آرزو علی پور
![]() |
زندگینامه |
آرزو علی پور
نام پدر: محمد | تاریخ تولد: 1353/06/03 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1366/04/13 |
محل شهادت: سردشت | طول مدت حیات: 13 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای سردشت-آذربایجان غربی |
زندگینامه
آرزو در روز 3 شهریور ماه سال 1353 قدم به عرصه هستی نهاد و در آغوش گرم خانواده اش جای گرفت.
او روزهای کودکی را گذراند و وارد دوران نوجوانی شد.
پس از اینکه انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به پیروزی رسید، جنگ از سوی مزدوران عراقی به میهن عزیزمان تحمیل شد.
نیروهای بعثی که بر استفاده از عوامل شيميايي در جبهههاي جنگ اكتفا نكردند، در یکی از بعدازظهرهای گرم تابستان مصادف با هفتم تیر ماه سال 1366 با فرستادن چند فروند هواپیمای عراقی سکوت شهر کوچک سردشت را شکستند و 7 بمب شیمیایی خردل را در نقاط مختلف شهر انداختند.
آرزو که بر اثر استنشاق گاز شیمیایی مسموم شده بود سرانجام در روز 13 تیر ماه سال 1366، تسلیم رضای حق گردید و در سن 13 سالگی عروجش جاودانه شد.
پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای سردشت واقع در آذربایجان غربی به خاک سپرده شد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
کتاب بویی نا آشنا (خاطراتی از بمباران شیمیایی سردشت )، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
هایده علی بیگی
![]() |
زندگینامه |
هایده علی بیگی
نام پدر: محمد | تاریخ تولد: 1359/02/20 |
محل تولد: ایران - ایلام | تاریخ شهادت: 1360/07/02 |
محل شهادت: کرمانشاه | طول مدت حیات: 1 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای حاجی حاضر-ایوان-ایلام |
زندگینامه
در روز بیستم اردیبهشت ماه سال 1359 اولین فرزندم به دنیا آمد. و من صاحب دختری شدم که آن را هایده نامیدم. تمام زندگیم بود و تمام عشق وعلاقه من بود. یک سالش بود که ما از محل سکونتمان ایلام به دید و بازدید به کرمانشاه رفتیم.
درگیری منافقین و سپاه پاسداران زیاد بود. روز دوم ورودمان به شهر ناخواسته در خیابانی قرار گرفتیم که منافقین با پاسداران درحال نبرد بودند. یکی از برادران سپاهی ما را هل داد به داخل آب، صدای شلیک ها که کم شد . دیدم دختر یک ساله ام در آغوشم به شهادت رسیده است.
مزار پاکش در گلزار شهدای حاجی حاضر ایلام قرار دارد.
هایده در روز دوم مهرماه سال 1360 بر اثر اصابت گلوله به پشت کمرش آسمانی شد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
نارنج علی اکبری
![]() |
زندگینامه |
نارنج علی اکبری
نام پدر: نصیر | تاریخ تولد: 1328/01/01 |
محل تولد: ایران - اصفهان - چادگان | تاریخ شهادت: 1366/12/26 |
محل شهادت: چادگان | طول مدت حیات: 38 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای چادگان-اصفهان |
زندگینامه
نارنج علی اکبری، در روز اول بهار سال 1328 در خانواده مذهبی به دنیا آمد. نسب خانوادگی اش به خواجه عبدالله انصاری می رسد. نام او را به اصرار پدر خانواده نارنج گذاشتند. نارنج دختری مهربان و دلسوز بود که به همراه سه خواهر و یک برادر، کم کم بزرگ شد و در سن نوجوانی ازدواج کرد که حاصل بیست سال زندگی زناشویی اش 4 دختر و 2 پسر بود.
در زندگی بسیار زحمت کش بود و از طریق قالی بافی به اقتصاد خانواده کمک می کرد و خصوصیات بارز اخلاقی اش این بود که بسیار مهربان و خوش برخورد بود. طوری که زبانزد فامیل و اهل محل بود. اگر کاری از دستش بر می آمد. برای کمک به دیگران دریغ نمی کرد. در سال هایی که اصفهان زیر موشک باران دشمن بود او و همسرش میزبان خانواده برادرش بودند که حدود چند ماه در خانه آن ها به سر می بردند. در کمک رسانی برای جبهه ها بسیار فعال بود و با بافتن شال و کلاه برای رذمندگان آن ها را یاری می کرد و چند ماهی هم به یک خانواده ی جنگ زده ی خرمشهری پناه داده بود.
