شب عاشورا
شب عاشورا از شب هاي بزرگ سال است و براي اين شب همانند شب قدر و شب هاي ديگر سال، اعمال و عبادات ويژه اي است که در کتاب هايي روايي و ادعيه وارد شده اند. از جمله اين که اگر کسي اين شب را احيا بدارد، مانند آن است که به عبادت تمامي فرشتگان، عبادت کرده باشد.هم چنين احياي اين شب، ثوابش برابر هفتاد سال عبادت. درباره زيارت امام حسين عليه السلام و ساير شهيدان کربلا، در اين شب سفارش هاي زيادي شده است. [1] .
در اين جا به رويدادهاي اين شب بزرگ در دشت کربلا پرداخته و درباره آنها به اجمال مطالبي را بيان مي کنيم:
>خطبه امام حسين
>سفارش امام حسين به خواهرش زينب
>تنظيم امور خيمه گاه
>عبادت و تهجد
***** ***** *****
خطبه امام حسين
در غروب روز تاسوعا، امام حسين عليه السلام يارانش را در خيمه اي گردآورد و براي آنان خطبه اي ايراد نمود. آن حضرت در بخشي از سخنان خود فرمود: اما بعد فاني لا اعلم اصحابا او في و لاخيرا من اصحابي و لا اهل بيت ابر و لا أوصل من اهل بيتي، فجزاکم الله عني خيرا. ألا و اني لا أظن يوما لنا من هؤلاء، الا و اني قد اذنت لکم، فانطلقوا جميعا في حل ليس عليکم مني ذمام. هذا الليل قد غشيکم فاتخذوه جملا.[1] اما بعد، من ياراني باوفاتر و بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و خويشاونداني نيکوکارتر به حقيقت نزديکتر از خويشاوندان خود نمي شناسم، خدا شما را از من نيک عطا فرمايد. ياران من! متوجه باشيد يک امشب بيش در اين جهان بسر نمي بريم و فردا از دست همگي از اين سرزمين خارج شويد و من بيعت خود را از شما برداشتم و اينک شب تاريک است مي توانيد با کمال آسودگي خود را از چنگال دشمنان برهانيد.
پس از سخنان آن حضرت، برادران و فرزندان و برادرزادگان و عموزادگان يکي پس از ديگري اظهار داشتند که ما چنين نخواهيم کرد و تو را تا آخرين قطره خونمان ياري مي کنيم. پيش از همه، برادرش حضرت عباس عليه السلام سخن گفت و وفاداري و پايداري خويش را ابراز داشت. سپس سايرين به او اقتدا کرده و هر کدام به نوعي، وفاداري خويش را اعلام کردند.
امام حسين عليه السلام بار ديگر شروع به سخن نمود و خطاب به فرزندان عقيل بن ابي طالب عليه السلام فرمود: شهادت مسلم بن عقيل در کوفه، شما را کافي است. از سوي من اجازه داريد، اين مکان را ترک کرده و به سرزمين خويش برگرديد.
بني عقيل با شگفتي تمام اظهار داشتند که ما چگونه اين جا را ترک کنيم در حالي که تو در اين جا تنها مانده اي؟ اگر ما تو را تنها بگذاريم و به اوطان خود برگرديم مردم به ما چه خواهد گفت؟ آري مردم مي گويند که ما از بزرگ و آقاي خويش دست برداشته و در رکاب او تير، نيزه و شمشير به کار نبريم. به خدا سوگند هيچ گاه از شما جدا نمي شويم و جان خويش را فداي شما مي گردانيم.
پس از خويشاوندان آن حضرت، بزرگان اصحاب وي آغاز سخن کردند و هر کدام با کلام و لحن خاصي نسبت به آن حضرت اظهار مودت و وفاداري کردند. افرادي چون مسلم بن عوسجه، سعيد بن عبدالله حنفي، زهير بن قين و ياراني ديگر با شور و حرارتي ويژه، ارادات خويش را ابراز کردند. مضمون سخن همه آنان اين بود: جان هاي ما فداي تو باد.
