کبری تلخابی
![]() |
زندگینامه |
کبری تلخابی
نام پدر: علی اصغر | تاریخ تولد: 1317/04/10 |
محل تولد: ایران - مرکزی - اراک - ضیاآباد | تاریخ شهادت: 1366/05/09 |
محل شهادت: مکه | طول مدت حیات: 49 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای امامزاده علی ابن جعفر(ع)-ردیف15-شماره 753-قم |
زندگینامه
دهم تیرماه سال 1317 در روستای«ضیاءآباد» اراک به دنیا آمد. به دلیل نبودن مدرسه در روستا، به مدرسه نرفت. بسیار جوان بود که به عقد«علی تلخابی» درآمد. ثمره ازدواجشان هفت پسر و دو دختر بود. کبری به همسرش که لحاف دوز بود و گاهی برای گذراندن زندگی کشاورزی می کرد،احترام بسیاری می گذاشت. به او رسیدگی می کرد و تا وقتی مردش در منزل بود، کنار او می ماند و این را بر کارهای دیگرش مقدم می دانست.
علی تلخابی از سن 12 سالگی که پدر خود را از دست داده بود، با چوپانی زندگی خود، مادر و سه برادرش را تامین کرده بود. بعد از انقلاب که مردم با کمبود گندم روبه رو بودند، او مثل سال های قبل، خمس مالش را می پرداخت. کبری نگران تامین آذوقه سال بود. اما علی که از کودکی رو پای خود ایستاده بود، او را دلداری می داد.
-خدا بزرگ است، اگر خمس این گندم را ندهیم،مال حرام را به زندگیمان وارد می شود. بچه هایمان این را می خورند و مال حرام، در تربیت آن ها تاثیر می گذارد. کبری که حرف های مردش را منطقی دید، دیگر چیزی نگفت. سال 1356 همگی به قم رفتند. در کانون تظاهرات و فعالیت های انقلابی قرار گرفته بودند. همراه بچه ها در همه برنامه ها و مجالس مذهبی شرکت می کردند.
با شروع جنگ، کبری پسرانش را به دفاع از مرزها تشویق کرد. احمد و ابوالقاسم هر دو به جبهه رفتند. احمد در سال 1361 حین عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه به شهادت رسید. پس از او ابوالقاسم پس از دومین سالگرد برادرش حین عملیات بدر و در «هورالعظیم» به شهادت رسید.
کبری در تشییع پیکر او پیشاپیش جمعیت گام بر می داشت و شعار می داد:
این گل پرپر ماست
هدیه به رهبر ماست
این گل پرپر از کجا آمده؟
از سفر کرب و بلا آمده.
او می گفت و مردم تکرار می کردند.
همسر کبری پس از شهادت پسرانش، خود را موظف به خدمت دید، گفتند«نرو! دو پسرت شهید شده اند!»
غرورش جریحه دار شد. گفت:«هرکس وظیفه خودش را انجام می دهد و وظیفه من هم بر عهده خودم است.»
خواب دیده بود راه کربلا باز شده، اما او در گروه های عازم کربلا نیست. در نماز جمعه شنید که جبهه به نیرو احتیاج دارد. ثبت نام کرد و چند روز بعد به جبهه رفت. در عملیات والفجر هشت که به آزادسازی شهر فاو منجر شد، به شهادت رسید.
کبری باردار بود که همسرش را از دست داد. در مراسم ختم علی، یکی از اقوام کنار او نشست که تسلیت بگوید.
-دو فرزندت به شهادت رسید؛ کافی نبود که از عاقبت کار بترسی و مانع از رفتن همسرت بشوی؟!
او که برای حفظ ظاهر و برای کوری چشم منافقان صبوری می کرد، با شجاعت جواب داد«من هم می خواهم شهید بشوم. آن وقت که خبر شهادت من را آوردند، می فهمید!»
کف دستش علامت به اضافه کشید.
-این خط و این نشان!
برای کمک به جبهه، از هر چه در خانه داشت، دریغ نمی کرد. نان و برنج به منطقه می فرستاد. در بمباران شهرها بچه هایش به او پیشنهاد دادند که مدتی برای حفظ جانشان به روستا بروند، کبری قبول نکرد.
-تا وقتی امام خمینی در جماران است، ما هم از جایمان تکان نمی خوریم. نماز جمعه اش ترک نمی شد. همه بچه ها را هم با خود می برد؛ ریز و درشت. هر وقت راهپیمایی بود، جلوتر از بقیه پرچم دار می شد. اغلب با دخترش فاطمه می رفت.
روز قدس بود و گرما بیداد می کرد. بعد از راهپیمایی به نماز جمعه رفتند. وقتی به خانه برگشتند، درد زایمانش شروع شد و ساعتی بعد پسرش به دنیا آمد. او را حسن نامید. پسری که پدرش را ندیده بود.
پس از آن نیز نوزادش را در آغوش می گرفت و همراه بچه هایش هر جمعه به نماز جمعه می رفت. فاطمه می گوید:«از نماز جمعه بر می گشتیم که قم بمباران شد. روی پل نیروگاه بودیم. مردم به طرف پناهگاه می دویدند. مادرم،حسن را که چندماهه بود، روی دستش بلند کرده بود و فریاد می زد:«الله اکبر!»
با شعارهای او مردم آرامش گرفتند و آنها هم تکبیر می گفتند. خیلی مراعات می کرد که با نامحرم هم کلام نشود. وقتی از تلویزیون برای مصاحبه آمده بودند، گفت:«من مصاحبه نمی کنم. پسرم حرف بزند. هر چه او بگوید، من قبول دارم. حرف من و پسرم یکی است.»
برای سفرحج آماده می شد. حسن یک ساله را به مادربزرگش سپرد. بچه ها دلهره داشتند. گفتند:«مادر مراقب باشید یک وقت توی راهپیمایی برائت از مشرکین شرکت نکنید.»
لبخندزد.
-اتفاقا من در مراسم برائت، پرچم اسلام را دستم می گیرم و جلوتر از همه حرکت می کنم.
در راهپیمایی برائت از مشرکین بین جمعیت شعار می داد که پلیس عربستان به آنان حمله کرد و زنان و مردان زیادی را به شهادت رساند. او نیز در تاریخ 9 مردادماه سال 1366 در سن 49 سالگی به شهادت رسید.
پیکر پاک او را هشتاد روز بعد به وطن بازگرداندند و در گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) قم به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |