شهین کریمی واحد
![]() |
زندگینامه |
شهین کریمی واحد
نام پدر: عبدالله | تاریخ تولد: 1354/06/14 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1366/04/08 |
محل شهادت: سردشت | طول مدت حیات: 12 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای سردشت-آذربایجان غربی |
زندگینامه
شهین در روز 14 شهریور ماه سال 1354 قدم به عرصه هستی نهاد و در آغوش گرم خانواده اش جای گرفت.
او روزهای کودکی را گذراند و وارد دوران نوجوانی شد.
پس از اینکه انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به پیروزی رسید، جنگ از سوی مزدوران عراقی به میهن عزیزمان تحمیل شد.
نیروهای بعثی که بر استفاده از عوامل شيميايي در جبهههاي جنگ اكتفا نكردند، در یکی از بعدازظهرهای گرم تابستان مصادف با هفتم تیرماه سال 1366 با فرستادن چند فروند هواپیمای عراقی سکوت شهر کوچک سردشت را شکستند و 7 بمب شیمیایی خردل را در نقاط مختلف شهر انداختند.
شهین که بر اثر استنشاق گاز شیمیایی مسموم شده بود سرانجام در روز 8 تیر ماه سال 1366، تسلیم رضای حق گردید و در سن 12 سالگی عروجش جاودانه شد.
پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای سردشت واقع در آذربایجان غربی به خاک سپرده شد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
کتاب بویی نا آشنا (خاطراتی از بمباران شیمیایی سردشت )، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
رابعه کریمی نوره
![]() |
زندگینامه |
رابعه کریمی نوره
نام پدر: یدالله | تاریخ تولد: 1338/05/02 |
محل تولد: ایران - کردستان - سنندج - نوره | تاریخ شهادت: 1359/02/15 |
محل شهادت: سنندج | طول مدت حیات: 21 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای شیخ محمدباقر-سنندج-کردستان |
زندگینامه
رابعه در روز دوم مرداد ماه سال 1338 به دنیا آمد. کودکی اش را در روستای نوره در سنندج سپری کرد. از همان کودکی به نماز خواندن و قرآن علاقه داشت و به فقرا کمک می کرد و در انتخابات شرکت می کرد.
فردی پشتیبان اسلام و دستورات قرآنی بود تا اینکه در روز پانزدهم اردیبهشت سال 1359 در اثر اصابت ترکش خمپاره ضد انقلاب در سن 21 سالگی به شهادت رسید.
مزارش در گلزار شهدای شیخ محمدباقر سنندج قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
اعظم کریمی قرطهانی
![]() |
زندگینامه |
اعظم کریمی قرطهانی
نام پدر: حیدرعلی | تاریخ تولد: 1341/04/15 |
محل تولد: ایران - اصفهان - خمینی شهر | تاریخ شهادت: 1365/05/20 |
محل شهادت: خمینی شهر | طول مدت حیات: 24 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای قرطحان-خمینی شهر-اصفهان |
زندگینامه
اعظم در روز پانزدهم تیرماه سال 1341 در آغوش والدینش جای گرفت. کودکی اش در خمینی شهر سپری شد.
او در عنفوان جوانی ازدواج کرد. روز عروجش او مادر یک فرزند 2 ساله و یک فرزند 4 ساله بود. اما تقدیر برآن بود که او خونین کفن حضرت حق را زیارت کند.
کریمی در روز بیستم مردادماه سال 1365 بر اثر بمباران هوایی خمینی شهر در سن 24 سالگی آسمانی شد .
او در گلزار شهدای قرطمان(خمینی شهر) به خاک سپرده شد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
کتاب همسفران عشق ، صفحه:178، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
ربابه کریمی علویجه
![]() |
زندگینامه |
ربابه کریمی علویجه
نام پدر: عبدالرحیم | تاریخ تولد: 1311/12/20 |
محل تولد: ایران - اصفهان - علویجه | تاریخ شهادت: 1366/05/09 |
محل شهادت: مکه | طول مدت حیات: 55 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای علویجه-اصفهان |
زندگینامه
حاجیه خانم ربابه علویجه در 20 اسفند ماه سال 1311 در خانواه ای محروم و مذهبی در علویجه متولد شد و زندگی سراسر رنج و زحمت خویش را تا سن شانزده سالگی در آغوش گرم خانواده گذرانید.
در آن ایام در تمام زحمات و سختی ها با پدر و مادر خویش همراه بود و در اداره خانواده به آنان کمک می کرد؛ و با انجام کارهای دستی از قبیل بافتن پارچه های سنتی و غیره پدر و مادر خود را یاری می داد.
