با دیدن فیلم مختار شیعه شدم


ا درّزاده جوان باهوش و با استعداد است كه در شهرستان نيكشهر مشغول به تحصيل است و بيش از يك هفته است كه به مذهب اهل بيت (ع) گرويده است .

درباره چگونگي شيعه شدنش چنين مي گويد :
از زماني كه فيلم مختار از تلويزيون پخش مي شد هر هفته اين فيلم را مي ديدم . خيلي علاقه به اين فيلم داشتم . از قسمت هايي كه خيلي من را متاثر كرد آنجا بود كه صحنه هايي از واقعه ي كربلا را به تصوير كشيده بودند كه دل هر سنگي را آب مي كرد .
آنجا كه امام حسين (ع) و اصحابش نماز مي خواندند و آن لعنتي ها به طرفشان تير پرتاب مي كردند دلم شكست و اشك هايم برروي گونه هايم سرازير شد . به خود گفتم مگر امام حسين (ع) نوه پيامبر نبود ؟ مگر پيامبر جلوي اصحاب نوه هاي خود را احترام و نوازش نمي كرد ؟ مگر نه اين است كه نگه داشتن احترام فرزند احترام به پدر و جد است ؟ مگر در قرآن كريم پيامبر نفرموده : از شما هيچ اجر و مزدي در برابر رسالتم نمي خواهم مگراينكه نرديكان من را دوست بداريد ؟ پس چرا اينگونه فرزندان پيامبر (ص) را به فجيع ترين وضع به شهادت رساندند ؟ مگر چه جرمي مرتكب شده بودند ؟

مدام اين سوالات را در ذهنم مرور مي كردم و صحنه هاي كربلا را تصور مي كردم . ولي قضيه براي من حل نمي شد .
از ملاها درباره فيلم مختار سوال مي كردم مي گفتند : ديدن اين فيلم حرام است و اين فيلم دروغ را شيعيان ساخته اند براياينكه اهل سنت را بد نام كنند .
پرسيدم : كجاي فيلم عليه شما اهل سنت است ؟
گفت : آنجا كه عبيدالله بن زياد مثل سني ها وضو مي گرفت . از دليلي كه آورد در دلم خنديدم و گفتم : ابن زياد شيعه بود يا سني ؟
گفت : سني .
گفتم : پس چه توهيني به شما كرده اند . گفت : با حالت تمسخر و خنده دار آن را نشان داده است . ديگربا ملا بحث نكردم كه مبادا به من شك كند زيرا اگر كسي با آنها بحث كند وآنها را سوال پيچ كند سريع برچسب تشيع مي زنند .

به خود مي گفتم در آخر فيلم اسامي كتاب هايي كه بر اساس آن فيلم را ساخته اند با تمام مشخصاتشان را نمايش مي دهند بيشتر آنها كتاب هاي تاريخي اهل سنت است اگر دروغ است چرا تاريخ نويسان سني آن را نقل كرده اند . و اگر راست است چرا ملاها و مولوي ها مي گويند دروغ است ؟
براي من يك سوال مهم پيش آمده بود كه چرا اهل سنت مانند شيعه اينقدر به اهل بيت اظهار علاقه نمي كنند ؟

وقتي از يك مولوي سوال كردم آيا حاضريد يزيد را به خاطر جناياتي كه كرده لعن كنيد ؟
گفت : نه .
گفتم چرا ؟
گفت : خب يك اشتباهي مرتكب شده لعن كردن كار من و شما نيست . لعن كردن كار خدا است و خدا مي داند چه كسي را لعن كند و چه كسي را لعن نكند .
گفتم : اگر ما دعا كنيم كه لعنت خدا بر يزيد باد آيا اشكال دارد ؟
گفت : نه .
گفتم : همين كار را حاضريد بكنيد ؟
گفت نه !
گفتم : آيا يزيد با سه جنايتي كه در 3 سال حكومتش انجام داد كه سال اول امام حسين (ع) و يارانش را شهيد كرد و سال دوم به مدينه حمله كرد و تا سه روز جنايت هايي به بار آورد كه زبان از گفتن آن قاصر است و سال سوم كعبه قبله گاه مسلمين را به آتش كشيد باز هم شما نمي خواهيد او را لعن و نفرين كنيد ؟ پس چه كساني مستحق لعن هستند ؟!

