مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 24 خرداد 1397 

 ماشاالله نجفی چیمه

ماشاالله نجفی چیمه

 

نام پدر: حسن تاریخ تولد: 1314/12/10
محل تولد: ایران - اصفهان - نطنز - چیمه تاریخ شهادت: 1361/03/25
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 47 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف80-شماره42-تهران


 

زندگینامه

ماشاالله در دهم اسفند ماه سال ۱۳۱۴ در خانواده مذهبی در روستای چیمه از توابع شهرستان نطنز به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا آنجا که امکانات محدود زادگاهش اجازه می داد ادامه داد. در کنار تحصیل جهت کمک به خانواده به کار نیز مشغول بود. پس از ازدواج راهی تهران شد و در بانک کشاورزی استخدام گردید. کمک های فراوانی در جهت ایجاد و مرمت چندین مکان مذهبی نمود. علاوه بر مبارزات روزمره مردمی کمک های مادی بسیاری به مراکز مختلف انقلاب می کرد و می کوشید تا به سهم خود پیروزی انقلاب و تحقق اهداف آن را جامعه عمل پوشاند.
در روز بیست و پنج خرداد ماه سال 1361 در حالی که به همراه دو نفر از همکارانش مشغول مهیا کردن مقدمات سفر زائران بیت الله الحرام بود که دو نفر از منافقین تروریست به دفتر این عزیزان حمله کرده و در کمال شقاوت این مردان خدا را به رگبار می بندند و پس از به شهادت رساندن همه آنها ساختمان را منفجر می کنند. 
ماشاالله نجفی در تهران در سن 47 سالگی به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در بهشت زهرا(س) به خاک سپردند. از وی چهار فرزند به یادگار مانده است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 24 خرداد 1397 

عبدالله نجف

عبدالله نجف

 

نام پدر: علی تاریخ تولد: 1341/00/00
محل تولد: ایران تاریخ شهادت: 1360/06/19
محل شهادت: بیمارستان خانواده (ارتش) طول مدت حیات: 19 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

عبدالله نجف در سال 1341 در خانواده ای کارگر به دنیا آمد و در مدرسه های اقبال ولمیکی در خیابان ری مشغول تحصیل شد و تا سال چهارم متوسطه در رشته علوم تجربی دانش اندوخت. در زمان انقلاب فعالیت چشمگیری داشت و پس از انقلاب در کمیته مسجد «امام زمان (عج)» در خیابان ری فعالیت می کرد و در مسجد «دردشت» نیز فعالیت داشت و مشغول ارائه خدمات بود تا اینکه در مورخ 18/6/60 هنگام کمک به یکی از مجروحین که به دست منافقین وابسته و کوردل مجروح شده بود، در خیابان دانشگاه پلیس، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و پس از 24 ساعت در بیمارستان خانواده ارتش در سن 19 سالگی به مقام شهادت نایل آمد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

یادنامه5600 شهید دانش آموز و شهید فهمیده، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 24 خرداد 1397 

مهدی نایبی سوره

مهدی نایبی سوره

 

نام پدر: عبدل علی تاریخ تولد: 1329/06/21
محل تولد: ایران - خوزستان - آبادان تاریخ شهادت: 1358/03/10
محل شهادت: خرمشهر طول مدت حیات: 29 سال
مزار شهید: گلزارشهدای خرمشهر-خوزستان


 

