تفاوت خلقت انسانها
اين پرسش را مىتوان به بيان ديگرى نيز مطرح كرد و آن اين كه چگونه شرور - و از جمله شرور طبيعى - به قلمرو قضاى الهى وارد مىشوند؟ براى پاسخ به اين پرسش، توجه دقيق به نكات ذيل ضرورى است: 1. ما معتقديم كه چون خداوند عالم، قادر و خيرخواه مطلق است، نظام جهان هستى را به بهترين وجه خلق كرده است. به بيان ديگر، تمام جهانهايى كه خداوند خلق نموده، شريفترين و كاملترين هستند، به صورتى كه بهتر از آن قابل تصور نيست و نخواهد بود. و به بيان سوم، هر جزئى از اجزاى جهان آفرينش ، به بهترين وجهى كه امكان داشته، خلق شده است و به همين جهت، خداوند را احسن الخالقين مىدانيم. مؤمنون/ 14 و تين/ 4. 2. همچنين معتقديم كه خداوند جهان هستى را با يك سلسله نظامات و قوانين ثابت و پايدار كه ذاتىِ جهان نيز هست، اداره مىكند. به بيان ديگر، پديدههاى جهان محكوم به يك سلسله قوانين ثابت و سنتهاى لايتغير الهىاند و به بيان سوم، خدا در جهان شيوههاى معينى دارد كه گردش كارها را هرگز بيرون از آن شيوهها انجام نمىدهد. ناگفته نماند كه اين قوانين مانند قوانين موضوعه و از قبيل تعهدات و قراردادهاى اجتماعى و الزامات ذهنى مرسوم در ميان انسانها نيست؛ بلكه يك حقيقت تكوينى است كه بر اساس چگونگى جهان و موجودات آن انتزاع شده است و به همين دليل، تبديل و تغيير براى آن نيز محال است. 3. در يك ديدگاه، خداوند متعال سه عالَم (تجرد، مثال و ماده) آفريده كه بر اساس سنخيت اين عوالم و مرتبه وجوديشان در نظام هستى، هر يك داراى قوانين و سنن مخصوص به خودند. يعنى در عالم ماده، احكام و آثارى وجود دارد كه در عالم مثال نيست و بالعكس در عالم مثال سننى حاكم است كه در عالم ماده نمىباشد و همين طور عالم تجرد نسبت به عالم مثال و عالم ماده. خلقت اين سه عالم و حاكميت آثار و احكام خاص آنها ناشى از همان نكته دوم است يعنى قضا و قدر الهى چنين حكم كرده كه عالم مجرد و موجودات مجرد در مجراى خاصى باشند و عالم مثال و موجودات مثالى در كانالى ويژه و عالم ماده و موجودات آن نيز در مسيرى مخصوص به خود. براى آشنايى بيشتر با اين سه عالم و احكام و قوانين آن نك: استاد محمد شجاعى، معاديا بازگشت به سوى خدا. جلد اوّل، ص 212 - 241. 4 - عالم ماده به دليل سنخ و ماهيت مخصوص به خود و با توجه به مرتبه وجودىاش در نظام هستى، داراى احكام ويژه خود است كه اگر اين احكام، قوانين و سنن نباشد، عالم ماده ديگر عالم ماده نخواهد بود. در اين عالم تزاحم هست، تضاد هست، محدوديت هست، زوال و بطلان هست. جهان طبيعت مملو از قطعها و وصلها، بريدنها و پيوند زدنها است آميخته با نشاط و غم، شادى و رنج، اميد و شكست. تمامى اين آثار، لازمه ساختمان مخصوص اين عالم است. به هر روى، عالم ماده به دليل اين احكام و سنن، منشأ بلاها، رنجها، محنتها، بيمارىها و مانند اينها است كه ما از آن به «شُرور» ياد مىكنيم و همچنين منشأ خوشوقتىها، موفقيتها، شادىها، پيروزىها و مانند اينها است كه ما آن را «خيرات» مىناميم. با توجه به نكات پيش گفته، معلوم مىشود كه آنچه شما مثال زديد نسبت به انسانهاى نابينا، ناشنوا و ... لازمه و از آثار و احكام جهان طبيعت است و از آن گريزى نيست. عالم ماده، به دليل وجود تزاحمها و تضادها برخى از مسائل و امور را از مجراى صحيح خود خارج مىسازد و فرزندى را نابينا، كودكى را ناشنوا، خردسالى را فلج و ... به جهان مادى عرضه مىدارد. اين تفاوتها كه شخصى سالم، شخصى مثلاً فلج باشد، به دليل قوانين لايتغير حاكم بر عالم مادى است و ذات عالم مادى به دليل مرتبه وجودىاش چنين سننى را اقتضا مىكند. اين تفاوتها نظير خواص اشكال هندسى، ذاتىِ موجودات است. مثلاً وقتى شما مىگوييد خاصيت مثلث اين است كه مجموع زاويههايش برابر با دو قائمه است و خاصيت مربع اين است كه مجموع زوايايش برابر با چهار قائمه است، معنايش اين نيست كه به آن خاصيت دو قائمه داشتن، و به اين، خاصيت چهار قائمه داشتن را اعطا كردهاند تا اين پرسش پيش آيد كه چرا به اين مثلث