مرتبه
تاريخ : جمعه 21 اردیبهشت 1397 

اکبر عطایی فر

اکبر عطایی فر

 

نام پدر: یعقوب تاریخ تولد: 1339/03/12
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1366/11/28
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 27 سال
مزار شهید: گلزارشهدای امامزاده علی اکبر(ع)-تهران


 

زندگینامه

اکبر عطایی فر در دوازدهم خرداد ماه سال 1339 در تهران متولد شد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و شغل آزاد بود. اکبر مجرد و در تهران سکونت داشت. وی سرانجام در بیست و هشتم بهمن ماه سال 1366 در تهران توسط عناصر تروریستی سازمان مجاهدین خلق(منافقین) مورد سوء قصد واقع شد و در سن 27 سالگی به شهادت رسید. مزار پاک و مطهرش در امامزاده علی اکبر(ع) تهران قرار دارد. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 

 حسن عضدی

حسن عضدی

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1325/00/00
محل تولد: ایران - گیلان - رشت تاریخ شهادت: 1360/04/07
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 35 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)


 

زندگینامه

حسن عضدی درسال 1325 در شهر رشت (استان گیلان) چشم به جهان گشود. صدای نویدبخش قرآن محمدی (ص) و آوای دلنشین نمازهای مداوم باعث شد، او از همان آغاز کودکی دل به اسلام بندد. دوران جوانی حسن آمیخته با کلمات حکیمانه استاد مطهری و دیگر علماء بود، درد و رنج توده مردم آزارش می داد، اما چاره ای نداشت، او پس از اخذ مدرک کارشناسی در دو رشته روزنامه نگاری و روابط عمومی تبلیغات از دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم سیاسی کسب نمود. مدتی بعد در آمریکا موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بین المللی با تخصص در اقتصاد بین الملل شد، سپس تحصیلاتش را تا مرحله دکترا در رشته اقتصاد سیاسی دانشگاه تگزاس ادامه داد. وی در این دوران عضو انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا بود، با اوج گیری انقلاب اسلامی در جمع سربازان روح الله (ره) قرار گرفت. عضدی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضمن فعالیت های مذهبی و تدریس در دانشگاه مسئولیت های مهمی بر عهده گرفت تا نظام جمهوری اسلامی را از خطر تهاجم بیگانگان محفوظ دارد. تلاش های شبانه روزی او در حزب جمهوری، مجلس خبرگان، شورای وحدت حوزه و دانشگاه و .....هنوز در اذهان مردم به جا مانده است. سرانجام حسن عضدی در حالیکه معاونت وزیر فرهنگ و آموزش عالی و ریاست سازمان های امور دانشجویان و سنجش آموزش کشور را بر عهده داشت در روز هفتم تیرماه سال 1360 توسط منافقین کوردل در ساختمان حزب جمهوری اسلامی ایران در سن 35 سالگی به همراه 71 تن از عاشقان پاک روح الله (ره) به شهادت رسید، پیکر پاکش را در قطعه 24 بهشت زهرا (س) به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

روزنامه کثیرالانتشار، تاریخ:
کتاب پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، صفحه:217، تاریخ:
کتاب لاله های اهورایی، صفحه:34، تاریخ:
ماهنامه ستارگان درخشان، شماره مجله:4، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 

 فاطمه عشریه

فاطمه عشریه

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1344/00/00
محل تولد: ایران - مازندران - - آندرایه تاریخ شهادت: 1361/06/04
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 17 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

در سال 1344 در آندرايه در استان مازندران ديده به جهان گشود. پدرش کشاورز بود. 
2 ماه بود که ازدواج کرده بود و برای اولين بار بود که به همراه همسرش برای ديدن يکی از فاميل ها به تهران آمده بودند که در صبح روز چهارم شهريور سال 1361 در سن 17 سالگی به همراه همسرش توسط منافقين که به خانه ميزبان حمله می کنند، فاطمه به همراه سه تن از اقوامش را به شهادت می رسانند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 

