حدیث غدیر و آیه کامل شدن دین
الدرّ المنثور : لَمّا كانَ يومُ غديرِ خُمٍّ ـ وَ هُوَ اليومُ الثّامن عشَرَ مِنْ ذي الحِجّةِ ـ قالَ النّبيُّ ص :
مَن كُنتُ مَولاهُ فعَلِيٌّ مَولاهُ، فأنْزَلَ اللّه ُ : «اليَومَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» .(الدر المنثور ، ج 2، ص19)
الدرّ المنثور : چون روز غدير خم ـ كه هجدهم ذي حجّه است ـ فرارسيد پيامبر ص فرمود: هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست. آن گاه خداوند اين آيه را فرو فرستاد: «امروز دينتان را براى شما كامل كردم».
ادامه مطلب
**روز غدیر در روایات**
سئوال 61: اولین آیات مربوط به روز غدیر کدام است ؟
پاسخ : اولین آیه اى که بر رسول خدا(ص ) نسبت به حادثه عظیم غدیر نازل شد آیه 67 سوره مائده است که فرود: یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک .
(اى پیامبر! آنچه بر تو نازل شد "نسبت به ولایت على (ع ) از طرف پروردگار تو امروز ابلاغ کن ).
سئوال 62: چند آیه قرآن به حادثه عظیم روز غدیر اختصاص دارد؟
پاسخ : چهار آیه به ماجراى عظیم غدیر اختصاص دارد:
1 آیه 67 سوره مائده اولین آیه "یا ایهاالرسول بلغ "
2 آیه 3 سوره مائده . "الیوم اکملت لکم دینکم "
3 آیه 1 و 2 سوره معارج "سال سائل بعذاب واقع " نسبت به عذاب کردن حارث بن نعمان فهرى
4 آیه 79 بقره . "فویل للذین یکتبون الکتاب " (نسبت به پیمان نامه سیاسى ابابکر و عمر و عثمان و ابوعبیده و سالم ، که پیمان نامه را در اختیار ابوعبیده گذاشتند و پیامبر صبح فردا خطاب به او این آیه را خواندند.)
سئوال 63: چرا در روز غدیر دین کامل شد؟
پاسخ : دین به نبوت و امامت بستگى دارد زیرا پیامبران دین الهى را به مردم ابلاغ مى کنند و تشکیل ملت و دولت توحیدى مى دهند و عامل "محدثه " آورنده دین مى باشند و امامان معصوم (ع ) دین الهى را پس از پیامبران با همان اصالت و سلامت به عصرها و نسل هاى آینده انتقال مى دهند، حفظ مى کنند و عامل جاودانگى و حفظ دین خداوند، چون در غدیر بیعت با ولایت تحقق یافت و اصل امامت در پرتو اصل نبوت سامان گرفت دین تکمیل شد که فرمود: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دنیا.
(امروز "روز غدیر" دین را براى شما کامل کردم ، و نعمت من بر شما تمام شد و رضایت دادم که اسلام دین شما باشد.)
سئوال 64: چرا نعمت هاى خدا بر انسانها در روز غدیر به اکمال رسید؟
پاسخ : همه نعمت ها، و خوبیها، صلح و آرامش ، امنیت و رفاه ، همه و همه در سایه حاکمیت اسلام است ، و حاکمیت اسلام پس از رسول خدا(ص ) در پرتو ولایت عترت است ، پس نعمت ولایت از همه نعمت ها برتر است که در روز غدیر با تحقق بیعت عمومى براى ولایت عترت ، نعمت پروردگارى کامل شد. "و اتممت علیکم نعمتى ."
سئوال 65: حضرت زهرا(س ) چگونه حادثه غدیر را مطرح مى فرماید؟
پاسخ : حضرت زهرا(س ) فرمود: و اعجباه انسیتم یوم غدیر خم ؟ سعمت رسول الله یقول : على خیر من اخلفه فیکم ، و هو الامام و الخلیفه بعدى ، و سبطاى و تسعه من صلب الحسین (ع ) ائمه ابرار لئن اتبعتوهم وجدتموهم هادین مهدیین و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامه .
فرمود: (شگفتا! آیا حادثه عظیم غدیر خم را فراموش کرده اید؟ شنیدم که پیامبر گرامى اسلام فرمود: و على بهترین کسى است که او را جانشین خود در میان شما قرار مى دهم على (ع ) امام و خلیفه بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسین (ع ) و نه نفر از فرزندان حسین (ع ) پیشوایان و امامانى پاک و نیک اند. اگر از آنها اطاعت کنید شما را هدایت خواهند نمود و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد)(19)
سئوال 66: امامان معصوم (ع ) چگونه غدیر را تبلیغ مى کردند؟
پاسخ : امامان معصوم (ع ) پس از رسول خدا(ص ) همواره در بحث و مناظرات سیاسى ، عقیدتى خود مردم را به یاد غدیر مى انداختند و مى فرمودند اگر اعتراف دارید که روز غدیرى وجود دارد، و بیعت با ولایت در آن روز تحقق یافت ، پس چرا حکومت غیر ما را پذیرفته اید؟ پس از حضرت زهرا (س ) کسى که روش مناظره با حدیث غدیر را از نظر کاربردى مطرح فرمود على (ع ) است . در بسیارى از مواقع حساس ، و در روز شورى و تا "سال 23 هجرى " که امام فرمود:
فانشد کم باالله هل فیکم احد قال رسول الله (ص ) من کنت مولاه فعلى مولاه ، الهم وال من والاه ، و عاد من عاداه وانصر من نصره ، لیبلغ الشاهد الغایب غیرى ؟
یان شما غیر از من کسى هست که پیامبر (ص ) درباره او فرمود باشد؟"هر کس را که من مولى او هستم ، على مولى اوست ، خدایا دوست دار دوستان او را، دشمن دار دشمنان او را، یارى کن یارى کنندگان او را، پس باید حاضران به غائبان خبر دهند" همه گفتند: نه غیر از تو کسى نیست (قالواللهم لا)(20)
و پس از حضرت امیرالمؤ منین (ع ) حضرت امام مجتبى (ع ) و عمار یاسر و عبدالله بن جعفر و قیس بن سعد با یاد حماسه غدیر با دشمنان ولایت على (ع ) بحث و مناظره کردند.
از حدیث غدیر را دیگران از حضرت زهرا (س ) یاد گرفتند، که آغازگر این راه بود، و با دشمنان ولایت بر اساس حماسه غدیر بحث و مناظره مى کرد که یکى از آنها اصبغ نباته است . اصبغ یکى از رجال بنام و از یاران حضرت على (ع ) است که براى مذاکره با معاویه به شام فرستاده شد. ر معاویه وارد شدم دیدم عمروبن عاص و جمعى از سران بنى امیه در اطراف معاویه حلقه زدند، و ابوالدرداء در پیش روى او قرار دارند. تا چشم او به من افتاد، گفت : عثمان مظلوم کشته شد و چرا على (ع ) قاتلان عثمان را به من تحویل نمى دهد؟ در جواب معاویه گفتم : اى معاویه ، ما و هم مى دانى که دروغ مى گویى ، تو عثمان را بهانه قرار دادى که به حکومت دست یابى . بعد به ابوهریره گفتم : تو را به خدائى که مى پرستى سوگند مى دهم در روز غدیر خم کجابودى ؟ ابوهریره گفت : در میان جمعیت بودم . پرسیدم ، رسول خدا در آن روز درباره على (ع ) چه فرمود؟ ابوهریره گفت شنیدم که رسول خدا فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه و عادمن عاداه و انصر من نصره و خذله .
گفتم اى ابوهریره ! تو که این سخنان را با گوش خود از پیامبر شنیدى پس چرا على (ع ) را دشمن مى دارى ؟ ابوهریره فقط گفت : انالله و انا الیه راجعون .
چون معاویه دید که روش مناظره من در حاضران مجلس تاءثیر کرد فریاد زد و با سخنان بى مورد مرا ساکت کرد.(21)
حماسه غدیر آنقدر والاست که دشمنان امام نیز در بحث و مناظره خود از حدیث غدیر یاد مى کردند مانند: عمروعاص که براى غلبه بر معاویه عمربن عبدالعزیز براى پیروزى بر مخالفان و ماءموران براى پاسخ دادن به علماء فرق سلامى ، را مى توان نام برد.
سئوال 67: از دیدگاه امامان شیعه بزرگترین عید اسلامى کدام است ؟
پاسخ : پس از حادثه عظیم غدیر یکى از مسئولیت هاى سیاسى اجتماعى مسلمین این بود که از دیدگاه امامان شیعه بزرگترین عید ملت اسلام عید غدیر است . امام رضا (ع ) فرمود: و هو یوم الزینه فمن تزین لیوم الغدیر غفرالله کل خطیئه عملها صغیره او کبیره .(22)
(روز غدیر، روز زینت و آراستن است ، کسى که براى روز غدیر خود را بیاراید خدا گناهان او را چه کوچک باشد چه بزرگ مى آمرزد.)
سئوال 68: چرا غدیر همه چیز شیعه مى باشد؟
پاسخ : زیرا غدیر یعنى بیعت با ولایت ، و ولایت همه چیز امت اسلام است ، اگر ولایت عترت نباشد، دین ناقص است و نبوت پیامبر (ص ) ناتمام و نعمت هاى الهى نیز تمام نیست .
سئوال 69: سخن حضرت زهرا (س ) با مردم مدینه در مورد روز غدیر چه بود؟
پاسخ :یکى از روزهاى پس از پیامبر (ص ) که مردم در کوچه نزدیک خانه حضرت على (ع ) گرد آمده بودند، دختر رسول خدا(ص ) از خانه بیرون آمده و در کنار درب ورودى منزل ایستاد، و خطاب به مردم فرمود: لا عهد لى بقوم حضروا اسوء محضر منکم ،ترکتم رسول الله (ص ) جنازه بین ایدیننا و قطعتم امرکم فیمابینکم ، لم تستامرونننا و لم تردو النا حقا کانکم لم تعلموا ما قال یوم غدیر خم ، والله لقد له (على بن ابى طالب ) یومئذ الولاء لیقطع منکم بذالک منها الرجاء، ولکنکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیکم ، ولله حسیب بیننا و بینکم فى الدنیا و الاخره .
(من ملتى را مثل شما نمى شناسم که اینگونه عهدشکن و بد برخورد باشند، جنازه رسول خدا را در دست ما گذاشته رها کردید، و عهد ما پیمانهاى میانتان را بریده ، فراموش نموده اید و ولایت و رهبرى امام على (ع ) و ما اهل بیت را نکار کردید، و حق مسلم ما را باز نگرداندید.
غدیر خم آگاهى ندارید؟ سوگند به خدا که رسول گرامى اسلام در آن روز ولایت و رهبرى امام على (ع ) را مطرح کرد و از مردم بیعت گرفت ، تا امید شما فرصت طلبان تشنه قدرت را قطع نماید، ولى شما رشته هاى پیوند معنوى میان پیامبر (ص ) و خودتان را پاره کردید، این را بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داورى خواهد کرد.)(23)
سئوال 70: اگر غدیر نبود آیا عاشورایى وجود داشت ؟
پاسخ : خیر، زیرا عاشورا در تداوم تحقق فرهنگ غدیر بوجود آمد.
غدیر خم یعنى بیعت با ولایت عترت پیامبر (ص ) و اگر امت اسلامى با ولایت عترت بیعت کرد و آن را پذیرفت دیگر نمى تواند حکومت ننگین یزید را بپذیرد! پس شهداى عاشورا نیز فدائیان آگاه خط غدیرند.
سئوال 71: اگر غدیر نبود آیا شناخت مؤ من و منافق ممکن بود؟
پاسخ : ولایت نبود مدعیان دروغین ، منافقان تشنه قدرت ، انسانهاى متظاهر به اسلام آزمایش نمى شدند، همه مى گفتند ایمان داریم همه ادعا داشتند از یاران پیامبرند، همه اظهار مى کردند مسلمانند اما وقتى فرمان خدا ابلاغ شد که همه باید با امام بر حق بیعت کنند، و بر این بیعت وفادار بمانند. گروهى آشکارا مخالفت کردند. و گروه دیگر پیمان نامه سیاسى نوشتند. برخى انواع توطئه ها را سامان دادند تا خلافت از خاندان عترت خارج شود آنگاه غدیر معیار شناخت مؤ من و منافق که حضرت اباعبدالله فرمود:
ما کنا نعرف المنافقین على عهد رسول الله ، الا ببغضهم علیا و ولده علیه السلام .(24)
امام حسین (ع ) فرمود: (در زمان رسول خدا(ص ) منافقین را نمى شناختیم جز با دشمنى و کینه توزى آنان نسبت به على (ع ) و فرزندان او.
سئوال 72: اگر غدیر نبود آیا تداوم اسلام ناب امکان داشت ؟
پاسخ : خیر، هرگز!! زیرا اسلام بدون ولایت نبود، انواع آداب و رسوم جاهلى را بنام اسلام مطرح مى کردند، چه اینکه 72 فرقه بوجود آوردند. از این رو غدیر اسلام ولایت را مطرح کرد و اسلام ولایت ضامن تداوم اسلام ناب تا قیامت شد.
منبع:www.aviny.com
ادامه مطلب
بعد از واقعه
در اهميت اين واقعه تاريخى ، همين اندازه بس است كه رويداد غدير را يكصدوده نفر از صحابى و هشتاد نفر از تابعين رسول خدا(ص ) بيان كردند و سپس 360 نفر از محدثين و مورخين شيعه و سنى نيز نقل كرده اند.روايات واقعه غدير از نظر سند و راويان و شواهد بسيار روشن و واضح و داراى دلايلى متقن بوده و در كتب سنى و شيعه آمده است كه ما در پايان ، برخى از مدارك اهل تسنن را به طور مشروح نقل مى كنيم .
خبر واقعه غدير در شهرها منتشر شد و آن سه روز به عنوان ايام الولايه نام گرفت . اميد اين بود كه اين واقعه بزرگ با خطبه مهم و ارزشمند پيامبر اكرم (ص ) كه از طريق يكصدوبيست هزار شنونده و راوى مستقيم ، هميشه بر سر زبانها جارى و گفتگو شود و در عمل تحقق پيدا كند ولى با كمال تاءسف پس از رحلت پيامبر(ص ) و جو حاكم بر جامعه مسلمين و اعلام ممنوعيت نقل حديث از طرف هيئت حاكمه ، سخنان و رهنمودهاى سرنوشت ساز پيامبر(ص ) از دسترس مردم و نسل هاى بعد براى چند صباحى خارج شد، ولى كثرت راوى و انتشار حديث بالاخره سبب شد كه پس از مدتى در اختيار مردم و علما قرار گيرد و كسى را ياراى انكار واقعه نباشد.
روز عيد غدير به نام روز ((ميثاق ماءخوذ و جمع مشهود)) نام گرفت .(36)
در اين روز جبرئيل (ع ) و بقيه ملائكه به امر خداى متعال جشن مى گيريم و بر پيامبر اكرم (ص ) درود مى فرستند و براى پيروان اميرالمؤ منين (ع ) استغفار مى كنند.(37) روز عيد غدير حتى قبل از اين واقعه در تاريخ ، روز معرفى بوده است زيرا در چنين روزى توبه حضرت آدم پذيرفته شده و ((شيث )) وصى او گرديده . حضرت ابراهيم (ع ) از آتش نمرود نجات يافت ، حضرت موسى برادرش هارون را به عنوان وزير و يوشع بن نون را به عنوان وصى خود انتخاب كرد و حضرت عيسى (ع ) شمعون الصفا را براى جانشينى خودش معرفى كرد.(38)
روز عيد غدير روز سرور و شادمانى و خوشحالى مؤ من است كه مورد تاءكيد و سفارش ائمه معصومين (ع ) و رسول گرامى (ص ) مى باشد. روز شكر و حمد الهى و روز عبادت و ذكر است و روزه آن معادل صد حج و صد عمره است . روز عيد خداى بزرگ است .(39)
رسول خدا(ص ) فرمود: روز عيد غديرخم برترين عيدهاى امت من است و آن روزى است كه خداوند متعال مرا به نصب برادرم به عنوان امامت امت ، فرمان داد كه پس از او امتم هدايت شوند، روزى است كه دين كامل گرديده و نعمت تمام گرديده و نعمت بر همه تمام شده و روزى است خدا دين اسلام را بر ايشان پسنديده است (40) و سيدبن طاووس در اقبال نقل كرده است كه در اين روز چون مؤ منى را ملاقات كنى مستحب است تبريك گفته و بگوئيد الحمد لله الذى جعلنا كم المتمسكين بولايه اميرالمؤ منين و الائمه عليهم السلام .
