انکار امیرالمؤمنین علیه السلام انکار خداوند متعال

 

انکار امیرالمؤمنین علیه السلام انکار رسول خدا صلی الله علیه و آله و انکار خداوند متعال

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در مواضع متعددی فرمودند:

من اطاع علیا فقد اطاعنی و من اطاعنی فقد اطاع الله و من انکر علیا فقد انکرنی و من انکرنی فقد انکر الله

هر کس از امیرالمؤمنین علیه السلام اطاعت کند از من اطاعت کرده است  و هر کس از من اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است و کسی که امیرالمؤمنین علیه السلام را انکار کند مرا انکار کرده است و کسی که مرا انکار کند خدا را انکار کرده است.

صحیح مسلم، ج3، ص1466؛ تاریخ دمشق، ج42، ص307؛ ذخائر العقبی، ص16؛ کنزالعمال، ج11، ص614؛ ینابیع المودة، ج2، ص313؛ مستدرک حاکم، ج3، ص121.

 

دلالت خلافت بلافصل امیرالمؤمنین از این روایت

فردی که به مرتبه ای می رسد که انکار او انکار پیامبر است و به تبع انکار خداوند است مسلما او باید خلیفه باشد به تقریب زیر:

در این تردیدی نیست که پیامیر اکرم خاتم المرسلین و سرور و سالار تمامی انبیاء هستند به بیانی دیگر اشرف و اعظم خلق اند. انکار ایشان در هر محدوده و هر مرتبه ای سبب کفر و زندقه است. چه منکر فضلی از فضائل و مراتب ایشان شده یا منکر علم و اتصال او به سرچشمۀ وحی شده و یا بالاتر از همه منکر رسالت ایشان شود. حال فردی که در مقامی قرار می گیرد که انکار او نه سبب انکار رسول خدا باشد. بلکه انکار او همان انکار رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم می باشد. چنین فردی بالضرورة باید خلیفه باشد.

به عبارت دیگر چرا انکار رسول خدا کفر است؟ چون از جانب حق تعالی به رسالت منصوب اند. از طرفی در روایت آمده انکار امیرالمؤمنین = انکار رسول خدا. پس به همان علتی که انکار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم انکار خداست. انکار امیرالمؤمنین نیز انکار خداست و آن چیزی نیست الا اینکه امیرالمؤمنین از جانب خدا منصوب اند.

اما در روایت فوق اطاعت امیرالمؤمنین، همان اطاعت پیامبر و با یک واسطه همان اطاعت خداوند است. و انکار امیرالمؤمنین انکار رسول خدا و با یک واسطه انکار خداوند است.

اما چرا با واسطه؟ زیرا انکار مراتب متعددی دارد. به عنوان نمونه: انکارِ نماز، انکارِ روزه یا خمس یا حج یا جهاد و...  انکار هر یک از این احکام انسان را شامل مراتبی از کفر می کند. یکبار هم انکار مستقیماً به نبوت بر می گردد که بی هیچ تردید انکار نبوت نیز کفر است اما مرتبۀ کفر و زندیق بودن فردی که نبوت را انکار می کند بسی بالاتر از هر چیز دیگر است. و یکبار هم انکار متعلق به ذات حق تعالی می شود و فرد توحید و خالقیت را انکار می کند. که این هم مرتبه ای عظیم از کفر و زندقه است. حالا فردی که انکار امیرالمؤمنین علیه السلام را کند، یعنی پیامبر و خدا را انکار کرده و شامل تمامی مراتب کفر خواهد شد. چه مرتبه کفر در نبوّت چه در کفر در توحید و خالقیت و این نهایت کفر و زندقه است.

اما انکار چه معنائی می دهد؟!

«نکر: امر شدید ..صعب و اشتدّ... الانکار الجحود» امر سخت و دشوار آمدن امری بر انسان است. نشناختن و انکار کردن امری... انکار یعنی تکذیب.

ر.ک: لسان العرب، ج5، ص232.

پس طبق معنای لغوی هر کس امیرالمؤمنین علیه السلام را انکار و تکذیب کند پیامبر و خدا را انکار و تکذیب کرده است.

دربرخی از آیات قرآن از انکار خداوند و قلوب منکر صحبت به میان آمده است نظیر آیات زیر:

الهکم اله واحد فالذین لا یؤمنون بالاخرة قلوبهم منکرة و هم مستکبرون (نحل 22) خدای شما خدای یکتاست پس افرادی که ایمان به آخرت ندارند قلبهایشان انکار کننده است و آنها مستکبرند.

خداوند در آیۀ فوق افرادی که ایمان به آخرت ندارند را منکر معرفی می فرماید. پس قلبی انکار کنندۀ خدا و و انکار کنندۀ رسول خدا و انکار کنندۀ امیرالمؤمنین علیه السلام است که هیچ ایمانی به آخرت ندارند.

یعرفون نعمة الله ثم ینکرونها و اکثرهم الکافرون (نحل 83)

نعمت خدا را می شناسند و سپس انکار می کنند و اکثر آنها کافرند.

خدا در آیۀ فوق به خاطر عناد و تکذیب آنها نسبت به نعمت خدا آنها را کافر حساب می کند. حال فردی که امیرالمؤمنین را انکار می کند و به تبع آن رسالت و توحید را منکر است چگونه کافر نباشد؟!

پس ثابت شد افرادی که  حق امیرالمؤمنین انکار کرده و می کنند خدا را انکار کرده و هیچ ایمانی ندارند. سؤال این جا مستقر می شود که: چه افرادی امیرالمؤمنین علیه السلام انکار کردند؟! آیا کسی غیر از عمر و ابابکر و عثمان و عایشه و حفصه و پیروان آنها؟!





[ جمعه 10 بهمن 1393  ] [ 12:19 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]