پدر امير المومنين ، حضرت ابوطالب ع
پدر امير المومنين ، حضرت ابوطالب ع
پدر بزرگوار علي بن ابي طالب ع ، حضرت ابوطالب، يکي از ده فرزند عبدالمطلب است. وي حدود 54 سال پيش از بعثت پيامبراکرم ص به دنيا آمد و در سال دهم بعثت در 64 سالگي ديده از جهان فرو بست. حضرت ابوطالب ع در ايّام بسيار دشوار سال هاي اوّل نبوّت با تمام وجود از حضرت محمد ص حمايت کرد و در سال سوم بعثت در مجلسي که به منظور دعوت از خويشاوندان پيامبراکرم ص تشکيل شده بود، با اخلاق و قاطعيّت تمام خطاب به حاضران فرمود: «تا جان در بدن دارم از محمّد ص دفاع مي کنم». نقل مي کنند به برکت ارشاد و هدايت روشنگرانه او بود که برادرش حضرت حمزه و فرزندش جعفر اسلام را پذيرفتند. پس از رحلت ابوطالب رسول خدا ص با پاي برهنه در حالي که مي گريستند به دنبال جنازه عمو روان بودند و با اين جملات از او ياد مي کردند: عموجان، در کودکي مرا تربيت کردي؛ در يتيمي کفالتم نمودي، و در بزرگ سالي به ياري ام برخاستي؛ خداوند به تو پاداش خير دهد.
گلبرگ > شهريور 1381، شماره 33 ، سايت امام علي
ادامه مطلب
اميرالمومنين در يک نگاه
اميرالمومنين در يک نگاه
معصوم دوم
نام :علي ع
لقب معروف :اميرمؤمنان
كنيه :ابوالحسن
پدر و مادر :ابوطالب ، فاطمه بنت اسد
وقت و محل تولد :سيزدهم رجب ، ده سال قبل از بعث در درون كعبه متولد شد.
دوران خلافت : سال 36 تا 40 ه ق ، ( حدود چهار سال و نه ماه )
مدت امامت :30 سال
وقت و محل شهادت :صبح 19 رمضان سال 40 هجرت ، توسط ابن ملجم در مسجد كوفه ، ضربت خورد و شب 21 رمضان در سن 63 سالگي در كوفه به شهادت رسيد.
مرقد شريف :در نجف اشرف
دوران عمر: در چهار بخش :
دوران كودكي (حدود ده سال )
دوران ملازمت با پيامبر ص (حدود 23 سال )
دوران كناره گيري از دستگاه خلافت (حدود 25 سال )
دوران خلافت (حدود 4 سال و 9ماه)
داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم عليهم السلام
نوشته : محمد محمدي اشتهاردي
ادامه مطلب
*نمایی از نجف حرم امام علی (ع)*
ادامه مطلب
معجزات حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام
معجزات حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام
مرد سياهى نزد أمير المؤمنين آمد و اقرار كرد كه دزدى كرده است. حضرت سه بار از او سؤال كردند، در هر بار اعتراف كرد و گفت: اى أمير المؤمنين مرا تزكيه و طاهر كن، حدّ بر من جارى كن من دزدى كرده ام. حضرت امر فرمودند و دست او را بريدند. آن مرد سياه به راه افتاد و رفت.
در راه ابن كَوّا او را ...ديد و گفت: كه دست تو را بريده است؟ گفت: لَيْثُ الحِجازِ، وَ كَبْشُ العِراقِ، وَ مُصادِمُ الابطالِ، المُنتَقِمُ مِنَ الجُهَالِ، كريمُ الاصلِ، شريفُ الفصْلِ، مُحِلُّ الحَرَمينِ، وَارِثُ المَشعَرَينِ، أبو السِّبْطَينَ، وَ آخر الوصِيّن من آل يس، المُؤيَّدُ بِجَبرائيل، المنصُورُ بِميكائِيلُ، الحَبْلُ المَتينُ، المَحْفُوظُ بِجُنْدِ السَّماءِ أجمَعِينَ، ذَاكَ وَ اللهِ أميرالُمؤمِنِينَ عَلَى رَغْمِ الرّاغمين
«مرد سياه گفت شير حجاز، و قوچ عراق، و زمين زننده شجاعان روزگار، و انتقام گيرنده از جاهلان، آنكه ريشه اش اصيل و بزرگوار است، و پيوندش شريف است، مُحلّ دو حرم، و وارث دو مشعر، پدر دو سبط رسول خدا، اوّل سابقين، و آخر وصيّين از آل رسول الله، آنكه جبرائيل تأييدش كند و ميكائيل ياريش كند، ريسمان متّصل و محكم خدا، محفوظ به لشكرهاى آسمان، اوست سوگند به خدا امام مؤمنان و أمير آنها على رغم دشمنان».
