مرتبه
تاريخ : یک شنبه 17 اردیبهشت 1396 

رقیه رضایی لایه

 
زندگینامه
 
وصیت نامه

رقیه رضایی لایه

 

نام پدر: محمدعلی تاریخ تولد: 1344/01/22
محل تولد: ایران - قزوین - قزوین تاریخ شهادت: 1366/05/09
محل شهادت: مکه طول مدت حیات: 22 سال
مزار شهید: گلزارشهدای قزوین


 

زندگینامه

بیست و دومین روز از بهار سال 1344 چراغ خانه محمدعلی رضایی لایه در شهر قزوین با تولد دختری که او را رقیه نامیدند، روشن و دل مادری به چهره مظلوم و زیبای دختری که آرامش و متانت از همان روزهای نخست تولد در وجهش دیده می شود، شاد شد. خانواده رضایی در شهر قزوین به دلیل تقید و اصالتشان سرشناس و محترم بودند و رقیه که در دامن خانواده ای مومن دیده به جهان گشوده بود؛ با تربیت صحیح اسلامی مراحل کودکی و بالندگی خود را سپری می کرد. مهر سال 1349 بود که پشت میز و نیمکت های مدرسه نشست و این تاریخ آغازی برای رشد توانایی ها و شکوفایی استعداد های او شد. 
رقیه در مدرسه به ذکاوت، ادب، متانت، و استعداد فوق العاده در یادگیری شناخته شد و توانست در طول سال های تحصیل هم چنان پله های نردبان موفقیت را یکی پس از دیگری به سوی افق روشن معلمی طی کند. سال های نوجوانی رقیه با سال های مبارزات ملت ایران علیه رژیم شاهنشاهی مصادف شده بود و او که از طریق خانواده پشتوانه فرهنگی و معنوی خوب و قوی برای درک خواسته های ملت ایران، تحت رهبری امام خمینی (ره) داشت علاوه بر تلاش و جدیت در تحصیل، گام های انقلابی و جهادی خود را در مبارزه علیه مظاهر فساد و بی بندباری نظام شاهنشاهی برداشت. 
رقیه رضایی که در سال های 1356 و1357 دوران نوجوانی خود را می گذراند با شرکت در برنامه های مذهبی و خواندن کتاب و جزوات انقلابیون با تحول عظیم فکری و معنوی علی رغم این که جزء شاگردان ممتاز دبیرستان بود برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت. خانواده اش در خصوص منش و طرز فکر رقیه درباره مسایل فرهنگی می گویند: رقیه با افکار خداگونه ای که در سر داشت نمی توانست شاهد فقر فرهنگی در مناطق محروم کشور باشد از این رو بار سفر به استان کردستان را با کوله باری از عشق به مردم و اعتلای فرهنگ و نظام اسلامی بست و به دیار خطر سفر کرد تا بتواند به عنوان معلم تربیتی برای مردم مظلوم آن دیار قدمی خیرخواهانه بردارد. 
رقیه رضایی که حال جوانی برومند و تحصیل کرده شده بود در کردستان منشا خدمات ارزنده ای شد و مردم آن سامان فعالیت های فرهنگی و تربیتی او را هرگز از یاد نخواهند برد. اما دست روزگار و نیاز مردم استان سیستان و بلوچستان مدتی میزبان حضور رقیه در جمع مردم نیازمند زاهدان را فراهم کرد و معلم با خدا و مهربان قزوینی دیار کردستان را به جنوب شرقی ایران کشاند. در این نقطه از خاک وطن هم خانم معلم رقیه رضایی لایه توانست خدمات ارزنده ای انجام داده و شاگردان نمونه ای را تربیت کند. 
سال 1366 رقیه رضایی با همسرش آشنا شد و طی مراسم ساده ای به خانه بخت رفت. در آن دوران رقیه به عنوان معلم تربیتی، مسئولیت امور تربیتی یکی از دبیرستان های شهر قزوین را برعهده داشت و توانسته بود کارهای زیبا و موثری در زمینه های پرورشی در قالب برنامه های مذهبی، آشنایی دانش آموزان با احکام، بالا بردن سطح اعتقادی دانش آموزان انجام دهد. 
وی علاوه بر این که در دبیرستان به شغل مورد علاقه خود یعنی معلمی می پرداخت هنوز انگیزه ها و خواسته های خود را با عضویت و فعالیت در حزب جمهوری اسلامی و اداره یکی از کانون های حزب دنبال می کرد. 