حسین عسگری بشکانی

حسین عسگری بشکانی

 

نام پدر: مصطفی تاریخ تولد: 1342/00/00
محل تولد: ایران - کرمان - کرمان تاریخ شهادت: 1361/04/01
محل شهادت: بیمارستان طول مدت حیات: 19 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

حسین در سال 1342 دریکی از روستاهای تابع کرمان دیده به جهان هستی گشود. روزهای کودکی را با شادی و نشاط پشت سر گذاشت. در ایام نوجوانی به همراه خانواده اش به تهران عزیمت کرد و به خاطر مشکلات مالی مجبور شد همزمان با تحصیل به پدرش در تأمین معاش خانواده کمک کند.
در سال 1357 ضمن به تعطیلی کشاندن مدرسه و شرکت در تظاهرات،در یوم ا... 21 بهمن در فتح کلانتری نارمک با شجاعت تمام حضور داشت.
با شروع جنگ تحمیلی از ادامه تحصیل انصراف داد و در یکی از پایگاههای مقاومت مردمی به فراگیری فنون نظامی پرداخت و در سال 1359 به همراه یار و همرزمش به خطوط مقدم جبهه رفت و پیش از 6 ماه در نبرد مستقیم با ارتش شرکت جست و حماسه ها آفرید.
وی به دنبال اتمام مأموریت به تهران باز گشت و به علت ارادت خاصی که به سپاه پاسداران داشت، به عضویت این نهاد مقدس در آمد. خیلی دوست داشت در جمع رزمندگان لبنانی با اسرائیل بجنگد اما افسوس این آرزو هیچ گاه تحقق نیافت.
عسگری در روز شانزدهم اردیبهشت ماه سال 1361 به همراه پسر عمویش ، پس از شرکت در مراسم تشییع جنازه مقامات الجزایری که در اثر حمله هواپیماهای بعثی به شهادت رسیده بودند به سمت پادگان امام حسین(ع) حرکت کرد که بر اثر حمله منافقین از ناحیه چشم، شکم و کتف مجروح شد. حسین 47 روز در بیمارستان بستری شد و سرانجام در روز اول تیرماه، در سن 19 سالگی به شهادت رسید. 
پسر عمویش (اکبر) در همان مکان به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

جمع آوری شده توسط گروه فرهنگی هاتف، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 

اکبر عسگری بشکانی

اکبر عسگری بشکانی

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1339/00/00
محل تولد: ایران - کرمان - کرمان - بشکان تاریخ شهادت: 1361/02/16
محل شهادت: خیابان دماوند طول مدت حیات: 22 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

اکبردر سال 1339در روستای بشکان از توابع کرمان به دنیا آمد. هنوز کودکی بیش نبود که به تهران مهاجرت کردوبه آموختن پرداخت. درس ومدرسه را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد. در جلسات قرائت قرآن نیز شرکت داشت و با اوج گیری انقلاب در راهپیمایی ها حضور یافت.
با پیروزی انقلاب به جهاد سازندگی پیوست و تابستان سال 1359 را در خدمت به هموطنان در روستای قزوین گذراند.
عسگری در بازگشت به تهران قصد سفر به دیارنور کرد و در بسیج منطقه 5 تهران ثبت نام کرد. پس از طی دوره ی آموزشی در پادگان امام حسین (ع) راهی دیارعاشقان گردید. 8 ماه در در جبهه های گیلان غرب در برابر کفار بعثی به نبرد پرداخت.
با پایان یافتن دوران ماًموریت به تهران بازگشت و مدتی در مجلس شورای اسلامی به خدمت مشغول شد. سپس جهت عضویت در سپاه پاسداران در امتحانات گزینش این جنبش خدائی شرکت جست.
در روز شانزدهم اردیبهشت ماه سال 1361 به همراه پسر عمویش، پس از شرکت در مراسم تشییع جنازه مقامات الجزایری که هواپیمایشان به علت حمله نیروهای عراق سرنگون شد به مقصد پادگان امام حسین (ع) حرکت کردند و در میان راه توسط منافقین به رگباربسته شدند که اکبرعسگری در 22 سالگی دردم به شهادت رسید وپسر عمویش (حسین ) در بیمارستان بعد از 47 روز به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

جمع آوری شده توسط گروه فرهنگی هاتف، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 

بتول عسگری

بتول عسگری

 

نام پدر: احمد تاریخ تولد: 1321/00/00
محل تولد: ایران - اصفهان - اصفهان تاریخ شهادت: 1361/02/22
محل شهادت: جاده باختران-اصفهان طول مدت حیات: 40 سال
مزار شهید: گلزارشهدای اصفهان


 

زندگینامه

بتول عسگری در سال 1321 در یک خانواده مذهبی در محله مدرس اصفهان دیده به جهان گشود. نامش را بتول گذاشتند ولی ملیحه صدایش می کردند. ملیحه دوران کودکی اش را در محیط سالم همراه با 4 برادر سپری کرد. در سن 4 سالگی جهت فراگیری قرآن راهی مکتب شد و در سن7سالگی در دبستان دخترانه(دانش) ثبت نام کرد. پس از آن مقطع دبیرستان را پشت سرگذاشت و در پایان موفق به اخذ دیپلم خانه داری شد. 
در سال 1344 وارد مرکز تربیت معلم اصفهان شد. اولین تدریسش در دبستان سوران بود. بعد در دبیرستان های خواجه عمید، گلستانیان و پروین اعتصامی به عنوان دبیر دینی و عربی مشغول تدریس شد. رفتار، گفتار و اعمال او چه در دوران دانشسرا و چه در دوران تدریس تاثیر به سزایی در علاقه مند کردن جوانان به اسلام داشت. بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان که احتمالا با دیدن مسلمان نماها و به علت تاثیر تبلیغات همه جانبه شیطانی رژیم از گرایش به سوی اسلام محروم مانده بودند، به واسطه برخورد با او علاقه ای تازه در دلشان شکوفا گشت و به دنبال تحقیق و مطالعه پیرامون اسلام رفتند. 
او با شناختی که از ارزش و اثر تعلیم و تربیت در اسلام و نیز با شناختی که از نیاز جامعه داشت. در تداوم فعالیت و جهادش خود را محدود به مکانی خاص نکرد و جهت تدریس به نقاط و روستاهای دورافتاده می رفت. جلسات روضه خوانی همیشه در خانه شان برپا بود و شور و عشق او به اسلام را تقویت و تشدید می کرد و بر تشنگی و تمایلش به سیراب شدن از دریای بیکران اسلام می افزود. 
تا آن که روزی از همان روضه خوان درخواست کرد به او عربی بیاموزد و به این ترتیب تعلم و علم آموزی و هم چنین حکمت و بهره وری از فرهنگ غنی اسلام از همین جا شروع شد و هر روز بر موفقیت و پیشرفت هایش افزوه می شد. دیری نگذشت که با حاجیه خانم امین آشنا شد و با درک جلسات آن بزرگوار نسبت به اسلام معرفت بیشتری پیدا کرد. 
از جلسات حجت الاسلام سالک، حجت الاسلام اژه ای و استاد علی اکبر پرورش نیز بهره های فراوان برد. حضور در این جلسات باعث شد که او بیاموزد سیاست ما عین دیانت ماست و از این پس فعالیت های مذهبی او آهنگ سیاسی نیز پیدا کرد. برایش مشهود بود که تا طاغوت بر جامعه حکومت می کند امیدی به اصلاح، رشد و نجات جامعه نیست. مبارزه مکتبی و بی امانش با رژیم پهلوی، باعث شد تا دژخیمان ساواک، که هر ندای حقی را در حلقوم خفه می کردند، او را نشان کرده و مدام مراقبش باشند. 
یک روز برای دستگیریش به منزلش ریختند. اما از آن جا که خدا می خوست و او نیز با زیرکی از این توطئه شوم با خبر شد و قبل از رسیدن آن ها اسناد، کتب و نوارها را مخفی کرده و خود نیز به محل دیگر رفت و مکر آن ها را خنثی کرد. این بانوی بزرگوار با نقد الگوهای غربی و شرقی در تمامی ابعاد، افشای توطئه های امپریالیستی، صهیونیستی و کمونیستی با نقاب برداری از چهره کریه و دژخیمان شاه معدوم، بیان خیانت های رژیم حاکم و نمایاندن جو خفقان و شکنجه های ساواک، جامعه زنان را روز به روز آگاه تر می کرد و موجب حرکت شان در مسیر انقلاب اسلامی و خط امام می گشت. 
