حوادث زمان ظهور

با توجه به روايات به صورت خلاصه مي‌توان چنين گفت:
وقتي مردم جهان آماده پذيرش حضرت شدند، با ديدن علايم ظهور نگاه‌ها متوجه مکه مي‌شود. حضرت مهدي(عج) با اذن و امر خدا همراه با 313نفر از ياران در مسجد الحرام ظاهر مي‌شوند و با معرفي خود ظهور را اعلام کرده و مردم را به سوي خدا و پيروي از خود دعوت مي‌کند. با اعلام ظهور، ياران ديگر حضرت نيز به طرف مکه حرکت مي‌کنند تا اينکه جمعيت ياران به ده هزار نفر مي‌رسد و حضرت خروج مي‌کند. مکه را به تصرف در مي‌آورد و پس از اصلاح امور به طرف مدينه حرکت مي‌کند. با تصرف اين شهر و اصلاح امور آن به سمت عراق به راه مي‌افتد. البته در طول حرکت ياران ديگري نيز به سپاه حضرت افزوده مي‌شود. در عراق پس از ارشاد و راهنمايي، به جنگ با معاندان و لشکر ظالم سفياني مي‌پردازد که در نهايت به پيروزي حضرت و کشته شدن سفياني و سپاه او مي‌انجامد. سپس حضرت براي فتح بيت المقدس اقدام مي‌کند. نزول حضرت عيسي(ع) و نماز خواندن ايشان پشت سر امام مهدي(ع) باعث مي‌شود افراد زيادي از اهل کتاب به اسلام گرايش پيدا کنند و سر انجام با فرستادن ياران به نقاط مختلف عالم و فتح آن ، پيروزي نهايي براي اسلام رقم مي‌خورد.
آنچه از روايات استفاده مي‌شود اين است که با ظهور حضرت مهدي(عج) مديريت جامعه انساني در دستان آن امام معصوم قرار مي‌گيرد و با از بين رفتن مظاهر شرک و فساد، جهان به صورت يکپارچه تحت حاکميت آن بزرگوار اداره مي‌شود.
در آن روز؛ دين اسلام استقرار کامل يافته و بر همه دين‌ها غلبه مي‌کند.(توبه، آيه 32و33)
امنيت کامل بر جهان سايه مي‌افکند و عبادت صحيح و خالصانه واقع مي‌شود.(نور، آيه 55)
زمين از آن بندگان صالح خواهد شد(انبياء، آيه 105).
عدالت فراگير شده، علم به بالاترين درجه شکوفايي خواهد رسيد. زمين برکات خود را آشکار مي‌کند، عقول کامل شده و رشد در همه زمينه‌ها اتفاق مي‌افتد.(ر.ک نگين آفرينش نوشته جمي از محققين).
ما اين اميد را داريم که زمان ظهور را درک کرده و در رکاب حضرت باشيم، ولي اگر عمر ما به زمان ظهور متصل نشد؛ بنابرآنچه از قرآن و روايات استفاده مي‌شود، اين است که گروهي از مؤمنان ـ که قبل از ظهور از دنيا رفته‌اند ـ به اذن خدا به دنيا برمي‌گردند و در رکاب حضرت و جزء ياران او خواهند بود. ياران آن بزرگوار هم از افرادي هستند که در زمان ظهور زنده‌اند و هم از کساني‌اند که قبل از ظهور از دنيا رفته و دوباره زنده مي‌شوند. لذا از ما خواسته شده که هر روز صبح دعاي عهد بخوانيم(مفاتيح الجنان، بعد از دعاي ندبه) امام صادق(ع) در روايتي فرمود: هر کس قبل از صبح اين دعا را بخواند؛ از ياران قائم(عج) خواهد بود و اگر پيش از ظهور بميرد، دوباره زنده شده و از قبر خارج مي‌شود. در متن اين دعا نيز ما از خدا مي‌خواهيم اگر قبل از ظهور از دنيا رفتيم دوباره زنده شويم: «اللهم ان حال بيني و بينه الموت...».

 


ادامه مطلب


[ جمعه 21 شهریور 1393  ] [ 3:08 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

.:::... بهاری ...:::...

 

گــل رخسار زیبـــایت بهـــــــاری می کند ما را

هوایت در عطش چون رود،جاری می کند ما را

بهارا گوشه ی چشمی که در کنج قفس حتی

همان یک شاخه ی گل هم قناری می کندما را

به مصرت یوسف زهـــــرا ندیدیم وچـــرا عشقت

به کنعان همچو مجنون صحــــاری می کند ما را

چه داری ای گل نرگس به چشم آشنا خیــــزت

که از اندیشه ی پائیـــــز، عــــاری می کند ما را

خودم آرام میگیــــرم ، ولی این دل دل ِ عــاشق

سراپــــا شعله ای ار بیقـــــــراری می کند ما را

یقین دارم که هُـــــرم دستهــای مهـــــــربان تو

به شبهـای زمستان ،سخت یاری می کند ما را

عجب فصلی ست فصـل انتـــــظار دیـــدن رویت

که حتی در زمستان هم بهـــــاری می کند ما را


ادامه مطلب


[ جمعه 21 شهریور 1393  ] [ 3:04 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

نقاشی...

وقت آن شد تا که چندین بیت نقاشی کنم

شاعری هستم که عشق تو مرا نقاش کرد

مانده ام از حد فاصل های بینا بینمان

تا به کی باید برای دیدنت ای کاش کرد...

