پول می تواند علت اصلی تمام
ورشکستگی ها در تجارت باشد. صاحبان کسب و کارهای کوچک باید تخمین بزنند که
به چه مقدار پول نیاز دارند تا بتوانند کار خود را راه اندازی کنند. آن را
خوب اداره کرده و سپس در سطح خوبی نگه دارند و به عنوان یک شرکت بازرگانی
موفق خود را مطرح کنند
شاهد ورشکستگی و پایان تجارت یک شرکت بودن، بسیار
سخت است. ۱۰ دلیل اصلی ورشکستگی در کسب و کارهای کوچک به شرح زیر است :
۱ـ فقدان سرمایه کافی
پول می تواند علت اصلی تمام ورشکستگی ها در تجارت
باشد. صاحبان کسب و کارهای کوچک باید تخمین بزنند که به چه مقدار پول نیاز
دارند تا بتوانند کار خود را راه اندازی کنند. آن را خوب اداره کرده و سپس
در سطح خوبی نگه دارند و به عنوان یک شرکت بازرگانی موفق خود را مطرح
کنند.نورمن اسکاربورو استاد تجارت در کالج Presbyterian در کارولینای
جنوبی می گوید: "زمانی که سرمایه کافی ندارید و با فقدان سرمایه روبرو می
شوید، این موضوع می تواند خود شروع یک حرکت مارپیچی نزولی باشد که شما نمی
توانید از آن جلوگیری کنید."
۲ـ به جریان انداختن ضعیف نقدینگی
هنگامی که نقدینگی نتواند هزینه ها و دیگر مخارج
را جبران کند، حتی مشاغلی که مراحل نخستین رشد خود را طی کرده اند، نیز
سقوط می کنند. مراقب نرخ سوخته (rate burn) باشید. این اصطلاح را شرکتهای
دات کام ابداع کرده اند برای آگاهی از اینکه چه مقدار از نقدینگی به هدر
رفته یا به اصطلاح سوخت شده است، اسکاربورو می گوید : "نقدینگی تنها چیزی
است که واقعا ارزش دارد."
۳ـ برنامه ریزی نامناسب و ناکافی
عدم برنامه ریزی صحیح در واقع، علت مشکلاتی از
قبیل فقدان سرمایه کافی و جریان انداختن ضعیف نقدینگی است. باید یک برنامه
کاری منسجم را با در نظر گرفتن تمام امور مالی، بازاریابی، رشد و دیگر
موارد خاص در نظر بگیرید. می تواند بسیار زمان بر باشد، زیرا یک برنامه
ریزی صحیح و مناسب هفته ها یا ماهها تلاش نیاز دارد. عقاید و نظرات شما
زمانی کارساز خواهد بود که با برنامه ریزی صحیح جلو بروید. در غیر این صورت
در آخر کار، سرمایه شما به هدر خواهد رفت.
۴ـ در نظر نگرفتن رقابت
نظرات منحصر بفرد را بندرت می توان یافت. بسیار
مهم است که بتوانید بهره برداری لازم را از کار خود بنمایید. اسکاربورو می
گوید : "بسیاری از صاحبان تجارت، کسب و کار خود را مشابه و همانند دیگران
انجام می دهند. اطمینان حاصل کنید که در کار شما چیزی منحصر بفرد و متفاوت
از دیگر رقبا وجود دارد."
۵ـ بازاریابی ضعیف
آیا مشتریان شما از فعالیتها و کیفیت کالای شما
رضایت لازم را دارند ؟ ضروری است که استراتژی بازاریابی خود را توسعه دهید
تا دریابید که چه کسانی و به چه علتی مشتریان شما هستند. اطمینان حاصل کنید
که استراتژی بازاریابی شما، مشتریان بیشتری را به سوی شما جذب می کند و به
این ترتیب، شما را از دیگر رقبا متمایز خواهد کرد.
۶ـ نداشتن انعطاف پذیری لازم
صاحبان کسب و کارهای کوچک می دانند که یک رقیب
بزرگتر با میزان نقدینگی بالاتر و تعداد کارمندان بیشتر، می تواند رقیبی
بسیار جدی برای آنها باشد. هرگز فراموش نکنید که انعطاف پذیر باشید. کالا،
روند فعالیت و بازاریابی خود را به گونه ای تطبیق دهید که بتوانید با رقبای
بزرگ رقابت کنید.
۷ـ نادیده گرفتن قدم بعدی
اجازه ندهید روند حرکت کاری شما کند و آهسته شود
مطمئن شوید که شما و کارمندانتان بر روی حمایت و دادن خدمات به مشتری،
تأکید لازم را می کنید.
۸ ـ سعی در انجام دادن تمام امور بطور کامل و بی
عیب و نقص
اکثر بازرگانان از ذکاوت لازم برای کار و تجارت
برخوردارند. اما اداره کردن یک کسب و کار کوچک، پیچیدگیهای خاص خود را
دارد. سعی نکنید که همه کارها را خودتان انجام دهید و بخواهید که تمام
کارها کامل و بدون نقص انجام شود. اگر می خواهید دانش و آگاهی خود را در
مورد کارتان افزایش دهید، کتابهای تخصصی در این زمینه را بخوانید و حتما با
یک کتابدار خوب مشورت کنید. هنگام پیش آمدن مشکلات حقوقی، به جای تکیه بر
دانش شخصی خود، سعی کنید از یک وکیل مجرب کمک بگیرید. توصیه می شود یک وکیل
وارد به امور تجارت و بازرگانی برای امور حقوقی شرکت خود داشته باشید.
۹ـ رئیس در حد عالی، کارمندان در حد معمولی
نمونه هایی از ورشکستگی برخی از شرکتها حاکی از
این است که چگونه یک کسب و کار موفق و منسجم که صاحب آن بسیار آگاه و علاقه
مند به شغل خود است و معلومات وی در زمینه کاری اش در سطح عالی است، با
داشتن کارکنانی بی تجربه و بی انگیزه می تواند سقوط کند و دچار ورشکستگی
شود. اطمینان حاصل کنید که حتما کارکنان شما هم از دانش و مهارتهای لازم
برخوردار هستند.
۱۰ـ رشد کنترل نشده
یک تجارت کوچک که خیلی ساده و سریع رشد می کند،
می تواند موجبات ورشکستگی خود را فراهم آورد.
اگر تولید کالای شما همگام با تقاضای لازم در
بازار نباشد، رشدی که شما به عنوان صاحب تجارت توقع دارید و از آن خشنود
هستید، می تواند موجودیت تجارت و سرمایه شما را تهدید کند. سعی کنید به رشد
مورد نظر و پیش بینی شده در برنامه های خود برسید. اطمینان حاصل کنید که
هرگز کنترل رشد تجارت و کسب و کارتان از دستتان خارج نشود.
یکی از مشکلات کارکنان در محیط
های کاری ، زمانبندی صحیح و منظم کارهای روزانه می باشد . مواردی از قبیل
رفت و آمد مکرر مراجعه کنندگان ، تلفن های پی در پی ، احضار کارمند توسط
کارفرما یا مراجعات سایر کارکنان و .... ،
یکی از مشکلات کارکنان در محیط های کاری ، زمانبندی
صحیح و منظم کارهای روزانه می باشد . مواردی از قبیل رفت و آمد مکرر
مراجعه کنندگان ، تلفن های پی در پی ، احضار کارمند توسط کارفرما یا
مراجعات سایر کارکنان و .... ،شاید هیچگاه در برنامه روزانه افراد منظور
نگردد اما مطمئناً موجب بروز وقفه در این زمانبندی خواهد شد. با توجه به
ماهیت این گونه امور که غیر قابل پیش بینی می باشند از این رو به ً زمانهای
وقفه کاری ً اشتهار دارند . تحقیقات نشان داده است که عوامل پیدایش
زمانهای وقفه ، در بیشتر مواقع نه تنها از لحاظ موضوعی ارتباط چندانی با
وظائف یک کارمند نداشته بلکه در زمان بروز ، موجب می گردند تا کارمند به
طور کلی از فعالیت در حال اجرای خود دست کشیده ، تمرکز خود را بر روی موضوع
قبلی از دست داده و با جدیت تمام به موضوع جدید رسیدگی نماید .جالب است
بدانید ، طبق محاسبات انجام گرفته ، حدوداً ۲۰ دقیقه طول می کشد تا کارمند
در صورت بازگشت به کار قبلی خود ، تمرکز خود را بر روی آن موضوع بازیابد .
حال بایستی به میزان ساعات تلف شده در هر روز
کاری فکر کنیم و متوجه شویم که چگونه مراجعات مکرر نامربوط و یا در برخی
اوقات مرتبط اما بد موقع همکاران و یا مراجعه کنندگان ، تا چه حد وقت
ارزشمند ما را از بین می برد !
راه حل چیست ؟ آیا بایستی این زمانهای وقفه را در
هر روز کاری داشته باشیم و یا در زمان برخورد با امور پیش بینی نشده و غیر
منتظره ، از انجام آن سر باز زنیم ؟ به نظر شما کدام یک صحیح تر است ؟طبق
بررسیهای صورت گرفته هیچ کدام از این دو روش راه حل مناسبی نمی باشند . یکی
از راه حلهای ساده جهت جلوگیری از ایجاد وقفه کاری ، این است که در طول
روز وقت مشخصی را جهت مشاوره با رئیس یا کارفرمای خود و یا جهت بررسی
مشکلات کاری همکاران و یا مراجعه کنندگان به آنان اعلام و در جدول روزانه
فعالیتهای خود درج نمائیم ، به نحوی که عملاًَ در آن زمانها کار دیگری
انجام ندهیم .با این کار رسماً به همکاران و مراجعه کنندگان خود اعلام می
کنیم که وقتی را جهت بررسی مسائل و مشکلات احتمالی و یا حتی مشاوره ، به
آنها تخصیص داده ایم و آماده همکاری با آنها هستیم . خواهید دید که پس از
مدتی آنها نیز به این شیوه عادت نموده و برنامه منظم تر و منسجم تری به
فعالیتهای روزانه خود می دهند .اما سوالی که بیش از همه مطرح است این است
که : چه مقدارزمان وقفه در برنامه زمانبندی روزانه می تواند مناسب باشد ؟
البته پاسخ این سئوال از شخصی به شخص دیگر متغیر می باشد . اما آنچه که
مسلم است ، این زمان بایستی مناسب و به اندازه ای باشد که کارمند در طول
مدت آن احساس راحتی نماید . به طور مثال اگر شما یک نیروی تازه کار در
سازمان هستید یقیناً در طول روز چند دقیقه ای بیش ، به زمان وقفه نیاز
ندارید ، این در حالی است که مدیر سازمان ممکن است در هر روز بیش از چند
ساعت از وقت خود را به این کار اختصاص دهد . در یک قاعده کلی ، پیشنهاد می
گردد که زمان وقفه کمی قبل و یا بعد از زمان صرف نهار یعنی در ساعات میانی
روز کاری باشد ، تا حداقل کارمند مطمئن باشد که بخشی از فعالیتهای روزانه
خود را به نحو احسن انجام داده است و با خیالی آسوده می تواند پاسخگوی
مراجعان خود باشد .
نویسنده : Eric Plantenberg
مترجم : راضیه بیگم سبحانی – کارشناس انفورماتیک
مجتمع فارس
شاید برای شکستن خط فقر و عبور
از خیالپردازی برای رسیدن به مرز واقع گرایی، کوبیدن شعار خوداشتغالی بر
دیوار افراشته محرومیتها، اولین راهکار موردنظر سیاستمداران اقتصادی و
اجتماعی نباشد، اما تجارب جهانی ثابت کرده است که این روش می تواند به
عنوان سرفصل مکمل در برنامهها و راهبردهای ملی تلقی شود.
شاید برای شکستن خط فقر و عبور از
خیالپردازی برای رسیدن به مرز واقع گرایی، کوبیدن شعار خوداشتغالی بر
دیوار افراشته محرومیت ها، اولین راهکار موردنظر سیاستمداران اقتصادی و
اجتماعی نباشد، اما تجارب جهانی ثابت کرده است که این روش می تواند به
عنوان سرفصل مکمل در برنامهها و راهبردهای ملی تلقی شود. با این حال،
اگرچه پذیرفتن این واقعیت که حدود نیمی از ۶ میلیارد نفر جمعیت جهان با
درآمد کمتر از دو دلار زندگی می کنند، نوعی چهره پوشاندن در مقابل دهن کجی
فقر است، اما می توان باز به انگیزه ای امیدوار بود که فقرا را به چاره
جویی از وضعیت پریشان اجتماعی به سمت خوداشتغالی و تشکیل تعاونی ها سوق می
دهد. این درست جلوه همان باوری است که در گزارش توسعه جهانی بانک جهانی،
انجام برنامه های بهبود فرصت ها، تسهیل توانمندسازی و افزایش امنیت بدون
مشارکت مؤ ثر و فعال فقرا را موفقیت آمیز ندانسته است. در کشورهای درحال
توسعه و در حال گذار، اغلب این امیداری وجود دارد که تعاونی ها بتوانند در
زمینه فقرزدایی و کاستن از آن، حداقل در کوتاه مدت، همچنین در از بین بردن
پیامدهای ناشی از دوره گذار از اقتصاد متمرکز به اقتصاد بازار و تعدیل
ساختاری، کمک های مؤ ثر و کارآمدی ارایه کنند. واقعیت این است که در جوامع
فقیر، عوامل بسیاری ممکن است توسعه اقتصادی-اجتماعی را با تا خیر روبه رو
کند. آنچه بیش از هر چیز در تیررس توجه جامعه شناسان قرار دارد این است که
نبود مؤ سساتی توانمند با قابلیت تامین تولیدات اولیه مواد غذایی با قیمت
های رقابتی یا ایجاد کانال های مناسب برای ورود به بازارهای داخلی و خارجی،
همچنین به عنوان یکی از موانع جدی فراروی اشتغال زایی و تولید ثروت به
ویژه در مناطق روستایی باقی مانده است. فارغ از این که، فقر اقتصادی ناشی
از تبعیض در بروز توانمندی ها به فقر فرهنگی منجر می شود، چنان که تعمیق
فقر فرهنگی به تحکیم فقر اقتصادی می انجامد و این دور باطل همچنان ادامه می
یابد. اما به نظر می رسد اقدام مهم، شکستن این چرخه خطا و باطل است.
●ضرورت وجودی خوداشتغالی
خوداشتغالی، مدتهاست که به عنوان یکی از خط مشی
های اقتصادی و برنامه های ملی و محلی در کشورهای منطقه جنوب و جنوب شرق
مانند ژاپن، کره، هند، استرالیا و فیلیپین مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه
این روش تنها راه ایجاد اشتغال و رفع مشکل فقر و بیکاری نیست، اما می
تواند در به هم پیوستگی با دیگر اقداماتی که سیاستگذاری های اشتغال کشور را
تعیین می کند، جای خالی زنجیره ای مخفی را پر کند. محمدعلی فرزین، مدیر
طرح های توسعه اقتصادی و اجتماعی برنامه عمران سازمان ملل متحد در تهران از
الگوی جدیدی نام می برد که کشورهای جهان سوم برای دستیابی به توسعه
پایداری که قرابت و نزدیکی بیشتری با عدالت اجتماعی دارد به آن متوسل شده
اند. گمان می رود دلیل اصلی این گرایش، ناشی از برآیند جریان توسعه اقتصادی
این قبیل کشورها باشد که جدا از نابرابری های به جامانده از قبل، عده ای
خاص وضعیت بهتری پیدا کرده اند و بقیه اگر دچار وضعیت بدتری نشده باشند، در
همان وضعیت نامناسب اولیه باقی مانده اند. فرزین در این باره می گوید: با
همکاری سازمان ملل، پروژه ای آزمایشی با هدف خوداشتغالی و توانمندسازی
فقیران ازسوی دفتر تامین اجتماعی و سلامت سازمان مدیریت و برنامه ریزی در
ایران به اجرا درآمد. با این راهکار اصلی که از تجربه موفق خوداشتغالی و
توانمندسازی فقیران در کشورهای منطقه جنوب و جنوب شرق الگوبرداری شود. این
الگو در ایران با عنوان <بسیج اجتماعی و اعتبارات خرد> نامگذاری شد.
وی با اشاره به این که سال ۲۰۰۵ از طرف سازمان ملل متحد به عنوان سال
اعتبارات خرد در جهان نام گرفته است، می افزاید: هدف اصلی سازمان ملل از
این نامگذاری، ارتقای سطح آگاهی عمومی مردم درخصوص اعتبارات و منابع مالی
خرد و همچنین ترویج مشارکت های نوآورانه در میان دولت ها، سازمان های
غیردولتی، بین المللی و بخش خصوصی است. مدیر طرح های توسعه اقتصادی و
اجتماعی برنامه عمران سازمان ملل در تهران می گوید: ازجمله راه حل های
مناسب برای دستیابی به اهداف تعبیه شده در الگوی بسیج اجتماعی و اعتبارات
خرد، تشکیل گروه های غیررسمی در محله است که سازماندهی، ارایه آموزش های
مهارتی، ایجاد صندوق های اعتباری، به توان رساندن جهت تشخیص راهکارهای
ایجاد درآمد و ارایه اعتبارات برای انجام فعالیت های مختلف برای فقرا را
انجام دهد.وی می افزاید: اگر برای ایجاد اشتغال، به راه حل های نهادینه شده
و تجربه شده در دیگر کشورها توجه شود و برای آن برنامه های کلان و
دستورالعمل های کلی اندیشیده شود، می توان به راحتی هم مسا له فقر، محرومیت
و هم مسا له اشتغال را در کشور حل کرد و به نظر می رسد با پروژه آزمایشی
که با کمک سازمان مدیریت و برنامه ریزی در کشور اجرا می شود، اهداف موردنظر
الگوی بسیج اجتماعی و اعتبارات خرد به دست بیاید. البته لازم است که اراده
و باوری در سطوح بالای تصمیم گیری در کشور به وجود آید تا این قبیل
الگوها، جنبه ملی پیدا کنند.
در نظریات جامعه شناسی، اصل خوداشتغالی به نوعی
ماهیت تمرکززدایی داشته و بر تسلط دولت بر همه چیز و همه کس، خط بطلان می
کشد تا افراد را مستقل و متکی به خود بار آورد. خدابخش نژاد سلیم، کارشناسی
امور تعاونی ها می گوید: تجمیع سیاست های خوداشتغالی، تعاون و همیاری را
ایجاد می کند. سیاست خوداشتغالی و ایجاد فرهنگ کار متکی به نیروی اندیشه و
بازو به عنوان سیاست پایه یا مکمل قادر است در مبارزه با فقر و بیکاری نقش
مهمی ایفا کند.
این فعالیت هم در روستا و هم در شهر فرصت ظهور و
بروز دارد. وی می افزاید: در تعاونی ها برای دستیابی به هدف خوداشتغالی،
افراد شاغل با اتکا به توان شخصی، ابتکار و خلاقیت خود به کارهای تولیدی یا
خدماتی به کسب درآمد می پردازند. این گونه اشتغال، فرد را به تدریج آماده
کسب توانایی های لازم برای ورود به فعالیت های بزرگتر و گسترده تر می کند.
خوداشتغالی می تواند در بخش هایی نظیر کشاورزی، مهار آب ها، آماده سازی
زمین، عمران روستا، خدمات، راه و ساختمان، صنایع کوچک، دستی و هنری، تولید
محصولات خوراکی، پوشاک، چرم، کفش، کلاه، چمدان، امور ساختمانی، فعالیت های
دیجیتالی و نرم افزاری در کوتاه ترین زمان بدون تشریفات و حتی در درون خانه
و سراسر شبانه روز به کمک خانواده و دوستان انجام شود.
خوداشتغالی و کارگردانی فقر
برای توانمندسازی فقیران، شکستن خط فقر ضروری
است. در دنیای امروز، در حالی که هر روزه، مسائل جهانی در زیر بال های خود،
سایه بحران را بر پرچین های کوتاه می گستراند، اگر فقرا را با راهکارهای
مختلف به کارگردانان تراژدی غمگین فقر و مشکلات اقتصادی بدل کنیم، در این
صورت است که می توانیم به نتیجه بخشی فقر در پرده آخر نمایش توانمندسازی
محرومان امیدوار بود. در نظریات توسعه، توانمند کردن فقیران از طریق ایجاد
زمینه های لازم برای رشد و بالندگی و احقاق حق آنان ضرورتی اقتصادی،
اجتماعی، سیاسی و اخلاقی است و بدون انجام این مهم، دست یافتن به توسعه
ناممکن خواهد بود. بنابراین تامین حداقل نیازهای زندگی برای رفع فقر مطلق و
توزیع متعادل درآمد برای رهایی یا کنترل فقر نسبی، کمترین تلاشی است که
سیاستگذاران و مدیران کشور باید پیگیری کنند. فرزین، با اشاره به این که
ایجاد و گسترش شرکت های تعاونی در ابعاد مختلف و نیز زمینه سازی برای
ترویج، تشویق و حمایت واقعی از خوداشتغالی ازجمله راهکارهای اساسی برای
توانمندسازی فقیران با هدف فقرزدایی است، می گوید: از طریق تعاونی ها،
شرایط و امکانات برای تمام افراد جامعه با هدف رسیدن به اشکال کامل و قرار
دادن وسایل کار در اختیار کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند،
فراهم می شود. البته متا سفانه تعاونی ها در شکل رایج کشور ما، در قالب
سازمان های تعاونی فعالیت می کنند و کارسازی موردنظر را ندارند. وی می
افزاید: تعاونی ها در مفهوم رایج خود در سطح جهانی، همان تشکل های غیررسمی
در سطح محله هستند که از پایین به بالا بارور می شوند و ایجاد اشتغال می
کنند. البته در ماده ۹۵ قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و
فرهنگی، دولت مکلف شده است به منظور استقرار عدالت و ثبات اجتماعی، کاهش
نابرابری های اجتماعی و اقتصادی، کاهش فاصله دهک های درآمدی و توزیع
عادلانه درآمد در کشور، کاهش فقر و محرومیت و توانمندسازی فقرا، از طریق
تخصیص کارآمد و هدفمند منابع تامین اجتماعی و یارانه ای پرداختی، برنامه
جامع فقرزدایی و عدالت اجتماعی را عملیاتی کند. ولی متا سفانه روش ها،
سازوکارها و سیاست های مورد بحث در این قانون درجهت محرومیت زدایی نیست.