از يكي از دوستان شماره يك روحاني شيعه را گرفتم و از او اين سوالها را پرسيدم . حرف عجيبي زد كه تنم را به لرزه در آورد و پنجره ي جديدي را مقابل من باز كرد .
مي گفت : يكي از علماي اهل سنت به نام سعد الدين تفتازاني در كتاب شرح المقاصد از اين راز پرده برداشته و در بيان علت اينكه چرا علماي اهل سنت حاضر نيستند يزيد لعن كنند مي گويد : فان قلت فمن علمأ المذهب من لم یجوز اللعن علی الیزید مع علمهم بانه یستحق ذلک و یزید قلت تحامیاً من ان یرتقی الی الاعلی فالاعلی . «اگر بگویید پس چرا برخی از علمای مذهب ما لعن یزید را تجویز نمی‏کنند با این که می‏دانند یزید استحقاق لعن و بیشتر از لعن دارد؟من پاسخ می‏گویم که هدف آنها پیشگیری از رواج و سرایت آن به شخصیت‏های برتر است » شرح‌ المقاصد، ج‌ 5، ص‌ 311
گفتم : چطور ؟ بيشتر توضيح دهيد .
گفت : اهل سنت حاضر به لعن يزيد نيستند چون اگر يزيد زير سوال برود اين سوال پيش مي آيد كه اين فرد فاسد و بي دين را چه كسي خليفه مسلمين قرار داده ؟ مي گويند : معاويه ! پس معاويه با وجود اينكه مي دانست فرزندش چنين موجود فاسدي است ولي به زور از مردم براي او بيعت گرفت . پس معاويه در جنايات يزيد شريك است و معاويه زير سوال مي رود . حال چه كسي معاويه با اين اوصافي كه داشت حاكم شام قرار داد ؟ جواب مي دهند : خليفه ي دوم عمر بن خطاب .
چون با لعن يزيد ، عمر بن خطاب زير سوال مي رود حاضر به لعن يزيد نيستند تا مبادا كار خليفه ي دوم زير سوال نرود .
با تعجب پرسيدم : پس عمر در شهادت امام حسين (ع) دست داشته است ؟!

گفت : به صورت غير مستقيم بله . چون مسير امامت را عوض كردند و جاده اصلي را كج كردند و آخرش به آنجا رسيد كه نوه پيامبر (ص) را با لب تشنه بين دو رودخانه شهيد كردند . و يك سوال اساسي باقي مانده كه چرا عمر بن خطاب در دوران خلافتش همه ي استاندارن خود را جابجا كرد و تنها استانداري كه نه خليفه دوم و نه خليفه ي سوم او را تغيير ندادند معاويه بن ابي سفيان بود ؟! آنقدر او را بر سر قدرت نگه داشتند كه وقتي زمان خلافت ظاهري اميرالمومنين ايشان تصميم مي گيرد او را از مسند قدرت پياده كند به جنگ حضرت مي آيد و خون هزاران مسلمان را بر زمين مي ريزد !
از راهنمايي هاي آن روحاني تشكر كردم و با او خداحاقظي كردم و به خود گفتم : حال كه علماي اهل سنت براي زير سوال نرفتن خلفاي خود حاضرند بر تن يزيد ملعون لباس قداست بپوشانند پس بسياري از حقايق است كه آن را كتمان كرده اند و حاضر نيستند بازگو كنند تا مبادا بزرگانشان زير سوال بروند .

از آنجا فهميدم كه راز انكار شهادت حضرت زهرا (س) آن هم در اوج جواني ، همين مسئله ي زير سوال نرفتن صحابه است و الا هيچ دليل منطقي و ثابتي براي درگذشت حضرت زهرا (س) ندارند و مولوي ها خود را به اين در و آن در مي زنند تا دليل قانع كننده اي براي سوالات بي شمار اهل سنت بيايند !
با اين حقايقي كه يافتم به هيچ وجه نمي توانستم خود را قانع كنم كه در روز قيامت در برابر سوال پيامبر (ص) درباره اهل بيت خود چه پاسخي بدهم جز اينكه به مذهب نوراني اهل بيت (ع) بپيوندم و شيعه شدم .
هنوز خانواده ام از شيعه شدنم خبر ندارند . گاهي درباره امام حسين (ع) و ظلم هايي كه در حقشان شده با آنها صحبت مي كنم ولي آنها فقط گوش مي دهند و هيچ عكس العملي نشان نمي دهند . از خداوند متعال كه صاحب قلوب است مي خواهم قلوب آنها را به سمت اهل بيت (ع) هدايت كند .

آرزوي دارم خداوند توفيق زيارت حرم مطهر حضرت معصومه (س) و برادرش امام رضا (ع) را نصيب من بگرداند و با فقر اقتصادي كه داريم اگر مومنين باني خير نشوند بعيد است به اين زودي ها بتوانم حرم با صفا و نوراني كريمه ي اهل بيت و ثامن الحجج (ع)را زيارت كنم
 




[ سه شنبه 29 تیر 1395  ] [ 6:10 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]