آن روزها، بیانیه ها، پیام ها و اخبار رسیده از امام(ره) سرفصل هر کلاس جلسه و سخنرانی این معلم شهید شده بود. هر روز بر تعداد جلسات او افزوده می شد. تا آن جا که در شبانه روز 3 الی 4 ساعت می خوابید و می گفت: هر قدر انسان بیشتر فعالیت کند بیشتر احساس می کند که کار نکرده و باید فعالیتش را وسیع تر نماید. 
ازدواج او نیز مانند مابقی فرازهای زندگی اش با دیگران تفاوت داشت. حبیب خلیفه سلطانی و بتول عسگری یکدیگر را از لحاظ فعالیت های عقیدتی و سیاسی می شناختند. در آن مدتی که حبیب خلیفه سلطانی به دست ساواک زندانی بود بتول عسگری در جلسات دعایی که در منزل ایشان برقرار بود شرکت می کرد و بعد از دعا برنامه سخنرانی و پاسخ به سوالات داشت. پس از آزادی حبیب از زندان، سوالات عقیدتی، سیاسی و اجتماعی او از حبیب باعث شده بود تا بیشتر با خصوصیات و روحیات خانم عسگری آشنا شود. 
بالاتر بودن سن بتول را بهانه می کردند ولی حبیب در جواب می گفت: ما برای هدف دیگری ازدواج می کنیم. مگر حضرت خدیجه(س) از پیامبر(ص) بزرگتر نبودند؟! مراسم عقد در سحرگاه آغاز شد. زیرا معتقد بودند بهترین زمان است. به خاطر نبودن آلودگی گناه در فضا. پس از عقد عروس به خانه همسرش رفت. مادرش می گفت: هر چه کردم، نتوانستم دخترم را راضی کنم جهیزیه اش را با خود ببرد تنها موفق شدم راضی اش کنم مقداری از لباس ها و کتاب ها و اثاثیه جزئی اش را به خانه جدید ببرد. 
با وجود داشتن دو فرزند به نام های محمدکاظم و روح الله، فعالیت های خانم عسگری و آقا حبیب پس از پیروزی هم شدت یافت. تا آن که در زمان فرماندهی حجت الاسلام سالک و قائم مقامی همسر شهیدش، در سپاه پاسداران او موفق شد سپاه خواهران را در اصفهان تشکیل دهد و با برنامه ریزی های متعدد و ایجاد کلاس های عقیدتی-سیاسی در سازماندهی و رشد کیفی خواهران نقش به سزایی را ایفا نماید. 
سال آخر زندگیشان، باز هم هجرت کردند و راهی باختران شدند و در آن جا نیزدر سنگر مقدس تعلیم به ارشاد و روشنگری مردم پرداخت. وارد دبیرستانی شد و در میدان عمل، قبل از سخن و بیان شیوای خود فرزندان اسلام را با معارف اسلامی بیش تر از پیش آشنا نمود. جاذبه الهی او شاگردان را بسیار مجذوب می ساخت. مسئول دبیرستان می گفت: وقتی توانمندی و اخلاصش در کلاس های بینش اسلامی را دیدم از او درخواست کردم تا برای همه کارکنان دبیرستان کلاسی دائر نماید. 
عروج ملکوتی این بانوی مبارز، همراه همسر و دو فرزندش در روز پنج شنبه مورخ 22 اردیبهشت ماه سال 1361 جهت انجام ماموریت از شهر باختران و نیز حضور در نماز دشمن شکن جمعه عازم شهر اصفهان می شود. در طول راه در یک حادثه تصادف ولی در واقع تروریستی او و همسرش حبیب خلیفه سلطانی و یکی از فرزندانش به نام روح الله به شهادت رسیدند. منافقین قبلاً با تهدیدهایشان به آن ها گوشزد کرده بودند که ترورشان می کنند. 
بتول در سن 40 سالگی به آسمان دست یافت ولی نام و یادش همیشه در خاطره ها جاودان است. 
مزارش در گلزار شهدای اصفهان قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / -
کتاب همسفران عشق، صفحه:241، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 

