اين روزها، در شهر شايعه شده است با
كساني كه مانتو كوتاه و تنگ يا شلوار كوتاه و روسري كوچك بپوشند برخورد مي
شود. حوالي ظهر اتوبوس مثل هميشه انبوه جمعيت را به مقصد مي رساند. دختر
خانم جواني به ديواره اتوبوس تكيه كرده است. صورتش آرايش عجيبي دارد.
خط چشمش تا حوالي شقيقه هايش امتداد دارد و موهاي بلوندش با پوست سبزه اش
اصلاً همخواني ندارد. مانتو كه نه شايد به آن بشود گفت بلوز
راه راه صورتي رنگي به تن كرده. مانتو به يك سو كج شده است. ظاهراً مدلش
اين گونه است. اما آن طرفي كه كوتاه تر است تقريباً از حدود كمرش شروع مي
شود و قسمتي كه بلندتر است به بالاي زانويش هم نمي رسد. شلوار جين كوتاهي
پوشيده است خودشان به اين شلوارها مي گويند bagee. شلوارهايي كه گروههاي خاصي در آمريكا
مي پوشند. اما جالب تر اين كه چيزي شبيه شال بزرگ و شايد هم روسري مشكي
روي تمام اينها انداخته است كه آن را به طور كامل در پشت سرش جمع كرده است.
نمي دانم اسمش را چه بگذارم. فكر مي كنم شايد اين شال سياه بزرگ را به
اين دليل روي سرش انداخته است كه اگر خواستند به او تذكر بدهند بگويد من
چادري هستم. دوست دارم در ايستگاهي كه او پياده مي شود، من هم پياده
شوم، به دنبال او بروم تا ببينم آن برخوردي كه اين روزها مردم از آن حرف مي
زنند پيش خواهد آمد يا نه؟
ما نگفتيم برخورد مي كنيم
مدت 50 دقيقه شبكه
تهران، مصاحبه زنده سردار طلايي را به مسأله بدحجابي و شيوه هاي مقابله با
آن اختصاص مي دهد. چند روز قبل از اين مصاحبه رسانه ها عنوان كرده بودند
كه با بدحجابان، كساني كه شلوار كوتاه، مانتو تنگ و كوتاه و روسري كوچك
بپوشند برخورد خواهد شد. همان روزها جمع زيادي از خواهران بسيجي و
خانواده هاي شهدا مقابل مجلس تجمع كردند و خواستار مقابله با اين مسأله
شدند موج ايجاد شده تقريباً سراسر كشور را گرفت. نگراني هايي به وجود
آمد كه برخورد چگونه خواهد بود. وجود گشتهاي ارشاد هم بر اين شايعات بيشتر
دامن مي زد. تا اينكه سردار طلايي در آن مصاحبه تلويزيوني رسماً اعلام
كرد كه ما هيچ وقت نگفته ايم برخورد خواهيم كرد. وي افزود: من به همكارانم
شيوه هاي ارشاد را آموزش داده ام و از آنها خواسته ام در صورتي كه با مورد
قابل تذكري برخورد كردند با احوالپرسي و تذكر با مورد مشاهده شده خداحافظي
كنند و كاري به آنها نداشته باشند. سردار طلايي تأكيد كرد: ما با كساني
كه برهنگي را در جامعه ترويج دهند برخورد خواهيم كرد.
عفاف و ترويج آن
اما آنچه كه اين گزارش قصد پرداختن به آن
را دارد نه در خصوص گفته هاي سردار طلايي و نحوه برخورد نيروهاي انتظامي
با اين پديده است، بلكه اين گزارش مي خواهد از منظري ديگر به اين جريان
نگاه كند. معمولاً هرگاه در هر محفلي سخن از بدحجابي به ميان مي آيد
اولين چيزي كه به ذهن متبادر مي شود، خانم ها هستند. اما بايد از مسؤولان و
كارشناسان پرسيد آيا فقط اين مسأله محدود به زنان است؟ آيا به پسري كه
شلوار كوتاه مي پوشد، مو بلند مي كند، مو رنگ مي كند، ابرو بر مي دارد،
ناخن لاك مي زند، دستبند و گردنبند مي اندازد، لباس تنگ به تن مي كند،
نبايد گفت بدحجاب؟ مگر دستور اسلام فقط براي پوشش خانم هاست و بس؟ چرا
بايد هميشه اين خانم ها باشند كه در مظان انواع و اقسام اتهام ها باشند و
آقايان پيوسته مصون بمانند؟ هر چند كه سردار طلايي و جمعي از نمايندگان
مجلس تأكيد مي كنند مسأله پوشش و حجاب به آقايان و به خانمها مربوط مي شود
اما... اين گزارش قصد دارد بگويد بهتر است به جاي اينكه فقط به مسأله
حجاب براي خانم ها بپردازيم به مقوله عفاف براي زن و مرد توجه نشان دهيم.
بايد با تهاجم فرهنگي مقابله كرد
اغلب مسؤولان فرهنگي
كشور معتقدند كه پديده تهاجم فرهنگي با خود ارمغانهايي نه چندان مطلوب را
به همراه داشته است. عشرت شايق نايب رئيس فراكسيون زنان مجلس مي گويد:
رهنمودهاي جامع و رهگشاي رهبر معظم انقلاب در مورد تهاجم فرهنگي با غفلت و
فراموشي مسؤولان دستگاههاي فرهنگي و متوليان اين عرصه روبرو شد. وي
افزود: هر يك از دستگاههاي فرهنگي، آموزشي يا قانونگذاري و قضايي، ديگري را
مسؤول كنترل پديده تهاجم فرهنگي مي داند و براي مقابله با آن، اقدامي
هماهنگ و همه جانبه صورت نمي گيرد. عشرت شايق مي افزايد: دشمنان ما از
سالهاي گذشته برنامه ريزي كرده اند تا به ارزشها، باورهاي ديني و هنجارهاي
اجتماعي ضربه بزنند كه تاكنون در اين راه، بسيار پيچيده و تشكيلاتي هم عمل
كرده اند. پس برخورد با اين پديده نيز بايد از پيچيدگي و ظرافت همه جانبه
برخوردار باشد. او تأكيد مي كند: بر همين اساس، همه دستگاههاي كشور از
جمله قانونگذاري فرهنگي، آموزشي، قضايي، انتظامي و ديگر مراجع ذي ربط بايد
وظيفه خود را در اين رابطه شناخته و به بهترين وجه آن را اجرا كنند. شايق
مي گويد: البته اگر قانون خوبي هم وجود داشته باشد ولي نتوان آن را اجرا
كرد، نتيجه اي حاصل نخواهد شد يا اگر دستگاههاي فرهنگي و آموزشي از نظر
شناساندن فرهنگ اسلامي و ارزشهاي انساني و ديني نتوانند به وظيفه خود عمل
كنند آنگاه نه قانون خوب و نه برخورد قضايي، هيچ كدام اثر مثبتي نخواهند
داشت. وي ماهيت پديده بدحجابي در جامعه اسلامي مسلمانان را اين گونه
ارزيابي مي كند و خاطر نشان مي سازد: قدرتهاي استكباري هميشه سعي كرده اند
تا ملتهاي مسلمان را تحقير و كوچك كنند و او را دل بسته زينتهاي ظاهري از
جمله پاي بندي به مد، لباس و آرايش آن هم از نوع وارداتي كنند تا از اين
راه به اهداف خود كه همان استعمار فكري، اقتصادي و سياسي است، برسند. وي
با بيان اينكه استعمار فكري مقدمه مستعمره شدن جوامع اسلامي در ساير زمينه
هاست، مي گويد: كياست و زيركي مسلمانان در جريان شناسي نفوذ فرهنگي
بيگانگان، براي زدودن اين حيله و مكرها بسيار مهم است. شايق خاطرنشان مي
كند: دشمنان بيش از همه با حجاب مسلمانان كه ناشي از فرهنگ ديني آنان است،
مخالفت مي كنند و دايم براي اين كار از مدلهاي وارداتي و لباسهاي نيمه
برهنه، تبليغاتي حجيم مي سازند و سعي دارند تا مسلمانان را به اين امور
مشغول كنند تا فرصت دستيابي به طهارت اخلاقي و آرمانهاي ديني و ملي را از
آنان سلب كنند. وي مي گويد: پديده بدحجابي به دنبال خود عوارض اجتماعي
دارد كه در استحكام خانواده ها، پايداري بنيان خانواده ها و سالم سازي نسل
آينده آثار منفي دارد. وي مي گويد: يكي از مهمترين علل سرمايه گذاري
دشمنان براي ايجاد انحرافات اخلاقي و اجتماعي از جمله رواج بدحجابي و بي
بند و باري در ايران اسلامي، پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي و جايگزين شدن
ارزشهاي ديني به جاي ارزشهاي وارداتي غربي و نيز الگو شدن اين جامعه و
ارزشهاي آن براي ساير ملتهاي مسلمان دنيا است. شايق خاطر نشان مي سازد:
دشمنان به خوبي مي دانند كه با رواج بي بندوباري آشفتگي هاي متعدد فردي و
اجتماعي بروز مي كند و هنجارهاي جامعه درهم مي شكند. البته كوتاهي
دستگاههاي مختلف در انجام وظيفه خود در قبال پاسداري از ارزشها و باورهاي
ديني، خواسته يا ناخواسته به اين هدف دشمنان كمك كرده است، در سالهاي پس از
جنگ، اين پديده ظاهر شد كه آثار آن را اكنون شاهد هستيم. نايب رئيس
فراكسيون زنان تصريح مي كند: البته گسترش ارتباطات و دسترسي آسان به وسايل و
ابزارآلات فرهنگي بيگانگان، از جمله استفاده منفي از برنامه هاي جهت دار
ماهواره و اينترنت به اين پديده دامن زده. علاوه بر آن پر نشدن اوقات فراغت
جوانان، نبود برنامه هاي هدفمند، سازنده و جذاب، فارغ التحصيلان بيكار،
بالا رفتن توقعات و انتظارات، بدون پشتيباني لازم، تبليغات عظيم بيگانگان
از فرهنگهاي وارداتي و آزادانه اين ناهنجاريها را تشديد كرده است. وي مي
گويد: در كنار پديده بدحجابي نبايد از مسأله اعتياد، رواج مصرف مشروبات
الكلي، افت علم و پژوهش در عرصه علم، از كاركرد استعمار و سياسي كردن مسايل
فرهنگي غفلت كرد؛ بلكه بايد بهانه ها را پايان داد و آستين همت جمعي در
عرصه هاي فرهنگ، علم و دانش را بالا زد. نايب رئيس فراكسيون زنان مجلس
تأكيد مي كند: پديده بدحجابي گوشه اي از يك پديده به نام تهاجم فرهنگي است،
بنابراين لازم است به صورت همه جانبه به آن نگاه شود. به اين معني كه اگر
هماهنگي بين سياستها و دستگاههاي مختلف وجود داشته باشد، برخورد قضايي نيز
مفيد خواهد بود، ولي اگر اين برخورد به تنهايي صورت بگيرد به مفيد بودن آن
اطميناني نيست.
بدحجابي بخشي از ابتذال است
فاطمه آليا عضو ديگر فراكسيون
زنان مجلس نيز مي گويد: بحث حجاب و يا عفاف مسأله اي است كه به همه
دستگاههاي فرهنگي كشور مربوط است و اساساً در طول اين زمانها بحث تهاجم
فرهنگي مطرح بوده است ذيل تهاجم فرهنگي، موضوع بدحجابي بخشي از ابتذال است. وي
مي افزايد: وقتي اين بحث مطرح شد ما درصدد برآمديم كه راهكارهايي براي آن
پيدا كنيم و به همين دليل مقابله يا كاهش اصل ابتذال و يا زمينه هاي فحشا
را مطرح كرديم. وي خاطر نشان مي سازد: آگاهانه يا ناآگاهانه عده اي
موضوع را به بدحجابي محدود كردند، اگر چه جامعه ما به طور كلي از بدحجابي
هم نگران است و به دنبال اين است كه به وضعيت پوشش و لباس در عرصه هاي
عمومي سر و ساماني دهد. فاطمه آليا خاطر نشان مي كند: اما موضوعي كه
بايد با آن مقابله كرد ابتذال و تهاجم فرهنگي و مسايلي از اين دست است و
بايد بگويم بحث عفاف به طور كلي مطرح است. ما در تعريف عفاف گفته ايم
پاسخگويي و يا كشش يا خطراتي كه انسان را به سلامت روح چه در بعد اجتماعي و
چه در بعد فردي دعوت مي كند. عفاف در همه زمينه ها هست، چه در پوشش و چه
در محيط كار، در همه مظاهر زندگي عفاف بايد باشد. به عنوان مثال وقتي در يك
مجموعه، نيروهاي كارآمد و شايسته كار مي كنند خود به خود محيط كار سالم مي
شود و اينجاست كه مي توان گفت: در ذيل عفاف امنيت اجتماعي تأمين مي شود و
فضا براي كار و تلاش مناسب مي شود. وي مي گويد: بحث عفاف به جنسيت توجه
نمي كند اين مسأله شامل زنان و مردان مي شود تا با رعايت آن بتوانند در
كمال امنيت فعاليت كنند از اول هم در مجلس بحث عفاف مطرح بوده است و ما
متأسفيم كه بعضي از جرايد و رسانه ها موضوع را محدود كرده اند، هر چند كه
باز هم تأكيد مي كنم يكي از مظاهر ابتذال و تهاجم فرهنگي بدحجابي است. وي
مي افزايد: مجلس به راههاي مختلف فرهنگي براي تقويت فرهنگ خودمان و فرهنگ
ايراني اسلامي مي انديشد، ملت ما در طول تاريخ ملت عفيفي بوده اند، اما هر
كجا كه مظاهر ابتذال و فحشا را مي بينيم متوجه مي شويم كه تحفه نامبارك
تهاجم فرهنگي است كه از خارج وارد شده است، البته بايد بگويم كه در حوزه
داخلي كشور هم كم كاريهاي بسياري وجود دارد و كارهاي اساسي انجام نشده است
كه كارهاي فرهنگي دشمن بي اثر بماند و يا حتي اثرات آن كاهش پيدا كند در
اجتماع زمينه هايي فراهم آمده است كه تهاجم فرهنگي در بخشهايي از فرهنگ
جامعه اثر نامطلوب گذاشته است. وي در خصوص راهكارهاي مجلس در اين موج
ايجاد شده در جامعه مي گويد: مجلس وظايف مشخصي دارد، يكي صلاحيت نظارتي آن
است، رسالت قانونگذاري، رسيدگي به مشكلات مردم و درخواست ها در عرصه مادي و
معنوي است اين سه موضوع جزو وظايف مجلس است خود ما تعجب مي كنيم كه چرا
اين موج به وجود آمده ، مسأله فرهنگي كه در طول سالها بايد به آن توجه شود و
مستمر است چرا به يكباره اين چنين خودش را نشان مي دهد؟ ما معتقديم كه
تغييرات فرهنگي همواره بايد اتفاق بيفتد، اما بايد مراقب باشيم وقتي
تغييرات فرهنگي در جامعه اتفاق مي افتد اين تغييرات بومي و در ارتباط با
فرهنگ خودمان باشد. اگر ما به سرمنشأ تغييرات توجه نكنيم، اين تغييرات از
خارج از كشور تغذيه خواهند شد و اينجاست كه مسأله نگران كننده مي شود.
مسؤولان امر پيوسته بايد به اين موضوع بپردازند نه اينكه به صورت فصلي
بخواهند مسأله اي را مطرح كنند. وي مي گويد: وقتي اين گونه به موضوع
نگاه مي شود، موضوع به مسأله بدحجابي محدود مي شود. علاوه بر آن بايد براي
مردم توضيح داده شود كه مقصود چه كساني هستند. در پايان سال 84 تلويزيون
بارها در خصوص طرح جمع آوري اراذل و اوباش توضيح داد، اين بيم مي رفت كه
نيروي انتظامي مي خواهد با جمع زيادي برخورد كند، اما وقتي اين مسأله به
طور كامل و واضح از تلويزيون توضيح داده شد كه مقصود كساني هستند كه امنيت
جامعه را به هم مي زنند چه از طريق كيف قاپي، سرقت و يا هر مسأله ديگر
شايعات بسيار كم شد. در اين مورد نيز بايد اطلاع رساني مي شد، بايد براي
مردم توضيح بدهند كه مقصود چه كساني هستند. وي مي گويد: تأكيد مي كنم
كه جوانهاي ما مقصر نيستند، ما مراكز عرضه پوشاك مناسب نداريم كه همه به يك
شكل مناسب به بازار عرضه شود، اما نيروي انتظامي مي تواند با اطلاع رساني
دقيق با كساني كه فرهنگ ابتذال را ترويج مي كنند برخورد كند. البته گروه
مورد نظر بسيار محدود هستند و اين عدم اطلاع رساني باعث ايجاد شايعات در
جامعه مي شود. وظيفه نيروي انتظامي ايجاد امنيت و آرامش در جامعه است،
بنابراين بايد با كساني كه امنيت و آرامش را از طريق ابتذال بر هم مي زنند
مقابله شود. وي مي گويد: يكي از مباحثي كه ما با رسانه ها مطرح كرديم،
بحث ساماندهي مد و لباس بود. لباسي كه هم تنوع خواهي جوانان را مد نظر دارد
هم آراسته و هم متنوع و وزين است. پيشينه تاريخي ما بسيار درخشان است و
به طور كلي در شأن جوانان ما نيست كه چنين لباسهايي بپوشند، من به عنوان
يك شهروند و به عنوان يك نماينده مي گويم، مردم تقصير ندارند لباس مناسب
وجود ندارد. يك فرد مجبور است لباسي را كه براي مهماني انتخاب مي كند براي
مدرسه و دانشگاه و محيط كار و ... بپوشد كه اصلاً در آن راحت نيست. در
اين طرح در نظر داريم كه با حمايت بخش خصوصي و طراحان و مبتكران و خلاقان
بتوانيم اين مسأله را ساماندهي كنيم. وي مي افزايد: مبتكران و طراحان
لباس بايد حمايت شوند و در جشنواره ها لباسهايشان را به مردم عرضه كنند تا
آنها ببينند كه چه طرحهاي متنوعي مي شود پوشيد، در عين حال بايد حمايت مالي
لازم از اين طراح بشود تا بتواند به مرحله توليد انبوه برسد. اين مسأله هم
استقلال فرهنگي و هم استقلال اقتصادي را تأمين مي كند. چرا ما نبايد صادر
كننده لباس باشيم؟ چرا بازار ما بايد پر از لباسهاي چيني، ترك و حتي
پاكستاني باشد؟ ما از وزارت بازرگاني خواسته ايم كه بر روي كفش و لباس
تعرفه بگذارند، تا بتوانيم در داخل توليد مناسب داشته باشيم و توليد داخل
براي مصرف كننده ارزان تر از لباس خارجي باشد. وي تأكيد مي كند: مجلس در
نظر دارد، با ساماندهي مد و لباس حداقل در عرصه ظاهري جامعه امنيت و آرامش
به وجود آورد و رسانه ها بايد در جاي خودشان اطلاع رساني مناسب انجام دهند
و ما از دولت خواسته ايم تسهيلات بانكي براي طراحان لباس در نظر بگيرد.
برخورد با بدحجابي
در همين زمينه رئيس كميسيون فرهنگي
مجلس شوراي اسلامي مي گويد: برخورد با بدحجابي ربطي به مجلس ندارد و در اين
زمينه به اندازه كافي قانون وجود دارد. عماد افروغ مي گويد: چنانچه
بخواهند با مسأله بدحجابي ريشه اي مقابله كنند در اين زمينه طرح ايجابي مد و
لباس وجود دارد. وي پيرامون طرح ملي پوشش بانوان مي گويد: اين طرح در
كميسيون فرهنگي تصويب و به مجلس ارائه شده است كه بايد در صحن علني مجلس
مطرح شود. عفت شريعتي نيز در اين خصوص مي گويد: نهادهايي مانند فرهنگ و
ارشاد، حوزه علميه، شوراي فرهنگي اجتماعي زنان، آموزش و پرورش و دانشگاهها
كه نماد فرهنگ در جامعه هستند، بايد روي مسأله كار كنند و اين يك مسأله
فرهنگي است و بايد در اين رابطه كميسيون فرهنگي وارد شود. وي تأكيد مي
كند: در رابطه با برخورد نيروي انتظامي در اين ماجرا هم معتقديم نيروي
انتظامي بايد با افراد هنجار شكن و كساني كه به قانون دهن كجي مي كنند
برخورد كند و مگر مي شود براي هر انساني زندان و مأمور گذاشت. مراقبت در
اين زمينه و كنترل دائمي افراد جواب نمي دهد. متوليان فرهنگي بايد دست به
كار شوند.
امروزه
مفهوم و مصادیق حجاب تحولات جدی یافته كه تفسیر هر كدام آثار و لوازم خاص
خودش را طلب میكند. آنچه امروز از ضرورتهای فرهنگی در این مقوله احساس
میشود این است كه بایستی در قدم اول رابطه حجاب را با تكامل اجتماعی بیان
نماییم. اولین سؤالی كه در قدم اول باید بدان پاسخ داد این است كه: آنچه
از مفهوم حجاب، مرتكز اذهان بوده و در ذهنها جا افتاده است، چیست؟ آیا
واقعا همان امر مفهوم واقعی حجاب است؟ و اگر آن مفهوم، به معنای واقعی حجاب
میباشد، آیا این مفهوم به صورت مطلق بوده و در هر شرایطی به یك گونه
مصداق دارد؟ یا اینكه خیر! آن مفهوم «قاعدهمند» بوده و متناسب با شرایط
تغییر مییابد، به عنوان مثال آیا میتوان چادری را كه زنان در كشتزارهای
برنج شمال در حال كار به كمر میبندند و دست را هم تا آرنج و پا را نیز تا
زانو برهنه میكنند مصداقی از مفهوم پوشش با چادر دانست؟ یا اینكه خیر!
باید بگوییم كاربرد این چادر همانند شال كمر مردان آن محل به عنوان بخشی از
پوشاك خاص محلی میباشد و نمیتوان آن را به عنوان مصداقی از حجاب تلقی
نمود تا به این نتیجه برسیم كه چادر در شرایط تولید ساده به عنوان پوشش
اسلامی به كار نمی رود؟ علاوه بر مثال فوق، باید دید آیا در شرایط تولید
تكنیكی (یعنی تولید در كارخانه) میتوان چادر را به كار برد و آن را به
صورت یك «وسیله جهت قاعدهمند نمودن ارتباط اسلامی» تعریف نمود؟ یا آنكه
خیر! در آنجا هم محذوراتی وجود دارد كه قابل تأمل است و یا مثلاً آیا
میتوان با پوشش چادر در آزمایشگاه كه برای فراهم آوردن تولید تكنولوژی است
كار نمود و فرضا به عنوان اپراتور كامپیوتر و یا دستیار، انجام وظیفه كرد؟ با
توجه به مثالهای فوق باید دید كه آیا چادر اصل و اساس بوده و میبایست حفظ
شود یا فرهنگ چادر اصل است؟ فرهنگ چادر هم به معنای قاعدهمند بودن
استفاده از وسیلهای است كه رابطه بین زن و مرد را به گونه خاص تعریف
میكند. نكته دیگری كه میبایست مد نظر قرار گیرد این است كه آیا آنچه
را كه در مثالهای فوق به آن اشاره شد، اشاره به یك ارتباط اجتماعی «خرد»
بود كه در آن وضعیت زندگی شخص در ارتباط اجتماعی (یعنی تأمین سیاسی، فرهنگی
و اقتصادی فرد در ارتباط با جامعه) اهمیت دارد؟ یا اینكه اشاره به یك امر
كلی و «كلان» جامعه بود؟ و یا اشاره به یك امری بزرگتر، یعنی «تكامل» جامعه
بود؟ اكنون به وسیله طرح نمونههای ذیل «ارتباط» چادر و تكامل اجتماعی را
مورد توجه قرار میدهیم.
چادر وسیله انجام مسؤولیت زن در افق تكاملی (اخلاق آرمانی)
با
توجه به مطالب فوق حال با دقت، مسأله حجاب را بررسی میكنیم، به نظر
میرسد چادر یك حجاب آرمانی است، یعنی چادر در اخلاق آرمانیای كه رهایی از
این عالم نه عدم مسؤولیت نسبت به این عالم را ترویج میكند، مطرح است و
بلكه حجاب با چادر مسؤولیت در افقی متكامل است.
امكان
تعیین جایگاه انواع حجاب به وسیله «الگوی مفسر تكامل اجتماعی»
حال شاید
این سؤال مطرح شود كه اگر چادر نه در تولید ساده و نه در تولید فنی و نه در
تولید تخصصی نمیتواند به عنوان حجاب حضور یابد، حال چگونه چادر اخلاق
آرمانی است؟ اما واقعیت این است كه اگر چادر را بریده از همه عوامل اجتماعی
تعریف نماییم، حتما چنین قضاوتی نسبت به مطلب صحیح خواهد بود، اما اگر
فرهنگ حجاب (با چادر و یا غیر آن) در یك «مدل» و در یك نظام ارزیابی مشخصی
كه قدرت جمعبندی مطالب را داشته باشد، طرح گردد، آنگاه به گونه دیگر قضاوت
میشود و باید دید با توجه به این الگو، فرهنگ حجاب میبایست چگونه باشد و
چادر باید در كجا حضور داشته و در كجا چیز دیگری به جای آن حجاب را محقق
سازد؟ فرضا تأثیر وضعیت «تولید، توزیع و مصرف» میبایست چه در تولید قدرت و
«ارتقاء تمایلات اساسی» و بالا رفتن قدرت یك مكتب و چه در «ارتقاء قدرت
فرهنگی» و همچنین «ارتقاء قدرت اقتصادی» ملاحظه گردد و به عبارت دیگر
میبایست تأثیر آن در توسعه تأمین (ارتقاء روحیه ایثار) و در توسعه تفاهم
(ارتقاء افق فرهنگ) و همچنین در توسعه تأثیر اقتصادی (ارتقاء هماهنگی
تصمیمگیرها) ملاحظه شود تا آنگاه در سایه برنامه تكامل (برنامهای كه
متناسب با یك تكامل خاص اخلاقی مشكل میپذیرد) بتوان گفت در چه مرحله و در
كجا چادر به عنوان حجاب شرط است و در چه مرحله هم حجاب مشروط به پوشش یا
چادر نیست. بنابراین نظر دادن مطلق در مورد حجاب و بدون ارزیابی و
هماهنگی با مسایل دیگر، نمیتواند به عنوان نظر جامعی مطرح شود، مگر در
سطحی كه هدف بیان اشتراك كلی مسأله حجاب و یا بیان محور كلی تصمیمگیری در
این مسأله باشد و اگر هم هدف بیان این مسأله در سطح عمومی تمام سطوح باشد،
این یك مطلب دیگری است.
متمركز ساختن بحث در بیان روش اجرایی رابطه حجاب با تكامل
اجتماعی
آنچه تا اینجای بحث، بیان شد در حكم مقدمه بود؛ حال در ادامه
بحث برای رابطه حجاب و تكامل اجتماعی در سه سطح قابلیت طرح دارد. 1 سطح
اول، احكام توصیفی یا جهانبینی است كه اولین بخش آن مبحث نظام احكام ارزشی
یا اخلاق آرمانی و یا همان مقاصد عالیه الهی در بحث حجاب است. این سطح، از
موضوع ما خارج است و نمیخواهیم به آن بپردازیم. از اینرو به دنبال
روایات و مدارك و منابع الهی كه این بخش را متكفل است، نرفته و از طرح آن
با توجه به موضوع خودداری میكنیم. 2 سطح دوم، نظام احكام دستوری است كه
همان احكام كلی الهی و قوانین حجاب است كه در آن بحث میشود در چه حدی
حجاب واجب است؟ در چه حدی حجاب مستحب است؟ از چه حدی كه بگذرد مكروه و
بالاخره به چه سطحی كه میرسد ممنوع و حرام است؟ كه با توجه به موضوع سخن
این سطح هم مورد بحث نیست. 3 سطح سوم، نظام احكام اجتماعی یا برنامه
اجرایی است كه همان بحث تكامل اجتماعی حجاب است و موضوع سخن ما هم همین
قسمت است. بنابراین بحث ما در باره آیات و روایات و یا احیانا سیره و
تاریخ معصومین «صلواتاللّه علیهم اجمعین» در باب نظام ارزشی و اخلاقی
نیست و همچنین در باب احكام فقهی و احكام كلی الهی (احكام دستوری) سخن
نمیگوییم، بلكه بحث در باره نظام احكام اجتماعی است. البته شاید پرسیده
شود مگر نظام احكام اجتماعی از آن دو قسمت مطلقا جدا است؟ حقیقت این است
كه هرگز این گونه نیست ولی تفاوت احكام اجتماعی با دو قسمت قبل آن است كه
در این مرحله میبایست «عینیت» ملاحظه گردد و موانع و مقدورات مورد بررسی و
ارزیابی قرار گیرد، در این مرحله اموری باید ملاحظه شود كه در «اجراء»
ملاحظه آنها ضروری به شمار میرود. فرضا در این مرحله بررسی شود كه حجاب،
لباس كرامت است، چادر لباس كرامت است و اگر قرار باشد با زور و تحمیل آن را
ترویج دهند، این موجب اهانت به چادر خواهد شد. چادر، پوششی است كه مربوط
به اخلاق آرمانی است، لذا پوشش آن میبایست به عنوان مقابله با استكبار و
مقابله با فساد، همراه با عشق و ایثار پوشیده شود. رواج آن با تهدید و
تحمیل به معنای تضعیف منزلت چادر است. شاید كسی بگوید كه به هر حال
میبایست حجاب رعایت شود و جلوی بیحجابی كه جزو محرمات است، گرفته شود؟
بله! میبایست جلوی محرمات را گرفت، اما یك امر مستحب (حجاب با چادر)
میبایست با عزت و كرامت رواج یابد. به هر حال موضوع بحث در باره حجاب و
تكامل اجتماعی و قوانین اجتماعی است و باید در صدد بیان یك برنامه اجرایی
بود كه آن عبارت است از: 1 تعریف اجمالی رابطه حجاب با تكامل اجتماعی، 2
طرح یك مدل در این رابطه، 3 جمعبندی و بیان ثمره. تبیین اجمالی روش
اجرایی رابطه حجاب با تكامل اجتماعی تعریف اجمالی رابطه حجاب با تكامل
اجتماعی
تبدیل «ساختار، مسایل و موضوعات» در جامعه، وسیله
ایجاد تكامل اجتماعی
در رابطه با قسمت اول باید دانست كه اگر تكامل را
در سادهترین وجه به معنای تبدیل «ساختار، مسایل و موضوعات» بدانیم، در این
صورت هرگاه نظامهای متكفل وظایف اجتماعی به گونهای تغییر یابد كه مسایل و
موضوعاتی تغییر یافته و وحدت و كثرت جدیدی یابد و موضوعاتی طرح شود كه
قبلاً اساسا قابلیت طرح هم نداشت و در مقیاس «امنیت، تفاهم و تعاون» هم
تغییر واقع شود، آنگاه تكامل واقع شده است، یعنی در این صورت از یك سطح به
سطح دیگر تكامل حاصل خواهد شد. پس تكامل به این معناست كه یك حساسیتهایی در
یك زمان (در زمانی كه هنوز تكامل حاصل نشده است) قابل طرح است، ولی در
زمان بعد (كه تكامل حاصل شده) آن حساسیت خیلی خرد و كوچك شمرده شده و
موضوعا قابل طرح هم نیست.
