ميرزا ابوالفضل قهوه چي و بهره مندي از بركات جمكران
به ظاهر پيرمردي عامي و ساده اما در واقع يكي از شيفتگان و شرف يافتگان آستان مقدس امام زمان روحي فداه بود آن جناب نسبت به مسجد جمكران علاقه فراوان نشان مي داد و چه بسا تشرفات مكرر و توفيقات بي مثالش را از رهگذر انس با آن مسجد شريف به دست آورده بود .
از آن جناب نقل شده است كه در يكي از تشرفاتم به جمكران در عالم مكاشفه ، خدمت امام زمان رسيدم و آن حضرت خطاب به من فرمود :
ميرزا ابوالفضل ! از اين همه جمعيت كه مي بيني به جمكران آمده اند حتي يك نفر به خاطر من نيامده ، بلكه هر يك از ايشان به خاطر حاجت خويش آمده است .
ميرزا ابوالفضل ، در بازار قم قهوه خانه اي داشت ، اما هر چهار شنبه و هر جمعه آن را تعطيل مي كرد و به زيارت مسجد مقدس جمكران مي شتافت . روزي عده اي از بازاري ها به او گفتند : ميرزا ابوالفضل ! جمعه ها را براي خودت به جمكران برو ! و چهارشنبه ها را براي ما نرو ! بمان و به ما چايي بده ! در جوابشان گفت : براي چاي دادن به شما جمكران را رها نمي كنم . برخي از بازاري ها او را تهديد كردند و گفتند : اگر چنين كني قهوه خانه ات را مي بنديم . در جواب آنها گفت : ببنديد ! خيال مي كنيد كه به خاطر فروش چاي از امام زمانم دست بر مي دارم ؟! مگر من يوسف فروشم ؟! سرانجام عده اي از بازاري ها تهديد خود را با زدن قفل به در قهوه خانه او ، عملي كردند تا شايد وي را از عادت خويش باز دارند . اما آن مرد خدا ، هنگامي كه ديد به در قهوه خانه اش قفل زدند ، بلافاصله خودش نيز قفلي ديگر تهيه كرد و صدا زد : قهوه خانه ! خداحافظ !
آن جناب خود نقل كرده است : در همان شب كه فردايش در قهوه خانه را قفل زدند ، آقا امام زمان را در خواب ديدم . حضرت فرمودند : ميرزا ابوالفضل ! بازاري ها تصميم گرفته اند بر در قهوه خانه ات قفل بزنند . گفتم : آقا جان ! قربانت گردم ! بگذار بزنند . مگر من بزغاله ام كه بع بع كنم و بگويم جو مي خواهم ؟! خدا ناظر است و رزق مرا مي دهد . من جمكران تو را به هيچ قيمتي رها نمي كنم . آقا لبخندي زدند . در همان حال از خواب پريدم و ديدم كه نزديك اذان صبح است ... صبح كه به قهوه خانه رفتم ، ديدم به در آن قفل زده اند .
بار الها ! چنان كن كه ما نيز قدر امام زمانمان را بشناسيم ! و تمام هستي خويش را به محبت او در بازيم ! خدايا ! ما را از فرو مايگاني قرار مده كه يوسف زمانشان را به بهايي اندك فروختند و دل به دنيايي دروغين باختند ! .
اي صنم کعبه گشا ماه جبين مه لقا *** عرش برين به گامها مي رسد از نگاه تو
قهقهه خيال من زمزمه وصال من *** نغمه و شور و حال من هر نفسي ز آه تو
خامه به خم نور شد کلک پر از سرور شد *** قلم به قاف و طور شد ز روح سجده گاه تو
کعبه چه لاف مي زند طعنه به قاف مي زند *** چو نون به کاف مي زند ، هيبت تکيه گاه تو
زهره به مشتري رسيد باده وصل مي کشيد *** هر قمري چو مي شنيد جلوه گري ماه تو
شرابخانه مرا ساغر و باده مرا *** مستي ناله مرا فدا به خاک راه تو
حامد مدثر چرا مانده غريب و بي صدا *** در انتظار يک ندا هستي جلوه گاه تو
اللهم ان شيعتنا منا خلقوا من فاضل طينتنا
سيد بن طاووس چنان پاک بود که صداي مناجات وجود مقدس حضرت مهدي (روحي له الفداء ) را در سرداب سامرا مي شنيد . نقل مي کند که در نيمه شبي صداي مناجات حضرت را در قنوت نماز شبستان ميشنيدم که مي فرمودند : اللهم ان شيعتنا منا خلقوا من فاضل طينتنا .
خدايا اين شيعيان از بقيه طينت ما اهل بيت خلق شدند . اگر در روز قيامت اعمال بدشان برتري داشت (ثقلت موازينه) ايشان رهسپار بهشت هستند .
و من مهدي هم از آنها راضي هستم ولي اگر اعمال بد آنها بيشتر بود (خفت موازينه ) من مهدي تحمل ندارم که آنها در آتش بسوزند ، خدايا از فضا ئل من مهدي بردار و در نامه اعمال شيعيان بنويس تا کفه اعمال نيک آنها سنگين شود .
و اين بود دعاي نيمه شعبان امام زمان (روحي له الفداء )
از آن جناب نقل شده است كه در يكي از تشرفاتم به جمكران در عالم مكاشفه ، خدمت امام زمان رسيدم و آن حضرت خطاب به من فرمود :
ميرزا ابوالفضل ! از اين همه جمعيت كه مي بيني به جمكران آمده اند حتي يك نفر به خاطر من نيامده ، بلكه هر يك از ايشان به خاطر حاجت خويش آمده است .
ميرزا ابوالفضل ، در بازار قم قهوه خانه اي داشت ، اما هر چهار شنبه و هر جمعه آن را تعطيل مي كرد و به زيارت مسجد مقدس جمكران مي شتافت . روزي عده اي از بازاري ها به او گفتند : ميرزا ابوالفضل ! جمعه ها را براي خودت به جمكران برو ! و چهارشنبه ها را براي ما نرو ! بمان و به ما چايي بده ! در جوابشان گفت : براي چاي دادن به شما جمكران را رها نمي كنم . برخي از بازاري ها او را تهديد كردند و گفتند : اگر چنين كني قهوه خانه ات را مي بنديم . در جواب آنها گفت : ببنديد ! خيال مي كنيد كه به خاطر فروش چاي از امام زمانم دست بر مي دارم ؟! مگر من يوسف فروشم ؟! سرانجام عده اي از بازاري ها تهديد خود را با زدن قفل به در قهوه خانه او ، عملي كردند تا شايد وي را از عادت خويش باز دارند . اما آن مرد خدا ، هنگامي كه ديد به در قهوه خانه اش قفل زدند ، بلافاصله خودش نيز قفلي ديگر تهيه كرد و صدا زد : قهوه خانه ! خداحافظ !
آن جناب خود نقل كرده است : در همان شب كه فردايش در قهوه خانه را قفل زدند ، آقا امام زمان را در خواب ديدم . حضرت فرمودند : ميرزا ابوالفضل ! بازاري ها تصميم گرفته اند بر در قهوه خانه ات قفل بزنند . گفتم : آقا جان ! قربانت گردم ! بگذار بزنند . مگر من بزغاله ام كه بع بع كنم و بگويم جو مي خواهم ؟! خدا ناظر است و رزق مرا مي دهد . من جمكران تو را به هيچ قيمتي رها نمي كنم . آقا لبخندي زدند . در همان حال از خواب پريدم و ديدم كه نزديك اذان صبح است ... صبح كه به قهوه خانه رفتم ، ديدم به در آن قفل زده اند .
بار الها ! چنان كن كه ما نيز قدر امام زمانمان را بشناسيم ! و تمام هستي خويش را به محبت او در بازيم ! خدايا ! ما را از فرو مايگاني قرار مده كه يوسف زمانشان را به بهايي اندك فروختند و دل به دنيايي دروغين باختند ! .
اي صنم کعبه گشا ماه جبين مه لقا *** عرش برين به گامها مي رسد از نگاه تو
قهقهه خيال من زمزمه وصال من *** نغمه و شور و حال من هر نفسي ز آه تو
خامه به خم نور شد کلک پر از سرور شد *** قلم به قاف و طور شد ز روح سجده گاه تو
کعبه چه لاف مي زند طعنه به قاف مي زند *** چو نون به کاف مي زند ، هيبت تکيه گاه تو
زهره به مشتري رسيد باده وصل مي کشيد *** هر قمري چو مي شنيد جلوه گري ماه تو
شرابخانه مرا ساغر و باده مرا *** مستي ناله مرا فدا به خاک راه تو
حامد مدثر چرا مانده غريب و بي صدا *** در انتظار يک ندا هستي جلوه گاه تو
اللهم ان شيعتنا منا خلقوا من فاضل طينتنا
سيد بن طاووس چنان پاک بود که صداي مناجات وجود مقدس حضرت مهدي (روحي له الفداء ) را در سرداب سامرا مي شنيد . نقل مي کند که در نيمه شبي صداي مناجات حضرت را در قنوت نماز شبستان ميشنيدم که مي فرمودند : اللهم ان شيعتنا منا خلقوا من فاضل طينتنا .
خدايا اين شيعيان از بقيه طينت ما اهل بيت خلق شدند . اگر در روز قيامت اعمال بدشان برتري داشت (ثقلت موازينه) ايشان رهسپار بهشت هستند .
و من مهدي هم از آنها راضي هستم ولي اگر اعمال بد آنها بيشتر بود (خفت موازينه ) من مهدي تحمل ندارم که آنها در آتش بسوزند ، خدايا از فضا ئل من مهدي بردار و در نامه اعمال شيعيان بنويس تا کفه اعمال نيک آنها سنگين شود .
و اين بود دعاي نيمه شعبان امام زمان (روحي له الفداء )
[ پنج شنبه 25 دی 1393 ] [ 2:02 AM ] [ خادم مهدی عج ]