چرا خدا موجود شر مطلقی مثل شیطان را آفرید و هدف از آفرینش او چه بود ؟
بطور کلی قرآن می فرماید : ما خیر و شر را آفریدیم برای امتحان و آزمایش . البته آزمایش های الهی به منظور این نیست که خدا وضعیت ما را بداند بلکه برای تکامل انسانهاست . وقتی در دانشگاه آزمون برقرار می شود بنظر می رسد که استاد می خواهد نمره ی دانشجوی خود را بداند ولی این علت اصلی نیست . امتحان بخاطر این است که دانشجو برای تکامل علمی آماده بشود. شر هم برای همین است . حضرت علی (ع) بیمار بودند و یکی از اصحاب به دیدن ایشان آمدند و گفتند : حالتان چطور است . حضرت فرمود : شر . مگر قرآن را نخواندی که می فرماید : شر یک مرض است و من هم الان بیمار هستم و مبتلا به شر شده ام . خدا چرا شرور ، امراض ، سل و زلزله را آفریده است ؟ اینها برای آزمایش است . خیر و شر برای آزمایش است و آزمایش برای کمال انسان است . ابلیس خودش شر شد. خدا ابلیس را شر نیافرید . ممکن است که انسان کار بد انجام بدهد و یک فرد شرور بشود یا ممکن است که کارهای خوب انجام بدهیم و یک انسان با تقوا بشویم . ابلیس با اراده ی و اختیار خودشان بد شد و خدا هم دست او را باز گداشته است که ما را فریب بدهند ولی فریب آنها به آن معنا نیست که ما را مجبور به کار بد بکنند .
ادامه مطلب
آیا شیطان که از جنس جن است می تواند در قالب بشری ظاهر بشود ؟
در برخی موارد ابلیس در چهره ی انسانی متصور شده است . همه ی این سندهایی که ما داریم برای پیش از اسلام است . داریم که ابلیس به شکل یک انسانی درآمد که کلاهی بر سر داشت و پیش حضرت موسی رفت و با او گفتگو کرد. ما دلیل و مدرکی نداریم که پس از اسلام ابلیس پیشوای متکبران در قیافه ی انسانی درآمده باشد . و آیات و روایات هم بر این دلالت ندارد . شیطان می کوشد که در قلب انسان نفوذ پیدا کند . وجود ما مثل یک مملکت است و شیطان می خواهد در مرکز این مملکت یعنی قلب نفوذ کند و کل قوای انسان را در تسخیر خودش در بیاورد و این انسان که قالب انسانی دارد در درون یک شیطان به تمام معنا می شود. پس از وحی و نالهای که شیطان زد ( امیرالمومنین در خطبه ی قاسیه می فرماید : من و پیامبر در غار حرا بودیم که وحی نازل شد و صدای ناله ای شنیدم و پرسیدم که این ناله ی کیست ؟ پیامبر گفت که این ناله ی شیطان است که از عبادت مایوس می شود ) ما دلیلی بر اینکه شیطان در قالب انسانی در بیاید نداریم .
فرض کنیم که ابلیس بصورت انسان در بیاید و ما را فریب بدهد ، چه اتفاقی می افتد؟ تازه شیطان می شود مثل انسانهایی که ما را دعوت به بدی ها می کنند و شیاطین انس هستند .
ادامه مطلب
چرا ما می گوییم : گوش شیطان کر ؟
شیطان شیطنت می کند و آن را زینت می دهد تا نفس ما آن را بپسندد و فریب بخورد و آن را بپذیرد . پس وقتی می گوییم : گوش شیطان کرد و وارد صحنه ی غیبت می شویم توجه نداریم که گفتن این جمله خودش وسوسه ی شیطان است و می خواهد ما را تضعیف کند. در گلوگاههای خطر به ما سفارش کرده اند که به خدا پناه ببرید. در روایات کمین گاه های شیطان مشخص شده است.
ادامه مطلب
آیا امام صادق (ع) مؤسس مذهب شیعه است؟ و لقب رئیس مذهب برای آن حضرت صحیح است؟
پیدایش شیعه از زمان پیامبر اسلام (ص) بوده و انتخاب لقب رئیس مذهب برای امام صادق (ع) به این دلیل بوده که این امام بزرگوار به جهت آزادی عملی که بر اثر درگیری امویان و عباسیان به وجود آمد، توانست در حد وسیعی به توسعه فکری مذهب تشیع بپردازد و این معنا، نفی تلاش دیگر امامان نیست.
