زهره حق گوگدازی

	زندگینامه

زهره حق گوگدازی

زندگینامه

زهره و ناهید دو ستاره همیشه روشن زندگی به دنیایی قدم نهادند که در آن، حنجره ی تشنه عشق را به نافله قامت بستند و زمین همواره سینه سجده هایشان بود. آن دو به قافله عاشورائیان پیوستند و در مکتب عاشورا زانوی تعلیم و تربیت زدند و همراه امام خویش سرود لبیک اللهم لبیک را با جان و دل فریاد زدند. آنان دانش آموختگان مکتب ثارالله بودند و دراین مکتب جوانه زدند و روئیدند و همواره ذکر خدا جاری بر لبان روزه دارشان بود. زهره در روز بیست و پنجم شهریور ماه سال 1345 به دنیا آمد و در خانواده ای مؤمن در شهر بروجرد بزرگ شد.
آنان علمداران علم وایمان بودند و چون جهاد اکبر را جهاد نفس می دانستند جوانی شاگردانشان رابرایشان ترجمه می کردند تا سینه هایشان را مالامال از غیرتی کنند به پاکی تپش قلب قبیله قیام، زهره و ناهید معلم اخلاق، ایمان، صداقت، شرم و حیا و حجاب بودند که به خاطر اخلاق حسنه و نیکو و صداقتی که در کلامشان موج می زد الگوی همگان بودند.
با آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق بر علیه جمهوری اسلامی ایران، این دو خواهر بزرگوار چون نمی توانستند به خط مقدم جبهه بروند سلاح قلم رااستوار به دوش کشیدند و در سنگر مدرسه و مسجد رزم خویش را همچنان ادامه می دادند و در تهیه موادغذایی، پوشاک و... برای رزمندگان اسام تلاش می کردند.
براستی سعادت جامعه حال و آینده بستگی به وظیفه شناسی، وسعت فکر و آگاهی و درایت افرادی دارد که تربیت کننده نسلها می باشند. زهره و ناهید از جمله معلمان دلسوزی بودند که خوب تکلیف خود را می شناختند و شغل خویش را شغل انبیاء می دانستند، لذا در راه تربیت و آگاهی اقشار جامعه از هیچ تلاشی دریغ نکردند. حتی در وصیت نامه های خویش که چندی پیش از شهادتشان نوشته بودند رسالت خود را فراموش نکرده و تاکید بر یاد خدا، تابع بودن امر ولایت فقیه برای رسیدن به اهداف حقیقی اسلام، گذشت، امانتداری، مهربانی، نیکی به پدر و مادرو دوستان را متذکر شده اند. و امروز ما مانده ایم و یاد و خاطره آن عزیزان که چون دو ستاره درخشان به عاشوراییان پیوستند تا چراغ راه زمینیان باشند. زهره در تاریخ 11 بهمن 1365 در سن 20 سالگی در بروجرد آسمانی شد و در گلزار شهداء بروجرد آرام گرفت.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

ناهید حق گوگدازی

	زندگینامه

ناهید حق گوگدازی

زندگینامه

زهره و ناهید دو ستاره همیشه روشن زندگی به دنیایی قدم نهادند که در آن، حنجره ی تشنه عشق را به نافله قامت بستند و زمین همواره سینه سجده هایشان بود. آن دو به قافله عاشورائیان پیوستند و در مکتب عاشورا زانوی تعلیم و تربیت زدند و همراه امام خویش سرود لبیک اللهم لبیک را با جان و دل فریاد زدند. آنان دانش آموختگان مکتب ثارالله بودند و دراین مکتب جوانه زدند و روئیدند و همواره ذکر خدا جاری بر لبان روزه دارشان بود. ناهید در روز دهم فروردین ماه سال 1332 در بروجرد پا بر خاک هستی نهاد و خواهرش زهره 13 سال بعد.
آنان علمداران علم وایمان بودند و چون جهاد اکبر را جهاد نفس می دانستند جوانی شاگردانشان رابرایشان ترجمه می کردند تا سینه هایشان را مالامال از غیرتی کنند به پاکی تپش قلب قبیله قیام، زهره و ناهید معلم اخلاق، ایمان، صداقت، شرم و حیا و حجاب بودند که به خاطر اخلاق حسنه و نیکو و صداقتی که در کلامشان موج می زد الگوی همگان بودند.
با آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق بر علیه جمهوری اسلامی ایران، این دو خواهر بزرگوار چون نمی توانستند به خط مقدم جبهه بروند سلاح قلم رااستوار به دوش کشیدند و در سنگر مدرسه و مسجد رزم خویش را همچنان ادامه می دادند و در تهیه موادغذایی، پوشاک و... برای رزمندگان اسام تلاش می کردند.
براستی سعادت جامعه حال و آینده بستگی به وظیفه شناسی، وسعت فکر و آگاهی و درایت افرادی دارد که تربیت کننده نسلها می باشند. زهره و ناهید از جمله معلمان دلسوزی بودند که خوب تکلیف خود را می شناختند و شغل خویش را شغل انبیاء می دانستند، لذا در راه تربیت و آگاهی اقشار جامعه از هیچ تلاشی دریغ نکردند. حتی در وصیت نامه های خویش که چندی پیش از شهادتشان نوشته بودند رسالت خود را فراموش نکرده و تاکید بر یاد خدا، تابع بودن امر ولایت فقیه برای رسیدن به اهداف حقیقی اسلام، گذشت، امانتداری، مهربانی، نیکی به پدر و مادرو دوستان را متذکر شده اند. و امروز ما مانده ایم و یاد و خاطره آن عزیزان که چون دو ستاره درخشان به عاشوراییان پیوستند تا چراغ راه زمینیان باشند. ناهید در تاریخ 11 بهمن ماه سال 1365 در سن 33 سالگی در بروجرد به شهادت رسید و در گلزارشهدای بروجرد به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

