گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


خوب گوش کن. می شنوی؟!
انگار از دور دست ها صدایی می رسد. صدایی محزون و غریب
نه...! انگار صدا آنقدرها هم دور نیست. همین نزدیکی هاست. خوب گوش کن ببین می شنوی چه می گوید؟

"من برای اصلاح دین جدم و احیای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم"




 نگاشته شده توسط حسین ترکی در جمعه 19 آذر 1389  ساعت 7:52 PM نظرات 0 | لينک مطلب

 

حاج میرزا حسن خان جابری انصاری

ملقب به «صدرالادباء» در سال 1287 هـ.ق در شیراز متولد شد. هنوز چهار سال بیشتر نداشت که با خانواده خویش به اصفهان مهاجرت کرد. در این زمان مقدمات علوم را نزد پدرش فرا گرفت . دوران تحصیل او نزد پدرش 13 سال طول کشید و با مرگ نابهنگام وي به بیماري قولنج، پایان یافت. در این مدت میرزا حسن کتب متداول صرف و نحو و بعضي متون ادب را فرا گرفت. آنچنانکه در 16 سالگی به دستور پدر، شرح ملا علی قاری را بر فقه ابو حنیفه از عربي به پارسی ترجمه نموده و همگان را شگفت زده کرد. میرزا حسن از محضر عالمانی چون آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی ، شیخ محمد حسن نجفی ، سید محمد باقر درچه ای کسب علم نمود. در انقلاب مشروطییت ، بزرگان اصفهان او را به وکالت خویش در مجلس برگزیدند ولی بجهاتی نپذیرفت و به روزنامه نگاری روی آورد و مجله «گنجینه انصار» را منتشر کرد.

در سال 1326ق محمد علی شاه قاجار دستور دستگیری وي را به علت همکاری  در برپایی انقلاب مشروطه صادر کرد. اما قبل از رسیدن مأموران میرزا حسن برای زیارت عتبات عالیات از طریق شهرکرد به طرف عراق حرکت کرد و از حادثه جان سالم به در برد.

او یک سال در عتبات مقدسه اقامت کرد و از محضر درس آیت الله حاج سید اسماعیل صدر استفاده نمود و به اجازه ایشان معمم شد. پس از بازگشت به ایران و استقرار مشروطیت به درخواست آيت الله شهيد سید حسن مدرس ریاست محکمه جزای عدلیه اصفهان را پذیرفت و لیکن بخاطر دخالت های کنسولگری روس پس از چند ماه استعفاء کرد.

وی نویسنده آثار مهمی چون: تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، تاریخ نصف جهان و همه جهان، آگهی شهان از کار جهان،آفتاب درخشنده و آثار دیگر است.

همچنین کتاب تفسیر حسن که تفسیر سوره حمد  و آیات نخست سوره بقره است از دیگر تالیفات ایشان مي باشد.

این ادیب فرزانه در سال 1376 هـ .ق دار فانی را وداع گفت و در تکیه بابا رکن الدین به خاک سپرده شد.
 



 نگاشته شده توسط حسین ترکی در دوشنبه 8 آذر 1389  ساعت 10:46 AM نظرات 0 | لينک مطلب



عرفه روز نیایش و بندگی ٬ روز توبه و استغفار٬روز بخشوده شدن ٬
روز پاک شدن از گناهان و تیرگی های دل و جان است



__________________

تا وعده قیامت تو صبر می کنیم
بر داغ بی نهایت تو، صبر میکنیم
ای ازتبار آینه و آفتاب و عشق
تا مژده زیارت تو، صبر میکنیم



 نگاشته شده توسط حسین ترکی در سه شنبه 25 آبان 1389  ساعت 10:12 PM نظرات 0 | لينک مطلب


خدایا! مرا شاکر و صابر گردان و مرا در چشم خویش خوار و در نظر مردم بزرگوار گردان .
خدایا! در همه کارها عاقبت ما را به خیر کن و ما را از خواری دنیا و عذاب آخرت نگهدار .
خدایا! مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوا عزیز کن و به عافیت زیبایی ده .
خدایا! از زوال نعمت و تغییر عافیت و غضب ناگهانی و همه چیزهایی که مایه ناخشنودی توست به تو پناه می‌برم .
خدایا! از اخلاق بد و اعمال بد و هوس‎های بد و مرض‎های بد به تو پناه می‌برم .
خدایا! سحرخیزی را بر امت من مبارک ساز .
خدایا! تو را به غیب دانی و قدرتی که بر آفرینش داری سوگند می‌دهم تا موقعی که زندگی را برای من بهتر می‌دانی مرا زنده نگهدار و موقعی که مرگ را برای من بهتر می‌دانی مرا بمیران .
خدایا! از تو می‌خواهم که ترس خود را در آشکار و نهان نصیب من کنی و در حال خشنودی و خشم کلمه اخلاص را به زبان من جاری نمایی و در حال فقر و توانگری میانه‌روی را شعار من سازی .
خدایا! چنان که خلقتِ مرا نیک کردی سیرتم را نیز نیک کن .



 نگاشته شده توسط حسین ترکی در دوشنبه 24 آبان 1389  ساعت 4:41 PM نظرات 0 | لينک مطلب

 ‹‹بابارکن الدين››

نامش«مسعود بن عبدالله»و لقبش«رکن الدين»و از اهالي بيضاء «در شيراز استان فارس»است. اما نسبت «انصاري» که برخي به وي داده اند   بي مدرک بوده و نام کاملش«بابارکن الدين مسعود بن عبدالله بيضاوي» است.

«بابا» در قديم به دو گروه اطلاق مي شد و يکي از آن دو گروه عارفان و زاهدان و قطبها بودند؛ اين عده اغلب در قرنهاي هشتم و نهم مي زيستند و قبرهاي زيادي از اينها در اصفهان است و از آن رو که رکن الدين مسعود هم از اين گروه بود وي نيز بابا لقب گرفت. تاريخ تولد وي روشن نيست اما وفاتش در(يکشنبه26/ربيع الاول769ق)رخ داده است.

وي آنگونه که خود نوشته از کودکي معاني توحيدي را ادراک مي کرده و در عرفان علمي شاگرد کمال الدين عبدالرزاق کاشاني و داوود بن محمود قيصري بوده درطريقه سير و سلوک نيز ظاهرا از سلسله سهرورديان است و گويند استادش درعرفان عملي بابابيات است. همچنين نوشته اند که شاه نعمت الله ولي مقدمات علوم رانزد رکن الدين شيرازي تحصيل کرد. مرقد بابارکن الدين- که در زمان حيات خود نيزبا عزت  و احترام مي زيست- پس از رحلت وي تاکنون محل توجه و زيارت و توسل مردم و بزرگان و عرفا بوده و سالها پس از رحلتش کرامتي هم از او رخ داد:

روزي مرحوم بهاءالدين محمدعاملي- مشهور به شيخ بهائي- با عده اي از بزرگان به زيارت اهل قبور مي روند. به قبرستان تخت فولاد که    مي رسند هنوز نفس تازه نکرده بودند که شيخ بهائي به اطرافيان خود فرمود: «من چيزي شنيدم آيا شما هم شنيديد؟» حاضران گفتند:«ما چيزي نشنيدم و اصلاً کسي سخني نگفت !» مرحوم شيخ بهائي جمله اي را که شنيده بودبه آنان نگفت و به خانه بازگشت و در خانه را به روي خود بست و شروع به گريه و تضرع وتوجه به آخرت نمود و تقريبا شش ماه بعد، دارفاني راوداع کرد و جسدش را از اصفهان به مشهد برده و دفن کردند.

مرحوم محمد تقي مجلسي مي نويسد: من از نزديکان شيخ بهائي بودم و او به من فرمود: «من به آماده شدن براي مرگ خبرداده (وامر) شدم» و آن جمله اي که262 سال پس از رحلت بابارکن الدين از قبر وي , خطاب به شيخ بهائي گفته شد اين بود: «شيخنا! درفکرخودباش !»

