مجید لطفی

مجید لطفی

زندگینامه

سال 1342، سال آغاز قیام خونین خمینی کبیر (ره) علیه استبداد مجید پا به عرصه ی هستی گذارد. همه می دانستند که کودکان این دهه سربازان آینده ی روح الله (ره) خواهند بود، چرا که علمدار قیام، نوید ولادت هزاران سرباز خویش را به مردم داده بود. مجید در روستای میرآباد علیا شهرستان بانه روزهای کودکی را پشت سر گذاشت؛ دو ساله بود، که پدرش را از دست داد و با تلاش مادر پرورش یافت. در سال 1348 آموختن را آغاز نمود و تا پایان سال دوم دبیرستان درس خواند. اما در سال 1359 از طریق اداره ی آموزش و پرورش شهر بانه به همراه اردویی متشکل از دانش آموزان بسیجی به اصفهان مهاجرت کرد و یک سال در یکی از دانشگاه ها فنون نظامی و عقیدتی را فرا گرفت. در بازگشت از اصفهان پایگاه مقاومت بسیج محل سکونت خود را تأسیس کرد و گروهی را با عنوان گروه ویژه ی ضربت به راه انداخت و سرپرستی آن را پذیرفت. سال 1362 به فرماندهی گردان ضربت حضرت رسول (ص) منصوب گردید و در سال 1364 فرماندهی گردان جندالله سپاه پاسداران را بر عهده گرفت و به همراه گردان تحت امر خود به جبهه های مرزی سردشت رفت و مدت سه ماه در آن جا ماند. لطفی در دی ماه سال1364 سنت رسول اکرم(ص) را ارج نهاد و با دوشیزه ای پارسا ازدواج نمود. سرانجام این سرباز سپاه خمینی در سن 23 سالگی در تاریخ 7/4/1365 عاشقانه به دیار نور پر کشید؛ او به منظور مقابله با ضدانقلاب و جلوگیری از توهین به مقدسات اسلام به روستای سالک رفت و بر اثر اصابت گلوله به ناحیه چپ سینه به شهادت رسید. پیکر پاکش را در گلزار شهدای شهرستان بانه به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

نصیب الله لشکری

نصیب الله لشکری

زندگینامه

وی در سال 1319به دنیا آمد روزهای کودکی اش در روستای تل گوده گذشت و در سایه دستان نوازشگر خانواده ای با ایمان پرورش یافت.
سال های بعد از شهریورماه سال 1320، سال بحران و قحطی بود و نصیب الله در چنین محیطی بزرگ شد و او در همین سال ها رشد کرد و روحش صیقل یافت.
با پیروزی انقلاب اسلامی پیوستن به سپاهیان اسلام را بر ماندن در میان دنیا دوستان ترجیح داد.
با آغاز جنگ تحمیلی همسر و فرزندانش را رها کرد و همراه گردان 924 در تیپ امام سجاد (ع) به مصاف بعثیان رفت.
با اتمام عملیات رمضان به محل سکونتش نور آباد رفت. آن زمان ضد انقلابیون فراری کردستان در کوه ها و تپه های شهرهای اطراف پراکنده شدند، لذا لشکری به منظور ایجاد امنیت در کشور با آنان درگیر شد و سرانجام درعملیات بازرسی بیستم آبان ماه سال 1361 برسر دو راهی نورآباد توسط منافقین کور دل بر اثر اصابت گلوله در سن 42 سالگی به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 میلاد لرزان

میلاد لرزان

زندگینامه

میلاد متولد یازدهم مرداد ماه سال 1368 و دانشجوی کارشناسی رشته مدیریت صنعتی و عضو بسیج دانشجویی موسسه آموزش عالی حکمت رضوی، در اولین روز از فروردین ماه سال ۱۳۸۷ مصادف با عصر عاشوراء، در جریان مراسم سوگواری حضرت سید الشهداء (ع) مقابل حسینیه حضرت امام صادق(ع) شهرستان تربت جام به وسیله نارنجک پرتاب شده توسط تروریست های وابسته و فریب خورده گروه های تندروی وهابی به شهادت رسید. 
میلاد طبق سنت هر ساله از مسجد امام جعفر صادق(ع) در حال حرکت به سوی منزل یکی از خانواده‌های شهدا در خیابان آزادگان بود که دو موتورسوار به هیئت عزاداری نزدیک شدند، ابتدا یکی از آن دو ترقه‌ای به سوی جمعیت پرتاب کرد که در این لحظه حواس همه به صدای ایجاد شده پرت شد. بلافاصله موتورسوار دیگری نارنجکی جنگی را به طرف مردم پرتاب کرد و متواری شد. لرزان با مشاهده نارنجک، فداکارانه خود را بر روی نارنجک انداخته و در نتیجه بیشترین ترکش ها به وی اصابت کرده و در سن 19 سالگی به شهادت رسید. با انفجار نارنجک، ۴۴ نفر مرد و زن عزادار مجروح شدند و مراسم عزاداری به عاشورای دیگری تبدیل شد.
مزار پاک و مطهرش در روستای امرغان سفلی واقع می باشد. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

محمد لالی

محمد لالی

زندگینامه

روز اول تير ماه سال 1334 به دنيا آمد. از کودکي به مسايل ديني و مذهبي علاقه داشت و به همين خاطر در تأسيس هيأت مذهبي در محل به همراهي دوستانش همت گماشت. لالي به نماز اهميت زيادي مي‌داد و حتي در دوران کودکي نماز و روزه‌اش را ترک نکرد. 
با پيروزي انقلاب در ايجاد کميته استقبال از امام(ره) نقش عمده‌اي ايفاء کرد. بعد از انقلاب نيز از اولين کساني بود که با حزب جمهوري اسلامي ارتباط برقرار کرد و در محل سکونت خود با همراهي دوستان قديمي خود اقدام به تشکيل کلاس‌هاي آموزشي و عقيدتي و تقويتي نمود. 
در پي آن با تلاش و پشتکار کانون فرهنگي اسلامي فرحزاد را بنيان نهاد. از جمله افرادي بود که در محل سکونت خود به هر مناسبتي در مسجد و حسينيه محل، جلساتي تشکيل مي‌داد و به نيازمندان نيز کمک مي‌کرد. 
محمد با همت و تلاش بسيار سه مدرسه نيز ساخت که يکي از اين مدارس نيز به نام خودش نامگذاري شده است. 
او هم‌چنين با ايجاد کتابخانه نسبتاً بزرگي در محل، جوانان را با کتاب و کتاب‌خواني آشنا کرد و به آموختن زبان عربي علاقه زيادي نشان داد و با دعوت از اساتيد کلاس‌هاي آموزش قرآن و کلاس‌هاي عقيدتي- سياسي برگزار مي‌کرد. 
او معلمي بود که به کارش عشق مي‌ورزيد و همواره سعي داشت که اخلاق، رفتار و کردارش الگوي همگان باشد. 
سه روز قبل از شهادتش به هنگام بازگشت از آموزش و پرورش منطقه 2 يک موتورسوار به طرفش شليک کرد اما گلوله‌ها به او اصابت نکرد تا اين که روز چهارشنبه مورخ 21 مرداد ماه سال 1360 پس از پايان ساعات کار اداري در جلسه‌اي که با مسئولين منطقه داشت عده‌اي با لباس مبدل به جلسه وارد شده و نام ايشان را صدا زدند. لالي به محض شنيدن نام خود با تواضع اعلام حضور کرد و بر اثر اصابت 5 گلوله به سينه در سن 26 سالگي به شهادت رسيد. 
پيکر پاکش را در امام‌زاده ابوطالب(ع) فرحزاد به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

سیداسدالله لاجوردی

سیداسدالله لاجوردی

زندگینامه

اسد الله لاجوردی در سال 1314 در یکی از محلات جنوب تهران در میان خانواده ای مهربان و متدین به دنیا آمد. سید علی اکبر ،کودک دلبندش را از همان ابتدا با قرآن و اهل بیت (ع) آشنا نمود. سال 1320 بود که اسدالله به عرصه علم و دانش راه یافت. آغاز دوران نوجوانی و تحصیل او در دبیرستان همزمان با عملیات یهود در فلسطین و تظاهرات گسترده مردم ایران به رهبری آیت الله کاشانی بود. سید اسد الله ادبیات عرب و علوم حوزوی را در مسجد شیخ علی به پایان رساند و به دلیل هوش و ذکاوت و قدرت درک بالایی که داشت در همان محل به تفسیر قرآن پرداخت و پس از مدتی در جلسات بحث انسان و سرنوشت استاد مطهری شرکت نمود. وی در همین سال ها همسر و همسفری صبور برای ادامه مسیر مبارزاتی خویش برگزید؛ و سپس به دستور امام (ره) و همراه دکتر بهشتی و استاد مطهری تصمیم به ایجاد ائتلاف و تشکل در راستای مبارزه با رژیم ستمشاهی گرفت و جزو یکی از مؤسسین اصلی جمعیت مؤتلفه اسلامی گشت. او در جریان ترور حسن علی منصور دستگیر و به 18 ماه حبس تأدیبی محکوم شد و در پرسش نامه ساواک نوشت: «به قرآن و نهج البلاغه علاقه وافر دارم». تعصب شدید سید در عدم بازگویی فعالیت ها موجب تشدید مجازاتش تا 18 سال گشت. این دوره همزمان با تغییر ایدئولوژی سازمان منافقین بود و لاجوردی اولین فردی به شمار رفت که انحراف آنان را اعلام نمود. به همین دلیل در زندان نیز توسط مجاهدین خلق بایکوت شد که از آن زمان به عنوان «زندان در زندان» یاد می کنند. سرانجام در تاریخ 27 مرداد 1356 از زندان آزاد گشت؛ اما مدتی بعد به ساواک احضار شد. لاجوردی در روزهای اوج انقلاب در کمیته استقبال از امام (ره) به فعالیت پرداخت و پس از پیروزی انقلاب مسئولیت دادستانی انقلاب اسلامی را بر عهده گرفت؛ اما مدتی بعد ریاست سازمان زندان ها و اقدامات تأمینی و تربیتی به او سپرده شد. ایجاد کارگاه های مختلف در زندان و از بین بردن بی سوادی در میان زندانیان از تلاش های بی دریغ او در طول سال های حضورش در خدمت نظام بوده است. وی در هنگام حمله ناجوانمردانه رژیم بعثی به کشور عزیزمان بارها خاضعانه به جبهه رفت و در کنار رزمندگان هم چون یک بسیجی مخلص به دفاع از مرزهای میهن اسلامی پرداخت. لاجوردی پس از مدتی خدمت در سازمان زندان ها از اين نهاد بيرون آمد و به کار در بازار تهران مشغول شد و بار دیگر بازار، شاهد حضور مردی گشت که از ابتدا دل به دنیا و تعلقاتش نبسته بود. سرانجام این عاشق دلباخته و شیر خدا در تاریخ 1 شهريور 1377 در بازار جعفری تهران بر اثر اصابت گلوله به دست منافقان کوردل به شهادت رسید و در 63 سالگي عاشقانه به سوی معبود شتافت. پیکر آسمانی اش را در مرقد 72 تن در بهشت زهرا به خاک سپردند.
از اين مرد آسماني 4 فرزند به يادگار ماند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

حسین گومه ی

حسین گومه ی

زندگینامه

حسین در روز اول خرداد ماه سال 1348 چشم به جهان هستی گشود. او مثل همه کودکان به مدرسه رفت، اما تقدیر بر آن بود حسین در کودکی مهمان ملائک الهی گردد. روز دوازدهم مرداد ماه سال 1360 بر اثر بمب گذاری منافقین در پاساژ کویتی های باختران در سن 12 سالگی شهد شیرین شهادت نوشید. 
مزارش در باغ فردوس قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