على (ع ) در بحث با ناكثين در شورا، فرمود: گمان ندارم كه رسول خدا(ص ) در روز غديرخم براى كسى ، حجتى باقى گذاشته باشد و نه براى گوينده اى جاى سخنى .(41)
محمودبن لبيد از حضرت زهرا(ع ) سئوال مى كند آيا رسول خدا پيش از وفاتش بر امامت على (ع ) تصريح فرموده اند؟ حضرت زهرا(ع ) پاسخ فرمودند: شگفتا آيا فراموش كرده ايد روز غديرخم را؟(42)
حضرت رضا(ع ) در نقلى مى فرمايد: مثل مردم در پذيرفتن ولايت حضرت على (ع ) در روز غديرخم ، مثل ملائكه در سجودشان ، در برابر حضرت آدم است و مثل كسانى كه در روز غدير از ولايت على (ع ) سر باز زدند، مثل شيطان است :(43) پس همه سجده كردند بجز ابليس كه سر باز زد و از كافران شد
ادامه مطلب
ثبت عينى واقعه
پيامبر(ص ) و به دنبال او على (ع ) از منبر و جايگاه خود فرود آمدند و در كنار جمعيت قرار گرفتند. مردم به سوى پيامبر اكرم (ص ) و على بن ابى طالب (ع ) هجوم آوردند تا با آن دو بيعت كنند. حضرت دستور داد تا در آن صحرا دو خيمه بر پا كردند. در يكى از آنها خود و ديگرى على (ع ) نشست . پيامبر عمامه خود را كه ((سحاب )) نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر اميرمؤ منان قرار داد و تا سه روز در آن محل اقامت كردند و مردم دسته ، دسته به خيمه ها مى آمدند و با پيامبر تجديد عهد مى كردند و سپس به خيمه على (ع ) مى رفتند و به عنوان اميرالمؤ منان با وى بيعت كرده و تبريك مى گفتند. شور و غوغايى بر پا بود. هر كس دوست داشت زودتر از ديگرى در بيعت كردن سبقت بگيرد. زن ها با گذاشتن دست خود در تشت آبى كه پيش تر على (ع ) دست مباركش را در آن زده بود مراسم بيعت را با وى انجام مى دادند. حسان بن ثابت شاعر معروف زمان پيامبر فرصت را غنيمت شمرد. با كسب اجازه از محضر رسول اكرم (ص ) اشعارى را سرود و سپس در حضور پيامبر(ص ) و على (ع ) و مردم قرائت نمود:
بر خيز كه من تو را براى جانشينى و راهنمايى خلق پس از خويش انتخاب كردم .
و من مولاى هر كسى باشم كه على مولاى اوست . شما در حالى كه از صميم قلب او را دوست داريد از پيروان او باشيد... .(31)
لبخند شادمانى يك لحظه از لبان رسول خدا ترك نمى شد. و در عمل به هر طريق ممكن ، محبتش را به على پيش چشم همگان براى اثبات ولايت ابراز كرد تا كمترين بهانه اى به قلب بهانه جويان ندهد. نخستين كسى كه موفق به بيعت و مصافحه شد ((ابوبكر)) بود و پس از او ((عمر)) و سپس ((عثمان )) بيعت كردند و به دنبال ايشان بقيه مهاجر و انصار و ديگر مردم اقدام به بيعت نمودند.(32)
در اين هنگام جبرئيل نازل شد و گفت :
به خدا قسم روزى مانند امروز نديدم چقدر كار حضرت على (ع ) را محكم نمودى ! براى او پيمانى گرفتى كه جز كافر به خدا و رسولش كس آن را به هم نخواهد زد. واى بر كسى كه اين پيمان را بشكند.(33)
بار ديگر در لحظات پايانى غديرخم معجزه اى اتفاق مى افتد و واقعه غدير را ماندنى تر مى كند.
شخصى بنام ((حارث بن نعمان فهرى )) دوان دوان خود را به خيمه پيامبر رساند و به حضرت عرض كرد: اى محمد! تو ما را امر كردى كه شهادت به يكتايى خدا و رسالت تو بدهيم ؛ ما از تو پذيرفتيم . تو ما را امر كردى كه روزى پنج بار نماز بخوانيم ؛ خوانديم . ماه رمضان روزه بگيريم ؛ گرفتيم . خانه خدا را زيارت بكنيم ؛ انجام داديم . مال خود را با دادن خمس و زكات پاك كنيم ؛ همه اينها را از تو قبول كرديم . به اين اكتفا نكردى ، تا آخر دست پسر عمويت را گرفتى او را بر همه ما برترى دادى و امير ما كردى ! آيا بگو ببينم اين از طرف خدا بود يا از جانب خودت !!
رسول اكرم در حالى كه صورتش سرخ شده بود و يارانش از اسائه ادب او در دل مى خروشيدند، فرمود:
سوگند به خدايى كه جز او معبودى نيست ، اين امر از طرف خدا بوده است .
در اين هنگام ((حارث )) برخاست و با غضب از نزد پيامبر بيرون رفت ؛ در حالى با خود مى گفت ؛ خدايا اگر آنچه كه محمد مى گويد حق است ، پس سنگى از آسمان بفرست و يا عذابى بر ما نازل كن !
پس هنوز حارث به شتر خود نرسيده بود كه سنگ كوچكى از آسمان فرود آمد و از پشتش خارج شد(34) و در مقابل ديده دوست و دشمن به هلاكت رسيد. بدين وسيله باز هم واقعه اى ماندنى بر كرانه غدير ثبت گرديد. در اينجا بود كه جبرئيل نازل شد و اين آيه را براى پيامبر تلاوت كرد:
درخواست كننده اى درخواست عذابى كرد كه واقع شد، اين عذاب مخصوص كافران است و باز دارنده اى ندارد، از جانب خداى صاحب درجات است .(35)
كم كم هنگام وقت نماز مغرب فرا رسيد. مؤ ذن اذان گفت . پيامبر همراه با جمعيت كاروان ها نماز مغرب و عشا را پيوسته و در يك زمان با هم بجا آوردند.
ادامه مطلب
مردم در انتظار پيام
از شدت گرما، مردم بخشى از رداى خود را بر سر و قسمتى ديگر را در زير پا افكنده بودند. سلمان ، ابوذر، مقداد و عمار براى پيامبر با استفاده از درخت ، سايبانى به وسيله چادر بر پا كردند.(13)
مردم براى نماز جماعت ظهر آماده مى شوند. طنين بانگ الله اكبر، مردم را به نماز فرا مى خواند. پيامبر نماز ظهر را با جماعت بجا مى آورد. سپس در حالى كه انبوه جمعيت پيرامون او حلقه زده بودند به سوى نقطه بلندى كه قبلا از قطعه هاى سنگ و جهاز شتر بر پا شده بود مى رود تا از آنجا به همه جمعيت مسلط باشد.
همهمه از جمعيت بلند مى شود؛ همه منتظرند ببينند پيامبر از پيك وحى چه پيامى براى آنان دارد. چشمها به او دوخته شده و نفس ها در سينه حبس گرديده ، همه بى صبرانه مشتاقند تا سخنان پيامبر را بشنوند. پيامبر بر فراز منبر قرار مى گيرند. با چهره اى گشاده و سيمايى بشاش نگاهى به جمعيت مى كنند. از چشمانش رحمت و محبت و عطوفت مى بارد. چهره پر فروغش را با تمام رخ به تمام جمعيت مى گرداند. چشمها مى جوشد، دلها مى خروشد. سكوت عميقى بر صحراى غدير حكم فرما شده است .