ابن كوّا به او گفت: على دست تو را بريده و تو اينگونه او را تمجيد مى كنى؟ مرد سياه گفت: سوگند به خدا كه اگر مرا قطعه قطعه كند آناً فآناً محبّت او در دل من افزون شود.
ابن كوّا نزد أمير المؤمنين عليه السّلام آمد و داستان برخورد و ملاقاتش را با مرد سياه بيان كرد. حضرت فرمود: اى ابن كوّا دوستان و محبّين ما افرادى هستند كه اگر آنها را تكّه تكّه كنيم دوستى و محبّت آنها به ما زياد گردد، و دشمنان ما كسانى هستند كه اگر روغ و عسل در كام آنها بريزيم دشمنى و بغض آنها زياد شود. و سپس به حضرت امام حسن عليه السّلام فرمودند: برو و آن عموى سياه خود را بياور.
حضرت امام حسن آن مرد سياه را نزد أمير المؤمنين عليه السّلام حاضر نمود. حضرت دست بريده سياه را برداشته و به محلّ بريدگى گذاردند و رداى خود را بر روى آن كشيدند و به كلمات آهسته دعائى خواندند. آن مرد سياه برخاست و چنان دستش به حال اوّليه برگشته كه در ركاب پدرم أمير المؤمنين عليه السّلام جنگ مى نمود تا آنكه در واقعه نهروان شهيد شد»
ابن مكّى گويد:
ما رَدَّ كَفَّ العَبْدِ بَعْدَ انقِطاعِها/ امّا رَدَّ عَيناً بَعْدَ مَا انطَمَسَتْ طَمساً
«آيا على، دست غلام خود را پس از آنكه بريده و جدا شده بود، برنگردانيد؟ آيا على، چشم را پس از آنكه نورش از بين رفته بود، برنگردانيد».
برگرفته از كتاب امام شناسي
منبع: مناقب ابن شهر آشوب ج 1، ص 473.
ادامه مطلب
معجزات حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام
معجزات حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام
مرد سياهى نزد أمير المؤمنين آمد و اقرار كرد كه دزدى كرده است. حضرت سه بار از او سؤال كردند، در هر بار اعتراف كرد و گفت: اى أمير المؤمنين مرا تزكيه و طاهر كن، حدّ بر من جارى كن من دزدى كرده ام. حضرت امر فرمودند و دست او را بريدند. آن مرد سياه به راه افتاد و رفت.
در راه ابن كَوّا او را ...ديد و گفت: كه دست تو را بريده است؟ گفت: لَيْثُ الحِجازِ، وَ كَبْشُ العِراقِ، وَ مُصادِمُ الابطالِ، المُنتَقِمُ مِنَ الجُهَالِ، كريمُ الاصلِ، شريفُ الفصْلِ، مُحِلُّ الحَرَمينِ، وَارِثُ المَشعَرَينِ، أبو السِّبْطَينَ، وَ آخر الوصِيّن من آل يس، المُؤيَّدُ بِجَبرائيل، المنصُورُ بِميكائِيلُ، الحَبْلُ المَتينُ، المَحْفُوظُ بِجُنْدِ السَّماءِ أجمَعِينَ، ذَاكَ وَ اللهِ أميرالُمؤمِنِينَ عَلَى رَغْمِ الرّاغمين
«مرد سياه گفت شير حجاز، و قوچ عراق، و زمين زننده شجاعان روزگار، و انتقام گيرنده از جاهلان، آنكه ريشه اش اصيل و بزرگوار است، و پيوندش شريف است، مُحلّ دو حرم، و وارث دو مشعر، پدر دو سبط رسول خدا، اوّل سابقين، و آخر وصيّين از آل رسول الله، آنكه جبرائيل تأييدش كند و ميكائيل ياريش كند، ريسمان متّصل و محكم خدا، محفوظ به لشكرهاى آسمان، اوست سوگند به خدا امام مؤمنان و أمير آنها على رغم دشمنان».
ابن كوّا به او گفت: على دست تو را بريده و تو اينگونه او را تمجيد مى كنى؟ مرد سياه گفت: سوگند به خدا كه اگر مرا قطعه قطعه كند آناً فآناً محبّت او در دل من افزون شود.
ابن كوّا نزد أمير المؤمنين عليه السّلام آمد و داستان برخورد و ملاقاتش را با مرد سياه بيان كرد. حضرت فرمود: اى ابن كوّا دوستان و محبّين ما افرادى هستند كه اگر آنها را تكّه تكّه كنيم دوستى و محبّت آنها به ما زياد گردد، و دشمنان ما كسانى هستند كه اگر روغ و عسل در كام آنها بريزيم دشمنى و بغض آنها زياد شود. و سپس به حضرت امام حسن عليه السّلام فرمودند: برو و آن عموى سياه خود را بياور.
حضرت امام حسن آن مرد سياه را نزد أمير المؤمنين عليه السّلام حاضر نمود. حضرت دست بريده سياه را برداشته و به محلّ بريدگى گذاردند و رداى خود را بر روى آن كشيدند و به كلمات آهسته دعائى خواندند. آن مرد سياه برخاست و چنان دستش به حال اوّليه برگشته كه در ركاب پدرم أمير المؤمنين عليه السّلام جنگ مى نمود تا آنكه در واقعه نهروان شهيد شد»
ابن مكّى گويد:
ما رَدَّ كَفَّ العَبْدِ بَعْدَ انقِطاعِها/ امّا رَدَّ عَيناً بَعْدَ مَا انطَمَسَتْ طَمساً
«آيا على، دست غلام خود را پس از آنكه بريده و جدا شده بود، برنگردانيد؟ آيا على، چشم را پس از آنكه نورش از بين رفته بود، برنگردانيد».
برگرفته از كتاب امام شناسي
منبع: مناقب ابن شهر آشوب ج 1، ص 473.
ادامه مطلب
معجزات امام علی علیه السلام
|
|||||
|
حضرت علی - علیه السلام - نیز مانند سایر پیشوایان دارای كرامات بود كه در این نوشتار به برخی از كرامات آن حضرت اشاره می شود: 1.شیخ صدوق: محمد بن علی بن الحسین بن بابویه؛ در كتاب عیون اخبار الرضا - علیه السلام - از صالح بن عقبه؛ از حضرت صادق - علیه السلام - در حدیثی طولانی روایت كرده كه: مردی از علمای یهود از امیر المؤمنین - علیه السلام - پرسید: پیغمبر شما در كجای بهشت ساكن است؟ تا آنجا كه گفت: وصی او چقدر پس از او زندگی می كند؟ فرمود: سی سال؛ سپس پرسید: می میرد یا كشته می شود؟ فرمود: بوسیله ضربتی كه بر فرقش می زنند و محاسنش از آن رنگین می شود كشته خواهد شد، عرض كرد: راست گفتی، بخدا قسم این موضوع بخط هارون و املای موسی - علیهما السلام - نوشته شده است. 2. حسین بن احمد بن محمد رازی عادل، از علی بن محمد بن مهرویه قزوینی از داود بن سلیمان فراء از حضرت رضا - علیه السلام - و بچند سند دیگر از آن بزرگوار؛ از پدرانش، از حسین بن علی - علیهما السلام - برای ما روایت كرده كه فرمود: امیر المؤمنین - علیه السلام - برای ما خطبه خواند و فرمود: عن قریب؛ زمان بسیار سختی بر مردم می آید كه مؤمن آن چه در دست دارد محكم نگه دارد (و انفاق نكند) در صورتی كه باین عمل مأمور نشده خداوند فرموده: « احسان و نیكی را در میان خودتان فراموش نكنید سوره بقره آیه 237، و عنقریب زمانی می آید كه مردمان بد در آن مقدم می شوند، و نیكان فراموش می شوند؛ و مردم از روی اضطرار و نا چاری (با خلفا) بیعت می كنند «تا آخر حدیث.» 3. یزید بن قعنب روایت كرده كه گفت: با عباس بن عبد المطلب و جمعی از قبیله (عبد العزی) در كنار خانه خدا نشسته بودیم كه فاطمه بنت اسد: مادر امیر المؤمنین - علیه السلام - وارد شد؛ در حالی كه نه ماهه بعلی - علیه السلام - آبستن بود؛و درد زائیدن او را گرفته بود؛ پس عرض كرد: پروردگارا! من بتو ایمان دارم؛ تا آنجا كه گفت: پس بحق آن پیغمبری كه این خانه را بنا كرد و بحق این بچه ای كه در شكم من است قسمت می دهم كه زائیدن را بر من آسان فرمائی؛ یزید بن قعنب گفت: آنگاه خانه را دیدیم كه از پشت شكافته