بقعه بابارکن الدين يکي از اماکن عبادت و رياضت مرحوم شيخ حسن علي نخودکي  اصفهاني بود. مرحوم حاجي کرباسي نيز به بابا رکن الدين اعتقاد تام داشت و به زيارتش مي رفت. بزرگ ديگري که به زيارت وي مي رفت فقيه عارف حضرت آيت الله سيدعبدالکريم رضوي کشميري بود. مرحوم کشميري از قبور علماء به قبر استادش مرحوم آيت الله سيد علي قاضي در وادي السلام نجف و بابارکن الدين در قبرستان تخت فولاد اصفهان زياد اهميت مي داد و اين دو را ممتاز مي شمرد و مي فرمود: «بابارکن الدين روح و ريحان است» . «من هر وقت در زندگي، مشکلي برايم رخ مي دهد، يک سوره ياسين براي بابا رکن الدين مدفون در قبرستان تخت فولاد اصفهان مي خوانم، مشکلم حل مي شود.»  نيز مي فرمود: « بر مرقد رکن الدين خواستم بفهمم ذکر او چه بوده الهامم شد که ذکرش(لااله الاالله) بوده است».

بابارکن الدين شرحي مبسوط به زبان فارسي بر کتاب فصوص الحکم از محيي الدين ابن عربي نگا شته و خود در حل مشکلات و رموز آن از نعمان خوارزمي استفاده کرده و به تشويق همين استادش آن را به  پايان رسانده. بابا خود مي نويسد: «نمي خواستم شرحم را از مسوده  پاک نويس کنم اما در رويائي به من فرمودند: «و اما به نعمه ربک فحدث!»و در اثر اين امر،آن را به انجام رساندم . شرح رکن الدين بر فصوص  «نصوص الخصوص في ترجمه الفصوص» نام دارد و خلاصه اي از شرحهاي قبلي اين کتاب مخصوصا شرح کاشاني و قيصري است به علاوه مطالب و ره آوردهاي علمي و عرفاني تازه خود،که بر آنها افزوده است. در مقدمه اين کتاب گفته که قصد دارد کتابي در کليات عرفان بنگارد و معلوم نيست آيا آن را نوشته يا خير؟ اثر ديگرش«معلوم الخصوص من مفهوم الفصوص»است که ناتمام مانده؛ همچنين کتابي به نام «کشف الضر في نظم الدر»در شرح قصيده تائي بزرگ ابن فارض و رساله ي ديگري هم بنام «قلندريه»دارد.

بابارکن الدين از قديمي ترين دانشمنداني است که در اصفهان به خاک سپرده شده و تا چندي پس از عهد صفوي قبرستان تخت فولاد را هم

 « قبرستان بابا رکن الدين» مي گفتند حتي پل خواجو را -که در معبر آن مقبره واقع شده«پل بابارکن الدين» مي ناميدند.

اصل بناي بقعه اش مربوط به دوره مغولي است و سپس درعهد صفوي- در زمان شاه عباس اول ودوم- مرمتي در آن به عمل آمده و در  دوره هاي بعد چند بارديگر هم تعمير و تزئين شده است. گنبدش به صورت«کلاه درويشان»  يعني ترک ترک و به شکل هرمي وکثيرالاضلاع ساخته شده؛ داراي خصوصيت نجومي و ساعت افتابي است به اين صورت که حرکت سايه و نور افتاب از هر ترکي تا ترک ديگر معادل يک ساعت است. گنبد، دوازده ترک دارد وبناي بقعه، بر پنج پايه يا پنج قائده استوار است. قبر بابارکن الدين در صفه يا ايوان کوچکي که در سمت چپ شخصي که وارد بقعه مي شود قرار دارد.
 *********
معماري تكيه باباركن الدين

آرامگاه باباركن الدين با گنبدي تركين و فيروزه اي در حاشيه خيابان سعادت آباد با چشم اندازي زيبا، از عناصر شاخص معماري تخت فولاد به شمار مي آيد كه بر ساير ابنيه موجود در تخت فولاد اشراف دارد.