او در سن شانزده سالگی ازدواج کرد که از حاصل این ازدواج هشت یادگار، یعنی چهار پسر و چهار دختر از خود به جای گذاشت.
در سن 23 سالگی مادر جوانش را از دست داد که هرگز او را فراموش نمی کرد و این داغ پس از 322 سال، یعنی تا قبل از شهادتش هم برایش تازگی داشت.
ولی در حقیقت دوران پرمشقت زندگی وی از همان سن شانزده سالگی شروع می شود. دورانی که بار مسئولیتش پشت او را خم کرده بود و حتی لحظه ای از آن غافل نمی شد. و با استمداد از خداوند بزرگ تا آن جا که می توانست با زحمت و پشتکار و در صورت عدم موفقیت با نذر و نیاز و توسل به ائمه اطهار همگام با همسر فداکار خویش مشکلات زندگی را یکی پس از دیگری پشت سر می نهاد؛ نه به خاطر خودش بلکه به خاطر این که این مشکلات و گرفتاری ها فرزندانش را تهدید می کردند.
فرزندانی شاد و غافل از سختی ها و مصائب، همیشه ناراحتی و مشکلات فرزندانش را با جدیت دنبال کرده به طوری که از غم این مسایل لحظه ای آرام نداشت و به طور کلی خودش را از یاد برده بود.
بسیار خوشرو و متواضع بود و حتی فرزندان کوچکش را احترام می گذاشت و از این امر ما را شرمنده می نمود.
حلال مشکلات و گرفتاری های دیگران بود و هنگام برخورد با چنین مسایلی برای مشورت به ایشان مراجعه می کردند.
طاعات و عباداتش کامل بود و با خشوع و تدین انجام وظیفه می نمود و دیگران را هم در این امر تشویق می کرد. شواهد و نظایر بسیاری حاکی از دوستی شدیدی میان او با خداوند بزرگ بود، نفرت شدیدی از غیبت داشت و غیبت کنندگان را ارشاد یا نهی می نمود؛ و در غیر این صورت آن مجلس را ترک می نمود.
از جمله خصوصیات اخلاقی دیگر ایشان صبر و تحمل زیاد در کلیه جوانب، حق شناسی، شجاعت و فعالیت بسیار ایشان در کارها بود.
در زندگی مشترک با همسر خویش همراه و همگام بود و در کلیه کارها از جمله کشاورزی، نگهداری دام، کسب وغیره فعالیت زیادی داشت و در غیاب همسر تمام سختی ها ومصایب زندگی بر دوش ایشان بود و او به بهترین نحو و در کمال تواضع و با خلقی نیکو آن را اداره می کرد. از اسراف پرهیز می کرد و از برکات خداوند به بهترین نحو استفاده می نمود و با این روش زندگی را رونق داده بود و به برکت آن می افزود.
به دلیل گرفتاری های زندگی مانع از باسواد شدن وی شده بود بسیار دلگیر بود وافسوس می خورد، سرانجام با علاقه خویش در کلاس های نهضت سوادآموزی شرکت می نمود و خواندن و نوشتن را بطور کامل فرا گرفت و با ذوق فراوان قرآن درسی اش را می خواند و از این امر بسیار خوشحال بود.
تنها آرزویش این بود که روزی به مکه مشرف شود. بارها به فرزندان خود می گفت: مادر جان آیا می رسد روزی که نمیرم و به مکه بروم. هرچه به روز موعود نزدیک تر می شد بی تابی اش هم بیشتر می شد.
سرانجام روز موعود فرا رسید، در آن ایام به هر کس می رسید از او حلالیت می طلبید و با ذوق فراوان با او خداحافظی می کرد و سعی می کرد همه را نسبت به خود خشنود سازد. درست مثل اینکه وداع می کند و آن هم آخرین وداع! به یکی از فرزندان خود گفته بود. مادرجان می گویند هر کس حجش مورد قبول خداوند قرار گیرد ممکن است دیگر برنگردد و مبادا از این گفته من ناراحت شوی. یعنی دیگر انتظار برگشتن از من و بسیاری از مادران دیگر را از این سفر نداشته باشید.
ساعت ها قبل از شهادتش در راه مسجد الحرام گفته بود: آیا خواب می بینم یا در بیدرای هستم که به چنین جای مقدسی قدم گذاشته ام، سپس گفته بود: آرزوی دیگری هم دارم و اینکه روزی به کربلا بروم و قبر امام حسین(ع) را هم زیارت کنم و چه زیبا روح پاکش قبر امام حسین(ع) را هم مشتاقانه زیارت نمود.