شده و فاطمه در آن داخل شد و از چشمهای ما پنهان شد؛ و دیوار بهم چسبید، و ما خواستیم قفل در بر ما باز شود؛ و باز نشد، پس دانستیم كه : این امری است از جانب خدا؛ آن گاه بعد از روز چهارم بیرون آمد در حالی كه امیر المؤمنین دردستش بود و گفت: همانا من فضیلت داده شده ام بر زنانی كه پیش ازمن بوده اند، تا آن جا كه گفت: و همانا من داخل خانه خدا شدم، و از میوه ها و برگهای بهشت خوردم. و چون می خواستم بیرون بیایم هاتفی ندا كرد ای فاطمه نامش را علی بگذار «تا آخر حدیث». و (صدوق) آن را در امالی و علل بهمین سند همین طور نقل كرده؛ و شیخ هم در كتاب (مجالس و اخبار) آن را روایت كرده چنان كه خواهد آمد. 4. ابراهیم بن یحیی مدنی از حضرت صادق - علیه السلام - در حدیثی روایت كرده كه: مردی از علمای یهود مسائلی از علی - علیه السلام - پرسید؛ تا آن جا كه گفت: مرا خبرده كه وصی محمد چقدر بعد از او زندگی می كند ؟ و آیا بنحوی می میرد یا بنحوی كشته می شود؟ به او فرمود : وای بر تو ای یهودی! منم وصی محمد صلّی الله علیه و آله سی سال پس از او زندگی می كنم؛ نه یك روز از عمرم كم می شود نه زیاد؛ سپس شقی ترین این امت هم طراز پی كننده ناقه (قوم) ثمود بر انگیخته می شود و ضربتی در اینجا: در فرقم می زند، و محاسنم از آن رنگین می شود آن گاه (راوی) گفت: كه آنم یهودی اسلام آورد؛ و آن را بچند سند دیگر هم روایت كرده چنانكه در بابنص بر ائمه - علیهم السلام - گذشت. 5. ابن عباس روایت كرده كه گفت: هنگام رفتن علی - علیه السلام - بجانب صفین با او بودم چون در نینوی كه شط الفرات است پیاده شد با بلند ترین صدایش فرمود ای ابن عباس آیا این جا را می شناسی؟ عرض كردم: یا امیر المؤمنین نمی شناسم، فرمود: اگر چنان كه من می شناسم تو هم می شناختی از آن نمی گذشتی تا تو هم مثل من بگریی؛ (ابن عباس) گفت: پس علی - علیه السلام - مدتی دراز گریست تا محاسنش از اشگ تر شد و ما هم با او می گریستیم و او می فرمود: آه، آه مرا چه كار با ابوسفیان؟ مرا چه كار با آل حرب (حرب نام پدر ابوسفیان است) حزب شیطان و سران كفر؟ صبر كن ای اباعبدالله كه پدرت مثل آنچه تو از آنها می بینی دید؛ تا آنجا كه فرمود: این زمین اندوه و بلا است، حسین با نوزده مرد كه همه از فرزندان من و فاطمه هستند؛ در آن مدفون می شوند؛ و حدیث را (تا آخر) ذكر كرده؛ و در همین حدیث است كه: آن جناب، بجستجوی پشك آهوان رفت و پیدا كرد و آن ها را گرفت و در ردای خود كرده بست و بمن هم دستور داد كه همان طور بگیرم و ببندم و فرمود: ای ابن عباس هر وقت دیدی از این پشكها خون تازه می جوشد بدان كه ابا عبدالله كشته شده و در این زمین دفن شده « تا آخر حدیث » و نیز در این حدیث است كه وقتی كه حسین - علیه السلام - كشته شد در همان روز خون از آن پشك ها جاری شد و ابن عباس گفت: علی هرگز در حدیثی كه برای من بیان كرده دروغ نگفته؛ و هرگز مرا بوقوع چیزی خبر نداده مگر آن كه همانطور كه فرموده واقع شده. محمد بن الحسن الحرالعاملي - اثبات الهداة، ترجمه احمد جنتي، ج4، ص 449 |
ادامه مطلب
زندگی نامه بزرگ شیعیان امام علی