بناي تكيه به عهد ايلخانان بر مي گردد كه محل عبادت و رياضت باباركن الدين عارف نامدار عصر ايلخاني بوده كه پس از وفات به سال769هـ .ق در همان جا به

خاك سپرده شده است و بقعه اي بر سر مزارش بنا گرديده كه در عهد صفوي تجديد بنا و مرمت شده است.

سبك معماري بنا رازي و از نوع مرسوم عهد ايلخاني مي باشد. بقعه با پلاني 5 ضلعي كه صحني مخمس با پنج ايوان همسان را شامل مي شود كه ايوان شرقي محل قبر باباركن الدين مي باشد. سقف بنا گنبدي دو پوش مي باشد كه پوش داخلي آجري مدور و پوش خارجي به صورت رك دوازده ترك كه با كاشي هاي فيروزه اي، سياه و سفيد پوشيده و مزين به نقوش و طرح هاي اسليمي مي باشد.

سردر ورودي تكيه كه در پيشخوان شمالي قرار گرفته داراي كتيبه اي است به خط ثلث محمد صالح مولوي اصفهاني. نماي بيروني بقعه كه به علت اضافه شدن پيشخوان شمالي، هفت ضلعي مي باشد به صورت طاق نماهايي با لچكي هاي منقوش و كاشي كاري شده چشم را مي نوازد. اتاق هايي در طرفين پيشخوان ورودي و سنگابي مكعب شكل در مقابل اتاق ضلع شرقي قرار دارد.

بنايي آجري به سبك معماري صفوي در جبهه شمالي تكيه كه برخي آن را چله خانه مي نامند از ديگر جاذبه هاي ان تكيه مي باشند.

اين تكيه مدفن بزرگاني است همچون:

-         مسعود بن عبدا... بيضاوي، عارف برجسته قرن هشتم متوفي 769 هـ .ق

-         ميرزا حسن خان جابري انصاري مورخ، محقق و اديب متوفي 1376هـ .ق

-         ملا محمد علي نوري مازندراني عالم و عارف جليل القدر، متوفي 1253هـ .ق

-         ملا حسن نائيني آرندي عارف كامل و عالم رباني متوفي 1270هـ .ق

-         جواد مجدزاده صهباي كرماني اديب و فرهنگي، متوفي 1364هـ .ق

 



 نگاشته شده توسط حسین ترکی در شنبه 22 آبان 1389  ساعت 3:29 PM نظرات 4 | لينک مطلب


آیت‌الله بهجت ره:
 

" اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست "







حجت الاسلام فقیهی اصفهانی از اساتید حوزه علمیه قم: یکی از رفقا ما به نام آقای رجالی که خیلی رفت و آمد داشت از قدیم با حضرت آیت الله بهجت و درس ایشان را خیلی شرکت می کرد و خیلی آدم با صفا و سالم و خوبی است، ایشان چند مورد از ایشان را برای ما نقل می کرد.


یکی اینکه می گفت، آیت الله بهجت، به این راحتی هر کسی را راه نمی دادند برای ملاقات، آن هم برای ملاقات های طولانی و این حرف ها.




ولی آیت الله خامنه ای مرتب خدمت آیت الله بهجت می رسیدند و این ها یک رابطه صمیمی داشتند. زیاد و به طور مخفیانه آقا می آمدند قم و می رفتند خدمت آیت الله بهجت.
یکی از زمان هایی که ایشان می گفت زمان ملاقات این دو بزرگوار بوده است، سحر بود دو ساعت مانده به اذان صبح. ایشان می گفت که آیت الله خامنه ای گاهی سحر می آمدند. در آن موقعیت حساس می آمدند خدمت آیت الله بهجت و می رفتند. خوب این نشانه علاقه شدید آیت الله بهجت به مقام معظم رهبری است که در این موقع شب و سحر آقا را می خواستند و با هم بودند و صحبت می کردند.
بعد باز ایشان می گفتند چند سال پیش که آیت الله خامنه ای یک هفته ای تشریف آوردند قم، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابان ها.


