زهرا امیدیان
![]() |
زندگینامه |
زهرا امیدیان
نام پدر: یدالله | تاریخ تولد: 1361/06/08 |
محل تولد: ایران - ایلام - ملکشاهی - گلان | تاریخ شهادت: 1363/12/19 |
محل شهادت: روستای ماربره | طول مدت حیات: 2 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای صالح آباد-فاز2-مهران-ایلام |
زندگینامه
زهرا فرزند دلبند یدالله و فرنگیس متولد 8 شهریور ماه سال 1361 در روستای گلان از توابع بخش ملکشاهی دیده به جهان گشود.
این غنچه نو شکفته که دوبهار از عمر کوتاهش نگذشته بود، دست تقدیر برای او چنین نوشت که در تاریخ 19 اسفند ماه سال 1363 عمرکوتاهش به پایان برسد و در زمان جنگ تحمیلی به همراه خانواده در حالی که به روستای ماربره مهاجرت کرده بودند تا از حملات وحشیانه دشمن در امان بمانند اما مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به خیل عظیم شهدا پیوست.
پیکر پاکش را در گلزارشهدای صالح آباد به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
کبری آمد
![]() |
زندگینامه |
کبری آمد
نام پدر: یوسف | تاریخ تولد: 1348/01/04 |
محل تولد: ایران - فارس - شیراز | تاریخ شهادت: 1365/11/29 |
محل شهادت: شیراز | طول مدت حیات: 17 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای دالرحمه-قطعه12-ردیف4-شماره6-شیراز-فارس |
زندگینامه
وقتی نسیم امید، سرود استقامت را به گوش فردا می رساند و خانه ای ساده و باصفا به شور و شادی سبز می شد، نوزادی به نام «کبری» در تاریخ 4 فروردین ماه سال 1348 در شیراز متولد می شود و مادری شیردل و پدری تلاشگر پرورش او را برعهده می گیرند.
وی تا پایان 5 سالگی در دامان پاک مادر رشد می کند، اما پس از آن، از این نعمت خدادادی محروم می شود و یک سال بعد نیز پدرش به رحمت ایزدی می پیوندد و کانون گرم خانواده به سردی و سختی می گراید؛ اما احسان انسانی خیرخواه و سخاوتمند که می پذیرد هزینه و معیشت خانواده ی چهارنفری آنها را تامین کند، بار دیگر نشاط و طراوت به زندگی شان باز می گردد و برادر بزرگ نقش پدر و کبری وظیفه ی مادری را بر عهده می گیرد و با تکیه بر اعتماد به نفس، به آینده ی روشن، دل می بندد.
کبری خدمت خالصانه اش را ادامه می دهد و نسیم آرامش و آسایش را به خانواده جاری می کند و در انجام وظایفش به گونه ی پیش می رود که حتی از تحصیل و فراگرفتن علم و دانش نیز باز می ماند؛ اما دیگر اعضای خانواده با گام نهادن به مدرسه، به تحصیل می پردازند و او نیز از آنان حمایت و پشتیبانی می کند.
به زودی برادر بزرگ او نیز با کار و تلاش، مخارج و هزینه های زندگی را تهیه می کند و کبری که باغ دلش به بوی خوش قناعت، معطر شده بود، با مهارت و براساس درآمدشان، توازن و تعادلی را در دخل و خرج به وجود می آورد.
کبری نه تنها در زمینه های اقتصاد خانواده به بهترین وجه عمل می کند، بلکه در حفظ و مراقبت از برادران و خواهران خود، در مواقع بیماری ها، مهربانی اش را به اوج می رساند و بر بستر بیماری آنان می نشیند و با اشک های زلال خود، بر دردشان مرهم می گذارد.
مهر و محبت صادقانه ی او نسبت به دیگران تا بدان جا می رسد که حتی به عروس همسایه خود نیز یاری می رساند و درس عزتمندانه زیستن و راه و روش خانه داری را به او می آموزد.
کبری به رغم سن و سال کمش و محروم بودن از نعمت سواد، تلاش می کرد اعضای خانواده را در محور و مداردین و خصلت های پسندیده ی انسانی قرار دهد و آنان را به همدلی و مهربانی دعوت کند.
درخانواده، بارنج و محنت فراوان، نقش مادری را ایفا می نمود و همین امر سبب شده بود که از تحصیل سواد و دانش باز بماند؛ اما او هرگز از این مسئولیت سخنی به میان نمی آورد و گله و شکایتی ابراز نمی کرد.
تا اینکه یکی از کارکنان نهضت سوادآموزی به منزل کبری مراجعه می کند و نامش را در کلاس سوادآموزی به ثبت می رساند، چنان شور و شوقی در دل و جانش جوانه می زند، که برادران و خواهرش از شادی و شادابی او به وجد و سرور می آیند و وی را به آموختن و فرا گرفتن سواد تشویق و ترغیب می کنند و به یاری اش می شتابند.
آتش جنگ تحمیلی عراق شعله ور بود و دلاور مردان غیرتمند وطن اسلامی به مبارزه و ایثارگری خود ادامه می دادند و مردم شهرهای میهن اسلامی، زیر باران بمب و موشک دشمن متجاوز، به مقاومت و استقامت می پرداختند.
هربار که هواپیماهای دشمن، با پرواز شوم خود به حریم هوایی شیراز وارد می شدند، کبری با شهد صلوات کام خود را شیرین می کرد و از اضطراب و تشویش خود و دیگران می کاست و از اعضای خانواده مواظبت و محافظت می کرد و آنان را از رفتن به مکان های ناامن باز می داشت.
اینک کبری چنان با عزت نفس، توانایی و مهربانی وظیفه و نقش مادری خود را به انجام می رساند که همه ی اعضای خانواده نظر او را می پذیرفتند و بر انجامش تاکید می ورزیدند.
روز 29 بهمن ماه سال 1365،کبری چون دیگر روزها، پس از آن که غذای طبخ شده و مطبوع را برسر سفره می آورد، عازم کلاس های نهضت سوادآموزی می شود.
او دفتر و کتاب را می گشاید و برآن الف قامت دوست می نگارد و کلمه ی "امام" را با دل و دیده و دست معنا می کند. هواپیماها که آمده بودند. بمب های سیاهشان را برماه و ماهتاب و نور و روشنایی فرو بریزند، می آیند و کلاس درس را به درد و آتش و خاک و خاکستر می کشانند و کبری در تلالو تلاوت و قرائت در سن 17 سالگی به شهادت می رسد و در بهشت برین الهی جای می گیرد.
مزارش در گلزار شهدای دارالرحمه قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
اشرف امام جمعه
![]() |
زندگینامه |
اشرف امام جمعه
نام پدر: محمدجواد | تاریخ تولد: 1332/12/23 |
محل تولد: ایران - لرستان - بروجرد | تاریخ شهادت: 1365/09/25 |
محل شهادت: دورود | طول مدت حیات: 33 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای مرکزی انگشته-دورود-لرستان |
زندگینامه
اشرف در روز بیست و سوم اسفندماه سال 1332 به دنیا آمد و در شهر بروجرد بزرگ شد. انس او به قرآن باعث شد همیشه خانواده را به فرا گرفتن قرآن وادارد.
به عنوان معلم قرآن سعی داشت به کودکان علاقه مند قرائت کلام قرآن مجید را بیاموزد.
وی در تاریخ 25 آذرماه سال 1365 درسن 33 سالگی در شهرستان دورود شهد شیرین شهادت نوشید.
مزارش در گلزار شهدای مرکزی انگشته شهرستان دورود قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
ام وهب بنت عبد
![]() |
زندگینامه |
ام وهب بنت عبد
نام پدر: - | تاریخ تولد: - |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: روز عاشورا سال 61 ه.ق |
محل شهادت: کربلا | طول مدت حیات: - |
مزار شهید: - |
زندگینامه
«ام وهب» فرزند «عبد» و همسر «عبدالله بن عمیر کلبی» منسوب به طایفه «بنی غلیم» بوده است. زمانی که همسرش تصمیم گرفت که برای یاری اباعبدالله (ع) به کربلا برود، ام وهب اصرار نمود تا او را با خود ببرد. او در روز عاشورا عمودی آهنین به دست گرفت و عازم میدان جهاد شد ولی امام (ع ) به او فرمودند: «جهاد بر زنان واجب نیست.» ام وهب به خیمه ها بازگشت، نبرد کربلا به پایان رسیده بود، آرام به کنار پیکر همسرش رفت وگفت: «بهشت بر تو گوارا باد، از خدایی که بهشت را به تو ارزانی داشت، می خواهم مرا نیز در آنجا مصاحب تو گرداند.» ناگهان «رستم» غلام «شمر» به دستور مولایش به همسر عبدالله حمله نمود و او را به شهادت رساند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب شهدای انقلاب کربلا |
کتاب فرهنگ عاشورا |
ادامه مطلب
پروین آلیوند
![]() |
زندگینامه |
پروین آلیوند
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1327/00/00 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1362/09/23 |
محل شهادت: انديمشک | طول مدت حیات: 35 سال |
مزار شهید: گلزار شهدای اندیمشک-قطعه جدید |
زندگینامه
پروين در سال 1327 به دنيا آمد. روزهاي کودکي را با شادي سپري کرد و در نزد خانواده با معارف الهي دين اسلام آشنا گشت.
او در سالهاي جواني همراه و همسفر خود را يافت و زندگي نويني را آغاز کرد اما تقدير بر آن بود که او خونين پيکر به زيارت خدا بشتابد. روز بيست و سوم آذر ماه سال 1362 حمله موشکي رژيم بعثي به انديمشک باعث شد او در سن 35 سالگي به آسمان بيکران شهادت دست يابد.
پيکر پاکش را در گلزار شهداي انديمشک (قطعه جديد) به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب شناسنامه شهدای شهرستان اندیمشک، صفحه:92، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
اعظم السادات الهی دوست
![]() |
زندگینامه |
اعظم السادات الهی دوست
نام پدر: سیدمرتضی | تاریخ تولد: 1332/06/31 |
محل تولد: ایران - اصفهان - اصفهان | تاریخ شهادت: 1366/05/09 |
محل شهادت: مکه | طول مدت حیات: 34 سال |
مزار شهید: گلستان شهدای اصفهان |
زندگینامه
همیشه آروزی شهادت داشتی. وقتی به گلزار شهدا می رفتی می گفتی: «خوش بحال این ها که این جا خوابیده اند» آن روز که عازم سفر بی بازگشت بودی، نمی دانم وقتی به حضور رسیدی و چشمت به پرده سیاه خانه خدا افتاد، سلامم را به معبود رساندی؟ روزی که خبر شهادتت را از رادیو شنیدم. بی اختیار فریاد کشیدم. چقدر سخت بود. آن روز، انگار تعداد روزها و ساعت ها از دستم رفته بود که هنوز اعمال حج را به اتمام نرسانده ای، برای آمدنت لحظه شماری می کردم غافل از این که جسم پاکت در خانه امن خدا به خاک و خون آغشته خواهد شد و تو پرواز کنان در آغوش پروردگارت خواهی شتافت.
اعظم الهی دوست در یک خانواده مذهبی در روز سی و یکم شهریور ماه سال 1332 در اصفهان دیده به جهان گشود. وی فرزند سوم خانواده بود. پدرش روحانی بود. به درس معارف علاقه زیادی داشت. به خواهر و برادرش در درس خواندن کمک می کرد و آن ها را به کتاب خواندن تشویق می نمود. اوقات فراغتش را بیشتر به مطالعه، گلدوزی، خیاطی و بافتنی می گذراند.
هیچ گاه مسئولیت کاری که قبول کرده بود را به گردن کسی نمی انداخت. در مسافرت ها خیلی فعال بود. اگر کاری از دستش برمی آمد مضایقه نمی کرد. زندگی ساده ای داشت و اعضای خانواده را به ساده زیستن تشویق می کرد. اهل اسراف نبود. اگر در جامعه حقی از کسی پایمال می شود بسیار ناراحت می شد.
هر وقت به تکیه شهدا می رفت می گفت: «خوش به حال آن هایی که این جا خوابیده اند و خداوند شهادت را نصیبشان کرده است. ای کاش من هم با شهادت از دنیا بروم» نماز اول وقتش ترک نمی شد. بیشتر مواقع به مسجد می رفت و نمازش را به جماعت می خواند. در کارهای خیر پیش قدم بود. زمان انقلاب، در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد و بزرگترین آرزویش این بود که انقلاب پیروز شود.
شب ها همراه اعضای خانواده به بالای پشت بام می رفت و شعار الله اکبر سر می داد. اگر می دید کسی طرفدار امام نیست. بسیار ناراحت می شد و سعی می کرد، او را با اهداف انقلاب آشنا کند. همیشه غم خوار، دوست و آشنا بود. در طول زندگی بچه دار نشد. زمانی که اسم شهید و شهدا می آمد شروع به گریه می کرد و می گفت: «چرا من فرزندی ندارم که به جبهه بفرستم؟»
«قبل اینکه به مکه مشرف شود، از همه حلالیت طلبید و به آن ها گفت: «شاید دیگر برنگردم و شما را نبینم» تا این که در درگیری مکه مورخ 9 مرداد ماه سال 1366 در سن 34 سالگی بر اثر خفگی به شهادت رسید.»
مزارش در گلستان شهدای اصفهان قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
کتاب همسفران عشق، صفحه:255، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
پری الله دادی
![]() |
زندگینامه |
پری الله دادی
نام پدر: درویش علی | تاریخ تولد: 1363/00/00 |
محل تولد: ایران - ایلام - ایلام | تاریخ شهادت: 1363/12/19 |
محل شهادت: ایلام | طول مدت حیات: 12 ماه |
مزار شهید: گلزارشهدای صالح آباد2-مهران-ایلام |
زندگینامه
پری فرزند نیم طلا و درویش علی در سال 1363 در شهرستان ایلام به دنیا آمد.
این غنچه نو شکفته که بیش از دوازده ماه از عمر نازنینش نگذشته بود در تاریخ 19 اسفند ماه سال 1363 مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن متجاوز بعثی قرار گرفت و این غنچه نو شکفته در زادگاهش پرپر شد.
مزار این شهیده در صالح آباد واقع شده است.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
حسنه آلبوکردی
![]() |
زندگینامه |
حسنه آلبوکردی
نام پدر: حسن | تاریخ تولد: 1316/05/12 |
محل تولد: ایران - خوزستان - اهواز | تاریخ شهادت: 1366/05/09 |
محل شهادت: مکه | طول مدت حیات: 50 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای اهواز-خوزستان |
زندگینامه
حسنه در روز دوازدهم مردادماه سال 1316 به دنیا آمد. کودکی را در شهر اهواز سپری کرد. 7 ساله بود که به مدرسه رفت و تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ها بعد به زیارت بیت الحرام مشرف شد و در مراسم برائت از مشرکین توسط مزدوران رژیم سعودی در تاریخ 9 مردادماه سال 1366 در سن 50 سالگی به شهادت رسید. پیکر پاکش را در گلزار شهدای اهواز به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
فریده آل سیاحی
![]() |
زندگینامه |
![]() |
بانوی نمونه |
فریده آل سیاحی
نام پدر: عبید | تاریخ تولد: 1342/07/29 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1366/12/26 |
محل شهادت: شیراز | طول مدت حیات: 24 سال |
مزار شهید: بهشت صادق(ع)-بوشهر |
زندگینامه
فریده آل سیاحی فرزند عبید در بیست و نهم مهرماه سال 1342 متولد شد. او زنی مومن بود که در حفظ حجابش کوشش بسیاری می نمود قرآن را در هفت سالگی ختم کرده و آنچنان با کلام حق تعالی مانوس بود که لحظه لحظه خود را با آن پر کرده بود و در هر فرصتی که می یافت از آن برای ارتباط با خدا و خواندن قرآن بهره می جست.
هرگاه همسایه ها و یا دوستان و آشنایان را دور هم جمع می دید به آموزش قرآن می پرداخت لحظاتی قبل از نماز سجاده اش را پهن کرده و آماده راز و نیاز با خالق یکتا می شد چرا که اهمیت فراوانی به نماز اول وقت می داد.
همیشه با وضو بوده و ارتباط دوستانه و بسیار خوبی با مادر شوهرش (شهربانو میرزایی)داشت ایشان از ابتدای تشکیل سپاه به صورت افتخاری به همکاری با این نهاد مقدس می پرداخت همسرش نیز پاسدار و در جبهه آبادان مشغول رزم و رشادت بود.
مونس و همدم فریده در تنهایی هایش ذکر صلوات و دعا بود و هیچگاه از تنهایی و نبود همسرش دلتنگی نمی کرد و آبادان-که در آن موقع خط مقدم بود- را ترک نکرد تا آنکه برای زایمان خود به نزد مادر شوهرش در شیراز سفر کرد و در یکی از شب ها در حالی که 20 روز از تولد فرزندش حسام نگذشته بود به همراه حسام 20 روزه اش و زهره 5 ساله و مادر شوهرش بر اثر بمباران هوایی زیرآوار رفته و در سن 24 سالگی در 26 اسفند ماه سال 1366 شهد شیرین شهادت را نوشید و حسن 2 ساله اش را که زخمی شده بود با پدر تنها گذاشت.
مزارش در بهشت صادق(ع) قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
سیده بی بی حاجیه آل ابطحی
![]() |
زندگینامه |
سیده بی بی حاجیه آل ابطحی
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1350/00/00 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1366/12/15 |
محل شهادت: اندیمشک | طول مدت حیات: 16 سال |
مزار شهید: گلزار شهدای اندیمشک - قطعه جدید |
زندگینامه
سيده بيبيحاجيه آل ابطحي در سال 1350 به دنيا آمد. با رسيدن به 7 سالگي به مدرسه رفت و مشغول به تحصيل شد. 16 ساله بود که در تاريخ 15 اسفند ماه 1366 بر اثر بمباران هوايي شهر انديمشک توسط دشمن به شهادت رسيد. پيکر پاکش را در قطعه جديد گلزار شهداي شهر انديمشک به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب شناسنامه شهدای شهرستان اندیمشک، صفحه:91، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب