مرتبه
تاريخ : دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 

بتول عسگری

بتول عسگری

 

نام پدر: احمد تاریخ تولد: 1321/00/00
محل تولد: ایران - اصفهان - اصفهان تاریخ شهادت: 1361/02/22
محل شهادت: جاده باختران-اصفهان طول مدت حیات: 40 سال
مزار شهید: گلزارشهدای اصفهان


 

زندگینامه

بتول عسگری در سال 1321 در یک خانواده مذهبی در محله مدرس اصفهان دیده به جهان گشود. نامش را بتول گذاشتند ولی ملیحه صدایش می کردند. ملیحه دوران کودکی اش را در محیط سالم همراه با 4 برادر سپری کرد. در سن 4 سالگی جهت فراگیری قرآن راهی مکتب شد و در سن7سالگی در دبستان دخترانه(دانش) ثبت نام کرد. پس از آن مقطع دبیرستان را پشت سرگذاشت و در پایان موفق به اخذ دیپلم خانه داری شد. 
در سال 1344 وارد مرکز تربیت معلم اصفهان شد. اولین تدریسش در دبستان سوران بود. بعد در دبیرستان های خواجه عمید، گلستانیان و پروین اعتصامی به عنوان دبیر دینی و عربی مشغول تدریس شد. رفتار، گفتار و اعمال او چه در دوران دانشسرا و چه در دوران تدریس تاثیر به سزایی در علاقه مند کردن جوانان به اسلام داشت. بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان که احتمالا با دیدن مسلمان نماها و به علت تاثیر تبلیغات همه جانبه شیطانی رژیم از گرایش به سوی اسلام محروم مانده بودند، به واسطه برخورد با او علاقه ای تازه در دلشان شکوفا گشت و به دنبال تحقیق و مطالعه پیرامون اسلام رفتند. 
او با شناختی که از ارزش و اثر تعلیم و تربیت در اسلام و نیز با شناختی که از نیاز جامعه داشت. در تداوم فعالیت و جهادش خود را محدود به مکانی خاص نکرد و جهت تدریس به نقاط و روستاهای دورافتاده می رفت. جلسات روضه خوانی همیشه در خانه شان برپا بود و شور و عشق او به اسلام را تقویت و تشدید می کرد و بر تشنگی و تمایلش به سیراب شدن از دریای بیکران اسلام می افزود. 
تا آن که روزی از همان روضه خوان درخواست کرد به او عربی بیاموزد و به این ترتیب تعلم و علم آموزی و هم چنین حکمت و بهره وری از فرهنگ غنی اسلام از همین جا شروع شد و هر روز بر موفقیت و پیشرفت هایش افزوه می شد. دیری نگذشت که با حاجیه خانم امین آشنا شد و با درک جلسات آن بزرگوار نسبت به اسلام معرفت بیشتری پیدا کرد. 
از جلسات حجت الاسلام سالک، حجت الاسلام اژه ای و استاد علی اکبر پرورش نیز بهره های فراوان برد. حضور در این جلسات باعث شد که او بیاموزد سیاست ما عین دیانت ماست و از این پس فعالیت های مذهبی او آهنگ سیاسی نیز پیدا کرد. برایش مشهود بود که تا طاغوت بر جامعه حکومت می کند امیدی به اصلاح، رشد و نجات جامعه نیست. مبارزه مکتبی و بی امانش با رژیم پهلوی، باعث شد تا دژخیمان ساواک، که هر ندای حقی را در حلقوم خفه می کردند، او را نشان کرده و مدام مراقبش باشند. 
یک روز برای دستگیریش به منزلش ریختند. اما از آن جا که خدا می خوست و او نیز با زیرکی از این توطئه شوم با خبر شد و قبل از رسیدن آن ها اسناد، کتب و نوارها را مخفی کرده و خود نیز به محل دیگر رفت و مکر آن ها را خنثی کرد. این بانوی بزرگوار با نقد الگوهای غربی و شرقی در تمامی ابعاد، افشای توطئه های امپریالیستی، صهیونیستی و کمونیستی با نقاب برداری از چهره کریه و دژخیمان شاه معدوم، بیان خیانت های رژیم حاکم و نمایاندن جو خفقان و شکنجه های ساواک، جامعه زنان را روز به روز آگاه تر می کرد و موجب حرکت شان در مسیر انقلاب اسلامی و خط امام می گشت. 
آن روزها، بیانیه ها، پیام ها و اخبار رسیده از امام(ره) سرفصل هر کلاس جلسه و سخنرانی این معلم شهید شده بود. هر روز بر تعداد جلسات او افزوده می شد. تا آن جا که در شبانه روز 3 الی 4 ساعت می خوابید و می گفت: هر قدر انسان بیشتر فعالیت کند بیشتر احساس می کند که کار نکرده و باید فعالیتش را وسیع تر نماید. 
ازدواج او نیز مانند مابقی فرازهای زندگی اش با دیگران تفاوت داشت. حبیب خلیفه سلطانی و بتول عسگری یکدیگر را از لحاظ فعالیت های عقیدتی و سیاسی می شناختند. در آن مدتی که حبیب خلیفه سلطانی به دست ساواک زندانی بود بتول عسگری در جلسات دعایی که در منزل ایشان برقرار بود شرکت می کرد و بعد از دعا برنامه سخنرانی و پاسخ به سوالات داشت. پس از آزادی حبیب از زندان، سوالات عقیدتی، سیاسی و اجتماعی او از حبیب باعث شده بود تا بیشتر با خصوصیات و روحیات خانم عسگری آشنا شود. 
بالاتر بودن سن بتول را بهانه می کردند ولی حبیب در جواب می گفت: ما برای هدف دیگری ازدواج می کنیم. مگر حضرت خدیجه(س) از پیامبر(ص) بزرگتر نبودند؟! مراسم عقد در سحرگاه آغاز شد. زیرا معتقد بودند بهترین زمان است. به خاطر نبودن آلودگی گناه در فضا. پس از عقد عروس به خانه همسرش رفت. مادرش می گفت: هر چه کردم، نتوانستم دخترم را راضی کنم جهیزیه اش را با خود ببرد تنها موفق شدم راضی اش کنم مقداری از لباس ها و کتاب ها و اثاثیه جزئی اش را به خانه جدید ببرد. 
با وجود داشتن دو فرزند به نام های محمدکاظم و روح الله، فعالیت های خانم عسگری و آقا حبیب پس از پیروزی هم شدت یافت. تا آن که در زمان فرماندهی حجت الاسلام سالک و قائم مقامی همسر شهیدش، در سپاه پاسداران او موفق شد سپاه خواهران را در اصفهان تشکیل دهد و با برنامه ریزی های متعدد و ایجاد کلاس های عقیدتی-سیاسی در سازماندهی و رشد کیفی خواهران نقش به سزایی را ایفا نماید. 
سال آخر زندگیشان، باز هم هجرت کردند و راهی باختران شدند و در آن جا نیزدر سنگر مقدس تعلیم به ارشاد و روشنگری مردم پرداخت. وارد دبیرستانی شد و در میدان عمل، قبل از سخن و بیان شیوای خود فرزندان اسلام را با معارف اسلامی بیش تر از پیش آشنا نمود. جاذبه الهی او شاگردان را بسیار مجذوب می ساخت. مسئول دبیرستان می گفت: وقتی توانمندی و اخلاصش در کلاس های بینش اسلامی را دیدم از او درخواست کردم تا برای همه کارکنان دبیرستان کلاسی دائر نماید. 
عروج ملکوتی این بانوی مبارز، همراه همسر و دو فرزندش در روز پنج شنبه مورخ 22 اردیبهشت ماه سال 1361 جهت انجام ماموریت از شهر باختران و نیز حضور در نماز دشمن شکن جمعه عازم شهر اصفهان می شود. در طول راه در یک حادثه تصادف ولی در واقع تروریستی او و همسرش حبیب خلیفه سلطانی و یکی از فرزندانش به نام روح الله به شهادت رسیدند. منافقین قبلاً با تهدیدهایشان به آن ها گوشزد کرده بودند که ترورشان می کنند. 
بتول در سن 40 سالگی به آسمان دست یافت ولی نام و یادش همیشه در خاطره ها جاودان است. 
مزارش در گلزار شهدای اصفهان قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / -
کتاب همسفران عشق، صفحه:241، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / -





 

ارسال توسط مهدی گلشنی
آرشيو مطالب
پیوندها
طراح قالب

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