رسول خدا(ص ) سخن آغاز مى كند:(14)
بسم الله الرحمن الرحيم
حمد و سپاس خدايى را كه در يگانگى برتر؛ در عين بى همتايى نزديك ؛ در قدرت و اقتدار شكوهمند و در اركان نظام عالم بسى بزرگ است . علمش بر همه چيز احاطه دارد، در حالى كه در جايگاه خويش است و مخلوقات همگى مقهور قدرت اويند. بزرگى كه پيوسته بوده و ستوده اى كه هميشه خواهد بود پديد آورنده آسمانهاى برافراشته و فرمان رواى مطلق زمين و آسمانها است . هر ديده اى را مى بيند و هيچ ديده اى را توان ديدار او نيست . بزرگوار و بردبار، بخشنده اى كه رحمتش همه چيز و همه جا را فرا گرفته . منعمى است كه بر همه مخلوقات منت دارد.در اجراى كيفر مجرمان شتاب نمى كند و به عذابى كه مستحق كنند تعجيل روا نمى دارد. به اسرار دلها آگاه است و رازى از او پوشيده نيست و امر پنهانى او را به اشتباه نمى اندازد. بر همه چيزها محيط و بر همه موجودات غالب و بر هر نيرويى چيره و بر هر كارى تواناست . همانندى برايش نيست و حال اينكه او پديد آورنده همه موجودات از نيستى است . پروردگارى كه جز او نيست ، سر افرازى كه برتر از آن است تا به ديده ها درآيد، ليك هر ديده اى را در مى يايد و بر هر چيزى دقيق و آگاه است . به ديده هيچ بيننده اى درنيامده تا وصفش كند و احدى را از چگونگى آشكار و نهانش آگاهى نيست مگر به همان مقدار كه خود از خويشتن خبر داده است .
گواهى مى دهم كه هستى در برابر قدرتش فروتن و در مقابل هيبتش سرافكنده و تسليم است .
او شكننده ستمكاران و زورگويان و نابود كننده هر شيطان پليدى است . نه او را ضدى است و نه شريكى ؛ يكتاى بى نياز. او به هر چيزى دانا و به شماره هر چيزى آگاه است . مرگ و زندگى ، نيازمندى و بى نيازى ، خنده و گريه ، منع و عطا به خواست و اراده اوست . به خواهش بندگان پاسخ مى دهد و صاحب بخشش و عطاى بزرگ است . به شماره نفس جانداران آگاه است . كارى بر او دشوار نيست . ناله فرياد خواهانه او را به كارى وادار و ناگزير نمى كند و اصرار اصرار كنندگان او را به ستوه نمى آورد. نگهدار نيكان و توفيق بخش رستگاران و سرور كائنات است . آفريدگار را شايسته است كه او را حمد و سپاس گويند.
من در دشوارى و سختى ، در آرامش و راحتى ستايشگر اويم و به او و فرشتگان و كتاب و فرستادگانش ايمان دارم . فرمانش را به مى شنوم و فرمانبردارم . در هر كارى كه او را خشنود سازد شتابنده ام . به قضا و حكمش سر تسليم دارم و به اطاعت از فرمانهايش مشتاق و از عقوبت و مجازاتش سخت در هراسم . خداوندى كه از آزمايشش گريز نيست و بر بندگان ستم نمى كند. اعتراف مى كنم كه بنده اويم و گواهى مى دهم كه پرورنده من است . آنچه را كه به من وحى فرموده ، به مردم ابلاغ مى كنم . مبادا كه در انجام امر او مسامحه كنم كه عذاب حق بر من فرود آيد، عذابى كه هيچ كس قدرت و توان دفعش را ندارد و چه بزرگ است آزمايش او.
آنگاه پيامبر اين چنين ادامه داد:
هان اى مردم نزديك است كه من دعوت حق را لبيك گويم و از ميان شما بروم . آگاه باشيد كه امر مهمى پيش آمده است و من مى خواهم شما را از آن مطلع سازم .
در اين حالت غلغله اى در جمعيت مى افتد و كمى بعد يك باره ساكت مى شوند، سپس پيامبر ادامه مى دهند:
پيك وحى تا به حال چندين بار پيش من آمده و از طرف پروردگار پيامى آورده است كه بايد آنرا به شما ابلاغ كنم . البته من از جبرئيل خواستم كه از خداوند متعال بخواهد كه مرا از تبليغ اين ماءموريت معاف دارد، زيرا مى دانستم كه در ميان مردم ، پرهيزكاران اندك و منافقان بسيارند، مفسده جويان پر فريب و حيله گران مسخره كننده اند، كه خداوند در كتاب خود به وصف آنان پرداخته و مى فرمايد: ((به زبانهاى خود چيزى را مى گويند كه در قلب آنان وجود ندارد و گمان مى كنند كه اين امر كوچكى است ؛ در حالى كه در پيشگاه خدا بسيار بزرگ است )).(15)
هم كنون من مى توانم يك يك اينان را با نام و نشان ، معرفى كنم ؛ ليكن به خدا سوگند كه من درباره اين افراد بزرگوارانه برخورد كرده و مى كنم و رسوايشان نمى كنم ، ولى اينها، خداى را از من راضى نمى سازد؛ مگر آنكه وظيفه خود را در مورد ماءموريتى كه به عهده دارم انجام دهم . خداوند متعال به من وحى فرمود كه ؛ پيامبر آيه قرآن را تلاوت مى كنند:
اى رسول ، آنچه را كه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به مردم ابلاغ كن ، اگر چنين نكنى ، رسالت خود را به انجام نرسانده اى ، البته خداوند تو را از شر مردم مصون مى دارد.(16)
اى مردم ! آنكه را من مى خواهم به شما معرفى كنم مرا بيش از هر كس ديگرى در دين يارى كرده و از همه بر من سزاوارتر است . از تمام مردم به من نزديكتر و از همه كس در نزد من محبوبتر و گرامى تر است . خداوند متعال و من از او راضى و خشنوديم .
اى مردم ! جز شقى و نگون بخت ، كس به او كينه نمى ورزد و پارساى پرهيزگار، مهر او را در دل نمى گيرد و جز اهل ايمان و مخلصان بى ربا به او ايمان نخواهند آورد.
اى مردم ! بدانيد او همان كسى است كه به حلم و بردبارى و فضايل و امتيازات و قدر منزلتش در قرآن آمده است .
اى مردم هر كس از او پيروى كند و از او فرمان برد به رستگارى بزرگى دست يافته است .
اى مردم ! بدانيد او وصى و جانشين من و امام پس از من است ؛ كسى است كه موقعيتش نسبت به من همانند جايگاه هارون نسبت به موسى است ، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نيست .
او ولى شما است بعد از خدا و رسول او. خداوند درباره او اين آيه را در قرآن فرو فرستاده كه : ((همانند ولى شما خداست و پيامبر او و آن كسان از مؤ منان كه نماز را بر پا مى دارند و در حال ركوع به سائل انفاق مى كنند))(17) او است كه نماز را اقامه كرد و در حال ركوع صدقه داد و در همه حال خرسندى خدا را مى جويد.
اى مردم ! بدانيد كه خداوند او را صاحب اختيار شما قرار داده و او را پيشوا و امام و واجب الاطاعه قرار داده است . فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و بر هر مسلمانى فرض و واجب نموده است . هر كس با او به مخالفت بر خيزد ملعون است و هر كس كه از او پيروى كند مشمول عنايت و رحمت الهى قرار خواهد گرفت .
اى مردم ! همه حلال و حرام را كه خدا به من شناسانده است من نيز همه را به او آموخته ام ، دانشى نيست كه خداوند به من تعليم كرده باشد و من در اختيار او نگذاشته باشم .
اى مردم ! مبادا كه نسبت به او راه ضلالت و گمراهى پيشه گيرند واز او روى بر تابند؛ مبادا كه از ولايت و سرپرستى او و از اطاعت از فرمانش به تكبر سرباز زنيد. او هادى حق و عامل به حق و نابود كننده باطل است و از ناپسنديده ها بازتان دارد.
اى مردم ! اوست كه در راه خدا از سرزنش كننده هيچ سرزنش كننده اى نمى ترسد. او نخستين كسى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد و جان خويش را فداى رسول خدا كرد و در آن هنگام كه هيچ كس در كنار پيامبر باقى نمى ماند، از او حمايت مى كرد و در آن روزگار كه كسى را انديشه عبادت و ايمان به خدا نبود، در كنار پيامبر پروردگار را پرستش و عبادت مى كرد.
اى مردم ! او را برتر و سزاوارتر از هر كس بدانيد كه خدايش او را از همه شايسته تر و برتر داشته . به ولايت او تمكن كنيد كه خدايش او را به پيشوايى بر شما منصوب كرده است .
اى مردم ! بدانيد كه خداوند توبه منكران ولايت او را هرگز نمى پذيرد و آنانرا مشمول رحمت و مغفرت خويش ، قرار نمى دهد. هر كس در سخنى از سخنان من شك كند، در حقيقت به تمام سخنان من شك كرده است و چنين كسى مستحق بلا و مستوجب آتش است .