اعظم حصینی

	زندگینامه

اعظم حصینی

زندگینامه

اعظم حصینی در سال 1328 در تهران و در خانواده ای دیندار و مؤمن دیده به جهان گشود. محیط خانواده اش از او فردی متدین و پرهیزگار ساخت و باعث شد او از همان آغاز گام های زندگی خویش را در راه تحصیل عرفان و کمالات انسانی بردارد. تحصیلاتش را تا آخرین مقطع دوره ی راهنمایی ادامه داد و سپس ازدواج کرد. در زندگی مشترک صاحب سه فرزند شد و آنها را فاطمه گونه در دامان خود پرورش داد. تقدیر الهی چنین رقم خورد که اعظم به همراه خانواده اش در اولین روز بهار سال 1367 در پی بمباران هوایی مناطق مسکونی تهران در سن 39 سالگی به ملاقات پروردگار بشتابد.یادش گرامی و روحش شاد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

نرگس حصاری

	زندگینامه

نرگس حصاری

زندگینامه

نرگس در سال 1307 در شهر بندرانزلی پا به عرصه هستی گذارد. سال ها گذشت و او با مردی از اهل ایمان پیمان ازدواج بست و صاحب 8 فرزند شد. علاقه زیادی به حضور در جلسات مذهبی و قرآن داشت. نرگس در سال 1364 به زیارت مشهد مقدس مشرف شد. در راه بازگشت بی قرار بود.
بعد از رسیدن به تهران تصمیم گرفت برای دیدار آشنایان و دوستان به کرج برود. زمانی که به خانه بازگشت ساعت  1 بامداد را نشان می داد. ناگهان هواپیمای رژیم بعثی بر فراز شهر تهران سایه افکند، روز دوازدهم فروردین ماه بود، ترس و وحشت همه جا را فرا گرفت. دقایقی بعد مردم پیکر نرگس را به همراه دو تن از فرزندانش (عباس و محبت علی عباسی ) از میان خرابه های خانه بیرون کشیدند.
نرگس در سن 57 سالگی به دیدار یزدان پاک شتافت و نامش در جرگه شاهدان ثبت شد.
پيکر پاکش را در بهشت زهرا (س) _ قطعه 27 _ رديف 69 _ شماره 11 به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

خاتون حسینی نژاد

	زندگینامه

خاتون حسینی نژاد

زندگینامه

خاتون در روز پانزدهم تیر ماه سال 1314 پا به عرصه هستی نهاد. کودکی را در فیروزآباد سپری کرد و تا پایان مقطع ابتدائی به تحصیل پرداخت و سالها بعد ازدواج نمود.
با شروع جنگ تحمیلی و تهدید شدن آبادان خیلی از مردم شهر را تخلیه کردند اما او قبول نکرد و ماند تا اینکه در تاریخ 5 خرداد ماه 1360 در سن 46 سالگی به علت اصابت موشک به منزلش به همراه دختر 14 ساله اش به شهادت رسید.
مزارش در گلزارشهدای بلوک شعبان روستای پرچستان اورک شالو قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

