آرشيو  1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 - 10


نيك


اهتمام داشتن به امور مسلمين

    از نقـاط بسيار حساس در اخلاق اسلامى حسّ تعاون و تعاضد و خدمت به مردم بخصوص خدمت به مؤمنان و صالحان است . از مجموعه تعاليم اسلامى و سيره اولياء عليهم صلوات اللّه استفاده مى شود كه پس از اداى فرايض ، بالاترين وسيله براى تقرّب به خداوند متعال اين خصلت نيكو است . اولياى خداوند همواره در خدمت مردم بودند و شخصا در رفع حوايج آنان اقدام مى كردند .
    از قـرآن مجيد استفاده مى شود كه آنچه به سود مردم باشد پايدار و جاويد خواهد بود و آنچه سودمند نباشد ، مانند كف بر روى آب ، بزودى از ميان مى رود و اثرى از آن باقى نمى ماند . خداوند متعال مى فرمايد :

    ... فـَامَّا الزَّبَدُ فـَيَذْهَبُ جُفـاءً وَامّا ما يَنْفَعُ النّاسَ فَيَمْكُثُ فِى الارْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الْأمْثالَ .
    ... اما كف به كنارى مى افتد و نابود مى شود ولى آنچه به مردم سود مى رساند [ مثل آب يا فـلز خالص ] در زمين مى ماند . خداوند متعال اين چنين مثال مى زند .
رعد 17

    امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه شريفه وَجَعَلَنى مُبارَكا أيْنَ ما كُنْتُ ... مريم 31 كه درباره حضرت عيسى عليه السّلام نازل گشته مى فرمايد : مقصود از جَعَلَنى مُباركا ، جعلنى نفّاعاً مى باشد ، يعنى خداوند عيسى را براى مردم بسيار سودمند قرار داد .
    در حديث ديگرى آمده است : آنگاه كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم پرسيدند :

    عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ قـَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم مَنْ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ قـَالَ أَنْفَعُ النَّاسِ لِلنَّاسِ
    محبوب ترين مردم كيست ؟ فرمود : آن كس كه وجودش براى مردم سودمندتر باشد .
كافى ج2 ص164

    در حديثى ديگر آمده است كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود :

    عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم الْخَلْقُ عِيَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِيَالَ اللَّهِ وَأَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ سُرُوراً
   مردم عائله و جيره خواران خداوندند . محبوب ترين آنها نزد خدا كسى است كه سودش به عائله خدا برسد و خانواده اى را خوشحال كند .
كافى ج2 ص164

    امام صادق عليه السّلام فرمود :

    عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ أَيْمَنَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قـَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ مَنْ طَافَ بِالْبَيْتِ أُسْبُوعاً كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ سِتَّةَ آلَافِ حَسَنَةٍ وَمَحَا عَنْهُ سِتَّةَ آلَافِ سَيِّئَةٍ وَرَفَعَ لَهُ سِتَّةَ آلَافِ دَرَجَةٍ قَالَ وَزَادَ فِيهِ إِسْحَاقُ بْنُ عَمَّارٍ وَقَضَى لَهُ سِتَّةَ آلَافِ حَاجَةٍ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَقَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَطَوَافٍ حَتَّى عَدَّ عَشْراً
   هر كس هفت بار خانه خدا را طواف كند خداوند عزّ و جلّ براى او ثواب شش هزار حسنه مى نويسد و شش هزار گناه از نامه عمل او محو مى كند و شش هزار درجه به او مى دهد (آنگاه اسحاق بن عمار اضافه مى كند كه امام فرمود : خدا شش هزار حاجت او را بر مى آورد) و سپس امام صادق عليه السّلام فرمود : بر آوردن حاجت مؤمن برتر از ده طواف است .
كافى ج2 ص194

   رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود :

    وَفِي الْخِصَالِ عَنِ الْخَلِيلِ بْنِ أَحْمَدَ السِّحْرِيِّ عَنِ ابْنِ مُعَاذٍ عَنِ الْحُسَيْنِ الْمَرْوَزِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم دَخَلَ عَبْدٌ الْجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْكٍ كَانَ عَلَى طَرِيقِ الْمُسْلِمِينَ فَأَمَاطَهُ عَنْهُ
   بنده اى از بندگان خدا در اثر اينكه شاخه خارى را از سر راه مسلمين برداشت اهل بهشت شد .
وسائل الشيعة ج16 ص338

   بعضى از مردم گمان مى كنند كه عبادت تنها به نماز خواندن و روزه گرفتن است و پاره اى از اينان بحدّى در غفلت و نادانى و خود خواهى فرو رفته اند كه اگر در برابر ديدگانشان مردم از گرسنگى جان دهند هيچ متأثّر نمى شوند .
    مكرر ديده شده كه اين گونه افراد حتى در مسافرتهاى عبادى مانند زيارت و حج تمام اوقات خود را به زيارت و دعا و اعمال مستحبّه فردى مى گذرانند و هيچ كمكى به همراهان و همسفران خود نمى كنند با اينكه مى دانند در ميان آنها افراد ضعيف و ناتوان فراوان وجود دارند كه سخت به كمك و مساعدت نيازمندند . در هر حال ، يكى از اسباب سلوك ، حسن سلوك با مردم و حس خيرخواهى نسبت به بندگان خدا است و اين احساس ، انسان را از خود خواهى و خود بينى باز مى دارد و به اخلاق الهى و ملكوتى متخلّق مى سازد . خداوند تعالى مى فرمايد :
    همچنانكه خداوند با فضل و رحمت با شما رفتار مى كند شما نيز نسبت به يكديگر داراى فضل و نيكى باشيد.

    وَلا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ
   مبادا اين رابطه فطرى و الهى را فراموش كنيد .
بقره 237

    پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود :

    قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم أَنْسَكُ النَّاسِ نُسُكاً أَنْصَحُهُمْ جَيْباً وَأَسْلَمُهُمْ قَلْباً لِجَمِيعِ الْمُسْلِمِينَ
   عابدترين مردم آن كسى است كه نسبت به مردم خيرخواه تر از ديگران و نسبت به تمام مسلمين سليم القلب تر و با صفاتر باشد .
كافى ج2 ص163

    امام صادق عليه السّلام به سفيان بن عيينة فرمود :

    عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقـَرِيِّ عَنْ سُفـْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ قـَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ عَلَيْكَ بِالنُّصْحِ لِلَّهِ فِي خَلْقِهِ فَلَنْ تَلْقَاهُ بِعَمَلٍ أَفْضَلَ مِنْهُ
   بر تو باد كه به خاطر خداوند خيرخواه بندگان او باشى و بدان كه هيچگاه خدا را به كارى برتر از اين ديدار نخواهى كرد .
كافى ج2 ص164

    بنابر اين ، اگر مرجع حاجات مردم شديد خوشحال باشيد كه خدا شما را دوست مى دارد ، و چنانچه در خانه يا دفـتر كارتان به روى مردم بسته شد و مردم به شما مراجعه نكردند يا نتوانستند مراجعه كنند ، بدانيد كه از رحمت خدا محروم شده ايد و بايد به جاى خوشحالى ، ناراحت و اندوهگين شويد .
    در حديثى از رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم آمده است :

    [ الامالي للصدوق ] عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم أَقْرَبُكُمْ غَداً مِنِّي فِي الْمَوْقِفِ أَصْدَقُكُمْ لِلْحَدِيثِ وَآدَاكُمْ لِلْأَمَانَةِ وَأَوْفَاكُمْ بِالْعَهْدِ وَأَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَأَقْرَبُكُمْ مِنَ النَّاسِ
   نزديكترين شما به من در روز قيامت كسانى هستند كه در گفتار راستگوتر و در امانت دارى استوارتر و در عهد و پيمان باوفاتر و در اخلاق نيكوتر و نسبت به مردم نزديكتر و خدمتگذارتر باشند .
بحار الانوار ج7 ص303

    حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود :

    قـَالَ الصَّادِقُ عليه السلام ... يَا رِفـَاعَةُ مَا آمَنَ بِاللَّهِ وَلَا بِمُحَمَّدٍ وَلَا بِعَلِيٍّ مَنْ إِذَا أَتَاهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فـِي حَاجَةٍ لَمْ يَضْحَكْ فِي وَجْهِهِ فَإِنْ كَانَتْ حَاجَتُهُ عِنْدَهُ سَارَعَ إِلَى قَضَائِهَا وَإِنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ تَكَلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ حَتَّى يَقْضِيَهَا لَهُ فَإِذَا كَانَ بِخِلَافِ مَا وَصَفْتُهُ فَلَا وَلَايَةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُ
   اى رفاعه به خدا و محمد و على [ عليهما السّلام ] ايمان نياورده است كسى كه هر گاه برادر مؤمن او براى رفع حاجتى نزد وى بيايد ، با چهره باز با او برخورد نكند . اگر بتواند خود حاجت او را برآورد بايد در اين باره به سرعت اقدام كند و اگر نمى تواند ، نزد ديگران برود تا حاجت او را برآورده سازد ، و اگر كسى غير از اين باشد كه برايت وصف كردم هيچ گونه ولايت و رابطه اى بين ما و او نيست .
بحار الانوار ج72 ص176

    در خطبه اى كه امام حسين عليه السلام در ضمن سفر به كربلا ايراد نمودند مى فرمايند :

    أَعْلَامُ الدِّينِ ، قـَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عليه السلام اعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَيْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْكُمْ فَلَاتَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَتَحَوَّلَ إِلَى غَيْرِكُم
   بدانيد بدرستى كه حوائج مردم از نعمتهاى الهى است كه به طرف شما روى مى آورد پس اين نعم را از دست ندهيد كه اين نعم به غير از شما محول مى شود
بحار الانوار ج75 ص127

    پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود :

    الشِّهَابُ ، قـَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم مَثَلُ الْمُؤْمِنِ فِي تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى بَعْضُهُ تَدَاعَى سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى
   مؤمنان از نظر مهر ورزى و عطوفت نسبت به يكديگر مانند يك پيكرند كه هرگاه عضوى از آنان دچار دردى شود ساير اعضاء [ از راه تب و بيدارى و ناراحتى ] همدردى خود را با آن عضو ابراز مى دارند و به كمكش مى شتابند .
بحار الانوار ج58 ص150

    بعيد نيست كه حديث شريف ، الهام بخش سعدى شيرازى در شعر معروفش باشد كه مى گويد :

بنى آدم اعضاى يكديگرند چو عضوى به درد آورد روزگار تو كز محنت ديگران بى غمى كه در آفرينش ز يك گوهرند دگر عضوها را نماند قرار نشايد كه نامت نهند آدمى

از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم در منى خطبه اى ايراد كرد و در ضمن آن فرمود :

    الْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَيَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُم وَهُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُم
   مسلمانان با هم برادرند ، ارزش خون آنها با يكديگر برابر است و تعهد و امانى كه كوچكترين فرد آنها بدهد براى همه شان محترم است و آنها در برابر بيگانگان ، يكدل و يكدست به هم پيوسته و متشكّل اند .
كافى ج1 ص403