مثلاً ستم شده و خاصيت چهار قائمه را ندادهاند. مثلث جز همان خاصيت معين را نمىتواند داشته باشد. مثلث را كسى مثلث نكرده است. يعنى، چنين نيست كه مثلث قبلاً در وضع ديگرى بوده و خواصى ديگر داشته است و كسى آمده او را تبديل به مثلث كرده است؛ و يا مثلث و مربع و غير اينها در يك مرحله از مراحل هستى و واقعيت خود، فاقد همه خواص بودهاند و بعد، يك قدرت قاهرهاى آمده است و اين خواص را ميان آنها تقسيم كرده است؛ و دلش خواسته كه به مجموع زواياى مثلث خاصيت تساوى با دو قائمه را بدهد و به مجموع زواياى مربع خاصيت تساوى با چهار قائمه را! بر اين اساس، اين كه مثلاً جمادات، رشد و درك ندارند و گياهان رشد دارند و درك ندارند و حيوان هم رشد دارد و هم درك دارد، ذاتى مرتبه وجودى جماد و نبات و حيوان است؛ نه آنكه همه اول يكسان بودهاند و بعد خداوند به يكى خاصيت درك و رشد را داده و به ديگرى هيچكدام را نداده و به سومى يكى را داده و يكى را نداده است. همچنين اينكه انسانى نابينا و ديگرى بينا، انسانى ناشنوا و انسانى شنوا است، ذاتى مرتبه وجودى جهان مادى است كه بر اثر يك سلسله قوانين لايتغير چنين رقم زده است كه برخى دچار مصائب و آلام فيزيكى و جسمى باشند و برخى ديگر چنين نباشند. به هر حال، اين حقيقتى است كه هر موجودى از موجودات و هر جزئى از اجزاء جهان حظّ و حق خود را كه امكان داشته دريافت دارد، دريافت كرده است. نگا: مرتضى مطهرى، عدل الهى، صص 172 - 169. با اين توضيح، مشخص مىگردد كه خداوند خالق و منشأ اين مصيبتها و «شرور» نيست بلكه خاصيت نظام مادى چنين اقتضايى دارد كه نمىتواند خير محض را قبول كند؛ به خلاف عالم تجرّد كه چنين است و تنها خير محض را مىپذيرد. با توجه به مثالى كه مطرح مىكنيم اين مطلب بيشتر روشن مىشود. شما نور خورشيد را در نظر بگيريد. اين نور وقتى به اشياء گوناگونى مىتابد، با توجه به سنخيت متفاوت اشياء، به صورت مختلف در مىآيد. مثلاً نور وقتى به فضا و جسم تيره برخورد مىكند، مبدّل به تيرگى شده و رو به تاريكى مىگذارد؛ خصوصاً كه در محل برخورد تابش نور با آن محل يا شىء، حرارتى نيز پديد مىآيد. حال اگر همين نور به مكانى روشن بتابد، اندازه زيادى از روشنايى خود را از دست نمىدهد و حرارت چندانى نيز بر اثر اين برخورد، پديد نمىآيد. نور، نور است و هم بر شىء تيره تابيده و هم بر شىء روشن. تابيدنِ خود را از هيچيك از آنها دريغ نكرده و تابش خود را يكسان به آنها ارزانى داشته است؛ پس چرا نور بر اثر برخورد با اشياء گوناگون متفاوت شد؟ آيا اين به دليل درونى خود نور بود و به بيان ديگر، آيا منشأ اين گوناگونى نور بود يا اشيائى كه نور با آنها برخورد كرد؟ كاملاً واضح است كه نور به جهت ظلمت شىء تيره مبدل به تيرگى شد و يا به جهت روشنى شىء، روشنايى خود را حفظ كرد. عوالم وجود نيز نسبت به خداوند متعال چنين است. خداوند سبحان فيض و عنايت خود را يكسان به جهان هستى عرضه داشته است؛ ولى تفاوت و اختلاف مرتبه وجودى و جنبه قابلى عوالم باعث مىگردد كه اين فيض و عنايت گوناگون جلوه نمايد. اين فيض، در عالم مجرد به دليل سنخيت وجودى اين عالم و احكام و قوانين خاص آن به صورت خير محض و خيرات محض جلوه مىكند و در عالم مادى به دليل سنخيت وجودى اين عالم و سنن و آثار مخصوص آن، به صورت اختلاط خير و شر و امتزاج آن دو ظهور مىكند. نگا: محمدبن ابراهيم صدرالدين الشيرازى، تفسير القرآن الكريم، ص 399. به هر روى، از آنجا كه ما معتقديم خداوند متعال جهان را به بهترين وجه خلق فرموده و عالم را بر اساس سنن و قوانين لايتغير قرار داده است، بر اين باوريم كه وجود «شرور» همراه «خيرات» در جهان طبيعت، لازمه سنت و قانون لايتغير جهان مادى است؛ و از اين رو منشأ شرور را عالم ماده و قوانين ضرورى حاكم بر آن مىدانيم. البته براى تكميل پاسخ توجه به دو نكته ضرورى است: اوّل آنكه شرور طبيعى كه در مثالهاى شما مطرح شده است و از جمله شرورى است كه از اراده و اختيار انسان نشأت نمىگيرد، بلكه اقتضاى جهان طبيعت