مرتبه
تاريخ : شنبه 7 اسفند 1395 

فاطمه امیری بیرجندی

 
زندگینامه
 
دستان گرم مادر

فاطمه امیری بیرجندی

 

نام پدر: رمضان علی تاریخ تولد: 1318/10/09
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد تاریخ شهادت: 1357/10/09
محل شهادت: چهارراه لشکر-مشهد طول مدت حیات: 39 سال
مزار شهید: بهشت رضا(ع)-قطعه59-شماره13-خراسان


 

زندگینامه

فاطمه در روز نهم دیماه سال 1318 در آغوش پر مهر مادر جای گرفت. کودکی اش در جوار حرم ملکوتی علی بن موسی الرضا(ع) سپری گشت. تا پایان دوره ابتدایی به تحصیل پرداخت. سال ها بعد همراه و همسفر خود را یافت و صاحب 3 فرزند شد. 
وی در برخورد با همسر، شیوه حضرت زهرا(س) را الگوی خود قرار داده بود. تمام وسایل آسایش همسرش را فراهم می کرد و در مورد مسائل تربیتی بچه ها دقت فراوان داشت. توجه داشت که بچه ها با افراد ناصالح رفت و آمد نکنند. و به ایشان نکات اخلاقی را متذکر می شد. محب اهل بیت (ع) بود و در روضه خوانی امام حسین(ع) حضور می یافت اما پس از اتمام مجلس سریع به خانه بازمی گشت. 
بیرجندی در جریان مبارزه با حکومت پهلوی در تظاهرات شرکت نمود و با فریاد مرگ بر شاه از رژیم شاه بیزاری جست. 
وی توسط مزدوران رژیم پهلوی در خیابان چهارراه لشکر مشهد در تاریخ 9 دیماه سال 1357 در سن 39 سالگی بر اثر اصابت گلوله به پیشانی اش آسمانی شد. 
مزارش در بهشت رضا(ع) قراردارد. یکی از فرزندانش در همان راهپیمایی از ناحیه دست مجروح گردید و به درجه جانبازی نائل گردید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / -


ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 7 اسفند 1395 

بیانه امیری

 
زندگینامه

بیانه امیری

 

نام پدر: عبدالرحیم تاریخ تولد: 1356/10/10
محل تولد: ایران - آذربایجان غربی - بوکان تاریخ شهادت: 1363/07/06
محل شهادت: بوکان طول مدت حیات: 7 سال
مزار شهید: گلزارشهدای روستای کهریزان-بوکان-آذربایجان غربی


 

زندگینامه

بیانه در روز دهم دی ماه سال 1356 در شهر بوکان متولد شد. 
بیانه هر چند که سن و سال کمی داشت ولی دختر بسیار باهوش و زیرکی بود او در انجام خانه به مادرش کمک می کرد و دختر بسیار زیبایی بود. وقتی صبح ها از خواب زود برمی خواست با دختران همسایه که هم سن و سال خودش بودند در حیاط مشغول بازی می شدند. 
وقتی که به خانه می آمدم با خنده و خوشحالی به طرفم می آمد و جویای حالم می شد. بچه های روستا همه او را دوست داشتند و او را به خانه خود می بردند او دختر پاکیزه و منظمی بود علاقه بسیار شدیدی به مادرش داشت و چون بچه آخر بود مادرش خیلی از او مواظبت می کرد و او را از صمیم قلب دوست داشت و روزی که بیانه در حیاط خانه مان شهید شد هیچ وقت از ذهن مادرش پاک نشده و هیشه غم او در قلبش است. 
روز ششم مهرماه سال 1363، کودک 7 ساله در بوکان به شهادت رسید و در گلزار شهدای روستای کهریزان به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / -


ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 

خدیجه امیرک

 
زندگینامه

خدیجه امیرک

 

نام پدر: حسین تاریخ تولد: 1317/00/00
محل تولد: ایران - خوزستان - دزفول تاریخ شهادت: 1359/08/17
محل شهادت: دزفول طول مدت حیات: 42 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

خدیجه در شهر دزفول در سال 1317 به دنیا آمد.
به خاطر فقر نتوانست به مدرسه برود و ازدواج کرد. ثمره ازدواج او 5 فرزند پسر و 3 دختر بود. 
او در زمان جنگ در دیار خود ماند و شهر را ترک نکرد، هم به دلیل اینکه فرزندانش در جبهه بودند و هم به دلیل اینکه در خانه لبنیات فروشی داشت. 
خانه اش کوچک بود ولی هیچ گاه شکایت نمی کرد. همیشه نمازش را به جماعت می خواند و با وجود کارهای بسیار مواظب درس خواندن فرزنداش بود. اخلاق نیکویی داشت و هرموقع از او خواسته می شد که از شهرخارج شود نمی پذیرفت و می گفت وقتی رزمندگان به شهر می آیند و من یک کاسه ماست به آن ها می فروشم روحم شاد می شود. 
تا اینکه در انفجار توپ در حیاط منزل در مورخ 17آبان ماه سال 1359 در سن 42 سالگی به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / -


ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 

زهرا امیدیان

 
زندگینامه

زهرا امیدیان

 

نام پدر: یدالله تاریخ تولد: 1361/06/08
محل تولد: ایران - ایلام - ملکشاهی - گلان تاریخ شهادت: 1363/12/19
محل شهادت: روستای ماربره طول مدت حیات: 2 سال
مزار شهید: گلزارشهدای صالح آباد-فاز2-مهران-ایلام


 

زندگینامه

زهرا فرزند دلبند یدالله و فرنگیس متولد 8 شهریور ماه سال 1361 در روستای گلان از توابع بخش ملکشاهی دیده به جهان گشود.
این غنچه نو شکفته که دوبهار از عمر کوتاهش نگذشته بود، دست تقدیر برای او چنین نوشت که در تاریخ 19 اسفند ماه سال 1363 عمرکوتاهش به پایان برسد و در زمان جنگ تحمیلی به همراه خانواده در حالی که به روستای ماربره مهاجرت کرده بودند تا از حملات وحشیانه دشمن در امان بمانند اما مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به خیل عظیم شهدا پیوست.
پیکر پاکش را در گلزارشهدای صالح آباد به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / -


ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 

کبری آمد

 
زندگینامه

کبری آمد

 

نام پدر: یوسف تاریخ تولد: 1348/01/04
محل تولد: ایران - فارس - شیراز تاریخ شهادت: 1365/11/29
محل شهادت: شیراز طول مدت حیات: 17 سال
مزار شهید: گلزارشهدای دالرحمه-قطعه12-ردیف4-شماره6-شیراز-فارس


 

زندگینامه

وقتی نسیم امید، سرود استقامت را به گوش فردا می رساند و خانه ای ساده و باصفا به شور و شادی سبز می شد، نوزادی به نام «کبری» در تاریخ 4 فروردین ماه سال 1348 در شیراز متولد می شود و مادری شیردل و پدری تلاشگر پرورش او را برعهده می گیرند. 
وی تا پایان 5 سالگی در دامان پاک مادر رشد می کند، اما پس از آن، از این نعمت خدادادی محروم می شود و یک سال بعد نیز پدرش به رحمت ایزدی می پیوندد و کانون گرم خانواده به سردی و سختی می گراید؛ اما احسان انسانی خیرخواه و سخاوتمند که می پذیرد هزینه و معیشت خانواده ی چهارنفری آنها را تامین کند، بار دیگر نشاط و طراوت به زندگی شان باز می گردد و برادر بزرگ نقش پدر و کبری وظیفه ی مادری را بر عهده می گیرد و با تکیه بر اعتماد به نفس، به آینده ی روشن، دل می بندد. 
کبری خدمت خالصانه اش را ادامه می دهد و نسیم آرامش و آسایش را به خانواده جاری می کند و در انجام وظایفش به گونه ی پیش می رود که حتی از تحصیل و فراگرفتن علم و دانش نیز باز می ماند؛ اما دیگر اعضای خانواده با گام نهادن به مدرسه، به تحصیل می پردازند و او نیز از آنان حمایت و پشتیبانی می کند. 
به زودی برادر بزرگ او نیز با کار و تلاش، مخارج و هزینه های زندگی را تهیه می کند و کبری که باغ دلش به بوی خوش قناعت، معطر شده بود، با مهارت و براساس درآمدشان، توازن و تعادلی را در دخل و خرج به وجود می آورد. 
کبری نه تنها در زمینه های اقتصاد خانواده به بهترین وجه عمل می کند، بلکه در حفظ و مراقبت از برادران و خواهران خود، در مواقع بیماری ها، مهربانی اش را به اوج می رساند و بر بستر بیماری آنان می نشیند و با اشک های زلال خود، بر دردشان مرهم می گذارد. 
مهر و محبت صادقانه ی او نسبت به دیگران تا بدان جا می رسد که حتی به عروس همسایه خود نیز یاری می رساند و درس عزتمندانه زیستن و راه و روش خانه داری را به او می آموزد. 
کبری به رغم سن و سال کمش و محروم بودن از نعمت سواد، تلاش می کرد اعضای خانواده را در محور و مداردین و خصلت های پسندیده ی انسانی قرار دهد و آنان را به همدلی و مهربانی دعوت کند. 
درخانواده، بارنج و محنت فراوان، نقش مادری را ایفا می نمود و همین امر سبب شده بود که از تحصیل سواد و دانش باز بماند؛ اما او هرگز از این مسئولیت سخنی به میان نمی آورد و گله و شکایتی ابراز نمی کرد. 
تا اینکه یکی از کارکنان نهضت سوادآموزی به منزل کبری مراجعه می کند و نامش را در کلاس سوادآموزی به ثبت می رساند، چنان شور و شوقی در دل و جانش جوانه می زند، که برادران و خواهرش از شادی و شادابی او به وجد و سرور می آیند و وی را به آموختن و فرا گرفتن سواد تشویق و ترغیب می کنند و به یاری اش می شتابند. 
آتش جنگ تحمیلی عراق شعله ور بود و دلاور مردان غیرتمند وطن اسلامی به مبارزه و ایثارگری خود ادامه می دادند و مردم شهرهای میهن اسلامی، زیر باران بمب و موشک دشمن متجاوز، به مقاومت و استقامت می پرداختند. 
هربار که هواپیماهای دشمن، با پرواز شوم خود به حریم هوایی شیراز وارد می شدند، کبری با شهد صلوات کام خود را شیرین می کرد و از اضطراب و تشویش خود و دیگران می کاست و از اعضای خانواده مواظبت و محافظت می کرد و آنان را از رفتن به مکان های ناامن باز می داشت. 
اینک کبری چنان با عزت نفس، توانایی و مهربانی وظیفه و نقش مادری خود را به انجام می رساند که همه ی اعضای خانواده نظر او را می پذیرفتند و بر انجامش تاکید می ورزیدند. 
روز 29 بهمن ماه سال 1365،کبری چون دیگر روزها، پس از آن که غذای طبخ شده و مطبوع را برسر سفره می آورد، عازم کلاس های نهضت سوادآموزی می شود. 
او دفتر و کتاب را می گشاید و برآن الف قامت دوست می نگارد و کلمه ی "امام" را با دل و دیده و دست معنا می کند. هواپیماها که آمده بودند. بمب های سیاهشان را برماه و ماهتاب و نور و روشنایی فرو بریزند، می آیند و کلاس درس را به درد و آتش و خاک و خاکستر می کشانند و کبری در تلالو تلاوت و قرائت در سن 17 سالگی به شهادت می رسد و در بهشت برین الهی جای می گیرد. 
مزارش در گلزار شهدای دارالرحمه قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / -


ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : جمعه 6 اسفند 1395 

اشرف امام جمعه

 
زندگینامه

اشرف امام جمعه

 

نام پدر: محمدجواد تاریخ تولد: 1332/12/23
محل تولد: ایران - لرستان - بروجرد تاریخ شهادت: 1365/09/25
محل شهادت: دورود طول مدت حیات: 33 سال
مزار شهید: گلزارشهدای مرکزی انگشته-دورود-لرستان


 

زندگینامه

اشرف در روز بیست و سوم اسفندماه سال 1332 به دنیا آمد و در شهر بروجرد بزرگ شد. انس او به قرآن باعث شد همیشه خانواده را به فرا گرفتن قرآن وادارد.
به عنوان معلم قرآن سعی داشت به کودکان علاقه مند قرائت کلام قرآن مجید را بیاموزد.
وی در تاریخ 25 آذرماه سال 1365 درسن 33 سالگی در شهرستان دورود شهد شیرین شهادت نوشید. 
مزارش در گلزار شهدای مرکزی انگشته شهرستان دورود قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / -


ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 5 اسفند 1395 

ام وهب بنت عبد

 
زندگینامه

ام وهب بنت عبد

 

نام پدر: - تاریخ تولد: -
محل تولد: - تاریخ شهادت: روز عاشورا سال 61 ه.ق
محل شهادت: کربلا طول مدت حیات: -
مزار شهید: -


 

زندگینامه

«ام وهب» فرزند «عبد» و همسر «عبدالله بن عمیر کلبی» منسوب به طایفه «بنی غلیم» بوده است. زمانی که همسرش تصمیم گرفت که برای یاری اباعبدالله (ع) به کربلا برود، ام وهب اصرار نمود تا او را با خود ببرد. او در روز عاشورا عمودی آهنین به دست گرفت و عازم میدان جهاد شد ولی امام (ع ) به او فرمودند: «جهاد بر زنان واجب نیست.» ام وهب به خیمه ها بازگشت، نبرد کربلا به پایان رسیده بود، آرام به کنار پیکر همسرش رفت وگفت: «بهشت بر تو گوارا باد، از خدایی که بهشت را به تو ارزانی داشت، می خواهم مرا نیز در آنجا مصاحب تو گرداند.» ناگهان «رستم» غلام «شمر» به دستور مولایش به همسر عبدالله حمله نمود و او را به شهادت رساند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

کتاب شهدای انقلاب کربلا
کتاب فرهنگ عاشورا


ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 5 اسفند 1395 

پروین آلیوند

 
زندگینامه

پروین آلیوند

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1327/00/00
محل تولد: - تاریخ شهادت: 1362/09/23
محل شهادت: انديمشک طول مدت حیات: 35 سال
مزار شهید: گلزار شهدای اندیمشک-قطعه جدید


 

زندگینامه

پروين در سال 1327 به دنيا آمد. روزهاي کودکي را با شادي سپري کرد و در نزد خانواده با معارف الهي دين اسلام آشنا گشت. 
او در سال‌هاي جواني همراه و همسفر خود را يافت و زندگي نويني را آغاز کرد اما تقدير بر آن بود که او خونين پيکر به زيارت خدا بشتابد. روز بيست و سوم آذر ماه سال 1362 حمله موشکي رژيم بعثي به انديمشک باعث شد او در سن 35 سالگي به آسمان بي‌کران شهادت دست يابد. 
پيکر پاکش را در گلزار شهداي انديمشک (قطعه جديد) به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

کتاب شناسنامه شهدای شهرستان اندیمشک، صفحه:92، تاریخ: - / - / -


ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 5 اسفند 1395 

اعظم السادات الهی دوست

 
زندگینامه

اعظم السادات الهی دوست

 

نام پدر: سیدمرتضی تاریخ تولد: 1332/06/31
محل تولد: ایران - اصفهان - اصفهان تاریخ شهادت: 1366/05/09
محل شهادت: مکه طول مدت حیات: 34 سال
مزار شهید: گلستان شهدای اصفهان


 

