هاجر خاکی داوری

	زندگینامه

هاجر خاکی داوری

زندگینامه

در سال 1335 در روستای لطف علی آباد بابل، طفلی دیده به جهان گشود که او را هاجر نامیدند، شاید او این نام را بر اساس بافت وجودی اش طلبیده بود که برای هجرت خونینش هاجر نامیده شود. 
وی با مهر و محبت سرشار و خاص روستایی رشد کرد و از سخاوت روستا آکنده گردید؛ در همان روستا با پسر عمویش پیمان همسری بست و با علاقه ی سرشارش که نثار همه می شد، در امورات زندگی یاریگر همسر بود. 
وی دارای صفات بارز اخلاقی بود، از آن جمله که بسیار عاشق خدمت به اسلام و انقلاب در دوران جنگ بود و مرتباً می گفت: که دوست دارد به جبهه برود و شهید شود. 
سال 1365، سال هجرت هاجر از راه رسید. برادر هاجر و برادر زاده ی همسرش که در منطقه ی سومار خدمت می کردند، مجروح شدند. هاجر به همراه 6 تن از اعضای فامیل –که یک نفر از این عزیزان شهیده مولود مهدوی است– جهت دیدار و عیادت از عزیزانشان به کرمانشاه رفتند. 
هاجر زمان هجرت را پیش رو می دید، هجرت از خاک تا افلاک، هجرت تا ابد، هجرت با لباس سپید و هجرت به جایی که میزبانشان حضرت دوست بود. غرش هواپیما سکوت حاکم بر فضای بیمارستان را شکست، بمباران هوایی شروع شد و ناگهان صدای پرواز کبوتران به گوش رسید، هاجر 30 ساله و 6 تن از همراهانش سال 1365 لبیک گویان خود را تسلیم قدسیان کردند. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

عظیمه خاکی

	زندگینامه

عظیمه خاکی

زندگینامه

عظیمه در روز چهارم آذر ماه سال 1330 به دنیا آمد. شهر بانه میزبان روزهای کودکی اش شد.
وی بعد از اتمام تحصیلات به عنوان معلم مشغول به کار گشت. سرانجام در روز پانزدهم خرداد ماه سال 1363 در سن 33 سالگی در شهر بانه به شهادت رسید. پیکر پاکش را در گلزار شهدای سلیمان بگ پراکنده به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

الهام خازنی

	زندگینامه

الهام خازنی

زندگینامه

الهام در سال 1334 در شهر تهران پا به عرصه هستی گذارد. هنوز کودکی بیش نبود، که پدر و مادرش از هم جدا شدند و او در خانه مادربزرگ به همراه خواهر و برادرانش بزرگ شد.
سال ها گذشت و الهام پس از اخذ مدرک دیپلم در سال 1359 ازدواج نمود. چندی بعد برق شادی در چشمان او و همسرش درخشید. الهام به زودی صاحب فرزندی زیبا می شد، اما این شادی دیری نپائید روز بیست و هشتم مردادماه سال 1365 هواپیماهای دشمن در آسمان ظاهر شد و الهام و همسرش که در میدان فردوسی تهران بودند در معرض حمله هوایی عراق قرار گرفتند، بعد از دقایقی که دود و آتش فرو نشست گلی از روی زمین به آسمان عروج کرد، الهام 31 ساله و گل نشکفته اش پرپر شد و همسرش امانت دار یاد و راه او شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

آمنه حیدریان

	زندگینامه

آمنه حیدریان

زندگینامه

حیدریان در روز سوم تیرماه سال 1322 در یک خانواده متدین از شهرستان بهبهان متولد شد. وی همدوش پدر و مادرش در رفع نارساییها و مشکلات خانواده کوشا بود. تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند.
او در هیجده سالگی ازدواج کرد و با تمام موانع، زندگی ساده و به دور از آلایش خود را در کنار شوهرش آغاز کرد و صاحب 7 فرزند شد.بعد از مدتی شوهرش به دیار باقی شتافت و او سرپرستی خانواده را بر عهده گرفت. سرانجام در تاریخ 25 بهمن سال 1362 بر اثر حملۀ موشکی دشمن بعثی به شهر بهبهان در سن 40 سالگی به فیض شهادت نائل آمد. مزارش در گلزارشهدای چرام قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

