ايمان اميرالمؤمنين عليه السلام سنگين تر از آسمانها و زمين

 

ايمان اميرالمؤمنين عليه السلام سنگين تر از آسمانها و زمين

روايت ذيل از عمر بن الخطاب عليه اللعنة‌ مي باشد و در معتبرترين کتب عامه ذکر شده است:

عن عبد الله بن ضبیعه العبدی، عن ابیه، عن جده قال: أتی عمر بن الخطاب رجلان سألاه عن طلاق الأمه، فقام معهما فمشی حتی أتی حلقه فی المسجد، فیها رجل اصلع، فقال: ایها الأصلع ما تری فی طلاق الأمه؟فرفع رأسه الیه ثم أومأ الیه بالسبابه و الوسطی، فقال له عمر: تطلیقتان. فقال احدهما: سبحان الله، جئناك و أنت امیر المؤمنین فمشیت معنا حتی وقفت علی هذه الرجل فسألته، فرضیت منه أن أوما الیك؟! فقال لهما(عمر)ما تدریان من هذا؟ قالا: لا. قال:

 هذا علی بن ابی طالب. أشهد علی رسول الله لسمعته و هو یقول: ان السماوات السبع و الأرضین السبع لو وضعتا فی كفه (میزان) ثم وضع ایمان علی فی كفه میزان لرجح ایمان علی.

عبد الله بن ضبیعه عبدی از پدرش، از جدش روایت كرد كه گفت:

«دو مرد نزد عمر بن خطاب آمدند و از او در مورد طلاق كنیز سؤال كردند؟پس عمر به اتفاق آنها به طرف مسجد آمد، جمعی در مسجد بودند كه در میان آنان مردی اصلع حضور داشت. پس عمر از او پرسید نظر تو در طلاق كنیز چیست؟ پس او سرش را بلند كرد و بعد با انگشت سبابه و وسطی اشاره كرد (و پاسخ گفت) پس عمر سائل را (به مقصود متوجه كرد و) گفت: دو طلاق است. پس یكی از آن دو مرد گفت: سبحان الله، ما نزد تو آمدیم و تو امیر المؤمنین (و خلیفه ما) هستی. پس تو با ما نزد این مرد آمدی و از او می پرسی؟! و از پاسخ او كه با اشاره انجام داد راضی شدی؟! پس عمر در خطاب به آنان گفت: نمی دانید كه او كیست؟گفتند: نه، عمر گفت:

او علی بن ابی طالب (علیه السلام) است و من شهادت می دهم كه از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم كه می فرمود: اگر آسمانها و زمینها در كفه ترازویی نهاده شود و ایمان علی در كفه دیگر، ایمان علی برتر خواهد بود.»

تاريخ مدينه دمشق، ابن عساکر، شرح حال امام علی علیه السلام، ج 2، ص 365، حدیث. 872 ؛ مناقب ابن مغازلی ص 289، شماره 330، ط 1؛ مناقب خوارزمی فصل 13، ص 78، کفاية‌الطالب گنجی شافعی، اواخر باب 62، ص 258 و دیگران.

اما سؤال ما  از مخالفين شيعه اين است که:

آيا فردي که ايمان وزين او ـ به اعتراف خود عمر، ـ از آسمانها  و زمين سنگين تر است لايق جانشيني است يا کسي که خود مي گفت که دائما در شک است:

صحيح البخاري ک الشروط باب الشروط في الجهاد ج 2 ، ص122 طبع دار الکتب العربية به حاشية السندي وج3،ص 256 ط مطابع الشعب، مسند أحمد ج 4 ،ص330 ط 1 آمده است:

عمر مکرر در نبوت رسول خدا شک مي کرد. از جمله شک هاي وي در روز حديبه بود که حميدي در جمع بين الصحيحين اعتراف به آن کرده که عمر گفت:

ما شَکَکتُ في نُبُوَّةِ مُحمّد قطّ کَشَکّي يَومَ الحديبية!

يعني هرگز به اندازه شکي که در روز حديبيه در نبوت پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم کردم شک نکرده بودم. اين کلام وي خود نشان دهنده آن است که وي مادام و هميشه در نبوت پيامبر اکرم شک مي کرده است.

حال سوال ما از مخالفين شيعه اين آيه قرآن است که خداوند سوال مي پرسد:

أفَمَنْ يَهْدي إِلَي الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلّا أَنْ يُهْدي فَما لَکُمْ کَيْفَ تَحْکُمُونَ

آيا آن که خلق را به راه حقّ رهبري مي‏کند سزاوارتر به پيروي است يا آن‏که هدايت نمي‏کند مگر آن‏که خود هدايت شود، پس شما را چه شده [که بي‏خرد و نادانيد و] چگونه چنين قضاوت مي‏کنيد؟

سوره يونس، آيه 35

به راستي آيا او که از ابتداي رسالت خاتم الانبياء بدو ايمان آورده چنانکه خود مخالفين اعتراف کرده اند و ايمان او به اعتراف عمر از وزانت آسمانهاي و زمين بيشتر است، برابر است با کسي که بيش از نيمي از عمر خود را در جاهليت گذرانده و در زمان اسلام ظاهري خود دائم در حال شک و ترديد بوده است؟!

به منطق قرآن، آنان برابر نيستند چه رسد به اينکه عمر را العياذبالله مقدم بر مولاي عالم اميرالمؤمنين عليه السلام کنند!





[ جمعه 10 بهمن 1393  ] [ 12:16 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]