ارتقاء سطح حضور و مشاركت مردم
در سه بخش تأمین، تفاهم و تعاون شاخصه تكامل اجتماعی
بنابراین تبدیل
«ساختار، مسایل و موضوعات» معرف تكامل است، تكامل به معنای تغییر مقیاس
حضور اجتماعی مردم است و این به معنای تغییر مشاركت و حضور مردم در «توسعه
امنیت، تفاهم و تعاون اجتماعی» است و میتوان گفت تكامل به معنای ارتقاء
سطح حضور و مشاركت است. به عنوان مثال، گاهی سطح حضور مردم در حد شركت در
حركتهای گروهی و جمعی (مانند تظاهرات) است كه این خیلی عالی است كه یك
جمعیت یك میلیون نفره از یك ارزش پشتیبانی نمایند، اما به نظر میرسد باید
به این فكر بود كه آیا میتوان این سطح از حضور و مشاركت مردم را از نظر
«كیفی» ارتقاء داد؟ و آیا میتوان میزان مشاركت این جمعیتی را كه با شور و
شوق و عشق به طرفداری از انقلاب و با نیت اطاعت از خدای متعال و ولایت فقیه
به این كار مبادرت میورزند بالا برد؟ البته این امكان وجود دارد. و این
امر در كلیه سطوح فعالیتهای اجتماعی میتواند نمونه اجرایی داشته باشد.
حجاب وسیله یك نوع ارتباط قاعدهمند
در هر حال حجاب وسیله
یك نوع ارتباط قاعدهمند شده است، نه اینكه وسیله ارتباطی باشد كه آن
ارتباط قاعدهمند نیست، چون هرج و مرج در ارتباط، در هیچ سطح از اجتماع
قابل قبول نیست، كسی كه نمیتواند ربط حجاب را با تكامل درك نماید، قطعا
مسأله قاعدهمند شدن تكامل را هم نمیتواند تفسیر نماید، در حالی كه
قاعدهمند شدن ارتباط، لازمه تكامل است.
طرح اجمالی
ارزیابی رابطه حجاب با تكامل اجتماعی
بخش دوم بحث طرح اجمالی مدل
ارزیابی است كه در سه بخش طرح میگردد: 1 ضرورت مدل ارزیابی 2 اصول
مدل ارزیابی 3 كارآمدی مدل ارزیابی ضرورت مدل ارزیابی ضرورت
«اولویتبندی» به علت محدودیت مقدورات قسمت اول كه ضرورت مدل ارزیابی
است هم در سه مرحله طرح میگردد. 1 ضرورت تخصیص 2 ضرورت مجموعه نگری 3
ضرورت وجود خاستگاه آرمانی در اوصاف كیفی و كمی مجموعه با توجه به این
سه مرحله میتوان به ضرورت مدل ارزیابی رسید و آن را به اثبات رساند. ضرورت
تخصیص به این دلیل است كه مقدورات ما مطلق نیست، یعنی مقدورات اداره مطلق
نبوده و ما ناچار به تخصیص هستیم و نتیجه تخصیص هم اولویتبندی است.
اولویتبندی به این معنا است كه ما ببینیم در راه ما (برنامهریزی و رسیدن
به مطلوب) چه اموری مؤثرتر است تا آنها را در اولویت قرار دهیم. پس ضرورت
تخصیص به معنای همان ضرورت اولویتبندی بین امور مؤثر در رسیدن به هدف است.
ضرورت «مجموعه نگری بر اساس مدل مفروض» برای اولویتبندی
ضرورت
مجموعهنگری هم به معنای ملاحظه نسبت به بین امور از عالیترین سطح عرفانی
تا سطح برنامه و نهایتا تا سطح مجموعهسازهایی است كه برای رسیدن به آثار
مادی میباشد. اگر دقت شود خواهید یافت كه در واقع مسأله تخصیص ما را به
مسأله مجموعهسازی وا میدارد. در مجموعهسازی زمانی میتوان منشأ
موضوعگیری غیر انفعالی بود كه بتوان به «نسبت بین امور با هم یعنی به ضریب
فنی» دست یافت، چنانچه به ضریب فنی دست نیابیم قطعا نمیتوان كاری را از
پیش برد.
ضرورت وجود «خاستگاه ارزشی و فلسفی» برای
مجموعهنگری
ما چگونه به نسبت بین امور دست یابیم تا در نهایت به ضریب
فنی برسیم؟ این امور مستلزم آن است كه برای یك مجموعه عینی، یك مجموعه فرضی
كه مشتمل بر یك پیشفرضها و یك نسبتهایی است فرض نموده، تا بتوان به وسیله
آن مجموعه فرضی آن مجموعه عینی را كنترل نموده و بهینه نمود. آنگاه طبیعی
است كه با اثبات قدرت كنترل و دستیابی به میزان كارآیی مجموعه فرضی میتوان
به ضریب فنی هم رسید. در قسمت سوم هم باید دید وضعیت تأثیر آرمانهایمان
در خاستگاه اوصاف كمی و كیفی چیست؟ آنچه مسلم است این است كه پیشفرضهایی
كه باعث مجموعهسازی میشود، قطعا متأثر از یك فلسفه خاص است و علاوه بر
این، خاستگاه ضرایب فنی ما همان آرمانها و نظام ارزشی است، چون كمیتهای
مفروض كه در ضرایب فنی طرح میگردد برای به دست آمدن یك مطلوب فرض میشود و
مطلوب ما هم از نظام ارزشی و انگیزه ما جدا نیست. بنابراین ارزش و فلسفه
هر دو در تولید یك مجموعه كاربردی و همچنین در تولید تعاریف كاربردی مانند
تعریف ضریب فنی حضور دارد گرچه در مدل وقتی به ضریب فنی رسیدیم، شاید در
مقام كاربرد به خاستگاهش و اینكه این معادله برخاسته از یك فلسفه ارتقاء
یابد و دقت نظر ما در باره توصیف ارزش توسعه یابد؛ به همان میزان
پیشفرضهای این مدل و نسبتهای آن و به تبع نسبتهای ضرایب فنی هم تغییر
خواهد یافت، این امر به سادگی در علوم انسانی و با تأمل بسیار دقیق در علوم
تجربی و نظری هم قابل اثبات است. بنابراین این سه ضرورت (ضرورت تخصیص،
ضرورت مجموعهسازی و ضرورت رابطه مجموعه با خاستگاه فلسفی و ارزشی) ضرورت
داشتن یك مدل ارزیابی را به اثبات میرساند تا این مدل، مدلی خاص برای
تفاهم باشد.
اصول مدل ارزیابی
در قسمت دوم بحث به
«اصول مدل ارزیابی» میپردازیم، این اصول همان «اصول اوصاف جامعه، فرد و
رابطه بین فرد و جامعه» میباشد كه در واقع این اصول، كلیترین اصول اوصاف
این سه امر میباشد.
«سیاست، فرهنگ و اقتصاد» اصول اوصاف
جامعه
اصول اوصاف جامعه عبارتند از: 1 اوصاف سیاسی 2 اوصاف فرهنگی 3
اوصاف اقتصادی
وضعیت «روحی، فكری و عینی» اصول اوصاف فرد
اصول
اوصاف فرد عبارت است از: 1 وضعیت روحی 2 وضعیت فكری 3 وضعیت
رفتار عینی و موضعگیری عینی
حل نیازمندیهای «فرد، كشور
در منطقه و كشور در جهان» اصول اوصاف ارتباط فرد و جامعه
اصول اوصاف
ارتباط فرد و جامعه هم عبارت است از: 1 حل نیازمندیهای در مقیاس رشد فرد 2
حل نیازمندیهای در مقیاس یك كشور 3 حل نیازمندیهای در مقیاس گسترش مكتب
در جهان پس در مورد رابطه بین فرد و جامعه هم باید دید آیا در
موضعگیریهای اجتماعی آنچه كه باید اصل قرار گیرد، حل نیازمندیهای فرد
است؟ یا باید حل نیازمندیهای كشور و یا نظام در سطح منطقهای نه جهانی اصل
باشد؟ یا اینكه بالاتر از این، میبایست حل نیازمندیهای تكامل اصل قرار
گیرد تا حضور مكتب با تغییر مقیاس در سطح جهان از نظر كمی و كیفی بیشتر و
بهتر گردد؟! این اصول (اصول اوصاف فرد و جامعه و رابطه بین این دو)
محورهای اصلی مدل ارزیابی و یا به عبارتی همان اصول مدل ارزیابی است.
تعیین كارآمدی مدل ارزیابی در سه بخش «مسایل، موانع و مقدورات»
در
قسمت سوم بحث كه همان بررسی كارآمدی مدل ارزیابی است، باید دانست كه در
بررسی كارآیی این مدل میبایست به محور اصلی آن توجه نمود كه محور اصلی هم
پایگاه و ارزشی است. در سه بخش مسایل، موانع و مقدورات صورت میپذیرد. در
بررسی «موانع» باید وضعیت بیرونی و وضعیت درونی و وضعیت تاریخی نظام از
طریق ارزیابی «مقدورات» انجام شود و ارزیابی «مقدورات» هم با اشراف بر
وضعیت بافت نیروی انسانی، نظام ساختارهای اجتماعی و منابع مادی ممكن
میگردد، منظور از منابع مادی اعم از «منابع طبیعی، وسایل و محصولات
اجتماعی» است. «مسایلی» هم كه باید در این رابطه بررسی شود اعم از
«مطلوب، موجود و برنامه» است.
بیان اجمالی ثمرات تعیین
رابطه حجاب با تكامل اجتماعی
ایجاد سعه یا ضیق برای حجاب متناسب با نظام
ارزشی حاكم بر جامعه حال پس از طرح كلی بحث به تشریح آن و اشاره به
ثمرات این بحث پرداخته میشود، برای سرعت انتقال با یك مثال شروع
مینماییم، به عنوان مثال اگر در نظام اقتصادی «تنوعگرایی» برای ایجاد
انگیزه حركت اصل قرار گیرد و ساختارهای نظام اقتصادی هم بر همین اساس
پیریزی شود، آیا در این صورت میتوان گفت چادر نقش تعیینكنندهای در
تغییر دارد؟ در جواب باید گفت: اگر تهذیب اجتماعی كه باید اساس تنظیم
ساختارهای نظام اجتماعی باشد هماهنگ با نظام ارزشهای اسلامی نباشد، آنگاه
محتوای مباحث فرهنگی كه بر اساس روش مجموعهنگری بر پایه ارزشهای مادی است
سازگار با مسأله حجاب نخواهد بود. چون مادیها همان گونه كه مسأله حیات
انسان را مادی محض توصیف میكنند و تمام اعضای بدن انسان اعم از غدد و كار
سلسله اعصاب و مغز و ... را مادی میدانند، در روانشناسی هم مكانیزم پیدایش
نیازمندی را مادی توصیف میكنند.
ایجاد سعه یا ضیق برای
حجاب متناسب با نظام فكری حاكم بر جامعه
البته پر واضح است كه مادیها
در نظام فكری خود جایگاه حجاب را تبیین نمیكنند، بلكه عكس آن (بیحجابی و
فحشاء) را تبیین و توجیه میكنند. بنابراین مادیها اگر بخواهند مسأله
حجاب را بررسی نمایند، در بحث آسیبشناسی روانی خواهند گفت: «زنی كه به
حجاب علاقهمند است، بر اساس نظام فكری خود نیازی را احساس میكند كه همان
نیاز به حجاب است، اما چون قابل تأیید و پذیرش روابط اجتماعی نیست باید دست
از آن بشوید و از آن دوری جوید.» به عبارت دیگر مادیها نه تنها در فرهنگ
خود راه صحیح و قانونمند شده حجاب را ترویج نمیكنند، بلكه آن را یك كار
غیر علمی معرفی مینمایند. بنابراین اگر قرار باشد حجاب با تحقیر ترویج
شود، در این صورت قطعا حجاب از جامعه رفع میشود، پس حجاب با محتوای رشته
روانشناسی مادی درگیری دارد و این درگیری به مراتب سختتر از درگیری مسأله
حجاب با حجاب زنان در حال كار در شالیزارهای شمال است. در جامعهشناسی مادی
خاستگاه دین (پایگاه اخلاق) و نیازمندیهای جامعه مادی تعریف میشود و اگر
بخواهیم علوم انسانی اسلامی داشته باشیم، بدون مجموعهسازیهای نظری و
رسیدن به ضرایب فنی كارشناسی برای ساختن معادلات كاربردی كه این معادلات
برای امر اداره و تصمیمسازی و تصمیمگیری است امكانپذیر نیست. به عنوان
مثال گاهی یك دانشجوی هنر تحصیلاتش را به اتمام میرساند و میخواهد یك
سناریو بنویسد، حال اگر این شخص كه در دوران تحصیلاتش اطلاعی از علم
جامعهشناسی اسلامی ندارد و آنچه را كه خوانده اطلاعات بر اساس نظریههای
مادی است بخواهد بفهمد تأثیر این فیلم كه او نویسنده سناریو آن است در
جامعه چیست، چگونه میتواند به این مطلب برسد در حالی كه نمیتواند كارش را
قانونا بر اساس مبانی اسلامی ارزیابی نماید؟ طبیعی است كه محتوای آموزشی
این شخص مروج پایگاه ارزشی مادی است و او هم بر اساس همان كار میكند.
ایجاد سعه یا ضیق برای حجاب متناسب با سیاسی حاكم بر جامعه
پس
در نهایت به این نتیجه خواهیم رسید كه ممكن است مسأله تولید، توزیع و
تخصیص در قسمت اقتصاد هماهنگ با مسأله حجاب نباشد و آن را نقض كند و همچنین
ممكن است كه مسایل فرهنگی و سیاسی هم بافت با مسأله حجاب نباشد، به عنوان
مثال اگر در قسمت سیاست، آبرومندی، مطلقا به «تخصص» بازگردد، و اگر متخصصی
ضد انقلابی هم كه باشد به او كار بدهند و اگر در توزیع قدرت هم به شخص
متخصص این چنینی احترام گذاشته شود، آنگاه بیتردید این بر مسأله حجاب
تأثیر میگذارد، در واقع اینها شؤون مختلف درگیری با حجاب است.
جمع بندی
بنابراین چادر به عنوان یك حجاب آرمانی است كه
ارزش سیاسی بسیار بالایی دارد، یعنی غرب بیدلیل با چادر مقابله و مبارزه
نمیكند، بلكه علت این است كه غرب به این وسیله با یك اخلاق (اخلاق اسلامی)
مبارزه میكند. غرب میداند كه اگر نظام ارزشی مردم جهان تغییر كند، آنگاه
ابزارهای مدیریت او بیتأثیر میشود و دیگر نمیتواند به استكبار خود
ادامه دهد. به عبارت دیگر اگر وجدان بشر ارتقاء یابد و بر پایگاه دیگر
مستقر شود، چگونه غرب میتواند مدیریت خود و استكبار خود را ادامه دهد؟ چون
غرب كه نمیتواند در آن صورت ( كه وجدان بشر متوجه ارزشهای اسلامی شود) با
دعوت به آخرت و دعوت به ایثار مدیریت خود را ادامه دهد. اینكه تمدن غرب
دم از انساندوستی و بشردوستی میزند، اینها تعارف است، غرب سختترین و
شدیدترین تحقیر ممكن را نسبت به انسان داشته است و این تحقیر همان «كالا
كردن» انسان است، غرب انسان را كالا میداند كه در آمار بانك مركزی خود
نیروی انسانی را در كنار دیگر اشیاء گذاشته و به «بازار نیروی كار و بازار
كالا و سرمایه و پول و ...» تعبیر میكند، معنای این تعبیرات این است كه
غرب انسان را همسنگ با اشیاء میداند. البته شاید ادعا شود كه در این
موارد غرض بیان كارآمدی انسان و اثر انسان است، نه اینكه انسان را كالا
بدانند. ولی میدانیم كه مسأله به این سادگی نیست، البته جواب دقیق به
این مطلب باید در جای خودش بررسی شده و از حوصله این مقاله خارج است. در
هر حال منظور این است كه حجاب به معنای فقهی آن، كه برای رفع نیازمندیهای
فرد است یك سخن است و حجاب به معنایی كه رافع نیازمندیهای تكاملی است، یك
سخن دیگر! به عبارت دیگر وقتی حجاب را به معنای طرفداری نسبت به اسلام و
رفراندم علیه اخلاق فاسد استكباری بدانیم و آن را اخلاق ترویج یافته از
طرف انبیاء بدانیم، آنگاه به نظر میرسد برای خانمها خیلی آسان است كه در
مواقعی خاص با چادر باشند.
لزوم پوشيدگي زن در برابر نامحرم يكي از مسايل مهم
اسلامي است و در قرآن كريم در اين خصوص تصريح شده است. به همين دليل در اصل
مطلب از جنبه اسلامي نمي توان ترديد كرد. ولي اين كه بعضي از دختران جوان
پوشش خود را به طور كامل رعايت نمي كنند، بيشتر به علت ناآگاهي آنان نسبت
به فلسفه حجاب برمي گردد. اين گروه غالباً گمان مي كنند حجاب موجب سلب
آزادي زنان مي شود و مي پرسند با توجه به اينكه خداوند زن و مرد را آزاد
آفريده است، چرا بايد فقط زنان حجاب داشته باشند؟ شهيد مطهري در پاسخ به
اين سؤال در كتاب «مسأله حجاب» آورده است: «فرق است بين زنداني كردن زن در
خانه و موظف داشتن به اين كه وقتي مي خواهد با مرد نامحرم روبه رو شود
پوشيده باشد. در اسلام محبوس ساختن و اسير كردن وجود ندارد. حجاب در اسلام
وظيفه اي است كه بر عهده زن نهاده شده تا در معاشرت و برخورد با مرد كيفيت
خاصي را در لباس پوشيدن مراعات كند. اين وظيفه نه از ناحيه مرد بر زن تحميل
شده و نه چيزي است كه با حيثيت و كرامت او منافات داشته باشد و يا تجاوز
به حقوق طبيعي او كه خداوند برايش تعيين فرموده، محسوب شود. همچنين گفته
است: «شرافت زن اقتضا مي كند هنگامي كه از خانه بيرون مي رود سنگين، متين و
باوقار باشد و در طرز لباس پوشيدنش هيچ گونه عمدي كه باعث تحريك و تهييج
شود به كار نبرد.»
توسعه فرهنگ حجاب در جامعه
زهرا سيدزاده، كارشناس ارشد
روانشناسي باليني، مسأله حجاب را از ديدگاه روان شناختي مورد بررسي قرار
داده، در اين مورد مي گويد: «براي دستيابي به اهداف تربيت ديني، توسعه
فرهنگ تعالي بخش حجاب و عفاف اهميت ويژه اي دارد. در حقيقت پويايي تربيت
ديني در شرايط كنوني به پويايي روشها، نگرشها و برنامه هايي وابسته است كه
در سطح خانواده، نظامهاي آموزشي و سياستهاي حاكم بر جامعه مطرح مي شود و
بايد از حالت كليشه اي و تحميلي خارج شده و با روشهاي علمي و صحيح ارايه
شود.» وي با بيان اين كه يكي از جلوه هاي رفتاري زن يا مرد مسلمان كه
نشانه دينداري و عامل صيانت جامعه از فساد و آسيبهاي رواني- اجتماعي است،
حجاب است، تأكيد مي كند؛ داشتن پوشش مناسب نه تنها سبب امنيت خود فرد از
آسيبهاي مختلف است، بلكه سبب تحكيم خانواده، آرامش رواني افراد جامعه و
افزايش امنيت در جامعه است. وي مي افزايد: «براي توسعه فرهنگ حجاب در
جامعه و اثربخشي شيوه هاي تربيتي مربوط به حجاب در دل و جان افراد، از يك
سو بايد رغبت و نياز دروني نسبت به اين مسأله در آنان ايجاد شود تا انگيزه
كافي براي بروز رفتار سالم را داشته باشند و از سوي ديگر بايد روشها و شيوه
هاي تربيتي فعال و مناسب جانشين شيوه هاي غلط و منفعل تربيتي گردد.» اين
روان شناس در ادامه مي گويد: «در حال حاضر بعضي از خانواده ها از وضع
پوشش ظاهري نوجوانان و جوانان خود رضايت ندارند و ظهور پديده ها و رفتارهاي
نامناسبي در جامعه مانند بدحجابي و نداشتن پوشش مناسب زنان و مردان و يا
رفتارهايي كه به دور از حيا و وقار هستند سبب آزردگي خاطر بسياري از افراد
جامعه شده و به ثبات و استحكام خانواده ها لطمه وارد كرده است، بنابراين
لازم است براي رفع اين معضل تمهيداتي انديشيده شود و از ديدگاههاي گوناگون و
توسط نهادهاي مختلف جامعه كه عهده دار اين امر هستند برنامه ها و طرحهاي
مؤثري اجرا شود.» سيدزاده يادآور مي شود: « از ديدگاه روان شناختي شكل
گيري هويت جنسي در كودكان از همان سالهاي اوليه كودكي آغاز مي شود. به همين
دليل كودك حتي از دو سالگي بايد لباسهاي مناسب جنس خودش را بپوشد. اگر
دختر است لباس و ظاهر دخترانه او حفظ شود و اگر پسر است پوشش و ظاهر پسرانه
داشته باشد تا دچار اختلال در هويت جنسي نشود. در مورد مسأله حجاب و ايجاد
روحيه عفت و حيا نيز از همان سالهاي اوليه كودكي بايد اين رفتارها با شيوه
هاي مناسب آموزش داده شود تا در شخصيت كودك نهادينه شود و عادتهاي مناسب
نسبت به حجاب بتدريج در شخصيت او شكل گيرد، در اين صورت در نوجواني و جواني
تابع همان ارزشها عمل مي كند و از هنجارها و ارزشهاي سالم جامعه منحرف
نخواهد شد.»
نقش الگوي خانواده
همين مشاور خانواده با اشاره به اين كه
در شكل گيري هر عادت و رفتار مناسب نقش الگوي خانوادگي را نبايد از نظر
دور داشت، مي افزايد: «كودكان آينه وار رفتارهاي والدين را تقليد مي كنند و
الگوي عملي كه خانواده ارائه مي دهد مانند نحوه پوشش و حجاب مادر يا پدر،
تأثير عميقي بر رفتار كودك دارد و در واقع پدر و مادر با ارائه اعمال و
رفتار مناسب و به شكل غيركلامي ارزشها و هنجارهاي سالم را از همان ابتدا در
شخصيت كودك ايجاد مي كنند.» به عنوان نمونه فريده مصطفوي فرزند حضرت امام
خميني(ره) در خاطرات خود مي گويد: «امام(ره) ما را مقيد مي كردند معصيت
نكنيم و مؤدب به آداب اسلامي باشيم. بخصوص مقيد بودند ما حجاب شرعي را حفظ
كنيم و در منزل حق هيچ گونه گناهي از جمله غيبت، دروغ، بي احترامي به
بزرگترها و توهين به مسلمانان را نداشتيم. ما عملاً اين درسها را از
امام(ره) آموخته بوديم با اين شيوه و روش بود كه ما ارزشهاي اسلامي را فرا
گرفتيم و از نظر تربيتي خود ايشان براي ما الگو بودند، چون وقتي كاري را به
ما مي گفتند انجام ندهيد و ما مي ديديم كه خودشان آن كار را انجام نمي
دهند، براي خانواده الگوي بسيار خوبي بودند.» سيدزاده در پايان خاطرنشان
مي كند: «از اصول مهمي كه در تربيت ديني كودكان و نوجوانان بايد مد نظر
قرار گيرد، استفاده از شيوه هاي مناسب تغيير رفتار است كه در تشويق يا
تنبيه فرزندان بخصوص در مورد حجاب افراط نشود. زيرا گاهي با يك نگاه يا
كاهش مقداري از محبت و امتيازاتي كه قبلاً به آنان داده بودند، مي توان
رفتار نوجوان را اصلاح كرد و به تذكرات و اصرارهاي مداوم نيازي نيست، زيرا
ممكن است ملامت و سرزنش و تذكرات افراطي، لجبازي فرزندان را تحريك كند و در
نتيجه رفتارهاي مناسب در آنان شكل نگيرد.
در این مقاله، میخواهیم
به این سؤال پاسخ دهیم كه: حجاب برای چیست؟ آیا حجاب، با آزادی و شركت در
امور مختلف منافات دارد؟ برای پاسخ به این سؤال باید حجاب را از نظر
قرآن و به طور كلی اسلام بررسی نمود، سپس به ارتباط میان حجاب و آزادی
پرداخت.
حجاب در قرآن
واجب بودن حجاب برای زنان از
ضروریات دین مبین اسلام است. واجب بودن حجاب از نظر قرآن، گفتار پیامبر(ص) و
امامان معصوم(ع) نیز به حكم عقل و اجماع رأی فقها و علمای اسلام امری ثابت
است. در قرآن، حدود چهار آیه به واجب بودن حجاب دلالت دارد. اما در مورد
حفظ عفت و پاسداری از حریم آن، بیش از ده آیه در قرآن وجود دارد. چهار
آیهای كه بر وجوب حجاب برای زنان دلالت دارد عبارتند از آیه: 30 سوره نور،
59، 33 و 23 سوره احزاب، كه به هر كدام اشاره میكنیم.
الف ـ آیه 30 سوره نور:
®وَ قُلْ لِلْمُؤمِناتِ یَغْضُضْنَ
مِنْ اَبْصارِهِنَّ و یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ
زِیْنَتَهُنَّ إِلا ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی
جُیُوبِهِنَّ وَ لاَ یُبْدینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ ...؛ ای
پیامبر! به زنان باایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو
گیرند، و دامان خویش را حفظ كنند، و زینت خود را ـ جز آن مقدار كه نمایان
است ـ آشكار نسازند، و (اطراف) روسریهای خود را بر سینه خود افكنند (تا
گردن و سینه با آن پوشیده شود) و زینت خود را آشكار نسازند مگر برای
شوهرانشان و سایر افراد محرمشان ...¯. در این آیه به پنج موضوع اشاره شده
است: 1ـ زنان باید دیدگان خود را از نگاه به نامحرم فرو خوابانند. 2ـ
زنان باید دامن خود را از هر نوع عامل بیعفتی حفظ نمایند. 3ـ زنان
باید زینت خود را جز آن مقدار كه به طور قهری طبیعی است، پنهان سازند. 4ـ
زنان باید روسریهای خود را بر گردن و سینه بیفكنند. ابنعباس در معنی
این جمله میگوید: ®یعنی زن باید مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را
بپوشاند.¯(1) 5ـ زنان باید زینت خود را جز برای افراد محرم آشكار
نسازند.
ب ـ آیه 59 سوره احزاب:
®یا اَیُّها النَّبیُّ
قُل لاَِزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ
مِن جَلابیبِهِنَّ ذلِكَ اَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلایُؤْذَیْنَ وَ كانَ
اللّهُ غَفُورا رَحیما؛ ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمن
بگو جِلْبابها (= روسریهای بلند) خود را بر خویش افكنند، این كار برای
اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تاكنون خطا
كردهاند توبه كنند). خداوند همواره آمرزنده مهربان است.¯ این آیه علاوه
بر تصریح حجاب، به یكی از فلسفههای حجاب كه عدم آزار از ناحیه مزاحمهاست
اشاره نموده است.
ج ـ آیات 32 و 33 سوره احزاب:
®یا نِساءَ النَّبِیِّ
لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ
بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً
مَعْرُوفا. وَ قَرْنَ فی بُیُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ
الْجاهِلیَّةِ الاْءُولی؛ ای همسران پیامبر! شما همچون یكی از زنان
معمولی نیستید، اگر تقوا پیشه كنید، پس به گونه هوسانگیز سخن نگویید كه
بیماردلان در شما طمع كنند و سخن شایسته بگویید (و در خانههای خود بمانید)
و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید.¯
انواع پوشش
شهید مطهری در مورد انواع پوشش مینویسد: ®استفاده
زنان از روپوشهای بزرگ كه بر سر افكندهاند، دو جور بوده است: یك نوع
صرفا جنبه تشریفاتی و اسمی داشته است همان گونه كه در عصر حاضر، بعضی از
بانوان چادری را میبینیم كه چادر داشتن آنها صرفا جنبه تشریفاتی دارد؛ با
چادر هیچ جای بدن خود را نمیپوشانند، بلكه آن را رها میكنند. وضع چادر بر
سر كردنشان نشان میدهد كه اهل پرهیز از معاشرت با مردان نامحرم نیستند و
از اینكه مورد بهرهبرداری چشمها قرار بگیرند، امتناعی ندارند. نوع
دیگر بر عكس بوده و هست كه زن آنچنان با مراقبت، جامههای خود را میگیرد، و
آن را رها نمیكند كه نشان میدهد كه اهل عفاف و حفاظ است. خودبهخود
دورباشی ایجاد میكند و ناپاكدلان را مأیوس میسازد.¯(2) در كل از این
آیه نتیجه میگیریم كه: زنان باید با پوششی گشاد و بزرگ، سر و سینه (بدن)
را بپوشانند به گونهای كه مورد تهییج هوسبازان و مزاحمت آنان قرار نگیرند.
فلسفه و علل حجاب
برای بررسی علل حجاب باید به چند مورد
اشاره كرد، سپس به فلسفه حجاب و پوشش میپردازیم:
1ـ چشمچرانی مردان و خودآرایی زنان
در مرد غریزه جنسی
بسیار قوی میباشد كه او را به شدت به زن علاقهمند میكند. اگر این غریزه
كنترل و اشباع نگردد، موجب انحرافات و پیامدهای ویرانگر خواهد شد. اگر هیچ
كنترلی در این غریزه نباشد، و مردان آزاد و بیبند و بار باشند، به
چشمچرانی میپردازند. به دنبال چشمچرانی، ارتباطهای نامشروع و فسادهای
دیگر هویدا میشود. از سوی دیگر، زنان میل به خودآرایی و تمایل به نمایش
خود و ظرافتهای بدنشان دارند و اگر عفت درونی و كنترلی نباشد، تا جایی
پیش میروند كه میخواهند عریان باشند. اگر در جامعهای عفت و پوشش توسط
زنان رعایت نگردد، دود آن به چشم همگان خواهد رفت و زمینهسازی برای
بسیاری از جرایم ایجاد خواهد شد. زن چون از ظرافت بیشتری برخوردار است در
صورت واقع شدن در محیط بیقانون، كه حاكمیت عقل و منطق در آن ضعیف باشد،
مورد ستم قرار میگیرد. حجاب و پوشش مانند سدی است كه جلوی ظلم و ستم و
تجاوز به حقوق زن را میگیرد. اگر غریزه خودآرایی زنان مهار نشود، زن به
سمت زرق و برقهای كاذب، با پوششهای نامناسب میرود، كه او را به سمت
پوچی و بیهودگی زیستن میبرد و سرانجامش جز گمراهی و تباهی و پاشیدگی
كانونهای گرم خانواده نیست.