عباس علی عسگری رشتیانی

عباس علی عسگری رشتیانی

 

نام پدر: امام علی تاریخ تولد: 1336/05/10
محل تولد: ایران - کرمانشاه تاریخ شهادت: 1364/09/01
محل شهادت: - طول مدت حیات: 28 سال
مزار شهید: بهشت فاطمه(س)-کرمانشاه


 

زندگینامه

عباس علی در 10 مرداد ماه سال 1336 در کرمانشاه به دنیا آمد و با قدوم مبارکش چشم و چراغ خانه شد. 
علاقه پدر و مادرش به وی بر آن شد تا الفبای کودکی را با محبت به ائمه اطهار (ع) آموخته و درس مردانگی را پیشه راه خویش سازد. با شروع حرکت‌هاي انقلابي مردم غيور ايران به جرگه یاران امام خمینی (ره) پیوست و در پیروزی انقلاب اسلامی نقش بسزایی داشت. 
پس از مدتی جنگ از سوی عراق به کشور عزیزمان تحمیل شد؛ او نیز به منظور پاسداری از کیان ایران اسلامی به عنوان پاسدار از مرزهای کشور عزیزمان دفاع کرد. 
در این میان گروهک‌های تروریستی منافقین که طی اعمال جنایتکارانه خود هیچ برگی از تقویم انقلاب اسلامی را از کشتار مردم بی گناه خالی نگذاشته بودند در تاریخ 1 آذر ماه سال 1364 طی عملیات مسلحانه وی را در سن 28 سالگی به شهادت رساندند. 
پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه در بهشت فاطمه(س) واقع در کرمانشاه به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی دفاع مقدس، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 

حسن عسکری

حسن عسکری

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1322/00/00
محل تولد: ایران - گیلان - رشت تاریخ شهادت: 1360/04/05
محل شهادت: کوچصفهان طول مدت حیات: 38 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

