سن چهارده سالگی : تازه توی این سن، هر رو از بر تشخیص میدن . اول بدبختی


سن 15 سالگی : یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن ... از قیافه

 خودشون بدشون می یاد


سن 16 سالگی : توی این سن اصولا راه نمیرن، تکنو می زنن ... حرف هم

نمی زنن ، داد می زنن ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن


سن 17 سالگی : یه کمی مثلا آدم میشن ... فقط شعرهاشون و بلند بلند

می خونن ... یادش به خیر اون روزها که تکنو نبود راک ن رول می خوندن


سن 18 سالگی : هر کی رو می بینن تا پس فردا عاشقش میشن ... آخ

آخ ...آهنگ های داریوش مثل چسب دو قلو بهشون می چسبه


سن 19 سالگی : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تیز

میشن... ابی گوش میدن


سن 20 سالگی : از همه شون رو دست می خورن ...ستار گوش میدن که

نفهمن چی شده
سن 21 سالگی : زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن ... مثلا

عاقل می شن
سن 22 سالگی : نه می فهمن که زندگی همش عشقه ... دنبال یه آدم

حسابی می گردن


سن 23 سالگی : یکی رو پیدا میکنن اما مرموز میشن ... دیدشون عوض

می شه
سن 24 سالگی : نه... اون با یه نفر دیگه هم دوسته ...اصلا لیاقت عشق

منو نداشت


سن 25 سالگی : عشق سیخی چند؟ ... طرف باید باباش پولدار باشه... حالا

 خوشگل هم باشه بد نیست
سن 26 سالگی : این یکی دیگه همونیه که همهء عمر می خواستم ...

افتخار میدین غلامتون باشم ؟


سن 27 سالگی : آخیش 


سن 28 سالگی : کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم . 

پایگاه فرهنگی هنری تکناز

 
 نگاشته شده توسط حسین ترکی در یک شنبه 15 آذر 1388  ساعت 12:52 AM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net