2ـ حفظ حرمت و كرامت زن
زن در شرافت و حقوق و شخصیتِ
انسانی با مردان برابر است. پس نباید به او همانند یك كالای تبلیغاتی برای
جلب مشتری نگاه كرد. حجاب عاملی است كه جلوی این نگاهها را میگیرد؛ نیز
مانع از هم پاشیدگی خانوادهها میشود. اگر به دستاوردهای درخشان قوانین
اسلام توجه نمیكنیم، لااقل از ضرر و زیان خانمانسوز بیبند و باری عبرت
بگیریم. حجاب موجب جلوگیری از اشاعه فحشا و منكرات در جامعه میشود. چه
بسیار خانوادههایی كه بر اثر فساد متلاشی شدهاند و چه بسیار كودكانی كه
به همین دلایل بیسرپرست گشتهاند. آمارهای تكاندهنده جرم و جنایت، و
گسترش فساد بر اثر برهنگی و بیبند و باری جنسی میباشد. امیرالمؤمنین
علی(ع) میفرمایند: ®یَظْهَرُ فی آخِرِ الزَّمانِ وَ هُوَ شَرُّ
الاَزمِنَة نَسوَةٌ كاشِفاتٌ عاریاتٌ مَتَبَرِّجاتٌ، مِنَ الدِّینِ
خارجاتٌ، فِی الفِتَنِ داخِلاتٌ، مائلاتٌ الی الشهواتِ، مُشرئاتٌ الی
اللَّذاتِ، مُسْتَحِلاتٌ للمُحَرَّماتِ، فی جَهَنَّمَ خالِداتٌ؛(3) در
آخرالزمان كه بدترین زمانهاست، زنان بیحجاب و برهنه آشكار میشوند كه با
زینت و آرایش بیرون میآیند. آنان از مرز دین خارج شدهاند، و در فتنهها
وارد گشتهاند، و به سوی شهوتها تمایل و شتاب دارند. حرامها را حلال
میكنند و سرانجام در دوزخ گرفتار عذاب ابدی خواهند شد.¯ زن مسلمان تجسم
حرمت و عفت در جامعه است. حفظ پوشش، احترام نهادن به زن و محفوظ نگه داشتن
وی از نگاههای ناپاك است. چنانچه زن حدود را رعایت نكند، هر بیماردلی در
او طمع نموده و با نگاه آلودهاش حریم زن را میشكند. شخصیتی كه باید سالم
بوده و نسل سالم را تربیت نماید، تحت تأثیر دیدههای آماده به گناه، به طرف
شهوت سوق داده شده، هویت خود را فراموش میكند و در چنگال بیماردلان و
هوسبازان گرفتار میشود، چنان كه از منش انسانیت سقوط كرده و به گرداب
حیوانیت فرو میرود.
3 ـ جهاد با نفس و خواهشهای نفسانی
میل به خودنمایی و
خودآرایی در سرشت زن (بنا به مصالحی) نهفته است كه باید در مسیر درست و
هدفی والا قرار گیرد. اگر این میل در زن درست به كار گرفته شود ثمرات
مطلوبی داشته و در جهت كمال او كارآمد خواهد بود و در فراهم آوردن محیطی
مناسب همراه با زندگیاش سودمند خواهد شد. هیچ میل و گرایشی در انسان
بیهدف و بیجهت قرار داده نشده است. اگر گرایشها حد و مرزی نداشته باشند،
فسادآفرین خواهند شد، و در ایجاد ناهنجاری در جامعه تأثیر خود را خواهند
گذاشت. پوشش، مهمترین عامل تعدیل و كاهش این میل میباشد. امام علی(ع)
میفرمایند: ®زَكاةُ الجمالِ، العفاف؛ زكات زیبایی، عفاف است.¯ زیبایی
زن یك نوع سرمایه است كه باید بجا و درست مصرف شود. زكات این زیبایی، پوشش و
عفاف است. امتناع از جلوهگری در مقابل نامحرم، موجب كنترل این غریزه و
حفظ حریم شده، با خواهشهای نفسانی زن و مرد مبارزه میشود. وقتی زن خود را
در مقابل خواهشهای نفسانی بیمه نمود و خویش را كنترل كرد، زمینه برای رشد
تعالی زن فراهم میشود و موجب تهذیب نفس زن و به طور كلی اجتماع خواهد شد و
زن میتواند جامعه را بسازد.
جواز حضور در اجتماع
كنار گذاردن زنان، نادیده گرفتن حضور
فعال نیمی از جامعه میباشد. عدم استفاده از نظرات كاری آنان موجب انتقال
مسئولیتشان بر نیمه دیگر جامعه میشود. هر گاه نیمه دیگر از این مهم به
خوبی برنیاید، جامعه دچار ركود و ازهمپاشیدگی میشود. اگر زنان با
خودآرایی و فریبایی وارد جامعه شوند، جامعه به فساد و تباهی كشیده خواهد شد
كه ضرر آن بیشتر است چون جامعه را از درون متلاشی نموده، زمینه را برای
تسلط دشمنان دین فراهم میآورد. پس چه باید كرد؟ از یك طرف نمیتوان حضور
نیمی از انسانها را كه میتوانند بار سنگینی از جامعه بردارند نادیده
گرفت، از طرف دیگر نباید جامعه را به فساد و تباهی كشاند آن هم با حضور
هوسانگیز زنان. راه حل این است كه زنان با پوشش درست، هم جواز حضور در
اجتماع را پیدا كنند و هم از فساد و تباهی جامعه جلوگیری شود. زنان با
استفاده از پوشش مناسب اسلامی و حفظ شئون خویش میتوانند در تمام زمینهها
(فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ...) وارد جامعه شده و بسیاری از امور
را حتی بهتر از مردان انجام دهند. اسلام با طرح پوشش زنان، جواز حضور
آنان در جامعه را فراهم ساخته و با دستورهای حكیمانه و راهگشایی كه در باره
منش و روش زن ارائه داده است، از یك سو، از تباه شدن این نیروی عظیم و
بیهدف رها شدن آن جلوگیری كرده، از سوی دیگر، از فساد گسترده و
ناهنجاریهایی كه از اختلاط زن و مرد ناشی میشود، جلوگیری كرده است. همه
افراد در مقابل سلامت جامعه مسئولیت دارند اما مسئولیت مهمتر و بزرگتر
بر دوش زنهاست. همان طور كه از دامن زن، مرد به معراج میرود، میتواند بر
عكس هم باشد، یعنی در صورت رواج فساد توسط زنان، جامعه به تباهی كشانده
میشود.
امنیتزایی حجاب
جامعه موظف است امنیت را در تمام ابعاد
مختلف فراهم سازد و بخش مهمی از آن به عهده زن است كه با حفظ پوشش به آن
جامه عمل بپوشاند. در سایه رعایت عفاف است كه زن میتواند به راحتی وارد
جامعه گردیده و فعالیت كند و خطری هم متوجه او نگردد.
رابطه حجاب با اصل آزادی
برخی بر این گمان هستند كه حجاب
موجب سلب حق آزادی كه حق طبیعی بشر است میشود و نوعی توهین به حیثیت
انسانی زن به شمار میرود. آنها میگویند: احترام به حیثیت و شرف انسانی
یكی از موارد اعلامیه جهانی حقوق بشر است. هر انسانی چه زن و چه مرد
میتواند آزاد باشد، حال تابع هر مذهبی باشد. اجبار زنان به داشتن حجاب و
محدود ساختن آنان، بیاعتنایی به حق آزادی ایشان و اهانت به حیثیت انسانی
آن و در واقع ظلم فاحش به اوست! زن را اسیر و زندانی كردن به هیچ وجه نباید
واقع شود و این ظلم است و باید از میان برود.
پاسخ شبهه:
در اسلام محبوس ساختن واسیر كردن زن وجود
ندارد. حجاب در اسلام یك وظیفه است كه بر عهده زن نهاده شده است كه در
برخورد با نامحرم باید كیفیت خاصی از پوشیدن توسط زن مراعات شود. این وظیفه
از جانب مرد به زن تحمیل نمیشود؛ همچنین با حیثیت و كرامت زن منافاتی
ندارد؛ نیز تجاوز به حقوق او نیست و با حقوق طبیعی كه خدا برای زن مقرّر
كرده، در تضاد نمیباشد. اگر رعایت پارهای مصالح اجتماعی، زن یا مرد را
مقیّد سازد كه روش خاصی را در پیش بگیرند و طوری عمل كنند كه آرامش دیگران
را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند، چنین مطلبی زندانیكردن
یا بردگی نیست و منافی حیثیت زن و نفی آزادی وی نمیباشد. در كشورهای متمدن
جهان نیز یك سری محدودیتها وجود دارد مثلاً اگر مردی پا برهنه یا با لباس
خواب از خانه خارج شود و حتی اگر با پیژامه بیرون آید، پلیس او را منع
كرده و به عنوان عمل خلاف حیثیت اجتماعی وی را جلب و زندانی میكند. پس
هنگامی كه مصالح اخلاقی و اجتماعی، افراد را ملزم میكند در معاشرت اسلوب
خاصی را رعایت كنند مثلاً با لباس كامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی
است و نه زندانی كردن و نه ضد حیثیت انسانی است، چنان كه ظلم و ضد عقل
نیست. پوشیده بودن زن در حدودی كه اسلام معین كرده، نه تنها موجب كاهش
حیثیت اجتماعی او نیست بلكه موجب كرامت و احترام بیشتر زن میگردد زیرا او
را از تعرض افراد فاقد اخلاق مصون نگه میدارد. شرافت زن اقتضا میكند
هنگامی كه از خانه خارج میشود، متین و باوقار راه برود، نیز پوشش او به
گونهای باشد كه موجب تحریك و تهییج دیگران نشود و عملاً مرد را به انحراف
دعوت نكند. نباید زن به سخن گفتنش آهنگ خاصی بدهد كه بیماردلان در او طمع
كنند. اسلام به زنان میگوید دو مسئله را رعایت كنید تا ایمن باشید: 1ـ
پوشیده باشید. 2ـ به گونهای راه نروید و سخن نگویید كه تحریكآمیز
باشد.(4) دستورها، به مصلحت زن است تا با امنیت بیشتر از خانه خارج شده و
به آنجا برگردد.
رابطه حجاب و آزادی
طرفداران برهنگی و كشف حجاب، برای عدم
پذیرش حجاب، دست به توجیه و استدلال میزنند و اشكالاتی مطرح كردهاند كه
موجب تردیدهایی گشته است كه به طرح چند نمونه میپردازیم: 1ـ برخی
میگویند انسان چه زن و چه مرد، آزاد آفریده شده و آزادی، مفهوم مقدسی است
كه همگان طرفدار آنند، ولی حجاب و پوشش اسلامی، دست و پا گیر بوده و زنان
را منزوی و پردهنشین كرده، در نتیجه از مواهب آزادی محروم بودهاند.
میگویند: خداوند در نهاد بشر غرایز بسیاری از جمله ®غریزه جنسی¯ نهاده
است، كه نباید آنها را سركوب كرد، بلكه باید با كمال آزادی، این غرایز را
اشباع نمود و گر نه موجب عقده و بیماریهای روانی در افراد میشود. ولی
روشن است هر چیزی دارای حدی است. آیا انسان آزاد است كه غذای مسموم بخورد
یا نصف شب طبل بزند و همسایهها را بیدار نماید؟. قطعا آزادی دارای حد و
مرز است. آزادیای مقدس است كه موجب ضرر و زیان و سلب آزادی و آسایش
دیگران نشود. 2ـ میگویند: زنان نیمی از جامعه هستند و باید دوش به دوش
مردان به كارهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ... بپردازند. صحیح نیست كه
جامعه را از نیمی از نیروی انسانی خود محروم كرده و آنها را به انزوا كشید.
حجاب عامل مهمی برای به انزوا كشیدن زنانی است كه نیمی از جامعه را تشكیل
میدهند. حجاب دست و پا گیر بوده و زنان را از فعالیتهای فرهنگی، اقتصادی،
سیاسی و ... باز میدارد. درست است كه زنان نیمی از اعضای فعال جامعه
هستند و باید در تمام صحنهها تلاش داشته باشند، ولی پوشش اسلامی (حجاب) در
حدی كه آنان را از تلاش در صحنههای كار و فعالیت باز دارد، دست و پا گیر
نیست، زیرا حجاب به معنی پردهنشینی نیست بلكه به معنی پوشش معقول است. زن
میتواند با لباسهای بلند و پوشش كامل اسلامی به تلاش برای زندگی بهتر
بپردازد و در مواردی كه چادر لباس برتر و پوشش عالیتر است در صحنه ظاهر
شود. 3ـ میگویند: حجاب و پوشش زن، موجب فاصله انداختن میان زن و مرد
شده، مردان را به زنان حریصتر میكند و آتش تمایلات آنها را شعلهورتر
میكند چرا كه ®الانسانُ حریصٌ علی ما مُنِعَ؛ انسان نسبت به چیزی كه از
آن ممنوع شده، حریص است.¯ این اشكال، نوعی مغالطه است، چون پوشش در
اسلام به معنی محرومیت زن و مرد از اشباع غریزه از راه صحیح نیست تا موجب
عطش بیشتر و ناهنجاری گردد. اگر آنچه كه اسلام در مورد آسانگیری در ازدواج
فرموده، اجرا شود، غریزه از راه صحیح اشباع شده و اشكالی پدید نمیآید.
علل گسترش بدحجابی
چرا بدحجابی در جامعه گسترش یافته
است؟! علل آن چیست و چگونه میتوان با آن مبارزه نمود؟
1ـ تلاش استعمار در مبارزه با پوشش اسلامی:
حجاب، هویت و
شخصیت زن مسلمان میباشد. حجاب جلوی فساد و فساداندیشی را میگیرد. زدودن
حجاب از زن، با هدف هویتزدایی از زن مسلمان است، تا زن بیشتر در خدمت آمال
و آرزوها و اهداف و هوسهای سلطهجویان قرار گیرد. مبلّغان و بانیان
بیحجابی در ایران، در این مورد معتقدند: ®در مسئله بی حجابی زنان باید
كوشش فوقالعاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بیحجابی و رها كردن چادر،
مشتاق شوند. باید به استناد شواهد و دلایل تاریخی ثابت كنیم كه پوشیدگی
زن از دوران بنیعباس متداول شده و مطلقا سنت اسلام نیست ...¯. سپس
تأكید میكند كه پس از زوال حجاب، مأموران جوانان را به سوی روابط ناپسند
با زنان غیر مسلمان سوق دهند و آنان نیز بدون حجاب ظاهر شوند تا زنان
مسلمان از آنان تقلید كنند.(5) طرح عمومی كشف حجاب در كشورهای اسلامی و
حضور خانوادههای رؤسای وابسته به نظامهای استكباری به صورت نیمه عریان و
استفاده از مدهای گوناگون و نمایش در انظار، نمونهای از تلاش استعمار جهت
پوششزدایی برای رسیدن به اهداف یادشده بود. امام خمینی(ره) به
انگیزههای استعمارگران و كشف این توطئه اشاره دارد، آنجا كه مینویسد: ®ما
میدانیم كه این سخنان برای كسانی كه با خیانتكاری و شهوتپرستی و آواز و
نواز و رقص و هزار جور مظاهر فسوق و بیعفتی بار آمدند خیلی گران است. البته
آنان كه تمدن و تعالی مملكت را به لُخت شدن زنها در خیابانها میدانند و
به گفته بیخردانه خودشان با كشف حجاب، نصف جمعیت مملكت كارگر میشود،
حاضر نیستند مملكت با طرز معقولانه و در زیر قانون خدا عمل و اداره شود. آنهایی
كه این قدر قوه تمیز ندارند كه كلاه لگنی را كه پسمانده درندگان اروپاست،
ترقی كشور میدانند، با آنها ما حرفی نداریم كه آنها از ما سخن خردمندانه
را بپذیرند و عقل و هوش و حس آنها را اجانب دزدیدهاند ...¯.(6) اما بر
خلاف تلاشهای مذبوحانه استعمار، زنانی در سایه پوشش و عفاف به صحنه اجتماع
آمدند تا با ستمگران مبارزه كنند، از جمله: ®زینب پاشا، فرزند شیخ
سلیمان، دهقان بیچیز، رهبر زنان تبریز، گروهی داشت با اسلحههای سرد و گرم
در مجامع حاضر میشدند و مردم را به مبارزه تشویق میكرد. یك بار به جمع
مردان گفت: اگر شما مردان جرئت ندارید جزای ستمپیشگان را كف دستشان
بگذارید، اگر میترسید كه دست غارتگران و دزدان را از مال و ناموس و وطن
خود كوتاه كنید، چادر زنان را سرتان كنید و در كنج خانه بنشینید و دم از
مردی و مردانگی نزنید. ما جای شما با استكبار میجنگیم.¯(7)
2ـ دگرگونی ارزشها
اسلام زن را در متن اجتماع به تلاش و
كوشش خوانده اما با حُجب و رعایت پوشش اسلامی. اسلام حیا، وقار، متانت،
شكوه گفتار و سلامت كردار را برای انسان ارزش دانسته است. اسلام، حجاب را
جزئی از شخصیت زن تلقی میكند. وقتی این ارزشها دگرگون شود و زن خودآرایی و
نشان دادن زیباییها و خودنمایی را ارزش بداند، گرایش درونی به فسادآفرینی
پیدا میكند.
3ـ الگوهای نادرست
انسان فطرتا الگوپذیر است. وی پیوسته به
ارزشهایی باور دارد و میخواهد همواره از آنها الگو بسازد. مسئله الگو در
اخلاق اسلامی و روانشناسی امروز جایگاه مهمی دارد. قرآن، پیامبر گرامی
اسلام(ص) را به عنوان الگو و اسوه حسنه معرفی مینماید. پس انسان میخواهد
خود را همانند الگوها سازد. قهرمانسازی و الگوآفرینی انحرافی برای زن در
جهت زدودن هویت او، از برنامههای استعمار بوده است. این مسئله باید به طور
جدی بررسی گردد.
4ـ خلاءهای درونی
انسان به سبب ناهنجاریهای شخصیتی كه
دارد، همواره سعی در جبران كمبودها مینماید. كمبودهای عاطفی در دوران
خردسالی، گاه در بزرگسالی (اگر راهنمایان درستی نباشند) انسان را دچار
بحرانهای عمیق عاطفی و شخصیتی میكند. با بررسی چگونگی برخورد دختران و
زنان در مسئله پوشش به این نتیجه میرسیم كه برخی خودآرایی و خودنمایی را
جزئی از شخصیت تلقی كرده و سعی در جایگزینی جاذبههای كاذب با آن را دارند.
راههای مبارزه با بدحجابی و بیحجابی
1ـ
تقویت اعتقادات و ایمان
انسانها باید همواره ایمان عمیق به خداوند
داشته باشند. ایمانی كه با هیچ كدام از لذات دنیوی گسسته نگردد. در نتیجه
زن، خودآرایی و خودنمایی را بسیار زشت تلقی كند و خود را در برابر این امور
بزرگ ببیند. علی(ع) فرمود: ®المرءُ بایمانِهِ؛ شخصیت انسان در گرو
باورهای مذهبی اوست.¯(8) ®و المؤمنُ بعمله؛ و ایمان انسان در عمل او
جلوهگر است.¯(9) چگونه كسی میتواند ادعا كند كه مسلمان است اما به
اصول آن معتقد نباشد و آن را امری زاید و در حصار و بند كردن خود تلقی
نماید؟! پس عالیترین نقش در كیفیت زندگانی انسان، باورهای درست و ایمان
است.
2ـ احیای فرهنگ اصیل اسلامی
احیای ارزشهای اصیل اسلامی و
شناساندن آن به زن مسلمان و تعقل در آن، نیز كشف راههای باوراندن بهتر آن
به زن، از راههای مبارزه با بدحجابی است. وقتی زن مسلمان بداند آنچه كه
اسلام به او عرضه كرده، ارزش است و به صلاح اوست، قلب و جان خود را از هر
نوع آلودگی پیراسته میسازد و هنگامی ارزش والای خود را دریابد، هرگز تن
خود را آراسته نكرده و ظاهر خود را فریبنده نمیكند و خود را در مقابل
چشمان نامحرمان قرار نمیدهد.
3ـ شناساندن الگوهای والا و برتر
همان طور كه گفتیم الگو
در ساختار روحی و رفتاری انسان، به ویژه زنان مؤثر است. زندگانی حضرت
زهرا(س) و فرزند گرانقدرش، پیامآور عاشورا، حضرت زینب كبرا و دیگر
چهرههای والای تاریخ گذشته و معاصر، باید به زنان نشان داده شود تا ببینند
با حفظ عفاف و حجاب به چه مقاماتی میتوانند دست یافته و هویت و شخصیت خود
را حفظ كنند تا همانند این الگوهای گرانقدر گردند.
مروری بر بیانات امام خمینی
در پایان به دیدگاه بنیانگذار
انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) در مورد حجاب و آزادی میپردازیم. امام
در مورد خدمتی كه اسلام به زن نموده است میفرماید: ®معالاسف زن در دو
مرحله مظلوم بوده است: یكی در جاهلیت زن مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر
انسان و زن را از آن مظلومیتی كه در جاهلیت داشت بیرون كشید ... در یك موقع
دیگر در ایرانِ ما زن مظلوم شد و آن دوره شاه سابق و شاه لاحق بود. با اسم
اینكه زن را میخواهند آزاد كنند، ظلمها كردند به زن؛ زن را از آن مقام
شرافت و عزت كه داشت پایین كشیدند. ... به اسم آزادی ®آزادزنان¯ و
®آزادمردان¯ آزادی را از زن و مرد سلب كردند ... زن را مثل عروسك پایین
آوردند. در صورتی كه زن انسان است، آن هم یك انسان بزرگ؛ زن مربی جامعه
است. از دامن زن انسانها پیدا میشوند.¯(10) ®ای زنهای محترم، بیدار
بشوید، توجه كنید بازی نخورید، گول این شیاطین را كه میخواهند شما را به
میدان بكشند نخورید، اینها فریبندهاند ...، به اسلام پناه بیاورید، اسلام
برای شما سعادت ایجاد میكند.¯(11) ®آن آزادی كه آنها میخواستند برای
مملكت ما، آن آزادی است كه هم جوانهای پسر ما را و هم جوانهای دختر ما را
به تباهی میكشد. آن آزادی را آنها میخواهند، كه من از این تعبیر میكنم
به آزادی وارداتی، آزادی استعماری؛ یعنی یك آزادی كه در ممالكی كه
میخواهند وابسته به غیر باشد، این آزادیها را سوغات میآورند.¯ ®تا
این خانمها توجهشان به این است كه فلان مُد باید از غرب به اینجا بیاید،
فلان زینت باید از آنجا به اینجا سرایت بكند، تا یك چیزی آنجا پیدا میشود
اینجا هم تقلید میكنند، تا از این تقلید بیرون نیایید، نه میتوانید آدم
باشید و نه میتوانید مستقل باشید. اگر بخواهید مستقل باشید، اگر بخواهید
شما را به اینكه یك ملتی هستید بشناسند و بشوید یك ملت، از این تقلید غرب
باید دست بردارید. تا در این تقلید هستید، آرزوی استقلال نكنید ...¯.(12) ®اسلام
زن را مثل مرد در همه شئون دخالت میدهد. همه ملت ایران، چه زنان و چه
مردان باید این خرابهای كه برای ما گذاشتهاند، بسازند. ایران با دست مرد
تنها درست نمیشود، مرد و زن باید با هم این خرابه را بسازد.¯(13) ®اسلام
میخواهد شخصیت زن را حفظ كند و از او انسانی جدی و كارآمد بسازد. ما هرگز
اجازه نمیدهیم كه زنان ما فقط شیء برای مردان، آلت هوسرانی باشند.¯(14) ®امروز
غیر روزهای سابق است ... امروز باید خانمها وظایف اجتماعی خودشان را و
وظایف دینی خودشان را عمل بكنند. عفت عمومی را حفظ بكنند و روی آن عفت
عمومی كارهای اجتماعی و سیاسی را انجام بدهند.¯(15) امام در مورد شركت
زنان با پوشش اسلامی در صحنههای مختلف میفرماید: ®زنان در انتخاب
فعالیت و سرنوشت و همچنین پوشش خود با رعایت موازینی آزادند و تجربه كنونی
فعالیتهای ضد رژیم شاه نشان داده است كه زنان بیش از پیش، آزادی خود را در
پوششی كه اسلام میگوید یافتهاند.¯(16)
نتیجه اینكه:
اسلام با طرح حجاب، سعی در سالمسازی جامعه،
ایجاد امنیت برای زنان و جلوگیری از هوسرانی و گسترش فساد در جامعه دارد.
منظور اسلام، منزوی كردن زنان نیست بلكه امن ساختن جامعه برای آنان است تا
زمینه فعالیت گسترده ایشان فراهم آید. امید است كه زنان جامعه ما با توجه
به این امر مهم و توجه به روح و حكمت احكام اسلام، به فعالیتهای سالم در
جامعه ادامه دهند.
منابع: ـ زن از دیدگاه امام خمینی(ره)، چاپ چهارم،
22 بهمن 61. ـ یزدی، حسین، آزادی از نگاه شهید مطهری، تهران، صدرا،
1379. ـ محمدی اشتهاردی، محمد، حجاب بیانگر شخصیت زن، انتشارات ناجا،
قم، بیتا. ـ سیمای زن در كلام امام خمینی(ره)، چاپ دوم، انتشارات اداره
ارشاد اسلامی، پاییز 1365. ـ فتاحیزاده، فتحیه، حجاب از دیدگاه قرآن و
سنت، چاپ اوّل، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، زمستان 73. ـ شهید
مطهری، فلسفه حجاب، قم، بیتا. و ... چگونه كسی میتواند ادعا كند كه
مسلمان است اما به اصول آن معتقد نباشد و آن را امری زاید و در حصار و
بند كردن خود تلقی نماید؟! پس عالیترین نقش در كیفیت زندگانی انسان باورهای
درست و ایمان است. پینوشتها: 1 ـ مجمعالبیان، ج7، ص138. 2 ـ
مطهری، مسئله حجاب، ص176 و 175. 3 ـ وسائلالشیعه، ج14، ص19؛ من لا
یحضرهالفقیه، ج2، ص125. 4 ـ حسین یزدی، آزادی از نگاه استاد مطهری،
تهران: صدرا، 1379، ص248. 5 ـ قرةالعین، درآمدی بر تاریخ بیحجابی در
ایران، ص40. 6 ـ كشفالاسرار، ص224-223. 7 ـ جزوه سازمان امور
استخدامی كشور، به نقل از كتاب زنان ایران در جنبش مشروطه، ص42. 8 ـ
غررالحكم و دررالكلم، ج1، ص62. 9 ـ همان، ص61. 10 ـ پیام به مناسبت
روز زن، 26/2/58. 11 ـ همان. 12 ـ به مناسب 17 شهریور، 17/6/58. 13
ـ در جمع بانوان قم، 13/12/57. 14 ـ مصاحبه با دكتر ®جیم كوككر رفت¯
استاد دانشگاه روتكرز امریكا، 7/10/57. 15 ـ در جمع شركتكنندگان ایرانی
در كنفرانس نیمه دهه زن در كپنهاك، 19/6/58. 16 ـ مصاحبه با الیزابت
تارگورد، خبرنگار روزنامه انگلیسی گاردین، 10/8/57.
نهضت عاشورا و حوادثی كه
در آن فاصله زمانی رخ داد، تاكنون از زوایای بسیاری مورد بررسی و تحلیل
قرار گرفته است. یكی از نكات مورد توجه در این نهضت، تلاشی است كه برای حفظ
كرامت و حجاب بانوان اهل بیت(ع) صورت گرفته است. آنچه در این مقاله آمده
است نگاهی به همین موضوع دارد. موضوعی قابل توجه كه به مناسبت 28 رجب، روز
حركت امام حسین(ع) از مدینه به مكه و آغاز سفر تاریخی و جهادی آن بزرگوار،
تقدیم خوانندگان محترم میكنیم. نهضت حسینی از زوایای مختلف قابل نظر،
تأمل و درسآموزی است. این حادثه شگفت تا كنون بیشتر از زاویه ظلمستیزی،
زیر بار خیر نرفتن، تن به ذلت ندادن بررسی میشد و ارزش الگویی آن به عنوان
مبارزهای تمامعیار كه در آن تمامی مقررات جنگی و تاكتیكهای نظامی به كار
رفته و در طی آن، سپاه امام، با نیروی اندك كه بسیار كمتر از 1% نیروی
دشمن بوده ساعتها مقاومت كرده و زیر بار خفت و خواری نرفته، مطرح شده است. اكنون
در نظر داریم از دیدگاه دیگری به نظاره این حادثه سرشار از عبرت بنشینیم و
جایگاه حجاب و كرامت زن را در این واقعه بررسی كنیم.
1ـ تدبیر امام حسین(ع) در حفظ امنیت اهلبیت و
جلوگیری از تعرض دشمنان به آنان
الف: كندن خندق در اطراف خیمه ها برای جلوگیری از
نفوذ دشمن
حضرت دستور داد چادرها و خیمهها را به هم نزدیك كنند و در
اطراف خیمهها خندقی حفر كنند و در درون آن خاشاك، هیزم و نِی بریزند تا
هنگام شروع جنگ، خندقها را مشتعل سازند و دشمن، تنها از یك طرف با آنها
بجنگد. به هر حال، مسأله حفر خندق و یا وضع خاشاك در آن وضع بحرانی با
تعداد نفرات كم، علاوه بر نشان دادن تاكتیكهای نظامی حضرت اباعبداللّه(ع)،
نشانه دقت ایشان در حمایت از اهلبیت خویش است. مرحوم شیخ مفید در كتاب
ارشاد مینویسد: ®وَ اَمَر بِحَطَبٍ وَ قَصَبٍ كان من وراء البیوت ان یترك
فی خندق كان قد حُفِرَ هناك و ان یُحرَقَ بالنار مخافة ان یأتوهم من
ورائهم¯(1) حضرت اباعبداللّه دستور داد هیزمها و نیها را از پشت
خیمهها به درون خندقی كه حفر شده بود بریزند و آن را به آتش بكشند تا دشمن
نتواند از پشت سر بیاید. آیا خندق، شب عاشورا كنده شد یا قبل از آن؟
آیا به دست لشكریان حضرت كنده شد یا از قبل آماده بوده است؟ از عبارت ارشاد
معلوم نمیشود. شاید خندق از قبل بوده و مسیر سیلاب و امثال آن بوده و
حضرت آنجا را برای خیمه زدن انتخاب كرده تا در موقع مناسب از خیمه استفاده
كند و ممكن است آن خندق در همان چند روز یا تنها در شب عاشورا حفر شده باشد
كه در هر دو صورت حاكی از قوت، عزم، اراده و زحمت طاقتفرسای حضرت و
اصحابش است.
ب: برپا ساختن خیمه ها به صورت نزدیك به هم و تو در تو ساختن
طنابهای آنها و بالاخره هلالی قرار دادن آنها
حضرت از حفظ امنیت
خیمهها لحظهای غافل نشد و علاوه بر دستور آتش زدن هیزمهای خندق، در شب
عاشورا فرمان داد تا خیمهها را به هم نزدیك كنند تا دشمن نتواند از
لابهلای خیمهها رد شود. شیخ مفید این حادثه را از قول حضرت سجاد(ع)
چنین نقل میكند: در شب عاشورا نشسته بودم و عمهام زینب به پرستاری من
مشغول بود. پدرم و جُوْیَنْ ـ كه قبلاً غلام ابوذر بود ـ به كناری رفتند و
او شمشیر پدرم را اصلاح میكرد و پدرم اشعار ®یا دَهْرُ اُفٍّ لَكَ مِنْ
خَلیلِ ...¯ را میخواند و تكرار میكرد تا من مراد پدرم را دریافتم [اشعار
از بیوفایی دنیا و كشته شدن افراد خبر میداد] و دانستم كه بلا نازل شده
است. عمهام نیز شنید و به گریه افتاد و از جا پرید. در حال حركت جامهاش
به زمین میكشید، به نزد حسین(ع) شتافت و سر به گریه و ندبه گذاشت. حضرت
نگاهی به او كرد و فرمود: ®ای خواهر، شیطان بردباری تو را نرباید¯ و چشمهای
پدرم پر از اشك شد ... سپس حضرت بر صورت زینب آب پاشید و ... آنگاه حضرت
از نزد خواهرش به نزد اصحاب رفت و به آنان دستور داد تا خیمهها را به هم
نزدیك كنند و طنابها را در یكدیگر داخل كنند و خودشان بین چادرها واقع شوند
و با دشمن از یك طرف مواجه شوند؛ در حالی كه خیمهها پشت سرشان و جانب چپ و
راستشان واقع شود و آنان را احاطه كرده باشد مگر از طرفی كه دشمن به سوی
آنان میآید.(2) روشن است كه تاكتیك نظامی، بسیار دقیق بوده است؛ زیرا
علاوه بر خندق كه مانع از تجاوز دشمن به خیمهها میشده، طنابهای چادرها تو
در تو واقع میشده تا دشمن نتواند از بین آنها عبور كند و محدوده میدان را
نیمهلالی قرار دادهاند و خودشان نیز در دهانه آن نیمهلال واقع شدهاند و
علاوه بر مواجه شدن با دشمن از یك سو از سوی خیمهها از هر گونه گزند و
تجاوز در امان میمانده است.
ج: سخنان حضرت(ع) در قتلگاه
پس
از شهید شدن اصحاب و اقوام، همگان به سوی حضرت اباعبداللّه(ع) حملهور
شدند. هر كس جلو میآمد از حضرت شكست میدارد تا اینكه عمرسعد فریاد زد:
این مرد فرزند علیّ است: ®هذا ابن قتال العرب¯ ®این فرزند شجاعترین مرد عرب
است¯. و دستور داد تا از هر طرف به حضرت حمله كردند و بین او و خیمهها
فاصله انداختند. در این هنگام امام حسین(ع) فریاد كشید و فرمود: ®و
یحكم یا شیعة آل ابیسفیان! ان لم یكن لكم دین و كنتم لاتخافون المعاد،
فكونوا احرارا فی دنیاكم و ارجعوا الی احسابكم اذ كنتم اعرابا. فناداه شمر
فقال: ما تقول یا ابنفاطمة؟ قال: اقول: انا الذی اقاتلكم و تقاتلونی، و
النساء لیس علیهن جناح فامنعوا عتاتكم عن التعرض لحرمی ما دمت حیا¯(3) ®وای
بر شما ای پیروان آل ابیسفیان! اگر دین ندارید و از معاد هراسی ندارید،
در دنیایتان آزادمرد باشید و به حسب و شرافت خود نگاه كنید، چون شما عرب
هستید. شمر ندا برآورد كه چه میگویی فرزند فاطمه؟ حضرت فرمود: میگویم من
با شما میجنگم و شما با من، زنان گناهی ندارند. تا من زندهام طغیانگران
خود را از حرم و اهلبیت من بازدارید.¯ بله حضرت با اینكه میداند تا
لحظهای دیگر هیچ مدافعی برای اهلبیتش نیست و تنها مدافع آنان نیز تا
لحظات دیگر از پا درمیآید، ولی باز حاضر نیست ببیند اهلبیتش مورد هجوم
دشمن واقع شوند و شرافت عربی آنان را گوشزد میكند تا شاید بدین وسیله آنان
را از تعرض به زنان بازدارد. آیا این عمل حضرت درس حمیّت، غیرت و دفاع از
تمام خانواده برای تمام مردان جهان نیست؟ آیا دوستداران حضرت نباید برای
حفظ خانواده از تعدّی دیگران تلاش كنند؟
د: شایعه حمله به خیمهها و تشنه برگشتن حضرت اباعبداللّه(ع)
از فرات
در كتاب مناقب آل ابیطالب، داستانی نقل شده كه مضمون آن چنین
است: حضرت اباعبداللّه(ع) پس از تنهایی و كشته شدن اصحاب و یاران، برای
رفع تشنگی و تجدید قوا برای جنگیدن، به سوی فرات رفت. صف دشمن را شكافت و
خود را به آب رساند. همین كه با اسب در شریعه قرار گرفت و دست به سوی آب
دراز كرد، یكی از لشكریان عمرسعد فریاد زد: ®یا اباعبداللّه! تتلذّذ
بشرب الماء و قد هتكت حرمك؟! فنفض الماء من یده و حمل علی القوم فكشفهم
فاذا الخیمة سالمة.¯(4) ®ای حسین، آیا از نوشیدن آب بهرهمند شده و لذت
میبری در حالی كه اهلبیت تو مورد تعرض واقع شدهاند؟! حضرت آب را از دست
ریخت و بر قوم حمله كرد، صف آنان را درید و خود را به خیمه رسانید، دید
خیمهها سالم است و مورد هجوم واقع نشده است.¯ درست است كه حضرت
میتوانست یك لحظه درنگ كند و آب بیاشامد و سپس به سراغ خیمهها رود، ولی
این عمل (ریختن آب و برگشتن با سرعت) نشانگر اوج اهتمام حضرت به حفظ حریم
خویش از تعرض بیگانگان است به طوری كه آشامیدن آبی كه با رنج فراوان خود را
به آن رسانیده، در نظرش كماهمیت جلوه میكند و مهمتر اینكه دشمن نیز از
این روحیه امام آگاه است و از آن سوءاستفاده میكند و به دروغ شجاع میكند
به خیمهها حمله شده است و این مسأله آنقدر درنظر حضرت مهم است كه شایعه
آن نیز حضرت را از آشامیدن آب منصرف میكند و به سوی خیمهها میكشاند.
2ـ نقش اهل حرم (زنان، دختران و ...) در حفظ حجاب خویش در
كربلا و كوفه
اهل حرم یعنی مجموعه زنانی كه همراه امام حسین(ع) در كربلا
شركت داشتند. اصرار زیادی بر حفظ حجاب خویش در برابر نامحرمان میورزیدند و
در آن هوای گرم و سوزان، و آن تشنگی و گرسنگی طاقتفرسا، هیچ گاه از پوشش و
حجاب غافل نمیشدند كه گوشهای از تلاش آن پاسداران حجاب به عنوان نمونه
ذكر میشود.
الف: فاطمه صغرا و مسأله حجاب
علامه مجلسی در بحارالانوار،
حادثهای را از زبان فاطمه صغرا دختر امام حسین(ع) به این مضمون نقل
میكند: ®جلوی خیمه ایستاده بودم و بر بدن پدر و اصحابش كه قطعه قطعه
شده بودند و مانند گوشتهای قربانی بر زمین ریخته بودند و اسبها بر بدنهای
آنان میتاختند، نظر میكردم و فكر میكردم كه بنیامیه بعد از كشته شدن
پدرم با ما چگونه رفتار میكنند؟ آیا ما را میكشند؟ اسیر میكنند؟ ...
ناگهان مردی را دیدم بر اسبی سوار است و با ته نیزه، زنان را میراند و
آنان به یكدیگر پناه میبرند، و چادرها، مقنعهها و ... آنها گرفته شده است
و فریاد وا محمداه، وا علیاه، وا جداه، وا ابتاه و ... بلند است. قلبم فرو
ریخت و بدنم به لرزه افتاد. از ترس او شروع كردم به این طرف و آن طرف به
دنبال عمهام امكلثوم دویدن. در همین حال ناگهان دیدم كه آن سوار به طرف
من آمد. با سرعت تمام پا به فرار گذاشتم. فكر میكردم از دست او نجات
مییابم.. دیدم به طرف من میآید. از خود بیخود شدم. ناگهان ته نیزه او به
كتفم خورد. با صورت به زمین خوردم. مقنعهام را كشید، پرّه گوشم را پاره
كرد و گوشوارههایم را برد و خون بر گونههایم جاری شد و آفتاب بر سرم
میتابید. او به طرف خیمهها برگشت و من بیهوش شدم. ناگهان عمهام را دیدم
كه در كنار من قرار گرفته و گریه میكند و میگوید: بلند شو برویم ببینیم
بر سر خواهران و برادر بیمارت چه آمده است! بلند شدم و گفتم: ®یا عمتاه! هل
من خرقة استربها رأسی عن اعین النظّار؟ فقالت: یا بنتاه و عمتكِ مثلكِ،
فرأیتُ رأسها مكشوفة و متنها قد اسود من الضرب¯.(5) ®ای عمه! آیا
پارچهای هست كه سرم را از دید تماشاچیان با آن بپوشانم؟ فرمود: عزیزم عمه
تو نیز همانند توست. نگاه كردم دیدم سرش برهنه است و دستش از كتك سیاه شده
است. وقتی به خیمه برگشتیم دیدم خیمه و آنچه در آن بوده غارت شده و برادرم
علی بنالحسین با صورت روی زمین افتاده و از شدت گرسنگی، تشنگی و مرض، طاقت
نشستن ندارد. با مشاهده حال او، ما بر او میگریستیم و او بر حال ما
میگریست. آری، فاطمه صغرا كه تا آن لحظه گرسنه و تشنه بود و پس از
شهادت امام حسین(ع) كسی به او و دیگر بازماندگان، آب و غذا نداد بلكه
خیمههای آنان را آتش زدند و آنان با حالت تشنگی فرار مینمودند، برخی نیز
زخمی شده بودند ولی با این حال فاطمه صغرا(س) با عمهاش شكوه از تشنگی و
گرسنگی نكرد بلكه در اولین لحظه كه به هوش آمد درخواست پارچهای برای پوشش
خود نمود.
ب: اهل بیت و درخواست بازگشت حجابها و پوششها
مرحوم مفید
از حمید بنمسلم نقل میكند كه گفت: ®به خدا سوگند مكرر میدیدم زنی از
زنان یا دختران یا اهل بیت امام حسین(ع) را كه چادرش از پشت سر گرفته میشد
و كشیده میشد تا بالاخره زن مغلوب میشد و چادر یا لباسش به غارت میرفت؛
تا سرانجام به علی بنالحسین كه بسیار مریض بود و در میان رختخواب خفته
بود رسیدیم ... و عمر بنسعد آمد. زنان در مقابل او فریاد كشیدند و گریه
كردند. لذا او به یارانش گفت: هیچ كدام حق ندارید بر خانههای این زنان
وارد شوید و متعرّض این جوان مریض ـ علی بنالحسین ـ نشوید. ®زنان از او
درخواست كردند كه لباسهای غارت شده آنان برگشت داده شود تا خودشان را
بپوشانند. و عمرسعد دستور داد كه هر كس از وسایل اینان چیزی برده برگرداند.
ولی به خدا سوگند هیچ كس چیزی برنگرداند.¯(6) باز روشن است كه زنان اهل
بیت تقاضای آب، نان و هیچ چیز مادی ندارند و تنها حجابهای خود را
میخواهند تا خود را بپوشانند و عمر سعد دستوری میدهد ولی یا دستور جدی
نبوده و یا آنان دستور را جدّی تلقی نمیكنند و به هر حال حجاب اهل بیت به
آنان برگردانده نمیشود و آنان را مانند اسرای كافر، بدون حجاب وارد كوفه
میكنند كه داستان ورود اسرا به كوفه را از زبان مسلم جصاص (گچكار) پی
میگیریم:
ج: ورود اسرا به كوفه و نخوردن نان و خرماهای صدقه
مسلم
جصاص میگوید: به تعمیر فرمانداری كوفه اشتغال داشتم كه ناگهان صدای
فریادهای فراوانی از اطراف كوفه به گوشم رسید. از مستخدمی كه به خدمت مشغول
بود پرسیدم: چه خبر است و این صداها و فریادها برای چیست؟! گفت: همین
الآن سر طغیانگری را كه بر یزید خروج كرده است وارد كوفه كردهاند. گفتم آن
خروجكننده اسمش چیست؟ گفت: حسین بنعلی!! هنگامی كه مستخدم بیرون رفت،
بر سر و صورتزنان، دستهایم را شستم و از درب پشت فرمانداری خارج شدم و
خود را به كُناس ـ دروازه ورودی كوفه ـ رساندم. در آن حال كه آنجا
ایستاده بودم و مردم در انتظار آمدن اسرا بودند، چهل شتر كه زنان اهل بیت و
اولاد فاطمه بر آنها سوار بودند وارد شدند ... و اهل كوفه شروع كردند به
كودكانی كه بر محملها سوار بودند تكههایی از نان، خرما و گردو بدهند.
امكلثوم فریاد زد: ®یا اهل الكوفة! ان الصدقة علینا حرام¯ ای اهل كوفه
صدقه بر ما حرام است. و شروع كرد نان و خرماها را از دست و دهان اطفال
برگیرد و به زمین بیندازد.¯(7) اگر این حادثه و گرسنگی بچهها و خوردن
نان و خرما و عمل حضرت امكلثوم را كنار عمل دیگری كه باز در كوفه اتفاق
افتاد و اسرا چادر و مقنعههای اعطایی را قبول كردند بگذاریم، شاید حقیقت
بیشتر روشن شود، داستان از این قرار است:
د: اسرای اهل بیت و قبول كردن چادرها و مقنعههای اعطایی
سید
بنطاووس نقل میكند كه عمر بنسعد اسرای اهل بیت را به كوفه برد. هنگامی
كه نزدیك كوفه رسیدند، اهل كوفه برای تماشای اسرا اجتماع كردند. یكی از
زنان كوفی كه بر سطحی ایستاده و بر آنان مشرف بود، پرسید: ®مِنْ أیِّ
الأساری اَنْتُنَّ؟¯ شماها از كدامین اسرا هستید؟ جواب دادند: ®نحن
اساری آل محمد¯ ما اسرای آل محمد هستیم. زن از سطح پایین آمد و هر چه
چادر، مقنعه، روسری و پارچهای كه داشت جمع كرد و به آنان داد و آنان خود
را پوشانیدند.¯(8) سؤال مهم و قابل تأملی كه در اینجا مطرح میشود این
است كه چرا اهل بیت با آنكه گرسنه بودند نان و خرما را قبول نكردند و حتی
از دهان اطفالی كه تكلیف هم ندارند، آنها را بیرون كشیدند و بر زمین
انداختند ولی چادر و مقنعهها را قبول كردند؟ آیا نمیخواهند بفهمانند كه
حجاب اهمیتش بسیار زیاد است و حتی میتوان عطیّهها، بخششها و یا حتی
صدقههای دیگران را قبول كرد و با آن خود را از دید نامحرم حفظ كرد؟! آیا
اینها زنان ما را به رعایت حجاب در هر حال و هر موقعیت و با هر وسیله دعوت
نمیكند؟! پرواضح است كه حجاب نشانه كرامت و ارجمندی زن مسلمان است و
زنان عاشورایی و زینبگونه كه پیامبران حریت و آزادگی و آیات عصمت و عفت
بوده و هستند حفظ كرامت و شخصیت خود را بر همه چیز مقدم میدارند.
3ـ تلاش اهل بیت در دور داشتن خود از دید بیگانگاندرشام
پس
از چند روزی كه اسرا در كوفه ماندند، آنان را به سوی شام روانه كردند. در
هنگام حمل و نقل اسرا از مكانی به مكان دیگر، آنان را همانند اسرای كفار و
گاه بدون پاسداشت حرمت آنان از نظر امكان حفظ كامل حجاب، انتقال میدادند و
این كار، اعتراض اهل بیت(ع) و حضرت سجاد(ع) را برمیانگیخته و آنان برای
حفظ حجاب از هیچ كوششی فرو گذار نمیكردند و حتی اگر لازم بود به خواهش و
تمنّا نیز متوسل میشدهاند، در حالی كه هیچ سراغ نداریم كه امام حسین(ع)
یا اهل بیت(ع) برای امور مادی به دشمن متوسل شده یا التماس كرده باشند و
حتی یك مورد هم پیدا نمیشود كه مثلاً امام حسین(ع) از دشمن طلب آب كرده
باشد و باز هیچ موردی نمییابید كه اهلبیت(ع) پس از اسارت از دشمن تقاضای
نان، آب و سایر امور مادی را داشته باشند ولی دقت در حوادث شام، اصرار
اهلبیت بر حفظ پوشش و حجاب و دور نگه داشتن خود را از انظار تماشاچیان
روشن میكند و باز بر اهمیت حجاب دلالت میكند. قبلاً تقاضای زنان از
عمرسعد در صحرای كربلا ذكر شد كه بنا به نقل شیخ مفید: ®و سألته النسوة
لیسترجع ما اخذ منهن لیسترنّ به¯ ®زنان از او خواستند تا آنچه از آنان
گرفته شده بازگردانده شود تا خود را با آن بپوشانند¯(9) اما چون آن
خواسته اثری نداشت و دستور عمرسعد كارساز نشد و كسی چادرها و مقنعهها را
بازنگرداند این بار تقاضای خود را بهگونهای دیگر و به فردی دیگر ابراز
كردند. اكنون حادثه ورود اسرا به شام را پی میگیریم.
الف: تقاضای دور نگه داشتن سرها از كجاوهها
سید بنطاووس
نقل میكند كه ®چون اسرا به دمشق نزدیك شدند، امكلثوم به شمر نزدیك شد و
گفت: از تو درخواستی دارم. شمر گفت: درخواستت چیست؟ گفت: هنگامی كه خواستی
ما را به شهر وارد كنی از دروازهای كه تماشاچیان آن كمتر باشند وارد كن و
به مأموران پیشنهاد كن سرها را از بین كجاوهها بیرون ببرند و از ما دور
كنند، زیرا ما از بس در چنین حالتی و چنین وضعی مورد دید واقع شدیم خوار و
ذلیل شدیم. ولی شمر از بس ظالم و یاغی بود، دستور داد سرها را بر نیزهها
در بین كجاوهها قرار دهند و آنان را با آن حال از بین تماشاچیان عبور
داد.¯(10) از این حوادث، علاوه بر مظلومیت اهل بیت(ع) و اصرار آنان بر
پاكدامنی و دوری از نگاه ناظران، پلیدی، خباثت و كفر و كینه بیش از حد
مخالفان آنان نیز روشن میشود و معلوم میشود كه آنان به كشتن امام و غارت
اموالش اكتفا نكردند و با شكستن حریم و آسیب رساندن به حیثیت خاندان وحی
اندوه اسیران را بیشتر كردند. آنان در صدد محو آثار اسلام بودند و با این
هدف تلاش میكردند حجاب و پوشش شرعی را كه یكی از رهآوردهای اسلام برای
حفظ صیانت شخصیت زن مسلمان بود بیارزش و منسوخ نشان دهند. از اینروست كه
با تقاضای امكلثوم مخالفت میكردند.
ب: تقاضای حضرت سكینه از سهل بنسعد
صاحب مناقب از سهل
بنسعد نقل میكند كه: در مسیر بیتالمقدس، به شام رسیدم. دیدم مردم شادند و
به یكدیگر بشارت میدهند. زنان به دفزنی و پایكوبی مشغولند. پیش خود
گفتم: اهل شام عیدی ندارند كه ما ندانیم. از گروهی كه كناری ایستاده بودند
از علت این شادمانی سؤال كردم ... گفتند: این سر حسین است كه از عراق به
شام هدیه شده است. گفتم: عجیب!! سر حسین را میآورند و مردم چنین شادی
میكنند ... ناگهان اسبسواری را دیدم كه بر نیزهاش سری است كه بسیار شبیه
سر رسولاللّه(ص) است و ناگهان پشت سر او زنانی را دیدم كه بر شتران بدون
جهاز سوارند. به اولین نفر آنان نزدیك شدم و عرض كردم: ®ای دخترك، تو
كیستی؟¯ گفت من سكینه دختر حسینم. گفتم: حاجتی داری؟ من سهل بنسعد هستم.
جدّ تو را دیدهام و سخنش را شنیدهام. گفت: ای سعد! به كسی كه این سر به
دست او است بگو سر را جلوتر ببرد تا مردم مشغول تماشای آن شوند و چشمشان به
اهلبیت رسولاللّه(ص) نیافتد. سهل میگوید: نزد صاحب سر رفتم و گفتم
خواستهای دارم كه اگر برآوری چهارصد دینار به تو خواهم داد. گفت:
خواستهات چیست؟ گفتم: این سر را از كجاوه جلوتر ببر، او انجام داد و من
آنچه وعده داده بودم به او دادم.(11) اگر ملاحظه شود كه هر دینار طلا یك
مثقال بوده است معلوم میشود چهارصد دینار بیش از هزار و پانصد گرم طلا
خواهد شد و از اینكه كسی این مقدار طلا میبخشد تا تنها بعضی از زنان
اهلبیت رسولاللّه(ص) كمتر مورد دید واقع شوند، اهمیت حفظ حجاب به خوبی
روشن میشود.
ج: اعتراض به سلب پوشش از اهل بیت
وقتی كه اسرای
اهلبیت(ع) را وارد شام كردند و آنان را به مجلس یزید بردند و او با تكبّر
به بیان افتخارات و پیروزیهای خود پرداخت، برخی از اهلبیت(ع) سخنانی
گفتند. آنگاه حضرت زینب(س) به پا خاست و با بیان آیاتی از قرآن، استهزاءگری
یزید را ناشی از تكذیب آیات الهی، و مهلت دادن خداوند به او را برای افزون
شدن گناهان او، و سرانجام گرفتار شدنش به عذاب الهی دانست و سپس فرمود: ®اَمِنَ
العَدْلِ یا ابنَ الطُلَقاءِ تَخْدیرُكَ حَرائِرَكَ وَ إمائَكَ وَ
سَوْقُكَ بَناتِ رسولِ اللّه(ص) سَبایا قَدْ هُتِكَتْ سُتُورُهُنَّ وَ
اُبْدِیَتْ وُجُوهُهُنَّ تَحدو بِهِنَّ الاعداءُ مِنْ بَلَدٍ اِلی
بَلَدٍ¯(12) ®آیا این عدل است ـ ای فرزندان آزاد شده ـ كه تو زنان و
كنیزكان خود را در پشت پرده و حجاب نگاه داری و دختران رسولاللّه(ص) در
حالت اسیری، در حالی كه پوششهای آنان هتك برداشته شده و چهرههای آنان
آشكار ساخته شده، آنان را دشمنان از شهری به شهر دیگر برانند؟!¯(13) نكته
مهمی كه زینب(س) به آن تصریح میكند و از آن سخت آزرده است این است كه
زنان یزید پوشیدهاند و او و زنان دیگر پوشش كامل ندارند و به همین جهت
نمیگوید زنان تو در كاخ و اسیران در كوخند یا زنان تو سیر و اسیران
گرسنهاند بلكه تنها و تنها بر حجاب اصرار میكند و این یكی از مهمترین
درسهایی است كه بانوان ما از نهضت امام حسین(ع) میتوانند بیاموزند.
پی نوشتها : 1ـ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص95. 2ـ
همان، ص93 و 94 ... ثم خرج الی اصحابه فامرهم ان یقرب بعضهم بیوتهم من بعض،
و ان یدخلوا الاطناب بعضها فی بعض، و ان یكونوا بین البیوت فیستقبلون
القوم من وجه واحد و البیوت من ورائهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم قد حفّت
بهم الاّ الوجه الذی یأتیهم منه عدوهم¯ 3ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار،
دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403، ج45، ص51. 4ـ ابو الفرج
اصفهانی، مناقب آل ابیطالب، ج4، ص58؛ بحارالانوار، ج45، ص51. 5ـ
بحارالانوار، ج45، ص60 و 61. 6ـ الارشاد، ج2، ص112 و 113. 7ـ
بحارالانوار، ج45، ص114. 8ـ همان، ص108. 9ـ الارشاد، ج2، ص113. 10ـ
بحارالانوار، ج45، ص127. 11ـ همان، ص127 و 128. 12ـ همان، ص134. 13ـ
وقتی پیامبر اكرم(ص) مكه را فتح كرد از مشركانی كه قانونا باید اسیر و یا
كشته میشدند و سالیانی دراز با پیامبر(ص) مبارزه كرده بودند، پرسید: در
باره من چه فكری میكنید؟ گفتند: ®اخ كریم و ابن اخ كریم¯ ®برادری بزرگوار و
فرزند برادری بزرگوار هستی¯ و از تو انتظار كرامت و بزرگواری داریم. حضرت
فرمود: ®اذهبوا فانتم الطلقاء¯ بروید شما رها و آزادید. (بحارالانوار، ج21،
ص132) اكنون حضرت زینب به آن حادثه اشاره میكند و میفرماید شما در
عوض آن نعمت آزادی كه پیامبر(ص) به شما داد، دختران او را اسیر كرده، از
شهری به شهری میرانید!
چشم ها را باید شست ! حجاب به معنای در حصار
چند متر پارچه بودن نیست !
حجاب به معنای پرده و
پوشانیدن است . حجاب ، زیبایی هایی را که ممکن است وسوسه انگیز و تحریک
کننده باشند ، می پوشاند . قرآن کریم ، وقتی زنان مسلمان مورد آزار و اذیت
هوس بازان قرار گرفتند و عفت و پاکی آنان در معرض تهدید قرار گرفت ، حجاب
را معرفی کرد تا موجب ایمنی زنان شود . هرچند حجاب اسلامی به سبب تکرار آن
در تاریخ ، از دین به عرف ، از عرف به اسلام و از رسم به قرارداد اجتماعی
نهفته در جامعه اسلامی بدل شده است . حجاب رمز اسم ستار و با مراتب
تکامل عالم در ارتباط است . زن باحجاب ، یقین دارد که وجودی علیم و ستار ،
ناظر اوست . حجاب زن ، آرامش ، توازن و طمأنینه را به همراه دارد .
اضطراب را از او دور و صفت های ملکوتی را در او بیدار می سازد . شاید بدین
سبب باشد که افراد مغرض و هوس ران ، با دیدن حجاب ، مشوش و مضطرب می شوند . حجاب
، احساس هویت فرهنگی را در درون فرد ، بیدار می کند ، تا جایی که می توان
به جرأت بیان داشت ، قوی ترین عامل در تقویت نفس زن است و بهترین گام برای
خودیابی و کسب هویت متعالی زن که باعث احترام ، عظمت و کرامت روحی او می
شود . حجاب ، لباس بندگی است که می خواهد نگرش درست انسان به حقیقت را
عادت دهد و نزدیک شدن به فطرت پاک آدمی را فراهم سازد . از همین روی ،
انسان خود را در حصار چند متر پارچه نمی بیند ؛ بلکه در برابر روح بزرگی می
بیند که می خواهد به مبدأ وصل شود. حجاب ، رفتاری معطوف به هدف است که
برای تأمین نسبی امنیت فرهنگی ، لازم است .
شناخت برتر
مردان
بسیاری در عمل ، هیچ درکی از روان شناسی زنان ،چنان که هست ندارند . چنان
که بسیاری از زنان نیز خود را نمی شناسند . زن ، به میزانی که با نگاه
مردان به خود نگریسته ، خود را زشت یافته است و برای زیبا شدن ، حتی تن و
صورت خود را به سلاخی می سپارد تا زیباتر جلوه کند . به میزانی که نگاه
مردان به زن ناپاک تر می شود ، نیاز به زیبا سازی و فنون جدیدتر مانند
جراحی پلاستیک و ... افزایش می یابد . زن به میزانی که با زینت بخشی دروغین
خویش ، نگاه ناپاک مردان ناپاک را به خود جلب می کند ، بازیچه هوس رانی می
شود و خود ، خود را تحقیر می کند و به میزانی که با حفظ اخلاق و رعایت
موازین شرعی ، راه نگاه ناپاکان را به خود می بندد ، می تواند به روح و
زیبایی ذاتی خود دست یابد و زیبایی خدادادی خود را ببیند و این ، همان است
که مردان پاک به آن اشاره دارند که زیبایی زن ، عفت است و عصمت . زن زیباست
؛ به همان دلیل که خدا زیباست .
حرکت در مسیر
در برخی
موارد ، بدحجابی ، ناشی از عدم اطلاع درست از زشتی و بدی آن است . بنابر
این خانمی که از مقام و ارزش های واقعی خود آگاهی یابد و فلسفه حجاب را از
دیدگاه اسلامی و انسانی بداند و آن را وقار و متانت برای خویش در نظر آورد ،
حتی در بدترین شرایط ، با شهامت و آگاهی ، حجاب خویش را حفظ خواهد کرد. در
برخی موارد ، بدحجاب می داند که این کار ، نابهنجار است ؛ اما برای
دلربایی و کسب محبوبیت ، از ابزار تن و صورت خویش بهره می گیرد . گروهی از
راه آشکار سازی لطافت و زیبایی خود ، چه در صورت ، تن ، نگاه ، صدا ، حرکات
... می خواهند کسب محبوبیت کنند و این چنین نیتی در هر عملی که باشد ،
منجر به بدحجابی می شود حتی اگر زن ، چادر به سر داشته باشد ، راه رسیدن به
این خواست ، باحجب و حیا شدن است و آسان ترین روش آغاز آن ، پوشانیدن تن .
حجاب ، نخستین گام به سوی مصونیت و تقواست . میان حیا و پوشش ، رابطه
تنگاتنگی وجود دارد ؛ به تعبیر بهتر ، لازمه حیا ، پوشش است . اگر حیا کم
شود ، اهمیت پوشش و رعایت آداب اسلامی نیز کم رنگ می شود . بنابر این ، از
آن جا که حیا ، نیرویی است مهار کننده که رفتارهای روانی و فیزیکی انسان را
بر اساس شرع و عرف تنظیم می کند ، انسان به میزان حیایی که از آن برخوردار
است ، شرم دارد که به زشتی ها آلوده شود و یا از زیبایی ها محروم گردد .
خلاصه حرف ها
در بطن حجاب باید قدرتی را جست و جو کرد که
دشمنان از آن درهراسند و آن را در معرض توطئه و برنامه های تخریبی ـ تبلیغی
قرار داده اند . خواهرم ! نخستین هدف دشمن ، پوشش توست ! برادرم !
شاید زنانی باشند که حیا را رعایت نکنند و صحنه های بی شرمانه ای را تولید
کنند ، در این صورت ، چشم ها باید حیا داشته باشند و از دیدن آن صحنه ها ،
خودداری کنند ، چشمی که حیا دارد ، به محض روبه رو شدن با نامحرم ، رو بر
می گرداند . پاکی چشم ، حکایت از پاکی دل دارد .
خصیصه حیا و شرم به طور طبیعی، در زن بیش از مرد
وجود دارد. به همین دلیل است که زن فطرتا و از روی طبع و غریزه، میل به
پوشش بدن خود در مقابل نامحرم دارد و از برهنگی دچار اضطراب میشود. شواهد
فراوانی در اسلام بر فطری و غریزی بودن حیا برای زن وجود دارند و علاوه بر
اینکه قرآن به این مطلب اشاره کرده، از نظر روانشناسی، زیستشناسی و
جامعهشناسی نیز قابل اثبات است. زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه نقش
بسیار مهمی در ایجاد و گسترش عفّت، پاکدامنی و اخلاق در بین جوامع بشری
دارند. عفّت و حیای زن، که یکی از مهمترین عوامل حفظ و بقای عفّت عمومی
است، نه تنها در تمام ادیان و مذاهب الهی مورد تأکید قرار گرفته، بلکه عقول
و افکار بشری نیز آن را مورد تأیید قرار دادهاند. از نظر اسلام، اهمیت
این موضوع به حدّی است که برخی روایات آن را «تمام دین» میدانند. در
روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آمده که فرمودند: «اَلْحَیاءُ
هُوَ الدینُ کُلُّهُ»؛ حیا تمام دین است.۱امام علی(علیهالسلام) نیز در
مورد عفّت و پاکدامنی میفرماید: «عفّت و پاکدامنی منشأ هر خیری است.» به
همین منظور، در تمام ادیان و مذاهب آسمانی، «اَلعِفَّهُٔ رَأسُ کُلِّ
خَیْر»۲ قوانین گوناگونی برای حفظ و بقای عفّت و حیای عمومی وضع شدهاند،
که «حجاب» و پوشش زن از جمله آنهاست. «حجاب»، که به معنای پوشیدن تمام بدن
و زیباییهای ظاهری زن در برابر مردان بیگانه است، برای پیشگیری و مهار
برخی گرایشها و رفتارهای خودنمایانه و وسوسهانگیز میباشد. این در حالی
است که زنان به طور طبیعی دوست دارند در برابر جنس مخالف خودآرایی کنند و
زیبایی زنانگی۳ خود را به نمایش بگذارند. حال این سؤال پیش میآید که این
قانون اسلامی تا چه اندازه با طبیعت زن سازگار است؟ آیا تبرّج و جلوهگری
از نظر اسلام و علم بکلی مردود است، یا برای آن قانونی وجود دارد؟ اگر در
وجود زن غریزهای تحت عنوان «تبرّج» وجود دارد، روشهای رشد و پرورش این
غریزه چیست و چه کارکردی در زن و حفظ سلامتی او میتواند داشته باشد؟ چگونه
میتوان غریزه تبرّج را با حیا، که یک ویژگی فطری در زن است، جمع کرد؟ آیا
حجاب و پوشش به معنای نادیده گرفتن این غریزه نیست؟ آیا همانگونه که
عدهای از مخالفان حجاب میگویند، این محدودیت مانعی برای رشد عاطفی و
روانی زن محسوب میشود، یا به عکس، در جهت سلامت روانی اوست؟ اهمیت بررسی
این موضوع واضح و روشن است؛ زیرا اولا، حجاب و پوشش زن به طور یقین، یکی از
محکمترین سنگرهایی است که مسلمانان، به ویژه جوانان، را از فساد و فحشا
حفظ میکند و سدی آهنین در برابر نفوذ و تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام است. به
همین دلیل، همانگونه که رهبر فرزانه انقلاب بارها فرمودهاند، بر همه ما
تکلیف است در مقابل این تهاجم همهجانبه هشیار باشیم و با آن مقابله کنیم.
ثانیا، ارتباطی که مسئله حجاب و عفت از یک سو و گرایش دایمی زن به تبرّج و
جلوهگری از سوی دیگر با سلامت روانی او دارد به موضوع اهمیّت بیشتری
میدهد؛ زیرا پر واضح است که به لحاظ نقش مهم و حساسی که زن در حیات جسمی و
روانی انسانها دارد، بحث و بررسی در مورد مؤلّفههای سلامت روانی او لازم
و ضروری به نظر میرسد. اما به دلیل آنکه دین اسلام به بهداشت و سلامت
روانی افراد اهمیت زیادی داده است و حتی نتیجه نهایی عبادت و بندگی را
رسیدن به «نفس مطمئنه» میداند و فقط کسانی را که دارای قلب و روانی
سالمند، اهل نجات و خوش عاقبت میداند،۴ مطمئنا در تمام احکام و قوانین خود
و از جمله، لزوم پوشش و حفظ عفّت فردی و عمومی، به نقش آنها در روح و
روان افراد توجه کرده و بهترین نسخه را برای سلامتی و سعادت جوامع بشری
ارائه داده است.۵
غریزه تبرّج و خودنمایی
منظور از
غریزه «خودنمایی» و «تبرّج»، جلوهگری و دلبری کردن برای تصاحب قلب دیگری
است. کلمه «تبرّج» که در قرآن آمده، از کلمه «برج» گرفته شده و به معنای
ظاهر شدن در برابر مردم است؛ همانگونه که برج قلعه، برای همه هویداست. در
مورد این موضوع، باید به سه نکته توجه کرد:
اختصاص غریزه
تبرّج به زنان
یکی از ویژگیهای مهم زنان، خصیصه تبرّج و خودنمایی است
که به صورت غریزی و طبیعی در آنان وجود دارد. قرآن در دو آیه از آیات حجاب،
از تبرّج و خودنمایی زنان صحبت کرده و آن را محدود به محیط خانواده کرده
است. در یک جا میفرماید: (وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِٔ
الْأُولَی) (احزاب: ۳۳) ای زنان (در برابر نامحرم) ظاهر نشوید و خودنمایی
نکنید؛ مانند خودنمایی دوران جاهلیت نخستین؛ در آیه دیگر میفرماید:
(غَیْرَ مُتَبَرِجاتٍ بِزینَهٍ) (نور:۶۰) زنان، (در برابر نامحرمان) با
زینتها و آرایشهایشانخودنمایینکنند. قرآن در این آیات فقط زنان را از
تبرّج و خودنمایی و به نمایش گذاشتن جاذبههای جنسی خود در برابر نامحرم
نهی کرده و از تبرّج مردان سخنی نگفته است. از ظاهر این مطلب فهمیده میشود
که غریزه خودنمایی و تبرّج از ویژگیهای خاص زنان است و در مردان وجود
ندارد. به همین دلیل پوشش و حجاب تنها برای زنان واجب شده است. شهید مطهّری
درباره آثار این غریزه و نیز اختصاص آن به زنان میگوید: «اما علت اینکه
در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است، این است که میل به خودنمایی
و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها، مرد شکار است و
زن شکارچی؛ همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی.
میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای
دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدننما و آرایشهای تحریککننده به
کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود، میخواهد دلبری کند و مرد
را دلباخته و در دام علاقه خود اسیر کند، انحراف تبرّج و برهنگی از
انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.»۶
در روایات نیز از وجود غریزه خودنمایی یا تبرّج در زن سخن گفته شده است.
برای مثال امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «خداوند زنان را از سرشت مردان
آفریده، از اینرو، تمام همّت خود را در جذب مردان و نزدیک شدن به آنها
صرف میکند».۷ بنابراین، اصل وجود غریزه خودنمایی در زن مورد تأیید منابع
اسلامی است. اما در مورد کارکرد این غریزه در زنان، میتوان گفت: وجود این
غریزه برای متمایل کردن مرد ـ جنس مذکر ـ به زن ـ جنس مؤنث ـ است تا
بدینوسیله، مقدّمات ازدواج و زندگی مشترک را بین آنان فراهم کند؛ چنانکه
در سایر جانداران نیز این ویژگی در جنس ماده وجود دارد. درباره غریزه
خودنمایی و تبرّج، غیر از منابع اسلامی، برخی از دانشمندان نیز مطالب جالبی
دارند. خانم جینا لمبروزو (G,Lombroso) روانشناس معروف ایتالیایی، در
اینباره میگوید: «در زن علاقه به دلبر بودن و دلباختن، مورد پسند بودن و
مایه خرسند شدن بسیار شدید است.»۸ در جای دیگری میگوید: «یکی از تمایلات
عمیق و آرزوهای اساسی زن آن است که در چشم دیگران اثری مطلوب بخشیده و به
وسیله حسن قیافه، زیبایی اندام، موزون بودن حرکات، خوش آهنگی صدا، طرز
تکلّم و بالاخره شیوه خرام خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آنها را
تحریک نموده و روحشان را مجذوب سازد.»۹ همچنین درباره تأثیر غریزه خودآرایی
و تبرّج در زندگی زنان میگوید: «میل به جلب دیگران، بزرگترین و مهمترین
محرّک زندگانی زن محسوب میشود.»۱۰ ویل دورانت نیز درباره آثار غریزه
تبرّج زن میگوید: «زن میل دارد بیشتر مطلوب باشد، نه طالب، و به همین جهت،
در ارجگذاری و تقدیر آن جاذبههایی که مایه تشدید میل مرد است، استاد
است.» بنابراین، اصل وجود این غریزه و اختصاص آن به زن در بین دانشمندان
پذیرفته شده است.۱۱
پرورش و توجه به غریزه تبرّج در
اسلام
غریزه خودنمایی و خودآرایی مانند سایر غرایز آدمی، نیازمند
قانونمندی و کنترل است؛ یعنی باید از افراط و تفریط در آن پرهیز شود؛ زیرا
عدم کنترل این غریزه، چه از لحاظ افراط و چه از لحاظ تفریط، برای زن
زیانبخش است و سلامتی او را به خطر میاندازد. از اینرو، در دین اسلام
برای این غریزه حد و حدود ویژهای تعیین شده است و همانگونه که آزادی
بیحد و حصر آن ممنوع گردیده و برای کنترل آن حجاب واجب شده، بیتوجهی به
آن نیز مذموم شمرده شده است. به همین دلیل، در برخی روایات، آرایش کردن
برای زنان یک ضرورت تلقّی شده و بیتوجهی به آن به معنای نادیده گرفتن
غریزه خودآرایی، مورد نکوهش قرار گرفته است. در اینجا به بعضی از این
روایات اشاره میشود: در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در
مورد ویژگیهای بهترین زنان نقل شده است که فرمودند: «بهترین زنان شما زنی
است که بسیار با محبت باشد، عفیف و پاکدامن باشد، نزد اقوامش عزیز و محترم
باشد، با شوهرش متواضع و فروتن باشد، برای او خودآرایی و تبرّج داشته باشد
و در برابر نامحرم عفیف باشد.» در این حدیث، دقیقا به همان تبرّجی که قرآن
آن را برای زن در مقابل نامحرم ممنوع کرده، نسبت به شوهرش سفارش شده
است.۱۲ در روایت دیگری، امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «برای زن سزاوار
نیست که بدون زیور و آرایش باشد، حتی اگر یک گردنبند باشد؛ و سزاوار نیست
دستش از رنگ حنا خالی باشد، اگرچه پیر باشد.»۱۳ همچنین میفرماید: «لا
تُصَلِّی الْمَرأَهُٔ عُطُلا»؛ زن بدون زیور و آرایش نماز نخواند.۱۴ امام
باقر(علیهالسلام) نیز در روایتی میفرماید: «لَمْ تَزَلِ النِّساءُ
یَلْبِسْنَ الْحِلْی»؛ زنان همواره از زیور استفاده کنند.۱۵ در برخی روایات
دستوراتی برای زیبا شدن زنان داده شده، است. برای مثال، امام
علی(علیهالسلام) میفرماید: «کاری را که بیش از حد توانایی زن است به او
وامگذار؛ زیرا (اگر زنان از کارهای سخت و طاقتفرسا به دور باشند) برای حال
آنها و شادابی روحی و دوام زیبایی آنها بهتر است؛ چرا که زن گل بهاری
است (لطیف و حساس)، نه پهلوانی سختکوش.»۱۶ همچنین رسول اکرم(صلی الله علیه و
آله) پس از اینکه به همه زنان، چه شوهردار و چه بدون شوهر، دستور میدهد
دایم خضاب کنند (و دست و صورت خود را به حنا و رنگهای زیبا آرایش کنند)
میفرماید: «اما زنان شوهردار برای شوهرانشان زینت کنند و اما زنان بدون
شوهر، به این دلیل خضاب کنند که دستشان شبیه دست مردان نشود (و لطیف و زیبا
بماند.)»۱۷ همچنین در روایت دیگری آمده است: پیامبر به مردان فرمود:
«ناخنهای خود را کوتاه کنید» و به زنان فرمود: «ناخنها را کوتاه نکنید؛
زیرا شما را زیباتر میکند.» حتی آن حضرت از بعضی زنان به خاطر اهمیت ندادن
به آرایش و زیبایی، انتقاد کرده است.۱۸ عایشه میگوید: «زنی از پشت پرده
دستش را بیرون آورد تا نامهای به رسول خدا بدهد، آن حضرت دستش را بست (و
نامه را از او نگرفت.) فرمود: نمیدانم این دست مرد است یا دست زن؟ آن زن
گفت: دست زن است. پیامبر فرمود: اگر تو زن بودی ناخنهایت را به رنگ حنا در
میآوردی».۱۹ اهمیت زینت کردن و آرایش زنان به حدی است که پوشش بعضی از
لباسها مثل ابریشم و طلا به علت خاصیت زیباییشان به زنان اختصاص یافته
است۲۰ امام باقر(علیهالسلام) میفرماید: «خداوند طلا را در دنیا زینت زن
قرار داد و بر مردان حرام کرد.» ۲۱ در برخی روایات آمده که «ائمّه
اطهار(علیهمالسلام) زنانشان را با طلا و نقره زینت میکردند و بر این کار
اصرار داشتند.»۲۲ از روایات دیگری که حاکی از اهمیت اسلام به آرایش و تجمّل
برای زن است، حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است که حتی به
زنانی که شوهران نابینا دارند دستور میدهد خود را با بوی خوش و حنا آرایش
کنند. امام صادق(علیهالسلام) فرمود: از رسول خدا سؤال شد: زن چگونه برای
شوهر نابینا آرایش کند؟ فرمود: با استعمال عطر و خضاب کردن، که نوعی بوی
خوش است.۲۳ از روایاتی که در این باب وجود دارند، و تنها بعضی از آنها در
اینجا ذکر شدند، میتوان نتیجه گرفت که اگر دین اسلام از تبرّج و خودنمایی
زن برای نامحرم نهی کرده، در مقابل به او دستور داده است در صورتی که در
انظار نامحرم نباشد، حتما تبرّج و خودنمایی داشته باشد، به ویژه اگر در
محضر شوهرش باشد. بنابراین، دین اسلام غریزه خودنمایی و تبرّج زن را نادیده
نگرفته، بلکه به آن اهمیت هم داده است و تلاش کرده زنان علاوه بر دارا شدن
زیبایی درونی و اخلاقی، از نظر ظاهری هم جذّاب و زیبا باشند؛ زیرا توجه به
آرایش و زیبایی ظاهری نه تنها پاسخی منطقی و صحیح به اقتضای طبیعی و غریزه
آنان در جلوهگری و جلب توجه دیگران است، بلکه سبب میشود زن شادتر و
بانشاطتر باشد و از این طریق، شادابی و نشاط را به زندگی خانوادهاش نیز
وارد کند؛ زیرا یکی از عوامل مهم با نشاط بودن زن، داشتن ظاهری زیبا و
دلپسند است که شوهرش را پیدرپی به وجد آورد و خود نیز از این طریق به وجد
آید. در نتیجه، کوشش زن در جذّاب بودن و آرایش کردن برای شوهر، ضمن اینکه
نیاز طبیعی زن به خودنمایی و تبرّج را ارضا میکند، وی را از جلوهگری و
خودنمایی برای مرداننامحرم نیز بینیاز میسازد؛ زیرا او برای شوهری
خودآرایی کرده است که حقیقتا به او عشق میورزد و در دوستیاش وفادار است.
بدینسان، هم نیاز غریزی او به آرایش و تجمّل اشباع شده و هم از
آفاتوانحرافات عشق آزاد رهایی یافته و آسیبی بهسلامتروانیاووارد نشده
است. خانم لمبروزو در این مورد، سخن زیبایی دارد: «بدون شک، منشأ حجب و
حیای زن را در عشق و علاقه میتوان یافت؛ چه اینکه زن وقتی مرد را به خویش
علاقهمند و خود را نسبت به او متمایل دید، منظور اصلی خودنمایی و جلوهگری
از بین میرود و چون توسعه محیط اجتماعی زن فقط به منظور تمرکز تمایلات
درونی او به شخص واحد است، هنگامی که در این راه توفیق یافت، دیگر احتیاجی
به آلات فریبنده و مصنوعی نخواهد داشت. چنانچه مشاهده میشود زنانی که به
شوهر و اطفال خود علاقهمند هستند، بکلی از این عوالم دور و برکنار
میباشند و اگر زنی دیده میشود که این شیوه را پیشه خود قرار داده است،
فقط به این جهت است که پاسخ احساسات درونی خویش را نزد همسر خود نیافته
است؛ زیرا وقتی که زن علاقهمند گردید، دیگر حاضر، بلکه قادر به جلب توجه
دیگران نخواهد بود.»
افراط در غریزه خودنمایی و تبرّج
همانگونه
که بیتوجهی به غریزه خودنمایی و تبرّج برای زن زیانبخش است، خودنمایی و
تبرّج بیش از اندازه و خارج از چهارچوبه حجاب نیز زیانبخش خواهد بود و
سلامت روانی زن را به مخاطره میاندازد. این مطلب دقیقا مانند این است که
بگوییم: غذا خوردن برای سلامتی ضرورت دارد، اما زیادهروی و عدم رعایت
قانون غذا خوردن مضر است. در ارضای نیازهای روانی نیز باید جانب اعتدال
رعایت شود، زیرا هرگونه زیادهروی در آن موجب از دست رفتن انرژی روانی
انسان میشود و سلامت روانی او را مختل میسازد. البته تفاوتی که در ارضای
نیازهای روانی، مثل نیاز به خودنمایی و تبرّج در زن، با نیازهای جسمانی مثل
نیاز به غذا خوردن وجود دارد این است که اینگونه نیازها سیریناپذیرند و
اگر انسان در ارضای آنها حد افراط را در پیش بگیرد، نه تنها نیاز او برطرف
نمیشود، بلکه روز به روز تشنهتر شده، تمام فکر و ذهن او را به خود مشغول
میکند. در ارضای نیاز به خودآرایی و خودنمایی نیز همین مطلب وجود دارد؛
یعنی اگر زن در توجه به زیبایی ظاهری و خودآرایی افراط کند، کمکم به حدّی
میرسد که بیمارگونه به تجمّل و آرایش میپردازد و هیچگاه احساس ارضا و
سیری نمیکند. شهید مطهّری در اینباره مینویسد: «روح بشر فوقالعاده
تحریکپذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریکپذیری روح بشر محدود به حد
خاصّی است و از آن پس آرام میگیرد. همانگونه که بشر ـ اعم از مرد و زن ـ
در ناحیه ثروت و مقام، از تصاحب ثروت و تملّک جاه و مقام سیر نمیشود و
اشباع نمیگردد، در ناحیه جنسی نیز چنین است. هیچ مردی از تصاحب زیبارویان و
هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس
سیر نمیشود. و از طرفی، تقاضای نامحدود، خواه ناخواه، انجام ناشدنی است و
همیشه مقرون است به نوعی احساس محرومیت، دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود،
منجر به اختلالات روحی و بیماریهای روانی میگردد».۲۴ وست کوت (Westkott)
در نقد نظریه کارن هورنای (Karen Horney) که معتقد بود زنان باید با خارج
شدن از خانه و به عهده گرفتن کارهای متفاوت در مشاغل گوناگون، هویّت خود را
بیابند، میگوید: زنان امروزی ما بین نیاز به جلب توجه مردان و دنبال کردن
اهداف شخصی خود، گیر افتادهاند. به همین دلیل، رفتارهای متضادی از خود
نشان میدهند؛ گاهی اغواگر و پرخاشگر و گاهی مؤدب و گاهی جاهطلب میشوند.
زنان امروز بین کار و عشق، دو پاره شدهاند و در نتیجه، هیچکدام آنها را
ارضا نمیکند.۲۵ در کتاب روح زن میگوید: زن طوری آفریده شده است که وابسته
به یک مرد باشد و فقط برای او طنّازی و عشوهگری کند. به همین دلیل، اگر
تکیهگاهش را نیابد و به تجمّل و جلوهگری خود ادامه دهد، دوام نخواهد آورد
و نابود میشود، در ادامه، آورده است: «زن همچون بوته نیلوفری است که طالب
چوب خشک یا دیوار لخت و عریانی است تا آن را از گل و سبزه بپوشاند. اگر
چنین چوب و دیواری نیابد، خشک و نابود خواهد شد».۲۶ از اینجا فلسفه و حکمت
وجوب پوشش و حجاب برای زن در اسلام مشخص میشود؛ زیرا این حکم به دلیل
اینکه نقش اساسی در متعادل کردن غریزه خودنمایی و تبرّج زن دارد، عامل مهمی
برای جلوگیری از بخش بزرگی از اضطرابها و دغدغههای فکری زن محسوب
میشود؛ زیرا آزاد بودن زن در خودآرایی و به نمایش گذاردن جلوههای زنانه
در جامعه، موجب افراط در تجمّل و توجه به زیباییهای ظاهری میشود، که این
توجه افراطی میتواند سبب بروز اختلالهای روانی در زن شود. توضیح مطلب این
است که وقتی زن مکشوف و آرایش کرده در بین مردان ظاهر میشود، طبعا عدهای
خوششان میآید و او را مورد تحسین و تکریم (ظاهری) قرار میدهند. به همین
دلیل، دایم سعی میکند وضع ظاهری خود را طوری قرار دهد که بیشتر موردپسند
آنها واقع شود. معمولا اینگونه زنان و دختران برای اینکه زیباتر شوند، هر
روز وقت زیادی را صرف آرایش و تقلید از مدهای جدید مینمایند. این روند
میتواند ناراحتیهای روانی زیادی برای آنان ایجاد کند؛ زیرا به دلیل اینکه
همیشه کارها به دلخواه پیش نمیرود، باعث بروز نگرانیهایی برای آنها
میشود.