حضرت علي ( ع ) نخستين فرزند خانواده هاشمي است كه پدر و مادر او هر دو فرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مي باشد . خاندان هاشمي از لحاظ... فضائل اخلاقي و صفات عاليه انساني در قبيله قريش و اين طايفه در طوايف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسياري از فضايل ديگر اختصاص به بني هاشم داشته است . يك از اين فضيلتها در مرتبه عالي در وجود مبارك حضرت علي ( ع ) موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زايمان راه مسجدالحرام را در پيش گرفت و خود را به ديوار كعبه نزديك ساخت و چنين گفت : خداوندا ! به تو و پيامبران و كتابهايي كه از طرف تو نازل شده اند و نيز به سخن جدم ابراهيم سازنده اين خانه ايمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام كسي كه اين خانه را ساخت ، و به حق كودكي كه در رحم من است ، تولد اين كودك را بر من آسان فرما ! لحظه اي نگذشت كه ديوار جنوب شرقي كعبه در برابر ديدگان عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن تعف شكافته شد . فاطمه وارد كعبه شد ، و ديوار به هم پيوست . فاطمه تا سه روز در شريفترين مكان گيتي مهمان خدا بود . و نوزاد خويش سه روز پس از سيزدهم رجب سي ام عام الفيل فاطمه را به دنيا آورد . دختر اسد از همان شكاف ديوار كه دوباره گشوده شده بود بيرون آمد و گفت : پيامي از غيب شنيدم كه نامش را علي بگذار .
دوران كودكي:
حضرت علي ( ع ) تا سه سالگي نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا كه خداوند مي خواست ايشان به كمالات بيشتري نائل آيد ، پيامبر اكرم ( ص ) وي را از بدو تولد تحت تربيت غير مستقيم خود قرار داد . تا آنكه ، خشكسالي عجيبي در مكه واقع شد . ابوطالب عموي پيامبر ، با چند فرزند با هزينه سنگين زندگي روبرو شد . رسول اكرم ( ص ) با مشورت عموي خود عباس توافق كردند كه هر يك از آنان فرزندي از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشايشي در كار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پيامبر ( ص ) ، علي ( ع ) را به خانه خود بردند . به اين طريق حضرت علي ( ع ) به طور كامل در كنار پيامبر قرار گرفت . علي ( ع ) آنچنان با پيامبر ( ص ) همراه بود ، حتي هرگاه پيامبر از شهر خارج مي شد و به كوه و بيابان مي رفت او را نيز همراه خود مي برد . بعثت پيامبر ( ص ) و حضرت علي ( ع ) شكي نيست كه سبقت در كارهاي خير نوعي امتياز و فضيلت است . و خداوند در آيات بسياري بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر يكديگر دعوت فرموده است . از فضايل حضرت علي ( ع ) است كه او نخستين فرد ايمان آورنده به پيامبر ( ص ) باشند . ابن ابي الحديد در اين باره مي گويد : بدان كه در ميان اكابر و بزرگان و متكلمين گروه معتزله اختلافي نيست كه علي بن ابيطالب نخستين فردي است كه به اسلام ايمان آورده و پيامبر خدا را تاييد كرده است .
حضرت علي ( ع ) نخستين ياور پيامبر ( ص ):
پس از وحي خدا و برگزيده شدن حضرت محمد ( ص ) به پيامبري و سه سال دعوت مخفيانه ، سرانجام پيك وحي فرا رسيد و فرمان دعوت همگاني داده شد . در اين ميان تنها حضرت علي ( ع ) مجري طرحهاي پيامبر ( ص ) در دعوت الهيش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضيافتي بود كه وي براي آشناكردن خويشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دين خدا ترتيب داد . در همين ضيافت پيامبر ( ص ) از حاضران سؤال كرد : چه كسي از شما مرا در اين راه كمك مي كند تا برادر و وصي و نماينده من در ميان شما باشد ؟ فقط علي ( ع ) پاسخ داد : اي پيامبر خدا ! من تو را در اين راه ياري مي كنم پيامبر ( ص ) بعد از سه بار تكرار سؤوال و شنيدن همان جواب فرمود : اي خويشاوندان و بستگان من ، بدانيد كه علي ( ع ) برادر و وصي و خليفه پس از من در ميان شماست . از افتخارات ديگر حضرت علي ( ع ) اين است كه با شجاعت كامل براي خنثي كردن توطئه مشركان مبني بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ايشان خوابيد و زمينه هجرت پيامبر ( ص ) را آماده ساخت .
