«سفارش ائمه معصومين و انبياء الهي به گريه و عزاداري امام حسين (ع)»

 

حضرت رسول اكرم (ص) و سفارش به محبت حسين (ع) 

علي  بن عامر مي گويد : در خدمت رسول خدا (ص) به ضيافتگاهي روان بوديم . در عرض راه امام  حسين (ع) را ديديم كه با كودكان مشغول بازي بود . رسول خدا (ص) آهنگ او كرد و دست  بگشاد و او را ماخوذ دارد و حسين (ع) از اين سوي بدان سوي همي جست رسول اكرم (ص)  خندان خندان او را گرفت و با يك دست ذقن او را بگرفت و دست ديگر بر قفاي او گذاشت و  لبهاي مبارك را در دهان حسين (ع) نهاد و بوسه داد . پس فرمود :

حسين مني وانا من حسين ، احب الله من احب حسينا .

حسين ازمن است و من ازحسينم خدادوست داردكسي كه حسين را دوست بدارد.

در روايت ديگر پيغمبر اكرم (ص) به فاطمه اطهر (س) فرمود : زنان امت من بر زنان اهل بيت من گريه خواهند كرد و همه ساله دسته به دسته عزاداري  خواهند نمود . موقعي كه روز قيامت شود تو زنان و من مردان ايشان را شفاعت خواهيم  كرد . هر كس از (مومنين و مومنات) در عزاي حسينم گريه كند ما دست او را مي گيريم و  داخل بهشت مي نماييم . اي فاطمه ، فرداي قيامت هرچشمي گريان است مگر آن چشمي كه در  مصيبت حسين (ع) گريه كرده باشد . آن چشم است كه در آن روز به وسيله نعمت بهشتي روشن  و خوشحال مي گردد .

در اخبار آمده است كه روزي حضرت رسول (ص) در راه كودكي  را بگرفت و بر پيشاني او بوسه داد و او را بركنار نشاند . بعضي از ياران گفتند : يا  رسول الله ، ما اين كودك را كه نوازش كرديد نمي دانيم كيست .

فرمود : اي ياران ، روزي ديدم كه اين كودك با حسين من بازي مي كرد و خاك  قدم او برمي گرفت و بر چشم خود مي ماليد .از آن روز او را دوست دارم و فردا شفيع او  و پدر و مادرش خواهم بود .

روزي كه گل آدم و حوا بسرشتند                   بر نام  حسين بن علي گريه نوشتند   

فرمود نبي در صفت گريه كنانش                     البته  كـه آن طايفه از اهل بهشتند 

 

حضرت علي (ع) و سرزمين كربلاي حسين (ع) 

از ابن  عباس نقل شده است كه گفت : من با اميرالمؤمنين به صفين مي رفتيم ، چون به نينوا در  كنار فرات رسيديم با فرياد بلند فرمود ابن عباس، اينجا را مي شناسي ؟ گفتم نه يا  اميرالمؤمنين . فرمود اگر چون من آن را مي شناختي از آن نمي گذشتي تا چون من گريه  كني . گرية طولاني كرد كه ريشش خيس شد و اشكش بر سينه روان گرديد و من هم گريستم و  مي فرمود : آه ، آه ، چيست ميان من و خاندان ابي سفيان ؟ چيست ميان من و آل حرب حزب  شيطان و دوستان كفر ؟ صبراً يا باب عبدالله . پدرت هم آنچه تو از آنها ببيني خواهد  ديد .

سپس آب خواست و وضوي نماز گرفت و آنچه خواست نماز خواند و سخن پيش را  تكرار كرد و در آخر گفتارش ساعتي خوابش برد و بيدار شد و فرمود يابن عباس . عرض  كردم حاضرم . فرمود : خوابي را كه اكنون ديدم گوش كن . ديدم مرداني از آسمان فرود  آمدند و پرچمهاي سفيد داشتند و شمشيرهاي سفيدي در كمر داشتند كه مي درخشيد و گرد  اين زمين را خط كشيدند و سپس ديدم كه اين نخلها شاخه ها بر زمين زدند و مضطرب شدند  و خون تازه از آنها جوشيد و ديدم جگر گوشه ام و نورديده ام حسين در ميان خونها غرق  شده و دادرس مي خواهد و كسي به دادش نمي رسد و آن مرداني كه از آسمان فرود آمدند  فرياد مي زدند صبر كنيد اي آل رسول كه در دست بدترين مردم كشته مي شويد و اي  اباعبدالله اين بهشت است كه مشتاق توست ، وسپس مرا تسليت گفتند و افزودند اي  ابوالحسن ، مژده بگير كه در روز قيامت خدا به وسيله او چشمت را روشن كند .

 

 فاطمه زهرا (س) و خبر شهادت حسين (ع)

روزي فاطمه (س) حسين (ع) را در آغوش داشت . رسول خدا او را از فاطمه بگرفت و گفت:

 

  لعن الله قاتلك و لعن الله سالبك و اهلك الله المتوازرين عليك و حكم  الله 

 بيني و بين من اعان عليك .

 

فرمود : لعن كند خدا كشندة تورا و باز كنندة سلب تو را .

آنگاه فرمود : اين فرزند من ، مرا به ياد آمد آن مصائب كه  بعد از من و بعد از تو او را فروميگيرد از ستمهاي گوناگون و نيرنگهاي رنگارنگ ، و  جماعتي دستخوش اين مصيبت مي شوند كه مانند ستارگان آسمانند و به كشتنگاه مي روند . گويا مي بينم مقام مردان دلير و شجاع و محل رجال ايشان را .

قال : موضع  يقال له كربلا . فرمود : آن موضع را كربلا گويند و آن خانة سختي و بلاست بر ما و  امت ما . همانا بر ايشان بيرون مي تازد و مقاتلت مي كنند جماعتي از اشرار امت من . اگر يكي از ايشان را شفاعت كنند اهل آسمانها و زمينها ، در نزد حضرت حق پذيرفته نمي  شوند و اين جماعت ابداً در آتش دوزخ خواهند بود .

فاطمه (س) عرض كرد : اي پدر كشته مي شود حسين؟

فرمود : اي فاطمه ، مي كشند او را چنانكه هيچ كس را قبل از او نكشته باشند ، و مي  گريند بر او آسمانها و زمينها و فرشتگان و ماهيان دريا و وحوش كوهسار ، و اگر اجازت  يافتي جانداري بر روي زمين نماندي ، و مي آيند جماعتي از دوستان ما كه در روي زمين  داناتر از ايشان به خداوند نيست و هيچ كس شناساتر از ايشان بر حق ما نباشد و جز  ايشان احدي به جانب حسين (ع) نگران نيست . ايشانند چراغهاي روشن در تاريكيهاي جور و  فتن ، و ايشانند شفعاي امت كه وارد مي شوند بر حوض من و مي شناسم ايشان را به سيماي  ايشان گاهي كه بر من درآيند ، و اهل هر ديني در طلب پيغمبر خويش است و ايشان طلب  نمي كنند جز مرا ، و ايشانند قوام ارض ، و به سبب ايشان باران رحمت متقاطر مي شود .