تنها برای این است که میانگین سطح زندگی عامه مردم افزایش یابد.
●نمود اهداف توسعه هزاره در مشارکت فعال فقرا
مهم این که هدف اساسی برنامه های توسعه کشورها،
دستیابی به رشد سریع اقتصادی و کاهش فقر بوده است. در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰،
سرمایه گذاری در زمینه سرمایه فیزیکی و زیربنایی، ابزار اصلی توسعه تلقی
می شود. در دهه ۱۹۷۰ این بینش مطرح شد که سرمایه فیزیکی به تنهایی کافی
نیست و اهمیت آموزش و بهداشت، مورد تا کید قرار گرفت. در دهه ۸۰ به بهبود
مدیریت اقتصادی و افزایش نقش بازار توجه شد و در دهه ۱۹۹۰ بر اهمیت مسا له
حکومت ها و نهادها تا کید شد. از اهداف توسعه هزاره سوم، توسعه اقتصادی
برای کلیه افراد ازجمله جمعیت کشورهای توسعه نیافته است. با این حال در
کشورهای موسوم به جهان سوم، به رغم تلاش فراوانی که در قالب برنامه های
عمرانی برای کاهش توسعه نیافتگی، فقر و نابرابری صورت گرفته، مشکلاتی چون
فقر و نابرابری همچنان به قوت خود باقی است و در مواردی نیز تشدید شده است.
نژادسلیم، کارشناس امور تعاونی ها می گوید: فقرا، قادرند از طریق تشکیل
تعاونی ها، مشکلات خود را با توسل به خودیاری و کمک متقابل، چاره جویی کنند
و وضعیت خود را هرچقدر هم ما یوس کننده باشد در پرتو تلاش و کوشش جمعی و
جلب حمایت های دولتی دگرگون کنند. علاوه بر این، برای سازمان های دولتی و
بین المللی نیز این بستر فراهم می شود تا به جای این که به تک تک افراد کمک
کنند ازطریق هدایت آنها برای تشکیل سازمان های تعاونی و ارایه حمایت های
اجتماعی، مالی، آموزشی، حقوقی و... برای فقرا فرصت خودباوری و اتکا به نفس
فراهم کرده و با توانمندسازی آنها از طریق برنامه های حمایتی امنیت
اقتصادی، اجتماعی و روانی آنان را تامین کنند. به اعتقاد فرزین، مدیر طرح
های توسعه اقتصادی و اجتماعی برنامه عمران سازمان ملل در تهران، مفهوم اصلی
محرومیت زدایی و توانمندسازی فقیران، وارد کردن محرومان در چرخه اقتصادی و
درآمدی است و باید با روش های کارآفرینی، اشتغال زایی و ایجاد زمینه های
خوداشتغالی برای محرومان، اعتباراتی که ازسوی سازمان های حمایتی صرف اقشار
آسیب پذیر می شود، به صورت بهینه هزینه کرد. به طور قطع برای شکستن خط فقر و
عبور از خیال پردازی برای رسیدن به مرز واقع گرایی، آموزش ماهیگیری به جای
بخشیدن ماهی لذتی را می ماند که جاودانگی آن بر نیروی بازو و اندیشه تکیه
خواهد زد.
نویسنده در این کتاب قصد دارد
مفهوم کار آفرینی ؛ سازمان کارافرین و واقعیتهای آن را به خواننده منتقل
کند, ضمن اینکه سعی می کند راهکارهایی را که توسط متفکران و محققان در
این زمینه ارائه شده است به نحوی کار بردی در اختیار مدیران و سرپرستان
سازمانها قراردهد. سازمان کارآفرین (entrepreneurial organization) از
دیدگاه وی سازمانی است که توجه خود را به رشد و اجرای استراتژی تهاجمی
معطوف می نماید, نه اینکه فقط نیروی خود را صرف بقا و تثبیت موضع در بازار
کند. چنین سازمانی با اجرای ۴ استراتژی تهاجمی اصلی می تواند مسیر رشد را
بپیماید :
▪ گسترش بازار کنونی برای محصولات کنونی ؛
▪ شناسایی بازار جدید برای محصولات کنونی ؛
▪ ارائه محصولات جدید و متنوع ؛
▪ خریداری سازمانهای کوچکتر.
مطالب زیر از دیگر مباحث جذاب و خواندنی کتاب
است.
● ویژگی های بارز سازمان های کارآفرین
هشت ویژگی کلیدی سازمانهای کار آفرین عبارتند از :
۱. اصرار در استراتژی تهاجمی:
سازمانهای موفق, نوآور و مبتکر هستند؛ آنها به
جای نشان دادن واکنش در برابر رویدادها و داشتن حالت انفعالی می کوشند پیش
فعالانه و تهاجمی عمل کنند.
۲. صمیمیت با مشتریان:
سخن گفتن با مشتریان با هدف آگاهی از خواستها,
انتظارات و دیدگاه های آنها از رموز موفقیت در کسب و کار است .
۳. آزادی عمل و کارآفرینی:
در سازمانهای کار آفرین, مدیران اجرایی افراد را
تشویق می کنند که در چارچوب چشم انداز سازمان, رهنمودها و استراتژی های
موجود, مسئولیت تصمیمات را متقبل شوند. این به معنی آن است که چنین سازمان
هایی اطمینان دارند, کارکنانشان از آنچه در سازمان می گذرد آگاهند و در
تفسیر و تحلیل برنامه ها و اقدامات سازمان, بویژه در مورد مشتریان سهیم شده
اند.
۴. تاکید بر ارزشهای سازمان:
در سازمانهای موفق همه با فلسفه و ارزشهای سازمان
آشنا هستند و وظیفه خود می دانند باورهای سازمان را به آگاهی مشتریان و
همکاران, به ویژه افراد تازه استخدام شده برسانند . در این باره اندازه
سازمان چندان مهم نبست. در واقع این کار حتی در یک خرده فروشی کوچک نیز
قابل اجراست .
۵. تاکید بر فعالیت های تخصصی خویش:
سازمانهای موفق معمولاً بر انجام فعالیتهایی
تاکید می کنند که در آن متخصص و کار آزموده شده اند. این به معنای آن نیست
که سازمان ها نباید فعالیت های خود را متنوع سازند, بلکه یاد آور این مهم
است که برای ورود به بازار جدید, باید با دقت برنامه ریزی کرد و بازارها را
تجزیه و تحلیل نمود.
۶. ساختار ساده و نیروی کار اندک:
از ویژگی های سازمان کارآفرین برخورداری از
ساختاری ساده است (ساختاری که انجام کار را تسریع و تسهیل نماید). در یک
سازمان پیچیده؛ غالبا مشتریان را از واحدی به واحد دیگر می فرستند. زیرا هر
چقدر سازمان پیچیده تر باشد سیستمهای ارتباطی پیچیده تر و دشوارتر عمل
خواهند نمود.
۷. افزایش بهره وری از مجرای کارکنان:
از ویژگی های سازمان کارآفرین, توجه به نقش یک
یک افراد در کل سیستم و تشویق موفقیت ها در هر کجای سازمان است. مدیران
سازمان های کارآفرین می دانند که اگر موفقیتی حاصل شده, ناشی از تلاش و
نوآوری کارکنان بوده است.
۸. اعمال کنترل بر ارزشها و تامین مالی:
سازمان های کارآفرین بر این باورند که کارکنانِ
رو در رو با مشتریان, باید از اختیارات لازم در مراحل تصمیم گیری برخوردار
باشند. در عین حال که سازمان هم باید کنترل دقیقی بر ارزشها و نحوه تامین
مالی منابع اعمال کند. در واقع مدیران کار آفرین به افراد آزادی عمل می
دهند تا آنچه را که شایسته می دانند به انجام رسانند .
● هفت پشتوانه بنیادی
نکته حائز اهمیت آن است که ویژگی های یاد شده
باید از هفت پشتوانه اعتقادی یا هفت ارزش بنیادی زیر برخوردار باشد :
۱- سازمان ما باید بهترین باشد.
۲- همه کارها باید صحیح انجام شود حتی کارهای
جزیی.
۳- موفقیت سازمان به افرادی که برای آن کار می
کنند, بستگی دارد.
۴- خدمات و کالاها را باید با بهترین کیفیت ارایه
نمود.
۵- تشویق و ترغیب و تحمل شکست, اجتناب ناپذیر است
( با توجه به اینکه سازمان در مسیر پیشرفت گام بر میدارد).
۶- سیستم ارتباطات داخلی سازمان حائز اهمیت بسیار
است .
۷- سازمان باید از نظر اقتصادی رشد کند.
● ۲۱ قاعده طلایی در سازمان های کار آفرین
هشتمین فصل کتاب به معرفی متفکران عرصه کار
آفرینی و بررسی نظرات و آثار آنها می پردازد . یکی از شخصیتهای مطرح در
این عرصه ویلیام هینک, مدیر عامل "ماینر گروپ " در تایلند است. وی ۲۱ قاعده
طلایی ارایه نمود که مدیران سازمانها در سراسر جهان می توانند آنها را به
اجرا در آورند. به نظر می رسد که اگر هر یک از ۲۱ قاعده طلایی یاد شده به
تنهایی مورد توجه قرار گیرد, کار آمدی چندانی در پی نداشته باشد ولی این
مجموعه بر روی هم می تواند ساختاری پایدار و منسجم ایجاد کند:
۱- هر گونه خلا بازار را شناسایی و برطرف کنید.
در غیر این صورت رقبای شما فعال خواند شد.
۲- سعی کنید وظایف خود را درست انجام دهید.
۳- توجه به جنبه های تفریحی در کار, عامل ایجاد
انگیزه به شمار می آید.
۴- سخت بکوشید تا نقش خود را با تمام توان ایفا
کنید .
۵- تلاش کنید با رهنمودها و مغز دیگران کار کنید و
از ایده های آنان استفاده کنید .
۶- هدفها را تعیین کنید و با توجه به رسالت
سازمان, مسیر مشخصی را طی کنید (به خاطر داشته باشید که هدفها باید متمرکز
بر مشتری, مشخص, قابل اندازه گیری, مورد توافق, واقعی و بهنگام باشد) .
۷- بر قضاوت شهودی خود اعتماد کنید .
۸- باید به آسمان رسید, دست کم یک بار .
۹- شیوه فروش را بیاموزید .
۱۰- به یک رهبر تبدیل شوید .
۱۱- نقاط ضعف و شکست را به سرعت شناسایی کنید .
۱۲- از رویداد های ناشی از شانس به بهترین نحو
بهره برداری کنید .
۱۳- از تغییر به عنوان یک راه زندگی استقبال کنید
.
۱۴- ارتباطات خود را قوی کنید .
۱۵- از وقت خود به شیوه ای معقول استفاده کنید .
۱۶- الگویی را در نظر بگیرید و برای ارزیابی
عملکرد و سنجش کیفیت کار, از استاندارد های مشخص استفاده کنید .
۱۷- به انجام کارهای عادی و روزمره قناعت نکنید .
۱۸- برای کیفیت اهمیت بسیار قائل شوید .