ما تو را با دست هاي خويش محافظت مي کنيم و چون کشته شويم تکليفي را که خداوند بر عهده ما گذاشته است انجام داده ايم. [2] .
***** ***** *****
سفارش امام حسين به خواهرش زينب
از امام زين العابدين عليه السلام روايت شده است که در شب عاشورا، من در خيمه خود بستري بودم عمه ام زينب عليهاالسلام از من پرستاري مي کرد و پدرم امام حسين عليه السلام پس از گفت و گو با اصحاب و ياران خود، به خيمه اش رفت. در آن هنگام «جوين» غلام ابوذر، شمشير آن حضرت را اصلاح مي کرد. آن حضرت در بي وفايي دنيا و دل نبستن به آن، شعري را زمزمه کرد که مضمونش اين است: اي روزگار، تفو بر تو باد که در هر بامداد و شبانگاه بسياري از ياران و دوستان را نابود مي سازي و به عوض، هم اکتفا نمي کني. آري سر رشته همه در دست خداست و هر جان داري به راهي مي رود که من مي روم.
آن حضرت، اين شعر را دو سه بار تکرار کرد، من از شنيدن آن متوجه شدم که پدرم از دنيا قطع اميد کرده و مشتاق لقاي الهي است. بسيار نگران و ناراحت شدم و گريه گلوي مرا گرفته بود ولي خودداري کرده و خود را آرام نمودم. اما عمه ام زينب عليهاالسلام به مجرد شنيدن اين ابيات غم انگيز، سراسيمه شد و يکراست به خيمه پدرم رفت و گفت: اي کاش مرگ مرا در مي يافت و به زندگي ام پايان مي داد و من شاهد چنين روزي نبودم. امروز، گويا مادرم فاطمه زهرا عليهاالسلام، پدرم علي عليه السلام و برادرم حسن مجتبي عليه السلام از دنيا رفته اند. اي يادگار گذشتگان و سرپرست بازماندگان، تو چرا؟
امام حسين عليه السلام خواهرش زينب عليهاالسلام را دلداري داد و به وي فرمود: خواهرم، کاري نما که شيطان، حلم و بردباري را از تو نگيرد.
آن حضرت، اشک هاي خواهرش را که چون باران از چشمش سرازير بود با دست مبارک خود پاک کرد و به وي فرمود: خواهرم، اگر پرنده قطا را به حال خود وا مي گذاشتند، در لانه اش آسوده مي خوابيد.
در اين هنگام، بي تابي زينب عليهاالسلام بيشتر شد و عرض کرد: برادر جان، معلوم است که تو خود را براي مرگ آماده کرده اي و با اين کار، قلبم را مجروح و طاقتم را طاق کردي!
زينب عليه السلام از شدت ناراحتي و گريه، به زمين افتاد و بيهوش شد. امام حسين عليه السلام که تلاش زيادي به عمل مي آورد تا خواهرش را آرام کرده و به وي تسلي دهد، با بيهوشي خواهرش زينب عليهاالسلام مواجه گرديد. آن حضرت بر صورت خواهرش آب پاشيد و او را به هوش آورد و سپس به آرامي گفت: خواهرم، آرام باش و از خدا بپرهيز و به اراده او خشنود باش و بدان که اهل زمين مي ميرند و آسماني باقي نمي ماند و غير خدا هر چه است، نابود مي شوند جز ذات پاک خداي متعال که موجودات را آفريده و مردم را مبعوث مي سازد و يکتاي بي همتا است، هيچ چيز ديگري برقرار نخواهد ماند. جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله و پدر، مادر و برادرم از من بهتر بودند، همگي رفتند. بر من و هر مسلماني لازم است از آنان پيروي کرده و به راه آنان برويم.
آن حضرت، با بياني شيوا و آرام بخش، خواهرش را تسلي داد و وي را براي هميشه آرام نمود و به وي سفارش کرد که در شهادت آن حضرت و ساير جوانان بني هاشم، گريبان ندرد و صورت خود را نخراشد و بي تابي ننمايد. آن گاه، آن حضرت خواهرش را به خيمه من (امام زين العابدين عليه السلام) آورد و خود به جانب يارانش رهسپار گرديد.[1] .
***** ***** *****
تنظيم امور خيمه گاه
امام حسين عليه السلام که تجربيات ارزنده اي از نبرد با دشمنان داشت، با همان ياران اندک خود تمام جوانب جنگ و دفاع را ملحوظ مي داشت و از پيش براي آن تصميم بايسته و لازم را اتخاذ مي کرد. آن حضرت، براي دفاع بهتر و روان تر در برابر تهاجم احتمالي دشمن، دستور داد که خيمه ها را به يکديگر نزديک کرده و به طناب هاي محکم آن ها را به هم پيوند دهند و در اطراف خيمه ها خندقي حفر کرده و آن ها را از خار و هيزم انباشته کند تا در هنگام هجوم دشمن از سه طرف آنان را با خندق هايي شعله ور مواجه کرده و از يک طرف با نيروهاي تدافعي خويش در برابر دشمن ايستادگي کنند. اين تصميم و تدبير آن حضرت، بسيار اثر بخش و کارساز بود. زيرا بارها دسته هايي از اراذل و گروه هاي جنايت پيشه سپاه عمر بو سعد، قصد هجوم به خيمه گاه امام حسين عليه السلام را نمودند ولي با انبوهي از آتش مواجه شده و از کار خويش منصرف گرديدند.
***** ***** *****
عبادت و تهجد
شب عاشورا، به عنوان آخرين شب زندگاني امام حسين عليه السلام و ياران وفاداراش، براي آنان بسيار مغتنم بود. آنان از اين شب بيشترين و بهترين بهره هاي معنوي و عرفاني را به دست آوردند و تا بامدادان عاشورا به راز و نياز، و مناجات، نماز و قرائت قران پرداختند و روح و روان خود را با تهجد و شب زنده داري صيقل داده و براي شهادت در راه خدا آماده کردند.[1] .
***** ***** *****
شب عاشورا از شب هاي بزرگ سال است و براي اين شب همانند شب قدر و شب هاي ديگر سال، اعمال و عبادات ويژه اي است که در کتاب هايي روايي و ادعيه وارد شده اند. از جمله اين که اگر کسي اين شب را احيا بدارد، مانند آن است که به عبادت تمامي فرشتگان، عبادت کرده باشد.هم چنين احياي اين شب، ثوابش برابر هفتاد سال عبادت. درباره زيارت امام حسين عليه السلام و ساير شهيدان کربلا، در اين شب سفارش هاي زيادي شده است. [1] .
در اين جا به رويدادهاي اين شب بزرگ در دشت کربلا پرداخته و درباره آنها به اجمال مطالبي را بيان مي کنيم:
>خطبه امام حسين
>سفارش امام حسين به خواهرش زينب
>تنظيم امور خيمه گاه
>عبادت و تهجد
***** ***** *****
خطبه امام حسين
در غروب روز تاسوعا، امام حسين عليه السلام يارانش را در خيمه اي گردآورد و براي آنان خطبه اي ايراد نمود. آن حضرت در بخشي از سخنان خود فرمود: اما بعد فاني لا اعلم اصحابا او في و لاخيرا من اصحابي و لا اهل بيت ابر و لا أوصل من اهل بيتي، فجزاکم الله عني خيرا. ألا و اني لا أظن يوما لنا من هؤلاء، الا و اني قد اذنت لکم، فانطلقوا جميعا في حل ليس عليکم مني ذمام. هذا الليل قد غشيکم فاتخذوه جملا.[1] اما بعد، من ياراني باوفاتر و بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و خويشاونداني نيکوکارتر به حقيقت نزديکتر از خويشاوندان خود نمي شناسم، خدا شما را از من نيک عطا فرمايد. ياران من! متوجه باشيد يک امشب بيش در اين جهان بسر نمي بريم و فردا از دست همگي از اين سرزمين خارج شويد و من بيعت خود را از شما برداشتم و اينک شب تاريک است مي توانيد با کمال آسودگي خود را از چنگال دشمنان برهانيد.
پس از سخنان آن حضرت، برادران و فرزندان و برادرزادگان و عموزادگان يکي پس از ديگري اظهار داشتند که ما چنين نخواهيم کرد و تو را تا آخرين قطره خونمان ياري مي کنيم. پيش از همه، برادرش حضرت عباس عليه السلام سخن گفت و وفاداري و پايداري خويش را ابراز داشت. سپس سايرين به او اقتدا کرده و هر کدام به نوعي، وفاداري خويش را اعلام کردند.
امام حسين عليه السلام بار ديگر شروع به سخن نمود و خطاب به فرزندان عقيل بن ابي طالب عليه السلام فرمود: شهادت مسلم بن عقيل در کوفه، شما را کافي است. از سوي من اجازه داريد، اين مکان را ترک کرده و به سرزمين خويش برگرديد.
بني عقيل با شگفتي تمام اظهار داشتند که ما چگونه اين جا را ترک کنيم در حالي که تو در اين جا تنها مانده اي؟ اگر ما تو را تنها بگذاريم و به اوطان خود برگرديم مردم به ما چه خواهد گفت؟ آري مردم مي گويند که ما از بزرگ و آقاي خويش دست برداشته و در رکاب او تير، نيزه و شمشير به کار نبريم. به خدا سوگند هيچ گاه از شما جدا نمي شويم و جان خويش را فداي شما مي گردانيم.
پس از خويشاوندان آن حضرت، بزرگان اصحاب وي آغاز سخن کردند و هر کدام با کلام و لحن خاصي نسبت به آن حضرت اظهار مودت و وفاداري کردند. افرادي چون مسلم بن عوسجه، سعيد بن عبدالله حنفي، زهير بن قين و ياراني ديگر با شور و حرارتي ويژه، ارادات خويش را ابراز کردند. مضمون سخن همه آنان اين بود: جان هاي ما فداي تو باد.
ما تو را با دست هاي خويش محافظت مي کنيم و چون کشته شويم تکليفي را که خداوند بر عهده ما گذاشته است انجام داده ايم. [2] .
***** ***** *****
سفارش امام حسين به خواهرش زينب
از امام زين العابدين عليه السلام روايت شده است که در شب عاشورا، من در خيمه خود بستري بودم عمه ام زينب عليهاالسلام از من پرستاري مي کرد و پدرم امام حسين عليه السلام پس از گفت و گو با اصحاب و ياران خود، به خيمه اش رفت. در آن هنگام «جوين» غلام ابوذر، شمشير آن حضرت را اصلاح مي کرد. آن حضرت در بي وفايي دنيا و دل نبستن به آن، شعري را زمزمه کرد که مضمونش اين است: اي روزگار، تفو بر تو باد که در هر بامداد و شبانگاه بسياري از ياران و دوستان را نابود مي سازي و به عوض، هم اکتفا نمي کني. آري سر رشته همه در دست خداست و هر جان داري به راهي مي رود که من مي روم.
آن حضرت، اين شعر را دو سه بار تکرار کرد، من از شنيدن آن متوجه شدم که پدرم از دنيا قطع اميد کرده و مشتاق لقاي الهي است. بسيار نگران و ناراحت شدم و گريه گلوي مرا گرفته بود ولي خودداري کرده و خود را آرام نمودم. اما عمه ام زينب عليهاالسلام به مجرد شنيدن اين ابيات غم انگيز، سراسيمه شد و يکراست به خيمه پدرم رفت و گفت: اي کاش مرگ مرا در مي يافت و به زندگي ام پايان مي داد و من شاهد چنين روزي نبودم. امروز، گويا مادرم فاطمه زهرا عليهاالسلام، پدرم علي عليه السلام و برادرم حسن مجتبي عليه السلام از دنيا رفته اند. اي يادگار گذشتگان و سرپرست بازماندگان، تو چرا؟
امام حسين عليه السلام خواهرش زينب عليهاالسلام را دلداري داد و به وي فرمود: خواهرم، کاري نما که شيطان، حلم و بردباري را از تو نگيرد.
آن حضرت، اشک هاي خواهرش را که چون باران از چشمش سرازير بود با دست مبارک خود پاک کرد و به وي فرمود: خواهرم، اگر پرنده قطا را به حال خود وا مي گذاشتند، در لانه اش آسوده مي خوابيد.
در اين هنگام، بي تابي زينب عليهاالسلام بيشتر شد و عرض کرد: برادر جان، معلوم است که تو خود را براي مرگ آماده کرده اي و با اين کار، قلبم را مجروح و طاقتم را طاق کردي!
زينب عليه السلام از شدت ناراحتي و گريه، به زمين افتاد و بيهوش شد. امام حسين عليه السلام که تلاش زيادي به عمل مي آورد تا خواهرش را آرام کرده و به وي تسلي دهد، با بيهوشي خواهرش زينب عليهاالسلام مواجه گرديد. آن حضرت بر صورت خواهرش آب پاشيد و او را به هوش آورد و سپس به آرامي گفت: خواهرم، آرام باش و از خدا بپرهيز و به اراده او خشنود باش و بدان که اهل زمين مي ميرند و آسماني باقي نمي ماند و غير خدا هر چه است، نابود مي شوند جز ذات پاک خداي متعال که موجودات را آفريده و مردم را مبعوث مي سازد و يکتاي بي همتا است، هيچ چيز ديگري برقرار نخواهد ماند. جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله و پدر، مادر و برادرم از من بهتر بودند، همگي رفتند. بر من و هر مسلماني لازم است از آنان پيروي کرده و به راه آنان برويم.
آن حضرت، با بياني شيوا و آرام بخش، خواهرش را تسلي داد و وي را براي هميشه آرام نمود و به وي سفارش کرد که در شهادت آن حضرت و ساير جوانان بني هاشم، گريبان ندرد و صورت خود را نخراشد و بي تابي ننمايد. آن گاه، آن حضرت خواهرش را به خيمه من (امام زين العابدين عليه السلام) آورد و خود به جانب يارانش رهسپار گرديد.[1] .
***** ***** *****
تنظيم امور خيمه گاه
امام حسين عليه السلام که تجربيات ارزنده اي از نبرد با دشمنان داشت، با همان ياران اندک خود تمام جوانب جنگ و دفاع را ملحوظ مي داشت و از پيش براي آن تصميم بايسته و لازم را اتخاذ مي کرد. آن حضرت، براي دفاع بهتر و روان تر در برابر تهاجم احتمالي دشمن، دستور داد که خيمه ها را به يکديگر نزديک کرده و به طناب هاي محکم آن ها را به هم پيوند دهند و در اطراف خيمه ها خندقي حفر کرده و آن ها را از خار و هيزم انباشته کند تا در هنگام هجوم دشمن از سه طرف آنان را با خندق هايي شعله ور مواجه کرده و از يک طرف با نيروهاي تدافعي خويش در برابر دشمن ايستادگي کنند. اين تصميم و تدبير آن حضرت، بسيار اثر بخش و کارساز بود. زيرا بارها دسته هايي از اراذل و گروه هاي جنايت پيشه سپاه عمر بو سعد، قصد هجوم به خيمه گاه امام حسين عليه السلام را نمودند ولي با انبوهي از آتش مواجه شده و از کار خويش منصرف گرديدند.
***** ***** *****
عبادت و تهجد
شب عاشورا، به عنوان آخرين شب زندگاني امام حسين عليه السلام و ياران وفاداراش، براي آنان بسيار مغتنم بود. آنان از اين شب بيشترين و بهترين بهره هاي معنوي و عرفاني را به دست آوردند و تا بامدادان عاشورا به راز و نياز، و مناجات، نماز و قرائت قران پرداختند و روح و روان خود را با تهجد و شب زنده داري صيقل داده و براي شهادت در راه خدا آماده کردند.[1] .
***** ***** *****