فاطمه (س) از اين كلمات كه خبر دهنده قتل حسين (ع) بود سخت بگريست . پيغمبر فرمود : اي فرزند من ، فاضلترين اهل بهشت شهدايند كه در دنيا بذل جان و مال  كردند ، و بهشت خاص ايشان است كه در راه خدا قتال مي كنند ، و مي كشند و كشته مي  شوند ، و وعده حق بر ايشان راست است . و آنچه نزد خداوند است بهتر است از دنيا و  آنچه در دنياست ، و شهادت افضل است از مردن در جامة خواب . كسي كه بر او حكم قتل  نوشته اند البته كشته شود . آن كس كه كشته نشود زود باشد كه بميرد . هان اي دختر  محمد ، آيا دوست نمي داري كه فرداي قيامت به آنچه خواهي فرمان دهي و فرمان تو هنگام  حساب خلق پذيرفته باشد ؟ آيا رضا نيستي در روزي كه مردمان عطشان باشند ، شوهر خود  دوستان خود را از حوض كوثر سيراب كند و دشمنان خود را از پيش براند ؟ آيا رضا نيستي  كه شوهر تو قسيم جنت و دوزخ باشد، و فرمان دهد آتش را و فرمان پذير باشد آتش بيرون  بياورد از آتش هر كه را بخواهد و در آتش به جاگذارد هر كه را بخواهد؟ آيا راضي  نيستي كه نگران باشي فرشتگان را در اطراف آسمان و فرشتگان نگران تو باشند تا چه  فرمان كني و نگران شوهر تو باشند و گاهي كه مردمان در ديوان مظالم حق حاضر شوند و  او آغاز داوري كند ، خداوند كيفر فرمايد قاتل پسر تو و قاتلين تو را و قاتل شوهر  تو را و آتش را به دادخواهي به فرمان او كند ؟ آيا راضي نيستي كه ملا ئكه بر فرزند  تو بگريند و آفرينش بر وي اسف و دريغ خورند  آيا راضي نيستي آن كس كه به زيارت قبر  حسين رود در ضمان خدا باشد و آن منزلت از زيارت او به دست كرده باشد كه حج بيت الله  كه با عمره به پايان برد حاصل شود و يك چشم بر هم زدن از رحمت خداوند دور نيفتد و  اگر بميرد شهيد بوده باشد و اگر زنده بماند در حفظ خداوند و امن خداوند زيستن نمايد 

 

فاطمه (س) عرض كرد : اي پدر ، بر خداوند توكل نمودم و رضا دادم و خشنود  گشتم.

 

پس پيغمبر قلب او را و چشمهاي او را مسح كرد و فرمود و گفت :

اني و بعلك و انت و ابنك في مكان تقر عيناك و يفرح قلبك .

من و شوهر تو و پسر تو در جايي بالشيم كه روشن شود بدان  چشمهاي تو و شاد شود بدان دل تو .

 

امام حسن (ع ) و خبر شهادت حضرت حسين (ع)

روزي امام  حسن (ع) نشسته بود كه امام حسين (ع) به مجلس اندر آمد . چون چشمش بر امام مجتبي (ع)  افتاد بگريست . فرمود : يا ابا عبدالله ، اين گريستن را سبب چيست؟

 

گفت : آنچه مي بينم بر حضرت تو كه از اين مردمان همي رود .

 

 امام مجتبي (ع) گفت : بر من زياده از آن  ستم نشود كه زهري بنوشانند و  شهادت يابم و ليكن يا ابا عبدالله  هيچ روزي چون روز تو نباشد كه سي هزار كس به  قتل تو مبادرت نمايند كه خود را مسلمان و امت جد تو شمارند تا خون تو بريزند و حرمت  تو ندارند و دختران و پرده كيانت را به بردگي برند و اموال تو به غارت دهند .

 

سخن آقا امام حسين (ع) درباره گريه بر خود 

امام  صادق (ع) فرموده است :

قال الحسين (ع) : انا قتيل العبره قتلت مكروبا و حقيق علي  ان لا يأتيني مكروب قط الا رده الله و افلبه الي اهله مسرورا .

امام حسين (ع) فرمود : من كشته گريه ام زيرا مرا در پريشاني  كشتند و سزاوار است برمن كه هيچ فرد پريشاني نزدم نيايد مگر اينكه خداوند او را با  دل شاد به سوي خانواده اش باز گرداند .

 

گريه امام سجاد (ع) بر پدرش امام حسين (ع) 

امام  صادق (ع) فرمود : علي بن الحسين (ع) بر پدرش حسين بن علي (ع) بيست يا چهل سال گريست . هيچ طعامي در براب او نمي نهادن مگر آنكه مي گريست تا آنجا كه يكي از خادمان او  گفت : فدايت شوم اي فرزند رسول خدا ، من مي ترسم شما با اين وضع از بين برويد. 

 

فرمود : حزن و غم بي پايان خود را نزد خدا شكوه مي كنم و از خدا مي دانم  آنچه را كه نمي دانيد . من هيچگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به ياد نمي آورم مگر  آنكه گريه راه گلويم را مي گيرد .

 

در روايت ديگر هست كه يكي از غلامان امام سجاد ايشان را در زير سايباني  ديد كه به سجده مي رفت و مي گريد . گفت : اي مولايم ، آيا وقت آن نرسيده كه حزنت به  پايان رسد ؟

 

 امام سربلند كرد و فرمود : واي بر تو ، به تحقيق كه يعقوب در مصائبي  كمتر از اينها كه من ديدم به خدا شكوه نمود ، تا آنجا كه گفت آه و افسوس بر يوسف ،  در حاليكه او تنها يك پسر را از دست داده بود و من به چشم خود ديدم كه پدر و  خاندانم را در پيرامونم سر بريدند .

 

امام باقر (ع) و سفارش زيارت قبر امام حسين (ع)

امام باقر (ع) فرمود : شيعيان ما را به زيارت قبر امام حسين (ع) فرمان دهيد ، زيرا  زيارت او بر هر مؤمني كه به امامت امام حسين (ع) از جانب خداي متعال اقرار دارد  واجب است .

 

امام صادق (ع) و سفارش گريه بر امام حسين (ع) 

امام ششم فرمود : اي مسمع ، تو اهل عراقي ، آيا بر سر قبر حسين (ع) مي روي

 

عرض كردم : نه ، همه اهل بصره مرا مي شناسند و هواخواهان خليفه و دشمنان  بسياري از ناصبي هاي قبايل و ديگران گرد من اند . مي ترسم از من نزد خليفه سعايت  كنند .

  فرمود : ياد مصيبت هاي او را نمي كني  

  عرض كردم : چرا ؟ 

  فرمود : دل آزرده مي شوي ؟ 

  عرض كردم : آري ، به خدا گريان مي شوم تا خاندان من از چهره ام سوز دلم  را مي نگرند و ديگر نمي توانم چيزي بخورم و از رخسارم هويداست .