شیخ حسن عسکری در سال 1322 در خانواده ای مسلمان و مذهبی و دلباخته خاندان نبوت و امامت در لشت نشاء چشم به جهان گشود. ایشان تحصیلات خود را تا مقطع ششم ابتدایی(قدیم) در زادگاهش ادامه داد و سپس به سبب علاقه به دروس حوزوی و تبلیغ علوم دینی وارد حوزه علمیه شهرستان آستانه اشرفیه شد و زیر نظر اساتید آن حوزه دوره مقدمات حوزوی را به پایان رساند و سپس راهی شهر خون و قیام، قم گردید و در جوار بارگاه متبرک حضرت معصومه(س) وارد حوزه علمیه قم گردید و سالها به تلمذ دروس حوزوی پرداخت و از اساتید بزرگوار حوزه کسب علم نمود و با افکار و عقاید حضرت امام خمینی(ره) آشنا و مجذوب شخصیت معنوی و الهی آن بزرگوار گردید و فعالیت سیاسی ایشان از آنجا آغاز و از جمله سربازان حضرت امام بود که در حمله دلخراش رژیم ستمشاهی به مدرسه فیضیه قم حضور داشت و از روحانیون مبارزی که در روشنگری اذهان عمومی از وضعیت جامعه، مردم را آگاه و در پیشبرد اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی به رهبری حضرت امام(ره) فعالیت های مذهبی و فرهنگی و سیاسی چشمگیری داشت و زحمات زیادی را جهت نابودی نظام فسق و فجور، حکومت طاغوت پهلوی بنا به تکلیف اسلامی خود متحمل شد و بارها توسط افراد ساواک مورد آزار و اذیت قرار گرفت. با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، ابتدا کمیته انقلاب اسلامی کوچصفهان و سپس بسیج سپاه پاسداران آنجا را پایه گذاری نمود و در روستاهای مختلف انجمن اسلامی و پایگاه بسیج درمساجد را به راه انداخت و نیز بنیاد مسکن کوچصفهان را راه اندازی نمود و بعنوان نماینده امام در جهادسازندگی و سرپرستی کمیته امداد امام خمینی(ره) را در شهر کوچصفهان به عهده داشت و در پاسداری و حراست از نظام مقدس جمهوری اسلامی و رسیدگی از محرومان و مستضعفان جامعه خالصانه و با ایثار جان تلاش و فعالیت می نمود و با شروع جنگ تحمیلی دشمن از نخستین روحانیونی بود که لباس رزم پوشید و از طرف جامعه روحانیت رشت به صورت داوطلبانه راهی مناطق جنگی شد و دوشادوش رزمندگان اسلام از حریم قرآن، اسلام، نظام و ایران دفاع کرد و اینچنین فعالیت و تلاش و زحمات مخلصانه به مزاج ضد انقلاب و منافقین کور دل خوش آیند نبود، سرانجام در شامگاه 5 تیر ماه سال 1360 توسط منافقین در سن 38 سالگی در منزل خود در کوچصفهان مورد حمله ناجوانمردانه آنان قرار می گیرد و مظلومانه به فیض شهادت که هنر مردان خداست نائل می گردد و سعادتمند و سبکبال به خیل کاروان شهادت و شهیدان پیوست و ننگ ابدی دنیا و آخرت آن بر منافقین در تاریخ ثبت گردید. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 

خالد عزیزی

خالد عزیزی

 

نام پدر: علی تاریخ تولد: 1328/08/04
محل تولد: - تاریخ شهادت: 1362/08/16
محل شهادت: مهاباد طول مدت حیات: 34 سال
مزار شهید: گلزارشهدای مهاباد-آذربایجان غربی


 

زندگینامه

خالد عزیزی در روز چهارم آبان ماه سال 1328 چشم به جهان گشود. او به تحصیلات حوزوی در حوزه علمیه اهل سنت پرداخته و در لباس مقدس روحانیت به عنوان امام جماعت مشغول خدمت بود. وی متاهل و صاحب سه فرزند بود. در روز شانزدهم آبان ماه سال 1362 خالد عزیزی با توجه به عملکرد انقلابی خود و افشای چهره پلید گروهک ها در مهاباد مورد کینه تروریست ها قرار گرفته و به بهانه ای او را از منزل خارج کرده و در کنار روستای یاس مهاباد او را در سن 34 سالگی به شهادت رساندند. 
مزار پاک و مطهرش در گلزار شهدای مهاباد قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 

مرتضی عزتی

مرتضی عزتی

 

نام پدر: حجت الله تاریخ تولد: 1338/05/01
محل تولد: ایران - زنجان - زنجان تاریخ شهادت: 1360/05/15
محل شهادت: زنجان طول مدت حیات: 22 سال
مزار شهید: گلزارشهدای بالا-زنجان


 

زندگینامه

مرتضی عزتی در تاریخ اول مرداد ماه سال ۱۳۳۸ در منطقه سعدی جنوبی و کوچه مسجد یری پایین در خانواده‌ای مذهبی و سنتی در زنجان دیده به جهان گشود، و تحت تربیت و کفالت خانواده‌اش به سن هفت سالگی رسید و در طی این زمان، وضع اجتماعی و خانوادگی و مذهبی در روح لطیفش موثر واقع شد و وجودش با خوبیها و بدیها و شادیهای محیط زندگی خود آشنا گردید.
مقطع ابتدایی‌ را در مدرسه هنر زنجان به پایان رسانده و بعد از اتمام این دوره و مقطع راهنمایی در دبیرستان محمد منتظری ثبت نام کرد و دروس متوسطه نظام قدیم را در این مدرسه با شور و علاقه فراوان فراگرفت. بعد از اخذ مدرک سال چهارم دبیرستان، عشق زیاد به معلمی، او را به دانش سرا تربیت معلم زنجان کشیده، و با ثبت نام در این مرکز آموزشی، دوره دو ساله دانش سرا را طی کرده و فارغ التحصیل شد. مرتضی از اوایل دانش آموزی فردی کنجکاو و فعال بود و این بود که نسبت به حوادثی که پیرامونش می‌گذشت تابع محض نبود، بلکه فکر می‌کرد و می‌پرسید و اهل چون و چرا بود. آری او جوانی سربه زیر و مطیع و چشم و گوش بسته نبود ،در عین حال آدمی بود پذیرای حق، و نسبت به خویشان و دوستان بسیار با گذشت و مهربان و خوش‌رو. عزتی بعد از فارغ التحصیلی از دانش سرا ازدواج نمود و حاصل این وصلت یک پسر و یک دختر است. بعد از چندی برای گذراندن دوره سربازی به گرگان رفت. دوره سربازی وی مقارن بود با بحبوحه انقلاب اسلامی ملت طاغوت زده ایران، و این زمان فرصتی بود برای شکوفایی آرمانهای انسانی و شخصیت مذهبی اش، که از بدو طفولیت به همت پدری آگاه، بذر عشق به قرآن و عترت پیامبر در دلش پاشیده شده بود. 
مرتضی از جمله سربازان و نظامیان آگاهی بود که فعالیت انقلابی و سیاسی خود را در پادگان به طور مخفیانه آغاز نمود و به دنبال پیام امام امت مبنی بر فرار سربازان از پادگانها و تخلیه مراکز نظامی و پیوستن به صف انقلابیون مسلمان، از پادگان فرار کرده و مخفیانه به زنجان برگشت. وی در رابطه با تظاهرات خیابانی و بیدارسازی توده مردم شروع به فعالیت کرد و چندین بار تحت تعقیب ساواک قرار گرفت. آری او در درگیریهای خیابانی و تظاهرات عمومی مردم بر علیه رژیم محمدرضا پهلوی نقش هماهنگ کننده، و در بعضی راهپیمایی ها با دادن شعارهای بیدارگر علیه رژیم، زبان رسای مردم انقلابی بود. 
بعد از فروریختن پایه‌های کاخ سلطنت شیطانی رژیم پهلوی، عزتی به عضویت کمیته انقلاب اسلامی در زنجان درآمده و در تعقیب و دستگیری عناصر ضد انقلاب که در فکر توطئه علیه انقلاب نوپای اسلامی بودند، کوشش همه جانبه‌ای نمود. او به علت لیاقت و شایستگی و روحیه شجاعتش بعد از چندی در مقام یکی از مسئولین کمیته انقلاب اسلامی قرار گرفت. پس از انحلال کمیته‌ها در زنجان و تشکیل سپاه پاسداران و پیدایش ثبات نسبی در کشور، با توجه به تناسب شغلی‌اش، به آموزش و پرورش برگشته و در یکی از روستاهای زنجان به تدریس مشغول شد، او در این مدت از نزدیک با فقر مادی و فرهنگی روستاییان میهنش، که میراث نظام پوسیده