• English / العربیة / French  



  • ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    تعداد صفحات :87      10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   >  

     

     


     

     


     

     


     

     

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    حجاب؛ حق شخصی- اجتماعی

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    حجاب؛ حق شخصی- اجتماعی

    چکیده: حجاب، آن گونه که بعضی ها پنداشته اند، صرفا یک تکلیف شخصی نیست؛ بلکه افزون بر آن یک مسئله عاطفی، روانی، خانوادگی، اجتماعی است.

    در این نوشتار عناوین زیر مورد ارزیابی قرار می گیرند:

    گرچه اجتماعی بودن حجاب، از منظرهای گوناگون قابل اثبات است، اما در این نوشتار از منظر ارتباط موضوعی آیات در سوره نور بررسی می شود.
    كلید واژه‏ها: حجاب، تکلیف شخصی، تکلیف اجتماعی، سوره نور
    تردیدی نیست که درگستره تاریخ اسلام، مسلمانان ازعالم وعامی، شیعه و سنی و پیروان مذهب های مختلف فقهی و نحله های گوناگون کلامی و اعتقادی به صورت اجماع حجاب را واجب و رعایت آنرا بر زن مسلمان الزامی می شمارند و بی حجابی و بدحجابی را مساوی با مخالفت با قرآن و زیر پا نهادن حکم واجب الهی تلقی می کنند. فتواهای فقیهان شیعه و سنی بر وجوب حجاب و چگونگی آن در لحظه های مختلف زندگی از جمله در هنگام نماز، بیانگر اهمیت حجاب در اسلام می باشد که نیازی به یاد کرد آن فتواها نیست.
    اکنون این پرسش رخ می نمایاند که آیا حکم حجاب تکلیف شخصی محض است؟ یعنی خداوند فقط حجاب را بخاطر اظهار عبودیت از زن مسلمان خواسته و بس؟ که در این صورت اگر زن مسلمان این حکم الهی را نادیده انگارد فقط ترک واجب کرده نه بیش از آن و تنها کیفر اخروی دارد و در برابر جامعه هیچ مسؤلیتی ندارد.
    یا افزون بر اینکه این حکم، تکلیف شخصی هر زن مسلمان است، جامعه اسلا می در این حکم نیزسهیم است؟ بگونه ای که اگر زن مسلمان این دستورالعمل اجتماعی را به صورت علنی زیر پا نهد جامعه حق داشته باشد علیه او اعلام جرم کند و حکومت اسلامی نیز مسؤلیت داشته باشد تا او را در برابر این تکلیف اجتماعی وادار به امتثال نماید.
    نوشته حاضر پژوهشی است راجع به این مطلب و کوشیده است که دیدگاههای مطرح شده در این زمینه را تا آنجا كه به قرآن ارتباط پیدا می كند مورد بررسی قرار دهد.

    حجاب، تکلیف شخصی محض

    تحول فکری که در رویکرد «نوگرایی» برای تنی چند از صاحب نظران عرب، در اواخر قرن 19میلادی رخ داد، در رابطه با مسأله حجاب از جهات گوناگون دغدغه های زیادی پیش آورد، ازجمله این دغدغه ها شخصی محض بودن حکم حجاب است.
    نکته قابل توجه این است که پایه گذار این رویکرد، درجهان اسلام و عرب، کسانی بوده اند که گرچه از متفکران و نو اندیشان اسلامی شمرده می شوند ولی هر یک اندیشه و افکارخود را از دنیای غرب و«فمینیسم» بر گرفته اند.
    نخستین فرد نوگرا و نواندیش در این زمینه شخصی بنام « الطهطاوی» (1801-1873م) بود که در پاریس منصب امامت جماعت یک گروه «نظامی» را به عهده داشت و هم مرجع دینی آنان بود. او تحت تأثیر به ظاهر متمدنانه زنان پاریس قرار گرفته بود، به حال زنان مسلمان رقّت می کرد و در دفاع از حقوق زن کتابی بنام «التلخیص الابریز فی تخلیص باریز» به رشته تحریر در آورد. او در قسمتی از کتاب خود می نویسد:
    « اگر بپذیریم که از نظر اسلام، حجاب بر زن مسلمان واجب است هرگز نمی توانیم قبول کنیم که این حکم، اجتماعی هم است، زیرا: بین حجاب و پویایی جا معه و بین بی حجابی و انحطاط جا معه هیچ ارتباطی نیست.» (الطهطاوی،/ 75 به نقل از امین،/20)
    «قاسم امین» (1908) نویسنده مصری، یکی دیگر از نظریه پردازان مسلمان عرب است که در زمینه حقوق زن، و از جمله مسأله حجاب، اهتمام فراوان به خرج داده است، او از دو زاویه دینی و اجتماعی به مسأله حجاب پرداخته است.
    از دیدگاه نخست، پیشاپیش تأکید می کند که اگر در حوزه دینی مطلبی باشد، که به صورت مستقیم به الزامی بودن حجاب یا اجتماعی بودن آن، دلا لت کند، مانع هر بحث و تشکیک می شود، از این رو که دستورهای الهی را بدون چون وچرا باید انجام داد.
    اما از منظر دوم، اعتقاد وی این است که پوشش زن در اثر برخورد مسلمانان با دیگر ملت ها، بر مسلمانان عارض شد.
    قاسم امین می گوید:
    « اگر نهی در متون دینی باشد که بر وجوب حجاب، دلا لت کند، قطعاً دلیل بر اجتماعی بودن آن نیست، چون نه در قرآن و نه در روایت، مطلبی نیست که بر اجتماعی بودن حجاب دلالت کند، پس اگر واجب بودن آن ثا بت می شد، قطعاً اجتماعی بودن آن به دست نمی آمد زیرا آن حکم، تنها بر وجوب آن دلالت می کرد نه بر اجتماعی بودن آن.»(همان)
    ظاهرحداد (ت:1930م) یکی دیگر از صاحب نظران عرب بود که به حجاب به عنوان یک امر شخصی می نگریست.
    دکتر محمد شحرور صاحب نظر معاصر عرب پس از نگرش مفهومی به واژگان مربوط به حجاب می گوید:
    «حد ادنی درحجاب زن پوشاندن(جیوب – و شرمگاه) است و در عین حال این یک حکم خشن نیست و هیچ زنی به آن ملزم نشده است و این، یک حکم اجتماعی هم نیست بلکه یک مسأله اختیاری و کاملاً شخصی است.»(همان)
    در این اواخر، تفکر شخصی پنداری حجاب از مرزهای فکری عربها عبور کرده و بر بعضی از ایرانیان نیز، تأثیر نموده است.
    یک نویسنده می نویسد:
    «احکام مربوط به حجاب، هم مثل نماز و روزه و نه مثل احکام حقوقی فاقد ضمانت اجرایی، اجتماعی است.»(صدر،/116)
    دیگری می نویسد:
    «حجاب امر خواستنی و انتخابی است و هیچ مجازاتی، برای غیر عامل به حجاب تعیین نشده است و صرفاً گناهی است که فقط توسط خداوند قابل بازخواست است.» (روزنامه نشاط،/3)
    نویسنده دیگر می گوید:
    « در مورد حجاب نه تنها شواهدی مبنی بر حکومتی بودن آن وجود ندارد، بلکه مواردی در تاریخ شیعه وجود ندارد که زنی به دلیل رعایت نکردن حجاب، مجازات شده باشد. هرجا امری، مجازاتی داشته، در کتب روایی، جزء جزء آن ذکر شده است، اما در مورد حجاب، نه تنها روایتی در این زمینه نداریم، بلکه احادیث زیادی وجود دارد، که الزام زنان به رعایت حجاب و [همچنین] تقصیر آنان را [در ترک حجاب ] به گردن شوهرانشان می گذارد نه حکومت. حتی مجازات بی حجابی به عنوان تعزیر هم سابقه ندارد. احکام مربوط به حجاب هم مثل نماز و روزه و نه مثل احکام حقوقی، فاقد ضمانت اجرای اجتماعی است.» (صدر،/116)

    دلایل شخصی نگری حجاب و نقد آنها

    نو اندیشان عرب، به این مسأله از منظرهای متفاوتی نگریسته اند. بعضی بدون استناد یا اشاره به هیچ دلیل، از شخصی بودن مسأله حجاب سخن گفته اند؛ بعض دیگر، حجاب را از دستاوردهای فرهنگ یهود در اسلام خوانده است؛ و تکلیفی را به نام حجاب نه بصورت تکلیف شخصی محض و به گونه تکلیف شخصی، اجتماعی، از آموزه های اسلامی نمی دانسته اند. این دیدگاهها چون استنادی به قرآن نداشته اند، در این نوشتار مورد بحث قرار نمی گیرد.
    اما بعض دیگر شخصی بودن حجاب را به قرآن مستند می کند. و با توجه به برداشت جدیدی که از قرآن ارائه می کنند، حجاب را به عنوان یک حق اجتماعی نمی دانند. دکتر محمد شحرور، قرآن پژوه معاصر یكی از آنان است که با ادعای نو اندیشی در قرآن، دیدگاه های متفاوت در برابر حجاب ابراز کرده است. گاهی حجاب را نفی، و گاهی هم به عنوان تکلیف شخصی معرفی می كند. او در ضمن بررسی مفهوم واژگان حجاب، پس از ریشه یابی واژه «جیوب» می گوید:
    « جیوب در زن، عبارت است از دو سینه و زیر دو سینه، زیر بغل، شرمگاه و سرین، بنابر این زن تنها همین نوع از جیوب را باید بپوشاند.»(شحرور،/606)
    وی با استناد با جمله «وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» (نور/31 ) می گوید :
    « زن دو گونه زینت دارد: زینت ظاهری و زینت باطنی آنچه خداوند در خلقت زن، آشکار ساخت، زینت ظاهری است، مانند: سر، شکم، پشت، دستها و پاها و پوشانیدن آنها واجب نیست و آنچه خداوند، در ساختار خلقت زن محقق نموده است زینت باطنی است مانند !!!»(همان،/617)
    سپس در مقام جمع بندی می گوید:
    « حد ادنی در حجاب زن پوشانیدن « جیوب پنهان » است.(همان،/572)
    کا ملاً روشن است که از نگاه شحرور، فقط پوشانیدن قسمتی از «جیوب» كه طبق معنای او مربوط به باطن ساختار وجود زن است واجب می باشد. سپس در معنای جیوب اظهار می کند و می گو ید:
    « این مقدار از پوشش هم، حکم شخصی و در عین حال، تر بیتی است واین حکم شخصی، در جهت تر بیت زن و باز دارندگی او از رفتار منافی عفّت، صادر شده و نه جز غیر آن و نه یک حکم خشن و نه حکمی در قلمروی قانون و قابل پیگرد.»(همان)
    گرچه وی معتقد است که تمام گفته های خود در این زمینه را در فرایند بازخوانی از قرآن، استنباط می کند؛ اما تأمل در سخنان وی و انطباق گفته های او با قرآن و نیز درک تعارض گفتار او، بی ارتباطی دیدگاههای او را با قرآن کاملاً آشكار می كند.
    آنچه در نقد آن به صورت مختصر می توان گفت این است كه واژه «جیب» در مورد انسان به معنای مطلق شكاف به كار نرفته است تا منظور از آیه قسمتهای باطنی بدن زن باشد. چنانكه شحرور می پندارد؛ بلكه هرگاه در مورد انسان به كار رفته به معنای شكاف پیراهن یا زره اوست.
    لسان العرب می گوید:
    « الجیب جیب القمیص و الدرع و الجمع الجیوب فی تنزیل العزیز « وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ »(نور/31)( ابن منظور،1/288)
    تنها یك مورد درباره خود انسان به كار رفته وآن هم به معنای قلب و سینه اوست:
    « فلان ناصح الجیب یعنی بذالك قلبه ای صدره.» (همان)
    نویسنده دیگری برای اثبات شخصی بودن حجاب به، استدلال قرآنی متفاوتی تمسك كرده است. وی می گوید:
    « در امر حجاب مطلقا، دین با دموکراسی سازگار است؛ زیرا خطاب حکم حجاب در قرآن با مؤمنان و مؤمنات است؛ یعنی رعایت حکم، به ایمان افراد واگذار شده که امر انتخابی و خواستنی است و هیچ مجازاتی برای زنان غیر عامل به حجاب، تعیین نشده است و صرفاً گناهی است که فقط توسط خداوند قابل بازخواست است.» (روزنامه نشاط،/3)
    در نقد این استدلال باید گفت جستجو و تتبع در آیات اجتماعی قرآن، به روشنی می نمایاند که بیشترین آیات اجتماعی این کتاب الهی نیز مؤمنان را مورد خطاب قرار داده است مانند :
    « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَیكُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأنْثَى بِالأنْثَى... » (بقره/ 178)
    « ای کسانی که ایمان آورده اید، در کشتن یکدیگر، قصاص بر شما واجب شده؛ آزاد در برابر آزاد و بنده در برابر بنده و زن در برابر زن ... »
    آیا حکم قصاص که مخا طب آن، اهل ایمان می باشد، از احکام اجتماعی اسلام نیست؟
    و ما نند آیة کریمة:
    « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَاینْتُمْ بِدَینٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْیكْتُبْ بَینَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ... » (بقره/282)
    « ای کسانی که ایمان آورده اید! هر گاه در نتیجه داد وستد و معامله دو سویه، دین بر ذمه شما تعلق گرفت، آن را بنویسید و یک نویسنده به شیوه عادلانه در بین شما «دو طرف معا مله » بنویسد »
    این آیه کریمه كه بزرگترین آیه در قرآن است جوانب گو ناگون داد و ستد به صورت دین را مطرح كرده است و مخاطب آن هم اهل ایمان است، آیا این از آیات اجتماعی قرآن نیست؟ بنابراین خطاب به مؤمنان به معنای شخصی بودن تكلیف نیست.
    برعکس پندار نویسنده، در پاره ای از موارد، عامه مردم اعم از مؤمن و غیر مؤمن، مأمور به تقوا شده با اینکه تقوا کاملاً یک امری شخصی است.
    « یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ...» (نساء/1)
    «ای مردم ! بپر هیزید ،پروردگارتان را که آفرید،شما را از یک نفس ...»
    وگاهی همه مردم با تعبیر « یا أَیهَا النَّاسُ » درجهت سود جستن از طبیعت ،مخاطب قرار می گیرد ،مانند :
    « یا أَیهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِی الأرْضِ حَلالا طَیبًا... » (بقره/168)
    « ای مردم از نعمتهای حلال و پاکیزه ای که از زمین می روید بهره مند شوید. »
    وگاهی هم برای این سود جستن، با جمله « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا » مخاطب قرار می گیرد.
    « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ...» (بقره /172)
    « ای کسانی که ایمان آورده اید! از پاکیزه ترین چیزهایی که به شما روزی دادیم بهره مند شوید. »

    حجاب، تکلیف شخصی و حق جامعه

    آن گونه که بعضی ها پنداشته اند، پوشش زن تنها تکلیف شخصی نیست، بلکه یک مسأله عاطفی، روانی، خانوادگی، اجتماعی است كه ریشه در فطرت انسانها دارد. از روزی که خدا انسان را آفرید ، همراه با نیاز فطری به پوشش آفرید و آن را جزء غریزه او قرار داد .
    از لحظه ای که آدم و همسرش حوا در پی اغوای شیطان نافرمانی خدا را کردند و از درخت ممنوعه تناول نمودند، مهمترین و نخستین کیفر آنان از سوی خداوند این شد که لباسهای آنان از تن آنان فرو ریخت و بدن و عورت آنان اشکار گردید و خود آنان نیز به دلیل غریزی بودن حجاب، در پی این کشف حجاب، بی تفاوت نماندند، بلکه با اصرار می کوشیدند تا بدن و عورت خود را با برگهای گلها و درختان بپوشانند.
    « فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یخْصِفَانِ عَلَیهِمَا ...» (طه/121)مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ
    «آدم و همسر او از آن درخت تناول کردند پس لباس آنان بر تن آنان ریخت و بدنشان برهنه شد و می کوشیدند تا با برگهای درخت خود را بپوشانند».
    نگرش عمیق و بی غرضانه به آیه های حجاب و سوره هایی که این آیه ها در آنجا آمده است، به روشنی می نمایاند که حجاب، افزون بر این که تکلیف شخصی بانوان مسلمان است حق جامعة دینی نیز می باشند .
    مفسران و قرآن پژوهان نامدار مسلمان، از شیعه و سنی، چون ابوحامد غزالی و علامه طباطبایی از مفسران شیعه، به وحدت موضوعی، هماهنگی آیات یک سوره و رابطة منطقی بین آیات معتقدند.
    از منظر این صاحب نظران، گرچه در بسیاری از سوره های بزرگ قرآن کریم، آیات متنوع و به ظاهر متناقضی وجود دارد؛ ولی همه آیات یک سوره هماهنگی خاص و پیوستگی منطقی با یکدیگر دارند.
    غزالی در بیان این نکته که غرض« از نبودن اختلافات در قرآن » چیست؟ می نویسد:
    «مراد از نبودن اختلافات در قرآن، این نیست که مردم در فهم و تفسیر آن هرگز اختلاف نخواهند کرد، بلکه مقصود نفی اختلاف و ناهمخوانی از ذات قرآن است. گستره کلام الهی، منزه از اختلافات و ناهمگونی های سخن عادی بشر است که ابتدای آن به انتهای آن شباهت نداشته و روایات مختلفی از درجات فصاحت و سخنوری است ؛ قرآن بر یک شیوه و اسلوب و بر یک مرام و گونه از نظر نظم و ارتباط در ماده و صورت نازل شده است؛ در حالی که کلام آدمیان، در بردارنده اختلافات بسیارند. و در بردارنده فراز و نشیب های فراوان و تب و تابها و تحولات گوناگون است» ( العك،/196)
    از سخنان غزالی، هماهنگی بین آیات و وحدت موضوعی سوره ها به روشنی فهمیده می شود.
    مرحوم علامه طباطبایی، در زمینه ارتباط بین آیات و هماهنگی آیه ها با یکدیگر می نویسد:
    «در قرآن مردمان رابه تدبر در آیات، ترغیب کرده است، تا ببینند که اختلافی بین آیات نیست. آیات بعدی، آیات پیشین را تصدیق کرده بی آنکه هیچ گونه اختلافی بین یکدیگر فرض شود، شاهد بر یکدیگرند.
    در قرآن هیچ گونه اختلافی نیست، نه بصورت تناقض و نه به عنوان این که بعض آیات، آیات دیگر را نفی کند و نه به صورت تفاوت که آیاتی از نظر تشابه بیان و یا متانت معانی و مقاصد با آیات دیگر، اختلاف داشته باشد که برخی به لحاظ بنیان و ریشه و اساس، استوار و محکم تر از بعضی دیگر باشد.
    بر همین اساس که قرآن، بشر را به تدبر در خویشتن دعوت کرده است و بدین امر رهنمون کرده که قرآن، کتابی است که از سوی خداوند نازل شده است.»(طباطبایی،5/2)
    بعضی از قرآن پژوهان معاصر، در نتیجه تحقیقاتشان در رابطه با مجموعه آیه های گردآوری شده در داخل یک سوره، از وحدت موضوعی، تمام آیه های یک سوره خبر داده و گفته است که همة آیه های یک سوره گرچه مطالب متنوعی را بیان می کنند، ولی در نهایت در صدد بیان مطلب یگانه ای هستند که آن مطلب غرض اصلی سوره و معیار گردآوری آیه ها در یک سوره می باشد.(جاسبی، 1/338)
    با توجه به مطالبی که بیان شد، آیاتی که پوشش را بر زن مسلمان واجب کرده در دو سوره قرآن قرار دارد؛ سورة مبارکة نور و سورة مبارکة احزاب.
    در این نوشتار از آن دو سوره تنها به سورة مبارکة نور نظری می افکنیم و بررسی آیه های سوره احزاب را به وقت دیگر واگذار می كنیم.
    بر فرض اینکه وحدت موضوعی آیه ها را در همه سوره ها نپذیریم، باز هم سورة مبارکة نور در صدد بیان یک مطلب است و آن احکام اجتماعی زنان و مردان می باشد؛ احکامی که شخصیت والا و کرامت انسانی هر یک از مرد و زن در گرو آن احکام می باشد؛
    مناسب است به دستورالعمل های بعضی از آیات این سوره اشاره شود. نخستین آیة این سوره، از نزول سوره و واجب بودن احکام آن خبر می دهد.
    « سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِیهَا آیاتٍ بَینَاتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نور/1)
    « سوره ای است که ما آن را نازل کردیم و ( احکام آن را ) واجب کردیم و در آن سوره آیه های روشن نازل کردیم تا شاید شما پند بگیرید»
    آیه دوم سوره دستوری است به اجرای «حد» بر مرد و زنی که مرتکب عمل شنیع زنا شده باشند و در ادامه آیه می فرمایند:
    «... وَلا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَلْیشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (نور/2)
    « ودر مورد آن دو در جهت اجرای حکم خدا، رأفت و مهربانی به کار نبرید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید و باید عذاب آن دو را طایفه ای از مؤمنان مشاهده کنند».
    آیة سوم، ویژگیهای همسر گزینی مردان و زنان فاجر و زنا کار را بیان می کند و می فرماید:
    « مرد زناکار جز با زن زناکار و مشرک، ازدواج نمی کنند و زن زنا کار جز با مرد زناکار یا مشرک ازدواج نمی کنند.»
    آیه های چهارم و پنجم، کیفر کسانی را اعلام می کند که به زنان «محصنه» نسبت ناروا می دهد و برای اثبات مدعای خود، نمی تواند چهار شاهد تهیه کند چنانکه می فرماید:
    «کسانی که به زنان «محصنه» نسبت ناروا می دهند و نمی توانند چهار شاهد ارائه کنند، به هر یک از آنان هشتاد تازیانه بزنید».
    سپس از پایین آمدن موقعیت اجتماعی آنان خبر داده و می فرماید:
    «... وَلا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا» (نور/4)
    « و گواهی آنان را هرگز نپذیرید»
    آیه های 6-10حکم شرعی کسانی را بیان می کند که به همسرانشان نسبت ناروا می دهند و نمی توانند چهار شاهد برای اثبات مدعای خودحاضر کنند.
    آیات 11- 18 داستان «افک» ومسائل مربوط به آن و سخن گفتن بدون علم در مورد اشخاص و بر حذر داشتن انسانها از برداشتهای باطل و ناروا را باز گو کرده است .
    آیات 19-21 از عاقبت سوء و پیامد ناگوار، گسترش و شایعه سازی عمل خلاف خبر داده و کیفرهای سخت دنیوی و اخروی برای گسترش دهندگان عمل های ناروا و خلاف بیان کرده و این کار را از وسوسه های شیطان یاد کرده است.
    آیة 22 توصیه ای است بر ثروتمندان و توانگران مبنی بر حمایت های مالی از نزدیکان ، خویشاوندان و مسکینان.
    آیه های 23-25 باز هم ، کیفر اخروی سخت برای کسانی بیان می کند که به زنان «محصنه» بی خبر و غافل ، نسبت ناروا می دهند .
    آیه26، ویژگی های همسر گزینی مردان و زنان را بیان می کند و می فرماید:
    « زنان خبیث از آنان مردان خبیث و مردان خبیث از آن زنان خبیث و زنان پاکیزه از آن مردان پاکیزه و مردان پاکیزه از آن زنان پاکیزه اند...»
    آیه های 27-28-29 مسلمانان را از وارد شدن به خانه دیگران ، بدون اجازه ، نهی می کند . و در صورت اجازه گرفتن از صاحب خانه، شرایط وارد شدن را بیان می کند. با توجه به اینکه احکام این سوره ، در نخستین آیة آن، واجب اعلام شده است ، این پرسش مطرح است که آیا مجموعه 28 آیه بیان شده در این سوره ، در صدد بیان احکام اجتماعی مسلمانان است یا احکام واجب شخصی ؟
    اگر بگوییم احکام یاد شده ، شخصی است ، باید گفت در قرآن کریم ، هیچ احکام اجتماعی وجود ندارد، و بلکه تمام شیوه های رفتاری جوامع انسانی، شخصی محض است. بی گمان ، این سخن بیهوده و باطل است ، پس نتیجه این که، همه احکام یاد شده که در 28 آیه پیشین با پیوستگی تمام، بیان شده، احکام اجتماعی مسلمانان از زنان و مردان است.
    در آیة 30 سورة مبارکة نور، نگاه به نامحرم بر مردها تحریم شده و دستور داده است که بدنشان را در برابر زن نامحرم بپوشانند.
    آیه 31 که آیه نسبتاً طولانی است حکم و چگونگی پوشش زنان و موارد استثنایی آن را به تفصیل و گستردگی تمام اعلام کرده است.
    « وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُولِی الإرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (نور/31)
    « و به زنان با ایمان بگو: دیدگان خود را [از هر نامحرمی] فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند؛ مگر آنچه طبعاً از آن پیداست، و باید روسری خود را بر گردن خویش [فرو] اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا زنان [همکیش] خود یا کنیزانشان یا خدمت کاران مرد که [از زن] بی نیازند یا کودکانی که بر عورتهای زنان وقوف حاصل نکرده اند، آشکار نکنند و پاهای خود را [به گونه ای به زمین] نکوبند تا آنچه از زینت هایشان نهفته می دارند معلوم گردد. ای مؤمنان! همگی [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید امید است که رستگار شوید.»
    آیه های 33-32 با اتصال و پیوستگی به آیات پیشین و بدون قطع ارتباط بین آنها و آیه های قبل، حکم ازدواج و شرایط آن را به تفصیل، بیان می کند.
    نگرش در این سوره می نمایاند که همة آیه های آن از نخستین تا آخرین آیة این سوره احکام واجب و اجتماعی مسلمانان را در رابطة بین زن و مرد بیان کرده است و ما فقط از باب نمونه از اول سوره تا اینجا را به صورت مختصر بررسی نمودیم.
    آیا ممکن است تمام احکام این سوره، احکام شخصی- اجتماعی زن و مرد مسلمان باشد و تنها یک آیة آن یعنی آیة حجاب با همة اهمیتی که در ثبات، استحکام، سلامت ساختار و حفظ بهداشت روان جامعه اسلامی دارد؛ اجتماعی نباشد وتنها شخصی محض باشد؟ ارتباط و پیوستگی موضوعی آیات بهترین گواه بر این واقعیت است كه حجاب و پوشش زن، همچون سایر احكام قبل و بعد در سوره، حکم شخصی- اجتماعی است و نمی تواند استثنای از آنها باشد.

    منابع و مآخذ
    1- نخست دیدگاهها و دلایل نظریه پردازانی که معتقدند حجاب تکلیف شخصی محض است و نقد آنها 2- اجتماعی بودن حجاب زن از منظر قرآن کریم 1. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، نشر ادب الحوزه، قم، 1405هـ 2. العک، خالد عبدالرحمن؛ اصول التفسیر وقواعده، دارالكتب الاسلامیة، بیروت. 3. امین، مهدی؛ « مسئلة الحجاب فی القرآن»، ( درنگی در نظریات دكتر محمد شحرور ) ترجمه علی مازاریان؛ ماهنامه المنهاج، شماره9 بیروت. 4. جاسبی، محمد بهرام؛ فرهنگ علوم سیاسی ، انتشارات گوتنبرگ. 5. روزنامه نشاط ،17/3/1387 6. شحرور، محمد؛ الکتاب والقرآن قراءة معاصرة، دمشق، 1999م. 7. صدر، شادی؛ « آیا حكومت مسئول بی حجابی است؟ »، ماهنامه زنان، شماره 103، 1382ش. 8. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن،انتشارات اعلمی، بیروت.
    http://maroofyaran.net سید محمد حسین موسوی مبلغ

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    معرفی رسائل حجابی

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد



    معرفی رسائل حجابی

    محقق: منصوره وثيق، کتابدار و سکه‌شناس، محقق و مؤلف کتاب فهرست نسخه‌هاي چاپ سنگي کتابخانه‌ي مرکزي تبريز و کتاب و مقاومت متعدد
    مسأله‌ي حجاب، در تاريخ معاصر ايران يکي از موضوعات مهمّ سياسي، ديني، اجتماعي، فرهنگي و... شمرده مي‌شود به خصوص زماني که صحبت در دفاع از حقوق، آزادي و فعاليت‌هاي زنان از نظر اجتماعي مطرح است.
    تاريخ بحث حجاب در ايران، به پيش از انقلاب مشروطه مي‌رسد، چنان که انتشار سفرنامه‌ها، اعزام محصل به اروپا، آمدن کارشناسان و مستشاران اروپايي به ايران به همراه همسرانشان و... مردم ايران را با پديده‌ي بي‌حجابي آشنا نمود.
    در دوره‌ي انقلاب مشروطه (14 جمادي‌الاخر 1324 هـ ق/ 5 اوت 1906 م)، مبارزه‌ي مردم ايران، هر چند براي رهائي از ظلم و ستم استبداد داخلي و استثمار خارجي بوده است، امّا زمزمه‌هايي که براي اعتلاي حقوق زنان، از قبل آغاز شده بود پررنگ‌تر گرديد.
    بعد از انقلاب مشروطه، برابري حقوق زنان با مردان و نيز به حساب آوردن قدرت و توانايي‌هاي آنان و تأثيرگذاري‌شان در مسائل مختلف، در محافل روشنفکري و مطبوعات مورد توجه قرار گرفت. در اين مباحث، مسأله‌ي حجاب، بيشتر توسط متجددان و منور الفکرها ادامه داشت: تا اينکه در دوره‌ي سلطنت رضاخان پهلوي (1305- 1320/ 1926- 1941 م) با زور سرنيزه و امنيّه حجاب از سر زنان برداشته شد- کشف حجاب- (17 دي 1314- 6 ژانويه 1935)، و بي‌حجابي، نماد و نشانه‌ي تجدد، روشنفکري و فرهيختگي زن عصر پهلوي گرديد.
    با انقلاب اسلامي مردم ايران (22 بهمن 1357- 10 فوريه 1988 م)، ارزش‌هاي دوره‌ي شاهنشاهي پهلوي به هم خورد و مسأله‌ي حجاب بار ديگر سخت مورد نظر شد چنان که امروزه نه تنها در خارج از مرزهاي ايران و در حوزه‌ي کشورهاي اسلامي، بلکه در کشورهاي اروپايي و امريکا، شاهد استقبال زنان مسلمان از حجاب هستيم که گاهي نيز به صورت يک معضل اجتماعي و سياسي براي اين کشورها درآمده است.
    البته هدف از اين مقاله نگارش تاريخچه‌ي بدعت کشف حجاب، دفاع و يا ردّ يک جريان فکري نيست، بلکه ارائه و معرفي آثاري چند از رسائل حجابيّه‌ي بعد از انقلاب مشروطه مي‌باشد که علماي دين در آن شرايط زماني خاص، احساس خطر و وظيفه نموده، در دفاع از حجاب و ردّ بي‌حجابي، نوشته‌هاي خود را از زواياي مختلف تخصصي و فني در فقه و اصول اسلامي، در قالب رساله‌نويسي ارائه نموده‌اند. همچنين برخي از مؤلفان براي استدلال و دفاع از عقايد خود به کتب مقدس- تورات و انجيل- و نوشته‌هاي اروپاييان استناد کرده‌اند.

    1- رساله‌ي وجوب نقاب و حرمت شراب، محمدصادق ارومي فخرالاسلام.

    کاتب: ابن محمد تقي محمد مهدي اصفهاني. دارالخلافه طهران: مطبعه استاد الماهر ميرزا علي اصغر، 1329 هـ ق، 96 ص (چاپ سنگي).
    مؤلف در نيمه‌ي نخست رساله درباره‌ي وجوب حجاب، و در نيمه‌ي ديگر به بحث درباره‌ي حرمت شراب مي‌پردازد.
    نيمه‌ي نخست که مدّ نظر اين مقاله مي‌باشد در قالب ردّيه‌نويسي و پاسخ به شبهاتي است که در مورد حجاب، بعد از مشروطيت در ايران به رواج انديشه‌هاي جديد و نو، در ميان مردم رواج داشته است. اين نيمه خود مشتمل بر دو فصل مي‌باشد:
    فصل اوّل با طرح سؤالي در مورد حجاب از طرف «چند نفر ترک» شروع مي‌شود، سپس مؤلف درباره‌ي «حجاب زنان در جميع شرايع» با شواهدي (6 شاهد) از کتب مقدسه يهود و نصاري و احاديث ايشان به مبسوط و مشروح در مقام پاسخ‌گويي به مخالفان حجاب برآمده است. بدين ترتيب:
    شاهد اوّل- رساله‌ي اوّل پولس به قرناتيان /11/3- 17. همچنين مؤلف از اقول مفسرين قديم و جديد انجيل از اروپايي، امريکايي، آسيايي و... در شرح آيات سود جسته است.
    شاهد دوم- رساله‌ي اوّل پولس به قربانيان /14/34/35.
    شاهد سيم- انجيل متي /5/27/28.
    شاهد چهارم- رساله‌ي پولس به تيمو تاؤس در حق زنان /2/9- 15. با شرحي از مفسرين انجيل. نيز مؤلف براي مفهوم بهتر، از آيات قرآني: نساء/4/34 و احزاب /33/33 سود جسته است.
    شاهد پنجم- سفر تکوين تورات (برا شت) /20/16. با شرحي از فرانکلس مفسر امريکايي مي‌باشد.
    شاهد ششم- سفر تکوين تورات (بر اشت)/24/65، 64.
    مؤلف در پايان شواهد نتيجه مي‌گيرد: «که عادت حجاب و نقاب از زمان قديم در ميان زنان بوده، حتي در ميان بت‌پرستان».
    فصل دوم رساله، شامل احکام حجاب و نقاب از منظر قرآن مجيد از سوره‌ي مبارکه‌ي نور/24/20، 21 و با ترجمه‌ي آيات از کتاب «خلاصه المنهج» مي‌باشد.
    مؤلف «خلاصه المنهج» در ترجمه‌ي اين آيات، به احاديث و روايات ائمه (ع) و نيز از کتب معتبر تفسير مانند مجمع‌البيان، کنزا لعرفان، التبيان في تفسيرالقرآن و... استناد مي‌کند.
    آنگاه مؤلف رساله- پس از پايان ترجمه- خلاصه‌ي مقصود را در شش مرحله، بيان و نتيجه‌گيري مي‌کند.
    «کشف نقاب، راه اهل ضلالت و طريقه‌ي اهل جهالت و منکرين الوهيت و نبوت و رسالت و راه اصحاب ماده و طبيعت مي‌باشد و برخلاف سبيل جميع مؤمنين است...».

    2- سُدُوّلُ في وجوب الْحِجاب. سيد عبدالله بلادي بوشهري بهبهاني.

    شيراز: مطبع سپهر مطلع محمدي، 1330 هـ ق)، 53 ص (چاپ سنگي).
    رساله‌ي فوق از دو بخش تشکيل شده است بدون آنکه مؤلف آنها را از هم جدا کند.
    بخش نخست ترجمه و شرح آيات قرآني، شامل:
    نساء/4/94؛ نور/24/31، 30، 28، 27، 58- 60؛ قصص/28/25؛ احزاب/33/32، 53، 59، 55؛ حجرات/49/14؛ نباء/78/10؛ مي‌باشد.
    بخش دوم رساله، ترجمه و شرح احاديث نبوي و روايات ائمه (ع) در مورد: حجاب، استيذان، حرمت نگاه مرد به زن و بالعکس، چگونگي بيعت اسلام با زنان مسلمان، رفتار حضرت علي (ع) با زنان و... است.
    مؤلف در انتهاي رساله با دو حکايت، از يکي از علماي جبل عامل که ميهمان وي در بوشهر بوده است سخن را پايان مي‌دهد. اوّل در مورد يکي از رجال ژاپن است. «وقتي جمعي به او اصرار کردند که دخترهاي خود را بفرست در مدرسه آنکه تعلم رقص نمايند، که اگر علم رقص نداشته باشند... نقص بر آنها خواهند گرفت. جواب داد که، نفس من ابا دارد از اين عمل شنيع و نخواهم گذاشت که در مجلس بال حاضر شوند، و اگر اين معنا نقص من و آنهاست، من اين نقص را بر خود مي‌پسندم». حکايت ديگر، از يکي از اطبا مي‌باشد، آنچه که در هنگام تجديد عمارت يکي از معابد فرنگستان، در مورد «استخوان سر اطفال کوچک»، مشاهده شده است و معلوم گرديده است که زنان و مردان تارک دنيا، در نتيجه‌ي خلطه و آميزش، «تناسل کرده، بعد از توالد از خوف افتضاح آنها را زير خاک کرده‌اند».

    3- رساله‌ي شريفه لزوم حجاب، چند نفر از مسلمين مشروطه‌خواه،

    خراسان: [بي‌نا]، 1332 هـ ق، 36 ص (چاپ سنگي).
    توجه به نام نويسنده، نشان از آن است که رساله، توسط دو نفر يا بيشتر نوشته شده است.
    پس از حمد خدا و درود و سلام بر پيامبر اسلام و ائمه‌ي معصومين، مؤلفان آغاز متن را چنين شروع مي‌کنند: «در فلسفه‌ي تاريخي ترقي و تنزل اقوام و ملل، مُبرْهن و مدلّل است که هر قوم مغلوبي به عادات و اخلاق غالبين متخلّق مي‌شود». نمونه‌ي بارز اين گفتار را خود ايرانيان برشمرده‌اند، «در هر دوري، طوري، به حکم مغلوبيت، پيروي ديانات و عادات و اخلاق ممدوحه يا مذمومه‌ي غالبين خود را مي‌نمودند. و از آنجايي که دست تطاول مغربيان بر مشرقيان امروزي دراز گرديده و همهمه‌ي مغلوبيت و زمزمه‌ي مرعوبيت بر مستغربين (يعني متخلّقين به اخلاق مغربيان) پيچيده، به واسطه‌ي ضعف نفس و عدم اطلاع به فلسفه‌ي ديانات، بدبختانه به ترويج اخلاق نکوهيده‌ي آنان مي‌کوشند. و از آن جمله امر حجاب است».
    مؤلفان مسأله‌ي حجاب را در چهار موضوع، از هم تفکيک کرده‌اند:
    موضوع اوّل: حجاب ظواهر است که امروزه معمول قسمتي از زنان مسلمانان است.
    موضوع دوم: تبرج و زيور نمايي زنان است براي مردان نامحرم.
    موضوع سوم: آميزش و مخالطه‌ي زنان است با مردان بيگانه.
    موضوع چهارم: امر تعليم و تعلّم زنان مي‌باشد.
    موضوع اوّل، پس از بيان معني و مقدمه‌اي کوتاه درباره‌ي حجاب، به شرح و تفسير حجاب از ديدگاه قرآن، با استناد به آيات: نور/24/31، 30؛ احزاب/33/59، پرداخته شده است. آنگاه موضوع با چند حديث از کتاب- نکاح- وسائل‌الشيعه و... جريان مي‌يابد و با روايتي از حضرت اميرمؤمنان (ع) که فرمود از پيغمبر (ص) شنيدم که مي‌فرمود: «در آخر زمان که بدترين زمان‌هاست، زنان آن دوره بي‌حجاب مي‌شوند». اين موضوع تمام مي‌شود.
    در موضع تبرج، پس از بيان معني تبرج و معمول بودن آن در ميان زنان اروپايي، به بيان ديدگاه قرآن- احزاب/33/33- در اين مورد اشاره مي‌شود. پايان بخش اين موضوع نيز احاديثي درباره‌ي زنان آخرالزمان است.
    منظور از آميزش و مخالطه در موضوع سوم، آميزش و معاشرت زنان و مردان بيگانه با هم ديگر است. براي روشن شدن مطلب، به ترسيم جامعه‌ي اروپا پرداخته شده است. به ترسيم جامعه‌ي اروپا پرداخته شده است. البته اين‌گونه معاشرت‌ها را «قانون اسلام بر زنان مسلمان تضييق نموده» است. اين قسمت نيز با احاديث پايان مي‌يابد.
    موضوع آخر، تعليم و تعلم زنان است که با حديث مشهور «طلبُ العلم فريضه علي کُلّ مُسْلم و مُسْلمه» شروع مي‌شود. مؤلفان رساله، کساني را که «بدون تأمّل و رويه، حجاب را مانع از علم، و تحصيل علم را ملازم با بي‌حجابي مي‌دانند»، راه آنان را خطا ذکر نموده‌اند.
    مبحث ديگر اين رساله، «فلسفه‌ي حجاب و منع تبرج جاهليت» مي‌باشد که در سه مقدمه به بيان موضوع پرداخته مي‌شود.
    در مقدمه‌ي اوّل، حجاب از رسوم «عاديّه» شمرده شده که «حکم ديانتي» را پيدا نموده است و رد و قبولش غالباً از روي عادت است. آنگاه رعايت حجاب را از لحاظ افراط و تفريط و از منظر اخلاق مورد بحث قرار داده‌اند و ميزان حجاب «اخلاق حقيقي» ناميده شده است.
    مقدمه‌ي دوم، درباره‌ي جذب و انجذاب مرد و زن، به خصوص «با پيرايه‌هاي سياله‌ي طبايع انساني به فرض تصادف اين دو قوه، خاصه با انس و آميزش و اختلاط قهري... البته اين دو قوه مشغول امورات قهري مي‌شوند؛ مقهور به آن مي‌باشند».
    در مقدمه‌ي سوم، دايره التذاذ و تمتع مردان از زنان، در مقايسه با حيوانات، خيلي وسيع و متمايز شمرده شده است با اشاره به فلسفه‌ي حجاب، بي‌حجابي- آنچه که دين و اخلاق نمي‌پسندد- با عصر جاهليت مورد مقايسه قرار گرفته است. و بي‌حجابي، «مقدمه‌ي فساد» عنوان گرديده است: «دختر خود را ملوّث مساز تا آنکه زانيه شود، مبادا که ولايت مشغول زنا شود و زمين از فجور پر شود». (سفرِلوِيان/19/29).
    «قانون حجاب و منع تبرج» را اساس و «بنيان آباداني و مدنيات شمرده‌اند»، و نيز آن را «حافظ حقوق و از احکام اخلاقي» دانسته‌اند. و با اعتقاد به اينکه: «مسلماً نه حجاب مانع علم و تربيت است و نه بي‌حجابي منحصر و مقتضي علم و تربيت مي‌باشد، و نه علم و تربيت هاتک حجاب و مهذّب اخلاق است».
    سپس بي‌حجابي به دو قسم بسيط و مرکب تقسيم شده است. «بي‌حجابي بسيط، همان بي‌حجابي ساده ايلياتي عصر فطرت است» و بي‌حجابي مرکب که «توليد از بي‌حجابي بسيط شده و به تو ارث از عالم بربريت و عادات بدويّت اروپاييان امروزي رسيده است». براي روشن شدن مقصود، عصر لوئي چهاردهم را مورد تأمل قرار داده و براي استدلال از: انجيل (متي/5/17، 28) و تورات (مثني/28/26) بهره برده و با حديث شريف «فزنا العيْنيْن النظر» مطلب را تکميل نموده‌اند.
    مؤلفان پس از يادآوري اين نکته که مضرات بي‌حجابي مرکب، از «مفاسد لايتناهي» است؛ به طور کلي تقليد ملل آسيايي و افريقايي و به خصوص مسلمانان را از اروپايي‌ها، خطرناک و مهلک توصيف مي‌نمايند. همچنان اضافه مي‌نمايند که در کشورهاي اروپايي، «مال‌هاي لاوارث و اوقاف و خيرات عمومي و خزاين سوسيته و ذخاير ملي به انواع و اقسام، و عايدات بلديه، به مصرف کفالت اطفال بي‌پدر و مادر مي‌رسد، و آنها را از اين مهلکه‌ي بي‌پرستاري که از نتايج بي‌حجابي است، نجات مي‌دهد». امّا تصور اينکه اگر اين مفاسد در کشورهاي فقير آسيايي و افريقايي رخ دهد چه محشري برپا خواهد شد، سخن را ادامه داده و راهي آسان‌تر از حجاب و احکام اسلامي تصور نمي‌کنند.
    هوالله تعالي
    رساله‌ي شريفه‌ي لزوم حجاب
    اثر خامه‌ي چند نفر از مسلمين مشروطه‌خواه
    به اطلاع اداره‌ي معارف مرکزي خراسان
    نگارش يافته
    قابل توجه عموم است
    في هفتم جمادي‌الاخره سنه‌ي 1332
    96 ص

    4- حجاب يا پرده‌ي دوشيزگان: مجموعه‌ايست فلسفي، اجتماعي، اقتصادي، عمراني، محمدحسن ابن فضل‌الله حائري مازندراني،

    تهران: کتابخانه‌ي شرق، 1343 هـ ق، 28 ص (چاپ سربي).
    رساله با آيه‌اي از قرآن (غافر/40/44)، شروع مي‌شود. آنگاه مؤلف با «کمال تأدب» به بيان افکار خود مي‌پردازد و «تربيت» را در سعادت و شقاوت بشر دخيل مي‌داند. «نخستين مرتبه‌ي تربيت و دبستان هر مولودي پس از ولادت دامان مادر است. آيا ممکن است مادر تربيت نديده، مولود خود را تربيت کند»؟ پس از اين فراز، مولف با طرح اين پرسش «که آيا قيام به اين فرائض، با حجاب و پرده‌پوشي و عفت مفْرشي با مدرسه و معارف و ملکات فاضله آشنا شد»؟ وارد بحث حجاب شده و با بيان باور «مردمان فرزانه‌ي شرق»، که «نبايد رخسار دوشيزگان پرده‌پوش باشد و عالم نسوان شرق از جمعيت زنان اروپا بايد پيروي نمايند». بحث را ادامه داده و علل عقب‌ماندگي اروپايي‌ها را تا اواخر سده‌ي شانزدهم ميلادي، در هشت عامل بيان مي‌کند:
    1- رواج دين رهباني.
    2- مالکيت مطلقه‌ي ملکو اروپاي آن عصر حتي مالکيت بر نواميس و نفوس.
    3- تسلط جابرانه‌ي ملاکين بر فلاحان رنجبر.
    4- اِقْتدار اشراف بر اموال و نواميس مردم.
    5- انحطاط معارف.
    6- شيوع خرافات و اباطيل.
    7- اهميت ندادن به کشتار.
    8- رقيت و کنيزي زنان و محروم بودنشان از ارث و مالکيت. که اين سد، ابتدا در فرانسه و انگلستان و سپس در روسيه، به نام «آزادي زنان» برداشته شد.
    مؤلف عقيده دارد بر اينکه چون محروميت زنان اروپايي در قرون وسطي به طور «افراط» بوده است و آزادي که براي آنان داده شده به طور «تفريط» مي‌باشد، لذا جمعه‌ي زنان اروپا را دچار مشکل و زيان نموده است. و از اين آزادي نتيجه‌ي عکس گرفته‌اند.
    مؤلف در تشريح وضع اجتماعي زنان اروپايي و امريکايي، به مطالب نويسندگان اروپايي مانند: اگوست کنت، پرودون، ژول سيمون که در اين باره اظهار نموده‌اند، استناد مي‌کند.
    سپس مؤلف به حقوق زنان در اسلام پرداخته و عواملي را که ممکن است برخي اذهان ساده‌لوح را گرفتار اشتباه نمايد و گمان شود که حقوق زنان مراعات نشده است، توضيح مي‌دهد:
    اوّل- مسأله‌ي ارثيه‌ي زنان است که با ادّله‌ي اقتصادي به آن پاسخ مي‌دهد.
    دوم- مسأله‌ي اختيار طلاق است در دست مردان، چون شرع هدفش محدود بودن امر طلاق است، به علت عاطفي بودن زن، اين حکم، در اختيار مرد گذاشته شده است.
    سوم- مسأله‌ي حجاب، که مخالفين آن بر اين باورند که: 1- حجاب يک ظلم و اجحاف بر زنان است. 2- به علت حجاب، زنان از تربيت و معارف محروم مي‌مانند. 3- حجاب، موجب فساد اخلاق است. به نظر مؤلف اين شبهه از شبهات قبلي بي‌اساس‌تر است؛ «چه آنکه ماده‌ي فساد اخلاق از اختلاط مرد و زن بر خاسته مي‌شود؛ و حجاب اگر يگانه علت قطع ماده‌ي فساد نباشد... از بزرگترين موانع فساد اخلاق به شمار است».
    چهار- حجاب شيوع طلاق است. معترضين به اين عذر که چون مرد پيش از ازدواج زن آينده‌ي خود را نمي‌بيند و در واقع. «ثمن را در ازاء مُثْمن نديده مي‌دهند»، اين است که به جدايي مي‌انجامد. مؤلف اين اشکال را با دلايل زير نمي‌پذيرد: 1- در شرع مطهر اسلام، مردي که خواستار زني است، حق دارد پيش از عقد او را ببيند. 2- بي‌حجابي خود، موجب شيوع فحشاء و فجور است و آن يکي از عوامل طلاق مي‌باشد؛ چه مي‌بايست که در آمريکا و اروپا مسأله‌ي به نام طلاق وجود نداشته باشد. آنگاه مؤلف با اشاره به آمارهاي منتشر شده در امريکا و اروپا، و با درس گرفتن از وضعيت آنان، گمان نمي‌کند هيچ شخص منصفي راضي شود که «خامه‌ي خود را در اطراف بي‌پردگي دوشيزگان ايران حرکت دهد، و به مصايبي که ملل قويه، از عالم بي‌حجابي دچار شده‌اند» جامعه‌ي ايراني نيز بدان مبتلا شود.
    در خاتمه، عقيده‌ي شخصي مؤلف آن است که «عفت و پرهيزکاري از فحشاء و محترم داشتن ناموس از خصايص زنان است، ولي آنچه اين پرده را مي‌درد، شهوت بي‌پايان مردان است».
    حجاب، نگهبان عصمت و بهترين حاجب بي‌خانماني، خودکشي، امراض بي‌علاج اخلاق پست، شقاوت ابدي و سقوط مي‌باشد.

    5- صواب الخطاب في اتقان الحجاب، مير محمد هاشم مجتهد مرندي خويي،

    خوي: مطبعه ادب، 1343، 34 ص (چاپ سربي).
    مؤلف پس از استعانت و توفيق از خدا و حمد او؛ و صلوات و سلام بر سيد مرسلين و...؛ بعد از معرفي خود، با نقل حديثي در مورد بدعت‌ها اينکه: «هرگاه بدعت‌ها در ميان شما ظاهر گردد، بايد اظهار کند عالم از شما، علم خود را، و اگر نه بر آن عالم است لعنت خدا و رسول و ملائکه و همه‌ي مردمان».
    سپس نويسنده‌ي رساله، در مورد مقالات چاپ شده در جريده «نامه‌ي فرنگستان »، درباره‌ي زن و مسأله‌ي حجاب در مقام پاسخ‌گويي بر آمده است «تا به واسطه‌ي آن بر عموم مسلمين حجت تمام شود».
    مبحث اصلي رساله، با آيات قرآني (اسرا/17/32؛ نور/24/30، 31، 60؛ احزاب/33/33، 53، 59)، و ترجمه‌ي تحت‌اللفظ و شرح آنها همراه با روايات مربوطه با استناد به منابع معتبر مانند: منهج‌الصادقين، مجمع‌البيان، تفسير صافي و... تشکيل شده است.
    در خاتمه، از ديدگاه مؤلف، انکار حکم حجاب، مخالفت با خدا و رسول او و ائمه‌ي هدي مي‌باشد.

    6- رساله رد کشف حجاب و وجوب به حکم عقل و تصريحات کتاب‌الله و سنت نبوي. آقا سيد اسدالله مجتهد ميرسلامي الخارقاني [خرقاني].

    تهران: [بي‌نا]، 1351 هـ ق، 55 ص (چاپ سربي).
    رساله‌ي فوق در سال 1335 هـ ق نوشته شده است و در شعبان 1351 هـ ق/ آذر 1312 هـ ش، دو سال قبل از کشف حجاب (17 دي 1314)، طبع گرديده است.
    مؤلف پس از حمد ذات اقدس يگانه و صلوات بر سيد انبياء و اولاد طاهرين و اصحاب راسخين او، مسأله‌ي حجاب را از «جهات شرعيه و عقليه و سياسيه»، به قدر مقدور، در چند فصل تبيين نموده است.
    فصل اوّل در ادله‌ي شرعيه در خصوص احتجاب و استتار زن‌ها، که شامل دو باب مي‌باشد.
    باب اوّل، شامل آيات مبارکه‌ي قرآن (احزاب/33/53، 57- 61؛ نور/24/30، 31، 60)، که معني لغات، ترجمه و شرح آيات و شأن نزول آنها بيان شده است.
    باب دوم در بيان اخباري گه دلالت بر تحجّب زن مي‌کند، در اين باب روايات حجاب به نقل از حضرت اميرالمؤمنين و حضرت امام صادق (ع) مورد بحث قرار گرفته است.
    فصل دوم سيره‌ي عمليه‌ي قطعيه، در اين فصل از طوايف مسلمانان مثل: هندي‌ها، ترکستاني‌ها و... نام برده شده است و اينکه در «امور عاديه» و نيز در «امور عِرْقيه» با هم ديگر اختلاف دارند «ولي در نماز پنج‌گانه و صوم رمضان و حج، با هم اتفاق دارند. اتفاق در اين احکام دليل قطعي است که اينها تلقي از يک مبدأ شده که شرع باشد». در ادامه مؤلف مي‌افزايد: «همچنين همه‌ي فِرق اتفاق دارند در احتجاب مخدرات و محترمات؛ لکن به اشکال مختلفه. اين تطابق، انحصار به عصر ما ندارد». سپس به زنان مشهور و حکمران تاريخ اسلام و ايران اشاره شده است. و نيز اينکه تمام زنان انصار و مهاجر، پس از نزول آيات حجاب، متفقاً محتجب گشته‌اند.
    فصل سوم در حکمت [حجاب]، اينکه غرض انبياء سدّ باب دهريت و وثنيت وصون طرق فساد بوده؛ ولي در قوانين دولت‌ها، تحت عنوان حريّت نوع بشر، عقايد دهريه و طبيعه‌ي آزاد گرديده است (حريّت حيوانيه).
    در بخش ديگري از رساله، مؤلف به اعتراض سياسي کساني که وضع ايران را با بعضي از دول غيراسلامي از لحاظ تمدن و تعالي در رشته‌ي صنايع و تمدن و ثروت مورد مقايسه قرار مي‌دهند، در مقام پاسخ‌گويي برآمده است: «نه آنکه بي‌حجابي زن‌ها اسباب ترقي و تکامل آن دولت شد. مثلاً اسباب ترقي دولت، استخراج معادن و توسعه‌ي فلاحت و بسط سک الحديد و ايجاد کارخانجات است».
    مؤلف کشف حجاب زنان را بهانه‌اي مي‌داند که عده‌اي مي‌خواهند به اسلام حمله نمايند. «هزار سال متجاوز است که ملل ديگر در تخريب اسلام کوشش بليغ کردند و نايل نشدند؛ ولي در اين پانزده سال دوره‌ي تجدد، همان غرض هزار ساله‌ي عادي اسلام به دست مسلمان نماهاي عصر ما جاري شده و مي‌شود». مؤلف به دو نوع عقيده‌ي ثابت در ميان انسان‌ها اشاره مي‌کند:
    1- عقايد ديانت (الهي).
    2- عقايد دهريّه.
    که به طور مشروح به بيان آنها پرداخته و عواقب عقايد دهريّه را در جوامع غربي يادآور شده، در ضمن مقايسه‌اي نيز با حيوانات در اين مورد داشته است.
    مؤلف آزادي را به دو نوع تقسيم مي‌کند: 1- حريّت حقوقي. 2- حريّت ديني.
    وي مراد و مقصود حاميان آزادي زنان را در يکي از چند امر زير مي‌داند:
    اوّل- بي‌حجابي زنان مسلمان مانند زنان ساير ملل.
    دويم- کار کردن زنان آنان مانند زنان ساير ملل.
    سيوم- تربيت زنان مسلمان.
    چهارم- حريّت تامّه‌ي زنان، همانند بعضي از ملل متمدّنه.
    مؤلف رساله پس از جواب‌گويي به موارد اوّل و دوم، ضمن تأمل در مورد سوم، آن را «حلاّ و نقصا»، ايراد جالب شمرده است. «حلا» از اين جهت که در ميان زنان مسلمان، زنان شاعره، اديبه و کاتبه خيلي بوده است که شرح حال بسياري از آنان در کتاب «خيرات حسان» آورده شده است. امّا اگر «تعميم تعليمات» باشد، مطلوب بلکه لازم است و هيچ‌گونه منافاتي با رفع حجاب ندارد. و اگر منظور اعتراض‌کنندگان حمله بر ديانت و قوميّت نبود، مي‌بايست که «تعليمات عمومي نسوان را عنوان نمايند نه کلمه‌ي حريّت را».
    و امّا «نقضا»، هر چند ماديون اهميت شرکت زنان را در اجتماع روشن نمايند و مورد قبول هم واقع شود باز «مقدم بودن آنها را بر مردها احدي نمي‌تواند ادعا و ثابت کند». هر ايراني خود مي‌داند که تربيت رجال عموماً مقدم بر تربيت زنان آنهاست «بالضروره» اگر مرد هر خانواده تربيت شد، به تبع زن آن خانواده نيز تربيت خواهد شد.
    غرض از آزادي زنان بهانه‌اي است براي:
    1- هتک ناموس اسلام.
    2- نشر دين جديد اسلامي.
    3- التذاذ حيواني و تمتّع از عفايف مسلمانان.
    4- توليد و تکثير ولدا لزنا در مملکت اسلامي.

    7- رساله حجابيّه. شيخ فياض الدين زنجاني، به کوشش رضا استادي،

    چاپ شده در: بيست مقاله، قم: انتشارات اسلامي، 1374، صص 60- 78 (پيش از آن به سال 1357 هـ ق، چاپ سنگي شده بود).
    مؤلف در مقدمه‌ي رساله براي «حصول بصيرت» مطالعه‌کنندگان، به مقوله‌ي معجزه مي‌پردازد و آن را به عامه و خاصه تقسيم مي‌نمايد.
    معجزه‌ي عامه، آن است که معجزه از سحر و شعبده، براي عامه‌ي مردم، قابل تمييز باشد. مثل: زنده نمودن مردگان، شق‌القمر، يد بيضا و...، که اينها «از قوه‌ي بشريه‌ي صرفه خارج، و مستند به اعجاز بوده است. و صاحبان آنها هم نبي بوده‌اند». و همه‌ي انبيا را شامل مي‌شده است.

    پی نوشتها :

    1- ارومي فخرالاسلام، محمدصادق. وجوب نقاب و حرمت. تهران: ميرزا علي اصغر، 1329 هـ ق. (چاپ سنگي).
    2- بلاذي بوشهري بهبهاني، عبدالله. سُدول الجلباب في وجوب الحجاب. شيراز: سپهر مطلع محمدي، 1330 هـ ق. (چاپ سنگي).
    3- حائري مازندراني، محمدحسن بن فضل‌الله. حجاب يا پرده‌ي دوشيزگان: مجموعه‌ايست فسلفي، اجتماعي، اقتصادي، عمراني. تهران: کتابخانه‌ي شرق، 1343 هـ ق.
    4- رساله‌ي شريفه‌ي لزوم حجاب. خراسان: [بي‌تا]، 1332 هـ ق. (چاپ سنگي).
    5- زنجاني، فياض‌الدين. رساله‌ي حجابيه. به کوشش رضا استادي در بيست مقاله، قم: انتشارات اسلامي، 1374.
    6- مدرس طهراني، محمدعلي. تأکيد حجاب نسوان به حکم آيات قرآن. تهران: مطبعه‌ي مروي، [بي‌تا].
    7- مرندي خويي، محمدهاشم. صواب الخطاب في اتقان الحجاب. خوي: مطبعه ادب، 1343.
    8- مير سلامي خارقاني [خرقاني]، اسدالله. ردّ کشف حجاب و وجوب حجاب به حکم عقل و تصريحات کتاب‌الله و سنت نبوي. تهران: [بي‌نا]، 1341 هـ ق.

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي کشف حجاب در دوره رضاشاه

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي کشف حجاب در دوره رضاشاه

    چکيده: آغاز رسمي کشف حجاب در 17 دي ماه 1314 شمسي به عنوان يک واقعه مهم در تاريخ معاصر کشور محسوب مي¬شود. تاکنون در اندک پژوهش¬هاي انجام شده، برخي ابعاد و زواياي اين واقعه مورد بررسي قرار گرفته است، ولي درباره پيامدهاي اجتماعي و به خصوص اقتصادي آن پژوهش مستقلي صورت نگرفته است. اين نوشتار بر آن است که با استناد به حجم انبوه اسناد منتشر شده، اين ابعاد از واقعه کشف حجاب را مورد بازکاوي قرار دهد.
    چنين به نظر مي¬رسد که لباس مردمان هر کشور معرف هويت و فرهنگ آن کشور است. در کشوري مثل ايران که دين در تمام ابعاد زندگي مردم حضور و نمود دارد و جانمايه فرهنگ را نيز تشکيل مي¬دهد، لباس و نوع پوشش نيز از اين مؤلفه تأثير عميقي مي¬پذيرد. از اين رو صيانت از اين ارزش و هنجار اجتماعي داراي بعد ملي و ديني است. مقاومت توده¬ها در قبال تغيير پوشش در دوره رضا شاه بيانگر تعميق اين هنجار در جامعه و تقيدات مردم به سنن ملي و مذهبي مي¬باشد.
    رضاشاه در جريان مدرن سازي کشور، در صدد برآمد اين حوزه از فرهنگ و سنت جامعه را نيز متحول سازد. او تصور مي¬کرد که با تغيير پوشش مي¬تواند گامي اساسي در راه تجددگرايي مردم ايران بردارد و در همين راستا به موازات برخي اقدامات ديگر نظير تأسيس نهادها و مراکز نوين و مقابله با سنت¬ها، دستور داد که تغييراتي نيز در پوشش مردم صورت گيرد.
    در مرحله اول قانون اجباري شدن لباس متحدالشکل به تاريخ ششم دي ماه 1307 در مجلس شوراي ملي ه تصويب رسيد. بر اساس اين قانون پوشيدن لباس¬هاي يکدست براي کارکنان دولتي و به خصوص کلاه پهلوي (لبه دار) اجباري و همچنين استفاده عبا و عمامه از سوي روحانيون – به جز برخي موارد استثنايي – ممنوع اعلام شد. البته برخي گزارش¬ها از اجراي رسمي اين قانون در ميان مستخدمين ادارات از يک سال پيش از آن نيز خبر مي¬دهد، ولي تعميم اين برنامه در مباني مردم در پي سفر چهل روزه شاه به ترکيه در خرداد و تيرماه 1313 و ديدن کشف حجاب در آن کشور در دستور کار هيأت حاکمه قرار گرفت.
    دستورالعمل مربوطه حاکي است که در اين مرحله مردان موظف به پوشيدن يک دست کت و شلوار يکدست و گذاشتن کلاه شاپو (مشهور به اسامي ديگر نظير کلاه کلني، کلاه تمام لبه، بين المللي) بر سر و زنان نيز کشف حجاب نموده و به جاي چارقد، با کلاه زنانه در انظار عمومي ظاهر شوند.
    پرواضح است که چنين تغييراتي در پوشش، در گام نخست تناسبي با توليدات داخلي البسه وطني نداشت و لازم مي¬نمود که خارج از کشور وارد شود. از همين منظر مي¬توان به پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي کشف حجاب نگريست. بررسي اسناد نشان مي¬دهد که متوليان اين برنامه در آغاز راه، از بسياري از ابعاد و پيامدهاي آن غافل بودند. صدور دستورالعمل¬هاي متناقض براي حل برخي معضلات مبتلا به مؤيد اين نظر است.
    با اين مقدمه دو پيامد اقتصادي و اجتماعي کشف حجاب به شرح ذيل مورد بازکاوي قرار مي¬گيرد:

    1 – پيامدهاي اقتصادي:

