأرض بغیر إمام ساعه لساخت صدوق، کمال الدین (قم، مؤسسه النشر الإسلامی (التابعه) لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1405 هـ ق) ج201ـ210، باب 21.
[9] . "اللهم بلی لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجه إما ظاهراً مشهوراً مغموراً لئلاّ تبطل حجج الله و بیّناته" شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید (قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1960 م)، ج18، ص147.
[10] . آیه الله ناصر مکارم شیرازی، مهدی انقلابی دیگر (چاپ دوم، قم، مطبوعایت هدف) ص258ـ259.
[11] . و فی صلاه عیسی خلف رجل من هذه الأمه مع کونه فی آخر الزمان و قرب قیامه الساعه، دلاله للصحیح من الاقوال أن الأرض لا تخلو عن قائم لله بحجته. احمد بن علی بن حجر العسقلانی فتح الباری، شرح صحیح البخاری (بیروت، دارالمعرفه) ج6، ص494.
[12] . آیه الله مکارم شیرازی، ص255ـ256.
[13] . سـالنامه 2 مکتب تشیع، مصاحبات استاد علامه طباطبایی با پروفسور هانری کربن دربارهی شیعه (1339 هـ ش) ص20. به نقل از سیره پیشوایان، تألیف مهدی پیشوایی.
eporsesh.com
ادامه مطلب
[ دوشنبه 5 مرداد 1394 ] [ 1:57 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات
(0) ]
ادامه مطلب
امام زمان علیه السلام چگونه در عصر غیبت مردم را هدایت مىکنند؟
پاسخ :
1- هدایت تشریعى : که به بیان احکام شرع و معارف الهى براى مردم است ، این نوع هدایت غالبا با حضور امام در میان مردم تحصیل مى گردد.
2- هدایت باطنى : که همان دستگیرى از راه باطن و هدایت انسان از راه درون است . این نوع هدایت از آن جهت که نوعى تکوینى است احتیاج به حضور حضرت و ملاقات مردم با او ندارد بلکه با غیبت حضرت نیز امکان پذیر است و تمام کسانى که در آنها تحول و دگرگونى پیدا مى شود و از راه درون به حق و حقیقت رهنمون مى شوند با تصرفاتى است که از ناحیه امام زمان علیه السلام و به اراده و مشیت خداوند انجام مى پذیرد.
3- برخى از انواع هدایت ها نیز هست که حضرت مهدى علیه السلام در حق شیعیانش انجام مى دهد که متوقف بر حضور و ملاقات هاى مقطعى است ، مثل هدایت گمشدگان و شفاى بیماران و ... .
منبع : موعود شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران
1- هدایت تشریعى : که به بیان احکام شرع و معارف الهى براى مردم است ، این نوع هدایت غالبا با حضور امام در میان مردم تحصیل مى گردد.
2- هدایت باطنى : که همان دستگیرى از راه باطن و هدایت انسان از راه درون است . این نوع هدایت از آن جهت که نوعى تکوینى است احتیاج به حضور حضرت و ملاقات مردم با او ندارد بلکه با غیبت حضرت نیز امکان پذیر است و تمام کسانى که در آنها تحول و دگرگونى پیدا مى شود و از راه درون به حق و حقیقت رهنمون مى شوند با تصرفاتى است که از ناحیه امام زمان علیه السلام و به اراده و مشیت خداوند انجام مى پذیرد.
3- برخى از انواع هدایت ها نیز هست که حضرت مهدى علیه السلام در حق شیعیانش انجام مى دهد که متوقف بر حضور و ملاقات هاى مقطعى است ، مثل هدایت گمشدگان و شفاى بیماران و ... .
منبع : موعود شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران
ادامه مطلب