زندگینامه

مهدی در روز بیست و یکم شهریور ماه سال 1329 در شهر آبادان دیده به جهان گشود.ایشان که از کارکنان متعهد و انقلابی شرکت بازرگانی دولتی بود، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در جریان مبارزات امت شهید پرور علیه رژیم سر سپرده و آمریکایی شاه معدوم، در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت فعال داشت و در راستای تحقق اهداف مقدس حضرت امام خمینی(ره) و مبارزه مخلصانه علیه رژیم شاه کوشش فراوان نمود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت های انقلابی خویش را صادقانه ادامه داد. واقعه شهادت ایشان که قبل از جنگ تحمیلی رخ داد، معلول یک جریان و فتنه استکباری(جنگ بین عرب و عجم) بود.
از صفات و فضایل اخلاقی آن عزیز سفر کرده، می توان به گشاده رویی او اشاره کرد. هیچ گاه دوستان و نزدیکان ایشان او را نمی دیدند، مگر این که لبخند بر لبانش نقش بسته باشد. حیا، نجابت و چشم بستن وی در مقابل حرام و شهوات در نزد عام و خاص مثال زدنی بود. وی در همه کارها و امور به خدای متعال توکل می کرد و به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) متوسل می شد.
نایبی از مقتدایش خمینی کبیر(ره) تقلید کرد و در اسلام کاملا ذوب شده بود. نماز اول وقت، خمس، زکات و اجرای سایر احکام الهی را به درستی و دقت عمل می نمود. وی هیچ گاه نماز را ترک نکرد و همه را به تقوای الهی، حمایت از رهبر زمان حضرت امام خمینی(ره) سفارش می کرد. 
دهم خرداد ماه سال 1358 در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله در سن 29 سالگی شهد شیرین شهادت نوشید. 
مزارش در گلزار شهدای خرمشهر قرار دارد. از او 2 فرزند به یادگار ماند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
کتاب فرهنگ اعلام شهدای استان خوزستان، صفحه:138، تاریخ: - / - / -
کتاب یادمان شهدای وزارت بازرگانی، صفحه:243، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 24 خرداد 1397 

جعفر ناظری

جعفر ناظری

 

نام پدر: ابراهیم تاریخ تولد: 1342/04/20
محل تولد: ایران - آذربایجان غربی تاریخ شهادت: 1360/10/10
محل شهادت: بوکان طول مدت حیات: 18 سال
مزار شهید: گلزارشهدای بوکان-آذربایجان غربی


 

زندگینامه

جعفر ناظری در بیستم تیر ماه سال 1342 در استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و شغل آزاد بود. جعفر مجرد بود و در ارومیه سکونت داشت. او سرانجام در دهم دی ماه سال 1360 در بوکان توسط عناصر تروریستی سازمان مجاهدین خلق ترور شد و در سن 18 سالگی به شهادت رسید. 
مزار پاک و مطهرش در گلزار شهدای بوکان واقع می باشد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 24 خرداد 1397 

سعید ناطقیان

سعید ناطقیان

 

نام پدر: محمدمهدی تاریخ تولد: 1341/03/23
محل تولد: ایران - تهران - شمیران تاریخ شهادت: 1360/06/06
محل شهادت: بیمارستان لبافی نژاد-تهران طول مدت حیات: 19 سال
مزار شهید: امامزاده علی اکبر چیذر(ع)-تهران


 

زندگینامه

بیست و سوم خرداد ماه سال 1341 در یک خانواده متوسط در شمیران به دنیا آمد و از کودکی تحت تعلیم و تربیت مادرش قرار گرفت، و با فرایض اسلامی آشنا شد. او با خواندن نماز و روزه گرفتن وشرکت در مجالس مذهبی از نوجوانی خو گرفت و با عشق آل الله(ع) پرورش یافت. 
پس از طی دوران تحصیلات ابتدایی و دوره اول متوسطه به هنرستان صنعتی راه یافت و در رشته برق به ادامه تحصیل پرداخت. 
همزمان با روزهای پرشکوه پیروزی انقلاب اسلامی با شور و اشتیاق فراوان به پاسداری در محله مسکونی خود اقدام نمود تا در حد توان خویش حریم مسلمین را از گزند عوامل حکومت نظامی و مزدوران محفوظ نگهدارد و سهم و دین خود را نسبت به انقلاب و مردم ادا کند. 
وی در راهپیمایی ها و مراسم و سخنرانی های مختلفی که در جهت آشنایی مردم با آرمان ها و ارزش های انقلاب اسلامی برگزار می شد شرکت می نمود و با علاقه خاصی به پیام ها و رهنمودهای امام امت گوش فرا می داد و در جهت اجرای دستورات و تاکیدات رهبری انقلاب گام برمی داشت. 
سعید اوایل سال 1359 مدتی کمتر از دو ماه در دام منافقین افتاد و تحت تاثیر وسوسه های شیطانی آنان قرار گرفت ولی از آن جا که خانواده اش با اتکا به رهنمودهای پیامبر گونه امام، به موقع درصدد ارشاد وی برآمدند در عین حال او هم جوانی پاک و سلیم النفس و خوش اخلاق بود جلوی این انحراف مهلک در همان زمان گرفته شد و او توانست مجدداً به دامان پرمهر وعطوفت اسلام عزیز بازگردد و از انحراف گذشته اش توبه نماید. 
همزمان با فرمان امام امت مبنی بر بسیج 20 میلیونی و تشکیل ستادهای مقاومت در سراسر کشور، شهید ناطقیان نیز به کسوت یک بسیجی رزمنده در این مدرسه عشق حضور یافت و در خدمت مردم و انقلاب به کار و تلاش پرداخت و در ضمن فعالیت در بسیج به منظور تکمیل دوره هنرستان به ادامه تحصیل مشغول گردید. 
برادر سعید جوانی مخلص، فداکار، پرتلاش و بی باک بود. او از ابتدای تابستان علاوه بر خدمت در بسیج، دوره کلاس های ایدئولوژی و تجدیدی را در کانون محقق اسلامی "مهماندوست" می گذراند و در نظر داشت بلافاصله پس از پایان امتحانات، خود را به جبهه های مقدم نبرد با کفار بعثی برساند ولی در عین حال هیچ گاه در پشت جبهه نیز بیکار نماند و پس از فتنه منافقین و بنی صدر در جهت شناسایی و معرفی عوامل جنایتکار جبهه متحد ضدانقلاب و مزدوران استکبار جهانی برآمد. 
او دو آرزو بیشتر نداشت یکی شرفیابی به حضور امام و دیگری شهادت در راه خدا، که در ایام ماه مبارک رمضان به همراه یکی از معلمین خود توفیق انجام سیم کشی محل دیدار امام امت در حسینیه جماران را یافت و با دست بوسی امید مستضعفان جهان به یکی از آرزوهای قلبی خود دست یافت. اما آرزوی دوم... 
عصر روز ششم شهریور ماه سال 1360 ساعت 3 بعدازظهر سه تن از برادران از جمله برادر سعید برای انجام ماموریتی به سمت کمیته منطقه یک در حال حرکت بودند که در میان راه بزرگراه مدرس مورد سوء قصد ناجوانمردانه منافقین قرار می گیرند که در نتیجه برادر پاسدار ناصر سیفان که همراه برادر سعید بود در دم به شهادت می رسد و سومین برادر زخم های مختصری برمی دارد. اما سعید در جریان این ترور وحشیانه جراحات سختی برداشته و توسط مردم و نیروهای انتظامی به بیمارستان شهدا و سپس مرتضی لبافی نژاد منتقل می شود که بعد از 6 ساعت با وجود تلاش و کوشش پزشکان معالج، در اطاق عمل در سن 19 سالگی به شرف شهادت نایل می آید. 
مزارش در امامزاده علی اکبر(ع) چیذر قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
کتاب پیروان حق و باطل، صفحه:162، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 24 خرداد 1397 

عباس علی ناطق نوری

عباس علی ناطق نوری

 

نام پدر: ابوالقاسم تاریخ تولد: 1314/05/05
محل تولد: ایران - مازندران - نور - اوزکلا تاریخ شهادت: 1360/04/07
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 46 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

