مرتبه
تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 

 باران دژواخ

باران دژواخ

 

نام پدر: علی تاریخ تولد: 1344/01/01
محل تولد: ایران - هرمزگان - بندرعباس - خورگوی تاریخ شهادت: 1360/06/05
محل شهادت: - طول مدت حیات: 16 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

روز اول فروردین ماه سال 1344 بود. نم نم باران کوچه های روستای خورگوی بندرعباس را نمناک ساخت. علی هراسان و شتابان به خانه بازگشت و صدای گریه نوزاد در فضای خانه طنین انداخت. مادر نام رحمت الهی باران را بر او نهاد. در دوران خردسالی به همراه خانواده به بندرعباس مهاجرت کرد و در سن 6 سالگی راهی دبستان شد، تا از علم روز چیزی بیاموزد. دژواخ در سالهای مبارزه با رژیم سلطنتی پهلوی همراه مردم غیور ایران فریاد مرگ بر شاه سر داد و پس از پیروزی انقلاب به عضویت بسیج در آمد. با تشکیل دادگاه ویژه مبارزه با مواد مخدر به این گروه پیوست تا با عوامل فساد مبارزه نماید. پاسداشت حرمت خون شهدای انقلاب باران را بر آن داشت تا فعالیتش را در خصوص مبارزه علیه گروهک وابسته به شرق و غرب افزایش دهد. اما منافقین کوردل در نیمه شب پنجم شهریور ماه سال 1360 قامت رعنایش را به خاک انداختند و او در سن 16 سالگی جانش را به اسلام و انقلاب تقدیم نمود.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

کتاب پرستوهای عاشق، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 

 امین دریس

امین دریس

 

نام پدر: فالح تاریخ تولد: 1349/00/00
محل تولد: ایران - خوزستان - آبادان تاریخ شهادت: 1367/09/26
محل شهادت: بیمارستان تهران طول مدت حیات: 18 سال
مزار شهید: گلزارشهدای آبادان


 

زندگینامه

امین سال 1349 در آبادان در میان خانواده ای زحمتکش و مذهبی چشم های کوچکش را برای اولین بار به روی این دنیای خاکی گشود؛ دنیایی که بعدها آموزه های دینی اش به او می گفتند فانی است و زودگذر. 
فقط 8 سال داشت که انقلاب پیروز شد؛ هرچند که کوچک بود، اما به خاطر فعالیتش با مسجد و بچه های محل، تصویر ها و اطلاعاتی از امام و انقلاب اسلامی داشت و به خاطر همین هم بود که در کمک رسانی به انقلابیون، از هیچ کوششی دریغ نورزید. 
جنگ که شروع شد، همانند بسیاری از دیگر کودکان و نوجوانان مشتاق به سپاه پاسداران و جهاد سازندگی رفت و التماس کنان خواستار شرکت در کار های حمایتی از رزمندگان اسلام شده بود؛ ولی سنّ کم، جثه ی کوچک و خطرات جنگ، مانع صدور مجوز از طرف مسئولان می شد. 
مراسم های مذهبی و حضور در هیئت های عزاداری عاشورا و تاسوعای حسینی، بخش مهمی از زندگی کوتاه او را به خود اختصاص داده بود؛ بارها و بارها گفته بود یکی از زیبا ترین صحنه های زندگی ام شکست حصر آبادان از چنگال بعثی ها بود؛ چرا که در این روز بود که شهر استوارم نفس راحتی کشید. 
شنیده بود مردانی آسمانی هستند که بی هیچ واهمه ای از دشمن در مقابل گلوله ها می ایستند و یاحسین گویان پنجه های لودرهایشان را در زمین فرو می برند و با شجاعت، عشق را روی بوم زندگی در جبهه به تصویر می کشند؛ به همین خاطر یک راست به جهاد رفت و گفت: «می خواهم لودر چی شوم.» 
در جهاد که استخدام شد، به یکی از آرزوهایش که کمک به رزمندگان اسلام و روستاییان محروم در هر دو جبهه ی جنگ و سازندگی بود، رسید و پس از فراگیری رانندگی با لودر به انجام خدماتی از این دست راه یافت. جنگ تمام شد و او محکوم به ماندن بود. ماندنی که نمی توانست با تأسف در جمع دوستانش آن را ابراز نکند. 
چند ماه از اتمام جنگ گذشته بود که خدا نخواست بیشتر از آن عذاب دوری را تحمل کند و در بیست و ششمین روز از آذرماه 1367 در حالی که 18 سال داشت، بر اثر انفجار مین در دفتر بازسازی آبادان مجروح و در بیمارستان تهران به شهادت رسید و به دیدار معبودش شتافت. 
پیکر پاک "امین" فضای گلزار شهدای آبادان را معطر به عطر آسمان ها کرد. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

