روز عاشورا
اين روز، پر آوازه ترين روزهاي سال و خاطره آميزترين تاريخ بشري است. در ين روز بزرگ، پاي مردي، فداکاري و سربلندي گروه اندکي از انسان هاي به خدا پيوسته و در برابر ده ها هزار مردان جنگي و جنايت پيشه به نمايش درآمد. اين روز، روز فداکاري امام حسين عليه السلام و ياران باوفاي وي مي باشد و تا ابد به آنان تعلق خواهد داشت. در اين روز، حوادث و رويدادهاي مهمي در سرزمين کربلا به وقوع پيوست که براي هميشه در تاريخ انسان ها ثبت و درج خواهد ماند.
در اين جا به طور گذرا به اهم رويدادهاي روز عاشورا مي پردازيم:
>تنظيم سپاه
>اندرزهاي پيش از نبرد
>پشيماني حر بن يزيد
>هجوم سراسري
>نبرد انفرادي
>نماز ظهر عاشورا
>شهادت ساير ياران
>مبارزه و شهادت امام حسين
***** ***** *****
تنظيم سپاه
امام حسين عليه السلام پس از نماز صبح، سپاه خويش را که متشکل از 32 تن سواره و 40 تن پياده بودند، به سه دسته تقسيم کرد. دسته اول را در بخش ميمنه، دسته دوم را در بخش ميسره و دسته اي را ميان آن دو قرار داد. فرماندهي بخش ميمنه را به «زهير بن قين» و فرماندهي بخش ميسره را به «حبيب بن مظاهر» واگذار کرد و خود در وسط دو سپاه مستقر شد و بيرق سپاه را به برادرش عباس بن علي عليه السلام معروف به قمر بني هاشم سپرد و خيمه ها را در پشت سر قرار داد. عمر بن سعد نيز سپاهيان جنايت پيشه خود را به چند گروه تقسيم کرد. وي، فرماندهي بخش ميمنه را به عمر بن حجاج، فرماندهي بخش ميسره را به شمر بن ذي الجوشن، فرماندهي سواره نظام را به عروه بن قيس و فرماندهي پياده نظام را به شبث بن ربعي واگذار کرد. وي بيرق، ننگين سپاه خود را به غلامش «دريد» سپرد. دو سپاه در برابر يک ديگر صف آرايي کرده و براي آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شماري مي کردند.
***** ***** *****
اندرزهاي پيش از نبرد
امام حسين عليه السلام براي پيش گيري از نبرد و خون ريزي نيروهاي دو طرف، تلاش زيادي به عمل آورد و از هر راه ممکن مي خواست از کشتار مسلمانان جلوگيري نمايد و خون کسي بر زمين نريزد. ولي دشمن که مغرور از کثرت سپاه خود و قلت ياران امام عليه السلام بود، به هيچ صراطي مستقيم نبود و به هيچ پيشنهادي پاسخ مثبت و کار ساز نمي داند و خواهان تعيين تکليف از راه نبرد و خون ريزي بود. امام حسين عليه السلام در روز عاشورا، برخي از ياران خود را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفت و گو کرده و با بيان حقايق و واقعيت ها، آنان را از شرارت و جنايت منصرف کنند. آن حضرت، خود نيز بارها براي اندرز سپاه کفر پيشه دشمن، پا پيش نهاد و با بيان خطبه هايي روشن گر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خون ريزي دعوت کرد و از جنگ و مبارزه بازداشت. [1] .
ولي جز تعدادي اندک که از خواب غفلت بيدار شده و حقيقت را دريافتند و به سپاه آن حضرت پيوستند، بقيه آنان در ضلالت و گمراهي خويش باقي مانده و بر آغاز جنگ اصرار مي کردند.