است؛ نسبت به خيرات جهان بسيار كم و ناچيز است. اگر آمارى گرفته شود و افراد نابينا، ناشنوا، فلج و ... شمارش گردند، نسبت به افرادى كه از سلامت كامل جسمى برخوردارند، بسيار اندكند و اين نيز از لطف خداوند است كه در جهان مادى كه اقتضاء امتزاج خير و شر دارد، شرور طبيعى كمتر از خيرات طبيعى باشد. دوّم آنكه، بر اساس آيات قرآن و روايات، اولاً شرور طبيعى براى امتحان و آزمايش انسان مىباشد همچنانكه خداوند در اين آيه از قرآن كريم مىفرمايد: «و لنبلونكم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشر الصابرين؛ بقره/ 155.و قطعاً شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى، و كاهش در اموال و جانها و محصولات مىآزماييم؛ و مژده ده شكيبايان را». چرا كه گوهر اصلى انسان در امتحانات هويدا مىشود.
گر چه خود را بس شكسته بيند او | آب صافى دان و سرگين زير جو |
چون بشوراند تو را در امتحان | آب، سرگين رنگ گردد در زمان |
در تك جو هست سرگين اى فتى | گر چه جو صافى نمايد مر تو را |
مثنوى/ 1 /3219 - 3217. و در آيهاى ديگر مىفرمايد: «و لقد أخذنا آل ف رعون بالسنين ون قص من الثمرات لعلهم يذكرون؛ در اين باب نگا: الميزان، ج 14، ص 287. و در حقيقت ما فرعونيان را به خشك سالى و كمبود محصولات دچار كرديم، باشد كه عبرت گيرند». ثانياً شرور طبيعى وسيلهاى است براى كيفر اعمال انسانها و انتقام و قهر الهى مانند نزول عذاب الهى بر قوم عاد، لوط، فرعون، اصحاب ايكه و حجر و ... نگا: اعراف/136، هود/82، فيل/4 و .... ثالثاً از ديدگاه احاديث، خداوند در مقابل رنجها، دردها و مصائبى - كه بعضى از انسانها ناخواسته دچار آنند و ما از آن به شرور طبيعى ياد مىكنيم - در سرا و عالم ديگر يعنى قيامت، جزاى برترى اعطا مىفرمايد. به دليل مجال كم تنها به ذكر دو روايت بسنده مىكنيم: 1. امام صادق(ع) [در توجيه نقصهاى بدنى مانند نابينايى و ناشنوايى ]تأكيد مىفرمايند كه خداوند در آخرت به چنين اشخاصى در صورت بردبارى و صبر، چنان پاداشى اعطا مىكند كه اگر ميان بازگشت به دنيا و تحمل دوباره همين مصايب و باقى ماندن در آخرت مخيّر باشند، بازگشت به بلايا را انتخاب مىكنند، تا اجرشان افزوده گردد. بحارالانوار، ج 3، ص 71. 2. امام رضا(ع) مىفرمايند: «بيمارى مؤمن موجب پاك شدن او از گناهان و لغزشها و رحمت الهى در حق مؤمن است و براى كافر عذاب و لعن است. بيمارى در حالت مؤمن پايدار است تا اين كه گناهان او پاك گردد.» محمدبن علىصدوق، ثوابالاعمال و عقابالاعمال، ترجمه و تصحيح علىاكبر غفارى، ص 429.
دان كه نَبْوَد فعل همرنگ جزا | هيچ خدمت نيست همرنگ عطا |
مزد مزدوران نمىماند به كار | كان عرض وين جوهر است و پايدار |
آن همه سختى و زور است و عرق | وين همه سيم است و زرّ است و طبق |
ادامه مطلب
قارون چه كسى بود؟
خلاصه ى داستان قارون، با توجه به آيات قرآن، از اين قرار است كه او شخص زيباروى از بنى اسرائيل بود و در بيابان به سر مى برد و از علم كيمياگرى بهره داشت و از اين راه گنجى فراوان اندوخته بود و به شدت به حضرت موسى(عليه السلام) رشك مى برد؛ از اين رو به زن بدكاره اى پول داد و او را وادار كرد تا شهادت بدهد كه حضرت موسى(عليه السلام) او را به رفتار پرخطر مجبور كرده است، سپس نزد حضرت موسى(عليه السلام) آمد و گفت: بنى اسرائيل را جمع كن و دستور پروردگارت را براى آن ها بازگو! حضرت موسى(عليه السلام)مردم را جمع كرد و احكام خداوند را براى آن ها بيان نمود، وقتى كه حكم زنا را بيان مى كرد، بنى اسرائيل گفتند: حتى اگر زناكار تو باشى، همين حكم جارى مى شود؟ حضرت موسى(عليه السلام) فرمود: آرى! بنى اسرائيل گفتند: تو زنا كرده اى! حضرت موسى(عليه السلام) با تعجب گفت: من؟! گفتند: آرى! آن گاه از آن زن بدكاره خواستند تا شهادت بدهد. حضرت موسى به او فرمود: تو را به خدا قسم مى دهم كه جز سخن راست نگويى! آن زن گفت: حال كه مرا قسم دادى، راست مى گويم، و اينك شهادت مى دهم كه تو بى گناه و فرستاده ى خداوند هستى!