«اللهم انی اسئلک الهدی والتقی والعفاف والغنی والعمل بما تحب
وترضی»1 خداوند متعال نسخه های هدایت وسعادت بشریت را به واسطه
پیامبران ، هادیان وراهبران مصلح برای امتهای مختلف فرستاده است، که
کاملترین آنها دردین مبین اسلام متجلی است، این دستورات براساس شناخت دقیق
ابعاد گوناگون وجودی انسان، متضمن دستیابی به زندگی شایسته ونیل به کمال
حقیقی وسلامت جسم وروح اوست . در آیین مقدس اسلام، برنامه تربیت براساس
احیای تمامی تمایلات فطری وهدایت همه خواهش های طبیعی بشر استوار است
وشناخت این تمنیات فطری وارضای صحیح ومعتدل هر یک از آنها اساسی ترین پایه
تربیت انسان می باشد . چنین تربیتی هماهنگ با نظام حکیمانه خلقت وبر وفق
قانون آفرینش است، انسان را به شایستگی می سازد وموجبات خوشبختی وسعادت
ابدی او را فراهم می کند. «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی
فطرالناس علیها»2 گرایش به زیبائی از قبیل : زیبا پوشیدن، زیبا سخن
گفتن، خود را آراستن، معطر کردن وتمایلات جنسی، همه وهمه اموری است که از
فطرت انسان برمی خیزد. آنچه مهم است، نگهداشتن حریم وخارج نشدن ازحد
اعتدال دراین موارد می باشد، نه سرکوب کردن خواهشهاوتمایلات فطری ودرونی
ونه تند روی وافراط درآنها، اساسا معنای عفت همین است. یعنی شخصی عفیف
وپاکدامن است که بتواند شهوات وغرایز خودرا تحت کنترل درآورد،به طوری که از
حد اعتدال خارج نگردد. پافشاری برمنزلت عفاف دردین اسلام تا جائی است
که امام المتقین، امیر مؤمنان حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام)، مقام
وجایگاه عفیف را با مقام شهید در راه خدا مقایسه می کند. «ما
المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف لکاد العفیف ان یکون
ملکاً من الملائکه. پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگتر از پاداش
عفیف پاکدامنی نیست که قدرت گناه دارد وآلوده نمی گردد. همانا عفیف پاکدامن
فرشته ای از فرشته هاست ». 3 اما با کمال تأسف، همزمان با گام نهادن
بشر به سکوی آسمان وحکمفرمائی فن آوری بر مغز واراده بشر، فرشته عفت واخلاق
نیز از بسیاری جوامع رخت بربست. زن که مظهر عفاف، حیا وعشق ورزی به قداست
وپاکی، مام بشریت محسوب می شد وتداعی صفات فرشتگان درروی زمین وکانون گرم
خانواده می نمود، به عنوان ابزاری بی مقدار در کوی وبرزن چون کالائی دردست
طماعان وگردانندگان بازار هوی وهوس درآمد ودرمعرض هجوم همه جانبه جریان های
سوء سیاسی وتبلیغاتی وسراشیبی سقوط قرار گرفت وکرامت ذاتی اش زیر غباری از
غفلت وفراموشی مدفون شد. ازآن پس، اساس ازدواجها درهم ریخت وهمه به
دورآتش شهوت رقصیدند ونظام های دقیقی که در طول قرنها زندگی آدمیان برای
اداره وبقای خانواده وضع شده بود ونیز روحانی ترین روابط انسانی میان زن
ومرد، یکباره فروریخت واز ارزش واعتبار زن، درنظر مردانی که برای وصول به
کعبه وجود زن، حریمی ملکوتی ساخته بودند، کاسته شد تا آنجا که آنچه ازبدی،
گناه، عصیان، خیانت، کم ارادتی وتجاوز به زن ومقام شامخ او بود، درحق او
روا داشتند. شکی نیست که حفظ سلطه اقتصادی، سیاسی ونظامی کشورهای
سرمایه داری استعمارگری برسایر کشورها ومناطق عقب نگاه داشته شده
استعمارزده، بدون سلطه فرهنگی وتنیده برافکار وعقاید وفرهنگ مردم این
مناطق، ممکن نبوده ونخواهد بود، که استعمار برای رسیدن به این هدف شوم از
کتب درسی مدارس گرفته تا مقالات علمی، برنامه های سینمائی، رادیوئی،
تلویزیونی، ویدیوئی، ماهواره وغیره به صورت گوناگون بهره برداری می کند
وهمواره در صدد است که مردم، به ویژه روشنفکران جوان، بخصوص امت اسلامی را
از تاریخ جامعه خود جدا سازد وطرز تفکر استعماری را رواج دهد وهر چه
افزونتر، از خود بیگانگی وبیگانه پرستی را توسعه بخشد. آنچه می تواند
جامعه ای را از این تفکرات شوم واضمحلال وسقوط به ورطه نابودی مصون داشته
وحفظ کند، ترویج فرهنگ دقیق عفاف وتبیین ابعاد مختلف آن درجامعه است. این
نوشتار به همین منظور انتخاب وتنظیم یافته است. مفهوم
وتعریف عفاف درتعالیم اسلامی، مفهوم واژه عفت، برکنترل شهوات
وجلوگیری آن درخروج از مرز اعتدال دلالت می کند. در قران کریم «حالت
نفسانی که از غلبه شهوت باز دارد » آمده است . به بیان قران کریم عفیف به
شخصی اطلاق می شود که خود نگهدار وبا مناعت باشد .4 این تعبیر در افراد
وموارد مختلف، شرایط خاص خود را دارد . به عنوان مثال : الف) عفت در
فقیر عبارت است از : قناعت ورزی وحفظ نفس از تمایلات شهوانی تا گناهی از وی
صادر نشود. ب) عفت در غنی عبارت است از : نگهداری وحفظ نفس از شهواتی
که به واسطه وسعت مال وامکانات مالی برای توانگر حاصل می شود. «ومن کان
غنیا فلیستعفف ».5 ج)عفت در افرادی که توانائی برانجام نکاح ندارند،
خودداری نفس از شهوات وحفظ پاکدامنی از آلودگی به گناه . د) عفت در
زنان سالخورده به نگهداری حفظ خویشتن است از آنچه نفس بدان میل می کند ، از
قبیل : ظاهر کردن زینت وخودآرائی. 6 عفاف ، ریشه در
فطرت فطرت امری است که خدای متعال آن را در وجود هر فرد قرار
داده وانسان بدون اکتساب، به آن میل ورغبت دارد . عفاف نیز یکی ازاین
باورهاست. روح عفت وپروا پیشگی از بدو خلقت آدمی تاکنون برانسان حاکم بوده
است. البته ممکن است شکل، اندازه وکیفیت بروز آن دردوره های مختلف متفاوت
باشد، اما این خصلت همیشه بروز وظهور داشته است. قران کریم درداستان آفرینش
آدم وحوا ازاین خصلت فطری چنین یاد می کند : « فدلهما بغرور فلما ذاقا
الشجرة بدت لهما سوء تهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة »7 (شیطان)
آن دورا فریفت وبه پستی افکند . چون ازآن درخت خوردند، شرمگاههایشان آشکار
شد وبه پوشیدن خویش از برگهای بهشت پرداختند. درادیان
الهی نیز، توصیه به عفاف وحیا فراوان شده است. دررساله پولس
درعهد جدید می خوانیم : «زنان خویشتن را به لباس مزین به حیا وپرهیزکاری
بیارایند، نه به زلفها وطلا ومروارید ورخت گرانبها ». 8 برخی براساس
مجسمه های برجامانده ، کتیبه ونقش برجسته های تاریخی چنین استنتاج کرده اند
که سرما وگرما، علت اصلی اختیار پوشاک نبوده، بلکه علت آن حیا وپوشاندن
شرمگاه بوده است.9 وزنان ایرانی دردوره های مختلف از مادها، هخامنشیان،
اشکانیان وساسانیان نیز، دارای پوشش بوده اند. 10 «فرید وجدی» دراین
باره می نویسد : حجاب زنان قدمتی طولانی دارد، آنگاه به نقل دایرة المعارف
لاروس چنین ادامه می دهد، زنان یونانی دردوره های گذشته صورتها واندامشان
را تا روی پا می پوشاندند. سخن در مورد حجاب، درلابلای کلمات قدیمی ترین
مؤلفین یونانی نیز به چشم می خورد، حتی « بنیلوب» همسر پادشاه «عولیس » نیز
با حجاب بوده است وزنان شهر «تیب» نیز دارای حجاب خاصی بودند بدین صورت که
حتی صورتشان را نیز با پارچه می پوشاندند. این پارچه دارای دو سوراخ بود
که مقابل دو چشمان قرار می گرفت تا بتوانند به خوبی ببینند. در «اسبرطاء »
از موقع ازدواج حجاب را رعایت می کردند . نقشهائیکه برجای مانده حکایت می
کند که زنان سررا پوشانده ولی صورتهایشان باز بوده است وهنگامی که به بازار
می رفتند، صورت هایشان را نیز می پوشانده اند . حجاب در زنان سیبری
وساکنان آسیای صغیر وجود داشته وزنان رومانی از حجاب شدیدتری برخوردار بوده
اند .11 همه این موارد نشان می دهد که حیا وعفت، خصلتی انسانی است
وآدمیان به حکم نهاد وآفرینش خویش بدان رغبت دارند. هنوز قوانین جهانی
برلزوم جلوگیری از کارهای خلاف عفت تاکید دارند، اگر چه رعایت آن درهمه جا
یکسان نیست ومیزان به فعلیت رسیدن آن درافراد مختلف است. شکل گیری عفاف در سایه وراثت وتربیت دوعامل وراثت
وتربیت، نقش مهم ومؤثری در پرورش سجایای اخلاقی، پاکدامنی، سعادت وخوشبختی
انسان دارند. با شناخت دقیق وتوجه کافی به دو موضوع وراثت وتربیت وبکارگیری
دستورات صحیح ومناسب دراین زمینه می توان صاحب نسلی پاک، سالم وسعادتمند
شد. «وراثت عبارت است از: نیروی طبیعی در موجود زنده که به وسیله آن،
صفات از اصل به نسل منتقل می شود، خواه این صفات مخصوص این نسل باشد، خواه
مشترک میان تمام افراد این نوع یا بخشی ازآنها باشد.»12 به تعبیر دیگر :
« انتقال صفات وخصوصیات جسمانی، روانی وحالات وویژگیهای اخلاقی ورفتاری از
پدر ومادرویا اجداد به نسلهای بعدی». 13 این خصوصیات وویژگیها درجهت
مثبت یا منفی در افراد تاثیر می گذارند، «سلامت یا بیماری والدین، اختلالات
روانی وعاطفی، عفت ویا آلودگی، سطح درک وفرهنگ،ایمان واعتقاد، خوی واخلاق
والدین، همه وهمه درزندگی انسان مؤثرند. علم روانشناسی ژنتیک ثابت کرده است
که حتی حال وهوای زن وشوهر درحین انعقاد نطفه، درفرزندان اثر می گذارد،
اضطراب وتشویش، امنیت خاطر، حتی احساس گناه وفریب، درسرنوشت کودک مؤثر
است».14 امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام دربیان این امر مهم می
فرمایند: «اذا کرم اصل الرجل کرم مغیبه ومحضره»15 وقتی اصل وریشه
انسان، خوب وشریف باشد، نهان وآشکارش خوب وشریف است ودر جای دیگر می
فرمایند: «حسن الاخلاق برهان کرم الاعراق»16 نیکوئی اخلاق، دلیل
پاکی وفضیلت ریشه خانوادگی است. چنانکه از پیامبراکرم (صلی الله علیه واله)
روایت شده که فرمود: «الشقی شقی فی بطن امه والسعید سعید فی بطن امه »
17 براین اساس مراقبتها وخودسازی جسمی وروحی پدرومادر، تقوی، عفاف
وپیراستن خود از محرمات ومعاصی نقش بسیار مؤثر ومهمی درسعادت فرزند دارد. مرحوم
شیخ مرتضی انصاری (ره) پیشرفت های علمی ومعنوی خودرا نتیجه زحمات ورعایت
های مادرشان می دانند ودانشمندانی همچون آیت الله مطهری وبهشتی که نقش مهمی
درتبیین فرهنگ اسلام داشتند از مادرانی پاکدامن، شجاع، مومن وعفیف
برخوردار بودند18 وبه همین خاطر است که درحدیث نبوی(صلی الله علیه
واله) اینگونه آمده است « طوبی لمن کانت امه عفیفه» 19 محیط تربیتی
کودک، یعنی محیطی که شخص درآن متولد می شود ودرآنجا رشد می یابد نیز،
درسعادت وشقاوت او بسیار مؤثر است. پدران ومادرانی که محیط مساعدی برای
تربیت صحیح فرزندانشان به وجود می آورند ودر معاشرت با آنان گفتاری پاک
ورفتاری پسندیده دارند وقدم به قدم، برنامه های تربیتی وفضائل اخلاقی را
درپرورش فرزندان خود، مد نظر قرار می دهند، می توانند جوانانی ازهر جهت
شایسته تربیت کنند وازاین طریق اوامر الهی را اجرا ووظیفه خود را نسبت به
فرزند وجامعه انجام دهند. بسیاری ازبدبختی های اجتماعی وآلودگیهای
اخلاقی وبی عفتی جوانان ازمحیط خانواده سرچشمه گرفته ومعلول تربیتهای
نادرست ویا عدم نظارت والدین بر فرزندان است. «کل مولود یولد علی
الفطرة، فابواه یُهَودانه ویُنصرانه ویُمجسانه»20 هرنوزادی برفطرت الهی
به دنیا می آید، پس پدرومادر اورا به دین یهود ونصرانی وزرتشتی گرایش می
دهند . بنابراین وراثت وتربیت خانوادگی، اساس شخصیت فرد را تشکیل می دهد
ومی تواند اورا به انسانی عفیف با اخلاق وموفق، یا انسانی فاسد،منحرف ومضر
تبدیل کند. دامنه عفاف بررسی ابعاد مختلف
عفاف وگستره آن درشئونات فردی واجتماعی دامنه وسیعی دارد که با استفاده از
قران وسنت به چند مورد از آن اشاره می کنیم: 1- عفت
درفکر گرانبهاترین سرمایه ای که خداوند به نوع بشرارزانی داشته،
گوهر فروزان عقل است. همه اعمال، احساسات، رفتاروحتی توانائیهایمان براساس
اندیشه وفکر حالت می گیرد. هر عمل ورفتاری چه خوب وچه بد، چه اینکه نتیجه
آن خیر یا شر باشد، از فکر واندیشه سرچشمه می گیرد، به عبارت ساده تر،
آنگونه که می اندیشیم ، عمل می کنیم. هرچه فکر انسان متعالی تر وبا
فطرت کمال جوی او(که خالی ازهرگونه زشتی وپلیدی است) بیشتر منطبق باشد
سریعتر راه تکامل را می پیماید. چنانچه، مولای متقیان، حضرت علی علیه
السلام می فرمایند: «من عقل عف»21 هر آنکس که عقل دارد عفت می ورزد. ودرجای
دیگر می فرمایند: «عقل انسان، به میزان عفت وقناعتش سنجیده می شود»22 ازاین
رو ، عقل یکی از عوامل مؤثر درتعدیل خواهشهای نفسانی ورام کردن غرایز بشری
است. عقل براساس محاسبه صحیح، آزادی انسان را محدود می کند ودرمسیر زندگی،
راه را از بیراهه وروا را ازناروا تمیز می دهد. عقل می تواند شهوات
وتمایلات بشررا اندازه گیری کندوموجبات تعدیل خواهشها را فراهم آورد
وهمچنین قادر است غرایز آدمی را به خیر وصلاح هدایت کند وازتند روی وطغیان
باز دارد وخلاصه عقل، راهنمائی است که پیروی ازآن مایه فلاح ورستگاری
بشراست. حضرت علی علیه السلام دراین باره می فرمایند: « فکرک یهدیک الی
الرشاد» افکار عاقلانه ات تورا به راه صواب وهدایت واقعی راهنمائی می
کند.23 انسانی با شرف است که افکار او شریف وبالعکس انسانی آلوده
وگنهکار است که اندیشه وفکراو آلوده باشد . جان کلام این است ، برای رسیدن
به زندگی حقیقی وسعادتمندانه محتاج اندیشه وفکری عفیف، صادق وقابل اعتماد
هستیم. 2- عفت درنگاه ارزش واهمیت این
موضوع ازاین بابت است که چشم، دروازه دل است . آنچه ازاین دریچه وارد
وجودشخص می شود، گاهی اورا به سرمنزل سعادت وگاه به ورطه سقوط وذلت می
کشاند. دل، آنچه را که ازطریق چشم می بیند وحس می کند، مورد تحلیل قرار
داده وزمینه را برای انفعال دربرابرشرایط موجود ودر پی آن حرکت برای کسب
وتصرف آن شرایط واقناع آن فراهم می نماید. واین سخن درستی است که «هر آنچه
دیده بیند دل کند یاد» حال فرق نمی کند که آن نگاه به صواب بوده ومجاز ویا
ناصواب بوده وغیر مجاز. از آنجا که خداوند، خالق انسان است ونسبت به
تمام صفات واخلاقیات او آگاهی کامل دارد ، مصلحت، خیر وصلاح اورا بهتر
ازهرکسی می داند، لذا به عفت درنگاه توصیه فرموده وانسان را از نگاه های
آلوده برحذر می دارد . «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم …. وقل للمومنات
یغضضن من ابصارهن »24 بیان صریح این آیات، حرمت نگاه کردن مردوزن نامحرم به
یکدیگر است . عبارت «ذلک ازکی لهم» در این آیه، اشاره دارد که توصیه به
عفاف ولزوم پرهیز از چشم چرانی ویا خود نمائی زن، به منظور پاکی جان وروان
انسانها وتطهیر آنان از پلیدی، آلودگی، نابسامانیهای اخلاقی، خانوادگی
واجتماعی است واین امری است که باسعادت مرد وزن ونسل انسانی مرتبط است. آری
نگاه، جرقه ای است که غریزه را شعله ور می سازد . «النظره بعدالنظره
تزرع فی القلب شهوة وکفی بها لصاحبها فتنه» .25 نگاه پس از نگاه، همچون
تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است که چه بسا مدت آن کوتاه ولی مورث حسرت
وافسوسی دراز وطولانی است . «والنظرسهم من سهام ابلیس مسموم وکم من نظره
اورثت حسره طویله ».26 افراد چشم چران بیش از هر کس جان وروان خودرا به
تعب می اندازند وپس آن دچار اضطراب، نگرانی وبه جوش آمدن هیجانات خود می
شوند وبه دنبال آن طعمه هوس آلود، باعث رسوائی برای خود ودیگران می گردند.
ازاین روست که امامان ما به انذار وتبشیر پیروان خود پرداخته واحادیثی
درمدح وتشویق کسانی که در نگاه خود عفت داشته و عقاب سخت ودردناک افرادی که
خود را به ورطه چشم چرانی ونگاه آلوده انداخته اند، بیان فرموده اند. امام
صادق (علیه السلام) دراین باره تصریح می فرمایند: وقتی انسان نگاهش به
سیمای زنی می افتد چشمش را ببندد وبه آسمان متوجه گردد خدای متعال بلا
فاصله یکی از حوریه های بهشتی را به عقد او درمی آورد. 27 وحضرت رسول
(صلی الله علیه واله ) می فرمایند: هر مسلمانی که یکبار به زنی بنگرد،
آنگاه چشم ازاو بازدارد ، خدای متعال اورا با عبادتی انس دهد که لذت آن را
درقلب خویش احساس کند28 درجای دیگر امام صادق علیه السلام می فرمایند:
هرکس چشم خودرا از گناه پر کند، روز قیامت خدا چشم اورا ازآتش پرخواهد ساخت
مگر، توبه وبازگشت نماید.29 3-عفت درمعاشرت واضح
است که فعالیت های اجتماعی زنان وحضور آنان درعرصه های مختلف، زمینه تعادل
وارتباط بین زن ومرد را بیشتر کرده است . درپرتو حضور اجتماعی، بسیاری از
استعدادها وقابلیتها به فعلیت می رسد، تعلیم وتعلّم، توسعه، تکنولوژی
وبالارفتن فهم سیاسی وآگاهی اززمان محقق می شود وهمچنین درسایه فعالیت
اجتماعی، وظیفه امر به معروف ونهی ازمنکر عملی می گردد. ازاین رو یکی از
انگیزه های دعوت به مشارکت اجتماعی زنان، بالارفتن شخصیت علمی، معنوی
واجتماعی آنان است، که بدون این حضور، انجام این مهم دست یافتنی نیست ویا
با دشواری ومشقت همراه است. درزمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) زنان
پرسشهای خودرا از پیامبر(صلی الله علیه واله) می پرسیدند وهیچگاه رسول خدا
آنها را منع نمی کرد. آنچه مسلم است واز قران وسیره پیامبر(صلی الله علیه
واله) وائمه اطهارعلیه السلام دریافت می شود، این است که زنان بارسول اکرم
(صلی الله علیه واله) وامامان بزرگوار معاشرت وگفتگو داشته واین یک امر
طبیعی وعادی بوده است . ازدیدگاه اسلام، مشارکت اجتماعی زنان وتعامل
وارتباطاتی که دراین زمینه پیش می آید تجویز شده، اما این روابط، همواره
دارای آداب وشرایطی است که آن را عفت در روابط اجتماعی نامیده ایم . الف-
پرهیز از محادثه که آن عبارت است از: گفتگوئی که هزل ولهورا به همراه
داشته وبا نوعی فتنه انگیزی آمیخته است . حضرت رسول (صلی الله علیه واله)
می فرمایند: « ومن فاکه امراه لا یملکها حبسه الله بکل کلمة کلمتها فی
الدنیا الف عام » 30 هر کس بازن نامحرم شوخی کند، برای هر کلمه ای که
بااو سخن گفته، هزارسال زندانی می گردد. ب- پرهیز ازخلوت : امام موسی
بن جعفر (علیه السلام )به نقل از پیامبر( صلی الله علیه واله) فرمودند :
هرکس به خدا وروز قیامت ایمان دارد، هرگز درجائی که نفس زن نامحرمی را می
شنود، توقف نکند. 31 همچنین رسول اکرم (صلی الله علیه واله) می
فرمایند: آگاه باشید هرگز مرد وزنی باهم خلوت نمی کنند مگر آنکه سومی آنان
شیطان است. 32 ج- پرهیز از مصافحه: حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه
واله) فرمودند: « ومن صافح امراه تحرم علیه فقد باء بسخط من الله عزوجل .»
33هرکس بازنی که محرم او نیست مصافحه کند غضب حق تعالی را برای خود خریده
است. درجای دیگر می فرمایند: هرکس به طور حرام با زنی مصافحه کند، یعنی
بااو دست بدهد، روزقیامت درغل وزنجیر بسته وبه آتش انداخته می شود. د-
پرهیز از استعمال عطر وبوی خوش : رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند:
هرزنی که خود را خوشبو کند وازخانه خارج شود مورد لعنت قرار می گیرد
تازمانی که به خانه مراجعت کند.34 درجای دیگر می فرمایند: « اذا تطیبت
المراه لغیر زوجها فانما هو نار وشنار» 35 زنی که خودرا برای دیگران خوشبو
کند، خود آتش است وننگ محسوب می شود. 4- عفت درزینت تمایل
آدمی به زیبائی وجمال، یکی از خواهشهای فطری بشراست واحساس لذت از مناظر
زیبا، با سرشت انسان آمیخته است. این نکته واضح است که برای شناسائی همه
زیبائیها ودرک جمال طبیعی وهنری، تنها حس فطری جمال دوستی کافی نیست، بلکه
باید این نیروی طبیعی، تربیت ودرپرتو پرورشهای صحیح بسط وتوسعه یابد. پرورش
صحیح می تواند استعدادها را آشکار سازد وازقوه به فعلیت درآورد. به هر
نسبتی که سطح دانش وفرهنگ یک کشور ترقی کند وبه هر نسبتی که عواطف مردم
شکفته تر شود، زیبائیها بهتر درک واحساس می گردد. چنانچه دردنیای امروز
وبین ملل واقوام پیشرفته، مسئله زیبائی مورد کمال توجه قرار گرفته وتمام
طبقات مردم، به زیبائی ابراز علاقه شدید می کنند واین حس پیوسته رو به
فزونی است وروزبه روز تشدید می شود. آیین مقدس اسلام نیزکه برنامه جامع
سعادت وکامیابی بشراست به این موضوع توجه مخصوص دارد ودرضمن تربیت وپرورش
قوه جمال دوستی، استفاده ازآن را نیز به پیروان خود توصیه می کند وبا حمایت
ازاین قوه، یکی ازخواهشهای طبیعی بشررا ارضاء می نماید وحتی درکتب اسلامی،
روایات بسیاری درباره ارزش زیبائی وجمال انسان آمده است. رسول خدا (صلی
الله علیه واله) فرمودند: «علیکم بالوجوه الملاح والحدق السود»36 برشما
باد که با خوبرویان نمکین صورت ومشگین چشم معاشرت کنید. حضرت علی
(علیه السلام) دراین باره فرمودند: « حسن وجه المومن حسن عنایة الله
به»37 روی زیبای مردم با ایمان، عنایت نیکوی خداوند به آنان است. بدین
سان جامه زیبا پوشیدن، مسواک زدن، شانه وروغن زدن به مو وگیسوان، معطر
بودن، انگشتر فاخر به دست کردن، وسرانجام آراستن خویش هنگام عبادت ومعاشرت
با مردم درمسجد یا محیط خانواده واجتماع، از مستحبات موکد وجزء برنامه
روزانه مسلمانان است واین مطلب، ازآیات قرانی به خوبی استفاده می شود. « یا
بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد» حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
بهترین جامه های خود را درنماز می پوشیدندودرجواب کسانی که سبب این کاررا
جویا شدند، فرمودند: «ان الله جمیل ویحب الجمال فا تجمل لربی» 38 خداوند
زیباست وزیبائی را دوست دارد، پس خود را برای پروردگارم زیبا می سازم . همچنین
«عباد بن کثیر» که فردی زاهد نما بود، به امام صادق (علیه السلام ) که
لباس آراسته پوشیده بودند، اعتراض کرد وگفت : « یااباعبدالله توازخاندان
نبوتی وپدرت علی (علیه السلام )همیشه کرباس می پوشید، این لباسهای فاخر
چیست که به تن کرده ای ؟ چرا به لباس ساده تری اکتفا ننمودی؟ حضرت درجواب
فرمودند: وای برتوعباد! این چه اعتراضی است که می کنی، خدا وقتی به بنده اش
نعمتی داد، دوست دارد آن نعمت را ببیند.39 بنابراین خداوند نهی از
زینت نمی کند، بلکه آنچه مذموم است ومورد نهی واقع شده، نهی از تبرج « ولا
تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی » 40 وآشکار کردن زینت در محافل اجتماعی که محل
کار وتلاش زن ومرد مسلمان است، می باشد. « ولا یبدین زینتهن».41 براین
اساس نه تنها استفاده اززینتها ازنظر شرع اشکال ندارد، بلکه ارضاء تمایل
خودآرائی وزینت که یکی ازخواهشهای فطری است، به تکامل ذوق وهنر وشکفتن
احساسات کمک می کندوانسان را به راه تعالی روحی وپیشرفتهای عاطفی سوق می
دهد. اما باید توجه داشت که این کار به زیاده روی وافراط نگرایدواز حد
شایسته واعتدال خود تجاوز نکند. تجمل پرستی، زیاده روی وبی عفتی درزینت
وخودآرائی، عوارض نا مطلوبی دارد. اگر این غریزه از حد ومرز شرعی خود خارج
شود، آدمی را می فریبد وکام اورا تلخ وزندگی را بر وی تنگ می کند واو را
دردام شیطان اسیر می سازد. علامه طباطبائی دراین باره می گوید: « کمتر
فسادی درعالم ظاهر می شود وکمتر جنگ خونینی است که نسلها را قطع وآبادی ها
را ویران سازد ومنشا آن اسراف وافراط دراستفاده از زینتها ورزق نبوده باشد،
زیرا انسان طبعاً اینطوراست که وقتی ازجاده اعتدال بیرون شد وپا از مرز
خود بیرون گذاشت، مشکل می تواند خودرا کنترل کند» 42 امام صادق (علیه
السلام ) می فرمایند: « پیامبر(صلی الله علیه واله) زن را ازاینکه برای فرد
اجنبی زینت کند، نهی فرموده واگر چنین کرد، حق است که خداوند اورا درآتش
بسوزاند» « نهی ان تتزین المرئه لغیر زوجها فان فعلت کان حقا علی الله
ان یحرقها با لنار» 43 5- عفت درکلام گستره
فعالیت های زنان درجامعه کنونی، اهمیت بحث دراین موضوع را روشن می
کندواحکامی که ما از منابع اسلامی دراین باره به دست می آوریم، همه وهمه
بیانگر توجه دقیق وموشکافانه اسلام نسبت به سلامت جامعه وفرد می باشد، قران
به انسان دستورداده که به گونه ای هوس انگیز سخن نگوئید که بیماردلان
درشما طمع کنند، « فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولاً
معروفا»44 جمله « فلا تخضعن بالقول » اشاره به کیفیت سخن گفتن دارد، یعنی
به هنگام سخن گفتن جدی، خشک وبطور معمولی سخن بگوئید. جمله « قلن قولا
ًمعروفا » اشاره به محتوای سخن گفتن دارد، یعنی باید به صورت شایسته که
مورد رضای خدای متعال وپیامبر (صلی الله علیه واله) وتوام با حق وعدالت
است، سخن گفت، البته (قول معروف) معنی وسیعی دارد وهرگونه گفتار باطل
وبیهوده وگناه آلودومخالف حق را نفی می کند. 45 بنابراین ازنظر قران هرگونه
ناز وغمزه درکلام، با ادا واطوار سخن گفتن، تغییر صدا که افراد شهوتران را
به فکر گناه می افکند وهر گونه سخن باطل وغیرحقی مردود است. 6-عفت درستر (حجاب) یکی از پردامنه ترین موضوعاتی که
دردنیای امروز راجع به زن وحیات اجتماعی او مطرح است، موضوع ستر یا حجاب
زنان می باشد واین مسئله ای است که بحث های موافق ومخالف بسیاری را درجوامع
غرب وشرق برانگیخته است. مخالفان پوشش برای اینکه طرفداران ومبلغان مذهب
را به انزوا بکشانند ودرنتیجه دست خودرا به تجاوز به حریم عفت زنان باز
گذارند، وسوسه ها وشبهاتی راازقبیل : حجاب مانع آزادی، کار ونشانه عقب
ماندگی و…..است را درذهن زنان القاء کرده وخواستار آن می باشند که خود زنان
علیه شرایط موجود، احکام فقهی والهی دین به قیام برخیزند. مسئله پوشش
وحفظ عفاف خاص دنیای اسلام وحتی دنیای ادیان نیست. براساس زمینه فطری، حتی
جوامع اولیه وبه دور ازتمدن ومذهب هم آن را مورد توجه خود قرار داده اند،
نوشته اند: « زنهای تاتار از لحاظ عصمت، وقار ووظیفه شناسی دربرابر
شوهران نظیر ندارند. پاکدامنی وحجب وحیای آنها قابل تحسین است. بی احترامی
به عفت عمومی وهتک ناموس گناهی بزرگ است، درقانون نامه پاسای مغول، هتک
ناموس، زنا وازاله بکارت کیفر اعدام داشت»46 ویل دورانت می نویسد: «
دربریتانیای قدیم والدین ثروتمند درمدت پنج سال بحران جوانی، دختران خودرا
درکلبه ها زندانی می نمودند. زنان سالمند پاکدامنی را به زندانبانی می
گماردند، دختران حق خروج ازاین کلبه ها را نداشتندوتنها اقارب ونزدیکان می
توانستند آنان را ببینند. بعضی ازقبا یل جزیره برنئو نیزعمل مشابهی داشته
اند.»47 داستان آدم وحوا وبهره گیری آنها از شجره ممنوعه که قبلا ذکر شد
نیزدلیل همین مدعاست. بنابراین، مسئله پوشش وعفاف درهمه جوامع وملل به
صورتهای گوناگون وجود داشته است، اما با آمدن اسلام این مسئله به عنوان یک
حکم تکلیفی وضروری برای زنان تعیین گردید. خداوند درچند آیه قران کریم
موضوع لباس وپوشش را مطرح کرده است واهمیت، ارزش، هدف وفایده آن را بیان می
کند. قران کریم گاهی هدف از لباس را پوشاندن اعضا، ستر عورت وحفظ بدن وگاه
آن را وسیله زینت وگاه وسیله حرمت وشخصیت زن وبازدارنده از دستبرد آزار
مزاحمان وافراد فاسد معرفی می کند. « یابنی آدم ! قد انزلنا علیکم لباسا
یواری سواتکم وریشا……..» 48 « جمله یواری سواتکم» وصف لباس است ودلالت دارد
براینکه لباس پوشش واجب ولازمی است که کسی از آن بی نیاز نیست وآن پوشش
عضوی است که برهنه بودنش، زشت ومایه رسوایی آدمی است.»49 « کلمه ریش» دراصل
واژه عربی به معنی پرهای پرندگان است وچون پرهای پرندگان غالبا به رنگهای
مختلف وزیباست، یک نوع مفهوم زینت درمعنی کلمه ریش نهفته است».50 بنابراین
مراد ازلباس دراین آیه تنها پوشانیدن تن ومستورساختن زشتیهای آن نیست، بلکه
لباس تجمل وزینت که اندام را زیباتر ازآنچه که هست نشان میدهد نیز مد نظر
است. « یاایها النبی قل لازواجک وبناتک» 51 ای پیامبر! به همسران
ودخترانت وزنان مومن بگو روپوش های خودرا دربرکنند این کار برای اینکه
شناخته ومورد اذیت قرار نگیرند بهتر است. هنگامیکه زن پوشیده باوقار از
خانه بیرون رود وجانب عفاف وپاکدامنی را رعایت کند. افرا د فاسد
ومزاحم، جرات نخواهند کرد متعرض وی شوند وبیماردلان که دنبال شکار می گردند
از آن چشم پوشیده وفکر بهره کشی ازاورا، درمخیله شان خطور نمی دهند. ازنظر
اصول کلی انسانی زن ومرد یکسانند، اما زنان ازجهت خصلت طبیعی که همان جنبه
خاص زنانگی، ظرافت، لطافت وجاذبیت است، با مردان، تفاوت محسوس وانکار
ناپذیر دارند. درروایات آمده است: « المرئه ریحانة »52 زن همچون ریحانه
یا شاخه گلی، ظریف است، اگر باغبان اورا پاس ندارد، ازدید ودست گلچین،
مصون نمی ماند. قران، زنان ایده ال را که در بهشت جای دارند، به
مروارید محجوب وپوشیده در صدف تشبیه می کند، « کامثال اللولوالمکنون » 53 ویا
آنهارا به جواهرات اصلی مانند یاقوت ومرجان تشبیه می کند که جواهر فروشان،
آنها را در پوشش مخصوص قرار می دهند تا همچون جواهرات بدلی به آسانی
دردسترس این وآن قرار نگیرند واز قدر وارزش آنها کاسته نشود. این جوهر لطیف
را از سهل الوصول بودن مصون داشته ومحدوده مطمئن تری پیرامون او قرار داده
است.
پی نوشتها:
1-صحیفه
فاطمیه ،ص96، دعاؤها(علیها سلام)، فی یوم الخمیس، ازدعاهای حضرت زهرا (سلام
الله علیها ) 2-روم ، 30 3-نهج البلاغه ،حکمت 474 4-لسان
العرب- ج9-ص290- اقرب الموارد- ج2- ص 803- معجم الوسیط- ص 611- 5-قاموس
قران، ج5ص19 –18 6-نساء ، 6 7-مصطفوی ، حسن، التحقیق فی کلمات
القران الکریم ، ص181-180 8-اعراف ، 22 9- عهد جدید، ص336 10-مجله
پیام زن، مقاله انسان، پوشش وریشه های تاریخی، ج19ص69 11-زن به ظن
تاریخ، ص71،ص141، ص115 12-دایرة المعارف فرید وجدی، ج3، ص336 13-
التربیه وطریق التدریس، صالح عبدالعزیز، ج1،ص124 14-اسلام وتعلیم
وتربیت، حجتی، سید محمد باقر، ج1ص79 15-خانواده وکودکان گرفتار، علی
قائمی، ص 12-10 16-غرر الحکم، ج1، ص327 17-همان،ص379 18-جامع
الصغیر،سیوطی ،ج2، ص36 19-فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان، ش10،ص46 20-المستدرک،ج14،
ص159 21-مسند احمد بن حنبل، ج2، ص275 22-غرر الحکم ،ج2، ص611 23-
همان، ص863، «یستدل علی عقل الرجل بالعفه والقناعه» 24-جوان، محمد تقی
فلسفی،ص365 25- نور، 30و31 26- وسایل الشیعه ،ج7، ص139 27-
همان ، ص138 28- همان، 139، «من نظر الی امراه فرفع بصره الی السماء
اوغض بصره لم یرتد الیه بصره حتی یزوجه الله من الحورالعین» 29- نهج
الفصاحه ، ص551،مامن مسلم ینظر الی المراه اول رمقه یغض بصره الا احدث
الله تعالی له عباده یجد حلاوتها فی قلبه» 30-وسایل الشیعه، ج7،ص142 «من
ملا عینه حراما ملا الله عینه یوم القیامه من النار الا ان یتوب
ویرجع» 31-وسایل الشیعه، ج14،ص133 32-همان،ص134،عن موسی بن جعفر و
ابائه 33-کلمه الرسول،ص413،قال رسول الله(ص): الا یخلون رجل بامراه الا
کان ثالثهما الشیطان. 34- وسائل الشیعه،ج14،ص142. 35-
بحارالانوار،ج103،ص247،ای امراه تطیبت وخرجت... 36- نهج الفصاحه،ص36 37-سفینه
البحار،ص546 38- غررالحکم، ص379 39- مجمع البیان، ج2،ص412 40-
وسایل الشیعه،ج3،ابواب اللابس،باب 7 41- احزاب، 34 42- نور،32 43-
المیزان، ج8،ص82 44- وسایل الشیعه،ج7،ص154 45- احزاب،33 46-
تفسیر نمونه،ج17،ص289
هيچ باغباني را سرزنش نمي كنند كه چرا دور باغ خود حصار و
پرچين كشيده است، چون باغ بي ديوار، از آسيب مصون نيست و ميوه و محصولي
براي باغبان نمي ماند. هيچ كس هم با نام و بهانه «آزادي» ديوار خانه خود
را بر نمي دارد و شبها در حياطش را باز نمي گذارد، چون خطر رخنه دزد، جدي
است. هيچ صاحب گنج و گوهري هم، جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض ديد
رهگذران نمي گذارد تا بدرخشد، جلوه كند و چشم و دل بربايد، چون خود جواهر
ربوده مي شود. هر چيز كه قيمتي تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر مي
رود. هر چه كه نفيس تر باشد، بيم ربودن و غارت بيشتر است و مواظبت
لازمتر. مگر نه اينكه آثار نفيس خطي را در موزه ها و ويترينها مي
گذارند، تا با لمس دستهاي اين و آن، خراب نشود و از ارزش نيفتد؟! اينها
همه، فرمان عقل است و اقتضاي تجربه. اگر در شيشه عطر را باز بگذاري،
عطرش مي پرد. اگر رشته مرواريد را در كمد و صندوق نگذاري و در آن را
نبندي، گم مي شود. اگر در مقابل پنجره خانه ات، توري نزني، از نيش پشه
ها و مزاحمت مگسها در امان نخواهي بود. وقتي راه ورود پشه ها را مي
بندي، خود را «مصون» ساخته اي، نه «محدود» و زنداني. وقتي در خانه را مي
بندي، يا پشت پنجره اتاقت پرده مي آويزي، خانه خود را از ورود بيگانه و
نگاههاي مزاحم در پناه قرار داده اي، نه كه خود را در قيد و بند و حصار
افكنده باشي. اين را هم عقل و تجربه ات فرمان مي دهد. قرآن هم مي
گويد: زنان خودآرايي و خودنمايي و عشوه گري نكنند، تا مورد آزار بيماردلان
قرار نگيرند. (ر.ك: «فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَيَطمَعَ الّذي في قلبهِ
مرضٌ» (احزاب، آيه 32 و 33 ؛ نيز نور آيه 30 و 31) اگر براي ايمني از
خطرها و آسودگي از مزاحمان، خود را بپوشانيم، نه كسي ايراد مي گيرد، و نه
اگر هم ايراد بگيرد، اعتنا مي كني چرا كه سخنش را بي منطق و ناآگاهانه مي
داني و مي بيني. اينكه: «دل بايد پاك باشد»، بهانه اي براي گريز جاهلانه
از همين مصونيت است و آويختن به شاخه «لاقيدي»، وگرنه از دل پاك هم نبايد
جز نگاه و رفتار پاك برخيزد. ظاهر، آيينه باطن است و ... «از كوزه همان
برون تراود كه در اوست». زن، به خاطر ارزش و كرامتي كه دارد، بايد محفوظ
بماند و خود را حراج نكند و در بازار سوداگران شهوت خود را به بهاي چند
نامه و نگاه و لبخند، نفروشد. زن به خاطر لطافتي كه دارد، نبايد در دست
هاي خشن كامجويان ديوسيرت، كه نقاب مهرباني و عشق به چهره دارند، پژمرده
شود و پس از آنكه گل عصمتش را چيدند او را دور اندازند يا زير پايش له
كنند. زن به خاطر عصمتي كه دارد و ميراث دارِ پاكي مريم است، نبايد
بازيچه هوس و آلوده به ويروس گناه شود. گوهر عفاف و پاكي، كم ارزش تر از
طلا و پول و محصول باغ و وسايل خانه نيست. دزدان ايمان و غارتگران شرف
نيز فراوانند. سادگي و خامي است كه كسي خود را در معرض ديد و تماشاي
نگاه هاي مسموم و چشم هاي ناپاك قرار دهد و به دلبري و جلوه گري بپردازد و
خيال كند بيماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نيم اندازد و از زهر نگاه ها
و نيش پشه هاي شهوت در امان مي ماند. هر شاخه كه از باغ برون آرد
سر در ميوه آن طمع كند راهگذر بعضي از «نگاه»ها، ويروس
«گناه» منتشر مي كنند و بعضي از چهره ها حشره مزاحمت جمع مي كنند. تاريخچه
اندلس و شكست مسلمانان و سقوط تمدن اسلامي در اسپانيا، مگر جز به خاطر
هجوم فساد غربي به كانون عفاف و تقوي مسلمانان بود؟! خراب كردن همه
ديوارها و برداشتن همه پرده ها و بازگذاشتن همه پنجره ها نشانه تيره انديشي
است، نه روشن فكري! علامت جاهليت است، نه تمدن. مي گويي نه؟ به طومار
كساني نگاه كن كه پس از رسوايي و بي آبرويي با دو دست پشيماني بر سر غفلت
خويش مي زنند و بر جهالت خود لعنت مي فرستند. كسي كه از «جماعت رسوا»
نگريزد «رسواي جماعت» مي شود! آنكه ايمان را به لقمه اي نان مي فروشد، آنكه
يوسف زيبايي را با چند سكه قلب عوض مي كند، آنكه «كودك عفاف» را جلوي
صدها گرگ گرسنه مي برد و به تماشا مي گذارد، روزي هم «پشت ديوار ندامت»،
اشك حسرت بر دامن پشيماني خواهد ريخت، در آخرت هم به آتش بي پروايي خود
خواهد سوخت. از اول كه جامه عفاف، سفيد و شفاف است، نبايد گذاشت چرك آبه
گناه بر آن بپاشد. از اول بايد مواظب بود اين كاسه چيني نشكند و اين
جام بلورين تَرَك برندارد. از اول نبايد به پاي بيگانه، اجازه ورود به
مزرعه نجابت داد، كه بوته هاي نورس عصمت را لگدمال كند. ولي ... گريه بي
حاصل است و بي ثمر، وقتي شاخه شكست و گل چيده شد!!