۱۹- در بحرانها به سرعت عمل کنید .
۲۰- پس از افتادن باید به سرعت برخاست و دوباره
روی زین نشست .
نسبت تعداد کسانی که فقط کار می
کنند و از انجام آن لذتی نمی برند در مقایسه با کسانی که در کار مورد علاقه
خود مشغول به فعالیت می باشند غیر قابل مقایسه است.شاید اگر بگوئیم که بیش
از ۹۵% مردم جهان مشغول به انجام کارهایی هستند که از انجام آن لذت نمی
برند و فقط بخاطر کسب درآمد در آن مشغول هستند گزافه گویی نکرده باشیم.
برای بیشتر انسانها داشتن یک کار ایده آل همانند
فتح قله های غیر قابل صعود است، در حالی که اگر هر کسی کمی اراده از خود
نشان بدهد و برای رسیدن به آن مدتی طعم تلخ بیکاری و بی پولی را بکشد
نهایتا به کار مورد علاقه خود خواهد رسید.
ممکن است شما هم یکی از این افراد باشید.از کار و
میزان درآمد خود راضی نباشید و منتظر فرصتی باشید که بتوانید شغل خود را
تغییر دهید.اما تا کی می توانید منتظر بمانید؟ یکی از خطرات انتظار کشیدن
برای رسیدن به فرصت های ایده آل این است که ممکن است شما به وضعیت موجود
عادت کنید و همین مسأله سبب شود تا شما انگیزه تان را برای تغییر شرایط از
دست بدهید و به قول معروف به وضعیت هرچه پیش آید، خوش آید تن در دهید. از
طرف دیگر با شکایت کردن هم وضعیت بهتری به سراغ شما نمی آید.
در حال حاضر نه انتظار بیهوده کشیدن و نه شکایت
کردن هیچکدام نمی توانند کمکی به شما بکنند. اکنون زمان عمل رسیده است. شما
باید اول تلاش کنید و بعد منتظر باشید تا نتایج عملکرد خود را ببینید.
اگر شما هم دوست دارید از بین بیشمار افرادی که
در جستجوی کاری مناسب با روحیات اخلاقی و توانایی های فردی شان می باشند
سربلند و موفق بیرون بیائید باید شکایت کردن از بدشانسی ها و مشکلات را
فراموش کرده و در عوض از زبان جدیدی برای بیان خود و توانایی های کاریتان
استفاده کنید.
اما قبل از اینکه شما بتوانید به این زبان با
رؤسا یا همکاران خود ارتباط برقرار کنید مراحلی وجود دارند که باید تک تک
از آن عبور کنید، این مراحل را جدی بگیرید، مطمئن باشید با عمل به موارد
مطرح شده می توانید کنترل اوضاع را در دست بگیرید و به شغل مورد علاقه تان
نزدیکتر شوید.
●مراحلی که شما باید به آنها عمل کنید به ترتیب
عبارتند از:
به خود و مهارت های کاریتان ایمان داشته باشید
در صورتی که شما از مهارت های کاری خود اطلاع
داشته باشید و از آنها درست و بموقع استفاده کنید می توانید خود را به کاری
که برای آن ساخته شده اید نزدیکتر کنید، در غیر این صورت فقط یک احساس بی
پشتوانه را هر روز با خود حمل می کنید و روز به روز از انجام کاری که در
حال حاضر مشغول به انجام آن می باشید لذت کمتری برده و افسرده تر می شوید.
ادامه چنین روندی در آینده باعث می شود کیفیت
روابط شما در محیط کار و خانواده روز به روز بدتر شده بطوری که نهایتا
دیگران علنا از شما، رفتار و عملکردتان انتقاد کنند.
در حالت عکس اگر شما به کاری که انجام می دهید
علاقه مند باشید روز به روز از انجام آن لذت بیشتری می برید و می توانید از
خلاقیت های خدادادی خود برای رسیدن به اهداف کاریتان استفاده کنید؛ از طرف
دیگر انسانهای بیشماری وجود دارند که فکر می کنند کار ایده آل، نوعی تخیل
است و آنها باید نهایت تلاش خود را برای حفظ کارشان بکنند هر چند که آن کار
به روحیات و سلایق آنها نزدیک نباشد، از نظر این افراد درآمد مهمتر از نوع
کار است.
وجود چنین تفکری باعث می شود که این افراد هیچ
وقت نتوانند شرایط ذهنی رسیدن به کار ایده آل را در دنیای واقعی فراهم
کنند.
هر کارگر، کارمند، فروشنده و... می تواند کارهای
زیادی برای خود انتخاب کند ولی آیا همه آنها می توانند به آنچه که در ذهن
خود انتخاب می کنند برسند: بله آنها می توانند در صورتی که به خود و
توانایی هایشان ایمان داشته باشند.هر انسانی در زندگی لیاقتی دارد. اگر شما
فکر می کنید لیاقت تان بیشتر از مقام و موقعیتی است که هم اکنون در آن
قرار دارید، از تفکر مثبتی برخوردار می باشید، مهم این است که شما فکر کنید
لیاقت شما بیشتر از وضعیت فعلی است. همه کسانی که در حال حاضر در کارهای
ایده آل خود مشغول به کار می باشند یک شبه به آن دست نیافته اند.
بلکه آنها برای رسیدن به آن کار برنامه ریزی
کرده، سختی ها را تحمل کرده و نهایتاً بعد از گذشت مدت زمانی(شاید چند سال)
به کار ایده آل خود رسیده اند. شاید این افراد هم با کارگری، دستفروشی
و... شروع کرده باشند و هم اکنون در موقعیتی قرار دارند که اطرافیان آنها
حسرت بودن در آن موقعیت را می خورند. کار مورد علاقه به صاحب آن هیجان می
دهد، هیجان به انگیزه منتهی می شود و انگیزه درب های خلاقیت کاری را به روی
صاحب آن باز می کند. پس شما هم فرصت را از دست ندهید، به جای اینکه منتظر
باشید تا فرصت ها به سراغ شما بیایند شما به سراغ فرصت ها بروید، بیشتر
آدمها می گویند که در زندگی هیچ فرصتی برای پیشرفت کردن نداشته اند، در
حالی که اگر رفتار آنها را با دقت در نظر بگیرید متوجه می شوید که آنها
دائما به فرصت هایشان پشت کرده اند. به جای اینکه ذهن خود را متوجه غیرممکن
ها کنید به ممکن ها فکر کنید. به خودتان و توانایی هایتان فکر کنید.
●بدون برنامه وارد رودخانه نشوید
شما برای رسیدن به کار مورد علاقه تان نیازمند یک
برنامه ریزی جامع و استراتژیک هستید.
یک ضرب المثل انگلیسی می گوید نباید بدون برنامه
وارد رودخانه ای شوید که نمی دانید عمق آن چقدر است. باید با دیگران مشورت
کنید، جنبه های عقلانی کار را در نظر بگیرید و تنها در صورتی که واقعا
مطمئن شدید انجام آن کار برای شما مقدور است اقدام کنید.
فراموش نکنید اگر بدون مشورت با افراد باتجربه و
بدون داشتن یک برنامه مطمئن و حساب شده کاری بکنید و بعدا شکست بخورید دیگر
نمی توانید کسی را بعنوان مقصر اصلی شکست های خود معرفی کنید، در این
هنگام تنها مقصر اصلی خود شما خواهید بود. بخاطر داشته باشید هنگامی که
انگشت اتهام خود را به سمت کسی می گیرید، یک انگشت به او و سه انگشت به خود
شما اشاره می کند، از طرف دیگر همیشه برای کسی که در خود اراده ای می بیند
راههای زیادی وجود دارد. داشتن یک کار ایده آل و مناسب رویا نیست، شما فقط
به یک برنامه جامع و حساب شده و کمی اراده نیاز دارید. شما با ایمان به
توانایی های خود، برنامه ریزی و تحمل سختی ها می توانید به شغل ایده آل خود
برسید. اما نکته ای که نباید فراموش کنید مرحله بعد از برنامه ریزی
است.اکثر افراد در برنامه ریزی خوب هستند ولی همه آنها نمی توانند به
برنامه ای که خود طراحی کرده اند بخوبی عمل کنند. تا قبل از این که از
منطقی و مفید بودن برنامه خود مطمئن نشده اید از کار فعلی تان خارج نشوید.
با این حرف که این کار در حد شأن و شخصیت شما
نیست از آن خارج نشوید(اگر در حال حاضر مشغول به انجام کاری می باشید).در
همان کار باقی بمانید و زمینه را برای داشتن کاری بهتر آماده کنید.در غیر
این صورت اگر یک دفعه از کار خارج شوید بدون اینکه برنامه ای برای داشتن
کار بهتری داشته باشید، اعضای خانواده، دوستان و آشنایان با بیان نظرات خود
شما را آزار می دهند.
اگر شما می خواهید کار بهتری داشته باشید باید
بستر سازی کنید و به وظایف مورد نظر برای رسیدن به آن تلاش کنید، در غیر
این صورت مطمئن باشید که فقط تصوری باطل از داشتن کاری بهتر را نصیب خود
کرده اید.
تا به حال هیچوقت اتفاق نیفتاده که کشور صربستان و مونته نگرو
خود را در بالای جدول لیگ اقتصادی جهان ببیند. اما براساس گزارش اخیر بانک
جهانی از اوضاع کسب و کار در کشورهای مختلف جهان، این کشور در یکی دو سال
اخیر اوضاع کسب و کار خود را سر و سامان تازه ای داده است.
تا به حال هیچوقت اتفاق نیفتاده
که کشور صربستان و مونته نگرو خود را در بالای جدول لیگ اقتصادی جهان
ببیند. اما براساس گزارش اخیر بانک جهانی از اوضاع کسب و کار در کشورهای
مختلف جهان، این کشور در یکی دو سال اخیر اوضاع کسب و کار خود را سر و
سامان تازه ای داده است. برای مثال، کارآفرینان این کشور از ژانویه سال
جاری برای آغاز یک کسب و کار جدید تنها به ۱۵ روز زمان و یک سپرده ۵۰۰
یورویی (معادل ۶۵۰ دلار) نیاز دارند، در حالی که یک سال قبل آنها مجبور
بودند برای برپایی کسب و کار مورد نظر خود علاوه بر صرف ۵۱ روز وقت، یک
سپرده بانکی ۵ هزار یورویی در اختیار بانک قرار دهند.
پرداخت مالیات ها نیز آسان تر شده و استخدام
کارگران پاره وقت و جمع آوری طلب های مالی از مشتریان هم خیلی به آسانی
صورت می پذیرد. در نتیجه این وضعیت، شمار بنگاه های کسب و کار این کشور در
یک سال اخیر رو به فزونی نهاده است، به طوری که تعداد شرکت های ثبت شده
نسبت به سال قبل ۴۲ درصد رشد نشان می دهد.