آیت الله بهجت هم آمدند جزء جمعیت استقبال کنندگان...
حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال ! ایشان هم آمدند در جمع استقبال کنندگان آیت الله خامنه ای . ایشان می گفت که یک شخصی به ایشان گفت که حاج آقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان؟


 نگاشته شده توسط حسین ترکی در سه شنبه 27 مهر 1389  ساعت 1:44 AM نظرات 0 | لينک مطلب

امام حسن مجتبي(ع) پاسخ‌هاي جالبي به 6 سؤال يك مرد رومي درباره حق و باطل، قوس و قزح، مشرق و مغرب و خنثي پاسخ‌هاي جالبي دادند.

مرحوم قطب‌الدّين راوندى در كتاب خرايج خود آورده است كه روزى يك نفر از بلاد روم خدمت امام على عليه‌ السلام وارد شد و اظهار داشت: من يك نفر از رعيت تو و از اهالى اين شهر هستم.



حضرت خطاب به او فرمود: خير، تو از رعيت من و از اهالى اين شهر نيستى، بلكه تو از سوى پادشاه روم آمده‌اى و او چند سؤال براى معاويه فرستاده است و چون معاويه جواب آنها را نمى‌دانست به من ارجاع شده است.

آن شخص گفت: بلى، صحيح فرموديد؛ معاويه مرا به طور محرمانه نزد شما فرستاد تا جواب مسائلم را از شما دريافت دارم و اين موضوع را كسى غير از ما نمى‌دانست.

پس از آن على عليه‌السلام فرمود: آنچه مى‌خواهى از اين دو فرزندم سؤال كن كه جواب كافى دريافت خواهى داشت.

آن شخص گفت: از حسن مجتبى عليه‌السلام سوال مى‌كنم و چون آن شخص رومى نزد امام حسن (ع) آمد پيش از آن كه سخنى مطرح شود، حضرت به او فرمود: آمده‌اى تا سؤال كنى كه فاصله بين حق و باطل چيست؟، بين زمين و آسمان چه مقدار فاصله است؟، بين مشرق تا مغرب چه مقدار مسافت است؟، قوس و قزح (يعنى رنگين كمان) چيست؟، خنثى به چه كسى گفته مى‌شود؟ و آن ده چيزى كه يكى از ديگرى محكم‌تر و سخت‌تر مى‌باشند، كدامند؟

مرد رومى با حالت تعجّب گفت، بلى، سوال‌هاى من همين‌ها است.

امام حسن مجتبى عليه‌السلام در اين موقع به پاسخ سؤال‌ها پرداخت و فرمود: بين حق و باطل چهار انگشت است، آنچه با چشم خود ديدى حق و آنچه شنيدى باطل است.

فاصله بين زمين و آسمان به اندازه دعاى مظلوم بر عليه ظالم است و نيز تا جايى كه چشم ببيند.

همچنين فاصله بين مشرق تا مغرب به مقدار سرعت گردش و حركت خورشيد در يك روز خواهد بود.

و امّا قوس و قزح؛ قوس علامتى است از طرف خداوند رحمان براى در امان ماندن موجودات زمين از غرق شدن و ديگر حوادث مشابه آن و قزح نام شيطان است.

... از مرگ محكم‌تر و نيرومندتر، مشيت و اراده الهى است كه مرگ را برطرف مى نمايد و در روز واپسين، مردگان را زنده مى گرداند.

و اما خنثى به شخصى گفته مى‌شود كه معلوم نباشد مرد است يا زن، كه اگر هيچ نشانه‌اى نداشته باشد يا هر دو نشانه را موجود باشد به او گفته مى شود: ادرار كن، پس اگر ادرارش به سمت جلو يا بالا بود، مرد است و در غير اين صورت در حكم زن خواهد بود.

و اما جواب آن ده چيز به اين شرح است:
خداوند متعال سنگ را آفريد و به دنبالش آهن را به وجود آورد كه همانا آهن سنگ را قطعه قطعه مى‌كند و سپس آتش را آفريد كه آهن را گداخته و آب مى‌نمايد و سخت تر از آتش آب است كه آتش را خاموش مى‌كند و از آب شديدتر ابر مى‌باشد كه آن را حمل و منتقل مى‌كند و از ابر نيرومندتر باد خواهد بود كه ابر را به اين سو، آن سو مى‌برد و از باد قدرتمندتر آن نيرويى است كه باد را كنترل مى‌كند و از آن شديدتر ملك‌الموت-عزرائيل- است كه جان همه چيز را مى گيرد و مى‌ميراند و از آن مهمتر خود مرگ است كه جان عزرائيل را نيز مى‌ربايد و از مرگ محكم‌تر و نيرومندتر، مشيت و اراده الهى است كه مرگ را برطرف مى نمايد و در روز واپسين، مردگان را زنده مى‌گرداند.
- بحارالا نوار ج 43، ص 326، ح 5، الخرايج و الجرايح: ج 2، ص 572، ح 2



 نگاشته شده توسط حسین ترکی در شنبه 10 مهر 1389  ساعت 8:53 AM نظرات 0 | لينک مطلب
Uploaded Picture

 

 نام كتاب : جهاد با نفس
نام مؤ لف : شيخ حر عاملى قدس سره
مترجم : على افراسيابى

مقدمه :
كتاب ((جهاد النفس )) در مجموعه گرانسنگ حديثى ((وسائل الشيعه)) در نزد عالمان اخلاق از اهميت ويژه اى برخوردار بوده است و آن پاك نهادان همواره تشنه كامان اخلاق اسلامى و سالكان طريق را به خواندن و عمل كردن به اين كتاب شريف سفارش مى نموده اند، اين امر ما را بر آن داشت تا به ترجمه اين كتاب كه به حق ((زنده كننده دلها)) و ((شناساننده راه نيكبختى)) است همت گماريم .
ويژگيهاى اين اثر
1 - از آنجا كه اين ترجمه براى استفاده عموم است از ذكر سلسله سند احاديث كه مورد اعتنا و توجه خواص است ، خوددارى گرديده است .
2 - احاديث با دقت فراوان اعراب گذارى و به صورت مسلسل شماره گذارى شده است .
3 - احاديث در يك طرف و در طرف مقابل دقيقا ترجمه هر يك آورده شده به گونه اى كه به ندرت ترجمه كلمه اى از حديثى در صفحه بعد جاى گرفته است .
4 - هيچ يك از احاديث كتاب حذف يا تقطيع نگرديده است و تنها در يك مورد از ذكر حديثى كه در همان باب از يك معصوم دو بار تكرار گرديده است خوددارى شده است .
5 - آياتى كه در ضمن احاديث آورده شده با قلمى متمايز مشخص گرديده و نشانى هر آيه در زير صفحه ذكر شده است .
به اميد آنكه اين ترجمه مايه روشنى چشم دوستداران اهل بيت عليهم السلام و شناخت بيشتر راه و تصحيح اعمال گردد، پدر و مادر مترجم را از دعاى خير فراموش نفرماييد.
غرض نقشى است كز ما جاى ماند  
 كه هستى را نمى بينم بقايى
مگر صاحبدلى روزى ز رحمت  
 كند در حق درويشان دعايى



قم ، بهار 1380
على افراسيابى


أَبْوَابُ جِهَادِ النَّفْسِ وَ مَا يُنَاسِبُهُ
بابهاى جهاد با نفس و آنچه مناسب با اين موضوع است
1 - بَابُ وُجُوبِهِ
1 - باب وجوب جهاد با نفس