اصطلاح رئیس مذهب شیعه که اکثراً بر امام صادق (ع) اطلاق می شود، ناظر به فقه شیعی در برابر مذاهب اهل سنت است، و گرنه اساس تشیع و مکتب امامت از لحاظ معارف بنیادی، در عرض مذاهب فقهی نبوده و معارف اصلی اسلامی را شامل می شود که جز در مکتب اهل بیت (ع) (عموما) قابل وصول نیست.
بی گمان مقصود از تشیع، همان حقیقت راستین اسلام است که مؤسس آن پیامبر اسلام (ص) بوده، و امت را به متابعت از علی (ع) و اهل بیت(ع) رهنمون کرده، تا بتوانند از این در، بر شهر علم محمدی راه یابند .
در زمان امام صادق (ع) شرایطی فراهم شد که امکان بیشتری برای ترویج علوم فراهم بود، و معارف دینی فرصت بیشتری برای اظهار داشت. از طرفی می بینیم که هفتاد درصد از روایات فقهی شیعه به نقل از آن حضرت بوده، همچنان که مذاهب فقهی اهل سنت نیز در همین دوره پایه گذاری شده است. پس این دوره، دوره شکل گیری مذاهب فقهی اسلام نیز بوده است. اصطلاح رئیس مذهب شیعه که اکثراً بر امام صادق (ع) اطلاق می شود، بیشتر ناظر به فقه شیعی در برابر مذاهب اهل سنت است، و گرنه اساس تشیع و مکتب امامت از لحاظ معارف بنیادی، در عرض مذاهب فقهی نبوده و معارف اصلی اسلامی را شامل می شود که جز در مکتب اهل بیت (ع) قابل وصول نیست .
بنابراین، این گونه اصطلاحات، ناظر به شرایط تاریخی بوده و صرفاً جنبه توصیفی دارد و تشیع به عنوان مکتب اهل بیت(ع) حقیقت راستین اسلام است و صرفاً مذهبی فقهی در عرض سایر مذاهب نیست. با این حال فقه متعالی شیعه به عنوان یکی از افتخارات تشیع در زمان امامت امام صادق (ع) در برابر سایر مذاهب فقهی اظهار شد و از این روی تبیین علم شریعت نیز بیشتر به آن حضرت اختصاص داشته است.
همان گونه که بیان شد به جهت وضعیت خاصی که در زمان امام صادق (ع) پیش آمد، پیروان حضرتشان نیز به جهت آزادی نسبی که برایشان پدید آمده بود، به شیعه جعفری (ع) شهرت یافتند، و در گفتار امام صادق (ع) شیعیان به این لقب نامیده شده اند. [1]
اما در بیشتر موارد، دیگر امامان معصوم شیعیان را منتسب به نام خود نکردند (بدین معنا که گفته نشده شیعه باقر، شیعه کاظم و...) و نیز خود شیعیان نیز از انتساب خویش به آن امامان بزرگوار در خوف و هراس بوده اند.
گفتنی است که در صدر اسلام، پیروان امام علی (ع) در روایات پیامبر (ص) و خود ایشان به لقب شیعه منتسب شده اند. [2]
برای اطلاع بیشتر در این زمینه به نمایه های زیر مراجعه نمایید:
1. حقانیت شیعه، سؤال 1523 (سایت: 2011) .
2. تعریف شیعه،سؤال 6976 (سایت: 7079) .
3. دلایل برتری شیعه، سؤال 277 (سایت: 2163) .
4. برتری تشیع بر سایر مذاهب، سؤال 1000 (سایت: 1252) .
[1] کلینی، کافی، ج 2، ص 233، ح 9، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.
[2] شیخ صدوق، الأمالی، ص 361 و 497، انتشارات کتابخانه اسلامیه، تهران، 1362 ش.
