مرتبه
تاريخ : جمعه 12 مرداد 1397 

غلام حسین آخرتی


غلام حسین آخرتی

 

نام پدر: علي محمد تاریخ تولد: 1346/03/30
محل تولد: ایران - خراسان - فریمان - گاودوشه تاریخ شهادت: 1362/05/24
محل شهادت: مهران طول مدت حیات: 16 سال
مزار شهید: بهشت رضا(ع)-خراسان


 

زندگینامه

غلام حسین آخرتی، فرزند علی محمد، در سی امین روز از خرداد ماه سال 1346 در روستای گاودوشه از توابع فریمان متولد شد.
«به نماز خواندن علاقه داشت. در همان دوران کودکی یک قوطی کبریت به جای مهر می گذاشت و نماز می خواند و وقتی بزرگ تر شد نماز را به جماعت در مسجد ادا می کرد. به نماز جمعه اهمیت می داد.» قرآن را در همان دوران کودکی آموخت و به قرائت آن می پرداخت. در جلسات قرآن، مراسم مذهبی، عزاداری ها و سینه زنی ها شرکت می کرد و در این مراسم از حضار پذیرایی می کرد. در روز تولد امام زمان(عج) شربت درست می کرد و در سر چهار راه ها بین مردم پخش می نمود. 
مطیع اوامر پدر و مادر بود. همیشه خنده بر لب داشت. به دیدن اقوام می رفت و اگر احتیاج به کمک داشتند، مضایقه نمی کرد. 
دوران ابتدایی را در همان روستا گذراند. بعد به مشهد آمدند و تا کلاس دوم راهنمایی تحصیل کرد و به علت وضعیت نامساعد اقتصادی خانواده، ترک تحصیل نمود و به شغل گچ بری و بنایی پرداخت و از این راه به خانواده اش کمک می نمود. به افراد مستضعف کمک می کرد. در توزیع مواد غذایی و ارزاق مایحتاج عمومی فعالیت گسترده ای داشت. به مادیات اهمیت نمی داد. به ساده زیستن توجه داشت. نسبت به ناموس و حلال و حرام مقید بود. 
در دوران انقلاب، در صحنه های مختلف فعالیت داشت. به راه پیمایی می رفت. به پخش اعلامیه می پرداخت. در تظاهرات یکشنبه خونین شرکت داشت. 
در سال 1359، عضو بسیج مسجد حجه بن الحسن بود. در کشیک های شبانه شرکت می نمود. 
روزها کار می کرد و شب ها را تا پاسی از شب در مسجد و بسیج به سر می برد. پولی را که از زحمت کشی به دست می آورد خرج انقلاب، بسیج و کتابخانه می کرد. 
او مسئول پایگاه مسجد حجه بن الحسن بود. جلسات دعای توسل، کمیل و ندبه و از همه مهمتر کتابخانه عمومی را راه اندازی نمود. هدفش مقابله با تهاجم فرهنگی بود. او می گفت: «ما باید جوانان را در مقابل تهاجم فرهنگی واکسینه کنیم. این کتابخانه نوعی واکسن است که جوانان به انحراف کشیده نشوند.» 
او برای خدا خدمت می کرد. هیچ چشم داشتی نداشت. اخلاص در عمل داشت. هر جا که اسم یا نام شخص برده می شد او خودش را از چشم دور نگه می داشت که مبادا اسمی از او برده شود واز او تقدیر به عمل آید. می گفت: ما برای خدا کار می کنیم و او خود اجرا و مزد ما را خواهد داد. 
او معلم دلسوزی برای بسیجیان بود. با عطوفت و مهربانی در جذب افراد به بسیج بسیار فعال بود. با وجود کشیک های زیاد، در نماز جماعت و جمعه شرکت می نمود. 
کلاس های نهضت سوادآموزی در پایگاهش برگزار کرد. او انجمن اسلامی را در مسجد بنیان گذاری کرد. مسئول تربیت بدنی ناحیه بود. 
مدت سه ماه در درگیری های کردستان شرکت نمود. 
او به فرموده امام- که جبهه را از همه چیز واجب تر می دانستند- به جبهه رفت. می گفت: «اسلام در خطر است».
در عملیات های مختلفی از جمله والفجر مقدماتی، والفجر1و2 حضور داشت. او در جبهه بی سیم چی، خط شکن و فرمانده گروهان در لشکر5 نصر و در واحد اطلاعات_ عملیات تیپ امام جعفر صادق بود. 
یک بار در منطقه کله قندی مجروع شد که او را به پشت جبهه منتقل کردند که قبل از بهبودی کامل جهت شناسایی به منطقه والفجر3 برگشت. 
در سال 1361، به خاطر علاقه زیادش به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عضو آن نهاد شد. 
به او پیشنهاد ازدواج کردن دادند ولی قبول نکرد، گفت: «با ازدواج مسئولیت زندگی زیادتر می شود و از مسئولیت اصلی_ که حضور در جبهه است- باز می مانم.» 
«از جبهه صبحت می کرد و می گفت: ما از صبح تا شب در سنگر هستیم، چون بعضی مواقع تیر باران دشمن زیاد است و نمی توانیم بیرون بیاییم. فقط نماز می خوانیم. چون نمی توانیم وضو بگیریم با خاک تیمم می کنیم.» 
به خانواده اش توصیه می کرد: «اگر به شهادت رسیدم. گریه و زاری نکنید، ناراحت نباشید، به شهادتم افتخار کنید. صبور و بردبار باشید. حجاب اسلامی را رعایت کنید. قرآن را یاد بگیرید.» 
غلام حسین آخرتی در 24 مرداد 1362 در منطقه مهران در جریان عملیات والفجر3 به علت موج انفجار در 16 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل گشت. پیکر مطهرش در 31 مرداد 1362 تشییع و در بهشت رضا(ع) شهرستان مشهد به خاک سپرده شد. بردارش محمدرضا نیز از شهدای ایران اسلامی است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
کتاب تا مرز روشنایی جلد 1 (فرهنگنامه خانواده های دو شهید به بالا استان های خراسان)، صفحه:28، تاریخ: - / - / -





 

ارسال توسط مهدی گلشنی
آرشيو مطالب
پیوندها
طراح قالب

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