قوانین و عقاید شیطان پرستان
شیطان پرستان دارای یك سری اعتقادات هستند كه در كتاب انجیل شیطانی آمده است و همچنین دارای كلیسای شیطان نیز میباشند كه در 30 آوریل 1966 توسط آنتون لاوی تاسیس شد و در پس از مرگش اداره آن به همسرش بلانش بارتون رسید و در حال حاضر نیز توسط یكی از اعضای قدیمی آن یعنی پیتر گیلمور اداره میشود . این كلیسا تنها مكانی است كه بر اساس قوانینش با استفاده از كمكهای مالی دولتها برقرار نیست و اعضای آن براي ورود به آن باید پول بپردازند در ضمن كودكان نیز تا زمانی كه توانایی درك فلسه آنها را پیدا نكرده اند اجازه ورود به آنجا را ندارند .در ضمن ورود افراد غیرشیطان پرست به آنجا بدون ایراد میباشند.
انجیل شیطانی شامل 4 بخش است : "كتاب شیطان" ،"كتاب لوسیفر"،"كتاب بلیل Book of Belial " و" كتاب لویتان Book of Leviathan" که هر کدام شامل مطالب خاص خود ميباشند فصل اول اين کتاب احکام 9 گانه شيطان پرستي است . خوب است نگاهي به اين 9 حکم بيندازيم :
1. شیطان به جای ریاضت نماینده افراط است.
2. شیطان به جای اینكه نمایاننده توهم های معنوی باشد نماینده زندگی مادی است.
( همه مسائل و تجارب غيرمادي و معنوي از ديد آنها توهم و دروغ و تظاهر خوانده ميشود.)
3. شیطان نشان دهنده عقل پاك است به جای خودفریبی متظاهرانه.
4. شیطان نشانه عشق به افرادی است كه لیاقتش را دارند نه هدر دادن آن براي افراد نمك نشناس .
(درست برعکس مسيحيت و ساير اديان که عشق به انسانها را به انسانها آموزش ميدهد)
5. شیطان به ما انتقام جویی را به جای برگرداندن طرف دیگر صورت نشان میدهد.
(درست برخلاف کلام حضرت عيسي(ع) ؛ در اسلام نيز در برابر ظلم سکوت نميکند اما پاسخ يک سيلي را فقط يک سيلي ميداند و بس!)
6. شيطان به ما مسئوليت در برابر مسئول را به جاي مسئوليت در برابر موجودات ترسناک خيالي را مي آموزد.( يعني اعتقاد به معاد و بهشت و جهنم را تنها عامل انسانيت افراد با ايمان ميداند و همچنين خود را فقط دربرابر کسي مسئول ميداند که در برابرش مسئوليت دارد نه ساير افرادي که ممکن است درگير عملي شوند که او انجام ميدهد.)
7. شيطان ميگويد که انسان حيوان ديگري است، گاه برتر و اکثر مواقع به دليل " روح خدايي و پيشرفت ذهني اش که از او بدطينت ترين حيوان را ساخته است " پست تر است. (دقت کنيد که روح خدايي که به اعتقاد اديان منشاء و دليل بزرگي و خوبي انسانهاست در اين نظريه دليل بدطينت ترين موجود بودن اوست.)
8. شيطان آنچه را که گناه مينامند را عواملي برای ارضاي نيازهاي فيزيکي ، حسي و ذهني ميداند.
( يعني گناهان را برای ارضاء نيازهاي انساني لازم ميداند)
9. شيطان بهترين دوست کليساست زيرا آن را سالها مشغول کرده.
بد نيست برخي قسمتهاي اين کتاب را بخوانيم :
" به نام خدای بزرگ ما ؛ شيطان ؛ به شما فرمان ميدهم که از دنيای سياه بيرون آييد . به نام چهار شهريار سياه جهنم ؛ پيش آييد . شيطان ؛ جام باده لذت را بردار . اين جام پر از اکسير زندگی است ؛ و آنرا با نيروی جادوی سياه انباشته کن . اين نيرو در سراسر عالم کائنات وجود دارد و حامی آن است . آمين "
ای دوست و همدم شب ؛ تو از صدای سگ ها و ريختن خون شاد ميشوی ؛ تو در ميان سايه های قبور ميگردی ؛ تو تشنه خون هستی و بشر را تهديد ميکنی گور گومورو ؛ ماه هزار چهره ؛ به قربانيان ما با نظر مساعد بنگر . دروازه های جهنم را بگشا و بيرون بيا ... "
و در مقایسه با این جملات، لاوی ۹ گناه شیطانی را نیز نام برده است:
حماقت، ادعا و تظاهر، نفس گرایی، انتظار بازپس گرفتن از دیگران،(آنچه به آنها داده اید)، خود را فریب دادن، پیروی از رسوم و عقاید دیگران، روشن بینی نا کافی، فراموش کردن ارتدکسی گذشته (به طور مثال، قبول کردن چیزی قدیمی در بسته بندی جدید، به عنوان نو)، غرور و افتخار بی حاصل (مانند غروری که هدف شخصی را از درون میپوساند) و کمبود محسنات !
لاوی سپس ۱۱ قانون شیطانی را نیز وضع کرد، که در حالی که نظام نامهای اخلاقی نیست، ولی راهنماییهای کلی برای زندگی شیطان پرستی را ارائه کرده است:
۱- هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.
۲- هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران میخواهند آن را بشنوند بازگو نکن.
۳- وقتی مهمان کسی هستی، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو.
۴- اگرمهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.
۵- هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیدهای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.