و سرانجام در روز جمعه خونین مکه به جرم گفتن"الله اکبر" و "لا اله الا الله" و اعلام برائت از کفار و مشرکین و کسانی که حق مظلومان را غصب کرده اند، مظلومانه با قلبی پاک در پاک ترین و مقدس ترین سرزمین به دست پست ترین افراد وهابیونی که هر روز در گوشه و کنار دنیا شاهد آلوده شدن دستشان به خون شیعیان مظلوم هستیم در تاریخ 9 مردادماه سال 1366 در سن 55 سالگی شهید شد و خون خود را در چنین مکان مقدسی تقدیم اسلام نمود.
راه و داستان زندگی اش راهنمایی بزرگ برای فرزندان او و درسی بزرگ برای تمام مادران خواهد بود. آری او یک مادر نمونه بود.
مزارش در گلزارشهدای علویجه اصفهان قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
کتاب همسفران عشق، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
محبوبه کریمی راشد
![]() |
زندگینامه |
محبوبه کریمی راشد
نام پدر: اسکندر | تاریخ تولد: 1362/00/00 |
محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 1366/12/15 |
محل شهادت: تهران | طول مدت حیات: 4 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
محبوبه در سال 1362 در تهران متولد شد و در سایه ی لطف پدر رشد نمود. تا این که در سن چهار سالگی پر پرواز یافت، او که از خردسالی به همراه مادر قامت به نماز می بست و کودکانه سر بر سجده می گذاشت سرانجام در روز پانزدهم اسفند ماه سال 1366 بار سفر بست و همراه مادر(پروانه حسینی نشاط) خواهران (معصومه و فاطمه) و برادران (مهدی و امیر) به عرش الهی قدم گذارد. بمباران هوایی تهران توسط رژیم بعثی محبوبه را به آسمان رساند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب آینه و شقایق جلد1، صفحه:110، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
فاطمه کریمی راشد
![]() |
زندگینامه |
فاطمه کریمی راشد
نام پدر: احمد | تاریخ تولد: 1354/00/00 |
محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 1366/12/25 |
محل شهادت: تهران | طول مدت حیات: 12 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
فاطمه در سال 1354 در شهر تهران متولد شد، کودکی او در کنار خانواده سپری شد و همراه کودکان دیار خود به مدرسه رفت. تحصیلاتش را تا اخذ مدرک ابتدایی ادامه داد اما هنوز طعم شیرین زندگی را نچشیده بود، که در روز بیست و پنجم اسفند ماه سال 1366 به علت حملات موشکی رژیم بعثی در سن 12 سالگی در زادگاهش به شهادت رسید.
در این سفر آسمانی مادرش ( پروانه حسینی نشاط)، خواهرانش (محبوبه و معصومه) و برادرانش (مهدی و امیر) او را همراهی کردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب آینه و شقایق جلد1، صفحه:163، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
معصومه کریمی راشد
![]() |
زندگینامه |
معصومه کریمی راشد
نام پدر: اسکندر | تاریخ تولد: 1356/00/00 |
محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 1366/12/15 |
محل شهادت: تهران | طول مدت حیات: 10 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
معصومه در سال 1356 در تهران متولد شد، کودکی او در آغوش امن مادر گذشت. تحصیلاتش را تا پایان سال سوم دبستان ادامه داد. اما شیرینی زندگی او در روز پانزدهم اسفندماه سال 1366 در پی بمباران هوایی رژیم عراق به خانه شان در تهران به داغی سخت تبدیل شد. معصومه که او را به نام فرحناز صدا می زدند در کنار مادر (پروانه حسینی نشاط) خواهران (محبوبه و فاطمه) برادرانش (مهدی و امیر) در سن 10 سالگی به عرش پر گشود.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب آینه و شقایق جلد1، صفحه:113، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
سویل کریمی
![]() |
زندگینامه |
سویل کریمی
نام پدر: علی رضا | تاریخ تولد: 1360/01/01 |
محل تولد: ایران - آذربایجان شرقی - اهر | تاریخ شهادت: 1365/11/16 |
محل شهادت: تبریز | طول مدت حیات: 5 سال |
مزار شهید: گلستان شهدای اهر-آذربایجان شرقی |
زندگینامه
روز اول بهارسال 1360 به دنیا آمد. اهل شهرستان اهر بود. تولدش شور و نشاطی در میان اهل خانه پدید آورد. بازی های کودکانه اش مادر را به سر ذوق می آورد و پدر را مصمم تر برای کار و تلاش; شانزدهم بهمن ماه سال 1365 سویل به همراه خانواده اش به تبریز رفته بود. رادیو اعلام وضعیت قرمز کرد. مادر در تاریکی دستی به موهای دخترش کشید و آرام پتویی روی او انداخت تا سرما نخورد اما تقدیر بر آن بود که سویل در آن بمباران هوایی در 5 سالگی مهمان مقرب ملائک شود و مادر با دستانی لرزان فرزندش را به خاک سرد گلستان شهدای اهر بسپارد و آرام در دلش ضجه بزند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
کتاب دردانه های جاوید، صفحه:594، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
شهناز کریمی
![]() |
زندگینامه |
شهناز کریمی
نام پدر: قربان علی | تاریخ تولد: 1351/07/01 |
محل تولد: ایران - کردستان - مریوان | تاریخ شهادت: 1363/12/19 |
محل شهادت: مریوان | طول مدت حیات: 12 سال |
مزار شهید: گلزار شهدای مریوان |
زندگینامه
شهناز در اولین روز ماه مهر سال 1351 در مریوان به دنیا آمد. لطافت و مهربانی از ویژگی های اخلاقی برجسته او به شمار می آمد. در کارهای شخصی بسیار منظم و دقیق عمل می کرد. با گذر ایام او نیز بزرگ و بزرگ تر شد تا این که وارد دوازدهمین سال زندگی خود شد. دشمنان اسلام که با چشم حسرت به سرزمین ایران نظر دوخته بودند، دست های خود را از سرمایه های بادآورده ی ملک ایران تهی می دیدند؛ شعله ی جنگ تحمیلی را برای مدت 8 سال برافروختند.
شهناز که از این وضعیت متأثر بود، به مادرش گفت: «اگر عراقی ها بخواهند وارد مریوان شوند، با اسلحه یا حتی چوب و سنگ با آن ها مقابله می کنیم. ما باید روحیه ی رزمندگان را تقویت کنیم تا فکر نکنند آن ها تنها هستند ما همیشه یار و یاورشان هستیم. ما با اطاعت از امام خمینی و حضور در نماز جمعه و جماعت، شرکت در راهپیمایی ها این را به اثبات می رسانیم.»
دانش آموز سال پنجم دبستان بود و خیلی زیبا دعای معراج را می خواند؛ تا این که در تاریخ نوزدهم اسفند ماه 1363 ساعت 9 صبح هواپیماهای رژیم بعثی به مریوان حمله کردند و شهناز 12 ساله و خواهر و برادرش بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسیدند. این شهیدان عزیز در گلزار شهدای مریوان به خاک سپرده شدند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب شقایق های کویر، صفحه:197، تاریخ: |
ادامه مطلب
مستوره کریمی
![]() |
زندگینامه |
مستوره کریمی
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1357/01/01 |
محل تولد: ایران - کردستان - مریوان | تاریخ شهادت: 1363/12/19 |
محل شهادت: مريوان | طول مدت حیات: 6 سال |
مزار شهید: گلزار شهداي شهرستان مريوان |
زندگینامه
در نخستین روز سال 1357 مستوره دیده به جهان گشود . هنوز یکسال بیشتر نداشت که نهضت اسلامی ایران به پیروزی دست یافت و خیلی زود جنگ تحمیلی آغاز شد .
شهر مریوان از موقعیت استراتژیک خاصی برخوردار بود ، آن جامحل اتصال دو منطقه کردنشین در ایران و عراق قلمداد می شد . خانواده کریمی همانند دهها خانواده دیگر مریوانی در شهرشان ماندند و از بوم و کیان خویش محافظت کردند .
شهناز خواهر بزرگ مستوره که از این وضعیت متاثر بود به مادرش گفت : اگر عراقیها بخواهند وارد مریوان شوند با اسلحه یا حتی چوب و سنگ با آنها مقابله می کنم . ما باید روحیه رزمندگان را تقویت کنیم تا فکر نکنند ، آنها تنها هستند . ما همیشه یار و یاورشان هستیم . ما با اطاعت از امام خمینی و حضور در نماز جمعه جماعت ، شرکت در راهپیمایی ها این را به اثبات می رسانیم .
مستوره 6 ساله دانش آموز سال اول دبستان بود . که در تاریخ 19/12/13633 دو راکت یکی در جلو و دیگری در پشت خانه ، تقریباً در فاصله 10 متری به زمین اصابت کرد . مستوره ، شهناز و برادرش پرویز به سمت زیرزمین دویدند تا پناه بگیرند . اما بر اثر اصابت ترکش به شدت مصدوم شدند و به شهادت رسیدند .
پیکر این سه شهید عزیز را در گلزار شهدای شهرستان مریوان به خاک سپردند . در آن روز فراموش نشدنی قریب به 350 نفر دیگر از اهالی مریوان به شهادت رسیدند .
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب شقایق های کویر، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب