تامین مالی مناسب یکی از
مشکلترین و پیچیده ترین عناصر در فرآیند راه اندازی کسب و کارهای
کارآفرینانه است که نقش بسیار مهمی را در راه اندازی و توسعه کسب و کارهای
کارآفرینانه بر عهده دارد. روش های متعدد و رویکردهای متنوعی که در حوزه
تامین مالی کارآفرینانه وجود دارد، انتخاب ها و تصمیمات متعددی را در
اختیار کارآفرینان قرار می دهد که خود می تواند موجبات پیچیدگی بیشتر این
فرآیند گردد
تامین مالی مناسب یکی از مشکلترین
و پیچیده ترین عناصر در فرآیند راه اندازی کسب و کارهای کارآفرینانه است
که نقش بسیار مهمی را در راه اندازی و توسعه کسب و کارهای کارآفرینانه بر
عهده دارد. روش های متعدد و رویکردهای متنوعی که در حوزه تامین مالی
کارآفرینانه وجود دارد، انتخاب ها و تصمیمات متعددی را در اختیار
کارآفرینان قرار می دهد که خود می تواند موجبات پیچیدگی بیشتر این فرآیند
گردد . در این مقاله سعی بر آن است تا با مرور تئوریها، روش ها و مفاهیم
تامین مالی کارآفرینانه ، ریسک ها و ارائه مفاهیم مهندسی مالی گامی در جهت
افزایش درک مالی کارآفرینان و انتخاب روش های بهتر و مفیدتر برداشته شود.
علاوه بر آن :
اهمیت سرمایه گذاری در دستیابی به توسعه پایدار
در سطح کلان و نقش آن جهت افزایش اشتغال وکاهش بیکاری در سطح خرد ، بیش ا ز
گذشته آشکار شده است و توجه ویژه ای را طلب نموده است .
با وجود ریسک درفرآیند سرمایه گذاری و تدوین
برنامه های اجرایی مرتبط با آن ، می بایست به خطر سرمایه گذاری توجه
نمود.این موضوع زمانی با اهمیت تر خواهد شد که به چالشهای محیطی مرتبط با
سرمایه گذاری توجه کرد ، سرمایه گذاران ومدیران و برنامه ریزان ، دست
اندرکاران سرمایه گذاری ، جهت اتخاذ تصمیمات آگاهانه ، می بایست باروشها و
متدهای مؤثر بر این فرآیند آشنا شوند و آن را در تصمیمات خود
لحاظ نمایند . مهندسی مالی ازجمله روشهای نوین در
امور مالی است که بر پایه مفروضات عملی ریاضی یا با بکارگیری اصول علمی در
حل مسایل مربوطه در تصمیم گیری مؤثر است ، در حقیقت مهندسی مالی عبارت از
هر نوآوری در ارائه ابزارهای سرمایه گذاری و مدیریت ریسک ناشی از این
سرمایه گذار ی تعریف می شود.
در کشور ما نیز چالش های زیادی در این رابطه وجود
دارد که لازم است شناسایی و راهکار های لازم کاربردی و اجرایی در مورد
آنها تدوین و به اجرا گذاشته شود .
● مقدمه
کسب منابع مالی برای یک شرکت کارآفرین بسیار ساده
بوده و شبیه به یک معامله فروش است. مخاطبین شما چیزی دارند که شما می
خواهید و آن پول است و شما چیزی دارید که آنها می خواهند و آن سهم یا قسمتی
از رشد بالقوه موسسه شما است. در تمامی مبادلات فروش ، کلید اساسی ، تعیین
قیمت درست و انعقاد قرارداد فروش است.
جهت انجام موفقیت آمیز این عمل شما باید ذهنیات
بازاریابی مالی خود را توسعه دهید ، همانطور که شما برای فروش محصولات و
خدمات خود نیاز به یک برنامه بازاریابی دارید، برای تامین مالی شرکت خود
نیز به یک برنامه تامین مالی نیازمند هستید و این به این معنی است که شما
طرح کسب و کاری آماده کرده و توسعه دهید که به صورت شفاهی بتوانید به خوبی
از آن دفاع کرده و بر اساس آن یک برنامه بازاریابی که انعقاد فروش را تضمین
نماید ، توسعه دهید .
طرح کسب و کار به شما نشان می دهد که چه مقدار
پول نیاز دارید، چه مقدار از آن را باید قرض کنید و چه مقداری را به صورت
سهام دریافت کنید ، و در چه مرحله یا دوره زمانی به تحقق چه اهدافی جهت
اجرای برنامه نیاز دارید.
برای شرکت هایی که در مرحله شکل گیری هستند،
اکثرا باید از پول خانواده و دوستان استفاده کرد و سپس با رشد شرکت به سمت
سرمایه گذاران رسمی تر مانند سرمایه گذاران مخاطره پذیر روی آورد.
مشخصه های اساسی تامین مالی کارآفرینانه عبارتند
از دوره های متنوع، ابعاد متفاوت و مهم، رویکردهای
روش شناسی متفاوت و گستردگی حوزه مشکلی که این
تحقیقات بر روی آنها تاکید می کنند .
بکارگیری رویکردهای متفاوت از چشم اندازهای مختلف
در این حوزه، تجربه و جستجو، موجب فرموله نمودن فرصت ها و یافتن پاسخ هایی
برای پرسش هایی شده است که همواره در این حوزه وجود داشته اند.
این پرسش ها و پاسخ ها، فرصت های جدیدی را برای
گفتگو و مباحثه در این حوزه بین دانشجویان و محققین و بین گروهی که این
تحقیقات را مفهوم سازی می کنند و گروهی که فهرست های تحقیقی را توسعه می
دهند، به وجود آورده است.
● منابع تامین مالی به صورت سهام
▪ منابع شخصی کارآفرینان :
نخستین منبع برای تامین مالی شرکت های جوان ،
سرمایه گذاری خود کارآفرین است که آن کسب و کار را راه اندازی می کنند ،
مقدار این نوع تامین مالی حدود چند ده هزار دلار بیشتر نیست، اما در مواقعی
که کارآفرینان با موفقیت کسب و کاری را راه اندازی کرده باشند ، می تواند
بخش مهمی از تامین مالی شرکت را شامل شود ، این منابع می توانند در مرحله
راه اندازی از ذخیره شخصی یا قرض های فردی تامین به شکل کار کردن کمتر از
قیمت شوند ، کارآفرین می تواند این منابع را از طریق سهام مطبوع واقعی
پرداخت کند ، این نوع سرمایه گذاری می تواند از طریق سایر کارکنان نیز
انجام شود : پس اندازها ، کارت های اعتباری، فروش دارایی ها و ضمانت ها نیز
از جمله مهمترین روش های تامین مالی شخصی می باشند.
▪ منابع مالی دوستان و خانواده :
دوستان و خانواده نیز معمولا دومین منبع ، جهت
تامین مالی شرکت های جوان بعد از خود کارآفرین می باشند ، توانایی تامین
مالی دوستان و خانواده برای کارآفرینان جهت سرمایه گذاریهای سازمان یافته
بعدی به عنوان یک پیش نیاز عمل می کند ، توانایی متقاعد کردن دوستان و
خانواده برای سرمایه گذاری موجب ایجاد تعهد برای کارآفرینان شده و آنها را
مجبور می کند که تنها بر روی فرصت های سرمایه گذاری باکیفیت
سرمایه گذاری کنند، میزان سرمایه گذاری دوستان و
خانواده نیز معمولا حول و حوش چند ده هزار دلار خواهد بود ، این افراد به
این دلیل حاضر به سرمایه گذاری می شوند که به شما و ایده شما اعتماد دارند.
▪ سرمایه گذاران مالک - پیشتازان :
ـ سرمایه گذاران مالک افراد ثروتمندی هستند که
پول های خود را به صورت مستقیم به عنوان هسته اصلی
ـ سرمایه گذاری کسب و کارهای جوان در مراحل
ابتدایی توسعه، سرمایه گذاری می کنند .
ـ بیشتر افراد دریافت سرمایه از سرمایه داران
مالک را به دریافت سرمایه از سرمایه گذاران مخاطره پذیر ترجیح می دهند .
اما میزان سرمایه گذاری سرمایه گذاران مالک بسیار اندک بوده و بین یکصد
هزار دلار تا پانصد هزار دلار می باشد .
▪ کارکنان :
بعضی از کارآفرینان ممکن است از سرمایه های
کارکنان خود در قالب بدهی و یا سهام جهت سرمایه گذاری استفاده کنند.
▪ سرمایه گذار مخاطره پذیر شرکتی :
سرمایه گذار مخاطره پذیر شرکتی تابعی از یک شرکت
بزرگ است که به سرمایه گذاری مخاطره پذیر مبادرت می کند .
صندوق های سرمایه گذاری شرکت، سرمایه گذاری های
غیرمستقیم از طریق صندوق های سرمایه گذاری مخاطره پذیر غیرمستقیم ، و یا حق
مالکیت ها و اتحادهای استراتژیک با شرکت های در حال راه اندازی، وارد عمل
می شوند. البته اکثر این سرمایه گذاری ها، سرمایه گذاریهای خود را اغلب در
قالب های صندوق سرمایه گذاری مستقیم با احتساب مالکیت یا اتحاد انجام می
دهند .
تحقیقات تجربی دو دلیل اصلی جهت عدم علاقه مندی
کارآفرینان به این نوع سرمایه گذاری نشان می دهند
- مشکلات ساختاری خود برنامه ها
- تعارض بین علاقه مندی های سرمایه گذاران شرکتی و
شرکت کارآفرین
اگر شرکت سرمایه گذار دریابد که شرکت مخاطره پذیر
جدید در آینده به رقیبی برای خودش تبدیل خواهد شد ، سرمایه گذاری بر روی
طرح مربوطه را رد خواهد کرد.
سرمایه گذاران شرکتی تمایل دارند که کسب و کارهای
مخاطره پذیر را به سمتی راهنمایی کنند که برای آنها سود بیشتری در پی
داشته باشد و در این راستا به علاقه مندی های کارآفرینان کاری ندارند، به
همین دلیل اکثر کارآفرینان ترجیح می دهند که سرمایه خود را از محل سرمایه
گذاران مخاطره پذیر مستقل تهیه کنند.
▪ سرمایه گذاران مخاطره پذیر مستقل :
سرمایه گذار مخاطره پذیر مستقل، یک شریک مالی در
شرایطی است که ریسک نسبی وجود داشته و شرکت ها معمولا جدید و توسعه یافته
می باشند ، تحقیقات بسیاری در مورد رابطه بین سرمایه گذار مخاطره پذیر و
کارآفرینان انجام شده است.
متداولترین شکل سرمایه گذاری مخاطره پذیر در
اروپا و آمریکا مشارکت محدود با تعداد اندکی از کارکنان حرفه ای ، تعداد
اندکی شرکای عمومی و تعدادی اندکی شریک خصوصی است.
شرکت های سرمایه گذاری مخاطره پذیر به یک شریک
عمومی در سرمایه گذاری ها تبدیل شده و سپس واحدهایی از این سرمایه گذاری را
با نرخ بهره مشخص به افراد ثروتمند می فروشند ، شرکت سرمایه گذار مخاطره
پذیر عموما این سرمایه گذاری ها را مدیریت می کند در حالی که شرکای محدود
نقشی در مدیریت سرمایه گذاریها ندارند.
جبران خدمات سرمایه گذاران مخاطره پذیر به دو
صورت اتفاق می افتد. بعد ثابت که به صورت سالانه و به مقدار ۱ تا ۳ درصد
سرمایه به شرکای محدود پرداخت می گردد .
▪ بانک های سرمایه گذاری :
این بانک ها به عنوان آژانس ها و یا مشاورین مالی
خدمت می کنند ، می توانند از منابع متفاوت پول فراهم آورند می توانند
ساختارهای سرمایه مجردی را ایجاد کنند ، می توانند شرکای استراتژیک موثری
را پیدا کنند ، مبادله کنندگان بسیار باتجربه ای می باشند.
▪ بانک های سوداگر :
بسیار شبیه به بانک های سرمایه گذاری هستند با
این تفاوت که بیشتر، پول های خود را عرضه و سرمایه گذاری می کنند.
▪ شرکا / اتحادهای استراتژیک :
این اتحادها ، می تواند شامل اتحاد در حوزه حق
امتیازهای پیشرفته، تحقیق و توسعه، تولید، توزیع، سهم بازار و ضمانت دیون
باشد.
● منابع تامین مالی به شکل بدهی
▪ بانک ها پس اندازها و وام ها اتحادیه های
اعتباری :
این نهادها معمولا وام های کوتاه مدت و یا میان
مدت اعطا می کنند ، این نهادها یا سرمایه در گردش را تامین می کنند که نیاز
به تضمین از طریق سهام دارند ، یا خطوط اعتباری اعطا می کنند که نیاز به
ضمانت فردی دارند و یا حسابهای قابل دریافت اعطا می کنند که نیاز به تضمین
کارخانه و یا دارایی ها دارند.
▪ شرکت های تامین مالی تجاری :
وام دهندگانی که از دارایی های شرکت برای تضمین
استفاده کرده و بسیار تهاجمی تر از بانک ها می باشند، این موسسات فرآیند
پردازش سریعتری داشته و نرخ بهره های بالاتری طلب می کنند ، شیوه تامین
مالی آنها اغلب به صورت حساب های قابل دریافت و یا تامین مقداری از موجودی
ها می باشد.
▪ شرکت های لیزینگ :
این شرکت ها، تجهیزات و یا مایحتاج شرکت ها را به
صورت اقساطی واگذار می کنند.
▪ منابع دولتی :
عبارت است از منابعی که دولت در حوزه خاص شرکت و
جهت حمایت از آن اعطا می کند.
▪ عرضه کنندگان :
عرضه کنندگان نیز می توانند از طریق برنامه های
خاص اعتباری و تخفیفی خود به عنوان یک منبع تامین مالی برای شرکت عمل کنند.
▪ نکته کلیدی : راز موفقیت تامین مالی
کارآفرینانه در ترکیب است ، ترکیب بدهی و سهام و دوره های زمانی متفاوتی که
یک موسسه پشت سر می گذارد.
▪ منابع غیر رسمی تامین مالی مخاطره پذیر :
سازمان نظارت جهانی ، دو منبع مهم غیر رسمی برای
تامین مالی کسب و کارهای مخاطره پذیر شناسایی کرده است : که عبارتند از
خانوده و سایر افراد از جمله سرمایه گذاران مالک.
سرمایه گذاران مالک عبارت است از افراد بسیار
ثروتمندی که پول های خود را به همراه وقت و سرمایه به صورت مستقیم بر روی
شرکت هایی سرمایه گذاری می کنند که با موسس آن ارتباط فامیلی نداشته و امید
کسب سود دارند ، با توجه به این تعریف ویژگی های سرمایه گذاران مالک عبارت
است از:
- افراد ثروتمندی هستند.
- پول خود را سرمایه گذاری می کنند.
- سرمایه گذاری خود را به صورت مستقیم و بدون
واسطه انجام می دهند.
- علاوه بر پول، تجربه و وقت خود را نیز در
اختیار شرکت قرار می دهند.
- این سرمایه گذاران معمولا پول خود را بر روی
شرکت هایی سرمایه گذاری می کنند که غیر سهامی هستند.
- هدف آنها از سرمایه گذاری کسب سود می باشد.
سه نوع از سرمایه گذاران مالک در طی تحقیقات
شناسایی شده اند که عبارتند از :
الف) مالکین کارآفرین:
این سرمایه گذاران بیشترین حجم و تعداد سرمایه
گذاری را انجام داده و با تجربه ترین و پولدارترین سرمایه گذاران هستند ،
معیار اساسی سرمایه گذاری آنها شخصیت فرد کارآفرین می باشد. در ضمن این نوع
سرمایه گذاران، بسیار مشتاقند که خارج از حوزه تجربه خود نیز سرمایه گذاری
کنند ، آنها دوست ندارند که در عملیات مدیریتی روزانه شرکت هایی که در
آنها سرمایه گذاری کرده اند، دخالت داشته باشند.
ب) مالکین جستجوگر درآمد:
سرمایه گذاران کمتر ثروتمند ، کمتر فعال و سرمایه
گذارانی که کمتر علاقه نشان می دهند ، آنها تمایل به سرمایه گذاری بر روی
صنایع مشابه و داشتن یک نقش رسمی در مدیریت شرکت مورد سرمایه گذاری دارند.
ج) مالکین حداکثر کننده ثروت :
اغلب این سرمایه گذاران افرادی هستند که خود ثروت
خود را ایجاد کرده اند و بیشتر به بازده مالی توجه داشته و در صنایعی
سرمایه گذاری می کنند که خود در آن تجربه شخصی داشته و بسیار تمایل دارند
که یک موقعیت تمام وقت در مدیریت کسب و کار مورد سرمایه گذاری بر عهده
داشته باشند.
● انواع تامین مالی کارآفرینانه با توجه به دوره
عمر کسب و کار :
شرکت های کارآفرینانه در طی مراحل مختلف به دنبال
تامین مالی و سرمایه جهت ادامه حیات خود می باشند.
کارآفرینان با تجربه در می یابند که تامین مالی
شرکت های آنها به صورت مرحله ای می باشد و آنها باید در شناخت آخرین
روندهای تامین مالی انعطاف پذیر باشند، بعضی از شرکت هایی که در مراحل
نخستین قرار دارند ، فکر می کنند که آنها می توانند به صورت موفق جریان
نقدی کافی در دوره های کوتاه مدت ایجاد کنند، بنابراین ممکن است از روش های
تامین مالی اشتباهی استفاده کنند.
- در مرحله راه اندازی کارآفرینان معمولا به
دنبال منابع مالی خصوصی هستند. در این مرحله کارآفرینان معمولا از منابع
مالی خود، دوستان، خانواده و منابع حمایتی دولت استفاده می کنند.
- در مرحله اول یا تولید، کارآفرینان ممکن است از
وام های بانکی، شرکت های لیزینگ، و مشارکت های تحقیق و توسعه (جهت توسعه
فزاینده محصول)استفاده کنند. در این مرحله معمولا مشارکت های استراتژیک با
مشتریان، عرضه کنندگان و تولیدکنندگان بالقوه ایجاد می شود.
- کارآفرینان در مرحله بعدی که مرحله دوم یا
مقیاس کامل نامیده می شود و در طی آن به توسعه بازار خود
می پردازند، تزریقات مالی دیگری نیز دریافت می
کنند. این منابع مالی از طرف شرکت های سرمایه گذاری مخاطره پذیر بزرگتر و
یا دور دوم، شرکت هایی که به دنبال فرصت های توزیع محصول هستند، سرمایه
گذاران نهادی و شرکت های سرمایه گذاری لیزینگ بزرگتر ( جهت خرید تجهیزات
تولیدی ( و مشارکت های استراتژیک اضافی تامین می گردد.
- بعد از این مرحله، شرکت های کارآفرینانه
انتخابات سنگین تری در اختیار خواهند داشت. در این مراحل یعنی مراحل سوم و
چهارم که در حقیقت مرحله برداشت است، شرکت به منابع مالی بیشتری جهت توسعه
نیاز دارد. در این مرحله تامین مالی نیم اشکوب سرمایه گذاران مخاطره پذیر
بیشتر، اکتساب و فروش در اختیار شرکت قرار دارد.
کارآفرینان در مراحل ابتدایی راه اندازی می
توانند بیشتر از بدهی به جای سهام استفاده کنند و هزینه اندکی که برای راه
اندازی کسب و کار خود تامین کرده اند را می توانند به عنوان تضمین این بدهی
قرار دهند. اما این نوع تامین مالی برای کسب و کارها یک سری معایبی نیز در
پی خواهد داشت مانند کاهش انعطاف پذیری، مشکلات برای رشد و ... . اما خود
بدهی مزیت بسیار بزرگی نیز برای کارآفرینان در پی خواهد داشت که آن عبارتند
از عدم کاهش سهم کنترل کارآفرین بر روی شرکت و این به کارآفرینان اجازه می
دهد که آزادانه رویاهای خود را دنبال کنند. در کل کارآفرینان در استفاده
از بدهی یا سهام جهت تامین مالی خود باید به این نکته توجه داشته باشند که
این دو روش در مقایسه با هم چه مزایا و معایبی داشته و کدام یک برای شرکت
در وضعیت کنونی مناسب است.
● کلیا ت و مفاهیم مهندسی مالی
امور مالی مجموعه حقایق اصول و نظریه هایی است که
با گردآوری و تجهیز وجوه و بکارگیری ومصرف وجوه توسط اشخا ص شرکتها و
دولتها سروکار دارد.
حوزه مالی با مفروضاتی نظیر تأمین مالی تخصیص
بهینه منابع مالی ، ارزشیابی دارایی های مالی ،نحوه تأثیر دارایی های
عملیاتی بر دارایی های مالی ، سیاست تقسیم سود، توجه به کارکردهای ریاضی
،کمی و مهندسی در حوزه مالی و نظایر اینها ارتباط دارد که توجه به این
موضوعا ت ، در جهت افزایش کارایی و اثربخشی منابع مالی در بنگاه اقتصادی
است .
بنابراین مدیران مالی همواره در این اندیشه هستند
که چگونه وظایف محوله را به انجا م برسانند که ثرو ت سهامدارا ن را حداکثر
نمایند.
پیچیدگی محیط و فعالیت های تجار ی و دستیابی به
راه حل مناسب جهت پاسخ به نیازهای کسب وکار در جهت تعالی و سرآمدی کسب و
کار موجب گردید که دانش مدیریت مالی توسعه یابد، پدید آمدن دانش و تخصصی
بنام مهندسی مالی که از نیمه دوم دهه ٨٠ میلادی همزمان با کاهش نظارت دولت
برسیستم بانکی آمریکا بر بانکهای سرمایه گذار در جهان به صورت بسیار جد ی
نشانه ها ی توسعه دانش مدیریت مالی است .
● اهدا ف و ضرورت توجه به مهندسی مالی
از مهمترین اهدا ف و ضرورت توجه به مهندسی مالی
می توان به موارد زیر اشاره نمود :
الف) پیچیدگی و چالشی شدن تصمیمات و فرآیندهای
مالی به تبع پیچیدگی و چالشی شدن کسب وکار.
ب) افزایش نیاز به روشهای کمی در حوزه مالی به
دلیل موضوعاتی که در این حوزه مورد بحث قرارگرفته که بدا ن جنبه علمی
بخشیده است و دانش مالی را ضرور ت بخشید.
ج) نیاز به این ابزار با توجه به تغییر شیوه ها ی
کسب و کار نظیر خصوصی سازی و امثالهم .
د) نیاز سرمایه گذاران جهت استفاده بهینه از
سرمایه خویش و همچنین مدیران جهت حداکثر کردن ثروت سرمایه گذار ان که نیاز
به ابزارهای منسجم ، پویا و عملی و در عین حال قابل اعتماد برای تصمیم گیر ی
دارند.
هـ) نوسانات قیمت علی الخصوص در کشور ما، موجب
شده است که تولیدکنندگان و مصرف کنندگان درصدد برآیند که با استفاده از
ابزارهای ریاضی برآوردهای مالی را پیش بینی نمایند تا بتوانند درجایگا ه
بهتر ی از بحرا ن اقتصاد ی قرار گیرند.
و موضوع تأثیرات بازارهای جهانی غیربازارهای
داخلی و متغیر ساختن قیمتها و ارزش پولی و جهانی شدن اقتصاد، موجب گردید که
مهندسی مالی به عنوان یک تخصص جهانی که کمک می نماید،ریسک ناشی از تمام
نوسانات را کنترل نماید . به عبارتی اهمیت ریسک و
توجه به آن در جهت افزایش بازده از دیگر دلایل توجه به این ابزار شد ه است
.
ز) توسعه مدیریت مالی به عنوان دانش جهت حل مسائل
مرتبط با این حوزه موجب گردید که ابزارهای حل مسئله نیز توسعه پیدا کند که
مهندسی مالی از جمله آنها است .
ح) تنوع و پیچیدگی بازارهای پول و سرمایه و جهانی
شدن این بازار با توجه به اهمیت نقش بازارها ی مالی در جهت دستیابی به
توسعه پایدار .
به طور کلی فرض اولیه مهندسی مالی مهندسی است ،
مهندسی عبارت از کاربرد عملی ریاضی یا اصول علمی در حل مسایل و یا طراحی
خدمات و ابزارهای لازم تمام مهندسان از نظر ریاضی آموزش یکسانی می بیند و
سپس در رشته خا ص خود متخصص می شوند.
پایه و اساس دانش مهندسی مالی ، اقتصاد مالی یا
کاربرد اصول اقتصاد در پویایی بازار اوراق بهادار ، به خصو ص طراحی ، قیمت
گذار ی و مدیریت ریسک قراردادها ی مالی است .
● مهندسی سیستم ها ی مالی
استفاده از تخصصهای مهندسی در زمینه طراحی و مدل
سازی کنترل و بهینه سازی و عملیات وفرآیندها در بخش سیستمهای مالی را
مهندسی سیستمهای مالی می نامند . این رشته در حال تغییر وتحولات بسیار
زیادی است و حدود ده سال پیش بانکهای بزرگ سرمایه
گذاری دنیا آن را برای رفع احتیاجات مدیران مالی و خزانه داران مؤسسات
بزرگ بوجود آوردند
با توجه به تعاریفی که از مهندسی ، سیستمها و
مهندسی سیستمها و همچنین مهندسی سیستم های مالی
به عمل آمد، می توانیم تعاریف زیر از مهندسی مالی
ارائه نمائیم :
▪ تعریف ١ : مهندسی مالی عبارت است از بکارگیری
ابزارهای مالی برای ساختاربندی مجدد پرتفوی مالی و تبدیل آنها به پرتفولی
با خصوصیا ت مطلوبتر.
▪ تعریف ٢ : استفاده از تخصص های مهندسی نظیر
طراحی ، مدل ساز ی ، کنترل و بهینه سازی دربخش سیستمهای مالی.
▪ تعریف ٣ : طراحی ساختارهای مالی ساده یا پیچیده
برای تأمین مالی یا سرمایه گذاری جذ ب یا مصرف منابع.
▪ تعریف ٤ : مهندسی مالی عبارت از هر نوع نوآوری
در ارائه ابزارهای سرمایه گذاری و مدیریت ریسک ناشی از این سرمایه گذاریها.
▪ تعریف ٥ : استفاده از ابزارهای مالی نظیر
قرارداد که مجموعه ای از مشخصه های ریسک بازده را دارد و به شکل گسترده تحت
عنوان فن آوری مالی جهت حل مسائل مالی و استفاده از فرصتهای مالی تعریف می
گردد.
● ارتباط ریسک با تصمیما ت مالی و نقش مهندسی
مالی در حل آن
توجه به فرآیندهای مالی و نوع تصمیمات مالی که
غالبا با آینده ارتباط دارد، موجب شده است که ریسک با تصمیمات مالی رابطه
تفکیک ناپذیر داشته باشد . به عبارتی اغلب تصمیمات مالی با ریسک و به تبع
آن با بازده مرتبط است .
در تعاریف مهندسی مالی نیز بدان به عنوان ضرورت
یا اهمیت توجه مدیریت ریسک شده است . به تعبیر بسیار ساد ه مهندسی مالی
ابزار مدیریت ریسک است .
در سازمانها و بنگاه می توان ریسک را به دو دسته
زیر طبقه بندی نمود :
الف) ریسک غیرسیستماتیک : که نتیجه تصمیمات
مدیریت بنگاه اقتصادی است که بدان ریسک بازارمحصول نیز گفته می شود ک به
عبارتی مختص یک شرکت حاضر است.
ب) ریسک سیستماتیک: که نتیجه تغییرات بازار است
که بر ارزش همه شرکتها تأثیر می گذارد.
از منظر دیگر می توان ریسک را به انواع دیگر نیز
طبقه بندی نمود:
- ریسک نرخ بهره
- ریسک سرمایه
- ریسک نقدینگی
- ریسک عدم توانایی پرداخت
- ریسک مالی
- ریسک کاهش قدرت خرید
- تورم
- ریسک بازار
- ریسک تفاوت نرخ ارز
- ریسک سیاسی
- ریسک تجاری عملیاتی
برای محاسبه ریسک روش های کمی وجود دارد از جمله
واریانس ، انحراف معیار، ضریب تغییرات دوره انتظار اصلاحشده ارزش فعلی،
متوسط طول عمر، ریسک دوره انتظار مکانی .
مهندسی مالی به عنوان یک روش کمی و ریاضی در
کاربردی نمودن نظریه پورتفوی بسیار سودمنداست . در مهندسی مالی از روش کمی
به نام ضریب همبستگی که رابطه تغییرات متغیرها را با یکدیگربیان می کند
استفاده می شود و به صورت کمی و بدیهی تصمیمات مرتبط با انتخاب پورتفوی
مناسب واعمال مدیریت پورتفوی را کارآمدتر می سازد .
● ضرورت توجه جدی به سرمایه گذاری مخاطره پذیر
باتوجه به تغییراتی که در سطوح مختلف فناوریهای
نوین کشور ایجاد گردیده است و ایران را حداقل در منطقه خاورمینه از نظر
استعدادهای برتر، ممتاز و شایسته ساخته است؛ ضرورت بازبینی مجدد در
سیستمهای متنوع تأمین مالی کارآفرینی و حمایت از طرحهای مفید و پربازده
کاملا محسوس است.
دلایل زیادی مبنی بر ضرورت تعریف ساختاری سازمان
یافته و نظام مند برای الگوسازی در حیطه سرمایه گذاری و رشد ایده های نوین و
طرحهای برجسته وجود دارد.
می دانیم که در ساختارهای تأمین مالی اینگونه
طرحها نکته اصلی وجود سرمایه ابتدایی و راه اندازی کسب وکار است؛ از اینرو
اگر صاحب طرح یا ایده پرداز اصلی نتواند منابع مالی مورد نیاز اولیه و حتی
ضمانتهای لازم برای سرمایه گذار را فراهم آورد در واقع با اولین و جدی ترین
مسئله درگیر خواهد شد. در این حالت دغدغه اصلی وی اگر فرض شود که بتواند
از عهده مسایل مدیریتی و بازار و تحلیل شرائط بربیاید مسئله نحوه تأمین این
منابع و صرف وقت و انرژی فراوان است که مستلزم طی فرآیندهای پیچیده در
بانکها و سایر شرکتهای دولتی است.
دلایل مختلف و مهم دیگری نیز وجود دارد که ایجاب
می کند به مقوله سرمایه گذاری با نگاه متعارف آن در جهان (سرمایه گذاری
مخاطره پذیر( توجه ویژه ای داشته باشیم که به بیان برخی از آنها می
پردازیم:
١) شروع یک کسب وکار جدید، کاری نیست که از حیث
تفنن و ارضاء نیازهای خودشکوفایی و بروز استعدادها در بلندمدت و حتی کوتاه
مدت ثمری داشته باشد بلکه لازم است تا طرحها و پروژه های موردنظر در چارچوب
واحدی تشکیلاتی و با تعیین ساختار سازمانی و تعریف مدلهای اقتضایی کسب
وکار توسط مدیران انتخابی و گزینش شده شرکت طراحی شود و به صورت جدی خود را
برای فعالیت و رقابت در شرایط حساس بازار و رقبا و فضای متغیرفناوریهای
روز دنیا آماده سازند ، در الگوی سرمایه گذاری مخاطره پذیر به این
پارامترها توجه جدی شده وتعیین هیأت مدیره توانمند و آشنا به صنعت مربوطه
برای نظارت و کنترل و مدیریت به شکلی کاملا پویا طراحی گردیده است.
٢) بسیاری از کارآفرینان و حتی شرکتهای تجاری و
بنگاههای اقتصادی در راه اندازی واحدهای تولیدی و یا خدماتی جدید آنطور که
باید با ادبیات سرمایه گذاری و عملیاتی رایج در شرکتها آشنا نیستند . تهیه
برنامه های اجرایی و استفاده از موافقت نامه های اصولی و مجوزها ؛ بکارگیری
از مشاورین برجسته ؛ برآوردهای مالی و ارزیابیهای فناوری و بازار و ... در
تخصص و حوصله این افراد نیست، از اینرو باید با ایجاد مشارکت با گروهها ؛
شرکتها و افراد و شبکه های نام آشنای صنعت خویش ؛ شرایط را برای گام نهادن
در عرصه تجربی جدیدی که در پیش رو دارند فراهم آورند؛ این آرمانها هم زمانی
محقق میشود که با مقدمات لازم در محیط مدیریت و عرصه سرمایه گذاری در کشور
طراحی شده باشد و از نیروهای توانمند علمی و اجرایی در کسب و کار خود بهره
بگیرند.
٣) در سیستمهای قدیمی و گذشته ؛ فرآیندهای تأمین
مالی به شکلی غیرفعال و صرفًا با بررسیهای اولیه بر روی طرحها و با اعطای
وام از سوی نهادهای مالی ادامه می یافت؛ اما در حال حاضر در دنیای کنونی
سرمایه اصلی شرکت از سوی عده ای از سهامداران و سرمایه گذاران مخاطره پذیر
تأمین میگردد که کسب بازدهی و دریافت سود عملیاتی بیشتر برای ایشان مهمتر و
جذابتر از تنها بازگشت سرمایه و پرداخت اقساط وام است. اگر به سیستمهای
گذشته تأمین منابع مالی نظری بیاندازیم مشاهده می کنیم که بسیاری و شاید به
جرأت بتوان گفت بالای ٩٠ % این شرکتها و مدیرانشان در فضایی رقابتی که
ایمان و اعتقاد به فعالیت بیشتر برای رشد مجموعه شرکت داشته باشند حضور
ندارند. به این معنی که چون با سیستمی غیر فعال(وام) شرکت را طراحی نموده
اند لذا خود نیز میل و علاقه فعال و چشمگیری برای مبارزه با مشکلات و تغییر
شرایط به نفع خود ندارند. آنچه عمومًا مشاهده شده است اینست که فضایی
سنگین و مدعیانی غیر واقعی بر اراده مدیران اینگونه شرکتها سایه می اندازند
که حرکت و روحیه لازم و کافی را از آنها سلب میکند ، پرداخت وامهای شرکت و
چاره جویی برای خروج از زیر بار تعهدات و وثیقه های کارگذاشته شده در کنار
واهمه و اضطرابی که وجود این افراد را از اولین لحظه شروع کسب و کار
میگیرد غیر قابل چشم پوشی و انکار است. در روش تأمین ساختار مالی شرکت از
طریق وامهای بلند مدت علاوه برآنکه مدیریت صحیح هزینه ها و اختصاص پول به
مصارف جاری شرکت به صورت بهینه صورت نمی گیرد؛ این تصور نیز بوجود می آید
که شرکت در کسب پول و سرمایه شرکت موفق عمل نموده فلذا برای آینده نباید
نگرانی خاصی داشت چون فعلا نقدًا پرداختیها به تصویب رسیده و موافقتها حاصل
گردیده و اگر احیانًا شرکت توانست به بازپرداختهای تعهدی خویش عمل نماید
که چه بهتر در غیر اینصورت از همین الان می بایست مراقب بود تا وضع وخیم و
بدتر نشود .
ملاحظه می فرمایید که در چنین شرایطی مدیران و
مالکان شرکت خود را برای آزمایشی آماده می سازند که حیات و سرمایه اصلی
آنها در خطر نباشد و قدرت تحمل ریسک و حرکت جدی را از ایشان می گیرد.
پیشنهاد اینست که لازم است صاحبان پروژه بیشتر از آنچه تاکنون وجود داشته
خود را در برابر آینده و وضعیت اقتصادی شرکت مسوول و متعهد بدانند؛ البته
حضور سهامداران، مدیران کارآمد و شرکای راهبردی میتواند به عنوان راه حلی
جهت مرتفع ساختن این مشکلات به حساب آید که در ادبیات سرمایه گذاری مخاطره
پذیر طراحی این تشکیلات کاملا مشهود است.
٤) در سرمایه گذاری مخاطره پذیر تصمیم گیری و
هدایت برنامه های شرکت متکی به تصمیمات و سلایق شخصی خاص نخواهد بود بلکه
الگوهها، روشها، جوانب امور و صلاح آن توسط هیأتهای کارشناسی بررسی و تحلیل
میشود و منافع سهامداران در قالب شرکت به صورت هوشمند پردازش میشود. بدین
ترتیب در این سیستم، اقتصاد، فناوری و سایر پارامترهای خرد و کلانی که در
رسالت و اهداف بلندمدت شرکت گنجانیده شده است هستند که دوام و ادامه حیات
شرکت را ممکن یا ناممکن میسازد.
● سرمایه گذاری مخاطره پذیر در کشور ما چگونه
است؟
سرمایه گذاری مخاطره پذیر به تازگی در محافل علمی
و پژوهشی در کشور ما مطرح گردیده است . که به (Start-up) این نوع سرمایه
گذاری، به تأمین منابع مالی شرکتهای نوپا و تازه تأسیس هزینه های ابتدایی
توسعه و گسترش کسب و کار خویش نیاز دارند می پردازد.
فضای عدم اطمینانی که حاکم بر اینگونه طرحها می
باشد موجب گردیده است تا سرمایه گذاران از بخشهای مختلف خصوصی و دولتی با
پارامترهای مختلف ریسک اعم از ریسک مدیریت، محصول،فناوری، بازار، مالی،
عملیاتی و اجرایی، سازمانی، راهبردی، محیطی روبرو باشند. و مدیریت بر این
گونه (Business Modeling) ایجاد ساختار و مدل مناسب کسب و کار طرحها با
توجه به ریسک های ذکر شده همواره سرمایه گذاران از یک سو و کار آفرینان را
از سوی دیگر بامخاطراتی روبرو ساخته است. ایجاد ارزش افزوده در شرکتهای
سرمایه پذیر و بهره مندی از مزایای مالی و حقوقی اینگونه شرکتها در سالهای
اولیه شروع کسب و کار موجب گردیده است تا به تدریج سرمایه گذاران مخاطره
پذیر بیشتری بوجود آیند ، بر اساس قاعده کلی که در حوزة مالی و سرمایه
گذاری مرسوم است با افزایش ریسک، به طورمنطقی باز دهی افزایش می یابد .
همانطور که اشاره گردید ریسک بالا و بازدهی
بالایی که از اینگونه طرحهای نوپا بوجود می آید تنها عاملی است که می تواند
نقطه تمایزی میان بسیاری از مراکز سرمایه گذاری و افراد و اشخاص سرمایه
گذار باشد. افراد و اشخاص بر اساس شخصیت و توانایی مالی خویش، عمومًا به دو
دسته ریسک پذیر و ریسک گریز طبقه بندی می شوند که البته باید توجه داشت که
این دو دسته دو سر یک طیف هستند و افراد ریسک های مختلف را با بازدهی های
قابل انتظار خویش مدیریت می کنند . در کشور ما هنوز شرکت یا صندوق سرمایه
گذاری مخاطره پذیری که به صورت حرفه ای وارد این عرصه گردیده باشد بوجود
نیامده است و پیش بینی می گردد با توجه به نیاز احساس شده در این حوزه، در
سال های بعد به تدریج شاهد حضور این صندوق ها باشیم .
● پیشنهادات کاربردی
شناسایی زیر ساخت های لازم برای ایجاد و دوام و
حیات یک صندوق سرمایه گذاری مخاطره پذیر در یک منطقه یا کشور از اهمیت کافی
بر خوردار است. به نظر می رسد برای دستیابی به وضعیت مطلوب برای تحقق
سرمایه گذاری مخاطره پذیر در کشور بستر سازی و ایجاد زیر ساخت در سه محور
زیر قابل توجه باشد که هر یک از آنها دارای شاخه های متعدد و گسترده ای می
باشند و باید آنها را شناسایی و مورد بررسی و پیگیری قرار داد.
١) تأمین مالی
۲) دانش مالی و سرمایه گذاری
۳) مسائل حقوقی و قانونی
الف) در بخش اول - تأمین مالی - پیشنهاد می گردد
تا الگویی بکار گرفته شود که بر اساس آن سرمایه گذاری مخاطره پذیر با تشکیل
"صند وق مشترک سرمایه گذاری مخاطره پذیر صنایع ایران " با مشارکت بنگاههای
مختلف اقتصادی نمونه و علاقمند به سرمایه گذاری مخاطره پذیرایجاد گردد.
به نظر می رسد با تشکیل این صندوق اولین حرکت جدی
توسط بخش خصوصی رقم زده شود نه بخش دولتی چرا که باید به توان علمی و
روحیه جسورانه مدیران اعتقاد داشت و از تمام توان و انرژی که می تواند در
این حوزه بکار گرفته شود نهایت بهره را برد.
عملی شدن این ایده می تواند موتور حرکت سایر
فعالیتهای سرمایه گذاری مخاطره پذیر در کشور شود. تشکیل انجمن سرمایه گذاری
مخاطره پذیر ایران نیز همانگونه که در اکثر کشورهای اروپا و امریکا و
آسیای وجود دارد میتواند به شبکه ای قدرتمند برای ارائه خدمات مختلف مالی و
سرمایه گذاری و رشد کارآفرینی تبدیل شود.
ب) در بخش دوم – دانش مالی و سرما یه گذاری :
اگرچه فارغ التحصیلان مستعد و زحمت کشی در رشته ای ما لی و فنی مهندسی در
اختیار داریم با اینحال درک فرآیند سرمایه گذاری توسط سرمایه گذاران و مد
یران اجر ایی نیازمند کسب تجربه و به روزرسانی اطلاعات تخصصی است .
▪ تأمین مالی:
ـ دانش مالی و سرمایه مسائل حقوقی وقانونی :
ارزیابی تکنولوژی، ارزشگذاری تکنولوی، برآورد ر
یسک و مطالعه امکان سنجی پروژه ها، تدو ین استراتژیهای مناسب کسب وکار و
طرح ر یزی مدلهای مناسب آن از مهمتر ین فاکتورهای موردی از در سرمایه گذار ی
مخاطره پذ یر است که صندوق یا شرکت سرما یه گذار مخاطره پذ یر را قادر
میسازد تا پرتفولیوی بهینه ای را سامان دهد.
ج) در بخش سوم - مسائل حقوقی و قانونی - متأسفانه
کماکان در کشور ما حقوق مالکیت معنو ی از حداقل قوانین و مقررات لازم بی
بهره است این ضعف اساسی سنگ بزرگی بر سر راه کارآفرینی در بیشتر حوزه ها ی
سرمایه گذار است ، اگرچه کارشناسان و مشاوران حقوقی بسیاری در کشور وجود
دارند لیکن اگر حمایتهای قانونی و حقوقی دولت در این موضوع نتواند بستر امن
و مناسبی برای کارآفرینان ایجاد نماید متأسفانه باید گفت تحقق دو مسئله
اول که به بیان آنها پرداختیم کمکی به ما نخواهد نمود.
▪ راه حلهای اجرایی :
در بسیاری از کشورها، سهم سرمایه گذاری بخش خصوصی
در تولید ناخالص ملی قابل توجه می باشد و باید در نظر داشت که صندوقهای
سرمایه گذار مخاطره پذیر لزومًا به دنبال سود نبوده اند . برخی با اهداف
آموزش و حمایت از نوآوریها و طرحهای کاربردی فارغ التحصیلان شکل گرفته اند،
برخی دیگر در محیط های انکوباتوری و پارک های علمی و تحقیقاتی از سوی دولت
به ایفای نقش پرداخته اند و در مجموع باید گفت صندوقهای مختلف با اهداف
کسب منفعت و یا به صورت غیر انتفاعی در حال حاضر در دنیا به فعالیت می
پردازند . دستیابی به موارد زیر می تواند به کاهش مخاطرات سرمایه گذاری کمک
کند.
۱) شکل گیری بازارهای ثانوی برای تسهیل نقدینگی
سرمایه گذاران و خروج از شرکتها
۲) ایجاد فرهنگ ریسک پذیری در میان سرمایه گذاران
۳) گسترش شبکه ها ی اینترنتی و ... که در آن
طرحها و شرکتهای سرمایه پذیر معرفی می گردند
۴) اعطای تسهیلات و تقبل مخاطره از سوی دولت و
بانک ها در تأمین مالی مستقیم و غیر مستقیم صندوقها و شرکتهای سرمایه گذار و
سرمایه پذیر
۵) فراهم ساختن مقدمات حقوقی و قانونی حمایت از
طرحهای نوآور و حمایت از مالکیت معنوی
۶) کاهش نرخ مالیات و یا حذف آن در موارد ویژه و
قابل توجه برای سرمایه گذاران
۷) برگزاری دوره ها و کارگاههای آموزشی
● نتیجه گیری
با توجه به مطالب گفته شده ، اعم از تئوریها و
نظریات موجود در باب تامین مالی کارآفرینانه که بیشتر بر روی سرمایه گذار
مخاطره پذیر و رابطه آن با کارآفرین متمرکز بوده و انواع منابع تامین مالی
گفته شده و در ضمن روش های تامین مالی، می توان نتیجه گرفت که کارآفرینان
در این راستا انتخابهای متعددی را پیش روی دارند که انتخاب بهترین منبع
نیازمند آگاهی و اطلاع کارآفرین از این منابع و روش های تامین مالی و در
ضمن تحلیل و تصمیم گیری درست است .
علاوه بر آن :
حل مسائل ضروری مدیران در حوزه مالی ، مستلزم
شناخت و بکارگیری روشهای مختلف وابزارهای نوین مالی است .
مهندسی مالی بر پایه مفروضات مهندسی که عبارت از
کاربرد عملی ریاضی یا اصول علمی در حل مسائل است از ابزارهایی بهره می گیرد
که مجموعه ای از مشخصه ای از ریسک و بازده را دارد و به شکل گسترده تحت
عنوان فن آوری مالی جهت حل مسائل مالی و استفاده از فرصتهای مالی را فراهم
می سازد.
پایه و اساس دانش مهندسی مالی ، اقتصاد مالی یا
کاربرد اصول اقتصاد در پویایی بورس اوراق بهاداربه خصو ص طراحی، قیمت گذاری
و مدیریت ریسک قراردادهای مالی است. با توسعه و پیچیدگی و تنوع در کسب و
کار، کارکرد مهندسی مالی ، بسیار متنوع شده است زیرافرآیندهای مالی در کسب و
کار پیچیده و متنوع شده است . سرآمدی کسب و کار و تعالی سازمانی اهداف
اساسی بنگاههای اقتصادی در عرصه رقابت در تجارت است . لذا حل مسائل پیچیده
وپیش بینی آینده ای که منجر به تعالی سازمانی گردد و این امر در گروه حل
مسائل پیچیده مالی است ، ازضروریا ت هزاره سوم تلقی شده است.
بنابراین آگاهی از ابزارهای مهندسی مالی و
استفاده از روشهای ارزشیابی کالاهای مورد نظر ازضروریات کسب و کار و جهانی
شدن اقتصاد و بازارها تلقی می گردد.
و در راستای بهینه یازی شرائط در کشورمان لازم
است : شناسایی زیر ساخت های لازم برای ایجاد و دوام و حیات یک صندوق سرمایه
گذاری مخاطره پذیر آماده گردد و به نظر می رسد برای دستیابی به وضعیت
مطلوب برای تحقق سرمایه گذاری مخاطره پذیر در کشور بستر سازی و ایجاد زیر
ساخت در محور های گوناگون قابل توجه باشد که هر یک از آنها دارای شاخه های
متعدد و گسترده ای می باشند و باید آنها را شناسایی و مورد بررسی و پیگیری
قرار داد.
در دنیای درحال تحول امروز،
کامیابی از آن جوامع و سازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیت های
مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی داری برقرار سازد.
در دنیای درحال تحول امروز،
کامیابی از آن جوامع و سازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیت های
مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی داری برقرار سازد. به
عبارتی دیگر جامعه و سازمانی می تواند در مسیر توسعه، حرکت روبه جلو و با
شتابی داشته باشد که با ایجاد بسترهای لازم منابع انسانی خود را به دانش و
مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کند تا آنها با استفاده از این توانمندی
ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش و حصول رشد و
توسعه، مدیریت و هدایت کنند. امروزه که کار و فعالیت شکل تازه ای به خود
گرفته است و به سوی خودکارفرمایی و خوداشتغالی در حرکت است. کارآفرینی و
کارآفرینان نقش کلیدی در روند توسعه و پیشرفت اقتصادی جوامع مختلف ایفا می
کنند.
تجارب کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی، مالزی و
هند آکنده از فعالیتهای چشمگیر کارآفرینانی بوده است که امروز به توسعه
یافتگی کشور خود می بالند. باید توجه داشت که کارآفرینان تنها به ایجاد
فرصتهای شغلی جدید نمی پردازند بلکه با ساختار، تفکر، تحرک و فرهنگ لازم
دست به تخریب خلاق می زنند تا از دل ویرانه های کهن بنای رفیع آبادانی و
پیشرفت را برافرازند. با توجه به نقش و اهمیت کارآفرینی و سابقه درخشان
کارآفرینان در توسعه بسیاری از کشورها و با توجه به مشکلات اقتصادی زیادی
که کشور ما با آن مواجه بوده و دست یاری از هر سویی می طلبد، ترویج و اشاعه
مفهوم کارآفرینی، بسترسازی برای فرهنگ حامی کارآفرینی و مهمتر از همه
تربیت افراد (به ویژه تحصیلکردگان) کارآفرین سازمانی برای تمامی جوامع بــه
خصوص برای جوامع درحال توسعه ای مانند ایران از اهمیت و ضرورت حیاتی
برخوردار است. مقدمه شرایط اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز کشور به
گونه ای است که حل مشکلات و تنگناها، الگوها و راه حل های جدید و متفاوتی
را طلب می کند. ترکیب جمعیتی جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و نیز
نوسان بهای نفت سه عامل عمده ای هستند که موجب می شوند سیاستگزاران و تصمیم
سازان کلان کشور به منبع درآمد سهل الوصول دیگری به جز نفت بیندیشند و بی
شک آن منبع جز ابتکار، خلاقیت و نوآوری چیز دیگری نیست. اکنون در عرصه
جهانی، افراد خلاق، نوآور و مبتکر به عنوان کارآفرینان منشا تحولات بزرگی
در زمینه های صنعتی، تولیدی و خدماتی شده اند و از آنها نیز به عنوان
قهرمانان ملی یاد می شود.
چرخهای توسعه اقتصادی همواره با توسعه کارآفرینی
به حرکت درمی آید. در اهمیت کارآفرینی همین بس که طی بیست سال (۱۹۸۰ -
۱۹۶۰) در یکی از کشورهای جهان سوم (هند) تنها ۵۰۰ موسسه کارآفرینی شروع به
کار کرده اند و حتی بسیاری از شرکتهای بزرگ جهان برای حل مشکلات خود به
کارآفرینان روی آورده اند. امروزه نیروی انسانی به عنوان یک منبع نامحدود و
محور هر نوع توسعه مطرح می باشد. در این بین کارآفرینان به طورخاص دارای
نقشی موثرتر در فرآیند توسعه اقتصادی اند. تحقیقات نشان داده که بین رشد
اقتصادی و تعداد کارآفرینان در یک کشور همبستگی مثبت وجود دارد. زیرا کشوری
که دارای تعداد زیادی کارآفرین باشد از محرکهای تجاری و اقتصادی قویتری
برخوردار است. آموزش و پرورش کارآفرینان سازمانی نیازمند یک متدولوژی
آموزشی اجرایی برای همکاری تنگاتنگ بین صنعت و دانشگاه جهت مواجهه با
فشارهای شدید اجتماعی حاصل از رشد سریع فناوری و کمبود نیروی انسانی متخصص
در جهان امروز است. در این روش که عنوان کارآفرینی یافته، انسانها به گونه
ای پرورش می یابند که خود درجهت خلق کار قدم بردارند. مشاهدات حاصل از
اعمال این متدولوژی به صورت موردی در قالب مأموریت اجتماعی، اهداف، مقصد
مشخص، و نیز فعالیتهای مترتب آن منعکس گردیده اند.
تعریف کارآفرینی کارآفرینی، واژه ای است نو که از
معنی کلمه اش نمی توان به مفهوم واقعی آن پی برد. این واژه به جای کلمه
Entrepreneurship به کار می رود که در اصل از کلمه فرانسوی ENTREPRENDER به
معنای متعهدشدن نشأت گرفته است. بنابر تعریف واژه نامه وبستر کارآفرین کسی
است که متعهد می شود یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل نماید.
بعضی از دانشمندان نظیر شومپیتر، کارآفرین را مهمترین عامل توسعه اقتصادی
دانسته اند. وی معتقد است کارآفرین یک مدیر صاحب فکر و ابتکار است که همراه
با خلاقیت، ریسک پذیری، هوش، اندیشه، و وسعت دید، فرصتهای طلایی می
آفریند. او قادر است که با نوآوریها تحول ایجاد کند و یک شرکت زیان ده را
به سوددهی برساند.
سیر تکامل فعالان اقتصادی یا کارآفرینان نشان می
دهد که کارآفرینی در نظریه های اقتصادی تبلور یافته و به عنوان عامل اصلی
ایجاد ثروت یا موجد ارزش اقتصادی شناخته و از قرن پانزدهم تاکنون در کانون
بحث مکاتب مختلف اقتصادی قرار داشته است. اما سابقه مفهوم کارآفرینی در
دانش امروزی به دویست سال پیش برمی گردد. اولین کسی که این مسئله را مطرح
کرد فردی به نام کانتیلون است. این واژه دستخوش تعاریف جدید شده و ترجمه آن
در ایران به معنای همان کسی است که زیربار تعهد می رود. امروزه بسیاری از
شرکتها به لزوم کارآفرینی سازمانی پی برده اند. می توان گفت در واقع ، هنوز
هم تعریف کامل و جامع که مورد پذیرش همه ی صاحبنظران قرار گیرد از
واژه کارآفرینی ارائه نشده است ، لیکن در این بین تئوری و تعاریف
اقتصاددان مشهور اتریشی به نام جوزف شومپیتر از کارآفرینی و نقش
کارآفرینان در فرآیند توسعه؛ مورد توافق و ارجاع اکثر محققین در این
زمینه است . بر طبق نظر وی کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعة
اقتصادی و موتور توسعه می باشد و نقش وی عبارت است از نوآوری یا
ایجاد ترکیب های تازه از مواد.
شومپیتر مشخصه اصلی کارآفرین را «نوآوری »می
دانست و کار یک کارآفرین را «تخریب خلاق » تعریف کرد. وی در کتاب
«نظریة اقتصاد پویا» اشاره می کندکه تعادل پویا از طریق نوآوری و
کارآفرینی ایجاد می گردد و اینها مشخصه ی یک اقتصاد سالم هستند. سابقه
کارآفرینی در دنیا در اوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که در کار مأموریت
نظامی بودند کارآفرین می خواندند و پس از آن نیز برای مخاطرات دیگر نیز
همین واژه با محدودیت هایی مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال ۱۷۰۰
میلادی به بعد درباره پیمانکاران دولت که دست اندرکار امور عمرانی بودند،
از لفظ کارآفرین زیاد استفاده شده است. کارآفرینی و کارآفرین اولین بار
مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم
میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه های خود تشریح کرده اند. ژوزف
شومپیتر با ارائه نظریه توسعه اقتصادی خود در سال ۱۹۳۴ که همزمان با دوران
رکود بزرگ اقتصادی بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوری کارآفرینان
در ایجاد سود، مورد توجه قرار گیرد و به همین دلیل وی را «پدر کارآفرینی»
لقب داده اند. از نظر وی «کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است »
و نقش کارآفرینی عبارت است از «نوآوری یا ایجاد ترکیب های تازه از مواد».
همچنین کارآفرینی از سوی روانشناسان و جامعه شناسان با درک نقش کارآفرینان
در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگیها و الگوهای رفتاری آنها با بررسی و
تحقیق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است. سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
به طور کلی و با عنایت به موارد اشاره شده در فوق ، سیر تاریخی مفهوم
کارآفرینی را می توان به پنج دوره تقسیم نمود:
۱) دوره اول ( قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی) : در این
دوره به صاحبان پروژه های بزرگ که مسئولیت اجرایی این پروژه ها همانند ساخت
کلیسا، قلعه ها، تأسیسات نظامی و .... از سوی دولتهای محلی به آنها
واگذار گردید. کارآفرین اطلاق می شد، در تعاریف این دوره پذیرش مخاطره،
لحاظ نشده است.
۲) دوره دوم ( قرن ۱۷ میلادی) : این دوره همزمان
با شروع انقلاب صنعتی در اروپا بوده و بعد مخاطره پذیری به کارآفرینی اضافه
شد کارآفرین در این دوره شامل افرادی همانند بازرگانان ، صنعتگران و دیگر
مالکان خصوصی می باشد.
۳) دوره سوم ( قرون ۱۸و ۱۹ میلادی) : در این دوره
کارآفرین فردی است که مخاطره می کند و سرمایه مورد نیاز خود را از طریق
وام تأمین می کند، بین کارآفرین و تأمین کننده سرمایه (سرمایه گذار) و مدیر
کسب و کار در تعاریف این دوره تمایز وجود دارد.
۴) دوره چهارم ( دهه های میانی قرن بیستم میلادی)
: در این دوره مفهوم نوآوری شامل خلق محصولی جدید، ایجاد نظام توزیع جدید
یا ایجاد ساختار سازمانی جدید به عنوان یک جزء اصلی به تعاریف کارآفرینی
اضافه شده است.
۵) دوره پنجم، دوران معاصر( از اواخر دهه ۱۹۷۰
تاکنون ) : در این دوره همزمان با موج ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد
اقتصادی و نیز مشخص شدن نقش کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این سازوکار،
جلب توجه زیادی به این مفهوم شد و رویکرد چند جانبه به این موضوع صورت
گرفت. تا قبل از این دوره اغلب توجه اقتصاددانان به کارآفرینی معطوف بود،
اما در این دوره به تدریج روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان و محققین
علوم مدیریت نیز به ابعاد مختلف کارآفرینی و کارآفرینان توجه نموده ا ند.
تا دهه ۱۹۸۰ سه موج وسیع ، موضوع کارآفرینی را به جلو رانده است:
▪ موج اول: انفجار عمومی مطالعه و تحقیق در قالب
انتشار کتابهای زندگی کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها، چگونگی ایجاد کسب
و کار شخصی و شیوه های سریع پولدار شدن می باشد. این موج از اواسط دهه
۱۹۵۰ شروع می شود.
▪ موج دوم: این موج که شروع آن ازدهه ۱۹۶۰ بوده
شامل ارائه رشته های آموزش کارآفرینی در حوزه های مهندسی و بازرگانی است که
در حال حاضر این حوزه ها به سایر رشته ها نیز تسری یافته است.
▪موج سوم: این موج شامل افزایش علاقمندی دولتها
به تحقیقات در زمینه کارآفرینی و بنگاههای کوچک، تشویق رشد شرکت های کوچک و
انجام تحقیقات در خصوص نوآوری های صنعتی می شود که از اواخر دهه ۱۹۷۰ آغاز
شده است. سابقه کارآفرینی در ایران علی رغم اینکه در کشورهای پیشرفته دنیا
از اواخر دهه ۱۹۷۰ به بعد به موضوع کارآفرینی توجه جدی شده و حتی در
بسیاری از کشورهای درحال توسعه هم از اواخر دهه ۱۹۸۰ این موضوع را مورد
توجه قرار داده اند، در کشور ما تا شروع اجرای برنامه سوم توسعه، توجه
چندانی به کارآفرینی نشده بود. حتی در محافل علمی و دانشگاهی نیز به جز
موارد بسیار نادر، فعالیتی در این زمینه صورت نگرفته بود. مشکل بیکاری و
پیش بینی حادتر شدن آن در دهه ۱۳۸۰ موجب شد که در زمان تدوین برنامه سوم
توسعه، موضوع توسعه کارآفرینی مورد توجه قرار گیرد. در برنامه اخیر، توسعه
کارآفرینی در سطح وزارتخانه های علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و
آموزش پزشکی، جهاد کشاورزی، صنایع و معادن و فلزات و همچنین مؤسسه جهاد
دانشگاهی به دلیل ارتباط با فعالیت های آنها، مطرح شده است. متأسفانه واژه
کارآفرینی که ترجمه ای از کلمه Entrepreneurship است، موجب گردیده است که
معنی ایجاد کار و یا اشتغال زایی از این واژه برداشت می شود. در حالیکه
کارآفرینی دارای مفهومی وسیعتر و با ارزشتر از اشتغال زایی است. این برداشت
ناصحیح از این مفهوم و همچنین تورم نیروی انسانی بیکار در جامعه ( به ویژه
در بین دانش آموختگان دانشگاهی)، موجب شده بسیاری از سیاستهایی که برای
توسعه آن اتخاذ شده و نیز در بخشنامه ها و سخنرانی های مسئولان در این
خصوص، صرفاً جنبه اشتغال زایی برای آن در نظر گرفته شود. در حالیکه
کارآفرینی دارای پیامدهای مثبت و مهم دیگری همانند: بارور شدن خلاقیت ها،
ترغیب به نوآوری و توسعه آن، افزایش اعتماد به نفس، ایجاد و توسعه
تکنولوژی، تولید ثروت در جامعه و افزایش رفاه عمومی است و در صورتیکه فقط
به جنبه اشتغال زایی آن توجه شود، از سایر پیامدهای آن بی بهره خواهیم ماند
.
بررسی وضعیت معیشتی کارگران به
بهانه روز جهانی کارگر
آن طرف تر دیواری است. پای دیوار
مردی نشسته. نگاهش به دوردست است. به آنجا که ساختمان ها با آسمان پیوند می
خورند. در سرش چه می گذرد؟ نمی دانم!
نگاهش اما... بیداد می کند.
پیراهن چهارخانه اش از شدت عرق خیس شده، پشت کفش
هایش را خوابانده و پاشنه های ترک خورده اش از جوراب سوراخش دیده می شوند.
دستش را زیر سرگذاشته. نمی دانم چند سال دارد اما هر چه هست چین و چروک دست
هایش پیرتر می نمایاندش. گودی چشمهایش نشان می دهد که هیچ وقت یک دل سیر
نخوابیده. دستش را آرام در جیب پیراهنش فرو می کند و پاکت سیگار را در می
آورد. یک سیگار را گوشه لبش می گذارد وپکی به آن می زند. آنقدر حواسش پرت
است که فراموش می کند آن را روشن کند. سرش را تکان می دهد و زیر لب می
گوید: «قربون حواس جمع».
باز هم به آن دور دست ها خیره می شود. مدت ها به
آنجا خیره می ماند. وقتی به خودش می آید سیگار دود شده و خاکسترش باقی
مانده. می خواهد خاکستر سیگار را زیر پا له کند اما دلش نمی آید چون آن
سیگار طعم نفس هایش را چشیده است. نفس هایی که وقت کار به شماره می افتد.
ازوقتی خودش را شناخته یک چیز را خوب درک کرد. ازبچگی با آن آشناست. از
همان روز که پدرش از دنیا رفت. آری او کار را خیلی خوب می شناسد. حالا که
عمری از او گذشته کار با تمام وجودش عجین شده. نمی داند تا کی کار، سایه به
سایه دنبالش خواهد آمد. کارگر بودن را از کودکی تجربه کرده است و حالا که
پای دیوار نشسته و آرام فکر می کند، با خودش می گوید، اگر شغل دیگری داشتم
دنیا چه رنگی بود؟ اگر هنگام جوشکاری چشمهایم اینقدر ضعیف نمی شد، شاید
امروز دنیا خوش رنگ تر بود.
شاید دنیا خیلی زیباتر از این باشد که من می
بینم. حتما هست. یعنی بود اگر کمرم زیر هزینه سنگین دانشگاه آزاد پسرم خم
نمی شد. آری حتما زیباتر بود اگر بیمه بودم و ناچار نبودم هر بار برای
درمان همسر بیمارم این همه هزینه کنم. نمی دانست اگر کارگر روزمزد نبود به
کدام گوشه دنیا بر می خورد؟ شاید اگر ناچار نبود برای پرداخت پول پیش خانه
از کارخانه نخ ریسی، بازخرید شود امروز حال و روزش بهتر بود. این روزها نام
کارگر را زیاد می شنود، آخر می گویند روز اوست، روز کارگر! اما حال و روزش
اصلا خوش نیست. دل و دماغ فکر کردن را ندارد، حتی توان ندارد سیگار دیگری
از جیبش در بیاورد.
دستش را در جیب شلوارش می کند تا تسبیح سبز رنگش
را در بیاورد، ذکر بگوید، شاید دلش آرام تر شود. اما وقتی انگشتش در سوراخ
ته جیب فرو می رود، می فهمد که تسبیح هم مثل همه خوشی های دیگر با او
خداحافظی کرده. دلش می گیرد; خیلی بیشتر از قبل. کاش صدایی می آمد و او را
از این حال و هوا بیرون می آورد. یک صدای امیدبخش و مهربان یا دستی روی
شانه اش گذاشته می شد تا مرهمی برای خستگی هایش باشد یا گوشی که درد دل
هایش را می شنید. ناگهان صدایی او را به خودش آورد. طبق معمول صدای سرکارگر
بود که فریاد می زد: «جعفرآقا، کجایی بابا یک ساعته دارم دنبالت می گردم.
کجا غیبت زده؟ بیا هزار تا کار داریم.» و جعفرآقا خسته تر از همیشه دستش را
روی زانویش می گذارد، یا علی می گوید و بلند می شود. هنوز عرق تنش خشک
نشده که کار دوباره به سراغش می آید. با خودش می گوید: مثلا روز کارگر است،
اما روز از نو و روزی از نو!
اصولا طبقه کارگر یک طبقه اجتماعی است واز
افرادی تشکیل می شود که در مشاغلی کار می کنند که نیاز به قدرت بدنی و کار
دستی دارد.اما همین طبقه کارگر هم بر اساس سطح مهارت کارگران به سه طبقه
دیگر تقسیم می شود.
طبقه کارگران بالا ، شامل کارگران ماهر و متخصص،
که اعضایش از نظر درآمد، شرایط کار و تامین شغلی بر دیگر کارگران برتری
دارند.
هرچند که بعضی مهارت ها در جریان پیشرفت های
فناوری اهمیت خود را از دست داده است. شرایط اقتصادی کارگران ماهر بیش از
سایر کارگران است. کارگران ماهر معمولا از ثبات شغلی برخوردارند و دوره
بیکاری آنها کوتاه تر است.
طبقه کارگر پایین، از افرادی تشکیل شده که در
مشاغل غیرماهر و نیمه ماهر که به آموزش اندکی نیاز دارد، اشتغال دارند.
تامین شغلی در بیشتر این مشاغل کمتر از مشاغلی است که نیاز به مهارت دارند.
این کارگران معمولا از ثبات شغلی برخوردار نیستند و طول مدت بیکاری آنها
بیشتر است.
طبقه زیرین; خط فاصل عمده ای در درون طبقه کارگر
بین اکثریت قومی و اقلیت های محروم که طبقه زیرین را تشکیل می دهند، وجود
دارد. اعضای طبقه زیرین; شرایط کار و سطح زندگی پایین تری نسبت به اکثریت
جمعیت دارند. اکثر اعضای طبقه زیرین; کارگرانی هستند که مدت طولا نی
بیکارند یا به طور متناوب شاغل و بیکار می شوند.
● دستمزد کارگران در ایران
بعد از طبقه بندی کارگران به سه دسته کارگران
بالا، کارگران پایین، کارگران طبقه زیرین باید دید که دستمزد این کارگران
چگونه پرداخت می شود.
البته باید گفت فقط کارگران طبقه بالا که از شغل
ثابت برخوردارند شامل این دستمزدها می شوند و کارگران رده پایین تر باید
بهآب باریکه ای که گاهی جریان دارد و گاهی قطع می شود قناعت کنند.
شورای عالی کار حداقل دستمزد کارگران ایران را در
سال ۱۳۸۹، ۳۰۳ هزار و ۴۸ تومان اعلام کرد.
این میزان دستمزد برای کارگرانی که اکثر ساعات
روز خود را به کار سخت و طاقت فرسا مشغولند فرصت و توان برای انجام شغل دوم
ندارند; جای تامل دارد.
احمد. م کارگر یک کارخانه در این باره می گوید:
«با این تورم، ۳۰۳ هزار تومان حداقل دستمزد کارگران، تاسف انگیز است.»
او در ادامه می گوید: آدم با ۳۰۳هزار تومان چکار
می تواند بکند؟ آیا همان کسانی که این میزان را اعلام کرده اند، می توانند
با ۳۰۳ هزار تومان در ماه زندگی کنند؟ او معتقد است که این افراد یا شکمشان
سیر است یا با اینگونه اقدامات می خواهند کارگران را درگیر مشکلات مالی و
یافتن کار دوم کنند تا از اطراف خود بی خبر باشند.
این کارگر می گوید: اگر رقم خط فقر را در نظر
بگیریم، کارگران با این دستمزد، بسیار پایین تر از خط فقر قرار دارند و این
میزان دستمزد شاید فقط کفاف اجاره آخر ماه یک خانه کوچک را بدهد. حال تصور
کنید که یک کارگر با این درآمد چگونه شکم زن و فرزندانش را سیر خواهد
کرد؟ خرج تحصیل و پوشاک و درمان را هم که در نظر نگیریم; طبقه کارگر برای
تامین ابتدایی ترین امکانات زندگی باید با بدبختی دست و پنجه نرم کند.
● حداقل دستمزد چقدر باید باشد
در خبرها آمده است که سندیکای کارگران شرکت واحد
اتوبوسرانی تهران و حومه، سندیکای کارگران - شرکت نیشکر هفت تپه، اتحادیه
آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کرمانشاه، طوماری
اعتراضی را به امضای هزاران کارگر رساندند و خواستار تعیین حداقل دستمزد یک
میلیون تومانی برای کارگران ایران شدند.
این اعتراض حتی پیش از آن صورت گرفت که براساس
آمار بانک مرکزی، خط فقر مطلق برای یک خانواده ۵ نفره در تهران، حداقل ۷۰۰
هزار تومان اعلام شد.
یک کارگر کارخانه نخ ریسی معتقد است که دستمزد
۳۰۳هزار تومان، شرم آورترین دستمزدی است که امکان دارد به یک مزدبگیر داده
شود.
او معتقد است: حداقل دستمزد باید بالاتر از خط
فقر باشد. او می گوید: کشور ما کشور فقیری نیست که اکثریت جمعیت آن زیرخط
فقر زندگی کنند. ما با داشتن منابع طبیعی، نفت و مکان های گردشگری فراوان
باید در زمره افرادی باشیم که از رفاه اجتماعی برخوردارند. این در حالیست
که طبقه کارگری در ایران همواره طبقه ای محروم و زحمتکش بوده که هیچ گاه
صدایش به جایی نرسید و همواره در تعیین دستمزدها نادیده گرفته شده است.
● کارگران با کار وکارگران بیکار
بهروز کارگری که به تازگی بیکار شده می گوید: پس
از پایان تعطیلا ت نوروز برای بستن قرار داد سرکار رفتم اما اعلا م کردند
که کار فرما، به دلیل مشکلا ت مالی عده ای از کارگران را اخراج کرده که
البته اسم مودبانه اش تعدیل کردن است اما معنای اصلی اش اخراج است.
او می گوید: بیکاری تجربه تلخ یک کارگر است که
بارها برای من اتفاق افتاده و زندگیم را به هم ریخته است.
بهروز معقتد است با بیکار شدن هر کارگر، خانواده
او نیز دچار تزلزل می شود، چرا که مساله اقتصادی، مساله ای نیست که بتوان
در زندگی خانوادگی از آن چشم پوشی کرد.
او می گوید: در میان کارگرانی که با من از کار
اخراج شدند، چند تازه داماد وجود داشت که برای شروع زندگیشان، روی دستمزد
شان حساب کرده بودند; چی فکر می کردیم، چی شد!
بهروز در ادامه با تاسف می گوید: ما با حداقل
دستمزدها مشکل داشتیم و بعد از تعطیلا ت با کلی غرغر به سرکار رفتیم; غافل
از این که همان ۳۰۳ هزار تومان هم دیگر گیرمان نمیآید و از این به بعد باید
در آشفته بازار کار، به دنبال کار جدید باشیم تا زن و بچه مان از گرسنگی
نمیرند و صاحب خانه اسباب و اثاثیه مان را داخل خیابان نریزد.
● نرخ بیکاری
دولتی ها معتقدند که نرخ بیکاری در حدود ۱۱ درصد
است و منتقدان اقتصادی دولت نظری غیر از این دارند و معتقدند که رقم واقعی
نرخ بیکاری از عدد ادعایی دولت بیشتر است. فعالا ن کارگری در تشکیلا ت خانه
کارگر از موضع منتقدانه به ماجرا نگاه می کنند و با استفاده از آمار مقرری
بگیران بیمه بیکاری یادآور می شوند که کارگران کارخانه های بسیاری به دلیل
وخامت وضع اقتصادی رها شده اند.
در علم اقتصاد، نرخ بیکاری شاخصی برای ارزیابی
میزان توسعه یافتگی کشورهاست و به همین دلیل تمامی دولت ها برای درخشان
نشان دادن کارنامه خود، سعی می کنند تا با ایجاد فرصت های پایدار شغلی
صنعتی،کشاورزی و خدماتی نرخ بیکاری را هرچه بیشتر پایین بیاورند و اقتصاد
خود را پویا نشان دهند. از منظر این علم، بیکار هرکسی به غیر از دانشجویان و
زنان خانه دار است که ۱۵ تا ۶۵ سال سن داشته باشد و به منظور تامین معاش
خود و خانواده اش هیچ شغلی نداشته باشد بیکار است.
در قانون کار ایران هم هرگونه کارکردن افراد زیر
۱۵ سال ممنوع و جرم اعلا م شده است و برای افراد بالا ی ۶۰ سالی که مشغول
به کار هستند امکان بازنشستگی و ترک کار در نظر گرفته شده است.
با وجود صراحت قانون گذار و شفاف بودن شرایط سنی
کار برای کارگران، هنوز میان تعریف علمی بیکاری با واقعیت های زندگی مردم
ایران همخوانی وجود ندارد.
گواه این مدعا کودکانی هستند که هر روز سر چهار
راه ها می بینیمشان که اسفند دود می کنند یا گل می فروشند یا پیر مرد
سالخورده ای که در مجتمع مسکونی همسایه طبقات را نظافت می کنند و گاهی هم
در نظافت منزل به خانمهای مجتمع کمک می کنند.
● قربانیان تغییر دستمزدها
هرساله با آغاز سال جدید و نو شدن طبیعت، دستمزد
کارگران هم نو می شود. البته این نو شدن می تواند مانند سال نو، که در
زندگی طبیعت تحول ایجاد می کند; در زندگی کارگران ایجاد تحول کند.
البته بر خلا ف تحولا ت طبیعت که همواره زیبا و
دوست داشتنی است;تحولا تی که تغییر دستمزدها در زندگی کارگران ایجاد می کند
چندان مطلوب نیست و در اکثر مواقع دردسرساز است. از افزایش نرخ تورم و نرخ
پایین افزایش دستمزدهای کارگری که بگذریم می رسیم به پدیده ای به نام
عواقب تغییر دستمزد کارگران! همیشه با تغییر دستمزدها در طول ماه های
آغازین و پایانی هر سال، افراد بسیاری با تخصص های مختلف صنعتی، کشاورزی و
خدماتی به دلیل مشکلا ت اقتصادی از کار اخراج می شوند و برای مدتی نامعلوم و
گاه همیشه به خیل بیکاران می پیوندند. سال جدید هم از این قاعده مستثنی
نیست و شروع سال ۸۹ نیز چیزی متفاوت از شروع سال های دیگر نداشت. با وجود
آن که مصوبه شورای عالی کار با مداخله بانک مرکزی مورد بازنگری قرار گرفت و
در نهایت مزد کارگران با کاهش ۵درصدی تعیین شد اما بازهم کارگرانی در
ابتدا و پایان سال ۸۸ اخراج شدند تا افزایش دستمزدها فشاری احتمالی را بر
کارفرمایان آنها وارد نکند و بسیاری معتقدند که امسال نیز سیکل بیکاری
دوباره گسترش می یابد. کارگران نوشابه سازی ساسان در سال گذشته از جمله
قربانیان افزایش دستمزدها بودند. هم در بهار و هم در زمستان ۸۸ شرکت نوشابه
سازی ساسان با اخراج کارگرانی که مدت قرار دادشان به پایان رسیده بود، جمع
کثیری از کارگران را وارد دنیای پریاس بیکاری کرد. واردات بی رویه و کمبود
نقدینگی هم از دیگر عوامل بیکاری کارگران است. نساجی خامنه، آزمایش تهران و
صنایع مخابراتی راه دور ایران از کارخانه هایی هستند که هم اکنون به دلیل
مشکل کمبود نقدینگی و واردات محصولا ت مشابه خارجی، کارگران خود را رهاکرده
اند و این احتمال وجود دارد که امسال آنها به همراه برخی دیگر از کارگاه
های صنعتی ماجراساز بیکاری باشند.
ورود محصولا ت چینی از دیگر مشکلا ت بزرگی است که
دامنگیر کارگران ما شده است. ورود محصولا تی که قیمت آنها حتی از مواد
اولیه کارگاه ها و کارخانجات ما کمتر است باعث شده اکثر کارگاه ها به
تعطیلی کشانده شوند و جایی برای آنها در بازار تولیدات وجود نداشته باشد.
محمدی خیاط یک کارگاه تولیدی است که می گوید: با ورود محصولا ت چینی به
بازار ما به هیچ وجه توان مقابله با آنها را نداریم و محصولا تمان روی
دستمان می ماند. او معتقد است: طبیعی است که مردم به وضع جیبشان نگاه می
کنند نه به وضعیت اقتصادی کارگاه های تولیدی! بنابراین به طور حتم مردم به
سمت کالا یی می روند که ارزان تر است و با وضعیت اقتصادی آنها همخوانی
بیشتری دارد.او می گوید: من از مردم گله ندارم چرا که زن و بچه خودم هم با
آن که می دانند کالا ی چینی چه به روز ما آورده اکثر محصولا تی که به خانه
می آورند چینی است و درجواب اعتراض من فقط یک جواب دارند « ارزان بود،
خریدیم». حق با آنهاست مردم در حین خرید نمی توانند وضعیت اقتصادی جامعه را
حلا جی کنند. آنها وضعیت جیبشان را بررسی می کنند نه چیز دیگر را. در
نتیجه مشکلا ت کارگران همچون کلا ف در هم پیچیده ای ادامه پیدا می کند و از
کمبود دستمزد گرفته تا بیکاری کارگران گره می خورد و در صورت افزایش حداقل
دستمزد از سوی دولت هم، کارفرما با توسل به اخراج و تعدیل نیرو در مقابل
آن مقاومت خواهد کرد. حال باید در آستانه روز کارگر به این مساله اندیشید
که مشکل در هم پیچیده کارگران ایران چه زمانی حل خواهد شد؟!
● کارگران و جمعیت
آنچه به طور معمول در جامعه به چشم می خورد این
است که اصولاطبقه کارگری، از خانواده های پرجمعیت تشکیل می شوند و تعداد
فرزندان این قشر اصولا بیشتر از تعداد فرزندان کارمندان و پزشکان و مهندسان
و وکلا و وزراست. از این رو اداره این خانواده های پرجمعیت برای پدر
خانواده که طبیعتا از درآمد پایینی برخوردار است دشوار خواهد بود. با این
حال پدیده تنظیم خانواده طی سال های اخیر روی این قشر از جامعه هم بی تاثیر
نبوده و تبلیغات فراوانی که در زمینه فرزند کمتر، زندگی بهتر صورت می
گرفت; از یک سو و افزایش سرسام آور تورم از سوی دیگر باعث شده بود تا طبقه
کارگران هم به تنظیم خانواده احترام بگذارند. البته تبلیغات «دو بچه
کافیه» و «فرزند کمتر، زندگی بهتر» تا سال گذشته پابرجا بود تا اینکه تیتر
روزنامه های امسال نشان از این داشت که آقای احمدی نژاد با این روند موافق
نیست و با اهدای یک میلیون تومان به نوزادان متولد شده در سال ۸۹ و تشویق
به افزایش جمعیت; اعلام کرد که ایران ظرفیت ۱۵۰میلیون جمعیت را دارد.
البته معلوم نیست چند درصد از این ۱۵۰ میلیون نفر; در آینده در طبقه
کارگران قرار خواهند گرفت و چه تعداد از این افراد از حداقل رفاه اجتماعی
برخوردار خواهند بود. آنچه مسلم است همین تعداد افرادی که امروز تحت عنوان
کارگر در جامعه ما زندگی می کنند یا زیر خط فقر له می شوند یا با اراده
کارفرما از کار بی کار شده و دیگر نام کارگر را یدک نمی کشند.
بررسی وضعیت معیشتی کارگران به
بهانه روز جهانی کارگر
آن طرف تر دیواری است. پای دیوار
مردی نشسته. نگاهش به دوردست است. به آنجا که ساختمان ها با آسمان پیوند می
خورند. در سرش چه می گذرد؟ نمی دانم!
نگاهش اما... بیداد می کند.
پیراهن چهارخانه اش از شدت عرق خیس شده، پشت کفش
هایش را خوابانده و پاشنه های ترک خورده اش از جوراب سوراخش دیده می شوند.
دستش را زیر سرگذاشته. نمی دانم چند سال دارد اما هر چه هست چین و چروک دست
هایش پیرتر می نمایاندش. گودی چشمهایش نشان می دهد که هیچ وقت یک دل سیر
نخوابیده. دستش را آرام در جیب پیراهنش فرو می کند و پاکت سیگار را در می
آورد. یک سیگار را گوشه لبش می گذارد وپکی به آن می زند. آنقدر حواسش پرت
است که فراموش می کند آن را روشن کند. سرش را تکان می دهد و زیر لب می
گوید: «قربون حواس جمع».
باز هم به آن دور دست ها خیره می شود. مدت ها به
آنجا خیره می ماند. وقتی به خودش می آید سیگار دود شده و خاکسترش باقی
مانده. می خواهد خاکستر سیگار را زیر پا له کند اما دلش نمی آید چون آن
سیگار طعم نفس هایش را چشیده است. نفس هایی که وقت کار به شماره می افتد.
ازوقتی خودش را شناخته یک چیز را خوب درک کرد. ازبچگی با آن آشناست. از
همان روز که پدرش از دنیا رفت. آری او کار را خیلی خوب می شناسد. حالا که
عمری از او گذشته کار با تمام وجودش عجین شده. نمی داند تا کی کار، سایه به
سایه دنبالش خواهد آمد. کارگر بودن را از کودکی تجربه کرده است و حالا که
پای دیوار نشسته و آرام فکر می کند، با خودش می گوید، اگر شغل دیگری داشتم
دنیا چه رنگی بود؟ اگر هنگام جوشکاری چشمهایم اینقدر ضعیف نمی شد، شاید
امروز دنیا خوش رنگ تر بود.
شاید دنیا خیلی زیباتر از این باشد که من می
بینم. حتما هست. یعنی بود اگر کمرم زیر هزینه سنگین دانشگاه آزاد پسرم خم
نمی شد. آری حتما زیباتر بود اگر بیمه بودم و ناچار نبودم هر بار برای
درمان همسر بیمارم این همه هزینه کنم. نمی دانست اگر کارگر روزمزد نبود به
کدام گوشه دنیا بر می خورد؟ شاید اگر ناچار نبود برای پرداخت پول پیش خانه
از کارخانه نخ ریسی، بازخرید شود امروز حال و روزش بهتر بود. این روزها نام
کارگر را زیاد می شنود، آخر می گویند روز اوست، روز کارگر! اما حال و روزش
اصلا خوش نیست. دل و دماغ فکر کردن را ندارد، حتی توان ندارد سیگار دیگری
از جیبش در بیاورد.
دستش را در جیب شلوارش می کند تا تسبیح سبز رنگش
را در بیاورد، ذکر بگوید، شاید دلش آرام تر شود. اما وقتی انگشتش در سوراخ
ته جیب فرو می رود، می فهمد که تسبیح هم مثل همه خوشی های دیگر با او
خداحافظی کرده. دلش می گیرد; خیلی بیشتر از قبل. کاش صدایی می آمد و او را
از این حال و هوا بیرون می آورد. یک صدای امیدبخش و مهربان یا دستی روی
شانه اش گذاشته می شد تا مرهمی برای خستگی هایش باشد یا گوشی که درد دل
هایش را می شنید. ناگهان صدایی او را به خودش آورد. طبق معمول صدای سرکارگر
بود که فریاد می زد: «جعفرآقا، کجایی بابا یک ساعته دارم دنبالت می گردم.
کجا غیبت زده؟ بیا هزار تا کار داریم.» و جعفرآقا خسته تر از همیشه دستش را
روی زانویش می گذارد، یا علی می گوید و بلند می شود. هنوز عرق تنش خشک
نشده که کار دوباره به سراغش می آید. با خودش می گوید: مثلا روز کارگر است،
اما روز از نو و روزی از نو!
اصولا طبقه کارگر یک طبقه اجتماعی است واز
افرادی تشکیل می شود که در مشاغلی کار می کنند که نیاز به قدرت بدنی و کار
دستی دارد.اما همین طبقه کارگر هم بر اساس سطح مهارت کارگران به سه طبقه
دیگر تقسیم می شود.
طبقه کارگران بالا ، شامل کارگران ماهر و متخصص،
که اعضایش از نظر درآمد، شرایط کار و تامین شغلی بر دیگر کارگران برتری
دارند.
هرچند که بعضی مهارت ها در جریان پیشرفت های
فناوری اهمیت خود را از دست داده است. شرایط اقتصادی کارگران ماهر بیش از
سایر کارگران است. کارگران ماهر معمولا از ثبات شغلی برخوردارند و دوره
بیکاری آنها کوتاه تر است.
طبقه کارگر پایین، از افرادی تشکیل شده که در
مشاغل غیرماهر و نیمه ماهر که به آموزش اندکی نیاز دارد، اشتغال دارند.
تامین شغلی در بیشتر این مشاغل کمتر از مشاغلی است که نیاز به مهارت دارند.
این کارگران معمولا از ثبات شغلی برخوردار نیستند و طول مدت بیکاری آنها
بیشتر است.
طبقه زیرین; خط فاصل عمده ای در درون طبقه کارگر
بین اکثریت قومی و اقلیت های محروم که طبقه زیرین را تشکیل می دهند، وجود
دارد. اعضای طبقه زیرین; شرایط کار و سطح زندگی پایین تری نسبت به اکثریت
جمعیت دارند. اکثر اعضای طبقه زیرین; کارگرانی هستند که مدت طولا نی
بیکارند یا به طور متناوب شاغل و بیکار می شوند.
● دستمزد کارگران در ایران
بعد از طبقه بندی کارگران به سه دسته کارگران
بالا، کارگران پایین، کارگران طبقه زیرین باید دید که دستمزد این کارگران
چگونه پرداخت می شود.
البته باید گفت فقط کارگران طبقه بالا که از شغل
ثابت برخوردارند شامل این دستمزدها می شوند و کارگران رده پایین تر باید
بهآب باریکه ای که گاهی جریان دارد و گاهی قطع می شود قناعت کنند.
شورای عالی کار حداقل دستمزد کارگران ایران را در
سال ۱۳۸۹، ۳۰۳ هزار و ۴۸ تومان اعلام کرد.
این میزان دستمزد برای کارگرانی که اکثر ساعات
روز خود را به کار سخت و طاقت فرسا مشغولند فرصت و توان برای انجام شغل دوم
ندارند; جای تامل دارد.
احمد. م کارگر یک کارخانه در این باره می گوید:
«با این تورم، ۳۰۳ هزار تومان حداقل دستمزد کارگران، تاسف انگیز است.»
او در ادامه می گوید: آدم با ۳۰۳هزار تومان چکار
می تواند بکند؟ آیا همان کسانی که این میزان را اعلام کرده اند، می توانند
با ۳۰۳ هزار تومان در ماه زندگی کنند؟ او معتقد است که این افراد یا شکمشان
سیر است یا با اینگونه اقدامات می خواهند کارگران را درگیر مشکلات مالی و
یافتن کار دوم کنند تا از اطراف خود بی خبر باشند.
این کارگر می گوید: اگر رقم خط فقر را در نظر
بگیریم، کارگران با این دستمزد، بسیار پایین تر از خط فقر قرار دارند و این
میزان دستمزد شاید فقط کفاف اجاره آخر ماه یک خانه کوچک را بدهد. حال تصور
کنید که یک کارگر با این درآمد چگونه شکم زن و فرزندانش را سیر خواهد
کرد؟ خرج تحصیل و پوشاک و درمان را هم که در نظر نگیریم; طبقه کارگر برای
تامین ابتدایی ترین امکانات زندگی باید با بدبختی دست و پنجه نرم کند.
● حداقل دستمزد چقدر باید باشد
در خبرها آمده است که سندیکای کارگران شرکت واحد
اتوبوسرانی تهران و حومه، سندیکای کارگران - شرکت نیشکر هفت تپه، اتحادیه
آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کرمانشاه، طوماری
اعتراضی را به امضای هزاران کارگر رساندند و خواستار تعیین حداقل دستمزد یک
میلیون تومانی برای کارگران ایران شدند.
این اعتراض حتی پیش از آن صورت گرفت که براساس
آمار بانک مرکزی، خط فقر مطلق برای یک خانواده ۵ نفره در تهران، حداقل ۷۰۰
هزار تومان اعلام شد.
یک کارگر کارخانه نخ ریسی معتقد است که دستمزد
۳۰۳هزار تومان، شرم آورترین دستمزدی است که امکان دارد به یک مزدبگیر داده
شود.
او معتقد است: حداقل دستمزد باید بالاتر از خط
فقر باشد. او می گوید: کشور ما کشور فقیری نیست که اکثریت جمعیت آن زیرخط
فقر زندگی کنند. ما با داشتن منابع طبیعی، نفت و مکان های گردشگری فراوان
باید در زمره افرادی باشیم که از رفاه اجتماعی برخوردارند. این در حالیست
که طبقه کارگری در ایران همواره طبقه ای محروم و زحمتکش بوده که هیچ گاه
صدایش به جایی نرسید و همواره در تعیین دستمزدها نادیده گرفته شده است.
● کارگران با کار وکارگران بیکار
بهروز کارگری که به تازگی بیکار شده می گوید: پس
از پایان تعطیلا ت نوروز برای بستن قرار داد سرکار رفتم اما اعلا م کردند
که کار فرما، به دلیل مشکلا ت مالی عده ای از کارگران را اخراج کرده که
البته اسم مودبانه اش تعدیل کردن است اما معنای اصلی اش اخراج است.
او می گوید: بیکاری تجربه تلخ یک کارگر است که
بارها برای من اتفاق افتاده و زندگیم را به هم ریخته است.
بهروز معقتد است با بیکار شدن هر کارگر، خانواده
او نیز دچار تزلزل می شود، چرا که مساله اقتصادی، مساله ای نیست که بتوان
در زندگی خانوادگی از آن چشم پوشی کرد.
او می گوید: در میان کارگرانی که با من از کار
اخراج شدند، چند تازه داماد وجود داشت که برای شروع زندگیشان، روی دستمزد
شان حساب کرده بودند; چی فکر می کردیم، چی شد!
بهروز در ادامه با تاسف می گوید: ما با حداقل
دستمزدها مشکل داشتیم و بعد از تعطیلا ت با کلی غرغر به سرکار رفتیم; غافل
از این که همان ۳۰۳ هزار تومان هم دیگر گیرمان نمیآید و از این به بعد باید
در آشفته بازار کار، به دنبال کار جدید باشیم تا زن و بچه مان از گرسنگی
نمیرند و صاحب خانه اسباب و اثاثیه مان را داخل خیابان نریزد.
● نرخ بیکاری
دولتی ها معتقدند که نرخ بیکاری در حدود ۱۱ درصد
است و منتقدان اقتصادی دولت نظری غیر از این دارند و معتقدند که رقم واقعی
نرخ بیکاری از عدد ادعایی دولت بیشتر است. فعالا ن کارگری در تشکیلا ت خانه
کارگر از موضع منتقدانه به ماجرا نگاه می کنند و با استفاده از آمار مقرری
بگیران بیمه بیکاری یادآور می شوند که کارگران کارخانه های بسیاری به دلیل
وخامت وضع اقتصادی رها شده اند.
در علم اقتصاد، نرخ بیکاری شاخصی برای ارزیابی
میزان توسعه یافتگی کشورهاست و به همین دلیل تمامی دولت ها برای درخشان
نشان دادن کارنامه خود، سعی می کنند تا با ایجاد فرصت های پایدار شغلی
صنعتی،کشاورزی و خدماتی نرخ بیکاری را هرچه بیشتر پایین بیاورند و اقتصاد
خود را پویا نشان دهند. از منظر این علم، بیکار هرکسی به غیر از دانشجویان و
زنان خانه دار است که ۱۵ تا ۶۵ سال سن داشته باشد و به منظور تامین معاش
خود و خانواده اش هیچ شغلی نداشته باشد بیکار است.
در قانون کار ایران هم هرگونه کارکردن افراد زیر
۱۵ سال ممنوع و جرم اعلا م شده است و برای افراد بالا ی ۶۰ سالی که مشغول
به کار هستند امکان بازنشستگی و ترک کار در نظر گرفته شده است.
با وجود صراحت قانون گذار و شفاف بودن شرایط سنی
کار برای کارگران، هنوز میان تعریف علمی بیکاری با واقعیت های زندگی مردم
ایران همخوانی وجود ندارد.
گواه این مدعا کودکانی هستند که هر روز سر چهار
راه ها می بینیمشان که اسفند دود می کنند یا گل می فروشند یا پیر مرد
سالخورده ای که در مجتمع مسکونی همسایه طبقات را نظافت می کنند و گاهی هم
در نظافت منزل به خانمهای مجتمع کمک می کنند.
● قربانیان تغییر دستمزدها
هرساله با آغاز سال جدید و نو شدن طبیعت، دستمزد
کارگران هم نو می شود. البته این نو شدن می تواند مانند سال نو، که در
زندگی طبیعت تحول ایجاد می کند; در زندگی کارگران ایجاد تحول کند.
البته بر خلا ف تحولا ت طبیعت که همواره زیبا و
دوست داشتنی است;تحولا تی که تغییر دستمزدها در زندگی کارگران ایجاد می کند
چندان مطلوب نیست و در اکثر مواقع دردسرساز است. از افزایش نرخ تورم و نرخ
پایین افزایش دستمزدهای کارگری که بگذریم می رسیم به پدیده ای به نام
عواقب تغییر دستمزد کارگران! همیشه با تغییر دستمزدها در طول ماه های
آغازین و پایانی هر سال، افراد بسیاری با تخصص های مختلف صنعتی، کشاورزی و
خدماتی به دلیل مشکلا ت اقتصادی از کار اخراج می شوند و برای مدتی نامعلوم و
گاه همیشه به خیل بیکاران می پیوندند. سال جدید هم از این قاعده مستثنی
نیست و شروع سال ۸۹ نیز چیزی متفاوت از شروع سال های دیگر نداشت. با وجود
آن که مصوبه شورای عالی کار با مداخله بانک مرکزی مورد بازنگری قرار گرفت و
در نهایت مزد کارگران با کاهش ۵درصدی تعیین شد اما بازهم کارگرانی در
ابتدا و پایان سال ۸۸ اخراج شدند تا افزایش دستمزدها فشاری احتمالی را بر
کارفرمایان آنها وارد نکند و بسیاری معتقدند که امسال نیز سیکل بیکاری
دوباره گسترش می یابد. کارگران نوشابه سازی ساسان در سال گذشته از جمله
قربانیان افزایش دستمزدها بودند. هم در بهار و هم در زمستان ۸۸ شرکت نوشابه
سازی ساسان با اخراج کارگرانی که مدت قرار دادشان به پایان رسیده بود، جمع
کثیری از کارگران را وارد دنیای پریاس بیکاری کرد. واردات بی رویه و کمبود
نقدینگی هم از دیگر عوامل بیکاری کارگران است. نساجی خامنه، آزمایش تهران و
صنایع مخابراتی راه دور ایران از کارخانه هایی هستند که هم اکنون به دلیل
مشکل کمبود نقدینگی و واردات محصولا ت مشابه خارجی، کارگران خود را رهاکرده
اند و این احتمال وجود دارد که امسال آنها به همراه برخی دیگر از کارگاه
های صنعتی ماجراساز بیکاری باشند.
ورود محصولا ت چینی از دیگر مشکلا ت بزرگی است که
دامنگیر کارگران ما شده است. ورود محصولا تی که قیمت آنها حتی از مواد
اولیه کارگاه ها و کارخانجات ما کمتر است باعث شده اکثر کارگاه ها به
تعطیلی کشانده شوند و جایی برای آنها در بازار تولیدات وجود نداشته باشد.
محمدی خیاط یک کارگاه تولیدی است که می گوید: با ورود محصولا ت چینی به
بازار ما به هیچ وجه توان مقابله با آنها را نداریم و محصولا تمان روی
دستمان می ماند. او معتقد است: طبیعی است که مردم به وضع جیبشان نگاه می
کنند نه به وضعیت اقتصادی کارگاه های تولیدی! بنابراین به طور حتم مردم به
سمت کالا یی می روند که ارزان تر است و با وضعیت اقتصادی آنها همخوانی
بیشتری دارد.او می گوید: من از مردم گله ندارم چرا که زن و بچه خودم هم با
آن که می دانند کالا ی چینی چه به روز ما آورده اکثر محصولا تی که به خانه
می آورند چینی است و درجواب اعتراض من فقط یک جواب دارند « ارزان بود،
خریدیم». حق با آنهاست مردم در حین خرید نمی توانند وضعیت اقتصادی جامعه را
حلا جی کنند. آنها وضعیت جیبشان را بررسی می کنند نه چیز دیگر را. در
نتیجه مشکلا ت کارگران همچون کلا ف در هم پیچیده ای ادامه پیدا می کند و از
کمبود دستمزد گرفته تا بیکاری کارگران گره می خورد و در صورت افزایش حداقل
دستمزد از سوی دولت هم، کارفرما با توسل به اخراج و تعدیل نیرو در مقابل
آن مقاومت خواهد کرد. حال باید در آستانه روز کارگر به این مساله اندیشید
که مشکل در هم پیچیده کارگران ایران چه زمانی حل خواهد شد؟!
● کارگران و جمعیت
آنچه به طور معمول در جامعه به چشم می خورد این
است که اصولاطبقه کارگری، از خانواده های پرجمعیت تشکیل می شوند و تعداد
فرزندان این قشر اصولا بیشتر از تعداد فرزندان کارمندان و پزشکان و مهندسان
و وکلا و وزراست. از این رو اداره این خانواده های پرجمعیت برای پدر
خانواده که طبیعتا از درآمد پایینی برخوردار است دشوار خواهد بود. با این
حال پدیده تنظیم خانواده طی سال های اخیر روی این قشر از جامعه هم بی تاثیر
نبوده و تبلیغات فراوانی که در زمینه فرزند کمتر، زندگی بهتر صورت می
گرفت; از یک سو و افزایش سرسام آور تورم از سوی دیگر باعث شده بود تا طبقه
کارگران هم به تنظیم خانواده احترام بگذارند. البته تبلیغات «دو بچه
کافیه» و «فرزند کمتر، زندگی بهتر» تا سال گذشته پابرجا بود تا اینکه تیتر
روزنامه های امسال نشان از این داشت که آقای احمدی نژاد با این روند موافق
نیست و با اهدای یک میلیون تومان به نوزادان متولد شده در سال ۸۹ و تشویق
به افزایش جمعیت; اعلام کرد که ایران ظرفیت ۱۵۰میلیون جمعیت را دارد.
البته معلوم نیست چند درصد از این ۱۵۰ میلیون نفر; در آینده در طبقه
کارگران قرار خواهند گرفت و چه تعداد از این افراد از حداقل رفاه اجتماعی
برخوردار خواهند بود. آنچه مسلم است همین تعداد افرادی که امروز تحت عنوان
کارگر در جامعه ما زندگی می کنند یا زیر خط فقر له می شوند یا با اراده
کارفرما از کار بی کار شده و دیگر نام کارگر را یدک نمی کشند.
چنان خودت را می بینی که وقتی زنی
در فرقونی سبزی های مرتب و دسته کرده را می فروشد، بی اینکه به زن بگویی،
خسته نباشید، می گویی، به چه سبزی ای!!
چه فکر می کنیم همیشه درباره زنان کارگر، زنانی
که دست هاشان پینه بسته و اشک چشم هاشان خشک شده، اما با غرور سر را بالا
نگه می دارند و نان بازوی خودشان را می خورند.
یازدهم اردیبهشت ماه، روز جهانی کارگر است. چقدر
در این روز زنان کارگر دیده می شوند، زنانی که با کفش های تنگشان می دوند
تا آینده فرزندانشان را روشن کنند. ای کاش دست کم در این روز از کنار
کارگرانی که در ایستگاه اتوبوس می بینیم، زنی که در رستوران میزمان را پاک
می کند، دختری که برای نظافت به خانه مان می آید، بی تفاوت رد نشویم.
ای کاش دست کم در این روز با یک لبخند در را بر
روی مستخدم اداره باز کنیم، ای کاش در این روز آن زن را به یاد بیاوریم که
می گفت: «از کودکی هیچ کس مرا نمی خواست، پدر و مادرم که مردند، آواره خانه
این و آن شدم، همه می گفتند اگر پسر بود می شد برایش کاری کرد، اما دختر
نمی خواهم».
زنی که از فرط بی کسی در شانزده سالگی ازدواج می
کند و از مرد معتادش جدا نمی شود که سایه مرد بالای سرش باشد، زنی که شب و
روز سبزی پاک می کند تا کودکانش به مدرسه بروند و از مردش کتک نخورد، زنی
که می گفت: تا پیش از این که حامله شوم، نان خشک جمع می کردم و آب می زدم و
می خوردم؛ حامله که شدم برای بچه ام شیر می خوردم، بچه که به دنیا آمد
بزرگ که شد، و بچه بعدی هم؛ روزی بس که از کارهای یک روزه و دست فروشی،
کلافه شده بودم، چند بسته سبزی خریدم، تمیزشان کردم و به یک مدرسه دخترانه
بردم و به معلم ها فروختم بسته ای ۲۰۰ تومان، مدت ها بود که غذای گرم
نخورده بودیم. شب با چند تخم مرغ و گوجه فرنگی خانه رفتم، شام که درست می
کردم، اشک می ریختم، سفره گذاشتم و به بچه هایم گفتم «بیایید غذا بخورید»،
خوشحالی بچه هایم دور سفره باعث شد که اشکم تا صبح قطع نشود.
زن این کار را ادامه داد، آنقدر که مشتری های
ثابت پیدا کرد و حالا نزدیک به چهار سال است این حرفه اش شده است، روزی یکی
از مشتریانش به او و فرزندانش هدیه ای می دهد، زن تعریف می کند: هدیه را
که باز کردم یک دست کامل لباس نو بود، مانتو، شلوار، روسری، حتی جوراب و
برای بچه هایم هم همین طور، به جای این که لباس ها را ببینم یا بپوشمشان
لباس ها را بغل کرده و می بوییدمشان، آخر من هرگز عطر لباس نو را حس نکرده
بودم، اولین بار بود در زندگیم، که اصلا لباس نو می دیدم.
زن حالا توانسته بود فرش و یخچال دست دوم بخرد،
اما چادرش را کنار می زند و جای دندان های نداشته اش را نشانم می دهد: می
گوید، برای خانه ای سبزی بردم که از پله هایش افتادم و چهار دندان با هم
رفت، حتی نمی توانم به برگرداندن دندان هایم فکر کنم، آنچه درمی آورم، گرچه
آنقدر است که دیگر برای سیر کردن فرزندانم در گوشه خیابان دنبال نان خشک
نگردم اما، آنقدر هم نیست که برای درست کردن دندان هایم حرامش کنم.
از او می گذرم، از زنی که بعد از چهار سال سبزی
پاک کردن دستانش به رنگ گل سبزی در آمده بود و بوی سبز می داد. هرگز به این
فکر نکرده بودم که ممکن است چه کسی پشت سبزی های تمیز و خرد و خشک شده
باشد که توی ماهی تابه، جلز و ولز می کند و من با خیال راحت یک تخم مرغ در
آنها می شکنم و دلم خوش است که غذا درست کرده ام.
هرگز به این فکر نکرده بودم که وقتی در یخچال را
باز می کنم و یک قاشق بزرگ پیاز داغ آماده برمی دارم و خالی اش می کنم ته
قابلمه، اشک چشم زنی برایش خشک شده است، زنی که پسرش معلول است و شوهرش
جانباز شیمیایی ای که پرونده اش سوخته و هزینه های درمانش از اشک چشم و بوی
دائمی پیاز داغ تامین می شود. هرگز به این فکر نکرده بودم که وقتی خسته به
خانه می آیم و جنازه ام روی فرش می افتد و خستگی ام را فرش می خورد، زنی
پشت دار قالی آنقدر شانه زده که صدای شانه زدن، موسیقی متن زندگی اش شده،
زنی که از شوهر کراکی اش جدا شده اما هنوز بعد از ده سال تنها بودن کسی نمی
داند که همسر ندارد، کفش های مردانه همیشه پشت در دهان همسایه ها را می
بندد که مرد در خانه است و این زن بی کس نیست.
ده سال پیش خانه های مردم را تمیز می کرد،
بدترین روز زندگی اش وقتی بود که پیرمردی که دو سال پرستارش بود مرد. حالا
باید چه می کرد، دوباره به خانه های مردم بازگشت، اما این بار خیری در راهش
قرار می گیرد، تا بتواند هنری را که از چهار سالگی داشته اما به خاطر
نداشتن سرمایه نتوانسته دنبالش کند، با سرمایه او آغاز کند. حالا حتی
شاگردانی دارد که قالی بافی را یادشان می دهد، دخترکانی که در ابتدای جوانی
اند و فکر می کنند: شاید روزی این هنر به دردشان بخورد.
به هر گوشه زندگی مان که نگاه کنیم کارگرانی زحمت
کش راحتی ما را فراهم می کنند، که بسیاری شان زنان کارگراند که نه تنها
نادیده گرفته می شوند، بلکه بسیار هم مورد اجحاف قرار می گیرند. در محیط
های کار مردانه و در جامعه ای مردانه تر، زنی که مسئول حراست یک شرکت بزرگ
نیمه دولتی است، می گوید: تمام همکارهایم مرد هستند و می دانند که من مطلقه
ام.
آنقدر نگاه ها سنگین است و پیشنهادهای کریه که
مرتب در بخش های مختلف شرکت جابجا می شدم، حالا چند سالی است که در حراست
مانده ام، اما جرات ندارم جواب سلام همکاری را بدهم، چرا که مرد است و من
هم بی شوهر. از طرفی دیگر اگر پا به پای مردان کار کنی حتی بهتر از آن،
هرگز ارتقای سمت پیدا نمی کنی، آخر مردها آنقدر هستند که نوبت تو نرسد و از
آن بدتر کارفرما آنقدر ترسو است که از عکس العمل دیگران پس از ارتقا دادن
به یک زن بترسد.
زنی که در یک کارخانه داروسازی کار می کرد و کمی
باسوادتر از دیگران بود و سرپرست خانوار، می گفت: در کارخانه با کسی مشکل
ندارم، حتی کارخانه ما مهدکودک هم دارد. مشکل من که شاید مشکل خیلی های
دیگر هم باشد، قوانینی است که از سوی وزارت کار مرتب تغییر می کند و حالا
هم همه نگران قانون کاهش ساعت کاری زنان هستیم، قانونی که احتمالا همه ما
را بی کار می کند. طبیعی است کارفرمایی که می تواند مردی را استخدام کند که
دو ساعت از من بیشتر کار می کند قرارداد مرا تمدید نمی کند و حق هم دارد.
من هم جای او بودم همین کار را می کردم، چرا باید با یک مبلغ پول دو ساعت
کمتر، کار دریافت کند.
همه ما در زندگی دغدغه هایی داریم، اما شاید
همیشه چنین دغدغه هایی را تنها در فیلم ها می دیدیم. با این زنان که حرف می
زنی و اشک هایی را که می بینی و قدرتی را که حس می کنی، باورت می شود که
چقدر از قافله عقبی و چقدر کور در زندگی ات غرقی و چنان خودت را می بینی که
وقتی زنی در فرقونی سبزی های مرتب و دسته کرده را می فروشد، بی اینکه به
زن بگویی، خسته نباشید، می گویی، به چه سبزی ای!!
مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعى و ناهنجارى هاى
موجود در جامعه را مى توان در دو بخش انجام داد: 1. تك تك آحاد جامعه موظف
اند با هر گونه منكر و مفسده اى مبارزه كنند و به افرادى كه در صدد شكست
حريمهاى ارزشى و احكام اسلامى مى باشند، فرصت ندهند. نكته قابل توجه در اين
جا اين است كه مبارزه ى عمومى با فساد و تباهى در جامعه شرايط و ضوابطى
دارد؛ از جمله: اولا: فردى كه در صدد امر به معروف و نهى از منكر است، به
خوبى معروف و منكر را بشناسد. ثانيا، احتمال تائثير امر يا نهى را بدهد.
ثالثا، شخصى كه مرتكب منكر يا مفسده اى شده، اصرار بر استمرار آن داشته
باشد. رابعا، در امر و نهى او مفسده اى اعم از ضرر جانى يا آبروئى يا مالى
قابل توجه وجود نداشته باشد. علاوه بر لزوم مراعات شرايط ياد شده در مقام
امر به معروف و نهى از منكر، مراعات مراتب امر به معروف و نهى از منكر نيز
لازم است و در صورت حصول مطلوب در مرتبه ى پايين تر، جايز نيست كه به مرتبه
ى بالاتر تعدى كند. در مرتبه ى اول ناراحتى قلبى و تنفر خود را از فعل
منكر آشكار سازد (مانند عبوس كردن صورت، روى بر گرداندن و از او، ترك رابطه
كردن با وى و) در مرتبه ى دوم امر و نهى زبانى، موعظه و ارشاد طرف است و
در صورت فايده نداشتن، گفتار خود را غليظ كرده در امر و تهديد و ترساندن
شدت به خرج دهد. مرتبه ى سوم، مرحله ى اقدامات عملى است. اگر دو مرتبه ياد
شده اثر نداشت، واجب است از اعمال قدرت استفاده كند،(1) البته اين در زمانى
است كه حاكميت و اقتدار حكومت اسلامى وجود نداشته باشد. اما اگر حكومت
اسلامى وجود داشته باشد (مانند وضعيت فعلى ما) بر مكلفان واجب است به امر و
نهى زبانى اكتفا كنند و در صورت نياز به توسل به زور، موضوع را به
مسوئولان ذى ربط در نيروى انتظامى و قوه قضائيه ارجاع دهند،(2) 2.
سازمان ها و ارگان هاى ويژه (از قبيل نيروى انتظامى، قوه قضائيه، دستگاههاى
اطلاعاتى و امنيتى، ستاد احياى امر به معروف و نهى از منكر، ستاد مبارزه
با مواد مخدر و) موظف اند بر اساس وظايف و كاركردهاى مشخص شده در قانون،
نسبت به انجام مسوئوليت هاى خود كوشا باشند و از اقدامات عملى و قهرى دريغ
نورزند. در پايان گفتنى است كه هر چند در مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعى
استفاده از عوامل فيزيكى و نيروهاى نظامى و لازم است، ولى تكيه بر اين
عامل به تنهايى نمى تواند راه حل مناسب و اساسى باشد. راه حل نهايى اين
قبيل معضلات، مبتنى بر شناخت و ريشه يابى عوامل بروز اين قبيل مفاسد و
ارائه راه كارهاى منطقى و واقع بينانه و مناسب با آن است. راه كارهايى از
قبيل حل مشكلات اقتصادى، اشتغال، مسكن، ازدواج، تقويت و تثبيت ارزش هاى
اسلامى، اجرا شدن فريضه ى امر به معروف و نهى از منكر به صورت گسترده و
فراگير، فراهم نمودن امكانات تفريحى و ورزشى سالم براى جوانان و و در نهايت
برخورد قاطع دستگاه هاى مربوطه با افراد شرور و مخل به نظم و امنيت
اجتماعى و ارزش هاى اسلامى و تهديد كننده ى سلامت جامعه، مطلوب است. در
مورد محيط و اطرافيان: مسلما حفظ ايمان و ارزش هاى آن در محيط نامساعد بسى
دشوار است ولى ارزش افزون ترى دارد. خداوند در سوره» تحريم «آيه 11 نمونه
اى را براى اين گونه افراد يادآورى مى نمايد. خداوند براى موئمنان آسيه
همسر فرعون را مثال و نمونه مى آورد هنگامى كه از شوهرش بيزارى جست و عرضه
داشت: خدايا من از قصر فرعون و زيورهاى دنيوى گذشتم و تو خانه اى در بهشت
براى من بنا كن و مرا از شر فرعون و كردارش و قوم ستمكار نجات بخش. حفظ
ارزش ها در محيط مناسب و مساعد هنر نيست. هنر آن است كه در تندباد ضد ارزش
ها ارزش ها مطرح شود. بنابراين سعى كنيد با اعتماد به خدا و يقين به درستى
راه دين و ايمان خود را حفظ نموده و همواره آن را تقويت كنيد. از مطالعه
قرآن و توجه به معانى آن و همچنين كتاب هاى سودمند ديگر و شركت در مجالس
وعظ و ديگر محافل دينى غفلت نكنيد. بايد بدانيد كه خداوند قدرت و توان مقابله
با گناه را در وجود شما قرار داده است، ليكن با عزم و همتى سترگ بايد به
مبارزه با گناه برخيزيد و همواره كوشش كنيد كه براى اولين بار كه ميل به
گناه آمد با جديت تمام در برابر آن مقاومت كنيد، آن گاه به تدريج مبارزه
آسان خواهد شد.
پی نوشتها :
(1)) تحريرالوسيله، امام خمينى، ج 2، ص 513). (2))
استفتاآت آيت الله خامنه اى، ترجمه ى فارسى، ج 1، ص
انتشار نامه منتشرنشده شهيدبهشتي درباره «زن» پس از چهل
سال
در سال 1966، يکي از ايرانيان مقيم آلمان، در
نامهاي از شهيد بهشتي پرسشهايي پيرامون حقوق زن در اسلام، مطرح ميكند...
در نصوص اسلامي، زن به هيچ وجه تحقير نشده است. تنها در برخي از روايات و
عبارات ديگر جملههايي به چشم ميخورد، اين روايات و عبارات در دست و دهان
كساني كه از روي خودخواهي ميخواهند زن را استثمار كنند فراوان ديده
ميشود. با پشت سر نهادن بيستوششمين سالروز شهادت ايدئولوگ بزرگ
جمهوري اسلامي، شهيد مظلوم آيتالله بهشتي و در آستانه روز زن، «بازتاب»
نامه منتشرنشده ايشان را كه حاوي پاسخ به پرسشهايي درباره زن و مربوط به
41 سال پيش است، منتشر ميكند. همچنين زندگينامه خلاصه و خودنوشت ايشان
در پاسخ به عدهاي از دانشجويان مقيم آلمان، در معرض ديد بينندگان گرامي
قرار ميگيرد. در سال 1966، يکي از ايرانيان مسلمان مقيم آلمان، در
نامهاي از شهيد آيتالله دکتر بهشتي، به عنوان رئيس مرکز اسلامي هامبورگ،
پرسشهايي پيرامون حقوق زن در اسلام، مطرح و درخواست پاسخ ميكند: جناب
آقاي بهشتي (دام عزه العالي) هجدهم ژانويه 1966 با تقديم سلام سلامتي
و موفقيت جنابعالي را همواره از درگاه ايزد يكتا آرزو دارم. چند روز پيش
با عدهاي از دوستان درباره مسائل زيرکه به صورت سؤال مطرح ميشود، بحثي در
گرفت. من ناچار براي اينكه اين دوستان را قانع كرده باشم، به شما مراجعه و
اميدوارم كه جواب صحيح آنها را از شما دريافت كنم. 1. آيا در دين
اسلام، حق طلاق به زن نيز داده شده يا اينكه فقط حق طلاق متعلق به مرد
است؟ «من شخصا معتقدم كه دين اسلام حق طلاق را به زن داده است». 2.
آيا حجابي كه امروزه بانوان در كشورهاي اسلامي دارند، مطابق حجابي است كه
اسلام آورده است؟ يا اينكه حجاب زن از نظر اسلام، پوششي است كه زن ميبايد
از خود بنمايد، نه به صورتي كه امروزه در كشورهاي اسلامي متداول است، چه
اگر زنان اسلامي اين چنين خود را بپوشانند، نميتوانند وظيفه خود را در
اجتماع و كار كردن دوش به دوش مرد و پيشبرد اجتماع شركت كنند. توضيح شما،
انشاءالله قانعكننده خواهد بود. 3. چند دليل براي اينكه دختر نصف
پسر از سهم پدر و مادر ارث ميبرد، ذكر كنيد. 4. آيا اسلام زن را پست و
محقر و موجود ضعيف و پست قرار داده يا اينكه به زن شخصيت بخشيده و مقامي
ارجمند براي زن در اجتماع قايل شده؛ به چه دليل؟ ميتوانم در انتظار
دريافت جواب قانعكننده و درستي ازشما باشم؟ در خاتمه از درگاه خداوند
توفيق خدمت به مردم مسلمان و اسلام را براي شما آرزو دارم.دو عدد كتاب
«كليات منظوم» و «فضليت صلوه بر ذكر» مدتهاست جهت جنابعالي ارسال داشتهام.
آيا آنها را دريافت كردهايد؟ ممنونم اگر از رسيدن آن مطلع شوم. ارادتمند
ـ آقائي
شهيد آيتالله دکتر بهشتي در پاسخ به نامه فوق
چنين نوشته است:
بسمهتعالي 1/2/1966 آقاي آقايي عزيز سلام
بر شما و بر دوستان محفل بحث شما. از خداي يكتا خواستارم همواره تندرست و
از نشاط ايمان و نيكوكاري بهرهمند باشيد. نامه 18 ژانويه شما
رسيد.قبلا نامه ديگري همراه با دو کتاب از شما رسيد و بسي متشكرم. كوشش شما
در آشنا ساختن علاقهمندان به مسائل اسلامي از راه نشر كتابهاي سودمند و
بحثهاي جلسات دوستانه، مايه خوشوقتي است و اميدوارم در كار خود موفق
باشيد. درباره سؤالاتي كه طرح كردهايد، قبلا بايد بگويم كه هر يك از
سؤالها، موضوع يك رساله يا مقاله ميتواند باشد و پاسخ به آنها طي يك
نامه، كافي به نظر نميرسد. در زمينه مسائل مورد نظرتان، رسالهها يا
مقالههايي كه تا حدودي سودمند است، نوشته شده و به تدريج برايتان خواهيم
فرستاد و اينك پاسخ سؤالات به اختصار: 1. اگر ازدواج به صورت عادي
انجام گيرد، زن حق طلاق ندارد، ولي زن ميتواند موقع قرارداد ازدواج براي
خود، حق طلاق در شرايط خاصي به وجود آورد. در عين حال، حق طلاق مرد نيز
شرايط و محدوديتهاي خاصي دارد. 2. حجاب اسلامي اين است كه زنان مسلمان
بدون آرايش و ساده بيرون آيند و دستها تا مچ، پاها تا مچ، و غير از صورت،
جاهاي ديگرشان در لباس پوشيده باشد و چادر و توابع آن لازم نيست. زن
ميتواند با داشتن حجاب اسلامي، چنان لباس بپوشد كه هم باحجاب باشد و هم
لباسش، دست و پاگير او نباشد و چابك و چالاك بتواند زندگي كند. 3. از
آنجا كه در شرايط عادي زن شوهر دارد و هزينههاي عادي زندگي او با شوهر
است، اگر فرض كنيم از دارايي معمولي هر كس، يك سوم خرج هزينههاي جاري
زندگي و يكسوم خرج هزينههاي تفنني و غيرعادي و يكسوم پسانداز ميشود،
بهره زن و مرد يكسان از كار درميآيد. زيرا از مال، يكسوم صرف مخارج مشترك
زندگي ميشود و به مسئول آن، يعني مرد سپرده ميشود و يكسوم براي خود مرد
در نظر گرفته ميشود و به خود او داده ميشود و يكسوم براي خود زن در نظر
گرفته و به خود او داده ميشود. 4. در نصوص اسلامي، زن به هيچ وجه
تحقير نشده است. تنها در برخي از روايات و عبارات ديگر جملههايي به چشم
ميخورد كه شايد در نظر انسان اينطور جلوه كند. اين روايات و عبارات در دست
و دهان كساني كه از روي خودخواهي ميخواهند زن را استثمار كنند فراوان
ديده ميشود. در صورتي كه اولااين روايات بسيار معدود و كم است ثانيا اصالت
آنها معلوم و محرز نيست و ثالثا مفاد آنها آنطور كه اين تحقيركنندگان زن
وانمود ميكنند، نيست. به هر حال آنچه لازم است بگويم، اين است كه تا
آنجا كه من مطالعه كردهام و ادعا نميكنم كه مطالعه من صد درصد كامل است،
هيچ دليل معتبر اسلامي سراغ ندارم كه زن را انساني كمارزش بشمارد، به اين
جهت كه زن است و مرد نيست. 5. در نظام اجتماعي اسلام، كم و بيش
تفاوتهايي ميان وضع زن و مرد ديده ميشود. اين تفاوتها متناسب با
اختلافات طبيعي زن و مرد از يك طرف و عنايت و اهتمام اسلام به فضيلت و پاكي
و تكامل انساني مرد و زن از طرف ديگر است و تا آنجا كه من درك ميكنم،
جنبه كاستن از ارزش شخصي و اجتماعي زن ندارد. اميدوارم اين توضيحات كوتاه و
مختصر، مبناي بينش صحيحي درباره حقوق زن در اسلام باشد. والسلام عليكم
و رحمه الله و بركاته محمد حسيني بهشتي 13/11/1344 در زمان
مسئوليت شهيد بهشتي در مركز اسلامي هامبورگ، ايشان از سوي عدهاي از
دانشجويان مسلمان در شهر مونستر آلمان دعوت به سخنراني پيرامون موضوع
«ضرورت تحول و انقلاب در برداشتهاي اسلامي» ميشود و پيشتر از ايشان
ميخواهند خلاصهاي از زندگينامه خود را جهت معرفي ارسال نمايد. شهيد بهشتي
در پاسخ چنين نگاشت: برادر گرامي آقاي ميرابزاده سلام بر شما و
رفقاي عزيز مونستر، از دريافت نامه 15 بهمن شما متشكرم. اطلاعاتي درباره
زندگي من براي معرفي خواسته بوديد كه به طور مختصر در اين نامه توضيح
ميدهم. 1. تولد: 2 آبان 1307= 24/10/1928، در اصفهان، ايران. 2.
تحصيلات: در اصفهان، سپس در قم (صرفنظر از تحصيلات دبستان و دبيرستان
)ادبيات عربي و علوم اسلامي، فلسفه و ادبيات اسلامي در اصفهان پنج سال و در
قم پانزده سال. 3. در دانشكده الهيات و معارف اسلامي (معقول و منقول
سابق) دوره ليسانس، پايان آن در سال 1330 =1951 و دوره دكتري پايان آن
1338= 1959 موضوع رساله دكتري: مسائل مابعدالطبيعه (متافيزيك)در قرآن. 4.
آمدن به هامبورگ، آوريل 1965 به دعوت مراجع ديني و بدون هيچگونه ارتباط
با حكومت. 5. مركز فعاليتهاي اسلامي ما: مسجد هامبورگ (به آدرس بالا) و
تحت عنوان مركز اسلامي هامبورگ. 6. ميدان اصلي فعاليت: منطقه
آلمانيزبان اروپا، آلمان، اطريش و سوئيس. 7. در عين حال ارتباط با
مناطق ديگر در اروپا، آسيا، آفريقا و آمريكا درحدودامكان. 8. برخي از
نشريات مركز به پنج زبان آلماني، انگليسي، عربي، فارسي و تركي منتشر شده
است. از مطالب بالا آنچه را لازم ميدانيد، براي معرفي در اختيار رئيس
قسمت دانشجويان خارجي بگذاريد. همه دوستان را سلام ميگويم. والسلام
عليكم و رحمه الله و بركاته محمدحسيني بهشتي
در دو حيطه بايد تلاش شود. يكى در حوزه مبانى نظرى و
ديگر در حوزه عمل و رفتار: 1. در حوزه مبانى نظرى در صورتى كه تاكنون
درباره اهميت حجاب و فلسفه آن و آثار مثبت آن مطالعه كافى نداشته ايد و يا
اگر مطالعه داشته ايد ولى هنوز قانع نشده ايد و يا شبهاتى در اين زمينه
داريد، بايد به مطالعه دقيق، گسترده و عميق اين موضوع مهم همت گماريد و
مبانى نظرى لزوم و ضرورت حجاب، فلسفه حجاب و آثار آن از نظرگاه هاى مختلف و
از جمله از نظر دينى و اخلاقى) كه مهمترين آن هم هست (مورد دقت و مطالعه
قرار داده و به شناخت كافى در اين زمينه دست يابيد. زيرا شناخت گام نخست
براى عمل و پاى بندى به آن است. البته بايد اين شناخت به باور قلبى منجر
شود و از سطح انديشه و تفكر به پيوند قلبى و عقد باطنى بيانجامد. زيرا
بسيارى از افراد علم و آگاهى خوبى نسبت به موضوعى دارند ولى عملا پاى بند
دانش خود نيستند و برخلاف آن عمل مى كنند و آن به خاطر باور نداشتن است و
منتج نبودن علم به باور است. بنابراين در اين زمينه مطالعات خود را عميق تر
نماييد و به خصوص از زبان قرآن و آيات و روايات به بررسى موضوع حجاب
بپردازيد. ضمنا مطالعه سيره ائمه اطهار) ع (و به خصوص سيره حضرت زهرا) س (و
حضرت زينب) س (و يا ديگر زنان پاكدامن مى توانند نقش به سزايى در اين
شناخت داشته باشد چه خوب است به كتاب هايى كه در زمينه فلسفه حجاب نوشته
شده مثل فلسفه حجاب شهيد مطهرى مراجعه كنيد و مورد مطالعه دقيق قرار دهيد و
در صورتى كه سؤالات و شبهاتى در اين زمينه مطرح بوده يا هست و هنوز پاسخ
قانع كننده اى براى آن نيافته ايد با كارشناسان اين رشته) از جمله همين
مركز (در تماس بوده و در صدد حل آنها باشيد زيرا حضور ويروس شبهه در ذهن
بدون يافتن پاسخ و تلاش براى حل آن باعث ورود به ديگر بخش هاى معرفتى و
شناختى انسان لطمه مى زند و آنها را سست تر مى كند. پس هر چه زودتر در صدد
پاسخ دهى به آنها برآييد. 2. در حوزه عمل و رفتار پس از روشن شدن مبانى
نظرى و فلسفه حجاب و يا به همراه بررسى اين موضوع و كسب شناخت مى توانيد
به موارد و راهكارهاى زير توجه نموده و آنها را عملى سازيد. الف. با افرادى
كه به اين موضوع كم توجهى مى كنند و رفتارشان تطابقى با ملاك هاى صحيح
ندارد كمتر رفت و آمد كنيد مگر به قصد اينكه بخواهيد و بتوانيد روى آنها
تأثير مثبت بگذاريد. ب. با افرادى رابطه دوستانه و صميمانه اى داشته باشيد
كه به موضوع حجاب به اندازه كافى و حتى بيش از خودتان توجه مى كنند و به آن
اهميت مى دهند و در رعات حجاب كوشا هستند. ج. به آثار منفى و پيامدهاى
ناگوار بدحجابى به خوبى بيانديشيد و براى خودتان آنها را برجسته كنيد. د.
درباره آثار مثبت حجاب خوب تفكر كنيد و حتى با دوستان خود در اين زمينه
گفتگو كنيد و ارزش آن را هر روز به خود تذكر دهيد. ه. در انتخاب هم اتاقى
ها و هم كلاسى ها و هم درسى هاى خود دقت فرماييد مبادا با افرادى هم اتاق
شويد كه به اين موضوع مهم بى توجهى مى كنند و بى بند بار هستند. و. با حضور
در جلسات مذهبى و اخلاقى به تقويت باورهاى دينى و اخلاقى تان اقدام
نماييد. ز. نمازهاى شبانه روز خود را اول وقت و حتى المقدور به جماعت
بخوانيد. ح. به تمسخرها و سرزنش هاى افراد بى بند و بار كه حجاب را به
مسخره مى گيرند و يا گوشه و كنايه مى زنند بى توجه باشيد و به خداوند متعال
و هستى بخش جهان متكى بوده و از او استمداد كنيد و خود را وامدار ائمه
اطهار و حضرت زهرا) س (بدانيد. ط. هر روز به خود تلقين كنيد «حجاب بهترين
ارزش براى يك زن مسلمان است و چيزى است كه باعث خرسندى و خوشحالى خداى
متعال و اولياى الهى و به ويژه حضرت زهرا) س (مى شود» و كسب رضايت آنان از
هر چيز ديگر بهتر و شايسته تر است. اميد است با بيان آنچه ذكر شد بتوانيد
در راه درونى كردن حجاب موفق باشيد
در آموزه هاي ديني تشکيل جامعه آرماني و حفظ کرامت
انساني از اهميت ويژه اي برخوردار است؛ از اين رو همة انبيا و بزرگان دين
در صدد تربيت انسان ها و تشکيل جامعه اي مبتني بر خدا محوري و دين مداري
بوده اند. براي ايجاد جامعهاي مطلوب، نخست بايد با آسيب ها مبارزه شده و
به مؤلفه و شاخصه هاي جامعه مطلوب توجه خاص صورت گيرد و جايگاه انسان تعريف
شود. معصومان(ع) همة مردم، به ويژه زنان را به حيا و عفت فرا خوانده
اند تاجامعه اي مطلوب به وجود آيد و حرمت و قداست زن حفظ گردد. بي ترديد
يکي از نشانه هاي حرمت زن، در حيا و عفت او ظهور ميکند. در فرهنگ ائمه (ع)
زن مانند عروسک و کالا نيست که از آن استفادة ابزاري شود، بلکه زن جايگاه
بس بلندي دارد که بي عفتي با حرمت و قداست او همخواني ندارد. حياي زن نقش
بنيادي در حفظ کرامت و پاکدامني و عفت گرايي و استحکام نظام خانوادگي دارد.
حفظ اين عناصر اختصاص به قبل و بعد ازدواج نداشته و لازم است که در همة
شرايط حفظ گردد. بر اين اساس معصومان(ع) در گزينش همسر ايده آل به اصالت
خانوادگي[1] و پاکدامني[2] و دين مداري[3] توجه نمود اند. بعد از ازدواج
نيز زنان و مردان را به عفت عمومي فرا خوانده[4] و حيا را زمينه ساز عفت و
پاکدامني دانسته اند. امام علي(ع) فرمود: "سبب العفّة الحياء؛[5] شرم و حيا
موجب عفت و پاکدامني است". البته از نشانه هاي عفت نيز شرم و حيا است. حياي
زن موجب مي شد که خود را در برابر نامحرمان به نمايش نگذاشته و با حياي
خود پاکدامني و عفت عمومي را نيز فراهم کند. متأسفانه امروزه يکي از عوامل
مهم زمينه ساز ناهنجاري ها، بي حيايي زنان است. از سوي ديگر حياي زن در جلب
محبت شوهر نقش کليدي دارد، زيرا غيرت مردم اقتضا ميکند که همسر او در
معرض لذت گرايي مردان نامحرم قرار نگيرد و با حياي خود بستر محبت شوهر را
فراهم کند؛ از اين رو امام صادق(ع) زنان را به حيا دعوت نمود: "بهترين
زنان شما کسي است که چون با شوهرش خلوت کند، پيراهن حيا از تن بکند، اما
هرگاه بيرون از خانه رود، لباس و زره حيا بپوشد".[6] پيامبر اسلام(ص)
فرمود: "بهترين زنان شما زن پاکدامني استکه دامن و شرمگاه خود را از
نامحرمان حفظ کند".[7] معصومان(ع) نه تنها زنان را به عفت و حيا فرا مي
خواندند، بلکه فرزندان و خاندان خود را نيز به حيا و عفت فرا مي خواندند.
اين فرا خوني در صحنه هاي سياسي و اجتماعي بيشتر ظهور ميکرد. امام حسين(ع)
به خواهرش زينب (س) و امکلثوم سفارش نمود که: اگر من کشته شدم، گريبان
چاک نکنيد و صورت نخراشيد.[8] امام سجاد(ع) مراقبت حفظ شئون اهل بيت(ع)
به ويژه بانوان بود. امام در کوفه از ابن زياد خواست مرد مسلمان و
پاکدامني را همراه زنان بفرستد.[9] دعوت معصومان(ع) به حيا و عفت
عمومي، به ويژه حياي زنان ريشه قرآني دارد. در قرآن به حيا و حفظ عفت عمومي
سفارش شده است[10] و از برخي زنان مانند دختران شعيب به عنوان زنان با حيا
ياد شده است.[11] حفظ عفت و پاکدامني اختصاص به زمان خاصي ندارد، تا
دختران قبل از ازدواج بيشتر مورد توجه قرار دهند و بعد از ازدواج بدان
اهميت ندهند، چنانکه در برخي از جوامع چنين وانمود مي شد که دختران بايد
بيشتر به حيا توجه نمايند.
پی نوشتها :
[1] وسائل الشيعه، ج 14، ص 29. [2] همان. [4]
قصص (28) آية 30 و 31. [5] منتخب الغرر، ص 161. [6] وسائل الشيعه، ج
14، ص 15. [7] همان. [8] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 406. [9]
تاريخ طبري، ج 4، ص 305. [10] نور (24) آية 30 و 31. [11] قصص
(38) آية 25.
کتاب فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی نوشته غلامغلی
حداد عادل نوشته ای موشکافانه در مقوله خودباختگی فرهنگ در حوزه لباس و
پوشش می باشد که برای اولین بار در سال 1359 توسط ایشان نگارش شده است و
آنچه در اینجا می خوانید گزارشی از محتوای این کتاب می باشد. نويسنده
در مقدمه لباس پوشيدن را از ديدگاههاى مختلفى چونروانشناسى ، اخلاق ،
اقتصاد ، جامعه شناسى ، مذهب ، قانون وجغرافيا قابل مطالعه مىداند و
مىنويسد : «منشا اصلى پيدايشلباس نياز به محفوظ ماندن ، عفيف ماندن و
زيبابودن است ، امااشتباه است اگر تصور كنيم كه مىتوانيم اين همه اختلاف و
تنوع راكه در لباس افراد در جوامع و دورانهاى مختلف ديده مىشود ، تنهابا
درنظر گرفتن اين سه اصل توجيه كنيم . رابطه فرهنگ و لباس رادر طول رابطه
لباس با ساير عوامل اجتماعى ، اقليمى ، اقتصادى وتاريخى مىدانيم نه در عرض
آن ، به عبارت ديگر ما تاثير فرهنگرا بر لباس مهمتر و كلىتر از آن
مىدانيم كه از آن در رديف سايرتاثيرها گفتگو كنيم و معتقديم همه تغييراتى
كه در لباس ازناحيه عواملى داخلى غير از فرهنگ ، ايجاد مىشود ، تابع
رابطهلباس و فرهنگ و محاط در چارچوب محدوديتهاى فرهنگى است .»
رابطه لباس و فرهنگ
در اين بخش نويسنده فرهنگ را كلىترين
بخش و نگرشى كه يكجامعه نسبتبه جهان دارد مىداند و از نقش جهان بينى در
جنبههاىمحسوس زندگى سخن مىگويد و تاكيد مىكند كه اختلاف در لباس
جوامععلاوه بر عوامل اجتماعى ، اقتصادى و . . . ناشى از فرهنگها
وبينشهاى مختلف آنان است و مىنويسد : «انسان بسته به اين كه براى
جهان چه معنايى قائل باشد ،خود را چگونه موجودى بشناسد ، چه سرنوشتى براى
خود تصور كند وسعادت خود را درچه بداند ، لباس پوشيدن تفاوت مىكند .
معتقديمكه اگر در جوامع غربى مذهب و قانون تعيين كننده نوع پوشش نيست،
نبايد تصور كرد كه مردم در انتخاب لباس آزادند و لباس آناناز هيچ معيار و
ملاكى تبعيت نمىكند و هيچ بينش برآن حاكم نيست ،لباس انسان ، نخست تابع
فرهنگ جامعه اوست و سپس تابع سليقه خوداو ، جامعه غربى با لباسى كه برتن
دارد ،با ما سخن مىگويد اگر به اين سخن گوش دهيم فلسفه و فرهنگ غربرا
خواهيم شنيد .
اثبات مدعا
او نگاهى به دنياى پيرامون
خويش مىافكند و دو بخش از جهان رادر نظر مىگيرد : 1ك دنياى مادى غرب
كه با علم و تكنولوژى و استعمارگرى مشخصمىشود . 2ك بخش كه وارث
فرهنگها و تمدنهاى كهن است كه مورد هجوم فرهنگغرب واقع شده است و
متاسفانه خود را در برابر فرهنگ باخته استوى با گذرى بر تصاوير لباسهاى
مردم حبشه ، آفريقاى غربى وسرخپوستان آمريكا ، ارمنستان ، چين ، چكسلواكى ،
اكوادر ،يونان ، هند ، كرد ، لهستان ، ايران و نخستين نشانههاى تقليداز
لباس اروپايى در ايران ، لباس زنان فرايش ، سنگال ، بوليوىو پرو و سرانجام
لباس زنان سرخپوس آمريكاى شمالى ، به ويژهاشتراك لباسهاى ايران در طول
تاريخ (چادر ، پيراهن بلند كه تامچ پاى را مىپوشاند .) و وجه اشتراك تمام
لباسها (بلند ،گشاد ، غيرچسبان ، عموما باسربند ، كلاه و دستار) است . وى
آنگاه به طرح اين پرسش مىپردازد كه چرا انسان غير غربىعموما با لباس
بلند و گشاد در جامعه ظاهر مىشود و انسان غربىبا لباس تنگ و كوتاه ! وى
مىنويسد : «دوختن لباسهاى تنگ براى مردم هزار سال پيشكارى چندان دشوار و
پيچيده نبوده كه نتوانند از عهده آن برآيندو امروزه هم دشوار نيست . . .
علاوه براين مردم قديم هراندازههمكه مطابق معيارهاى غربى عقب مانده فرض
شوند اين اندازهمىفهميدهاند كه اگر شلوار را گشاد ندوزند و دامن پيراهن
راكوتاهتر كنند صرفهجويى كردهاند و اين خود به نفع آنهاست . پسنمىتوان
گفت اين تفاوت در شكل لباس ناشى از پيشرفت و عقبماندگىاست و نمىتوان گفت
كه شرقيان اگر مىتوانستند آنها هم مثل مردمامروز غرب لباس مىدوختهاند .
بايد گفت : اين جهانبينى و نظامارزشهاى شرق است كه اقتضاى چنان لباسى را
دارد و لباس امروزغرب نيز متناسب با جهانبينى و فرهنگ امروز غرب است .»
رابطه لباس غربى با فرهنگ غربى
نويسنده در اين بخش به
دنبال كشف رابطه لباس تنگ وكوتاه غرببا جهانبينى آن است . مىنويسد :
تمدن غرب ، جلوه يك زندگى استكه در آن ديگر معنويت و قدس اصالت ندارد و
انسان موجودى نيستكه حامل «روح الهى» باشد و بتواند خليفه خدا در زمين
شود . » نويسنده حضور جريانهاى ضعيفى از انديشههاى معنوى در غرب
رانيز انكار نمىكند ولى معتقد است اين متفكران پراكنده ستارگانكم نورى
هستند كه با همه التهاب و اضطراب خويش اين شب تاريك رابه روز روشن مبدل
نمىكنند . نويسنده مىافزايد : در چنين فرهنگى كه هيچ فردايى پس از
مرگى در انتظار انساننيست و هيچ بهشتى او را به خود دعوت نمىكند ، انسان
چه مىتواندكرد ؟ همه فرصتى كه او براى بودن دارد همين فاصله كوتاه
تولدتامرگ است و او كه جز در اين فرصت مجال ديگرى براى بودن ندارد، ناچار
است تا مىتواند از هر آنچه در اين تبعيت لذت بخش و لذتآور است ،
بهرهگيرى نمايد . . . و يكى از چيزهايى كه مىتواندبه او لذت ببخشد «تن
انسان» است . نويسنده اين تحول در فرهنگ غرب را همزمان با رنسانس در
فرهنگغربى مىداند و مجسمههاى ساخته شده در اين دوره را نمايندهاومانيسم
و انسان محورى مىداند و مىنويسد : «ناگهان از زيرتيشه سنگتراشان هنرمند
رنسانس ، مجسمههايى برهنه بيرون مىآيدكه بيش از هرچيز مىخواهد اين احساس
را به بيننده القا كند كهانسان همه تن است وهنرمند بايد به تن او توجه
داشته باشد . . . در نقاشى نيز تفاوت آشكارى ميان آثار اين دوره و آثار
قبل ازآن مشهود استبهترين راه براى درك تفاوت دوبينش جديد و قديممقايسه
صورتهايى است كه نقاشان به تخيل خود از مريم مقدسكشيدهاند . اكنون در
صورت اين مريم دنيوى شده آن شرم مقدس ديدهنمىشود . حتى ارزش مريم نيز در
اين دوران به زيبايى ظاهرى اوبستگى دارد .» در اين بخش «زن ، فقط تن»
است و ارزش او به اندازه ارزشتن اوست . در چنين فرهنگى لباس وسيلهاى براى
پوشش تن نيستبلكهبراى آرايش آن است و در چنين حال و هوايى كه شخصيت زن
به نمايشجسم اوست ، لباس اوبايد تنگ باشد تا همچون لباس خانه تن كه «پوست
دوم» اوست و لباس به تن مىكند تا با كمك آن بعضى ازاندام خود را در
«قالب» و بعضى ديگر را در «قاب» بگيرد. آنچه مدل لباس را تعيين مىكند
روانشناسى جنسى است و در حقيقتمبتكران مدهاى تازه همواره در كار تنظيم
نسبت ميان برهنگى وپوشيدگى هستند تا بتوانند حداكثر جلوه و جاذبه را در اين
جنس وحد كثر اشتياق را در آن حنس ديگر ايجاد نمايند . اين تنها لباسزن
نيست كه تابع رابطه «چشم و جسم» است كه لباس مردان نيزهست .
سرمايهدارى و لباس
نظام اقتصادى غرب با بينش مادى آن به
ايجاد سرمايهدارى منجرشد كه همه قوا و امكانات و غرايز را تنها براى داغتر
كردنبازار توليد و مصرف به خدمت گرفت از اختلاف جنسيتها به عنوانعامل
قوى مصر سود برد و زن محكوم چنين اقتصادى شد . بر هميناساس سكس جاى عشق را
گرفت و هزاران بازار به يارى سكس ايجاد شد هنر كه ترجمان عالم معنى
بود ، آينه صورت وسيماآينه ابتذالشد . «گويرخاصيت عدسى فيلم بردارى اين
است كه جز اين گونهمناظر را از خود عبور نمىدهد و تلويزيون ها سينما را
هر شب بههمه خانهها ارمغان برد و تئاتر نيز كمى ديرتر اما سرانجاممغلوب
اين غول درنده وحشى شد و نمايش «تنهاى عريان» و «صحنههاى آميزش جنسى» در
تماشاخانهها معمول گشت .» وى آنگاه به طرح اين سوال مىپردازد كه :
از آنان كه همهتفاوت هاى شرق و غرب را ناشى از پيشرفت صنعتى غرب و عقب
ماندگىشرق مىدانند بايد پرسيد ، چه رابطهاى ميان علم و پيشرفت علمى
وبرهنگى وجود دارد ؟ اكنون در غرب برهنگى و عريانى به جاى زيبايى نشسته
و «سكسجاى عشق» را گرفته و ابتذال و تحريك جنسى نام هنريافته است . دريغا
در تمدن فرهنگى كه در همه فرهنگها و تمدنهاى جهان را بهچشم تحقير مىنگرد
زن به صورت حيوانى در آمده است ه بايد ازجنسيت او بىهيچ قيد و شرط و
حدومرزى بهره گرفت . . . اگر زندگىزن بسته به آن است كه او را نگاه كنند
مرد نيز براى آن زندهاست كه دست كم يك سوم مجلات نيرهاى روزنامه فروشان
غربى «چشمنامه» است و تيراژ اين مجلات از همه نشريات ديگر بيشتر و درآمد
آن افزونتر است و كارتا بدانجا بالا مىگيرد كه صادرات اينگونه مجلات در
اقتصاد كشورهاى غربى سهمى عمده پيدا مىكند . . . » وى آنگاه به نقش
سازندگان لوازم آرايش و مد و صنايع نساجى وخياطى اشاره مىكند . . .
زمينههاى تاريخى و بازوهاى علمى و فلسفى
«اگر كليسا ،
ازدواج را امرى مغاير با معنويت محسوب نمىكرد. . . شايد اين عكسالعمل در
تمدن جديد به وجود نمىآمد . بايدقبول كرد كه لازمه هر تفريطى ، يك افراط
است اگر قدسيانى ازقبيل سن ژروم به نام دين تبليغ نمىكردند كه «با تبر
بكارتدرخت زناشويى را فرواندازيد» امروز در غرب به نام بىريشىدرخت
زناشويى را با تبر زناكارى فرو نمىانداختند .»
رابطه
حجاب با فرهنگ اسلامى
محدوديتهايى كه برا غريزه جنسى در اسلام معين
شده براى هدايتو رساندن انسان به مقصد است . تن ، تنها بخش از وجود انسان
است، و انسان همه تن نيست كه با مرگ فانى شود و تنها مجال براىموجود بودن و
خوشبختبودن نيز تمتع محدود جهانى ميانى تولد تامرگ نيست . . . لذا وظيفه
خود را خطيرتر از آن مىبيند كه تنهابه «بدن نمايى» و آرايش جسم بپردازد .
. . لباس به تننمىكند كه تن را عرضه كند ، بلكه لباس مىپوشد تا خود را
بپوشد، لباس براى او يك حريم استبه منزله ديوارى و دژى است كه تنرا از
دستبرد محفوظ مىدارد و كرامت او را حفظ مىكند . لباسبراى آن است كه
تحريك جنسى را كم كند نه آن كه بر قدرت تحريكبيفزايد ، لباس پوست دوم
انسان نيست ، بلكه خانه اول اوست . انسان اسلام كمال خود را در آن
نمىبيند كه تن خويش را چون كالايىتزيين كند و به فروشد ، بلكه به جاى آن
كه تن خود را به خلق بهفروشد ، جان خود را به خداى خويش مىفروشد . . .»
لباس و سر ضمير
آرايش و نوع لباس از سرضميرانسان خبر
مىدهد . همچنين لباستحت تاثير فرهنگ و معرف شخصيت افراد هست . ميان شخصيت
افراد وفرهنگ عمومى نيز ارتباطى قوى وجود دارد . به نظر نويسنده : نياز به
ابراز وجود خود به ديگران در جامعه فاقد ارزشهاى معنوى، به اين دليل است
كهتنها جامعه اصالت دارد و رصتبودن و نشاندادن و لذت بردن تنها چند روزى
است . لذا مدسازان از اين عطشسيرى ناپذير سودجويى مىكنند . وى دلايل
ديگرى را نيز براىمدپرستى بيان مىكند كه عقدههاى چركين دوران مختلف از
آن جملهاست . مانند مردانى كه نمايش لباس زنان خود را وسيلهاى براىاعلام
وجود و جلالتخود قرار مىدهند . آنگاه به كراهت لباس شهرتدر اسلام اشاره
مىكند و به نظر وى اشراف با لباس گران قيمت وضعخود را مىنمايانند و با
لباس خخود را زا دل عموم بيرون مىكشندتا بودن خود را ثابت كنند و مردم نيز
به دنبال آنان براى تشبهبه آنان مدام در حركتند و اين دورتلخ همواره
ادامه دارد و دربخشى از اين قسمت وى مىنويسد : «در جامعههاى غربى كه نظام
ادارى محكم و جا افتاده ،ماشينيسم و تسلط نظامهاى اقتصادى و دولتها بر
آموزش و پرورش ووسايل ارتباط جمعى ، افراد جامعه را روزبه روز به هم
شبيهترمىكند . . .» فرد وقتى نتواند خود را از راههاى منطقى ومعقول ممتاز
و مشخص كند به هراقدام ديگرى دست مىزند و بس ككهسعى مىكند با ايجاد
هرگونه تغييرى در شكل لباس و نوع آرايش سرو صورت توجه ديگران را به خود جلب
كند و خود را از گم شدن درجامعه نجات دهد . چرا كه او كه به حقيقتى برتر
از جامعه مثلاخدا معتقد نيست ، گم شدن در جامعه را فناى شخصيت و مرگ
خودمىداند .»
بىحجابى چگونه به ايران آمد ؟
«يكى
از ثمرات هجوم غرب به ايران همين تغيير لباس و رواجبرهنگى در ميان قشرهايى
از جامعه بوده است و از آن در رژيمطاغوت تحت عنوان «كشف حجاب» و در اين
اواخر «رفع حجاب»ياد مىشد و در حقيقت چيزى جز مبارزه با پوشش اسلامى و
ترويجلباس غربى نبود . اجراى اين برنامه محتاج دو شرط بود . نخستيك
زمينه فرهنگى و اجتماعى براى پذيرش لباس غربى و دوميك عامل اجرا كه زور
داشته باشد و به اسلام اعتقاد نداشته باشد. عامل دوم رضاخان بود . . . شرط
اول يعنى زمينه فرهنگى و اجتماعى پذيرش لباسغربى راعربزدهها تامين كردند
. آنان اسلام را نمىشناختند و به غربخوشبينى مطلق داشتند . بيگانه با
خويش وچشم بسته ، دلبستهبيگانه بودند . در واقع اين قشر معدود همان قشرى
بودند كه قبلاز فرو رفتن در لباس غربى و قبل از به دست گرفتن پرچم
فرهنگغرب ، آن فرهنگ را پذيرفته بودند و تغيير لباس آخرين و بيرونىترين
پوستهاى بود كه در وجود آنها تغيير مىكرد . اين امر بهظاهر كم اهميت
تنها در جامعه ما اتفاق نيفتاد . در همه مشرقزمين ، بسيارى از مردم به
دنبال تسليم در برابر فرهنگ غرب ،جامه غربى به تن كردند . . . اگر پذيرش
لباس غربى نتيجه سلطهفرهنگى غرب و خود باختگى شرق نيست چرا تاكنون ديده
نشده است كهحتى يك نمونه از خصوصيات لباس شرقى در مغرب زمين پذيرفته شود
؟. . . در جامعه ما در سالهاى قبل از 1314 آنها كه تغيير لباس
راپذيرفتند همان كسانى بودند كه فرهنگ غربى را پذيرفته بودند وآنها كه
نپذيرفتند نيز دقيقا آنهايى بودند كه آن فرهنگ رانپذيرفته بودند و گول اتو
به اصطلاح «ترقى» و «آزادى» و«تساوى حقوق» را نخورده بودند .»
لباس ژاپنىها چگونه غربى شد ؟
نويسنده براى آن كه مساله
تغيير لباس در مقياس جهانى آن دركشود ، تاريخ لباس مردم ژاپن رادر اين بخش
توضيح مىدهد كه بسيارعبرت آموز و تكان دهنده است و خوانندگان را به
مطالعه كتاب فرامىخوانيم : در ادامه اين بخش مىخوانيم : «مىبينيد كه
مساله ، مساله آزادى فرد و سليقه شخصى نيست، بلكه هجوم يك فرهنگ خالى از
معنويت استبه فرهنگهاى معنوى وسننى و مىبينند كه در ژاپن هم كه اسلام در
كار نبوده است ، قبلاز غربزدگى مردان و زنان لباسهاى گشاد و بلند
مىپوشيدهاند و بهدنبال نغوذ غرب . . . خانواده سلطنتى داعيان و اشراف
همزمان باتقليد از رقص و موسيقى و عادتهاى اجتماعى غرب ، لباسهاى سنتىخود
را كنار مىگذارند و لباس غربى مىپوشند . . .» در ادامه نويسنده به
حجاب در تمدنهاى قديمى ، يونان ، اسپارتو ايران نيز اشاره مىكند و آنگاه
سخنى از امام خمينى (ره) راحسن ختام اين بخش قرار مىدهد : «ما مىدانيم ك
اين سخنان براى كسانى كه با خيانتكارى وشهوت پرستى و نواز و رقص و هزار
جور مظاهر فسق و بىعفتى بارآمدند ، خيلىگران است . البته كه تمدن و تعالى
مملكت را به لختشدن زنها در خيابانها مىدانند و به گفته بىخردانه
خودشان باكشف حجاب نصف جمعيت مملكت كارگر مىشود (لكن چه كارى همهمىدانيد
و مىدانيم) حاضر نيستند مملكتبا طرز معقولانه و درزير قانون خدا و عقل
اداره شود . آنهايى كه اين قدر قوه تميزندارند كه كلاه لكنى را كه پس مانده
درندگان اروپاست ، ترقىكشور مىدانند با آنها ما حرف نداريم . . . آن روز
كه كلاه پهلوىسرآنها گذاشتند همه مىگفتند : مملكتبايد يك شعار ملى
داشتهباشد . استقلال در پوشش دليل استقلال مملكت و حافظ آن است . چند
روزبعد كلاه للنى گذاشتند سرآنها ، يك دفعه حرفها عوض شد . گفتند :ما با
اجانب مراوده داريم بايد همه هم شكل شويم تا در جهان باعظمتباشيم . مملكتى
كه با كلاه عظمتبراى خود درست مىكند يابرايش درست مىكنند هر روز كلاهش
را ربودند ، عظمتش را هم مىبرند.»
منطق عفاف
نويسنده
در پايان كتاب بدون رجوع به تاريخ گذشته و فرهنگهادلايل ديگرى بر لزوم
پوشش ارائه مىشود از جمله اين كه : 1ك برهنگى ارزش زن را از بين
مىبرد و او را تا حد يك كالا وجنس پست مىكند و ارضاى غريزه جنسى به معنى
همگانى و همهجايىكردن مساله جنسيت نيست . زنى كه تن و اندام خود را در
معرضديد مىگذارد مىخواهد با زنانگى خود جايى براى خود در دلها
ياشخصيتها بيابد نه انسانيتخود . وقتى كار به اينجا مىكشد كهديگر بر زن
نه به عنوان يك موجود داراى شخصيت و هويتبلكه ازاجزاى بدن او صحبت مىآيد
و از سكس بودن سر و سينه و پاى زنچنان بحث مىشود كه از مزه گوشت گردن و
قلوه گاو و ران گوسفند .بزرگترين لطمه به خود زن وارد شده است .» 2ك
«بىبندوبارى در پوشش ، بىبندوبارى در تحريك است وبىبندوبارى در تحريك
بنياد خانواده را متلاشى مىكند . غريزهجنسى يكى از علل مهم ازدواج و به
وجود آمدن خانواده است . اماپس از ازدواج هرچه زمانى مىگذرد ، نقش غريزه
جنسى در حفظ دوامخانواده كمتر مىشود و به جاى آن نقش عشق تفاهم و وفادارى
دربقاى خانواده بيشتر مىشود . هم در اينجا بايد گفت كه بىلباسى ،عريانى
وخود نمايى ، آفت زندگى خانوادگى است و در يك كلامبىحجابى ريشه
رختخانواده را مىخشكاند . . .
سخن آخر
نويسنده در
پايان كتاب داستانى از كريستين آندرس را نقلمىكند و در پايان نتيجه
مىگيرد : اينك تمدن غرب ، چنين وانمود مىكند كه مىخواهد براى
انسانلباس بدوزد . . . اما در حقيقتبه جاى آن كه لباس برتن او كند، او را
برهنه ساخته است و هيچ كس جرئت نمىكند فرياد برآورد كهلباس دركار نيست و
حاصل اين همه مد و پارچه و چه و چه برهنگىانسان است . همه مىترسند كه
مبادا خياطان حقهبازى كه زرو سيمرا بردهاند و مىبرند ، آنها را به
ناپاكى در اصل و نسب متهمكنند ، آيا در اين جهان كه همه اسير و شيفته
تبليغات غربشدهاند مردمى پيدا مىشوند كه دلى به پاكى آن كودك داشته
باشندو فرياد برآورند كه آنچه به نام لباس در غرب به تن انسانمىپوشانند ،
لباس نيست ، بلكه برهنگى است . چرا آن مردم ، ما نباشيم ؟
عفت و پاکدامني، با آفرينش و فطرت زن به هم آميخته است
عفت و پاکدامني، با آفرينش و فطرت زن به هم
آميخته است، و در آفرينش او، جايگاه عظيم و بلندي دارد که هم خود زنان
خواهان عفت و پاکدامني هستند و هم ديگران زن را با اين ويژگي ميخواهند.
اسلام نيز آفرينش زن و صلاح و خير جامعه را در نظر گرفته، و حجاب را لازم
شمرده تا عفت بروني زن، با عفت دروني او هماهنگ و بنيان خانواده مستحکم
گردد و زن همچون کالاي ناچيزي در معرض همگان قرار نگيرد. قرآن مسأله
حجاب را در چند آيه، يادآوري و در بعضي از آنها به حکمت و فلسفه آن هم
اشاره کرده است که برخي از آنها عبارتند از: 1. پاکي دلهاي مردان و
زنان و آلوده نشدن آنها: در مکتب قرآن، علاوه بر بهداشت جسمي (که در دنيا
مطرح است) يک نوع بهداشت روحي و رواني هم وجود دارد که چنانچه مراعات
نشود، روح مسموم ميشود، و آثار خطرناکي را در پي دارد که از مسموميت جسمي
به مراتب خطرناکتر است. در برخي آيات، به رعايت اين نوع از بهداشت توصيه
شده است. قرآن، در آية 53 سوره احزاب در مورد روبرو شدن و صحبت کردن
با زنان پيامبر ميفرمايد: "...وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَـَعًا
فَسْ ?‹َلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٍ ذَ َلِکُمْ أَطْهَرُ
لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ...; و هنگاميکه چيزي ]از وسايل زندگي را
به عنوان عاريت[ از آنان ]=همسران پيامبر[ ميخواهيد، از پشت پرده
بخواهيد. اين کار، براي پاکي دلهاي شما و آنها بهتر است." 2. در امان
ماندن از اذيت افراد سبکسر: خداوند در آية 59 سوره احزاب ميفرمايد:
"يَـََّأَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لاِ ّ ?َزْوَ َجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ
نِسَآءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَـَبِيبِهِنَّ ذَ
َلِکَ أَدْنَيََّ أَن يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ وَ کَانَ اللَّهُ
غَفُورًا رَّحِيمًا; يعني: اي پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان
بگو: روسريهاي بلند خود را بر خويش فرو افکنند ]طوري که زير گلو و
سينههايشان پيدا نباشد[ اين کار براي اينکه شناخته شوند و مورد اذيت ]اهل
فسق و فجور[ قرار نگيرند، بهتر است، (و اگر تاکنون خطا و کوتاهي از آنها
سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده و رحيم است." 3. به طمع
نيفتادن افراد سبکسر و بيماردل: در آيه 32 سوره احزاب خطاب به زنان پيامبر
ـ که در واقع خطاب به همه زنهاست ـ آمده است: "...به شکل هوسانگيز سخن
نگوييد که بيماردلان در شما طمع کنند، و سخن شايسته بگوييد" و در آيه 30 و
31 سوره نور خطاب به پيامبراکرمميفرمايد: "قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ
يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَـَرِهِمْ وَ يَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَ َلِکَ
أَزْکَيَ لَهُم...; به مؤمنان بگو چشمهاي خود را ]از نگاه به نامحرمان[
فرو گيرند، عفت خود را حفظ کنند. اين، براي آنان پاکيزهتر است... و به
زنان با ايمان بگو چشمهاي خود را ]از نگاه هوسآلود[ فرو گيرند، و دامان
خويش را حفظ کنند و زينت خود را ـ جز آن مقدار که نمايان است ـ آشکار
نکنند، و ]اطراف[ روسريهاي خود را بر سينه خود افکنند ]تا گردن و سينه با
آن پوشانده شود[، و زينت خود را آشکار نسازند; مگر براي شوهرانشان، يا
پدرانشان، يا پدر شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا
برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان
همکيششان، يا بردهگانشان ]کنيزانشان[، يا افراد سفيه که تمايلي به زن
ندارند، يا کودکاني که از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند، و هنگام
راه رفتن، پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود ]و
صداي خلخال که بر پادارند به گوش رسد[. اي مؤمنان همگي به سوي خدا باز
گرديد تا رستگار شويد!" علاوه بر آنچه بيان شد، استواري اجتماع و
استحکام پيوند خانوادگي، جلوگيري از چشم چرانيها، حفظ ارزشها، احترامِ زن
ـ که هر اندازه متينتر و باوقارتر و عفيفتر حرکت کند و خود را در معرض
نمايش مرد نامحرم نگذارد به احترامش افزوده ميشود ـ از ديگر علتها و
فلسفههاي حجاب است که از آيات و روايات استفاده ميشود.(جهت آگاهي بيشتر
ر.ک: مسأله حجاب، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا / فلسفة حجاب، علي
محمدي، انتشارات ارم.) بدون شک، زن، زيباتر از مرد است; و سيستم
وجودي او به گونهاي است که مطلوب است. اما آيا لازمة زيبائي و جذاب بودن
گناه است؟! و آيا لازمة زيبائي آن است که صرفاً با ديد جنسي به او نگاه
شود؟ اگر چنين باشد، پس نبايد خدائي که خود جميل است جمال آفرين باشد.
اصولاً، تمام عالم خلقت زيبا است; آيا شايسته است بگوييم پس سبب گناه
است؟! بديهي است، از هر زيبائي در مسير مشروع خود بايد استفاده کرد.
زن، نيز زيباست، اما از همة خوبيهاي او و از طريق مشروع، با حفظ همة
حريمها، شايسته است در مسير کمال خواهي استفاده کرد; همان گونه که زنها
نسبت به همسران خود اين چنين اند، و هر دو در مسير کمال مکمل يک ديگرند.
"هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ;(بقره،187)،
آنها لباس شما هستند; و شما لباس آنها هر دو زينت هم و سبب حفظ يک
ديگريد." دعوت به پوشش، نه تنها توهين نيست، بلکه احترام است.
اتفاقاً، از ديدگاه قرآن ]همان طور که قبلاً اشاره شد[ حجاب، عبارت است از
يک نحوه احترام گذاردن و حرمت قائل شدن براي زن که نامحرمان او را از ديد
حيواني و جنسي ننگرند. در اسلام، عصمت و عفت زن "حق الله" است. يعني
حتي اگر خود زن يا شوهر رضايت به بيعفتي و بيحجابي زن بدهند، کار تمام
نيست; زيرا زن، ناموس خدا است، و با رضايت مشروع نميشود. فرق کشورهاي
غربي با اسلام اين است که در غرب اگر زني بيعفتي کرد، خود او يا پدر و
مادر و شوهر او رضايت دادند مشکل حل است، امّا در اسلام، با رضايت کار
تمام نميشود; بلکه، حکم خدا بايد جاري شود. اين نشانگر آن است که عفت زن
از آنِ خدا است و بايد محفوظ بماند. همة اين حرفها، حاکي از عظمت زن
است که خداوند ميخواهد حرمت او حفظ شود; و مردان صرف زيبا بودن و جذاب
بودن زن، فقط با ديد جنسي و شهواني نگاه نکنند.
حجاب منحصر در چادر و حتى مانتو نيست، بلكه هر
لباسى كه غير از وجه و كفين (دستها تا مچ) را بپوشاند و موجب تحريك و جلب
توجه نامحرم نگردد كافى است ولى بايد توجه داشت كه همان طور كه بقيه واجبات
داراى مراتب مختلفى مىباشند حجاب نيز داراى مراتب خوب، متوسط و خوبتر
است و چادر حجاب برتر بانوان محسوب مىگردد. در اين جا چند نكته وجود دارد
كه براى روشن شدن آنها بايد ديد اساساً فلسفه حجاب چيست؟ حجاب دو فلسفه
اساسى دارد كه با يكديگر ارتباط تام دارند: 1 (مصونيت زن در برابر
طمعورزىهاى هوسبازان. 2 (پيشگيرى از تحريكات شهوانى خارج از ضوابط و
هنجارهاى الهى و تأمين سلامت و بهداشت معنوى جامعه. حجاب با چنين نقش و
كاركرد مهم و اساسى پيامى قاطع و كوبنده با خود دارد، و آن اين است كه در
برابر همه مردان اجنبى نوعى هشدار و اعلام «دور باش» مىدهد، اكنون بايد
ديد چه عواملى در رساندن اين پيام و اثرگذارى آن مؤثر است: 1) حدود و ميزان
پوشش: بدون شك هر اندازه بدن زن پوشيدهتر باشد نقش نيرومندترى در دورسازى
ديدگان نظارهگر ايفا مىكند. اگر نگاههاى آلوده را همچنان كه در روايات
آمده است «تيرهاى زهرآلود شيطان» بدانيم، پوشش زن همانند قوسى است كه تير
از آن كمانه مىكند و منحرف مىشود و از اصابت و نفوذ در هدف باز مىماند.
بر عكس هر اندازه بدن زن برهنهتر باشد تيرهاى شيطانى را بيشتر متوجه خود
ساخته و از آن آسيب خواهد ديد. از همين روست كه چادر را حجاب برتر
شناختهاند، زيرا با وجود شرايط ديگر، بيشترين پوشش و مطمئنترين مصونيت را
فراچنگ مىآورد. 2) كيفيت پوشش: ميزان ضخامت و حتى كيفيت دوخت لباس
خود بخش مهمى از حجاب را تشكيل مىدهد بدون شك لباسهاى نازك و تنگ و
بدننما فرودگاه پيكان مسموم شيطان و موجب خيره شدن چشمهاى هرزه و آلوده و
به فساد كشاننده جامعه است. در مقابل لباسهاى غيربدننما، ديدهها را از
خود دور مىسازد، و سلامت معنوى نفوس را تأمين مىكند. 3) رنگها: ترديدى
نيست كه برخى از رنگها ديدهها را خيره مىسازد، و پارهاى ديگر نگاهها
را از خود مىراند و دور مىسازد. اكنون سؤال مىشود كداميك از اين دو براى
تأمين حجاب واقعى و مصونيت معنوى جامعه و خيره نكردن چشمها و بر نيفروختن
آتش شهوت مفيدتر است؟ مگر ما در جامعهاى زندگى نمىكنيم كه ميليونها جوان
در اوج غريزه جنسى به سر مىبرند و در سختترين شرايط جوانى از امكان
ازدواج محرومند و كافى است با اندك جرقهاى شعلههاى غريزه در وجودشان
برافروخته شود و به انواع گناهان و ناراحتىها مبتلا گردند؟ پس چرا به هر
وسيله ممكن- حتى با گزينش رنگ مناسب لباس در جامعه- به سلامت دينى و روحى و
روانى آنان كمك نكنيم و موجب جلب توجه آنان و قرارگرفتنشان در دام مفاسد
نشويم؟ در عين حال علماى دين نسبت به خصوص رنگها تأكيد چندانى نكرده، ولى
بر اين مسأله پاى مىفشارند كه لباس نبايد موجب جلب توجه و عواقب سوء ناشى
از آن باشد. ازاينرو است كه در طول تاريخ زنان مسلمان به ميل خود لباس
مشكى را براى حجاب برگزيدند و اين سنت حسنه مورد تقرير و پذيرش پيامبر (ص) و
امامان (ع) قرار گرفت، زيرا آنان به اين وسيله احساس امنيت و مصونيت
بيشترى مىكردند،(1). 4) شيوههاى رفتارى: طرز صحبت و چگونگى راه رفتن و
نيز بخشى از حجاب به معناى وسيع كلمه است. حفظ وقار و متانت هم همان نقشى
را دارد كه پوشش زن دارد و عدم رعايت آن نيز برآيندى چون برهنگى در پى
دارد. ازاينرو قرآن مجيد يكى از صفات خوب زنان مؤمن را كه در رفتار دختران
شعيب بيان مىكند همان «حيا» و وقار است.
اگر احساس مىكنيد كه با ايجاد ارتباط با اينگونه
افراد مىتوانيد روى آنها تأثير بگذاريد و محبت شما با آنها باعث مىشود كه
در رفتارشان تجديدنظر كنند و از سوى ديگر شما تحت تأثير رفتار غلط آنها
قرار نمىگيريد، در اين صورت رابطه خود را نه تنها با آنها قطع نكنيد، بلكه
سعى كنيد با افراد بيشترى رابطه دوستى برقرار كنيد و در پرتو اين روابط
دوستانه، زمينه هدايت و اصلاح رفتار آنها را فراهم كنيد؛ اما در صورتى كه
رابطه شما با آنها نه تنها تأثير ندارد، بلكه باعث مىشود كه شما از آنها
اثر بپذيريد و خداى ناكرده در باورهاى خود سست شويد و كمكم در رعايت
شئونات شرعى، از جمله حجاب، وضعيت نامطلوبى پيدا كنيد، در اين صورت واجب
است روابط خود را با اين گونه افراد قطع كنيد و فقط با كسانى كه رعايت حجاب
را مىكنند و مقيد به رعايت شئونات اسلامى هستند، رابطه برقرار كنيد. بنابراين،
با توجه به شناختى كه از خودتان داريد، لحظاتى را با خود خلوت كنيد و
ببينيد آيا بيشتر تأثيرگذار هستيد يإ؛ّّس تأثيرپذير و سپس تصميم بگيريد.
البته توصيه ما به شما اين است كه هر چه مىتوانيد رابطه خود را با افراد
صالح بيشتر كنيد و در ايجاد ارتباط با افراد ناصالح با احتياط برخورد كنيد؛
زيرا تجربه نشان داده كه افراد زيادى بودهاند كه در ابتدا بسيار محجوب،
باحيا و مقيد به رعايت شئونات اسلامى بودهاند؛ ولى بر اثر معاشرت با
اينگونه افراد، تغيير پيدا كردند و همرنگ آنها شدند. شما اگر داستان
حضرت نوح و انحراف پيدا كردن فرزندش را در قرآن مطالعه كنيد، نكات بسيار
آموزندهاى را به دست خواهيد آورد. پسر نوح با اين كه از نظر خانوادگى در
يك شرايط بسيار مناسب بود و فرزند پيامبر خدا بود، ولى بر اثر معاشرت با
افراد ناباب، تحت تأثير قرارگرفت و به تدريج از مسير حق منحرف شد؛ به
گونهاى كه هر چه پدرش او را راهنمايى كرد، مؤثر واقع نشد. تا اين كه
خاندان نبوتش گم شد و هنگامى كه به عذاب الهى مبتلا شد و پدرش حضرت نوح از
خداوند خواست كه او را نجات دهد و به خداوند عرض كرد: خدايا اين اهل من
است؛ يعنى او را نجات بده، خداوند فرمود: او اهل تو نيست و تو نمىخواهد
نسبت به او دلسوزى كنى. بنابراين، سعى كنيد در ارتباط با اينگونه
افراد كه به هر دليلى دچار انحراف اخلاقى شدهاند و آداب اسلامى را مراعات
نمىكنند، حداقل ارتباط را داشته باشيد و حتى در صورت تأثيرپذيرى از آنها
ارتباط خود را قطع كنيد و فقط در مواردى كه احساس مىكنيد ارتباط با برخى
از آنها مؤثر است، با كمال احتياط و آگاهى با آنها رابطه برقرار كنيد.
البته ايجاد ارتباط عاطفى و دوستانه با برخوردهاى روزمره تفاوت دارد. سعى
كنيد در برخوردهاى روزمره با اخلاقى نيك با آنها برخورد كنيد و به آنها
نشان دهيد كه هم مىتوان محجبه بود و هم نشاط داشت؛ هم مىتوان مقيد به
رعايت حدود الهى بود و هم فردى اجتماعى و فعال بود. متدين بودن و محجبه
بودن منافاتى با اجتماعى بودن، خوشرويى و حسن معاشرت با ديگران ندارد؛
بلكه حسن معاشرت و برخورد خوب با ديگران از چيزهايى است كه مورد تأكيد
اسلام است و سيره عملى پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در روابط اجتماعى
حتى با غيرمسلمانان، مؤيد اين حقيقت است. اخلاق اجتماعى پيامبر
صلىاللهعليهوآله به گونهاى است كه افراد بسيار زيادى به خاطر حسن خلق،
خوشرويى و برخوردهاى پيامبر با آنها، مجذوب شخصيت ايشان مىشدند و سرانجام
به اسلام و پيامبر گرامى ايمان مىآوردند.
فلسفه حجاب استحکام پيوند خانوادگي، استواري اجتماع
و رعايت و حفظ حيثيت و کرامت زن است. حکم حجاب (همانند ساير احکام اسلامي)
برآمده از مصلحتي است که نفع آن به خود انسانها باز ميگردد و رعايت آن
موجبات سعادت فردي، اجتماعي، دنيوي و اخروي آنان را فراهم ميآورد/ فلسفه
پوشش و حجاب اسلامي اين است که همسر قانوني شخص از لحاظ رواني عامل خوشبخت
کردن او به شمار رود، در حالي که در سيستم آزادي کاميابي، هسمر قانوني از
لحاظ رواني، يک نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار ميرود که پيوسته مراقب
شخص است تا مبادا در دام وسوسهگري و تحريکپذيري ديگران گرفتار آيد. به
همين دليل است که در مجامع و محيطهايي که کاميابي جنسي آزاد است به ازدواج و
پايبندي به کانون خانواده به چشم يک قيد و مانع براي خوشگذراني افراد
نگريسته ميشود/ از سوي ديگر، کشاندن تمتعات جنسي از محيط خانه به
اجتماع، نيروي کار و فعاليت اجتماع را ناتوان ميکند؛ زيرا آزادي جنسي در
عرصه اجتماع، باعث ميگردد بسياري از نيروهاي فکري و فيزيکي افراد مصروف کار
شود، در راه خودآرايي زنان و هوسراني مردان صرف گردد و روشن است که اين
مسئله در درجه نخست به ميزان بازدهي افراد در کار لطمه وارد ميسازد. نکته
ديگر درباره فلسفه حجاب در اسلام آن است که اين آيين مقدس، خواسته است زن
از برتري عاطفي خود بر مرد استفاده کند؛ به اين صورت که با حريم نگه داشتن
زن ميان خود و مرد، که يکي از وسايل کارآمدي است که زن براي حفظ مقام و
موقعيت خود در برابر مرد همواره از آن استفاده کره است، ضعف جسماني خود را
در برابر مرد جبران کند. لذا اسلام زن را تشويق کرده است که از اين وسيله
استفاه کند و به ويژه تأکيد کرده است که زن هر اندازه متينتر و باوفاتر و
عفيفتر باشد و خود را در معرض نمايش براي مرد قرار ندهد، بر احترامش
افزوده ميگردد؛ امري که تجربه نيز آن را ثابت کرده است/ بنابراين، با
توجه به مصالح ياد شده، حکم حجاب و پوشش نه تنها ظلم به زن نيست بلکه خدمت
به زن، مرد و اجتماع انساني است.{1}
حجاب از احکام ضروري اسلام است و از نظر همه
مسلمانان جهان رعايت حجاب براي زنان واجباست. فرقي نميکند که زن مسلمان
در کدام کشور زندگي کند. در هر محيطي زندگي کند، رعايت حجاب لازماست و
رعايت نکردنش گناه است، چه زنان ديگر با حجاب باشند يا بي حجاب. اين حکم
خداوند است وخداوند مصلحت و خير هر موجودي را بهتر از همه ميداند.
بنابراين مصلحت زن و صلاح جامعه در اين استکه زنان حجاب را رعايت کنند.
اسلام ميخواهند زنان و مردان مسلمان، روحي آرام و اعصابي سالم و چشم
وگوشي پاک داشته باشند. لذا از کارهايي که محرک اعصاب و مضر براي فرد و
جامعه است، جلوگيري نموده است.اين که گفتيد با رعايت نشدن حجاب در کشورهاي
اروپايي، مسئله عادي شده و جلب توجه نميکند، درستنيست، زيرا جامعههاي
غربي فحشا و منکرات غوغا ميکند و روز به روز بيشتر ميشود، منتهي چون در
آنکشورها فحشا و منکرات را بد و حرام نميدانند، مسئله برايشان عادي شده
است؛ يعني بيحجابي اثرشميگذارد و بي بند و باري را به دنبال آورده و
جامعه را به فساد کشانده، ولي آنها اين فسادها را عادي تلقي
ميکنند.بنابراين بي حجابي در کشورهاي غربي جلب توجه ميکند و اثر سوئش را
ميگذارد. علتش هم از من است کهغريزه جنسي نيرومندترين و ريشهدارترين
غريزه آدمي است و در طول تاريخ سرچشمه حوادث مرگبار وجنايات هولناکي شده
است. لذا بي حجابي و ظاهر شدن زنان با حالت محرک در جامعه و بيرون از محيط
خانهباعث شعلهور شدن و تحريک غريزه جنسي ميشود و مردان هوسران را به
دنبال خود ميکشانند و اين به ضررزنان است. بدين خاطر خدايي که آگاه از
تمام مصالح و مفاسد است و ميخواهد تمام افراد به خير و صلاح وسعادت و
خوشبختي برسند، حجاب را براي زنان لازم داشته و آن را واجب کرده است.
خداوند در قرآنميفرمايد: "اي پيامبر! به زنان با ايمان بگو: به نامحرم
نگاه نکنند و حجاب را رعايت کنند و زينتهاي خود رابراي نامحرمات ظاهر
نسازند".([59]) نتيجه اين که حجاب در هر وضعي واجب است و رعايت نکردنش
گناه ميباشد و در هيچ وضعي بي حجابياثر سوء خود را از دست نميدهد.