اى مردم ! آگاه باشيد كه اين سخنان را، به يقين ، جبرئيل از سوى حق تعالى به من خبر داده كه : هر كس با او به دشمنى بر خيزد و ولايت و محبت او را در دل نگيرد، لعنت و خشم مرا نسبت به خود، بر انگيخته . پس شايسته است از مخالفان او سخت بر حذر باشيد و مبادا پايتان بلغزد كه خداوند به هر چه انجام مى دهد آگاه است . به هوش باشيد كه ((عنوان )) اميرالمؤ منين بر كسى جز او روا نيست و پس از من ، براى هيچ كس جز او جايز و حلال نيست .اوست كه با دشمنان حق در پيكار و به بازندگى از معاصى سخت كوش و به اطاعت از خدا فرمانبردارست . اوست خليفه و جانشين رسول خدا، پيشوا و هادى خلق . اوست كه به امر خدا، قاتل ((ناكسين )) و ((قاسطين )) و ((مارقين )) است .
اى مردم ! او ياور دين و حامى پيامبر خدا و پارساى پرهيزگار و طيب و طاهر و رهنما و ره يافته است .
پيامبرتان بهترين پيامبر و وصى او، بهترين وصى و فرزندانش بهترين اوصياءاند.
اى مردم ! شيطان به حسادت آدم را از بهشت بيرون كرد؛ پس مبادا شما نسبت به او حسد ورزيد كه اعمالتان سراسر باطل مى شود و به لغزش و انحراف مى افتيد.
اى مردم ! نور حق در من سرشته شده و بعد از من در طينت او و سپس در نسل وى قرار داده شده تا آن زمان كه نوبت امام مهدى قائم به حق و صاحب زمان برسد. و اوست كه سرانجام ، حق خدا و حقوق ما را باز خواهد ستاند. خداوند عزوجل ما را بر تمام خطاكاران و دشمنان ، مخالفان و خائنان ، معصيت كاران و ستمكاران ، حجت قرار داده است .
اى مردم ! بدانيد كه چيزى نمى گذرد و پس از من سرمدارانى سركار مى آيند كه خلق را به آتش دوزخ فرا مى خوانند؛ اما اين گروه را در روز قيامت يار و مددكارى نخواهد بود. خداوند و پيامبرش از اين كسان متنفر و بيزارند.
اى مردم ! من اين ولايت را به عنوان امامت و ارث تا روز قيامت در ذريه و نسل خود قرار دادم و با اين كار وظيفه اى را كه به آن ماءمورم به انجام مى رسانم تا به هر حاضر و غايب و بر هر كسى كه در اين جمع بوده و يا در اين اجتماع حضور نداشته باشد و حتى بر آنان كه هنوز از مادر متولد نشده اند، حجت تمام باشد.
ماجراى امروز را حاضران به غايبان گزارش دهند و پدران به فرزندان تا روز واپسين . گرچه مدتى نخواهد گذشت كه عده اى اين امر را غصب مى كنند و از آن خود مى سازند. خداوند غاصبان را لعن كند و از رحمت خويش محجورشان سازد.
اى مردم ! صراط مستقيم خداوند منم و شما به پيمودن آن ماءمور شده ايد و پس از من او و سپس فرزندانم كه از صلب اويند امامان و پيشوايان شمايند كه خلق را به راه رايت هدايت مى كنند.
آن گاه پيامبر سوره حمد را تلاوت مى كند:
بسم اله الرحمن الرحيم . الحمد لله رب العالمين . الرحمن الرحيم . مالك يوم الدين . اياك نعبد و اياك نستعين . اهدنا الصراط المستقيم . صراط الذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم و لاالضالين .(18)
اى مردم ! اين سوره در شاءن من و او و فرزندانش نازل شده و اختصاص به آنان دارد. اينان اولياء خدايند و نه بيمى در دل دارند و نه اندوهى آزارشان مى دهد. بدانيد كه اينان حزب خدايند كه حزب خدا پيروز است .
در برابر، دشمنان او گروهى ناسازگار نيرنگ باز و كينه ورزانى متجاوزند كه به منظور فريب و نيرنگ ، سخنان بيهوده و آميخته به رنگ و ريا با يكديگر نجوا مى كنند.
اى مردم ! آگاه باشيد كه دوستان او اهل بهشتند كه خداوند وصفشان را در قرآن اين گونه فرموده : ((ايشان در امن و سلامت بوده و بى حساب وارد بهشت مى شوند)).(19) و در مورد دشمنان او فرموده : ((آگاه باشيد كه دشمنان او كسانى هستند كه به دوزخ در مى افتند و غريو جهنم را كه مى خروشد و صدايى كه از سوخت و سوز آنان بر مى خيزد، نمى شنوند)).
اى مردم ! من منذر و ترساننده ام و او هادى و اميد دهنده ؛
اى ! مردم ! من پيامبر و او وصى من است ؛
حكم او جارى است ؛
گفتار او جايز است ؛
دستور او نافذ است ؛
و هر كه از فرمان او سر پيچد از رحمت او به دور است ؛
و كسى كه از او پيروى كند مورد رحمت و عنايت خداوند قرار مى گيرد. مؤ من كسى است كه او را تصديق كند و به او ايمان بياورد.
ادامه مطلب
لحظه هاى فراموش نشدنى
مردم بى سروصدا گوش اند. در اين هنگام پيامبر(ص ) على (ع ) را فرا مى خواند تا بالاى منبر بيايد و سمت راست او بايستاد.
همهمه اى در جمعيت افتاد، برخى او را به يكديگر نشان مى دادند. بعضى ديگر كه دور بودند منتظر بودند ببينند چه كسى بالاى منبر مى رود. آرامش به جمعيت برگشت ؛ بار ديگر سكوت حكم فرما شد. پيامبر نگاهى به جمعيت انداخت سپس ادامه داد:
اى مردم !من به زودى از ميان شما مى روم .
دوباره صداى همهمه و غلغله اى از جمعيت بلند مى شود صداى ناله و شيون و فرياد و گريه بيابان غدير را به لرزه در آورده به طورى كه ديگر صداى پيامبر شنيده نمى شود، ناگهان پيامبر با صداى بلند و رسا مى فرمايد:
هان اى مردم ! من مسئولم و شما نيز مسئوليد.
جمعيت ساكت مى شوند. آنگاه ادامه مى دهند:
حال به من بگوئيد، كه من در بين شما چگونه پيامبرى بودم ؟
همه يك صدا فرياد زدند: ما گواهى مى دهيم كه تو رسالت خود را به خوبى انجام دادى و از هيچ كوششى دريغ ننمودى ، خدا تو را پاداش نيك دهد.
آن گاه پيامبر ادامه دادند:
آيا گواهى نمى دهيد كه جز خدا، خدايى نيست و محمد(ص ) بنده و فرستاده اوست ؟ بهشت و دوزخ و مرگ و حيات حق است و روز رستاخيز بدون شك فرا خواهد رسيد و خداوند كسانى را كه در خاك پنهان شده اند زنده خواهد كرد؟
جمعيت مردم يك صدا فرياد برآوردند: آرى 7 گواهى مى دهيم .
پيامبر ادامه داد:
اى مردم ! بدانيد من در ميان مردم دو چيز گرانبها به يادگار كى گذارم ، با آن چگونه رفتار خواهيد كرد؟
يك نفر از داخل جمعيت با صدايى بلند مى پرسد يا رسول الله مقصود از دو چيز گرانبها چيست ؟
پيامبر پاسخ مى دهند:
يكى ((ثقل اكبر)) كه كتاب خدا و از طرف اوست و در دست شماست . به آن چنگ بزنيد تا گمراه نشويد و ديگر ((ثقل اصغر)) كه عترت . اهل بيت من اند. خدايم به من خبر داده كه اين دو يادگار من تا روز رستاخيز از هم جدا نمى شوند.(20) هان اى مردم ! از كتاب خدا و عترت من پيشى نگيريد و يا از آن عقب نمانيد و در عمل به هر دو كوتاهى نكنيد كه هلاك مى شويد.
