آزارگری-آزارخواهی جنسی (به انگلیسی:sadomasochism؛ تلفظ: سادومازوخیسم) عبارت است از: آزار دادن و تحقیر دیگران و بی احترامی به آنها یا آزار دیدن و مورد بی احترامی و تحقیر دیگران قرار گرفتن که سبب ارضای جنسی می شود.این ناهنجاری به تعاملاتی اطلاق می شود که در آن یک شخص با آزار دادن فرد دیگری که از درد کشیدن لذت می برد ارضا می شود. بسیاری از افراد در روابط جنسی خود به اعمال دردناک خفیفی مثل گاز گرفتن،نیشکون گرفتن و سیلی زدن مبادرت می ورزند.وقتی هر دو شریک جنسی از این اعمال لذت می برند،این رفتارها لذت جنسی را افزایش می دهند.اما افراد آزارگر و آزارطلب غالباً نه تنها از اعمال دردآور خفیف پا را فراتر می گذارند بلکه تنها با توسل به این رفتار ها می توانند به لذت جنسی برسند.فرد آزارگر زمانی به اوج لذت جنسی می رسد که دیگران را تحقیر کند یا آنها را آزار دهد.غالباً به این کار "تأدیب" می گویند.ارضای جنسی فرد آزارطلب به دربند بودن-یعنی آزاردیدن،تحقیر شدن،درد کشیدن و برخورد بد از سوی دیگران-بستگی دارد.آزارگری و آزارطلبی هم در روابط دگر جنس گرایانه و هم در روابط همجنس گرایانه روی می دهند،ازارگری و ازار طلبی جنسی به طور کلی چندان شناخته شده نیست و هنوز تحقیقات بر روی ان ادامه دارد.
بسیاری از موارد دگرآزاری و آزارطلبی چهار ویژگی عمده دارند (سانتیلا و همکاران،۲۰۰۲ به نقل از ساراسون و ساراسون ۲۰۰۵)،که عبارتند از:
۱-منش بیش از حد مردانه و قلدری کردن.
۲-آزاردادن یا آزار دیدن.
۳-محدودسازی فیزیکی یک نفر توسط دیگری.
۴-تحقیر شدن یا تحقیر کردن.
آزارگری و آزارطلبی جنسی هر دو ماهیتی مزمن دارند.درحالت شدید این فعالیت، قربانی ممکن است متحمل جراحات جدی شده یا جان خود را از دست بدهد.برخی متخصصان روانشناسی و روانپزشکی بر این باورند که ریشه های آزارگری و آزارطلبی را باید در دوران کودکی جستجو کرد و برخی دیگر به نقش احتمالی عوامل زیستی اشاره کرده اند. فرد آزارطلب از طریق آزار دیدن،ترجیحاً تحقیر شدن و کتک خوردن،به برانگیختگی جنسی می رسد.افراد آزارطلب خیالپردازی هایی دارند که اغلب در دوران کودکی آغاز می شوند.در این خیالپردازی ها آنها به بند کشیده می شوند،شکنجه می شوند،مورد تجاوز قرار می گیرند،یا به طریق دیگری با آنها بدرفتاری می شود.فراوانی این خیالپردازی ها و اعمال در مردان خیلی بیشتر از زنان است. [۱]
محتویات
تاریخچه
مازوخیسم (خودآزاری یا آزارخواهی جنسی) نام خود را از فعالیتهای لئوپولد فون زاخر-مازوخ (۱۸۳۶-۱۸۹۵) رماننویس اتریشی قرن نوزدهم گرفته است که شخصیتهای داستانهایش از اینکه زنان با آنان بدرفتاری کنند و بر آنها تسلط یابند لذت جنسی میبردند. مازوخ در معروف ترین کتابش «ونوس خزپوش» داستان مرد دانشجوی جوانی به نام سِوِرین را روایت میکند که سر و وضعی مناسب و زندگی مرفهی دارد و در زمان دانشجویی در همسایگی خود با زن جوانی به نام واندا آشنا میشود، اشرافزادهای بسیار زیبا که مرد جوان را اسیر خود میکند. مرد که در خود تمایل به بردگی و شکنجه شدن را پیش از این آشنایی کشف کرده بود فهمید که در هیأت این زن میتواند آرزوهایش را محقق سازد. به این ترتیب رابطهی ارباب و برده بین واندا و سورین شکل میگیرد که کل روایت بر آن استوار است. واژه سادیسم (دیگرآزاری) نیز از نام مارکی دو ساد (۱۷۴۰-۱۸۱۴) نویسنده فرانسوی آثار اروتیک آغشته به فلسفه و خشونت برگرفته شده است.
دیدگاه روانکاوی
فروید معتقد بود، آزارخواهی ناشی از برگشت تخیلات تخریبی به طرف خود است. در برخی موارد فرد فقط وقتی میتواند احساس جنسی را تجربه کند که در پی آن تنبیهی در کار باشد. کارن هورنای و اریک فروم دو تن از روانشناسان نوفرویدی نیز این پدیده را مورد بررسی قرار دادند. از دیدگاه هورنای فرد مازوخیست خود را زیر چتر حمایت دیگران قرار میدهد و با زیر پا گذاشتن فردیت و مستهلک شدن در "طرف" تا حدی ایمنی به دست میآورد. اینگونه ایمنی بدان میماند که کشوری کوچک با تسلیم حقوق و استقلال خود به کشور بزرگتر و متجاور به امنیت برسد و مورد پشتیبانی آن کشور قرار گیرد. [۲] اریک فروم با اینکه بیشتر از منظر اجتماعی به این پدیده نگاه میکرد اما نظری مشابه هورنای داشت. فروم بر این عقیده بود که در افراد مازوخیست هراسی عظیم از تنهایی و ناتوانی موج میزند از این رو برای رهایی از قید مسئولیت و تصمیم گیری میکوشند تا جزئی شوند از کل نیرومندتری که بیرون از آنها است. این کل نیرومند ممکن است یک شخص یا یک موسسه، خدا، ملت، وجدان یا وسواسی روانی باشد. فروم در رابطه با سادیسم که نقطه مقابل مازوخیسم میباشد معتقد بود ماهیت سائقهای سادیستی لذتی است که از برتری و غلبه بر کسی دیگر حاصل میشود و همانگونه که تسلط، حالت انحرافی قدرت است، سادیسم جنسی نیز صورت منحرف محبت جنسی است چرا که عشق و محبت بر برابری و آزادی استوار است و اگر بر از دست رفتن تمامیت یکی از طرفین مبتنی شد، دیگر عشق نیست.[۳]
دیدگاه فلاسفه و دیگر صاحب نظران
ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی از معدود متفکرانی است که به طور جدی به آثار مازوخ از جمله رمان مشهور او «ونوس خزپوش» پرداخته. آلبر کامو نویسنده و فیلسوف الجزایری-فرانسوی در کتاب انسان طاغی (عصیانگر) به بررسی شخصیت مارکی دو ساد میپردازد. او مینویسد:
- «منطق ساد، او را به جهانی بیقانون هدایت میکند که در آن تنها فرمانروا میل جنسی است با قدرت بیکرانش.»
- «تصاحب کسی که قصد کشتنش را داریم، جفتگیری توأم با درد، این است آن لحظه آزادی کاملی که هدف تمامی تشکیلات قصرهای ساد است.»
- «داشتن حق نابود کردن، ایجاب میکند که خود شخص نیز در معرض نابودی قرار گیرد.»
- «لگامگسیختهترین عصیان، یعنی مطالبه کامل آزادی به بردگی اکثریت میانجامد.»
- «خدا در اندیشه ساد، در هیئت خدایی جنایتکار مجسم میشود که بشر را نابود و نفی میکند. به عقیده ساد، این واقعیت را که قتل از ویژگیهای ربوبیت است، میتوان به روشنی در تاریخ مذاهب دید. در این صورت، بشر برای چه باید پرهیزگار باشد؟ نخستین حرکت ساد در مقام زندانی این است که با دست زدن به عملی افراطآمیز واکنش نشان دهد. حال که خدا انسان را میکشد و نفی میکند، هیچ چیز نمیتواند انسان را از کشتن و نفی همنوعانش بازدارد.»[۴]
ژان پل سارتر فیلسوف و نویسنده فرانسوی در کتاب هستی و نیستی در رابطه با این پدیده مینویسد:
- «سادیسم دارای قدرتی جنونآسا و گستاخآمیز است به طوری که دیگری را خلع اسلحه میکند و در حالی که در صدد است از بدن دیگری یک آلت بی جان بسازد، حاضر نیست بدن خود را در اختیار لذت او بگذارد و از رنج کشیدن و پایکوبی معشوق لذتی را میبرد که عاشق از وصال معشوق بهرهمند میشود.»
- «سادیسم به مفهوم کلی در تمام مدت عمل با آزادی میجنگد، یعنی در حالی که میخواهد آزادی را از دیگران بگیرد و او را به اسارت بکشد افراط در این اسارت کار را به جایی میرساند تا خودش را نیز نابود سازد.»
- «مازوخیسم یک نوع کوشش و تلاش خستگی ناپذیر و تقریباً همیشگی است که سعی میکند خود را در برابر دیگری در حقیرترین وضع قرار دهد و از آن لذت ببرد.»[۵]
ویژگی های آزارگری -آزارطلبی جنسی
برای آزارگری و آزارطلبی پنج ویژگی را می توان شاهد بود: ۱-توافق در مورد اینکه کدام یک مسلط و کدام یک مطیع باشند. ۲-آگاهی هر دو شریک جنسی از نقشی که بر عهده دارند. ۳-رضایت هر دو طرف. ۴-حال و هوای جنسی. ۵-آگاهی هر دو طرف از اینکه رفتارشان ماهیتی آزارگرانه-آزارطلبانه دارد(واینبرگ و همکاران،۱۹۸۴ به نقل از ساراسون و ساراسون،۲۰۰۵ صفحه ۳۷۵).[۶]
بیماریزایی
افراد دچار آزارخواهی جنسی، ممکن است در دوران کودکی تجاربی داشتهاند که آنها را متقاعد کرده که درد کشیدن، پیششرط لذت جنسی است.
حدود ۳۰٪ مبتلایان به آزارخواهی جنسی، تخیلات آزارگرایانه نیز دارند. آزارخواهی اخلاقی عبارتست از احساس نیاز به رنج کشیدن که همراه تخیلات جنسی نیست.
ملاکهای تشخیص DSM-IV برای آزارخواهی جنسی
الف) در طول یک دوره حداقل شش ماهه بطور مکرر رفتارها، امیال و یا تخیلات قوی برانگیزنده جنسی مربوط به اعمال واقعی ( و نه وانمودی) تحقیر شدن، کتک خوردن، به بند کشیده شدن و یا هر عمل رنجآور دیگری دیده میشود. ب) رفتارها، تخیلات و اعمال جنسی سبب ناراحتی چشمگیر بالینی یا اختلال در کارکرد اجتماعی، شغلی یا سایر حوزههای مهم کارکردی مشخص میشوند.
جستارهای وابسته
پانویس
- اروین جی. ساراسون؛باربارا آر. ساراسون(۲۰۰۵). روان شناسی مرضی. ترجمه بهمن نجاریان و همکاران(۱۳۹۰)، انتشارات رشد، تهران، صفحه 375
- راههای نو در روانکاوی،کارن هورنای،ترجمه اکبر تبریزی،انتشارات بهجت
- گریز از آزادی،اریک فروم،ترجمه عزتالله فولادوند،انتشارات مروارید
- عصیانگر،آلبر کامو، ترجمه مهستی بحرینی،انتشارات نیلوفر
- هستی و نیستی،ژان پل سارتر، ترجمه عنایتالله شکیباپور،انتشارات دنیای کتاب
- اروین جی. ساراسون؛باربارا آر. ساراسون(۲۰۰۵). روان شناسی مرضی. ترجمه بهمن نجاریان و همکاران(۱۳۹۰)، انتشارات رشد، تهران، صفحه 375
منابع
- ماهنامه روانشناسی جامعه شماره ۷
- تمایلات و رفتارهای جنسی انسان، دکتر بهنام اوحدی، ۱۳۷۹، فصل دهم، ص ۲۱۹، انتشارات صادق هدایت
- راههای نو در روانکاوی، کارن هورنای، ترجمه اکبر تبریزی، انتشارات بهجت
- گریز از آزادی، اریک فروم، ترجمه عزتالله فولادوند، انتشارات مروارید
- عصیانگر، آلبر کامو، ترجمه مهستی بحرینی، انتشارات نیلوفر
- سردی و شقاوت، ژیل دلوز
- گفتگوی مادلین کپسل با ژیل دلوز، ترجمه حمید پرنیان
- هستی و نیستی،ژان پل سارتر،انتشارات دنیای کتاب،ترجمه عنایتالله شکیباپور