جمعه بار غفلت من را به دوشش می کشد

هفته ها رفت و ولی چشمان من رویت ندید

درک من از غیبتت تا مرزهای هیچ بود

باید اول طرحی از نامردمی ها را کشید

پای لیلا بودنت باید که مجنونی کنم

بوسه هایی باید از پای سگ کویت گرفت

می نویسم از نیایش های صبح انتظار

ندبه هایی که هوای مستی از بویت گرفت

ای که انوار وجودت نور ایمان من است

مرحمت کن یک شبی بر سرزمین من بتاب

یک کرم کن تا شبی را در جوارت باشمو

لحظه ای کن این دعا بر روسیاهت مستجاب


ادامه مطلب


[ جمعه 21 شهریور 1393  ] [ 3:01 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

امسال هم گذشت...

امسال هم گذشت و دلي شعله ور نشد
چشمي براي غربت آيينه تر نشد

باران به چشم مردم ما محترم نبود
گل در ميان کوچه ما معتبر نشد

امسال هم شبيه همان سال هاي پيش
يک شاخه شوق در دل من بارور نشد

مهتاب هر شب از سر اين قريه مي گذشت
از اين همه ستاره کسي با خبر نشد

پايان نداشت فاصله ما و آسمان
اين راه باز يک دو قدم بيشتر نشد

امسال نيز عاشقي انگار کفر بود
دردي درون سينه کس منتشر نشد

من ماندم و روايت تاريک اين غزل
خورشيد روي دفتر من جلوه گر نشد


ادامه مطلب


[ جمعه 21 شهریور 1393  ] [ 2:59 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

جمعه های تکراری

 

 

 

 

 

سیل چشمانم باز از فراقت جاریست....خسته ام باز بیا جمعه ها تکراریست

 

 در پی قافیه ها چه پریشان ماندم .....قافیه در شعرم با حضورت جاریست

 

به هوایت آقا بغض کرده شعرم....آسمانش انگار نم نمک بارانیست

 

دل من پر غصه حال شعرم خوش نیست... نفسی مانده فقط جای شکرش باقیست

 

در فراغت آقا چشم در راهم من.... گر چه این جمعه همان جمعه ی تکراریست.....


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 20 شهریور 1393  ] [ 3:43 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

من درکنار تو به کربلا می رسم

 

من درکنار تو به کربلا می رسم

.

.

صبح جمعه ای بود که دلم هوایت کرده بود

دلم کنار تو بود .. اما از تو دور بود

دوری من از تو دلیلش گناه است می دانی

ولی عزیزم گناه من کجا و مهربایت کجا می دانی

دل است دیگر گاهی می گیرد

هم برای تو هم برای من برای همه چیز می گیرد

دل است دیگر عاشق می شود

تنها و غریب می شود و "تو" همه کسش شود

یک لحظه گناه مرا کنار بزار

بی وفایی ها و توبه شکستن هایم را کنار بزار

یک لحظه مرا در حال خود ببین

ببین چقدر بی کس و تنهاست .. ببین

یک عمر انتظارت را کشیده ام

جمعه به جمعه به پایت نشسته ام

برایت گریه ها کرده ام اشک ها ریخته ام

گاهی با تو حرف ها می زدم

در دلم نگاهت می کردم

من که ندیدمت اما تصورت می کردم

اما یک روز می بینمت که دست مرا گرفته ای

بردی کنار دختر سه ساله ای

یک روز این انتظار و اشک و گریه ها تمام می شود

تو می آیی و من هم برای تو می شود

تو می آیی می دانم که می آیی

شنبه و دوشنبه و جمعه فرقی نمی کند یک روز می آیی

یک روز می آیی ... که محشر بپا کنی

همه کس را عاشق یوسف زهرا کنی

لیلی کنی دیوانه کنی و در رکابت جان دهند

یاعلی گویند و لبیک یا مهدی صدا زنند

یک روز ...  این غم کهنه تمام می شود

صدای گریه های علی اصغر تمام می شود

یک روز ... زخم های مادر درمان می شود

تو می آیی و غریب کشی تمام می شود

یک روز من به آرزوی کودکیم می رسم

من در کنار تو به کربلا می رسم

.

.

شاعر : حسن عباسقلی زاده


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 20 شهریور 1393  ] [ 3:40 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

علائم ظهور

علامت در لغت عرب به معناي نشانه است. بنابراين منظور از علائم ظهور، نشانه‌هايي است كه نزديك شدن ظهور را نشان مي‌دهند. با تحليل ماهيت علائم ظهور، در مي‌يابيم كه علائم ظهور، نسبت به ظهور رابطه سببي ندارند يعني اين گونه نيست كه به محض تحقق نشانه‌ها و علائم ظهور بگوييم پس ظهور هم حتماً تحقق خواهد يافت، بلكه تنها جنبه اعلام و كاشفيت دارند يعني تحقق آنها كاشف از اين واقعيت است كه ظهور نزديك شده است.
علائم را از جهات مختلفي مي‌توان تقسيم بندي نمود.
از جمله مي‌توان آنها را به:
1. علائم عادي و علائم غير عادي و معجزه آسا تقسيم كرد.
2. با توجه به روايات رسيده مي‌توان به علائم حتمي و علائم غير حتمي تقسيم نمود.
3. بالاخره مي‌توان به لحاظ فاصله زماني بين وقوع علامت و تحقق روز موعود به علائم قريب و علائم بعيد تقسيم كرد.
آنچه بيشتر از ظاهر روايات به دست مي‌آيد تقسيم علائم به غير حتمي يا موقوف و علائم حتمي است. علائم غير حتمي يا موقوف نشانه‌هايي است كه رخ دادن آنها قطعي نيست و ممكن است به دليل عدم تحقق شرايط و يا ايجاد مانع به وقوع نپيوندند.
و اما علائم حتمي آنهاست كه رخ دادن آنها حتمي و قطعي است.
در منابع روايي، بسياري از رخداد‌هاي طبيعي و غير طبيعي و دگر‌گوني‌هاي سياسي و اجتماعي به عنوان علائم ظهور، ذكر شده است. بديهي است كه روايات مربوط به اين مسئله، مانند ساير مسائل ديگر، از جهت درستي و اعتبار، يكسان نيستند. در ميان اين روايات، برخي از جهت سند غير قابل اعتمادند و برخي هم از جهت مضمون و مطالبي كه در آن مطرح شده، جاي بحث و تامل دارند. بنابراين، نمي‌توان به صرف ديدن يك روايت و بدون بررسي كارشناسانه از جهت سند و دلالت، به آن اعتماد كرد. در ميان نشانه‌ها، برخي به عنوان «علايم حتمي ظهور» ذكر شده است.
علائم معروف حتمي، پنج مورد است:
1. خروج سفياني؛ پيش از قيام حضرت مهدي(ع) مردي از نسل ابوسفيان، در منطقه شام، خروج مي‌كند و با تصرف بخش‌هايي از سرزمين اسلام، براي يافتن و كشتن شيعيان جايزه تعيين مي‌كند. (بحار الانوار، ج52، ص182).
2. خسف در بيداء؛ خسف، يعني فرورفتن، و بيداء نام سرزميني بين مدينه و مكه است. سفياني كه در آستانه ظهور حضرت مهدي(ع) خروج مي‌كند، هنگامي كه از ظهور ايشان با خبر مي‌گردد سپاهي عظيم به مدينه و مكه مي‌فرستد و چون به سرزمين بيداء مي‌رسند، خداوند آنان را در كام زمين فرو مي‌برد و هلاك مي‌شوند.
3. خروج يماني؛ سرداري از يمن قيام مي‌كند و مردم را به حق و عدل دعوت مي‌كند. خروج يماني، اجمالاٌ از نشانه‌هاي ظهور است، هر چند جزئيات و چگونگي قيام وي، روشن نيست.
4. قتل نفس زكيه؛ نفس زكيه، يعني انسان پاك و بي گناه. در آستانه ظهور حضرت مهدي، جواني بي گناه، مظلومانه در مسجد الحرام به قتل مي‌رسد.
5. صيحه آسماني؛ منظور از آن، صدايي است كه در آستانه ظهور حضرت مهدي، از آسمان به گوش مي‌رسد و همه مردم آن را مي‌شنوند. محتواي اين پيام آسماني، دعوت به حق و حضرت مهدي است. امام باقر(ع) مي‌فرمايد:«ندا كننده‌‌اي از آسمان، نام قائم ما را ندا مي‌كند. پس هر كه در شرق و غرب است، آن را مي‌شنود.(الغيبة، نعماني، ص252).
البته در برخي از روايات، به علائم ديگري نيز اشاره شده است، مانند خورشيد گرفتگي در نيمه ماه رمضان و ماه گرفتگي در آخر آن. (الغيبة، طوسي، ص444) و يا طلوع خورشيد از مغرب(الغيبة، طوسي، ص435).

 


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 20 شهریور 1393  ] [ 12:47 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

ريشه مهدويت

ادعا شده است که با توجّه به عقیده زرتشتیان (در ایران باستان) به موضوع سوشیانت (نجات دهنده بزرگ)، معلوم می شود که مهدویتِ اسلام، ریشه در عقاید ایرانیان دارد و از آنجا گرفته شده است؛ پاسخ چیست؟

پاسخ اول:
وقتی مهدویت ریشه در صدها روایت و سند دینی اسلامی دارد و همه مسلمانان (و نه تنها شیعیان) به این حقیقت اعتراف و ایمان دارند چرا باید ریشه عقیده به مهدویت را در ایران باستان جست وجو کرد؟! آری، عقیده به منجی در همه ادیان از جمله دین زرتشتی هم بوده، ولی روشن است که صرف مشابهت در عقیده دلیل آن نیست که این موضوع، اسلامی و قرآنی نباشد. جالب اینکه قرآن کریم خود تصریح کرده که موضوع وراثت صالحان و حاکمیت ایشان در زمین در همه کتاب های آسمانی و ادیان الهی بوده است:
خداوند در سوره انبیاء آیه ۱۰۵ می فرماید:
«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصّالحون.»
»و همانا ما در زبورِ [داوود(ع)] نوشتیم پس از آنکه در همه کتاب های آسمانی نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ی ما ارث می برند.»
توضیح مختصر: این آیه آشکارا خبر داده است که موضوع وراثت صالحان پیش از قرآن در سایر کتاب های آسمانی و بویژه «زبور» که کتاب آسمانی حضرت داوود (ع) (از پیامبران بنی اسراییل) است، بیان شده است و جالب اینکه بشارت های مذکور، در زبور فعلی که در ضمن «کتاب مقدس» مسیحیت موجود است، دیده می شود*.

بنابراین مهدویت، حقیقتی است که در همه ادیان الهی وجود داشته و اشتراک اسلام و سایر ادیان در این موضوع حکایت از این دارد که منشأ و سرچشمه این حقیقت ناب، همانا وحی و اخبار آسمانی است و این مهم، سبب تأیید و تقویت این عقیده در میان موحّدان عالم از هر دین و مکتب الهی است.