حضرت موسى(عليه السلام) به سجده افتاد و در سجده به شدّت گريه كرد؛ وحى آمد: چه چيزى تو را به گريه انداخته است؟ ما زمين را به فرمان تو در آورده ايم، هرچه مى خواهى امر كن!
حضرت موسى(عليه السلام) سر از سجده برداشت و فرمود: اى زمين آن ها را در كام خود فرو بر! ناگهان زمين شكافته شد و در حالى كه فرياد مى زدند: يا موسى! يا موسى! ... همگى هلاك شدند.[1]
قرآن درباره ى قارون مى فرمايد:
(إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِى الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ)؛[2]
قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد؛ ما گنج هايى به او داده بوديم كه كليد انبارهاى او را گروهى نيرومند[3] حمل مى كردند. هنگامى كه قومش به او گفتند: شادى مكن كه خدا شادى كنندگان مغرور را دوست ندارد.»
قرآن در ادامه مى فرمايد:
(قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْم عِنْدِى... فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِى زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِىَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظّ عَظِيم وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً)[4]
قارون مى پنداشت به دليل علم و دانش و حسن تدبير او، دارايى اش زياد شده است. وقتى خود را با زيورآالات تزيين كرده بود، در اجتماع مردم حاضر شد. كسانى كه اهل دنيا بودند گفتند: اى كاش ما هم مانند قارون ثروتمند بوديم! سعادت و نصيب او بسيار زياد است.
كسانى كه دانا بودند، گفتند: واى بر شما! ثواب آخرت براى كسى كه ايمان بياورد وعمل نيكو انجام دهد، بهتر است.
حضرت امام صادق(عليه السلام) از پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) روايت كرده اند:
هر كس لباسى بپوشد و در آن، تكبّر و خودخواهى كند، خداوند او را در جهنم با قارون همنشين خواهد كرد؛ چون قارون اولين كسى بود كه چنين كرد.[5]
نكته هاى آموزنده
قارون، سمبل ثروتمند متكبر است واز سرگذشت او مى آموزيم:
1. تحصيل علم و رسيدن به مراتب عالى علمى، بسيار ارزشمند و عالِم از مقامى بلند برخوردار است؛ ولى اگر به كبر و غرور و حسد گرفتار شود، از بلنداى عزّت سقوط خواهد كرد و خود و اطرافيانش را به هلاكت خواهد رساند؛
2. همه چيز از خداوند متعال است و در هر مقام و مرتبه اى، بايد شكرگزار او بود و سرچشمه ى شكرگزارى، تواضع است، در غير اين صورت، تكبّر و خودخواهى به زودى به ذلّت و خوارى تبديل خواهد شد؛
3. اگر انسان بى ايمان باشد و نيكوكارى نكند، تمام گنج هاى زمين به حال او نفعى ندارد و توانمندى هاى مادى زودگذر و ناپايدار است.
4. هيچ گاه عمل نيك را نبايد كوچك شمرد، حتى اگر از گنهكار باشد؛ چنانچه راستگويى يك بدكاره به نجات انسانى بزرگ انجاميد.
پی نوشتها:
[1]. تاريخ مدينه دمشق، ج61، ص94؛ بحارالانوار،ج13، ص250؛ تفسير الميزان، ج16، ص84.
[2]. قصص، 76.
[3]. مفسران تعداد اين گروه را بين سه نفر تا چهل نفر ذكر كرده اند.
[4]. قصص،78 ـ 80؛ تفسير قمى، ج2، ص144.
[5]. وسائل الشيعه، ج3، ص 368.
منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آيينه ى وحى، سيد مرتضى قافله باشى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1383).