حديث :
1 - عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ
ترجمه :
1 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عده اى را به جنگ فرستاد، چون از جنگ بازگشتند فرمود: آفرين به گروهى كه پيكار كوچكتر را سپرى كردند و پيكار بزرگتر بر عهده آنان به جاى مانده است ، گفته شد: اى فرستاده خدا! پيكار بزرگتر چيست ؟ فرمود پيكار با نفس .
حديث :
2 - وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع احْمِلْ نَفْسَكَ لِنَفْسِكَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ لَمْ يَحْمِلْكَ غَيْرُكَ
ترجمه :
2 - امام صادق عليه السلام فرمود: نفست را به خاطر خودت به زحمت و مشقت بيانداز زيرا اگر چنين نكنى ديگرى خودش را براى تو به زحمت نمى افكند.
حديث :
3 - وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِرَجُلٍ إِنَّكَ قَدْ جُعِلْتَ طَبِيبَ نَفْسِكَ وَ بُيِّنَ لَكَ الدَّاءُ وَ عُرِّفْتَ آيَةَ الصِّحَّةِ وَ دُلِلْتَ عَلَى الدَّوَاءِ فَانْظُرْ كَيْفَ قِيَامُكَ عَلَى نَفْسِكَ
ترجمه :
3 - امام صادق عليه السلام به مردى فرمود: تو طبيب خود هستى و بيمارى براى تو روشن و آشكار گرديده است و نشانه تندرستى و سلامت را دانسته اى و بر داروى دردت نيز راهنمايى شده اى ، پس بنگر كه چگونه به كار نفس خويش مى پردازى .
حديث :
4 -وَ عَنْهُ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِرَجُلٍ اجْعَلْ قَلْبَكَ قَرِيناً بَرّاً وَ وَلَداً وَاصِلًا وَ اجْعَلْ عِلْمَكَ وَالِداً تَتَّبِعُهُ وَ اجْعَلْ نَفْسَكَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ وَ اجْعَلْ مَالَكَ عَارِيَّةً تَرُدُّهَا
ترجمه :
4 - امام صادق عليه السلام به مردى فرمود: قلبت را (براى خودت ) به مثابه همدمى مهربان و به منزله فرزندى كه با تو دوستى خالصانه دارد قرار ده و دانشت را همچون پدرى كه از او پيروى مى كنى و نفست را همانند دشمنى كه با او به پيكار برخاسته اى و مال و دارايى ات را امانت و عاريتى بدان كه آن را (بايد به صاحبش ) برگردانى .
حديث :
5 -قَالَ وَ مِنْ أَلْفَاظِ رَسُولِ اللَّهِ ص الشَّدِيدُ مَنْ غَلَبَ نَفْسَهُ
ترجمه :
5 - از سخنان رسول خدا صلى الله عليه و آله است كه فرمود: توانمند كسى است كه بر نفس خويش چيره شده باشد.
حديث :
6 - وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ قَرِينٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْكَنَ عَدُوُّهُ مِنْ عُنُقِهِ
ترجمه :
6 - امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه اندرز دهنده اى از درون قلب خود و بازدارنده اى از درون جان خود نداشته باشد و همدمى ارشادگر با او نباشد دشمنش (كه همان هواى نفس و شيطان است ) بر گردن او چيره مى گردد.
حديث :
7 - وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِعَلِيٍّ قَالَ يَا عَلِيُّ أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهُمُّ بِظُلْمِ أَحَدٍ
ترجمه :
7 - از امام صادق عليه السلام و او از پدرانش - كه بر همگى درود باد - روايت است كه فرمود: در سفارش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به على عليه السلام آمده است كه فرمود: اى على ! برترين جهاد آن است كه كسى صبح كند در حالى كه تصميم ستم نمودن به احدى را نداشته باشد.
حديث :
8 - وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ غَالِبِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ مَنْ مَلَكَ نَفْسَهُ إِذَا رَغِبَ وَ إِذَا رَهِبَ وَ إِذَا اشْتَهَى وَ إِذَا غَضِبَ وَ إِذَا رَضِيَ حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ
ترجمه :
8 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: كسى كه در هنگام فريفته شدن به چيزى و هنگام ترس و زمانى كه ميل به چيزى پيدا مى كند و يا خشمگين و يا خوشنود مى گردد مالك نفس خويش باشد (خود را نگاه دارد) خداوند بدن او را بر آتش حرام مى گرداند.
حديث :
9 - وَ فِي الْمَجَالِسِ وَ مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَزَّازِ عَنْ مُوسَى بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ فَقَالَ جِهَادُ النَّفْسِ وَ قَالَ ص إِنَّ أَفْضَلَ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ
ترجمه :
9 - در روايت ديگرى از اميرالمؤ منين عليه السلام پس از نقل روايتى شبيه به روايت اول اين باب آمده است كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: برترين جهاد، جهاد كسى است كه با نفس درون خويش مجاهده مى كند.
حديث :
10 - و عنه عليه السلام انه قال : الَمُجاهِدُ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ.
ترجمه :
10 - و از اميرالمؤ منين عليه السلام روايت است كه فرمود: مجاهد كسى است كه با نفس خويش مجاهده و مبارزه كند.