پاسخ دوم:
به نظر می رسد که طرّاح شبهه از روی بی اطلاعی یا غفلت گفته مهدویت از ایران باستان به ایران اسلامی سرایت کرده است! زیرا ظهور اسلام نه در ایران بلکه در حجاز و میان اعراب بوده است و در آن زمان ها هیچ تناسب و تبادل فرهنگی میان عرب و ایرانیان نبوده است که بحث منجی و مهدویت از ایران به میان عرب ها و در نتیجه به اسلام رفته باشد! و نیز این مسلم است و از آثار اسلامی هویداست که مهدویت از آغاز در اسلام مطرح بوده یعنی از همان وقت که در مکّه ظهور کرده است نه اینکه بعدها مطرح شده باشد.

پی نوشت:
*کتاب ظهور حضرت مهدی (عج) از دیدگاه اسلام، مذاهب و ملل جهان ص305-

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 19 شهریور 1393  ] [ 10:03 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

وجود امام زمان(عج)

ادله تاريخي و روايي ولادت و حيات حضرت مهدي (عج) فراوان است، براي نمونه به چند سند تاريخي اشاره مي كنيم:
1 ـ علاوه بر نظر قاطبه علماي شيعه بسياري از دانشمندان نامدار اهل سنت نيز آن را پذيرفته اند (برخي از پژوهشگران بيش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند كه در تاليفات شان ولادت امام مهدي (عج) را بيان کرده اند) و در كتابهايشان متذكر شده اند كه مهدي موعود فرزند امام حسن عسگري (ع) است و در سامراء در سال 255 ه .ق متولد شده است و در پس پرده غيبت زندگي مي كند و روزي به امر خداوند ظهور خواهد كرد. (محمد بن طلحه شافعي در مطالب السؤل؛ اين صباغ مالكي در الفصول المهمه؛‌ ابن حجر شافعي در الصواعق المحرقه؛‌و ابن خلكان در وفيات الاعيان).در اينجا به بعضي از اين ديدگاهها اشاره مي شود :
الف) حافظ سليمان حنفي مي گويد: خبر معلوم نزد محققان و موثقان اين است كه ولادت قائم در شب پانزدهم شعبان (255 هـ .ق) در شهر سامرا واقع شده است. (قندوزي حنفي، سليمان، ينابيع الموده، ص 179)
ب) خواجه محمد پارسا در كتاب فصل الخطاب گفته است: يكي از اهل بيت، ابومحمد بن عسكري است. وي فرزندي جز ابوالقاسم باقي نگذاشت كه قائم و حجت و مهدي و صاحب الزمان ناميده مي شود. او هنگام شهادت پدرش پنج سال داشت. (همان)
ج) ابن خلكان در وفيات الاعيان مي نويسد: ابوالقاسم محمد، فرزند حسن عسكري، فرزند علي هادي فرزند محمد جواد... دوازدهمين امام از ائمه دوازده گانه شيعه است كه به «حجت» معرف است... ولادت او روز جمعه نيمه شعبان سال 255 هـ . ق است. (ابن خلكان، وفيات الاعيان، ج 4، ص 562)
د) ذهبي نيز در سه كتاب از كتاب هايش به ولادت امام مهدي (عج) اشاره كرده و در كتاب العبر و در حوادث سال 256 هـ ق مي نويسد: در اين سال محمدبن حسن بن علي الهادي، فرزند محمد جواد، فرزند علي الرضا، فرزند جعفر الصادق علوي حسيني به دنيا آمد. كنيه اش ابوالقاسم است و رافضيان او را الخلف الحجه مهدي منتظر و صاحب الزمان مي نامند. او آخرين امام از ائمه دوازده گانه است. (ذهبي، العبر في خبر من غبر، ج 3 ، ص 31)
ه) خير الدين زركلي (متوفي 1396 هـ ق) از علماي معاصر اهل سنت نيز در كتاب اعلام مي نويسد: او در سامرا به دنيا آمد و هنگام وفات پدرش پنج سال داشت و گفته شده كه در شب نيمه شعبان سال 255 هـ ق به دنيا آمده و در سال 265 هـ ق، غايب شده است. (زركلي، خير الدين، الاعلام،ج6، ص 80)

2 ـ امام عسكري (ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدي (عج) از ولادت حضرت خبر داده بود، از جمله به عمه اش «حكيمه خاتون» فرمود: «در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدي از نرگس خاتون متولد مي شود» (صافي، لطف الله، منتخب الاثر، صص 398 - 399)
احمدبن اسحاق مي گويد: از امام ابومحمد حسن عسكري (ع) شنيدم كه فرمود: «حمد و سپاس خداي را كه مرا از دنيا نبرد تا اين كه جانشين من و مهدي موعود را به من نشان داد. او از حيث ويژگي هاي جسماني و اخلاقي و رفتاري شبيه ترين انسان ها به پيامبر خدا (ص) است. خدا مدتي وي را در حالت غيبت نگه مي دارد و سپس ظاهر مي شود و جهان را از عدل و داد پر مي كند (مجلسي، بحارالانوار، ج 51، صص 161و 397)». نيز حضرت عسكري (ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزديكان را از تولد امام مهدي (عج) آگاه نمود.
محمد بن علي بن حمزه گويد: از امام عسكري (ع) شنيدم: «حجت خدا بر بندگان و امام و جانشين من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگام طلوع فجر متولد شد». (همان، ص 397)
احمدبن حسن بن اسحاق قمي مي گويد: «وقتي كه امام مهدي (عج) متولد شد، نامه اي از امام عسكري (ع) به من رسيد كه حضرت مرقوم فرموده بود: فرزندي برايم متولد شده است. اين موضوع را مخفي بدار؛ زيرا جز براي دوستان و نزديكان ما آن را اظهار نخواهم كرد». (حر عاملي، محمدبن حسن بن علي بن محمد، اثبات الهداه، ج 6، ص 436؛ اميني، ابراهيم، دادگستر جهان، ص 103)
ابراهيم بن ادريس مي گويد: امام ابو محمد عسكري (ع) گوسفندي را براي من فرستاد و فرمود: «اين را به جهت و ولادت فرزندم (مهدي) عقيقه كن و به خود و خانواده ات بخوران». (مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 22)