 

    فرمود : خدا بر اشكت رحمت كند . تو از آناني كه براي آزردگي ما آزرده  شوند و در شادي ما شادند و در غم ما غمناكند و با ما در خوف و امنيت شريكند . هنگام  مرگت حضور اجداد ما را دريابي كه سفارشت را به ملك الموت مي كنند و مژده اي كه چشمت  را روشن كند به تو بدهند پيش از آنكه بميري ، و ملك الموت از مادر نسبت به فرزند  خود بر تو دلسوزتر و مهربانتر باشد . . . كسي كه براي ما دلسوزي كند و بگريد بر  آنچه كشيديم ، هنوز اشك ديده اش نريخته خدايش رحمت كند و اشكي كه بر گونه اش رو.ان  شود اگر يك قطره اش در دوزخ افتد آن را چنان خاموش كند كه سوزش نداشته باشد ، و  آنكه براي ما داغدار باشد هنگام مرگ كه ما را بيند چنان شاد شود كه شادي از دلش  نرود تا بر سر حوض به ما رسد .

 

روايتي ديگر 

  امام صادق (ع) همراه خود پارچه  سبزي داشت كه در آن مقداري تربت ( خاك قبر ) امام حسين (ع) گذاشته بود و هنگامي كه  وقت نماز مي رسيد آن تربت را بر سجاده اش مي ريخت و بر آن سجده مي كرد .

 

امام موسي بن جعفر (ع) و مداح امام حسين (ع) 

  ابن شهر آشوب مي نگارد : عيد نوروزي بود كه منصور دوانيقي به حضرت موسي بن جعفر (ع)  گفت كه آن بزرگوار در مجلس تهنيت و تبريك بنشيند تا مردم براي عرض تبريك به حضور آن  حضرت بيايند و هديه هاي خود را به آن بزرگوار تقديم نمايند و ايشان هم هديه ها را  بپذيرد .

  حضرت موسي بن جعفر (ع) فرمود : وقتي من در آن اخباري كه از جدم رسول خدا  وارد شده جستجو كردم دستوري براي اين نيافتم .

  منصور گفت : من اين كار را به منظور سياست لشكر انجام مي دهم . شما را  به حق خدا قسم مي دهم كه در اين مجلس بنشينيد .

  موسي بن جعفر (ع) قبول كرد و در آن مجلس تهنيت جلوس نمود . امرا و  بزرگان لشگري به حضور آن حضرت مشرف مي شدند ، آن بزرگوار را تبريك مي گفتند و هديه  هاي خود را تقديم مي نمودند . منصور خادمي را خدمت حضرت موكل كرده بود تا هديه هايي  را كه مي آورند بنويسد . بعد از همه مردم ، پيرمردي نزد آن حضرت شرفياب شد و گفت : يابن رسول الله ، من شخص فقيري هستم و مالي نداشتم كه براي شما هديه بياورم ، ولي  آن سه بيتي را كه جدم در مرثيه جدتان امام حسين (ع) سروده به عنوان هديه براي شما  آورده ام .

  حضرت موسي بن جعفر (ع) فرمود : من هديه تو را قبول كردم . بنشين كه خدا  براي تو اين هديه را مبارك كند .

  امام (ع) متوجه خادم منصور شد و فرمود : مي روي پيش منصور و مي گويي اين  مقدار مال و هديه هايي را كه جمع شده چه بايد كرد ؟ 

  خادم رفت و برگشت و گفت : منصور مي گويد من همه آنها را به شما بخشيدم ،  در هر راهي كه مي خواهيد مصرف كنيد .

  حضرت موسي بن جعفر (ع) به آن پيرمرد فرمود : من همه اين اموال را به تو  بخشيدم ، بيا تحويل بگير .

روايت ديگر 

  همين كه محرم فرا مي رسيد ديگر كسي  خنده اي بر لب حضرت موسي بن جعفر (ع) نمي ديد و امام همواره اندوهگين بود تا دهه  عاشورا بگذرد و چون روز دهم فرا مي رسيد اين روز نهايت غم و مصيبت بود . مي فرمود : جدم حسين (ع) در چنين روزي كشته شد .

 

امام رضا (ع) و گريه بر امام حسين (ع) 

  ريان بن  شديد روز اول محرم حضور علي بن موسي الرضا شرفياب شد . حضرت فرمود : روزه گرفته اي  ؟ 

  جواب داد : نه .

  فرمود : اول محرم روزي است كه زكريا از پروردگار فرزند خواست ، خدا يحيي  را به وي عنايت فرمود . هر كس اين روز را روزه بگيرد ، دعايش به هدف اجبت رسد . اصولاً محرم ماهي است كه در زمان جاهليت مورد احترام بوده و مردم از جنگ و ستيز  محروم بودند . اما جمعي از مسلمانان ( كه اسماً مسلمان بودند ) اخترام اين ماه را  نگاه نداشتند و فرزند پيغمبر را كشتند و اهل بيتش را اسير كردند .

 

آنگاه فرمود :

يا بن شبيب ان كنت باكيا علي شي ء فابك للحسين (ع) فانه ذبح  كما يذبح الكبش و قتل معه من اهل بيته ثمانيه عشر رجلاً ما لهم شبيهون في الارض . يابن شبيب ان بكيت علي الحسين حتي تسيل دموعك علي خديك غفر الله كل ذنب اذنبته  صغيراً كان او كبيراً قليلاً كان او كثيراً .

اي پسر شبيب اگر خواهي گريه كني ، بر امام حسين (ع) گريان  باش زيرا آن جناب را با وضعي فجيع كشتند . با آن حضرت 18 نفر از افراد بني هاشم كه  همانند خود نظيري در زمين نداشتند ، به شهادت رسيدند . اي پسر شبيب ، اگر بر جدم  گريستي و اشك بر ديدگانت جريان يافت پروردگار گناهانت را بيامرزد ( زيرا كسي كه بر  مظلوميت امام گريه كند قهراً علت شهادت را با فكر به دست مي آورد و با هدف شهادت  آشنا مي شود و در نتيجه منظور مقدس قيام حسيني او را تكان مي دهد و از ارتكاب گناه  باز مي دارد ) . اي پسر شبيب ، اگر خواهي خدا را ملاقات كني و سرافراز باشي و در  غرفات بهشت جاويد جاي گيري جدم را زيارت كن و بر قاتلان اوي لعن نماي و بگو كاش با  تو بودم و رستگار مي شدم .

 

امام حسن عسگري (ع) و ارزش اشك بر امام حسين (ع) 

  در تفسير امام حسن عسگري (ع) است كه خداوند صلوات و رحمت مي فرستد بر گريه  كنندگان حسين (ع) و ملائكه را مي فرستد كه اشك ايشان را در شيشه ها ضبط مي كنند و  تسليم خزان بهشت مي كنند و روز قيلمت ممزوج به ماء حيوان بهشت مي نمايند و طعم آنها  هزار مقابل اول مي شود و بر آتش جهنم آن را مي پاشند و آتش فرسخها دور مي شود از  گريه كننده ها .