***** ***** *****
پشيماني حر بن يزيد
حر بن يزيد تميمي که از فرماندهان جنگاور و دلير عمر بن سعد بود و همو بود که در وهله نخست، راه را بر امام حسين عليه السلام بست و او را به اجبار و اکراه به کربلا رهسپار گردانيد گردانيد: وقتي بزرگواري امام حسين عليه السلام و حقيقت خواهي وي را ملاحظه کرد و از سوي ديگر شاهد نيت هاي پليد عمر بن سعد و لشکريان عبيدالله بن زياد و جنايت ها و ستم کاري هاي آنان بود، از خواب غفلت و دنياطلبي بيدار شد و در خود احساس نگراني و ندامت نمود و در وي دگرگوني شگفتي به وجود آمد. به طوري که يکباره سپاه کفر پيشه عمر بن سعد را ترک و به سوي خيمه گاه امام حسين عليه السلام رهسپار شد. حر به نزد امام حسين عليه السلام رفت و از آن حضرت در خواست عفو و بخشش نمود و از کردار و رفتارهاي پيشين خود اظهار پشيماني کرد. امام حسين عليه السلام با مهرباني تمام حر بن يزيد را پذيرفت و از وي استقبال کرد و با رفتار خود موجب تقويت ايمان حر گرديد.
حر براي روشن گري سپاه دشمن به سوي آنان برگشت و با معرفي خود و چگونگي هدايت يافتنش، آنان را به راه خير و سعادت و پيوستن به سپاه حقيقت جوي امام حسين عليه السلام دعوت کرد. [1] .
دشمنان که از ملحق شدن حر به امام حسين عليه السلام بسيار نگران و ملتهب شده بودند، وي را سنگباران و تير باران کرده و از نزديک شدنش به نيروهاي خود بازداشتند. حر به ناچار به سوي خيمه گاه امام حسين عليه السلام برگشت. پيوستن حر به سپاه امام حسين عليه السلام و سخنراني وي براي سپاه عمر بن سعد در دفاع از امام حسين عليه السلام، براي عمر بن سعد و ديگر جنگ افروزان دشمن بسيار گران و نگران کننده بود و تاثير زيادي در نيروهاي دشمن به وجود آورد.
***** ***** *****
هجوم سراسري
سپاه دشمن که از پيوستن حر و چند نفر ديگر به سپاه امام حسين عليه السلام احساس خطر و ريزش نيرو کرده و ادامه اين وضعيت را به زيان خود مي ديد، فرمان حمله را صادر کرد. عمر بن سعد با رها کردن تيري به سوي سپاهيان امام حسين عليه السلام جنگ را به طور رسمي آغاز و سپاهيان نگون بخت خود را به نبرد و تهاجم ترغيب و تشويق کرد.
در اندک مدتي دو سپاه به يکديگر نزديک شده و با ابزارهاي جنگي آن روز به نبرد پرداختند. در اين نبرد، شگفتي تاريخ به وقوع پيوست و معادلات نظامي در هم ريخت، و آن، دفاع يک سپاه کمتر از صد نفر که برخي از آنان را نوجوانان و يا کهن سالان و سالخوردگان تشکيل مي دادند، در برابر يک سپاه چند ده هزار نفري بود. اين سپاه اندک، با دلاوري و دليري تمام از حيثيت و موجوديت خويش و اعتقادات و اصول مذهبي و سياسي خود دفاع و پاسداري نموده و مغلوب دشمن نشدند.
هر يک از ياران امام حسين عليه السلام با ده ها تن از نيروهاي دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولي هيچ گونه سستي و ترديدي در وي ملاحظه نمي شد و اين روحيه بالاي رزمي اعتقادي براي دشمن، سنگين و کمر شکن بود. ياران امام حسين عليه السلام با سرافرازي، به شرف شهادت نايل شده و يا با ادامه دلاوري، دشمن را مستاصل و زمين گير نمودند.
تصور دشمن در آغاز بر اين بود که سپاه کم عده امام حسين عليه السلام در لحظات نخستين هجوم سراسري، نابود شده و از هستي ساقط مي شوند و غائله کربلا به راحتي پايان مي پذيرد، ولي پس از درگير شدن با آنان، تازه فهميدند که با کوهي استوار از ايمان و عقيده روبرو شدند و از ميان بردن آنان، کار آساني نيست.