3 ـ امام عسكري (ع) افزون بر اين كه قبل از ولادت امام مهدي بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد كه مهدي موعود ولادت يافته است، گام ديگري برداشت و آن اين بود كه براي افزايش ايمان و اطمينان شيعيان، فرزندش امام مهدي را به تعدادي نشان داد.
الف.احمد بن اسحاق مي گويد: امام عسكري (عج) كودك سه ساله اي را به من نشان داد و فرمود: اي احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامي نبودي، فرزندم را به تو نشان نمي دادم. بدان كه اين كودك همنام و هم كنيه رسول خداست و همان كسي است كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد. (مجلسي، بحارالانوار، ج 52، صص 23 و 24)
ب.معاويه بن حكيم، محمدبن ايوب و محمدبن عثمان بن سعيد عمري مي گويند: ما يك گروه چهل نفره در خانه امام حسن عسكري (ع) جمع شده بوديم، حضرت فرزندش امام مهدي را به ما نشان داد و فرمود: «اين امام شما و جانشين من است». (قندوزي حنفي، سليمان، ينابيع الموده، ص460؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 26)
ج.علي بن بلال، احمدبن هلال، محمد بن معاويه بن حكيم و حسن بن ايوب مي گويند: ما تعدادي از شيعيان در خانه امام حسن عسكري (ع) تجمع نموديم و از حضرت درباره جانشين وي پرسش نموديم، پس از ساعتي حضرت كودكي را به ما نشان داد و گفت: «بعد از اين امام شما است». (حر عاملي، محمدبن حسن بن علي بن محمد، اثبات الهداه، ج6، ص 311؛ اميني، ابراهيم، دادگستر جهان، ص 107)
د.عمر اهوازي مي گويد: امام حسن عسكري (ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: «بعد از من، اين فرزندم، امام شما است». (قندوزي حنفي، سليمان، ينابيع الموده، ص 46)
ه.ابراهيم بن محمد گويد: در خانه عسكري كودك زيبايي را ديدم، از حضرت پرسيدم: يا ابن رسول الله، اين كودك کيست؟ حضرت فرمود: «اين كودك من است. اين جانشين من است». (اميني، ابراهيم، دادگستر جهان، ص 107)
و.يعقوب بن منفوس مي گويد: خدمت امام عسكري (ع) رسيدم و از حضرت درباره امام بعدي و صاحب الامر جويا شدم. حضرت فرمود: پرده را كنار بزن، كنار زدم، در اين هنگام كودك پنچ ساله اي را ديدم كه به سوي ما مي آيد، آمد و روي زانوي حضرت عسكري (ع) نشست. حضرت فرمود: «اين امام شما است». (مجلسي، بهارالانوار، ج 52، ص 25)

