مستندات معجزات پيامبر(ص)
پاسخ: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) علاوه بر قرآن مجيد - كه اعجاز جاودانه آن آشكار و بديهى است - معجزات فراوانى دارد كه بعضى از آنها در آيات قرآن و كتابهاى سيرهنويسان ثبت شده است. ابن شهر آشوب ، تعداد معجزات آن حضرت را 4440 عدد ذكر كرده است.( مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 144). شمارى از اين معجزات عبارت است از:
1. اسراء
«اسراء» همان حركت شبانگاهى پيامبر(صلى الله عليه وآله) از مسجد الحرام تا مسجدالاقصى است.( ر.ك: تفسير موضوعى قرآن كريم، ج 8، صص 64-85) اين سفر در «يك شب»، در بيدارى و با همين پيكر مادى تحقّق يافت؛ نه در شبها و روزهاى طولانى يا در عالم خواب و با روح به تنهايى. آيات قرآنى و شواهد تاريخى، بر وقوع اين سفر دلالت آشكار دارند. قرآن كريم مىفرمايد: «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»( اسرا (17)، آيه 1)؛ «منزّه است آن [خدايى كه بندهاش را شبانگاهى از مسجدالحرام به سوى مسجدالاقصى - كه پيرامونش را بركت دادهايم - سير داد تا از نشانههاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بينا است».
اين رويداد از طريق شيعه و اهل سنت نقل و در كتابهاى روايى و تاريخى، فراوان به آن پرداخته شده است. البته جابه جايى در فضا و پيمودن مسافتهاى طولانى در زمان كوتاه، در زندگانى ديگر پيامبران نيز سابقه داشته است؛ چنان كه درباره سليمان(عليه السلام) مىخوانيم: «وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ...»( سبا (34)، آيه 12) ؛ «و باد را براى سليمان [رام كرديم ]صبحگاهان مسير يك ماه را مىپيمود و عصر گاهان مسير يك ماه را».
افزون بر اين، شواهد عينى و تجربى بسيار وجود دارد كه برخى از اولياى الهى، مسافتهاى طولانى را در زمانى كوتاه پيموده و به اصطلاح «طى الارض» داشتهاند. البته آنچه گفته شد، تنها درباره «اسراء» و حركت شبانگاهى پيامبر(صلى الله عليه وآله) از مسجدالحرام به مسجدالاقصى است كه خود مقدمه «معراج» به شمار مىآيد. «معراج» از معجزات ويژهاى است كه اسرار و لطايف عميقترى دارد و از نشانههاى برترى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و شرافت وى بر تمام جهانيان است.
2. شق القمر
از ديگر معجزات برجسته پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) «شق القمر» است. قرآن مىفرمايد: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ»( قمر (54)، آيه 1)؛ «قيامت بسيار نزديك شد و ماه شكافت».
«انشقاق قمر»، در پاسخ مشركانى صورت گرفت كه درخواست چنين كارى داشتند، تا به ارتباط پيامبر(صلى الله عليه وآله) با علم و قدرت بىپايان الهى پى برند.( تفسير نمونه، ج 23، ص 9)
از آنجايى كه حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) واپسين پيامبر است، دوران پس از وى «آخر الزمان» خوانده مىشود و بعثت او، نشانه نزديك شدن قيامت است؛ زيرا در مقايسه با عمر جهان هستى، زمان پس از پيامبر اسلام اندك مىنمايد. بهترين دليل بر وقوع اين حادثه در زمان آن حضرت، آيه بعد همين سوره است كه از سرسختى و تداوم انكار مشركان - با وجود رؤيت اين معجزه شگفتآور - پرده برمىدارد: «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»( قمر (54)، آيه 2)؛ «و هرگاه نشانهاى ببينند، روى بگردانند و گويند، سحرى هميشگى است».
البته چنين انشقاقهايى در زندگانى پيامبران گذشته نيز سابقه داشته و به صورت ضعيفتر جلوهگر شده است؛ چنان كه درباره موسى(عليه السلام) آمده است: «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً»( طه (20)، آيه 77)؛ «و راهى خشك در وسط دريا براى آنان باز كن».
در بخشى ديگر از داستان آن حضرت مىخوانيم: ضربه عصاى موسايى سنگ را شكافت و دوازده چشمه آب جوشيد:
«وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ...»( اعراف (7)، آيه 190)؛ «و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امتى بودند، تقسيم كرديم و به موسى - وقتى قومش از او آب خواستند - وحى كرديم با عصايت بر آن تخته سنگ بزن؛ پس از آن دوازده چشمه جوشيد و هر گروهى آبخور خود را شناخت».
3. گفت و شنود درختان
در نهج البلاغه آمده است: روزى پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى ايجاد انگيزه گرايش به اسلام در يكى از افراد قريش، در برابر ديدگان او درختى را مخاطب قرار داد. درخت از جاى خود حركت كرد و نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) ايستاد و سپس به دستور آن حضرت به جاى اوليه خود بازگشت.( ابن ابىالحديد، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص214) در واقعهاى ديگر، درختى به رسالت پيامبر اعظم گواهى داد.( قاضى عياض، الشفا بتعريف حقوق المصطفى، ج 1، ص 298.)
اين دو معجزه نيز مورد اتفاق علماى شيعه و اهل سنت است و در كتابهاى متعدد آنها نقل شده است. البته گفت و گو و فرمانبرى جمادات، گياهان و حيوانات در زندگانى پيامبران گذشته نيز سابقه داشته است؛ چنان كه «هدهد» و ديگر حيوانات از سليمان(عليه السلام) فرمانبرى داشتند.( نمل (27)، آيه 20)چهار پرنده كوبيده شده نيز به فراخوان ابراهيم(عليه السلام) پاسخ مثبت دادند و پرواز كنان به سوى او شتافتند: «قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً...»( بقره (2)، آيه 260) ؛ «[خداوند] فرمود: [اى ابراهيم] پس چهار پرنده برگير و آنها را پيش خود ريزريزگردان، سپس بر هر كوهى پارهاى از آنها قرار بده؛ آنگاه به سوى تو مىآيند».
آنچه گفته شد، نمونههايى از توانمندى انسانهاى كامل است كه در پرتو بندگى خدا و اتصال به قدرت بىانتهاى او، در برابر ديدگان مردمان جلوهگر شده است.
4.زنده كردن يك جوان از انصار كه مادر پير نابينايي داشت. (دلائل النبوة، ج 6، ص 50 و 51؛ الخرائج، ج 1، ص 45. منتهي الآمال ج1 ص 93)
5. آن حضرت با فاطمه بنت اسد در قبر صحبت كردند.( بصائر، ص 287.)
6. تازيانه نوراني
ابـن شـهـر آشـوب روايـت كـرده كـه قـريـش طـُفـَيـْل بـن عـَمـْرو را گـفـتـنـد كـه چـون در مـسـجـدالحـرام داخـل شـوي پـنبه در گوشهاي خود پر كن كه قرآن خواندن محمّد صلي اللّه عليه و آله و سـلّم را نـشـنوي مبادا ترا فريب دهد؛ چون داخل مسجد شد هر چند پنبه در گوش خود بيشتر فـرو مـي بـرد صداي آن حضرت را بيشتر مي شنيد پس به اين معجزه مسلمان شد و گفت : يـا رسـول اللّه ! مـن در مـيـان قوم خود سركرده و مطاع ايشانم ، اگر به من علامتي بدهي ايـشـان را بـه اسلام دعوت مي كنم . حضرت فرمود: خداوندا، او را علامتي كرامت كن ؛ چون بـه قـوم خـود بـرگـشـت از سـر تـازيـانـه او نـوري مـانـنـد قنديل ساطع بود.( ناقب ابن شهر آشوب 1/159 ـ 160 )
7. تسبيح گفتن انگور
بـه سـنـد مـعـتبر از امّ سلمه منقول است كه روزي فاطمه عليهاالسّلام آمد به نزد حـضـرت رسـول صـلي اللّه عـليـه و آله و سـلّم و امـام حسن و امام حسين را برداشته بود و حـريـره سـاخـتـه بـود و بـا خود آورده بود چون داخل شد حضرت فرمود كه پسر عمّت را بـراي مـن بطلب . چون اميرالمؤ منين عليه السّلام حاضر شد امام حسن را در دامن راست و امام حـسـين را در دامن چپ و علي و فاطمه را در پيش رو و پسِ سر خود نشانيد و عباي خيبري بر ايـشـان پـوشـانـيـد و سـه مـرتـبـه گـفـت: خـداونـدا! ايـنـهـا اهل بيت من اند؛ پس از ايشان دور گردان شكّ و گناه را و پاك گردان ايشان را پاك كردني. و مـن در مـيـان عـَتـَبـه در ايـسـتـاده بـودم، گـفـتـم: يـا رسـول اللّه! مـن از ايـشـانم؟ فرمود: كه بازگشت تو به خير است امّا از ايشان نيستي. پـس جـبـرئيـل آمـد و طـبـقـي از انـار و انـگـور بـهـشـت آورد چـون حـضـرت رسـول صـلي اللّه عـليـه و آله و سـلم انـار و انـگـور را در دست گرفت هر دو تسبيح خدا گـفتند و آن حضرت تناول نمود؛ پس به دست حسن و حسين داد و در دست ايشان سبحان اللّه گـفـتـنـد و ايـشـان تـنـاول نـمـودنـد؛ پس به دست علي عليه السّلام داد تسبيح گفتند و آن حـضـرت تـنـاول نـمـود؛ پـس شـخـصـي از صحابه داخل شد و خواست كه از انار و انگور بـخـورد. جـبـرئيـل گفت: نمي خورد از اين ميوه ها مگر پيغمبر يا وصيّ پيغمبر يا فرزند پيغمبر(خرائج راوندي 1/48؛ بحار الانوار 17/359)
همچنين معجزات ديگري همچون سلام كردن سـنـگ و درخـت بـر آن حـضـرت (امالي شيخ طوسي ص 341، حديث 692، مجلس 12) و تـسـبـيـح سـنـگـريـزه در دسـت آن حـضـرت (مناقب ابن شهر آشوب 1/126 .3) و شـمـشـيـر شـدن چـوب بـراي عـُكـّاشـه در بـَدْر(همان ماءخذ 1/160 .) و براي عـبـداللّه بـن جـَحـْش در اُحـُد(همان ماءخذ 1/161) و شـمـشـيـر شـدن بـرگ نـخـل بـراي ابـودُجـانـه بـه مـعـجزه آن حضرت (همان ماءخذ 1/161) و فرو رفتن دستهاي اسب سـُراقـه بـر زمـيـن در وقـتـي كـه بـه دنـبـال آن حـضـرت رفـت در اوّل هجرت (خرائج راوندي 1/23 .) و... اشاره كرد.