هنگام شهادت هشت ماهه باردار بود که بر اثر اصابت بمب و فرو ریختن سقف خانه زیر آوار ماند و همراه با کودکش در تاریخ بیست و ششم اسفند ماه سال 1366 در سن 38 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد.
مزارش در گلزارشهدای چادگان قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
کتاب همسفران عشق، صفحه:174، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
نجمیه علی آبادی
![]() |
زندگینامه |
نجمیه علی آبادی
نام پدر: عباس علی | تاریخ تولد: 1360/00/00 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1361/03/22 |
محل شهادت: - | طول مدت حیات: 1 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
نجمیه علی آبادی متولد سال 1360 شاهد به شهادت رسیدن پدر و مادر خود توسط منافقین بود و مادر شهید تا آخرین لحظه از جان کودک 13 ماهه اش دفاع کرد و در لحظه آخر از منافقین درخواست کرد که حداقل به کودکش رحم کنند. اما منافقین کوردل پدر و مادر را با شلیک گلوله به شهادت رساندند و پس از آن در فاجعه ای بی رحمانه با پرتاپ نارنجک آتش زا منزل را سوزاند و نجمیه در آتش کینه و انتقام آنها به صورت زنده سوخت و در سن کودکی مورخ 22 خردادماه سال 1361 به شهادت رسید.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
سیده منور علوی زاده
![]() |
زندگینامه |
سیده منور علوی زاده
نام پدر: سیدتقی | تاریخ تولد: 1320/04/04 |
محل تولد: ایران - سمنان - سمنان | تاریخ شهادت: 1367/12/09 |
محل شهادت: خیابان پیروزی_تهران | طول مدت حیات: 47 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
برگ های تقویم سال 1320، به تندی ورق می خورد؛ اما روز چهارم تیرماه برای سید تقی با تمام روزها فرق داشت. انتظار او به پایان رسید و فرزندش پا بر دنیای خاکی نهاد. سیده منور، آسمان دل پدر و مادر را نور باران کرد و در دامان پاک مادری پارسا پرورش یافت. و سیره سبز علوی را از پدر فرا گرفت.
آموختن علم را تا پایان سال پنجم ابتدایی در زادگاهش سمنان ادامه داد و چندی بعد ازدواج کرد و به تهران مهاجرت نمود. علوی زاده سالها بعد صاحب 3 فرزند شد و برای تربیت اسلامی آنان تلاش وافری انجام داد. سرانجام روز نهم اسفند ماه سال 1367 آژیر قرمز، پیام آور گلوله و خون نوید پروازی سرخ را به منور داد. موشکی به خیابان پیروزی شهر تهران اصابت کرد و روح پاک او در سن 47 سالگی از پهنه کره خاکی پر کشید.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب آینه و شقایق جلد2، صفحه:88، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
تبرک علائی شهریور
![]() |
زندگینامه |
تبرک علائی شهریور
نام پدر: حسین | تاریخ تولد: 1332/00/00 |
محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 1367/01/29 |
محل شهادت: نازي آباد_تهران | طول مدت حیات: 35 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
تبرک در سال 1332 در تهران در آغوش گرم و خسته پدر جای گرفت. کودکی مهربان که با تولدش شور و نشاطی به خانواده بخشید و در سایه محبت آنها پرورش یافت. سال ها گذشت و تبرک بنا بر سنت رسول اکرم (ص) ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. علائی سرانجام در منطقه نازی آباد تهران در هنگام حمله موشکی رژیم بعثی در تاریخ بيست و نهم فروردين ماه 1367 در سن 35 سالگی عاشقانه به خانه دوست پرکشید.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب آینه و شقایق جلد1، صفحه:130، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
عصمت جمیل محمود
![]() |
زندگینامه |
![]() |
خبر عروج فرزند |
عصمت جمیل محمود
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1344/07/04 |
محل تولد: روستای سالم | تاریخ شهادت: 1367/08/17 |
محل شهادت: روستای دیرالحطب | طول مدت حیات: 23 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
عصمت جمیل محمود، در روستای سالم از توابع استان نابلس در (25/9/1965) 4/7/1344 دیده به جهان گشود. پدرش مؤذن روستا بود. بدین ترتیب او از همان ابتدای کودکی با مسجد و قرآن، انس و الفت داشت.
تحصیلات ابتدایی خویش را در مدرسه ی روستا گذراند، اما شرایط به گونه ای نبود که بتواند تحصیلات خود را تکمیل کند. این موضوع او را از تربیت و تزکیه ی نفس باز نداشت. روی به قرآن و سیرت نبوی آورد تا از این طریق بیش از پیش خود را تزکیه نماید. او از جمله خواهران روستا بود که از همان ابتدا بر حفظ حجاب خویش تأکید بسیار داشت و دیگر زنان روستا را نیز به این امر، تشویق می کرد. بدین ترتیب او هم مربی و هم مرشد بود و همیشه در درگیری های اهالی روستا با مزدوران صهیونیستی، پا به پای جوانان دیگر مشارکت می کرد.
در روز (7/11/1988م) 17/8/1367 عصمت پس از خواندن نماز صبح و تلاوت قرآن به همراه خانواده اش به طرف زمین کشاورزی خویش رفت. در بین راه به دیدار خاله اش رفت پس از خداحافظی با خاله اش ملاحظه کرد که ارتش رژیم صهیونیستی، روستای دیرالحطب، را که در مجاورت روستای ایشان قرار داشت، محاصره کرده است و بال گردهای رژیم صهیونیستی با ارسال تجهیزات و نیروی کمکی به یاری این مزدوران شتافته اند تا روستا را سریع تر به تصرف درآورند. این موضوع باعث شد تا عصمت از رفتن به طرف زمین کشاورزی منصرف شده به همراه دختران و پسران روستا با فریاد الله اکبر و سنگ به دفاع از روستا بپردازد. در حین درگیری تیری به قلبش اصابت کرد و او در سن 23 سالگی به شهادت که آرزوی دیرینه اش بود رساند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب شکوفه های زیتون جلد 3، صفحه:114، تاریخ: |
ادامه مطلب
فاطمه عشریه
![]() |
زندگینامه |
فاطمه عشریه
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1344/00/00 |
محل تولد: ایران - مازندران - - آندرایه | تاریخ شهادت: 1361/06/04 |
محل شهادت: تهران | طول مدت حیات: 17 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
در سال 1344 در آندرايه در استان مازندران ديده به جهان گشود. پدرش کشاورز بود.
2 ماه بود که ازدواج کرده بود و برای اولين بار بود که به همراه همسرش برای ديدن يکی از فاميل ها به تهران آمده بودند که در صبح روز چهارم شهريور سال 1361 در سن 17 سالگی به همراه همسرش توسط منافقين که به خانه ميزبان حمله می کنند، فاطمه به همراه سه تن از اقوامش را به شهادت می رسانند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
اکرم عسگریان کرمانی
![]() |
زندگینامه |
اکرم عسگریان کرمانی
نام پدر: هدایت | تاریخ تولد: 1336/00/00 |
محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 1357/09/11 |
محل شهادت: خیابان پرواز | طول مدت حیات: 21 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا (س) |
زندگینامه
اکرم در سال 1336 چشم به جهان گشود، از همان ابتدا پدر و مادر مؤمنش او را با معارف اسلامی آشنا ساختند و او را به دوری از فساد سفارش نمودند. پس از شادی های کودکانه پای در رکاب تحصیل نهاد و با جدیت آن را ادامه داد. و از آنجا که عمیقاً به ارزش های اسلامی معتقد بود پوشش اسلامی چادر را در تمامی مراحل درس خواندن حفظ نمود. تا اینکه توانست با مدرک فوق دیپلم از دانشسرای تربیت معلم فارغ التحصیل شود.اکرم در دانشسرا به انجام فعالیت های ضد رژیم می پرداخت و برای اجرای دستورات اسلامی کوشش فراوان می نمود. او که پوشش چادر را لباس افتخاری برای خود می دانست حاضر شد تجدید شود اما در مقابل دیدگان نامحرم امتحان ورزش ندهد مبادا گوهر عفاف وجودش ذره ای خدشه دار گردد.این مروارید گرانقدر ضمن رعایت تقوای الهی در مبارزات بی امان مردم علیه رژیم شرکت نمود. تا اینکه در تاریخ 11 آذر 1357 مصادف با روز اول محرم الحرام به هنگام یاری رساندن به یکی از همسایه ها که مجروح شده بود در خیابان پرواز هدف تیر مزدوران قرار گرفت و در 21 سالگی به سرور زنان عالم حضرت زهرا (س) اقتدا نمود و با شهادت از این عالم خاکی هجرت کرد. پیکر خونین اکرم عسگریان کرمانی در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب آینه و شقایق جلد1، صفحه:128، تاریخ: - / - / - |