عباس علی ناطق نوری در تاریخ 5/5/1314 در روستای اوزکلا در شهرستان نور از توابع استان مازندران در خانواده ای متدین و روحانی پا به عرصه ی هستی نهاد. کودکی را در دامن پر مهر مادر و در سایه ی پدری بزرگوار به نام شیخ ابوالقاسم جمشیدی نوری معروف به ناطق نوری به شادابی و طراوات گذراند.
تا 9 سالگی در زادگاهش بود و پس از آن به همراه خانواده اش به تهران مهاجرت کرد. او بعد از مدتی به عللی مجبور به ترک تحصیل شد و به حرفه ی مکانیکی روی آورد ولی علاقه ی او به مطالعه و تحقیق و سخنرانی بزرگان او را بر آن داشت که با وجود کار و زحمت فراوان به فراگیری علم، خصوصاً دروس مذهبی و تحقیق در ادیان اسلام بپردازد. او با کوشش و تلاش فراوان توانست در مدت زمان کوتاهی سخنران و مدرس قرآن شود. او آنچنان ساده و عامیانه برای مردم خصوصاً کودکان و جوانان صحبت می کرد که آنان را به مذهب و دروس اسلامی علاقمند می ساخت.
وی در گروه های اسلامی نظیر هیأت مؤتلفه اسلامی که زیر نظر استاد مطهری و آیت الله بهشتی اداره می شد فعالیت می کرد. ایشان در زمان حکومت پهلوی تلاش بسیاری جهت تهیه ی بیسیم به منظور شنود مکالمات تلفنی شهربانی و نیروی انتظامی رژیم انجام داد. پس از قتل حسن علی منصور که گروهی از افراد مؤتلفه اسلامی دستگیر شدند ایشان با برگزاری جلسات به روشنگری اذهان مردم پرداخت و از همان سال تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و به همین جهت مجبور شد با نام مستعار به مبارزه ادامه دهد. عاقبت ساواک دستور دستگیری او را صادر کرد و ایشان به زندان افتاد.
جوانانی که او تربیت کرد هسته ی گروهی به نام «فدایی اسلام» را تشکیل داده و در ارتباط با روحانیت و همکاری با گروه «فجر اسلام» به انتشار اعلامیه پرداختند. در سال 1357 این گروه شناسایی شده و ساواک به یکی از مخفی گاه ها و منزل شهید ناطق نوری حمله کرده و در این حمله عده ای از افراد گروه همراه با ایشان و فرزندشان دستگیر شدند و تا زمان حکومت دولت بختیار در زندان به سر بردند. اما در آن زمان ایشان همراه فرزندش موفق به فرار از زندان شد.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی با کسب %67 از آراء مردم شهرستان نور به عنوان نماینده ی مردم نور در مجلس شورای اسلامی به فعالیت پرداخت. سرانجام در تاریخ هفتم تیرماه 1360 بر اثر بمب گذاری در ساختمان حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین در سن 46 سالگی به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد. از این شهید بزرگواتر 5 فرزند به یادگار مانده است.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

روزنامه کثیرالانتشار، تاریخ:
کتاب پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، صفحه:155، تاریخ:
مجله سبزسرخ، ویژه نامه کنگره بزرگداشت سرداران و 598 شهید شهرستان نور، تاریخ: 1382/7




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 24 خرداد 1397 

رستم نادی

رستم نادی

 

نام پدر: حسین علی تاریخ تولد: 1348/00/00
محل تولد: - تاریخ شهادت: 1379/12/01
محل شهادت: ایلام طول مدت حیات: 31 سال
مزار شهید: گلزارشهدای صالح آبادفاز2-ایلام


 

زندگینامه

سال 1348 به دنیا آمد. پسر سوم خانواده ای پرجمعیت بود و پدر تنهایی از عهده مخارج خانه برنمی آمد و به ناچار رستم نیز از کودکی به یاری پدر شتافت و به همین خاطر خیلی زود بزرگ شد. 
با آغاز جنگ برادرانش در صف جهادگران قرار گرفتند و رستم بی تاب رفتن؛ اما حسین برادر بزرگش به همه سپرده بود، او را در بسیج ثبت نام نکنند؛ سال 1364 اهل خانه را تهدید کرد اگر حسین نگذارد عضو بسیج شود خانه را برای همیشه ترک می کند. بالاخره حسین رضایت داد به شرط آنکه به جبهه نرود. سرانجام در سال 1366 رستم لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد و در یگان حفاظت مشغول خدمت شد تا از این طریق راهی دیار نور گردد. غافل از این که دوستان حسین سخت گیر تر از او مانع حضورش هستند لذا به ناچار با لباس شخصی به ایوان رفت و در جرگه نیروهای مردمی به سومار اعزام شد و با آرپی جی به شکار تانک مشغول شد. دقایقی بعد علمدار عطشان کربلا نذرش را پذیرفت و یک ترکش سربی چشم راست او را نشانه گرفت. بعد از انتقال به بیمارستان ایلام خانواده به ملاقاتش آمدند.
سال 1370 ازدواج کرد و خداوند دو گوهر نایاب را به او هدیه داد. 
با اتمام جنگ دوباره به میدان طلب دانش برمی گردد و موفق به گرفتن مدرک کارشناسی در رشته مدیریت می شود. 
به دلیل هم مرز بودن ایلام با عراق منافقین گاهی به ایلام می آمدند و با به شهادت رساندن تنی چند از شهروندان ایلامی سعی داشتند زهر نا امنی در منطقه بپاشند. سال 1378 منافقین چند تن از جوانان را در روستای چالسرا به شهادت رساندند. آن روز رستم در سمت جانشین حفاظت فرودگاه ایلام خدمت می کرد. سال بعد منافقین شبانه به شهر ریختند و مهدی درویشی یکی از جوانان را به شهادت رساندند. رستم دیگر تاب نیاورد به برادرش گفت:« اگر ما به وظیفه خودمان عمل کنیم آن ها نمی توانند به این راحتی بیایند و جوانی را در کنار خانه اش تکه تکه کنند ما نباید بخوابیم. باید دنبال آن ها بگردیم». آن شب تا صبح رستم و دیگر یلان این سرزمین آسمانی از شهر حفاظت کردند. 
صبح روز بعد دو تن از منافقین اطراف فرودگاه دیده شدند. 
نادی سلاح به دست به همراه برادرش و فرمانده حفاظت آن ها را تعقیب کردند. رستم یکی از آن ها را به هلاکت رساند و دیگری را مجروح ساخت. می خواست او را زنده دستگیر کند تا اطلاعاتی از او بگیرد اما موج انفجار نارنجک او را به هوا پرتاب کرد. منافق، خود را تله انفجاری کرده بود. 
رستم در آخرین لحظه پرواز کرد. کریمی بالای سر رستم رسید، اما تنها نگاه آخر رستم را دید و لبخندی که در یکم اسفند ماه سال 1379 در سن 31 سالگی برای همیشه خاموش شد. 
او یک سال قبل از آرزوی خود نوشته بود، اگر لطف خدا شامل حال این بنده حقیر شد و به شهادت رسیدم، بسیار خوشحال باشید که به هدف خود رسیده ام... 
پیکر پاکش را در گلزار شهدای صالح آباد ایلام به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی تبیان، تاریخ: - / - / -
نشریه امتداد، تاریخ: 1386/4




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 24 خرداد 1397 

محمد میرزاخان

محمد میرزاخان

 

نام پدر: قنبرعلی تاریخ تولد: 1333/02/11
محل تولد: ایران - خراسان - نیشابور تاریخ شهادت: 1363/11/10
محل شهادت: خیابان راهنمایی-مشهد طول مدت حیات: 30 سال
مزار شهید: بهشت رضا(ع)-خراسان


 

زندگینامه

محمد در یازده اردیبهشت ماه سال 1333 به دنيا آمد. کودکي را در شهر نيشابور سپري کرد. 7 ساله بود که به مدرسه رفت و تا پايان دوره‌ي ابتدايي درس خواند. در سنين جواني شغل ساعت‌سازي را براي خود انتخاب کرد و از اين طريق به کسب معاش پرداخت. 
در جريان مبارزات ملت غيور ايران عليه استبداد پهلوي او نيز با پخش اعلاميه نهضت را ياري رساند. 
ميرزاخان که همواره حامي و پشتيبان نهضت پرشور امام(ره) بود و جزء بسيجيان جان بر کف محسوب مي‌شد، در روز دهم بهمن ماه سال 1363 در سن 30 سالگي به دست منافقين کوردل در مغازه‌اش واقع در خيابان راهنمايي به شهادت رسيد. 
پيکر پاکش را در بهشت رضا(ع) به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
کتاب لاله های جاوید اصناف مشهد، صفحه:148، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 24 خرداد 1397 