به عقیده کارشناسان تهیه و تنظیم این گزارش،
تشکیل یک کسب و کار جدید غالباً نشان دهنده افزایش اعتماد به نفس فرد
کارآفرین است. این در حالی است که در بیشتر کشورهای جهان قوانین دست و
پاگیر، به طور معمول مانع از بروز اعتماد به نفس در شهروندان مستعد
کارآفرینی می شوند. مثال های ذیل جملگی صدق این ادعا را آشکار می سازند. در
لائوس آغاز یک کسب و کار به صرف ۱۹۸ روز زمان نیاز دارد، در حالی که
کارآفرینان این کشور آنقدر زیاد نیستند که ریسک پذیری ایستادن در چنین صف
طولانی را داشته باشند. در سییرالئون، اگر یک شرکت بخواهد آنقدر حماقت از
خود به خرج دهد که مالیات خود را تمام و کمال بپردازد، در آن صورت حداقل
۱۶۴ درصد از سود ناخالص شرکت باید تقدیم مأموران مالیاتی گردد. خنده آور
است! یعنی علاوه بر همه آن چیزی را که کسب می کند، باید مقدار بیشتری هم
روی آن بگذارد و به عنوان مالیات بپردازد!
همچنین اگر کسی آنقدر جسور باشد که بخواهد کالا
به آفریقا وارد کند، در آن صورت باید به طور متوسط ۸ روز را در گمرکات بدون
تأسیسات و تجهیزات کافی و ۹ روز را در جاده های خراب، زمان از دست بدهد.
بدتر از دو مورد یادشده، تشریفات گمرکی در آفریقا حداقل ۴۳ روز طول می کشد.
واضح است که در یک بازار آزاد، شرکت ها با استفاده بهتر از منابع موجود،
نسبت به رقبا از شکوفایی بهتر و بیشتری برخوردار می شوند. اما در بخش های
فقیر جهان که کمبود منابع بیداد می کند، این عملکرد - یعنی استفاده بهینه
از امکانات و منابع موجود - حیاتی تر به نظر می رسد. در همین راستا، تاکنون
دولت های آفریقایی برای ضعیف تر کردن روحیه سرمایه داری رقابتی، از هیچ
کوششی فروگذاری نکرده اند.
برای مثال، در سال گذشته ۱۶ کشور غرب این قاره
تنها موفق به انجام دو اصلاح ساختاری اقتصادی شدند.یکی دیگر از مواردی که
مانع شکل گیری آسان و راحت کسب و کار در سراسر جهان می گردد، قوانین و
مقررات سختگیرانه و غیرسودمندی است که حتی علیه خود نیز وارد عمل می شوند.
به عنوان نمونه، در کشورهای فقیر جهان قوانین و مقررات سختگیرانه ساخت و
ساز همواره منجر به احداث واحدهای ساختمانی امن و مستحکم نمی شود و یا
اینکه افزایش مالیات ها غالباً به افزایش درآمدهای دولت ها منجر نمی گردد.
از این دو عامل که بگذریم، بازارهای کار انعطاف ناپذیر هم اصولاً به نفع
قشر کارگر نیستند، زیرا همه این عوامل دست به دست هم داده و اقتصاد را از
روی زمین به زیرزمین هدایت می کنند. از سوی دیگر، شرکت هایی که به صورت
مخفیانه و به دور از چشم مأموران مالیاتی فعالیت و تولید می کنند، برای
ادامه این روند مجبورند همچنان کوچک باقی بمانند.
در حقیقت، آنها با این کار خود را از بزرگتر شدن
و توسعه یافتگی محروم می کنند که البته چاره ای هم جز این ندارند، زیرا
برای در خفا فعالیت کردن، کوچک بودن یک ضرورت است. در همین راستا، بانک
جهانی تخمین زده است که به طور متوسط شرکت های رسمی نسبت به شرکت های
زیرزمینی موجود در یک صنعت خاص، ۴۰ درصد بیشتر تولید می کنند. کشور
آفریقایی بورکینافاسو تلخ ترین مثال این ادعای بانک جهانی است. با وجودی که
نام این کشور یادآور سرزمین صداقت و مردمان راست قامت است، ولی از جمعیت
۱۲ میلیونی این کشور آفریقایی تنها ۵۰ هزار نفر در بخش کسب و کارهای رسمی
فعالیت می کنند و مابقی نیروی فعال کارگری آن در بخش های زیرزمینی امرار
معاش می نمایند. کارشناسان یکی از دلایل این امر را هزینه های کمرشکن اخراج
نیروی کار برای شرکت ها در بورکینافاسو ذکر کرده اند.
به عبارت دیگر، برای اخراج هر نیروی کار، یک
شرکت موظف به پرداخت ۵۷ هفته کاری حقوق به نیروی اخراجی است. همچنین حداقل
آورده لازم برای تشکیل یک کسب و کار در این کشور، به پنج برابر متوسط درآمد
سرانه شهروندان بورکینافاسویی بالغ می شود. اما با همه موارد یاد شده،
شاخص های بانک جهانی یک راهگشای اساسی برای حل این قبیل مشکلات به شمار می
روند. در واقع، اگر در این کشورها شاخص های مورد نظر بانک جهانی به دقت
مورد توجه قرار گیرند، در آن صورت وضعیت کسب و کار آنها به گونه دیگری رقم
خواهد خورد.
متاسفانه اغلب سازمانها, از نظر
جو یا فضای سازمانی از وضعیت مناسبی برای کار کردن برخوردار
نیستند.پژوهشهای موجود نیز بیانگر آن است که سیاستها, و شرایط مالی سازمان
تاثیر چندانی در ایجاد جو مناسب ندارند .پژوهش انجام شده از طریق مصاحبه
با هزاران کارمند در یکصد شرکت برتر, چنین نشان داد که عوامل تعیین کننده
در ایجاد جو سازمانی متعالی عبارتند از : اعتبار, احترام, عدالت, افتخار و
صمیمیت.
متاسفانه اغلب سازمانها, از نظر
جو یا فضای سازمانی از وضعیت مناسبی برای کار کردن برخوردار
نیستند.پژوهشهای موجود نیز بیانگر آن است که سیاستها, و شرایط مالی سازمان
تاثیر چندانی در ایجاد جو مناسب ندارند .پژوهش انجام شده از طریق مصاحبه
با هزاران کارمند در یکصد شرکت برتر, چنین نشان داد که عوامل تعیین کننده
در ایجاد جو سازمانی متعالی عبارتند از : اعتبار, احترام, عدالت, افتخار و
صمیمیت.
● تعریف محیط متعالی
احساس کارکنان نسبت به محیط کار را می توان از سه
جنبه زیر مورد توجه قرار داد و همین ابعاد, اساس تمایز بین محیط کار
معمولی یا خوب, و محیط کار متعالی یا ایده آل است :
۱) احساس فرد نسبت به مدیریت سازمان
۲) احساس فرد نسبت به شغل خود
۳) احساس فرد نسبت به همکاران خود
مطالعات یاد شده نشان داد که, تفاوت جو سازمانی
متعالی و جو سازمانی خوب از پنج متغیر اعتبار, احترام, عدالت, افتخار و
صمیمیت آشکار می گردد. سه متغیر اول بر روی هم بیانگر مفهوم اعتماد است.
● اعتبار
این عامل بیانگر نگرش کارکنان درباره مدیریت است و
سه بعد اساسی زیر را در بر می گیرد.
۱. ارتباطات دو جانبه : این مفهوم بیانگر ارتباط
غبر رسمی و دو سویه است .
۲. قابلیت مدیران : توانایی مدیریت در هماهنگی
منابع, احساس مسئولیت, خلق و ارایه چشم اندازی روشن از فعالیتهای سازمان و
تنظیم مسیر دستیابی به آن. به عبارت دیگر عملکرد مدیریت به نوعی است که
کارکنان به صلاحیت و شایستگی او اعتماد دارند.
۳. صداقت: قابل اعتماد بودن, درستی و رفتار
اخلاقی. مدیریت در طول زمان, در کنار ارتباطات دو جانبه و قابلیت مدیریتی,
با رفتار صادقانه و پایبندی به اصول اخلاقی , کارکنان را به خود جلب می
نماید.
● احترام
این متغیر بیانگر میزان احترام سازمان به نیازهای
روحی و شخصی کارکنان است. عوامل تعیین کننده این متغیر عبارتند از:
۱- حمایت : قدردانی شرکت از کارکنان خود و ایجاد
فرصتها و تمهیداتی برای رشد و پرورش آنان
۲- مشارکت : جویا شدن از نظرا ت و دیدگاههای
کارکنان و درگیر نمودن آنان در فعالیتهای سازمان
۳- توجه : محترم شمردن علائق تک تک افراد, صرفنظر
از نیازهای کاری و شغلی آنها
● عدالت
» عدالت بیانگر نحوه برخورد عادلانه سازمان با
اقشار مختلف و پرهیز از تبعیض است . مفهوم عدالت با عبارتهای زیر آشکار می
گردد :
۱- برابری : پرداخت حقوق و مزایای مناسب و
عادلانه و نیز نگاه یکسان به عموم کارکنان به عنوان عضوی از سازمان
۲- بی طرفی : بی طرفی در تصمیم های مربوط به
گزینش و ارتقای کارکنان
۳- عدم تبعیض : اجتناب از هرگونه تبعیض واعطای
حق استیناف یا حق تجدید نظرخواهی در تصمیم ها
مدیری که از ارتباطات غیر رسمی دو جانبه با
کارکنان خویش برخوردار است, هدایت و شایستگی خود را به کارکنان اثبات نموده
و با رفتاری صادقانه و پایبندی به اصول اخلاقی آنان را به سوی خود جلب می
نماید, مدیری دارای اعتبار است.
● افتخار
عامل افتخار به مفهوم احساس غرور یا مباهات
کارکنان به شغل و دستاوردهای گروهی و سازمانی آنان مربوط است و بوسیله
عوامل زیر تعریف می شود:
۱- شغل فردی : شغل معنی خاصی برای شاغل داشته
باشد و شاغل بتواند در انجام وظیفه, خود را مطرح نماید و شایستگیهای خود را
آشکار کند.
۲- دستاوردهای تیمی: کارکنان از موفقیت های گروهی
و دستاوردهای کاری افراد در سایر واحدها احساس غرور نمایند و به خود
ببالند.
۳- انگاره سازمان (تصویر ذهنی کارکنان از
سازمان): کارکنان با مباهات, شرکت را به دیگران معرفی و به جایگاه شرکت در
جامعه افتخار کنند.
● صمیمیت
این عامل بیانگر احساس پذیرش و علاقه متقابل و
نیز احساس عضویت در یک خانواده مشترک در وجود کارکنان است. عوامل زیر
بیانگر مفهوم صمیمیت است:
۱- رفاقت: توانایی دوست بودن یا دوست شدن با
یکدیگر, احساس محرم بودن با یکدیگر
۲- مراقبت و حمایت از دیگران : جو اجتماعی
دوستانه و خوشایند در سازمان
۳- عضویت : احساس تعلق و وابستگی به سازمان مانند
احساس پیوند و یگانگی با اعضای خانواده یا تیم
● مزایای متعالی ناشی از جو سازمانی
مطالعات انجام شده نمایانگر آن است که جو متعالی
از یک طرف هزینه های جابجایی کارکنان, مقاومت آنان در برابر تغییر و هزینه
های مراقبت های بهداشتی را کاهش می دهد و از سوی دیگر با تقویت قابلیتها و
توانمندیهای کارکنان, موجب بهبود کیفیت کالا, نوآوری و ریسک پذیری و از این
طریق به افزایش بهره وری می انجامد. نتیجه نهایی این تغییرات افزایش سود
آوری و وفاداری مشتریان است. محیط مناسب برای کار کردن متاثر از احساسات
مثبت کارکنان نسبت به مدیریت, شغل خود و همکاران است. احساس اعتماد به
مدیریت, افتخار به شغل و خوشنودی از همکاران, عوامل اصلی ایجاد محیط یا جو
کار متعالی به شمار می آیند.