    مهمترين پيامد کشف حجاب، تعطيلي بسياري از مشاغل مرتبط با تهيه و توليد کالاهاي وطني بود. اين خطر يک بار ديگر نيز پيش از آن در سال 1305 شمسي، اقتصاد کشور را تهديد کرده بود. در آن سال در پي واردات حجم عظيمي از کالاهاي روسي از شوروي، سران اصناف به تکاپو افتاده، با صدور اعلاميه¬ها و ايجاد تشکلهايي در شهرستان¬ها، در صدد مقابله با اين بحران برآمدند.
    آنان در قالب تشکل¬هايي نظير: «نهضت اقتصاد خراساني» ، «نهضت اقتصاد رشت»، «نهضت اقتصاد قزوين» وعناوين ديگر به روحانيون که متحد سنتي آنها در اين زمينه بودند روي آورند؛ چنان¬چه در پي پخش قطعنامه يکي از جلسات «اتحاديه اصناف اصفهان» تحت عنوان «وطن در خطر است» که راجع به امتعه وطني و مضرات ورود امتعه خارجي، در 22 آذرماه 1305 صادر گرديد، بلافاصله از سوي آيت الله حاج آقا نورالله اصفهاني، لايحه¬اي به عنوان اتحاديه اصناف شرف صدور يافت که حاوي نکات عاليه و حقايق اسلاميه بود. ايشان با صدور بيانيه¬اي تحت عنوان «اسلام در خطر است» بر نهضت ملي اقتصادي اصناف مشروعيت ديني بخشيدند و عموم را به حمايت از آنان فراخوانده و در پايان آن ابراز اميدواري کردند:
    « امتعه داخله رواج و احتياجات از خارجه بالمره مقطوع و ثروت مملکت زياد و شوکت و اقتدار و عزت اسلام و مسلمين فوق العاده بشود و توازن صادرات و واردات ايران کاملاً بشود...».(1)
    ايجاد تشکل¬هاي صنفي و انجام تبليغات و اعتراضات مذکور، بيانگر رشد آگاهي سياسي و اهتمام صنفي به دفاع از موضع اقتصادي و اجتماعي مي¬باشد؛ چنان¬چه در يکي دو سال بعد از آن نيز در پي رسميت کلاه پهلوي، چنين اعتراضاتي صورت گرفت. به طور مثال پس از انحصار بازار کلاه کرمانشاه به دست چهار تن از تجار بزرگ و کسادي کار کلا¬دوزان، آنان در 29 شهريور 1306 در بيانيه¬اي با عنوان «بدبختان جماعت کلاه¬مال¬هاي دارالدوله» اعتراض خود را به مقام رئيس الوزراء چنين ابراز داشتند:
    «مقام منيع رفيع رياست محترم کابينه وزراء (دامت عظمته)
    تضرعاً به عرض مي¬رساند: قريب صد نفر ما بدبختان اصناف کلاه¬مال از ميان رفته و به شام شب محتاج گرديده، به واسطه ضديت سه چهار نفر که کلاه از خارج وارد مي¬کنند و ما بيچارگان در فشار و پريشاني گرفتار گرديده؛ اولاً در کرمانشاه کارخانه دارند و به علاوه از خارج هم کلاه وارد مي¬کنند و چاکران با نهايت سختي و ضعف و پريشاني از نظاميان و غيره و ادارجات، لقمه ناني تحصيل مي¬نموديم و الحال که از طرف دولت حکم شده که ادارجات و عموم مستضعفين کلاه پارچه¬اي بگذارند، چاکران مأيوس ونااميد و کسب ديگر هم بلد نيستيم و راه چاره مسدود، سواي آستان مقدس استدعا داريم که حکمي صادر شود، حضراتي که کلاه وارد
    مي¬کنند يا کارخانه داشته باشند – کلاه وارد نکنند – يا کلاه وارد کنند، کارخانه نداشته باشند. آنقدر باشد که ما بيچارگان عيادت خود نگذاريم و فرار به دولت خارجه هم شويم.
    آدرس: دکان استاد صفرخان، نماينده کلاه¬مال¬هاي دارالدوله» (2)
    در همين راستا مخبرالسلطنه هدايت، يکي از کارگزاران نظام حاکم و از منتقدان کشف حجاب در خاطرات خود به نکته¬اي اشاره کرده است که از تسهيلات ارائه شده از سوي دولت براي واردات کلاه حکايت مي¬کند. او مي¬نويسد:
    «در اواخر دوره رياست الوزرايي¬اش ]16/3/1306 الي 22/6/1312[ در يکي از جلسات هيأت دولت که بحث پيرامون محدوديت اقلام صادراتي و وارداتي بود. تيمورتاش ]وزير مقتدر دربار رضاشاه[ کلاه زنانه را داخل امتعه مجاز ]واردات[ کرد و گفت لازم مي¬شود». (3)
    يکي از مفاد اصلي قانون متحدالشکل کردن لباس، ماده مربوط به ممنوعيت استفاده از عبا و عمامه از سوي روحانيون بود. بر اساس ماده دوم اين قانون، فقط طبقات هشتگانه ]علما[ ذيل از مقررات اين قانون مستثني بودند:
    1- از مجتهدين مجاز از مراجع تقليد مسلم که اشتغال به امور روحاني داشته باشند.
    2- مراجع امور شرعيه دهاتو قصبات پس از برآمدن از عهده امتحان معينه.
    3 – مفتيان اهل سنت و جماعت که از طرف دو نفر از مفتيان مسلم اهل سنت اجازه فتوا داشته باشند.
    4 – پيشنمازان داراي محراب.
    5 – محدثين که از طرف دو نفر مجتهدين مجاز اجازه روايت داشته باشند.
    6 – طلاب و مشتغلين به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآيند.
    7 – مدرسين فقه و اصول و قسمت الهي.
    8 – روحانيون ايرانيان غيرمسلم(4)
    از جمله پيامدهاي اين قانون؛ کاهش کمي روحانيون و از رونق افتادن زي ¬طلبگي بود؛ به گونه¬اي که بنا بر گزارشي در پايان اين دوره، تعداد روحانيون از 5984 نفر به 784 نفر کاهش يافت.(5)
    ناگفته پيداست که اين امر، تهديدي جدي براي شاغلان صنايع تهيه و توليد عبابافي بود. يکي از گزارشات اسنادي حاکي است که صنف عباباف اصفهان در تقاضانامه¬اي به رضاشاه با اعلام اينکه: «.... اين جان نثاران صنف بافنده و ريسنده و کسبه.... در حدود عراق عجم از شهري و بيروني قريب يک کرور خرد و بزرگ از شغل بافندگي و تجارت و کسب عبا زندگاني مي¬کرديم» به اعتراض برآمده و خاطرنشان کرده¬اند: «حال در اين قانون اتحاد شکل؛ اگرچه رسماً عبابافي را منع نکرده¬اند، اما اجازات صريحه نيز در استثناي عبا نداده¬اند» سپس در ادامه پيشنهاد کرده¬اند: « پوشيدن عبا روي لباس متحدالشکل نيز منافي با کلاه و لباس نيست و حافظ و جلوه دهنده آن لباس هم هست که از آلودگي و کهنگي آن البسه را محفوظ مي¬دارد و عموم را هم که محتاج به ستر در نقل حوايج خود هستند، بهتر راغب به پوشيدن لباس متحدالشکل مي¬نمايد» و در پايان درخواست نموده¬اند: «اميد داريم امر اکيد فرماييد به اولياي مجلس تا نظري جديد نموده و ترتيبي بدهند که عبا ممنوع نباشد و با لباس متحدالشکل پوشيده شود» در غير اين صورت: «اگر عبابافي موقوف گردد، تمام اين جماعت کسبه، پريشان و گدا و ارازلشان از شدت فقر به فساد اخلاق مورد توجه و خود و نژادشان ننگ ايراني خواهد شد».
    در جواب اين بيانيه چنين آمده است: «.... براي اعاده مرغوبي امتعه خود پارچه ببافيد که به کار لباس معمول بخورد، وانگهي عبا براي زمستان و حفظ از سرما ممنوع نيست».(6)
    ترديدي نيست که همين اشارات مختص در اين عريضه¬ها، نشان از ايجاد بحراني گسترده دربرخي مشاغل مرتبط با توليد البسه وطني بود. اصناف و مشاغل مربوط به اين نوع توليدات، طي سده¬ها در اين مرز و بوم شکل گرفته و تکامل يافته بود و نسل¬ها از اين خانواده¬ها از طريق اين کسب امرار معاش مي¬کردند که همه آنها به يکباره در معرض نابودي قرار گرفته بود.
    جوابيه عريضه صنف عباباف اصفهان بيانگر بي¬اعتنايي هيأت حاکمه به دغدغه و بحران شغلي اين صنف است. قطعاً بحران¬هايي از اين نوع در ساير نقاط و شهرهاي کشور نيز رخ داد.
    در بررسي توزيع مکاني برخي مشاغل و اصناف به توليد نوع خاصي از لباس، پارچه، کفش و يا کالاهاي ديگر در شهرهاي مختلف بر مي¬خوريم که اين امر بيانگر عموميت يافتن آن توليدي در آن شهر بوده و بالطبع اهالي آن شهر از همين طريق گذران زندگي مي¬کردند. حال در مواجهه با چنين بحران¬هايي، حيات اقتصادي چنين شهرهايي دچار خطر و تهديد جدي مي¬شد. به عنوان نمونه در گزارشات متعددي که در خصوص مقاومت اهالي قائنات در قبال کشف حجاب آمده، به اين نکته درخور توجه اشاره شده است که:
    در شهرهاي عمده اين منطقه از قبيل: قائن، گناباد و بيرجند، شغل اصلي زنان و مردان کرباس¬بافي بوده که از اين راه، نه تنها البسه موردنياز خود را تهيه مي¬کنند، بلکه به مناطق اطراف نيز صادر مي¬نمايند. از اين رو در پي کشف حجاب در اين منطقه و ورود هزاران لباس و پارچه¬هاي خارجي، آنان رونق شغلي خود را از دست داده و حتي بعدها به کلي اين شغل را کنار گذاشتند.(7) که در نيتجه مي¬توان گفت: از جمله علل اصلي مخالفت اهالي آن منطقه، جنبه اقتصادي آن بوده است.
    در پايان اين نکته نيز ناگفته نماند که متعاقب ورود لباس¬هاي خارجي و استفاده از آن به جاي البسه وطني، مي¬بايست بسياري از ملزومات متناسب با آن پوشش از جمله زيورآلات و لوازم آرايش نيز وارد مي¬شد و صد البته که اگر خلق و خوي زنانه و مدپرستي¬هاي معمول را نيز اضافه کنيم، مي¬توان زواياي پنهان ديگري از رواج بازار مصنوعات رنگارنگ خارجي در کشور سخن گفت.
    مخبرالسلطنه اين جنبه از مساله را مورد توجه قرار داده و در خاطراتش مي¬نويسد: «تکلف در لباس به جايي کشيده که عايدات مشروع و حلال هشتاد درصد، وفا به ايفاي مد نمي¬کند. لباس صبح، لباس ظهر، لباس عصر، لباس شب، کفش و جوراب و کلاه همرنگ، دامن... سابق وسمه مي¬کشيدند. سر انگشتان را حنا مي¬بستند و چون پول به خارج نمي¬رفت، وحشيگري بود. حال که مبلغي گزاف به بهاي ماتيک مي¬رود، نشانه ترقي و تمدن است. بگوييم مد هم وسيله انتشار ثروت است؛ در صورتي خواهد بود که از متاع داخله باشد، نه از جنس خارجه و منحصر به ثروتمندان..».(8)

    2 – پيامدهاي اجتماعي:

    اگر پيامدهاي اقتصادي کشف حجاب را امري مقطعي و گذرا تلقي کنيم، بدون ترديد پيامدهاي اجتماعي آن پايدار و گسترده بود. اصولا تحقق کشف حجاب به عنوان پديده به تنهايي نمي¬توانست صورت بگيرد، مگر آنکه با دهها عامل ديگر ملازمت يابد.
    در جامعه¬اي که زنان آن غالباً خانه¬نشين بوده و به ندرت در خيابانها – به جز موارد ضروري – حاضر مي¬شدند، چگونه انتظار مي¬رفت که کشف حجاب به سرعت تعميم يابد؛ مگر اينکه براي حضور اجتماعي آن تدابيري اتخاذ مي¬شد و با ايجاد گردشگاهها، تفريحگاه¬ها، برگزاري جشنها، تاسيس سينماها و مراکز اجراي تئاتر و مواردي از اين قبيل، زمينه¬سازي براي خروج آنان فراهم مي¬شد وحال آنکه چنين امکاناتي به ندرت و آن هم در شهرهاي بزرگ وجود داشت.
    در گزارشي از حاکم بجنورد به والي ايالت خراسان به تاريخ 18/2/1315 ضمن اشاره به اين نکته که: «... چون در اين قبيل نقاط ]شهرها [بازار و خيابان يا محل تفريحگاه معيني نيست که نسوان خودشان مجبور شوند که به عنوان خريد و غيره از منزل خارج شوند، خاطرنشان گرديده: « آنان به ناچار شبانه روز در خانه کما في السابق هستند، و نتيجه گرفته شده است که: «خارج نشدن نسوان از منزل مثل اين است که کشف حجاب نکرده¬اند».(9)
    در تاييد اين مطلب بخشنامه وزارت داخله به کليه وزارتخانه¬ها به تاريخ 15/12/1316 حاکي است: «... در بعضي شهرستانها موضوع رفع حجاب پيشرفت کامل ننموده و اغلب نسوان از خانه¬ها بيرون نمي¬آيند. حتي مامورين دولتي از بيرون آوردن بانوان خودشان خودداري مي¬نمايند». (10)
    عدم خروج زنان از منازل، کسادي بازار پارچه¬فروشي، بزازي و غيره را در پي داشت. زيرا مشتري اصلي اينگونه مغازه¬ها را غالباً زنان تشکيل مي¬دهند. در چنين شرايطي برخي از افراد - به خصوص کليميان – در برخي شهرها در صدد برآمدند با دور¬گردي و فروش پارچه در درب منازل، از اين فرصت بهره¬برداري نمايند. اين اقدام يهوديان موجب اعتراض کسبه سمسار و بزاز اصفهان شد و آنان در نامه اعتراضيه خود به حکومت اصفهان در 26/1/1315 با اعلام اينکه: « اينک اجناس¬ ماها منحصر به چند جور اجناس پشمي و ريسماني شده» خاطر نشان ساختند: « آن را هم حضرات کليمي به وسيله بقچه گردي درب منزلها برده و به قيمت گزاف به فروش مي رسانند و ]از اين طريق[ مانع بيرون آمدن بانوان محترمه شده» سپس يادآوري نمودند: «حال آنکه ماليات و مخارجات فوق العاده به عهده ما بيچارگان خواهد بود». در پايان از حاکم اصفهان درخواست کردند: «مقرر فرمايند که کليمي¬ها و غيره از بقچه¬گرداني در درب منازل و گذرها خودداري نمايند».
    جوابيه حکومت اصفهان حاکي است که چون کسب دورگردي آزاد است نمي¬توان مانع فعاليت کليميان شد، ولي از آنان نيز همچون کسبه ماليات بر عايدات اخذ مي¬شود».(11)
    ساز و کارهاي حل و فصل اين معضلات نشان مي¬دهد که کارگزاران نظام در مواجهه با پيامدهاي غيرقابل پيش¬بيني کشف حجاب، سر در گم شده و از اين راه نيز به سوداگري پرداخته¬اند.
    اما يکي ديگر از پيامدهاي اجتماعي کشف حجاب، افزايش قيمت کالاها و البسه مربوطه بود. اين اصل در علم اقتصاد پذيرفته شده است که هرگاه تقاضا براي کالايي زياد و عرضه آن کم باشد، بلافاصله نرخ آن افزايش مي¬يابد. اين عدم تعادل زماني حل مي¬شود که ميزان عرضه و تقاضا يکسان باشد.
    در ماجراي کشف حجاب نيز که قرار شد در فاصله زماني اندکي لباس و نوع پوشش زنان و مردان تغيير کند، با چنين بحراني مواجه شد. البته برخي صاحبان اين مشاغل نيز که بازار را پررونق ديدند، از عرضه کالاهاي خود اجتناب کرده و با احتکار آنها، درصدد برآمدند تا در آينده آن کالاها را با سود بيشتري به فروش برسانند. دهها گزارش از ايالات و ولايات حاکي از گراني اين لباس¬ها مي¬باشد. از اين رو حکام ايالات، اين امر را يکي از علل تعويق و تاخير در کشف حجاب اهالي شهرها قلمداد مي¬کردند. براي تاييد اين نکته فقط به ارائه دو سه گزارش مربوط به اوايل و اواخر اين دوره اکتفا مي¬شود تا معلوم شود که اين معضل در تمام اين دوره وجود داشت.
    در گزارشي از ايالت خراسان به رياست وزراء در تاريخ 16/10/1314 آمده است: «.... پيدا شدن ]نشدن[ لباسي و پالتو و کلاه به قيمت مناسب موجب تعويق امر ]از طرف[ شرکت کالا مقداري کافي پارچه و پالتوي دوخته و کلاه ارزان قيمت فورا ]به خراسان[ حمل گردد».(12)
    در گزارشي مشابه در فاصله زماني يک ماه بعد، از ايالت کردستان نيز با اعلام اينکه: « در بدو جريان نهضت بانوان کردستان و حاضر نبودن کلاه و لباس زنان به حد کفايت براي عده¬اي از بانوان طبقه سوم» کشف حجاب به تاخير افتاده، پيشنهاد مي¬نمايد: «اجازه داده شود بانوان آنجا با لباس محلي (کردي) ترک چادر نمايند تا به تدريج تهيه کلاه و لباس نموده، هم صورت ساير بانوان شوند» که در جواب عنوان شده: «اگر آنها همان لباس و کلاه کردي محلي خود را نگه دارند، تغيير آن مشکل خواهد شد».(13)
    بررسي اسناد کشف حجاب نشان از وجود چنين گزارش¬هايي از ايالات مختلف در تمام طول دوره حکايت مي¬کند، از جمله در گزارش ديگري مربوط به اواخر مقطع زماني کشف حجاب که به تاريخ 15/1/1322 از فرمانداري سبزوار به شهرباني آن شهر ارسال شده با اعلام اينکه: « اولياي امور در مرکز... از اوضاع اسف¬آوري که در شهرستان¬ها چون: شيرازه اوراق، نيروي استعداد مالي هر فردي از افراد رو به انحطاط گذاشته است بي¬اطلاع مي¬باشند» به افزايش سرسام¬آور قيمت¬ها اشاره کرده و مي¬افزايد: « آيا ]مردم[ با فاقد بودن تمام وسايل صوري و معنوي که چيت متري از سي شاهي به چهل ريال و جوراب متوسط جفتي از دو ريال به بيست و پنج ريال و کفش از سي ريال به ششصد ريال و بلکه خيلي بالاتر ترقي يافته است، خواهند توانست بدون پيچيدن چادر نماز به خود... ستر عورت نموده¬، بيرون بيايند».(14) صراحت بيان گفتار اين سند به خوبي هم بيانگر فاجعه¬آميز بودن بحران گراني قيمتي بوده و هم فضاي آزادي بيان و قلم بعد از سقوط ديکتاتوري شاه را نشان مي¬دهد. شايد اگر چنين فضايي در دوره کشف حجاب هم وجود داشت، گزارش¬هاي بيشماري از ايالات در خصوص عمق اين معضل نوشته و ارسال مي¬شد.
    اما چه تدابيري براي حل اين بحران اتخاذ گرديد؟ اسناد متعددي حاکي از تلاشهاي ناکام کارگزاران نظام براي تثبيت قيمتها مي¬باشد. درگزارشي از اداره کل شهرباني به رياست وزرا خاطرنشان گرديده: « در اين موقع که عموم اهالي براي رفع حجاب به خريداري پارچه و کفش و کلاه احتياج دارند، طبق راپورت¬هاي واصله فروشندگان اجناس از موقع استفاده نموده و در فروش پارچه به قيمت عادله قناعت نمي¬کنند واز اين طريق يک تحميل فوق العاده به مردم مي¬شود» سپس درخواست نموده: « مستدعي است براي جلوگيري از اين گونه اجحافات و تسهيل اساس رفع حجاب، نسبت به قيمت پارچه و اشياء مورد احتياج عمومي امر به اقدام فرمايند». (15)
    از اقدامات صورت گرفته در ادامه اين گزارش چنين برمي¬آيد که: کميسيوني به عضويت نمايندگان اداره تجارت و اداره شهرباني در بلديه ]شهرداري[ تشکيل و تصميماتي به اين شرح اخذ نموده¬اند: « بزازها و کلاه ¬فروش¬ها بيش از يک ده منفعت نبرند...]و کسبه[ روي اجناس خودشان اتيکت چسبانيد که قيمت ثابت و معين نمايند».(16) که در اعلاني اين تصميم به شرح ذيل به اطلاع عموم رسيده است:
    « .... کليه فروشندگان پارچه فاستوني، کفش، دستکش زنانه و انواع پوست وغيره موظفند که براي تمام اجناس و اشياء فوق که به مصرف فروش مي¬رسانند، طبق قيمتي که با حضور نماينده شهرباني و بلديه.... تعيين و امضاء نموده¬اند اتيکت (ورقه مشخص) روي آنها الصاق نمايند».(17)
    گزارشهاي بعدي نشان مي¬دهد اتخاذ اين تدابير سودي نبخشيده و دو سال بعد در 14/1/1316 تصميم گرفته شد که در گمرک¬خانه با حضور نمايندگان ادارات تجارت و شهرداري و گمرک کميسيوني داير و کليه اجناس وارده به منظور تجارت و فروش را پس از انجام تشريفات گمرکي و قبل از خروج از گمرک به قيمت تمام شده با رعايت منافعي که براي هر جنس منظور مي¬شود، اتيکت نمايند که در هر نقطه و محل، از آن قرار به مصرف فروش برسد» اما اداره کل تجارت با تشکيل کميسيون مذکور به دليل هزينه¬هاي زياد اعزام نمايندگان به گمرک¬خانه¬ها در سرحدات مخالفت ورزيده و خاطرنشان کرده: «... بهترين طريق جلوگيري از گران¬فروشي، تجسس علل آن است و مسلم است پس از معلوم شدن علت، همين که به رفع آنها مبادرت شد، گرانفروشي به خودي خود موقوف مي¬شود».(18)
    در ادامه از بررسي ساير اسناد و گزارش¬ها در اين خصوص چنين برمي¬آيد که تنها نرخ اجناس و کالاهاي وارداتي کاهش نيافت، بلکه با شروع جنگ جهاني دوم، قيمتها بيش از پيش افزايش يافت؛ به طوري که شهرداري تهران با صدور اعلانيه¬اي در 14/6/1318 اعلام کرد: « نظريه آنکه بعضي از دوافروشان و آهن فروشان و پارچه فروشان و به طور کلي اغلب فروشندگان کالاهاي خارجي در اين دو سه روز که نايره جنگ در اروپا مشتعل شده، در مقام سوء استفاده برآمده و علاوه بر آنکه قسمت مهم اجناس خود را در انبارها و منازل خود احتکار کرده» هشدار مي¬دهد: « اگر يک هفته بدين منوال ]افزايش روز به روز قيمتها[ بگذرد به کلي وضعيت زندگاني مردم مختل و براي مردم و اولياي امور... زحمت توليد خواهد کرد» سپس در ادامه با اعلام اتخاذ چهار تصميم: منع احتکار اجناس، بازگشت قيمتها به پيش از آغاز جنگ، تعيين قيمتها بر اساس راي کميسيون نرخ و اعزام بازرس براي نظارت بر نرخها و مجازات متخلفين، در صدد حل بحران برآمده است. (19)
    گفتني است که راه حل نهايي براي حل اين معضل - بر اساس دهها سند - يکي پرداخت مساعده به کارکنان دولت و ديگري واگذاري رايگان لباس و به خصوص کلاه به قشر مستضعف بود؛ چنانچه در يک اعلان از حکومت بسطام و شاهرود آمده است: « براي اطلاع عموم: يکصد عدد کلاه از جرايم، خريداري شده در بلديه حاضر است، اشخاص بي¬بضاعت که قادر به تهيه لباس نيستند به اداره نظميه يا بلديه مراجعه نمايند، به آنها کلاه مجاني داده شود».(20)
    به اين ترتيب به نظر مي¬رسد که اين تنها قشر مستضعف دوره رضاشاه بود که از کشف حجاب به نوايي رسيده است.
    نکته در خور توجه ديگر، عدم آشنايي خياط¬هاي شهرستان¬ها با مد و طرح و بعضاً نوع پوشش¬هاي مربوط به کشف حجاب بود. به تعبير ديگر آنان هيچگونه آموزشي جهت فراگيري طرح¬ها و دوخت اين نوع البسه فرانگرفتند؛ چنانچه در گزارش از حکومت ساوه و زرند با اشاره به اينکه: « ساوه به واسطه کنار بودن، فاقد خيلي چيزها است من جمله کلاه¬دوزمعمولي هم ندارد و کلاه اهالي نمدي است» خاطر نشان مي¬کند: « به علاوه خياطي که متناسب ]طرح[ بتواند بدوزد نيست».(21)
    گزارش¬هاي مشابه و عجيب ديگري از شيراز حاکي است: « در شهر شيراز، سلماني و کلاه¬دوز زنانه ابداً يافت نمي¬شود». سپس درخواست شده: « از تهران عده¬اي از صنف¬هاي مزبور را براي اعزام به شيراز معين و انتخاب کنند».(22)
    اما حکومت کاشمر براي حل اين معضل در گزارشي با اعلام اينکه: «چون در محل، کلاه ارزان قيمت يافت نمي¬شود و زنان ناگزير از استعمال چارقد مي¬باشند» خاطرنشان نموده: « براي رفع اين بهانه، کلاه¬مال¬ها را احضار و دستور و نمونه داده شد که از نمد، کلاه تهيه کنند و همين طور به خياط¬ها دستور داده شد که از نمد کلاه تهيه کنند... و در کلاه، تاي ساده (لبه) بدوزند.(23)
    يک بعد ديگر اجتماعي کشف حجاب - بر اساس اسناد - ترفند مذبوحانه¬اي بود که کارگزاران نظام با توسل به آن در صدد برآمدند زنان چادري را در محذورات اخلاقي و اجتماعي قرار دهند. بر اساس اين توطئه طي صدور بخشنامه¬اي به حکام ايالات و ولايات دستور داده شده که اجازه دهند تنها زنان بدکاره و فاحشه حق استفاده از چادر را داشته باشند تا در جامعه عامل تميز زنان فاحشه از ديگران، چادري بودن آنان باشد. چنانچه در دستور العملي از سرپاس مختاري – کفيل اداره کل شهرباني – در 8/11/1314 آمده است: « در ضمن، دستورات و تعليمات صادره راجع به رفع حجاب، زن¬هاي معروفه حق ندارند خود را در داخل در مجامع نسوان و خانواده¬هاي نجيب نموده و در صورت رفع حجاب ]از کشف حجاب آنان[ جلوگيري به عمل مي¬آيد». (24)
    چنين به نظر مي¬رسد اين اقدام در پي بخشنامه وزارت داخله در 27/9/1314 به عمل آمد؛ چنانکه در بخشي از آن اشاره شده است: «... از دخول بعضي عناصر بد و زن¬هاي بدسابقه در اين قبيل مجامع ]جشن کشف حجاب[ بايد ممانعت شود و حتي اگر فواحش به کشف حجاب اقدام نمايند، بايد قوياً جلوگيري شود که صدمه به اين مقصود نزند».(25)
    اما عليرغم اعمال همه اين راهکارها، اسناد بيشماري حاکي از ناکامي هيأت حاکمه از نيل به مقصود خود موجود مي¬باشد. صرف نظر از مخالفت¬هاي روحانيون و از جمله قيام مسجد گوهرشاد – که در آثار متعددي مورد اشاره قرار گرفته است – در اينجا به زواياي اجتماعي اين ناکامي پرداخته مي¬شود.