شاهنشاهی بود، آشنایی پیدا کرد. و سراسر وجودش با زندگی این صادقان زحمت‌کش مانوس گردید. وی خود را در قبال این افراد همچون خادمی متواضع پنداشته و با خدماتی که در این روستا کرد چنان قلوب اهل ده را بخود جلب کرد که همواره او را یاور و درد آشنای خویش می‌پنداشتند و به او مهر می‌ورزیدند. عزتی بعد از چندی به روستای دیگری انتقال یافت و در این روستا نیز مشغول خدمت به مردم محروم شد و در همین وقت به بسیج مستضعفین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راه‌آهن رفت و با شور و علاقه‌ای فراوان به خدمات انقلابی ادامه داد. 
آمدن مرتضی به بسیج راه‌آهن مصادف بود با اوج‌گیری توطئه‌های بنی صدر ملعون و منافقین کوردل در کشور، و نابسامانی جو سیاسی کشور. در کنار ناهماهنگیهای زیاد در جبهه جنگ علیه صدامیان کافر، وی در این هنگامه حساس همچون شمعی، با اخلاق و روحیه بی‌نظیرش کانون پروانه صفتانی شد، که عاشقان نور انقلاب بودند، و عاشق مردم و استقرار عدلت و ثبات کشور، و نابودی خفاشان شب پرست و حدیث گویان خواب. 
آری چندی نکشید که بسیج راه‌آهن کانون خیزش قهر انقلابی حزب الله علیه نفاق و کابوس وحشت برای ضد انقلاب گردید. بعد از اعلان جنگ مسلحانه منافقین علیه خط امام و امت مسلمان و شروع درگیریهای خونین خیابانی در تمام نقاط کشور، در شهر زنجان نیز بین منافقان و حزب‌الله در خیابان سعدی و چهارراه انقلاب درگیری به وجود آمد و در این میان ب چماقداران و هفت‌تیر کشان مجاهد نما و در حقیقت منافق پراکنده شدند و همه چماقداران به لانه های خود خزیدند .بعد از این حادثه بسیج راه‌آهن نیروهایش را به خانه‌های تیمی منافقین گسیل داشت و در مدت کم‌تر از یک هفته، دهها خانه تیمی تسخیر و وسایل نظامی و تشکیلات زیادی از این تارهای عنکبوتی کشف و ضبط، و در اختیار مقامات قرار گرفت. شهید عزتی در بسیج چنان ایثارگرانه کار می‌کرد به طوری که خود یک ماشین جیپی داشت که ۲۴ ساعته در خدمت بسیج بود و حتی پول بنزین ماشینش را غالبا از خودش می‌پرداخت و همین رفتارها وخوش خلقی و لیاقت و شجاعت و گذشت و هوشیاری او و کار بدون توقع پاداش مالی و تنها برای رضای خدا و خدمت به انقلاب باعث شد که بسیج راه‌آهن و شخص عزتی که نقش حادی در جریانات مردمی داشت مورد توجه دوست و دشمن و عامل ایجاد بغضها و حبها گردد و همین امر برای تنگ چشمان کوته بین به ظاهر انقلابی و دشمنان کوردل غیر قابل تحمل بود. بالاخره پس از چندین بار تهدید به ترورتوسط منافقین کوردل و عناصر خود فروخته، در مورخ 15 مرداد ماه سال 1360 در خیابان توسط ۲ نفر موتور سوار مورد اصابت گلوله های پی در پی قرار گرفته و در سن 22 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاکش را در گلزار شهدای بالازنجان به خاک سپردند. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
(تعداد کل صفحات:7)      [1]   [2]   [3]   [4]   [5]   [6]   [7]  

آرشيو مطالب
پیوندها
طراح قالب

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