کتاب کبوتران بهشتي جلد 1، صفحه:208، تاریخ: - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 

رضا درویشوند

رضا درویشوند

 

نام پدر: عبدالله تاریخ تولد: 1341/06/16
محل تولد: - تاریخ شهادت: 1360/06/03
محل شهادت: خیابان انقلاب-مقابل دانشگاه تهران طول مدت حیات: 19 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-تهران


 

زندگینامه

رضا درویشوند در روز شانزدهم شهریور ماه سال 1341 دیده به جهان گشود و از کودکی تحت تعلیم و تربیت خانواده با احکام شرع مقدس و وظایف مذهبی خود آشنا شد و با عشق و علاقه به انجام عبادات اسلامی پرداخت.
فعالیت های سیاسی-مذهبی وی همزمان با خیزش مجدد امت اسلام تحت رهبری های پیامبر گونه امام خمینی آغاز گشت و او با پخش بیانیه ها و اعلامیه های رهبر عظیم الشان انقلاب و حضور فعال در راهپیمایی ها و تظاهرات در این دوران سهم موثری را در تبلیغ انقلاب و ترویج پیام انقلاب اسلامی به سایرین بر عهده گرفت و در جهت تشویق و ترغیب اهالی محل و کشاندن آنان به صحنه برآمد. 
پس از پیروزی، درویشوند به همکاری افتخاری با کمیته های انقلاب اسلامی مشغول شد و در زمینه حفظ امنیت و انتظامات شهر با تمام وجود به کار و تلاش شبانه روزی پرداخت. وی پس از سه ماه فعالیت مستمر در کمیته و دریافت مبلغی بالغ بر چهار هزار و پانصد تومان به عنوان حقوق سه ماه خود، بلافاصله مبلغ مذکور را عینا به حساب شماره 100 حضرت امام واریز نمود و با این عمل یکی از مصادیق آیه شریفه "و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه" (و دیگران راحتی در آنچه خودمان نیازمندند بر خویشتن مقدم می دارند) گردید. 
با شروع جنگ تحمیلی رضا داوطلبانه راهی جبهه های نور علیه ظلمت شد و تحت پوشش " ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران " به دفاع از میهن اسلامی و دفع تجاوزات دشمن بعثی-صهیونیستی پرداخت ولی چندی بعد در اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن از ناحیه دست چپ و شانه مجروح و به یکی از بیمارستان های تهران منتقل گردید. 
درویشوند پس از معالجه و بهبود یافتن از زخم هایی که در جبهه برداشته بود در "چادر وحدت" واقع در مقابل دانشگاه تهران مشغول فروش کتاب و تبلیغ و دفاع از آرمان ها و ارزش های اصیل انقلاب اسلامی شد که در همین دوران یک بار توسط منافقین مزدور ربوده و تحت شکنجه قرار گرفت ولی با مقاومت و شهامتی که در هنگام اسارت در چنگال مزدوران از خود نشان داد توطئه ربایندگان را ناکام گذاشت به نحوی که آنان نتوانستند از وی اطلاعاتی در مورد همرزمان و همسنگرانش کسب نمایند و مجبور شدند او را نیمه جان در یکی از خیابان های خلوت رها کنند. 
علیرغم آنچه که در این مدت بر وی گذشت او به فعالیت خود در چادر وحدت تداوم بخشید تا این که یکبار بوسیله نامه ای از طرف منافقین مورد تهدید واقع شد. در نامه مزبور منافقین از وی خواسته بودند که :"همکاری اش را با نیروهای انقلاب اسلامی قطع نماید و الا از او انتقام خواهند کشید" ولی این وسوسه شیطانی هم هیچگونه خللی در اراده استوارش ایجاد نکرد و همچنان او با آگاهی و ایمان به راهی که خود انتخاب کرده بود ادامه داد. 
سرانجام یک روز صبح زود چهار تن از منافقین تروریست وحشیانه به چادر وحدت یورش آوردند و او را در حالیکه در آن محل به استراحت پرداخته بود آماج رگبار سلاح های مختلف قرار دادند و سپس با پرتاب بمب آتش زا کتاب ها و چادر را در آتش کین ضد انقلابی خود سوزاندند. 
روز سوم شهریور ماه سال 1360 در 19 سالگی به شهادت رسید. 
مزارش در بهشت زهرا(س) قرار دارد. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
کتاب پیروان حق و باطل، صفحه:138، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 