۶- هرگز چیزی را که متعلق به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو میخواهد آن را بگیری.
۷- اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواسته هایت استفاده کردهای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواسته هایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست خواهی داد.
۸- هرگز از چیزی که نمیخواهی در معرض آن باشی شکایت نکن.
۹- کودکان را آزار نده.
۱۰- حیوانات (غیر انسان) را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفتهای یا برای شکارشان.
۱۱- وقتی در سرزمینی آزاد قدم بر میداری، کسی را آزار نده، اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد. اگر ادامه داد، نابودش کن
ادامه مطلب
نمادهای شیطان پرستان و جایگاه انها
امروزه شیطانگرایی فراتر از حرکتی زودگذر، با داعیه معنویت به میدان آمده است. این مرام برخلاف تصور رایج، جذابیتهایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی که تصور روشنی از آموزههای این آیین ندارند، بسیار دشوار است. برای بازخوانی مفهوم شیطانگرایی به تورق کتاب «کاوشی در معنویتهای نوظهور» اثر حجتالاسلام حمزه شریفیدوست پرداختیم که بخش انتهایی آن در ادامه میآید:
*نمادهای شیطانی
در مورد نمادها سه نکته اساسی باید مورد توجه قرار گیرد. غفلت از این سه امر، ممکن است به شناخت و تحلیل ناصواب این فرقه منجر شود و یا باعث ترویج ناخواسته آیین شیطانی شود:
اول اینکه جریان شیطانی، بسیاری از نمادهایی را که در دیگر آیینها و مسلکها ریشه دارد، امروز به سود خویش و در خدمت خود به کار گرفته است. بسیاری از نمادهایی که امروزه به نام شیطانپرستی مشهور شده، متعلق به جریان شیطانی نیست و آنها این نمادها را تصاحب کردهاند. هدف از این تردستی، اثبات ریشهدار بودن آیین شیطانپرستی و تثبیت آن و اعتمادبخشی به یاران شیطان است.
پارهای از این نمادها در تمدنهای باستانی مصر و یونان ریشه دارد و بعضی دیگر متعلق به شرق است؛ چنان که آنتوان لاوی در کتابش «کالی» و «شیوا» را که در میان هندوها و یوگیها جایگاه خاصی دارند و از خدایان هندو به حساب میآیند همان شیطان معرفی میکند. بعضی از نمادهای ماسونها یا کابالا نیز اکنون در خدمت این آیین قرار گرفته است. هر چند جریان شیطانی محصول عرفان یهود و فراماسونری و نتیجه نامشروع این دو جریان است، جریان شیطانی، امروزه خود را آیینی برخوردار از سنتهای منحصر به فرد، نمادهای ویژه، مبانی و مجزا و در یک کلمه، یک «جریان مستقل تاریخی» معرفی میکند.
دوم اینکه نمادها لزوماً معنای واحد ندارند. علت این است که فرهنگهای مختلف از هم دیگر تأثیر پذیرفتهاند و اقوام و ملتها، در تعامل با دیگر فرهنگها، دست به اقتباس زده و به سود خود، تغییراتی در محصولات دیگران - البته به نسبت آرمانها و ارزشهای بومی خود - دادهاند و به مرور، این فرآورده جدید، نماد ارزشها و باورهای ایشان شده است؛ بنابراین نمادها نه ریشه واحد دارند و نه معنای واحد.
نکته سوم اینکه چون نماد ابزاری قوی و نافذ است و چون برخورداری از نمادهای گویا و متنوع، قدرتی بیبدیل محسوب میشود، نسبت به دادن نمادهای دیگر آیینها به شیطانپرستی، تلاش غیرمستقیم برای تبلیغ این مرام انحرافی و کمک ناخواسته به آن است؛ بنابراین منظور ما از نماد در این نوشته، نمادهایی است که امروزه شیطانگرایان به سود خود استخدام کردهاند.
آن چه نباید از آن غفلت شود این است که نمادهایی که امروزه در خدمت این جریان ضددینی و ضدتوحیدی ایفای نقش میکند؛ باید برای انتساب این جریان به عقبه سیاسی خود و فهم ریشهها و مبانی استکباری آن مورد توجه قرار گیرد؛ نه استقلال دادن به این جریان و در نتیجه تبلیغ و تثبیت آن.
نمادهایی که شیطانگرایان برای معرفی خود استخدام کردهاند به این شرح است:
1- بافومت (Baphomet)
این نماد که در عرفان کابالا نیز جایگاهی دارد، بز یا قوچی به نام بافومت (Baphomet) است که هم با جانور شاخدار یوحنا در کتاب مکاشفات یوحنا همانندی دارد و هم در اسطورههای مصری، خدای هوش و دانایی معرفی شده و ...
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب
آيا جنيان هم در بهشت و جهنّم ما جزاي اعمالشان را مي بينند يا در جاي ديگر؟
ادامه مطلب
فلسفه آفرينش جن چيست؟
ادامه مطلب
ابليس از نظر قرآن چگونه موجودي است ؟
ادامه مطلب
شيطان زشت است يا زيبا؟
ادامه مطلب
چه تفاوتي بين فرشته و جن وجود دارد؟
2. بر اساس آيات قرآن كه طرح تفصيلى و تفسير آن در اين مجال ممكن نيست، جن مانند انسان موجودى مختار و صاحب اراده است و هنگامى كه در دو راهى قرار مى گيرد، يكى را بر مى گزيند.5 بنابراين، از آن جا كه شيطان جن است، موجودى انتخابگر و صاحب اراده شمرده مى شود و توان سرپيچى از فرمان خداوند دارد.
