...:::... گرمای گناه ...:::...

 


 دیروز صبح هوا صاف بود و آفتابی، اما گرم و سوزان !

هنگام عصر تنها چیزی که می دیدی ، غبار بود ریزگرد !

دلم برای ریه ی پاک بچه ها می سوخت!

دم غروب هوا ابری شد...

سحر گاه صدای قطرات باران می آمد...

امروز  "صبح"  هوا  "بهاری"  است!

آقا!

گرمای گناه سوزان است...

غبار فتنه ها چشم ها را از کار انداخته...

دیگر به صدای غرش رعد هم امیدی نیست...

تنها خودت شفاعت باران کن که این طلسم

وا می شود به معجزه ربنای تو!

یاسر حیدری





[ دوشنبه 14 مهر 1393  ] [ 2:01 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]