هنگام ارزیابی تعادل شناخت و درک دو عامل اساسی مهم است :
انعطاف و قدرت در حرکت .
به طور مثال اگر ورزشکاری در اجرای حرکتی تعادلی روی یک پا ایستاده و پای دیگرش جلوی بدن و در صفحه افقی به جلو یا پهلو کشیده شده و در نقطه مشخصی از حرکت تعادل خود را از دست دهد و مجبور شود گامی به جلو بردارد ممکن است این طور فرض شود که او در صفحه افقی تعادل مناسب ندارد اما اگر نگاه دقیقی به مفصل مچ پای وی داشته باشید می توانید دریابید که چرخش بیرونی آن مفصل ـ که کمتر از حد مناسب است ـ باعث از دست رفتن تعادل می شود و این امر توانایی انجام حرکت را محدود می کند.
قدرت نیز می تواند تعادل در حرکت را محدود کند . اگر عضلات قدرت نداشته باشند تا با کشش انبساطی از سرعت حرکت بکاهند ورزشکار احتمالا قادر نخواهد بود حالت بدن خود را حفظ کند و با چابکی تعادل خود را باز یابد و تغییر جهت بدهد .
بیاید برای مثال ضربه دولیو چاگی را مجسم کنیم ورزشکار برای اجرای ضربه باید پای خود را در حد کمی بالای سر بالا آورد و پای تکیه گاه خود را تا زاویه ۱۸۰ درجه نسبت به حالت اولیه بچرخاند اگرپای تکیه گاه کامل به سمت بیرون نچرخد ممکن است اشکالاتی نظیر زاویه داشتن بدن در هنگام اجرای تکنیک گرفته شود و اگر از قدرت کافی برای اجرای ضربه برخوردار نباشد ناتوانایی هایی نظیر مکثی کوتاه در هنگام باز شدن پا یا ثابت نگه داشتن بدن در هنگام اجرا یا ناتوانی در جمع کردن پا بعد از اجرا به نسبت جمع شده پا قبل از اجرا دیده شود از این نتایج اینگونه برداشت می شود که ورزشکار در اجرای تکنیک تعادل ندارد
»