در سازمان متعالی بیش از هر چیز بر نیروی انسانی
تاکید می شود:
▪ رهبران این سازمانها چشم انداز و ارزشهای محوری
را تبیین می کنند, آنها را در سازمان نشر می دهند و خود را بر ایجاد جو
سازمانی متعالی متعهد می سازند.
▪ مدیران در تمام سطوح باید جانبداری مستمر از
ارزشها را وظیفه خود دانسته, اعتماد, افتخار و صمیمیت را مجدانه در سازمان
ترویج نمایند.
▪ کارکنان باید اهمیت نقش خود در خلق محیط کار
متعالی را درک کنند و رفتارهای موثر بر ایجاد اعتماد را مورد حمایت قرار
دهند.
نوشته: آمی لیمن
ترجمه: دکتر محمدعلی بابایی و دکتر بهزاد
ابوالعلایی
هدف از نگارش این مقاله مروری بر
وضعیت فعلی در بازار کار فناوری اطلاعات و تأکید بر نقش کارگشای آن به
عنوان یکی از راه حل های معضل بیکاری در جوامعی است که بخش عظیمی از جمعیت
جوان آنها علیرغم برخورداری از استعداد و انرژی کافی، همچنان از مشکل
بیکاری رنج می برند.افزایش جمعیت در کشورهای در حال رشد، کاهش منابع و
امکانات موجود در این کشورها و پیدایش نیازهای اجتماعی واقتصادی جدید همگی
سبب توجه نهادها و مقامات مسئول در این کشورها به این نیازها و چاره اندیشی
بنیادین یا مقطعی برای آنها شده است.
بنا بر بررسی های به عمل آمده و بر اساس آمارهای
موجود، یکی از مهمترین مشکلات فرا روی جوامع در حال توسعه و حتی کشورهای
صنعتی مشکل بیکاری[۲] است. مجموعه راه حلهایی که برای رفع این مشکل جهانی
ارائه شده است، اصطلاحاً "کارآفرینی"[۳] خوانده می شود.
در اقتصاد رقابتی و مبتنی بر بازار امروزی که با
تغییرات و تحولات سریع بین المللی همراه شده و فرایند گذر از جامعه صنعتی
به جامعه اطلاعاتی[۴] را سبب ساز گریده است، از کارآفرینی به عنوان موتور
توسعه اقتصادی[۵] یاد می شود که می تواند در رشد اقتصادی کشورها، ایجاد
اشتغال و رفاه اجتماعی نقش مهمی را بر عهده داشته باشد. امروزه دیگر اقتصاد
ملی جای خود را به اقتصاد جهانی داده است و در این عرصه کشورهایی موفق
خواهند بود که فرصتهای شغلی را تنها به چارچوب جغرافیایی خود محدود نسازند،
بلکه فضای کاری وسیعی به وسعت جهان در ذهن خود داشته باشند.
اما واقعاً چه ابزار یا وسیله ای می تواند چنین
فضای گسترده ای را فراهم نماید؟ فناوری اطلاعات[۶] و در رأس آن اینترنت
پاسخ این سوال را به آسانی داده است.
کاربردهای گوناگون اینترنت طی دهه اخیر سبب شده
است تا این امکان ارتباطی فرضیه ای را که در گذشته با شک و تردید تحت عنوان
"دهکده جهانی" مطرح می شد، امروز برای ساکنان زمین به واقعیتی ملموس تبدیل
نماید. امکانات منحصر به فرد اینترنت سبب پیدایش شکل جدیدی از تجارت شد که
امروزه به نام تجارت الکترونیک[۷] شناخته شده است.
انجام تعاملات تجاری به صورت پیوسته[۸] و سهولت
در پرداخت و دریافت وجوه سبب ایجاد تحولی شگرف در شکل و ماهیت تجارت گردیده
است. همه این امکانات و توانمندی ها به دست توانمند کسانی به وجود آمده
اند که فکری خلاق و ذهنی با استعداد داشته اند. اینان کارآفرینان واقعی
هستند؛ چرا که نه تنها سبب خود اشتغالی و اشتغال زایی برای مجموعه های
انسانی وابسته به خودشان شده اند، بلکه میلیونها فرصت شغلی را نیز تنها با
اتصال به اینترنت برای میلیونها نفر از ساکنان این کره خاکی فراهم ساخته
اند. بنا بر این از یک سو با فناوری اطلاعات به عنوان بستر اشتغال زای
جهانی روبرو هستیم و از سوی دیگر با کارآفرینانی مواجه می شویم که هر روز
فرصت های جدیدی را برای جویندگان شغل و کار در فضای مجازی ایجاد می نمایند.
این کارآفرینان طیف وسیعی را از ارائه کنندگان
خدمات و محصولات در اینترنت تا برنامه نویسان و متخصصان فناوری اطلاعات در
بر می گیرند. بنابراین، اقتصاد دنیای امروز بر پایه نوآوری، خلاقیت و
استفاده از دانش به ویژه دانش اطلاعات و ارتباطات استوار است. چنین اقتصادی
را اقتصاد مبتنی بر دانش یا اقتصاد دانش محور[۹] می گویند.در این مقاله از
یک سو به تشریح مشارکت فناوری اطلاعات در کارآفرینی پرداخته می شود و از
سوی دیگر تعامل دو سویه میان این دو مورد بررسی قرار می گیرد. در پرتوی
مباحث مطرح شده، کوشش می شود تصویری روشن از توانمندی های بالقوه و بالفعل
این فناوری در ایجاد فرصتهای نوین شغلی ارائه گردد. امید است مطالب مطرح
شده در این مقاله بتواند در تصمیم سازی ها و تدابیری که احتمالاً به منظور
رفع مشکل بیکاری اتخاذ خواهند شد، مورد بهره برداری قرار گیرد.
کارآفرینی چیست، کارآفرین کیست؟
کارآفرینی موضوعی است که از اواخر قرن بیستم مورد
توجه محافل آموزشی کشورهای جهان قرار گرفته است. بررسی تاریخ ادبیات
کارآفرینی مؤید آن است که این واژه اولین بار در تئوری های اقتصادی و توسط
اقتصاد دانان ایجاد شده و سپس وارد مکاتب و تئوری های سایر رشته های علوم
گردیده است. کانتیلون[۱۰] (۱۷۵۵) که ابداع کننده واژه کارآفرینی است،
کارآفرین را فردی ریسک پذیر می داند که کالا را با قیمت معلوم خریداری می
کند و با قیمت نامعلوم می فروشد. جین بپنتیست سی[۱۱] کارآفرین را هماهنگ
کننده و ترکیب کننده عوامل تولید می داند اما ویژگی خاصی را برای او در نظر
نمی گیرد]۱[. به عبارت دیگر فردی باید عوامل تولید (زمین، نیروی کار و
سرمایه) را جهت تولید، تجارت یا ارائه خدمات ترکیب کند که به این شخص
"کارآفرین" و به کار او "کارآفرینی" گفته می شود]۲[.
یکی دیگر از تعاریف کامل و جامع کارآفرینی توسط
شومپیتر[۱۲] ارائه شده است. وی در کتاب خود با عنوان "ئئوری توسعه اقتصادی"
بین مفهوم واژه نوآوری[۱۳] و اختراع[۱۴] تفاوت قائل شده است و نوآوری را
استفاده از خطرپذیری اختراع برای ایجاد یک محصول یا خدمت تجاری می داند. به
نظر وی نوآوری عامل اصلی ثروت و ایجاد تقاضاست. بنا بر این کارآفرینان
مدیران یا مالکانی هستند که با راه اندازی یک واحد تولیدی- تجاری از اختراع
بهره برداری می کنند]۳[.
با توجه به تعاریف ارائه شده در این خصوص می توان
گفت کارآفرین کسی است که:
- کار و شغل ایجاد کند.
- خوداشتغالی و دیگر اشتغالی ایجاد کند.
- ارزش افزوده ایجاد کند.
- محصولات یا خدمات جدید به وجود آورد.
- خلاقیت و نوآوری کاربردی داشته باشد.
- با خطرپذیری، فعالیت های تولیدی و
اقتصادی انجام دهد.
- نیازها را شناسایی و آنها را برآورده
سازد.
- فرصت ها را به دست آورد ها تبدیل کند.
- منابع و امکانات را به سوی هدف هدایت
کند.
- برای تقاضاهای بالقوه محصول بیافریند
(پیش بینی در عرضه و تقاضا).
- ایده خلاق را به ثروت تبدیل کند.
نما مجله الکترونیکی پژوهشگاه
اطلاعات و مدارک علمی ایران
در حوزه کسب و کار همیشه تاکید
روی موفقیت است. در سمینـــارها از موفقیت کسب و کارهای کوچک صحبت می شود و
مطبوعات به رازهای موفقیت می پردازند.
در کسب و کار قطعاً، دیر یا زود، با شکستهایی مواجه
خواهیم شد. من هم شکستهایی را در کسب و کار خود داشته ام. اما گاهی اوقات
این شکستها به بخت و اقبال تبدیل شده اند و آنها مرا مجبور کرده اند که در
اهداف، تصمیم ها، روشهای خود تجدیدنظر کنم. و سپس قــادر بوده ام که یک
روش - بهتری - را انتخاب کنم. من در شکستها تنها نیستم. خیلی از مردان
مــوفق کسب و کار هم با شکستهایی مواجه شده اند. اما آنها سعی کرده اند
رویکردها و مهارتهای تازه ای از شکستهای خود بیاموزند و آنها را در دستیابی
به فرصتهای جدید برای بالابردن کیفیت زندگی خود به کار بندند. این خود
شکست نیست بلکه نحوه برخورد شما با شکست است که رفتار شمـــــا را مشخص می
کند.
به گفته کارول هیئث و لیندا گوتلیب در کتــاب
افراد هوشمند چه زمانی شکست می خورند - پنگوپن - ۱۹۹۳) شکست در خود رویداد
نهفته نیست بلکه شکست در نحوه نگاه ما به رویداد نهفته است. اگر شما یک فرد
آموزنده باشید در آن صورت امکان دارد - بدون تغییر رویدادها - که مفهوم
شکست را نابود سازید.ناگفته نماند که برخی شکستها اثر اقتصادی عمده ای برای
زندگی شما دارند مثل ورشکستگــــی. اما ما همین شکست را هم می توانیم برای
شروع یک راه جدید به فال نیک بگیریم. در اینجا به چند مورد از نحوه برخورد
بهترین کارآفرینان با شکست اشاره می شود:
- شکست را دوباره تعریف کنید: از یک شرکت بزرگ
پرسیدیم آنها با شکست کارکنان خود چگونه برخورد می کنند که در جواب شنیدیم:
ما شکست نداریم بلکه ما تجربه های جدید می آموزیم. من در سیلیکون ولی در
کالیفرنیا فعالیت می کنم و یک دلیلی که این منطقه محل پرورش نوآوری است،
این است که وقتی فردی شرکتی را راه می اندازد و بعداً دچار شکست می شود،
این مورد شکست محسوب نمی شود. بلکه در عوض به آن فرد کارآفرین باتجربه گفته
می شود.