ادامه مطلب
آیا چیزی به عنوان نذر امام صادق(ع) صحیح است؟
چیزی به عنوان نذر امام صادق (ع) برای 22 ماه رجب در منابع حدیثی دیده نشد، بله! شیخ مفید در کتاب مسار الشیعه به علت تقارن این روز با هلاکت یکی از دشمنان اهل بیت (ع)،این روز را روز مسرت مؤمنان شمرده است. [1] در کتاب اقبال الاعمال نیز به نقل از شیخ مفید آمده است که در 22 ماه رجب و به شکرانه هلاکت یکی از دشمنان اهل بیت(ع)، مستحب است که روزه گرفته شود. [2]
البته قابل ذکر است که 22 هر ماه روز مبارک و سعیدی است، شما می توانید برای اطلاع بیشتر در این مورد به سؤال 13395 (سایت: 12992) ( روزهای خوب و نیک برای کار و تلاش) مراجعه کنید.
نمایه مربوط:
سؤال 1324 (سایت: 2248) (معنا و ملاک بدعت) .
سؤال 263 (سایت: 2048) (بدعت و احکام آن) .
این سؤال، پاسخ تفصیلی ندارد.
ادامه مطلب
آیا امام صادق (ع) اساتیدی از اهل سنت داشته اند؟
1. چنین چیزی به کیفیّت مطرح شده صحیح نیست؛ زیرا ائمه معصومین (ع) تمام علوم را داشتند، [1] و نیازی به آموختن علومی مانند علم حدیث، از دیگران را نداشتند، بلکه برخی از اهل سنت به صورت مستقیم و غیر مستقیم از شاگردان آنان بودند؛ مانند ابوحنیفه و مالک بن انس. [2]
2. آنچه در گفته های اهل سنت آمده، فقط نقل حدیث است، نه این که آنان به امام صادق (ع) علم حدیث، فقه و اصول آموخته باشند، اما ائمه معصومین (ع) اگر می خواستند حدیثی را از پیامبر اسلام (ص) نقل نمایند، برخی از مردم آن حدیث را وقتی می پذیرفتند که به واسطه یکی از تابعین و صحابه به پیامبر اکرم (ص) برسد، در حالی که نیازی به ذکر این سلسله سند نبود، ولی امامان (ع) به جهت مصالحی این گونه عمل می کردند و نقل حدیث امام معصوم (ع) از تابعین و صحابه دلیل بر این نیست که آنان، استاد امام معصوم (ع) بوده اند؛ مانند این که امام صادق (ع) در یک روایتی جریانی را درباره پدرشان، امام باقر (ع) نقل فرموده که در آن، امام باقر (ع) به واسطه جابر بن عبدالله از پیامبر (ص) حدیثی را نقل می فرماید که چنین است: «...امام باقر (ع) به مسند تعلیم نشسته بود و از طرف خدای - تبارک و تعالى - براى مردم حدیث مى فرمود. مردم مدینه گفتند: ما با جرأت تر از این ندیدیم؛ چون آن حضرت دید چنین مى گویند، از رسول خدا (ص) براى آنها حدیث را نقل می فرمود. دوباره مردم مدینه گفتند: ما هرگز دروغ گوتر از این ندیدیم، براى ما از کسى که او را ندیده حدیث مى گوید. چون آن حضرت دید که این گونه درباره او حرف مى زنند، از جابر بن عبد الله براى آنان بازگو فرمود و آنان او را تصدیق مى کردند، با این که خود جابر نزد امام باقر (ع) مى آمد و از او حدیث مى آموخت». [3]
3. گفتنی است به عقیده شیعیان اگر ائمه معصومین (ع) حدیثی را از پیامبر اکرم (ص) نقل فرموده اند، به واسطه پدرانشان از آن حضرت بوده و مورد پذیرش است؛ و نیازی به واسطه دیگری غیر از ائمه (ع) نیست.
این پرسش پاسخ تفصیلی ندارد.
[1] . ر.ک: نمایه های: «امام صادق و علم فیزیک»، سؤال 9123 (سایت: 9948) ؛ «منابع علم امام (ع)»، سؤال 3024 (سایت: 3667) ؛ «امام علی (ع) و علم غیب»، سؤال 7474 (سایت: 8022) ؛ «علم غیب ائمه(ع)»، سؤال 2775 (سایت: 3259) .
[2] . در مجله «پاسدار اسلام»، آبان 1386 ، در شماره 311، اسامی شاگردان امام صادق (ع) از اهل سنت را با ذکر منابعی از خود آنان نقل کرده است. برای دسترسی به این مجله، به سایت پایگاه حوزه نت http://www.hawzah.net و پایگاه مجلات تخصّصی نور http://www.noormags.com مراجعه نمایید.
[3] . شیخ کلینی، الکافی، ج 1، ص 469 و 470، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
ادامه مطلب
آیا واقعاً امام صادق چهار هزار شاگرد پرورش داد؟
با این وجود، باید به نکات ذیل توجه کرد:
1. زمان امامت امام صادق(ع)، دوران طلائی شیعه میباشد. به جهت درگیریهایی که بین دو جریان اموی و عباسی وجود داشت، فضای اجتماعی کمی بازتر شده و موقعیتی به وجود آمد که امام توانست در آن، شاگردان بسیاری را تربیت کند و روح تازهای در کالبد شیعه بدمد.
2. برخی از مورخان و محدثان بیان داشتهاند که چهار هزار نفر از امام صادق(ع)، روایت نقل کردهاند: » محدثان اسامی راویان ثقهای که با وجود اختلاف نظرات و اعتقاداتشان، از امام صادق(ع) نقل میکردند را چهار هزار نفر دانستهاند».[1]
همانگونه که از این نقل به دست میآید، تعداد کسانی که از ایشان نقل قول کردهاند، چهار هزار نفر بودهاند و این لزوماً بدان معنا نیست که تمام این افراد، شاگرد حضرتشان(به معنای واقعی کلمه) بوده باشند بلکه ممکن است بسیاری از آنان تنها مدت بسیار کوتاهی امام را دیده و از ایشان خبر نقل کردهاند.
3. در علم حدیث، ناقل(نقل کننده) و منقول عنه( کسی که خبر از او نقل میشود) را شاگرد و استاد نیز میگویند؛ لذا این احتمال وجود دارد که آنچه به عنوان وجود چهار هزار شاگرد برای امام صادق(ع) عنوان میشود، از این اصطلاح نشأت گرفته باشد. بنابر این داشتن چهار هزار شاگرد برای امام صادق(ع) بر اساس این اصطلاح خاص است ولی دلیلی در وجود این تعداد شاگرد (به معنای رایج شاگرد بودن) وجود ندارد.
4. طبیعی است که شاگردان آن حضرت را هر تعداد بدانیم، تأثیری در شخصیت، مقام و ارزشمندی آن امام همام برای ما ندارد و ما در هر صورت ایشان را در بالاترین درجه و مقام میدانیم.
ادامه مطلب
علت روی کار نیامدن ائمه اطهار(ع) به جای بنی عباس چیست؟
فضل کاتب میگوید: خدمت امام صادق(ع) بودم که شخصی نامه ابو مسلم خراسانى را براى او آورد. آنحضرت فرمود: «نامه تو جواب ندارد از نزد ما بیرون شو»، ما به آهستگی مشغول گفتوگو با یکدیگر شدیم که امام(ع) فرمود: «اى فضل! چه سخنى آهسته با هم میگویید؟ همانا خداى عزّ و جلّ براى شتاب بندگان شتاب نمیکند، و بهراستى که از جاکندن کوهى از جاى خویش آسانتر است از واژگون کردن حکومتى که عمرش به آخر نرسیده...».[1]
انتقال حکومت از بنی امیه به بنی عباس در دوران امام صادق(ع) بود. عباسیان که از بنی هاشم و عمو زادگان علویان بهشمار میآمدند در آغاز در ظاهر به نفع علویان کار میکردند و حتی تمام تلاش خود را برای همکاری امام با خود به عمل آوردند ولی موفق نشدند و علتش این بود که عباسیان مردمی نبودند که درد دین داشته باشند، بلکه به دلیل محبوبیت فوق العاده علویان در میان مردم، قصد استفاده ابزاری از آنان را داشتند، بر همین اساس، شعار مبلغانشان، دعوت به «الرضا من آل محمد» بود[2] یعنی یکى از اهل بیت پیامبر ص که شایستگی خلافت را داشته باشد! اما در نهان بر اساس نقشه راه خودشان عمل میکردند.