پيامبر رو به جمعيت نيز ادامه دادند:
اى مردم ! به من بگوييد كه سزاوارترين مردم نسبت به خودشان كيست ؟(21)
همه مردم يك صدا فرياد برآوردند: اى فرستاده خدا، خدا و پيامبرش بهتر مى داند. آنگاه پيامبر دست حضرت على (ع ) را بالا برد تا جايى كه سفيدى زير بغل او بر همه نمايان شد و همه على را در كنار پيامبر ديدند و او را خوب شناختند و دريافتند كه مقصود از اين اجتماع مسئله خلافت على (ع ) است . دوباره سروصدا بالا گرفت و جنب وجوشى در بين مردم بر خاست همه از دور و نزديك بلند مى شوند تا على (ع ) را بهتر ببينند. همه او را به يكديگر نشان مى دادند. عده اى در عين اينكه به على (ع ) اشاره مى كردند به هم مى گفتند: به خدا سوگند كه اين همان فاتح خيبر است . گروهى ديگر مى گفتند: سوگند به خدا كه اين همان كسى است كه از طرف پيامبر به مكه اعزام شد و تنها او بود كه سوره برائت را در مقابل مشركين در خانه خدا قرائت كرد. عده اى ديگر نيز مى گفتند: والله او همان كسى است كه در جنگ خندق قهرمان يكه تاز عرب ((عمر بن عبدود)) را به خاك سياه نشاند. هر كسى براى اثبات فضايل و برترى هاى على (ع ) سخنى و خاطره اى را نقل مى كرد. سلمان ، ابوذر، عمار و مقداد در دلهايشان ابراز خوشحالى و شعف مى كنند. اما هيجانهاى تلخ در پشت چهره هاى عبوس گروهى منافقين نيز به چشم مى خورد، كسانى كه پيامبر آنها را از خودشان بهتر مى شناسد. منافقين نيز نزديكترين كسانى بودند كه در برابر پيامبر نشسته بودند و در صحنه عقيده شان هيچ نقطه مشتركى با او نداشتند...
پيامبر با صداى بلند فرمود:
اى مردم ! آن چه كه من از طرف خدا ماءمورم ، اين است ؛ به خدا سوگند غير از اين مرد كه هم اكنون دست او را بالا برده ام هرگز كسى نمى تواند دستورات قرآن را براى شما به روشنى تفسير و بيان كند. اينك مردى را كه بازوى او را گرفته ام به شما معرفى مى كنم و اعلام مى كنم ؛
پيامبر بازوى على را تا آنجا بالا برد كه مردم همه او را ديدند؛ در اين هنگام پاهاى على (ع ) در مقابل زانوى پيامبر قرار گرفت . بركه غدير يكپارچه در سكوت بود. در اين هنگام رسول خدا با صداى بلند ادامه داد:
اى مردم ! هر كس را، من مولا و سرپرست او هستم ، على هم مولا و رهبر اوست .(22)
رسول اكرم اين جمله را در اين حالت سه بار تكرار فرمودند و سپس ادامه دادند:
پروردگارا دوست بدار كسى را كه على را دوست دارد و دشمن بدار كسى را كه على را دشمن دارد. خدايا، يارى كن كسانى را كه او را يارى مى كنند و خوار گردان كسانى را كه با او دشمنى مى ورزند. پروردگارا على را محور حق قرار بده .(23)
سپس پيامبر افزود:
حاضران به غايبان از اين مجلس خبر دهند و ديگران را از اين امر آگاهى گردانند.
اى مردم ! فرمان ولايت اين مردم از جانب خدا توسط جبرئيل به من ابلاغ گرديده بود و من هم اين پيام را به شما رساندم .(24)
اى مردم ! على برادر و وصى من و مخزن علم و خليفه و جانشين بعد از من بر اين امت است . على مفسر قرآن است . اوست كه مردم را به حق دعوت مى كند و به آنچه موجب خشنودى خداست عمل مى كند. على صاحب همه آن فضايلى است كه براى شما بر شمردم .
اى مردم ! جبرئيل به من خبر داده است كه خداوند فرموده هر كس با على دشمنى كند و از ولايت او سرباز زند همواره مورد لعن و غضب من است . پس هر كس بنگرد كه براى فرداى خود چه پيش مى فرستد! بترسيد از اينكه با خدا مخالفت كنيد و همان باعث شود قدمهاى استوار مردم بلغزد. به يقين خداوند به آنچه كه مى كنيد آگاه است .
اى مردم ! خداوند شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آن كه پاك از ناپاك ممتاز شود و خدا شما را به اسرار غيب آگاهى نداده است .
ادامه مطلب
عيد غدير، اسلامى است
عيد غدير اسلامى است ، يعنى به دست بانى اعظم اسلام تاءسيس شده است ، و روزى بس بزرگ است . پس وظيفه مسلمانان جهان است كه در بزرگداشت چنين روزى بكوشند و از اين شعار مقدس حمايت كنند و در نگهداشت آن همت گمارند؛ و در اين روز، منظور پيغمبر ارجمند را به جوانان و نوجوانان اسلام يادآور شوند و در انجام اين وظيفه بزرگ دينى و تظاهر اسلامى و اجراى منويات رسول خدا(ص ) شيعيان را تنها نگذارند؛ چنانكه مسلمانان قرنهاى اول چنين بوده اند و اين گونه رفتار مى كرده اند.
و هم در اين روز بايد به ساير تعليمات اسلام توجه كرد و در انجام كارهاى نيك و پيروى از روش على (ع ) كوشيد و خداوند را بر اين نعمت كه دين را كامل ساخته سپاس گزارد.
و در حديث است كه پيغمبر گرامى فرمود:
بهترين عيدهاى امت من روز غدير است ؛ و آن روزى است كه خداوند امر مرا كرد كه على را راهنماى مسلمين قرار دهم ؛ تا بعد از من به وسيله او هدايت جويند؛ و آن روزى است كه خداوند دين را كامل كرد...
ادامه مطلب
صحنه تاريخى غدير
مى رسد از خم ندايى دلپذير |
كز ره آمد كاروانى با بشير |
از دراى كاروان ، خم در خروش |
و زخروش خم جهانى در صغير |
دست افشان از نشاط افلاكيان |
پاى كوبان از طرب برنا و پير |
از سفارتخانه كبراى حق |
با همايون نامه نازل شد سفير |
از حريم كبريا آمد سروش |
تا گشايد پرده از رازى خطير |
كرد روشن صحنه اسلام را |
صحنه تاريخى عيد غدير |
از وداع كعبه چون شد رهسپار |
خواجه ((لولاك )) با جمعى كثير |
در ((غدير خم )) به ختم انبيا |
گشت فرمان صادر از حى قدير |
كاى محمد! كن رسالت را تمام |
كن فضا را روشن از مهر منبر |
بر على امر ولايت را سپار |
كاو بود شايسته تاج و سرير |
از جهاز اشتران آماده ساخت |
منبرى پيغمبر روشن ضمير |
خواند بر منبر پس از حمد خداى |
خطبه اى غرا و نغز و دلپذير |
كاين على باشد ولى كردگار |
بعد من بر خلق ، مولا و امير |
نور او سرگشتگان را رهنما |
لطف او افتادگان را دستگير |
در شجاعت شهسوارى بى قرين |
در عدالت شهريارى بى نظير |
رهبر آزادگان كز روى لطف |
بند غم بگشايد از پاى اسير |
بار ذلت گيرد از دوش گدا |
گرد محبت شويد از روى فقير |
جملگى دادند با دست خداى |
دست بيعت از صغير و از كبير |
اى ((رسا)) خوش سفت اين رخشنده در |
خامه شيواى استاد شهير |
از ((امينى )) گوش كن اين داستان |
در كتاب مستطاب ((الغدير)) |
دكتر قاسم رسا
ادامه مطلب
عيد غدير و عترت پيامبر (ص )
تبريك گويى ولايت در غدير كه به فرمان حضرت رسالت بود و آن بيعت ياد شده و شادمانى رسول اكرم (ص ) كه فرمود: الحمد لله الذى فضلنا على جميع العالمين ، و نزول آيه قرآن كه به صراحت ، اين روز را روز اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودى پروردگار به واقعه آن روز دانسته است ، رمز عيد بودن غدير است . اين نكته را حتى طارق بن شهاب مسيحى كه در مجلس عمر بن خطاب حضور داشت فهميده بود، كه گفت : اگر اين آيه (14)در ميان ما نازل شده بود، روز نزول آيه را عيد مى گرفتيم (15) و هيچ يك از حاضران حرف او را رد نكردند و عمر نيز سخنى گفت كه به نوعى پذيرش حرف او بود. و اين پس از نزول آيه تبليغ (16) بود كه متضمن نوعى تهديد بود كه پيامبر، به خاطر پرهيز و بيم از پيامدهاى ابلاغ آن پيام آشكار از طرف امت ، تاخير در رساندن پيام الهى نكند.