ياران امام حسين عليه السلام از بامداد تا عصر عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرين قطره هاي خون خود از قيام امام حسين عليه السلام پاسداري کردند.
محدث قمي از محمد بن ابي طالب موسوي روايت کرده است که در اين نبرد، پنجاه تن از ياران امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند.[1] .
***** ***** *****
نبرد انفرادي
دشمن که از نبرد سراسري و تهاجمي، نتيجه اي نگرفته بود، به تدريج به سوي نبرد انفرادي روي آورد. زيرا اگر چه سپاه عمر بن سعد جملگي براي نبرد با امام حسين عليه السلام آمده بودند، ولي در ميان آنان مردان زيادي بودند که جنگ با فرزند زاده رسول خدا صلي الله عليه و آله را روا نداشته و به اکراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته و بودند. بدين جهت در کار نبرد عمومي و هجوم سراسري تعلل نمي ورزيدند و عمر بن سعد را در رسيدن به مقاصد پليدش ناکام گذاشته بودند.
گفتني است که روي کرد به نبرد انفرادي، براي سپاه کم تعداد امام حسين عليه السلام نيز خوش آيند و پسنديده تر بود. زيرا در اين صورت هر يک از ياران امام عليه السلام مي توانست با چندين نفر از سپاه بي انگيزه دشمن نبرد کند و دشمن را در موضع انفعالي قرار دهد. همين امر باعث طولاني تر شدن مبارزات گرديد.
ياران امام حسين عليه السلام يکي از ديگري با انگيزه ايمان و اعتقاد، از آن حضرت اجازه رزم گرفته و وارد صحنه مي شدند و سرانجام شرافتمندانه جام شهادت را سر مي کشيدند. تعدادي از ياران امام عليه السلام تا پيش از ظهر عاشورا به همين نحو به شهادت رسيدند.
***** ***** *****
نماز ظهر عاشورا
به هنگام ظهر، يکي از ياران امام عليه السلام به نام ابوثمامه صيداوي، آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر کرد. امام حسين عليه السلام که به نماز اهميت ويژه اي مي داد، دستور داد که جنگ را متوقف کرده و همگي به نماز پردازند.
پيشنهاد امام حسين عليه السلام مورد موافقت دشمن قرار نگرفت و آنان هم چنان به نبرد خود ادامه مي دادند. امام حسين به ناچار، يکطرفه جنگ را متوقف کرد و با ياران اندک خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ويژه زمان جنگ) به جاي آورد. ياران آن حضرت دو دسته شده، دسته اي به نماز امام عليه السلام اقتدا کرده و دسته اي دفاع مي نمودند. امام دشمنان هيچ گونه ترحمي به امام عليه السلام و نمازگزاران نکرده و با رها کردن تير، آنان را هدف قرار مي دادند.
برخي از مدافعان امام حسين عليه السلام، دشمن را از اطراف نماز گزاران پراکنده کرده و برخي ديگر خود را سپر تيرها قرار داده و مانع رسيدن آنها به وجود امام حسين عليه السلام مي شدند. سعيد بن عبدالله حنفي، از جمله آناني بود که خود را سپر امام عليه السلام قرار داد. وي هر تيري که به جانب امام حسين عليه السلام مي آمد، خود را سپر آن مي کرد و آن قدر در اين راه ايستادگي کرد تا نماز امام عليه السلام به پايان رسيد. در آن هنگام به زمين افتاد و به شرف شهادت نايل آمد. علاوه بر زخم شمشير و نيزه، از بدن اين شهيد دلاور، تعداد سيزده چوبه تير يافتند.[1] .
***** ***** *****
مبارزه و شهادت امام حسين
امام حسين عليه السلام پس از آن که همه ياران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خيمه اي گرد آورد و آنان را تسلي و دلداري داد و به صبر و شکيبايي سفارش نمود و با قلبي شکسته از آنان خداحافظي کرد.
آن حضرت، فرزندش امام زين العابدين عليه السلام را که در بيماري سختي به سر مي برد، جانشين خويش قرار داد و با او نيز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گرديد. امام حسين عليه السلام به تنهايي، ساعاتي چند با دشمن مبارزه کرد و به هر طرف حمله مي کرد گروهي را به هلاکت مي رسانيد.
هرگاه براي آن حضرت فرصتي به دست مي آمد، به خيمه ها بر مي گشت و با حضور خود، کودکان و زنان بي پناه را تسلي مي داد و بار ديگر با آنان خداحافظي مي کرد. شايد مقصود آن حضرت از تردد ميان خيمه و ميدان نبرد، براي آمادگي بيشتر بازماندگانش براي پذيرش شهادت آن حضرت بود. در يکي از خداحافظي ها، فرزند شيرخوار خود را جهت سيراب کردنش به سوي دشمن آورد و از آنها تقاضاي آب براي فرزند شيرخوار خود کرد، ولي سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرزند شش ماهه او رحم نکرد و با هدف تير قرار دادنش، وي را در آغوش پدر غرقه به خون کرد.
امام حسين عليه السلام بدن غرقه به خون علي اصغر عليه السلام را به خيمه برگرداند و بار ديگر به مبارزه پرداخت. آن حضرت، زخم هاي فراواني را در ميدان مبارزه متحمل شد، تا آن که بر اثر کثرت جراحات به زمين افتاد.
در آن حال نيز دشمنان رهايش نکرده و با ابزارهاي گوناگون، از جمله تير، نيزه، شمشير و سنگ بر بدنش ضرباتي وارد آوردند.
سرانجام، آن حضرت تاب و توان از کف داد و بر خاک گرم کربلا بر زمين افتاد و آماده مهماني خدا گرديد.
شمر بن ذي الجوشن، با قساوت تمام به سوي بدن خونين آن حضرت رفت، در حالي که رمقي در بدن شريفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد و سر بريده را به خولي اصبحي تحويل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند.
***** ***** *****
اين روز، پر آوازه ترين روزهاي سال و خاطره آميزترين تاريخ بشري است. در ين روز بزرگ، پاي مردي، فداکاري و سربلندي گروه اندکي از انسان هاي به خدا پيوسته و در برابر ده ها هزار مردان جنگي و جنايت پيشه به نمايش درآمد. اين روز، روز فداکاري امام حسين عليه السلام و ياران باوفاي وي مي باشد و تا ابد به آنان تعلق خواهد داشت. در اين روز، حوادث و رويدادهاي مهمي در سرزمين کربلا به وقوع پيوست که براي هميشه در تاريخ انسان ها ثبت و درج خواهد ماند.
در اين جا به طور گذرا به اهم رويدادهاي روز عاشورا مي پردازيم:
>تنظيم سپاه
>اندرزهاي پيش از نبرد
>پشيماني حر بن يزيد
>هجوم سراسري
>نبرد انفرادي
>نماز ظهر عاشورا
>شهادت ساير ياران
>مبارزه و شهادت امام حسين
***** ***** *****
تنظيم سپاه
امام حسين عليه السلام پس از نماز صبح، سپاه خويش را که متشکل از 32 تن سواره و 40 تن پياده بودند، به سه دسته تقسيم کرد. دسته اول را در بخش ميمنه، دسته دوم را در بخش ميسره و دسته اي را ميان آن دو قرار داد. فرماندهي بخش ميمنه را به «زهير بن قين» و فرماندهي بخش ميسره را به «حبيب بن مظاهر» واگذار کرد و خود در وسط دو سپاه مستقر شد و بيرق سپاه را به برادرش عباس بن علي عليه السلام معروف به قمر بني هاشم سپرد و خيمه ها را در پشت سر قرار داد. عمر بن سعد نيز سپاهيان جنايت پيشه خود را به چند گروه تقسيم کرد. وي، فرماندهي بخش ميمنه را به عمر بن حجاج، فرماندهي بخش ميسره را به شمر بن ذي الجوشن، فرماندهي سواره نظام را به عروه بن قيس و فرماندهي پياده نظام را به شبث بن ربعي واگذار کرد. وي بيرق، ننگين سپاه خود را به غلامش «دريد» سپرد. دو سپاه در برابر يک ديگر صف آرايي کرده و براي آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شماري مي کردند.
***** ***** *****
اندرزهاي پيش از نبرد
امام حسين عليه السلام براي پيش گيري از نبرد و خون ريزي نيروهاي دو طرف، تلاش زيادي به عمل آورد و از هر راه ممکن مي خواست از کشتار مسلمانان جلوگيري نمايد و خون کسي بر زمين نريزد. ولي دشمن که مغرور از کثرت سپاه خود و قلت ياران امام عليه السلام بود، به هيچ صراطي مستقيم نبود و به هيچ پيشنهادي پاسخ مثبت و کار ساز نمي داند و خواهان تعيين تکليف از راه نبرد و خون ريزي بود. امام حسين عليه السلام در روز عاشورا، برخي از ياران خود را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفت و گو کرده و با بيان حقايق و واقعيت ها، آنان را از شرارت و جنايت منصرف کنند. آن حضرت، خود نيز بارها براي اندرز سپاه کفر پيشه دشمن، پا پيش نهاد و با بيان خطبه هايي روشن گر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خون ريزي دعوت کرد و از جنگ و مبارزه بازداشت. [1] .
ولي جز تعدادي اندک که از خواب غفلت بيدار شده و حقيقت را دريافتند و به سپاه آن حضرت پيوستند، بقيه آنان در ضلالت و گمراهي خويش باقي مانده و بر آغاز جنگ اصرار مي کردند.
***** ***** *****
پشيماني حر بن يزيد
حر بن يزيد تميمي که از فرماندهان جنگاور و دلير عمر بن سعد بود و همو بود که در وهله نخست، راه را بر امام حسين عليه السلام بست و او را به اجبار و اکراه به کربلا رهسپار گردانيد گردانيد: وقتي بزرگواري امام حسين عليه السلام و حقيقت خواهي وي را ملاحظه کرد و از سوي ديگر شاهد نيت هاي پليد عمر بن سعد و لشکريان عبيدالله بن زياد و جنايت ها و ستم کاري هاي آنان بود، از خواب غفلت و دنياطلبي بيدار شد و در خود احساس نگراني و ندامت نمود و در وي دگرگوني شگفتي به وجود آمد. به طوري که يکباره سپاه کفر پيشه عمر بن سعد را ترک و به سوي خيمه گاه امام حسين عليه السلام رهسپار شد. حر به نزد امام حسين عليه السلام رفت و از آن حضرت در خواست عفو و بخشش نمود و از کردار و رفتارهاي پيشين خود اظهار پشيماني کرد. امام حسين عليه السلام با مهرباني تمام حر بن يزيد را پذيرفت و از وي استقبال کرد و با رفتار خود موجب تقويت ايمان حر گرديد.
حر براي روشن گري سپاه دشمن به سوي آنان برگشت و با معرفي خود و چگونگي هدايت يافتنش، آنان را به راه خير و سعادت و پيوستن به سپاه حقيقت جوي امام حسين عليه السلام دعوت کرد. [1] .
دشمنان که از ملحق شدن حر به امام حسين عليه السلام بسيار نگران و ملتهب شده بودند، وي را سنگباران و تير باران کرده و از نزديک شدنش به نيروهاي خود بازداشتند. حر به ناچار به سوي خيمه گاه امام حسين عليه السلام برگشت. پيوستن حر به سپاه امام حسين عليه السلام و سخنراني وي براي سپاه عمر بن سعد در دفاع از امام حسين عليه السلام، براي عمر بن سعد و ديگر جنگ افروزان دشمن بسيار گران و نگران کننده بود و تاثير زيادي در نيروهاي دشمن به وجود آورد.