    بنابر اين ، فرد مسلمان هيچگاه نبايد نسبت به ناراحتى و گرفتاريهاى ساير مسلمانان بى تفاوت و از اوضاع و احوال آنها بى خبر باشد ، چون كسى كه در اين گونه مسائل بى تفاوت باشد به طريق اولى در مورد مسائل مهمترى كه در اجتماع رخ مي دهد نيز عكس العملى از خود نشان نخواهد داد . اين گونه افراد ، خودآگاه يا ناخودآگاه ، دچار خودخواهى خاصى هستند كه جز به خود به هيچ كس نمي انديشند و از روح تعاون و نيكوكارى برخوردار نيستند با اينكه قرآن مجيد مسلمين را به همكارى و تعاون در كارهاى خير دعوت مىكند و مىفرمايد : تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقـْوى ... مائده : 2 در راه نيكى و پرهيزكارى به يكديگر كمك كنيد ... افراد بى تفـاوت و خود خواه لزوم تعاون و همكارى در نيكوكارى و سالم سازى اجتماع را كه يك اصل مهم اسلامى است ناديده مى گيرند با اينكه طبق اين اصل تمام مسلمين وظيفه دارند در كارهاى نيك و پسنديده به كمك يكديگر بشتابند . بنابر اين ، كسى كه مى خواهد متخلّق به اخلاق حسنه باشد بايد بكوشد تا روح هميارى و همدردى را در خود ايجاد كند و با رياضت و اقدام عملى ، حالت بى تفاوتى و خونسردى را به خونگرمى و سوز و گداز و حسّ فـردگرايى را به روح اجتماعى مبدّل سازد ، يعنى همين كه احساس ناراحتى و نياز در برادر دينى خود كرد بى درنگ وارد عمل شود و در رفـع مشكل او اقـدام مقتضى معمول دارد و چه بهتر آنكه پيش از تقاضا و استغاثه او در مقـام يارى و اغاثه برآيد تا برادر دينى به ذلّ سؤال دچار نشود .
    رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود :

    عَنْهُ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَمِّهِ عَاصِمٍ الْكُوزِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وآله وسلم قَالَ مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَمَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ
   كسى كه در هر صبحگاه به امور مسلمين همّت نگمارد و در انديشه كارهاى آنان نباشد از آنها نيست ، و كسى كه بشنود مردى فرياد مى زند و كمك مى طلبد و به او كمك نكند مسلمان نيست .
كافى ج2 ص164

    از احاديث استفاده مى شود كه هر كس امكانات خدا داده را در رفع حوايج برادران دينى به كار نگيرد قهرا آن را در خدمت گناه و دشمنان خدا قرار خواهد داد .
    امام باقر عليه السلام فرمود :

    عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَأَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ أَمِينٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ مَنْ بَخِلَ بِمَعُونَةِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ وَالْقِيَامِ لَهُ فِي حَاجَتِهِ إِلَّا ابْتُلِيَ بِمَعُونَةِ مَنْ يَأْثَمُ عَلَيْهِ وَلَا يُؤْجَرُ
    كسى كه در كمك كردن به برادر مسلمانش بخل ورزد و از اقدام در انجام حاجتش كوتاهى كند ناچار مى شود به كسى كمك كند كه با اين امكانات عليه خود او اقدام كرده و در اين راه هيچ اجر و پاداشى نخواهد برد .
كافى ج2 ص365

    در روايت ديگرى ابى بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود :

    عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ شِيعَتِنَا أَتَى رَجُلًا مِنْ إِخْوَانِهِ فَاسْتَعَانَ بِهِ فِي حَاجَتِهِ فـَلَمْ يُعِنْهُ وَهُوَ يَقْدِرُ إِلَّا ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِأَنْ يَقْضِيَ حَوَائِجَ غَيْرِهِ مِنْ أَعْدَائِنَا يُعَذِّبُهُ اللَّهُ عَلَيْهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ
    هر يك از شيعيان ما كه نزد يكى از برادران دينى خود برود و از او كمك بخواهد و او با اينكه مى تواند وى را يارى دهد كوتاهى كند خداى متعال او را گرفتار مى كند كه حاجت دشمنان ما را برآورد تا بدين وسيله خداوند در روز قيامت او را عذاب كند .
كافى ج2 ص366  

اللهم اقض حوائج المؤمنين و المؤمنات




بد


رياست طلبی

» 1 ـ رياست طلبی در آينه كلام وحی
    خدای تعالی می فرمايد :

    تِلْكَ الدّارُ الاخِرَة نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُريدُونَ فِی الارْضِ عُلُوّا وَلا فَسادا وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين
    اين سرای آخرت را برای كسانی قرار می دهيم كه در روی زمين اراده برتری جويی (سركشی) و فساد ندارد و عاقبت (نيك) از آن متقين است .
قصص 83

    كه به بيان بعضی از علماء ، آيه به صراحت ما را از دنيا پرستی و رياست طلبی بر حذر می دارد .

» 2 ـ رياست طلبی در كلام معصومين (عليهم السلام)
    َبطور كلی هر آنچه از دنيا و مظاهر آن كه انسان به آن ، به عنوان هدف بنگرد ، در روايات اهل بيت عليهم السلام نكوهش شده است .
    حضرت امير المؤمنين علی (عليه السلام) می فرمايند :

    مَا ذِئْبَانِ ضَارِيَانِ فِي غَنَمٍ قَدْ غَابَ عَنْهَا رِعَاؤُهَا بِأَضَرَّ فِي دِينِ الْمُسْلِمِ مِنْ حُبِّ الرِّئَاسَه .
    ضرری كه از ناحيه رياست طلبی متوجه دين انسان می شود از ضرری كه دو گرگ درنده به گلّه گوسفند بدون چوپان می زنند بيشتر است .
بحار الانوار ج70 ص154

    و حضرت امام صادق (عليه السلام) به نقل از پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله و سلم ) می فرمايند :

    أَوَّلُ مَا عُصِيَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَی بِسِتِّ خِصَالٍ حُبِّ الدُّنْيَا وَحُبِّ الرِّئَاسَةِ وَحُبِّ الطَّعَامِ وَحُبِّ النِّسَاءِ وَحُبِّ النَّوْمِ وَحُبِّ الرَّاحَةِ
    اولين چيزهايی كه خداوند ، به وسيله آن معصيت شد ؛ شش خصلت است : 1 ـ دنيا دوستی 2 ـ رياست طلبی 3 ـ دوستی غذا 4 ـ حب زن 5 ـ خواب دوستی 6 ـ راحت طلبی
بحار الانوار ج70 ص153

   و باز می فرمايند :

    مَلْعُونٌ مَنْ تَرَأَّسَ مَلْعُونٌ مَنْ هَمَّ بِهَا مَلْعُونٌ كُلُّ مَنْ حَدَّثَ بِهَا نَفْسَهُ
    ملعون است كسی كه رياست طلبی كند و كسی كه به رياست همّت گمارد و كسی كه در فكر آن باشد .
بحار الانوار ج70 ص151

    عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله فِي خَبَرِ الْمِعْرَاجِ قَال : قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَی يَا أَحْمَدُ لَوْ صَلَّی الْعَبْدُ صَلَاةَ أَهْلِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَيَصُومُ صِيَامَ أَهْلِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَيَطْوِي عَنِ الطَّعَامِ مِثْلَ الْمَلَائِكَةِ وَلَبِسَ لِبَاسَ الْعَابِدِينَ ثُمَّ أَرَی فِي قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْيَا ذَرَّةً أَوْ سُمْعَتِهَا أَوْ رِئَاسَتِهَا أَوْ صِيتِهَا أَوْ زِينَتِهَا لَا يُجَاوِرُنِي فِي دَارِي وَلَأَنْزِعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتِي وَلَأُظْلِمَنَّ قَلْبَهُ حَتَّی يَنْسَانِي وَلَا أُذِيقُهُ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِي .
    در حديث معراج آمده است : كه اگر بنده نماز و روزه اهل آسمان ها و زمين را بجای آورد و هم چون ملائكه از طعام روی گرداند ، و به كمترين حد لباس قناعت كند ، ولی در دلش ذره ای از محبت دنيا و يا نام آوری و رياست آن و مشـهور شدن ، و يا زينتهای آن باشد ، در سرای من همسايه من نخواهد بود ، و محبت خود را از قلب او بر گيرم و قلبش را تاريك گردانم ، بگونه ای كه مرا فراموش گرداند و حلاوت معرفتم را به او نچشانم .
مستدرك ج12 ص36