همه اين ويژگيها براى اين روز بزرگ ، موقعيتى والا و ارزشمند پديد آورد، آن چنان كه رسول خدا (ص ) و ائمه هدى و مومنانى كه پيرو آنان بودند، از موقعيت اين روز شادمان بودند. مقصود ما از ((عيد گرفتن )) اين روز نيز همين است . خود حضرت رسول نيز به اين نكته اشاره و تصريح فرموده است ، از جمله در روايتى كه مى فرمايد:
((روز غدير خم ، برترين اعياد امت من است . روزى است كه خداى متعال مرا فرمان داد تا برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمى هدايتگر براى امتم تعيين كنم كه پس از من به وسيله او راهنمايى شوند، و آن ، روزى است كه خداوند در آن روز، دين را كامل ساخت و نعمت را بر امتم به كمال و تمام رساند و اسلام را به عنوان دين ، برايشان پسنديد.))
كلام ديگر پيامبر كه فرموده بود: ((به من تهنيت بگوييد، به من تهنيت بگوييد))(17) نيز نشان دهنده همين عيد بودن روز غدير در كلام حضرت رسالت است .
خود اميرالمؤ منين (ع ) در ادامه خط پيامبر، اين روز را عيد گرفت و در سالى كه روز جمعه با روز غدير مصادف شده بود، در ضمن خطبه عيد فرمود:
((خداوند متعال براى شما مؤ منان ، امروز دو عيد بزرگ و شكوهمند را مقارن قرار داده است كه كمال هر كدام به ديگرى است ، تا نيكى و احسان خويش را درباره شما كامل سازد و شما را به راه رشد برساند و شمارا دنباله روكسانى قرار دهد كه با نور هدايتش روشنايى گرفته اند و شما را به راه نيكوى خويش ببرد و به نحو كامل از شما پذيرايى كند. پس جمعه را محل گردهمايى شما قرار داده و به آن فراخوانده است ، تا گذشته را پاك سازد و آلودگيهاى جمعه تا جمعه را بشويد، نيز براى يادآورى مؤ منان و بيان خشيت تقوا پيشه گان مقرر ساخته است و پاداشى چند برابر پاداشهاى مطيعان درروزهاى ديگر قرارداده و كمال اين عيد، فرمانبردارى از امر الهى و پرهيز ازنهى او و گردن نهادن به طاعت اوست . پس توحيد خدا، جز با اعتراف به نبوت پيامبر (ص ) پذيرفته نيست و دين ، جز با قبول ولايت به امر الهى قبول نمى شود و اسباب طاعت خدا جز با چنگ زدن به دستگيره هاى خدا و اهل ولايت ، سامان نمى پذيرد. خداوند در روز غدير، بر پيامبرش چيزى نازل كرد كه بيانگر اراده اش درباره خالصان و برگزيدگان است و او را فرمان داد كه پيام را ابلاغ كند و از بيماردلان و منافقان هراس نداشته باشد و حفاظت او را عهده دار شد...
(تا آن جا كه فرمود:) رحمت خدا بر شما باد! پس از پايان اين تجمع ، به خانه ها برگرديد و به خانواده خود، وسعت و گشايش دهيد و به برادران خود نيكى كنيد و خداوند را بر نعمتى كه ارزانيتان كرده سپاس گوييد، با هم باشيد، تا خداوند هم متحدتان سازد، به يكديگر نيكى كنيد، تا خداوند هم الفت شما را پايدار كند، ازنعمت الهى به يكديگر هديه دهيد، آن گونه كه خداوند بر شما منت نهاد، و پاداش آن را در اين روز، چندين برابر عيدهاى گذشته و آينده قرار داده است . نيكى دراين روز، ثروت را مى افزايد و عمر را طولانى مى كند. ابراز عاطفه و محبت به هم در اين روز، موجب رحمت و لطف خدا مى شود. تا مى توانيد، در اين روز از وجودتان خرج خانواده و برادرانتان كنيد و در برخوردها و ملاقاتها ابراز شادمانى و سرور كنيد...))(18)
ائمه اهل بيت ، اين روز راشناخته و شناسانده و آن را عيد ناميدند و همه مسلمانان را به عيد گرفتن آن دستور دادند و فضيلت آن روز و ثواب نيكوكارى در آن را بيان كردند.
فرات بن احنف مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم : جانم فدايت !آيا مسلمانان عيدى برتر از عيد فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند؟ فرمود: آرى !با فضيلت ترين ، بزرگترين و شريفترين روز عيد نزد خداوند، روزى است كه خدا دين را در آن كامل ساخت و بر پيامبرش محمد (ص ) اين آيه را نازل فرمود: ((اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا)). گفتم : آن كدام روز بود؟فرمود: هرگاه يكى از پيامبران بنى اسرائيل مى خواست جانشين خود را تعيين كند و انجام مى داد، آن روز را عيد قرار مى دادند. آن روز، روزى است كه پيامبر اكرم (ص )، على (ع ) را به عنوان هادى امت نصب كرد و اين آيه نازل شد و دين كامل گشت و نعمت خدا بر مؤ منان ، تمام شد. گفتم : آن روز، كدام روز از سال است ؟ فرمود: روزها جلو وعقب مى افتد، گاهى شنبه است ، گاهى يك شنبه ، گاهى دوشنبه ، تا... آخر هفته . گفتم : در آن روز، چه كارى سزاوار است كه انجام دهيم ؟فرمود: آن روز، روز عبادت و نماز و شكر و حمد خداوند و شادمانى است ، به خاطر منتى كه خدا بر شما نهاد و ولايت ما را قرار داد. دوست دارم كه آن روز را روزه بگيريد.(19)
حسن بن راشد از امام صادق روايت مى كند كه به آن حضرت عرض كردم : جانم فدايت ! آيا مسلمانان راجز عيد فطر و قربان ، عيدى است ؟فرمود: آرى اى حسن ! بزرگتر و شريف تر از آن دو. پرسيدم : چه روزى است ؟فرمود: روزى كه اميرالمؤ منين (ع ) به عنوان نشانه راهنما براى مردم منصوب شد. گفتم : فداى شما!در آن روز چه كارى سزاوار است كه انجام دهيم ؟فرمود: روزه مى گيرى و بر پيامبر و دودمانش درود مى فرستى و از آنان كه در حقشان ستم كردند، به درگاه خدا تبرى مى جويى . همانا پيامبران الهى به اوصياء خويش دستور مى دادند روزى را كه جانشين تعيين شده ، ((عيد)) بگيرند. پرسيدم : پاداش كسى كه آن روز راروزه بگيرد چيست ؟فرمود: برابر با روزه شصت ماه است .(20)
نيز عبدالرحمان بن سالم از پدرش روايت كرده كه : از حضرت صادق (ع ) پرسيدم : آيا مسلمانان غير از جمعه ، قربان ، فطر، عيدى دارند؟فرمود: آرى ، عيدى محترم تر. گفتم : چه روز؟ فرمود: روزى كه حضرت رسول (ص )، اميرالمؤ منين را به امامت منصوب كرد و فرمود: ((من كنت مولاه فهذا على مولاه )). عرض كردم : آن روز، چه روزى است ؟فرمود: به روزش چه كار دارى ؟ سال درگردش است ، ولى آن روز، هيجدهم ذى حجه است . پرسيدم : در آن روز چه كارى شايسته است انجام شود؟ فرمود: در آن روز، با روزه و عبادت و ياد كردن محمد و آل محمد، خداوند را ياد مى كنيد. همانا پيامبر اكرم (ص ) به اميرالمؤ منين توصيه فرمود كه مردم اين روز را عيد بگيرند. پيامبران همه چنين مى كردند و به جانشينان خود وصيت مى كردند كه روز تعيين جانشين را عيد بگيرند.(21)
امام صادق (ع ) نيز روزه غدير خم را برابر با صد حج و عمره مقبول نزد خداوند مى دانست و آن را ((عيد بزرگ خدا)) مى شمرد.