- شکست را تجزیه و تحلیل کنید: بیل والش مربی
فوتبال می گوید که اکثر مردم بدون توجه به این نکته کـــه تیم بازنده از
باخت خود چه می آموزد، بازی ها را به عنوان بازنده - برنده نگاه می کنند.
وقتی شما با یک شکست مواجه می شوید ابتدا علتهای آن را بررسی کنید. بعداز
هر شکست، چه کوچک و چه بزرگ، آنچه را که اتفاق افتاده، یک بار دیگر مرور
کنید.
- خودتان را سرزنش نکنید: این اتفاقی است که ممکن
است برای هر کسی بیفتد. زیاد خود را سرزنش نکنید. به هنگام ارزیابی
اشتباهات، تا زمانی که مدام خود را سرزنش می کنید، هیچ درسی از شکستهای خود
نخواهید گرفت.
- آن را تغییر دهیـــد: بسیار خوب. اکنون دریافته
اید که اشتباهات شما در کجاست در اینجا سخت ترین کار این است که مجبورید
رفتار خود را تغییر دهید. حالا که با این شکستها مواجه شدید بازهم کاری را
بدون مشورت و تحقیقات کافی آغاز می کنید؟ چنانچه در شرایط مشابه قرار
گرفتید، آموزه های قبلی خود را به کار بندید و سعی کنید رفتار خود را تغییر
دهید. صبور باشید و بدانید که تغییر یک شبه اتفاق نمی افتد و زمان بر است.
- بر شکست غلبه کنید: به جلو حرکت کنید. مدام از
موفقیتها و شکستها حرف نزنید. زندگی شما جریان دارد و هر روزتان روز
باارزشی است و به همین خاطر همه چیز را از اول شروع کنید.
رد مستعد بازی را میبرد اما تیم به قهرمانی میرسد. (مایکل
جردن)
فکر کردن درباره موفقیت ذهن را به سوی نقشههای
موفقیتآمیز رهنمون میکند. (دکتر شوارتز)
وقتی ایمان
بیاورید که کاری غیر ممکن است فکرتان پی دلایلی میگردد که این مطلب را
اثبات کند ولی وقتی ایمان دارید که کاری شدنی است، فکرتان راه آن را
مییابد. (اسکاول شین)
به جای محدود کردن هزینهها به
افزایش درآمدها فکر کنید. (دکتر رابینز)
انسان تنها
میتواند به جایی برسد که خود را در آنجا میبیند. (جک ولش)
مهمترین
گام برای رسیدن به خواستهها، "درست طلبیدن" است. (بیل گیتس)
اگر
در یک طبقه نمیتوانید اول باشید طبقه دیگری درست کنید و در آن اول باشید.
(گوستاو لوبون)
سعی نکنید بهتر باشید، بکوشید
متفاوت باشید. (فرانسیس بیکن)
فقر برای کسانی است که فاقد
رویایی پویا هستند. (مالتز)
شما میتوانید با دست روی دست گذاشتن نوآوری کنید اگر آگاهانه این کار
را بکنید. (هرب کلهر)
دومین
راه نوآوران موفق، تقلید خلاق است. (پیتر دراکر)
اول
بودن بهتر از بهترین بودن است. (ریچارد باخ)
چالش عمده
مدیریت امروز باید این باشد که هیچ کس بیتفاوت و بدون اندیشه بر سر کار
نیاید. (پیتر دراکر)
افراد خلاق
سعی دارند راههای خطا را امتحان کنند. اگر همیشه راه درست را بروی هرگز
خلاق نخواهی بود زیرا "راه صحیح" یعنی راه کشف شده توسط دیگران. (رابینز)
خلاقیت
نوع نگرش تو به وقایع و اشیا است (اشو)
هرچه دیده و
لمس میشود، روزگاری ایدهای نادیدنی بوده است که سرانجام کسی جان بخشیدن
به آن را انتخاب کرده است. (ریچارد باخ)
هرگاه کسی
عقیده نویی را ارائه میکند، میداند که دهها نفر پیش از او نیز آن را در
سر داشتهاند؛ اما تنها در سر. (جک ولش)
اندیشههایی
که دیروز در سرتان میگذشت؛ امروز شما را آفریده. اندیشههایی که امروز در
سرتان میگذرد، فردای شما را خواهد ساخت. (کاترین پاندر)
یک ایده میتواند به خاک بخورد و یا به جادو تبدیل شود، این بستگی به
فردی دارد که با آن برخورد میکند. (ویلیام برنباخ)
همیشه
جنبه مثبت و روشن هرچیزی را بنگرید. سعی کنید نظر خوشبینانه شما واقعیت
پیدا کند. (گوستاو لوبون)
موجودی که در اعماق دریا زندگی
میکند، آخرین چیزی که کشف میکند، آب است. (لینتون)
در
دل هر مشکلی فرصتهای پنهان زیادی وجود دارد. (جان گاردنر)
من
به ندرت قادر به دیدن یک فرصت بودم، تا این که دیگر وجود نداشت. (مارک
تواین)
منتظر نباش که فرصتهای عالی رخ دهد بکوش که از
موقعیتهای عادی استفاده کنی. (مایکل دل)
توجه به هر
چیزی به آن ارزش میدهد. (مارک تواین)
برای نوآوری موثر و
هدفمند، کافی است موفقیت یا شکست پیشبینی نشده به یک فرصت تبدیل شود.
(پیتر دراکر)
هیچ گاه، هیچ وقت، هیچ چیز
آنقدر كه بنظر میرسد مهم نیست.
انتخاب
این که چگونه با یک بحران برخورد کنید، با خود شماست.بحران مالی ( Crisis ) یا بعبارت دیگر ( depression ) یک مسئله پیش پا افتاده و کم اهمیت
نیست و هر ساله آمار قابل ملاحظه ای از خودکشی ها دراین ارتباط در دنیا به
ثبت رسیده است.
مهمتر
از احساس بوجود آمده اعم از شادی یا افسردگی ، بقا و ماندگاری پس از رخداد
یک بحران است. یکی از کلیدهای بازماندن و دوام آوردن در یک بحران مالی از
دیدگاه روانشناختی ، تشخیص دادن این است که شما چه کارهایی می توانید
بکنید؟ و چه چیزهایی را نمی توانید کنترل کنید؟و زمانیکه در
برابر مسئله ای نا توان و فاقد اختیار هستید کارهای مخرب و غیر سازنده
انجام ندهید.
لازم
به یادآوری است که تاریخ ثابت کرده است که این بحرانها بصورت دوره ای و در
یک چرخه مشخص تقریبا" قابل پیش بینی هر چند سال یکبار تکرار می شوند ، پس
تصمیم بگیرید حداقل یکبار در زندگیتان برخورد صحیح با بحران را بیاموزید.
درک
و شناخت رفتار صحیحدر یک بحران مالی
کنترل
اظهارات و ادعاها :
در سال 1950
« جولین راتر» روانشناس، یک مفهوم جدید به نام" مکان هندسی کنترل" را ثابت
کرد و گسترش داد ، برخلاف عقیده فروید که به شکل گیری تدریجی شخصیت
انسانها معتقد بود ، راتر استدلال کرد که شخصیت انسانها تابعی از عملکرد
متقابل و کنش و واکنش با محیط است . بسته به اینکه آنها از تلاشهایشان در
گذشته چه نتایجی گرفته اند ، هرکسی یک مکان هندسی کنترل درونی دارد ، که
همچون یک باور درونی است که موفقیت یا شکست را حاصل تلاشهای خودش می داند و
بالعکس در بعضی از افراد این مکان هندسی خارج از وجود آنان است بطوریکه
باور کرده اند که خوشبختی و شانس تنها بر اثر عوامل خارجی مشخص می شود.
درون
/ بیرون :
بر
اساس این نظریه، راتر بعد از تحقیق و مطالعه بسیار دریاف که چنانچه پزشکان
و پرستاران بیمارستان با یک حس کنترل قویتر با بیماران برخورد کنند نتیجه و
پیامدش در سلامتی بیشتر بیماران بستری یا در منزل موثرتر بوده است.
در ارتباط
با این که چه مکان هندسی حدودی از کنترل می تواند به مردم کمک کند تا از
عهده سر در گمی و دردسر ناشی از بحران مالی بر بیایند، راتر گفت :
Ø« کسانی هستند که بیشتر تمایل درونی به سرزنش و
ملامت کردن خودشان دارند ، زیرا آنها فکر می کنند که بر روی آنچه اتفاق
افتاده است کنترل داشته اند.»
Ø« مردمی هم هستند که یک تفکر ( بیرونی )
دارند ، که در واقع همه این موضوع را مربوط به شانس یا خوشبختی می دانند و
اغلب به اینگونه حوادث بی اعتنا هستند.»
Øاز طرف دیگر راتر می گوید :
روش برخورد با این مسئله بیشتر از هرچیز به این بستگی دارد که افراد هر
حادثه و پیشامد را پیش از وقوع چگونه طبقه بندی می کنند. بسیاری از مردم
درونگرا هستند اما به این واقعیت پی می برند که در شروع و پایان این حادثه
آنها هیچ کنترلی نمی توانند روی بازار داشته باشند، به خصوص اگر آنها قبلا"
خودشاندر جایی سرمایه گذاری کرده باشند. اما اگر به جای
فکر کردن و درگیر شدن با مسئله موسسه یا شخصی دیگر برای آنها انتخاب کرده
باشد ، شانس بیشتر را در درگیر شدن و فکر کردن خودشان روی مسئله می دانند.
Øهمچنین بعضی افراد که در
این اوضاع و احوال موقتا" از کار بیکار می شوند ، ممکن است که عملکرد و
کارآیی خودشان را سرزنش کنند و خودشان را مقصر و هلاک شده در این طوفان و
بحران اقتصادی تصور کنند.
Øایندسته مردمی هستند که
بیشتر یک استراتژی درونی دارند و اغلب معتقدند که چنانچه شدیدتر کار کنند
مانع از آن می شوند که دفعه بعد دوباره این اتفاق بیافتد.
راتر می
گوید : « رفتار افراد درونگرا معمولا" شبیه آن است که بعضی از اقدامات را
برای درست کردن اوضاع انجام می دهند، اما واقعیت این است که هرچیزی در این
جهان نمی تواند توسط یک فرد خاص کنترل بشود. محققان در این ارتباط با بررسی
میزان خرج کردن مصرف کنندگان پی به این نکته بردند که یک وضعیت بحرانی و
ضعیف ، میل و اشتیاق مصرف کنندگان را در جهت مصرف و خرید بیشتر افزایش می
دهد ، که به دلیل احساس قدرت پایین و فقدان کنترل بوجود می آید، به این
معنی که در یک وضعیت ضعف و ناتوانی بسیاری افراد به اشتباه تصور می کنند با
داشتن چیزهای بیشتر ، قدرت بیشتری پیدا می کنند و می توانند اوضاع را
کنترل کنند.