ابليس به دليل عبادت زياد - به تعبير حضرت على)ع( شش هزار سال كه هر روز آن هزار سال است عبادت كرد6 - در شمار فرشتگان جاى گرفت. به همين سبب، فرمان سجده براى آدم كه خطاب به فرشتگان صادر شد، وى را نيز شامل گرديد.
بنابراين، ابليس به دليل عبادت فراوان از حيث مقام و رتبه همرديف فرشتگان شده بود؛ هر چند ماهيّت وجودى اش همان جن بود و صاحب اختيار و اراده به شمار مى آمد.7
ادامه مطلب
ابليس از غدير تا سقيفه
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به من خبر داد كه ابليس و رؤساى اصحابش هنگام منصوب كردن اميرالمؤمنين مرا به امر خداوند در روز غديرخم حاضر بودند.
آن حضرت به مردم خبر داد كه من نسبت به آنان از خودشان صاحب اختيارترم، و به ايشان دستور داد كه حاضران به غايبان برسانند.
(در آن روز) شياطين و مريدان از اصحاب ابليس رو به او كردند و گفتند: «اين امت، مورد رحمت قرار گرفته و حفظ شدهاند، و ديگر تو و ما را بر اينان راهى نيست. چرا كه پناه و امام بعد از پيامبرشان به آنان شناسانده شد». ابليس غمگين (1) و محزون رفت.
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: بعد از آن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به من خبر داد و فرمود: مردم در سقيفهى بنىساعده با ابوبكر بيعت مىكنند بعد از آنكه با حق ما و دليل ما استدلال كنند. سپس به مسجد مىآيند و اولين كسى كه بر منبر من با او بيعت خواهد كرد ابليس است كه به صورت پيرمرد سالخوردهى پيشانى پينه بسته چنين و چنان خواهد گفت.
سپس خارج مىشود و اصحاب و شياطين و ابليسهايش را جمع مىكند. آنان به سجده مىافتند و مىگويند: «اى آقاى ما، اى بزرگ ما، تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون كردى»! (ابليس) مىگويد: «كدام امت پس از پيامبرشان گمراه نشدند؟ هرگز! گمان كردهايد كه من بر اينان سلطه و راهى ندارم؟ كار مرا چگونه ديديد هنگامى كه آنچه خداوند و پيامبرش دربارهى اطاعت او دستور داده بودند ترك كردند». و اين همان قول خداوند تعالى است كه «و لقد صدق عليهم ابليس ظنه فاتبعوه الا فريقا من المؤمنين» (2)، «ابليس گمان خود را به آنان درست نشان داد و آنان به جز گروهى از مؤمنين او را متابعت كردند».
ايجاد شيعه و سنى
هواخواهان و پيروان على عليهالسلام نظر به مقام و منزلتى كه آن حضرت پيش پيغمبر اكرم (ص) و صحابه و مسلمانان داشت، مسلم مىداشتند كه خلافت و مرجعيت پس از رحلت پيامبر (ص) از آن على عليهالسلام مىباشد و ظواهر اوضاع و احوال نيز ، جز حوادثى كه در روزهاى بيمارى پيامبر (ص) به ظهور پيوست، نظر آنان را تأييد مىكرد.
ولى برخلاف انتظار آنان درست، در حالى كه پيامبر اكرم رحلت فرمود و هنوز جسد مطهرش دفن نشده بود و اهلبيت و عدهاى از صحابه سرگرم لوازم سوگوارى و تجهيزاتى بودند كه خبر يافتند، عدهاى ديگر كه بعدا اكثريت را بردند، با كمال عجله و بىآنكه با اهلبيت و خويشاوندان پيامبر اكرم (ص) و هوادارانشان، مشورت كنند و حتى كمترين اطلاعى بدهند، از پيش خود، در قيافه خيرخواهى براى مسلمانان در محلى به نام سقيفه خليفه معين نمودند و على عليهالسلام و يارانش را در برابر كارى انجام يافته قرار دادهاند.
على عليهالسلام و هواداران او مانند، عباس- زبير و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار پس از فراغ از دفن پيامبر (ص) و اطلاع از جريان امر در مقام انتقاد برآمده به خلافت انتخابى و كارگردانان آن، اعتراض نموده، اجتماعاتى نيز كردند، ولى پاسخ شنيدند كه صلاح مسلمانان در همين بود.
اين انتقاد و اعتراف بود كه اقليتى را از اكثريت جدا كرد و پيروان على عليهالسلام را به همين نام (شيعه على عليهالسلام) به جامعه شناسانيد و دستگاه خلافت نيز به مقتضاى سياست وقت مراقب بود كه اقليت نامرده به اين نام معروف نشود و جامعه به دو دستهى اقليت و اكثريت منقسم نگردد، بلكه خلافت را اجماعى مىشمردند و معترض را متخلف از جماعت مسلمانان مىناميدند و گاهى با تعبيرات زشت ديگر ياد مىكردند.
استحاله فرهنگى
آنچه براى همه مسلم است و به حديث متواتر ثابت شده پس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بايد حاكم بر سرنوشت سياسى مؤمنين و جامعه اسلامى على بن ابىطالب عليهالسلام باشد.
