حضرت علي در زمان شهادت حضرت زهرا(س)
شهادت حضرت فاطمه و سكوت حضرت علي(ع):
واقعيت اين است كه تحليل برخي حوادث تاريخي بسيار مشكل است و هضم برخي رفتارها بسيار سنگين است. اما انگيزه هاي مختلف، انسان را به جايي مي رساند كه رفتارهاي ناباورانه انجام دهد. در زمان پيامبر اسلام(ص) برخي رگه هاي مخالفت با سنت نبوي و دشمني با اهل بيت از سوي برخي ياران پيامبر(ص) ديده مي شد. مانند اعتراض در صلح حديبيه، نافرماني از شركت در سپاه اسامه، توهين به پيامبر(ص) در هنگام نوشتن وصيت و... اما كسي باور نمي كرد كه اين تخلفات به جنايت تبديل شود. در اين باره توجه شما را به يك حديث از امام علي(ع) و يك تحليل درباره واقعه پشت در جلب مي كنيم: روزي اشعث بن قيس گفت: يا علي! چرا شمشير نكشيدي؟ علي(ع) به او گفت: «فلم ادع احدا من اهل بدر و اهل السابقه من المهاجرين و الانصار الا ناشدتهم الله في حقي و دعوتهم الي نصرتي فلم يستجب لي من جميع الناس الا اربعه رهط سلمان و ابوذر والمقداد والزبير و لم يكن من اهل بيتي معي احد اصول به و لا اقوي به. اما حمزه فقتل يوم احد و اما جعفر فقتل يوم موته و بقيت بين جلفين حافيين حقيرين عاجزين العباس و عقيل و كانا قريب العهد بكفر. فاكرهوني و قهروني...؛ همه اهل بدر و پيش كسوتان مهاجر و انصار را به كمك خواستم ولي از آن همه مسلمان فقط چهار نفر پاسخ مثبت دادند: سلمان، ابوذر، مقداد و زبير و از اهل بيت خودم هم كسي نداشتم كه با آن بتوانم حقم را بگيرم چون حمزه در احد به شهادت رسيد و برادرم جعفر هم در موته شهيد شد و كسي برايم نماند مگر دو نفر ذليل، خوار، عاجز و ناتوان، عباس و عقيل. به خاطر نبودن يار و ياور حقم را گرفتند.» (بحارالانوار، ج 29، ص 465 ، ح 55 به نقل از كتاب سليم بن قيس). البته درباره رفتار و سيره معصومان(ع) از دو زاويه «پيش نگاه» و «پس نگاه» مىتوان به قضاوت نشست. با نگرش «پيش نگاه» امامان - عليهم السلام - معصوم هستند و «قول، فعل و تقرير» آنان، به ويژه در مسائل مرتبط با امامت و هدايت جامعه، از هر گونه خطا و اشتباه مصون است. با پايبندى به اين اصل اساسى بايد به صحت رفتار و سيره امامان(ع) اعتقاد داشته، به مقدار توانايى در پى كشف اسرار و دلايل آن باشيم تا به عنوان الگو در زندگى خود به كار بنديم. بانگرش «پس نگاه» نيز مىتوان به خردمندى و دورانديشى امامان(ع) در موضعگيرىهاى آنان پىبرد؛ زيرا رفتار و موضعگيرى امامان(ع)، با ملاحظه تأثيرگذارى در طول تاريخ و پيروزى نهايى حق بر باطل، تحقق مىيابد؛ اگر چه در زمان خودشان اين پيروزى اتفاق نيفتد. با اين نگاه، صبر و سكوت امام على(ع) فريادى رسا بر مظلوميت آن حضرت در طول تاريخ است. سكوت حضرت، زمينه سوء استفاده دشمنان را خشكاند؛ چنان كه ابوسفيان حاضر شده بود با امام على(ع) بيعت و عليه خلفا اقدام كند؛ اما امام على(ع) با آگاهى و دورانديشى دست رد برسينه آن بدخواهِ مسلمانان زد. روزى ديگر امام على(ع) در پاسخ به حضرت فاطمه(س) فرمود: «اگر مىخواهى نام پدرت[رسول الله(ص)] همچنان باقى بماند، بايد صبر كنيم». براساس روايتى ديگر، امام على(ع) فرمود: «به خدا قسم، اگر خطر نابودى دين و بازگشت كفر و پراكندگى مسلمانان در ميان نبود، اين گونه صبر نمىكردم». (بحارالانوار، مجلسى، ج32، ص61) اين دو نمونه تاريخى و نمونههاى فراوان ديگر حكايت از آن دارد كه حساسيت زمانه اقتضا مىكرد، براى حفظ ظاهر اسلام، اهلبيت(ع) آن چنان صبر كنند و «خار در چشم و استخوان در گلو» روزگار بگذرانند. اما نكته مهم آن است كه در كنار اين صبر، بايد حق و حقيقت در طول تاريخ آشكار بماند و سياهى ظلم و خيانت براى همگان آشكار شود. هنر امام على(ع) و حضرت فاطمه(س) آن بود كه به گونهاى رنج را تحمل كردند كه روسياهى آن براى ظالمان در طول تاريخ قابل پاك شدن نباشد و وجدان هر انسان منصفى در طول تاريخ به حقانيت اهلبيت(ع) گواهى دهد. به عنوان يك اصل كلى مىتوان گفت: «هرگاه اظهار حق بامظلوميت همراه باشد، ماندگارى آن بيشتر خواهد بود و هر چه مظلوميت بيشتر باشد، تأثير آن حق در طول تاريخ پررنگتر خواهد بود.» نقطه اوج تقارن «حقانيت و مظلوميت» را در زندگانى اهل بيت(ع)، به ويژه حضرت على(ع) و حضرت فاطمه(س) و امام حسين(ع)، مىتوان مشاهده كرد. از اين رو، كشاندن امام على(ع) براى بيعت و محنتهاى حضرت فاطمه(س) در اين زمينه از جهت تاريخى و روابط زمينى يك «تحميل» و ظلم آشكار بود، اما از جهت ملكوتى و آسمانى يك «انتخاب» به شمار مىآمد. به همين جهت، برخى اهل معرفت گفتهاند: «على(ع) را نبردند بلكه خودش رفت؛ اما به گونهاى كه در طول تاريخ ظلم غاصبان قابل انكار نباشد.» درباره مظلوميت حضرت زهرا(س) و واقعه «پشت در» بايد دانست، مردم صدر اسلام احترام ويژه پيامبر(ص) به حضرت زهرا(س) را آشكارا ديده و شنيده بودند. هنوز احاديثى مانند «فاطمه بضعه منى، من اذاها فقد اذانى؛ فاطمه پاره تن من است هر كس او را بيازارد مرا آزرده است»(صحيح مسلم، ج7، باب فضائل فاطمه بنت النبى(ص)). به خاطر داشتند. از اين رو، هنگامى كه مىخواستند امام على(ع) را به اجبار براى بيعت به مسجد ببرند، حضرت فاطمه(س) پشت در آمد تا آنان به احترام حضرت فاطمه(س) شرم كنند و برگردند. اتفاقاً كسانى كه در جلوى جمعيت بودند، وقتى دريافتند حضرت فاطمه(س) پشت در است، دست نگاه داشتند و با صداى بلند گفتند فاطمه پشت در است. اما از آخر جمعيت دستور داده شد: «و ان كانت؛ اگر چه او [فاطمه] باشد». آن جا بود كه آن واقعه جان سوز اتفاق افتاد (الامامه و السياسه، ابن قتيبه، ج1، ص30). ناگفته نماند دشمنان در ظاهر انتقام گرفتند؛ اما «كبودى بدن» و «سرخى خون» مظلومانه حضرت براى هميشه در حافظه تاريخ باقى ماند و حجت بر همه حقيقت جويان آشكار شد. با نگاه ملكوتى، اين يك «انتخاب» از سوى حضرت زهرا(س) بود تا حقانيت علوى و مظلوميت فاطمى آميخته گردد و آن مشعل نورانى در طول تاريخ افروخته ماند. اين تصور كه حضرت امير(ع) خود در خانه نشست و همسرش را به در خانه فرستاد، مطلب صحيحى نيست.
به مطالب زير كه مقدمات اين اتفاق مي باشند به دقت توجه فرماييد:
بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) چندين واقعه اتفاق افتاد و قضيه پشت در رفتن حضرت زهرا(س) در راستا و طول آن وقايع بايد بررسى شود. بخشى از اين وقايع عبارت است از: 1. قبل از تجهيز و دفن پيامبر(ص)، گروهى از مسلمانان در سقيفه بنى ساعده گردآمدند و برخلاف نظر پيامبر(ص) و خداوند، خليفه تعيين كردند. 2. تبليغات عليه حضرت امير مؤمنان(ع) از همان ابتدا شروع شد؛ از قبيل اين كه او جوان است، اهل مزاح است، كشنده سران مكه است و بسيارى از تازه مسلمانان به واسطه كشته شدن بستگانشان به دست حضرت على(ع) با وى دشمنى مىورزند؛ به عبارت ديگر، با تمام امكانات در بىاعتبار كردن امير مؤمنان(ع) كوشيدند. 3. وظيفه هر مسلمان، از جمله خود حضرت امير مؤمنان(ع) دفاع از امامت و ولايت مورد نظر خداوند و رسول الله(ص) بود تا اسلام ناب حفظ گشته، دچار نابودى يا تحريف نگردد. 4. استدلال و بيانات حضرت علي ع در جامعه مدينه آن روز اثر نكرد و او را به دفاع از حق شخصى متهم كردند. 5. با توجه به روايات فراوان پيامبر اكرم(ص) در شأن حضرت زهرا(س) مردم هنوز به دختر پيامبر(ص) احترام مىگذاشتند؛ حتى بخشى از احترامى كه براى حضرت على(ع) قائل بودند به جهت اين بود كه او همسر حضرت زهرا(س) به شمار مىآمد. اين كه تا آن حضرت زنده بود غاصبها نتوانستند امير مؤمنان(ع) را به بيعت مجبور سازند و اين كار بعد از شهادت دختر گرانقدر رسول خدا(ص) تحقق يافت، به درستى اين سخن گواهى مىدهد. 6. دفاع از دين و ولايت - همان گونه كه وظيفه هر مسلمانى است - وظيفه شخص دختر پيامبر(ص) نيز به شمار مىآيد؛ يعنى حضرت بايد از اعتبار خويش براى دين و ولايت مايه مىگذاشت و در روشنگرى مردم مىكوشيد. در همين راستا، حضرت زهرا(س) از اعتبار حسن و حسين(ع) نيز مايه گذاشت؛ دست آنها را مىگرفت، شبها به خانه انصار مىرفتند و آنها را به پيروى از دين خداوند و دستور پيامبر(ص) در رابطه با امامت و ولايت ترغيب مىكرد. 7. بايد حجت بر مردم تمام مىشد و اگر آن حضرت در اين مسأله دخالت نمىفرمود تا به امروز گفته مىشد، اگر امامت حضرت على(ع) حق بود، چرا حضرت زهرا(س) تا پاى جان از آن دفاع نكرد؟
اكنون با توجه به اين هفت نكته كه البته به اختصار ذكر شد، بايد خاطر نشان ساخت در اكثر منابع شيعه و سني آمده است كه ابوبكر و دار و دسته او بارها براي گرفتن بيعت به خانه اميرالمومنين مراجعه كردند ولي حضرت پيش آنان آمده و از همراهي با آنان و بيعت امتناع ميورزيد تا آنكه در آن روز خاص (كه درب خانه اميرالمومنين را آتش زدند و صديقه طاهره را مجروح ساختند) ابوبكر در يك روز دو مرتبه, دو گروه را براي آوردن اميرالمومنين و گرفتن بيعت از ايشان, دنبال حضرت فرستاد. آنان به درب خانه اميرالمومنين آمدند و حضرت ضمن رد درخواست آنان از آمدن با آنان امتناع كرد و آنان دست خالي آمدند. اين امر بر ابوبكر كه به عنوان خليفه، همراه عدهاي در مسجدالنبي نشسته بود سخت تمام شد. لذا براي بار سوم به عمر و عدهاي دستور داد كه به هر قيمتي كه شده حضرت را حاضر كنند. آنان به در حالي كه هيزم و آتش به دست داشتند به سمت خانه به راه افتادند. اهالي خانه بيخبر از نقشه آنان در خانه بودند كه باز صداي فرياد آنان براي گرفتن بيعت از پشت درب خانه بلند شد. در اين هنگام فاطمه (پيش از اميرالمومنين) از جاي برخواست و به پشت در رفت تا شايد آنان با شنيدن صداي دختر پيامبرشان شرم كرده و بازگردند. اما.............
در اين باره توصيه مي كنيم به كتاب هاي ذيل مراجعه كنيد: - فاطمه زهرا شادماني دل پيامبر(ص)، احد رحماني همداني، ترجمه: سيد حسن افتخارزاده، انتشارات بدر، ص 784 - 679، فصول 34 - 32 - زندگي فاطمه زهرا(س)، دكتر سيد جعفر شهيدي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 165 - 108 و رنجهاي زهرا نوشته سيد جعفر مرتضي عاملي.