کتاب یادنامه، صفحه:262، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
بتول عسگری
![]() |
زندگینامه |
بتول عسگری
نام پدر: احمد | تاریخ تولد: 1321/00/00 |
محل تولد: ایران - اصفهان - اصفهان | تاریخ شهادت: 1361/02/22 |
محل شهادت: جاده باختران-اصفهان | طول مدت حیات: 40 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای اصفهان |
زندگینامه
بتول عسگری در سال 1321 در یک خانواده مذهبی در محله مدرس اصفهان دیده به جهان گشود. نامش را بتول گذاشتند ولی ملیحه صدایش می کردند. ملیحه دوران کودکی اش را در محیط سالم همراه با 4 برادر سپری کرد. در سن 4 سالگی جهت فراگیری قرآن راهی مکتب شد و در سن7سالگی در دبستان دخترانه(دانش) ثبت نام کرد. پس از آن مقطع دبیرستان را پشت سرگذاشت و در پایان موفق به اخذ دیپلم خانه داری شد.
در سال 1344 وارد مرکز تربیت معلم اصفهان شد. اولین تدریسش در دبستان سوران بود. بعد در دبیرستان های خواجه عمید، گلستانیان و پروین اعتصامی به عنوان دبیر دینی و عربی مشغول تدریس شد. رفتار، گفتار و اعمال او چه در دوران دانشسرا و چه در دوران تدریس تاثیر به سزایی در علاقه مند کردن جوانان به اسلام داشت. بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان که احتمالا با دیدن مسلمان نماها و به علت تاثیر تبلیغات همه جانبه شیطانی رژیم از گرایش به سوی اسلام محروم مانده بودند، به واسطه برخورد با او علاقه ای تازه در دلشان شکوفا گشت و به دنبال تحقیق و مطالعه پیرامون اسلام رفتند.
او با شناختی که از ارزش و اثر تعلیم و تربیت در اسلام و نیز با شناختی که از نیاز جامعه داشت. در تداوم فعالیت و جهادش خود را محدود به مکانی خاص نکرد و جهت تدریس به نقاط و روستاهای دورافتاده می رفت. جلسات روضه خوانی همیشه در خانه شان برپا بود و شور و عشق او به اسلام را تقویت و تشدید می کرد و بر تشنگی و تمایلش به سیراب شدن از دریای بیکران اسلام می افزود.
تا آن که روزی از همان روضه خوان درخواست کرد به او عربی بیاموزد و به این ترتیب تعلم و علم آموزی و هم چنین حکمت و بهره وری از فرهنگ غنی اسلام از همین جا شروع شد و هر روز بر موفقیت و پیشرفت هایش افزوه می شد. دیری نگذشت که با حاجیه خانم امین آشنا شد و با درک جلسات آن بزرگوار نسبت به اسلام معرفت بیشتری پیدا کرد.
از جلسات حجت الاسلام سالک، حجت الاسلام اژه ای و استاد علی اکبر پرورش نیز بهره های فراوان برد. حضور در این جلسات باعث شد که او بیاموزد سیاست ما عین دیانت ماست و از این پس فعالیت های مذهبی او آهنگ سیاسی نیز پیدا کرد. برایش مشهود بود که تا طاغوت بر جامعه حکومت می کند امیدی به اصلاح، رشد و نجات جامعه نیست. مبارزه مکتبی و بی امانش با رژیم پهلوی، باعث شد تا دژخیمان ساواک، که هر ندای حقی را در حلقوم خفه می کردند، او را نشان کرده و مدام مراقبش باشند.
یک روز برای دستگیریش به منزلش ریختند. اما از آن جا که خدا می خوست و او نیز با زیرکی از این توطئه شوم با خبر شد و قبل از رسیدن آن ها اسناد، کتب و نوارها را مخفی کرده و خود نیز به محل دیگر رفت و مکر آن ها را خنثی کرد. این بانوی بزرگوار با نقد الگوهای غربی و شرقی در تمامی ابعاد، افشای توطئه های امپریالیستی، صهیونیستی و کمونیستی با نقاب برداری از چهره کریه و دژخیمان شاه معدوم، بیان خیانت های رژیم حاکم و نمایاندن جو خفقان و شکنجه های ساواک، جامعه زنان را روز به روز آگاه تر می کرد و موجب حرکت شان در مسیر انقلاب اسلامی و خط امام می گشت.
