چرا قابيل برادرش هابيل را كشت؟ در ابتداي خلقت كه جنگ و خشونت وجود نداشت؟
ماجراى فرزندان آدم«عليه السلام» كه يكى راه سعادت را برگزيد و ديگرى در ورطه بدبختى گام نهاد، بر همين اساس بود. كه هر دو، عقل و غريزه وشهوت داشتند؛ امّا يكى از آنان توانست بر شهوت و غضب خويش غالب آيد و سعادتمند شود؛ ولى ديگرى در اين نبرد با انتخاب نادرست خود، شكست را بر پيروزى واقعى ترجيح دادو به آن سرنوشت دچار گرديد.
دربارة اين قصه در آيات 27 تا 32 سوره مائده مطالبي بيان شده است. از روايات امامان معصوم: نيز استفاده ميشود كه علت قرباني كردن فرزندان حضرت آدم و سبب قتل "هابيل"، مسئله وصايت و جانشيني حضرت آدمغ بود; چون قابيل ديد پدرش حضرت آدم برادرش هابيل را به اين منصب مفتخر ساخت، به وي حسادت برد تا آن جا كه در صدد قتل او برآمد. در روايتي از امام صادقدر اينباره چنين ميخوانيم:
بقیه در ادامه مطلب بخوانید...
"خداوند متعال به آدم وحي فرمود: "اسم اعظم من و ميراث نبوت و اسمايي را كه به تو تعليم كردهام و هر آنچه مردم بدان نياز دارند، به هابيل بسپار." حضرت آدمنيز اين كار را كرد و چون قابيل مطلع شد، خشمناك شد; به نزد حضرت آدم آمد و گفت: "پدرجان! مگر من از وي بزرگتر نبودم و بدين منصب شايستهتر از او نيستم؟" حضرت آدم فرمود:"اي فرزند! اين كار به دست خداست و او هر كه را بخواهد به اين منصب ميرساند و خداوند او را به اين منصب مخصوص فرموده است; اگر چه تو از وي بزرگتر هستي و اگر ميخواهي صدق گفتار مرا بدانيد، هر كدام قرباني به درگاه خدا ببريد و قرباني هر يك از شما قبول شد، او شايستهتر از ديگري است". قابيل و هابيل، قرباني آوردند; به اين ترتيب كه قابيل، چون داراي زراعت بود، براي قرباني خويش مقداري از گندمهاي بيارزش و نامرغوب خود را جدا كرد و به درگاه خدا برد و هابيل كه گوسفنددار بود، يكي از بهترين قوچها و گوسفندان چاق و فربه خود را جدا كرده، براي قرباني برد...".
در روايت ديگري از امام سجاد(عليه السلام) دربارة پذيرفته شدن قرباني و ماجراي قتل هابيل چنين بيان شده است:
"...قرباني صاحب گوسفند، يعني هابيل پذيرفته شد و از ديگري ]قابيل[ قبول نشد. قابيل غضبناك شده به هابيل گفت: "به خدا تو را خواهم كشت! "هابيل گفت: "خدا تنها از پرهيزكاران قبول ميكند، اگر تو دستت را به سوي من بگشايي كه مرا بكشي، من هرگز براي كشتن تو دست به سويت نميگشايم، من از خدا، پروردگار جهانيان ميترسم; من ميخواهم تو زير بار گناه من و خود باشي و از دوزخيان شوي و اين پاداش ستمگر است." ]و بدين صورت[ "دلش" كشتن برادر را برايش جلوه داد، ولي او نفهميد چگونه او رابكشد تا "ابليس" آمد و به او ياد داد و گفت: "سرش را ميان دو سنگ بگذار و آن گاه سرش را بشكن!
www.morsalat.com