 اکبر میرحسینی

اکبر میرحسینی

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1335/00/00
محل تولد: ایران - لرستان - الیگودرز تاریخ شهادت: 1361/02/06
محل شهادت: سمنگان_ پشت هنرستان طول مدت حیات: 26 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

اکبر در تابستان سال 1335 در یکی ازروستا های شهرستان الیگودرز چشم به جهان هستی گشود. 6ساله بود که به همراه خانواده اش مجبور به ترک زادگاه و عزیمت به تهران گردید و به علت مشکلات اقتصادی از سنین کودکی به کار پرداخت.
وی در نجاری، تعمیرات موتور و بالاخره الکتریکی مشغول شد و در اثر پشتکار و تلاش فراوان و کسب مهارت در رشته ی برق، توانست در جوانی مغازه ی کوچکی را اجاره کند و در همین دوران نیز تشکیل خانواده داد. با اوج گیری انقلاب به جمع یاران امام (ه) پیوست و با پیروزی این نهضت عظیم مردمی به عضویت بسیج درآمد. روزها در مغازه کار می کرد وشب ها را به پاسداری می گذراند.
میر حسینی از کودکی آموخته بود که جز در برابر خالقش سر تعظیم فرو نیاورد و با تکیه بر نیروی خدادادیش مشکلات را کنار زند و با چنین روحیه ای بود که به مصاف خصم اسلام می رفت و آماده بود تا جان خود را در راه آرمان های والایش فدا نماید.
شب پنجم اردیبهشت 1361 تا صبح نگهبانی داد و صبح روز ششم به قصد عزیمت به منزل به طرف اتومبیلش که در خیابان سمنگان پارک شده بود، رفت. درهمین لحظه منافقین که قصد سرقت اتومبیل را داشتند با استفاده از خلوت بودن خیابان به او نزدیک شدند. ابتدا در پوشش ماموران انتظامی او را پیاده کردند. میر حسینی که پی به ماهیت آنان برده بود، در مقابلشان مقاومت کرد. یکی از منافقین چند گلوله در مقابل پایش شلیک کرد اما اکبر هم چنان مقاومت نمود و سر انجام بر اثر اصابت گلوله به سینه درسن 26 سالگی به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

جمع آوری شده توسط گروه فرهنگی هاتف، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 24 خرداد 1397 

سیدمحسن میرشریفی

سیدمحسن میرشریفی

 

نام پدر: رضا تاریخ تولد: 1335/08/26
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1361/04/13
محل شهادت: رسالت طول مدت حیات: 26 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

سیدمحسن در تاریخ 26/8/1335 در تهران دیده به جهان هستی گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رساند. سال 1356 به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمد و در قسمت لجستیک به فعالیت پرداخت.
با دیدن اولین طلیعه های انقلاب به صفوف امت حزب ا... پیوست و علی رغم این که به سبب شغلش از محدودیت های فراوانی برخوددار بود با تمام توان به نهضت انقلابی مردم مسلمان ایران یاری رساند.
میرشریفی در راهپیمائی ها فعالانه حضور داشت و در روز نوزدهم بهمن 1357 به زیارت امام (ره) مشرف شد و با ایشان بیعت نمود.
در روز بیست و دوم بهمن همراه با همافران قهرمان به نبرد با مزدوران پرداخت و پس از آن هر کجا نیاز بود حاضر می شد و از بذل جان در این راه دریغ نداشت.
در زمان جنگ تحمیلی برادرش سید مجید را از دست داد. سید محسن بعد از این واقعه مشتاق لقاء حق شد و سرانجام به علت این که تصویر شهید بهشتی را در مغازه سمساری پدرش در بزرگراه رسالت نصب کرده بود، در تاریخ 13/4/1361 منافقین به وی حمله کردند، سید سعی کرد آنان را خلع سلاح کند اما بر اثر اصابت چندین گلوله به پیکرش در سن 26 سالگی به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

جمع آوری شده توسط گروه فرهنگی هاتف




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
(تعداد کل صفحات:19)      [1]   [2]   [3]   [4]   [5]   [6]   [7]   [8]   [9]   [10]   [>]  

آرشيو مطالب
پیوندها
طراح قالب

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