حکیم جهانگیرخان قشقایی
علامه بزرگوار و حکیم عارف و نامدار، آیت الله جهانگیر خان قشقایی، الگوی بلند همتی و عزم و اراده آهنینی است که این همت بلند و اراده محکم، او را بعد از سن چهل سالگی، از بی هدفی و نوعی بی مبالاتی در زندگی به سوی کسب دانش و معرفت و سیر و سلوک عرفانی، رهنمون ساخت به گونه ای که نه تنها، از بیشتر بزرگان حکمت و معرفت زمان خود درس آموخت، بلکه استاد بیشتر بزرگان حکمت و اخلاق، و فقهای بزرگ صد ساله اخیر گشت.
حکما و فقهای بزرگی چون آیات عظام آقا ضیاء عراقی، حاج آقا رحیم ارباب، آسید ابوالحسن اصفهانی، سید حسن مدرس، و آقا سید حسین بروجردی، آشیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، آشیخ محمد علی شاه آبادی، فاضل تونی، سید جمال الدین گلپایگانی و میرزا محمد حسین نائینی اعلی الله مقاماتهم، بعضی از شاگردان مرحوم جهانگیر خان قشقایی در علوم و فنون مختلف بودند و بیشتر این بزرگان در حکمت و معارف اخلاقی و عرفانی نیز از او بهره بردند.
جهانگیر خان قشقاقی از ایل قشقائی از ساکنین وردشت از سمیرم اصفهان بود او، تا قبل از چهل سالگی، فردی عادی بود که تحصیلاتی اندک داشت و در ایل خود زندگی می کرد، در عین حال به سه تار زنی علاقه وافر داشت روزی از ایام، برای رفع حوائج شخصی یا برای تکمیل فن سه تار زنی و یا برای تعمیر سه تارش به اصفهان سفر کرد این سفر، زمینه سفری دیگر و هجرتی به سوی حق و عالم ملکوت را برایش فراهم آورد و زندگی او را دگرگون ساخت. جریان این تحول را به گونه ای مختلفی بیان کرده اند، یکی از این نقل ها چنین است:
در ایام جوانی به موسیقی شائق بود، چندی مشق تار کرد و برای تکمیل آن فن به اصفهان آمده، از مدرسه صدر و او را خوش آمده، همه روزه صبح و عصر می رفت آنجا، چنانکه از وی حکایت کنند؛ در هنگام رفتن به مدرسه در دکان جنب مدرسه، درویشی وی را می خواند و از وطن مألوف و حرفت و نسب او جویا می شود، جهانگیر خان شرح حال خود کماکان با درویش در میان می گذارد، می گفت: چون گفتار من به پایان رسید، درویش خیره در من نگریست، گفت: گرفتم در این فن (تارزنی)، فارابی وقت شدی، مطربی بیش نخواهی بود، گفتم: نیکو گفتی و مرا از خواب غفلت بیدار کردی هان بگو: چه باید کرد که خیر دنیا و آخرت در آن باشد گفت: چنین می آید که ترا فضا و هوای این مدرسه پسند افتاده، در همین جا حجره گرفته، به تحصیل علم مشغول باش، گویند: جهانگیر خان می گفت: من بدین مقام از همت، به یمن نفس آن و دیگری در این باره نوشته است:
می گویند که در یکی از تابستان ها که ایل قشقائی به ییلاق سمیرم آمده بود، جهانگیر خان نیز مانند سایر افراد ایل که برای خرید و فروش و رفع حوائج شخصی خود به اصفهان می آمدند، او هم به اصفهان آمد و در ضمن، تارش هم که خراب شده بود، می خواست آن را تعمیر نماید و از شخصی سراغ تار ساز را گرفت و او، یحیی ارمنی، تارساز معروف مقیم جلفا را به او نشان داد و ضمنا به وی گفت: برو پی کار بهتری و علم بیاموز، از تار زدن خیلی بهتر است. گفته آن شخص به جهانگیر خان خیلی اثر کرد و در مدرسه صدر حجره ای برای خود گرفت و با یک عشق و علاقه مفرطی پای تحصیل رفت و رتبه اش به جائی رسید که یکی از بزرگان حکماء و فقهاء و مدرسین اصفهان شد
جهانگیر خان که آتش گیره جانش در انتظار جرقه ای بود، از آن پس، ایل را ترک گفت و در حجره ای در مدرسه صدر اصفهان ساکن شد و به تحصیل علم پرداخت و با استعداد فطری و عشقی که به تحصیل پیدا کرده بود و اساتید بزرگی که تربیت او را به عهده گرفتند، خیلی زود به مقامات عالی علمی و عملی رسید.
برترین استاد حکمت و عرفان او، مرحوم آقا محمد رضا قمشه ای (قدس سره) بود.
آقا محمد رضا قمشه ای، استاد شرح اشارات، اسفار، مصباح الانس و شرح فصوص ابن عربی بود مرحوم جهانگیر خان که سالها شاگرد او بود، خود می گوید:
به شوق استفاده از محضر حکیم قمشه ای به تهران رفتم، همان شب اول خود را به محضر او رساندم، وضع لباس های او علمائی نبود، به کرباس فروش های سده می ماند، حاجت خود را بدو گفتم، گفت: میعاد من و تو در خرابات. خرابات محلی بود در خارج خندق (قدیم) تهران، در آنجا قهوه خانه ای بود که درویشی آن را در خلوتگاهی دیدم که بر حصیری نشسته بود، اسفار را گشودم، او آن را از بر می خواند سپس به تحقیق می پرداخت، مرا آن چنان به وجد آورد که از خود بی خود شدم، می خواستم دیوانه شوم، حالت مرا دریافت، گفت: آری قوت می، بشکند ابریق را.
یکی دیگر از استادان قشقائی، مرحوم حاج ملا حسینعلی تویسرگانی بوده است حاج ملا حسینعلی از فقها و مراجع به نام آن زمان بود و استاد دیگر او حاج محمد باقر نجفی است که مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رحمةالله) او را از علمای اعلام و فقیه کامل، متبحر و ربانی دانسته است و ملا حیدر صباغ لنجانی، میرزا محمد حسن نجفی، میرزا عبدالجواد حکیم و ملا اسماعیل درب کوشکی نیز از استادان او در علوم عقلی یا نقلی بودند و مرحوم آخوند کاشی که خود از عرفای صاحب مکاشفات و کرامات بوده است، از معاصران، دوستان و هم مباحثه های جهانگیر خان بوده و هر دو شاگرد آقا محمد رضا قمشه ای بودند.
جهانگیر خان، هیچگاه لباس روحانیت نپوشید، بلکه با همان لباس ایل قشقائی، زندگی می کرد. قبایی راسته دربر داشت، بیرجامه ای گشاد می پوشید و کلاهی قشقاقی بر سر می گذاشت و محل تدریس او همان مدرسه صدر بود.
سر انجام این حکیم عارف و فقیه بزرگ در شب 13ماه رمضان سال 1328 قمری در اصفهان در سن 85 سالگی در گذشت و در تخت فولاد اصفهان دفن شد. آری:
چنین بود اقبال و فرجام او چه نیک آمد آخر سرانجام او
چو لطف خدا با جهانگیر شد جهانگیر نامش جهانگیر شد
بنازم به آن ساقی مه لقا که با جام می بخشد عمر بقا
چو سحر رخش دلربائی کند یکی تارزن را خدائی کند
و چنین است سرانجام پاکانی که با همت بلند، آسایش و آرامش را رها می کنند و در راه معشوق پا می گذارند و جهان جاودانه و لایتناهی را به ملعبه های کودکانه دنیا نمی دهنند و حیات واقعی را که در جهان آخرت است بر می گزینند و خود را ارزان نمی فروشند.
همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند
از زهد مرحوم جهانگیر خان این گفته بس، که با آن شهرت و عزت و آبرو که داشت، در هنگام مرگ چیزی جز چند کتاب نداشت، در حالی که در احوال او نوشته اند: او در جوانی ثروت زیادی داشت اما، همه آن ها را در رفع محرومیت از نیازمندان مصرف نمود
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
منبع:
اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت جلد 2
http://www.ghadeer.org/Book/1663/260355
تارزنی که تار بندگی اش را به خوبی نواخت
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/114/4686/38117
شاگردان فراوانی نزد او درس خواندند که شماری از آنان خود از فقها و علما و فلاسفه بزرگ شدند، از جمله :
حاج آقا رحیم ارباب،
حاج آقاحسین طباطبایی بروجردی
محمدحسین فاضل تونی،
شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی،
http://wikifeqh.ir/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86_%D9%82%D8%B4%D9%82%D8%A7%DB%8C%DB%8C
جهانگیرخان قشقایی
اصحاب ، علماء ، مشاهیر و فرزانگان :
http://noornameh.ir/post/2
مقبره ایشان در قبرستان تخته فولاد اصفهان در تکیه ای به همین نام قرار دارد.