ولى جريانهاى نهان و آشكار و دوست و دشمن با تشكيل سقيفه، يكى از تاريكترين دورانهاى صدر اسلام را رقم زد، دورهاى كه موجب شد حضور امام معصوم در صحنه جامعه و در امور سياسى و اقتصادى و نظامى دچار محدوديت و در نهايت ظاهرى و بىتاثير گردد و اين حاصل شوم سقيفه بود كه در يك كلام مىتوان گفت ديانت از سياست تفكيك شد و يك ارتداد اجتماعى پيش آمد و همين نقطه شروع يك دگرگونى و ارتجاع فرهنگى و به عبارتى استحاله فرهنگى و بازگرداندن مردم از اهداف و خواستههاى خدائى پيامبر بزرگوار اسلام بود. حضرت زهرا عليهاالسلام در خطبهها و بيانات خود به تعدادى از عوامل اين استحاله فرهنگى اشاره مىكند.
در كتاب تحليل حوادث ناگوار زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام در يك جمعبندى كه با استفاده از خطبههاى فاطمه زهرا عليهاالسلام صورت گرفته به اين عوامل اشاره مىشود.
1- فانى حرتم بعدالبيان. (سرگردانى و اضطراب)
2- ظهرت فيكم حسكة النفاق. (نفاق و دوروئى)
3- الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم. (سكوت و بىتفاوتى)
4- و نكصتم بعد الاقدام. (پيمانشكنى)
5- تفرون من القتال. (ترك جهاد و مبارزه)
6- فقبحا لفلول الحد. (ترس و زبونى)
7- و انتم فى رفاهية من العيش. (تنبلى و تنآسائى (رفاهزدگى»
8- و ما الذى نقموا من ابىالحسن. (ترك حمايت از رهبر معصوم (و انزواى رهبرى»
9- ما هذه الغميزة فى حقى. (از دست دادن روح شهادت طلبى)
10- و اشركتم بعد الايمان. (روى آوردن به شرك و كفر) (3)
11- افحكم الجاهلية يبغون؟ (بىوفائى)
پی نوشت
1_«ب»: مأيوس.
2ـ سورهى سبا: آيه ى 20.
3_تحليل حوادث ناكوار زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام/ محمد دشتى/ ص 52
منبع: آوینی
ادامه مطلب
جن
جن (در فارسی و عربی به این صورت به کار ر میرود، در فارسی به اشتباه به صورت اَجنّه جمع بسته میشود) نام دستهای از موجودات فراطبیعی است، اعتقاد بر این است که وجودش از آتش بدون دود است(قرآن ۵۵:۱۴; الرحمن،1، «و جنیّان را از رخشنده شعله آتش خلق کرد.») که هم به صورت آشکار و هم به صورت ناپیدا زندگی میکنند. در قسمتهای مختلفی از قرآن از آن یاد شده، هفتاد و دومین سوره قرآن به نام آن (الجن) نامگذاری شدهاست. محققان فرهنگ عرب ریشه این واژه را از کلمه جنا میدانند، اما ممکن است ریشه خارجی داشته باشد. منابع قدیمی فارسی واژه فارسی پری و کلمه عربی جن را به طور هممعنی بهکار میبردند.[۱]
تصور از جن
گرچه برخی فلاسفه تفسیر لغوی از جن را مطرح میکنند و منابعی را دنبال میکنند که به صورت تمثیلی به جن اشاره کرده. متکلمان وجود آن را به دلیل اشاره صریح قرآن به این موجود نسبت میدهند. برخی از متکلمان بر این عقیدهاند که جن از فرزندان ابلیس است، و به آنها گفته که قبل آدم به زمین بروند. آنها ممکن است مسلمان یا کافر باشند، چرا که رسالت محمد شامل جن و انسان بود؛ در نتیجه آنها ممکن است در نتیجه اعمال خود در بهشت پاداش گیرند و یا در جهنم مجازات شوند. برخی از جن مسلمان را شیعه در نظر میگیرند؛ که گفتهاند: برای دستورالعملهای مذهبی و ارائه انواع خدمات به آنها به سمت امامان آمدهاند. این جنها ممکن است در مواقعی خاص به برادران شیعه خود کمک کنند. در مقابل اینها جن خدا نشناس و سپاهیان شیطان قرار دارند.[۱]
انواع و تغذیه
پیامبر جنها را به سه گروه تقسیم میکند: آنهایی که که بال دارند و در آسمان پرواز میکنند، آنهایی که به مارها و سگ شبیهاند و آنهایی که بدون توقف سفر میکنند. عبدالله بن مسعود از قول پیامبر می گوید:زمانی که جنها برای شنیدن آیات قرآن آمده بودند، بعضی از آنها شبیه کرکس و مار، بقیه به صورت مردان سیاه با لباسهای سفید بودند. آنها حتی ممکن است مانند اژدها، گور، و یا تعدادی از جانوران دیگر ظاهر شوند. روایت است که پیامبر به جنها گفته که میتوانند از استخوانهایی تغذیه کنند که هر زمان جنها به آن دست بزنند، بر آن گوشت میروید. حیوانات جنها نیز میتوانند از سرگینهایی تغذیه کند که به دانه و علف تبدیل شده و به استفاده گلههای جن میآیند.( آمده«غذای شما جنیان هر استخوانی که گوشت دار و بدون گوشت که برآن نام خدا ذکر شده باشد و پس مانده و فضله و مدفوع علفی که حیوانات شما آن را خوردهاند.»)[۱]
صناعت