به
نقل از كتاب «از همدلي تا همراهي» / نويسنده : جواد محدثي
يكي از طرح هاي ضد ديني كه توسط رضا خان اجرا شد،
كشف حجاب بود. حجاب از مظاهر ديني و ملي ايرانيان بود، و اولين قدم براي
حذف دين از صحنه زندگي ايرانيان به شمار مي رفت. رضا خان با اقدام به اين
كار وابستگي كامل خود را به انگليس و فرهنگ غرب نشان داد. در سال 1314 ه.
ش. رضا شاه با الهام از تركيه غرب گرا و براي برداشتن پوشش اسلامي زنان، به
تمام وزارتخانه ها به ويژه دربار و معارف دستور داد تا مقدمات برگزاري جشن
بزرگي را براي اعلام «آزادي زنان» و احقاق حقوق بانوان فراهم سازند، اين
مراسم در 17 دي ماه 1314 ه. ش. با حضور زنان و دختران خاندان سلطنتي و
درباريان و كارمندان دولت (بالاجبار) به بهانه اعطاي دانش نامه به فارغ
التحصيلان دانش سرا برگزار شد، همه شركت كنندكان در مراسم لباس غربي به تن
كرده بودند، و هيچ كس حق استفاده از پوشش اسلامي و بومي نداشت، شاه سخنراني
مفصلي ايراد كرد، و به مردم ايران به خاطر رسيدن به اين پيشرفت تبريك گفت،
و اظهار خوشحالي كرد، كه امروز بانوان به حقوق مسلم خود رسيده اند، و
اظهار اميدواري كرد، كه اين پيشرفت نصيب همه بانوان كشور حتي بانوان
روستاها نيز بشود.پس از تبعيد و مرگ رضا خان سرش محمد رضا شاه برنامه پدر
را دنبال كرد، و پيش برد. (رسول حسن زاده، آذرخش بر تاريكي، مركز اسناد
انقلاب اسلامي، ص 13 و 14در اسناد ساواك به نمونه اي از مخالفت محمد رضا
شاه با حجاب دختران دانشجو اشاره شده است:تاريخ: 21/7/1355از: شهرباني كشور
(اداره اطلاعات ش بازيابي 27 شماره گزارش 122 - 1 - 2541)به: تيمسار رياست
سازمان اطلاعات و امنيت كشورموضوع: استفاده دانشجويان دختر از چادراز
اوايل سال تحصيلي جاري تعداد زيادي از دانشجويان دختر به ويژه سال اولي با
چادر به دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالي رفت و آمد مي كنند، چون موضوع قابل
توجه به نظر مي رسد، لذا خواهشمند است دستور فرماييد، در مورد ادامه اين
وضع جلوگيري و از ورود آنان به دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عاليه نظريه
اعلام دارند منبع : پنجاه سال خدمات فاسد پهلوی
طليعه آيا پيام پيامبر(ص) ويژة مردان است؟ و
آيا زنان هم مخاطب پيام پيامبر(ص) قرار مي گيرند؟ پيامبر اسلام همچون
همه انبياء با دو هدف، هدايت مردم را آغاز و دنبال کرد: 1. آشنا
ساختن مردم با معارف الهى. 2. کامل کردن عقايد و اخلاق جامعه. يعني
تعليم کتاب و حکمت از يک سو، و تزکية نفوس مردم از سوى ديگر؛ آن گونه که
قرآن ميفرمايد: يعلّمهم الکتاب و الحکمه و يزکيهم. از اين رو،
ميتوان رسالت پيامبر(ص) را اينگونه بيان داشت که: او براى تعليم و
تربيت و تزکيه آمد تا در بخش جامعه را به علوم الهى و صحيح رهنمون سازد و
در بخش عملي، مردم را به طهارت روح برساند. مخاطب چنين حرکت هدايت بخش، جان
انسان خواهد بود نه بدن او. از اين رو، زن و مرد هر دو همسان هم، مخاطب
«پيام پيامبر» خواهند بود. محور تعليم و تعلّم جان آدمى است نه بدن و
نه مجموع جان و بدن. آنکه عالم ميشود، روح است و روح، نه مذکّر و نه مونّث
است. پس، آنچه که به کمال آدمى باز ميگردد؛ همچون: مسائل علمي، اعتقادى و
اخلاقي، در آن ميان مرد و زن تفاوتى نيست. امَا چون از مسائل اجرائى و
تقسيم کار سخن به ميان مي آيد، به دليل خصوصيات طبيعي و بدنى هر يک، وظايف
مشترک و مختص وجود دارد؛ ليکن تفاوت وظايف، نقشى در ميزان تکامل آن دو
نخواهد داشت. زن همچون مرد، تکامل پذير است و قرآن هر گاه از ارزشهاى
والاي انسانى سخن ميگويد، از «زنان» همسان مردان ياد مي کند بدان حد که هر
دو ميتوانند به مقامات انسانى و معنوى دست يابند. و مقاماتى همچون: اسلام،
ايمان، طاعت، راستگويي، شکيبايي، خداترسي، روزه داري، خويشتن دارى و ياد
خدا، براى هر زني قابل دست يابى است. طبيعى است که عمل صالح او نيز همچون
مرد، پيامد و ره آوردى اين دنيوى و اخروي خواهد داشت : من عمل صالحاً
من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحيينّه حياة طيبة و لنجزينّهم اجرهم باحسن ما
کانوا يعملون؛[1] هر مرد و زن که کارى نيکو انجام دهند، اگر ايمان
آورده باشند، زندگي خوش و پاکيزه اى به او خواهيم داد و پاداشى بهتر از
کردارشان. با اين مقدمة به طرح «پيام پيامبر به دختران مسلمان»، در چند
محور ذيل ميپردازيم: بر دختر بودن خود بباليد. وقتي باور غالب
جامعه، «زن» را مايه عار ميدانست و از «دختر» نفرت داشت و حتى آن را زنده
به گور ميساخت؛ در چنين محيطي، «اسلام» جايگاه انسانى زن را احياء کرده و
او را ريحانه؛ يعني شاخه گلى ظريف مينامد. يکى از ارمغانهاى زيباي پيامبر،
شخصيت دادن به دختر و زن ميباشد. بدان حد که پيامبر(ص) ميفرمود : ـ
دختران، خجسته اند و دوست داشتنى. ـ بهترين فرزندان شما، دخترانتان
ميباشند. ـ از خوش قدمى زن، اين است که نخستين فرزندش دختر باشد. ـ
دختر خوب، فرزندى است مهربان، مددکار، مونس، با برکت و دور کنندة حسرت. ـ
کسي که دختر دارد، مشمول نصرت و مدد و برکت و آمرزش خدا خواهد بود. چون
به نبى خاتم بشارت دختر ميدادند، ميفرمود: گلي است که خدا، روزيش
ميدهد و تامين او با خداست. بر خود بباليد و از آن دسته دخترانى باشيد
که پيامبر دربارة ايشان فرمود: چه خوب فرزندانى اند دختران محجوب! از
فرصتها سود جوييد. فرصت جواني، يک غنيمت زودگذر است. پس تو را هر لحظه
مرگ و رجعتيست. محمد مصطفى (ص) فرمود: دنيا ساعتيست.زندگى
کوتاهتر از آن است که دست کم گرفته شود. پيامبر اعظم(ص) مى فرمود : در
قيامت براى هر روز از ايام عمر بندگان، 24 پرونده به تعداد ساعت هاي شبانه
روز، گشوده ميشود؛ (بنده) پروندهاى را پر از روشنى و سرور مييابد و
از ديدنش چنان شادى و فرح به وى دست مى دهد که اگر بر دوزخيان تقسيم شود،
احساس کردن رنج آتش را از آنان باز مى دارد، و اين ساعتي است که پروردگارش
را در آن اطاعت کرده است. سپس پروندهاى ديگر گشوده ميشود و (بنده) آن
را تاريک، بدبو و ترس آور ميبيند و از مشاهده اش چنان بى تابى و ترس به وي
دست مى دهد که اگر بر بهشتيان تقسيم گردد، خوشى را از آنان باز ستاند، و
اين لحظهاى است که پروردگارش را در آن نافرماني کرده است. سپس
پروندهاى ديگر برايش گشوده ميشود و آن را تهى ميبيند، نه چيزى در آن است
که او را شادمان کند و نه چيزى که ناراحتش سازد، و اين ساعتى است که
خوابيده و يا به کارهاي مباح دنيايى سرگرم بوده است؛ آنگاه به جهت از دست
دادن اين لحظه ها، احساس حسرت و تأسف به وى دست مى دهد؛ چرا که ميتوانست
آن را از نيکيهاى بيشمار پر سازد. و اين سخن خداوند « آن(روز)، روز حسرت
خوردن است.» بدين نکته اشاره دارد. لحظات زندگى را جدّى بگيريد و فرصت
جوانى را دريابيد؛ «جواني» يک نسيم رحمت است.آن گونه که پيامبر(ص) مي فرمود
: انّ لربّکم فيايام دهرکم نفحات ألا فتعرضوا لها؛ در ايام
زندگيتان نسيمهاى رحمتى ميورزد مراقب باشيد خود را در معرض آن قرار
دهيد.» حيا را پاس داريد. «حيا» سرچشمة همة زيباييهاست و در فقدان
حيا، هيچ کار زيبايي انجام نميشود و هيچ کار زشتى ترک نميشود.پيامبر(ص)
ميفرمود: « الاسلام عريان فلباسه الحياء؛ » اسلام، عريان است و
حيا، لباس آن است. حيا همان دگرگونى حال و انکسار و دورى گزينى از کار
زشت است؛ به خصوص آنکه انسان احساس کند که ناظرى او را ميبيند. و آگاهي و
نظارت خداوند، عامل برانگيختن حيا است. رسول خدا(ص) فرمود : «فاستحيوا
اليوم أن يطَّلع الله على شيء من أمرکم؛ شرم کنيد امروز از اينکه خداوند از
تمام امور شما، مطلع است.» بزرگترين سرماية دختر و زن مسلمان «حيا»
است که ثمرة آن، مهار شهوت و تضمين عفّت او خواهد بود. درنگ در نوع
برخورد موسى 7 با دختر شعيب و شيوه راه رفتن اين دختر که با حيا آميخته
بود، نيز براى شما الهام بخش است. پوشش مناسب را انتخاب کنيد. پيامبر
اسلام بر پوشش زن در مقابل نامحرم و دورى از جلوه گرى و خود نمايي اصرار
مى ورزيد و قرآن، همپاى توصيه به مردان در دوري از چشم چرانى و رعايت پوشش
بدن از نامحرم، به زنان نيز توصيه مى کند که ديدگان خود را فرو خوابانند و
عفّت پيشه کنند. به دو آية ذيل دقت کنيد: 1. «اى پيامبر! به همسران و
دخترانت و زنان مومنان بگو: پوشش هاي بلند (جلباب) خود را بر خويش فرو
افکنند». 2. «به زنان مؤمن بگو: ديدگان خود را فرو خوابانند و عفّت
پيشه ساخته، دامن خود را از بيگانگان بپوشانند و زيور خويش را جز براي
شوهران و ساير محارم، آشکار نکنند مگر آنچه پيدا است، و روسريهاي (خُمُر)
خويش را به گريبان ها اندازند تا سر و گردن و سينه و گوشها پوشيده باشد، و
پاهايشان را به زمين نکوبند تا آنچه از زينت پنهان ميکنند، معلوم شود». دربارة
اين دو آيه ، به چند نکته توجه کنيد: الف) جلباب، پوششى چادر مانند،
گشاد و پارچهاى است و با روسرى کوچک و خمار متفاوت است. جلباب همچون مقنعه
ها و روسرى هاى بزرگ، سر و همة بدن را ميپوشانيده است. و خداوند در
آية نخست با بيان «جلباب»، به پوشاندن سر و گردن و بدن زنان اشاره دارد. ب)
خُمُر، جمع خِمار و به معناى روسرى و سر پوش است و خداوند در آية دوم از
دختران و زنان مؤمن خواسته است که به وسيله خمار، سينه و گريبان (جَيب) خود
را بپوشانند. مرحوم طبرسى دربارة اين آيه مينويسد : زنان مدينه،اطراف
روسريهاى خود را به پشت سر ميانداختند و سينه، گردن و گوشهاى آنان
آشکار ميشد. بر اساس اين آية، موظف شدند اطراف روسرى خود را به گريبانها
بيندازند تا اين مواضع نيز مستور باشد. ابن عباس نيز دربارة تفسير اين
آيه ميگويد : يعني زن، مو، سينه، دور گردن و زير گلوى خود را بپوشاند. ج)
قرآن در پاسخ به ضرورت پوشش نيز چنين مى فرمايد که: ذلک أدنى أن
يعرفن فلا يؤذَين؛ بدين وسيله شناخته مى شوند (که داراى اصالت
خانوادگى اند) پس با آزار و تعقيب (هوسرانان) رو به رو نميشوند. د)
پيامبر به اسماء فرمود :« اسماء! وقتى زن بالغ شد، شايسته نيست که (در
برابر نامحرم) جز صورت و دستهايش ديده شوند». ه) پوشش اسلامى به معناى
زندانى کردن و قرار دادن شما پشت پرده و در نتيجه، عدم مشارکت در
فعاليتهاى اجتماعى نيست بلکه «پوشش» بدان معناست که شما به عنوان دختر و
زنان مومن در معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشانيد و به جلوه گرى و
خودنمايى نپردازيد و مشارکتتان در فعاليت ها، بر اصول انسانى و اسلامى
استوار باشد. و. بسيارى از جامعه شناسان، حجاب زن را مقتضاى طبيعي
جامعة بشرى معرفى کردهاند. مونتسکيو مي نويسد: «قوانين طبيعت حکم مي
کند زن خوددار باشد؛ زيرا مرد، با تهوّر آفريده شده است و زن، نيروى
خوددارى بيشترى دارد. بنابراين، تضادّ بين آنها را مي توان با «حجاب» از
بين برد و بر اساس همين اصل، تمام ملل جهان معتقدند که زنان بايد حيا و
حجاب داشته باشند». همواره دانش بجوييد همواره با دانش و علم مأنوس
باشيد؛ زيرا «خداوند درجة آنان که ايمان آوردند و آنان که از علم بهره مند
شدند، بالا ميبرد». هيچ وقت از ياد گيرى و دانش آموزى خسته نشويد و به فکر
فارغ التحصيلي نيفتيد. اين توصيه پيامبر(ص) را همواره به ياد داشته باشيد
که مى فرمود: «چهار چيز است که هر باهوش و خردمندى بايد به آن پايبند
باشد؛ شنيدن دانش ، حفظ کردن، نشردادن و عمل به دانش.» هر ظرفى وقتى
چيزى در آن ميگذارند، گنجايش خود را از دست ميدهد مگر ظرف دانش که با
افزودن آن، گنجايشش بيش تر مي-شود. پيامبر(ص) مى فرمود: «زنان
انصار، خوب زنانى هستند! شرم، مانع فقاهت آنان در دين نمي شود.» بهترين
مطالبى که شايسته است جوانان ياد بگيرند، چيزهايي است که در بزرگسالى مورد
نيازشان باشد و بتوانند در زندگي اجتماعى از آموخته هاى دوران جوانى خود،
استفاده نمايند. قدردان والدين خود باشيد. در خوبى کردن، کرنش و
فروتنى به پدر و مادر خود، کوتاهى نکنيد؛ خوشا به حال کسى که پدر و مادرش
را نيکى کند! شخصي دربارة دوست داشتنى ترين کار از پيامبر سؤال کرد و
آن حضرت نخست به «گزاردن نماز اوّل وقت» اشاره فرمود و آنگاه از «نيکويى به
پدر و مادر » ياد کرد. روزي خواهر رضاعى پيامبر اکرم(ص) به نزد آن
حضرت آمد؛ وقتى به او نگريست، از او شادمان گشت و ملحفه اش را گسترد و او
را بر آن نشاند. سپس روى کرد و با او سخن گفت و به صورتش خنديد. آنگاه
خواهراش برخاست و رفت و برادراش آمد. رسول خدا(ص) چنين احترامى به او نکرد.
لذا به حضورش عرض شد: اي رسول خدا ! با خواهرش رفتارى کردى که با او در
حالى که مرد است، چنين نکردي!؟ فرمود: «چون او نسبت به پدر و مادرش
نيکوکارتر از برادرش بود.» اين نکته نير قابل توجه است: شخصي به
حضور پيامبر(ص) رسيد و پيرامون نيکى به پدر و مادر از آن حضرت پرسش نمود،
فرمود: «به مادر نيکى کن، به مادر نيکى کن، به مادر نيکي کن.» و يک
بار فرمود : «به پدرت نيز نيکى کن.» پيامبر(ص) پيش از آنکه نيکى کردن
به پدر را ذکر کند، با مادر آغاز نمود. و شما اى دختران پيامبر! همواره
به ارزيابى خود بپردازيد، پيش از آنکه مورد نقد ديگران قرار گيريد، و پيام
رسول مهربانى را پاس بداريد.
پي نوشت:
*نوشتة حاضر به مناسبت ميلاد حضرت معصومه3 و روز دختران
از سوى آستانة مقدسه (ذى القعدة/1427 ق.) منتشر گرديده است. 1. نحل،
آيه16.
اشاره: حجاب اسلامى و نحوه ارائه آن در يک جامعه
اسلامى يکى از مباحثى است که همواره مورد دقت و تامل مردم و مسئولان فرهنگى
کشور است. يافتن مظاهر بدحجابى يا عدم رعايت کامل حجاب در مجامع عمومى اين
پرسش را مطرح مىسازد که چرا تا نهادينه شدن کامل اين امر دينى و اعتقادى
فاصلههايى باقى مانده است؟ چرا پس از گذشت سىسال از انقلاب شکوهمند
اسلامي، هنوز نيازمند تبيين، تبليغ و به کارگيرى روشهايى براى نهادينه
کردن امرى هستيم که مىتواند سلامت جامعه را تضمين نمايد و از بروز بسيارى
از آسيبهاى اجتماعى بکاهد؟ نقصان کجاست سيمين دختبهزادپور در گفتگو با
صفحه بانو به مسئله حجاب اسلامى در کشور پرداخته است. به عقيده او حجاب
اسلامى قدرت زن مسلمان است و به همين دليل از سوى استکبار مورد چالش قرار
مىگيرد. کارشناس مسائل زنان در سازمان مديريت و برنامه ريزى معتقد است که
جامعه ما حرفهاى بسيارى در مورد حجاب براى جهان دارد و حجاب اسلامى را يکى
از گفتمانهاى آينده تمدنها مىداند.بهزادپور تاکيد مىکند که تا زمانى
که مردان جامعه با نگرش توحيدى به زن آشنايى نداشته باشند زمينه مناسب جهت
اجراى ارزشها فراهم نخواهد شد و اين در حالى است که متاسفانه بسيارى از
مردان جامعه ما هنوز برداشت صحيحى از زن و منزلت حقيقى او ندارند! اين محقق
و پژوهشگر آموزش مردان را دراين زمينه اساسىتر و مهمتر از آموزش زنان
مىداند. در اين مصاحبه به پرسشهاى زيادى در مورد علت بروز بدحجابى
پاسخهاى روشنى داده شده است. آيا بد حجابى يک آسيب
اجتماعى است؟ در پاسخ به اين سوال ابتدا بايد آسيب اجتماعى را
معنا کرد. بنا به تعريف، آسيب اجتماعى به نوعى عمل فردى يا جمعى گفته
مىشود که در چهارچوب اصول اخلاقى و قواعد جمعى به صورت رسمى يا غير رسمى
مورد رعايت قرار نگيرد و در نتيجه با منع قانونى يا قبح اخلاقى جامعه روبرو
مىگردد. بنا به اين تعريف، چون حجاب اسلامى در چهارچوب اخلاق دينى
قرار مىگيرد. عدم رعايت آن نوعى آسيب اجتماعى ساده تلقى مىگردد. حال اين
آسيب خود داراى مراتب و دستهبندىهاى خاصى است. عدم رعايت حجاب در کتاب
اينجانب تحت عنوان “تحليل نوين پوشش” به صورت مبسوط بحث شده و از آن به
عنوان يک تعارض اجتماعى ساده قلمداد شده است. با اين
تعريف، آيا اين آسيب ساده را مىتوان درمان يا پيشگيرى نمود؟ وضعيت
موجود حجاب در جامعه ما تابع علل و عوامل بسيارى است که به صورت فعلى شکل
گرفته است. از يک سو مسائل فردى از جمله ويژگىهاى جسمي، ذهني، روانى زنان
در آن تاثير دارد و از سوى ديگر، شيوهنگرش به زن و تعليم و تربيت او در
خانواده شبهاتى که در طول تاريخ در مورد زنان مطرح بوده در ذهن و روح و
روان آنان تاثير گذاشته است از جمله عوامل فردى که در گزينش نوع رفتار آنان
در جامعه موثر بوده است. مسئله دوم نظام شخصيتى فرد است. همه عواملى که در
شکلگيرى شخصيت زنان در جامعه اثر مىگذارد در نوع رفتار و اعتقادات آنان
موثر است. شکلگيرى شخصيت دخترانما به دور و جدا از شکلگيرى شخصيت پسران
نيست و اين دو در يک تعامل و ارتباط قطعى قرار دارند. شايد به همين سبب
باشد که مولاى متقيان علي(ع) در نامه 31 خود به فرزندشان از جمله نکات
تربيتى که براى ايشان مطرح مىنمايند داشتن نوع نگرش صحيح به زنان (در
مردان جامعه ) است. در اين نامه ويژگى داشتن غيرت صحيح در پسران را از جمله
امور اساسى توسعه عفت و حيا در زنان بر مىشمارند و يکى از عوارض در رفتگى
غرايز و بىرويگى رفتار دختران و جلوهگرى آنان را استفاده نا بجا از غيرت
ذکر مىفرمايند. به هر حال آنچه که مورد تامل است اين امر است که نظام
شخصيتى يک دختر بايد به گونهاى شکل گيرد که موجبات استقلال فکرى - فرهنگى
او را براساس آموزههاى دينى فراهم آورد. تفکر دينى شکلگيرى شخصيت زنان را
داراى لطايف و ويژگىهاى خاصى ذکر نموده است که در تعامل روحى عاطفى آنان
نقش بسزايى دارد که بايد در نحوه تربيت دختران لحاظ نمود. مسئله سوم، در سطح شخصيتى ويژگى موقعيتى و يا فرايند اجتماعى
شدن زنان از زمان بلوغ است. جامعه ما به اين مسئله دقيق نيست که پرورش زنان
به صورت انسانهايى تحقير شده يا حتى با احساس محروميت و يا مظلوميت
نمىتواند بار سنگين رسالت تبليغ دين را در قالب حجاب اسلامى به درستى بر
دوش کشد. به شيوه اجتماعى شدن زنان از دوران بلوغ نه توجهى از سوى والدين و
مراکز فرهنگى مىشود و نه ما دختران خود را براى ورود به اين مرحله مهم
زندگى آماده مىکنيم. اين امور زمينهساز عدم درک هويت جنسى به صورت صحيح
در دختران ما است. دختران ما بلوغ را به عنوان سرفصل زندگى اجتماعى خود درک
نمىکنند و ما فقط بلوغ را براى قوانين مدنى و کيفرى و عبادى درک کردهايم
و اين مرحله و ويژگىآن را وارد متن زندگى خود نکردهايم و گاه حتى با درک
اين مرحله دچار تعارض بودهايم که آيا يک دختر 9 ساله مىتواند اعمال
عبادى چون نماز، روزه، حجاب را انجام دهد؟ ما دختران خود را تا
سنين 18 سالگى بچه فرض مىکنيم و با همان روش کودکى با آنان برخورد
مىکنيم. در حالى که در جامعه عقيدتى اسلامي، دختر 9 ساله عضو موثر، فعال و
پوياى جامعه اسلامى است که مستقيما مورد خطاب خداى متعال قرار گرفته است.
ما گرچه تفاوت رشد عقلانى دختر و پسر را در کودکى درک مىکنيم اما چون
داراى يک روش تربيتى واحد هستيم يا دختران را به عقب مىکشيم تا ديرتر از
پسران رشد خود را درک کنند، يا آنان را همپاى پسران به شيوههاى تعقلى
زندگى وارد نمىکنيم و به شکلگيرى زندگى تعقلى آنان ضربه مىزنيم. دختران
ما براساس آنچه که ما آنان را خطاب مىکنيم شخصيت خود را تطبيق داده و شکل
مىدهند و عمل دختران ما همان القايى است که در کودکى و مرحله اجتماعى شدن
آنان به آنان آموختهايم. سطح ميانى موثر در شکلگيرى شخصيت زنان،
نارسايى نهادهاى اجتماعى است. نارسايى ساختار و کارکرد خانواده که امروزه
دچار بحرانهاى مختلف بوده و به وسيله دسيسههاى علمى جهاني! نظارت والدين
از فرزندان را حذف کرده و به رسانهها، مراکز فرهنگى و مکتوبات و ... سپرده
است تا با برنامهريزىهاى جهانى به سوى دهکده بىهويتى سوق داده شوند. و
از والدين انسانهايى خدوم و خنثى ساخته که فقط مايحتاج طلبکارانه فرزندان
را فراهم آورند. براى اينکه شتاب تغييرات ارزشى در جامعه را متوقف نسازند،
پشتوانهاى حمايتى چون خانواده را براى جوانان حذف کرده است! نارسايى
ساختار نهادهاى رسمى ديگر همچون رسانهها، مدارس، دانشگاهها که تزکيه را
از خود حذف نموده و فقط به تعليم، آن هم به شکل وارداتى مبادرت مىورزند.
