مظلومیت علی(ع)....
روزی امیرالمومنین(علیه السلام) وارد خانه شدند و مشاهده کردند که بی بی فاطمه(سلام الله علیها) در حال گریستن هستند، از ایشان علت گریه پرسیدند،حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در جواب فرمودند:علی زنان محل می گویند که در بازار به تو سلام نمیدهند…امیرالمومنین (علیه السلام) لبخنیدی زدند و فرمودند:
این که چیزی نیست به بعضی نیز که سلام میدهم جوابی نمیشنوم…
ادامه مطلب
رد شمس
پاسخ: با سلام. واقعه رد شمس توسط نويسندگان شيعه و سني بسياري نقل شده است. يكي از قديميترين منابع شيعه كه به اين حديث اشاره نموده است مرحوم شيخ مفيد در كتاب الارشاد ميباشد كه ترجمه عبارت ايشان را در ادامه خواهيم آورد:
رد شمس
از معجزاتى كه ذات اقدس حضرت بارى تعالى بدست على ع ظاهر كرد رد شمس است كه همه علما و مورّخان و سرايندگان به نظم و نثر انتشار داده و اين پيشآمد دو مرتبه براى على ع اتفاق افتاد يكى در زمان پيغمبر و ديگرى پس از او رد شمس در وهله اول بطورى كه اسماء و ام سلمه و جابر انصارى و ابو سعيد خدرى و عده ديگر روايت كردهاند چنين است كه پيغمبر اكرم ص در منزل خود بود و على ع هم حضور داشت همان دم جبرئيل آمده وحى الهى آورد رسول خدا سر مبارك خود را روى پاى على ع گذارد و سر برنداشت تا هنگامى كه آفتاب غروب نمود على ع كه نماز عصر را بجا نياورده بود بىاندازه پريشان شد، زيرا نميتوانست سر پيغمبر را از روى زانوى خود بردارد و نمىتوانست نماز را بطور معمول بجا آورد چاره نداشت جز اينكه همچنان كه نشسته است با اشاره ركوع و سجود را بعمل آورد.
پيغمبر پس از آنكه از آن حالت بخود آمد به على ع فرمود نماز عصرت قضا شد.
عرض كرد چاره جز اين نداشتم زيرا حالت وحيى كه براى شما پيشآمد كرده بود مرا از انجام وظيفه بازداشت.
رسول خدا ص فرمود اينك از خدا بخواه تا خورشيد را بجاى اول برگرداند تا نمازت را بوقت خودش بجا آورى زيرا خدا دعاى ترا مستجاب مىكند براى اينكه از خدا و رسول او اطاعت كردى.
على ع حسب الامر از خدا چنان درخواستى كرد دعاى او مستجاب شد و خورشيد بمحلى آمد كه ميتوان نماز عصر را خواند على ع نماز عصر را در وقت خود بجا آورد آنگاه خورشيد غروب نمود.
اسما گويد سوگند بخدا هنگامى كه خواست غروب كند صدائى اره مانند كه بر چوب كشيده مىشود از آن بگوش ما رسيد.
مرتبه دوم كه پس از رحلت پيغمبر براى آن حضرت رد شمس اتفاق افتاد اين بود وقتى كه در بابل تشريف داشت و مىخواست از فرات عبور كند عده بسيارى از يارانش به عبور دادن مركبها و توشهها از آب فرات اشتغال داشتند آن حضرت با گروهى از اصحاب نماز عصر را خواند و مردم هنوز از كار عبور از فرات فارغ نشده بودند كه خورشيد غروب كرد در نتيجه نماز عصر عده بسيارى قضا شد و از نماز جماعت با آن حضرت محروم ماندند و در اين خصوص با آن جناب بگفتگو پرداختند. على ع كه اصحاب خود را اين گونه نگران ديد از خداى متعال درخواست كرد تا خورشيد را بمحل اول خود برگرداند تا همه اصحاب بتوانند نمازشان را در وقت خود بخوانند خداى متعال دعاى او را اجابت كرد و در افق وقت عصر ظاهر شد و چون مردم از سلام نماز فارغ شدند خورشيد غروب كرد و صداى عجيب هولناكى بگوش رسيد كه مردم ترسيدند و به تسبيح و تهليل و استغفار پرداختند و از خدا سپاسگزارى نمودند كه چنين نعمتى به آنها ارزانى داشت.
اين خبر در عالم منتشر شد و همه جا نقل مجالس بود.
سيد حميرى در اين باره چنين سروده:
چون نماز عصر او قضا شد و آفتاب غروب كرد دوباره بحال اول برگشت و نور او هنگام عصر را نمودار ساخت و سپس چون ستاره كه سقوط كند غروب نمود و بار ديگر در بابل نيز همين قضيه اتفاق افتاد با اينكه چنين پيشآمدى براى هيچ گوينده فصيحى پيش نيامده مگر براى يوشع بن نون و پس از آن براى على ع و آرى رد شمس از امر عجيبى حكايت مىكند.[1]
اين جانب موفق به يافتن كتاب جامعي در اين زمينه نشدم. اما در مجموع كتابهاي زير را ميتوان بسيار مفيد دانست:
1. شهاب الدين باقريان موحد، رضا باقريان موحد، داستانهايي از معجزات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله )
2. عباس محمدپور، پيامبر اكرم صلي الله عليهوآلهو سلم و خاندانش عليهم السلام : زندگينامه چهارده معصوم عليهم السلام شامل ولادت , شهادت , حكايات , معجزات.
3. امير ملك محمودي اليگودرزى، پيامبر اعظم كانون معجزات و كرامات
4. تهيه و تنظيم واحد تحقيقاتي گل نرگس(عج)، عجايب و معجزات شگفت انگيزي از پيامبر اكرم(ص) اثبات حقانيت مذهب تشيع
[1] . شيخ مفيد، الارشاد، ترجمه ساعدى خراسانى ،ص:334-336.
ادامه مطلب
حيدر كرار و ابوتراب
در مورد لقب ابوتراب بايد گفت: ابو تراب معاني گوناگوني دارد: به معناي پدر خاك، يا دمساز خاك ، پدر و رئيس خاكيان است.