آن روزها، بیانیه ها، پیام ها و اخبار رسیده از امام(ره) سرفصل هر کلاس جلسه و سخنرانی این معلم شهید شده بود. هر روز بر تعداد جلسات او افزوده می شد. تا آن جا که در شبانه روز 3 الی 4 ساعت می خوابید و می گفت: هر قدر انسان بیشتر فعالیت کند بیشتر احساس می کند که کار نکرده و باید فعالیتش را وسیع تر نماید.
ازدواج او نیز مانند مابقی فرازهای زندگی اش با دیگران تفاوت داشت. حبیب خلیفه سلطانی و بتول عسگری یکدیگر را از لحاظ فعالیت های عقیدتی و سیاسی می شناختند. در آن مدتی که حبیب خلیفه سلطانی به دست ساواک زندانی بود بتول عسگری در جلسات دعایی که در منزل ایشان برقرار بود شرکت می کرد و بعد از دعا برنامه سخنرانی و پاسخ به سوالات داشت. پس از آزادی حبیب از زندان، سوالات عقیدتی، سیاسی و اجتماعی او از حبیب باعث شده بود تا بیشتر با خصوصیات و روحیات خانم عسگری آشنا شود.
بالاتر بودن سن بتول را بهانه می کردند ولی حبیب در جواب می گفت: ما برای هدف دیگری ازدواج می کنیم. مگر حضرت خدیجه(س) از پیامبر(ص) بزرگتر نبودند؟! مراسم عقد در سحرگاه آغاز شد. زیرا معتقد بودند بهترین زمان است. به خاطر نبودن آلودگی گناه در فضا. پس از عقد عروس به خانه همسرش رفت. مادرش می گفت: هر چه کردم، نتوانستم دخترم را راضی کنم جهیزیه اش را با خود ببرد تنها موفق شدم راضی اش کنم مقداری از لباس ها و کتاب ها و اثاثیه جزئی اش را به خانه جدید ببرد.
با وجود داشتن دو فرزند به نام های محمدکاظم و روح الله، فعالیت های خانم عسگری و آقا حبیب پس از پیروزی هم شدت یافت. تا آن که در زمان فرماندهی حجت الاسلام سالک و قائم مقامی همسر شهیدش، در سپاه پاسداران او موفق شد سپاه خواهران را در اصفهان تشکیل دهد و با برنامه ریزی های متعدد و ایجاد کلاس های عقیدتی-سیاسی در سازماندهی و رشد کیفی خواهران نقش به سزایی را ایفا نماید.
سال آخر زندگیشان، باز هم هجرت کردند و راهی باختران شدند و در آن جا نیزدر سنگر مقدس تعلیم به ارشاد و روشنگری مردم پرداخت. وارد دبیرستانی شد و در میدان عمل، قبل از سخن و بیان شیوای خود فرزندان اسلام را با معارف اسلامی بیش تر از پیش آشنا نمود. جاذبه الهی او شاگردان را بسیار مجذوب می ساخت. مسئول دبیرستان می گفت: وقتی توانمندی و اخلاصش در کلاس های بینش اسلامی را دیدم از او درخواست کردم تا برای همه کارکنان دبیرستان کلاسی دائر نماید.
عروج ملکوتی این بانوی مبارز، همراه همسر و دو فرزندش در روز پنج شنبه مورخ 22 اردیبهشت ماه سال 1361 جهت انجام ماموریت از شهر باختران و نیز حضور در نماز دشمن شکن جمعه عازم شهر اصفهان می شود. در طول راه در یک حادثه تصادف ولی در واقع تروریستی او و همسرش حبیب خلیفه سلطانی و یکی از فرزندانش به نام روح الله به شهادت رسیدند. منافقین قبلاً با تهدیدهایشان به آن ها گوشزد کرده بودند که ترورشان می کنند.
بتول در سن 40 سالگی به آسمان دست یافت ولی نام و یادش همیشه در خاطره ها جاودان است.
مزارش در گلزار شهدای اصفهان قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
کتاب همسفران عشق، صفحه:241، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب