دیگر نمی گویم بیــــــا…

دیگر نمی گویم بیــــــا…

هر جا نبودنت را درک کرده ام! جایی نبوده مگر ردی از

گناه من راه بودن تــــو را مسدودکرده…

می گویند: هزار و صد هفتاد و نه سال است که مردی در انتظار

۳۱۳ مرد است…ما را ببخش که، آن‌قدر مرد نشدیم

که نامردی عالم را برداشته…

هنوز هم فقط زبان هایمان میچرخد که بیا …

و دل هایمان همچون کوفیان با تـــــــو نیست…

خط به خط این مثنوی هزار ساله را هزاران نامرد چون من برایت سروده اند…

و هنوز تو
۳۱۳ یار
۳۱۳ جوانمرد را از میانمان نیافتی برای همراهی …

هنوز هم تنهاترین تنهایی، میان تن ها…

پس حالا که مرد نیستیم،همان به که دم از درد نزنیم…





[ دوشنبه 14 مهر 1393  ] [ 1:58 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]