زندگینامه

همیشه آروزی شهادت داشتی. وقتی به گلزار شهدا می رفتی می گفتی: «خوش بحال این ها که این جا خوابیده اند» آن روز که عازم سفر بی بازگشت بودی، نمی دانم وقتی به حضور رسیدی و چشمت به پرده سیاه خانه خدا افتاد، سلامم را به معبود رساندی؟ روزی که خبر شهادتت را از رادیو شنیدم. بی اختیار فریاد کشیدم. چقدر سخت بود. آن روز، انگار تعداد روزها و ساعت ها از دستم رفته بود که هنوز اعمال حج را به اتمام نرسانده ای، برای آمدنت لحظه شماری می کردم غافل از این که جسم پاکت در خانه امن خدا به خاک و خون آغشته خواهد شد و تو پرواز کنان در آغوش پروردگارت خواهی شتافت.
اعظم الهی دوست در یک خانواده مذهبی در روز سی و یکم شهریور ماه سال 1332 در اصفهان دیده به جهان گشود. وی فرزند سوم خانواده بود. پدرش روحانی بود. به درس معارف علاقه زیادی داشت. به خواهر و برادرش در درس خواندن کمک می کرد و آن ها را به کتاب خواندن تشویق می نمود. اوقات فراغتش را بیشتر به مطالعه، گلدوزی، خیاطی و بافتنی می گذراند. 
هیچ گاه مسئولیت کاری که قبول کرده بود را به گردن کسی نمی انداخت. در مسافرت ها خیلی فعال بود. اگر کاری از دستش برمی آمد مضایقه نمی کرد. زندگی ساده ای داشت و اعضای خانواده را به ساده زیستن تشویق می کرد. اهل اسراف نبود. اگر در جامعه حقی از کسی پایمال می شود بسیار ناراحت می شد. 
هر وقت به تکیه شهدا می رفت می گفت: «خوش به حال آن هایی که این جا خوابیده اند و خداوند شهادت را نصیبشان کرده است. ای کاش من هم با شهادت از دنیا بروم» نماز اول وقتش ترک نمی شد. بیشتر مواقع به مسجد می رفت و نمازش را به جماعت می خواند. در کارهای خیر پیش قدم بود. زمان انقلاب، در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد و بزرگترین آرزویش این بود که انقلاب پیروز شود. 
شب ها همراه اعضای خانواده به بالای پشت بام می رفت و شعار الله اکبر سر می داد. اگر می دید کسی طرفدار امام نیست. بسیار ناراحت می شد و سعی می کرد، او را با اهداف انقلاب آشنا کند. همیشه غم خوار، دوست و آشنا بود. در طول زندگی بچه دار نشد. زمانی که اسم شهید و شهدا می آمد شروع به گریه می کرد و می گفت: «چرا من فرزندی ندارم که به جبهه بفرستم؟»
«قبل اینکه به مکه مشرف شود، از همه حلالیت طلبید و به آن ها گفت: «شاید دیگر برنگردم و شما را نبینم» تا این که در درگیری مکه مورخ 9 مرداد ماه سال 1366 در سن 34 سالگی بر اثر خفگی به شهادت رسید.» 
مزارش در گلستان شهدای اصفهان قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / -
کتاب همسفران عشق، صفحه:255، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / -


ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : پنج شنبه 5 اسفند 1395 

پری الله دادی

 
زندگینامه

پری الله دادی

 

نام پدر: درویش علی تاریخ تولد: 1363/00/00
محل تولد: ایران - ایلام - ایلام تاریخ شهادت: 1363/12/19
محل شهادت: ایلام طول مدت حیات: 12 ماه
مزار شهید: گلزارشهدای صالح آباد2-مهران-ایلام


 

زندگینامه

پری فرزند نیم طلا و درویش علی در سال 1363 در شهرستان ایلام به دنیا آمد.
این غنچه نو شکفته که بیش از دوازده ماه از عمر نازنینش نگذشته بود در تاریخ 19 اسفند ماه سال 1363 مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن متجاوز بعثی قرار گرفت و این غنچه نو شکفته در زادگاهش پرپر شد. 
مزار این شهیده در صالح آباد واقع شده است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / -


ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
(تعداد کل صفحات:115)      [<>   [100]   [101]   [102]   [103]   [104]   [105]   [106]   [107]   [108]   [109]   [>]  

آرشيو مطالب
پیوندها
طراح قالب

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