4 ـ بعد از بشارت هاي امام عسكري (ع) و نشان دادن فرزند بزرگوارشان، مهدي، به خواص و افراد مورد اطمينان، اينك نوبت خواص است كه اقدام نمايند و وجود امام مهدي را به اطلاع ديگر شيعيان برسانند تا آنان را از شك و حيرت نجات دهند.
افرادي همانند حكيمه خاتون، دختر محمد بن علي بن موسي الرضا (ع) ، عثمان بن سعيد عمري، حسن بن حسين علوي، عبدالله بن عباس علوي، حسن بن منذر، حمزه بن ابي الفتح، محمد بن عثمان بن سعيد عمري، معاويه بن حكيم، محمد بن معاويه بن حكيم، محمدبن ايوب بن نوح، حسن بن ايوب بن نوح، علي بن بلال، احمدبن هلال، محمدبن اسماعيل بن موسي بن جعفر، يعقوب بن منفوس، عمر اهوازي، خادم فارسي، ابوعلي بن مطهر، ابي نصر طريف خادم، كامل بن ابراهيم، احمدبن اسحاق، عبدالله مستوري، عبدالله جعفر حميري، علي بن ابراهيم مهزيار، ابوغانم خادم، كوشيدند و ولادت امام مهدي (عج) را به اطلاع شعيان رساندند.
به روايتي از حكيمه خاتون توجه فرماييد: امام حسن عسكري (ع) كسي را به دنبال من فرستاد كه امشب (شب نيمه شعبان) براي افطار نزد من بيا، چون خداوند امشب حجت خود را آشكار مي كند. پرسيدم: اين مولود از چه كسي است؟ فرمود: از نرجس. گفتم: در نرجس اثر حمل مشاهده نمي شود. فرمود: موضوع همين است كه گفتم.
من در حالي كه نشسته بودم، نرجس آمد و كفش مرا از پايم در آورد و فرمود: بانوي من، حالت چطور است؟ گفتم: تو بانوي من و خانواده ام هستي. او از سخن من تعجب كرد و ناراحت شد و فرمود: اين چه سختي است؟ گفتم: خداوند در اين شب به تو فرزندي عنايت مي كند كه سرور دنيا و آخرت است. نرجس از سخن من خجالت كشيد.
سپس بعد از افطار، نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم. بعد از نيمه شب برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقيب نماز به خواب رفتم و دوباره بيدار شدم، ديدم نرجس نيز بيدار شد و نماز شب به جا آورد. از اتاق بيرون رفتم تا از طلوع فجر با خبر شوم، ديدم فجر اول طلوع كرده و نرجس در خواب است. در اين هنگام اين سوال به ذهنم خطور كرد كه چرا حجت خدا متولد نشد. ناگهان امام عسكري (ع) از اتاق مجاور صدا زد: عمه جان شتاب مكن كه موعد نزديك است.
من نشستم و قرآن خواندم. در هنگامي كه مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتي از خواب بيدار شد. من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسيدم: چيزي احساس مي كني؟ گفت: آري. گفتم: نام خدا را بر زبان جاري كن، اين همان است كه در آغاز شب به تو خبر دادم، مضطرب نباش، دلت را آرام كن. در اين هنگام پرده نوري ميان من و او حايل شد، ناگهان متوجه شدم كه كودك ولادت يافته است. چون جامه را از روي نرجس برداشتم، ديدم كه آن مولود سر به سجده گذاشته و به ذكر خدا مشغول است.
در اين هنگام امام حسن عسكري‌ (ع) صدا زد: «عمه فرزندم را نزد من بياور». نوزاد را خدمت حضرت بردم، حضرت او را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و مفاصل كودك كشيد و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: «فرزندم، سخن بگو». نوزاد لب به سخن گشود و شهادتين بر زبان جاري كرد و سپس به امام علي (ع) و ديگر امامان‌(ع) به ترتيب درود فرستاد، تا رسيد به نام پدرش و بر او هم درود فرستاد. سپس امام عسكري (ع) به من فرمود: عمه، فرزند را نزد مادر ببر تا به او سلام كند و بعد نزد من بياور. نوزاد را نزد مادر بردم و به مادر سلام گفت، و سپس نزد حضرت برگرداندم. حضرت فرمود: روز هفتم نزد ما بيا.
روز هفتم آمدم. حضرت فرمود: عمه جان، فرزندم را بياور. آوردم. همانند روز اول شهادتين و سلام بر امامان را بر زبان جاري كرد. سپس اين آيه را تلاوت نمود: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ».
حكيمه خاتون مي گويد: بعد از اين، روزي خدمت رسيدم، پرده را كنار زدم و امام مهدي را نديدم، گفتم: فدايت شوم، امام مهدي چه شد؟ فرمود: عمه جان، او همانند حضرت موسي در خفا نگه داري مي شود. (قندوزي حنفي، سليمان، ينابيع الموده، صص 449و450)

5 ـ بعد از شهادت امام عسكري (ع) امام مهدي (عج) از طريق نشان دادن كرامت ها و شواهد صدق (معجزه يا شبه معجزه) وجود و امامت خويش را براي شيعيان امام عسكري (ع) نماياندو حجت را بر آنان تمام كرد.
در آغاز غيبت صغرا، سازمان مخفي وكالت كه از امام صادق (ع) براي چنين دوره اي پايه ريزي شده بود، از مهم ترين وظايفش اين بود كه شك و حيرت شعيان را بزدايد و آنان را به امام غايب و نيابت نواب اربعه مطمئن نمايد. نايبان و وكيلان حضرت با ارايه شواهد صدق، كرامت ها و علوم برتر اعطايي از ناحيه مقدسه به اين امر اقدام نمودند.
كرامت ها و شواهد صدق در برخي موارد مستقيماً توسط امام مهدي (عج) و در برخي موارد با واسطه سفيران به شيعيان بيان مي شد، تا شيعيان افزون بر اين كه به وجود امام مهدي (عج) ايمان داشته باشند، به نيابت نواب اربعه نيز مطمئن شوند. نشان دادن كرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولين سفير ناحيه مقدسه، عثمان بن سعيد عمري صورت گرفت، چون كه در اين دوره هنوز شيعيان در حيرت بودند و به وجود امام مهدي (عج) پي نبرده بودند.
سيد بن طاووس مي نويسد: «امام زمان (عج) را بسياري از اصحاب پدرش، امام حسن عسكري (ع) ديده و از وي اخبار و احكام شرعي روايت كرده اند. از اين گذشته حضرت وكيل هايي داشت كه اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، كرامات، پاسخ مسايل مشكل و بسياري از اخبار غيبي را از حضرت از جدش پيامبر (ع) روايت كرده بود، نقل كرده اند». (ابن طاووس حلي، ابوالقاسم علي بن موسي بن محمد، الطرائف في معرفه مذهب الطوائف، ج1، صص 183-184؛ زندگاني نواب خاص امام زمان (عج) صص 93-94)

در اينجا به ذكر چند نمونه اكتفا مي كنيم:
الف. سعد بن عبدالله اشعري قمي مي گويد: «حسن بن نضر» كه در ميان شعيان قم جايگاه ويژه اي داشت، بعد از رحلت امام عسكري (ع) در حيرت بود. او و «ابو صدام» و عده اي ديگر تصميم گرفتند كه از امام بعدي جويا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت وگفت: امسال مي خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست كه اين سفر را به تعويق اندازد؛ ولي حسن بن نضر گفت: نه، من خوابي ديدم و بيمناكم، بنابراين، بايد بروم. قبل از حركت به احمد بن علي بن حماد درباره اموال متعلق به (امام) وصيت كرد كه اين اموال را نگه دارد تا اينكه جانشين امام عسكري (ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آنجا از سوي ناحيه مقدسه توقيعي به دستش رسيد و به امامت امام مهدي (عج) و نيز به وكالت خاصه عثمان بن سعيد عمري مطمئن شد. (كليني، كافي، ج 1، ص 517، ح 4)
ب. محمد بن ابراهيم بن مهزيار مي گويد: پس از وفات امام حسن عسكري (ع) در مورد جانشين آن حضرت به شك افتادم. پدرم وكيل حضرت بود و اموال زيادي نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهي طلبيد و به راه افتاديم. پدرم بين راه مريض شد و به من در مورد اموال وصيت نمود و گفت: از خدا بترس و اين اموال را به صاحبش برگردان. هر كه اين نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات كرد.
چند روزي در عراق ماندم، سپس نامه اي از سوي عثمان بن سعيد به من رسيد كه در آن نامه همه علايم و نشانه هاي اموال بيان شده بود، نشانه هايي كه جز من و پدرم كسي آن را نمي دانست. ( همان، ص 518، ح5؛ شيخ طوسي، ابوجعفر محمد، اختيار معرفه الرجال، ج 2، ص 813)
محمد بن ابراهيم بن مهزيار با اين كرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدي و هم به نيابت عثمان بن سعيد مطمئن شدو... .
براي مطالعه بيشتر ر.ک:
1. باگامهاي سبز انتظار ، جمعي از نويسندگان
2. مهدويت ( پيش از ظهور ) ، رحيم کارگر ، نشر معارف

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 19 شهریور 1393  ] [ 10:02 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

دليل قرآني، علمي و فلسفي بر وجود مقدس امام زمان(عج)

آيت‌الله جوادي آملي به چهار پرسش در مورد وجود مقدس امام زمان(عج) پاسخ داد

متن سئوالات و پاسخ ایشان به شرح ذیل است:
1. چگونه می‏توان امام زمان‏(عج) را شناخت؟
شناخت بر دو قسم است: «شناخت تاریخی» و «شناخت واقعی» که از قسم نخست مهم‏تر است. مسئله مهم این است که ما آن حضرت را به حقیقت بشناسیم و ایشان نیز ما را ببیند؛ نه اینکه ما حضرت را ببینیم.
در زمان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم (که مقامش از همه امامان بالاتر است) عده زیادی آن وجود مبارک را می‏دیدند، اما خدای سبحان درباره آنها فرمود: ﴿و تراهم ینظُرُون اِلیک و هُم لایُبصرون﴾[5]؛ آنها را می‏بینی که به تو می‏نگرند؛ ولی تو را نمی‏بینند. اهل نظر هستند، اما اهل بصیرت نیستند. هنر این است که به گونه‏ای باشیم که وجود مبارک امام زمان(علیه‌السلام) ما را ببینند.
در قرآن کریم آمده است: خدا که بر همه چیز بصیر است، در روز قیامت به عده‏ای نگاه نمی‏کند: ﴿ولایُکلّمهم اللّه و لاینظرُ اِلیهم یومَ القیامةِ و لایزکّیهم﴾[6] و نگاه تشریفی خود را نسبت به عده‏ای اعمال نمی‏کند.
اگر ما در مسیر صحیح حرکت کنیم، آن حضرت ما را می‏بیند.
2. دلیل قرآنی وجود حضرت حُجّت (عج) چیست؟
مرحوم کلینی (رضوان اللّه علیه) در کتاب شریف کافی[4] طی بابی از ائمه(علیهم‌السلام) نقل کرده است که به سوره قدر احتجاج کنید، زیرا در سوره قدر آمده است، هر سال لیلة القدری دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهی روح (جبرئیل سلام اللّه علیه)، همه احکام و امور را به زمین نازل می‏کنند.
وقتی فرشتگان احکام و امور را به زمین می‏آورند، باید آن را به کسی بسپارند، چون افراد عادی نمی‏توانند میزبان فرشتگان باشند و احکام صادره را تحویل بگیرند، پس تنها کسی که در روی زمین مهمان‏دار فرشتگان و تحویل گیرنده این امور و مقدّرات است، وجود مبارک ولی عصر(علیه‌السلام) است، بنابراین با توجه به روایاتی که مرحوم کلینی نقل کرد، از نظر قرآن، در شب قدر که همه فرشتگان به همراهی جبرئیل(سلام اللّه علیه) یا روح، مقدّرات امور را نازل می‏کنند، باید آن را به کسی بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گیرنده این امور وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) است.
3. حیات حضرت ولی عصر(علیه‌السلام) از نظر علمی چگونه توجیه می‏شود؟
حیات طولانی امام زمان(علیه‌السلام) بر خلاف عادت است، نه بر خلاف علّیّت؛ یعنی به طور عادی کسی نمی‏تواند، هزار یا ده هزار سال زندگی کند؛ اما به صورت غیر عادی (خرق عادت) این کار ممکن است.
دوم. اگر بدانیم انسان چیست و چه کسی بدن او را اداره می‏کند، اصلاً این پرسش برای ما مطرح نمی‏شود؛ برای مثال برای عرفا و حکمای بزرگ، اصلاً چنین پرسشهایی مطرح نمی‏شود.
بنده زمانی به دندانپزشک محترمی مراجعه کردم. او می‏گفت دندانهای بعضی صد سال سالم می‏ماند و نمی‏پوسد؛ ولی اگر فولاد صد سال شب و روز کار کند، فرسوده می‏شود. چون اگر فولاد و آهن فرسوده شود، دیگر چیزی جایگزین آن نمی‏شود؛ امّا دندان انسان هر روز عوض می‏شود و هر روز سلولهای جدیدی جای سلولهای مرده و قدیمی را می‏گیرد.
با این توضیح، همه ذرات بدن در حرکت و تعویض است و روح آدمی همه حرکات این ذرات را تحت کنترل دارد. حال اگر روح انسان کاملی، بر خلاف عادت (نظم عادی)، بهترین سلولها را جایگزین کند و دقیق‏ ترین کنترلها را روی قسمتهای مختلف بدن داشته باشد، یک انسان کامل می‏تواند، میلیونها سال زنده بماند (این مطلبی است که در علم پزشکی امروز به اثبات رسیده است).
مُلای رومی طی مثالی می‏گوید: اگر شما روز یا شبی در کنار نهر روانی که آب آن به آرامی در حرکت است، بنشینید و تصویر خورشید یا ماه را در آن ببینید، متوجه می‏شوید که صدها عکس می‏آید و می‏رود و شما همچنان خیال می‏کنید که ساعتها با عکس نخست روبه‏رو بوده‏اید، در حالی که آینه‏ها و عکسهای متعدد، هر لحظه می‏آمدند و می‏رفتند.
آب مبدَل شد در این جو چند بار عکس ماه و عکس اختر برقرار[1]
این بزرگوار در جای دیگر می‏گوید:
ای برادر تو همان اندیشه‏ای ما بقی تو استخوان و ریشه‏ای[2]
بنابراین، اگر کسی روح و سلطه آن بر بدن خود را بشناسد، و سَیَلان، حرکات و تعویض ذرات بدن را تحت کنترل روح بداند و نیز کمی با حکمت و عرفان آشنا شود، این اشکال که چگونه یک انسان می‏تواند یک یا دو میلیون سال یا بیشتر بماند، برای او مطرح نمی‏شود. اگر پیوند روح با خالق جهان هستی به اندازه‏ای بود که قدرت خاصی ما فوق قدرت افراد عادی یافت، می‏تواند همان طور که بدن خود را می‏گرداند، خارج از بدن خود را هم اداره کند، زیرا خارج از روح او هم حکم بدن او را دارد.
وجود مبارک امیرمؤمنان(سلام اللّه علیه) در خطبه قاصعه نهج‏البلاغه می‏فرماید: من در حضور پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم بودم که مشرکان حجاز به پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم گفتند، اگر تو پیامبری معجزه‏ای (حسّی) بیاور تا تو را بپذیریم. آنگاه گفتند: دستور بده نیمی از درختی که روبروی تو است، از نیمه دیگر جدا شود و به حضور تو بیاید. حضرت فرمود: اگر این کار را انجام بدهم، ایمان می‏آورید؟ گفتند: بلی. حضرت علی(علیه‌السلام) در ادامه می‏فرماید: من دیدم که این درخت دو نیم شد و نیمی از آن در جای خود ایستاد و نیم دیگر حرکت کرد و جلو آمد، به طوری که شاخه‏های آن روی دوش ما قرار گرفت.
مشرکان گفتند: دستور بده نیمه دیگر آن هم از جای خود حرکت کند و نزدمشرق،حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی در آستانه فرارسیدن میلاد حضرت بقیة‌الله الاعظم به چهار پرسش مهدوی پاسخ گفتند. تو بیاید. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم این کار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده دو نیمه درخت به هم متصل شود و در جای اول قرار گیرد؛ با این همه، مشرکین باز هم ایمان نیاوردند.[3]
همه کرامات محال عادی هستند؛ نه محال عقلی که محال عقلی (مانند 2*2=5) کرامت یا اعجازبردار نیست؛ به هر حال، حیات حضرت ولی‏عصر(عج) محال عادی است؛ نه محال عقلی.
4. مسئله وجود مقدس امام زمان‏(عج) از نظر فلسفی چگونه توجیه می‏شود؟ آیا دلیل فلسفی بر اثبات وجود آن حضرت وجود دارد؟
درباره وجود مبارک حضرت حجّت‏(عج) «برهان عقلی بر امکان» اقامه می‏شود؛ یعنی بر اساس حکم عقل، ممکن است انسان کاملی عمر طولانی داشته باشد.ما به دیدن عمرهای کوتاه عادت کردیم. اما اگر شخصی، از همه علل و عوامل طبیعی آگاه باشد و آنچه برای او سودمند است، فراهم کند و از آنچه برای او زیانبار است بپرهیزد، می‏تواند عمر طولانی داشته باشد. این مسئله خارق عادت است؛ نه خارق عقل. معجزه هم چیزی خارق عادت است، نه خارق عقل. علم نیز به چنین چیزی راه نیافته است، زیرا علم به امور عادی راه دارد؛ نه امور غیر عادی. کرامت نیز در امور خلاف عادت جاری است.
......... پی نوشت ..........
[1] ـ مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3178.
[2] ـ همان، دفتر دوم، بیت 277.
[3] ـ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 192 (قاصعه).
[4] ـ الکافی، ج 1، ص 242 (باب فی شأن «اِنّا اَنزلناه فی لیلة القدر» و تفسیرها).
[5] ـ سوره اعراف، آیه 198.
[6] ـ سوره آل‏عمران، آیه 77.

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 19 شهریور 1393  ] [ 10:01 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]