    پی نوشتها :

    1 – اسنادي از انجمن¬هاي بلدي، تجار و اصناف (1320 – 1300 هـ ش) جلد اول، تهيه و تنظيم: معاونت خدمات و اطلاع رساني دفتر رئيس جمهور، به کوشش رضا مختاري اصفهاني، تهران، وزرات فرهنگ و ارشاداسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، 1380، سند شماره 39، 1/39، 2/39 و 40 صص 158 – 163.
    2 – همان، سند شماره 56، ص 233.
    3 – مهديقلي خان (مخبر السلطنه) هدايت، خاطرات و خطرات: گوشه¬اي از تاريخ شش پادشاه و گوشه¬اي از دوره زندگي من، چاپ دوم، انتشارات زوار، تهران، 1344 ، ص 5192.
    4 – تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، تهران، 1378، سند شماره 2، صص 10 – 11.
    5 – م.س. ايوانف، تاريخ نوين ايران، با مقدمه احسان طبري (فاقد ساير مشخصات)، ص 87.
    6 – اسنادي از انجمن¬هاي بلدي تجار و اصناف، ج1، پيشين، سند شماره 95 و 1/95، صص 359 – 361.
    7 – تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 64 و 190 – 192، صص 167 و 384 – 386.
    8 – خاطرات و خطرات، پيشين، ص 383.
    9 – خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب (1322 – 1313): به کوشش مديريت پژوهش و انتشارات و آموزش سازمان اسناد ملي ايران، تهران، 1371، سند شماره 168، ص 97.
    10 – تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، ص 408 ، همچنين خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، صص 25 – 26.
    11 – اسنادي از انجمن¬هاي بلدي تجار و اصناف، ج 2، پيشين، سند شماره 220 و 2/220 و 228 ، صص 722 – 740.
    12 – علي صالحي، چگونگي پيدايش کشف حجاب در عصر رضاخان (مقاله)، از مجموعه مقالات همايش اسناد و تاريخ معاصر ايران، مرکز بررسي اسناد تاريخي، آذر 1381، ص 91 (ضمناً اسناد اين مقاله¬ها فاقد شماره مي¬باشند).
    13 – همان، ص 92.و
    14 – خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، سند شماره 197، ص 113.
    15 – اسنادي از انجمن¬هاي بلدي تجار و اصناف، ج 2، پيشين، سند شماره 5/214، صص 702 – 703.
    16 - همان، اسناد شماره 5/214و 6/214، صص 703 – 704.
    17 – براي عين متن اعلان توزيع شده مذکور در گرگان رک: تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، ص 528.
    18 – اسنادي از انجمن¬هاي بلدي تجار و اصناف، ج 2، پيشين، اسناد شماره 238 – 3/238، صص 766 – 769.
    19 – همان، سند شماره 253، صص 819- 820.
    20 – تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 6، ص 36.
    21 – حکايت کشف حجاب، تدوين:مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، تهران، مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، 1380، سند شماره 2، ص 114.
    22 – خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، اسناد شماره 369 – 366، صص 207 – 208.
    23 – مهين نوري، مروري بر کودتاي سپاه و تاريخچه کشف حجاب، تهران، مهين نوري، 1378، سند شماره 124، صص 118 – 119. (گفتني است که شماره¬گذاري اسناد اين کتاب به ترتيب نبوده، بلکه بر اساس تصويربرداري از اسناد ساير کتب و به طور پراکنده در لابلاي صفحات آمده است).
    24 – تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 89، ص 221.
    25 – چگونگي پيدايش کشف حجاب در عصر رضاخان (مقاله 1، پيشين، ص 98. (ضمنا عين متن بخشنامه در اين صفحه درج شده است).
    26 – همان، ص 95.
    27 – خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، سند شماره 27، ص 18.
    28 – تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 183، ص 367.
    29 – خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب، پيشين، سند شماره 164، ص 95.
    30 – همان، سند شماره 357، ص 201.
    31 – حاصل چهل سال خدمت، خاطرات سپهبد بازنشسته فريدون سنجر، صص 42 – 43، به نقل از: تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، ص 229.
    32 – تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، پيشين، سند شماره 359، ص 202.
    33 – همان، سند شماره 161، صص 337 – 338.

    پژوهشگر: رحيم روحبخش
    منبع: کتابخانه تخصصي تاريخ اسلام و ايران

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    آینده وضعیت حجاب به روایت پناهیان

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    آینده وضعیت حجاب به روایت پناهیان

    اولا حجاب پيچيدگي ها و ظرافت هايي دارد که بيشتر از کلام بايد از هنر براي تبيين آن استفاده کرد. فيلم هاي خارجي اي وجود دارد که حجاب را خيلي بهتر از ما به تصوير کشيده اند. و امروزه ما ابزار فرهنگي خوبي داريم و بايد از آن ها استفاده کنيم و بار را به دوش کلام و خطابه نياندازيم که تقسيم کاري غير منطقي است. ثانيا بسياري از اوقات پرداختن مستقيم به بحث حجاب مانند اين است که از وسط بحث شروع کرده باشيم و انسان عاقل هيچگاه از وسط بحث شروع نمي کند. حجاب به سهولت قابل توسعه است ولي بايد از خانواده و بحث هاي مربوط به روابط و عواطف و ضوابط خانواده‌گي شروع کنيم.
    حجةالاسلام عليرضا پناهيان يکي از وعاظي است که توانسته با تکيه بر ادبيات و نگاه متفاوتش، ارتباط خوبي با جوانان برقرار کند و در مدت نزديک به 15 سال فعاليت تبليغي جوانان زيادي را به مجالس وعظ و خطابه بکشاند. پناهيان با حضور مؤثر خود در دانشگاه ها توانسته به جوانان زيادي جنبش و جوش تعمق ديني را منتقل کند که اين امر او را به يک روحاني مشهور در تبليغ مفاهيم ديني تبديل کرده است. با او درباره طرح امنيت اجتماعي، مسأله حجاب و مسأله ارتباط جوانان و روحانيت و ... به گفت و گو نشسته ايم که مي خوانيد:

    اگر شما مسئول نيروي انتظامي بوديد چگونه طرح امنيت اجتماعي به خصوص در بخش مبارزه با بد حجابي را اجرا مي کرديد؟

    به طور مطلق نمي توان در مورد اين شيوه از عملکرد نيروي انتظامي در برخورد با مسائل اجتماعي صحبت کرد. معتقدم که وجود قوه قهريه در جامعه لازم است و فلسفه وجود آن هم بکار گرفته شدن آن در برخي موارد است اما اينکه آيا حرکت نيروي انتظامي بعد از کار فرهنگي صورت گرفته است يا خير مسأله ديگري است. بسيار روشن است که چنين اتفاقي رخ نداده و کار فرهنگي مناسبي در اين زمينه انجام نشده است. بسياري از سازمان ها و نهادهاي فرهنگي که در اين باره مسئوليت دارند بايد پاسخگو باشند. بنده معتقدم بايد يک بررسي اجتماعي دقيق از ريشه اين بزه هاي اجتماعي صورت بگيرد و حداقل به ريشه ها هم، هم عرض سرشاخه ها پرداخته شود.

    به نظر مي رسد در بسياري از موارد جواناني که توسط نيروي انتظامي در طرح امنيت اجتماعي به خاطر حجاب مورد بازخواست قرار مي گيرند. رفتارهاي غلط و نادرست برخي از پرسنل نيروي انتظامي را که به خشونت متوسل مي شوند به حساب اسلام مي گذارند و در ناخودآگاه نسبت به اسلام موضع مي گيرند و دچار شريعت گريزي مي شوند. اين حقيقت را چگونه ارزيابي مي کنيد؟

    بنده از يک جوان دانشجويي خبردارم که به تازگي درسش را در خارج از کشور تمام کرده بود و به کشور برگشته بود. اين جوان با خواهرش براي تفريح به يکي از پارکهاي تهران رفته بودند و احتمالا خواهرش وضع حجاب درستي نداشته است. اين جوان، جوان فعال و خوبي بود اما نه به گونه اي که از دور معلوم باشد که مذهبي است. در اين جريان افرادي که ظاهرا از نيروهاي انتظامي نبوده‌اند با ايشان برخوردي داشته اند و از اينها سوال کردند که شما با هم چه نسبتي داريد و چند سوال مشابه ديگر و بالاخره بحث و جدل بالا کشيده بود و رفتار هاي تندي با اين جوان شده بود. اين جوان پيش بنده آمد و قضيه را براي من تعريف کرد و بنده هم با توجه به روحيه انصافي که در او سراغ داشتم سعي کردم توضيحاتي بدهم و چند نکته را براي او بازگو کردم اما در ذهن اين جوان به خاطر اين گونه برخوردها يک نگاه منفي نسبت به دين شکل گرفته بود که بسيار باعث تاسف شد و با خودم آرزو کردم اي کاش حتي يک مورد از اينگونه اشتباهات هم رخ نميداد تا ما حتي يک مورد از امثال اين بازتابهاي منفي را نداشتيم.
    اما بالاخره اين برخوردهاي نيروي انتظامي فوايدي هم دارد مثل اين که جلوي برخي هوس راني ها در جامعه گرفته مي شود و اين نکته مثبتي است. در هر حال هر دو گزينه در ذهنم مي آيد يعني کار فرهنگي و برخورد جدي و انتظامي اما اگر مي توانستم به مسئولين نيروي انتظامي دسترسي داشته باشم دوست داشتم که به آنها بگويم براي کاهش بار منفي اقدامات اينچنيني بايد هزينه هاي بسياري پرداخت از آموزش دان نيروها تا برنامه ريزي هاي متعدد براي کار فرهنگي؛ اما چند پيشنهاد اساسي به ذهنم مي رسد که شايد بتواند آثار منفي را کاهش دهد يکي اينکه با جريان هاي اصلي که فساد را در جامعه ترويج مي کنند برخورد شود و ديگر اينکه به کار فرهنگي متناسب نيز پرداخته شود. به عنوان مثال نيروي انتظامي قبل از اينکه بخواهد در معابرعمومي با بعضي از مردم برخورد کند حداقل يک سال کار فرهنگي انجام دهد و در اين مدت چند سريال خوب بسازند که در اين ها به شيوه هنرمندانه نيروي انتظامي را محبوب و منطقي جلوه بدهند و نجات بخش بودن برخي از عملکردهايشان را براي مردم نمايش بدهند و بعد با يک موقعيت اجتماعي بهتري حرکت خود را انجام دهند . ما بايد به افکار عمومي احترام بگذاريم و حتي اگر کار درستي انجام مي دهيم با يد به فکر اقناع افکار عمومي باشيم ما نبايد تمام بار فهم فعاليت هايمان را به دوش افکار عمومي بياندازيم. يکي ديگر از مسائلي که در مورد طرح اخير نيروي انتظامي به نظر مي آيد نام "گشت ارشاد" است که به نظر نامناسب مي آيد. ارشاد اساسا يک کار پليسي نيست و اين اجراي قانون و ايجاد نظم است اصالتا يک کار ارشادي نيست. در ماشين "گشت ارشاد" بايد چند کارگردان نشسته باشند و ببينند چگونه بايد مردم را به وسيله هنر ارشاد کرد. ضمن اينکه نمي‌توان فعاليت هاي نيروي انتظامي را به صورت مطلق نفي کرد چون حرکت نيروي انتظامي مي‌تواند جلوي برخي مفسدان و سوء استفاده‌چي‌هاي حرفه‌اي را بگيرد. ولي بايد اذعان داشت که برنامه‌ريزي‌هاي مقدماتي فرهنگي، اقدامات فرهنگي پيش گيرانه و برخورد با ريشه‌ها و علل براي انجام اين اقدامات بسيار مهم است و مردم همه بايد در جريان اين مجموعه باشند طبيعتا مردم وقتي فعاليت در يک شاخه را ببينند برايشان بازتاب منفي خواهد داشت.

    به نظر شما روشهاي انتظامي که فقط مي تواند به اصلاح وضع ظاهري در کوتاه مدت منجر شود تا چه ميزان کارآمد است و آيا برنامه ريزي هاي بلند مدت که شايد نتوانند در کوتاه مدت اثر ظاهري داشته باشند تأثير بيشتري ندارند؟

    بنده در امر حجاب حتي با برنامه هايي که در کوتاه مدت جواب مي دهد به شرايطي موافقم به دليل اين که در همين کوتاه مدت فرصتي براي بازگشت به فطرت پديد مي آيد و در اين فضاي به ظاهر سالم فرصتي براي ارتقاي انديشه پديد مي آيد که انگيزه هاي فطري در مورد حجاب برانگيخته شود و نبايد اصالت فطري را فراموش کنيم. اين اجبار با هر اجبار ديگري فرق مي کند. اگر اجبار خلاف طبيعت باشد پتانسيلي را عليه خودش مخفي مي کند و بعد از جاي ديگر سر باز خواهد کرد. اما چگونه عمل کردن مهم است و هر نوع اجباري معلوم است که جواب نميدهد.

    منظور شما فطرت است يا طبيعت، به نظر مي رسد که طبيعت زن اقتضاي خود نمايي دارد؟

    بنده طبيعت و فطرت را در اينجا به يک معنا ميگيرم نميخواهم فعلا به تفاوت آنها نگاه کنم. طبيعت و فطرت زن در مجموع اقتضاي خودنمايي به معناي بي بندو باري ندارد. خودنمايي زن بسيار حساب شده و هدفمند است و با ديگر روحيات مثبت او هماهنگ عمل مي‌کند که معمولا منجر به بي‌بندوباري نميشود. اصل وجود خودنمايي در زن هم نبايد به فساد و هرزه‌گي تفسير شود. بايد جهت پيدا کند و معمولا هم جهت پيدا مي‌کند.
    در هر حال اجبار در برخي از موضوعات ارزشي که جنبه حقوق عمومي دارند تحت شرايطي جايز است. به عنوان مثل اگر راننده اي به صورت مدام و نابجا از بوق استفاده کند و باعث سلب آسايش ديگران شود نيروي انتظامي حق دارد با آن برخورد کند. اين مسئله سلب آسايش عمومي را در برخي از موضوعات ارزشي هم مي توان مشاهده کرد مانند مي گساري علني در جامعه. با مي گساري علني به دليل اين که صرفا يک حکم ديني است برخورد نمي شود بلکه به اين دليل با اين رفتار مقابله مي شود که يک نوع تعدي به حقوق اجتماعي از نظر فرهنگي و رواني است.

    آيا اين امر را با احکام غير تعزيري اسلام مانند حجاب برابر مي دانيد؟

    بحث بنده در مورد احکام تعزيري و غير تعزيري نيست سوال بنده اين است که آيا قوه قهريه مي تواند در جايي که حقوق ديگران ضايع مي شود وارد عمل شود و بازدارنده باشد يا خير؟ اگر قوه قهريه حق ورود در چنين مسائلي داشته باشد و به همين دليل مي‌تواند با مردم آزاري يک وسيله نقليه مقابله کند آنگاه مي تواند در برخي عرصه هاي فرهنگي و ارزشي نيز به همين مجوز وارد عمل شود. نمونه هاي اين کار را در کشورهاي ديگر دنيا هم مي بينيم. مثلا قانوني در برخي از کشورهاي غربي وجود دارد که تا چند صد متري مسجد، کنيسه يا کليسا حق احداث انواع عياشخانه وجود ندارد چون دولت مي داند که براي ايجاد آرامش در فضا بايد مانع اخلال فضاي خوش گذاراني غير معنوي در فضاهاي معنوي شود تا آرامش از بين نرود. حتي در برخي ممالک شراب خوري علني ممنوع است در جامعه ما هم همينطور است اگر ما برخي مسائل را مي خواهيم کنترل کنيم به خاطر بعد تعدي حقوقي است که دارد نه صرف ارزش هاي ديني. بنده به دليل صيانت از دين نيست که با بخشي از کارهاي نيروي انتظامي موافقم بلکه به دليل برخي از امور که مربوط به حوزه حقوق عمومي است قائل به اين فعاليت ها هستم. لزوما نبايد اين کارها را به نام ارزش‌هاي اسلامي انجام داد.
    بارها خدمت مسئولين محترم آموزش عالي هم عرض کردم که مثلا اگر در کميته انضباطي در دانشگاه ها به کسي به خاطر بد حجابي حکمي داده مي شود نبايد در حکم بنويسند به خاطر عدم رعايت شئونات اسلامي بلکه بايد بگويند به خاطر عدم رعايت شئونات دانشگاهي و الا نماز از حجاب بالاتر است اما به چه دليل است که ما نماز را يا مثلا نماز جمعه را اجباري نمي کنيم و اگر کسي مخفيانه مرتکب گناه شود حتي حق تجسس و افشا نداريم. پس ما به خاطر حفظ مطلق ارزش ها نيست که از شيوع برخي رفتارها جلوگيري مي کنيم بلکه به خاطر مسئله حقوق عمومي است. بنده بر اساس مبناي خودم دخالت قوه قهريه را در برخي از امور فرهنگي که ظاهر ارزشي دارند مجاز، بلکه لازم مي دانم اما نه به خاطر حفظ و صيانت ا زدين بلکه به خاطر صيانت از حقوق عمومي و تبعا روشن است که دين با زور حفظ نمي شود.
    با اين رويکرد مي توان محدوديت هايي که دولت هايي مثل فرانسه و ترکيه براي استفاده از حجاب در دانشگاه ها طرح کرده اند را توجيه کرد. آن ها نيز براي حفظ نظم عمومي و عدم تعدي به حقوق ديگران اين قوانين را وضع مي کنند.
    آن ها دارند مبناي غلطي را تعريف مي کنند و غلط هم اجرا مي کنند. مثلا اگر کسي يک عمامه هندي بر سرداشته باشد و مظهر دين هندو باشد با او مخالفتي نمي کنند و بسياري از مظاهر ديني ديگر را آزاد گذاشته اند و در قانون اساسي هم نوشته اند مسئله پوشش آزاد است اما همين که اين پوشش رنگ اسلام را مي گيرد با آن مخالفت مي کنند و با تبعيض عمل مي کنند ضمن اين که ما در جامعه خودمان نگفته ايم که جلوي مظاهر اديان ديگر را مي گيريم.

    آيا انتهاي اين مسير به حجابي که مد نظر اسلام است منتهي مي شود يا خير؟

    اگر نشود هم مهم نيست به خاطر اين که حجابي را که اسلام مي خواهد با نيروي انتظامي نمي تواند تامين شود. او مي تواند مقابل برخي از بي‌بند و باري‌ها در حجاب را بگيرد. همانطور که عرض کردم احتياج به نگاه درست و کار فرهنگي مناسب است بعضي از اوقات نگاه غلط عملکرد خوب را هم زير سول مي برد وقتي در کنار اين فعاليت حداقل کارفرهنگي انجام نشده است طبيعتاً بازتاب منفي در پي خواهد داشت اما بنده اصل اين حرکت را در شرايط و موقعيت خود و با نگاه درست نمي‌توانم به طور مطلق نفي کنم.

    آينده مسئله حجاب به کجا خواهد رسيد؟

    اگر مقدمات فرهنگي را پيش بيني نکنيم و اقدامات شايسته را انجام ندهيم و خودمان با برنامه هاي فرهنگي که به جامعه وارد مي کنيم هميشه نقش مخرب در زير ساخت هاي فرهنگي داشته باشيم در نتيجه موقتا در امر حجاب شکست خواهيم خورد. چون بعدا کساني مي‌آيند و عاقلانه‌تر از اين ارزش دفاع مي‌کنند و مردم هم استقبال خواهند کرد. چون حجاب يک ارزش فطري عقلاني است يعني يک ارزش ديني. و اگر حجاب يک حکم اسلامي و يک ارزش فطري نبود همين الان همين حداقل را هم نداشتيم.
    همين الان هم اگر شکست نخورده ايم نه به دليل اين است که اقدامات حساب شده اي داشته ايم بلکه به اين دليل است که مردم وقتي به فطرت اسلامي و فرهنگ بومي خود رجوع مي کنند حجاب را مي يابند به نظر بنده اين مقدار حجابي که در جامعه ما وجود دارد معجزه است و علامت اوج رشد فرهنگي جامعه ماست مگر ما چه خدمتي براي حجاب کرده ايم ، ما چه خدمت شايسته‌اي به بيان فلسفه، آثار و فوايد رواني اين حکم انجام داده ايم کدام بيان زيبا را داشته ايم و اين مقدار حجابي که در جامعه ما وجود دارد بيشتر ناشي از فطرت پاک زن ها و ارتباط معنوي آن ها با مسئله حجاب است و الا ما خدمت چنداني نکرده ايم.
    امروزه حتي نسبت به اول انقلاب هم وضعيت حجاب ما وزين‌تر است براي اينکه در آن زمان جو اول انقلاب اقتضاي حجاب مي‌کرد ولي الان آن جو نيست بلکه کمي جو ضد حجاب هم هست، پس اين مقدار حجاب موجود چيزي جز يک معجزه معنوي نيست ما حتي يک فيلم خوب در خدمت حجاب و بنياد خانواده نداريم. بله اگر اقدامات ريشه‌اي‌تر صورت نگيرد کم‌کم چهره حجاب که به سهولت مي‌تواند در جامعه محبوب باشد مخدوش خواهد شد.

    چگونه فکر مي کنيد حل معضل حجاب مسئله اي سهل است با اينکه 30 سال از انقلاب مي‌گذرد و تلاش‌هاي بسياري براي ساماندهي اين امر شده است هنوز با مشکل مواجهيم آيا شما راه حل ساده‌اي براي اين کار سراغ داريد؟

    اولا حجاب پيچيدگي ها و ظرافت هايي دارد که بيشتر از کلام بايد از هنر براي تبيين آن استفاده کرد. فيلم هاي خارجي اي وجود دارد که حجاب را خيلي بهتر از ما به تصوير کشيده اند. و امروزه ما ابزار فرهنگي خوبي داريم و بايد از آن ها استفاده کنيم و بار را به دوش کلام و خطابه نياندازيم که تقسيم کاري غير منطقي است. ثانيا بسياري از اوقات پرداختن مستقيم به بحث حجاب مانند اين است که از وسط بحث شروع کرده باشيم و انسان عاقل هيچگاه از وسط بحث شروع نمي کند. حجاب به سهولت قابل توسعه است ولي بايد از خانواده و بحث هاي مربوط به روابط و عواطف و ضوابط خانواده‌گي شروع کنيم. بحث هاي خانواده و رابطه زن و مرد در جامعه ما به خوبي مطرح نمي شود و ما مي خواهيم از سرشاخه ها ايراد بگيريم وقتي که در جامعه ما يک نوع فرهنگ غربي در برخي از شئون خانواده نفوذ کرده باشد و هيچکس جرأت نزديک شدن به آن ها را نداشته باشد نتيجه اي غير از اين نخواهيم ديد. بايد اول از خانواده شروع کرد و مناسبات خانوادگي را درست کرد. بايد محبت پدر به دختر ، پدر به همسر و احترام مادر به پدر و اطاعت فرزند از پدر در خانواده ديده شود تا خودبخود بي حجابي رفع شود. اما وقتي که ريشه درست نشده است و ما توقع درست شدن سرشاخه ها را داريم طبيعي است که به نتيجه نمي رسيم بايد دانست که برخورد مستقيم با مسئله حجاب نه تنها از طريق قوه قهريه راه حل اصيلي نيست و بر اساس ضرورت ها لازم مي شود بلکه برخورد تبليغاتي مستقيم با حجاب هم اصيل نيست ما بايد مقدمات حجاب در جامعه را ترويج دهيم و آن وقت حجاب به عنوان يک نتيجه سهل خود را نشان خواهد داد.
    ترويج مدگرايي و" فشن" در زمينه حجاب که اخيرا در کشور وسعت گرفته است را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
    ضمن اين که بنده مدگرايي را براي حجاب با فلسفه آن تا حدودي مغاير مي دانم ولي معتقدم نبايد از احکام اسلامي پا را فراتر گذاشت حجاب اگر حجاب باشد اصلش تامين شده است و اگر درخودش مدهايي داشته باشد که صرفا مغاير با برخي از آداب حکم حجاب باشد ولي با خود حکم مغاير نباشد اشکال چنداني نخواهد داشت يعني نيازي به برخورد قانوني ندارد. و شايد بتواند در مقطعي به جا انداختن مسئله حجاب کمک کند و بحران بدحجاب را کاهش دهد. مگر همين چارد ملي محصول يک مد در حجاب نيست که امروزه به عنوان يک الگو در آمده است ضمن اين که مدگرايي در زمينه حجاب با حفظ فلسفه حجاب تنوع چنداني نمي تواند داشته باشد و برخي از اين تنوع ها هم لطمه نمي زنند. اما به هر صورت معتقدم که مدگرايي‌هاي رايج تا حدودي با فلسفه حجاب مغاير است. مدگرايي ممکن است به فرهنگ اخلاق و آداب حجاب لطمه بزند اما به عنوان يک راهبرد کارآمد در سطح جهاني است.

    اقبال نسبت به منبرهاي شما بر اساس ادبيات متفاوتي بود که حضرتعالي در منبرها به کار مي‌برديد آيا شما مواظب هستيد که منبرهاي شما به تکرار نيفتد؟ ارزيابي خودتان چيست؟ آيا به روش‌هاي تازه‌اي براي ارتباط با مخاطب فکر کرده‌ايد؟

    اگر چه فعاليت در فضاي افکار عمومي با توجه به وضعيت پويا و متحرکي که در زمينه ادبيات و سطح افکار نياز به تسلط بر شيوه‌ها و روش هاي گوناگون دارد اما بايد به چند نکته بسيار مهم توجه کرد. در زماني که بنده ارتباط تبليغي خود را با مخاطبان آغاز کردم دنبال روش خاصي که براي آنها نقش بازي کنم نبودم شايد اين اقتضا مي‌کرد از هيچ روش خاصي تبعيت نکنم و به زبان خودم . به زبان مردم با مردم حرف بزنم و اگر ارزشمند ترين قشر جامعه براي تبليغ دين جوانان هستند با آنان صحبت کنم. نتيجه آن اين سبک حرف زدن شد.
    اما معتقدم آنچه باعث اقبال شد فقط زبان و ادبيات نبود. امروزه ديگر رواج دارد و زيادند کساني که با ادبيات محاوره اي با مردم صحبت مي کنند و جوان ها هم حرف آن ها را خوب مي فهمند و اتفاق فوق‌العاده‌اي هم نمي‌افتد. چون بايد به معاني هم توجه داشت. هر کسي که از اصطلاحات محاوره اي مانند "عزيز دلم" و يا "حالشو گرفت" استفاده کند سخنش نمي گيرد. بنده توجه کردم که جوانان به مغز کلام بيشتر توجه دارند اينکه در کلام لطيفه بگويي يا نه کمتر مورد توجه آنان است. فکر مي کنم اگر صحبت هاي بنده مورد توجه واقع شده دردهاي جوانان بوده است که در اندازه‌هاي درکشان براي آن‌ها بيان شده است. جوانها مايلند براي پرسش‌هاي معلوم و نامعلوم خود پاسخ‌هاي دقيقي بيابند آنهم به گونه‌اي نظام مند که ساختار فکري آنها را شکل دهد. و معمولا بسيار هوشمندانه هم قضاوت مي‌کنند نبايد عامل اقبال آنها را در حد زبان و ادبيات پايين آورد.
    البته بنده براي اينکه ادبيات خود را به روز نگه دارم هميشه در فضاهايي با جوانان به گفت و گو و گعده دوستانه پرداختم و در رفقاي من بعضي ها بوده اند که اينقدر به شيوه" لاتي" صحبت مي کردند که من در سراسر گفتگو غرق جريان چگونگي تفاهم و انتقال معاني در بين آن ها مي شوم که اگر بنده بخواهم بالاي منبر کمي آسوده تر صحبت کنم و خودم را رها کنم خيلي بيشتر از اينها بايد" لاتي" حرف بزنم و قدرت اين کار را دارم که با ادبيات عامه حرف هاي دين را بزنم ولي يک سلسله عوامل اجازه اين کار را نمي دهد. قبلا بنده فرصت و فراغت بيشتري داشتم و راحت يک گوشه اي براي خودم حرف مي زدم بعدا که کار گرفت نقادي هاي منصفانه و اکثرا غير منصفانه شروع شد که مجبور شدم يک سري از آداب را رعايت کنم. چون خود اين شهرت موقعيتي را ايجاد کرده است که بايد رسمي‌تر صحبت کنم. و وقتي که رسمي‌تر صحبت کنم جواني که مي خواهد راحت‌تر مطالب را بشنود فاصله مي گيرد. بنده بالاي منبر آن جوان را مي بينم و مي فهمم که بايد با او ارتباط برقرار کنم اما نمي توانم چون آناً تبديل به تکه کلام مي‌شود و يا با استفاده از "بلوتوث" ها پخش مي شود و اعتراضات ديگران را بر مي انگيزد. به من صريحا مي گويند ديگر براي تو بد است که اينگونه صحبت کني، محاسنت دارد سفيد مي‌شود و يا ... .
    مسئله بعدي که وجود دارد اين است که گروهي از مخاطبان بنده که آن زمان براي آغاز توجه به برخي از ادبيات و طرح برخي از مسائل داشتند امروز فشار مي آورند که ما براي ادامه راه چه کار کنيم؟ و آن ها ديگر امروز به هيچ وجه به ادبيات جوان پسند بنده احتياج ندارند و به مغز کلام صرفا توجه دارند. اين افراد ده پانزده سال با پناهيان بوده اند و الان انتظاراتشان تغيير کرده است و آن وقت اين افراد وقتي کنار افرادي مي نشينند که تازه آمده اند انتخاب براي بنده سخت مي شود و بنده ميان اينکه با شيوه 15 سال پيش صحبت کنم يا براي افرادي که 15 سال با آن ها بوده ام حرف بزنم مردد مي شوم.
    نکته بعدي اين است که خواص جامعه را با مسائلي مواجه مي بينم که بايد خود خواص را بيشتر مخاطب قرار دهم زماني ضرورت دارد که با عموم جامعه صحبت کنم ولي گاهي لازم است با خواص صحبت کنم و نمي توانم از اين کار منصرف شوم. مثلا مجبور مي شوم چند روز کاري را صرف صحبت با طلبه هايي کنم که مي خواهند مبلغ شوند و وقتي که مي خواهم با اين طلبه ها صحبت کنم طبيعي است که عامه با من ارتباط برقرار نکنند. وقتي به بنده گفته مي شود که اگر 20 نفر مبلغ قوي تربيت کني بهتر از اين است که اين طرف و آن طرف بروي بنده مجبورم مبنرهاي خود را کم کنم و به بحث‌هاي ديگر بپردازم و يا به طراحي راهبردهاي فرهنگي براي توسعه معنويت در جامعه بپردازم. همه پيز که با سخنراني درست نميشود. اگر بنده بتوانم يک نظام فکري را به برخي مسئولين فرهنگي پيشنهاد بدهم اين کار را در جاي خود ترجيح مي دهم تا اينکه منبر بروم.
    در مجموع بنده روش و محتواي منابر را تقسيم مي کنم بعضي وقت ها صحبتي مي کنم که به درد جوانهاي قديمي بخورد و بعضي اوقات صحبتي که مناسب جوانان تازه وارد باشد.در ضمن بنده اشتقالاتي در زمينه نويسندگي هم پيداکرده ام که انشاالله ماحصل آن به زودي درمعرض ديد افکار عمومي قرار مي گيرد. هر چند عموم فعاليت‌هاي بنده از سر علاقه‌مندي است و الا لياقت کافي براي خدمت به دين را ندارم و بايد خدا توفيق و اثر بدهد.

    دفتر هنر و ادبيات دانشجو چيست و به چه قصدي اين دفتر را راه اندازي کرده ايد؟

    معتقدم در عرصه هنر نياز به برخي تجربه هاي موفق ديني داريم و برخي از افراد مي توانند با خلاقيت هاي خود دايره اين تجربه هاي خوب را توسعه ببخشند. ما مي خواهيم در عرصه هنر زمينه‌اي را ايجاد نماييم که اثر گذار باشد. اگر بتوانيم برخي از نمونه هاي خوب را توليد کنيم وضع بهتري ايجاد خواهد شد.
    هدف ديگر اين است که بتوانيم تا حدي انديشه اي را که بتواند از هنر ديني پشتيباني کند تقويت کنيم و بحث هاي نظري درباب هنرديني را تئوريزه کنيم. و تا حدي کار نقد محتوايي را رونق بخشيم. البته ادعايي هم نداريم و در حد توان خود و دوستاني که با هم مشغول هستيم تلاش خواهيم کرد.

    ارزيابي شما از ارتباط روحانيت و جوانان چيست؟

    حوزه از نظر قدرت تبليغي به حد نيازهاي جامعه نرسيده است ولي در اين سال هاي اخير حرکت هاي بسيارخوبي صورت گرفته است و اگر ما يک نظام آماري داشتيم ميزان سخنراني هاي موفق طلبه هاي جوان در دبيرستان ها، هيئت ها، شهرستان ها و روستاها رو به افزايش است و اين ميزان با 10 سال قبل اصلا قابل مقايسه نيست. اما از آنجا که اين اتفاقات در محيط هاي کوچکي صورت مي گيرد خيلي رسانه اي نشده است اما اثر خود را مي گذارد و در دراز مدت آثار آن را خواهيم ديد.
    فعاليت‌هاي ارزشمندي هم در زمينه تربيت نيروهاي متخصص در امر تبليغ انجام گرفته است که نتيجه آن افزايش حضور طلاب در آموزش‌هاي مرکز تخصصي تبليغ بوده است که نويد آينده بسيار بهتري را مي‌دهد. معاونت تبليغ حوزه فعاليت‌هاي بسيار خوبي در اعزام حساب شده طلاب مبلغ انجام داده است که در کنار نهادهاي ديگر تبليغي تأثيرگذاري‌هاي فراواني به چشم مي‌خورد اما نيازها بسيار بيشتر از اينهاست و کارهاي انجام نشده فراوان.

    سایت شیعه آنلاین

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    نكاتى پيرامون حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    نكاتى پيرامون حجاب

    حجاب در قرآن بسم الله الرحمن الرحيم و صلى الله على محمد و آله الطيبين الطاهرين و لعنةالله على أعدائهم أجمعين. در قرآن كريم آيه هاى متعددى پيرامون حجاب آمده از جمله آيه: (و اذا سألتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب) اگر چيزى از زنان خواستيد از پشت پرده با آنان صحبت كنيد بدون حجاب روبروى هم قرار نگيريد . و آيه: (وليضربن بخمرهن على جيوبهن) بايستى كه زنان مسلمان خمارهاى خود را روى سينه هايشان بيندازند خمار همان پوششى است كه روى سر قرار گرفته وگوش و سينه و گردن را مى پوشاند . و همچنين آيه: (وقرن فى بيوتكن ولا تبرجن تبرج الجاهلية الأولى) اى زنان مسلمان: در خانه هاى خود قرار بگيريد و هنگام بيرون آمدن بى حجاب و بى عفت مانند زنان دوره جاهليت نباشيد. علت وجوب حجاب سؤال: چرا حجاب بر زنان واجب شده؟ پرسشى است كه عده زيادى از برادران و خواهران مى كنند (چرا حجاب بر زنان واجب شده)؟ آيا اين آزادى زن را محدود نمى كند؟ و اساسا عواملى كه واداشت تا اسلام قانون حجاب را تشريع كند چيست؟ پاسخ اين سؤال درچند مطلب خلاصه مى شود: اول: براى بقاى دوستى زوجين: علم (روانشناسى) ثابت كرده كه زن با حجاب محبت شوهر و اهتمامش را بيش از ديگران جلب مى كند اما چگونه؟ چون انسان بر دانستن آنچه منعش كرده اند كنجكاو مى شود و هميشه سعى دارد كه زنجير ممنوعيت را پاره كرده و از همه چيز آگاهى يابد و زن باحجاب به محبت قلبى شوهر نزديكتر است تا زن بىحجاب و مردى كه زنش بىحجاب است از موى سر انگشتان پا روزانه دهها بار مى بيند بدين وسيله زن آن صورت زيبا و دلربايش را براى مرد بطور كلى از دست مى دهد بخلاف زن با حجاب كه هميشه با پوشاندن بدنش محبت و اشتياق شوهرش را نسبت به خود جلب مى كند. و به همين علت مى بينم كه معمولا زن دهاتى به محبت قلبى شوهر از زن معمولى شهرى نزديكتر است. زن دهاتى و شوهرش را كمك مى كند براى زراعت صبحگاهان به مزرعه مى رود و با يك دنيا تفاهم و عشق با دستان لطيفش گندم را آرد كرده و نان مى پزد سپس كنار قنات به شستشوى لباس و غيره مى پردازد و بالأخرة تمام اعمال و مسئوليتهائى را كه به عهده دارد با كمال عفت و با حفظ حجاب انجام مى دهد و هنگامى كه تاريكى از راه مى رسد سر حال و شاداب به گوشه كوخ يا خانه كاهگليش باز مى گردد آنگاه شوهر او كه سفر خسته كننده روز را پشت سر نهاده او را مانند يك ملكه زيبا و حوريه با آغوش باز مى پذيرد و به وى اظهار عشق و محبت مى كند و با هم رازيهاى دوست داشتنى و آرزوهاى اميدبخش و نغمه هاى لطيف زندگى پيروز بر مشكلات و ناملايمات هردو در آغوش سعادت و يكدلى به خواب ناز مى روند. و لذا يكى از مكروهات دين مبين اسلام اين است كه زوجين با حالت عريان به اطاق خواب بروند زيرا در اين حالت در بدن هيچ موضع هوس انگيز و دلپذيرى پنهان نخواهد بود تا غريزه و عشق طرف ديگر را برانگيخته و به خود جلب كند. و به همين علت مى بينيم كه پدران و نياكان ما در ايام جوانى ازدواج مى كردند بدون اينكه كلمه (طلاق) بر زبانشان جارى شود سالهاى طولانى و شيرينى را پشت سر مى گذاشتند زيرا در همسران خود كه با حجاب كامل بودند جاذبيت و زيبائى دل انگيزى يافته و هميشه علاقمند به آنان بودند. عامل ثبات در زندگى زناشوئى دوم: براى نگهدارى زندگى زناشوئى: هنگامى كه زن با عفت و حجاب باشد زندگى زناشوئى دوام پيدا مى كند چون در اين صورت شوهر جز همسر خود را نمى بيند و لذا با مشاهده او قانع است و زن هم غير از شوهر خود را نمى بيند و به او قانع است. اما هنگامى كه زنان بى حجاب باشند و ميان زن و مرد اختلاط باشد طبيعى است كه مرد زنهائى زيباتر از همسر خود و زن مردهائى زيباتر از همسر خود را مشاهده نموده و اين مشاهده به گسستن روابط خانوادگى و سرانجامش طلاق و يا راههاى انحرافى مى باشد. و همين امر نسبت طلاق را در كشورهاى غربى بالا برده و باصطلاح زن آزادى خود را در آنجا كسب كرده و بى حجاب و نيمه عريان به خيابان رفته است بعنوان مثال چنانچه پاره اى از مطبوعات نوشته اند: در آمريكا تنها هفت ميليون درخواست طلاق تسليم دادگاهها شده و يك گزارشى در نشريه (پراودا) اتحاد جماهير شوروى حاكيست بطور نسبى در هر نه ازدواج در روسيه يكى به طلاق مى انجامد! و حال چرا نسبت طلاق به اين حد سرسام آور رسيده؟ به آسانى بايد گفت: چون مثلا مردى زنى زيباتر از همسر خود را در سينما دانشگاه خيابان و يا هرجاى ديگر مى بيند به منزل باز مى گردد و به دنبال بهانه هائى با همسر خود اختلاف كرده و سرانجام او را طلاق مى دهد تا به معشوق خيالى خويش دسترسى پيدا كند! پيشگيرى از انحرافات جنسى سوم: حجاب از انحرافات جنسى جلوگيرى مى كند: در حال حاضر چه اندازه انحرافات و پيوندهاى نامشروع جنسى در جامعه رخ مى دهد؟ آيا بى حجابى و بى عفتى در آن نقش اساسى ندارد؟ آيا زن بى حجاب و بى عفت بند حيا را در مردها پاره نمى كند؟ و آيا مردهاى شهوت پرست را براى اشباع نامشروع غرائزشان به دنبال خود جلب نمى كند؟ اين صحيح نيست كه جواهر فروشى طلا و جواهراتش را كنار جاده رها سازد تا دستخوش رندان و قلدران شود و زن بى حجاب اينچنين است چه بسا ممكن است دستخوش (دزدان ناموس) قرار بگيرد! بد نيست در اين زمينه بر واقعيتهائى چند از جوامع غربى نظر بيفكنيم: يك قاضى آمريكائى به نام (لندسى) اظهار مى دارد كه: 45% از دوشيزگان دبيرستانهاى مختلف پيش از فارغ التحصيل شدن بى عفت مى شوند و اين نسبت در مرحله هاى آموزش عالى بالاتر هم مى رود. چنانكه آمارهائى كه از كيفهاى دختران مدارس در انگلستان گرفته شده نشان مى دهد كه 80% آنان قرص منع حاملگى به همراه خود دارند و اين گوياى اين واقعيت است كه آنها به خودى خود براى انجام اعمال منافى عفت و فسادهاى اخلاقى در همان لحظات نخستين آمادگى داشته و حاضرند به اولين درخواست نامشروع پاسخ مثبت بدهند و براى فرار از مشكلات سنگينى كه بى عفتى برايشان بوجود مى آورد اين قرصها را با خود حمل مى كنند. و بالأخره كشف حجاب در حوادث تجاوز بعنف كشتن و جناياتى از اين قبيل نقش مهمى را ايفا كرده و مى كند. روزنامه انگليسى (گاردين) اظهار مى دارد: (گزارشهاى پليس آمريكا به بالا رفتن جنايات و تجاوز بعنف اشاره مى كند مثلا در واشنگتن به تنهائى بطور نسبى هر پانزده دقيقه يك تجاوز به عنف به وقوع مى پيوندد و در حقيقت مظاهر بى عفتى كه در آمريكا پخش مى شود اثر زيادى در ازدياد تجاوزات نامشروع جنسى داشته و خيلى اوقات به علت عدم آمادگى دختر و ممانعت از تسليم خود جنايت قتل رخ مى دهد)!

    چند داستان مختصر

    در اينجا بايستى چند مثال واقعى پيرامون مسئله حجاب به منظور اكمال مقصود و بيان فوائد آن ذكر كنيم: 1 در تفاسير آمده: جوانى از انصار(1) با زنى خوش سيما و زيبا كه حجاب كاملى نداشت و زيبائيهاى خود را بروز داده بود روبرو شد و در يك لحظه عشق وى در دلش جاى گرفت لذا چشم از آن زن برنداشت و با حالتى مست مانند كه شعورش را از دست داده بود او را دنبال كرد هر راهى را كه زن پيش مى گرفت جوان هم به دنبالش گام برمى داشت تا آنكه زن وارد كوچه اى شد و او هم پشت سرش در آن هنگام صورت جوان به شيشه اى برخورد و مجروح شد ولى او كه فاقد شعور خود بود متوجه نشد قطرات خون از زخم صورت به سينه اش مى لغزيد ولى باز متوجه خون نشد مگر پس از اينكه زن وارد خانه خويش گرديد جوان با همان حالت خون آلود با سرعت به سوى پيغمبر اسلام (ص) شتافت و با تقديم شكايتى جريان خود و زن را براى پيغمبر حكايت كرد در همان هنگام آيه شريفه نازل شد: (قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم و يحفظوا فروجهم) يعنى: بگو به مؤمنين كه هنگام ديدن زن نامحرمى چشمهاى خود را بسته و شهوتشان را كنترل نمايند. 2 نقل مى كنند كه روزى دخترى حامله شد خانواده اش فكر كردند كه گاز معده و يا روده علت بالا آمدن شكم دختر شان شده لذا او را نزد پزشك بردند تا آزمايشش كند پزشك پس از آزمايش اظهار داشت كه دختر حامله است. خانواده دختر يكه اى خورده و از وى پرسيدند: چگونه حامله شدى؟! فرشته خدا ميكائيل مرا حامله كرد! اين ديگر چه حرفى است مگر مى شود فرشته دخترى را حامله كند؟ بله آيا اين عجيب است مگر نشينده ايد كه مريم دختر عمران را يك فرشته حامله كرد؟ خلاصه بعد از جستجو و تحقيق معلوم شد صاحب مغازه اى كه ساكن آن محله بود از ديدن دختر و زيبائيش خوشش آمده و پس از فريب دختر با وى همبستر گشته است شاعر مى گويد: (با نگاهى و سپس لبخند بعد از آن سلامى و كلامى و سپس وعده ديدار و لقاء است)(2). 3 در يكى از خانواده هاى محترم زنى زيبا و خوش اخلاق زندگى مى كرد او با شوهر و چهار فرزندش با وجودى كه شوهرش چندين سال از او بزرگتر بود در يك جو پر مهر و محبت و با تفاهم كامل روزگار را سپرى مى كردند. نزديك خانه ايشان كاسب خبيثى بود كه هميشه به زيبائى آن زن (كه بى حجاب بود) چشم دوخته و در او طمع مى كرد كم كم با كلمات و نغمه هاى عاشقانه اى او را فريب داد و بدو گفت: تو زنى زيبا و كم سن هستى و چگونه به زندگى با اين مرد بزرگسال تن مى دهى؟! و پيوسته در گوش او زمزمه مى كرد تا اينكه شوهر آن زن تحت فشار همسر فريب خورده اش مجبور شد طلاقش دهد تا با آن مرد جوان كاسب ازدواج كند و به اين ترتيب (بى حجابى) كانون گرم خانواده اى را منهدم ميان دو همسر جدائى و بالأخره فرزندان آنها را ضايع ساخت. 4 در قوم بنى اسرائيل عابدى بود كه از كثرت عبادت مستجاب الدعوه شد و براى هركس كه دعا مى كرد خداوند متعال استجابت مى نمود يكى از روزها چهار برادر نزدش آمدند و خواهر خود را كه لال و بسيار زيبا بود نزدش نهادند تا دعا كند كه خداوند زبان دختر را از بند لالى برهاند. چون عابد از داخل صومعه خود درب را بسته و مشغول عبادت بود چهار برادر خواهر لال خود را در مقابل درب صومعه رها ساخته و رفتند تا عابد هنگام باز كردن درب او را ببيند. هنگام صبح عابد در صومعه را باز كرد و با آن دختر زيباى خوش سيما روبرو شد زيبائى بيش از حد دختر چشمان او را خيره كرد و پس از مبارزه اى سرسخت ميان شهوت و عقل متأسفانه در لحظه سرنوشت اسير شهوت خويش گرديد و طرحى را در نهاد خود آماده ساخت. دست دختر را گرفت و با نوازش فريبكارانه اى او را داخل صومعه كرد و همانجا با دختر والعياذ بالله زنا كرد پس از انجام عمل شنيع زنا به فكر رسوائى ناشى از اين كار افتاد نفس اماره اش او را وسوسه كرد تا دختر را بكشد و بالفعل دختر را كشت و به خاك سپرد! پس از چندى چهار برادر آمدند تا خواهر بهبود يافته خود را به خانه باز گردانند ولى پيدايش نكردند از عابد پرسيدند؟ او انكار كرد و اظهار داشت كه چنان دخترى را نديده است برادران ناچار به جستجوى خواهرشان پرداختند تا بالأخره به قسمتى از زمين رسيدند كه خاكش جديد و وضعى غير طبيعى داشت همانجا زمين را حفر كردند و با جنازه خواهرشان مواجه شدند. آنان كه در آن منطقه كسى جز عابد را سراغ نداشتند عابد را دستگير نموده و به شهر بردند پس از بازجوئى عابد به جنايت زشت خود اقرار كرد و محكوم به اعدامش كردند و سپس نزديك چوبه دار هنگامى كه طناب دار را بر گردنش انداختند شيطان مقابلش مجسم شد و به او گفت: من تو را به اين روز انداختم و هم اكنون مى توانم با يك شرط نجاتت بدهم! عابد ناآگاه با كمال اشتياق پرسيد: با چه شرطى؟ اينكه برايم سجده كنى. منكه با اين حالت نمى توانم سجده كنم. به اشاره دو چشمت به نيت سجده در برابر من كافيست و همينطور هم شد عابد با بستن دو چشم به عنوان سجود براى شيطان اشاره كرد و همان لحظه به دار آويخته شد در حالى كه زناكار قاتل و كافر به خدا بود به سوى آتش جهنم روانه گشت. اين داستانها (خيلى اندك از بسيار است) دلايل آشكار از عواقب وخيمى است كه بى حجابى به بار مى آورد حال آياكسى هست كه از آنها پند و عبرت گيرد؟ 1 انصار: كسانى بودند كه پس از هجرت پيغمبر اسلام از مكه به سوى مدينه او را در مدينه يارى كردند (مترجم). 2 نظرة فابتسامة فسلام فكلام فموعد فلقاء.
           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    تفاوت پوشاندن مو و صورت

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    تفاوت پوشاندن مو و صورت

    1- آن چه مسلم است اين كه حجاب زن و يا به تعبير صحيح تر پوشش آن با هدف حفظ پيوند خانوادگى و استحكام روابط زن و شوهر، استوارى اجتماع و اخلاق عمومى و مهمتر از همه ارزش و حرمت نهادن به شخصيت زن، مورد تاكيد اسلام قرار گرفته است.
    2- اين حجاب كه در واقع مصونيت و سلامت است نه محدوديت(1) با همه اهميتى كه از نظر دينى دارد ولى در عين حال نبايد به گونه اى باشد كه سبب گرفتارى و يا مانع فعاليت صحيح زن شود. علت واجب نبودن پوشش دست و صورت (وجه و كفين) به خاطر جلوگيرى از بروز سختى و دشوارى براى زن بوده است.(2)
    3- اين كه در سوال آمده كه چشم و صورت و بيش از موى سر محرك است، اما چرا در يكى (موى سر) پوشش واجب است و در ديگرى (دست و صورت) واجب نيست، پاسخ آن است كه اولا زحمت و سختى كه پوشش صورت و دست براى زن ايجاد مى كند، در پوشش موى سر نيست ثانيا صورت و دست زن در حالى كه ساده و عادى و طبيعى بوده و با هيچ آرايشى همراه نباشد معمولا جلب توجه نمى كند و تنها در اين صورت است كه شرع مقدس پوشش آن را واجب نكرده است. اما اگر زنى بخواهد با دست و صورت آرايش شده در محيطى عمومى ظاهر شود، حتما بايد صورت خود را بپوشاند.
    در پايان اين مطلب را يادآور مى شويم كه واجب نبودن پوشش قرص صورت و دست (از مچ تا سر انگشتان) بدين معنا نيست كه زن مى تواند صورت خود را به ديگران بنماياند و يا مرد غير محرم مجاز به نگاه آن باشد. از اين رو همانگونه كه در توضيح المسائل مراجع تقليد آمده است، نگاه كردن زن و مرد نامحرم به صورت يكديگر با قصد لذت حرام و گناه است ولى نگاه معمولى و بدون دقت مانعى ندارد.(3)
    خلاصه اينكه اصل دستور پوشش به عنوان يك راهكار مصونيت بخشى و نه محدوديت زائى، نبايد به گونه اى طرح شود كه به انزواى زنان و ركود فعاليت اجتماعى آنان منجر گردد. پوشش به عنوان مانعى در برابر زياده طلبى ها و ابتذال اخلاقى قرار داده است و اين مصونيت بخشى گرچه طبيعتا محدوديت زاست اما بايد تا آنچا كه ممكن است اين دو هدف را (مصونيت بخشى و حضور زنان در عرصه فعاليت هاى اجتماعى) با هم جمع كرد. از اين رو مواضعى از بدن به عنوان قاعده اوليه از حكم پوشش استثنا شده است گرچه در صورتى كه در همين مواضع نيز اگر خوف ريبه باشد و يا به قصد تحريك كنندگى آرايش شود و مشمول حكم پوشش است.

    پی نوشتها :

    (1) تعبير زيباى شهيد مطهرى
    (2) ر. ك: مسئله حجاب، شهيد مطهرى، ص 902
    (3) ر. ك: رساله مرجع تقليد خود، بحث نگاه كردن

    © پايگاه تخصصي حجاب

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    حجاب پیرزنان

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    حجاب پیرزنان

    الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِى لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَ زنان كار افتاده كه اميدى به ازدواج ندارند (يعنى كسى رغبت در ازدواج با آنها نمى‏كند) باكى بر آنها نيست كه لباس‏هاى رويين خود را نپوشند اما در حالى كه در برابر مردم خودآرايى نكنند و اگر رعايت حجاب كنند، براى آنان بهتر است.
    به هر حال اصل استثناى اين گروه از حكم حجاب، در ميان علماى اسلام محل بحث نيست (و همين طور كه لازم نيست لباس رويين بپوشند، بر مردان هم نگاه به آنها اشكال ندارد) و اختلاف تنها در مورد سن اين زنان است كه در چه سنى، اين حكم را دارند؟ چون در بعضى روايات تعبير به «مسنّه» شده، در حالى كه در بعضى روايات ديگر تعبير به «قعود از نكاح» آمده است. جمعى از فقها و مفسران آن را به معناى پايان دوران قاعدگى و رسيدن به حد نازايى و عدم رغبت كسى به ازدواج با آنها دانسته‏اند. پس مانعى ندارد كه آنها سر خود را برهنه كنند و سر و صورت و گردن و مچ دست‏ها را برهنه بگذارند، اما به شرط اين كه با هدف خودآرايى نباشد و كسانى هم كه نگاه مى‏كنند قصد ريبه و شهوت نداشته باشند

    پايگاه تخصصي حجاب

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    کیفیت حجاب زنان ائمه معصومین(ع)

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    کیفیت حجاب زنان ائمه معصومین(ع)

    کیفیت حجاب زنان
 ائمه معصومین(ع)
    چادر به صورتى كه در ميان ايرانيان معمول است- چادر بلند كه تا پايين پا مى‏رسد- در ميان جامعه عرب‏ها معمول نبوده، ولى چيزى شبيه نيمه چادر رايج بود كه ظاهراً منظور از «جلباب» هم كه در آيات قرآن آمده، اشاره به همين است. چيزى نه مثل مقنعه و روسرى كوتاه و نه مثل چادر ما خيلى بلند اين چادر شايد تا كمر و كمى پايين‏تر مى‏رسيده است و آن بزرگواران از آن استفاده مى‏كردند. عرب‏ها چيزى داشتند به نام «درع» كه پيراهن وسيع است و «ملحفه» كه همان چادر بوده است و مقنعه. از روايات استفاده مى‏شود اين بزرگواران هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر مى‏كردند و درع هم پيراهن وسيع بوده كه تا پشت پا مى‏رسيده و آستين‏هايش بلند و گشاد بوده و ملحفه آن چادرى بوده كه به خودشان مى‏پيچند. در آداب نماز گزار هم آمده كه زن در موقع نماز اگر بخواهد حجاب كاملى داشته باشد، از مقنعه و درع و ملحفه استفاده كند

    پايگاه تخصصي حجاب

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    چرا پوشاندن موهاي سر فقط براي زنان

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    چرا پوشاندن موهاي سر فقط براي زنان

    در مورد پوشش و ميزان آن در مورد مرد و زن بايد گفت: اصل پوشش بدن، هم براي مرد و هم براي زن، در مورد بعضي از قسمت‏هاي بدن واجب است، ولي مقدار پوشش براي زنان و قسمت هايي از بدن که لازم است توسط ايشان پوشيده گردد، در اسلام بيشتر است.
    علت امر: با توجه به ويژگيهاي غريزي مردان و زنان به روشني ميتوان فهميد که مردان بيشتر از زنان طلب جنس مخالف اند و با چشمان خود در تعقيب زن و زيباييهاي او هستند. اين نکته از نظر شخصي و دروني و با توجه به صفات زنان و مردان و به لحاظ مقايسه آماري، امري مسلم و يقيني است.
    در مقابل تمايل زن پيش از آن که متوجه جستجوي زيباييهاي جنس مخالف باشد، به دنبال خودنمايي و ارائه زيباييهاي خود و ربودن دل مردان است. از همين رو توصيه خدا در مرتبه و درجه اول به مردان آن است که مراقب نگاه خود باشند و در مورد زنان نيز اولويت اول حفظ پوشش است.
    در اين ميان از آن جا که زيباييها سر و صورت در هر انساني اولين منظر و تابلو در مقابل ديگران و با ديدن سر و صورت گرايش و سپس انتخاب صورت ميگيرد، پوشش بانوان امتياز ويژه‏اي پيدا ميکند و اين براي جلوگيري از رواج فساد در جامعه است.
    به هر حال بايد توجه داشت اين جهان، سراي آزمون است و همان گونه که چشم پوشيدن از زيباييهاي زنان براي مردان بسيار دشتوار است، خودداري از ارائه زيباييها و خودنمايي براي خانم‏ها نيز امري مشکل است و خداوند هر کس را به گونه‏ي خاص مورد امتحان و آزمايش قرار ميدهد.
    حفظ و مراقبت بيشتر از يک چيز، نشانه ارزش بيشتر آن است. اگر خداوند به زنان فرمان داده که از زيباييهاي خود مراقبت نمايند و دستور پوشش سر و گردن را داده است، معلوم ميشود اين بخش، چيزي ارزشمند است که خواهان و طالب و کشش دارد، اما ميتواند مورد دستبرد رهزنان قرار گيرد و يا به صورت ابزار ناشايست براي بهره برداري و سودپرستي و کالاي تبليغاتي درآيد. طبعاً دستور به پوشش، توصيه به ارزش گذاشتن زنان به خود و مراقبت از گوهري ارزشمند و ارزش دادن به زنان است.

    پايگاه تخصصي حجاب

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    محدوديت پوششي براي خانم ها

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    محدوديت پوششي براي خانم ها

    براي اين که فلسفة پوشش و حجاب خانم ها روشن شود و مترقي بودن اين حکم اسلامي آشکار گردد، لازم است کتاب ارزشمند "مسئلة حجاب" شهيد مطهري را مطالعه فرماييد.
    ايشان در اين کتاب در بخشي که آرامش رواني جامعه را يکي از آثار حجاب بر مي شمارد مي فرمايد: "اما علت اين که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان يافته، اين است که ميل به خود نمايي و خودآرايي مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب ها و دل ها مرد شکار است و زن شکارچي، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچي. ميل زن به خود آرايي از حس شکارچي گري او ناشي مي شود. در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد که مردان لباس هاي بدن نما و آرايش هاي تحريک کننده به کار برند. اين زن است که به حکم طبيعت خاص خود مي خواهد دلبري کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسير سازد. بنابراين انحراف تبرّج و برهنگي، از انحراف هاي مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است".(1) به عبارت ديگر: جاذبه و کشش جنسي و زيبايي خاص زنانه و تحريک پذيري جنس مردانه، يکي از علت هاي اين حکم است.
    توصيه و دستور الهي به پوشش و حجاب براي زنان، به منظور ايجاد محدوديت و محروميت و چيزهايي از اين قبيل که تنها فريب شيطاني اند نمي باشد، بلکه در واقع براي آگاهي دادن به گوهر ارزشمند در وجود زنان است که بايد از آن مراقبت شده و حفظ شود و به تاراج نرود. اين کاملاً معقول است که هر چيزي ارزشمندتر باشد، مراقبت و محافظت بيشتري را مي طلبد تا از دست راهزنان در امان باشد و به شکل يک ابزار براي مطامع سودپرستان در نيايد. در واقع حجاب محدوديت براي مردان زياده خواه و تجاوزگر است، زيرا هنگامي که با حجاب زن روبرو شوند، با مانع و سدي برخورد کرده و وارد اين حريم نمي شوند، اما اگر اين مانع وجود نداشته باشد، خود را در وارد شدن به حريم خصوصي و تجاوز و انجام هر کاري ازاد مي بينند.
    برخي مي گويند که اگر خانم ها مقيّد به حجاب نباشند مانند کشورهاي غربي، حساسيت ها از بين مي رود، در حالي که اين سخن نادرست است، زيرا غريزة جنسي، نيرومند و عميق است. هر چه بيشتر اطاعت شود، سرکش تر مي گردد، همچون آتش که هر چه به آن بيشتر هيزم بدهند، شعله ور تر مي شود، و شهوت خواه تقاضاي خود را به صورت يک عطش روحي و خواست اشباع نشدني در مي آورد.(2) وضعيت جهان معاصر و کشانده شدن عده اي به همجنس بازي نشانة آشکاري از اين حالت است. اگر مي بينيم که در جهان غرب به ظاهر اين حساسيت وجود ندارد، نه براي اين است که انسان ها اشباع شده اند و دنبال غريزة جنسي و تجاوز و استفاده ابزاري از زن نمي روند، بلکه به اين خاطر است که اين مسايل براي آن ها عادي شده است مانند کساني که آن قدر در فساد غوطه ورند که حساسيتشان از بين رفته است. در غرب، آمارهاي تجاوز بيشتر شده است.
    بنابراين رعايت نکردن پوشش اسلامي توسط زنان نه تنها از بين رفتن حساسيت مردان را به دنبال ندارد، بلکه موجب طغيان غريزة جنسي آنان نيز مي گردد. گاهي نيز لذت غريزة جنسي را به واسطة زياده روي و افراط از بين مي برد و انسان را به امور ديگر مي کشاند.

    © پايگاه تخصصي حجاب

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    چرا چادر در اماکن مقدسه

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد



    چرا چادر در اماکن مقدسه

    بايد توجه داشت که حجاب هميشه به معني چادر نيست، بلکه به معني پوشش زن است. آنجا که حجاب با چادر امکان پذير است چه بهتر و آنجا که استفاده از چنين حجابي امکان ندارد، به پوشش قناعت مي گردد. (1)
    حجاب زن بايد به گونه اي باشد که هيچ نوع تحريک و توجهي را در نامحرم ايجاد نکند. از آنجايي که ساده ترين و بي‌پيرايه ترين حجاب و در عين حال کامل ترين پوشش براي حفظ زن در برابر نامحرم، چادر مي باشد، از اين رو از ميان پوششهايي که زن مي تواند استفاده کند، به فتواي تمام مراجع، چادر به عنوان حجاب برتر مطرح گرديده است.
    از جمله عبادات مسلمين، زيارت قبور معصومين "ع" و امامزاده ها مي باشد. در آداب زيارت آمده است که زنان به هنگام زيارت، علاوه بر حفظ حجاب کامل بايد از هر نوع زينت و آراستگي که باعث جلب نظر نامحرمان مي گردد و از هر نوع برخورد با نامحرم پرهيز کنند که در غير اين صورت ثواب و اجري بر زيارت آنان نخواهد بود. (2)
    از آنجايي که در پوششهاي ديگر همچون مانتو و مقنعه و يا مانتو و روسري هر چند که تمام بدن را بپوشاند، امکان مدگرايي و تجمل و زينت در نوع دوخت و طرح و رنگ وجود دارد، بنابراين شايسته نيست که در چنين مکانهاي مقدسي از اين نوع پوششها استفاده گردد، هر چند که در مکانهاي ديگر هم زماني که با تجمل زنيت همراه باشد چنين ممنوعيتي احساس مي شود، چون بواقع چنين پوششهايي نمي توانند مانع از توجه نامحرمان به زنان گردند هر چند به ظاهر حجاب محسوب مي شوند.

    پايگاه تخصصي حجاب

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    چادر و حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    چادر و حجاب

    در اين که زن به خاطر وضع خاصي که دارد و خداوند او را موجودي لطيف و پرجاذبه خلق کرده است , شکي نيست . و به همين جهت خداوند متعال از او خواسته است در مقابل افراد نامحرم , خودش را بپوشاند.() زن با حفظ(پـاورقي 2.همان .

    حريم خود دو کار انجام مي دهد:

    1 خود را از تعرض و تجاوز بيگانه محفوظ و مصون مي دارد;
    2 فرد نامحرم از چشم چراني و حريم شکني دست برداشته و همين مسئله براي او امتياز مثبتي خواهد بود.
    پس زن هم خودش را حفظ کرده و هم ديگران را از حريم شکني بر حذر داشته است . پس حق چنين زني اين است که دو ثواب برايش منظور شود.
    ما در صدد بيان اين مطلب نيستيم که حجاب فقط در چادر خلاصه مي شود; سخن ما دربارهء مصونيّت زن از سوءاستفاده هاي احتمالي است . هر چه زن خود را بيش تر بپوشاند درصد مصونيتش بالاتر خواهد رفت . در دوران صدراسلام شايد وضع جامعه به اين شکل نبوده . بعضي از زنان در جامعهء امروزي به شکل زننده اي بزک کرده , در کوچه وخيابان آشکار مي شوند. چنين زناني دو گناه انجام مي دهند:
    1 خودشان را نپوشانده و با اصل حجاب مخالفت کرده اند ;
    ج 2 باعث سقوط و انحراف ديگران شده اند.
    امروزه چادر نشانهء ملّي حجاب ايرانيان و بسياري ديگر از زنان ساير کشورها است .
    زن مسلمان و متدين و باهوش سعي مي کند تا آن جا که ممکن است راه سوء استفادهء اجنبي و نامحرم را بر خودببندد و چادر را براي اين بر مي گزينند که تمام اندامش را به شکل مساوي مي پوشاند. زني که با مانتو و روسري وشلوار به خيابان مي آيد, خصوصاً اگر از رنگ هاي روشن و تند استفاده کند, هر چند انسان مذهبي و معتقد باشد, ولي نمي تواند از تعقيب و گريزهاي افراد سست ايمان به دور باشد. متأسفانه جامعهء امروزي تنوع طلب شده است .جامعه اي که لباس در آن نقش حجاب را ندارد. لباس در جامعهء امروزي وسيلهء فخر فروشي و جلب نگاه است .دختران و پسران امروزي با آرايش هاي غليظ و تند در اجتماع ظاهر مي شوند و هم خود و هم ديگران را به گمراهي مي کشانند. مقصود از اين سخن اين نيست که اگر کسي با مانتو و مقنعه يا روسري به خيابان آمد, حتماً هدف ومقصودي دارد, بلکه بسياري از دخترانِ معصوم ما به علت درک ناصحيحي که از حجاب دارند, در مقابل پدران ومادران متعصب خود مقاومت و رفتار ديگران را تقليد مي کنند.
    خواهر محترم ! سخت گيري پدري نسبت به حجاب با چادر خوب است , اگر چه ايشان مي توانند از راه منطقي ويا رفتاري ملايم تر, احساس خود را به شما منتقل کنند. در هر حال خوب است در اين سن و سالِ حساس ـ که هرگونه حرکت مغاير با وقار, موجب تهييج شهوت افراد نابخرد مي شود ـ بيش تر مواظب خود باشيد و امنيت خاطربالايي براي خود فراهم کنيد.
    افرادي که چادر بر سر مي گذراند, رياکار نيستند, بلکه راه سوء استفاده بر خود را مي بندند. اگر چنين چيزي موجب ريا شود, پس مردم نبايد به مسجد بروند, چون در نظر ديگران آدم هاي مؤمني به نظر مي آيند, و چون ريامي شود, نماز خواندن آن ها نيز ريايي خواهد بود و بايد نماز نخوانند! اين منطق صحيح و درستي نيست . انسان براي خدا زندگي مي کند, براي خدا درس مي خواند براي خدا عبادت مي کند, چون عبادت حق او است .
    پس سخت گيري پدرتان فقط به خاطر دلسوزي و تعصب ديني است . در تاريخ زندگاني حضرت فاطمهء زهرا3ي خوانيم که صورت حضرت را هيچ اجنبي و نامحرمي نديد. پس حضرت يک گام فراتر از چادر و يا حجاب آن روز برداشته و حتي صورت خود را مي پوشاندند.
    پس اکنون که جامعه طرز تلقي خاصي از حجاب دارد و در بسياري از مردم اين عقيده پاي گرفته که حجاب فقطبا چادر تعريف نمي شود, بعضي با برداشتن چادر و استفاده از مانتو و مقنعه با رنگ سنگين و مات و استفاده ءفردايشان از مانتو با رنگ روشن و روسري و در روزهاي بعد با اين تلين که حالا اگر مانتو کمي کوتاه تر و شلوارساده تبديل به شلوار لي شد, چه اشکالي دارد, در حالي که حجاب سرجايش هست . و بعد اگر روسري کمي به عقب برود و جوراب در پا نباشد, باز موضوع مهمي نيست و اين ها را اسلام مي بخشد, راه را براي ورود تهاجم فرهنگي بازمي کنند. کسي که به سادگي چادر از سر بر مي دارد, به سادگي در آينده اي نه چندان دور بيش تر از خود رفع حجاب مي کند. پس اگر کسي نخواهد از چادر به عنوان حجاب استفاده کند, بايد از لباس مناسبي استفاده کند که مانند چادربدن را از نامحرم بپوشاند. خواهر گرامي , به هوش باشيد. امروز دام هاي فراواني براي جلب و سوء استفاده ازچهره هاي معصوم دختران و پسران در جامعه گسترده شده است . اميد است از اين دام ها به دور بوده و اسباب آرامش خود و خانواده را فراهم کنيد و به خاطر لجاجت با پدر و يا مادر از خواندن نماز دست نکشيد که نماز ستون دين است و حتي از فردي که در حال غرق شدن است , نماز ساقط نيست , هر چند با اشاره و در دل بخواند.
    اميدواريم جواب نامه را با حوصلهء فراوان چند بار بخوانيد. خوب است در اين زمينه بيشتر مطالعه کنيد.خصوصاً از مطالعهء کتاب استاد شهيد مطهري بهره جوييد و مطمئن باشيد پدر و مادر خيرخواه شماهستند و اگر تند صحبت مي کنند, به خاطر علاقه به شما است , زيرا مي ترسند انتخاب شما براي آينده تان مفيد نباشد.لذا خوب است با آرامش و تأني با آنان به صحبت بنشينيد و بکوشيد آن چه به مصلحت شما است , انتخاب کنيد.

    پايگاه تخصصي حجاب

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    معطر بودن زنان

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    معطر بودن زنان

    در اسلام احاديثي آمده که زنان هنگام بيرون از خانه نبايد خود را معطر کنند و در صورت معطر کردن مورد لعنت فرشتگان قرار ميگيرند، ولي در کتاب ازدواج در مکتب اهل بيت، ص 102 آمده است: روزي پيامبر وارداتاق همسرش ام سلمه شد، بوي خوبي استشمام نمود. سؤال کرد. او گفت حولاء زني که عطر فروش بود به اين جا آمده است. حال سؤال اين است اين زن که براي شکايت از شوهرش به خانه پيامبر آمده بود از لباس و بدنش بوي عطر استشمام ميشد و هم تجارت عطر ميکرده است. در اين مورد پاسخ چيست؟
    آري روايات متعددي وجود دارد که زنان را منع کرده است که عطر بزنند و در آن حال بيرون از خانه روند و مردان را تحريک نمايند. برخي از فقيهان ميگويند: به طور مطلق نبايد زن خود را معطر کند و به بيرون از خانه رود و نامحرم متوجه بوي خوش او شود. (1) و برخي ميگويند: چنانچه موجب تهييج اجنبي شود، اشکال دارد.(2)
    فقيهان از قرآن و روايات استفاده ميکنند و فتوا ميدهند، حال اگر روايتي مشاهده شد که برخلاف است، و فقيه طبق آن فتوا صادر نکرده است، از چند علت خارج نيست. يا سند روايت نادرستاست. چنان چه در همين روايتي که در نامه مرقوم داشته‏ايد، از نظر سند گفته‏اند: ناتمام است. (3) يا دلالت روايت روشن نيست، مبهم است و يا روايت و آيات ديگري است که بر خلا آن است و يا...
    در همين روايت يک مشکل ديگري وجود دارد و آن تناسب نداشتن بين جرم و جزاست که پذيرش اين روايت را با مشکل روبرو ميکند.(4)
    اما اين روايتي که در نامه بيان داشته‏ايد: در اين روايت اولا: بيان نشده است که وي خودش را معطر کرد، بلکه وي عطر فروش بود. ممکن ايت پيامبر آن زن عطر فروش را ميشناخت. ثانيا: نداردکه پيامبر در صورتي که او خود را خوش بو کرده بود، بي تفاوت از کنار قضيه گذشت، بلکه شايد قبلا پيامبر او را نهي کرده بود، ولي وي گوش به حرف پيامبر نکرد.
    نيز اگر اين‏ها را نپذيريم، اين روايت با ديگر روايات متضاد است.

    پايگاه تخصصي حجاب

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    بهترین زینت زن

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    بهترین زینت زن

    آن‌چه در قرآن کريم آمده‌، دربارة کميت‌، کيفيت و فلسفة حجاب است‌. آيه‌اي که تصريح کرده باشد بهترين زينت زنان‌، حجاب آن‌ها است‌، يافت نشد. بله در آيه 31 نور آمده است که "...وَ لاَ يُبْدِين‌َ زِينَتَهُن‌َّ إِلآ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْيَضْرِبْن‌َ بِخُمُرِهِن‌َّ عَلَي‌َ جُيُوبِهِن‌َّ وَ لاَ يُبْدِين‌َ زِينَتَهُن‌َّ إِلآ لِبُعُولَتِهِن‌َّ أَوْ ءَابَآغ‌هِن‌َّ أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِن‌َّ أَوْ أَبْنَآغهِن‌َّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِن‌َّ أَوْ إِخْوَ َنِهِن‌َّ أَوْ بَنِي‌َّ إِخْوَ َنِهِن‌َّ أَوْ بَنِي‌َّ أَخَوَ َتِهِن‌َّ أَوْ نِسَآغ‌هِن‌َّ أَوْ مَا مَلَکَت‌ْ أَيْمَـَنُهُن‌َّ أَوِ التَّـَبِعِين‌َ غَيْرِ أُوْلِي الاْ ?ًِرْبَة‌ِ مِن‌َ الرِّجَال‌ِ أَوِ الطِّفْل‌ِ الَّذِين‌َ لَم‌ْ يَظْهَرُواْ عَلَي‌َ عَوْرَ َت‌ِ النِّسَآءِ وَلاَ يَضْرِبْن‌َ بِأَرْجُلِهِن‌َّ لِيُعْلَم‌َ مَا يُخْفِين‌َ مِن زِينَتِهِن‌َّ وَ تُوبُوَّاْ إِلَي اللَّه‌ِ جَمِيعًا أَيُّه‌َ الْمُؤْمِنُون‌َ لَعَلَّکُم‌ْ تُفْلِحُون‌;(نور،31)... و زينت خود را ـ جز آن مقدار که نمايان است ـ آشکار ننمايند، و (اطراف‌) روسري‌هاي خود را بر سينة خود افکنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشکار نسازند مگر براي شوهرانشان‌، يا پدرانشان‌، يا پدرشوهرانشان‌، يا پسرانشان‌، يا پسران همسرانشان‌، يا برادرانشان‌، يا پسران برادرانشان‌، يا پسران خواهرانشان‌، يا زنان هم کيششان‌، يا بردگانشان ]=کنيزانشان‌[، يا افراد سفيه که تمايلي به زن ندارند، يا کودکاني که از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند، و هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود (و صداي خلخال که بر پا دارند به گوش رسد.) و همگي به سوي خدا باز گرديد اي مؤمنان‌، تا رستگار شويد!"
    آن چه مي‌توان دربارة حجاب و فلسفة آن بيان کرد اين است که‌: عفت و پاکدامني‌، با آفرينش و فطرت زن به هم آميخته است‌، و در آفرينش او، جايگاه عظيم و بلندي دارد که هم خود زنان خواهان عفت و پاکدامني هستند و هم ديگران زن را با اين ويژگي مي‌خواهند. اسلام نيز آفرينش زن و صلاح و خير جامعه را در نظر گرفته‌، و حجاب را لازم شمرده تا عفت بروني زن‌، با عفت دروني او هماهنگ و بنيان خانواده مستحکم گردد و زن همچون کالاي ناچيزي در معرض همگان قرار نگيرد.
    قرآن مسأله حجاب را در چند آيه‌، يادآوري و در بعضي از آنها به حکمت و فلسفة آن هم اشاره کرده است که برخي از آنها عبارتند از:
    1. پاکي دلهاي مردان و زنان و آلوده نشدن آنها: در مکتب قرآن‌، علاوه بر بهداشت جسمي (که در دنيا مطرح است‌) يک نوع بهداشت روحي و رواني هم وجود دارد که چنانچه مراعات نشود، روح مسموم مي‌شود، و آثار خطرناکي را در پي دارد که از مسموميت جسمي به مراتب خطرناک‌تر است‌. در برخي آيات‌، به رعايت اين نوع از بهداشت توصيه شده است‌.
    قرآن‌، در آية 53 سوره احزاب در مورد روبرو شدن و صحبت کردن با زنان پيامبر مي‌فرمايد:
    "...وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُن‌َّ مَتَـَعًا فَسْ ?‹َلُوهُن‌َّ مِن وَرَآءِ حِجَاب‌ٍ ذَ َلِکُم‌ْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُم‌ْ وَ قُلُوبِهِن‌َّ...; و هنگامي‌که چيزي ]از وسايل زندگي را به عنوان عاريت‌[ از آنان ]=همسران پيامبر[ مي‌خواهيد، از پشت پرده بخواهيد. اين کار، براي پاکي دلهاي شما و آنها بهتر است‌."
    2. در امان ماندن از اذيت افراد سبکسر: خداوند در آية 59 سوره احزاب مي‌فرمايد: "يَـََّأَيُّهَا النَّبِي‌ُّ قُل لاِ ّ ?َزْوَ َجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَآءِ الْمُؤْمِنِين‌َ يُدْنِين‌َ عَلَيْهِن‌َّ مِن جَلَـَبِيبِهِن‌َّ ذَ َلِکَ أَدْنَي‌ََّ أَن يُعْرَفْن‌َ فَلاَ يُؤْذَيْن‌َ وَ کَان‌َ اللَّه‌ُ غَفُورًا رَّحِيمًا; يعني‌: اي پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسري‌هاي بلند خود را بر خويش فرو افکنند ]طوري که زير گلو و سينه‌هايشان پيدا نباشد[ اين کار براي اين‌که شناخته شوند و مورد اذيت ]اهل فسق و فجور[ قرار نگيرند، بهتر است‌، (و اگر تاکنون خطا و کوتاهي از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده و رحيم است‌."
    3. به طمع نيفتادن افراد سبکسر و بيماردل‌: در آيه 32 سوره احزاب خطاب به زنان پيامبر ـ که در واقع خطاب به همه زنهاست ـ آمده است‌: "...به شکل هوس‌انگيز سخن نگوييد که بيماردلان در شما طمع کنند، و سخن شايسته بگوييد" و در آيه 30 و 31 سوره نور خطاب به پيامبراکرم‌مي‌فرمايد: "قُل لِّلْمُؤْمِنِين‌َ يَغُضُّواْ مِن‌ْ أَبْصَـَرِهِم‌ْ وَ يَحْفَظُواْ فُرُوجَهُم‌ْ ذَ َلِکَ أَزْکَي‌َ لَهُم‌...; به مؤمنان بگو چشمهاي خود را ]از نگاه به نامحرمان‌[ فرو گيرند، عفت خود را حفظ کنند. اين‌، براي آنان پاکيزه‌تر است‌... ."
    علاوه بر آنچه بيان شد، استواري اجتماع و استحکام پيوند خانوادگي‌، جلوگيري از چشم چرانيها، حفظ ارزشها، احترام‌ِ زن ـ که هر اندازه متين‌تر و باوقارتر و عفيف‌تر حرکت کند و خود را در معرض نمايش مرد نامحرم نگذارد به احترامش افزوده مي‌شود ـ از ديگر علتها و فلسفه‌هاي حجاب است که از آيات و روايات استفاده مي‌شود.(جهت آگاهي بيشتر ر.ک‌: مسأله حجاب‌، مرتضي مطهري‌، انتشارات صدرا / فلسفة حجاب‌، علي محمدي‌، انتشارات ارم‌.)
    نکته پاياني اين که‌، حجاب زن‌ِ، مربوط به خود زن يا شوهر نيست تا در صورت رضايت آنان مانعي براي بي‌حجابي نباشد; بلکه حجاب حق الهي است‌. چون حرمت و حيثيت زن در قرآن به عنوان حق اللّه مطرح است‌، و خداي سبحان زن را با سرماية عاطفه آفريد که معلم رقّت باشد، و پيام عاطفه بياورد; اگر جامعه‌اي اين درس رقت و عاطفه را ترک نمود، و به دنبال غريزه و شهوت رفت‌، به همان فسادي مبتلا مي‌شود که در غرب ظهور کرده است‌، که زن به عنوان يک کالاي تبليغاتي يا آلت شهوت‌راني مردان و يا... مطرح است‌.

    © کپی رایت توسط .::عروج::. پايگاه تخصصي حجاب

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

    پاسخ به چند 
شبهه در مورد حجاب


    پاسخ به چند شبهه در مورد حجاب

    شبهاتي راجع به حجاب مطرح شده از جمله: 1_حجاب جنبه اسطوره اي دارد نا اينکه براي حفظ عفت باشد. 2_ پوشش يک عرف است و تفسير پذير است حتي اگرهم غير قابل تفسير باشد. 3- اگر حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصيت زن شود قطعا مضر است مشکل اين نيست که زنان چگونه لباس بپوشندمشکل اين است که زنان بتوانند در عرصه هاي مختلف حضور داسته باشند 4- حکومت حق ندارد در مساله اي که مربوط به امور شخصي مردم است دخالت کند.
    براي پاسخ به شبهات مطرح شده و روشن شدن مطلب توجه به نکات ذيل ضروري است؛
    1. فطري و ديني بودن حجاب؛ همانطور که مستحضريد ، عامل اصلي گرايش انسانها ، مخصوصا زنان به حجاب و پوشش ، تأمين يک نياز فطري و دروني بنام حيا و شرم است. شرم ، يکي از صفات مخصوص انسان است. و انسان تنها حيواني است که اصرار دارد دست کم، بعضي از اندامهاي خود را بپوشاند . پروفسور اسوالد شوارتز ، طبيب و روان شناس اتريشي در کتاب روان شناسي جنس درباره احساس شرم _ در انسانها مي نويسند؛ علاوه بر مردم شناسي ، تجزيه و تحليل روان شناسي نيز ثابت مي کند که احساس شرم ، يکي از صفات عمده نوع بشر است. هيچ قبيله اوليه اي ، هر قدر هم بدوي بوده باشد، شناخته نشده است که از خود شرم بروز ندهد و بچه اي کوچک نيز شرم دارند. در طي دوران رشد بشر و همچنين در خلال رشد افراد، بر وسعت موضوعاتي که موردحمايت شرم قرار مي گيرند افزوده مي شود. حمايت ، وظيفه مخصوصي است به عهده شرم گذارده شده است. کاملا معلوم است که شرم، قبل از همه چيز از اعضاي تناسلي و وظايف آنها حمايت مي کند. .. ادعاي پيشرفت و مدرنيزم خرقه اي بر تن بي خبري از ارزشهاي اساسي است. و شرم، نخستين قرباني اين گمراهي اخلاقي است، مثلا نهضت اعتقادبه لختي ، نمونه وحشتناکي از اين ادعاست» (به نقل از غلامعلي حدادعادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگ ، ص 68).
    علاوه بر مطالعات مردم شناسي و روان شناسي جنسي، از مطالعات تاريخي نيز استفاده مي شود که انسان در هيچ مقطعي بدون پوشش زندگي نکرده است . (براي آگاهي بيشتر ر.ک: روت ترنرويل کاکس، تاريخ لباس، ترجمه شيرين بزرگمهر).
    و اين مطلب حاکي از وجود شرم و حياي ذاتي انسان است. از آيات مربوط به خلقت حضرت آدم و حوا نيز فطري بودن پوشش و حجاب استفاده مي شود. حتي زماني که اين دو انسان نخستين در بهشت بودند پوشش داشته اندلذا قرآن در مورد آنان مي فرمايد وقتي آندو در برابر وسوسه هاي شيطان تسليم شدند و ازدرخت ممنوعه خوردند، لباسهاي آنان فرو ريخت و آن دو اقدام به پوشاندن بدن خود با برگ درختان کردند: «فلما ذاقا اشجره بدت لهما سوآتهما و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنه» (اعراف / 22). . از اين آيه فهميده مي شود که انسان قبل از ارتکاب خطا در بهشت داراي پوشش بوده است و نيز اين معنا فهميده مي شود که دليل برخورداري آدم و حوا ازحيا و شرم فطري ، پس از برهنه شدن، فورا بدن خود را با برگ درختان پوشاندند.
    البته، علاوه بر عامل فطري که در پيدايش اصل پوشش دخالت اساسي داشته است عوامل ديگري مانند محفوظ ماندن بدن از سرما و گرما، گرايش به تجمل و زيبايي شرايط محيطي، جغرافيايي،قومي و ... در پيدايش تعدد و تنوع و مدل هاي مختلف پوشش مؤثر بوده اند.
    حجاب يکي از احکام مسلم همه اديان الهي است زيرا همانگونه که گذشت حجابو پوشاندن بدن و نيز بهره مندي از شرم و حيا،امري فطري است و اديان الهي نيز منطبق با فطرت اصيل انسانها است از اينرو در تمام اديان الهي مسأله حجاب امري ضروري بوده است. (اگر چه با تحريف برخي از اديان الهي بسياري از احکام الهي و امور فطري ناديده گرفته شده اند) در اسلام نيز اصل حجاب از ضروريات مي باشد و آيات و روايات فراوانيبر آن دلالت دارد و حکم اين مسأله به قدري در اين دين الهي روشن است که حتي شايد نيازي به بحث هم نداشته باشد.
    و با مراجعه مختصر و گذرا به قرآن، روايات و متون ديني ميتوان به وضوح آن پي برد.
    در طول تاريخ مبارزات زيادي با حجاب شده است و اوج اين مبارزات در ايران، مسأله کشف حجاب ازسوي رضاخان بوده است. که براي مقابله با آن علما و روحانيت بشدت موضع گرفتند و حتي زنان آگاه و متدين ايران نيز درمقابل کشف حجاب رضاخان ، قيام کردند. امام خميني (ره) در اين باره مي فرمايند: زن هاي ايراني هم قيام کردند بر ضدش و تو دهني به او زدند که ما نمي خواهيم اين طور چيزي (کشف حجاب ) را ». (صحيفه نور، امام خميني ، ج 2 ، ص 630 .
    وامروزه نيز شاهد جنگ روسري هادر کشورهاي به اصطلاح متمدني که ادعاي دمکراسي دارند، هستيم. آنچه که غربي ها را ز حجاب مي ترساند اين است که زنان به هويت انساني خويش بازگردند و خود را از اسارت بهره کشي مردان، برهانند. اما همانگونهکه شاهديم ، امروزه موج داشتن حجاب تهديدي جدي براي کشورهاي غربي است زيرا براي آگاهي زنان و حجاب رابطه اي ناگسستني وجود دارد.
    دکتر علي شريعتي دراين باره مي گويد: «حجاب مال نسل آگاهي است که به پوشش اسلامي بر مي گردد، اين نسلي است که با اين پوشش اسلامي مي خواهد به استعمار غربي و به فرهنگ اروپايي بگويد: پنجاه سال کلک زدي ، کار کردي، نقشه کشيدي که مرا فرنگي مآب کني ، من با اين لباس به تو مي گويم نه، و به تمام پنجاه سال کارت، فاتحه مي خوانم» (علي شريعتي، مجله زن روز، ش 1659 ، ص 77)
    بنابراين حجاب جنبه اسطوره اي ندارد بلکه امري فطري و ديني است . و مهم آن است که فطرت بشر بيردار شود و اين کار هم با آگاهي بخشي انجام خواهد گرفت.
    2. اما اينکه گفته شود حجاب امري عرفي و تفسير پذير است . اين سخن به نظر درست نمي آيدزيرا همانگونه که قبلا اشاره شد ممکن است (و حتي طبيعي است) که شرايط محيطي ، جغرافيايي ، قومي و گرايش به زيبايي و .... موجب تعدد و تنوع مدلهاي مختلف پوشش شود اما آنچه که مهم است ايناست که حفظ حجاب و پوشاندن بدن امري فطري و ديني است. بنابراين نمي توان گفت که درمنطقه اي حجاب کامل را لازم و ضروري مي دانند و در منطقه اي ديگر بي حجابي امري ضروري است زيرا عرف در اين دو منطقه متفاوت است. زيرا وقتي مسأله اي فطري شد، فطريات از اموري نيستند که با عرف تغيير نمايند و نيز امور فطري در همگان وجود دارد و امري نسبي نيست که در بعضي باشد و در بعضي ديگر نباشد و يا اينکه شدت و ضعف داشته باشد. بنابراين اصل بر پوشاندن بدن در مقابل ديگران است . اما اينکه حدود آن چقدر است رادين تعيين کرده است:
    پيامبرص مي فرمايد: يا ايها الناس اتخذوا السراويلات فانها من استريثابکم حصنوا بها نسائکم اذا خرجن (محمدي ري شهري ، ميزان الحکمه، ج 2، ص 259، واژه حجاب).
    يعني اي مردم از شلوار هاي (که در قديم بسيار گشاد بوده اند) براي پوشش استفاده کنيد. زيرااز پوشاننده ترين لباس ها هستند و زنان خود را هنگامي که از منزل خارج مي شوند از طريق استفاده از شلوار حفظ کنيد.
    از اين روايت استفاده مي شود که زنان درخارج از منزل بايد پوشش کامل داشته باشند (اما در درون خانه و نزد همسر، داشتن حجاب کامل نه تنها مطلوب نيست بلکه ناپسند نيز مي باشد)
    امير المومنين ع نيز حجاب و پوشش کامل زنان را باعت حفظ عفت و پاکي آنان قلمداد نموده است. «ان شده الحجاب ابقي عليهن» (نهج البلاغه / نامه 31)
    همچنين قرآن در آيات متعددي به حدود و چارچوب حجاب پرداخته است از جمله در آيه 31 سوره نور تعبير خمر که جمع خمار است را آورده و خمار به معناي مقنعه مي باشد و نيز در آيه 59 سوره احزاب تعبير جلابيت را آورده که جمع جلبات است و جلباب به معناي چادر است. بنابراين آنچه ذکر شد، شواهد، و قراين مستحکم و روشني است که مطلوبيت حجاب و پوشش اکثر و بيشتر را براي بانوان و دختران جوان اثبات مي نمايد. پس حجاب امري عرفي نيست تا بتوان ادعا کرد که هر عرفي تفسيري متفاوت از عرف ديگر دارد. بلکه حجاب امري فطري است و دين، حدود و چارچوب آن را مشخص کرده است.
    3. هدف از تشريع حکم الهي وجوب حجاب، دستيابي به تزکيه نفس، طهارت، عفت و پاکدامني است. سوره نورآيه 30 و 60 و نيز سوره احزاب آيه 53 مراجعه شود.

    4. آثار و فوايد حجاب در ابعاد مختلف:

    الف) در بعد فردي: غريزه جنسي، غريزه اي نيرومند، عميق و دريا صفتاست که هر چه بيشتراطاعت شود بيشتر سرکش مي شود همچون آتشي که هر چه هيزم آن زيادتر شود، شعله ور تر مي گردد. بهترين شاهد بر اين مطلب اين است که جهان غرب که با اوج بي حيايي و برهنگي ، اطاعت از غريزه جنسي بيشتر شده است، هجوم مردم به مسأله سکس نيز زيادتر شده و تيراژ مجلات و کتب سکسي بالاتر رفته است. اين مطلب پاسخ روشن و قاطع به افرادي است که قائلند همه گرفتاري هايي که در کشورهاي اسلامي و شرقي بر سرغريزه جنسي وجود دارد ناشي از محدوديتهاست. بنابراين فايده حجاب، در بعد فردي ، ايجاد آرامش رواني بين افراد جامعه است که يکي از عوامل آن عدم تهييج و تحريک جنسي است.
    ب) در بعد خانوادگي: يکي ديگر از فوايد حجاب در بعد خانوادگي ، اختصاص يافتن الستذاذهاي جنسي،به ميحط خانواده و در کادر ازدواج مشروع است. اخصاص مذکور، موجب پيوند و اتصال قوي تر زن و شوهر و در نتيجه استحکام بيشتر کانون خانواده مي گردد. و بر عکس فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده است.
    ج) در بعد اجتماعي: يکي ديگر از فوايد حجاب در بعد اجتماعي است يعني حفظ و استيفاي نيروي کار در سطح جامعه است. در مقابل ، بي حجگابي و بدحجابي باعث کشاندن لذتهاي جنسي از محيط خانواده به اجتماع و در نتيجه، تضعيف نيروي کار افراد است. بدون ترديد، مردي که در خيابان ، بازار، اداره ، کارخانه و ... همواره با قيافه هاي محرک و مهيج زنان بدحجاب و آرايش کرده مواجه باشد، تمرکز نيروي کار او کاهش مي يابد.
    اسلام مي خواهد با رعايت حجاب و پوشش، محيط اجتماعي از اين گونه لذتهاي نامشروع پاک شده و لذتهاي جنسي فقطدر محيط خانواده و با ازدواج مشروع انجام شود.
    بنابراين اسلام ضمن اينک حضور زن را دراجتماع جايز مي داند اما براي آن حد و مرزي قائل شده و هرگز رضايت نمي دهد که حضور زن در اجتماع به قيمت از دست دادن شخصيت و شرف زن و نيز از هم پاشيدن خانواده گردد.
    اميدواريم زنان جامعه ما با آگاهي کامل از حجاب و نقش سازنده آن در ابعاد مختلف حضوري سالم و بدون دغدغه در صحنه هاي گوناگون اجتماعي داشته باشند.

    پايگاه تخصصي حجاب