قاسم گودرزی

قاسم گودرزی

زندگینامه

قاسم گودرزی در یکم فروردین ماه سال 1319 در استان تهران متولد شد. وی دارای تحصیلات متوسطه بوده و به عنوان کارمند به کار مشغول شد. قاسم متاهل و پدر سه فرزند بود و در تهران سکونت داشت. وی سرانجام در پانزدهم دی ماه سال 1360 در خیابان پیروزی تهران توسط عناصر سازمان مجاهدین خلق (منافقین) مورد سوء قصد قرار گرفت و به شدت زخمی و دچار خونریزی شد و ساعاتی بعد در بیمارستان در سن 41 سالگی به شهادت رسید. 
مزار پاک و مطهرش در بهشت زهرا(س) قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

عباس گودرزی

عباس گودرزی

زندگینامه

عباس در نهم اردیبهشت ماه سال 1341 در شهر ری تهران متولد شد. 
زمانی که قیام علیه رژیم پهلوی آغاز شد عباس که روحیه ای حق طلب و ظلم ستیز داشت به صفوف انقلابیون پیوست. شخصیت و سخنان امام خمینی او را شیفته ایشان کرده بود و باعث شد عباس در راستای اشاعه فرهنگ ناب انقلاب اسلامی و پیام آزادی بخش رهبر جمهوری اسلامی ایران گام بردارد. 
او برای آن که بتواند اعلامیه های امام خمینی(ره) را به شهرهای دیگر برساند شاگرد یک راننده کامیون شد و از این طریق پیام امام خمینی(ره) را به گوش مردم در سراسر کشور می رساند. آقای گودرزی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با دختری از خطه لرستان ازدواج کرد و ساکن کرج شد. حاصل این ازدواج چهار فرزند است. 
عباس علاقه زیادی به همسر و فرزندانش داشت و در جهت فراهم کردن آسایش آن ها از هیچ تلاشی فروگذار نبود. با این حال با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عنوان عکاس و خبرنگار به جبهه های نبرد با حزب بعث شتافت تا به این طریق جنایت های صدام و هم پیمانانش را به تصویر بکشد. در همین زمان او تصویربرداری را هم آموخت و علاوه بر عکاسی شروع به ساخت مستند های جنگ کرد. 
زمانی که گودرزی از مناطق جنگ زده به شهرش باز می گشت با برپایی نمایشگاه عکس در مدارس، جنایت های رژیم بعث را به نمایش می گذاشت. فعالیت های او منافقین را سخت آشفته کرده بود به همین جهت بارها تهدیدش کردند؛ اما عباس ترسی به دل راه نداد و به کارش ادامه داد. 
پس از امضای قطعنامه 598 شورای امنیت و متجاوز شناخته شدن عراق، او با ساخت مستندهای جنگ و زندگی شهدا سعی کرد یاد و خاطره دفاع هشت ساله ملت ایران را زنده نگه دارد. برنامه هایی مثل پلاک قرمز و فیلم داستانی به سوی ساحل از آن جمله اند. همچنین وی در زمینه ترویج فرهنگ اهل بیت بیش از پانصد برنامه تولید کرد. 
سال ها از پی هم گذشت و زندگی عباس با فعالیت در زمینه تصویربرداری و مستندسازی پیش می رفت. تا این که در سال 1388 کار جدیدش با عنوان سرزمین مادری ام را با موضوع تحکیم وحدت اقوام در سیستان و بلوچستان آغاز کرد. برای ساخت این مستند او و گروهش چندین سفر به این استان داشتند؛ اما سرانجام زمانی که برای تصویربرداری از همایش وحدت اقوام و مذاهب سیستان و بلوچستان که با شرکت عشایر بلوچ در منطقه پیشین سرباز در جریان بود حضور پیدا کردند در انفجار یک عملیات انتحاری جانش را از دست داد ودر سن 47 سالگی به مقام والای شهادت نائل گشت. 
این عملیات انتحاری توسط گروهک تروریستی جندالله در صبح روز یکشنبه 26 مهر ماه سال 1388 به وقوع پیوست و علاوه بر عباس گودرزی انسان های بی گناه دیگری نیز در این حادثه هولناک جانشان را از دست دادند. 
مزار او در بهشت زهرا(س) شهرستان تهران واقع است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

حسن گل دوست

حسن گل دوست

زندگینامه

حسن گل دوست در سال 1333 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود و در خانواده ای که ارادتمند اهل بیت پیامبر (ص) بودند، پرورش یافت. 
او با مبانی اسلام آشنا شد تا در سختی های روزگار با پیروی از بزرگان دین سربلند باشد. دوره ی ابتدایی و راهنمایی را به خوبی سپری کرد و مدرک دیپلم ادبی خود را از دبیرستان امام صادق (ع) دریافت نمود. مدتی بعد به خدمت سربازی اعزام شد. پس از گذراندن دوره ی خدمت به استخدام آموزش و پرورش قم درآمد و به عنوان مربی ورزش به دانش آموزان مملکت خدمت کرد. 
در تظاهرات مردمی علیه رژیم پهلوی فعالیتی چشم گیر داشت. با شعارهای کوبنده سعی می کرد مردم را با حقایق آشنا کند تا دست از مبارزه برندارند. جوانان را با خیانت های شاه ملعون آشنا می کرد و به افشاگری رژیم منحوس پهلوی می پرداخت. 
با ورود امام خمینی (ره) در کمیته ی استقبال حضور یافت تا علاقه و ارادت خود را به امام خمینی (ره) نشان دهد. به دلیل حضور فعالش در کمیته ی انقلاب، به کمیته 9 وابسته به مسجد نوری پیوست. در کنار شغل معلمی، 4 روز در هفته به صورت افتخاری در کمیته ی شهر تهران خدمت می کرد. 
او که از فجرآفرینان انقلاب اسلامی بود، پس از طلوع روزهای آزادی و برقراری حکومت اسلامی به دست رهبر کبیر انقلاب اسلامی،در تاریخ 24/5/1358 در مسجد محل خدمت خود در سن 25 سالگی هدف گلوله ی یکی از منافقین قرار گرفت و سرانجام روح پاکش به سرزمین ملائک عروج کرد و به وصالی عاشقانه دست یافت. پیکر پاکش در جوار امامزاده احمدبن قاسم به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 محمد گلدوی

محمد گلدوی

زندگینامه

محمد اهل سیستان و بلوچستان بود. در سختی بزرگ شد و درد کشید، تعمیر کار و برق کار بود. پدرش برای کسب روزی حلال برای فرزندانش، با سختی و زحمت فراوان، کار کرد و مدت 23 سال خادم مسجد جامع شهر بود. محمد در مسجد به دنیا آمد، در مسجد بزرگ شد و در مسجد هم جان به جان آفرین تسلیم کرد. کمی که بزرگتر شد، در حوزه مقاومت روح الله فعالیت نمود و امور حوزه بسیج را انجام می داد. یک ماه رفت کربلا و در بازسازی عتبات، همکاری کرد. سفری نیز برای زیارت بیت الله الحرام رفت. برای مدتی دسته رزمی حوزه مقاومت روح الله را همراهی می کرد. نزدیک دو ماه در حوالی گمرگ به طرف جاده "میرجاو" ایست بازرسی داشتند و او در ایست حاضر بود. سرانجام نیز در عملیات تروریستی مورخ 24 تير ماه 1389 همزمان با برگزاری جشن میلاد امام حسین(ع) و دعای کمیل در ساعت 20:21 در مقابل مسجد جامع زاهدان و بر اثر انفجار تروریستی عامل انتحاری به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از