 داود درویش

داود درویش

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1337/00/00
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1362/06/30
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 25 سال
مزار شهید: گلزارشهدای فیروزبهرام-تهران


 

زندگینامه

داود درويش در سال 1337 در تهران و در خانواده‌اي مذهبي ديده به جهان گشود. تحصيلات خود را تا پايان مقطع ابتدايي ادامه داد. 
وي در دوران اوج‌گيري پيروزي انقلاب اسلامي فعاليتش را در جهت مبارزه با رژيم شاهنشاهي آغاز نمود و در تجمعات مردمي بر ضد شاه شرکت مي‌کرد. او هم‌چنين در جهت امرار معاش خانواده به کار و تلاش مشغول بود. 
درويش پس از پيروزي انقلاب اسلامي از مدافعان سرسخت آرمان‌هاي نظام اسلامي بود و پس از حمله تجاوزکارانه رژيم صدام به خاک ميهن، به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شتافت و به مبارزه پرداخت. 
و سرانجام در تاريخ 30 شهريور ماه سال 1362 در شهر تهران به دست منافقين کوردل در 25 سالگي به شهادت رسيد و در گلزار شهداي فيروزبهرام آرميد. 
از وي دو فرزند به يادگار مانده است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

لوح فشرده ستارگان جاوید (اولین کنگره شهدای منطقه 18 تهران)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 

علی درخشان

علی درخشان

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1319/04/00
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1360/04/07
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 41 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س) قطعه 72 تن


 