سیده بی بی عصمت حسینی

	زندگینامه

سیده بی بی عصمت حسینی

زندگینامه

سيده بي‌بي‌عصمت حسيني در روز اول بهمن ماه سال 1328 در روستاي درود نيشابور به دنيا آمد. روزهاي کودکي را پشت سر گذاشت تا اينکه ازدواج نمود و صاحب 6 فرزند شد. فرزند بزرگش ايوالفضل در عمليات خيبر مفقودالاثر گرديد. 
 او علاقه‌ي شديدي به مادرش داشت. زماني که مادرش فلج شد نگهداري از او را به عهده گرفت. بسيار به قرآن مأنوس بود و به نماز اول وقت اهميت مي‌داد. به تربيت مذهبي فرزندان اهميت زيادي مي‌داد و به خاطر اين امر دخترش را در شش سالگي براي آموزش قرآن به مکتب نرجس فرستاد. 
در زمان اعزام پسرش به جبهه به او گفت: اگر تو رفتي و شهيد شدي براي من هم دعا کن تا شهادت نصيبم شود. او در بيش‌تر راهپيمايي‌ها شرکت مي‌کرد تا اينکه آخرين بار در راهپيمايي برائت از مشرکين در مکه مکرمه هنگام انجام حج واجب در تاريخ 29 مرداد ماه 1366 شرکت کرد و در سن 38 سالگي توسط مزدوران آل سعود به شهادت رسيد. 
پيکر پاکش را در حرم امام رضا(ع) به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

سیده شهلا حسینی

	زندگینامه

سیده شهلا حسینی

زندگینامه

سیده شهلا حسینی در اولین روز بهار 1357 در روستای ویسيان، اورامان تخت مریوان متولد شد. پدرش سید حسین و مادرش زینب نام داشت. پنج بهار بیشتر از عمر کوتاه وی نگذشته بود که شب هنگام زمانی که در کنار والدینش به خواب شیرین فرو رفته بود بر اثر ترکش نارنجک که عناصر ضد انقلاب (گروهک زرکاری) داخل منزل آنان پرتاب کردند در تابستان 1362 در خون خود غلطید و مظلومانه و بی دفاع به سرای باقی شتافت و در گلزار شهداي زادگاهش در کنار مزار پدر و جد بزرگوارش شهید سید مصطفی حسینی به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

سیده حمیده حسینی

	زندگینامه

سیده حمیده حسینی

زندگینامه

در سال 1324 سیده حمیده حسینی در روستای لون از توابع دهستان بیلوار شهرستان کامیاران یکی از روستاهای سادات نشین که به علت سکونت تعداد زیادی از سادات بزرگوار روستا به لون سادات معروف گردیده به دنیا آمد. پدرش سیدمحمود و مادرش عطیه نام داشت. سیده حمیده حسینی به علت محدودیت ها از رفتن به مدرسه محروم شد. مهربانی و خانه داری را از مادرش آموخت و در شانزده سالگی ازدواج کرد. و پس از گذشت قریب به 20 سال زندگی مشترک و زیستن شرافتمندانه به هنگام بازگشت از شهر، در یازدهم آبان ماه 1360 در سن سی و شش سالگی بر اثر انفجار مین کاشته شده توسط ضد انقلاب در مسیر عبور خودرو حامل آنان در حالیکه انتظار تولد فرزندش را می کشید به همراه دو تن از فرزندانش و تعدادی از اهالی روستا به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

سیده آمنه حسینی

	زندگینامه

سیده آمنه حسینی

زندگینامه

سیده آمنه حسینی فرزند سید محمد و عاشیه نوری، سال 1332 در روستای سرپیر از توابع دهستان اورمان مریوان در خانواده ای متدین و روحانی متولد شد. شش ماه بیشتر از ولادتش نگذاشته بود که دست اجل وی را از نعمت پدر محروم ساخت. با همه سخنیها و کاستیها در فقدان پدر رشد و نمو یافت و در کنار سایر بستگان کودکی و نوجوانی را پشت سرنهاد، ازدواج کرد و در یکی از روستاهای شهر مریوان بنام درویان زندگی جدیدی شروع نمود. سی سال بیشتر از عمرش نگذشته بود که شب هنگام به جرم حمایت از نظام مقدس اسلامی هدف گروهکهای از خدا بی خبر رزگاری قرار گرفت و با پرتاب نارنجک مظلومانه به همراه فرزند خردسالی که در بغل وی بود در خون غلطید و در تاریخ سی ام تیر ماه 1362 پیکر غرقه به خونش در روستای درویان به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

سیده حلیمه حسینی

	زندگینامه

سیده حلیمه حسینی

زندگینامه

سیده حلیمه سال 1338 در روستای توکل بانه از توابع استان کردستان متولد شد پدرش سید فاتح و مادرش آمان نام داشت دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاهش سپری نمود و در ایام جوانی ازدواج کرد و زندگی جدیدی را آغاز نمود. بعد از شروع زندگی مشترک که ثمره آن یک فرزند پسر و یک فرزند دختر بود در شهر بانه سکونت یافتند و در چهارم خرداد ماه سال 1362 بر اثر بمباران هوائی شهر بانه توسط هواپیماهای رژیم بعث عراق در سن 24‌ سالگی به شهادت رسید و در گلزار شهدای سلیمان بگ همان شهر به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از