جنها در صناعت بسیار پیشرفتهاند و توانایی ساخت اشیاء و ساختارهای شگفت انگیز را دارند. آنها نخستین سازندگان حمامها و مخترعین خمیر موبر بودند و عمارات باشکوهی ساختهاند. سلیمان جنها را مجبور به اطاعت از خودش کرد و آنها را تا ۲۵ فرسنگی قلمروی خود تسخیر کرد. در دربار او جنها در صف پشت سر آدمیان عالم و دانا میایستادند و آدمیان نیز به نوبه خود در صف پشتی پیامبران قرار داشتند. بلقیس، همسر سلیمان و ملکه سبا طبق برخی گزارشها از ازدواج جن و انسان متولد شده بود. با این حال مشخص نکردهاند که کدام یک از والدینش جن بودهاست. با اینحال برخی از منابع معتقد اند که مادر او جنی به نام ریحانه بود. مردم از ازدواج سلیمان با بلقیس نگران بودند. آنها میترسیدند که اگر حضرت سلیمان با این دو رگه جن و انسان ازدواج کند برای همیشه مجبور به خدمت فرزندان حاصل از این ازدواج خواهند شد. بنا بر این میخواستند عشق سلیمان به او را از بین ببرند و به او میگفتند که او دیوانهاست و پاهای او مثل پای الاغ مو دار است. جنها در اسارت سلیمان ماندند و او بر آنها پادشاهی میکرد، سلیمان زوبعه را مامور به وظایفی در طول زندگی اش کرده بود. پس از مرگ سلیمان زوبعه به افرادش که در قلمرو سلیمان کار میکردند گفت که دست از کار بکشند. آنها با خوشحالی اطاعت کردند و یکی از آنها فهرستی از آنچه را که آنها در طول خدمت خود ساخته بودند را بر روی سنگی نگاشت.[۱]
ادبیات
جن در ادبیات حماسی غیردینی به ندرت دیده میشود. قلمروی جمشید و سلیمان اولین قلمروهایی بودند که بر جن و شیاطین حکومت میکردند. در شاهنامه جن تنها یک بار در نامهٔ سعد بن ابیوقاص به سردار ساسانی رستم فرخزاد به کار رفته، که در آن سردار عرب «از جن و انسان و پیامبر هاشمی» سخن گفتهاست. اگرچه شاهنامه به نام افریتهای که بهرام چوبینه را فریفت. تا علیه شاه شورش کند اشارهای نکرده، ولی این زن در منبع دیگری به نام زنی از جنس جن به نام مذهبه توصیف شده این اطلاعات ممکن است پایه برخی داستانهای حماسی باشند که ما به آن داستانها دسترسی نداریم. در فرامرزنامه شاه پریان به شیرزنی به نام بانو گشسب خبر میدهد که گورخر کوچکی وجود دارد که در اصل سرخاب، شاه اجنه است که خود را به شکل حیوان درآورده است.[۱]
ادبیات دینی
جن حضور برجستهای در ادبیات دینی حماسی دارد. گفته میشود که پیامبر امام علی را برای کمک به جنهای مؤمن در برابر دشمنان بت پرست منصوب کرد.[نیازمند منبع]
جن در ادبیات غیردینی
تعریف جن در ادبیات غیردینی بسیار متنوع تر از تعریف مذهبی است. تنوع قابل توجهی در اشکال منتسب به جن در افسانههای ایرانی وجود دارد. آنها ممکن است زیبا یا زشت، سیاه یا سفید، بزرگ و یا کوچک باشند. به طور کلی، جن مسلمان زیبا توصیف شده، در حالی که آنهایی که کافر هستند به صورت هیولاهای بد ترکیب با سر یک چشم در وسط پیشانی، بزرگ و با دندانهای نیش بیرون زده به تصویر کشیده شدهاند. برخی جنها با بدنهای مرکب توصیف شدهاند، که ممکن است بدن انسان و سر شیر و یا اندام حیوانات مختلف داشته باشند؛ یا انواعی دیگر با سر فیل، یا نفس آتشین و یا بوی نا مطبوعی که متصاعد میکنند توصیف شدهاند. تصور میشود که آنها میتوانند به هر شکلی که تمایل دارند ظاهر شوند. معمولاً جنهایی که نوع حیوانی دارند را به صورت مار، بز، کبوتر، گوسفند وحشی و یا سگ توصیف میکنند. زمانی که جن به شکل حیوان شکار در می آید به او شکار ابوجهل گویند که در مقابل آن، حیوانات واقعی را شکار ابراهیم میگویند. ممکن است آنها بر روی زمین یا در آبها زندگی کنند و یا در حمامها، خانهها، قبرستانها و یا آب انبارها و یا حتی در درختان روزگار بگذرانند. جنهایی که در آب انبارهای هند هستند از کمر به بالا شبیه انسان ولی پایین تنهشان مانند حیوانات است. جنها گرچه جمعیت بیشتری در سوریه، هندوستان و وبار دارند ولی در تمام سرزمینها پراکندهاند. نسناسها یک چشم و یک پا دارند و آنها هستند که با ایجاد اتش در خانههای انسانها برای ایشان مزاحمت ایجاد میکنند، نسناس به همراه شق در برخی منابع جزء جنها به شمار رفتهاند. نوع دیگری از جنها که Ḡaddār نامیده شده با هر کسی که به او دست یابد خفتوخیز جنسی و مقاربت میکند، این موجود دارای دو جنس نر و ماده است.[۱]
عشق انسانی
تصور می شود جنها ممکن است عاشق انسان ها شوند که در این صورت معشوقه خود را میدزدند، از ازدواج بین آنها ممکن است بچه هم متولد شود. به همین دلیل بود که تصور میشد برخی قبایل عرب نژادشان به جنها میرسد. از روابط عاشقانهٔ میان انسان و جن داستان هایی نقل شده. ابن ندیم فهرستی از این عشقها نگاشته، چند کتاب مشهور هم در اینباره نوشته شده.[۱]