بعد از فرمان امام خمینی مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفین در سال 1358 رقیه رضایی که حال چهره ای شناخته شده در امور فرهنگی برای اهالی فرهنگ و انقلاب بود به عضویت بسیج مستضعفین در آمد و به عنوان مربی آموزش نظامی و عقیدتی در این ارگان مردمی مشغول به فعالیت شد. از حضور خانم رضایی در دبیرستان در ذهن دانش آموزانش خاطرات زیبایی نقش بسته است او معلمی دلسوز و عاشق بچه های مدرسه بود. 
برای خانم رضایی دانش آموزان آن قدر اهمیت داشتند که علاوه بر دقت در امور تربیتی شان به رفع مشکلات خانوادگی به خصوص مادی آن ها توجه داشه باشد. او در فرصت هایی که داشت با دانش آموزانش صحبت می کرد. خانواده های مستمند را شناسایی کرده و از آن ها دست گیری می کرد. خانم رضایی در نظر دانش آموزانش، اخلاقی نیک داشت که شوخ طبعی و بیان شیوا در راهنمایی بچه ها، صحبت هایش را دلنشین و تاثیرگذار می کرد. 
به قولی صحبت هایش از دل بود، لاجرم بردل هم می نشست. به گفته نزدیکانش، خصلت های زیبای اخلاقی و انسانی او همراه با مهربانی ها، شوخ طبعی ها، آرامش و وقاری که در رفتار و کردار داشت همه را مخلص و شیفته خود کرده بود و با همین ویژگی ها بود که می توانست با رخنه در دل دختران جوان نقش بسزایی در هدایت و راهنمایی آن ها داشته باشد. 
همسرش می گوید: (مادیات برای رقیه اهمیت نداشت؛ مهریه او یک سفر حج بود و چهارده سکه طلا. او در همه شئونات زندگی، بخصوص زندگی زناشویی و همسرداری اش رضای خدا را در نظر می گرفت. از حرف های پراکنده پرهیز داشت و غیبت نمی کرد. از همان روزهای اول آشنایی رقیه از فنا صحبت می کرد و می گفت «این امکان و فرصت نصیب مردها شده که به جنگ بروند، اما برای زن ها چنین امکانی فراهم نیست؛ دوست دارم به گونه ای از دنیا بروم که اجر و مزد شهدا را داشته باشم». 
ماه ذی الحجه سال 1366 رقیه رضایی با خانواده و نیابت از مادرش به سفر حج واجب مشرف شد. سفری که شاید سالیان سال آرزوی آن را داشت و آن را کابین ازدواج خود قرار داده بود. 
در آن روزهای زیبای سفر به خانه خدا باز هم رقیه به فکر جهاد و شهادت بود در حسرت این آرزو رو به خانواده کرد و گفته بود: «... باید با آب زمزم غسل شهادت کنم!!» به راستی " رقیه رضایی لایه" به جز عشق به دانش آموزان، انقلاب و وطن، به جز دغدغه های همسرداری، دل مشغولی و عشقی والاتر داشت و آن هم شهادت بود و دیگر هیچ... او همه چیز را برای خدا می خواست و سیر الی الله مسیر حرکت الهی او بود. 
در روز برائت از مشرکین با سایر حاجیان زائران بیت الله الحرام، جایی که مامن و پناهگاه موجودات است و ریخته شدن خود در آن مکان مقدس حرام است در راهپیمایی برائت از مشرکین شرکت کرد تا بار دیگر انزجار خود را از ظلم و ستم و ایادی استکبار جهانی نشان دهد در حالی که هیچ کس نمی توانست حتی فکرش را بکند در سر مزدوران آل سعود برای برهم زدن این مراسم و به خاک و خون کشیدن حاجیان چه نقشه شومی می گذرد. 
در روز برائت از مشرکین، رقیه رضایی هم که مشت های گره کرده خود را رو در روی استکبار جهانی گرفته بود بربال های فرشتگان! نه شاید حتی بلند پرواز تر از آن ها با وداع دنیای خاکی و فانی جنت نشین شد و چون پرستوی مهاجر الی الله به زیبایی هر چه تمام تر به شایستگی یک معلم فداکار به آرزوی دیرینه خود رسید. 
وی در تاریخ 9 مردادماه سال 1366 در سن 22 سالگی در مکه به شهادت رسید. 
مزارش در گلزار شهدای قزوین قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / -



 

ارسال توسط مهدی گلشنی
آرشيو مطالب
پیوندها
طراح قالب

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