اين لقب از محبوبترين القاب در نزد امام علي عليه السلام و يكي از زيباترين القاب آن حضرت به شمار ميآيد .
شيخ علاء الدين سكتواري در محاضرة الأوائل ( ص 113 ) گويد : نخستين كسي كه به كنيه ( ابو تراب ) ناميده شد علي بن ابي طالب رضي الله عنه است ، اين كنيه را رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به او داد آن گاه كه ديد او بر روي زمين خوابيده و خاك بر پهلوي او نشسته است ، از روي لطف و مهرباني به او فرمود :برخيز اي ابو تراب .
علامه اميني مي فرمايد:اين محبوب ترين القاب او به شمار مي رفت، و از آن پس، به بركت نفس محمدي اين كرامتي براي اوگرديد، زيرا خاك خبرهاي گذشته وآينده تا روز قيامت را براي او باز ميگفت . اين را بفهم كه رازي است بي پرده .(الغدير - الشيخ الأميني - ج 6 - ص 337 – 338)
در روايتي ديگر آمده:روزي حضرت علي (ع) از خانه بيرون آمد و به سوي مسجد رفت و بر روي خاك خوابيد ، رسول خدا (ص)در جستجوي او به خانه آمد و او را نيافت و به مسجد رفت. علي (ع) را ديد كه پشت بر خاك نهاده؛ در حالي كه خاكها از پشت او پاك ميكرد به او گفت: بر خيز اي ابوتراب! از آن پس هر گاه علي (ع) با اين نام خوانده ميشد شاد ميگشت و آن را از هر نامي ديگر بيشتر دوست ميداشت. (تاريخ الخلفا، سيوطي، ص 167)
و به همين مناسبت است كه يكي از القاب شيعيان علي (ع) «ترابي» است. (كتاب النقض، عبدالجليل قزويني رازي، ص 587)
ابن عباس ميگويد شنيديم كه رسول خدا (ص) ميفرمود: در روز قيامت وقتي كافر ميبيند كه خداوند تبارك و تعالي چه ثواب و تقرب و كرامتي براي شيعيان علي (ع) فراهم كرده است ميگويد: «يا ليتني كنت ترابيا؛ اي كاش! من ترابي بودم» و اين بر سياق قول خداي عزوجل است كه «ويقول الكافر يا ليتني كنت تراباً». (بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 35، ص 51؛علل الشرائع ، شيخ صدوق ، ج 1 ، ص 156 .)علامه مجلسي رحمه الله در بيان اين جمله مي فرمايد :
ممكن است ذكر آيه در اينجا براي بيان علت ديگري در نامگذاري آن حضرت به ابو تراب باشد ، زيرا شيعيان او به جهت تذلل بيش از اندازه و تسليم بودن در برابر فرمانهاي حضرتش تراب ناميده شده اند ؛ چنان كه در آيه كريمه آمده و چون آن حضرت صاحب و پيشوا و زمامدار آنهاست ابو تراب نام گرفته است.(بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 35 - ص 51 ).
از ابن عباس پرسيده شد چرا رسول خدا (ص) علي (ع) را ابوتراب خوانده است؟ پاسخ داد زيرا او صاحب زمين و حجت خدا بر روي زمين پس از رسول خداست و بقأ و سكون زمين به اوست.(همان)
از ميان متأخران نيز سيد محمد صدر معتقد است كه كنيهي: «ابوتراب» براي آن حضرت كنايه از بسياري عبادت و نماز اوست؛ زيرا مسلمانان بر خاك سجده ميكردند و پيشاني آن حضرت از كثرت سجده خاك آلود بوده است، پس گفتهي پيغمبر (ص): «قم يا اباتراب» مثل اين است كه گفته باشد: «قم يا كثير العباده؛ برخيز اي كسي كه بسيار سجده و عبادت ميكني». (عبقات الانوار، محمد صادق صدر، ص 39)
در مورد لقب حيدر كرار هم بايد گفت: از برخي متون ديني و تاريخي استفاده ميشود بعد از ولادت امام علي(ع) مادرش فاطمه بنت اسد نام حضرت را «حيدره» ( شير )به نام پدرش(اسد) ناميد. آن گاه پدر حضرت آن نام را عوض كرد و او را علي ناميد. برخي گفتهاند: «حيدره» نامي است كه قريش براي حضرت انتخاب كرده بودند،ولي قول نخست صحيحتر است،زيرا آن بزرگوار در جنگ خيبر هنگامي كه «مرحب» به جنگ حضرت آمد و گفت: أنا الّذي سمّتني اُمّي مرحبا، پاسخ داد و گفت: «أنا الّذي سمّتني اُمّي حيدره؛ منم آن كسي كه مادرم مرا حيدره نام نهاد».( الكامل في التاريخ ،ج 2 ،ص220 ،ابن اثير ،بيروت ،دار صادر ،1385 ؛ بحارالانوار ، ج 39، ص 14؛زندگاني امير المؤمنين، ، ص 29 ـ 30؛سيد هاشم رسولي محلاتي تهران ،دفتر نشر فرهنگ اسلامي. 1374 ،چاپ چهارم)
كرار: بسيار حمله برنده ،به تكرار هجوم برنده ،لقب علي (ع) ،وي بدون ترس به صف دشمن حمله مي كرد .
برگردنده، باز گردنده. حمله كننده پياپى. از القاب اميرالمؤمنين على (ع) است، كه حضرت در جنگ، بر صف دشمنان بارها حمله مى نمود و هيچ انديشه نمى كرد.( معارف ومعاريف ،ج 8 ، ص ، 480 ،سيد مصطفي دشتي ،قم ، 1376 ،چاپ دوم . )
امام علي (ع) انسان كاملي است كه عالي ترين صفات انساني را دارا بود ،در ميدان عبادت عابد ترين افراد . هنگام عفو و گذشت، با گذشت ترين فرد ودر زمان سخن گفتن بهترين خطيب .در ميدان جنگ نيز بهترين رزمنده به حساب مي آمد .
ادامه مطلب
فتوحات در زمان امام علی(ع)
در زمان اميرالمومنين علي عليه السلام, چون آنحضرت گرفتار جنگهاي داخلي شده بود قلمرو حكومت اسلامي توسعه چنداني نيافت، اما آنچه مهم است بدان توجه شود اين است كه گسترش قلمرو اسلامي به تنهايي و بدون در نظر گرفتن بُعد اخلاقي و ديني آن نه تنها مفيد نيست بلكه بسيار مضر و خطرناك هم هست همانگونه كه ما در فتوحات بعد از پيامبر اكرم و در زمان سه خليفه اول يا در زمان خلفاي اموي و عباسي شاهد آن بوده ايم.
اگر شخصيت و برتري افراد به اندازه گسترش جغرافيايي حكومت آنان باشد، پس دو خليفه نخست بر پيامبر نيز برتري دارند!!!، زيرا در زمان پيامبر قدرتي كه اسلام پيدا كرد، كمتر از قدرتي بود كه در زمان آن دو به دست آورد.
اگر واقعاً ميزان همان گسترش جغرافيايي حكومت است، در زمان هارون الرشيد خورشيد اسلام، بيش از همه وقت درخشش گرفت، پس بايد هارون بالاتر از همه حتي پيامبر اكرم باشد!!!
اختلاف و دو دستگي در دوران خلافت امام علي نتيجۀ شيوۀ حكومت خلفاي پيشين بود، خصوصاً در دوران خليفۀ سوم، عدالت خواهي و انسان دوستي، به زراندوزي و تعصب قبيله اي تبديل شد و امام مي خواست اين ملت دنيا طلب و زراندوز را به دوران عصر رسول خدا باز گرداند. دنيا طلبان، با چنين حكومتي مخالفت كردند وبا قدرت هاي مالي كه قبلاً اندوخته بودند، ارتشي را براي جنگ با علي ترتيب دادن، و امام نيز به فرمان پيامبر، و صريح آيات قرآن با آنان جنگيد.( صحيح ابن حبان: 15/285، حديث 6937، مستدرك حاكم: 3/122، مسند احمد:17/360، حديث11258.)
بنابراين، اختلافاتي كه باعث شد اميرالمومنين گرفتار جنگهاي داخلي شده و نتواند آنگونه كه بايد و شايد قلمرو حكومتش را افزايش دهد، معلول حكومت علي نبود، معلول آن تربيتهاي نادرست پيشينيان بود كه پذيراي حكومت عدل الهي نبودند. اگر امير المؤمنين (ع) نيز به جاي سركوبي ناكثين و قاسطين و مارقين، به صلح و سازش و امتياز دادن با آنان پرداخته و به توسعۀ ظاهري قلمرو خلافت اسلامي مي انديشيد، مطمئن باشيد كه اكنون ديگر همين مقدار هم كه از اسلام وجود دارد وجود نمي داشت .
ادامه مطلب
ایمان ابوطالب
در رابطه با ایمان ابوطالب مباحث زیادی نقل شده است عده ای او را مسلمان نداسته اند ولی با توجه به دلایلی که در کتب شیعیان و اهل تسنن آمده می توان به ایمان ابوطالب رسید که ما در اینجا به قسمتی از این دلایل که مورد توجه مورخان بوده است اشاره می نماییم. تنها نکته ای که هست این مطلب که در سوال حدیثی جعلی آمده که اشاره به هیچ سندی هم نشده است اما در احادیثی که از حضرت رسول(ص) به طریق تشیع و تسنن رسیده بر خلاف این روایت می باشد لذا بر می آید که روایت جعلی است.
در رابطه با ایمان ابوطالب عموی پیامبر(ص) و پدر حضرت علی (ع) دلایل و شواهدی هست که ازآن جمله است :
1. در کلام پیامبر(ص) :
از پیامبر(ص) روایتی در منابع شیه و اهل سنت نقل شده که وقتی برای آمدن باران دعا نمود فرمود : « لله درّ ابی طالب لو کان حیا لقرّت عیناه من منکم یحفظ شعره» برای خداست پاداش ابو طالب اگر زنده بود چشمش روشن می گشت وبعد فرمود چه کسی شعر او را حفظ دارد وبعد شروع به خواندن شعر ابوطالب نمود(روضه الواعظین/ج1/ص138 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی/ ج14/ص81
2. اشعار ابوطالب
از ابوطالب اشعاری به جا مانده است که دلیل بر ایمان او دارد و این اشعار نیز هم در کتب اهل سنت وجود دارد و هو شیعیان :
ملیک الناس لیس له شریک هو الوهاب، والمبدی المعید
ومن تحت السماء له بحق ومن فوق السماء له عبید
اشعاری نیز از او هست که دلالت بر ایمان او نسبت به نبوت حضرت رسول (ص) دارد :
الم تعلموا أنا وجدنا محمدا نبیا کموسی خط فی اول الکتب
نبی أتاه الوحی من عند ربه ومن قال: لا، یقرع بها سن نادم
یا شاهد الله علی فاشهد انی علی دین النبی أحمد
انت النبی محمد قرم أغر مسوّد
وخیر بنی هاشم احمد رسول الاله علی فتره
... در این رابطه اشعار زیادی از ایشان وجود دارد که دلیل بر ایمان ایشان به خدا و رسول خدا (ص) بوده است برای اطلاع از این اشعار به الصحیح من سیره النبی سید جعفر مرتضی عاملی جلد4 صفحه 11 به بعد رجوع شود.
3. حرمت آتش جهنم از ابی طالب
همچنین از پیامبر نقل شده که:« ان الله عزوجل قال له علی لسان جبرايیل: حرمت النار علی صلب أنزلک، وبطن حملک، و حجر کفلک » : جبريیل بسوی من آمد و گفت : یا محمد خداوند آتش را بر سه کس حرام نمود : پشتی که بر آن بودی (پدرانت) رحمی که در آن پرورش یافته ای(مادرت) و ودامنی که در آن رشد کرده ای (ابوطالب و فاطمه بنت اسد) . (اصول کافی /ج1/ص371 و الصحیح/ج4/ص15)
4. شهادت قبل از مرگ
ابن ابی الحدید معتزلی دارد که روایت بسیاری بر این است که ابوطالب قبل از مرگ شهادتین را بر زبان جاری گرده است، به گفته او تعدادی از این روایات به عباس بن عبدالمطلب و تعدادی از روایات به ابوبکر خلیفه اول بر می گردد:« أن اباطالب ما مات حتی قال : لا اله الا الله ، محمد رسول الله » ابوطالب نمرد تا اینکه شهادت داد به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم(ص)(شرح ابن الحدید/ج14/ص71 و الصحیح/ج4/ص19)
5. شفاعت پیامبر از او در قیامت
از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود :« اذا کان یوم القیامه شفعت لأبی و أمی و عمی أبی طالب و أخ لی کان فی الجاهلیه» من در روز قیامت شفاعت می کنم پدرم و مادرم و عمویم ابوطالب و برادرم را در جاهلیت. (الصحیح /ج4/ص25 و )
شما برای اطلاع بیشتر از این مبحث می توانید به کتاب الصحیح ج 4 از صفحه 7 تا صفحه 68 مراجعه نمایید.
ادامه مطلب
علت به دنیا آمدن امام علی (ع) در کعبه چه بود؟
توضیح درباره پاسخ این پرسش را در سه محور مورد اشاره قرار میدهیم.
الف. جریان ولادت امیر مؤمنان علیهالسّلام
در منابع متعدد آمده است که عباس بن عبدالمطّلب و عدهای دیگر در مقابل خانه کعبه در مسجد الحرام نشسته بودند که ناگهان فاطمه بنت اسد که درد زایمان فرزند او را ناراحت کرده بود، پدیدار گشت و نزد خانه آمد و گفت: پروردگار من ایمان دارم به تو و به همه پیامبران و کتابهایی که از سوی تو آمده و گفتار جدم ابراهیم خلیل را تصدیق دارم و به او که این خانه کعبه را بنا کرد، پروردگارا به حق همان کسی که این خانه را بنا کرد و به حق این نوزادی که در شکم من است، ولادت او را بر من آسان گردان.
ناگهان دیدند قسمت پشت خانه کعبه شکافته شد و فاطمه به داخل خانه رفت و از دیدگاه ما پنهان گردید و دیوار خانه نیز مانند نخست به هم پیوست، ما که چنین دیدیم خواستیم قفل در را باز کنیم، ولی در باز نشد.
این مطلب به سرعت در شهر پیچید، سه روز از این ماجرا گذشت و چون روز چهارم شد فاطمه از همان مکان بیرون آمد و علی ـ علیهالسّلام ـ را در دست داشت و به مردم گفت: خدای تعالی مرا به زنان پیش از خود برتری بخشید، و من در خانه خدا رفتم و از روزی و میوه بهشتی خوردم و چون خواستم از خانه بیرون آیم، هاتفی ندا کرد ای فاطمه نام این مولود را علی بگذار که خدای علیّ اعلی میفرماید: من نام او را از نام خود جدا کردم و او کسی است که بتها را در خانه من میشکند. (محلاتی، سید هاشم، زندگانی حضرت امیرالمؤمنین،ج1،ص28، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه)
ب. جریان ولادت حضرت در منابع اهل سنّت
1. حاکم نیشابوری در مستدرک، ج 3، ص 550، حکومت 6044 میگوید: در اخبار متواتر (اخباری که یقین آور است) آمده که فاطمه بنت اسد، امیر مؤمنان علی ـ علیهالسّلام ـ را در درون کعبه به دنیا آورد. (الغدیر، نشر مرکز الغدیر، ج6، ص35 للدراسات الاسلامیه، 1416 ق)
2. حافظ گنجی شافعی در کفایة المطالب، ص 407، آورده است:
امیر مؤمنان علی ـ علیهالسّلام ـ شب جمعه در 13 ماه رجب در خانه خدا به دنیا آمد، و هیچ کسی قبل از او و بعد از او در خانه خدا به دنیا نیامده است. (همان)
3. شهاب الدین محمود آلوسی صاحب تفسیر روح المعانی، در کتاب: سرح الخریدة الغیبة فی شرح القصیدة العینیّه، تألیف عبدالباقی افندی عمری، در ذیل یکی از اشعار او میگوید: این مسأله که امیرمؤمنان علی ـ علیهالسّلام ـ در خانه خدا به دنیا آمد مسأله مشهور و معروف است و در کتابهای شیعه و سنی نقل شده است. (همان)
بنابراین جریان تولد امیرمؤمنان حقیقتی است که نه تنها شیعه بلکه برادران اهل سنّت نیز به آن اذعان دارند که در کتاب شریف «الغدیر» به تفصیل آورده شده است.
ج. جلوهای از اسرار ولادت حضرت در کعبه
امّا اسرار این قضیه که چرا حضرت امیرمؤمنان در خانه خدا به دنیا آمده، در برخی منابع درباره آن مطالبی مطرح شده که در اینجا بیان میشود:
1. برخی از بزرگان اهل سنّت پس از بیان جریان تولد حضرت امیر ـ علیهالسّلام ـ در کعبه گفتهاند: این کرامت و بزرگی برای علی ـ علیهالسّلام ـ است که در خانه خدا به دنیا آمده و تجلیل برای محل تولد او شمرده میشود. (همان، ج 6، ص 36 و 37)
2. آلوسی که قبلا نیز از او یاد شد (یکی از بزرگان اهل سنّت است) بعد از نقل جریان تولد حضرت در کعبه تعبیر لطیفی دارد که عین عبارت او آورده میشود که گفته است: «سبحان من یضع الاشیاء فی مواضعها و هو احکم الحاکمین». یعنی منزه است خداوندی که هر چیزی را در جایگاهش قرار میدهد و او بالاترین حکم کنندگان است. (همان)
آلوسی در ادامه گفته است:
گویا علی ـ علیهالسّلام ـ نیز خواست تا در مورد خانه کعبه که موجب این افتخار برای او شده بود و در دل او متولد گشته بود جبران کند و به همین جهت بتها را از روی خانه به زیر افکند، زیرا در پارهای از اخبار آمده که خانه خدا به درگاه حق تعالی شکایت کرده و گفت: پروردگارا تا چه وقت در اطراف من این بتها را پرستش کنند؟ و خدای تعالی به او وعده داد که آن مکان مقدس را از آن بتها تطهیر کند. (همان)
3. شیخ صدوق نیز در این باره گفته است: این که حضرت امیر ـ علیهالسّلام ـ در کعبه به دنیا آمده، بزرگداشتی بود از جانب خدای متعال و اکرامی بود که نسبت به مقام شامخ و با عظمتش عنایت فرمود. (الارشاد، باب1، ص2، ترجمه سیدهاشم محلاتی، نشر انتشارات علمیه الاسلامیه)
4. از صعصعة بن صوحان روایت شده که در واپسین لحظات زندگی علی ـ علیهالسّلام ـ از حضرتش پرسید: تو برتری یا حضرت عیسی بن مریم؟ علی ـ علیهالسّلام ـ فرمود: مادر عیسی در بیت المقدس بود، هنگامی که وقت ولادت عیسی فرا رسید، مریم ندائی شنید که بیرون شو، این جا عبادتگاه است نه زایشگاه، اما مادر من فاطمه بنت اسد، هنگامی که زایمانش نزدیک شد در حرم بود، دیوار کعبه شکافته شد و من آنجا متولد شدم و هیچ کسی دارای چنین فضیلتی نیست نه پیش از من و نه پس از من. (قزوینی، سیدکاظم، علی از ولادت تا شهادت، ص1، قم، نشر علمیه، 1397 ق)
5. و برخی دیگر گفتهاند: ... پیداست که خانه کعبه درب، داشته که از آن وارد شود. امّا این جا در خانه باز نشد، بلکه دیوار کعبه شکافته شد تا دلیلی روشنتر و آشکارتر بر یک اعجاز باشد و برای این که بعدها نتوانند جریان را تصادفی و اتفاقی به حساب بیاورند، و جالب این جاست، با این که در خلال چندین قرن کعبه تجدید بنا شده است، هنوز هم اثر آن شکاف روی دیوار خانه وجود دارد و موضع شکاف را با نقره پر کردهاند و در قسمتی که معروف به مستجار است، این اثر به طور آشکار دیده میشود و همیشه جمعیت انبوهی از حاجیها به این قسمت پناه میبرند و مشغول گریه و زاری و نیاز به درگاه خداوندند و حاجت میخواهند. (همان)
جمع بندی و نتیجه
از مجموعه مطالبی که در این پاسخ اشاره شد، چند نتیجه به طور یقین مشخص میشود:
اولاً: مسأله به دنیا آمدن امیرمؤمنان ـ علیهالسّلام ـ در خانه خدا و کعبه معظمه جزء مسلمات تاریخ است که نه تنها در منابع شیعه بلکه در منابع معتبر برادران اهل سنّت فراوان نقل شده که علامه امینی در الغدیر همه آن منابع را جمعآوری کرده است که قبلا اشاره شد.
و هم چنین نه تنها به گفته علمای شیعه بلکه به گفته بزرگان اهل سنّت جریان تولد امام علی ـ علیهالسّلام ـ در میان خانه خدا (کعبه) با روایات متواتر (روایاتی که موجب یقین میشود) ثابت شده است.
ثانیاً: گرچه همه اسرار این قضیه به طور کامل برای هیچ کسی معلوم نخواهد بود، امّا از مجموع سخنان بزرگان شیعه و سنی به خوبی معلوم میشود که این مسأله (در کعبه به دنیا آمدن) در واقع یک نوع اعجاز و کرامت برای حضرت امیر مؤمنان است و جزء خصایص و نعمتهای الهی است که به گفته بزرگان اهل سنّت مانند آلوسی و حاکم نیشابوری و دیگران تنها نصیب حضرت امیرمؤمنان شده است و هیچ کسی نه قبل از علی و نه بعد از آن حضرت در کعبه به دنیا نیامده است.
لذا از کلامی که از آن دو عالم بزرگ (آلوسی و حاکم نیشابوری) قبلاً نقل شد: یکی شان این مسأله را به کرامت علی ـ علیهالسّلام ـ و تجلیل محل تولد او یاد نمود و دیگر به این نکته اشاره کرده بود که در کعبه به دنیا آمدن فیضی بزرگ بود که شایسته بود علی ـ علیهالسّلام ـ بدان فیض عظمی بار یابد.
و جالبتر از همه آن که آن گونه که در کلام خود امیرمؤمنان که قبلا بیان شد، حضرت عیسی ـ علیهالسّلام ـ با این که یک پیامبر اولوالعزم بود، به هنگام تولدش به مادر او دستور داده شد از مسجد بیتالمقدس بیرون شود، چون آن جا عبادتگاه است نه زایشگاه، امّا به هنگام تولد امیر مؤمنان، مادرش فاطمه بنت اسد به داخل کعبه و عبادتگاه رهنمون شده و از طریق شکافته شدن دیوار کعبه به صورت اعجازگونه به داخل آن راه داده میشود.
امّا این که در کعبه تولد و در مسجد شهادت نصیب آن حضرت میشود، گویای مقام و منزلت بسیار بالای آن حضرت است.
ادامه مطلب
چراحضرت علي به خلافت نرسيد؟
پاسخ: اين سؤال يكى از مهمترين مسائلى است كه به ذهن هر مسلمانِ محقّق و منصف خطور مىكند؛زيرا روايات فراوانى از زبان رسول اكرم(ص) در فضايل حضرت على(ع) آمده است. اين روايات را اهل تسنن هم قبول دارند و كتابهاى روايى آنها مملو از اين احاديث است. حال با وجود اينهمه روايات و تاكيدها علّت رويگرداني بسيارى از مردم از حضرت علي (ع) و در نتيجه به خلافت نرسيدن آنحضرت چه بود؟در جواب مي گوييم علت مىتواند چند چيزباشد:
1- حب قدرت و رياست بسيارى از بزرگان مهاجرين و انصار؛ به عنوان نمونه غزالي ، عالم مشهور اهل سنت در باره پيمان شكني عمر بن خطاب ميگويد :از خطبههاي رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) خطبه آن حضرت به اتفاق همه مسلمانان در روز عيد غدير خم است كه در آن فرمود : هر كس من مولا و سرپرست او هستم ، علي مولا و سرپرست او است . عمر پس از اين فرمايش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به علي (عليه السلام) اين گونه تبريك گفت :
«افتخار ، افتخار اي ابوالحسن ، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاي ديگري هستي .»
اين سخن عمر حكايت از تسليم او در برابر فرمان پيامبر و امامت و رهبري علي (عليه السلام) و نشانه رضايتش از انتخاب علي (عليه السلام) به رهبري امت دارد ؛ اما پس از گذشت آن روزها ، عمر تحت تأثير هواي نفس و علاقه به رياست و رهبري خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلي تغيير داد و با لشكر كشيها ، برافراشتن پرچمها و گشودن سرزمينهاي ديگر ، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلي هموار كرد و [مصداق اين آيه قرآن شد :] پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن ، بهايى ناچيز به دست آوردند، و چه بد معاملهاى كردند.( سر العالمين وكشف ما في الدارين ، ابوحامد غزالي ، ج1 ، ص4 ، باب في ترتيب الخلافة والمملكة )
2- وجود نفاق و اختلاف در ميان بزرگان قوم؛ اوج اين اختلافات را در ميان خود اهالي سقيفه براي تعيين خليفه مي توان مشاهده كرد آنجا كه قريشيان به سركردگي ابوبكر و عمر در مقابل انصار به سركردگي سعد به مقابله پرداختند و بالاخره غالب هم شدند.
3- وجود اختلاف و كينههايى از گذشته در بين مسلمانان؛ در اين زمينه نقل شده: شخصي از طايفه بني اسد از امام علي عليه السلام سؤال كرد :چگونه شما را كه از همه سزاوارتر بوديد از مقام خلافت كنار زدند ؟ حضرت در پاسخ فرمود : بدان كه آن ظلم و خودكامگى كه نسبت به خلافت بر ما تحميل شد ، در حالى بود كه ما را نسب برتر و پيوند خويشاوندى با رسول خدا (ص) استوارتر بود ؛ جز خودخواهى و انحصارطلبى چيز ديگرى نبود كه : گروهى بخيلانه به كرسى خلافت چسبيدند ، و گروهى سخاوتمندانه از آن دست كشيدند ، داور خداست ، و بازگشت همه ما به روز قيامت است . (نهج البلاغة ، خطبة 162، نهج البلاغه محمد عبده ، ج2 ، ص64 و شرح ابن أبي الحديد ، ج9 ، ص 241 و علل الشرايع ، ج1 ، ص146 )
4- سست ايمانى تازه مسلمانان؛ بسياري از مسلمانان در سالهاي پاياني و بالاخص سال نهم و دهم هجرت كه به علت همين سيل مسلمان شدن به عام الوفود نيز معروف شد مسلمان شده بودند و طبيعي بود كه با امر رسول خدا به جانشيني اميرالمومنين چندان مانوس نباشند. خود امير المؤمنين در اين رابطه مي فرمايد:
«به خدا سوگند اگر خطر ايجاد اختلاف و شكاف در ميان مسلمانان نبود و بيم آن نمي رفت كه بار ديگر كفر و بت پرستي به سرزمين اسلام باز گردد و اسلام محو و نابود شود. من موضع ديگري در برابر آنان مي گرفتم، «لكنا علي غير ماكنالهم عليه.»(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج1، ص 307، چاپ اول قاهره، دارالاحياء الكتب العربيه، 1378 هجري قمري)بديهي است كه از چنين مجموعة كه خطر ارتداد بسيار از آنان موجب سكوت حضرت گرديد، توقعي حمايت و دفاع وايثار نخواهد بود). سيرة پيشوايان، مهديپيشوائي، ص 63 - 72. چاپ دوم، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ، 1374 هجري قمري،قم(
5- وجود كينهها و دشمنىهاى برخى با حضرت على(ع) (زيرا بسيارى ازبستگان نزديك آنان در جنگها به دست حضرت على كشته شده بودند)؛ امير المؤمنين عليه السلام خودش در اين زمينه مي فرمايد: فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ . (نهج البلاغة ، خطبة 162 ). ابن أبي الحديد سني معتزليهم در اين باره مينويسد :قريش با كينه هاي فروخفته و بيماري حسادت دست در دست يكديگر به جنگ با امير المؤمنين روي آورد همانگونه كه در شروع و آغاز دعوت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نيز به همين روش و سيره عمل كرده بود .( شرح نهج البلاغة ، ج 16 ، ص 151)
6- نگرانى گروهى ازاشراف از ادامه راه رسول اللّه به وسيله اميرالمؤمنين(ع) و عدالت وى؛ و همين عامل هم باعث شد تا مسلمان نماهايي چون خوارج ايشان را به شهادت برسانند.
7- حيلهگرى وخدعه برخى از افراد و ايجاد جوّ متشنّج و آلوده بعد از پيامبر(ص) (به عنوان مثال تبليغ مىكردند كه ما على را براى جانشينى پيامبر قبول داريم ولى فعلاً جوان است(حدود 33 سال).
8- ريشه كن نشدن رسوم قبيلهاى و عصبيت جاهلى (برخى از مورّخان براين نكته تأكيد دارند كه مردم با اين كه حرفهاى حضرت رسول(ص) را شنيده بودند، ولى باز منتظر آن بودند كه شخصى طبق سنت قبيلهاى براى خلافت برگزيده شود). عمدة مسلمانان و كساني را كه در كنار پيامبر حضور داشتند، - با توجه به ظهوراسلام در جزيرة العرب - مجموعة اعراب مسلمان مكه و مدينه (مهاجرين و انصار) تشكيل مي دادند. آنان علي رغم گرويدن به اسلام، علقه هاي قومي و فرهنگ قبيله محوري هنوزدر تصميم گيري هاي آنان دخيل بود.
در اولين لحظات بعد از رحلت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ گروه مهاجرين مكه و در رأس آنان ابوبكر و همفكرانش در برابرقبايل انصار به صف آرايي پرداختند و با اكثريت گروه انصار به پيشوايي سعد بن عباده رئيس خزرجيان، به مقابله بر خواستند و سرانجام نيز با حيله هاي حساب شده و تهديد خليفه دوم، در اين رقابت پيروز گرديدند و قدرت را تصاحب نمودند. (پژوهشي عميق پيرامون زندگي علي ـ عليه السّلام ـ، جعفر سبحاني، ص 201 - 209، چاپ سوم، 1366، انتشارات جهان آراء).
در چنين اوضاع و احوالي كه رگه هاي جاهليت قوم گرائي گل كرده بود و دو طايفة مهاجر و انصار بر سر خلافت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به جنگ و ستيز برخواسته بودند، فقط عده اندكي از پيروان راستين پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و رجال بني هاشم به علي ـ عليه السّلام ـ وفادار ماندند كه اين تعداد نيز بسيار كم و انگشت شمار بودند و در حدي نبودند كه بتوانند حركت جامعه را از وضعيت به وجود آمده تغيير دهند زيرا رنگ نفاق در چهره اكثر مدعيان تقرب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مشهود بود همان هايي كه بعداً جريان هايي مثل ناكثين و مارقين و ... در برابر حضرت علي ـ عليه السّلام ـ پديد آورند.
البته براى هر يك از موارد هشتگانه شواهد تاريخى و دلايل كافى ديگري نيز وجود دارد كه به جهت اختصار به همين موارد بسنده مي كنيم.
همچنين نظير اين قضايا درقرآن نيز آمده و آن داستان موسى و هارون(ع) و سامرى است. بدين صورت كه پيامبرى موسى(ع)براى بنى اسرائيل ثابت شده بود. عصاى او را ديده و يد بيضاى او را مشاهده كرده بودند. ساحران در مقابل چشمان آنان ايمان آوردند. هم چنين ديدند كه چگونه عصاى موسى نيل را شكافت و خود آنها از آن عبور كردند و فرعون و انصارش غرق شدند و... با اين وجود وقتى موسى(ع)، هارون را به جانشينى خود نصب كرد و به دستور خدا به كوه طور رفت... مردم دوباره بت پرست شدند و جانشينى هارون را قبول نكردند و به نصايح او گوش فرا ندادند و گاوى را كه سامرى با طلا و زيورآلات خود آنها ساخته بود، پرستيدند. اين در حالى بود كه پيامبرشان نمرده بود و فقط چند روز تأخير كرده بود. (براى آگاهى بيشتر ر.ك: سوره طه، آيات 40 – 99). رسول خدا(ص) هم به حضرت على(ع) فرمودند: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى هستى و اين شباهت درامور متعددى است كه يكى از آنها عدم تبعيت مردم است.
ادامه مطلب
نماز امیرالمومنین
امام خمینی (ره):
♥
«تو خیال میکنی که امتیاز نماز حضرت امیر المؤمنین، علیه السلام، با ما این است که «مدّ» «و لا الضّالین» را طولانیتر می کند؟
یا قرائتش صحیحتر است؟
یا طول سجود و رکوع و اذکار و اورادش بیشتر است؟
یا امتیاز آن بزرگوار به این است که شبی چند صد رکعت نماز می خواند؟
یا مناجات سید الساجدین، علیه السلام، هم مثل مناجات من و تو است؟
او هم برای حور العین و گلابی و انار این قدر ناله و سوز و گداز داشت؟
به خودشان قسم است- و إنَّهُ لَقَسمٌ عظیم که اگر بشر پشت به پشت یکدیگر دهند و بخواهند یک لا إلهَ إلاَّ اللَّه امیر المؤمنین را بگویند نمیتوانند!
خاک بر فرق من با این معرفت به مقام ولایت علی، علیه السلام!
به مقام علی بن ابی طالب قسم که اگر ملائکه مقرّبین و انبیاء مرسلین- غیر از رسول خاتم که مولای علی و غیر اوست- بخواهند یک تکبیر او را بگویند نتوانند. حال قلب آنها را جز خود آنها نمیداند کسی.»
ادامه مطلب
محبّت به علي(ع)
محبّت به علي(ع)
يقيناً اطاعت و پيروي بدون محبت و عشق يا ممکن نيست و يا بسيار سخت و طاقت فرساست.
آنچه اطاعت و پيروي صددرصد از يک امام و پيشوا را شيرين و سهل و راحت ميسازد محبّت به آن رهبر است. علي(ع) از رهبراني است که در طول تاريخ محبوب بوده است، درباره محبّت به آن حضرت آن قدر روايات فراواني وجود دارد که يک کتاب قطور خواهد شد، آنچه به عنوان حسن ختام بيان ميشود برخي روايات است از منابع اهل سنّت:
1- پيامبراکرم(ص) فرمود: «عنوان صحيفة المؤمن حبّ عليّ بن ابيطالب(ع)؛ سرلوحه و تيتر نامه کردار مؤمنين دوستي علي بن ابي طالب است. هر کس دوست ميدارد زندگيش همانند من(خداپسندانه) باشد و مردنش همانند من و جايگاهش در بهشتي باشد که پروردگارم درختان آن را کاشته بايد «دوستدار علي» باشد و دوستان علي را نيز دوست بدارند، و به پيشوايان پس از من (از فرزندان علي) اقتدا نمايند زيرا آنان عترت و ذريه و فرزندان من هستند و از گِل من به وجود آمدهاند، و از طرف خدا رزق و علم داده شدهاند، واي بر تکذيب کنندگان فضل آنها از امّت من، آناني که صِله من با آنها را قطع ميکنند، و خداوند شفاعتم را به آنها نرساند.»(35)
2- جابر از پيامبر اکرم(ص) نقل کرده است که پيامبر فرمود: «جبرئيل از طرف خداي عزيز و جليل ورقه سبزي از ياس را آورد که بر روي آن (با رنگ) سفيد نوشته بود: «اني افترضت محبّة عليّ بن ابي طالب علي خلقي عامةً، فبلّغهم ذلک عنّي؛(36) براستي من محبت علي را بر همه مردم واجب کردم و اين را از طرف من (به همه) برسان.»(37)
3- ابوبرزه ميگويد: پيامبر اکرم در حالي که ما نشسته بوديم فرمود: روز قيامت از چهار چيز پرسش ميشود قبل از آن که کسي قدم از قدم بر دارد: 1- از عُمر که کجا فاني نموده 2- از بدنش که کجا کهنه کرده 3- و از مالش که از کجا آمده و کجا مصرف شده است 4- و عن حبّنا اهل البيت؛ و از دوستي ما اهل بيت پرسش ميشود. فقال له عُمَرُ: فما آية حبّکم من بعدکم؟ قال: فوضع يده علي رأس عليّ - و هو الي جانبه - و قال ان حبّي من بعدي حبّ هذا؛ پس عمر به حضرت عرض کرد: نشانه محبّت به شما بعد از شما چيست؟ راوي ميگويد: پيامبر دست خود را بر سر علي - در حالي که در کنارش نشسته بود - قرار داد و فرمود: براستي محبّت به من بعد از (مرگ) من محبّت به اين (علي) است.»(38)
4- مناقب با اسنادش از پيامبر اکرم(ص) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «يا علي! هرگاه بندهاي خداي عزيز و جليل را بندگي کند همانند آن مقداري که نوح در ميان قومش ماند(بيش از هزار سال) و برايش به اندازه کوه احد طلا باشد و آن را در راه خدا ببخشد، پس آن را در راه خدا انفاق کند و عمرش به قدري طولاني شود تا هزار مرتبه با پاي پياده به حج مشرّف شود سپس در ميان (کوه) صفا و مروه مظلومانه شهيد گردد، ولي محبّت و ولايت تو را نداشته باشد، اي علي! بوي بهشت را استشمام نخواهد کرد و داخل بهشت نخواهد شد.»(39)
و راستي با اين نمونهها و صدها امثال آن درباره محبّت علي(ع) باز کسي ميتواند دشمن علي باشد جز کساني که پيامبر اکرم(ص) آنها را اين گونه معرّفي نمود: «فانّه لايبغضک من العرب الّادعي ولامن الانصار الّا يهودي و لا من ساير النّاس الّا شقي؛(اي علي!) براستي تو را دشمن نميدارد از عرب مگر کسي که زنازاده باشد و نه از انصار مگر کسي که يهودي باشد، ونه از ساير مردم مگر کسي که شقي باشد.»
ادامه مطلب
اطاعت از علي(ع)
اطاعت از علي(ع)
وقتي علي(ع) امام و پيشواي مردم است و محبوب پيغمبر، و داراي علم لدنّي و الهي، و در اوج طاعت و بندگي قرار دارد، و معيار حق و باطل و ثقل جدا نشدني از قرآن بحساب ميآيد بر مردم است که از او و هر کس را که او تعيين نموده است اطاعت کنند، و اين اطاعت لازم و ضروري است پيامبر عظيم الشأن درباره اطاعت و پيروي از اميرمؤمنان تعبيرات فوق العاده ارزشمندي دارد که به نمونههايي اشاره ميشود:
1- سلمان با سندش به فاطمه زهرا(س) نقل ميکند که پيامبر اکرم(ص) فرمود: «عليکم بعليّ بن ابي طالب عليه السّلام فانّه مولاکم فاحبّوه، و کبيرکم فاتّبعوه، و عالمکم فاکرموه، و قائدکم الي الجنّة(فعزّزوه) و اذا دعاکم فاجيبوه و اذا امرکم فاطيعوه، احبّوه بحبّي و اکرموه بکرامتي، ماقلت لکم في عليٍّ الّا ما امرني به ربّي جلّت عظمته؛(33)
بر شما باد به (همراهي) علي بن ابي طالب عليه السلام، براستي او مولا و سرپرست شماست پس او را دوست بداريد، و بزرگ شماست پس از او پيروي کنيد و دانشمند شماست پس از او اکرام کنيد و پيشواي شما به سوي بهشت است پس او را عزيز داريد، هرگاه شما را (به کاري) دعوت کند اجابت کنيد، و اگر دستور داد اطاعت کنيد، بخاطر دوستي من او را دوست بداريد و به خاطر بزرگي من او را بزرگ شماريد.(بدانيد) من چيزي درباره علي به شما نگفتم جز آنچه خداي بزرگ عظمت به آن امر کرده است.»
حديث آن قدر گويا و روشن است که نيازي به هيچ توضيحي ندارد، و بالصراحة ميگويد آنچه درباره علي(ع) سفارش شده، تماماً اوامري است که از سوي خداوند متعال صادر شده است راستي اگر جامعه اسلامي فقط به همين حديث عمل ميکردند، اين همه دچار انحراف و اختلاف و انشعاب نميشدند.
2- پيامبراکرم(ص) به عمّار فرمود: «يا عمّار! ان رأيت عليّاً قدسلک واديّاً و سلک النّاس وادياً غيره فاسلک مع عليّ ودع النّاس انّه لن بدلک علي ردي و لن يخرجک من الهدي؛(34) اي عمّار! اگر ديدي علي به راهي ميرود، و مردم به راهي غير از او، تو با علي حرکت کن، و مردم (ديگر) را رها کن، زيرا علي (فقط بر حق هدايت ميکند و) بر بدي و پستي راهنمايي نميکند و از هدايت خارج نميسازد.»
و با تأسف بايد گفت اکثريت مردم به هر راهي رفتند و سرشان به سنگ خورد، جز راه علي را. و فقط گروه قليلي در طول تاريخ با علي و راه علي و اهداف و آرمانهاي علي ماندند.
ادامه مطلب