اگر اين امر در سطح کلان، نارسايى نظامهاى اجتماعى (توسعه موارد سوء
اخلاقي، تبعيض و ...)، نظام فرهنگى (تعارض سنتها با مدرنيته) نظام سياسى
(حاکميت مردمسالارى زومدارى و .. )، نظام اقتصادى (بيکارى و ...) همراه
گردند آن زمان مىتوان گفت که ما با يک آسيب اجتماعى جدى روبرو خواهيم بود. آيا آسيبهاى اجتماعى ساده قابليت درمان يا پيشگيرى دارند؟ آسيبهاى
اجتماعى با وجود تنوع چون امورى قانونمند هستند. قابليت کنترل دارند و چون
قابليت کنترل دارند قابل درمان يا پيشگيرى هم قبل از توسعه هستند! اما اين
امر منوط به شناخت دقيق و واقعى آنها در شيوه پيدايش روش گسترش و شکلگيرى
آنها دارد.امروزه يکى از ويژگىهاى کارايى هر نظامى را قدرت کنترل
آسيبهاى اجتماعى آن مىدانند. آسيبهاى اجتماعى جزء پيامدهاى قطعى امور
توسعه نيستند. اما خلل در برنامهريزى صحيح توسعه مىتواند به بروز گسترش
آنها دامن زند. آنچنان که مطرح شد ظهور جدى آسيب زمانى است که سه سطح خرد
(فردي) مياني(نهادها) و کلان (ناکارآمدى نظامها) به هم متصل شوند! در مورد
وضعيت فعلى حجاب بخشى از آن تابع هجمههايى فرهنگى بيگانه است که با دقت و
ظرافتهاى هنرى جهت ضربه زدن به ارزشهاى دينى صورت مىپذيرد و بخش ديگرى
از آن، ورود بىرويه عوامل و ابزار مدرنيته است که وارد کشور ما شده و به
همراه خود فرهنگى را گسترش مىدهد که به سختى مىتوان ارزشهاى اخلاقى دينى
را با آن هماهنگ کرد. وجود اين تعارضهاى ساده در
جوانان در زمينه فرهنگى نشان دهنده چيست؟ حقيقت اين است که
جوانان ما در ايام سوگوارى و يا اعياد، همراهى عجيبى را با ارزشهاى دينى
بروز مىدهند به گونهاى که عمق بروز احساسات آنان که همه را متاثر مىکند
اين امر مىرساند که ما در عمق احساس و محبت دينى چيزى کم نداريم. اما
کارکردهاى غلط بخشهايى از نظام بروز کجروىهايى را به صورت عينى در آنان
مساعد مىکند. به هر حال بروز رفتارهايى که مورد تائيد اخلاق دينى در جامعه
نيست، نشان دهنده انرژىهاى هرز رفته جوانان در محيط اجتماعى بوده و
علائمى براى درک ضعف در حوزههاى عمومى جامعه است که اين حوزهها
نتوانستهاند رابطه جوانان را با بخشهاى رسمى و متفکرانه جامعه به خوبى
برقرار سازند. بسيارى از مسئولين گاه دچار تعجب مىشوند که چرا دختران ما
در جامعه با اين هيبت ظاهر مىشوند؟ در حالى که آنان توجه نمىکنند که اين
وضعيت پاسخى است که مردم توانستهاند اينگونه خود را با برنامههاى آنان
هماهنگ سازند. زيرا ارزشها، امورى هستند که در ذهن و باور مردم نقش
بسته و مردم آگاهانه يا ناآگاهانه آن را پذيرفتهاند و براساس آن رفتار
نموده و تصميم مىگيرند. بخش اعظم اين نظام ارزشى از طريق برنامهريزى
فرهنگى به مردم القا مىشود و فرد در مقابل نظام تبليغى بدون مقاومت آن را
مىپذيرد. تبليغ فرايندى آگاهانه است که مديريت فرهنگى از طريق آن، نوع
نگرش، نظر و احساس خود را در قالب پيام به مردم مىرساند. جامعه با نظام
تبليغى خود، الگويى را مىسازد که براساس آن مفاهيم حکومتى را منتشر کرده و
تعامل با حکومت را به مردم مىآموزد تا مردم ظاهر، زندگي، کار و فعاليت
خود را با آنها تنظيم نمايند. هر حکومتى براساس نظام ارزشى خود به مردم
آموزش مىدهد که چگونه با او رفتار کنند. در نظام تبليغي، هر فرد نقشى را
مىپذيرد که به او القا مىشود. آيا در اين رابطه
اراده فردى نقشى موثر نداشته و فرد انسانى بىاراده در دست برنامهريزان
است؟ خير. گرچه تمامى عوامل محيطى حتى خانوادگى در شکلگيرى
شخصيت فرد موثر بوده و گاه تعيين کننده مىباشد، اما اراده فردى نقشى
اساسىتر ايفا مىکند. در طول تاريخ همواره ما چهرههايى را مشاهده
کردهايم که با وجود آنکه در يک محيط نامساعد خانوادگى يا محيطى پرورش
يافتهاند، اما زمانى که در معرض درخشش نور ايمان قرار گرفتهاند به کلى
مسير زندگى خود را تغيير داده و موحد شدهاند. از جمله اين افراد آسيه همسر
فرعون، فضيل و بسيارى از شخصيتهاى ممتازى است که در صدر اسلام در اثر
بارقه ايمان به خيل مشتاقان اهلبيت پيوستهاند. و از جمله شخصيتهاى قرآنى
که اثباتگر نقش اساسى ارادهاند. ساحران زمان فرعون هستند. آنان به محض
ديدن معجزه حضرت موسى علىرغم تهديدهاى فرعون نهراسيده و به وحدانيت
پروردگار اقرار کرده و جان خود را در اين راه نهادند در حالى که قبلا
افرادى مشرک بوده و در محيطى شرک آلود بزرگ شده بودند. ديدگاه
مردان در پذيرش نقشها چقدر مىتواند موثر باشد؟ ديدگاه جامعه و
مردان در گزينش نوع رفتار زنان اهميت بسيار دارد. همان گونه که عکس اين
قضيه نيز اثبات شده است. يکى از مشکلات جامعه ما در امور آموزشى - فرهنگي،
شکل آموزش ماست، عموما در امور فرهنگى ما شيوه آموزش يک سويه را بر
مىگزينيم در صورتى که اگر مردان جامعه ما با نگرش توحيدى به زن آشنايى
نداشته باشند زمينه مناسب جهت اجراى ارزشها فراهم نخواهد آمد، متاسفانه
بسيارى از مردان جامعه ما هنوز برداشت صحيحى از زن و منزلت حقيقى او
ندارند، لذا شايد آموزش مردان در اين زمينه اساسىتر و مهمتر از آموزش زنان
باشد. برخى از پسران ما نوع نگرش به زن را از تبليغات غربى مىآموزند، در
حالىکه در اين ديدگاه، زن انسانى مادى تلقى مىشود که فقط بايد از او
بهرهبردارى جنسى و بهرهکشى مادى کرد! با کمال تاسف برخى از زنان و دختران
ما هم با قبول و پذيرش اين نگرش خود را انسانهايى تلقى مىکنند که بايد
از سرمايه زيبايى و لطافت خود بيشترين استفاده اجتماعى را ببرند تا شايد
بتوانند از اين طريق آيندهاى اميدوارکننده تر را براى خود رقم زنند! تصور نمىکنيد قلت حجاب براى برخى به سبب ارضاى نياز درونى
زنان باشد و گاهى شنيده مىشود که اين زنان مىگويند: چون دچار کسالت روحى
هستيم به چهرهپردازى روى مىآوريم؟ خير. اگر اين بود شايد بخشى
از افسردگى اينگونه زنان حل مىشد بلکه اين حرکت زن ندانسته براى ارضاى
نياز ديگران است. تبليغات زنان را وا مىدارد تا با اصل گرفتن کارکرد طنازى
خود فعاليت اجتماعىشان را سامان دهند در حالى که عوارض اين رفتار بيشتر
گريبانگير خود زنان مىشود و احساس آزادگى و شخصيت را در آن خدشهدار
مىسازد و آنان را از آنچه که بايد باشند و از آرمانها و مطلوبهاى خود
دور و بيگانه مىسازند. زنان با جلوه زيبايى خود بهاى آن را طلب مىکنند
زيرا غرامت سنگينى از شخصيت خود را در قبال آن مىپردازند. اگر در قبال اين
جلوهگرى استقبالى از جانب مردان صورت نگيرد مىدانيد چه لطمهاى به روح و
روان آنان وارد شده و چه آشفتگى و پريشانى بهسراغ آنان خواهد آمد؟ و به
هر حال با گذر عمر و و ضعيت آشفته رقابت طنازى چنين امرى پيش خواهد آمد.
امروزه به نظر مىرسد هيچ محيطى از نوسانات، نابهنگام روانى مصونيت ندارد
حتى مراکز فرهنگى - آموزشي! جهان بازيچه عواطف زودگذر و سطحى انسانها شده
است و گرفتار آن چيزى شده است که رهايى از آن جز بازگشت به معنويت راه
ديگرى ندارد. در مقابل هجمههاى بيگانه و روند شتاب
آلود مدرنيته و بىتفاوتى نهادهاى فرهنگى چه بايد کرد آيا بايد دست روى دست
گذاشت تا هرچه مىخواهد انجام گيرد؟ بعکس، من نااميد نيستم
زيرا؛ يک) حجاب به علت انقلابى بودن، منطقى و عقلانى بودن و گره خوردن
با باطن زنان يعنى حياء آن زمينه را دارد که اگر هر زمان برنامهريزان
فرهنگى به خود آيند و برنامههاى مقطعي، يک بعدى و شعارى را کنار گذاشته و
به درستى زنان را مورد خطاب خود قرار دهند، به صورت يک باور علمى - معنوى
گسترش يابد و زنان پرچمدار و مبلغ آن گردند. حجاب مانند همه احکام دو بعد
دارد؛ بعد “ظاهرى و مادي” و بعد “باطنى و معنوي” تا زمانى که بدون پشتوانه
حمايت درونى بر بعد ظاهرى آن اصرار ورزند (اگرچه به صورت مقطعى پاسخ مناسب
مىيابند” به صورت امر خودجوش نمىتواند در جامعه اقامه شود.دو) حجاب جزء
امورى است که ملت ما براى جهان حرف دارد، يکى از زيباترين، پرمحتواترين و
عميقترين سخنان قرن، زير سوال بردن بهرهکشى زن در تمامى ديدگاههاى
غيرالهى است که بازگشت از آن جز از طريق اشتراک مفاهيمى در شيوه ظاهرى
متانتآميز زنان صورت ديگرى ندارد. لذا يکى از گفتمانهاى تمدنها در آينده
حجاب زنان خواهد بود، تبليغات بينالمللى اثرات فرهنگى مثبتى در داخل
خواهد نهاد. سه) هنوز در کشور ما هيچ مرجع اجرايى مشخصى براى توسعه حجاب
وجود ندارد، شايد به سبب آنکه هنوز پس از گذشت سى سال از انقلاب اسلامي،
توسعه حجاب به صورت صحيح جزء اولويتهاى برنامههاى فرهنگى قرار نگرفته
است. چهار) مباحث زنان هنوز هم به عنوان مباحث تخصصى شمرده نمىشود به
اين سبب هر فردى در برنامهريزى مباحث زنان خود را کارآمد مىداند.
متاسفانه حتى داير کردن رشته مطالعات زنان کمک فاحشى به تخصصى شدن مباحث
زنان ننموده است و با اين روند فعلى در آينده نيز موثر نخواهد بود. بويژه
آنکه ما متخصص مباحث حجاب در جامعه بسيار کم داريم. پنج) شايد در ميان
احکام اسلامي، علنىترين، گستردهترين و نزديکترين حکم به ولايت را بتوان
حجاب اسلامى دانست. اما متاسفانه تحقيق و تفحص در اين زمينه بسيار کم صورت
پذيرفته است بويژه آنکه با وجودى که حجاب اسلامى به عنوان لباس کار و
فعاليت زن مسلمان جزء مقولههاى تحقيق در علوم انسانى قرار مىگيرد بسيار
بىتوجهى و کملطفى به آن صورت گرفته است و تحقيق در مورد حجاب را فقط در
عرصه فقيه و علوم قرآنى محدود کردهاند. شش) حجاب اسلامى قدرت زن
مسلمان است. آنگونه که بسيارى از سياستمداران کهنهکار جهان به آن اذعان
داشتهاند و سعى کردهاند انقلابهاى کشورهاى اسلامى را همچون ايران،
الجزاير و .. از طريق کوبيدن حجاب زنان مسلمان، جدا کردن جوانان بويژه
دختران از خانواده، تبليغات گسترده درخصوص توسعه منکرات و ... به سستى و
رخوت بکشانند.ما حجاب را به گونهاى تبليغ کردهايم که از آن ضعف و زبونى
زن برداشت مىشود، زنان را انسانهاى مستعد فساد، سست اراده، با انديشههاى
خام تلقى کردهايم و بسياري، براى مقاومت در برابر اين تفکر و اثبات توان
فکري، ارادى و عملى خود دست به اقداماتى زدهاند که گهگاه با ارزشها
همخوانى نداشته است.زنان لشکر مخلص و پنهان خدا هستند و در صورت کسب آگاهى
در آينده نزديک به دنبال حق غصب شده خود در دورى از ديدگاه دينى مراکز
فرهنگى را زير سوال خواهند برد که باىذنب قتلت؟
احکام حجاب در اسلام مبتنى بر پشتوانه قرآنى و روايى است آيات حجاب در قرآن جمعا 14 آيه است که آياتى خاص و آياتى عام
و برخى متشابه و مشترک است که عمدتا بر پايه ايمان و تقوى استوار مىباشد. آيا احکام حجاب مختص زنان است؟ مسئله حجاب در روابط
اجتماعى و خانوادگى احکام مختص زنان و آياتى مخصوص مردان و احکامى مشترک
بين زنان و مردان دارد و اجراى برخى از احکام براى دختران و همسران و زنان
مومن يکسان لحاظ شده است لذا حجاب مختص زنان در مفهوم کلى آن نيست بلکه
براى مردان نيز هست. احکام حجاب مخصوص زنان يا
نساءالنبى لتسن کاحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى
قلبه مرض و قلن قولا معروفا (سوره احزاب، آيه 32) اى زنان پيامبر شما
مانند زنان ديگر نيستيد اگر پرهيزکار (باتقوي) باشيد پس با مردان نامحرم به
نرمى سخن نگوييد تا بيماردلان به طمع افتند بلکه با “عفتورزى در کلام”
پسنديده سخن بگوييد. عفت در کلام: سخن گفتن
زنان با مردان نيازمند عفتورزى است و رعايت تقوى ضرورى مىباشد. خداوند
خطاب به زنان مىفرمايد: فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض: (سوره
احزاب، آيه 32) با لحن نرم و تحريکآميز با مردان سخن نگوييد که در دلهاى
بيمار طمع افتد. کسى که به نامحرم طمع مىکند مريض است، اين مرض جسمى
نيست و آن را نمىشود به طريق آزمايشهاى تجربى شناخت اگر اين مرض را
معالجه نکنند فزداهم الله مرضا مرضاشان افزون مىشود. لذا به مردان
عفتورزى در نگاه دستور داده شده است. احکام مخصوص
مردان اذا سئلتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ذلکم اطهر
لقلوبکم و قلوبهم (سوره احزاب آيه 53) و اگر از همسران پيامبر چيزى خواستيد
از پس پرده بخواهيد، اين کار دل شما و آنها را پاکتر مىدارد، اين آيه
درباره زنان پيامبر است که با تسرى دادن مناط شامل زنان ديگر هم مىشود. که
احتياط نگاهکردن براى مردان و پوشش بيشتر براى زنان است. يعنى به همان
ميزان که زنان وظيفه دارند خود را از نامحرمان بپوشانند، مردان نيز وظيفه
دارند که حريم بين خود و زنان نامحرم را رعايت کنند و در واقع در روابط
اجتماعى به منظور سالمدارى محيط جامعه بايد حائلى از عفاف بين زن و مرد
باشد. بعضىها گمان مىکنند که زن مطلقا بايد پس پرده حجاب باشد ولى در
واقع زن در مواجه با مرد نامحرم بايد در هالهاى از عفاف قرار گيرد. آيات مشترک بين زنان و مردان آيات عام: مثل و الذين
هم لفروجهم حافظون (سوره مومنون، آيه 5) آنانکه حافظ فرجهاشان مىباشند
آيات عام عموميت دارد و همه مردم اعم از زن و مرد ملزم به اجراى آن هستند.
پوشش فروج و پرهيز از زنا که بين زن و مرد يکسان است. و خداى تبارک و
تعالى فرموده “قل للمومنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم” (سوره مومنون
آيه 5) و مومنين را نهى کرده از اينکه به عورت يکديگر نگاه کنند و مرد به
عورت برادرش نگاه کند و عورت خود را از اينکه ديگران ببينند حفظ کند و نيز
فرموده: “و قل للمومنات يغضضن من ابصارهن و يحفضن فروجهن” (سوره نور، آيه
30 و 31) و زنان مومن را نهى کرده از اينکه به عورت خواهر خود نگاه کنند و
نيز عورت خود را از اينکه ديگران به آن نگاه کنند حفظ نمايند. اهم موضوعات در آيه 30 و 31 نور: -1 مسئله نگاه و به
تعبير قرآن، غض بصر (فروبستن چشم) -2 مسئله ستر و پوشش و به تعبير آيه،
حفظ فروج -3 مسئله عدم جواز اظهار زينت براى زنان به ضرب خمار -4
استثناى مقدارى از بدن، از حکم وجوب پوشش، به تعبير “الا ما ظهر منها” وجه و
کفين (صورت و دو دست) -5 استثناى افرادى که در مقابل آنها حکم الزامى
پوشش از او براى زن، برداشته شده است، به تعبير “الا لبعوتهن ...” -6
منع زنان از هرگونه عمل محرک و جلب کننده ، به تعبير “ولايضربن بارجلهن
...” مسئله نگاه -1 حرمت نظر و نگاه به فروج
(عورتين) اولا، نگاه به عورتين، چه نگاه مرد به مرد يا مرد به
زن يا بالعکس، تمام موارد حرام است. آيه کريمه مىفرمايد: “يغضوا من
ابصارهم و يحفظوا فروجهم” منظور از حفظ فروج در اين آيه، حفظ نگاه ا ست؛
يعنى بايد بپوشانند و هر موضعى از بدن که واجب باشد پوشانده شود مسلما
نگاه به آن محل، حرام است؛ چون پوشاندن براى اين است که ديده نشود، پس نگاه
کردن به آن حرام است. حرمت نگاه به عورتين بين فقها و مسلمين اجماعى
است و قابل ترديد و تشکيک نيست. -2 حرمت نظر و نگاه زن
و مرد اجنبى به يکديگر “قل للمومنين يغضوا من ابصارهم” آيه
اول، به قرينه آيه دوم و تقابل بين اين دو آيه، خطاب به مردان و متعلق خطاب
زنان است؛ يعنى مردان چشم خود را از زنان فرو گيرند و به آنها نگاه نکنند و
همچنين “قل للمومنات” خطاب به زنان بوده و متعلق خطاب، مردان هستند؛ يعنى
زنان نيز به مردان نگاه نکنند. -3 جواز نظر و نگاه به
صورت و دست زن اجنبي “الا ماظهر” مگر آنچه که ظاهر است. منظور از
“الا ما ظهر” به ضميمه روايات، صورت و دستها است در نتيجه صورت و دست از
حرمت نظر به اجنبيه استثناء شده است، البته فقها؛ در اين مسئله سه قول
دارند: -1 جوار نظر به وجه کفين، بدون شهوت -2 عدم جواز، مطلقا -3 تفضيل
بين دفعه اول که جايز است و دفعه بعدى که حرام است -4
حرمت نظر و نگاه شهوانى مطلقا “قل للمومنين يغضوا من ابصارهم
... و قل للمومنات يغضضن” متعلق غض در آيه، هرکدام از زن و مرد است و معناى
غض بصر، بستن چشم و ترک نظر نيست بلکه کنايه است از ترک استمتاع هرکدام از
زن و مرد از ديگري، مگر از زوج و زوجه و مملوکه. پس استمتاع و لذت بردن
هرکدام از زن و مرد از ديگرى جز در آن مورد، حرام است. حال اگر نگاه در
موردى که اصل آن جايز است همراه شد با نوعى استمتاع و لذت و شهوت، همان
چيزى است که آيه از آن نهى مىکند (مرحوم آيتالله خويى رحمهالله عليه) الفرج:
به معناى شکاف است، اما در اضافه شدن به کلمهاى ديگر، معانى مختلفى دارد
اگر به ضمير يا اسم انسان اضافه شود به معناى محل مخصوص و يا کنايه از
عورتين است. عوره: هر چيزى را که انسان حيا دارد که آن را آشکار کند،
عوره گويند و اگر به ضمير انسان اضافه شود معناى همان محل مخصوص را مىدهد. الزينه:
چيزى که وسيله و ابزار زينت است و به وسيله آن زينت مىکنند (مايتزين به)
زيبايى يا زيباسازي معناى لغوى زينت با رواياتى که زينت استثناء شده در
آيه کريمه را “انگشتر” معنا کرده و سازگار است اما باتوجه به رواياتى که
زينت استثنا شده را مقدارى از بدن، مثل “صورت و دست” تعبير مىکند و با
توجه به قول اکثر مفسرين که معناى زينت را “مواضع زينت” گرفتهاند.
مسئله حجاب زن مسلمان به عنوان يك
پوششمتعارف به عرف جامعه اسلامي در طول تاريخمسلمانان، همواره
يك مسئله فقهي بوده است كهزنان مسلمان بدون توجه به قانون
حاكميت،پوشش خود را حفظ ميكردند، اما استعمارباقيمانده از امپراطوري
عثماني در كشورهاياسلامي ايران و تركيه، با استبداد خشن از
زنانمسلمان كشف حجاب كرد و اين هجوم فرهنگياستعمار ثابت نمود كه
تمام ديانت در فقه اماميههمان سياست و تدبير در زندگي شخصي
واجتماعي است.جاب; مسئله فقهي يا حقوقي و سياسي عنوان مقاله ایست از
مجله خانواده سبز شماره 105 به قلم دکتر احمد اسماعيل تبار که از نظر
خوانندگان می گذرد . .همانطور كه ميدانيد مبناي قانونمندي انسان
در فقه اماميه، پذيرش اصول دين و جلبخرسندي خداوند خالق عالم و
قانونگذار است.در اين مبنا خواه حكومت ديني بر پايه فقه اماميه
تشكيل شود يا نشود، انسان خود را قانونمند شرعيميداند، حتي در
تنهايي و خلوت كه خداوند راناظر ميبيند، احكام الهي را نقض نميكند،
اما درعلم حقوق، قوانين بايد از يك ضمانت اجراييبرخوردار باشند و
براي تحقق ضمانت اجرايي ، نياز به دولت و قدرت است تا به قوانين
حقوقياعتبار ببخشند; در غير اين صورت با سقوط يكحاكميت، قوانين آن
كشور نيز ساقط و بياعتبارميشود و نظام نوين حقوقي بايد در
مجلسقانونگذاري حاكميت جديد اعتبار پيدا كند. مسئله حجاب زن
مسلمان به عنوان يك پوششمتعارف به عرف جامعه اسلامي در طول
تاريخمسلمانان، همواره يك مسئله فقهي بوده است كهزنان مسلمان
بدون توجه به قانون حاكميت،پوشش خود را حفظ ميكردند، اما
استعمارباقيمانده از امپراطوري عثماني در كشورهاياسلامي ايران و
تركيه، با استبداد خشن از زنانمسلمان كشف حجاب كرد و اين هجوم
فرهنگياستعمار ثابت نمود كه تمام ديانت در فقه اماميههمان سياست و
تدبير در زندگي شخصي واجتماعي است. .ديانت در حوزه عمل، همان
چگونه زيستن در زندگي شخصي و اجتماعي انسان است. وقتي كهاستعمار
با استبداد از زنان مسلمان كشف حجابكرد، مردم دنيا فهميدند كه آزادي
غربي، دروغيبيش نيست كه تنها در قالبهاي فكري دشمنان خداو احكام
نوراني اسلام تعريف ميشود; گرچه نفوذحاكميتهاي وابسته در كشورمان و
سايركشورهاي دنيا، فساد و لطمه جبران ناپذيري بهزنان مسلمان در
حوزه خانواده، هنر، آموزش وپرورش و دانشگاه زده است، اما بخش
عمدهاياز زنان مسلمان با فهم درست از مسائل سياسيهرگز دست از حجاب
نكشيدند و اين حق خود رادر پوشش از چشمان نامحرم محفوظ داشتند
وآنقدر راسخ و استوار ماندند كه فرهنگ وقانونمندي حجاب را به
سرزمين كفر اروپاييانرسوخ دادند، به گونهاي كه زنان مسلمان نه
تنها درجامعه عادي مغرب زمين بهخاطر داشتن حجاباحساس حقارت
نميكنند، بلكه با حضور موفق و باحجاب در مراكز علمي و پژوهشي،
دولتهاي بهاصلاح مدعي آزادي را مجبور كردند تا باطناستبدادي خود را
نشان دهند و قانون ممنوعيتحجاب در مدارس فرانسه را به عنوان
يكرهآورد حقوقي و سياسي تصويب كنند. برايفرانسويها عريان شدن زن
آزادي است، اما اگرزن مسلمان بخواهد كرامت و حرمت خود راحفظ كند و با
حجاب سركلاس درس حاضر شود وبه فعاليتهاي علمي و پژوهشي ادامه دهد،
ديگرخبري از آزادي در حاكميت سياسي غربيهانيست. مباني
حجاب چرا زنان مسلمان بايد حجاب داشته باشند، درحاليكه
زنان كافر بدون پوشش و با خودآراييدر جامعه حاضر ميشوند؟ چرا دولتهاي
غربي; ازجمله فرانسه، با حجاب زنان مسلمان مخالفتميكنند؟ چرا
بسياري از نظامهاي وابسته بهديكتاتوري; مانند رژيم پهلوي، با حجاب
زنانمخالفت كردند؟ مگر اساس و پايه حكم وجوبحجاب زن مسلمان چيست
كه اين گونه موردمخالفت قرار ميگيرد؟ احكام اسلام بر اساس جلب
مصالح و دفعمفاسد مبتني بر فطرت پاك انسان و عدم ضرراست. خالق
انسان بهتر از هر نهاد يا منبعي ميداندكه نياز فطري انسان چيست;
زيرا بدون ترديد اگرپروردگار را تنها علت اصلي پيدايش عالم
هستيبدانيم، به طور قطع علم و عدالت آن ذاتبيهمتا اقتضا دارد كه
منبع اصلي قانونگذاري نيزبراي رفتار و گفتار شخصي و اجتماعي انسان
باشد. حرمت زن مسلمان خداوند تنها براي
دين شرافت و كرامت قائلاست و بر همين اساس پارساترين افراد را
باكرامتترين ميداند و حجاب در تعريف خالقانسان يكي از نمادهاي
پارسايي است. زن مسلمانواقعي، پارسا و با كرامت است وخداوند
راضينيست زيبايي و محاسن چنين زني در منظر و ديدافراد فاسد قرار گيرد
تا در بعضي موارد مورداستمتاع و شهوتراني آنان واقع شود. حرمت
زنمسلمان به اعتبار اسلام و پارسايي اقتضا دارد كهزن مسلمان
برخلاف زن كافر، محاسن و زيباييهايخود را از نامحرمان بپوشاند و مجاز
باشد تنها برايمحارم تا حدودي و براي شوهرش هيچ گونهحجابي نداشته
باشد. خداوند در استدلالحجاب زنان مومن در آيه 95 سوره
«احزاب»ميفرمايد: «اي نبي به همسران و دخترانت وزنان مومنين بگو
كه خودشان را با جلابيب (جمعجلباب به معناي چادر يا لباس بلند)
بپوشانند; اينكار به خاطر اين است كه آنان به وقار، احترام ومتانت
شناخته شوند تا مورد اذيت و آزارهوسرانان قرار نگيرند و خداوند بخشنده
و مهرباناست». حجاب واقعي زن موجب حفظ حرمت ومتانت اوست و
حتي نسبت به طمع هوسبازان،نقش باز دارندهاي دارد و به ويژه حجاب
زنانجوان اين دلالت را براي مردان عياش وشهوتران خياباني دارد
كه من زن مسلمانم و حلالو حرام خداوند را رعايت ميكنم و اهل
مجالستبا لهو و حرام نيستم و حتي به طور معمول در عرفمردان فاسد و
شهوتران نيز حريم زنان با حجاب،عفيف و با غيرت محفوظ است و آنان
مورد اذيتو آزار قرار نميگيرند. آرامش روان شخصي و
اجتماعي غريزه جنسي امري واقعي در نفس انساناست: نفس
كه كانون خواهشها و تمنيات ميباشد،بعدي از ابعاد وجودي است كه
مستقل از عقلعمل ميكند. انسان ممكن است عقل نداشته باشدو مجنون
باشد، ولي بهخاطر نفس، كششهايشهوي داشته باشد.ارضاي غريزه جنسي از
امور طبيعي زندگيانسان پس از بلوغ جنسي است كه اين مهم باپديده
ازدواج در اسلام سامان مييابد.غريزه جنسي به معناي اعم، شامل
فعل فيزيكيو خواهش نفساني است كه از دو جهت: ازدواجبراي زن و
مرد، و نگاه براي مرد و حجاب برايزن كنترل ميشود; يعني ازدواج به
تنهايي بهعنوان يك عامل كنترل غريزه جنسي عمل ميكندو جهت دوم;
نگاه مرد و حجاب زن است; اگر مردموظف به حفظ نگاه و زن موظف به
حفظ حجابنباشد، جامعه تا آزادي جنسي غربي پيش ميرودو نبودن حريم
قانوني ميان زن و مرد و آزاديمعاشرتها و مباشرتهاي جنسي، بيبند و
باريها و هيجانهاي جنسي را افزايش ميدهد و تنها راهآرامش در اين
ديدگاه، آزادي كامل جنسي برايمرد و زن است كه با توجه به مسئله
خانواده و مادرشدن زنها، آرامش روان خانمها به عنوان يكانسان از
جهت شخصي و اجتماعي بيشتر تخريبميشود. آزادي عرياني و بندباري
جنسي با رفعهرگونه پوشش و حجاب از محيط شخصي وخانوادگي تا محافل
عمومي و اجتماعي مانندساحل درياها، استخرها، خيابانها و... از زن
يككالاي مصرفي ميسازد كه براي تمام مردانهوسباز بهرهدهي حظ بصر
داشته باشد و شيادانفاسد را به تماشاي مجاني زيباييهاي زن، كه
وديعهالهي براي او، شوهرش و خانوادهاش است،ميكشاند و پايه تجارت
سكس و زنان در دنياي بهاصطلاح متمدن و آزاد، براساس شكستن حرمتو
روان زن و تجاوز به حريم او، بعد از كشفحجاب زنهاست; گرچه اين
مفاهيم با القاي تربيتفاسد و غلط غربي در دختران و سرانجام
پذيرشخودشان، جامه عمل ميپوشد.
یکی از انگیزه های پوشش ابراز صداقت در دوستی با
خداوند است لابد تا بحال بارها شاهد بوده اید که افرادی به خودتان و یا
دیگران ابراز علاقه و ارادت کرده و گاهی از الفاظی نظیر چاکرم مخلصم فدایت
شوم و عزیزم قربانت شوم و... استفاده کرده اند. اما فرض کن که روزی به یکی
از این افراد بگوئی من مبلغی پول لازم دارم در جوابت بگوید : شرمنده ام
اتفاقا من هم می خواستم همین در خواست را از تو بکنم و بار دیگر و بار های
دیگر از انجام خواسته ات سر باز زند و تنها به همان چاکرم و فدایت شوم
اکتفا کند قضاوت تو درباره او چیست ؟ آیا در دل نمی گوئی این چه دوستی
ای است که از زبان فراتر نمی رود ؟ اکنون درباره رابطه خود با خدا
بیندیش.ما به خدای مهربانمان اظهار بندگی و اطاعت و دوستی می کنیم اما
نشانه صداقت در این دوستی انجام کاری است که او می پسندد.بهترین انگیزه
برای پوشش تو همین است.که بخواهی به پروردگار خودت اظهار محبت کنی و صداقت
خود را با گردن نهادن به خواسته او ثابت کنی پس بیائیم با خدا پیمان دوستی
ببندیم بیائید برای استقبال از تنها معصوم باقیمانده عالم خود را آماده
کنیم.