********************

هر روز سعي کنيد يک حديث از کتاب جهاد النفس «وسايل الشيعه » را مطالعه کنيد و

سعي نماييد به آن عمل کنيد بعد از يک سال خواهيد ديد که حتما عوض شده ايد

مانند دارويي که انسان مصرف کند و بعد از مدتي احساس بهبودي مي کند. 


«از رهنمودهاي عالم رباني آيت الله شيخ محمدتقي بهجت دامت برکاته»


 

 

 



 نگاشته شده توسط حسین ترکی در دوشنبه 22 شهریور 1389  ساعت 7:08 AM نظرات 0 | لينک مطلب

نامت چه بود ؟
آدم

فرزند ؟
من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت

محل تولد ؟
بهشت پاك

اینك محل سكونت ؟
زمین خاك

آن چیست بر گرده نهادی ؟
امانت است

قدت ؟
روزی چنان بلند كه همسایه خدا، اینك به قدر سایه بختم به روی خاك

اعضاء خانواده ؟
حوای خوب و پاك، قابیل خشمناك، هابیل زیر خاك

روز تولدت ؟
روز جمعه، به گمانم روز عشق

رنگت ؟
اینك فقط سیاه، ز شرم چنان گناه

چشمت ؟
رنگی به رنگ بارش باران، كه ببارد ز آسمان

وزنت ؟
نه آنچنان سبك كه پرم در هوای دوست ... نه آنچنان وزین كه ننشینم بر این خاك

جنست ؟
نیمی مرا ز خاك، نیمی دگر خدا

شغلت ؟
در كار كشت امیدم

شاكی تو ؟
خدا

نام وكیل ؟
آن هم خدا

جرمت ؟
یك سیب از درخت وسوسه

تنها همین ؟
همین !!!

حكمت ؟
تبعید در زمین

همدست در گناه ؟
حوای آشنا

ترسیده ای ؟
كمی

ز چه ؟
كه شوم اسیر خاك

آیا كسی به ملاقاتت آمده ؟
بلی

كه ؟
گاهی فقط خدا

داری گلایه ای ؟
دیگر گلایه نه!، ولی ...

ولی چه ؟
حكمی چنین؛ آن هم به یك گناه!؟

دلتنگ گشته ای ؟
خیلی زیاد

برای كه ؟
تنها خدا

آورده ای سند ؟
بلی

چه ؟
دو قطره اشك

داری تو ضامنی ؟
بلی

چه كسی ؟
تنها كسم خداست

در آخرین دفاع ؟
می خوانمش كه چنان اجابت كند دعا
 



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



 نگاشته شده توسط حسین ترکی در پنج شنبه 18 شهریور 1389  ساعت 7:52 AM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :11
  •    
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
  • 5  
  • 6  
  • 7  
  • 8  
  • 9  
  • 10  
  • >  
Powered By Rasekhoon.net