ادامه مطلب
خداوند درباره فايدههای قرآن چه فرموده است؟
لزومي ندارد همه موضوعات با تمام جزئيات صراحتاً در قرآن ذكر شود؛ بلكه هر چه موجب هدايت و سعادت بشر است ارائه ميشود تا وصف "هديً للناس" (بقره، 185) يا "هديً و رحمهً للمؤمنين" (يونس، 57) بر آن صدق كند و براي كسي، دليلي عليه خداوند مبني بر عدم هدايت و راهنمايي وجود نداشته باشد؛ "لئلاّ يكون للناس علي الله حجّه بعد الرّسل" (نسأ، 165) و خداوند همين تعداد آيات قرآن را براي هدايت مردمان كافي دانسته است. اكنون، با دانستن اينقانون كلي، ميگوييم كه خداوند، پيامبر اكرم، حضرت محمد6 را بيانگر تفاصيل احكام معرفي كرده و اصول آن احكام را در قرآن بيان فرموده است؛ " اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده توضيح دهي و اميد كه آنان بينديشند." (نحل، 44) از سوي ديگر فرمان درمان داده تا دستورها و توضيحات پيامبر را بپذيرند؛ " و آنچه را فرستاده او به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را بازداشت، باز ايستيد. و از خدا پروا بداريد كه خدا سخت كيفر است." (حشر، 7) و باز فرمود: " بگو: خدا و پيامبر را اطاعت كنيد؛ پس اگر پشت نموديد، بدانيد كه بر عهده او است آنچه تكليف شده و بر عهده شما است آنچه موظف هستيد و اگر اطاعتش كنيد، راه خواهيد يافت و بر فرستاده خدا جز ابلاغ آشكار مأموريتي نسيت." (نور، 54) از اين رو است كه مسلمانان درباره جزئيات احكام همچون كميت و كيفيت نماز و روزه و حج و زكات و غيره به سنت پيامبر اعتماد ميكنند.
ادامه مطلب
فلسفه و تاریخچه ختم قرآن چیست؟
درباره تاریخچه ختم قرآن باید به شما عرض نماییم که ختم قرآن به اوائل اسلام و زمان حیات پیامبر اکرم (ص)می رسد و احادیثی نیز در این باره از سوی اهل بیت (ع)مبنی بر اهتمام پیامبر (ص)به ختم قرآن و توصیه های ایشان به صحابه خویش در این زمینه وارد شده است.[1] اما درباره فلسفه این موضوع باید بگوییم که با توجه به مضامین دعاهایی که در هنگام ختم قرآن کریم از اهل بیت عصمت و طهارت به دست ما رسیده است[2] می توانیم برداشت کنیم که چون قرآن کتاب هدایت و مایه سعادت بشر است و به عنوان کامل ترین کتاب آسمانی که مورد تحریف هم قرار نگرفته مطرح می باشد لذا بر هر مسلمانی ضروری است که به این کتاب رجوع کرده و در آیات آن تامل و تفکر و تعمق نماید لذا طرح ختم قرآن کریم در همین راستا و به منظور تشویق مسلمانان برای اهتمام به این موضوع است .
پی نوشتها:
[1] بحار الانوار،ج71 و 89
[2] نظیر دعایی که از امام سجاد (ع) در هنگام ختم قرآن در کتاب مصباح المتهجد ،ص 520 نقل شده است.
http://www.hawzah.net
ادامه مطلب
معماهای جالب و خواندنی قرآن کریم
15 معما و نکته زیبای قرآنی برای علاقندان به تعلیم و تربیت و معلومات قرآنی
قرآن کریم به عنوان کلام وحی در بردارنده معارف، داستانها، قصهها، پندها و معماهای فراوان و آموزنده است هرچند هدف از نزول قرآن مجید تنها بیان این مسائل نبوده است، اما توجه به آنها نشان از اعجاز این کلام الهی و زیباییهای آن دارد که محققان و پژوهشگران قرآنی آنها را استخراج کردهاند.
.
در این مطلب به 15 معمای زیبای قرآنی اشاره میکنیم…
.
1- سورههایی که حضرت محمد(ص) فرمود آن سورهها مرا پیر کرد، چیست؟
2- کدام سوره قرآن به نام یکی از فلزات است؟
3- نام موجودی که نه انسان است و نه حیوان و نه فرشته و نام یکی از سورههای قرآن است؟
4- سورهای که نام میوهای است و خداوند به آن قسم خورده است؟
5- نام سورهای که به معنای روزگار است، چیست؟
6- کدام سورهها نشان دهنده بخشهایی از شبانه روز هستند؟
7- سورههایی که نام آنها از اولین کلمه همان سوره گرفته شده، کدامند؟
8- نام مرد دانشمندی که یکی از سورههای قرآن به نام اوست؟
9- سورههایی را که تعداد آیههای آن، برابر با تعداد امامان معصوم است؟
10- سورهای که به نام یکی از روزهای هفته است؟
11- کدام سوره به «قلب قرآن» معروف است؟
12- کدام سوره به «عروس قرآن» مشهور است؟
13- تنها سورهای که به زبان حال بندگان نازل شده، کدام است؟
14- زینت قرآن چیست؟
15- کدامیک از اسماء الحسنی خداوند است که 114 مرتبه مطابق با تعداد سورههای قرآن آمده است؟
.
پاسخ:
1- سورههای هود، واقعه، مرسلات و نبا میباشد.