زندگینامه

علی درخشان، در تیرماه 1319 در خانواده ای مذهبی در تهران متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان مرتضوی بازار و دوره متوسطه را در دبیرستان آزرم به پایان رسانید که در تمام آن سال ها، شاگردی ممتاز به شمار می رفت. در کنار مطالعات درسی، علاقه وافری به کتب مذهبی، سیاسی و شرکت در برنامه ها و جلسات اسلامی داشت. همین مسأله باعث گشت که او مبارزات خود را علیه طاغوت آغاز نماید و حدود 25 سال در این راه، به تلاش و مجاهدت پرداخت. وی که مبارزه در راه اسلام را مقدم بر کار خود می دانست، محل کارش را که یک مغازه فرش فروشی بود، پایگاهی برای تبادل نظر و تصمیم گیری جمعی،ارتباطات سیاسی، اجتماعی و حل مشکلات مردم، قرار داد. مبارزات سازمان یافته ی درخشان از مسجد هدایت و جلسات تفسیر قرآن «مرحوم طالقانی» آغاز شد. او در تظاهرات سال 41 13 مشتاقانه حضور داشت و نهضت اسلامی را تحت رهبری مرجع عالی قدر، امام خمینی (ره) ادامه داد و در زمینه های متعددی از جمله: چاپ و توزیع اعلامیه های مراجع دینی، برنامه ریزی و تشکیل مجالس و کوشش برای تعطیل نمودن بازار، نقش مؤثر و سازنده ای را ایفا نمود. در همین زمان، همکاری نزدیکی با مسئولان جمعیت مؤتلفه اسلامی داشت، در خدمات اجتماعی و سازمان های خیریه ی سیاسی نیز، فعالیت می کرد که در همان راستا به تأسیس و اداره ی مدرسه ی رفاه و هم فکری با مدارس علوی و غیره، پرداخت. تلاش های وی تا بهمن 1357 ادامه یافت و با شدت یافتن حرکت های انقلابی، در کمیته ی برگزاری راهپیمایی های تهران و هم چنین در کمیته استقبال امام، حضوری فعال داشت. پس از پیروزی انقلاب، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شد که مسئولیت امور مالی حزب، به او واگذار گردید و رابطه ای نزدیک میان وی، دکتر بهشتی، شهید مطهری و مرحوم طالقانی برقرار شد.درخشان که شهید بهشتی را مجموعه ای از کرامات عالی انسانی می دانست، سعی درهمراهی پیوسته و مداوم با ایشان داشت تا آن جا که بررسی مکاتبات مردم و شخصیت ها را با دکتر، بر عهده ی وی نهادند. او درحقیقت دستیاری صدیق برای شهید مظلوم به شمار می رفت. سرانجام، در سن 41 سالگی در تاریخ 7 تیر ماه 1360 به دست شقی ترین مردمان، در فاجعه بمب گذاری دفتر حزب جمهوری در کنار همرزمانش به شهادت رسید. از او 3 فرزند به نام های امین، امیر و هاجر به یادگار مانده است. .

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

روزنامه جمهوری اسلامی، تاریخ:
کتاب پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، صفحه:281، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 

 ایوب دده جانی

ایوب دده جانی

 

نام پدر: عیسی تاریخ تولد: 1351/01/01
محل تولد: ایران - کردستان - قروه - سريش آباد تاریخ شهادت: 1361/09/01
محل شهادت: بیمارستان تهران طول مدت حیات: 10 سال
مزار شهید: گلزارشهدای سریش آباد-کردستان


 

زندگینامه

ایوب در یکم فروردین ماه سال 1351 در روستای سریش آباد به دنیا آمد و با قدوم مبارکش چشم و چراغ خانه شد. علاقه پدر و مادرش به وی بر آن شد تا الفبای کودکی را با محبت به ائمه اطهار (ع) بیاموزد. 
او در هفتمین پاییز عمرش تحصیلات خود را در مقطع دبستان آغاز نمود؛ در همان سال ها با شروع حرکت‌هاي انقلابي مردم غيور ايران، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
در این میان، گروهک های تروریستی منافقین طی اعمال جنایتکارانه خود هیچ برگی از تقویم انقلاب اسلامی را از ترور مردم بی گناه خالی نگذاشته بودند.
ایوب که دانش آموز بسیجی بود طی عملیات مسلحانه در منطقه مریوان توسط منافقین سنگ دل مجروح، و در یکم آذر ماه سال 1361 در سن 10 سالگی در یکی از بیمارستان های شهر تهران به شهادت رسید.
پیکر پاکش پس از تشییع با شکوه در گلزار شهدای روستای سریش آباد قروه واقع در کردستان به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی دفاع مقدس، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی شهدای استان کردستان، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 

 حبیب دباغ زاده

حبیب دباغ زاده

 

نام پدر: عبدالحسین تاریخ تولد: 1337/01/01
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1361/07/09
محل شهادت: میدان امام خمینی(ره) طول مدت حیات: 24 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف44-شماره29-تهران


 

زندگینامه

روز اول بهار سال 1337 در يکي از جنوب‌ترين نقاط شهر تهران حبيبي از حبيبيان خدا ديده به جهان گشود. حبيب دباغ‌زاده فردي جدي، متعصب و بي‌باک بود، در عين حال خاشع و متواضع، به پدر و مادر خود بسيار احترام مي‌گذاشت و از لحاظ مذهبي عامل به واجبات و فعال در امور مذهبي بود. 
هنگامي که دباغ‌زاده تحصيلات خود را در دوره متوسطه به پايان رسانيد آواي انقلاب به گوش مي‌‌رسيد و او که شجاعت و بي‌باکي صفت دروني‌اش بود شروع به فعاليت کرد و در کمک به مردم انقلابي کوشا بود. در اغلب تظاهرات شرکت داشت و در درگيري 22 بهمن گلوله‌اي به پاي او اصابت کرد و زخمي شد. پس از انقلاب نيز فعاليت‌هايش را توسعه بخشيد، و با عضويت بسيج مسجد با وجود مصدوميت در پاي خود شب‌ها به پاسداري در خيابان‌ها و حفاظ از حريم شهر اقدام مي‌نمود. 
دباغ‌زاده براي معالجه پاي خود مدتي به کشور آلمان سفر کرد و پس از بازگشت وارد آموزش و پرورش شد مدتي مشغول امور تربيتي ناحيه 16 را عهده‌دار گرديد و مي‌گفت دوست دارم به طور شبانه‌روزي در اداره باشم تا کار مردم و دانش‌آموزان عقب نيفتد و از آن‌جا که از عناصر بسيار فعال مذهبي و معتقد به امام بود به فعاليت‌هايش در مسجد و بسيج ادامه داد. مدتي مسئول کتابخانه مسجد و مسئول پايگاه بسيج بود و برگذاري مراسم دعاي توسل در منازل خانواده شهدا و نهادهاي انقلابي چون کميته و سپاه همت گماشت. 
از آن‌جا که وجود نيروهاي انقلابي در همه جاي کشور و در همه سمت‌ها لازم بود دباغ‌زاده به يادگيري درس عربي و پس از آن تحصيل در دانشکده قضايي پرداخت، تا اين که در فاجعه بمب‌گذاري ميدان امام خميني(ره) مورخ 9 مهر ماه سال 1361 در سن 24 سالگي به شهادت رسيد. 
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
کتاب یاد یادآوران(یادمان شهدای فرهنگی آموزش و پرورش شهر تهران)، صفحه:251، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 

علی اکبر داورزنی

علی اکبر داورزنی

 

نام پدر: محمد تاریخ تولد: 1338/06/02
محل تولد: ایران - خراسان - سبزوار - داورزن تاریخ شهادت: 1359/03/11
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 21 سال
مزار شهید: گلزارشهدای داورزن-سبزوار


 

زندگینامه

روز دوم شهریور ماه سال ۱۳۳۸ در روستای داورزن دیده به جهان گشود. خانواده ای مذهبی و کشاورز او را چون درختان کویری آزاده و استوار ساخته بود. تا کلاس پنجم ابتدایی را درروستا مشغول به تحصیل علم بود و پس از پایان دوره ی ابتدایی با توجه به اینکه روستا فاقد مدرسه راهنمایی بود درس از تحصیل کشیده و به تهذیب نفس و کشاورزی مشغول شد. نماز اول وقت و احترام ویژه به بزرگترها از خصلت های بارز این شهید بزرگوار بود. ایام محرم خادم الحسین(ع) می شد و تکیه روستا را به رسم ادب اداره می کرد.
مادر ایشان می فرمایند در زمان تولد ایشان به سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) متوسل شدم تا مرا فرزندی نیکو عطا کند که خادم خیمه ولایت باشد و به راستی که لباس خدمت را با شراب شهادت به نهایت رساند. 
در خرداد ماه سفری به شیراز داشتیم که قرار شد علی اکبر و پسر عمه اش بعد از چند روز به ما ملحق شوند. وقتی عازم شیراز شده بودند هنگام نماز به تهران می رسند. ایشان به نماز اول وقت توجه خاصی داشت. برای اقامه نماز جماعت به مسجد امام تهران مشرف شدند بر اثر انفجار بمب در مسجد نماز عشق را به سلام شهادت تکبیر گفتند. و در روز 11 خرداد ماه سال 1359 در سن 21 سالگی به شهادت رسید. پیکر پاکش را در گلزار شهدای داورزن به خاک سپردند. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 

