ام البنين(سلام الله عليها)

با تسليت فرارسيدن سيزدهم جماديالثاني سالروز وفات شَهادت گونه حضرت امالبنين(سلام الله عليها) ، به محضر امام زمان (عجل الله فرجه)و تمامي امت اسلامي ، به گوشه اي از زندگاني و فضايل ايشان مي پردازيم.
ام البنين(سلام الله عليها)، (محدث، متوفى سال 70 ه) (فاطمه کلابيه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداکار بود.اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) بعد از شهادت صديقه طاهره به وصيت خود آن حضرت به برادرش عقيل فرمودند:مى خواهم زنى برايم خواستگارى نمايى که از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعى برايم به دنيا آورد.عقيل، فاطمه کلابيه (ام البنين) را به ايشان معرفى نمود و گفت: در بين عرب خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم.اين مادر ، پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربيت کرد که همه شيفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسين عليه السلام بودند و در رکاب آن حضرت شهيد شدند.علاوه بر همسري نمونه براي پيشواي نخست شيعيان، با فرزندان حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)بهتر از فرزندان خود رفتار کند.
امالبنين(سلام الله عليها) در طرز رفتار خود نسبت به فرزندان حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) اندکي فروگذاري نکرد و عمر خود را وقف خدمت به آنها کرد تا ذرهاي کمبود مادر را در زندگي خود احساس نکنند.
ثمره زندگي امالبنين(سلام الله عليها)با اميرالمومنان(سلام الله عليه)چهار فرزند پسر بود که حضرت اباالفضل العباس(سلام الله عليه)به عنوان نمونه بارز ولايتمداري در کنار امام حسن و امام حسين(سلام الله عليهما) به ايفاي نقش پرداخت.
امام باقر(سلام الله عليه)ميفرمايد:آن حضرت به بقيع ميرفت و آن قدر جانسوز مرثيه ميخواند که مروان با آن قساوت قلب گريه ميکرد(مقاتل الطالبين ص56 و بحارالانوار ج 45 ص 40)
ام البنين (سلام الله عليها)در واقعه کربلا حضور نداشت، هنگامى که بشير به مدينه بازگشت و ام البنين را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنين گفت: رگ قلبم راپاره کردى بچه هايم و آنچه زير آسمان است فداى ابا عبد الله عليه السلام، از حسين برايم بگو .
ام البنين(سلام الله عليها) براى عزادارى هر روز همراه نوه اش عبيد الله (فرزند عباس عليه السلام) به بقيع ميرفت و نوحه مي خواند و مي گريست و اين اشعار را زمزمه مي کرد:
منم که سايه نشين و جود مولايم
کنيز خانه غم ؛ خاک پاي زهرايم
منم که خانـــه به دوش غــم علي هستم
منم که همقدم محنت ولي هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرويم
انيس گريه به ياس شکسته پهلويم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عين مي ديدم
خداي را به جمال حسين مي ديددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زينب
منم ميان همه ؛ هم کلام با زينب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سينه زخم غم کربلائيان دارم
منم که ظهر عطش را نمي برم از ياد
چهار لاله بي سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و اميد و احساسم
فداي يک سر موي حسين عباسم