2- «حدید» که به معنای «آهن» است.
3- سوره«جن»
4- سوره «تین»
5- سوره «دهر»
6- فلق، عصر، لیل و فجر.
7- تبت، عصر، قارعة، عبس، لیل، شمس و…
8- «لقمان»
9- «تحریم » و«طلاق» است.
10- «جمعه»
11- سوره «یس»
12- سوره «الرحمن»
13- سوره«حمد» است.
14- به فرمایش حضرت محمد(ص)صوت زیبا زینت قرآن است.
15- لفظ «رحیم» 114 مرتبه در قرآن کریم آمده است.
ادامه مطلب
هنگام خواب چه سوره هایی را بخوانیم؟
زیاد شدن دغدغه های زندگی امروزه موجب شده خیلی از مردم به دنبال راه های مختلف رسیدن به آرامش باشند.
کلاس های مختلف تمرکز و آرامش با نام های جدید طرفداران زیادی پیدا کرده است. این متدها روش هایی برای آمادگی قبل از خواب به منظور فرار از افکار پریشان وبی خوابی هم دارند.
منشأ آرامش یاد خدا و تکیه به منبع لایزال الهی است.خدا در قرآن می گوید که تنها با یاد خدا دل ها آرامش می یابد."...أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئنُّ الْقُلُوب"(28رعد)
تلاوت قرآن و یاد خدا در شب نیز برای آرامش تاثیر بسیار دارد. در روایت نیز توصیه به تلاوت قرآن و بویژه برخی از سور خاص شده است.
در حدیثی از حضرت محمد (صلى اللّه علیه و آله) نقل شده كه ایشان قبل از خواب مسبحات را تلاوت می نمودند و مى فرمایند:" ان فیهن آیة افضل من الف آیة " (در آنها آیه اى است كه از هزار آیه برتر است.)
البته پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) این آیه را تعیین نفرموده ، ولى بعضى از مفسران احتمال داده اند كه آیه آخر سوره حشر منظور است ، هر چند دلیل روشنى براى این معنا نیز در دست نیست .
امام باقر(علیه السلام) نیز در حدیثی فرمودند: "من قراء المسبحات كلها قبل ان ینام لم یمت حتى یدرك القائم(علیه السلام) و ان مات كان فى جوار رسول الله (صلى اللّه علیه و آله)"(كسى كه «مسبحات» را قبل از اینکه بخوابد بخواند از دنیا نمى رود تا حضرت مهدى(علیه السلام) را درك كند، و اگر قبلا از دنیا برود در جهان دیگر در همسایگى رسول خدا خواهد بود.)
مسبحات سوره هائى است كه با کلمه ای که از ریشه "سبح" است آغاز مى شود و آن ها هفت سوره است: سوره اسرا، حدید، حشر، صف، جمعه ، تغابن و اعلی.
البته برخی منظور از مسبحات را شش سوره آخر را می دانند و برخی مفسرین مانند نویسنده تفسیر نمونه معتقد است، مسبحات سوره هایى است كه با سبح لله یا یسبح لله آغاز مى شود و آن پنج سوره است: سوره حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن.
اگر فرصت بر تلاوت همه مسبحات ندارید، در بین این سور بر تلاوت سوره حشر تاکید ویژه ای شده است. پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) می فرمایند: "من قراء سورة الحشر لم یبق جنة و لا نار و لا عرش و لا كرسى و لا حجاب و لا السموات السبع و لا الارضون السبع و الهوام و الریاح و الطیر و الشجر و الدواب و الشمس و القمر و الملائكة الا صلوا علیه ، و استغفروا له و ان مات من یومه او لیلته مات شهیدا"(هر كس سوره حشر را بخواند تمام بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و حجاب و آسمانها و زمین هاى هفتگانه و حشرات و بادها و پرندگان و درختان و جنبندگان و خورشید و ماه و فرشتگان همگى بر او رحمت مى فرستند، و براى او استغفارمى كنند، و اگر در آن روز یا در آن شب بمیرد شهید مرده است.)
همچنین امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: "من قراء اذا امسى الرحمن و الحشر وكل الله بداره ملكا شاهرا سیفه حى یصبح "(هر كس سوره الرحمن و حشر را به هنگام غروب بخواند خداوند فرشته اى را با شمشیر برهنه مأمور حفاظت خانه او مى كند.)
قاعدتا به هر میزان که توجه و تفکر در قرائت بیشتر باشد امید به این آثار نیز بیشتر خواهند بود.
سور مسبحات با "سبح لله" برخی با "یسبح لله" آغاز می شود و در واقع با تسبیح الهی آغاز می گردد.اما این تسبیح به چه معنا است؟
تسبیح كه مصدر فعل «سبح» است ، به معناى منزه داشتن است ، منزه داشتن خدا از هر آنچه كه مستلزم نقص و ناسازگارى با ساحت كمال الهی است.