ایران حیدری نسب

	زندگینامه

ایران حیدری نسب

زندگینامه

اول فروردین ماه سال 1341 پا به عرصه هستی نهاد. در خانواده ای مذهبی رشد نمود. شهر دزفول میزبان روزهای کودکی اش شد. سالها بعد وقتی 18 سال بیشتر نداشت در زادگاهش مورخ 16 مهر 1359 به سوی کوی دوست پر کشید و در گلزارشهدای شهید آباد دزفول به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

زهرا حیدری نائینی

	زندگینامه

زهرا حیدری نائینی

زندگینامه

زهرا در سال 1341 در شهر تهران در آغوش مادر جای گرفت.دوران کودکی را با شوری وصف ناشدنی در کانون گرم خانواده سپری کرد.سپس تحصیلاتش را تا پایان سال چهارم دبیرستان با موفقیت ادامه داد.در همین دوران با جوانی پاک سیرت ازدواج کرد اما هنوز قدم به خانه بخت نگذاشته بود که مزدوران شاه او را در تاریخ 22 بهمن 1357 هنگام تسخیر کلانتری مرکز به شهادت رساندند. پیکر خون آلود زهرا حیدری در سن 16 سالگی در خیابان جامی بر خاک افتاد.مردم شهیدپرور ایران او را در شهر قزوین به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

جمیله حیدری

	زندگینامه

جمیله حیدری

زندگینامه

جمیله در روز بیست و سوم دی ماه سال 1354 بدنیا آمد و در دشت آزادگان بزرگ شد. 11 سال بیشتر نداشت که شهر توسط ارتش عراق بمباران شد. در این حمله جمیله به سختی مجروح شد. اورا به تهران انتقال داده و در بیمارستان بستری کردند.
جمیله دور از خانواده و بدون اطلاع از آنها 45 روز در بیمارستان ماند. عکس او را در روزنامه چاپ کردند تا بالاخره خانواده اش او را یافتند.
سرانجام در تاریخ هفدهم اسفند ماه سال 1365 در سن 11 سالگی بر اثر شدت جراحات جان به جان آفرین تسلیم کرد و در گلزار شهدای سید هادی حمیدیه آرام گرفت.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

جواهر حیدری

	زندگینامه

جواهر حیدری

زندگینامه

جواهر در روز اول فروردین ماه سال 1329 پا به عرصه هستی نهاد. اهل دشت آزادگان بود. از آن دسته بانوانی بود که با حجب و حیا و با اعتقادات دینی و باورهای اسلامی خود در بین دوستان و همکلاسی ها شوری به راه انداخته بود.
جواهر در روز نوزدهم دی ماه سال 1365 در سن 36 سالگی در بمباران شهر در سوسنگرد، به شهادت رسید و در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

زبیده حیدری

	زندگینامه

زبیده حیدری

زندگینامه

صدای گریه ی نوزاد که در فضا پیچید، خیال همه راحت شد. کودک ظریف بود و کوچک. نامش را "زبیده" نهادند. سال 1345 بود که زبیده در شهرستان قصر شیرین متولّد شد و در میان خانواده اش پرورش یافت. او دوران نوجوانی اش را پشت سر گذاشت و با ازدواج کردن، وارد مرحله ی جدیدی از زندگیش شد که وجود فرزندی کوچک زندگی اش را تکمیل کرد. 
زبیده هنوز 19 بهار را بیشتر تجربه نکرده بود که در هجدهمین روز از خردادماه سال 1364 بر اثر بمباران هوایی شهرستان ایوان توسط رژیم بعثی عراق به شهادت رسید و به لقاءالله نایل گشت. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

اکرم حیدری

	زندگینامه

اکرم حیدری

زندگینامه

اکرم در روز بیست و پنجم تیر ماه سال 1363 در آغوش پر مهر مادر جای گرفت و در شهر ماهشهر چشم بر روی جان هستی باز کرد. هنوز کودکی بیش نبود که شهر هندیجان توسط هواپیماهای رژیم بعثی بمباران شد و او در4 سالگی در تاریخ 18 فروردین ماه سال 1367 به خون سرخ خود کفن شد.
اکرم در باغ رضوان شمالی شهر هندیجان برای همیشه آرام گرفت.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از