صحنه تاريخى غدير
مى رسد از خم ندايى دلپذير |
كز ره آمد كاروانى با بشير |
از دراى كاروان ، خم در خروش |
و زخروش خم جهانى در صغير |
دست افشان از نشاط افلاكيان |
پاى كوبان از طرب برنا و پير |
از سفارتخانه كبراى حق |
با همايون نامه نازل شد سفير |
از حريم كبريا آمد سروش |
تا گشايد پرده از رازى خطير |
كرد روشن صحنه اسلام را |
صحنه تاريخى عيد غدير |
از وداع كعبه چون شد رهسپار |
خواجه ((لولاك )) با جمعى كثير |
در ((غدير خم )) به ختم انبيا |
گشت فرمان صادر از حى قدير |
كاى محمد! كن رسالت را تمام |
كن فضا را روشن از مهر منبر |
بر على امر ولايت را سپار |
كاو بود شايسته تاج و سرير |
از جهاز اشتران آماده ساخت |
منبرى پيغمبر روشن ضمير |
خواند بر منبر پس از حمد خداى |
خطبه اى غرا و نغز و دلپذير |
كاين على باشد ولى كردگار |
بعد من بر خلق ، مولا و امير |
نور او سرگشتگان را رهنما |
لطف او افتادگان را دستگير |
در شجاعت شهسوارى بى قرين |
در عدالت شهريارى بى نظير |
رهبر آزادگان كز روى لطف |
بند غم بگشايد از پاى اسير |
بار ذلت گيرد از دوش گدا |
گرد محبت شويد از روى فقير |
جملگى دادند با دست خداى |
دست بيعت از صغير و از كبير |
اى ((رسا)) خوش سفت اين رخشنده در |
خامه شيواى استاد شهير |
از ((امينى )) گوش كن اين داستان |
در كتاب مستطاب ((الغدير)) |
دكتر قاسم رسا
[ سه شنبه 30 مهر 1392 ] [ 2:59 AM ] [ خادم مهدی عج ]