راههای
قدرت :
زمانیکه
دچار بحران مالی می شوید و برایتان مقابلهبا این مسئله مشکل
یا غیر ممکن شده است تنها راهی که در پیش دارید این است که رفتارتان را
تغییر بدهید و خودتان را کنترل کنید.
خارج
از کنترل :
عکس العمل
دیگر که
یک دیدگاه فقیرانه محسوب می شود ، تصور مردمی است که احساس
می کنند
که روی اوضاع هیچوقت کنترلی ندارند. این دسته افراد تصورات
منفی بیشتری از حادثه نسبت به آنچه در واقعیت وجود دارد ، دارند .
همه چیز در این جهان خارج از کنترل است تنها یک
چیز است که همیشه کنترل و مراقبت از آن به تصمیم و اختیار شماست.
◄ هشدار :
چه بسیارند
افرادی که پس از بیکار شدن بدلیل احساس ضعف تمایل به بیشتر خرج کردن دارند.
در اینگونه موارد کافیست پیش از هر چیز فکر کنید :
üچرا آن محصول را می
خواهید ؟
üآیا به خاطر آن است که
شما احساس ضعف می کنید؟
üآیا راه دیگری برای
باز گرداندن احساس قدرت به جز خرج کردن ندارید؟
بازگرداندن
قدرت :
محققین
یافته اند که چند عامل اصلی در بازگرداندن احساس قدرت به افراد ضعیف و
ناتوان موثر بودند:
Øدانش و
آگاهی
Øنگرش مثبت به اوضاع
و احوال
Øقدرت فکر : مهمترین
عامل و تنها چیزی است که همیشه کنترل آن به دست شماست.
Øارتباط با دیگران :
ارتباط با یک دوست صمیمی و مورد تائید وارزشمند برای شما لازم است ، زیرا
در چنین شرایطی این کافی نیست که تنها به خودتان فکر کنید . چرا که شما خوب
هستید اما نیاز به جاری شدن حمایت از جانب دیگران نیز دارید. صحبت کردن با
دیگران درباره مسائل مالی به شما کمک می کند تا به آنچه می توانید کنترل
کنید آگاه باشید :
·مدیریتخرج کردن
·بالا بردن و ازدیاد درآمد از طریق یک شغل دوم یا
فروش محصولات
·ارزیابی این کهشما واقعا" به چه
مقدار ریسک آسوده و راضی هستید؟
Øبرنامه ریزی : اهداف
قابل دستیابی برای خود تنظیم کنید. به جای افکار منفی ، مخرب و
انتقامجویانه ، برای آینده نزدیک ، برنامه ریزی برای شروع یک پس انداز جدید
بکنید.
◄
نهایتا"تلاش
کنید به جای اینکهبحران را تنها به چشم یک مسئله شخصی نگاه
کنید توجهتان را به واقعیت اجتماعی و تاریخی بودن اوضاع معطوف کنید.
بایدها: 1. صبر کنید و به دنبال کسب و کاری
باشید که کاملا برای شما مناسب باشد. شما برای از دست دادن فرصتها جریمه نخواهید شد اما در صورت انتخاب
نامناسب یا شکست میخورید و یا سالها زجر خواهید کشید. فرآیند انتخاب که نیاز به برنامهریزی فراوان و
تجربه و دانش کافی دارد برای موفقیت شما حیاتی است.
2. در عین حال فرصتطلب باید باشید. یک
اشتباه بزرگ غفلت است. یعنی نتوانید فرصتی را که درست در مقابل شما است
ببینید.
3. برای
تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق باید اراده قوی و از خودگذشتگی لازم برای
دستیابی به هدفتان را داشته باشید.
4. باید پیش از شروع به
کار در مورد کسب و کاری که قصد راهاندازی آن را دارید، دانش فنی لازم را
داشته باشید.
5. سعی کنید کسب و کاری را بیابید که دارای
پتانسیل اقتصادی بلندمدت باشد. این نصیحت را به خاطر داشته باشید: «به جایی
بروید که گوی در حال رفتن به آن جا است، نه جایی که الان هست».
6. به دنبال کسب و کاری باشید که در بازار
امروز و فردا رشد کند. بسیاری فروشگاههای کوچک خردهفروشی دیگر از دور
خارج شدهاند زیرا فروشگاههای عظیمی چون شهروند، رفاه و سایرین اجناس را
با امکانات بیشتر و قیمت کمتر ارائه میکنند. حداقل به لحاظ مکانی دنبال
جایی باشید که رقبای بزرگ شما را قورت ندهند.
7. در اکثر کسب و کارهای خدماتی شما قدرت
قیمتگذاری دارید و میتوانند مناسب باشند.
8. اگر قصد تولید و فروش یک محصول را دارید،
معایب و مزایای سپردن تولید به یک تولیدکننده ارزان قیمت را مورد توجه
قرار دهید.
9. واقعبین باشید. فریب سودهای کلان را
نخورید. سود کلان در صورتی به دست میآید که کسب و کار درست را انتخاب کنید
و پیش از شروع آن همه موارد را به دقت مورد بررسی قرار داده باشید.
10. برای ارزیابی ایده محصول یا خدمت خود
سعی حتما از دیدگاه مشتریان آتی به آن بنگرید و بفهمید چه چیزی محصول یا
خدمت شما را برای ایشان جذاب میکند.
نبایدها: 1.
کارآفرینی فعالیتی جدی است که با مخاطراتی نیز همراه است، در صورتی که
هنوز در تصمیم خود برای راهاندازی یک کسب و کار تردید دارید، نباید دست به
کار شوید.
2. به کسب و کارهایی که ممکن است بسیار
چالشبرانگیز باشند نپردازید. بهتر است یک مانع یک متری را انتخاب کنید تا
این که سعی کنید از روی یک مانع هفت متری بپرید.
3. فعالیت کارآفرینانه نیاز به سرمایه دارد.
پیش از تخمین درست هزینهها و پیشبینی منابع تامین مالی شروع به کار
نکنید.
4. اجازه ندهید اعتماد به نفس بیجا سبب عدم
تحلیل دقیق برای انتخاب کسب و کارتان شود. شما نباید از شنیدن موارد منفی
بترسید؛ بسیار بهتر است که از آنها آگاهی داشته باشید و هر چه سریعتر با
آنها مواجه شوید.
5. کسب و کارهایی که باید از آنها پرهیز
کرد، عرضه کالاهای مصرفی معمولی است. جایی که شما باید تماما روی قیمت
رقابت و کنید و باید پایینترین قیمت را داشته باشید تا باقی بمانید.
6. وجود شرایط و اطلاعات مبهم، ناقص،
غیرقطعی، سازماننیافته و غیرشفاف در شروع فعالیت هر کسب و کار طبیعی است.
این شرایط نباید موجب هراس و دلسردی شما از ادامه کار شود.
7. یک ایده برای شروع یک کسب و کار را تنها
به این دلیل که تکراری است کنار نگذارید. بسیاری موارد ایدهها تکراری در
عمل موفقتر از ایدهها نوآورانه هستند.
8. اگر از نحوه انجام برخی فعالیتها همچون
حسابداری اطلاعات کافی ندارید، به تنهایی عمل نکنید و حتما از کسانی که آن
زمینه تخصص دارند مشاوره بخواهید.
9. اجازه ندهید صرف خلاقانه بودن یک ایده
شما را بفریبد و چشم شما را به روی سایر واقعیات ببندد. پیش از سنجیدن همه
جوانب (مواردی که در درس اول به آنها اشاره شده است) کار خود را شروع
نکنید.
10. هنگام برآورد هزینههای راهاندازی
خوشبین نباشید، معمولا اقلام هزینهای وجود دارند که تا پیش از شروع کار
نادیده گرفته میشوند و سبب غیرواقعی شدن تخمینهای شما خواهند شد.
ر اساس گزارش جدید صندوق بین المللی پول ، ایران رتبه اول را در آمار
مهاجرت نخبگان از میان 91 كشور در حال توسعه یا توسعه نیافته دنیا كسب كرده
است .
به گزارش عصر ایران صندوق بینالمللی پول در این مورد گزارش داده است كه
سالانه حدود 180 هزار ایرانی تحصیلكرده به امید زندگی و یافتن موقعیت های
شغلی بهتر از كشور خارج میشوند . این صندوق بین المللی در گزارش خود می
افزاید كه رقم خروج حدود 180 هزار نخبه تحصیلكرده از ایران ، به معنی خروج
سالانه 50 میلیارد دلار ارز از كشور است .
طبق این آمار هماكنون بیش از 250 هزار مهندس و پزشك ایرانی و بیش از
170 هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریكا زندگی میكنند و طبق آمار رسمی
اداره گذرنامه، در سال 87 روزانه 3/2 نفر با مدرك دكترا، 15 نفر با مدرك
كارشناسی ارشد، و صدها نفر با مدرك كارشناسی از كشور مهاجرت كرده اند .
این آمارها ی تكان دهنده - كه واقعا فاجعه آمیز است - باید خواب را از
چشم مدیران دولتی و مسئولان عالی رتبه كشور برباید و " هم وغم " آنها این
باشد كه با برنامه ریزی اصولی و ایجاد فضایی مناسب زندگی در كشور جلوی این
روند بنیان بر افكن مهاجرت نخبگان را بگیرند و یا لااقل شیب صعودی مهاجرت
نخبگان و تحصیلكردگان را كند كنند .
باید توجه داشت كه مهاجرت هر نخبه تحصیلكرده از كشور به معنای بر باد
دادن فرصت های توسعه ملی است و كشور را تبدیل به كارگاه مجانی تربیت نیروی
انسانی متخصص برای كشورهای توسعه یافته دنیا می كند .
اگر آمار صندوق بین المللی پول درباره زیان 50 میلیارد دلاری فرار
نخبگان از كشور درست باشد باید گفت كه سالانه از روند مهاجرت نخبگان از
كشور تقریباً معادل درآمد فروش نفت ، زیان مالی و اقتصادی متحمل می شویم .
این آمار تكان دهنده ضرورت توجه ویژه مسئولان را به موضوع را می طلبد و
به نظر می رسد برای جلوگیری از زیان های مترتب بر پدیده فرار مغزها باید
كمیته ویژه یا ستاد بحرانی با حضور مسئولان عالی رتبه دولتی و كارشناسان
خبره تشكیل شود .
البته امید است كه این ستاد بحران صرفا محملی برای دریافت حقوق و مزایای
برخی مدیران ناكارآمد دولتی نشود و این ستاد واقعا با حس وطن دوستی و
احساس دفاع از منافع ملی كشور راهكارهایی را برای مقابله با پدیده فرار
مغزها اندیشیده و به مورد اجرا بگذارد .
مخلص كلام اینكه ، امسال از سوی مقام رهبری با نام " اصلاح الگوی مصرف "
نامگذاری شده است و گمان نمی رود كه زیان های وارده از ناحیه فرار مغزها
قابل مقایسه با ضررهای مصرف بالای آب و برق و سوخت و.... باشد . بنابراین
اگر از این زاویه به موضوع نگریسته شود باید در سال اصلاح الگوی مصرف
جلوگیری از زیان های ناشی از پدیده مهاجرت نخبگان از كشور در صدر برنامه
ریزی های ملی نظام قرار گیرد .