در ((خصال )) صدوق از مفضل بن عمر روايت آمده كه : به حضرت صادق (ع ) عرض كردم : مسلمانان چند عيد دارند؟ فرمود: چهار عيد. گفتم : عيد فطر و قربان و جمعه را ميدانم . فرمود: برتر از آنها روز هيجدهم ذى حجه است ، روزى كه پيامبر خدا (ص )، حضرت امير (ع ) را بلند كرد و او راحجت بر مردم قرار داد. پرسيدم : دراين روز، چه بايد بكنيم ؟ فرمود: با آن كه هر لحظه بايد خدا را شكر كرد، ولى دراين روز، بشكرانه نعمت الهى بايد روزه گرفت . انبياى ديگر نيز اينگونه به اوصياى خود سفارش مى كردند كه روز معرفى وصى را روزه بدارند و عيد بگيرند.
در حديث ديگرى (22) امام صادق (ع ) آن روز را روزى عظيم و مورد احترام معرفى كرده است كه خداوند حرمت آن رابر مؤ منان گرامى داشته و دينشان را كامل ساخته و نعمت را بر آنان تمام نموده است و در اين روز، با آنان عهد و ميثاق خويش را تجديد كرده است . امام ، غدير خم را روز عيد و شادمانى و سرور و روز روزه شكرانه دانسته كه روزه اش معادل شصت ماه از ماههاى حرام است .
در حديثى ديگر است كه ، حضرت صادق (ع ) در حضور جمعى از هواداران و شيعيانش فرمود: آيا روزى را كه خداوند، با آن روز، اسلام را استوار ساخت و فروغ دين را آشكار كرد و آن را براى ما و دوستان و شيعيانمان عيد قرار داد، مى شناسيد؟گفتند: خدا و رسول و فرزند پيامبر داناتر است ، آيا روز فطر است ؟ فرمود: نه . گفتند: روز قربان است ؟فرمود: نه ، هرچند اين دو روز، بسيار مهم و بزرگند، اما روز ((فروغ دين )) از اينها برتر است ، يعنى روز هيجدهم ذى حجه ... تا آخر حديث .
فياض بن محمد بن عمر طوسى در سال 259 (در حالى كه خودش 90 سال داشت ) گفته است كه حضرت رضا (ع ) را در روز غدير ملاقات كردم ، در حالى كه در محضر او جمعى از ياران خاص وى بودند و امام ، آنان را براى افطار نگاه داشته بود و به خانه هاى آنان نيز طعام و خلعت و هدايا، حتى كفش و انگشتر فرستاده بود و وضع آنان و اطرافيان خود را دگرگون ساخته بود و پيوسته فضيلت و سابقه اين روز بزرگ را ياد مى فرمود.
محمد بن علاء همدانى و يحيى بن جريح بغدادى مى گويند: ما به قصد ديدار احمد بن اسحاق قمى (از اصحاب امام عسكرى (ع )) در شهر قم به درخانه اش رفته ، در زديم . دختركى آمد. از او درباره احمد بن اسحاق پرسيديم ، گفت : او مشغول عيد خويش است ، امروز عيد است . گفتيم : سبحان الله ! عيد شيعيان چهار تاست : عيدقربان ، فطر، غدير و جمعه .(23)
ادامه مطلب
پاسخی به یک دروغ
حقيقت اين عيد و ارتباط آن را با همه امت و سابقه آن را كه به دوران پيامبر اكرم (ص ) ميرسد پس از عهد پيامبر نيز، عيد گرفتن اين روز، از امامى به امام ديگر رسيده است و امينان وحى الهى ، همچون امام صادق و امام رضا (ع ) آن را آشكار كرده و يادش را زنده نگهداشته اند. پيش از آنان هم اميرالمؤ منين (ع ) احياگر اين عيد بود.
سخن و عمل امام صادق و امام رضا (ع ) درزمانى بود كه هنوزنطفه ((آل بويه )) بسته نشده بود و روايات اين دو امام در تفسير فرات و كافى كه در قرن سوم تاليف شده اند، آمده است و اينگونه روايات ، مدرك و منبع شيعه است كه اين روز را از دير زمان عيد گرفته اند، در سايه عمل به آن سخنان نورانى و طلايى امامان .
اكنون تعجب از ((نويرى )) و ((مقريزى )) است كه گفته اند اين عيد را معزالدوله در سال 352 پديد آورده است و آن را از بدعتهاى شيعه شمرده اند.
نويرى ضمن برشمردن اعياد اسلامى ، گفته است : يك عيد هم هست كه شيعه آن را ساخته اند و نامش را عيد غدير گذاشته اند و سبب آن ، عقد اخوتى بوده كه پيامبر، ميان خود و على (ع ) در روز غدير خم بست و ((غدير)) بركه اى است كه آب چشمه در آن بريزد و اطرافش درختهاى انبوه باشد. بين غدير و چشمه ، مسجد پيامبر است . روزى را كه شيعه عيد ساخته اند، هيجدهم ذى حجه است ، چرا كه آن برادرى در حجة الوداع سال دهم هجرى بود و اينان شب غدير را با نماز زنده مى دارند و فردايش ، پيش از زوال ، دو ركعت نماز مى خوانند و شعارشان در اين روز، پوشيدن جامه نو و آزاد كردن برده و نيكى به ديگران و قربانى كردن است و اولين كسى كه اين روز را عيد قرار داد، معزالدوله بود (كه اخبار او را در قضاياى سال 352 خواهيم آورد). و چون شيعه ، اين عيد را ساختند و از سنتها و مراسم خويش قرار دادند، عوام اهل سنت نيز در سال 389، مثل شيعيان روزى را روز شادى و جشن قرار دادند و آن را هشت روز پس از عيد شيعه تعيين كردند و گفتند: اين روز، روز داخل شدن پيامبر و ابوبكر به غار است و در اين روز، زيورها و جشنها و آتش افروختنهايى را رسم نمودند...))(24)
مقريزى نيز گفته است : عيد غدير، عيد مشروعى نبوده و هيچ يك از پيشينيانى كه مقتداى مردمند به آن عمل نكرده اند و اولين بارى كه در تاريخ اسلام ديده شده ، در روزگار معزالدوله است كه در سال 352 آن را بنا نهاد و شيعه نيز از آن پس ، غدير را عيد قرار داد...(25)
چه مى توان گفت درباره نگارنده اى كه پيش از آن كه حقيقت تشيع را بشناسد، درباره تاريخ شيعه مى نگارد، يا آن كه حقيقت را شناخته ، ولى هنگام نگارش ، آن را فراموش كرده است ، يا به دلايلى از آن چشم پوشيده ، يا آن كه نمى فهمد چه مى گويد، يا آن كه به آن چه مى گويد، بى اعتناست ! مگر مسعودى (م 346) نمى گويد: فرزندان و شيعيان على (ع ) اين روز را گرامى مى دارند؟(26) مگر كلينى ، راوى حديث در كافى (م 329) و پيش از او فرات كوفى در تفسيرش آن را نگفته است ؟ اين كتابها پيش از تاريخى كه مقريزى گفته (يعنى 352) تاليف شده است . مگر فياض بن عمر در سال 259 از آن خبر نداده و نگفته است كه امام رضا (ع ) را ديده است كه اين روز را عيد مى گرفت و فضيلت و سابقه اش را مى گفت و آن را از پدرانش از اميرالمؤ منين نقل مى كرد؟ مگر امام صادق (ع ) (م 148) خبر از آن نداده و اينكه پيامبران پيشين هم روز نصب وصى را عيد مى گرفتند، آن گونه كه سلاطين و امرا، روز به تخت نشستن خود را عيد مى گرفتند؟امامان شيعه (ع ) در دورانهاى كهن و زمان خويش پيروانشان را به انجام كارهاى نيك و دعا و عبادت در اين روز دستور مى دادند. حديثى كه از ((مختصر بصائر الدرجات )) نقل شد، نشان مى دهد كه در اوايل قرن سوم ، غدير از اعياد چهارگانه مشهور شيعه بوده است .
اين است حقيقت غدير. اما آن دو نويسنده خواسته اند از شيعه ايراد بگيرند، آن سابقه شايسته را انكار كرده و غدير را از بدعتهاى منسوب به معزالدوله دانسته اند و به خيال خود پنداشته اند كه هيچ تاريخ شناسى سخن آنان را به نقد نخواهد كشيد!...
ادامه مطلب