 

امام زمان (ع) و گريه بر مصائب امام حسين (ع) 

  خاطره كربلا و مصائب سالار شهيدان چنان اثر عميقي در وجود پيشواي دوازوهم ولي عصر  روحي لتراب مقدمه الفداء بوجود آورده كه به هيچ قيمت مرتفع نمي گردد .

  اين خاطره سوگ بار در قلب عالم امكان با رساترين و سوزان ترين گفتاري  زبانزد حضرت است ، زيرا مي فرمايد :

لئن اخرتني الدهور و عاقني عن نصرك المقدور و لم اكن لمن  حاربك محارباً و لمن نصب لك العداوه مناصباً فلاندبنك صباحاً و مساءً و لابكين لك  بدل الدموع دماً .

اي جد بزرگوار ، اگرچه روزگار مرا عقب داشت اما خدا پايان  مقام ولايت از نسلت را به عهده من گذاشت . من نبودم تا با دوستانت همعنان شوم و با  دشمنانت محاربه نمايم ، ولي خاطره كربلايت چنان در مغزم نقش بسته است كه هرگز  فراموش نخواهد شد . من به ياد مصيبتهاي حزن آلود بقدري مي گريم كه اشك چشمم پايان  پذيرد . از بامداد تا شام سرشك از ديده مي بارم و مصائب دردناك را به ياد مي آورم 

  

«گريه پيامبران بر مصيبت امام حسين (ع)»

 

گريه حضرت آدم بر امام حسين (ع) 

  صاحب كتاب  دراليمين در تفسير اين آيه مباركه از قرآن كريم «فتلقي ادم من ربه كلمات فتاب عليه  انه هو التواب الرحيم» مي فرمايد:خلاصه معني چنان است كه آدم (ع) در ساق عرش كلمه  چند نگريست ، جبرئيل او را بياموخت كه بدان كلمات كه اسماء پيغمبر و آل پيغمبر بود  پناهنده شود و بدين گونه سخن كند :

 

قال : يا حميد بحق محمد يا عالي بحق علي يا فاطر بحق فاطمه

          يا محسن بحق الحسن و الحسين و منك الاحسان .

 

  خدا را بدين كلمات سوگند داد ، چون به نام حسين (ع) رسيد آتش از قلبش  برانگيخت و آب از چشمش بريخت . گفت : اي جبرئيل ، چه شد كه در ذكر پنجم قلب من  بشكافت و عبره من سيلان يافت ؟ جبرئيل گفت : اين فرزند تو به مصيبتي بزرگ مبتلا شود  كه همه مصيبتها در نزد او كوچك باشد . گفت اي برادر آن كدام است ؟ 

قال : يقتل عطشاناً غريباً وحيداً فريداً ، ليس له ناصر  ولامعين و لو تراه يا ادم و هو يقول وا عطشاه وا قله ناصراه حتي يحول العطش بينه و  بين السماء كالدخان فلم يجبه احد الا بالسيوف و شرب الحتوف، فيذبح ذبح الشاه من  قفاه و ينهب رحله اعدائه و تشهر رؤسهم ، هو و انصاره في البلدان و معهم النسوان،  كذالك سبق في علم الواحد المنان  .

گفت : كشته مي شود در حالتي كه تشنه باشد و بي كس باشد و  تنها و فريد باشد و او را ناصري و معيني نباشد . اي آدم ، اگر او را ببيني در حالتي  كه مي گويد :

«وا عطشاه وا قله ناصراه»

 تا گاهي كه از تشنگي چشمش چنان تاريك مي  شود كه آسمان را نتواند ديد و هيچ كس او را جواب نگويد الا با زبان شمشير و شراب  مرگ . پس ، او را مي كشند چنانكه گوسفند را از قفا سر ميبرند ، و احمال و اثقال  او را دشمنان او به نهب و غارت مي برند و سر او و اصحاب او را بر سنانها مي كنند و  در شهرها مي گردانند و اهل بيت او را اسير مي گيرند. و اين صورتي است كه از پيش به  علم خداوند واحد برگذشته است.

چون اين سخن به پايان رفت و جبرئيل چون زن بچه مرده گريستند .

 

حضرت نوح (ع) از شهادت امام حسين(ع) مطلع مي شود 

  هنگامي كه حضرت نوح (ع) بر كشتي سوار شد و روي زمين را گردش نمود و به زمين كربلا  رسيد ، زمين كربلا كشتي او را نگاه داشت حضرت نوح از خطر غرق شدن ترسان شد و گفت

الهي طفت جميع الدنيا و ما اصابني فزع مثل ما اصابني في هذه  الارض.

پروردگارا ، من جميع دنيا را گردش كردم و در هيچ موضعي نظير  اين زمين خوفناك نديدم .

فنزل جبرئيل و قال : يا نوح في هذا الموضه يقتل الحسين سبط  محمد (ص) خاتم الانبياء وابن خاتم الاوصياء .

در اين موقع جبرئيل نازل شد و گفت : اينجا مكاني است كه سبط  خاتم انبياء و فرزند خاتم اوصياء كشته خواهد شد .

نوح گفت : قاتل او كيست ؟ 

جبرئيل گفت : قاتل او كسي است  كه اهل هفت آسمان و زمين او را لعنت مي كنند .

پس ، لعنت كرد او را نوح چهار مرتبه . پس كشتي حركت كرد تا كوهي ظاهر شد و  بر آن قرار گرفت .

 

 حضرت ابراهيم(ع) و گذر او از قتلگاه امام حسين (ع) 

  هنگامي كه گذر حضرت ابراهيم (ع) به كربلا افتاد و به قتلگاه امام حسين (ع)  رسيد اسبش به رو درآمد . آن حضرت از بالاي اسب بر زمين افتاد ، سرش شكست و خون جاري  شد . زبان به استغفار گشود و گفت : پروردگارا ، آيا از من گناهي صادر شده است؟ 

جبرئيل نازل شد و گفت : گناهي از تو سرنزده بلكه در اين  مكان سبط خاتم انبياء شهيد خواهد شد و خون تو به موافقت خون او جاري گرديد .

حضرت ابراهيم گفت : قاتل او كه خواهد بود ؟ 

گفت : آن كسي است كه اهل آسمانها و زمين او را لعنت خواهند  كرد .

 

حضرت موسي (ع) و عبور از كربلاي امام حسين (ع) 

  روايت شده موقعي كه حضرت موسي (ع) با يوشع بن نون به زمين كربلا عبور كردند بند نعل  حضرت موسي (ع) پاره شد و خاري به پاي آن بزرگوار خليد و خون جاري شد . گفت : پروردگارا ، مگر چه گناهي از من صادر شده كه بدين كيفر گرفتار شدم ؟ 

فاوحي اليه ان هنا يقتل الحسين (ع) و هنا يسفك دمه فسال دمك  موافقه لدمه .

خطاب رسيد : خون حسين (ع) در اين موضع ريخته خواهد شد . خون  تو نيز براي اينكه با خون آن حضرت موافقت كند جاري گرديد .

موسي (ع) گفت : حسين كيست ؟ 

خطاب رسيد : حسين سبط محمد مصطفي و فرزند علي مرتضي است .

موسي گفت : كشندة آن حضرت كيست ؟ 

وحي شد كشندة او كسي است كه ماهيان دريا و وحوش صحرا و  پرندگان هوا او را لعنت خواهند كرد . موسي هم بر يزيد لعنت كرد .

 

حضرت سليمان (ع) و مقتل حسين (ع) 

  مروي است كه  سليمان (ع) بر بساط خويش جاي داشت و در هوا عبور مي كرد . ناگاه روزي از زمين كربلا  خواست درگذرد ، باد بساط او را به دوران انداخت ، چنانكه سليمان بيمناك شد تا مبادا  او را به خاك افكند . در اين وقت باد ار وزيدن بايستاد و بساط او به خاك در افتاد .

  فقال سليمان للريح لم سكنت ؟ فقالت ان هنا يقتل الحسين (ع)

  فرمود:اي باد تو را چه افتاد كه ساكن گشتي؟ گفت:مقتل حسين بن علي  اينجاست.

سليمان گفت : كشندة او چه كسي است ؟ 

گفت : لعين اهل سماوات و ارض ، يزيد .

  پس سليمان  دست برداشت و او را لعن فرستاد و به دعاي بد ياد كرد . در اين وقت جن و انس ايمن  گشتند و باد وزيدن گرفت و بساط طريق سلامت سپرد .

 

گريه حضرت زكريا بر امام حسين (ع) 

  مولايمان  حضرت بقيه الله ارواحنافداه در پاسخ سعدبن عبدالله در ضمن حديثي طولاني مي فرمايد : حضرت زكريا از پروردگارش درخواست نمود كه اسامي پنج تن را به او بياموزد.جبرئيل (ع) براو نازل شدوآنها را به او آموخت . هر گاه كه زكريا اسم محمد (ص) و علي (ع) و  فاطمه (س) و حسن (ع) را ميبرد اندوهش برطرف مي شد ، ولي همين كه اسم حسين (ع) رامي  برد بغض گلويش را مي فشردونفسش به شماره مي افتادو گريه اش مي گرفت. روزي گفت : خداوندا ،چه سري دارد كه هرگاه اسم چهار نفر از اينان را ميبرم غم و اندوهم برطرف  مي شود و خاطرم تسكين مي يابد ولي هنگام نام بردن از حسين(ع) اشكم جاري و آه و ناله  ام بلند مي شود ؟ 

  خداوند متعال داستان حسين (ع) را به او خبر داد و فرمود : (كهيعص). 

كاف اسم كربلا ، هاء هلاكت خاندان پيامبر (ص) ، ياء يزيد كه  به حسين(ع) ظلم و ستم نمود ، عين اشاره به عطش و تشنگي حسين (ع) و صاد صبر اوست .

زكريا كه اين مطالب را شنيد سه روز از مسجدش بيرون نرفت و  دستور داد كسي بر او وارد نشود و شروع به گريه و زاري نمود و ذكر مصيبت او اين  عبارت بود : خداوندا ، آيا بهترين آفريدگانت به فرزندش مصيبت زده مي شود ؟ آيا چنين  مصيبتي بر آستانه آنان فرود مي آيد ؟ 

 

حضرت عيسي (ع) و كربلاي حسين (ع)

  در خبر است كه  عيسي (ع) را با حواريون گذر به اراضي كربلا افتاد ، ناگاه شيري را نگريستند كه طريق  را بر روندگان مسدود ساخته بود عيسي (ع) پيش آمد و فرمود :

  اني لم ادع لكم الطريق حتي تلعنوا يزيد قاتل الحسين(ع)

  نمي گذارم شما درگذريد الا آنكه يزيد را كه كشندة حسين (ع) است لعن  كنيد .

عيسي فرمود : حسين كيست ؟ 

  قال : سبط محمد النبي  الامي و ابن علي الولي .

  سبط پيامبر و فرزند علي ولي الله است .   

عيسي (ع) پرسيد : قاتل او كيست ؟ 

گفت قاتل او يزيد ملعون است كه وحوش بيابانها و درندگان  صحراها خاصه روزهاي عاشورا او را لعن كنند .

  پس عيسي دست برداشت و لعن كرد  بر يزيد و نفرين فرستاد بر او . در اين وقت شير از طريق كناري رفت و حواريون ايمن  شدند و به جانب مقصود عبور كردند .

 

حضرت محمد (ص)و تربت امام حسين (ع) 

  ابوبصير  گويد امام صادق (ع) فرمود : جبرئيل بر رسول خدا(ص) فرود آمد . در آن هنگام حسين(ع)  نزد حضرتش به بازي مشغول بود . پس جبرئيل او را آگاه ساخت كه امتش اين فرزند را مي  كشند . رسول خدا (ص) گريست و سپس جبرئيل عرض كرد : آيا تربتي را كه بر روي آن كشته  مي شود به شما نشان دهم ؟ 

  امام ادامه دادند : ناگاه فاصلة ميان محل نشستن رسول خدا (ص) و قتلگاه  حسين (ع) در زمين فرو رفت ، بطوريكه دو مكان به هم متصل شدند و جبرئيل مشتي از آن  خاك برگرفت . سپس در كمتر از يك چشم برهم زدن دو مكان از هم دور شدند و به حالت اول  خود بازگشتند . سپس جبرئيل خارج شد در حالي كه مي فرمود : خوشا به حال تو اي خاك و  خوشا به حال آن كه در اطراف تو كشته مي شود .

  البته گفتني است در اين زمينه روايات ديگري نيز دربارة ساير پيامبران  ماند حضرت اسماعيل و ? نفل شره است كه طالبان مي توانند به بحارالانوار مرحوم شيخ  محمد باقر مجلسي (ره) ، جلد 44 و كتاب خصائص الحسينيه ، مراجعه نمايد

 

 گريه آسمانها و زمين و اهل آن برحسين  (ع)