بنا بر نقل مسعودی؛ ابو سلمه که از دعوت کنندگان مردم به سوی عباسیان بود دو نامه به یک مضمون به مدینه نوشت و به وسیله یکنفر فرستاد، یکى براى حضرت صادق(ع) بزرگ فرزندان امام حسین(ع) و دیگرى براى عبد اللَّه بن حسن بن حسن بزرگ فرزندان امام حسن(ع).
امام صادق(ع) به آن نامه اعتنایى نکرد و هنگامى که فرستاده با اصرار به دنبال گرفتن پاسخ بود، در حضور خود او نامه را با شعله چراغ سوزاند و فرمود: جواب نامهات همین است!
اما عبد اللَّه بن حسن فریب خورد و خوشحال شد و با اینکه امام صادق(ع) او را به این مطلب رهنمون ساخت که بنى عباس نخواهند گذاشت کار بر تو و فرزندانت مستقر گردد، عبد اللَّه قانع نشد، و قبل از آنکه جواب نامه عبد اللَّه به ابو سلمه برسد سفاح (اولین خلیفه عباسی) که به ابو سلمه بدگمان شده بود، با جلب نظر و موافقت أبو مسلم، ابو سلمه را کشت و شهرت دادند که خوارج او را کشتهاند، و بعد هم خود عبد اللَّه و فرزندانش نیز گرفتار و کشته شدند.[3]
علت مخالفت امام صادق(ع) تنها به این علت نبود که میدانست بنى عباس مانع خواهند شد و آنحضرت را شهید خواهند کرد. اگر میدانست که شهادت آنحضرت براى اسلام و مسلمین اثر بهترى دارد شهادت را انتخاب میکرد همانطورى که امام حسین(ع) به همین دلیل، شهادت را انتخاب کرد. بلکه خودداری امام صادق ع بدین جهت بود تا راهبرى یک نهضت علمى و فکرى و تربیتى را بر عهده بگیرد که اثرش تا روز قیامت باقی بماند.
در همه این کارها، از قیام و جهاد و امر به معروف و نهى از منکرها و از سکوت و تقیهها، باید به اثر و نتیجه آنها در آن موقع توجه کرد. اینها امورى نیست که به شکل یک امر تعبدى از قبیل وضو و غسل و نماز و روزه صورت بگیرد. اثر این کارها در مواقع مختلف و زمانهاى مختلف و اوضاع و شرایط مختلف فرق میکند. گاهى اثر قیام و جهاد براى اسلام نافعتر است و گاهى اثر سکوت و تقیه. گاهى شکل و صورت قیام فرق میکند. همه اینها بستگى دارد به خصوصیت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز، و یک تشخیص عمیق در این مورد ضرورت دارد؛ اشتباه تشخیص دادن، زیانهایی به اسلام میرساند.[4]
ادامه مطلب
آیا کتابهای تعبیر خواب موجود و تعابیری که از امام صادق(ع) نقل میکنند معتبرند؟
1. «إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُرَشِیُّ قَالَ: أَتَى إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَأَیْتُ فِی مَنَامِی کَأَنِّی خَارِجٌ مِنْ مَدِینَةِ الْکُوفَةِ فِی مَوْضِعٍ أَعْرِفُهُ وَ کَأَنَّ شَبَحاً مِنْ خَشَبٍ أَوْ رَجُلًا مَنْحُوتاً مِنْ خَشَب عَلَى فَرَسٍ مِنْ خَشَبٍ یُلَوِّحُ بِسَیْفِهِ وَ أَنَا أُشَاهِدُهُ فَزِعاً مَرْعُوباً فَقَالَ لَهُ (ع) أَنْتَ رَجُلٌ تُرِیدُ اغْتِیَالَ رَجُلٍ فِی مَعِیشَتِهِ فَاتَّقِ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَکَ ثُمَّ یُمِیتُکَ فَقَالَ الرَّجُلُ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أُوتِیتَ عِلْماً وَ اسْتَنْبَطْتَهُ مِنْ مَعْدِنِهِ أُخْبِرُکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَمَّا [قَدْ] فَسَّرْتَ لِی إِنَّ رَجُلًا مِنْ جِیرَانِی جَاءَنِی وَ عَرَضَ عَلَیَّ ضَیْعَتَهُ فَهَمَمْتُ أَنْ أَمْلِکَهَا بِوَکْسٍ کَثِیرٍ لِمَا عَرَفْتُ أَنَّهُ لَیْسَ لَهَا طَالِبٌ غَیْرِی»؛[1] اسماعیل بن عبد اللَّه قرشى میگوید: مردى خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت اى فرزند رسول خدا(ص) من در خواب دیدم گویا در بیرون شهر کوفه هستم، در جایى که میدانم کجا است، و گویا شبحى از چوب یا مردى چوبى را دیدم که بر اسبى چوبین سوار بود و شمشیر را نشان میداد، و من در حالىکه ترسان و هراسان بودم او را بدان حال مىنگریستم. حضرت به او فرمود: تو مردى هستى که قصد دارى زندگى مردى را بربایى (و تباه سازى). پس بترس از آن خدایى که تو را آفریده و تو را میمیراند. آن مرد (که این سخن را شنید) گفت: گواهى میدهم که علمى نصیب تو گشته و آنرا از معدنش دریافت کردهاى. اکنون اى فرزند رسول خدا(ص) آنچه را برایم تفسیر و تعبیر کردى به شما خبر میدهم. همانا مردى از همسایگان من پیش من آمد و آب و ملک خود را براى فروش به من عرضه کرد و من تصمیم گرفتهام آنرا به بهاى بسیار کمى بخرم؛ چون میدانم که جز من کسى طالب آنها نیست.
2. «و قال رجل لعلی بن الحسین (ع) رأیت فی منامی کأنی أبول فی یدی فقال تحتک محرم فنظروا فإذا بینه و بین امرأته رضاع»؛[2] مردی به امام سجاد(ع) گفت؛ در خواب دیدهام گویا در دست خودم ادرار میکنم. امام(ع) به وی فرمود: همسر تو محرم تو است. آن مرد دقت کرد دید همسرش خواهر رضاعی او است.
3. «و قال رجل للرضا (ع) رأیت رسول الله (ص) فی المنام یقول لی کیف أنتم إذا دفن فی أرضکم بعضی و استحفظتم ودیعتی و غیبت فی ثراکم لحمی فقال (ع) أنا المدفون فی أرضکم و أنا بضعة من نبیکم و أنا الودیعة و اللحم»؛[3] مردى به حضرت رضا(ع) گفت؛ من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: شما چکار خواهید کرد در آن هنگام که ودیعه من در زمین شما دفن گردد؟ حضرت فرمود: مدفون در زمین شما من هستم، ودیعه و پاره تن پیامبر من هستم.
گفتنی است؛ اینگونه تعبیر خوابها از ائمه(ع) در منابع شیعی وجود دارد، اما این بدان معنا نیست که هر آنچه به نام تعبیر خواب امام صادق(ع) و دیگر ائمه در هر کتابی نقل میشود، مورد تأیید باشد.
ادامه مطلب
آیا امام صادق(ع) سِبیل خود را از ته میتراشید؟
۱. کوتاهتر بودن سبیل از ریش مستحب است. همانطور که پیامبر اکرم(ص) فرمود: سبیلها را کوتاه نموده و ریشها را (تا حدی) بلند نمایید، تا شبیه مجوسیان نشوید.[1]
۲. اما دلیلی وجود ندارد که ائمه(ع) ملتزم بودند به صورت یک رویکرد همیشگی سبیل خود را از ته بتراشند. با این وجود در روایات، یک گزارش وجود دارد که این مدل اصلاح شارب را - نه به صورت لزومی - از امام صادق(ع) نقل کرده است:
«عبد اللَّه بن عثمان گفت: دیدم حضرت صادق(ع) شاربهاى خود را گرفته به طورى که نزدیک به پوست رسیده است».[2]
3. در همین راستا با توجه به تغییر مدلهای زیباییشناسی در عصرهای مختلف، شاید بتوان گفت که این مدل اصلاح شاید در زمانی نشانی از زیبایی بوده است.
روایتی را نیز میتوان مؤید همین احتمال دانست:
«پیامبر(ص) فرمود: افراد باید موی سبیل و موی درون بینی خود را کوتاه کرده و از ظاهر خود مراقبت کنند؛ زیرا این کارها بر زیبایی آنان میافزاید.[3]
ادامه مطلب