***** ***** *****
هجوم سراسري
سپاه دشمن که از پيوستن حر و چند نفر ديگر به سپاه امام حسين عليه السلام احساس خطر و ريزش نيرو کرده و ادامه اين وضعيت را به زيان خود مي ديد، فرمان حمله را صادر کرد. عمر بن سعد با رها کردن تيري به سوي سپاهيان امام حسين عليه السلام جنگ را به طور رسمي آغاز و سپاهيان نگون بخت خود را به نبرد و تهاجم ترغيب و تشويق کرد.
در اندک مدتي دو سپاه به يکديگر نزديک شده و با ابزارهاي جنگي آن روز به نبرد پرداختند. در اين نبرد، شگفتي تاريخ به وقوع پيوست و معادلات نظامي در هم ريخت، و آن، دفاع يک سپاه کمتر از صد نفر که برخي از آنان را نوجوانان و يا کهن سالان و سالخوردگان تشکيل مي دادند، در برابر يک سپاه چند ده هزار نفري بود. اين سپاه اندک، با دلاوري و دليري تمام از حيثيت و موجوديت خويش و اعتقادات و اصول مذهبي و سياسي خود دفاع و پاسداري نموده و مغلوب دشمن نشدند.
هر يک از ياران امام حسين عليه السلام با ده ها تن از نيروهاي دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولي هيچ گونه سستي و ترديدي در وي ملاحظه نمي شد و اين روحيه بالاي رزمي اعتقادي براي دشمن، سنگين و کمر شکن بود. ياران امام حسين عليه السلام با سرافرازي، به شرف شهادت نايل شده و يا با ادامه دلاوري، دشمن را مستاصل و زمين گير نمودند.
تصور دشمن در آغاز بر اين بود که سپاه کم عده امام حسين عليه السلام در لحظات نخستين هجوم سراسري، نابود شده و از هستي ساقط مي شوند و غائله کربلا به راحتي پايان مي پذيرد، ولي پس از درگير شدن با آنان، تازه فهميدند که با کوهي استوار از ايمان و عقيده روبرو شدند و از ميان بردن آنان، کار آساني نيست.
ياران امام حسين عليه السلام از بامداد تا عصر عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرين قطره هاي خون خود از قيام امام حسين عليه السلام پاسداري کردند.
محدث قمي از محمد بن ابي طالب موسوي روايت کرده است که در اين نبرد، پنجاه تن از ياران امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند.[1] .
***** ***** *****
نبرد انفرادي
دشمن که از نبرد سراسري و تهاجمي، نتيجه اي نگرفته بود، به تدريج به سوي نبرد انفرادي روي آورد. زيرا اگر چه سپاه عمر بن سعد جملگي براي نبرد با امام حسين عليه السلام آمده بودند، ولي در ميان آنان مردان زيادي بودند که جنگ با فرزند زاده رسول خدا صلي الله عليه و آله را روا نداشته و به اکراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته و بودند. بدين جهت در کار نبرد عمومي و هجوم سراسري تعلل نمي ورزيدند و عمر بن سعد را در رسيدن به مقاصد پليدش ناکام گذاشته بودند.
گفتني است که روي کرد به نبرد انفرادي، براي سپاه کم تعداد امام حسين عليه السلام نيز خوش آيند و پسنديده تر بود. زيرا در اين صورت هر يک از ياران امام عليه السلام مي توانست با چندين نفر از سپاه بي انگيزه دشمن نبرد کند و دشمن را در موضع انفعالي قرار دهد. همين امر باعث طولاني تر شدن مبارزات گرديد.
ياران امام حسين عليه السلام يکي از ديگري با انگيزه ايمان و اعتقاد، از آن حضرت اجازه رزم گرفته و وارد صحنه مي شدند و سرانجام شرافتمندانه جام شهادت را سر مي کشيدند. تعدادي از ياران امام عليه السلام تا پيش از ظهر عاشورا به همين نحو به شهادت رسيدند.
***** ***** *****
نماز ظهر عاشورا
به هنگام ظهر، يکي از ياران امام عليه السلام به نام ابوثمامه صيداوي، آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر کرد. امام حسين عليه السلام که به نماز اهميت ويژه اي مي داد، دستور داد که جنگ را متوقف کرده و همگي به نماز پردازند.
پيشنهاد امام حسين عليه السلام مورد موافقت دشمن قرار نگرفت و آنان هم چنان به نبرد خود ادامه مي دادند. امام حسين به ناچار، يکطرفه جنگ را متوقف کرد و با ياران اندک خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ويژه زمان جنگ) به جاي آورد. ياران آن حضرت دو دسته شده، دسته اي به نماز امام عليه السلام اقتدا کرده و دسته اي دفاع مي نمودند. امام دشمنان هيچ گونه ترحمي به امام عليه السلام و نمازگزاران نکرده و با رها کردن تير، آنان را هدف قرار مي دادند.
برخي از مدافعان امام حسين عليه السلام، دشمن را از اطراف نماز گزاران پراکنده کرده و برخي ديگر خود را سپر تيرها قرار داده و مانع رسيدن آنها به وجود امام حسين عليه السلام مي شدند. سعيد بن عبدالله حنفي، از جمله آناني بود که خود را سپر امام عليه السلام قرار داد. وي هر تيري که به جانب امام حسين عليه السلام مي آمد، خود را سپر آن مي کرد و آن قدر در اين راه ايستادگي کرد تا نماز امام عليه السلام به پايان رسيد. در آن هنگام به زمين افتاد و به شرف شهادت نايل آمد. علاوه بر زخم شمشير و نيزه، از بدن اين شهيد دلاور، تعداد سيزده چوبه تير يافتند.[1] .
***** ***** *****
مبارزه و شهادت امام حسين
امام حسين عليه السلام پس از آن که همه ياران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خيمه اي گرد آورد و آنان را تسلي و دلداري داد و به صبر و شکيبايي سفارش نمود و با قلبي شکسته از آنان خداحافظي کرد.
آن حضرت، فرزندش امام زين العابدين عليه السلام را که در بيماري سختي به سر مي برد، جانشين خويش قرار داد و با او نيز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گرديد. امام حسين عليه السلام به تنهايي، ساعاتي چند با دشمن مبارزه کرد و به هر طرف حمله مي کرد گروهي را به هلاکت مي رسانيد.
هرگاه براي آن حضرت فرصتي به دست مي آمد، به خيمه ها بر مي گشت و با حضور خود، کودکان و زنان بي پناه را تسلي مي داد و بار ديگر با آنان خداحافظي مي کرد. شايد مقصود آن حضرت از تردد ميان خيمه و ميدان نبرد، براي آمادگي بيشتر بازماندگانش براي پذيرش شهادت آن حضرت بود. در يکي از خداحافظي ها، فرزند شيرخوار خود را جهت سيراب کردنش به سوي دشمن آورد و از آنها تقاضاي آب براي فرزند شيرخوار خود کرد، ولي سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرزند شش ماهه او رحم نکرد و با هدف تير قرار دادنش، وي را در آغوش پدر غرقه به خون کرد.
امام حسين عليه السلام بدن غرقه به خون علي اصغر عليه السلام را به خيمه برگرداند و بار ديگر به مبارزه پرداخت. آن حضرت، زخم هاي فراواني را در ميدان مبارزه متحمل شد، تا آن که بر اثر کثرت جراحات به زمين افتاد.
در آن حال نيز دشمنان رهايش نکرده و با ابزارهاي گوناگون، از جمله تير، نيزه، شمشير و سنگ بر بدنش ضرباتي وارد آوردند.
سرانجام، آن حضرت تاب و توان از کف داد و بر خاک گرم کربلا بر زمين افتاد و آماده مهماني خدا گرديد.
شمر بن ذي الجوشن، با قساوت تمام به سوي بدن خونين آن حضرت رفت، در حالي که رمقي در بدن شريفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد و سر بريده را به خولي اصبحي تحويل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند.
***** ***** *****