هنر
در دنیای هنر گاهی جنها به عنوان الهه شعر و موسیقی می باشند و القاء کنندهٔ شعر به شاعران. جنهایی که پیرامون شخصی پرسه میزنند چه شعر الهام کنند چه نکنند، بر اساس این که نر یا ماده باشند tābeʿ یا tābeʿa خوانده میشوند؛ بقیهشان با نامهای hātef، شق، نسناس، یا غادار شناخته میشوند. علاوه بر ارتباطی که جنها با شاعران برقرار میکنند، آنها با فالگیرها و پیامبران نیز رابطه برقرار میکنند. در ادبیات غیر دینی هم مانند ادبیات دینی جنها را سازندگان و صنعتگران ماهر توصیف کردهاند. برای همین تصور میشد سازههای بزرگی مانند تخت جمشید و اهرام توسط آنها ساخته شده است.[۱]
ساختار اجتماعی
ساختار اجتماعی جنها شبیه اجتماع انسانها است . آنها پادشاه و دادگاه دارند و عروسی میکنند و سوگواری میگیرند. اگر جن مسلمان خود را به شکلی به غیر از شکل اصلی خود در آورد و به قتل برسد، قاتل را مسئول این قتل نمیدانند. پادشاهی از جنهای مسلمان زعفر بود که گفته میشود در رویداد کربلا به امام حسین کمک نمود. بر اساس نسخهای از زندگی نامه زعفر، زعفر در دهه ۱۹۳۰ درگذشت و فرزندش کاظم شاه جنهای مسلمان شد. علاوه بر شکل حیوانی، جنها گاهی برای گمراه یا نابود کردن انسانهای قربانیانی خود به شکل انسانی در میآیند. گفته شده که جنی به صورت زنی زیبا در آمده بود قربانی اش وی را از روی پاهای حیوان مانند اش شناسایی کرد و طنابی را به دور گردن آن جن انداخت و با کشیدن روی زمین در پشت شتر وی را به قتل رساند. در میان بلوچ گفته میشود جنی به نام مردآزما (ارزیابی کننده مردان) وجود دارد. اگر مرد از وی نترسد مردآزما با او دوست میشود و در زندگی به او کمک میکند، در غیر اینصورت او را با ترساندن دیوانه میکند. برخی بر این باور اند که مردآزما نر است و با قربانیانش آمیزش جنسی میکند.[۱]
جن در فرهنگ عامه
تصور بیشتر مردم از جن به عنوان موجودی فرمان بر است. اقدامات خاصی برای جلوگیری از آزارشان و یا احضار آنها انجام میشود. آنها را با نامهای خاصی مثل از ما بهتران و عزیزان یاد میکنند تا از احضار ناخواسته آنها که ناشی از ذکر نام آنها است جلوگیری نمایند همچنین سوت زدن، تحریک آنها با پرتاب سنگ، ریختن خاکستر یا آب گرم بدون ورد لازم، سوزاندن تخم مرغ و پوست پیاز باهم و یا کارهایی مانند جارو زدن بی مورد در شب باعث احضار آنها میشود. شکارچی پیری که جنی در شمایل یک تازی را زخمی کرده بود، ،زمانی که به قرار گاه جنها وارد شد توسط آنها توبیخ شد و سه روز بعد جان باخت؛ همچنین جنها شکارچیانی که بیش از حد حیوانات را میکشند تعقیب میکنند. آنها چنین شکارچی زیادهخواهی را از طریق تبدیل او به گوزن نری که وی زخمی کردهبود تنبیه میکردند. جنها این شکارچی را مجبور میکردند تا مشقات یک حیوان شکار شده را تحمل کند، از تعقیب و گریز گرفته تا کشتن، سر بریدن، پوست کندن و کباب شدن .[۱]
به طور کلی برای در امان ماندن از گزند و آسیبهای جن و همچنین دور نگه داشتنش، آیه قرآنی «بسم الله الرحمن الرحیم» را میخوانند(به نام خداوند بخشنده مهربان).[۱]
بعضی از زمانها در هفته گزند جنها افزایش مییابد مخصوصا شبهای شنبه و سه شنبه، آنها با خطر یا آسیبی که برای مردم ایجاد میکنند باعث حوادث یا بیماری میشوند و یا مصیبت به بار میآورند، غیر از اینها ممکن است یکی از کودکان انسان را بدزدند و جایش را با فرزند جنها عوض کنند. همچنین ممکن است به خانهای وارد شده و اموالش را بدزدند. در میان بلوچها گفته میشود دیوی وجو دارد به نام دیو یاهلو که شبیه گاو نری است که در شب دیده میشود و به قربانیانش حمله میکند. جن دیگری در میان بلوچ است به نام جن سنگ جبوک که به سمت قربانیان خود سنگ پرتاب میکند ولی آنها هرچه اطراف خود را نگاه میکنند کسی که سنگ پرتاب میکند را نمیبینند.[۱]
جن زدهها و کمک جن به انسانها در باورهای عامیانه
برخی از مردم بر این باورند که اغلب آسیبها وارده از طرف جن به انسان، اختلالات عصبی، مخصوصا صرع است که گفته میشود جن به داخل بدن فرد وارد شده. آنان معتقدند زمانی که جن در بدن فردی وارد میشود شخص حالت جسمی خاصی را در بدن خود تجربه میکند. بهزعم آنها، درمان کسانی که جن زده شدهاند فقط با دعا امکان پذیر نیست بلکه بعضی اوقات وی را میبندند و وحشیان وی را مورد ضرب و شتم قرار میدهند تا جن از بدن وی خارج شود. برای نوع خاصی از جنون که گفته میشد توسط جن ایجاد شده به دعانویس رجوع میکردند که ادعا میکرد داروهای خاصی که در کتابی که سلیمان نوشته برای درمان آن افراد وجود دارد، «جن به آنها دقیقاً گفته که چگونه بیماریهای ایجاد شده توسط آنها را درمان کنند و چه چیزهایی را به عنوان دارو مصرف کنند.[۱]
گاهی اوقات پیش میآید جنی به فردی برای به دست آوردن ثروت یا قدرت کمک کند و یا نیرویی برای رهایی از یک بیماری به او بدهد. یک مرد که این قدرت شفا را پیدا کرده بود توانست با ریختن بزاق خود بر روی بثورات پوستی آنها را درمان کند. او این توانایی را از زنی از اجدادش که بچه جنی را با بستن حلقه آهنی به پایش تسخیر کرده بود به ارث برده بود. زمانی که مادر جن برای درخواست آزادی فرزندش التماس میکرد زن به او گفت که باید در قبال آزادی فرزندش چیزی به او بدهد. آن جن در دهان زن تف کرد و به او گفت که فرزندان تو تا هفت نسل توانایی درمان بثورات بوستی با مالیدن بزاق بر روی پوست بیمار را دارند.[۱]
عدهای بر این باورند که آسیب پذیرترین قربانیان جنها زنان در بستر زایمان و نوزادانشان هستند. به همین دلیل مادر و نوزاد وی نباید در دو هفته اول زایمان تنها بمانند. زمانی که زنی بعد زایمان اولین بار به حمام میرود تهدید آسیب رساندن جن به طور قابل توجهی کاهش مییابد. [۱] این گفتهها در حالی است که تاکنون زنان بسیاری در نقاط مختلف جهان به علت شرایط خاص به تنهایی زایمان کردهاند، بیآنکه چنین مشکلاتی متوجه آنها باشد! بسیاری از باورها در اینباره با خرافهها و تصورهای عامیانه و محلی در همآمیختهاست و این باعث شدهاست که تصویر مرسوم از این موجود بیشتر براساس وهم و خرافه باشد و نه مبتنی بر روایات معتبر دینی یا تجربههای مستند.برخی عقیده دارند که جنها از آهن میترسند ، و هرکسی موفق شود سوزنی در بدن و یا لباس آنها وارد کند میتواند کنترل انها را در دست بگیرد، ترس زیاد آنها از آهن باعث میشود تا آنها نتوانند آهن را از بدن یا لباس خود در آورند.
ایرانی یا عربی؟
در داستانهای عامیانه فارسی جنها معمولاً برای انسانها مضر هستند. هر چند برخی میگویند جن به همراه ḡūl از داستانهای سامی منشا میگیرند، ولی ممکن است از شیاطین مافوق بشر در فرهنگ ایرانیان منشا گرفته باشد و دوباره از طریق یک تبادل فرهنگی میان ایرانیان و اعراب دوباره به فرهنگ ایران بازگشته باشد. آنها در برخی از انواع داستانها ظاهر شدهاند که این گواهی است بر حضورشان در فرهنگ عامه ایران.[۱]
از این بین، در یکی از داستانهای اخیر گفته میشود که دو نفری که قوز بر پشت داشتند با جن دیدار میکنند. نفر اول به حمام می رود و می رقصد ، در آن هنگام عروسی جن ها بوده ، پس پاداش می گیرد و جن ها قوزش را بر میدارند . نفر اول این داستان را برای نفر دوم هم تعریف می کند و نفر دوم هم به همان مکان میرود و می رقصد، چون مراسم عزای جن ها بوده ، جن ها قوزی بر بالای قوز او ایجاد میکنند. از آن در فرهنگ عامیانه فارسی زبانان به عنوان قوز بالای قوز یاد میشود. در مواردی در قصههای عامیانه از جن به عنوان یاری کننده یاد شده، مثلاً زمانی که گفتهاند جن از مهارت خود در بافتن فرش استفاده میکند. یکی از این جنهای یاری رساننده سیمرغ در داستانهای عامیانه است(با افسانه سیمرغ در داستانهای حماسی اشتباه نشود)، گفته میشود دستهای از جنها است.[۱]
ادامه مطلب
نام فرزندان شیطان
نام فرزندان شیطان
نام فرزندان شیطان
از جمله مسائلی که در بحث و بررسی واژه "شیطان" مطرح کردنش ضروری است این است که : آیا شیطان این موجود وسوسه گر دارای ذریه و اولادی است؟ و در گمراه ساختن و به ضلالت کساندن افراد از غیر خود کمک می گیرد ؟ و یا آنکه مسئله ذریه و اولاد برای وی چیزی است نادرست و در به ضلالت کشاندن انسان ها خودش است و خودش؟
در پاسخ این گونه پرسش ها با توجه به مفاد آیات قرآنی و گفتار ائمه معصومین (ع) باید گفت: به یقین شیطان دارای ذریه و اولاد است و در گمراه کردن افراد نیز تنها نیست. برای اثبات صحت این گفتار دو آیه از قرآن و یک روایتی از امام صادق (ع) ذیلا ذکر مکنیم:
- در آیه 27 سوره اعراف می خوانیم : " انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم": شیطان ودار و دسته اش شما را از محلی میبینند که شما آنها را نمی بینید.
-در آیه 50 سوره کهف نیز می خوانیم : " افتتّخذنه و ذریّته اولیا من دونی و هم لکم عدوّ " : آیا او -شیطان-و ذریه اش را دوستان غیر از من میکیرید حال آنکه آنها به شما دشمن اند".