در ابتدای سوره حدید آمده است: "سبَّحَ للَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْكِیمُ"( آنچه در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مىگویند؛ و او عزیز و حكیم است.)(1/حدید)
منظور از تسبیح هر آنچه در آسمان ها و زمین است تسبیح حقیقی است نه مجازی و زبان حال. همچنین در جای دیگر می فرماید: " تُسبِّحُ لَهُ السمَوَت السبْعُ وَ الاَرْض وَ مَن فِیهِنَّ وَ إِن مِّن شىْءٍ إِلایُسبِّحُ بحَمْدِهِ وَ لَكِن لاتَفْقَهُونَ تَسبِیحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِیماً غَفُورا"(آسمانهاى هفتگانه و زمین و كسانى كه در آنها هستند، همه تسبیح او مىگویند؛ و هر موجودى، تسبیح و حمد او مىگوید؛ ولى شما تسبیح آنها را نمىفهمید؛ او بردبار و آمرزنده است.)(44/اسراء)
که این آیه دلالت بر تسبیح حقیقی دارد و اگر مجاز بود به این معنا بود که هر موجود ی در آسمان ها و زمین با هستى خود بر پاک و منزه بودن خالقش از هر نقصی دلالت دارد و دیگر نمی گفت:"شما آن تسبیح را نمی فهمید."
پس تمامی موجودات عاقل و غیر عاقل تسبیح الهی با زبان و تنریه به معنای حقیقی کلمه می کنند، هر چند که ما آن را نمی فهمیم.
منبع:tebyan.net
ادامه مطلب
چرا در قرآن کافران به مردگان تشبیه شده اند؟

وقتی آیات کلام الله مجید را برای کفار تلاوت می کردند به خاطر عناد و دشمنی که با رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) داشتند و به خاطر تعصبات کورکورانه و خواسته های نفسانی که داشتند با توجه به این که آیات را شنیدند و به حقیقت آن در نزد خود اعتراف می کردند ولی حاضر به قبول و ایمان به آن آیات شریف نمی شدند و این به خاطر وجود موانع که همان خباثت باطنی و عناد و تعصب است، می باشد.
با توجه به آیه 22 سوره مبارکه فاطر، «مَنْ فِی الْقُبُور» چه کسانی هستند؟
وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ
و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد میرساند، و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانی! (سوره مبارکه فاطر آیه 22)
نکته اول:
در تفسیر و تبعین آیات آنچه که خیلی مورد اهمیت می باشد این است که همیشه باید به دنبال ارتباط بین آیات و سوره ها بود چرا که دربسیاری از موارد آیات یکدیگر را تفسیر و روشن می کنند درنتیجه معمولاً در تفسیر آیات با آیات دیگر بی ارتباط نمی باشد بلکه دربسیاری از موارد یک ارتباط منسجم و هدفمندی بین آیات وجود دارد که اگر بدون توجه به این ارتباط بین آیات پا درمسیر تفسیر آیات بگذاریم بی شک درمسیر قدم گذاشته ایم که خالی از اشتباه و کج فهمی نیست
نکته دوم:
در کنار توجه به آیات و ارتباطی که بین هم دارند باید به سنت صحیح و روایات وارده در کنار آیات که از حضرات معصومین حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام توجه ویژه نمود چرا که خداوند تبارک و تعالی این وظیفه را به عهده حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) قرار داده است:
بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ
(از آنها بپرسید که) از دلایل روشن و کتب (پیامبران پیشین آگاهند!) و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی و شاید اندیشه کنند! (نحل:44)
درنتیجه بی توجهی به سنت صحیح، در واقع توجه نکردن به روش درست برخورد با کلام الله مجید می باشد.
نکته سوم:
توجه نمودن به قوانین ادبی و بلاغی در برخورد به آیات کلام الله مجید از جمله توجه به وجود تشبیه و استعارات و سایر نکته های بلاغت و فصاحت در آیات با رجوع کردن به تفاسیر علماء تفسیر درخصوص این آیه به اشارات دقیقی دست پیدا می کنیم از جمله علامه طباطبائی می فرمایند منظور از «مَنْ فِی الْقُبُور» کفاری هستند که به خاطر کفری که دارند منکر حقیقت شده اند. (ترجمه المیزان، ج17، ص: 51)
علت تشبیه کفار به من فی القبور
سوالی که در این خصوص به ذهن می رسد این است که چرا کفار به «مَنْ فِی الْقُبُور» تشبیه شده اند؟ آیا واقعاً ارتباطی بین کفار و «مَنْ فِی الْقُبُور» وجود دارد؟
معمولاً بین علماء ادبیات معروف است که می فرمایند: بین مشبه و مشبه به یک ارتباطی به نام وجه شبه وجود دارد. حال چه وجه شبهی دراین تشبه به کار رفته که کفار را به مردگان در قبر تشبیه کرده است؟
برای جواب به این موضوع بهتر است خصوصیات کفار را باهم بررسی کنیم:
وقتی آیات کلام الله مجید را برای کفار تلاوت می کردند به خاطر عناد و دشمنی که با رسول اکرم (صلی الله علیه وآل وسلم) داشتند و به خاطر تعصبات کورکورانه و خواسته های نفسانی که داشتند با توجه به این که آیات را شنیدند و به حقیقت آن در نزد خود اعتراف می کردند ولی حاضر به قبول و ایمان به آن آیات شریف نمی شدند و این به خاطر وجود موانع که همان خباثت باطنی و عناد و تعصب است، می باشد.