از زراره روايت شده كه : امام ششم (ع) فرمود : اي زراره ،به  درستي كه آسمان چهل صباح خون بر حسين(ع) گريست، و زمين چهل صباح سياهي ،و آفتاب چهل صباح  كسوف و حمره،كوههاتيكه شده وپراكنده گرديد،ودرياها منفجرشد،وفرشتگان چهل صباح  برحسين(ع) گريستند، زنان مانه خضاب كردندونه روغن زدندونه سرمه  كشيدندونه شانه بر سر زدند، و ما هميشه بعد از او گريان بوديم وجدم هروقت ياد او مي كرد مي گريست تا محاسنش  پر از اشك مي شد و تا هركه او را مي ديد دلش بر او مي سوخت و مي گريست ؛ فرشتگاني هم كه سرقبر  اويند مي گريند و از گريه آنها هر آنكه در هوا و آسمان است مي گريد تا آنكه فرمود: ديده اي  واشكي پيش خدامحبوب ترازآن ديده نيست كه براواشك باردوهركس براوگريد،به فاطمه(س) خبر رسد و وسيله سعادت او است وبه رسول خدا (ص) مي رسدوحق ما رااداكرده ، وبنده اي نيست  كه محشور شودجز آنكه چشمانش گريان است مگرگريه كننده برجدم كه با چشم روشن وبشارت  وروي شاد محشورشودومردم در فزع باشند واودرامان است ومردم پاي حساب باشند وآنان  باحسين (ع) همصحبت باشندزير عرش ودرسايه عرش واز ابدي حساب ترسان نيستند ، به آنها  گويند : به بهشت رويد،نپذيرند ودل از همنشيني وحديث حسين (ع) برندارند،حوريان به  آنها پيام دهند كه ما وولدان مخلدين مشتاق  ديدار شماييم ،سربه سوي آنها بلندنكنند  ازبس درمجلس حسين(ع) غرق شادي وكرامتند؛ ودشمنان آنهارا: برخي راموي پيشاني گرفته  اند وبه آتش مي كشند وبرخي فغان كنند كه ماشفيعي نداريم ورفيق دلسوزي نداريم  ،دوستان بهشتي آنها مقام آنهارامي بينند ونمي توانند نزدآنها آيند وبه آنها برسند و فرشتگان از طرف زنان خود و خزانه داران بهشتي آنها  پيغام به آنها مي آورندكه خداچه كرامتي به آنها عطا كرده،مي گويند: انشاءالله  نزدشمامي آييم وگفتار آنها رابه زنانشان مي رسانند 

واشتياق آنها بواسطة كرامت قرب مقام حسيني كه دارند فزون مي  گردد و مي گويند: حمدخداراكه ما رااز فزع اكبروازهراس صحرايي محشر رهانيدوازآنچه مي  ترسيديم نجات داد و مرداني مركبهاي آنها را مي آورندوبرآنها سوارمي شوندوثناگوي خداولله الحمد  گويان وباصلوات برمحمد وآل اوبه منزلهاي خودمي رسند.

ازاميرمؤمنين (ع) روايت شده كه در رحبه بود و اين آيه  راتلاوت مي كرد،آسمان و زمين برآنها نگريست و مهلت نيافتند كه حسين (ع) ازيكي  ازدرهاي مسجد خدمت اورسيد، فرمود: اين است كه كشته مي شود و آسمان و زمين بر او گريه مي  كنند.

امام ششم فرمود: آسمان وزمين برقتل حسين (ع) گريستند و سرخ  شدند و هرگز برديگري نگريستندجزيحيي بن زكريا زنازاده بودوكشندة حسين(ع) هم زنازاده  بودوآسمان بركسي جزآنهانگريست،راوي گفت:گرية آسمان چيست؟فرمود:آفتاب سرخ برمي آمد  وسرخ غروب مي كرد؛داودبن فرقدگويد:من درخانه امام ششم (ع) نشسته بودم وكبوتر راعبي  راديدم قرقر طولاني مي كند،امام به من نظري طولاني كردوفرمود:اي داود،مي داني اين  پرنده چه مي گويد؟ گفتم:نه به خدا، 

قربانت؛فرمود:بر كشندگان حسين(ع) نفرين مي كند،اورادرمنزل  خودداشته باشيد.حسين بن علي بن صاعد بربري قيم قبر حضرت رضا(ع) ،ازپدرش،ازامام هشتم  روايت كرده كه فرمود:اين جغدرامي بينيد؟ دردوران جدم رسول خدا(ص) درساختمانها  وكاخهاوخانه هامنزل داشت ووقتي مردم طعام مي خوردندجلوي آنها فرو مي پريدوخوراكي  براي اومي ريختندوآبي مي نوشيدوبه جاي خود برمي گشت ، وچون حسين(ع) كشته  شدازآبادانيبه ويرانه وكوه ودشت گريخت ، گفت: شماچه بدامتي باشيدكه  پسرپيغمبرخودرابكشد، من برجان خودازشماامنيت ندارم.

شيخ صدوق ازامام صادق(ع) ، ازپدرش، ازجدش(ع) روايت كرده كه  روزي حسين بن علي(ع) خدمت حسن(ع) آمدوبه اونگاه كردوگريست، حسن(ع) فرمود: يااباعبدالله ، چراگريه مي كني؟ گفت: براي ستمي كه به تورسدگريم، حسن(ع) فرمود: ستم  آخربه من اين است كه زهري به كامم ريخته شودوكشته شوم ولي روزي چون روزتو نباشد اي  ابوعبدالله، سي هزار لشكركه خودراامت جدمامحمد (ص) مي دانندوخودرابه دين اسلام مي  چسبانندبراي كشتن وريختن خون وهتك حرمت واسيركردن ذريه وزنانت وغارت خيمه هايت  همدست مي شوند، اينجااست كه لعنت به بني اميه فرومي ريزدوآسمان خون وخاكسترمي  باردوهمه چيزتاوحشيان بيابان وماهيان درياهابرتومي گريند.

درزيارتي كه سيدمرتضي علم الهدي خوانده است گفته: اسلام  باتوبه خاك غلتيدوحدودواحكام تعطيل شد، روزگارسياه شدوآفتاب گرفت وماه تيره  گرديدوباران ورحمت بندآمدوعرش وآسمان لرزيدوزمين وبطحاء به لرزه افتاد وبلا عالمگير  شدوآرمانهاگوناگون شد، رسول داغدارشدوبتول افكاروعقول تارومار.

ابن حجردر صواعق و ابونعيم در دلايل النبوه ازنصره، زني  ازازدنقل كرده اندكه گفت: چون حسين(ع) كشته شد، آسمان خون باريد. صبح كه شدخمره  هاوكوزه هاي ماپرازخون بود، ودراحاديث ديگرهم چنين نقل شده است؛ ونيزازنشانه هاي  شهادت آن بودكه آسمان به سختي سياه شدتاروز، ستاره ها پيداشدند، وسنگي  برنداشتندجزآنكه زيرش خون تازه بود. ابوالشيخ گفته: دانه هاي ورسي كه درلشكرگاهشان  بودخاكسترگرديد، اين كاروان ازيمن به عراق مي رفت وهنگام قتل حضرت به آنهارسيده  بود.

ابن عيينه ازجدة خودحكايت كرده كه: جمالي كه ورسش خاكسترشده  بود، ازاين موضوع به اوخبرداده بودوشتري در لشكرخودنحركرده بودندودرگوشتش موشهايي  يافت شدوآن راپختند، مثل علقم تلخ بودوآسمان از كشتن اوسرخ شدوآفتاب گرفت تانيمه  روزستاره ها نمودارشدندومردم گمان بردندقيامت برپاشده وسنگي درشام برنداشتندجزآنكه  زيرش خون تازه بود. عثمان بن ابي شيبه روايتي آورده كه: آسمان ازكشتن حسين (ع)  تاهفت روزكه برديوارهامي تابيدازسرخي چون ملافة قرمزي مي نمودوستاره ها به  يكديگربرخوردمي كردند.