حضرت علي ( ع ) بعد از هجرت:
بعد از هجرت حضرت علي ( ع ) و پيامبر ( ص ) به مدينه دو نمونه از فضايل علي ( ع ) را بيان مي نمائيم :
1 - جانبازي و فداكاري در ميدان جهاد : حضور وي در 26 غزوه از 27غزوه پيامبر ( ص ) و شركت در سريه هاي مختلف از افتخارات و فضايل آن حضرت است .
2 - ضبط و كتابت وحي ( قرآن ) كتابت وحي و تنظيم بسياري از اسناد تاريخي و سياسي و نوشتن نامه هاي تبليغي و دعوتي از كارهاي حساس و پرارج امام ( ع ) بود . ايشان آيات قرآن چه مكي و چه مدني ، را ضبط مي كرد . به همين علت است كه وي را از كاتبان وحي و حافظان قرآن به شمار مي آورند . در اين دوران بود كه پيامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادري مسلمانان را صادر فرمود و با حضرت علي ( ع ) پيمان برادري و اخوت بست و به حضرت علي ( ع ) فرمود : تو برادر من در اين جهان و سراي ديگر هستي . به خدايي كه مرا به حق برانگيخته است ... تو را به برادري خود انتخاب مي كنم ، اخوتي كه دامنه آن هر دو جهان را فرا گيرد . حضرت علي ( ع ) داماد رسول اكرم ( ص ) عمر و ابوبكر با مشورت با سعد معاذ رئيس قبيله اوس دريافتند جز علي ( ع ) كسي شايستگي زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامي كه علي ( ع ) در ميان نخلهاي باغ يكي از انصار مشغول آبياري بود موضوع را با ايشان در ميان نهادند و ايشان فرمود : دختر پيامبر ( ص ) مورد ميل و علاقه من است . و به سوي خانه رسول به راه افتاد . وقتي به حضور رسول اكرم ( ص ) رسيد ، عظمت محضر پيامبر ( ص ) مانع از آن شد كه سخني بگويد ، تا اينكه رسول اكرم ( ص ) علت رجوع ايشان را جويا شد و حضرت علي ( ع ) با تكيه به فضايل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود : آيا صلاح مي دانيد كه فاطمه را در عقد من درآوريد ؟ پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادي رسول اكرم ( ص ) نائل آمدند .
غدير خم:
پيامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرين سال عمر پربركتش در راه برگشت در محلي به نام غديرخم در نزديكي جحفه دستور توقف داد ، زيرا پيك وحي فرمان داده بود كه پيامبر ( ص ) بايد رسالتش را به اتمام ( 9 )برساند . پس از نماز ظهر پيامبر ( ص ) بر بالاي منبري از جهاز شتران رفت و فرمود : اي مردم ! نزديك است كه من دعوت حق را لبيك گويم و از ميان شما بروم درباره من چه فكر مي كنيد ؟ مردم گفتند : گواهي مي دهيم كه تو آيين خدا را تبليغ مي كردي پيامبر فرمود : آيا شما گواهي نمي دهيد كه جز خداي يگانه ، خدايي نيست و محمد بنده خدا و پيامبر اوست ؟ مردم گفتند : آري ، گواهي مي دهيم . سپس پيامبر ( ص ) دست حضرت علي ( ع ) را بالا گرفت و فرمود : اي مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان كيست ؟ مردم گفتند : خداوند و پيامبر او بهتر مي دانند . سپس پيامبر فرموند : اي مردم ! هر كس من مولا و رهبر او هستم ، علي هم مولا و رهبر اوست . و اين جمله را سه بار تكرار فرمودند . بعد مردم اين انتخاب را به حضرت علي ( ع ) تبريك گفتند و با وي بيعت نمودند .
حضرت علي ( ع ) بعد از رحلت رسول اكرم ( ص ):
پس از رحلت رسول اكرم ( ص ) به علت شرايط خاصي كه بوجود آمده بود ، حضرت علي ( ع ) از صحنه اجتماع كناره گرفت و سكوت اختيار كرد. نه در جهادي شركت مي كرد و نه در اجتماع به طور رسمي سخن مي گفت . شمشير در نيام كرد و به وظايف فردي و سازندگي افراد مي پرداخت . فعاليتهاي امام در اين دوران به طور خلاصه اينگونه است :
1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت علي ( ع )
2 - تفسير قرآن و حل مسائل ديني و فتواي حكم حوادثي كه در طول 23سال زندگي پيامبر ( ص ) مشابه نداشت .
3 - پاسخ به پرسشهاي دانشمندان ملل و شهرهاي ديگر .
4 - بيان حكم بسياري از رويدادهاي نوظهور كه در اسلام سابقه نداشت .
5 - حل مسائل هنگامي كه دستگاه خلافت در مسائل سياسي و پاره اي از مشكلات با بن بست روبرو مي شد .
6 - تربيت و پرورش گروهي كه از ضمير پاك و روح آماده ، براي سير و سلوك برخوردار هستند .
7 - كار و كوشش براي تامين زندگي بسياري از بينوايان و درماندگان تا آنجا كه با دست خويش باغ احداث مي كرد و قنات استخراج مي نمود و سپس آنها را در راه خدا وقف مي نمود .
خلافت حضرت علي ( ع ):
در زمان خلافت حضرت علي ( ع ) جنگهاي فراواني رخ داد از جمله صفين ، جمل و نهروان كه هر يك پيامدهاي خاصي به دنبال داشت .
شهادت امام علي ( ع ):
بعد از جنگ نهروان و سركوب خوارج برخي از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادي ، و برك بن عبدالله تميمي و عمروبن بكر تميمي در يكي از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونريزي ها و جنگهاي داخلي را بررسي كردند و از نهروان و كشتگان خود ياد كردند و سرانجام به اين نتيجه رسيدند كه باعث اين خونريزي و برادركشي حضرت علي ( ع ) و معاويه و عمروعاص است . و اگر اين سه نفر از ميان برداشته شوند ، مسلمانان تكليف خود را خواهنددانست . سپس با هم پيمان بستند كه هر يك از آنان متعهد كشتن يكي از سه نفر گردد . ابن ملجم متعهد قتل امام علي ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد كوفه نشستند . آن شب حضرت علي ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتي موضوع را با دخترش در ميان نهاد ، ام كلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستيد . حضرت علي ( ع ) فرمود : از قضاي الهي نمي توان گريخت . آنگاه كمربند خود را محكم بست و در حالي كه اين دو بيت را زمزمه مي كرد عازم مسجد شد . كمر خود را براي مرگ محكم ببند ، زيرا مرگ تو را ملاقات خواهدكرد . و از مرگ ، آنگاه كه به سراي تو درآيد . جزع و فرياد مكن ابن ملجم ، در حالي كه حضرت علي ( ع ) در سجده بودند ، ضربتي بر فرق مبارك خون از سر حضرتش در محراب جاري شد و محاسن آن حضرت وارد ساخت . شريفش را رنگين كرد . در اين حال آن حضرت فرمود : فزت و رب الكعبه به خداي كعبه سوگند كه رستگار شدم سپس آيه 55سوره طه را تلاوت فرمود : شما را از خاك آفريديم و در آن بازتان مي گردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان مي آوريم . حضرت علي ( ع ) در واپسين لحظات زندگي نيز به فكر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنين وصيت فرمود : شما را به پرهيزكاري سفارش مي كنم و به اينكه كارهاي خود را منظم كنيد و اينكه همواره در فكر اصلاح بين مسلمانان باشيد . يتيمان را فراموش نكنيد ، حقوق همسايگان را مراعات كنيد . قرآن را برنامه ي عملي خود قرار دهيد . نماز را بسيار گرامي بداريد كه ستون دين شماست . حضرت علي ( ع ) در 21ماه رمضان به شهادت رسيد و در نجف اشرف به خاك سپرده شد ، و مزارش ميعادگاه عاشقان حق و حقيقت شد .
ادامه مطلب