جوانمرد داوطلب

جوانمرد داوطلب

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1341/00/00
محل تولد: ایران تاریخ شهادت: 1360/00/00
محل شهادت: نقده طول مدت حیات: 19 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

جوانمرد در سال 1341 چشم به جهان هستی گشود. کودکی او در سایه پر مهر خانواده سپری گشت و تعلیمات دین مبین اسلام را از آنان فرا گرفت. داوطلب خیلی زود درس ایثار و جوانمردی را از مکتب سرخ سیدالشهداء (ع) آموخت و دل بسته ی سیره ی اهل بیت (ع) گشت. وی با اغاز جنگ تحمیلی در جرگه سربازان لشگر اسلام به مصاف با بعثیان پرداخت و سرانجام در سال 1360 در منطقه ی نقده بر اثر ترور منافقین از شربت طهور بهشتی نوشید و در سن 19 سالگی شهید راه حق شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

مجله ی اوج، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 

سیدمحمدکاظم دانش(حجت الاسلام)

سیدمحمدکاظم دانش(حجت الاسلام)

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1318/08/00
محل تولد: ایران - خوزستان - دزفول تاریخ شهادت: 1360/04/07
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 42 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

شهر دزفول در آبانماه سال 1318 میزبان کودکی دیگر از آل طه بود، او در خانواده ای روحانی بزرگ شد و در سن 7 سالگی به مدرسه رفت. با اتمام دوره ابتدایی از سال 1330 در حوزه علمیه دزفول ثبت نام کرد. در سال 1337 جهت ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت و تا پایان عمر از آموختن علوم دینی غافل نشد. سید محمدکاظم در این سال ها به تبلیغ دین اسلام روی آورد و از سرعین اردبیل تا سرخه در اطراف شوش؛ از قروه تا مرودشت شیراز را سفر کرد.
پخش نوارهای امام و سخنرانی برای مردم باعث شد ساواک ضمن تعقیب، او را ممنوع المنبر اعلام کند.
رهبری مبارزان شوش، دزفول و اندیمشک آن زمان بر عهده دانش بود. وی پس از پیروزی انقلاب به شوش رفت و در آنجا مقیم و سرپرست کمیته انقلاب و امام جمعه این شهرستان شد. این منطقه مشکلات بسیاری داشت. تفاوت های قومی و اختلافاتی که از قدیم مابین آن ها وجود داشت شخص با درایتی چون او را لازم داشت تا بتواند اسلحه هائی را که در جریان انقلاب به دست عناصرناباب مرتبط با عراق افتاده بود، بازپس بگیرد. در اردیبهشت ماه سال 1359 از طرف مردم شوش و اندیمشک و هفت تپه به مجلس شورای اسلامی راه یافت. حجة الاسلام دانش به منظور تحقیق در احوال مسلمانان به مصر، سوریه، عربستان و کویت رفت و دو جلد کتاب به نام های سیمای فداکاران (2 جلد) و غازهای مهاجر (داستان کودکان) به رشته تحریر درآورد و مقالاتی در مجله مکتب اسلام یادداشت نمود. او همچنین مسئولیت پاسخ دادن به سوالات مجله مکتب اسلام را بر عهده گرفت.
سرانجام در هفتم تیرماه سال 1360 در اثر بمب گذاری در سالن حزب جمهوری اسلامی در سن 42 سالگی بار سفر بست و نامش را در جرگه شاهدان روز حشر ثبت نمود.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

روزنامه کثیرالانتشار، تاریخ:
کتاب پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، صفحه:103، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
(تعداد کل صفحات:23)      [1]   [2]   [3]   [4]   [5]   [6]   [7]   [8]   [9]   [10]   [>]  

آرشيو مطالب
پیوندها
طراح قالب

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