ابن جوزي ازابن سيرين نقل كرده كه : دنيا سه روز تاريك  شدوسپس سرخي درآسمان پديدشد؛ ابوسعيدگفته: سنگي درجهان برنداشتندجزآنكه زيرش خون  تازه بودوآسمان خون باريدكه اثرش مدتي درجامه هاماند؛ وثعلبي وابونعيم چنانچه گذشت  روايت كرده اندكه : خون برآنهاباريد، ابونعيم افزوده است كه: چون صبح شد خمره  هاوكوزه هاي ماپرازخون بود.

درروايتي است كه: برديواروخانه هاي خراسان وشام وكوفه باران  خونين رنگي آمدوچون سرحسين (ع) رابه خانة ابن زيادبردندبرديوارهايش خون روان شد. ثعلبي گفته: آسمان گريست وگريه اش سرخي اش بود؛ ديگري گفته: آفاق آسمان تا شش ماه  پس ازقتلش سرخ مي نمودوبعدازآن هم سرخي درآن ديده مي شد، ابن سيرين گفته: به  ماخبررسيده كه سرخي شفق پيش ازقتل حسين(ع) نمايان نبود.

ابن سعدگفته: اين سرخي پيش ازقتل اودرآسمان ديده نمي شد؛  ابن جوزي گفته: ماكه غضب كنيم چهره مان سرخ مي شود، حق تعالي ازچهره داشتن منزه است  ولي غضبش درقتل حسين (ع) درسرخي افق تاثيركردبراي اظهاربزرگي اين جنايت ? تا  اينجا از صواعق نقل شد و از شرحي كه برقصيدة همزيه نوشته قريب به همين مضمون حكايت  شده.

درتذكره سبط ازهلال بن ذكوان روايت شده كه: چون حسين(ع)  كشته شد، مادوسه ماه ديوارهاراازنمازصبح تاغروب آفتاب گوياخون آلوده مي ديديم ،  گويد: به سفري رفتيم وباراني برماباريدكه اثرش چون خون برجامة ماماند.

از مناقب ابن شهرآشوب است كه قرظه بن عبيدالله گفته: نيمه  روزي آسمان برپتوي سفيدي باريدونگاه كرديم خون بود،شترهابرلب آب رفتندكه آب  بنوشندخون شده بودومعلوم شدكه آن روزقتل حسين(ع) بوده ونيزازآنجااست كه اسودبن قيس  گفته: چون حسين(ع) كشته شد، يك سرخي ازسمت مشرق برآمدويك سرخي ازسمت مغرب ونزديك  بودميان آسمان بهم رسند، تامدت شش ماه چنين بود.

ازعقودالجمان سيوطي است كه گفته اند: جز در روز 28 يا 29  كه  حال مقارنه است، آفتاب نگيرد، خداآنهارابكشد؛ طبق روايت صحيحين: آفتاب روزمرگ  پيغمبر(ص) كه دهم ربيع الاول بودگرفت، زبيربن بكارآن رانقل كرده ودرتواريخ مشهوراست  كه روزقتل حسين(ع)هم گرفت وآن هم روزعاشوراء بود. شيخ شهيدما (ره) در ذكري گفته است : مشهوراست كه آفتاب روزعاشوراء براي قتل حسين (ع) چنان گرفت كه نيمة روزستاره  هاپديدشدند؛بيهقي وديگران آن  راروايت كرده اند ودرپيش گفتيم روزمرگ ابراهيم  پسرپيغمبر(ص) هم آفتاب گرفت وزبيربن بكاردركتاب انسان گفته: اودردهم ماه ربيع  الاول فوت شدواصحاب ماروايت كرده اندكه يكي ازنشانه هاي مهدي(ع)  آن است كه درنيمة اول ماه رمضان آفتاب مي گيرد. انتهي

  

گريه فرشتگان وجنتيان برحسين(ع) 

شيخ ابوجعفرطوسي ازامام ششم(ع) روايت كرده: چون كارحسين(ع)  بدانجاكه بايست، رسيد، ملائكه به درگاه خداي عزوجل شيون كردندوگفتند: پروردگاراباحسين صفيت وزادة پيغمبرت چنين عمل مي شود؟!! فرمود: خدانمونة قائم(ع)  رابه آنهانشان دادوفرمود: به اين ازظالمانش انتقام كشم.

شيخ صدوق ازابان بن تغلب روايت كرده كه گويد: امام ششم (ع)  فرمود: چهار هزارفرشته فرودآمدندتابه همراه حسين(ع) بجنگندوبه آنهااجازه داده  نشدبراي جنگ، برگشتندواجازه خواستندوچون فرودآمدند، حسين(ع) كشته شده  بودوآنهاژوليده وخاك آلوده سرقبرش هستندوتاقيامت براوگريه كنندورئيس آنهافرشته اي  باشدبه نام منصور.

مي گويم: دراينكه چهار هزارفرشته تاقيامت سرقبرش مي  گريند،احاديث بسياراست ودرضمن بعضي ازآنهااست كه هركدام زوارحسين(ع) بيايند،  ازاواستقبال كنندوهرزائري بيمارشود، ازاوعيادت كنندوهرزائري بميردبرجنازه اش  نمازبخوانندوپس ازمرگش براي اوآمرزش خواهندوآنان درانتظار 

قيام قائمند.

شيخ ابن قولويه ازعبدالملك بن مقرن ازامام ششم (ع) روايت  كرده كه فرمود: چون ابي عبدالله (ع) رازيارت كرديدجزخيرنگوييد؛ زيرافرشتگان شب  وروزهمراه شمابافرشتگان حائر حسيني برخوردكنند وباآنها دست دهندوازسختي گريه، پاسخ  آنها ندهندوانتظاربرندتازوال آفتاب ياسپيدة دم 

وآنگاه باآنهاسخن گويندومطالبي راجع به  آسمانهاازآنهابپرسندولي ميان اين دووقت دم نزنندوازگريه ودعاء بازنايستند. 

ازحريز روايت شده كه: به ابي عبدالله (ع) گفتم: قربانت، چه  اندازه عمرشمااهل بيت كم ومرگتان بهم نزديك است بااينكه اين خلق به شمامحتاجند؟  فرمود: هركدام ماصحيفه داريم كه وظائف مادرآن درج است، چون دستوراتي كه درآن است  انجام داديم هركدام مي داندكه مرگش رسيده وپيغمبر(ص) مي آيداورابه مرگش خبرمي  دهدوبدانچه نزدخداداردخبرمي دهدوچون حسين(ع) صحيفة خودرا خواندوآنچه مي آيدومي  ماند، براي اوشرح داده شد، چيزهائي بجابود وعمل نشده بودكه به قتال كوفيان بيرون  شدوچون اين وظائف باقي مانده بود، فرشتگان ازخداي عزوجل درخواستندكه اوراياري كنند،  وبه آنهااجازه داده شدوخودراآماده جنگ مي نمودندكه آن حضرت كشته شدووقتي  فرودآمدندكشته شده بود، فرشتگان عرض كردند: پروردگارا، به مااجازة نزول دادي واجازة  ياري اورادادي، مافرودآمديم وجان اوراگرفتي؟! خداوحي كردكه: درقبة اوبمانيدتاخروج  كندواوراياري كنيدواكنون براوودست رفتن نصرت اوگريه كنيد، امتيازنصرت وكريه  براوازآن شما 

است ، فرشتگان براي تقرب وبي تابي ازفوت نصرت اوگريستندوچون  خروج كند، انصاراوباشند.

صفوان جمال ازامام ششم(ع) روايت كرده كه: درخدمت اوازمدينه  به مكه مي رفتيم، درراه ازآن حضرت پرسيدم : يابن رسول الله، چراشمارادل گرفته  واندوهناك وشكسته خاطرمي بينم؟ فرمود: اگرآنچه من مي شنوم توهم مي شنيدي، ديگرازمن  پرسش نمي كردي، گفتم: چه مي شنويد؟ فرمود: زاري ملائكه رابه درگاه خدابركشندگان  اميرالمؤمنين (ع) وكشندگان حسين(ع) ونوحة جنتيان وگرية فرشتگاني كه اطراف اويندوبي  تابي سخت آنهارا،كيست كه خوردن ونوشيدن وخواب براوگواراباشد .

دربحار ازحسن بن سليمان به سندش ازابي معاوية، ازعملش،  ازامام ششم، ازپدرش، ازجدش(ع) كه گويد: پيغمبر(ص) فرمود: شب معراج به آسمان پنجم  رسيدم وصورت علي بن ابي طالب راديدم، گفتم: حبيبي جبرئيل اين چه صورتي است؟گفت: اي  محمد(ص) ملائكه مشتاق شدندكه 

به صورت علي بنگرند، عرض كردند: پروردگارا، بني آدم دردنياي  خودبامدادوپسين ازنظربرعلي بن 

ابي طالب حبيب حبيب تومحمدوخليفة او، وصي وامين اوبهره  مندشوند، ماراهم ازصورت اوبهره مندكن به اندازه اي كه اهل دنياازاوبهره مندمي شوند،  خدابراي آنها ازنورقدس خود عزوجل صورتي آفريد و علي(ع) شب و روز پيش آنهااست، او را زيارت  كنند و بامداد و پسين بر او نگاه كنند؛ گويد: اعمش به من خبردادازقول جعفربن محمد(ع)  ،  ازپدرش (ع) كه: چون ابن ملجم لعين برسرعلي (ع) ضربت زد، آن ضربت برصورتي كه درآسمان  بودپديدشد، وملائكه هرصبح وپسين كه به اونگاه كنندقاتل اوابن ملجم رالعن كنند، وچون  حسين(ع) كشته شدملائكه فرود آمدند و او رابردند و كنار صورت علي(ع) درآسمان پنچم نهادندوهروقت ملائكه ازبالابه  زيرآيندوملائكه آسمان پائين بالاروندتاآسمان پنجم براي زيارت صورت علي(ع) وبه  او و حسين(ع) غرقه درخون خودنگاه كنند ، 

يزيدوابن زيادوقاتلش راتاروزقيامت لعن كنند؛ اعمش گويد: امام صادق(ع) به من فرمود: اين ازعلوم سري ومحزون است، جزبه اهل آن ابرازمكن.

 

درنوحه گري جن برحسين(ع) 

شيخ ابن قولويه (ره) ازميثمي روايت كرده كه: پنج تن ازاهل  كوفه قصدياري حسين بن علي(ع) كردندودردهي به نام شاهي آرميدند، دومردكه پيري  بودندوجواني روبه آنهاآوردندوبرآنهاسلام كردندوگفت: آن پيره مردگفت: من مردجنيم  واين برادرزادة من است ومي خواهداين مردمظلوم راياري كند، گويد: آن پيره مردجني  گفت: من نظري دارم، جوانان آدمي نژادگفتند: چه نظري، گويد: آن روزوشب  راناپديدشدوصبح فردا آوازي شنيدندوكسي رانديدندومي گفت:

  بخدانزدشما نامده  ام تاديدم 

  كه فتاداست به طف گونه بخاك وبي سر 

  دوراوچندجوان كشته وآغشته به خون 

    همچومصباح دجي نوردرآنهاافزون 

  شترم سخت براندم كه بدانهابرسم 

  تاكه باحوربهشتي نرسيدندبهم 

  مانعم گشت قضاوقدرحضرت حق 

        كه قضا وقدراواست مقدربرحق 

روشني بخش چراغي به جهان نورحسين 

  نيست بيهوده ام اين گفته برب الحرمين 

شدمجاوربه پيمبربه غرفهاي بهشت 

  باوصي وبرطيار به شادي بنشست 

يكي ازجوانان انسي اوراچنين جواب داد:

توبروتابه ابدساكن قبري هستي 

  كه براورحمت حق تابه قيامت نازل 

روشي راتوگرفتي كه بود شايسته 

  نوش كردي توزجامي كه بودجان رادل 

آن جوانها كه خدارا هدف خودكردند 

  مال واحباب ووطن جمله نمودندبه حل 

سبط در تذكره و مدائني گفته اند: مردي ازاهل مدينه گفت: من  بيرون شدم تاخودرابه حسين (ع) 

رسانم كه به عراق مي رفت، چون به ربذه  رسيدم، مردي نشسته  ديدم، گفت: اي بندة خدا، مي خواهي به كمك حسين (ع) بروي؟ 

گفتم: آري، گفت: من هم قصدرادارم ولي بنشين، من رفيق  خودرافرستادم والساعه خبرمي آورد؛ گويد: ساعتي بيش نگذشت كه رفيقش آمدومي گريست ومي  سرود( بخدانزدشمانامده ام تاديدم .

ابن شهرآشوب در مناقب گويد: جنيان تايك سال، هرروزبالاي  قبرپيغمبر(ص) براونوحه گري مي كردندودرآنجا است كه دعبل گويدكه: پدرم ازجدم ازمادرش  سعدي دخترمالك خزاعي نقل كردكه نوحة جن رابرحسين(ع) شنيده بود:

اي شهيد اي كه عمويش بد شهيد 

  بهترين عم جعفر طيار ديد 

زدم تيغ عجب باد كه شدبرتو بلند 

   بررخ پرزغبار توجسورانه خميد 

درروايت غير مناقب است كه دعبل گفت: ازاينجا من درقصيدة  خودگفتم :

 

سر قبري برو كاندرعراق است 

   زيارتگاه اهل اتفاق است 

به حرف منكران خر مده گوش 

  تو آواز خران راكن فراموش 

به قربان تو گردم اي حسين جان 

          چرا  زائر نباشم بر تو هر آن 

فدايت قوم وخويشان از نزارم 

          فدايت جملگي اهل و تبارم 

خردمندان همه دل دادة تو 

          نفور از دشمن بدكينه تو 

تواي زادشهيد عمت شهيداست 

  به  ازعمان چه طيارت كه ديد است

 
 نگاشته شده توسط حسین ترکی در سه شنبه 1 دی 1388  ساعت 2:46 AM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net