قطعا هر فرد منصفی با کمی دقت در مفاد ای دو آیه وهمچنین با تمجه به تعبیرات : "قبیله" ، "ذریه" ونیز ضمیر های جمع در : "لاترونهم ، هم ، لکم" در خواهد یافت که شیطان دارای اولاد و ذریه است و در گمراه شاختن افراد تنها نیست.
-امام صادق(ع): قسم به خداییکه محمد (ص) را به حق فرستاد عفریت و ابلیس ها بر مومن بیشتر از زنبوران بر گوشت اند!، ولی مومن از کوه محکمتر است زیرا کوه را با تبر می توان تراشید ولی مومن از دین خود کم نمی کند.
البته تعداد اولاد و ذریه شیطان به لحاظ عدم محدودیتشان در هیچ موردی بیان نشده ، و انتظار تعیین تعدادشان نیز یک انتظار غیر عاقلانه به نظر می رسد.
فقط در بعضی از نوشته های مورخین ومحدثین شیعه نام بعضی از ذریه های ابلیس و شیطان ذکر گردیده ما نیز ذیلا آنها را ذکر می کنیم :
- "ابیض" که مردم را به خشم در می آورد.
- "وهار" که در خواب مومنین را آزار می کند و باعث اندوهشان می شود.
- "قفندر" که هر کس در خانه اش به مدت چهل روز "طنبور" نوازدوی بر تمام اعضایش می نشیند و غیرت را از او زایل می کند.
- "رکتبور" که موکل بازار هاست و سخن های لغو و بیهوده و قسم دوروغ و ستایش وتعریف های بی جا از متاع کردن را برای مردم زینت می دهد .
- "لاقیس" که وی موکل است در طهارت و نماز مردم را به وسوسه اندازد.
- "هفاف" که وی نیز موکل است ، مردم را در صحراها و بیابان ها اذیت رساند آنها را وسوسه کند.
- "ثبر" که مسئولیت گولاندن مصیبت زدگان و وادار ساختنشان به لطمه زدن ، و خراشیدن صورت، و چاک زدن گریبان را عهده دارد.
- "اعور" که وی با تحریک قوا و غریزه شهوانی مرد و زن و با شیوه موذیانه اش آن دو را به عمل ناشایست "زنا" وامی دارد.
- "داسم" که وی موظف است هر وقت مردی که بدون ادای سلام و جاری نمودن ذکر خدای تعالی وارد خانه می شود به همراهش داخل خانه شود ، و بین او با خوانواده اش ایجاد فتنه و نزاع کند ، و اگر آن مرد بدون گفتن نام خدا به خوردن طعام مشغول شود با وی غذا خورد.
- "مطرش" که مسئولیت جعل اخبار دروغ و خالی از حقیقت و جاری ساختن آن گونه اخبار را بر سر زبان های مردم به عهده دارد.
- "تمریح" که امام صادق(ع) فرمود: برای ابلیس (در گمراه ساختن افراد) کمک کننده ای است به نام "تمریح" که وی هنگام فرا رسیدن شب بین مغرب و مشرق را از وسوسه کردن مردم پر می کند.
- "قزح"،"ابن کوا" از امیر المومنین(ع) از " قوس قزح" سئوال کرد ، حضرت فرمود: "قوس قزح" مگو، زیرا "قزح" نام شیطان است ، بلکه بگو " قوس الله" و "قوس الرحمن".
- "زوال" مرحوم کلینی از "عطیه ابی المعزام" روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق(ع) بودم و از مردانی که دارای مرض "ابنه" بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود:... "زوال" پسر ابلیس با آنها مشارکت می کند و آنها مبتلا به آن مرض می شوند...
- "لاقیس" یعقوب بن جعفر گفت: مردی از حضرت صادق(ع) از مساحقه(آمیزش) زن با زن دیگر سئوال کرد و حضرتفرمود: "راکبه و مرکوبه" هر دو ملعونند. پس از آن فرمود: خدا بکشد "لاقیس" دختر ابلیس را که چه عمل زشتی را برای زن ها آورد. آن مرد سائل گفت: این عمل از اهل عراق آمده است. حضرت فرمود: سوگند به خدا که این عمل در زمان رسول خدا بوذ، قبل از آنکه عراق باشد.
- "متکون" که با تغییر شکل و خود را به صورت بزرگ و کوچک در آوردن مردم را گول میزند وبا این وسیله آنان را وادار به کناه می کند.
- "مذهب" که به صورت های مختلف ممثّل می شود ، مگر به صورت پیغمبر وبا وصیش.
- "خنزب" که بین شخص نماز گذار و نمازش حایل می شود، یعنی توجه قلب را از وی بر طرف می کند.
در خبر است که "عثمان بن ابی العصر بن بشر" در خدمت
حضرت رسول اکرم(ص) عرض کرد: شیطان بین نماز و قرائت
من حایل می شود. حضرت فرمود: نام آن شیطان "خنزب"
است، پس هر زمان از او ترسیدید به خدا پناه ببرید...
با توجه به مفاهیم عبارات و جملاتیکه ذکر گردیده درمی یابیم که
ابلیس و شیطان به صورت یک فرمانده ویران گر است که نقش
فرماندهی را به عهده دارد و این ذریه هایش هستند که در اجرای فرمانش می کوشند، و با تلاش ها
و شیوه های گوناگونشان و با تغییر شکل هایشان جوامع انسانی
را به ضلالت و بد بختی می کشانند.
ادامه مطلب