در حقیقت مردگان به سبب خروج از دنیا، دیگر از برهان و دلیل و هدایت جدیدی بهره مند نمی شوند. کفار هم همینگونه اند. دلشان مرده است و از هدایت بهره مند نمی شوند.
به عبارتی تشابه این مردگان با کفار از این باب است که من فی القبورکفاری هستند که چون بر دل هایشان مهر خورده است، خاصیت پذیرفتن هدایت را از دست داده، و لذا آنها را به مرده تشبیه کرده است.
اگر منشاء حیات وزندگانی افراد وجامعه، ایمان باشد، پس کفر هم عامل مرگ افراد و جامعه خواهد بود.
بنابراین، معنی آیه این می شود که ای پیامبر؛ همانگونه که هرگز نمیتوانی حیات و روح را به اموات در قبور باز گردانی، هم چنین هرگز نمیتوانی حیات ایمان را به افراد کافر که قلب آنان مرده و به ضلالت و عناد دچار گشته، باز گردانی.
ادامه مطلب
آيه شماره 60 از سوره مبارکه عنکبوت
آيه شماره 60 از سوره مبارکه عنکبوت
وَكَأَيِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
و چه بسا جنبندهاى كه نمىتواند روزى خود را تأمين كند، خداست كه به او و به شما روزى مىدهد و اوست شنواى دانا.
صبر و توكّل، دو نمونهى روشن از عمل صالح است. «عملوا الصّالحات... الّذين صبروا و... يتوكّلون»
ربوبيّت خداوند، زمينهى توكّل بر اوست. «على ربّهم يتوكّلون»
فشارهاى روحى و مشكلات زندگى از موانع راه نيكوكاران است، كه بايد با صبر و توكّل آنها را برطرف كرد. «صبروا - يتوكّلون»
رمز موفقيّت و سعادت در چهار چيز است:
الف: ايمان و انگيزه. «آمنوا»
ب: كار و كوشش. «عملوا»
ج: استمرار و استقامت. «صبروا»
د: توكّل بر خدا، در برابر وسوسهها و نگرانىها. «على ربّهم يتوكّلون»
توكّل بر خداوند، بايد همراه بكارگيرى تمام توان و استقامت درونى باشد. («صبروا» خبر از گذشته است كه آنان تمام توان خود را قبلاً به كار گرفتهاند و «يتوكّلون» خبر از آينده مىدهد، يعنى در برابر خطرات و حوادث آينده و پيشبينى نشده، بر خداوند توكّل مىنمايند.)
ادامه مطلب
آيه شماره 110 از سوره مبارکه اسراء
آيه شماره 110 از سوره مبارکه اسراء
قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا
بگو: نام اللّه را بخوانيد يا نام رحمان را، هر كدام را بخوانيد، پس بهترين نامها از آن اوست. ونمازت را خيلى بلند يا خيلى آهسته نخوان وميان اين دو، راهِ (معتدلى) را انتخاب كن.
نامهاى خدا، همه به يك حقيقت برمىگردد و عين ذات اوست. «ايّاًما تدعوا»
اسماى حُسنى وبرترين صفات، مخصوص خداوند است. «فله الاسماء الحسنى»
چون از سويى خدا و كمالاتش بىنهايت است، و از سوى ديگر عقل و كلمات انسان محدود، بهترين راه آن است كه خدا را به نامهايى بخوانيم كه از خود او و قرآن گرفتهايم، وگرنه انسان ممكن است به انحراف افتد واسمهاى نامناسب براى خدا بتراشد.«الاسماء الحسنى»
در دعا خواندن، انسان آزاد است كه خدا را به هر يك از نامهايش كه مىخواهد، بخواند. «ايّاًما تدعوا...»
در همهى نامهاى خدا، بهترين معانى و مقدّسترين مفاهيم به كار رفته است. «فله الاسماء الحسنى»
اسلام، دينى ميانه و معتدل است، حتّى قرائت نمازش بايد با صدايى ميانه باشد. «وابتغ بين ذلك سبيلاً»
اسلام، غير از نيّت و عمل، به شيوه و كيفيّت عمل هم نظر دارد. نماز بايد روى آداب خاصّ خوانده شود. «لاتجهر، لاتخافت، اِبتَغ بين ذلك»
ادامه مطلب
تفسیر هایی از آیت الله ضیاء آبادی
برای دانلود کردن قرائت های بالا، روی آیکون کلیک راست نموده
و گزینه ...Save Target As را انتخاب نمایید,
ادامه مطلب