» 3 ـ انواع رياست
    رياست انواع مختلفی دارد :
    1 ـ رياست سفارش شده و پسنديده
    2 ـ رياست نكوهيده و ناپسند
    اما رياست ممدوح و پسنديده : رياستی است كه خداوند ، برای هدايت و ارشاد خلق و ياری رساندن و دفع ظلم از آنها به خواص بندگانش (انبياء و اوصياء) عنايت می كند و با توجه به اينكه اين گروه از انسانها معصومند و از ناحيه خداوند متعال مويد به تأ ييدات ملكوتی هستند نسبت به خطا و اشتباه از مصونيت خاصی برخوردار هستند ؛ لذا آنها رياست را جز برای رضای خدا نمی خواهند و فقط و فقط هدف آنها رضای معبود و انجام رسالت الهی است ، همانگونه كه حضرت يوسف (عليه السلام) به عزيز مصر فرمود :

   اجْعَلْنِي عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ .
    ای پادشـاه مصر : مرا به خزانه داری مملكت منصوب كن كه من در حفظ داراييها و و مصارف آن دانا و بصيرم .
يوسف 55

   و أما رياست ساير مردم ، ممكن است حق باشـد و ممكن است باطل باشـد كه اين خود بستگی به نيت و انگيزه آنها از تصدی رياست و همچنين ميزان توانايی آنها دارد ؛ لذا ما می بينيم در روايات معصومين عليهم السلام از تصدی خيلی از مناصب ـ به خاطر وجود احتمال لغزش و ... ـ نهی شده است .
    بنا بر اين اگر كسی برای رضای خدا و به دستور امام معصوم عليه السلام بر منصبی تكيه زند و در خود هم توانايی ايفای آن مسئوليت را ببيند اين رياست رياست ممدوح است و مورد رضای پروردگار عالميان است .
    و چنانچه بر عكس اين باشـد يعنی شـخص به قصد غلبه بر مردم و كسب مال حرام و زياده خواهی و يا حتی عدم شايستگی و ... اقدام به تصدی رياست و منصبی نمايد ، نكوهيده و مذموم است و بدترين نوع رياست اين است كه شخص نسبت به دست آوردن منصبی كه اصلا شايسته او نيست و از طرف خداوند در انحصار عده ای قرار گرفته است (مثل امامت) اقدام نمايد و در مقابل امام معصوم عليه السلام قد علم نمايد كه در حد شرك است .

» 4 ـ منشأ رياست طلبی
    معمولا منشـأ تمام خوی و خصلتهای زشـت ، غفلت از بُعد معنوی انسان و تمايل و اشـتغال او به دنيا و مظاهر آن است . خداوند در راه رسيدن به كمال يك راه بيشتر در فرا روی انسان نگذاشته است و آن هم عبارت است از مسير عبوديت و بندگی و انجام وظيفه الهی ؛ چنانچه انسان به هر علتی از اين صراط مستقيمی كه برای رشـد و تعالی بشر در نظر گرفته شده است ، منحرف شود در حقيقت در گرداب فسادی گرفتار آمده است كه اگر خدای نكرده در صدد معالجه آن بر نيايد ، به هلاكت ابدی او خواهد انجاميد .
    مثلا اگر انسان فراموش كند كه :
    1 ـ مخلوق و بنده خداوند عالميان است ؛
    2 ـ تنها حاكم و رئيس عالم هستی ، ذات اقدس ربوبی است ؛
    3 ـ او به هر كس بخواهد صلاح ببيند رياست و حكومت عطا می كند و از هر كس هم بخواهد رياست و حكومت را می ستاند .

    قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلی كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ
    ای پيامبر بگو : خدايا ای پادشاه ملك هستی تو به هر كه خواهی ملك و سلطنت بخشی و از هركه خواهی ملك و سلطنت بازگيری و هر كه را خواهی عزت بخشی و هر كه را خواهی خوار گردانی هر خير و نيكويی به دست توست و تنها تو بر هر چيز توانايی .
آل عمران 26

    و می توان از حب دنيا ، به عنوان سرچشمه تمام بديها ياد نمود ؛ چرا كه اگر انسان به دنيا ، گرايش ‍ تام و تمام پيدا نمود ، اين خود باعث دوری از خداوند و آخرت می شود ؛ چرا كه حضرت امير المؤمنين علی عليه السلام می فرمايد :

    كَمَا أَنَّ الشَّمْسَ وَاللَّيْلَ لَا يَجْتَمِعَانِ كَذَلِكَ حُبُّ اللَّهِ وَحُبُّ الدُّنْيَا لَا يَجْتَمِعَانِ .
    همانگونه كه خورشيد و شب با هم در يك زمان و يك جا جمع نمی شوند ، محبت خداوند و محبت دنيا هم در يك زمان و يك جا جمع نمی شود .
غررالحكم ص141

    وَ قَالَ علی (عليه السلام) : حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ
    محبت و دوستی دنيا سرچشمه همه بديهاست .
غررالحكم ص142

    از همينجا هم می توان فهميد سِرّ نكوهش دنيا در نگاه و منظر اهل بيت (عليهم السلام) چيست .

    عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ أَعْظَمُ الْخَطَايَا حُبُّ الدُّنْيَا
    علی عليه السلام می فرمايد : محبت دنيا ، بزرگترين گناه است .
مستدرك ج12 ص40

    وَقَالَ عليه السلام إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَأَخْرِجُوا مِنْ قُلُوبِكُمْ حُبَّ الدُّنْيَا
    و باز حضرت می فرمايند : اگر مدعی محبت خداوند هستيد ، محبت دنيا را از دلهايتان بيرون كنيد .
مستدرك الوسائل ج12 ص41

    » 5 ـ سرانجام رياست طلبی ، هلاكت است
    امام صادق عليه السّلام می فرمايند :

   مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَةَ هَلَكَ
    كسی به دنبال رياست طلبی باشد هلاك می شود .
بحار الانوار ج10 ص246

    در جای ديگر می فرمايند :

    إِيَّاكُمْ وَهَؤُلَاءِ الرُّؤَسَاءَ الَّذِينَ يَتَرَأَّسُونَ فَوَ اللَّهِ مَا خَفَقَتِ النِّعَالُ خَلْفَ رَجُلٍ إِلَّا هَلَكَ وَأَهْلَكَ
    از اين رؤسائی كه رياست طلبند ، بپرهيزيد ؛ به خدا قسم هر كس ديگران پشت سرش ‍ حركت كردند ، هلاك شد و ديگران را هلاك كرد .
بحار الانوار ج70 ص150

    هر چه انسان از ملك و ملكوت و كمالات نفسانی دور شود و متقابلا هر چه به دنيا و مظاهر دنيوی ، نزديكتر شود ، بيشتر تمايل به سلطنت و رياست پيدا می كند و در نتيجه اشتياقش روز افزون و آتش عشـقش افروخته تر می گردد. مثلا شخص رياست طلب ، اگر منصب و مقامی را در زير پرچم اقتدار درآورد ، متوجه مقام ديگری می گردد و برای به دست آوردن مقصد خود حاضر است با تمام نواميس الهيّه و شرايع حقّه مخالفت و دشمنی كند ، و برای رسيدن به يك رياست جزئی ، حاضر است فوج فوج انبياء و اولياء و صلحاء و علماء باللّه را قتل و غارت كند و حتی اگر تمام كره زمين را در تحت سلطنت درآورد باز ميل رياست طلبی او ارضاء نمی شود و در صدد پرواز و به تصرف در آوردن كرات ديگر بر می آيد و در مسير ارضاء اين ميل و غريزه از هيچ اقدامی فرو گذار نمی كند چرا كه حُبُّ الشَّیءِ يَعْمی وَيَصِمُّ عشق به هر چيز انسان را كر و كور می كند تا جايی كه چه بسا خود و ديگران را به هلاكت می اندازد . نمونه آن در جهان غرب كنونی به وضوح به چشم می خورد كه ما می بينيم سياستمداران كاخ سفيد برای سيطره بر اين كره خاكی و پيش بردن اهداف خويش از هيچ اقدامی كوتاهی نمی كنند .

» نمونه ای از تاريخ
    نمونه بزرگ آن ـ كه تاريخ با همه عظمتش آن را از ياد نخواهد برد ـ ماجرای كربلای امام حسين (عليه السلام) در سال 61 هجری است . اگر ما به اكثر جنايات جانكاهی كه از آن حيوانهای خبيث انسان نما سر زد نگاه واقع بينانه و مو شكافانه داسته باشيم به راحتی در می يابيم كه كار آنها ريشه در دنيا طلبی و رياست طلبی داشته است .
    فرمانده سپاه شـوم كوفه ، عمر بن سعد است كه به گواه و شهادت اكثر مورخين ـ او كه شـخصی مسلمان و نماز خوان بود ـ از ابتدا حاضر به قبول اين جنايت هولناك نبود عبيد الله بن زياد (لعنة الله عليه) به او در قبال اين امر خطير ، وعده حكومت ری را داد ؛ اينجا بود كه شيطان ـ به كمك غريزه رياست طلبی كه در وجود او بود ـ دست به كار شد و فعاليت گسترده ای را در راستای گمراه نمودن ابن سعد آغاز نمود ؛ ابن سعد برای فكر كردن از عبيد الله مدت خواست تا بالاخره پس از فكر كردنهای بسيار به اين نتيجه رسيد كه :
    از طرفی كشتن فرزند جگر گوشه پيغمبر و امام مسلمين گناه بسيار عظيمی است كه حتما انسان را به هلاكت ابدی می اندازد
    و البته از طرفی هم اين ملعون خبيث وعده حكومت ری را در قبال قتل حسين به من داده است .
    اينجا شـيطان وارد معركه شـد و اركان ايمان او را متزلزل نمود :
    مكافاتی كه در قبال قتل فرزند پيغمبر بناست گريبانگير من شود مربوط به آخرت و نسيه است اما حكومت ری نقد است و در همين دنيا به زودی به آن خواهم رسيد ؛ در نتيجه ، با رفتن به كربلا و انجام اين مأموريت عظيم خطرناك ، حكومت ری (نقد) را به دست آورده و سپس به درگاه خداوند متعال كه غفار است توبه نموده و بهشت (نسيه) را هم به دست خواهم آورد و غافل از اينكه هر كس در كربلا باشد و امامش را ياری ندهد و فقط نظاره گر باشد ، جهنمی خواهد بود ؛ اما كسی كه با امامش بجنگد ، سرنوشتش معلوم است . به كربلا رفت و برای هميشـه خيانت بزرگی را به بشريت نمود ، و عالمی را از فيض وجودی آن گوهر پاك نبوی برای هميشه تاريخ محروم نمود و به آرزويش كه رياست بر شهر ری بود ، هم نرسيد .
    خدايا لحظه لحظه بر عذاب او و ياران ملعونش بيفزا و سلام خالصانه ما را به حضرت سيد الشهدا و ياران با وفايش واصل فرما . آمين

 نگاشته شده توسط حسین ترکی در دوشنبه 23 آذر 1388  ساعت 1:02 AM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net